Victor007
8th November 2009, 03:40 PM
پیامبر(ص) از دو بعد مادی و معنوی برخوردار است. از نظر بعد مادی فرقی با سایر انسانها ندارد بلکه با آنها در حیات مادی و مسایل مربوط به آن شریک است. ولی از لحاظ بُعْدِ معنوی فاصله بسیار زیادی با دیگر انسانها دارد و همه اهمیت و امتیاز آن حضرت در همین مسأله نهفته است. آنچه موجب شد که تا او واسطه بین خالق و مخلوق، اسوه و الگوی انسانها باشد برجستگی بعد معنوی آن حضرت است. در این مقاله درصدد آن هستیم که گوشهای از ابعاد معنوی پیامبر(ص) که در قرآن ذکر شده را به اجمال بررسی کنیم.
۱) بندگی خدا
بندگی خدا، عالیترین مقام انسان است. بندگی نه تنها با شأن و کرامت انسان منافات ندارد بلکه در جهت رشد و تکامل او میباشد زیرا در برابر وجودی که کمال مطلق است به پرستش و بندگی میپردازد و همه هستی در قبضه قدرت اوست. آن که بندگی خدا میکند با قرار دادن خود در برابر تابش نور الهی به تدریج به سمت کانون بیانتهای کمال مطلق به حرکت درمیآید و بهرهای از کمال مطلق را در خود تجلّی میبخشد.
عبادت به معنای اظهار تذلّل و خشوع و فروتنی در برابر معبود است. بطور کلی ما میتوانیم دو نوع عبادت داشته باشیم:
۱) عبادت تکوینی که فراگیر و گسترده است و همه مخلوقات هستی را در برمیگیرد، همه موجودات طبق این معنی خدا را عبادت میکنند زیرا همه ذلیل و تابع قوانین اویند.
۲) عبادت اختیاری و آن اینکه عبادت کننده به اختیار خود سر تسلیم در برابر معبود فرود آورد و هیچ عامل بیرون از اراده او تأثیر گذار نباشد و این نوع عبادت مراتبی دارد که بالاترین مرتبهاش آن است که ناشی از شناخت و شعور باشد و از اعتقاد به ربوبیت الهی نشأت گرفته باشد. همان طور که از امام صادق(ع) نقل شده است: «اَلعُبُودِیَّةُ جَوهَرٌ کُنهُهَا الرُّبُوبِیَّة؛(۱) عبادت کردن جوهری است که ذات آن ربوبیّت است.»
● مقام بندگی پیامبر(ص) در قرآن
آیات زیادی از قرآن اشاره به مقام عبودیّت و بندگی پیامبر(ص) دارد. مقامی که زمینه ساز دستیابی به سایر مقامها از قبیل نبوّت، رسالت، رفتن به معراج و ... بوده است، به عنوان نمونه: ۱- «سُبحان الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلًا مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الاَقصَا الَّذی بارَکنا حَولَهُ لِنُرِیَهُ مِن ءایتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ البَصیر؛(۲) پاک و منزّه است خدایی که بندهاش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی - که گرداگردش را پربرکت ساختهایم - برد تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم، چرا که او شنواو بیناست.»
ذکر «عبد» برای پیامبر(ص) میتواند اشاره به تأثیر عبودیّت در رفتن به معراج باشد و مسلّماً مراد از عبد، عبد تکوینی نیست زیرا همه در این معنا شریکند آنچه دراین مسأله تأثیر داشته، عبودیّت اختیاری است. ۲- «واِن کُنتُم فی رَیبٍ مِمّا نَزَّلنا عَلی عَبدِنا فَأتوا بِسورَةٍ مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَکُم مِن دونِ اللَّهِ اِن کُنتُم صادِقین؛(۳) اگر درباره آنچه بر بنده خود [پیامبر(ص) ]نازل کردیم شک دارید (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را از غیر خدا (برای این کار) فراخوانید، اگر راست میگویید.»
عبودیّت خدا او را شایسته نزول وحی کرد و با اینکه امّی و درس نخوانده بود کتابی آورد که هیچ کس نتوانست و نمیتواند حتّی سورهای مانند آن بیاورد. در مواردی از قرآن، پیامبر(ص) به عنوان عبد (بنده) معرفی شده است که پیامبر(ص) در همه این موارد به عنوان عبد خدا مطرح است. چه در موردی که با دشمنان خدا در میدان جنگ نبرد میکند،(۴) و چه در آغاز رسالت،(۵) و چه به هنگام اِسراء و رفتن به معراج و چه آن گاه که برای موجود نامرئی به نام جنّ قرآن میخواند،(۶) و چه به هنگام نزول قرآن،(۷) و ... در همه این موارد او یک بنده خداست و همه مسئولیتها و مقامات معنوی از عبودیّت ناشی شده است. بنابراین پیروان آن حضرت باید به این مسأله توجه داشته باشند، مبادا دربارهاش غلوّ کنند و از مقام بندگی خدا او را بیرون ببرند چنان که مسیحیان مرتکب این اشتباه شدند در حالی که مسیح(ع) از این که خود را بنده خدا بداند، استنکاف نمیکرد.(۸)
۲) وحی
از مقامات معنوی پیامبر(ص)، مقام دریافت وحی خاص الهی است که این دریافت وحی، حاکی از امتیاز و برتری دریافت کننده از دیگر همنوعانش میباشد.
در آیاتی از قرآن، پیامبر(ص) را همانند دیگر انسانها دانسته و دریافت وحی از سوی آن حضرت را از جمله امتیاز او بر دیگر انسانها میداند: ۱- «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلهُکُم اِلهٌ واحِدٌ...؛(۹) بگو من فقط بشری هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه (خدا) است.» ۲- «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلهُکُم اِلهٌ واحِدٌ فَاستَقیموا اِلَیهِ واستَغفِروهُ وویلٌ لِلمُشرِکین؛(۱۰) بگو: من فقط انسانی مثل شما هستم، این حقیقت بر من وحی میشود که معبود شما معبود یگانه است، سپس تمام توجه خویش را به سوی او کنید و از وی آمرزش طلبید و وای بر مشرکان.»
۳) شفاعت
مقام شفاعت بیتردید از عالیترین مقامات معنوی یک انسان است زیرا قبول شفاعت کسی دلیل بر اعتبار ویژه شفاعت کننده نزد شفاعتپذیر میباشد.
آیاتی از قرآن کریم به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر مقام شفاعتگری پیامبر(ص) دلالت دارد که به آنها پرداخته میشود: ۱- «ومِنَ اللیلِ فَتَهَجَّد بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی اَن یَبعَثَکَ رَبُّکَ مَقامًا مَحمودا؛(۱۱) و پاسی از شب را (از خواب برخیز و) قرآن (و نماز) بخوان. این یک وظیفه اضافی برای توست، امید است که پروردگارت تو را به مقامی درخور شایسته برانگیزد.»
مقام در خور ستایش که خداوند، پیامبر(ص) را نسبت به آن امیدوار ساخته به نظر مفسّرین همان مقام شفاعت است. پیامبر(ص) فرموده است: «مقام محمود همان مقامی است که من در آن مقام امتم را شفاعت میکنم.»(۱۲)
۲- «ولَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی؛(۱۳) و به زودی پروردگارت (آن قدر) به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی.»
اینکه چه نعمت و چه امتیازی خداوند به پیامبر(ص) عطا میکند تا رضایتش جلب شود و خرسندی آن حضرت را فراهم سازد، مفسّرین آن را مقام شفاعت دانستهاند. فخر رازی از علی(ع) و ابن عباس نقل میکند که این نعمت همان مقام شفاعت پیامبر(ص) در امت خود است. روایت شده که وقتی این آیه نازل شد، پیامبر(ص) فرمود: در این هنگام راضی نخواهم شد در حالی که حتی یک نفر از امت من در جهنم باشد و سپس فخر رازی از امام صادق(ع) نقل میکند که رضایت جدّ من در این است که هیچ انسان خداپرست و موحّدی داخل جهنم نشود.(۱۴)
۳) «وما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ اللَّهِ ولَو اَنَّهُم اِذ ظَلَموا اَنفُسَهُم جاءوکَ فَاستَغفَروا اللَّهَ واستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللَّهَ تَوّابًا رَحیما؛(۱۵) ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آن که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود و اگر (این مخالفان) هنگامی که بر خود ستم کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند) به نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند.»
این آیه مقام شفاعت را برای پیامبر(ص) در دنیا ثابت میکند. در شأن نزول آیه آمده است که دوازده نفر از منافقان برای آسیب رساندن به پیامبر(ص) توطئه کرده بودند، جبرئیل نازل شد و پیامبر(ص) را از توطئه باخبر ساخت. پیامبر(ص) در میان جمع فرمود: گروهی وارد شدند و انجام کاری را در سر میپرورانند ولی موفق نخواهند شد از جای برخیزند و از خداوند طلب بخشش نمایند و اعتراف به گناه خود کنند تا من هم شفاعت آنان را نزد خدا بنمایم. هیچ کس از جای بلند نشد. پیامبر(ص) چندین بار سخنانش را تکرار کرد ولی کسی برنخاست پیامبر(ص) به ناچار اسامی آنان را بر زبان آورد و فرمود: فلانی بلند شود، فلانی بلند شود و... تا دوازده نفر را برشمرد پس همه از جای برخاستند و اظهار کردند که ما هم میخواستیم بلند شویم و به خواسته ات عمل کنیم و به درگاه خداوند توبه کنیم پس برای ما شفاعت نما. پیامبر(ص) فرمود: حالا! بروید بیرون، در آغاز کار، من بهتر میتوانستم برای شما شفاعت کنم و خداوند در آن وقت زودتر اجابت میکرد.(۱۶)
این آیه با این تفسیر برای پیامبر(ص) مقام شفاعت در دنیا را ثابت میکند. بنابراین پیامبر(ص) دارای مقام شفاعت در دنیا و آخرت است.
۴) وجود پیامبر(ص) مانع وقوع عذاب
یکی از مقامات معنوی پیامبر(ص) که در قرآن به آن اشاره شده این است که به برکت وجود آن حضرت عذاب از امت و قومش برطرف میشود. مسلماً این از مقامات معنوی مهمی است که به خاطر وجود کسی عذاب از قوم و امّتی برداشته شود: «واِذ قالوا اللَّهُمَّ اِن کانَ هذَا هُوَ الحَقّ مِن عِندِکَ فَاَمطِر عَلَینا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ اَوِ ائتِنا بِعَذابٍ اَلیم * وما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُم واَنتَ فِیهِم وما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُم وهُم یَستَغفِرون؛(۱۷) و (به خاطر بیاور) زمانی را که گفتند: پروردگارا! اگر این حق است واز جانب توست، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرود آر، یا عذاب دردناکی برای ما بفرست! ولی (ای پیامبر) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد و (نیز) تا استغفار میکنند، خدا عذابشان نمیکند.»
در شرح این آیه آمده است که طبق روایات، نضر بن حارث به پیامبر(ص) عرض کرد: این چیزهایی که تو میگویی چیزی جز افسانههای پیشینیان نیست! پیامبر(ص) فرمود: وای بر تو این کلام خداست. او و ابوجهل گفتند: خدایا اگر این سخنان حق است و از جانب توست پس بارانی از سنگ بر سر ما از آسمان فرود آر، همچنان که بر قوم لوط فرود آوردی و یا ما را مبتلا به عذاب دردناکی کن. خداوند در ردّ این گفتهها، خطاب به پیامبر(ص) فرمود: تا وقتی که تو در میان آنان هستی خداوند آنها را عذاب نخواهد کرد. این از شأن خدا به دور است که با وجود تو در میان آنان، عذاب بر آنها بفرستد زیرا تو «رحمةٌ للعالمین» هستی و همچنین، تا وقتی که آنان به درگاه خدا استغفار میکنند خداوند آنها را به عذاب مبتلا نمیکند.(۱۸)
۵) معراج
یکی از برجستهترین مقامات معنوی پیامبر(ص) عروج آن حضرت به مقام بلند مراتب انسانی و دستیابی به عالیترین درجه تقرب به خداوند یعنی معراج یا سفر آسمانی آن حضرت است. پیامبر(ص) در این سفر معنوی و آسمانی آیات الهی فراوانی را از نزدیک مشاهده کرد و به درجهای از کمال و تقرّب رسید که جبرئیل، فرشته همراه و راهنما در مرحلهای از همراهی بازماند و پیامبر(ص) به سیر خود ادامه داد. رسول اللَّه(ص) برای سفر آسمانی ابتدا از مکّه به بیت المقدس برده شد و از آنجا به آسمانها عروج نمود: ۱- «سُبحانَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلًا مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الاَقصَا الَّذی بارَکنا حَولَهُ لِنُرِیَهُ مِن ءایاتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ البَصیر؛(۱۹) پاک و منزه است آن خدایی که بنده خود را در شبی از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که در سرزمین مبارک و مقدس واقع شده بُرد تا آیات و نشانههای عظمت ما را ببیند، او شنوا و بیناست.» ۲- «ولَقَد رَءاهُ نَزلَةً اُخری * عِندَ سِدرَةِ المُنتَهی * عِندَها جَنَّةُ المَأوی * اِذیَغشَی السِّدرَةَ ما یَغشی * ما زاغَ البَصَرُ وما طَغی * لَقَد رَأی مِن ءایاتِ رَبِّهِ الکُبری؛(۲۰) بار دیگر او را مشاهده کرد نزد «سدرة المنتهی» که جنت المأوی در آنجاست. در آن هنگام که چیزی [نور خیره کنندهای ]سدرة المتهی را پوشانده بود چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرد (آنچه دید، واقعیت بود) او پارهای از آیات و نشانههای بزرگ پروردگارش را دید.»
آیات ششگانه سوره نجم دلالت دارد بر این که پیامبر دو بار جبرئیل را به صورت اصلیاش دیده است: یک بار در آغازین روزهای نزول وحی، و بار دیگر درمعراج نزد درختی به نام «سدرة المنتهی» در بهشت جاویدان.
در قرآن هیچ ذکری از جزئیات معراج و ره آوردهای آن و زمان وقوعش نشده است. اگرچه در روایات شیعه و سنی پارهای از اخبار آن به دست میآمد همچنین اگر چه در جسمانی یا روحانی بودن معراج اختلافاتی وجود دارد ولی اصل آن به عنوان یکی از مقامات معنوی پیامبر قطعی و مورد تأکید قرآن است.(۲۱)
۶) عصمت
یکی از مقامات معنوی پیامبر(ص) مقام عصمت است. عصمت یعنی مصونیت از گناه و اشتباه یعنی آن حضرت نه گناه میکرد و نه اشتباه. این اعتقاد ما شیعیان، در مورد همه پیامبران علیهم السلام و ائمه اطهار علیهم السلام است. پشتوانه این اعتقاد مسأله حجیّت است. یعنی اگر بنا باشد آن بزرگواران مرتکب گناه و اشتباه شوند دیگر گفتار و رفتارشان قابل استناد نخواهد بود زیرا درستی رفتار و گفتارشان زیر سؤال و اعتماد به آنها از بین میرود.(۲۲)
● اقسام عصمت پیامبر(ص) در قرآن
بحث از عصمت پیامبر(ص) از دیدگاه قرآن را میتوان در سه محور ارائه داد: ۱- عصمت در دریافت وحی. ۲- عصمت در رساندن آیات یا مقام ابلاغ. ۳- عصمت در عمل.
۱) عصمت پیامبر(ص) در تلقی وحی
آیاتی از قرآن مجید بر این دلالت دارند که پیامبر(ص) قرآن را از خداوند به صورت مستقیم یا به واسطه جبرئیل دریافت میکند خودش هیچ گونه دخل و تصرّفی نمیکند. ۱- «واِنَّکَ لَتُلَقَّی القُرءانَ مِن لَدُن حَکیمٍ عَلیم؛(۲۳) و به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القاء میشود.» ۲- «وما هُوَ بِقَولِ شَیطانٍ رَجیم؛(۲۴) این (قرآن) گفته شیطان رانده شده نیست.»
۲) عصمت در مقام ابلاغ
پیامبر(ص) آنچه را که از سوی خدا دریافت میکرد بدون هیچ کم و کاستی به مردم ابلاغ میکرد تا حجت بر آنها تمام شود. آن حضرت نه از اداء آنچه بر او وحی شده خودداری میورزید و نه گفته هایی از خود بر آن میافزود. ۱- «وما هُوَ عَلَی الغَیبِ بِضَنین؛(۲۵) و او نسبت به آنچه از طریق وحی دریافت داشته بخل ندارد.»
آنچه را که آن حضرت از ناحیه خداوند به او وحی میشد در اختیار مردم قرار میداد چنین نبود که از ابلاغ آن خودداری ورزد: ۲- «ولَو تَقَوَّلَ عَلَینا بَعضَ الاَقاویل * لَاَخَذنا مِنهُ بِالیَمین * ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوَتین؛(۲۶) و اگر او سخنی به دروغ بر ما میبست ما او را با قدرت میگرفتیم و سپس رگ قلبش را قطع میکردیم.» ۳- «وما یَنطِقُ عَنِ الهَوی * اِن هُوَ اِلّا وحیٌ یوحی؛(۲۷) و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید، آنچه میگوید چیزی نیست جز وحیای که بر او نازل شده است.»
این دسته آیات دلالت دارند که پیامبر(ص) آنچه را که به مردم ابلاغ میکند وحی الهی است و خود در آن هیچ دخل وتصرّفی نمیکند، به خدا افترا نمیبندد، به پیشنهاد مخاطبان هم چیزی را از آن کم و یا زیاد نمیکند و یا از ابلاغ آنچه به او وحی شده بخل نمیورزد ولی گروه اول بر این دلالت داشت که دریافتهای قرآنی پیامبر(ص) منشأ الهی و رحمانی دارد نه شیطانی و نفسانی و این یعنی عصمت در تلقی وحی، همانطور که قبلی به معنای عصمت در مقام ابلاغ میباشد.
۳) عصمت در مقام عمل
از گروهی از آیات استفاده میشود که پیامبر(ص) در موضع گیریهایش مورد تأیید الهی است مواردی پیش میآمد که دشمنان در صدد فریب دادن پیامبر(ص) و تأثیر در ارادهاش بر میآمدند ولی خدا با دخالتش نقشههای دشمنان را خنثی میکرد و رسولش را از خطا مصون میداشت. بطوری که اگر دخالت خدا نبود ممکن بود به مقتضای طبع بشری مقداری از توطئههای دشمن متأثر شود: ۱- «واِن کادوا لَیَفتِنونَکَ عَنِ الَّذی اَوحَینا اِلَیکَ لِتَفتَرِیَ عَلَینا غَیرَهُ واِذًا لاَتَّخَذوکَ خَلیلا * ولَولا اَن ثَبَّتناکَ لَقَد کِدتَّ تَرکَنُ اِلَیهِم شیئاً قَلیلا * اِذًا لاَذَقناکَ ضِعفَ الحَیوةِ وضِعفَ المَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَینا نَصیرا؛(۲۸) نزدیک بود آنها تو را (با وسوسههای خود) از آنچه بر تو وحی کردهایم بفریبند تا غیر آن را به ما نسبت دهی و در آن صورت تو را به دوستی خود برمیگزینند و ما اگر تو را ثابت قدم نمیساختیم نزدیک بود اندکی به آنان تمایل کنی، اگر چنین میکردی ما دو برابر مجازات (مشرکان) در زندگی دنیا و دو برابر (مجازات آنها) را بعد از مرگ به تو میچشاندیم سپس در برابر ما یاوری برای خود نمییافتی.»
در شأن نزول آیه آمده است که: گروهی از طائفه ثقیف نزد حضرت آمدند پیشنهاد کردند که یک سال به آنها مهلت داده شود تا هدایایی که برای بت هایشان آورده میشود وصول کنند بعد از آن اسلام خواهند آورد و بتها را خواهند شکست. پیامبر(ص) قصد کرد که چنین مهلتی به آنها بدهد آیه نازل شد و او را از این کار منع نمود.(۲۹)
از آیه استفاده میشود که اگر دخالت الهی نبود ممکن بود که پیامبر(ص) در بعضی از موضعگیری هایش دچار لغزش گردد بدون آنکه خود، خواهان آن باشد زیرا شرایط و شواهد بر درستی موضع گیریش حکم میکرد.
مفسران، آیات ۱۱۳ نساء، ۷۶ اسراء، ۵۲-۵۴ انعام و ۲۸ کهف از جمله دیگر آیات دال بر عصمت پیامبر در مقام عمل دانستند.(۳۰)
۷) خاتمیت
یکی از مقامات معنوی پیامبر(ص) خاتمیّت است بدین معنا که بعد از آن حضرت، پیامبری دیگر از سوی خداوند فرستاده نخواهد شد، او آخرین پیامبر است و طبیعتاً دینی که آورده آخرین دین خواهد بود و تا پایان عمر بشر بر روی زمین، دین آن حضرت(ص) تداوم خواهد داشت. آیهای از قرآن صراحتاً بر این معنی دلالت میکند: «ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِکُم ولکِن رَسولَ اللَّهِ وخاتَمَ النَّبیّینَ وکانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیما؛(۳۱) محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست ولی رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است.» در این آیه شریفه خداوند، پیامبر(ص) را فرستاده خود و پایان بخش همه پیامبران معرفی میکند. بعد از او پیامبری نخواهد بود، او آخرین حلقه سلسله پیامبران است که از آدم(ع) آغاز شده در طول زمان تداوم یافته است.
۸) هدایت الهی
قرآن در آیاتی، پیامبر(ص) را بر راه مستقیم هدایت میداند. اینگونه آیات از سویی به آن حضرت آرامش و اطمینان میبخشد و از سوی دیگر به مؤمنان و غیر آنان این پیام را میدهد که در حقانیت پیامبر(ص) و راهی که بر آن است و به سوی آن دعوت میکند تردید نداشته باشند. این مسأله برای پیامبر(ص) مقام مهمی است زیرا کاملاً مورد تأیید خداوند قرار گرفته است. به عنوان نمونه: ۱- «یس * والقُرءانِ الحَکیم * اِنَّکَ لَمِنَ المُرسَلین * عَلی صِراطٍ مُستَقیم؛(۳۲) (ای سید رسولان) سوگند به قرآن حکیم که تو قطعاً از رسولان خدا هستی و بر راه راست قرار داری.» خداوند با تأکید و قسم اعلام میکند که تو پیامبری و بر راه مستقیم هدایت قرار داری. کاربرد تأکید درمحاورات، گاه برای از بین بردن شک و تردید است که در مخاطب وجود دارد و گاه برای از بین بردن شک از دیگران است و گاهی هم برای ازاله غم و اندوه از مخاطب است که نوعی تسلیت و دلداری به حساب میآید.» ۲- «فَاستَمسِک بِالَّذی اوحِیَ اِلَیکَ اِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُستَقیم؛(۳۳) پس آنچه را بر تو وحی شده (قرآن) محکم بگیر که تو بر راه مستقیم هستی.» این آیات و آیات دیگری که در این مورد وارد شده،(۳۴) بر یکی از ابعاد شخصیت پیامبر(ص) دلالت دارند و آن مقام هدایت یافتگی و هدایت گری آن حضرت است.
۹) پیمان بر ادای رسالت
یکی از مقامات متعالی و معنوی پیامبر(ص) پیمان خدا از او (چون دیگر پیامبران(علیهم السلام)) بر ادای رسالت است. اگر چه همه پیامبران در این پیمان شریکند - که نشان دهنده مقام معنوی آنان نزد خداوند است - ولی به هر میزان که موضوع و محتوای پیمان مهم باشد، شخص طرف پیمان از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود. از آن جا که دین اسلام کاملترو جاودانه خواهد بود، پیمان بر ادای آن از اهمیت ویژهای برخوردار خواهد بود بنابراین پیامبر اسلام (ص) از اهمیت ویژهای درمیان همه کسانی که خداوند با آنها پیمان بسته، برخوردار است: «واِذ اَخَذنا مِنَ النَّبیّینَ مِیثاقَهُم ومِنکَ ومِن نُوحٍ واِبرهیمَ وموسی وعیسَی بنِ مَریَمَ واَخَذنا مِنهُم میثاقاً غَلیظا؛(۳۵) و به خاطر آور هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (همچنین) از تو و از نوح، ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و ما از همه آنان پیمان محکمی گرفتیم (که در ادای مسئولیت تبلیغ و رسالت کوتاهی نکنند).» آیه میفرماید خداوند از همه پیامبران پیمان گرفته اما این که موادّ مورد پیمان چه بوده اشاره ندارد. بعضی از مفسران گفتهاند: خداوند از همه پیامبران و از جمله پیامبر اسلام(ص) پیمان گرفته که: ۱) خدا را بپرستند. ۲) به پرستش خدا دعوت کنند. ۳) همدیگر را تصدیق و تأیید نمایند. ۴) خیرخواه قومشان باشند. ۵) پیمان شدید گرفته که بر سختیهای رسالت و تبلیغ شریعت، بردبار و شکیبا باشند.(۳۶)
با توجه به آنچه در قرآن کریم از مقام معنوی پیامبر اعظم(ص) گذشت وظیفه ماست که با شناخت این مقام زمینه انس خود را با شخصیت و رهنمودهای آن پیامبر بزرگ فراهم سازیم.
منبع:سبحان عصمتی
پینوشتها: -
۱) مصباح الشریعة، ص ۷.
۲) اسراء / ۱.
۳) بقره / ۲۳.
۴) انفال / ۴۱.
۵) نجم / ۱۰.
۶) جن / ۱۹.
۷) فرقان / ۱؛ حدید / ۹.
۸) نساء ۱۷۲.
۹) کهف / ۱۱۰.
۱۰) فصلت / ۶.
۱۱) اسراء / ۷۹.
۱۲) التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۳۱؛ التبیان، ج ۶، ص ۵۱۲.
۱۳) الضحی / ۵.
۱۴) التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۲۱۳؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۴۴۴؛ المنیر، ج ۳۰، ص ۲۸۷.
۱۵) نساء / ۶۴.
۱۶) مجمع البیان، ج ۳، ص ۶۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۶۲؛ التبیان، ج ۳، ص ۲۴۴.
۱۷) انفال / ۳۲-۳۳.
۱۸) جامع البیان، ج ۹، ص ۲۳۳؛ المنار، ج ۹، ص ۶۵۷؛ اسباب النزول، ص ۱۵۸؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۳۹.
۱۹) اسراء / ۱.
۲۰) نجم / ۱۳-۱۸.
۲۱) جامع البیان، طبری، ج ۱۵، ص ۵-۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۳۹۵.
۲۲) کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، خواجه نصیر الدین طوسی، ص ۲۷۴.
۲۳) نمل / ۶.
۲۴) تکویر / ۲۵.
۲۵) تکویر / ۲۴.
۲۶) حاقة / ۴۴-۴۶.
۲۷) نجم / ۳-۴.
۲۸) اسراء / ۷۳-۷۵.
۲۹) جامع البیان، ج ۱۵، ص ۱۳۰.
۳۰) مجمع البیان، ج ۳، ۱۰۵-۱۰۹؛ تبیان، ج ۶، ص ۵۰۸؛ جامع البیان، ج ۷، ص ۲۰۱؛ مجمع البیان ج ۶، ص ۴۶۵.
۳۱) احزاب / ۴۰.
۳۲) یس / ۱-۴.
۳۳) زخرف / ۴۳.
۳۴) مؤمنون / ۷۳.
۳۵) احزاب / ۷.
۳۶) مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۳۹.
پاسدار اسلام ـ ش ۲۹۶ - مرداد ۸۵
سایت پاسخگو
۱) بندگی خدا
بندگی خدا، عالیترین مقام انسان است. بندگی نه تنها با شأن و کرامت انسان منافات ندارد بلکه در جهت رشد و تکامل او میباشد زیرا در برابر وجودی که کمال مطلق است به پرستش و بندگی میپردازد و همه هستی در قبضه قدرت اوست. آن که بندگی خدا میکند با قرار دادن خود در برابر تابش نور الهی به تدریج به سمت کانون بیانتهای کمال مطلق به حرکت درمیآید و بهرهای از کمال مطلق را در خود تجلّی میبخشد.
عبادت به معنای اظهار تذلّل و خشوع و فروتنی در برابر معبود است. بطور کلی ما میتوانیم دو نوع عبادت داشته باشیم:
۱) عبادت تکوینی که فراگیر و گسترده است و همه مخلوقات هستی را در برمیگیرد، همه موجودات طبق این معنی خدا را عبادت میکنند زیرا همه ذلیل و تابع قوانین اویند.
۲) عبادت اختیاری و آن اینکه عبادت کننده به اختیار خود سر تسلیم در برابر معبود فرود آورد و هیچ عامل بیرون از اراده او تأثیر گذار نباشد و این نوع عبادت مراتبی دارد که بالاترین مرتبهاش آن است که ناشی از شناخت و شعور باشد و از اعتقاد به ربوبیت الهی نشأت گرفته باشد. همان طور که از امام صادق(ع) نقل شده است: «اَلعُبُودِیَّةُ جَوهَرٌ کُنهُهَا الرُّبُوبِیَّة؛(۱) عبادت کردن جوهری است که ذات آن ربوبیّت است.»
● مقام بندگی پیامبر(ص) در قرآن
آیات زیادی از قرآن اشاره به مقام عبودیّت و بندگی پیامبر(ص) دارد. مقامی که زمینه ساز دستیابی به سایر مقامها از قبیل نبوّت، رسالت، رفتن به معراج و ... بوده است، به عنوان نمونه: ۱- «سُبحان الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلًا مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الاَقصَا الَّذی بارَکنا حَولَهُ لِنُرِیَهُ مِن ءایتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ البَصیر؛(۲) پاک و منزّه است خدایی که بندهاش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی - که گرداگردش را پربرکت ساختهایم - برد تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم، چرا که او شنواو بیناست.»
ذکر «عبد» برای پیامبر(ص) میتواند اشاره به تأثیر عبودیّت در رفتن به معراج باشد و مسلّماً مراد از عبد، عبد تکوینی نیست زیرا همه در این معنا شریکند آنچه دراین مسأله تأثیر داشته، عبودیّت اختیاری است. ۲- «واِن کُنتُم فی رَیبٍ مِمّا نَزَّلنا عَلی عَبدِنا فَأتوا بِسورَةٍ مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَکُم مِن دونِ اللَّهِ اِن کُنتُم صادِقین؛(۳) اگر درباره آنچه بر بنده خود [پیامبر(ص) ]نازل کردیم شک دارید (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را از غیر خدا (برای این کار) فراخوانید، اگر راست میگویید.»
عبودیّت خدا او را شایسته نزول وحی کرد و با اینکه امّی و درس نخوانده بود کتابی آورد که هیچ کس نتوانست و نمیتواند حتّی سورهای مانند آن بیاورد. در مواردی از قرآن، پیامبر(ص) به عنوان عبد (بنده) معرفی شده است که پیامبر(ص) در همه این موارد به عنوان عبد خدا مطرح است. چه در موردی که با دشمنان خدا در میدان جنگ نبرد میکند،(۴) و چه در آغاز رسالت،(۵) و چه به هنگام اِسراء و رفتن به معراج و چه آن گاه که برای موجود نامرئی به نام جنّ قرآن میخواند،(۶) و چه به هنگام نزول قرآن،(۷) و ... در همه این موارد او یک بنده خداست و همه مسئولیتها و مقامات معنوی از عبودیّت ناشی شده است. بنابراین پیروان آن حضرت باید به این مسأله توجه داشته باشند، مبادا دربارهاش غلوّ کنند و از مقام بندگی خدا او را بیرون ببرند چنان که مسیحیان مرتکب این اشتباه شدند در حالی که مسیح(ع) از این که خود را بنده خدا بداند، استنکاف نمیکرد.(۸)
۲) وحی
از مقامات معنوی پیامبر(ص)، مقام دریافت وحی خاص الهی است که این دریافت وحی، حاکی از امتیاز و برتری دریافت کننده از دیگر همنوعانش میباشد.
در آیاتی از قرآن، پیامبر(ص) را همانند دیگر انسانها دانسته و دریافت وحی از سوی آن حضرت را از جمله امتیاز او بر دیگر انسانها میداند: ۱- «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلهُکُم اِلهٌ واحِدٌ...؛(۹) بگو من فقط بشری هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه (خدا) است.» ۲- «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلهُکُم اِلهٌ واحِدٌ فَاستَقیموا اِلَیهِ واستَغفِروهُ وویلٌ لِلمُشرِکین؛(۱۰) بگو: من فقط انسانی مثل شما هستم، این حقیقت بر من وحی میشود که معبود شما معبود یگانه است، سپس تمام توجه خویش را به سوی او کنید و از وی آمرزش طلبید و وای بر مشرکان.»
۳) شفاعت
مقام شفاعت بیتردید از عالیترین مقامات معنوی یک انسان است زیرا قبول شفاعت کسی دلیل بر اعتبار ویژه شفاعت کننده نزد شفاعتپذیر میباشد.
آیاتی از قرآن کریم به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر مقام شفاعتگری پیامبر(ص) دلالت دارد که به آنها پرداخته میشود: ۱- «ومِنَ اللیلِ فَتَهَجَّد بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی اَن یَبعَثَکَ رَبُّکَ مَقامًا مَحمودا؛(۱۱) و پاسی از شب را (از خواب برخیز و) قرآن (و نماز) بخوان. این یک وظیفه اضافی برای توست، امید است که پروردگارت تو را به مقامی درخور شایسته برانگیزد.»
مقام در خور ستایش که خداوند، پیامبر(ص) را نسبت به آن امیدوار ساخته به نظر مفسّرین همان مقام شفاعت است. پیامبر(ص) فرموده است: «مقام محمود همان مقامی است که من در آن مقام امتم را شفاعت میکنم.»(۱۲)
۲- «ولَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی؛(۱۳) و به زودی پروردگارت (آن قدر) به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی.»
اینکه چه نعمت و چه امتیازی خداوند به پیامبر(ص) عطا میکند تا رضایتش جلب شود و خرسندی آن حضرت را فراهم سازد، مفسّرین آن را مقام شفاعت دانستهاند. فخر رازی از علی(ع) و ابن عباس نقل میکند که این نعمت همان مقام شفاعت پیامبر(ص) در امت خود است. روایت شده که وقتی این آیه نازل شد، پیامبر(ص) فرمود: در این هنگام راضی نخواهم شد در حالی که حتی یک نفر از امت من در جهنم باشد و سپس فخر رازی از امام صادق(ع) نقل میکند که رضایت جدّ من در این است که هیچ انسان خداپرست و موحّدی داخل جهنم نشود.(۱۴)
۳) «وما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ اللَّهِ ولَو اَنَّهُم اِذ ظَلَموا اَنفُسَهُم جاءوکَ فَاستَغفَروا اللَّهَ واستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللَّهَ تَوّابًا رَحیما؛(۱۵) ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آن که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود و اگر (این مخالفان) هنگامی که بر خود ستم کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند) به نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند.»
این آیه مقام شفاعت را برای پیامبر(ص) در دنیا ثابت میکند. در شأن نزول آیه آمده است که دوازده نفر از منافقان برای آسیب رساندن به پیامبر(ص) توطئه کرده بودند، جبرئیل نازل شد و پیامبر(ص) را از توطئه باخبر ساخت. پیامبر(ص) در میان جمع فرمود: گروهی وارد شدند و انجام کاری را در سر میپرورانند ولی موفق نخواهند شد از جای برخیزند و از خداوند طلب بخشش نمایند و اعتراف به گناه خود کنند تا من هم شفاعت آنان را نزد خدا بنمایم. هیچ کس از جای بلند نشد. پیامبر(ص) چندین بار سخنانش را تکرار کرد ولی کسی برنخاست پیامبر(ص) به ناچار اسامی آنان را بر زبان آورد و فرمود: فلانی بلند شود، فلانی بلند شود و... تا دوازده نفر را برشمرد پس همه از جای برخاستند و اظهار کردند که ما هم میخواستیم بلند شویم و به خواسته ات عمل کنیم و به درگاه خداوند توبه کنیم پس برای ما شفاعت نما. پیامبر(ص) فرمود: حالا! بروید بیرون، در آغاز کار، من بهتر میتوانستم برای شما شفاعت کنم و خداوند در آن وقت زودتر اجابت میکرد.(۱۶)
این آیه با این تفسیر برای پیامبر(ص) مقام شفاعت در دنیا را ثابت میکند. بنابراین پیامبر(ص) دارای مقام شفاعت در دنیا و آخرت است.
۴) وجود پیامبر(ص) مانع وقوع عذاب
یکی از مقامات معنوی پیامبر(ص) که در قرآن به آن اشاره شده این است که به برکت وجود آن حضرت عذاب از امت و قومش برطرف میشود. مسلماً این از مقامات معنوی مهمی است که به خاطر وجود کسی عذاب از قوم و امّتی برداشته شود: «واِذ قالوا اللَّهُمَّ اِن کانَ هذَا هُوَ الحَقّ مِن عِندِکَ فَاَمطِر عَلَینا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ اَوِ ائتِنا بِعَذابٍ اَلیم * وما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُم واَنتَ فِیهِم وما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُم وهُم یَستَغفِرون؛(۱۷) و (به خاطر بیاور) زمانی را که گفتند: پروردگارا! اگر این حق است واز جانب توست، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرود آر، یا عذاب دردناکی برای ما بفرست! ولی (ای پیامبر) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد و (نیز) تا استغفار میکنند، خدا عذابشان نمیکند.»
در شرح این آیه آمده است که طبق روایات، نضر بن حارث به پیامبر(ص) عرض کرد: این چیزهایی که تو میگویی چیزی جز افسانههای پیشینیان نیست! پیامبر(ص) فرمود: وای بر تو این کلام خداست. او و ابوجهل گفتند: خدایا اگر این سخنان حق است و از جانب توست پس بارانی از سنگ بر سر ما از آسمان فرود آر، همچنان که بر قوم لوط فرود آوردی و یا ما را مبتلا به عذاب دردناکی کن. خداوند در ردّ این گفتهها، خطاب به پیامبر(ص) فرمود: تا وقتی که تو در میان آنان هستی خداوند آنها را عذاب نخواهد کرد. این از شأن خدا به دور است که با وجود تو در میان آنان، عذاب بر آنها بفرستد زیرا تو «رحمةٌ للعالمین» هستی و همچنین، تا وقتی که آنان به درگاه خدا استغفار میکنند خداوند آنها را به عذاب مبتلا نمیکند.(۱۸)
۵) معراج
یکی از برجستهترین مقامات معنوی پیامبر(ص) عروج آن حضرت به مقام بلند مراتب انسانی و دستیابی به عالیترین درجه تقرب به خداوند یعنی معراج یا سفر آسمانی آن حضرت است. پیامبر(ص) در این سفر معنوی و آسمانی آیات الهی فراوانی را از نزدیک مشاهده کرد و به درجهای از کمال و تقرّب رسید که جبرئیل، فرشته همراه و راهنما در مرحلهای از همراهی بازماند و پیامبر(ص) به سیر خود ادامه داد. رسول اللَّه(ص) برای سفر آسمانی ابتدا از مکّه به بیت المقدس برده شد و از آنجا به آسمانها عروج نمود: ۱- «سُبحانَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلًا مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الاَقصَا الَّذی بارَکنا حَولَهُ لِنُرِیَهُ مِن ءایاتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ البَصیر؛(۱۹) پاک و منزه است آن خدایی که بنده خود را در شبی از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که در سرزمین مبارک و مقدس واقع شده بُرد تا آیات و نشانههای عظمت ما را ببیند، او شنوا و بیناست.» ۲- «ولَقَد رَءاهُ نَزلَةً اُخری * عِندَ سِدرَةِ المُنتَهی * عِندَها جَنَّةُ المَأوی * اِذیَغشَی السِّدرَةَ ما یَغشی * ما زاغَ البَصَرُ وما طَغی * لَقَد رَأی مِن ءایاتِ رَبِّهِ الکُبری؛(۲۰) بار دیگر او را مشاهده کرد نزد «سدرة المنتهی» که جنت المأوی در آنجاست. در آن هنگام که چیزی [نور خیره کنندهای ]سدرة المتهی را پوشانده بود چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرد (آنچه دید، واقعیت بود) او پارهای از آیات و نشانههای بزرگ پروردگارش را دید.»
آیات ششگانه سوره نجم دلالت دارد بر این که پیامبر دو بار جبرئیل را به صورت اصلیاش دیده است: یک بار در آغازین روزهای نزول وحی، و بار دیگر درمعراج نزد درختی به نام «سدرة المنتهی» در بهشت جاویدان.
در قرآن هیچ ذکری از جزئیات معراج و ره آوردهای آن و زمان وقوعش نشده است. اگرچه در روایات شیعه و سنی پارهای از اخبار آن به دست میآمد همچنین اگر چه در جسمانی یا روحانی بودن معراج اختلافاتی وجود دارد ولی اصل آن به عنوان یکی از مقامات معنوی پیامبر قطعی و مورد تأکید قرآن است.(۲۱)
۶) عصمت
یکی از مقامات معنوی پیامبر(ص) مقام عصمت است. عصمت یعنی مصونیت از گناه و اشتباه یعنی آن حضرت نه گناه میکرد و نه اشتباه. این اعتقاد ما شیعیان، در مورد همه پیامبران علیهم السلام و ائمه اطهار علیهم السلام است. پشتوانه این اعتقاد مسأله حجیّت است. یعنی اگر بنا باشد آن بزرگواران مرتکب گناه و اشتباه شوند دیگر گفتار و رفتارشان قابل استناد نخواهد بود زیرا درستی رفتار و گفتارشان زیر سؤال و اعتماد به آنها از بین میرود.(۲۲)
● اقسام عصمت پیامبر(ص) در قرآن
بحث از عصمت پیامبر(ص) از دیدگاه قرآن را میتوان در سه محور ارائه داد: ۱- عصمت در دریافت وحی. ۲- عصمت در رساندن آیات یا مقام ابلاغ. ۳- عصمت در عمل.
۱) عصمت پیامبر(ص) در تلقی وحی
آیاتی از قرآن مجید بر این دلالت دارند که پیامبر(ص) قرآن را از خداوند به صورت مستقیم یا به واسطه جبرئیل دریافت میکند خودش هیچ گونه دخل و تصرّفی نمیکند. ۱- «واِنَّکَ لَتُلَقَّی القُرءانَ مِن لَدُن حَکیمٍ عَلیم؛(۲۳) و به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القاء میشود.» ۲- «وما هُوَ بِقَولِ شَیطانٍ رَجیم؛(۲۴) این (قرآن) گفته شیطان رانده شده نیست.»
۲) عصمت در مقام ابلاغ
پیامبر(ص) آنچه را که از سوی خدا دریافت میکرد بدون هیچ کم و کاستی به مردم ابلاغ میکرد تا حجت بر آنها تمام شود. آن حضرت نه از اداء آنچه بر او وحی شده خودداری میورزید و نه گفته هایی از خود بر آن میافزود. ۱- «وما هُوَ عَلَی الغَیبِ بِضَنین؛(۲۵) و او نسبت به آنچه از طریق وحی دریافت داشته بخل ندارد.»
آنچه را که آن حضرت از ناحیه خداوند به او وحی میشد در اختیار مردم قرار میداد چنین نبود که از ابلاغ آن خودداری ورزد: ۲- «ولَو تَقَوَّلَ عَلَینا بَعضَ الاَقاویل * لَاَخَذنا مِنهُ بِالیَمین * ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوَتین؛(۲۶) و اگر او سخنی به دروغ بر ما میبست ما او را با قدرت میگرفتیم و سپس رگ قلبش را قطع میکردیم.» ۳- «وما یَنطِقُ عَنِ الهَوی * اِن هُوَ اِلّا وحیٌ یوحی؛(۲۷) و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید، آنچه میگوید چیزی نیست جز وحیای که بر او نازل شده است.»
این دسته آیات دلالت دارند که پیامبر(ص) آنچه را که به مردم ابلاغ میکند وحی الهی است و خود در آن هیچ دخل وتصرّفی نمیکند، به خدا افترا نمیبندد، به پیشنهاد مخاطبان هم چیزی را از آن کم و یا زیاد نمیکند و یا از ابلاغ آنچه به او وحی شده بخل نمیورزد ولی گروه اول بر این دلالت داشت که دریافتهای قرآنی پیامبر(ص) منشأ الهی و رحمانی دارد نه شیطانی و نفسانی و این یعنی عصمت در تلقی وحی، همانطور که قبلی به معنای عصمت در مقام ابلاغ میباشد.
۳) عصمت در مقام عمل
از گروهی از آیات استفاده میشود که پیامبر(ص) در موضع گیریهایش مورد تأیید الهی است مواردی پیش میآمد که دشمنان در صدد فریب دادن پیامبر(ص) و تأثیر در ارادهاش بر میآمدند ولی خدا با دخالتش نقشههای دشمنان را خنثی میکرد و رسولش را از خطا مصون میداشت. بطوری که اگر دخالت خدا نبود ممکن بود به مقتضای طبع بشری مقداری از توطئههای دشمن متأثر شود: ۱- «واِن کادوا لَیَفتِنونَکَ عَنِ الَّذی اَوحَینا اِلَیکَ لِتَفتَرِیَ عَلَینا غَیرَهُ واِذًا لاَتَّخَذوکَ خَلیلا * ولَولا اَن ثَبَّتناکَ لَقَد کِدتَّ تَرکَنُ اِلَیهِم شیئاً قَلیلا * اِذًا لاَذَقناکَ ضِعفَ الحَیوةِ وضِعفَ المَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَینا نَصیرا؛(۲۸) نزدیک بود آنها تو را (با وسوسههای خود) از آنچه بر تو وحی کردهایم بفریبند تا غیر آن را به ما نسبت دهی و در آن صورت تو را به دوستی خود برمیگزینند و ما اگر تو را ثابت قدم نمیساختیم نزدیک بود اندکی به آنان تمایل کنی، اگر چنین میکردی ما دو برابر مجازات (مشرکان) در زندگی دنیا و دو برابر (مجازات آنها) را بعد از مرگ به تو میچشاندیم سپس در برابر ما یاوری برای خود نمییافتی.»
در شأن نزول آیه آمده است که: گروهی از طائفه ثقیف نزد حضرت آمدند پیشنهاد کردند که یک سال به آنها مهلت داده شود تا هدایایی که برای بت هایشان آورده میشود وصول کنند بعد از آن اسلام خواهند آورد و بتها را خواهند شکست. پیامبر(ص) قصد کرد که چنین مهلتی به آنها بدهد آیه نازل شد و او را از این کار منع نمود.(۲۹)
از آیه استفاده میشود که اگر دخالت الهی نبود ممکن بود که پیامبر(ص) در بعضی از موضعگیری هایش دچار لغزش گردد بدون آنکه خود، خواهان آن باشد زیرا شرایط و شواهد بر درستی موضع گیریش حکم میکرد.
مفسران، آیات ۱۱۳ نساء، ۷۶ اسراء، ۵۲-۵۴ انعام و ۲۸ کهف از جمله دیگر آیات دال بر عصمت پیامبر در مقام عمل دانستند.(۳۰)
۷) خاتمیت
یکی از مقامات معنوی پیامبر(ص) خاتمیّت است بدین معنا که بعد از آن حضرت، پیامبری دیگر از سوی خداوند فرستاده نخواهد شد، او آخرین پیامبر است و طبیعتاً دینی که آورده آخرین دین خواهد بود و تا پایان عمر بشر بر روی زمین، دین آن حضرت(ص) تداوم خواهد داشت. آیهای از قرآن صراحتاً بر این معنی دلالت میکند: «ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِکُم ولکِن رَسولَ اللَّهِ وخاتَمَ النَّبیّینَ وکانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیما؛(۳۱) محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست ولی رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است.» در این آیه شریفه خداوند، پیامبر(ص) را فرستاده خود و پایان بخش همه پیامبران معرفی میکند. بعد از او پیامبری نخواهد بود، او آخرین حلقه سلسله پیامبران است که از آدم(ع) آغاز شده در طول زمان تداوم یافته است.
۸) هدایت الهی
قرآن در آیاتی، پیامبر(ص) را بر راه مستقیم هدایت میداند. اینگونه آیات از سویی به آن حضرت آرامش و اطمینان میبخشد و از سوی دیگر به مؤمنان و غیر آنان این پیام را میدهد که در حقانیت پیامبر(ص) و راهی که بر آن است و به سوی آن دعوت میکند تردید نداشته باشند. این مسأله برای پیامبر(ص) مقام مهمی است زیرا کاملاً مورد تأیید خداوند قرار گرفته است. به عنوان نمونه: ۱- «یس * والقُرءانِ الحَکیم * اِنَّکَ لَمِنَ المُرسَلین * عَلی صِراطٍ مُستَقیم؛(۳۲) (ای سید رسولان) سوگند به قرآن حکیم که تو قطعاً از رسولان خدا هستی و بر راه راست قرار داری.» خداوند با تأکید و قسم اعلام میکند که تو پیامبری و بر راه مستقیم هدایت قرار داری. کاربرد تأکید درمحاورات، گاه برای از بین بردن شک و تردید است که در مخاطب وجود دارد و گاه برای از بین بردن شک از دیگران است و گاهی هم برای ازاله غم و اندوه از مخاطب است که نوعی تسلیت و دلداری به حساب میآید.» ۲- «فَاستَمسِک بِالَّذی اوحِیَ اِلَیکَ اِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُستَقیم؛(۳۳) پس آنچه را بر تو وحی شده (قرآن) محکم بگیر که تو بر راه مستقیم هستی.» این آیات و آیات دیگری که در این مورد وارد شده،(۳۴) بر یکی از ابعاد شخصیت پیامبر(ص) دلالت دارند و آن مقام هدایت یافتگی و هدایت گری آن حضرت است.
۹) پیمان بر ادای رسالت
یکی از مقامات متعالی و معنوی پیامبر(ص) پیمان خدا از او (چون دیگر پیامبران(علیهم السلام)) بر ادای رسالت است. اگر چه همه پیامبران در این پیمان شریکند - که نشان دهنده مقام معنوی آنان نزد خداوند است - ولی به هر میزان که موضوع و محتوای پیمان مهم باشد، شخص طرف پیمان از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود. از آن جا که دین اسلام کاملترو جاودانه خواهد بود، پیمان بر ادای آن از اهمیت ویژهای برخوردار خواهد بود بنابراین پیامبر اسلام (ص) از اهمیت ویژهای درمیان همه کسانی که خداوند با آنها پیمان بسته، برخوردار است: «واِذ اَخَذنا مِنَ النَّبیّینَ مِیثاقَهُم ومِنکَ ومِن نُوحٍ واِبرهیمَ وموسی وعیسَی بنِ مَریَمَ واَخَذنا مِنهُم میثاقاً غَلیظا؛(۳۵) و به خاطر آور هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (همچنین) از تو و از نوح، ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و ما از همه آنان پیمان محکمی گرفتیم (که در ادای مسئولیت تبلیغ و رسالت کوتاهی نکنند).» آیه میفرماید خداوند از همه پیامبران پیمان گرفته اما این که موادّ مورد پیمان چه بوده اشاره ندارد. بعضی از مفسران گفتهاند: خداوند از همه پیامبران و از جمله پیامبر اسلام(ص) پیمان گرفته که: ۱) خدا را بپرستند. ۲) به پرستش خدا دعوت کنند. ۳) همدیگر را تصدیق و تأیید نمایند. ۴) خیرخواه قومشان باشند. ۵) پیمان شدید گرفته که بر سختیهای رسالت و تبلیغ شریعت، بردبار و شکیبا باشند.(۳۶)
با توجه به آنچه در قرآن کریم از مقام معنوی پیامبر اعظم(ص) گذشت وظیفه ماست که با شناخت این مقام زمینه انس خود را با شخصیت و رهنمودهای آن پیامبر بزرگ فراهم سازیم.
منبع:سبحان عصمتی
پینوشتها: -
۱) مصباح الشریعة، ص ۷.
۲) اسراء / ۱.
۳) بقره / ۲۳.
۴) انفال / ۴۱.
۵) نجم / ۱۰.
۶) جن / ۱۹.
۷) فرقان / ۱؛ حدید / ۹.
۸) نساء ۱۷۲.
۹) کهف / ۱۱۰.
۱۰) فصلت / ۶.
۱۱) اسراء / ۷۹.
۱۲) التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۳۱؛ التبیان، ج ۶، ص ۵۱۲.
۱۳) الضحی / ۵.
۱۴) التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۲۱۳؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۴۴۴؛ المنیر، ج ۳۰، ص ۲۸۷.
۱۵) نساء / ۶۴.
۱۶) مجمع البیان، ج ۳، ص ۶۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۶۲؛ التبیان، ج ۳، ص ۲۴۴.
۱۷) انفال / ۳۲-۳۳.
۱۸) جامع البیان، ج ۹، ص ۲۳۳؛ المنار، ج ۹، ص ۶۵۷؛ اسباب النزول، ص ۱۵۸؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۳۹.
۱۹) اسراء / ۱.
۲۰) نجم / ۱۳-۱۸.
۲۱) جامع البیان، طبری، ج ۱۵، ص ۵-۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۳۹۵.
۲۲) کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، خواجه نصیر الدین طوسی، ص ۲۷۴.
۲۳) نمل / ۶.
۲۴) تکویر / ۲۵.
۲۵) تکویر / ۲۴.
۲۶) حاقة / ۴۴-۴۶.
۲۷) نجم / ۳-۴.
۲۸) اسراء / ۷۳-۷۵.
۲۹) جامع البیان، ج ۱۵، ص ۱۳۰.
۳۰) مجمع البیان، ج ۳، ۱۰۵-۱۰۹؛ تبیان، ج ۶، ص ۵۰۸؛ جامع البیان، ج ۷، ص ۲۰۱؛ مجمع البیان ج ۶، ص ۴۶۵.
۳۱) احزاب / ۴۰.
۳۲) یس / ۱-۴.
۳۳) زخرف / ۴۳.
۳۴) مؤمنون / ۷۳.
۳۵) احزاب / ۷.
۳۶) مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۳۹.
پاسدار اسلام ـ ش ۲۹۶ - مرداد ۸۵
سایت پاسخگو