LaDy Ds DeMoNa
11th November 2009, 07:04 AM
سیر نقاشی ایران
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/47472.jpg
یکی از دشوارترین و جالبترین شعبههای نگارگری، نقاشی پشت شیشه است که از زمان زندیه و اوایل قاجاریه رونق پیدا کرد و مخصوصاً برای تزیین برخی از...
هنگامی که شاهعباس اول در ۹۹۶ه. به حکومت رسید، مینیاتور ایران که پیشینه تابناکی را از عهد تیموری و اوایل صفوی پشتسر داشت، در اوج ترقی سیر میکرد و نگارگران شیرینکار و توانا در تنوع بخشیدن به کارهای خود و ابداع شیوههای تازه و تکامل بخش، همچنان راه جویی و رهیابی میکردند. این تکاپو، از «مکتب هرات» که از مهمترین و اصیلترین مکتبهای مینیاتور ایران است، آغاز شد و در تبریز در زمان شاه اسماعیل صفوی (۹۰۵ـ۹۳۰ه) رنگ و سنگی دیگر یافت و شیوه جالبی به همت امثال سلطانمحمد، قاسم علی چهرهگشا، مظفرعلی و دیگران به وجود آمد که «مکتب تبریز» نامیده شد. سپس در دوران پادشاهی شاه تهماسب (۹۳۰ـ۹۸۴ه) با جابهجایی پایتخت از تبریز به قزوین و تصرفات زیبندهای که در مکتب سابق به عمل آمد، «مکتب قزوین» به ظهور رسید که دارای بسیاری از سحرآفرینیهای شیوه «هرات» و «تبریز» بود و افزون بر این، از ظرافتهای دیگر مانند جواننمایی و خوشگلسازی چهرههای اشخاص و ریزهکاری در منظرههای عمارات سلطنتی بهرهها داشت.
پس از آنکه بنابر تصمیم شاهعباس، پایتخت ایران از قزوین به اصفهان منتقل شد، عدهای از نگارگران دربار صفوی نیز به اصفهان کوچیدند و در این شهر هنرخیز به پدید آوردن نگارههای ارزنده خود در مینیاتور همت گماشتند؛ سلیقههای تازهای که با پاسداری از اصالت فن، این نقاشان توانمند مانند رضا عباسی، حبیبالله مشهدی، فضلالدین حسینی، صادقی بیک، معین مصوّر و محمد یوسف در آفریدن آثار بدیع از خود به ظهور رساندند و تغییراتی که در صحنهپردازی و رنگآمیزی و چهرهنگاری و توجه به پدید آوردن نقاشیهای تک صورته و چند صورته به وجود آوردند، سبک تازهای را به معرض نمایش آورد که با مکتبهای پیش ازآن تفاوت داشت و به نام «مکتب اصفهان» شهرت یافت.
مکتب نوزاد یاد شده که تا میانههای دوران شاهصفی گام به گام مراحل پیشرفت را میپیمود و استادان چربدستی چون شفیع عباسی، محمد یوسف، صادقی بیک و معین مصّور آن را کمال و رونق بخشیدند، تا آنجا پیش رفت که اگر از پارهای جهات و از آن جمله رنگآمیزی به پایه مکتب هرات و تبریز نرسید، ولی در صورت سازیهای مجالس و چهرههای تک نفره بر مکتبهای پیش برتری یافت. از ویژگیهای این سبک در چهرهنگاری، نزدیک شدن آن به شبیهسازی است که در مجلس آرایی توجه برانگیز و خوشایند است. در این مکتب، مینیاتور ایران از تاثیر چینیسازی تا حد قابل توجهی دامن فراچید و چهرهها و مناظر به واقعیت نزدیکتر شد و رنگها به ملایمت و ماتی گرایید.
از جمله نامبرداران این زمان رضای عباسی است که در عین تازگی کار، اصالت سبک را رعایت میکرد و افزون بر مجلسپردازی، در تک صورتسازی، یگانه عصر بود و شیوه شیخ محمد سبزواری و نگارگر معاصر شاه تهماسب را به سر حد کمال رسانید.
مکتب اصفهان پس از طی دوره بالندگی و رشد، هرچه به عصر پایانی صفوی نزدیکتر میشد، به انحطاط میپیوست و این فروافتادگی نه تنها در این مکتب، بلکه در مکاتب دیگر نیز مشهود بود و بهطور کلی مینیاتور ایران در نقطه اوج خود گرایشی به سقوط پیدا کرد.
چون پس از طی بیش از دویست سال که از آغاز ترقی مینیاتور میگذشت و شاهکارهای ارزشمندی در نقاشی ایران به دست استادان بزرگی مانند جنید، بهزاد، میرک، شیخزاده، محمدی، سلطان محمد، میرسیدعلی و میرزاعلی و دیگران به عرصه شهود آمده بود، به علت رکود و انحطاط عارض برای این هنر، ظهور یک تحول در سبک نقاشی انتظار میرفت و پدید آمدن شیوه تازهای که در عین تفاوت با مینیاتور، مورد پسند هنرشناسان قرار گیرد زمینه پیدا کرده بود، از این رو تنی چند از استادان چیرهدست، پس از آشنایی با روش پیگیری شده نقاشان هند در اقتباس پارهای از ویژگیهای نقاشی فرنگستان و مأنوس شدن با این سبک از روی باسمههای فرنگی، بر آن شدند که در نقاشی ایران به گونهای منطقی تغییراتی بدهند و اسلوب تازهای پدید آورند.
یکی از سردستگان نامور و موفّق این عده، محمد زمان بود که وقتی به حکم شاه عباس دوم برای فراگرفتن فنون نقاشی با چند تن دیگر به اروپا اعزام گردید، سخت مجذوب سبک فرنگی شد و شیوه نقاشان ایتالیا را آماج فراگیریهای خود ساخت و با استعداد فزونمایهای که داشت، در این مکتب پیشرفتهایی حاصل کرد و در تقلید استادان طراز نخستین، نمونههایی خوب به نظر رسانید؛ وی پس از دو یا سه سال توقف در رم، تصمیم به بازگشت به ایران گرفت و چون متهم به تغییر مذهب شده بود، اندک زمانی بعد از ورود به وطن، به سوی هندوستان رخت سفر بست و در آنجا از طرف شاه جهان با مقررّی و منصب داری به کشمیر فرستاده شد. این نقاش در هند، «سبک هند و ایران» را که از شاخههای مینیاتور ایرانی است، مورد تتبع قرار داد و از آمیختن سبک هندی با ایرانی و ایتالیایی مکتبی به نام «اندپرسان ایتالین» به وجود آورد. محمد زمان در این مکتب که التقاطی از چند شیوه بود، به تدریج جنبه ایرانی را بر دو جنبه دیگر چربانید و برتری داد و سبک معروف به «ایرانیسازی» را ابداع کرد. از ویژگیهای این سبک، اقتباس (دور و نزدیک نمایی) یا پرسپکتیو و رعایت قواعد مربوط به آن بود. افزون بر این، از ویژگیهای محلی ایران و چاشنی ظرافت و جاذبه مینیاتور ایرانی و لطافت پردازکاری و درخشندگی رنگها بهره کافی داشت و میتوانست در برابر مینیاتور مطلق و تمام عیار که سبکی جدا از آن بود، خود را خوب و دلپذیر و گران مقدار نشان دهد؛ غیر از محمد زمان، استادان دیگری هم در بنیانگذاری و پیشبرد این مکتب نوبنیاد کوشیدند که از آن شمار میتوان علیقلی جبّادار، استاد محمد، عباسی، ابدال بیک، محمدقاسم، محمدعلی بن محمد زمان و محمد حسن رضوی را نام برد.
این شیوه تازه، پایههای پیشرفت را پیمود تا در دوران نادرشاه و اوایل عهد زندیه به اوج بلند پایهگی خود رسید و استادان بزرگی چون محمدعلی بیک و علی اشرف موفق به عرضه آثاری فاخر و دلانگیز شدند که از حیث صحنه آرایی و رنگآمیزی و انطباق با قواعد فن و تابناکی الوان در حد اعلای هنری بود؛ ولی غمگنامه باید گفت که قطعات بازمانده از آن زمان به استثنای گل و بوتهسازی علی اشرف، نادر و کمیاب است. این سبک در دوران زندیه، با اندک تصرفی به وسیله استادان نام پروری چون آقا صادق، میرزابابا، محمدباقر، آقازمان و ابوالحسن غفاری مستوفی به دوران قاجار وارد گردید و از جهت اسلوب، مبنا و شالوده نقاشیهای آن دوره قرار گرفت.
در عهد قاجار، اساس کار نقاشی مبتنی بر سبک نامبرده بود؛ ولی تنوع بسیاری در نشان دادن شاخههای گوناگون این شیوه و ابتکارهایی در زمینههای مختلف پدید آمد که از ویژگیهای آن روزگار بود و پیش از آن سابقه نداشت.
بهطور کلی نقاشی در دوران قاجاریه به جهت گسترش در شعبههای جوراجور و تأثیر پذیری تام و تمامش از مکتبهای فرنگی، ترقی کرد و آثار گوناگونی در سطوح مختلف و در فنون رنگارنگ به وجود آمد که درخورِستایش و داستانگوی ویژگیهای خود بود. متاسفانه باید خستو بود و معترف که این آثار ارزشمند چنان که باید، از طرف محققان هنر نقاشی و هنرشناسان مورد پژوهش و بررسی قرار نگرفته و شناخته نشده است تا آنجا که از روی ناآگاهی، برخی پنداشتهاند که نگارگری این عصر از اهمیت چندان برخوردار نیست! قسمتی از این مهجوریت را باید به حساب محکومیتهای سیاسی دوران قاجار گذاشت که بر روی ترقیات هنری آن پردهای تاریک فروافکنده است.
در عصر قاجار، سرآمدان بزرگی در فنون نقاشی ظهور کردند که هر یک با سلیقه و ذوق خاص خود در یکی از شاخهها و گاه در چندین شاخه از فنون این هنر والا، پدید آورنده شاهکارهای خیرهکننده شدند و گوهرهای گران ارز و کمیایی را برگنجینههای فرهنگ و هنر این مرز و بوم افزودند.
رشتههای تذهیب، زرنشان، میناکاری، قلمدان آرایی، کتابسازی و چهرهنمایی همراه با منظره طرازی و تصویرنگاری آبرنگ و گل و پرندهنگاری و منظره افروزی باغ و بستان و بناهای عالی و تصویر رنگ روغنی و آبرنگ از شخصیتهای نامی و تابلوسازی از رقاصهها و رامشگران و دیوارآرایی از تصاویر رجال و بسیاری از شعب دیگر نقاشی در عهد قاجار به پیشرفتهای فراوان دست یافت که درخورد انکار نیست و در این ترقی، تشویق پادشاهان و دولتمردان عصر تاثیر بسیار داشت.
از آغاز این دوره تا پایان آن استادانی از قبیل آقازمان، آقاصادق، محمدباقر، میرزابابا، آقانجف، محمدهادی، محمداسماعیل، حیدرعلی، آقاعباس شیرازی، محمدابراهیم نعمتاللهی اصفهانی، آقا احمد فرزند آقانجف، آقاکاظم، صنیعالملک غفاری، آقابزرگ شیرازی، اسماعیل جلایر، ابوتراب غفاری، بهرام کرمانشاهی، محمودخان ملکالشعرا که کمالالملک و شماری دیگر، در افق هنر ایران طلوع کردند و روشنی بخش دیده صاحب نظران و هنر دوستان شدند. بیشتر این هنرمندان در تهران سکونت داشتند و آنان که در شهرستانها ساکن بودند، خریداران و مشتاقان هنرشان اکثر در تهران میزیستند.
در عصر قاجار به همان نسبت که استعداد هنری صاحبان ذوق شکوفایی داشت و به سرحد کمال و پختگی رسید، علاقه به هنر و دلبستگی به آثار هنری در میان خواص مردم در سطح بالایی قرار داشت و طالبان محصولات هنری ارزشمند که از زیر دست استادان بیرون میآمد، کم نبودند؛ خاصه کسانی که در زمره رجال کشور به شمار میآمدند و ملقب به لقبهای مطنطن بودند، با به دست آوردن قرآنهای خطی مذهب و قلمدانهای نفیس و تابلوهای نقاشی و سرقلیانهای مینایی و انگشتریهای عقیق یمنی و مهرهای حکاکی شده و قاب آینههای لاکی و مرقعات زیبا از خوشنویسان بزرگ، خود را به عنوان اشخاص هنرگرای، فرهنگ پروژه، با کمال و اعیان منش معرفی میکردند و شاید در این جهت با هم رقابت میورزیدند. گواه این مدعا، عرضه شدن چنین آثار و اشیایی برای فروش از طرف خاندانهای کهن و بازماندگان رجال مذکور است که در سالهای اخیر به خریداران مجموعه دار ارائه میشده و بیشتر آنها پدید آمده از سفارش دولتمردان و اعیان زمانی خود بود. باری، یکی از دستاویزهای نزدیک شدن به کانونهای قدرت و وسیله کارگشاییها، همانا پیشکش کردن اینگونه ساختمانها و اشیای هنری به صاحبان نفوذ و مقامات دولتی بود که در نتیجه افزایش طالبان آنها، کار هنرمندان رواج و رونق یافت و ساختمان آن به بهای خرید و فروش میشد.
به هر تقدیر، عصر قاجاریان را باید از لحاظ ترقیات هنری در شئون مختلف نگارگری و کثرت هنر آفرینان گرانسنگ و رواج بازار نقش آفرینی، دورهای فخرآفرین شمرده و استمرار ترقیات هنر را از دورانهای تیموری و صفوی و زند، در این زمان به دیده تحسین نگریست.
میناکاری
یکی از بزرگترین مآثر هنری در این عهد، میناکاری۱ (http://www.seemorgh.com/culture/default.aspx?tabid=2284&conid=32439)و نقش آفرینی روی میناست که در عصر فتحعلیشاه قاجار (۱۲۱۲ـ۱۲۵۰) به سرحد کمال ترقی رسیده و برای صورت سازیهای ظریف و استادانه آن، تاکنون نظیری در میناسازیهای معتبر دنیا پیدا نشده است. در این رشته که تلفیقی از هنر و صنعت به وسیله آتش و خاک است، چیره دستانی همچون استاد جعفر، استاد احمد، عبدالله، لطفعلی شیرازی، استاد باقر و ابراهیم ظهور کردند که ظرافت کاری و زبردستی خود را با نقاشی در کناره سرقلیانهای طلایی و بر روی دسته و قسمتی از غلاف کاردها و خنجرهای مرصع و غیره نشان دادند و نمونههای عالی از صورت نگاری و گل و بوتهسازی را در مینا پدید آوردند. این صنعت در دوره ناصرالدین شاه نیز رونق داشت؛ ولی از حیث کیفیت به پایه عصر فتحعلیشاه نمیرسد و از آن پس به انحطاط گرایید. مینا بر روی اشیای مسین و زرین به کار میرفت؛ ولی بر روی طلا بهتر و ظریفتر از کار بیرون میآمد و اهمیتی بیشتر داشت.
قلمدانسازی
دیگر از جمله آثار هنری فاخر و بیرقیب در دوره قاجار، قلمدانسازی است که مشتمل بر ساختن قلمدان ساده و قلمدان آرایی با نقش و نگار است و نیز کارهای لاکی (روغنی) دیگر از این دست، چون قاب آینه و جعبههای جواهر و چسبدان و جلد کتاب و آس و سیگاردان که همه در شمار ساختههای ارجمند و جذاب این زمان محسوب میشود.
در این هنر نمایی که از روزگار صفویه آغاز و در دوره قاجار با برتر گراییهای بیشتر دنبالهگیری شده، استادان بزرگی چون آقانجف اصفهانی، آقازمان، میرزابابا، عباس شیرازی، مـحـمد اسـماعـیـل، احمد بن نجفعلی، آقا جعفر، آقاکاظم، نصرالله امامی، محمدرضا امامی، سیدمحمدحسین گل و بتهساز، لطفعلی، زینالعابدین، محمدمهدی امامی، محمدباقر سیمرمی و دیگران به عرصه هنر خرامیدند و از لحاظ تنوع و ظریف کاری و جاذبه انگیزی که در هنر قلمدان به وسیله استادان یاد شده و همانندانشان ساخته و پرداخته گردید، این رشته هنری را از مفاخر و ماثر فرهنگی این دیار و مایه گرامیداشت بسیار گردانید. در میان این گونه آثار، گاه دیده شده است که نقش آرای قویدستی چون محمد اسماعیل نقاشباشی در سطح قلمدانی به اندازه معمولی ترسیم منظره یک جنگ، هزار چهره پرداز خورده را در حالات گوناگون پیکار و زد و خورد با چند صد اسب در میدان جنگ به نمایش درآورده و کاری اعجازگونه به نظر رسانیده است.
مورد استفاده قلمدان اساساً برای حمل نوشتافزار بوده است؛ ولی قلمدانهای بسیار نفیس و گرانبها جنبه نمادین (سمبولیک) داشته و نشانه اهلیت صدارت و استیفا و کمال پرستی و هنردوستی به شمار میرفته است.
قاب آینه، اشیای لاکی
قاب آینه لاکی که از جمله اشیای زینتی و اشرافی بود، برای پیشکش کردن به پادشاهان و بزرگان کشوری و لشکری ساخته میشد و نیز به عنوان یکی از ارقام جهیزیه شاهزاده خانمها مورد استفاده قرار میگرفت. این شیء عبارت از دو لخت مقوای ممتاز است که در داخل یک لخت آن، آینه نصب میگردید و در داخل و خارج لخت دیگر نقش و نگاری دلپذیر به نظر میرسید. نقاشی درون آن یا شمایل پیغمبر(ص) و امام یا تصاویر دیگر بود و یا با گل و بُته و چهره اشخاص، زیور مییافت. شکل قاب آینه گاه مکعب شش ضلعی و گاهی مربّع یا مستطیل بود و هر یک در جای خود جلوهای خوشایند داشت.
جعبه لاکی نیز بیشتر به شکل مکعب مستطیل در اندازههای مختلف بود و سطح رویین آن که با بریدگیهایی از جوانبش مجزّا میشد، درِ آن را تشکیل میداد و هر قسمت اعم از در یا بدنه جعبه، با نقوش دلاویز زینت مییافت که اکثر موضوع نقاشی آن، مجالس بزم و شکارگاه و یا صحنههای جنگی بود. این گونه جعبهها که بیشتر از مقوای عالی و گاه از چوب ساخته میشد، جای جواهر و چیزهای بهادار بود که در صندوق نگهداری میشد.
استادانی چون آقا صادق، میرزا بابا، آقا زمان و محمدباقر در کار جعبه آرایی آثار بسیار خوب و ارزنده پدید آوردهاند. از میان استادان اخیر، مرحوم میرزا آقا امامی این جعبهها را به سبک صفوی میساخت.
دیگر از انواع اشیای لاکی، «چسبدان» است که محفظهای به عرض ۲ و طول ۶ سانتیمتر از مقوای ظریف بود و برای چسب زدن به پاکتها و امثال آن مورد استعمال داشت و با کلاهک کوچک مقوایی باز و بسته میشد. این شیء هنری نیز به مانند قلمدان با نقش و نگار و گل و بته و گاهی چهرهها زینت میگرفت و ظرافت بسیار داشت.
ساختن «سیگاردان لاکی» نیز که جای توتون و کاغذ سیگار پیچ است، در اواخر عهد قاجار معمول شد و آن عبارت است از: یک جعبه کوچک مستطیل شکل به طول ۶ و عرض ۳ سانتیمتر که زیر و رو و داخل آن را با نقوش دلارا مزین میکردند. این سیگاردانها را بیشتر ابراهیم نقاشباشی نعمه اللهی میساخت و به نام او رقم میشد.
«جلدهای لاکی» منقوش و مذهّب نیز از جمله ساختههای نفیس و پر ارج این روزگار است که هرچند دنباله جلدسازیهای روغنی عصر صفوی است، اما در عهد قاجار به ترقیات بیشتری نایل آمد و نقوش گوناگون و طرحهای مختلف آن از لحاظ پردازکاری و زرنشان سازی حاشیه نسبت به قدیم گرانبارتر گردید.
افزون بر آنچه یاد شد، برگههای آس را هم که برای قمار به کار میرفت، باید در شمار کارهای لاکی دوره قاجار به شمار آورد. برخی از این برگهها به دست استادان طراز اول نقشبندی میشد که همچون تابلوهای کوچک نقاشی به طور تکی یا دستگی مورد استفاده قرار میگرفت؛ ولی بیشترین آنها در سطح نازل و متوسط بود که در دست علاقهمندانش میچرخید.
بعضی از صفحات لاکی شطرنج و پارهای از سینیها و سطح رویین میزها نیز با گل و بوته و صورتسازی استادان چیره دست تزیین یافته و جزو اشیای زیوری دوره قاجاریه است.
دیوار نگاری
در عصر قاجار نقاشی روی دیوار (دیوارنگاری) هم که در عهد صفویه به حد اعلای ترقی رسیده بود، دنبالهگیری شد و نمونههای ممتازی به ظهور رسید که در سبک ویژه خود از زیبایی و اصالت و تلألوی رنگ برخوردار بود. در این رشته، موضوع نقاشی، منظره عمارات سلطنتی و شکارگاه و تصویر انواع میوهها و نیز شکل شاهان و شاهزادگان بود و از جمله آثار معتبر این گونه نقاشی، تصاویر دولتمردان قاجار در عهد ناصری است که بر دیوارهای «لقانطه» سابق به قلم «ابوالحسن غفاری ملقب به صنیع الملک» ترسیم شده و اکنون به موزه ایران باستان نقل مکان یافته است.
تابلوهای رنگ روغن
دیگر از آثار زیبندهای که از نقاشی عصر قاجاریه درخور ذکر است، نقاشی رنگ روغن بر روی بوم مشمع است که سخت مورد تشویق دربارها بود و تابلوهای گرانبهایی از این نوع به دست استادان چیرهدستی چون مهرعلی، میرزابابا، سیدمیرزا، آقا صادق و دیگران، از چهره فتحعلیشاه و پسران او و رجال درباری و دیگر شاهان قاجار تهیه شده که هماکنون در موزهها و مجموعههای خصوصی مضبوط است. افزون بر این، چهره شاعران و عارفان بزرگ از قبیل سعدی، عطار، مولوی، حافظ، شاه نعمه الله ولی، میرفندرسکی و غیره به دست نقاشانی چون رجبعلی اصفهانی و نیز سرگذشتهایی مانند قصه حضرت موسی(ع) و فرعون، یوسف (ع) و زلیخا، ذبح اسماعیل(ع)، بهرام و گلندام، خسرو و شیرین با قلم استادانی چون محمدحسن، آقا بزرگ، لطفعلی، آقا صادق و اسماعیل جلایر بر روی بوم مشمع کشیده شده و زینت بخش خانههای هنردوستان گردیده است.
شیوه کار استادان در این گونه تابلوسازیها هرچند اساساً از نظر اسلوب الهام گرفته از مکتب فرنگی است، ولی جنبه ایرانیسازی دارد و ویژگیهای ذوق و سلیقه ایرانی از نظر نگارگری کاملاً در آنها نمایان است و وجه تمایز و تشخص آنهاست؛ گرچه قسمتی از این تمایز به «غلطسازی» تعبیر شده، ولی باید دانست که این یک کار عمدی بوده و نقاش ایرانی نخواسته است تصرفات ذوقی و بومی خود را که معرف استقلال هنری اوست، در عین اقتباس قسمتی از خصوصیات سبک اروپایی از یاد ببرد.
گل و بتهسازی
در دوره قاجار گل و بتهسازی که شامل گل صدبرگ و گلهای دیگر با برگ و ساقه و شکوفه و غنچه فندق و پرنده میباشد، به والاترین پایه شکوفایی و تکامل رسید و نسبت به دوران صفوی از حیث نقطهپرداز و مشابهت بیشتر با طبیعت و درهم آمیختگی اجزا و تنوع طرحها، ترقی کرد. این هنر جذّاب و دلانگیز که بهترین جلوههای زیبایی طبیعت را در نظر نمایان میسازد، مورد علاقه و توجه بیشتر استادان نگار آفرین بود و کمتر هنرمندی را در ردههای بالای نقاشی میتوان سراغ کرد که در این رشته تمرین نکرده باشد.
اساتید این فن اکثر اصفهانی و شیرازی بودند و دو مکتب عالی و ممتاز در گل و بتهسازی بنیاد نهادند که در هریک قطعات معتبر به وجود آمده است. در میان استادان نامی این فن میتوان از آقا زمان، محمدباقر، میرزابابا، محمدعلی شیرازی، محمد حسین شیرازی، لطفعلی، فتحالله، لطفالله حمزوی، مصطفی امامی، محمد تقی امامی و کاظمبن نجفعلی نام برد. این هنر بیشتر بر روی قلمدان و قاب آینه و جعبه تجلی کرده؛ ولی گاهی هم به شکل تابلو و قطعات مرقع ترتیب یافته است. اساتید یاد شده و همپایگانشان در مکتب اصفهان و شیراز کرامت کرده و آثاری به ظهور رساندهاند که مایه شگفتی هنرشناسان است.
نقاشی آبرنگ
نقاشی آبرنگ (درمکتب ایرانی) که از اواخر عهد صفوی آغاز گردید، در دوره قاجاریه به شیوههای گوناگون پیگیری شد و اسلوبهای مختلف پیدا کرد. این آبرنگها اعم از آنچه در مجلس آرایی کتابها یا قطعات مستقل دیده شده، نقشهای جالب و گوناگونی است از صورتها و منظرهها، که هر یک در جای خود اثری ارزنده به شمار میروند و از آن جمله مجلسهای کتاب «هزار و یک شب» است که به قلم ابوالحسن غفاری نگارش یافته و نیز تصاویر شاهنامهها و کتب شاعران دیگر چون «پنج گنج» نظامی و غیره است که خامه استادان هنرمند در آنها صحنههای زیبا و مجلسهای فریبا به معرض شهود آورده است.
از انواع آبرنگ دیگر، شبیهسازیهایی است از شاهان و شاهزادگان و رجال کشور که اکثر با نقطهپردازی دقیق، مایهور و گرانبار گردیده و در اندازه قطع وزیری، گاه تمام قد و گاه نیم تنه با جامهسازی عالی به اتمام رسیده است.
اینگونه آبرنگها، گاهی سیاه قلمپردازی و بیشتر رنگینهسازی است و گزیدهترین استادان آن ابوالحسن غفاری، علیقلی، محمدحسن افشار، ابوتراب غفاری و ابوالحسن اصفهانی میباشند. قسمتی دیگر کارهایی است که استادان مبرز در موضوعهای مربوط به نحوه زندگی ایرانیان با نوع پوشاک و قیافه و محل زندگی و پیشه و محل جغرافیایی و بناهای سلطنتی، به فراخور شیوه برگزیده خود با آبرنگ، تمام کردهاند و از این گروه استادان، میتوان به نام محمودخان ملکالشعرا، بهرام کرمانشاهی،هادی تجویدی، ابوطالب، ابراهیم نعمتاللهی و محمد غفاری (کمالالملک) انگشت نهاد.
شمایلسازی
شمایلسازی عبارت از تصویر خیالی حضرت رسول اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و حسنین(ع) میباشد که از دوران زندیه رایج شد و در عهد قاجاریه به تکامل پیوست و مکتب مهمی در آفریدن آثار هنری گردید.در این مکتب، هر نقاش هنرمندی با طرز تفکر و اندیشه خود و به شیوه خاص خویش شمایل پیغمبر و امامان را آن گونه که در حیطه تصورش میگنجید، ترسیم کرده و از آن جهت که این کارکردی ابتکاری و بدون مأخذ مشخص بوده، اهمیت ویژهای داشته است. نقاشان شمایل ساز آزادانه میدانی برای هنرنمایی در اختیارشان بوده تا همان طور که درباره پیغمبر و امام میاندیشیدهاند، شمایل او را بسازند؛ از این رو کارشان متنوع شده و اثرشان نماینده احساسات مذهبی و برداشتهای اعتقادی آنان گردیده است. بسیاری از نقاشان این زمان به کار شمایلسازی دست یازیدهاند؛ ولی از آن میان رجبعلی اصفهانی، محمد اسماعیل نقاشباشی، ابوالحسن غفاری، اسماعیل جلایر و محمدحسن افشار از نامورترین استادان این رشتهاند.
محمد اسماعیل بیشتر شمایلها را در داخل قاب آینه نقشبندی کرده و اسماعیل جلایر با سیاهقلم نقطهپرداز، و رجبعلی و محمدحسن افشار با رنگ بر روی بوم مشمع هنرنمایی نمودهاند. شمایلهای کار ابوالحسن غفاری صنیعالملک بیشتر تکصورت است که گرداگرد آن را تذهیب عالی با خطوط ممتاز فراگرفته است.
کتابآرایی
هنر کتابآرایی که شامل کاغذسازی، جدولکشی، زرافشانکاری، زرنشانسازی و تذهیب و تشعیر و تجلید میباشد و در عصر تیموری و صفوی در ستیغ شکوهمندی قرار داشت، در دوره قاجاریه نیز با سبک مستقل زمانی، همچنان در تعالی و ترقی بود و نمونههای بارز و گرانقدری از این صنعت ظریف و شریف در کارگاه هنر این دوران به ظهور پیوست. این کتابها که با خط خوشنویسان نامدار عصر نوشته میشد، به وسیله چند استاد دیگر، جدولکشی و زرنشانکاری و تذهیب میگردید و هنرمندان گرانمایه نقاشی به منظور تجلیدشان جلدهای لاکی مزین و نگارین میساختند.
بیشتر کتابهایی که در این دوره برای تزیین منظور نظر بود، در درجه اول قرآن مجید و بعد از آن شاهنامه فردوسی، آثار نظامی گنجهای، کلیات سعدی، کلیله و دمنه، دیوان خواجه حافظ و مثنوی مولوی را باید به شمار آورد؛ ولی از این میان درباره قرآن کریم سنگ تمام گذاشته شده و کار به سرحد اعجاز نزدیک گردیده است. قرآنهایی که با خط وصال شیرازی، وقار، اشرفالکتّاب اصفهانی، آقا غلامعلی اصفهانی، زینالعابدین قزوینی، علی عسکر ارسنجانی، پرتو اصفهانی و دیگران نوشته شده و با کلک زرنگار استادان کمنظیری چون میرزا عبدالوهاب مُذهبباشی و میرزا یوسف مذهّب شیرازی تذهیب گردیده و با جلدهای کار آقازمان، میرزا بزرگ و لطفعلی مجلد شده، جزو گرانبهاترین مآثر هنری و نشان دهنده پیشرفت هنر کتابآرایی در این عصر میباشد. به طور کلی علاقه به آرایشهای هنری در قرآنهای این زمان بیشتر از دورانهای پیش است و این موضوع تعدد هنرمندان نقشآفرین و مذهبان چیرهدست و جلدسازان ماهر و خوشنویسان بیقرینه را نمایان میسازد.
تذهیب
هرچند پیشرفت تذهیب (زرینهکاری) در عصر تیموری و صفوی، پایه این هنر را به حدی بالا برد که در آن سیاق و روش، درجهای والاتر و برتر در ظرف گمان نمیگنجد، اما از حق نباید گذشت که در دوره قاجار نیز فن تذهیب و زرنشان با کمال زیبایی و فخامت و در سبک مستقل و ویژه خود به سرحد اعلای تکامل رسید و اگر در اصالت و تابناکی رنگ به پایه اوایل صفوی نمیرسد، ولی در پرکاری و ریزهکاری، تنوع و گونهگونی طرحها، ابتکار و درهم پیچیدگی چنگهای اسلیمی و نیز در صنعت طلااندازی (معروف به دندان موشی) برای زیر سطور، شاید بر آن پیشی گرفته باشد. در این عهد استادان گرانمایه تذهیب، کارهای شگفتانگیز از خود به یادگار گذاشتند و از آن گروهاند: محمدعلی بهار، عبدالوهاب مذهّبباشی، احمد و محمود پسران عبدالوهاب، میرزا رضی طالقانی، ابوطالب مدرس، میرزا یوسف مذهب شیرازی و آقامحمدعلی مذهب اصفهانی.
نقاشی پشت شیشه
یکی از دشوارترین و جالبترین شعبههای نگارگری، نقاشی پشت شیشه است که از زمان زندیه و اوایل قاجاریه رونق پیدا کرد و مخصوصاً برای تزیین برخی از طاقهای خانههای اشرافی مورد استفاده قرار میگرفت. موضوع نقاشی پشت شیشه بیشتر مناظر طبیعی و کومههای روستایی، چهره اشخاص سرشناس و زنان زیبا، و تصویر مرغ و ماهی بود و در دیوارها، سقف کاخها و اتاقهای آینهکاری تعبیه میگردید. در نتیجه استقبالی که اعیان و اشراف عصر از این گونه نقاشی میکردند، ترقی شایان توجهی نصیب این رشته گردید که در جای خود درخور مطالعه و تحقیق است.
نقاشی قهوهخانهای
نقاشی قهوهخانهای (http://www.seemorgh.com/culture/default.aspx?tabid=2284&conid=23186) به یک رشته نگارگری رنگ و روغن بر روی مشمع (مشما) اطلاق میشود که موضوع آنها قصههای مذهبی و داستانهای شاهنامه و صحنههای جنگی روز عاشورا میباشد و در اندازه بزرگ برای تزیین قهوهخانهها ساخته میشده است. نقاشان این رشته کسانی بودهاند که در سطح متوسط هنر کار میکردند و آثارشان متناسب با فرهنگ عامه و عوامپسند بوده است. نقاشیهایی که در این سبک دیده شده، از دوره قاجاریه است و تابلوهایی که مربوط به زمان پیش از آن باشد، به نظر این بنده نرسیده است. از نقاشان مشهور این فن، مدبر و قوللر آغاسی را میتوان نام برد.
باری، بحث و تعریف درباره هنر نقاشی دوران قاجار در این مقاله مختصر نمیگنجد، بلکه باید با تحقیق جامع کتابها نوشت و در شناساندن آثار هنری این عصر اهتمام ورزید.
۱ـ مینا مادهای است از لعاب شیشه ای حاجب ماورا یا شفاف که آن را روی کاشی و فلزات برای نقاشی و نگار به کار می برند. ترکیبی است از لاجورد و طلا و غیره که در کوره می برند و شفاف مثل شیشه کبود رنگ بیرون میآید. (فرهنگ معین)
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/47472.jpg
یکی از دشوارترین و جالبترین شعبههای نگارگری، نقاشی پشت شیشه است که از زمان زندیه و اوایل قاجاریه رونق پیدا کرد و مخصوصاً برای تزیین برخی از...
هنگامی که شاهعباس اول در ۹۹۶ه. به حکومت رسید، مینیاتور ایران که پیشینه تابناکی را از عهد تیموری و اوایل صفوی پشتسر داشت، در اوج ترقی سیر میکرد و نگارگران شیرینکار و توانا در تنوع بخشیدن به کارهای خود و ابداع شیوههای تازه و تکامل بخش، همچنان راه جویی و رهیابی میکردند. این تکاپو، از «مکتب هرات» که از مهمترین و اصیلترین مکتبهای مینیاتور ایران است، آغاز شد و در تبریز در زمان شاه اسماعیل صفوی (۹۰۵ـ۹۳۰ه) رنگ و سنگی دیگر یافت و شیوه جالبی به همت امثال سلطانمحمد، قاسم علی چهرهگشا، مظفرعلی و دیگران به وجود آمد که «مکتب تبریز» نامیده شد. سپس در دوران پادشاهی شاه تهماسب (۹۳۰ـ۹۸۴ه) با جابهجایی پایتخت از تبریز به قزوین و تصرفات زیبندهای که در مکتب سابق به عمل آمد، «مکتب قزوین» به ظهور رسید که دارای بسیاری از سحرآفرینیهای شیوه «هرات» و «تبریز» بود و افزون بر این، از ظرافتهای دیگر مانند جواننمایی و خوشگلسازی چهرههای اشخاص و ریزهکاری در منظرههای عمارات سلطنتی بهرهها داشت.
پس از آنکه بنابر تصمیم شاهعباس، پایتخت ایران از قزوین به اصفهان منتقل شد، عدهای از نگارگران دربار صفوی نیز به اصفهان کوچیدند و در این شهر هنرخیز به پدید آوردن نگارههای ارزنده خود در مینیاتور همت گماشتند؛ سلیقههای تازهای که با پاسداری از اصالت فن، این نقاشان توانمند مانند رضا عباسی، حبیبالله مشهدی، فضلالدین حسینی، صادقی بیک، معین مصوّر و محمد یوسف در آفریدن آثار بدیع از خود به ظهور رساندند و تغییراتی که در صحنهپردازی و رنگآمیزی و چهرهنگاری و توجه به پدید آوردن نقاشیهای تک صورته و چند صورته به وجود آوردند، سبک تازهای را به معرض نمایش آورد که با مکتبهای پیش ازآن تفاوت داشت و به نام «مکتب اصفهان» شهرت یافت.
مکتب نوزاد یاد شده که تا میانههای دوران شاهصفی گام به گام مراحل پیشرفت را میپیمود و استادان چربدستی چون شفیع عباسی، محمد یوسف، صادقی بیک و معین مصّور آن را کمال و رونق بخشیدند، تا آنجا پیش رفت که اگر از پارهای جهات و از آن جمله رنگآمیزی به پایه مکتب هرات و تبریز نرسید، ولی در صورت سازیهای مجالس و چهرههای تک نفره بر مکتبهای پیش برتری یافت. از ویژگیهای این سبک در چهرهنگاری، نزدیک شدن آن به شبیهسازی است که در مجلس آرایی توجه برانگیز و خوشایند است. در این مکتب، مینیاتور ایران از تاثیر چینیسازی تا حد قابل توجهی دامن فراچید و چهرهها و مناظر به واقعیت نزدیکتر شد و رنگها به ملایمت و ماتی گرایید.
از جمله نامبرداران این زمان رضای عباسی است که در عین تازگی کار، اصالت سبک را رعایت میکرد و افزون بر مجلسپردازی، در تک صورتسازی، یگانه عصر بود و شیوه شیخ محمد سبزواری و نگارگر معاصر شاه تهماسب را به سر حد کمال رسانید.
مکتب اصفهان پس از طی دوره بالندگی و رشد، هرچه به عصر پایانی صفوی نزدیکتر میشد، به انحطاط میپیوست و این فروافتادگی نه تنها در این مکتب، بلکه در مکاتب دیگر نیز مشهود بود و بهطور کلی مینیاتور ایران در نقطه اوج خود گرایشی به سقوط پیدا کرد.
چون پس از طی بیش از دویست سال که از آغاز ترقی مینیاتور میگذشت و شاهکارهای ارزشمندی در نقاشی ایران به دست استادان بزرگی مانند جنید، بهزاد، میرک، شیخزاده، محمدی، سلطان محمد، میرسیدعلی و میرزاعلی و دیگران به عرصه شهود آمده بود، به علت رکود و انحطاط عارض برای این هنر، ظهور یک تحول در سبک نقاشی انتظار میرفت و پدید آمدن شیوه تازهای که در عین تفاوت با مینیاتور، مورد پسند هنرشناسان قرار گیرد زمینه پیدا کرده بود، از این رو تنی چند از استادان چیرهدست، پس از آشنایی با روش پیگیری شده نقاشان هند در اقتباس پارهای از ویژگیهای نقاشی فرنگستان و مأنوس شدن با این سبک از روی باسمههای فرنگی، بر آن شدند که در نقاشی ایران به گونهای منطقی تغییراتی بدهند و اسلوب تازهای پدید آورند.
یکی از سردستگان نامور و موفّق این عده، محمد زمان بود که وقتی به حکم شاه عباس دوم برای فراگرفتن فنون نقاشی با چند تن دیگر به اروپا اعزام گردید، سخت مجذوب سبک فرنگی شد و شیوه نقاشان ایتالیا را آماج فراگیریهای خود ساخت و با استعداد فزونمایهای که داشت، در این مکتب پیشرفتهایی حاصل کرد و در تقلید استادان طراز نخستین، نمونههایی خوب به نظر رسانید؛ وی پس از دو یا سه سال توقف در رم، تصمیم به بازگشت به ایران گرفت و چون متهم به تغییر مذهب شده بود، اندک زمانی بعد از ورود به وطن، به سوی هندوستان رخت سفر بست و در آنجا از طرف شاه جهان با مقررّی و منصب داری به کشمیر فرستاده شد. این نقاش در هند، «سبک هند و ایران» را که از شاخههای مینیاتور ایرانی است، مورد تتبع قرار داد و از آمیختن سبک هندی با ایرانی و ایتالیایی مکتبی به نام «اندپرسان ایتالین» به وجود آورد. محمد زمان در این مکتب که التقاطی از چند شیوه بود، به تدریج جنبه ایرانی را بر دو جنبه دیگر چربانید و برتری داد و سبک معروف به «ایرانیسازی» را ابداع کرد. از ویژگیهای این سبک، اقتباس (دور و نزدیک نمایی) یا پرسپکتیو و رعایت قواعد مربوط به آن بود. افزون بر این، از ویژگیهای محلی ایران و چاشنی ظرافت و جاذبه مینیاتور ایرانی و لطافت پردازکاری و درخشندگی رنگها بهره کافی داشت و میتوانست در برابر مینیاتور مطلق و تمام عیار که سبکی جدا از آن بود، خود را خوب و دلپذیر و گران مقدار نشان دهد؛ غیر از محمد زمان، استادان دیگری هم در بنیانگذاری و پیشبرد این مکتب نوبنیاد کوشیدند که از آن شمار میتوان علیقلی جبّادار، استاد محمد، عباسی، ابدال بیک، محمدقاسم، محمدعلی بن محمد زمان و محمد حسن رضوی را نام برد.
این شیوه تازه، پایههای پیشرفت را پیمود تا در دوران نادرشاه و اوایل عهد زندیه به اوج بلند پایهگی خود رسید و استادان بزرگی چون محمدعلی بیک و علی اشرف موفق به عرضه آثاری فاخر و دلانگیز شدند که از حیث صحنه آرایی و رنگآمیزی و انطباق با قواعد فن و تابناکی الوان در حد اعلای هنری بود؛ ولی غمگنامه باید گفت که قطعات بازمانده از آن زمان به استثنای گل و بوتهسازی علی اشرف، نادر و کمیاب است. این سبک در دوران زندیه، با اندک تصرفی به وسیله استادان نام پروری چون آقا صادق، میرزابابا، محمدباقر، آقازمان و ابوالحسن غفاری مستوفی به دوران قاجار وارد گردید و از جهت اسلوب، مبنا و شالوده نقاشیهای آن دوره قرار گرفت.
در عهد قاجار، اساس کار نقاشی مبتنی بر سبک نامبرده بود؛ ولی تنوع بسیاری در نشان دادن شاخههای گوناگون این شیوه و ابتکارهایی در زمینههای مختلف پدید آمد که از ویژگیهای آن روزگار بود و پیش از آن سابقه نداشت.
بهطور کلی نقاشی در دوران قاجاریه به جهت گسترش در شعبههای جوراجور و تأثیر پذیری تام و تمامش از مکتبهای فرنگی، ترقی کرد و آثار گوناگونی در سطوح مختلف و در فنون رنگارنگ به وجود آمد که درخورِستایش و داستانگوی ویژگیهای خود بود. متاسفانه باید خستو بود و معترف که این آثار ارزشمند چنان که باید، از طرف محققان هنر نقاشی و هنرشناسان مورد پژوهش و بررسی قرار نگرفته و شناخته نشده است تا آنجا که از روی ناآگاهی، برخی پنداشتهاند که نگارگری این عصر از اهمیت چندان برخوردار نیست! قسمتی از این مهجوریت را باید به حساب محکومیتهای سیاسی دوران قاجار گذاشت که بر روی ترقیات هنری آن پردهای تاریک فروافکنده است.
در عصر قاجار، سرآمدان بزرگی در فنون نقاشی ظهور کردند که هر یک با سلیقه و ذوق خاص خود در یکی از شاخهها و گاه در چندین شاخه از فنون این هنر والا، پدید آورنده شاهکارهای خیرهکننده شدند و گوهرهای گران ارز و کمیایی را برگنجینههای فرهنگ و هنر این مرز و بوم افزودند.
رشتههای تذهیب، زرنشان، میناکاری، قلمدان آرایی، کتابسازی و چهرهنمایی همراه با منظره طرازی و تصویرنگاری آبرنگ و گل و پرندهنگاری و منظره افروزی باغ و بستان و بناهای عالی و تصویر رنگ روغنی و آبرنگ از شخصیتهای نامی و تابلوسازی از رقاصهها و رامشگران و دیوارآرایی از تصاویر رجال و بسیاری از شعب دیگر نقاشی در عهد قاجار به پیشرفتهای فراوان دست یافت که درخورد انکار نیست و در این ترقی، تشویق پادشاهان و دولتمردان عصر تاثیر بسیار داشت.
از آغاز این دوره تا پایان آن استادانی از قبیل آقازمان، آقاصادق، محمدباقر، میرزابابا، آقانجف، محمدهادی، محمداسماعیل، حیدرعلی، آقاعباس شیرازی، محمدابراهیم نعمتاللهی اصفهانی، آقا احمد فرزند آقانجف، آقاکاظم، صنیعالملک غفاری، آقابزرگ شیرازی، اسماعیل جلایر، ابوتراب غفاری، بهرام کرمانشاهی، محمودخان ملکالشعرا که کمالالملک و شماری دیگر، در افق هنر ایران طلوع کردند و روشنی بخش دیده صاحب نظران و هنر دوستان شدند. بیشتر این هنرمندان در تهران سکونت داشتند و آنان که در شهرستانها ساکن بودند، خریداران و مشتاقان هنرشان اکثر در تهران میزیستند.
در عصر قاجار به همان نسبت که استعداد هنری صاحبان ذوق شکوفایی داشت و به سرحد کمال و پختگی رسید، علاقه به هنر و دلبستگی به آثار هنری در میان خواص مردم در سطح بالایی قرار داشت و طالبان محصولات هنری ارزشمند که از زیر دست استادان بیرون میآمد، کم نبودند؛ خاصه کسانی که در زمره رجال کشور به شمار میآمدند و ملقب به لقبهای مطنطن بودند، با به دست آوردن قرآنهای خطی مذهب و قلمدانهای نفیس و تابلوهای نقاشی و سرقلیانهای مینایی و انگشتریهای عقیق یمنی و مهرهای حکاکی شده و قاب آینههای لاکی و مرقعات زیبا از خوشنویسان بزرگ، خود را به عنوان اشخاص هنرگرای، فرهنگ پروژه، با کمال و اعیان منش معرفی میکردند و شاید در این جهت با هم رقابت میورزیدند. گواه این مدعا، عرضه شدن چنین آثار و اشیایی برای فروش از طرف خاندانهای کهن و بازماندگان رجال مذکور است که در سالهای اخیر به خریداران مجموعه دار ارائه میشده و بیشتر آنها پدید آمده از سفارش دولتمردان و اعیان زمانی خود بود. باری، یکی از دستاویزهای نزدیک شدن به کانونهای قدرت و وسیله کارگشاییها، همانا پیشکش کردن اینگونه ساختمانها و اشیای هنری به صاحبان نفوذ و مقامات دولتی بود که در نتیجه افزایش طالبان آنها، کار هنرمندان رواج و رونق یافت و ساختمان آن به بهای خرید و فروش میشد.
به هر تقدیر، عصر قاجاریان را باید از لحاظ ترقیات هنری در شئون مختلف نگارگری و کثرت هنر آفرینان گرانسنگ و رواج بازار نقش آفرینی، دورهای فخرآفرین شمرده و استمرار ترقیات هنر را از دورانهای تیموری و صفوی و زند، در این زمان به دیده تحسین نگریست.
میناکاری
یکی از بزرگترین مآثر هنری در این عهد، میناکاری۱ (http://www.seemorgh.com/culture/default.aspx?tabid=2284&conid=32439)و نقش آفرینی روی میناست که در عصر فتحعلیشاه قاجار (۱۲۱۲ـ۱۲۵۰) به سرحد کمال ترقی رسیده و برای صورت سازیهای ظریف و استادانه آن، تاکنون نظیری در میناسازیهای معتبر دنیا پیدا نشده است. در این رشته که تلفیقی از هنر و صنعت به وسیله آتش و خاک است، چیره دستانی همچون استاد جعفر، استاد احمد، عبدالله، لطفعلی شیرازی، استاد باقر و ابراهیم ظهور کردند که ظرافت کاری و زبردستی خود را با نقاشی در کناره سرقلیانهای طلایی و بر روی دسته و قسمتی از غلاف کاردها و خنجرهای مرصع و غیره نشان دادند و نمونههای عالی از صورت نگاری و گل و بوتهسازی را در مینا پدید آوردند. این صنعت در دوره ناصرالدین شاه نیز رونق داشت؛ ولی از حیث کیفیت به پایه عصر فتحعلیشاه نمیرسد و از آن پس به انحطاط گرایید. مینا بر روی اشیای مسین و زرین به کار میرفت؛ ولی بر روی طلا بهتر و ظریفتر از کار بیرون میآمد و اهمیتی بیشتر داشت.
قلمدانسازی
دیگر از جمله آثار هنری فاخر و بیرقیب در دوره قاجار، قلمدانسازی است که مشتمل بر ساختن قلمدان ساده و قلمدان آرایی با نقش و نگار است و نیز کارهای لاکی (روغنی) دیگر از این دست، چون قاب آینه و جعبههای جواهر و چسبدان و جلد کتاب و آس و سیگاردان که همه در شمار ساختههای ارجمند و جذاب این زمان محسوب میشود.
در این هنر نمایی که از روزگار صفویه آغاز و در دوره قاجار با برتر گراییهای بیشتر دنبالهگیری شده، استادان بزرگی چون آقانجف اصفهانی، آقازمان، میرزابابا، عباس شیرازی، مـحـمد اسـماعـیـل، احمد بن نجفعلی، آقا جعفر، آقاکاظم، نصرالله امامی، محمدرضا امامی، سیدمحمدحسین گل و بتهساز، لطفعلی، زینالعابدین، محمدمهدی امامی، محمدباقر سیمرمی و دیگران به عرصه هنر خرامیدند و از لحاظ تنوع و ظریف کاری و جاذبه انگیزی که در هنر قلمدان به وسیله استادان یاد شده و همانندانشان ساخته و پرداخته گردید، این رشته هنری را از مفاخر و ماثر فرهنگی این دیار و مایه گرامیداشت بسیار گردانید. در میان این گونه آثار، گاه دیده شده است که نقش آرای قویدستی چون محمد اسماعیل نقاشباشی در سطح قلمدانی به اندازه معمولی ترسیم منظره یک جنگ، هزار چهره پرداز خورده را در حالات گوناگون پیکار و زد و خورد با چند صد اسب در میدان جنگ به نمایش درآورده و کاری اعجازگونه به نظر رسانیده است.
مورد استفاده قلمدان اساساً برای حمل نوشتافزار بوده است؛ ولی قلمدانهای بسیار نفیس و گرانبها جنبه نمادین (سمبولیک) داشته و نشانه اهلیت صدارت و استیفا و کمال پرستی و هنردوستی به شمار میرفته است.
قاب آینه، اشیای لاکی
قاب آینه لاکی که از جمله اشیای زینتی و اشرافی بود، برای پیشکش کردن به پادشاهان و بزرگان کشوری و لشکری ساخته میشد و نیز به عنوان یکی از ارقام جهیزیه شاهزاده خانمها مورد استفاده قرار میگرفت. این شیء عبارت از دو لخت مقوای ممتاز است که در داخل یک لخت آن، آینه نصب میگردید و در داخل و خارج لخت دیگر نقش و نگاری دلپذیر به نظر میرسید. نقاشی درون آن یا شمایل پیغمبر(ص) و امام یا تصاویر دیگر بود و یا با گل و بُته و چهره اشخاص، زیور مییافت. شکل قاب آینه گاه مکعب شش ضلعی و گاهی مربّع یا مستطیل بود و هر یک در جای خود جلوهای خوشایند داشت.
جعبه لاکی نیز بیشتر به شکل مکعب مستطیل در اندازههای مختلف بود و سطح رویین آن که با بریدگیهایی از جوانبش مجزّا میشد، درِ آن را تشکیل میداد و هر قسمت اعم از در یا بدنه جعبه، با نقوش دلاویز زینت مییافت که اکثر موضوع نقاشی آن، مجالس بزم و شکارگاه و یا صحنههای جنگی بود. این گونه جعبهها که بیشتر از مقوای عالی و گاه از چوب ساخته میشد، جای جواهر و چیزهای بهادار بود که در صندوق نگهداری میشد.
استادانی چون آقا صادق، میرزا بابا، آقا زمان و محمدباقر در کار جعبه آرایی آثار بسیار خوب و ارزنده پدید آوردهاند. از میان استادان اخیر، مرحوم میرزا آقا امامی این جعبهها را به سبک صفوی میساخت.
دیگر از انواع اشیای لاکی، «چسبدان» است که محفظهای به عرض ۲ و طول ۶ سانتیمتر از مقوای ظریف بود و برای چسب زدن به پاکتها و امثال آن مورد استعمال داشت و با کلاهک کوچک مقوایی باز و بسته میشد. این شیء هنری نیز به مانند قلمدان با نقش و نگار و گل و بته و گاهی چهرهها زینت میگرفت و ظرافت بسیار داشت.
ساختن «سیگاردان لاکی» نیز که جای توتون و کاغذ سیگار پیچ است، در اواخر عهد قاجار معمول شد و آن عبارت است از: یک جعبه کوچک مستطیل شکل به طول ۶ و عرض ۳ سانتیمتر که زیر و رو و داخل آن را با نقوش دلارا مزین میکردند. این سیگاردانها را بیشتر ابراهیم نقاشباشی نعمه اللهی میساخت و به نام او رقم میشد.
«جلدهای لاکی» منقوش و مذهّب نیز از جمله ساختههای نفیس و پر ارج این روزگار است که هرچند دنباله جلدسازیهای روغنی عصر صفوی است، اما در عهد قاجار به ترقیات بیشتری نایل آمد و نقوش گوناگون و طرحهای مختلف آن از لحاظ پردازکاری و زرنشان سازی حاشیه نسبت به قدیم گرانبارتر گردید.
افزون بر آنچه یاد شد، برگههای آس را هم که برای قمار به کار میرفت، باید در شمار کارهای لاکی دوره قاجار به شمار آورد. برخی از این برگهها به دست استادان طراز اول نقشبندی میشد که همچون تابلوهای کوچک نقاشی به طور تکی یا دستگی مورد استفاده قرار میگرفت؛ ولی بیشترین آنها در سطح نازل و متوسط بود که در دست علاقهمندانش میچرخید.
بعضی از صفحات لاکی شطرنج و پارهای از سینیها و سطح رویین میزها نیز با گل و بوته و صورتسازی استادان چیره دست تزیین یافته و جزو اشیای زیوری دوره قاجاریه است.
دیوار نگاری
در عصر قاجار نقاشی روی دیوار (دیوارنگاری) هم که در عهد صفویه به حد اعلای ترقی رسیده بود، دنبالهگیری شد و نمونههای ممتازی به ظهور رسید که در سبک ویژه خود از زیبایی و اصالت و تلألوی رنگ برخوردار بود. در این رشته، موضوع نقاشی، منظره عمارات سلطنتی و شکارگاه و تصویر انواع میوهها و نیز شکل شاهان و شاهزادگان بود و از جمله آثار معتبر این گونه نقاشی، تصاویر دولتمردان قاجار در عهد ناصری است که بر دیوارهای «لقانطه» سابق به قلم «ابوالحسن غفاری ملقب به صنیع الملک» ترسیم شده و اکنون به موزه ایران باستان نقل مکان یافته است.
تابلوهای رنگ روغن
دیگر از آثار زیبندهای که از نقاشی عصر قاجاریه درخور ذکر است، نقاشی رنگ روغن بر روی بوم مشمع است که سخت مورد تشویق دربارها بود و تابلوهای گرانبهایی از این نوع به دست استادان چیرهدستی چون مهرعلی، میرزابابا، سیدمیرزا، آقا صادق و دیگران، از چهره فتحعلیشاه و پسران او و رجال درباری و دیگر شاهان قاجار تهیه شده که هماکنون در موزهها و مجموعههای خصوصی مضبوط است. افزون بر این، چهره شاعران و عارفان بزرگ از قبیل سعدی، عطار، مولوی، حافظ، شاه نعمه الله ولی، میرفندرسکی و غیره به دست نقاشانی چون رجبعلی اصفهانی و نیز سرگذشتهایی مانند قصه حضرت موسی(ع) و فرعون، یوسف (ع) و زلیخا، ذبح اسماعیل(ع)، بهرام و گلندام، خسرو و شیرین با قلم استادانی چون محمدحسن، آقا بزرگ، لطفعلی، آقا صادق و اسماعیل جلایر بر روی بوم مشمع کشیده شده و زینت بخش خانههای هنردوستان گردیده است.
شیوه کار استادان در این گونه تابلوسازیها هرچند اساساً از نظر اسلوب الهام گرفته از مکتب فرنگی است، ولی جنبه ایرانیسازی دارد و ویژگیهای ذوق و سلیقه ایرانی از نظر نگارگری کاملاً در آنها نمایان است و وجه تمایز و تشخص آنهاست؛ گرچه قسمتی از این تمایز به «غلطسازی» تعبیر شده، ولی باید دانست که این یک کار عمدی بوده و نقاش ایرانی نخواسته است تصرفات ذوقی و بومی خود را که معرف استقلال هنری اوست، در عین اقتباس قسمتی از خصوصیات سبک اروپایی از یاد ببرد.
گل و بتهسازی
در دوره قاجار گل و بتهسازی که شامل گل صدبرگ و گلهای دیگر با برگ و ساقه و شکوفه و غنچه فندق و پرنده میباشد، به والاترین پایه شکوفایی و تکامل رسید و نسبت به دوران صفوی از حیث نقطهپرداز و مشابهت بیشتر با طبیعت و درهم آمیختگی اجزا و تنوع طرحها، ترقی کرد. این هنر جذّاب و دلانگیز که بهترین جلوههای زیبایی طبیعت را در نظر نمایان میسازد، مورد علاقه و توجه بیشتر استادان نگار آفرین بود و کمتر هنرمندی را در ردههای بالای نقاشی میتوان سراغ کرد که در این رشته تمرین نکرده باشد.
اساتید این فن اکثر اصفهانی و شیرازی بودند و دو مکتب عالی و ممتاز در گل و بتهسازی بنیاد نهادند که در هریک قطعات معتبر به وجود آمده است. در میان استادان نامی این فن میتوان از آقا زمان، محمدباقر، میرزابابا، محمدعلی شیرازی، محمد حسین شیرازی، لطفعلی، فتحالله، لطفالله حمزوی، مصطفی امامی، محمد تقی امامی و کاظمبن نجفعلی نام برد. این هنر بیشتر بر روی قلمدان و قاب آینه و جعبه تجلی کرده؛ ولی گاهی هم به شکل تابلو و قطعات مرقع ترتیب یافته است. اساتید یاد شده و همپایگانشان در مکتب اصفهان و شیراز کرامت کرده و آثاری به ظهور رساندهاند که مایه شگفتی هنرشناسان است.
نقاشی آبرنگ
نقاشی آبرنگ (درمکتب ایرانی) که از اواخر عهد صفوی آغاز گردید، در دوره قاجاریه به شیوههای گوناگون پیگیری شد و اسلوبهای مختلف پیدا کرد. این آبرنگها اعم از آنچه در مجلس آرایی کتابها یا قطعات مستقل دیده شده، نقشهای جالب و گوناگونی است از صورتها و منظرهها، که هر یک در جای خود اثری ارزنده به شمار میروند و از آن جمله مجلسهای کتاب «هزار و یک شب» است که به قلم ابوالحسن غفاری نگارش یافته و نیز تصاویر شاهنامهها و کتب شاعران دیگر چون «پنج گنج» نظامی و غیره است که خامه استادان هنرمند در آنها صحنههای زیبا و مجلسهای فریبا به معرض شهود آورده است.
از انواع آبرنگ دیگر، شبیهسازیهایی است از شاهان و شاهزادگان و رجال کشور که اکثر با نقطهپردازی دقیق، مایهور و گرانبار گردیده و در اندازه قطع وزیری، گاه تمام قد و گاه نیم تنه با جامهسازی عالی به اتمام رسیده است.
اینگونه آبرنگها، گاهی سیاه قلمپردازی و بیشتر رنگینهسازی است و گزیدهترین استادان آن ابوالحسن غفاری، علیقلی، محمدحسن افشار، ابوتراب غفاری و ابوالحسن اصفهانی میباشند. قسمتی دیگر کارهایی است که استادان مبرز در موضوعهای مربوط به نحوه زندگی ایرانیان با نوع پوشاک و قیافه و محل زندگی و پیشه و محل جغرافیایی و بناهای سلطنتی، به فراخور شیوه برگزیده خود با آبرنگ، تمام کردهاند و از این گروه استادان، میتوان به نام محمودخان ملکالشعرا، بهرام کرمانشاهی،هادی تجویدی، ابوطالب، ابراهیم نعمتاللهی و محمد غفاری (کمالالملک) انگشت نهاد.
شمایلسازی
شمایلسازی عبارت از تصویر خیالی حضرت رسول اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و حسنین(ع) میباشد که از دوران زندیه رایج شد و در عهد قاجاریه به تکامل پیوست و مکتب مهمی در آفریدن آثار هنری گردید.در این مکتب، هر نقاش هنرمندی با طرز تفکر و اندیشه خود و به شیوه خاص خویش شمایل پیغمبر و امامان را آن گونه که در حیطه تصورش میگنجید، ترسیم کرده و از آن جهت که این کارکردی ابتکاری و بدون مأخذ مشخص بوده، اهمیت ویژهای داشته است. نقاشان شمایل ساز آزادانه میدانی برای هنرنمایی در اختیارشان بوده تا همان طور که درباره پیغمبر و امام میاندیشیدهاند، شمایل او را بسازند؛ از این رو کارشان متنوع شده و اثرشان نماینده احساسات مذهبی و برداشتهای اعتقادی آنان گردیده است. بسیاری از نقاشان این زمان به کار شمایلسازی دست یازیدهاند؛ ولی از آن میان رجبعلی اصفهانی، محمد اسماعیل نقاشباشی، ابوالحسن غفاری، اسماعیل جلایر و محمدحسن افشار از نامورترین استادان این رشتهاند.
محمد اسماعیل بیشتر شمایلها را در داخل قاب آینه نقشبندی کرده و اسماعیل جلایر با سیاهقلم نقطهپرداز، و رجبعلی و محمدحسن افشار با رنگ بر روی بوم مشمع هنرنمایی نمودهاند. شمایلهای کار ابوالحسن غفاری صنیعالملک بیشتر تکصورت است که گرداگرد آن را تذهیب عالی با خطوط ممتاز فراگرفته است.
کتابآرایی
هنر کتابآرایی که شامل کاغذسازی، جدولکشی، زرافشانکاری، زرنشانسازی و تذهیب و تشعیر و تجلید میباشد و در عصر تیموری و صفوی در ستیغ شکوهمندی قرار داشت، در دوره قاجاریه نیز با سبک مستقل زمانی، همچنان در تعالی و ترقی بود و نمونههای بارز و گرانقدری از این صنعت ظریف و شریف در کارگاه هنر این دوران به ظهور پیوست. این کتابها که با خط خوشنویسان نامدار عصر نوشته میشد، به وسیله چند استاد دیگر، جدولکشی و زرنشانکاری و تذهیب میگردید و هنرمندان گرانمایه نقاشی به منظور تجلیدشان جلدهای لاکی مزین و نگارین میساختند.
بیشتر کتابهایی که در این دوره برای تزیین منظور نظر بود، در درجه اول قرآن مجید و بعد از آن شاهنامه فردوسی، آثار نظامی گنجهای، کلیات سعدی، کلیله و دمنه، دیوان خواجه حافظ و مثنوی مولوی را باید به شمار آورد؛ ولی از این میان درباره قرآن کریم سنگ تمام گذاشته شده و کار به سرحد اعجاز نزدیک گردیده است. قرآنهایی که با خط وصال شیرازی، وقار، اشرفالکتّاب اصفهانی، آقا غلامعلی اصفهانی، زینالعابدین قزوینی، علی عسکر ارسنجانی، پرتو اصفهانی و دیگران نوشته شده و با کلک زرنگار استادان کمنظیری چون میرزا عبدالوهاب مُذهبباشی و میرزا یوسف مذهّب شیرازی تذهیب گردیده و با جلدهای کار آقازمان، میرزا بزرگ و لطفعلی مجلد شده، جزو گرانبهاترین مآثر هنری و نشان دهنده پیشرفت هنر کتابآرایی در این عصر میباشد. به طور کلی علاقه به آرایشهای هنری در قرآنهای این زمان بیشتر از دورانهای پیش است و این موضوع تعدد هنرمندان نقشآفرین و مذهبان چیرهدست و جلدسازان ماهر و خوشنویسان بیقرینه را نمایان میسازد.
تذهیب
هرچند پیشرفت تذهیب (زرینهکاری) در عصر تیموری و صفوی، پایه این هنر را به حدی بالا برد که در آن سیاق و روش، درجهای والاتر و برتر در ظرف گمان نمیگنجد، اما از حق نباید گذشت که در دوره قاجار نیز فن تذهیب و زرنشان با کمال زیبایی و فخامت و در سبک مستقل و ویژه خود به سرحد اعلای تکامل رسید و اگر در اصالت و تابناکی رنگ به پایه اوایل صفوی نمیرسد، ولی در پرکاری و ریزهکاری، تنوع و گونهگونی طرحها، ابتکار و درهم پیچیدگی چنگهای اسلیمی و نیز در صنعت طلااندازی (معروف به دندان موشی) برای زیر سطور، شاید بر آن پیشی گرفته باشد. در این عهد استادان گرانمایه تذهیب، کارهای شگفتانگیز از خود به یادگار گذاشتند و از آن گروهاند: محمدعلی بهار، عبدالوهاب مذهّبباشی، احمد و محمود پسران عبدالوهاب، میرزا رضی طالقانی، ابوطالب مدرس، میرزا یوسف مذهب شیرازی و آقامحمدعلی مذهب اصفهانی.
نقاشی پشت شیشه
یکی از دشوارترین و جالبترین شعبههای نگارگری، نقاشی پشت شیشه است که از زمان زندیه و اوایل قاجاریه رونق پیدا کرد و مخصوصاً برای تزیین برخی از طاقهای خانههای اشرافی مورد استفاده قرار میگرفت. موضوع نقاشی پشت شیشه بیشتر مناظر طبیعی و کومههای روستایی، چهره اشخاص سرشناس و زنان زیبا، و تصویر مرغ و ماهی بود و در دیوارها، سقف کاخها و اتاقهای آینهکاری تعبیه میگردید. در نتیجه استقبالی که اعیان و اشراف عصر از این گونه نقاشی میکردند، ترقی شایان توجهی نصیب این رشته گردید که در جای خود درخور مطالعه و تحقیق است.
نقاشی قهوهخانهای
نقاشی قهوهخانهای (http://www.seemorgh.com/culture/default.aspx?tabid=2284&conid=23186) به یک رشته نگارگری رنگ و روغن بر روی مشمع (مشما) اطلاق میشود که موضوع آنها قصههای مذهبی و داستانهای شاهنامه و صحنههای جنگی روز عاشورا میباشد و در اندازه بزرگ برای تزیین قهوهخانهها ساخته میشده است. نقاشان این رشته کسانی بودهاند که در سطح متوسط هنر کار میکردند و آثارشان متناسب با فرهنگ عامه و عوامپسند بوده است. نقاشیهایی که در این سبک دیده شده، از دوره قاجاریه است و تابلوهایی که مربوط به زمان پیش از آن باشد، به نظر این بنده نرسیده است. از نقاشان مشهور این فن، مدبر و قوللر آغاسی را میتوان نام برد.
باری، بحث و تعریف درباره هنر نقاشی دوران قاجار در این مقاله مختصر نمیگنجد، بلکه باید با تحقیق جامع کتابها نوشت و در شناساندن آثار هنری این عصر اهتمام ورزید.
۱ـ مینا مادهای است از لعاب شیشه ای حاجب ماورا یا شفاف که آن را روی کاشی و فلزات برای نقاشی و نگار به کار می برند. ترکیبی است از لاجورد و طلا و غیره که در کوره می برند و شفاف مثل شیشه کبود رنگ بیرون میآید. (فرهنگ معین)
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ