ریپورتر
16th November 2009, 09:07 PM
سلام
سرنوشت 50 بمب اتمي در هالهاي از ابهام قرار دارد
بمب سرگردان
ارتش ايالاتمتحده در ماجراي سقوط يك فروند از هواپيماهايش به سال 1968 ميلادي در گرينلند شاهد از دست رفتن يكي از بمبهاي اتمي در يخهاي قطبي بود. اين حادثه منحصر به فرد نبود. براساس پارهاي گمانهزنيها در طول جنگ سرد نزديك به 50 بمب اتمي ارتش آمريكا مفقود شد كه همه آنها در مناطق عاري از جمعيت رها نشدهاند.
كمي براي به آب زدن بدن در آبهاي سرد درياي مديترانه آن هم در ماه ژوئن زود به نظر ميرسيد ،اما يكي از اولين روزهاي ماه مارس سال 1966 ميلادي بود كه مانوئل فراتي ايريبادن، وزير اطلاعات وقت اسپانيا و بيدل دوك، سفير ايالاتمتحده در اين كشور قدم به آبهاي سرد مديترانه در كاستاكاليدا گذاشتند.
روزنامهنگاراني از سراسر دنيا هم به دهكده ساحلي كوچك پالوماري در كاستاكاليدا آمده بودند تا شاهد اين آب تني باشند.
اگر بمبي هيدروژن با قدرتي معادل هزار برابر بمبي كه هيروشيما را با خاك يكي كرد در كف آبهاي اين منطقه نيارميده بود اين علاقه و توجه به شنايي صبحگاهي كمي عجيب و حتي غير عادي به نظر ميرسيد.
تنها چند هفته پيشتر از آن بدترين حادثه هستهاي تمامي دوران جنگ سرد در17 ژانويه در سواحل جنوب غرب اسپانيا به وقوع پيوسته بود.
در جريان عمليات سوختگيري هوايي بر فراز آسمان اين منطقه يك فروند52 B آمريكا و يك هواپيماي سوخت رسان531 kc در ارتفاع 9 هزار متري زمين با يكديگر برخورد كردند و هر دو با شكلگيري توپي از آتش منفجر شدند.
هواپيماي52 B حامل 4 بمب هيدروژني بود كه يكي سالم در مزرعه گوجهاي در حومه پالومارس به زمين نشست.
فيوزهاي انفجاري غيرهستهاي دو بمب ديگر عمل كرد كه موجب شد غبار پلوتونيم در سطح منطقه پخش شود و آخري جايي در نزديكي خط ساحلي سقوط كرد و درون شنهاي نرم كف دريا فرو رفت اما هيچكس محل دقيق سقوط اين بمب را نميدانست.
http://gallery.military.ir/albums/userpics/100943750670.jpg
در هفتههاي بعد از اين حادثه چنين به نظر ميرسيد كه فيلمي تخيلي در پالومارس ساخته ميشود. مرداني با لباسهاي سفيد حفاظتي و ماسكهايي آبي رنگ روي صورتشان در مزارع حضور مييافتند و بااستفاده از ابزارهاي سنجش تشعشع به دنبال منشا آلودگيهاي راديواكتيو بودند.
مردم محل از كار در مزارع منع شده و تمامي محصولي كه روي زمين مانده بود، جمعآوري و نابود شد.
با هزينه دولت ايالاتمتحده خاك تمامي منطقه زيرورو شده و 1400 تن خاك آلوده براي فرآوري و تشعشعزدايي با كشتي به آمريكا حمل شد.
دهها ناو جنگي آمريكايي در آبهاي منطقه و بويژه در اطراف جايي كه يك ماهيگير ديده بود بمب به آب افتاده است در حال گشتزني بودند.
81 روز طول كشيد تا شناورهاي آمريكايي توانستند محل سقوط بمب را در عمق 800 متري كف دريا شناسايي كنند.
اين حادثه چنان وحشتي در اسپانيا به وجود آورده بود كه كمسابقه و شايد حتي بيسابقه بود. آب تني صبحگاهي آن روز هم براي جلب اعتماد مردم محلي و اثبات برطرف شدن خطر بمب ترتيب داده شده بود.
بمب سرگردان در گرينلند
تصور اين كه بمب اتمي سرگردان و احتمالا آسيب ديدهاي در زير آبهاي سرد اقيانوس رها شده است به حد كافي دلهرهآور به نظر ميرسد.
آمريكاييها براي سالها اطلاعات مربوط به سقوط يك فروند 52 B در گرينلند را پنهان كرده بودند و همين اواخر بود كه BBC خبري را در اين مورد منتشر ساخت.
وقتي اين هواپيما در گرينلند سقوط كرد فيوزهاي انفجاري متعارف آن عمل كردند و منطقهاي وسيع را دچار آلودگي راديواكتيويته كردند اما آنچه دولت آمريكا براي دههها مخفي كرده بود اين بود كه با جمعآوري قطعات بمب مشخص شد يكي از كلاهكهاي هستهاي آن مفقود شده است. به ظاهر اين كلاهك به عمق يخهاي قطبي در شمال استاربي فرو رفته بود و هرگز پيدا هم نشد.
فقدان كلاهكهاي هستهاي آنچنان كه ممكن است در نگاه اول امري محال و حداقل نادر به نظر آيد چندان هم حادثه منحصر به فرد نيست.
اتفريد ناسائور، از كارشناسان جنگافزارهاي هستهاي و مدير مركز اطلاعات امنيت فراآتلانتيك در برلين، پايتخت آلمان ميگويد: وزارت دفاع ايالاتمتحده تاكنون فقدان 11 بمب اتمي را تاييد كرده است.
او ميافزايد: اين در حالي است كه گمان ميرود در طول دوران جنگ سرد در مجموع حدود 50 بمب اتمي مفقود شده باشند.
بخش اعظم اين سلاحهاي خطرناك همچنان در كف آبهاي اقيانوس سرگردان هستند.
در آوريل سال 1989 وقوع آتشسوزي در زيردريايي هستهاي كومسومولز روسيه موجب شد اين زيردريايي به همراه دو اژدر هستهاياش در عمق 1700 متري آبهاي اقيانوس اطلس به گل بنشيند.
پيش از آن و در 22 مي 1968 ميلادي هم يك زيردريايي هستهاي متعلق به ارتش آمريكا به نام «يواساس اسكورپيون» به فاصله 320 مايل دريايي تا جزاير «آرزس» در عمق 1800 متري غرق شد.
اين زيردريايي هم حامل دو موشك هستهاي بود. به دليل عمق زياد هيچ اقدامي در جهت خنثي سازي كلاهك هستهاي اين دو زيردريايي صورت نگرفت.
زيردريايي يو اس اس اسكورپيون
http://gallery.military.ir/albums/userpics/art6.jpg
كمان شكسته
تعداد به مراتب بيشتري از تسليحات هستهاي به دليل سقوط هواپيماهاي جنگي بر فراز آبهاي اقيانوس مفقود شده و سرنوشتي نامعلوم دارند.
در روزهاي آغازين پس از جنگ سرد هيچ هواپيمايي با اتكا به سوخت موجود در منابع ذخيرهاش قادر به عبور از اقيانوس اطلس نبود و همه هواپيماها ناچار به سوختگيري بر فراز اين اقيانوس بودند.
برخورد هواپيماهاي در حال سوختگيري با هواپيماي سوخترسان يا ناممكن بودن سوخترساني به دليل شرايط بد جوي موجي شده بود تا سقوط هواپيماهاي نظامي بر فراز آتلانتيك پديدهاي متعارف تلقي شود.
حدفاصل دهه 1950 تا اواسط دهه 1960 ميلادي كه مقارن با دوران اوج جنگ سرد بود، بمبافكن هاي سنگين آمريكا حامل تسليحات هستهاي تقريبا 24 ساعت شبانه روز و 365 روز سال در حال انجام ماموريت هاي استراتژيك براي رويارويي با تهديدات پيشبيني نشده از سوي اتحاد جماهير شوروي بودند.
http://gallery.military.ir/albums/userpics/100954784659.jpg
4 مسير اصلي گشتزني اين بمبافكنها از فراز گرينلند، مديترانه، آلاسكا و ژاپن ميگذشت. تنها با توليد بمبافكن هايي دور پرواز بود كه آمار سقوط هواپيماهاي حامل تسليحات هستهاي در ماموريتهاي طولاني رو به كاهش گذاشت.
شايد يكي از احمقانهترين موارد «كمان شكسته» (اسم رمزي كه ارتش آمريكا براي اشاره به حوادث مرتبط با سلاحهاي هستهاي در نظر گرفته بود) روز 5 دسامبر 1965 به بر فراز ناو هواپيمابر تيكوندروگا به وقوع پيوست.
اين هواپيما از ويتنام عازم ژاپن بود كه وقتي بالابرهاي ويژه در حال انتقال جنگندهاي از توقفگاههاي زير عرشه اصلي به روي عرشه بودند ، اين هواپيما به همراه خلبان و بمب هستهاي نصب شده روي آن به دريا سقوط كرد و به عمق 5 هزار متري اقيانوس فرو رفت و هرگز پيدا نشد.
اين حادثه هم براي ماهها پنهان نگاهداشته شده بود و وقتي هم در سال 1981 ميلادي افشا شد از اين واقعيت كه آمريكاييها در ويتنام سلاح هستهاي مستقر كرده بودند، پرده برداشت.
بعلاوه اين اقدام مغاير با توافق آمريكا با ژاپن مبني بر اجتناب از آوردن تسليحات هستهاي به قلمرو ژاپن بود و به همين دليل جنجالي سياسي بهپا شد.
آمريكا يك بمب اتمي رادرگرينلندرها كرد
شبكه خبري بي.بي.سي در گزارشي فاش كرد كه آمريكا پس از بروز حادثهاي در سال 1968 يك سلاح هستهاي را در زير يخهاي گرينلند شمالي به حال خود رها كرده است.
شبكه خبري بي.بي.سي با اشاره به تحقيقاتي كه در اين باره انجام داده است افزود: نقطه قوت پايگاه هوايي"تول" كه واقع شدن آن در شمالگان زمين است، به معناي آن است كه اين پايگاه از زمان تاسيس آن در اوايل 1950 براي آمريكا داراي اهميت استراتژيك فوق العاده بوده است و به راداري كه در اين مكان نصب شده است اجازه ميدهد موشكهايي كه بر فراز قطب شمال حركت مي كنند، زير نظر بگيرد.
پنتاگون معتقد بود كه اتحاد جماهير شوروي قصد استفاده از اين پايگاه را براي آغاز يك حمله هستهيي عليه آمريكا داشته است و در سال 1960 عملياتهاي پروازي را در اين منطقه آغاز كرد. بمب افكنهاي " B-52" به طور مستمر بر فراز" تول" گشت ميزدند و در صورت مشاهده تخريب آن ميتوانستند به طور مستقيم به مسكو بروند. گرينلند جزيره اي خودمختار متعلق به دانمارك است، اما انتقال تسليحات هستهاي از طريق قلمرو دانمارك سري نگهداشته شد. در 21 ژانويه 1968 يكي از آن عملياتها با مشكل روبرو شد.
شبكه خبري بي . بي. سي افزود كه از جان هاگ و جو داماريو، دو خلبان اين جنگندهها خواسته است تا چگونگي برخورد هواپيما خودرا با يخ در فاصله چند مايلي اين پايگاه توضيح دهند و افزود: بلافاصله پس از اين حادثه پرسنل نظامي، بوميهاي گرينلند و كارگران دانماركي براي كمك به حادثه ديدگان در محل حاضر شدند. در نهايت عملياتي چشم گير ظرف چند ماه انجام شد تا هزاران لاشه كوچك باقي مانده از اين هواپيما در سراسر اين خليج يخ زده جمع آوري شود و نيز حدود 500 ميليون گالن يخ از اين محل جمع آوري شد كه برخي از تكه هاي آن حاوي آثار راديو اكتيو بودند.
در يك نوار ويديويي طبقه بندي شده دولتي آمريكا كه بي.بي.سي به آن دست يافت مستند اين پاكسازي وجود دارد و ايدههايي را در خصوص دامنه اين عمليات به دست ميدهد.
مواد انفجاري داراي قدرت بالايي كه در چهار بمب هسته اي بود، منفجر شدند، اما ابزارهاي هستهاي واقعي آنها منفجر نشد.
پنتاگون اعلام كرد كه هر چهار سلاح هسته اي "نابود" شده اند. اين ممكن است به لحاظ تكنيكي درست باشد؛ زيرا بمبها ديگر كامل نبودند اما اسناد طبقه بندي شدهاي كه تحت برنامه "قانون آزادي اطلاعات آمريكا" در اختيار بي.بي.سي قرار گرفته است و بخشي از آن هم چنان طبقه بندي شده است داستاني سياهتر را فاش ميكند كه مورد تاييد افرادي كه در پاكسازي حاضر بودند و يا به اطلاعات دسترسي داشتهاند است.
اين اسناد روشن ميسازد كه بازرسان كه ظرف هفته هاي پس از حادثه قطعات را كنار هم قرار دادند متوجه شدند كه در اين قطعات فقط ميتوان سه سلاح را يافت.
حتي تا پايان ژانويه يكي از اين اسناد از بخشي سياه شده در يخها گزارش مي داد كه مجددا يخ زده بود و داراي خطوط ناشي از فرود سلاح با چتر بر روي آن بود.
در اين سند آمده است: چيز خاصي نظير گداخت اولي يا دومي در يخ فرو رفته است كه اولي يا دومي به قطعات سلاح اشاره ميكند. در ماه آوريل تصميم گرفته شد يك زيردريايي از نوع "استار" به پايگاه ارسال شود تا بمب گم شده را جستوجو كند كه شماره سريال آن 78252 (جست و جوي زير دريايي مشابه آن در سواحل اسپانيا كه دو سال قبل از اين حادثه رخ داد به يافتن يك سلاح گم شده ديگر كمك كرد) بود.
اما هدف اصلي اين جستوجو اين بود كه عمدا به دور از چشم مقامات دانماركي انجام شود.
در سندي كه متعلق به ماه ژوئيه است آمده است: اين واقعيت كه اين عمليات شامل جستوجوي قطعات گم شده سلاح است بايد بايد به عنوان NOFORN محرمانه نگه داشته شود. واژه NOFORN به معناي آن است كه نبايد براي هيچ كشور خارجي فاش شود.
اين سند ميافزايد: در مذاكرات با دانماركيها بايد به اين عمليات به عنوان تحقيقات تكراري تحقيق در سطح زيرين نقطه ضربت اشاره شود.
اين سند وضعيت هولناكي را كه در حال به وقوع پيوستن بود اين طور شرح مي دهد؛ اما تحقيقات در زير دريا با مشكلات فني روبرو شد و با توجه به اين كه زمستان نزديك ميشد يخها مجددا يخ ميبستند.
اجزاي طبقه بندي شده طرح كلاهك هستهاي نشان ميدهد كه اين قطعات رها شده تسليحات علاوه بر اين واقعيت كه حاوي اورانيوم و پلوتونيوم بودند به دليل روش طراحي، شكل و ميزان اورانيوم به كار رفته در آن داراي حساسيت بسيار بالايي هستند.
اما در نهايت اين جستوجو رها شد. نمودارها و يادداشتهايي كه در اسناد طبقه بندي شده وجود دارد نشان ميدهد كه جستوجوي كل منطقهاي كه قطعات در آن پراكنده شده بودند ممكن نبوده است.
بي بي سي ادامه داد: ما به دنبال برخي از مقاماتي رفتيم كه در پيگيريهاي پس از وقوع اين حادثه دخيل بودهاند. يكي از آنها ويليام چمبرز طراح سابق تسليحات هستهاي در آزمايشگاه هستهاي" لوس آلاموس" بود كه در آن زمان مديريت تيمهاي حوادث را از جمله در حادثه "تول" به عهده داشت.
وي به بي.بي.سي در توضيح منطق تصميم به رها كردن اين تحقيقات گفت: اميدي به آنچه ممكن است آن را شكست در باز گرداندن قطعات بناميد وجود نداشت.
چمبرز افزود: براي هر كس ديگري يافتن قطعات طبقه بندي شده در صورتي كه ما اين كار را انجام نميداديم بسيار مشكل بود. اين ديدگاه وجود داشت كه هيچ كس ديگري قادر نيست به طور پنهاني به اين قطعات حساس دست يابد و مواد راديو اكتيو در چنين بستر بزرگي از آب فرو خواهند رفت و ضرري نخواهند داشت.
ديگر مقاماتي كه پروندههاي طبقه بندي شده را مشاهده كردهاند رها كردن يك سلاح هستهاي در اين منطقه را تاييد كردند.
پنتاگون از اظهارنظر در خصوص اين تحقيقات خودداري و فقط به مطالعات رسمي سابق در خصوص اين حادثه اشاره كرد.
اما اين حادثه پاكسازي و راز بمب گمشده هم چنان آنهايي را كه در آن زمان در اين مساله دخيل بودند و آنهايي را كه در اين منطقه زندگي ميكنند و با نگرانيهايي كه در خصوص تاثيرات زيست محيطي و بهداشتي وقايع آن روز در 1968 وجود دارد هم چنان آزار مي دهد.
بمبهاي اتمي اي كه آمريكا گم كرده است
يك هشدار بزرگ
اسنادي كه به تازگي از حالت محرمانه خارج شده اند نشان مي دهند بمبي كه روي آبهاي ساحلي آن شهر رها شد يك بمب هيدروژني از نوع ”، Mod O-Mk15" بوده كه چهار تن وزن داشته و قدرت تخريبي آن بيش از 100 برابر بمبي است كه هيروشيما را خاكستر كرد.
بمب هيدروژني Mk15
http://gallery.military.ir/albums/userpics/mk15.jpg
اين بمب اولين بمب حرارت زاي هسته اي بود كه توسط نابغه پليد ادوارد تلر ساخته شد و طرحي تقريبا ابتدايي داشت. تنها راه جلوگيري از انفجار اتفاقي آن هم اين است كه كپسول پاشني پلوتونيومي به طور فيزيكي از اين سلاح جداسازي شود.
ادوارد تلر
http://gallery.military.ir/albums/userpics/300px-EdwardTeller1958.jpg
اين بمب به علاوه كپسول اوليه، همچنين داراي توده اي از مواد منفجره هسته اي ثانويه است كه باعث مي شود انفجار آن به انفجاري حرارت زا تبديل شود.
اين قسمت متشكل از يك توپي به قطر سه، چهار سانتي متر است كه يا از پلوتونيوم ساخته شده و يا از اورانيوم فوق العاده غني شده. (پنتاگون هرگز نگفته كه براي آن بمب از كدام ماده استفاده كرده است.) توپي مورد نظر از سوخت جوش هسته اي پر شده كه به احتمال فراوان دوتريد ليتيوم 6 است. ليتيوم در برابر آب فوق العاده از خود واكنش نشان مي دهد. پلوتونيوم موجود در آن بمب در سايت هسته اي هنفورد در ايالت واشنگتن ساخته شده و قديمي ترين ماده از اين نوع است كه در آمريكا توليد شده است. خبر بد هم همين است چون پلوتونيوم با گذشت زمان خطرناك تر مي شود. علاوه بر اين بمب مذكور حاوي مواد راديواكتيو ديگري نيز مانند اورانيوم و بريليوم است.
اين نوع بمب همچنين حاوي 400 پوند خرج تي ان تي براي منفجر ساختن چاشني پلوتونيومي در داخل بمب است كه باعث شروع انفجار هسته اي مي گردد. اين مواد منفجره قوي با گذشت زمان پوسته پوسته، ترد و حساس مي شود. منطقه واسو اسلاگ از مناطق غني صيد خرچنگ است و آن بمب هيدروژني اكنون احتمالادر عمق 5 الي 15 متري ماسه كف آب در آن منطقه مدفون شده و مواد راديو اكتيو به آهستگي در حال نشت از آن است.
اگر پنتاگون نمي تواند بمب تايبي آيلند را پيدا كند، ممكن است ديگران بتوانند اين كار را بكنند. اين حرفي است كه برت سوليو، همان مامور سابق سيا از شركت كاوشگري “اشور” مي زند. سوليو كه مهندس شيمي است مي گويد پيدا كردن آن بمب و برداشتن ليتيوم، بريليوم و اورانيوم غني شده آن كه از اجزاي اصلي توليد يك بمب هسته اي هستند، نبايد براي تروريستها كار سختي باشد. حالابايد چكار كرد؟ ساكنان مناطق ساحلي مي خواهند كه اين بمب پيدا و از آنجا برده شود. پام اوبراين، از سازمان دهندگان اقدامات ضد سلاح هسته اي كه اهل داگلاسويل ايالت جورجيا است مي گويد:”پلوتونيوم يك كابوس وحشتناك است و آدمهاي خودشان (دولت آمريكا) هم اين را مي دانند.”
”پلوتونيوم مي تواند وارد هر چيزي شود - وارد چشمها، استخوانها و يا حتي غدد جنسي. در اين صورت هرگز نمي توان از شرش خلاص شد. لازم است كه آنها آن ماسماسك را پيدا كنند و از آنجا ببرند.”
اين اوضاع يادآور حادثه پالومارس در اسپانيا است. در روز 16 ژانويه 1966، يك بمب افكن بي - 52 حامل چهار بمب هيدروژني، به هنگام سوختگيري در آسمان بر فراز اين منطقه ساحلي اسپانيا سقوط كرد. سه بمب از اين چهار بمب هيدروژني در حوالي روستاي كشاورزي و ساحلي پالومارس افتاد. يكي از بمبها در بستر خشك يك نهر افتاد كه بعدا پيدا شد. بدنه آن بمب ضربه خورده بود اما خود بمب نسبتا دست نخورده مانده بود.
اما تي ان تي موجود در دو بمب ديگر از آن چهار بمب هيدروژني منفجر شد كه در زمين سوراخهايي ده متري به وجود آورده و در سطح وسيعي از منطقه اورانيوم و پلوتونيوم پخش كرده بود. طي سه ماه به از آن حادثه بيش از 1400 تن خاك و محصولات كشاورزي آلوده به راديواكتيو از آن منطقه جمع آوري و در بشكه ريخته شد و مضحك اينكه اين بشكه ها به آزمايشگاه سلاحهاي هسته اي رودخانه ساوانا ارسال شد كه هنوز هم در آنجا نگهداري مي شود.
مزارع گوجه فرنگي نزديك چاله هاي به وجود آمده در اثر انفجار ها را سوزاندند و رويش خاك ريختند. اما ناگفته پيدا است كه به خاطر باد و ديگر عوامل طبيعي مقدار زيادي از خاك آلوده آن منطقه به ديگر نقاط منتقل شده است. آژانس دفاع هسته اي در گزارشي در سال 1975 ميلادي اين نتيجه گيري را كرد كه :”وسعت كلي پخش مواد راديواكتيو هرگز معلوم نخواهد شد.”كار پاكسازي، عملياتي مشترك ميان پرسنل نيروي هوايي آمريكا و اعضاي گارد شهري اسپانيا بود. كارگران آمريكايي لباسهاي حفاظتي داشتند و براي تشخيص ميزان آلودگي احتمالي معاينه مي شدند اما براي همتايان اسپانيايي آنها چنين اقدامات حفاظتي صورت نگرفت.
http://gallery.military.ir/albums/userpics/GFG.jpg
فرمانده وقت نيروي هوايي كه مسئول آن عمليات پاكسازي بود بعد در كنگره اين گونه شهادت داد كه:”وقتي در يكي از مناطق دورافتاده يك كشور خارجي يك حادثه هواپيمايي مربوط به سلاحهاي پلوتونيومي روي داد، نيروي هوايي آماده تامين خدمات كافي براي معاينه و تشخيص ميزان آلودگي پرسنل نبود. “ بمب چهارم حدود هشت كيلومتري ساحل در آب افتاد و چندين ماه مفقود بود. تا اينكه بالاخره يك زيردريايي كوچك آن را در عمق 2850 متري آب دريا پيدا كرد. آن بمب هيدروژني را از آب در نياورندن و تا همين امروز همانجايي كه پيدا شده بود باقي مانده است. دو سال بعد، در روز 21 ژانويه 1968، حادثه مشابهي بر فراز گرينلند اتفاق افتاد. در آن حادثه يك فروند بمب افكن بي - 52 در هوا آتش گرفت و در منطقه پوشيده از يخ خليج نورت استار در نزديكي پايگاه هوائي تيول سقوط كرد. در اثر برخورد با زمين تي ان تي هاي موجود در هر چهار بمب هيدروژني داخل آن هواپيما منفجر شد و در منطقه اي به شعاع 2000 متر اورانيوم، تريتيوم و پلوتونيوم پخش كرد. آتش سوزي شديدي كه در اثر اين انفجار ها به راه افتاده بود يخها را ذوب كرد كه دوباره منجمد شد و بيشتر نخاله هاي آلوده ناشي از انفجار، از جمله دستگاه انفجاري هسته اي حرارتي يكي از بمب ها را در برگرفت. عمليات بازيافت در تاريكي شديد و درجه حرارت منهاي 70 درجه فارنهايت صورت گرفت و نام رمز آن پروژه ستيغ يخ بود. اما خدمه اي كه در اين عمليات به كار گرفته شدند اين عمليات را عمليات “دكتر فريزلاو” (در كنايه از داستان دكتر استرنجلاو) خواندند.
http://gallery.military.ir/albums/userpics/2412~Hydrogen-Bomb-Posters.jpg
در آن عمليات بيش از 10 هزار تن برف و يخ را بريده، داخل بشكه ها ريخته و براي امحاء به منطقه رودخانه ساوانا و اوك ريج ارسال كردند. بقيه مواد آلوده به راديواكتيو را هم در محل رها كردند و رفتند تا با ذوب بهاري يخها و جريان آبهاي حاصله روبيده شود. بيش از 3000 كارگر در آن عمليات پاكسازي شركت داشتند كه بيشترشان سربازان دانماركي بودند.
درست مثل عمليات پالومارس، در اينجا هم به كارگران آمريكايي مقاديري تجهيزات حفاظتي داده شد اما به دانماركي ها داده نشد. اين درحالي بود كه دانماركي ها بخش اعظم اين كار خطرناك را انجام دادند، از جمله پر كردن بشكه ها از مواد و برف و يخ آلوده كه اغلب اين كار را هم با دست انجام مي دادند. كمترين چيزي كه در باره آن عمليات مي توان گفت اين است كه فرايند پاكسازي كارگران بعد از آن عمليات بسيار ابتدايي بوده است. در يكي از گزارشهاي نيروي هوايي خاطر نشان گرديد كه نيروها تنها با روبيدن برف از روي لباسها و خودروها پاكسازي شدند.
با اينكه براي كمك در عمليات بازيافت 38 ناو نيروي دريايي به منطقه فراخوانده شده و ديگر همه اين راز را مي دانستند كه بمبهاي هيدروژني از دست رفته اند، اما پنتاگون همچنان در باره اوضاع دروغ پراكني كرد. سخنگوي پنتاگون در برخوردي ستيزه جويانه با مطبوعات اين قطعه از اصطلاحات دوپهلوي نظامي را بيان كرد كه: “من هيچ خبري از بمبي كه گم شده باشد ندارم، اما ما نتوانسته ايم به طور مثبت آن چيزي را كه شما به دنبالش مي گرديد را پيدا كنيم.”
وقتي هم كه كارگران دانماركي در منطقه تيول به انواع بيماريها از سرطانهاي نادر تا اختلالات خوني دچار شدند پنتاگون از كمك كردن به آنها خودداري كرد. حتي بعد از انتشار نتايج تحقيقات يك موسسه دانماركي در سال 1987 كه نشان داد احتمال ابتلاي كارگران تيول به انواع سرطان 50 درصد بيشتر از ديگر افراد ارتش دانمارك است، باز پنتاگون از همكاري براي معالجه اين افراد خودداري كرد.
در اواخر همان سال 200 كارگر با استناد به قانون ادعاهاي نظامي خارجي از دولت ايالت متحده شكايت كردند. دولت آمريكا اين شكايت را رد كرد اما فرايند فاش شدن اين موضوع به پيدا شدن هزاران صفحه اسناد محرمانه در خصوص آن حادثه منجر شد كه همچنين نشان مي داد كارگران نيروي هوايي آمريكا بر خلاف دانماركي ها در دراز مدت مورد معاينات پزشكي قرار نگرفتند. حتي با اين وجود پنتاگون باز هم بيشتر موضوعات مربوط به حادثه منطقه تيول از جمله اطلاعات در خصوص وسعت آلودگي به مواد راديواكتيو و ديگر مواد سمي را مخفي نگاه مي دارد.
تلاشها براي رفع و رجوع عواقب ناشي از مفقود شدن بمب هاي هيدروژني دلگرم كننده نيست. اما بمبي كه در حوالي شهر تايبي آيلند گم شد اوضاع حساس تري به وجود آورده است. وجود دوتريد ليتيوم بي ثبات و ديگر مواد منفجره بسيار قوي در حال فرسايش كار بازيافت آن بمب را بسيار خطرناك مي كند. در واقع اين كار آنقدر خطرناك است كه حتي برخي از طرفداران محيط زيست و فعالان مخالف سلاحهاي هسته اي استدلال مي كنند كه رها ساختن آن بمب به حال خودش ممكن است خطر كمتري نسبت به تلاش براي بازيافت آن داشته باشد.
خلاصه اينكه براي اين مشكل هيچ راه حل ساده اي وجود ندارد. اينكه پنتاگون تحليل جامعي از اوضاع نمي كند و براي فاش ساختن تمام آنچه كه مي داند اكراه دارد، مشكل را غامض تر ساخته. دان مونياك، از كارشناسان سلاح هاي هسته اي شاغل در باشگاه دفاع از محيط زيست در شهر ايكن ايالت كاروليناي جنوبي مي گويد:”من معتقدم كه در داخل آن بمب كپسول پلوتونيوم وجود دارد اما به اعتقاد من انفجار هسته اي آن بمب غير محتمل است چرا كه ژنراتورهاي نوتروني كه در بمب هاي هيدروژني آن روزها مورد استفاده قرار مي گرفت متشكل از پلوتونيوم و بريليوم بوده كه عمر بسيار كوتاهي دارند.”
او مي افزايد:”بدون نوترون پلوتونيوم تسليحاتي شده منفجر نخواهد شد. اما اگر پلوتونيوم به نحوي در ساختاري ناجور قرار گيرد ممكن است يك فعل و انفعال جوش هسته اي و يا يك رويداد وخيم ديگر روي دهد. اگر آن مواد قوي منفجر شوند و دوتريد ليتيوم آن گونه انتظار مي رود عمل كنند، ممكن است انفجار و حريق بسيار عظيمي رخ بدهد. يا اينكه ممكن است فقط انفجاري رخ دهد كه باعث پراكنده شدن اورانيوم و پلوتونيوم در سراسر منطقه شود.”
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100954838864 (http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100954838864)
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100954094340 (http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100954094340)
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1871131 (http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1871131)
سرنوشت 50 بمب اتمي در هالهاي از ابهام قرار دارد
بمب سرگردان
ارتش ايالاتمتحده در ماجراي سقوط يك فروند از هواپيماهايش به سال 1968 ميلادي در گرينلند شاهد از دست رفتن يكي از بمبهاي اتمي در يخهاي قطبي بود. اين حادثه منحصر به فرد نبود. براساس پارهاي گمانهزنيها در طول جنگ سرد نزديك به 50 بمب اتمي ارتش آمريكا مفقود شد كه همه آنها در مناطق عاري از جمعيت رها نشدهاند.
كمي براي به آب زدن بدن در آبهاي سرد درياي مديترانه آن هم در ماه ژوئن زود به نظر ميرسيد ،اما يكي از اولين روزهاي ماه مارس سال 1966 ميلادي بود كه مانوئل فراتي ايريبادن، وزير اطلاعات وقت اسپانيا و بيدل دوك، سفير ايالاتمتحده در اين كشور قدم به آبهاي سرد مديترانه در كاستاكاليدا گذاشتند.
روزنامهنگاراني از سراسر دنيا هم به دهكده ساحلي كوچك پالوماري در كاستاكاليدا آمده بودند تا شاهد اين آب تني باشند.
اگر بمبي هيدروژن با قدرتي معادل هزار برابر بمبي كه هيروشيما را با خاك يكي كرد در كف آبهاي اين منطقه نيارميده بود اين علاقه و توجه به شنايي صبحگاهي كمي عجيب و حتي غير عادي به نظر ميرسيد.
تنها چند هفته پيشتر از آن بدترين حادثه هستهاي تمامي دوران جنگ سرد در17 ژانويه در سواحل جنوب غرب اسپانيا به وقوع پيوسته بود.
در جريان عمليات سوختگيري هوايي بر فراز آسمان اين منطقه يك فروند52 B آمريكا و يك هواپيماي سوخت رسان531 kc در ارتفاع 9 هزار متري زمين با يكديگر برخورد كردند و هر دو با شكلگيري توپي از آتش منفجر شدند.
هواپيماي52 B حامل 4 بمب هيدروژني بود كه يكي سالم در مزرعه گوجهاي در حومه پالومارس به زمين نشست.
فيوزهاي انفجاري غيرهستهاي دو بمب ديگر عمل كرد كه موجب شد غبار پلوتونيم در سطح منطقه پخش شود و آخري جايي در نزديكي خط ساحلي سقوط كرد و درون شنهاي نرم كف دريا فرو رفت اما هيچكس محل دقيق سقوط اين بمب را نميدانست.
http://gallery.military.ir/albums/userpics/100943750670.jpg
در هفتههاي بعد از اين حادثه چنين به نظر ميرسيد كه فيلمي تخيلي در پالومارس ساخته ميشود. مرداني با لباسهاي سفيد حفاظتي و ماسكهايي آبي رنگ روي صورتشان در مزارع حضور مييافتند و بااستفاده از ابزارهاي سنجش تشعشع به دنبال منشا آلودگيهاي راديواكتيو بودند.
مردم محل از كار در مزارع منع شده و تمامي محصولي كه روي زمين مانده بود، جمعآوري و نابود شد.
با هزينه دولت ايالاتمتحده خاك تمامي منطقه زيرورو شده و 1400 تن خاك آلوده براي فرآوري و تشعشعزدايي با كشتي به آمريكا حمل شد.
دهها ناو جنگي آمريكايي در آبهاي منطقه و بويژه در اطراف جايي كه يك ماهيگير ديده بود بمب به آب افتاده است در حال گشتزني بودند.
81 روز طول كشيد تا شناورهاي آمريكايي توانستند محل سقوط بمب را در عمق 800 متري كف دريا شناسايي كنند.
اين حادثه چنان وحشتي در اسپانيا به وجود آورده بود كه كمسابقه و شايد حتي بيسابقه بود. آب تني صبحگاهي آن روز هم براي جلب اعتماد مردم محلي و اثبات برطرف شدن خطر بمب ترتيب داده شده بود.
بمب سرگردان در گرينلند
تصور اين كه بمب اتمي سرگردان و احتمالا آسيب ديدهاي در زير آبهاي سرد اقيانوس رها شده است به حد كافي دلهرهآور به نظر ميرسد.
آمريكاييها براي سالها اطلاعات مربوط به سقوط يك فروند 52 B در گرينلند را پنهان كرده بودند و همين اواخر بود كه BBC خبري را در اين مورد منتشر ساخت.
وقتي اين هواپيما در گرينلند سقوط كرد فيوزهاي انفجاري متعارف آن عمل كردند و منطقهاي وسيع را دچار آلودگي راديواكتيويته كردند اما آنچه دولت آمريكا براي دههها مخفي كرده بود اين بود كه با جمعآوري قطعات بمب مشخص شد يكي از كلاهكهاي هستهاي آن مفقود شده است. به ظاهر اين كلاهك به عمق يخهاي قطبي در شمال استاربي فرو رفته بود و هرگز پيدا هم نشد.
فقدان كلاهكهاي هستهاي آنچنان كه ممكن است در نگاه اول امري محال و حداقل نادر به نظر آيد چندان هم حادثه منحصر به فرد نيست.
اتفريد ناسائور، از كارشناسان جنگافزارهاي هستهاي و مدير مركز اطلاعات امنيت فراآتلانتيك در برلين، پايتخت آلمان ميگويد: وزارت دفاع ايالاتمتحده تاكنون فقدان 11 بمب اتمي را تاييد كرده است.
او ميافزايد: اين در حالي است كه گمان ميرود در طول دوران جنگ سرد در مجموع حدود 50 بمب اتمي مفقود شده باشند.
بخش اعظم اين سلاحهاي خطرناك همچنان در كف آبهاي اقيانوس سرگردان هستند.
در آوريل سال 1989 وقوع آتشسوزي در زيردريايي هستهاي كومسومولز روسيه موجب شد اين زيردريايي به همراه دو اژدر هستهاياش در عمق 1700 متري آبهاي اقيانوس اطلس به گل بنشيند.
پيش از آن و در 22 مي 1968 ميلادي هم يك زيردريايي هستهاي متعلق به ارتش آمريكا به نام «يواساس اسكورپيون» به فاصله 320 مايل دريايي تا جزاير «آرزس» در عمق 1800 متري غرق شد.
اين زيردريايي هم حامل دو موشك هستهاي بود. به دليل عمق زياد هيچ اقدامي در جهت خنثي سازي كلاهك هستهاي اين دو زيردريايي صورت نگرفت.
زيردريايي يو اس اس اسكورپيون
http://gallery.military.ir/albums/userpics/art6.jpg
كمان شكسته
تعداد به مراتب بيشتري از تسليحات هستهاي به دليل سقوط هواپيماهاي جنگي بر فراز آبهاي اقيانوس مفقود شده و سرنوشتي نامعلوم دارند.
در روزهاي آغازين پس از جنگ سرد هيچ هواپيمايي با اتكا به سوخت موجود در منابع ذخيرهاش قادر به عبور از اقيانوس اطلس نبود و همه هواپيماها ناچار به سوختگيري بر فراز اين اقيانوس بودند.
برخورد هواپيماهاي در حال سوختگيري با هواپيماي سوخترسان يا ناممكن بودن سوخترساني به دليل شرايط بد جوي موجي شده بود تا سقوط هواپيماهاي نظامي بر فراز آتلانتيك پديدهاي متعارف تلقي شود.
حدفاصل دهه 1950 تا اواسط دهه 1960 ميلادي كه مقارن با دوران اوج جنگ سرد بود، بمبافكن هاي سنگين آمريكا حامل تسليحات هستهاي تقريبا 24 ساعت شبانه روز و 365 روز سال در حال انجام ماموريت هاي استراتژيك براي رويارويي با تهديدات پيشبيني نشده از سوي اتحاد جماهير شوروي بودند.
http://gallery.military.ir/albums/userpics/100954784659.jpg
4 مسير اصلي گشتزني اين بمبافكنها از فراز گرينلند، مديترانه، آلاسكا و ژاپن ميگذشت. تنها با توليد بمبافكن هايي دور پرواز بود كه آمار سقوط هواپيماهاي حامل تسليحات هستهاي در ماموريتهاي طولاني رو به كاهش گذاشت.
شايد يكي از احمقانهترين موارد «كمان شكسته» (اسم رمزي كه ارتش آمريكا براي اشاره به حوادث مرتبط با سلاحهاي هستهاي در نظر گرفته بود) روز 5 دسامبر 1965 به بر فراز ناو هواپيمابر تيكوندروگا به وقوع پيوست.
اين هواپيما از ويتنام عازم ژاپن بود كه وقتي بالابرهاي ويژه در حال انتقال جنگندهاي از توقفگاههاي زير عرشه اصلي به روي عرشه بودند ، اين هواپيما به همراه خلبان و بمب هستهاي نصب شده روي آن به دريا سقوط كرد و به عمق 5 هزار متري اقيانوس فرو رفت و هرگز پيدا نشد.
اين حادثه هم براي ماهها پنهان نگاهداشته شده بود و وقتي هم در سال 1981 ميلادي افشا شد از اين واقعيت كه آمريكاييها در ويتنام سلاح هستهاي مستقر كرده بودند، پرده برداشت.
بعلاوه اين اقدام مغاير با توافق آمريكا با ژاپن مبني بر اجتناب از آوردن تسليحات هستهاي به قلمرو ژاپن بود و به همين دليل جنجالي سياسي بهپا شد.
آمريكا يك بمب اتمي رادرگرينلندرها كرد
شبكه خبري بي.بي.سي در گزارشي فاش كرد كه آمريكا پس از بروز حادثهاي در سال 1968 يك سلاح هستهاي را در زير يخهاي گرينلند شمالي به حال خود رها كرده است.
شبكه خبري بي.بي.سي با اشاره به تحقيقاتي كه در اين باره انجام داده است افزود: نقطه قوت پايگاه هوايي"تول" كه واقع شدن آن در شمالگان زمين است، به معناي آن است كه اين پايگاه از زمان تاسيس آن در اوايل 1950 براي آمريكا داراي اهميت استراتژيك فوق العاده بوده است و به راداري كه در اين مكان نصب شده است اجازه ميدهد موشكهايي كه بر فراز قطب شمال حركت مي كنند، زير نظر بگيرد.
پنتاگون معتقد بود كه اتحاد جماهير شوروي قصد استفاده از اين پايگاه را براي آغاز يك حمله هستهيي عليه آمريكا داشته است و در سال 1960 عملياتهاي پروازي را در اين منطقه آغاز كرد. بمب افكنهاي " B-52" به طور مستمر بر فراز" تول" گشت ميزدند و در صورت مشاهده تخريب آن ميتوانستند به طور مستقيم به مسكو بروند. گرينلند جزيره اي خودمختار متعلق به دانمارك است، اما انتقال تسليحات هستهاي از طريق قلمرو دانمارك سري نگهداشته شد. در 21 ژانويه 1968 يكي از آن عملياتها با مشكل روبرو شد.
شبكه خبري بي . بي. سي افزود كه از جان هاگ و جو داماريو، دو خلبان اين جنگندهها خواسته است تا چگونگي برخورد هواپيما خودرا با يخ در فاصله چند مايلي اين پايگاه توضيح دهند و افزود: بلافاصله پس از اين حادثه پرسنل نظامي، بوميهاي گرينلند و كارگران دانماركي براي كمك به حادثه ديدگان در محل حاضر شدند. در نهايت عملياتي چشم گير ظرف چند ماه انجام شد تا هزاران لاشه كوچك باقي مانده از اين هواپيما در سراسر اين خليج يخ زده جمع آوري شود و نيز حدود 500 ميليون گالن يخ از اين محل جمع آوري شد كه برخي از تكه هاي آن حاوي آثار راديو اكتيو بودند.
در يك نوار ويديويي طبقه بندي شده دولتي آمريكا كه بي.بي.سي به آن دست يافت مستند اين پاكسازي وجود دارد و ايدههايي را در خصوص دامنه اين عمليات به دست ميدهد.
مواد انفجاري داراي قدرت بالايي كه در چهار بمب هسته اي بود، منفجر شدند، اما ابزارهاي هستهاي واقعي آنها منفجر نشد.
پنتاگون اعلام كرد كه هر چهار سلاح هسته اي "نابود" شده اند. اين ممكن است به لحاظ تكنيكي درست باشد؛ زيرا بمبها ديگر كامل نبودند اما اسناد طبقه بندي شدهاي كه تحت برنامه "قانون آزادي اطلاعات آمريكا" در اختيار بي.بي.سي قرار گرفته است و بخشي از آن هم چنان طبقه بندي شده است داستاني سياهتر را فاش ميكند كه مورد تاييد افرادي كه در پاكسازي حاضر بودند و يا به اطلاعات دسترسي داشتهاند است.
اين اسناد روشن ميسازد كه بازرسان كه ظرف هفته هاي پس از حادثه قطعات را كنار هم قرار دادند متوجه شدند كه در اين قطعات فقط ميتوان سه سلاح را يافت.
حتي تا پايان ژانويه يكي از اين اسناد از بخشي سياه شده در يخها گزارش مي داد كه مجددا يخ زده بود و داراي خطوط ناشي از فرود سلاح با چتر بر روي آن بود.
در اين سند آمده است: چيز خاصي نظير گداخت اولي يا دومي در يخ فرو رفته است كه اولي يا دومي به قطعات سلاح اشاره ميكند. در ماه آوريل تصميم گرفته شد يك زيردريايي از نوع "استار" به پايگاه ارسال شود تا بمب گم شده را جستوجو كند كه شماره سريال آن 78252 (جست و جوي زير دريايي مشابه آن در سواحل اسپانيا كه دو سال قبل از اين حادثه رخ داد به يافتن يك سلاح گم شده ديگر كمك كرد) بود.
اما هدف اصلي اين جستوجو اين بود كه عمدا به دور از چشم مقامات دانماركي انجام شود.
در سندي كه متعلق به ماه ژوئيه است آمده است: اين واقعيت كه اين عمليات شامل جستوجوي قطعات گم شده سلاح است بايد بايد به عنوان NOFORN محرمانه نگه داشته شود. واژه NOFORN به معناي آن است كه نبايد براي هيچ كشور خارجي فاش شود.
اين سند ميافزايد: در مذاكرات با دانماركيها بايد به اين عمليات به عنوان تحقيقات تكراري تحقيق در سطح زيرين نقطه ضربت اشاره شود.
اين سند وضعيت هولناكي را كه در حال به وقوع پيوستن بود اين طور شرح مي دهد؛ اما تحقيقات در زير دريا با مشكلات فني روبرو شد و با توجه به اين كه زمستان نزديك ميشد يخها مجددا يخ ميبستند.
اجزاي طبقه بندي شده طرح كلاهك هستهاي نشان ميدهد كه اين قطعات رها شده تسليحات علاوه بر اين واقعيت كه حاوي اورانيوم و پلوتونيوم بودند به دليل روش طراحي، شكل و ميزان اورانيوم به كار رفته در آن داراي حساسيت بسيار بالايي هستند.
اما در نهايت اين جستوجو رها شد. نمودارها و يادداشتهايي كه در اسناد طبقه بندي شده وجود دارد نشان ميدهد كه جستوجوي كل منطقهاي كه قطعات در آن پراكنده شده بودند ممكن نبوده است.
بي بي سي ادامه داد: ما به دنبال برخي از مقاماتي رفتيم كه در پيگيريهاي پس از وقوع اين حادثه دخيل بودهاند. يكي از آنها ويليام چمبرز طراح سابق تسليحات هستهاي در آزمايشگاه هستهاي" لوس آلاموس" بود كه در آن زمان مديريت تيمهاي حوادث را از جمله در حادثه "تول" به عهده داشت.
وي به بي.بي.سي در توضيح منطق تصميم به رها كردن اين تحقيقات گفت: اميدي به آنچه ممكن است آن را شكست در باز گرداندن قطعات بناميد وجود نداشت.
چمبرز افزود: براي هر كس ديگري يافتن قطعات طبقه بندي شده در صورتي كه ما اين كار را انجام نميداديم بسيار مشكل بود. اين ديدگاه وجود داشت كه هيچ كس ديگري قادر نيست به طور پنهاني به اين قطعات حساس دست يابد و مواد راديو اكتيو در چنين بستر بزرگي از آب فرو خواهند رفت و ضرري نخواهند داشت.
ديگر مقاماتي كه پروندههاي طبقه بندي شده را مشاهده كردهاند رها كردن يك سلاح هستهاي در اين منطقه را تاييد كردند.
پنتاگون از اظهارنظر در خصوص اين تحقيقات خودداري و فقط به مطالعات رسمي سابق در خصوص اين حادثه اشاره كرد.
اما اين حادثه پاكسازي و راز بمب گمشده هم چنان آنهايي را كه در آن زمان در اين مساله دخيل بودند و آنهايي را كه در اين منطقه زندگي ميكنند و با نگرانيهايي كه در خصوص تاثيرات زيست محيطي و بهداشتي وقايع آن روز در 1968 وجود دارد هم چنان آزار مي دهد.
بمبهاي اتمي اي كه آمريكا گم كرده است
يك هشدار بزرگ
اسنادي كه به تازگي از حالت محرمانه خارج شده اند نشان مي دهند بمبي كه روي آبهاي ساحلي آن شهر رها شد يك بمب هيدروژني از نوع ”، Mod O-Mk15" بوده كه چهار تن وزن داشته و قدرت تخريبي آن بيش از 100 برابر بمبي است كه هيروشيما را خاكستر كرد.
بمب هيدروژني Mk15
http://gallery.military.ir/albums/userpics/mk15.jpg
اين بمب اولين بمب حرارت زاي هسته اي بود كه توسط نابغه پليد ادوارد تلر ساخته شد و طرحي تقريبا ابتدايي داشت. تنها راه جلوگيري از انفجار اتفاقي آن هم اين است كه كپسول پاشني پلوتونيومي به طور فيزيكي از اين سلاح جداسازي شود.
ادوارد تلر
http://gallery.military.ir/albums/userpics/300px-EdwardTeller1958.jpg
اين بمب به علاوه كپسول اوليه، همچنين داراي توده اي از مواد منفجره هسته اي ثانويه است كه باعث مي شود انفجار آن به انفجاري حرارت زا تبديل شود.
اين قسمت متشكل از يك توپي به قطر سه، چهار سانتي متر است كه يا از پلوتونيوم ساخته شده و يا از اورانيوم فوق العاده غني شده. (پنتاگون هرگز نگفته كه براي آن بمب از كدام ماده استفاده كرده است.) توپي مورد نظر از سوخت جوش هسته اي پر شده كه به احتمال فراوان دوتريد ليتيوم 6 است. ليتيوم در برابر آب فوق العاده از خود واكنش نشان مي دهد. پلوتونيوم موجود در آن بمب در سايت هسته اي هنفورد در ايالت واشنگتن ساخته شده و قديمي ترين ماده از اين نوع است كه در آمريكا توليد شده است. خبر بد هم همين است چون پلوتونيوم با گذشت زمان خطرناك تر مي شود. علاوه بر اين بمب مذكور حاوي مواد راديواكتيو ديگري نيز مانند اورانيوم و بريليوم است.
اين نوع بمب همچنين حاوي 400 پوند خرج تي ان تي براي منفجر ساختن چاشني پلوتونيومي در داخل بمب است كه باعث شروع انفجار هسته اي مي گردد. اين مواد منفجره قوي با گذشت زمان پوسته پوسته، ترد و حساس مي شود. منطقه واسو اسلاگ از مناطق غني صيد خرچنگ است و آن بمب هيدروژني اكنون احتمالادر عمق 5 الي 15 متري ماسه كف آب در آن منطقه مدفون شده و مواد راديو اكتيو به آهستگي در حال نشت از آن است.
اگر پنتاگون نمي تواند بمب تايبي آيلند را پيدا كند، ممكن است ديگران بتوانند اين كار را بكنند. اين حرفي است كه برت سوليو، همان مامور سابق سيا از شركت كاوشگري “اشور” مي زند. سوليو كه مهندس شيمي است مي گويد پيدا كردن آن بمب و برداشتن ليتيوم، بريليوم و اورانيوم غني شده آن كه از اجزاي اصلي توليد يك بمب هسته اي هستند، نبايد براي تروريستها كار سختي باشد. حالابايد چكار كرد؟ ساكنان مناطق ساحلي مي خواهند كه اين بمب پيدا و از آنجا برده شود. پام اوبراين، از سازمان دهندگان اقدامات ضد سلاح هسته اي كه اهل داگلاسويل ايالت جورجيا است مي گويد:”پلوتونيوم يك كابوس وحشتناك است و آدمهاي خودشان (دولت آمريكا) هم اين را مي دانند.”
”پلوتونيوم مي تواند وارد هر چيزي شود - وارد چشمها، استخوانها و يا حتي غدد جنسي. در اين صورت هرگز نمي توان از شرش خلاص شد. لازم است كه آنها آن ماسماسك را پيدا كنند و از آنجا ببرند.”
اين اوضاع يادآور حادثه پالومارس در اسپانيا است. در روز 16 ژانويه 1966، يك بمب افكن بي - 52 حامل چهار بمب هيدروژني، به هنگام سوختگيري در آسمان بر فراز اين منطقه ساحلي اسپانيا سقوط كرد. سه بمب از اين چهار بمب هيدروژني در حوالي روستاي كشاورزي و ساحلي پالومارس افتاد. يكي از بمبها در بستر خشك يك نهر افتاد كه بعدا پيدا شد. بدنه آن بمب ضربه خورده بود اما خود بمب نسبتا دست نخورده مانده بود.
اما تي ان تي موجود در دو بمب ديگر از آن چهار بمب هيدروژني منفجر شد كه در زمين سوراخهايي ده متري به وجود آورده و در سطح وسيعي از منطقه اورانيوم و پلوتونيوم پخش كرده بود. طي سه ماه به از آن حادثه بيش از 1400 تن خاك و محصولات كشاورزي آلوده به راديواكتيو از آن منطقه جمع آوري و در بشكه ريخته شد و مضحك اينكه اين بشكه ها به آزمايشگاه سلاحهاي هسته اي رودخانه ساوانا ارسال شد كه هنوز هم در آنجا نگهداري مي شود.
مزارع گوجه فرنگي نزديك چاله هاي به وجود آمده در اثر انفجار ها را سوزاندند و رويش خاك ريختند. اما ناگفته پيدا است كه به خاطر باد و ديگر عوامل طبيعي مقدار زيادي از خاك آلوده آن منطقه به ديگر نقاط منتقل شده است. آژانس دفاع هسته اي در گزارشي در سال 1975 ميلادي اين نتيجه گيري را كرد كه :”وسعت كلي پخش مواد راديواكتيو هرگز معلوم نخواهد شد.”كار پاكسازي، عملياتي مشترك ميان پرسنل نيروي هوايي آمريكا و اعضاي گارد شهري اسپانيا بود. كارگران آمريكايي لباسهاي حفاظتي داشتند و براي تشخيص ميزان آلودگي احتمالي معاينه مي شدند اما براي همتايان اسپانيايي آنها چنين اقدامات حفاظتي صورت نگرفت.
http://gallery.military.ir/albums/userpics/GFG.jpg
فرمانده وقت نيروي هوايي كه مسئول آن عمليات پاكسازي بود بعد در كنگره اين گونه شهادت داد كه:”وقتي در يكي از مناطق دورافتاده يك كشور خارجي يك حادثه هواپيمايي مربوط به سلاحهاي پلوتونيومي روي داد، نيروي هوايي آماده تامين خدمات كافي براي معاينه و تشخيص ميزان آلودگي پرسنل نبود. “ بمب چهارم حدود هشت كيلومتري ساحل در آب افتاد و چندين ماه مفقود بود. تا اينكه بالاخره يك زيردريايي كوچك آن را در عمق 2850 متري آب دريا پيدا كرد. آن بمب هيدروژني را از آب در نياورندن و تا همين امروز همانجايي كه پيدا شده بود باقي مانده است. دو سال بعد، در روز 21 ژانويه 1968، حادثه مشابهي بر فراز گرينلند اتفاق افتاد. در آن حادثه يك فروند بمب افكن بي - 52 در هوا آتش گرفت و در منطقه پوشيده از يخ خليج نورت استار در نزديكي پايگاه هوائي تيول سقوط كرد. در اثر برخورد با زمين تي ان تي هاي موجود در هر چهار بمب هيدروژني داخل آن هواپيما منفجر شد و در منطقه اي به شعاع 2000 متر اورانيوم، تريتيوم و پلوتونيوم پخش كرد. آتش سوزي شديدي كه در اثر اين انفجار ها به راه افتاده بود يخها را ذوب كرد كه دوباره منجمد شد و بيشتر نخاله هاي آلوده ناشي از انفجار، از جمله دستگاه انفجاري هسته اي حرارتي يكي از بمب ها را در برگرفت. عمليات بازيافت در تاريكي شديد و درجه حرارت منهاي 70 درجه فارنهايت صورت گرفت و نام رمز آن پروژه ستيغ يخ بود. اما خدمه اي كه در اين عمليات به كار گرفته شدند اين عمليات را عمليات “دكتر فريزلاو” (در كنايه از داستان دكتر استرنجلاو) خواندند.
http://gallery.military.ir/albums/userpics/2412~Hydrogen-Bomb-Posters.jpg
در آن عمليات بيش از 10 هزار تن برف و يخ را بريده، داخل بشكه ها ريخته و براي امحاء به منطقه رودخانه ساوانا و اوك ريج ارسال كردند. بقيه مواد آلوده به راديواكتيو را هم در محل رها كردند و رفتند تا با ذوب بهاري يخها و جريان آبهاي حاصله روبيده شود. بيش از 3000 كارگر در آن عمليات پاكسازي شركت داشتند كه بيشترشان سربازان دانماركي بودند.
درست مثل عمليات پالومارس، در اينجا هم به كارگران آمريكايي مقاديري تجهيزات حفاظتي داده شد اما به دانماركي ها داده نشد. اين درحالي بود كه دانماركي ها بخش اعظم اين كار خطرناك را انجام دادند، از جمله پر كردن بشكه ها از مواد و برف و يخ آلوده كه اغلب اين كار را هم با دست انجام مي دادند. كمترين چيزي كه در باره آن عمليات مي توان گفت اين است كه فرايند پاكسازي كارگران بعد از آن عمليات بسيار ابتدايي بوده است. در يكي از گزارشهاي نيروي هوايي خاطر نشان گرديد كه نيروها تنها با روبيدن برف از روي لباسها و خودروها پاكسازي شدند.
با اينكه براي كمك در عمليات بازيافت 38 ناو نيروي دريايي به منطقه فراخوانده شده و ديگر همه اين راز را مي دانستند كه بمبهاي هيدروژني از دست رفته اند، اما پنتاگون همچنان در باره اوضاع دروغ پراكني كرد. سخنگوي پنتاگون در برخوردي ستيزه جويانه با مطبوعات اين قطعه از اصطلاحات دوپهلوي نظامي را بيان كرد كه: “من هيچ خبري از بمبي كه گم شده باشد ندارم، اما ما نتوانسته ايم به طور مثبت آن چيزي را كه شما به دنبالش مي گرديد را پيدا كنيم.”
وقتي هم كه كارگران دانماركي در منطقه تيول به انواع بيماريها از سرطانهاي نادر تا اختلالات خوني دچار شدند پنتاگون از كمك كردن به آنها خودداري كرد. حتي بعد از انتشار نتايج تحقيقات يك موسسه دانماركي در سال 1987 كه نشان داد احتمال ابتلاي كارگران تيول به انواع سرطان 50 درصد بيشتر از ديگر افراد ارتش دانمارك است، باز پنتاگون از همكاري براي معالجه اين افراد خودداري كرد.
در اواخر همان سال 200 كارگر با استناد به قانون ادعاهاي نظامي خارجي از دولت ايالت متحده شكايت كردند. دولت آمريكا اين شكايت را رد كرد اما فرايند فاش شدن اين موضوع به پيدا شدن هزاران صفحه اسناد محرمانه در خصوص آن حادثه منجر شد كه همچنين نشان مي داد كارگران نيروي هوايي آمريكا بر خلاف دانماركي ها در دراز مدت مورد معاينات پزشكي قرار نگرفتند. حتي با اين وجود پنتاگون باز هم بيشتر موضوعات مربوط به حادثه منطقه تيول از جمله اطلاعات در خصوص وسعت آلودگي به مواد راديواكتيو و ديگر مواد سمي را مخفي نگاه مي دارد.
تلاشها براي رفع و رجوع عواقب ناشي از مفقود شدن بمب هاي هيدروژني دلگرم كننده نيست. اما بمبي كه در حوالي شهر تايبي آيلند گم شد اوضاع حساس تري به وجود آورده است. وجود دوتريد ليتيوم بي ثبات و ديگر مواد منفجره بسيار قوي در حال فرسايش كار بازيافت آن بمب را بسيار خطرناك مي كند. در واقع اين كار آنقدر خطرناك است كه حتي برخي از طرفداران محيط زيست و فعالان مخالف سلاحهاي هسته اي استدلال مي كنند كه رها ساختن آن بمب به حال خودش ممكن است خطر كمتري نسبت به تلاش براي بازيافت آن داشته باشد.
خلاصه اينكه براي اين مشكل هيچ راه حل ساده اي وجود ندارد. اينكه پنتاگون تحليل جامعي از اوضاع نمي كند و براي فاش ساختن تمام آنچه كه مي داند اكراه دارد، مشكل را غامض تر ساخته. دان مونياك، از كارشناسان سلاح هاي هسته اي شاغل در باشگاه دفاع از محيط زيست در شهر ايكن ايالت كاروليناي جنوبي مي گويد:”من معتقدم كه در داخل آن بمب كپسول پلوتونيوم وجود دارد اما به اعتقاد من انفجار هسته اي آن بمب غير محتمل است چرا كه ژنراتورهاي نوتروني كه در بمب هاي هيدروژني آن روزها مورد استفاده قرار مي گرفت متشكل از پلوتونيوم و بريليوم بوده كه عمر بسيار كوتاهي دارند.”
او مي افزايد:”بدون نوترون پلوتونيوم تسليحاتي شده منفجر نخواهد شد. اما اگر پلوتونيوم به نحوي در ساختاري ناجور قرار گيرد ممكن است يك فعل و انفعال جوش هسته اي و يا يك رويداد وخيم ديگر روي دهد. اگر آن مواد قوي منفجر شوند و دوتريد ليتيوم آن گونه انتظار مي رود عمل كنند، ممكن است انفجار و حريق بسيار عظيمي رخ بدهد. يا اينكه ممكن است فقط انفجاري رخ دهد كه باعث پراكنده شدن اورانيوم و پلوتونيوم در سراسر منطقه شود.”
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100954838864 (http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100954838864)
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100954094340 (http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100954094340)
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1871131 (http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1871131)