PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مباني و تئوري موسيقي



LaDy Ds DeMoNa
31st October 2009, 08:53 AM
تئوري موسيقي
تئوري موسيقي:
- علمي است که از قواعد و اصطلاحات موسيقي گفتگو مي کند.

تعريف موسيقي:
موسيقي هنر بيان احساسات بوسيله صداهاست.
مهمترين عوامل تشکيل دهنده موسيقي صدا و وزن هستند.

LaDy Ds DeMoNa
31st October 2009, 08:54 AM
موسيقي چيست؟
موسيقي چيست؟

http://tbn0.google.com/images?q=tbn:5NXAdM3O1Vs9NM:http://profy.com/wp-content/blogs.dir/1/images/aleslie/a_funny_music_note_000.png

وقتي اين سؤال مطرح ميشود که «موسيقي چيست؟» جواب‌هاي بسيار متفاوتي مي‌شنويم.
مردم جواب‌هاي مختلفي به اين سؤال مي‌دهند؛ عده‌اي که فقط از منظر علم هرازگاهي نيم‌نگاهي به موسيقي مي‌اندازند، سعي مي‌کنند بسيار دقيق و علمي پاسخي ارائه دهند، جوابي مثل موسيقي چيزي نيست به جز توالي يک‌سري امواج صوتي.


خوب شايد آن‌ها به اين شيوة پاسخگويي‌شان افتخار کنند و بگويند اين حساب‌شده‌ترين پاسخي است که مي‌شد به اين سؤال داد، ام‍ّا اگر تنها به اين فرضيه تکيه کنيم يا حتي بخواهيم آن را بپذيريم پس بايد بگوييم صدايي که از کشيده‌ شدن ناخن روي تخته‌سياه حاصل مي‌شود يا صداهاي گوش‌خراشي که از دستگاه‌هاي حفر معابر به وجود مي‌آيند، همگي اصوات موسيقي‌اند، هرچه که باشد آن‌ها هم متشکل از توالي يک‌سري امواج صوتي‌اند!
بهتر است زواياي مختلفي از اين مقوله را با هم و با کمک يکديگر به بحث بپردازيم. همان‌طور که اغلب مردم با آن جواب‌ِ ظاهراً دقيق و علمي در رابطه با موسيقي موافق نيستند، اکثريت نيز با اين مهم آشنايي دارند که دنياي موسيقي فقط محدود به دنياي انسان‌ها نيست.


بسياري از حيوانات مثل پرندگان و وال‌ها در روابط خود، براي برقراري ارتباط با يکديگر يا حتي جذب جنس مخالف خود اصواتي موسيقايي توليد مي‌کنند.
ام‍ّا مي‌دانيم در دنياي انسان‌ها موسيقي به اين منظور خاص توليد نمي‌شود، گرچه به کار بردن افعالي چون توليد شدن يا ساختن در مبحث موسيقي درست مثل اين است که قصد داريم به کمک تعدادي وسيلة به‌خصوص مثلاً چوب و ميخ و چکش چيزي شبيه به ميز يا صندلي توليد کرده يا بسازيم، به کار بردن اين افعال در اين مورد به‌خصوص شايد ناپسند يا نادرست باشد ام‍ّا حداقل توجه ما را به نکته‌اي خاص جلب مي‌کند، اينکه موسيقي توليد شدني يا ساختني نيست، اساساً چيزي است که از درون انسان‌ها برمي‌خيزد و چون رگ و چهرة درون هر انساني با ديگري متفاوت است و از جايي‌که فکر‌ِ انسان بازتابي از درونش است پس هميشه جواب‌هاي موافق و مخالف و متفاوت دربارة موسيقي وجود دارند.


شايد شما هم با اين نظر موافق باشيد که موسيقي جدا از زندگي و نيازهاي روزمرة آن نيست. چه‌بسا آثاري که با توجه به نياز و خواستة دوران خاصي خلق شده‌اند و بسيار مورد استقبال قرار گرفته‌اند. حتي شايد با اين نظر هم موافق باشيد که حتي نحوة به‌کارگيري سازها و انتخاب نوع آن‌ها در يک قطعة موسيقايي نيز با نياز دوره‌اي خاص يا شيوة زندگي مربوط به آن رابطه‌اي تنگ دارد.
ما عقيده داريم به هر گوشه‌اي از زندگي که نگاه کنيم موسيقي را مي‌بينيم، در تمام چشم‌اندازها و سبک و سياق مربوط به آن.
شايد اين نظر‌ِ کلي، عقيدة بسياري از ما باشد. پس با اين تفاسير بهتر است سؤالمان را طوري ديگر مطرح کنيم؛ چون اگر به اين پاسخ هم تکيه کنيم، صداي بوغ ماشين‌ها يا صداي دستگاه‌هاي سنگ‌ب‍ُري هم به نوعي گوشه‌اي از زندگي ما را تشکيل مي‌دهند و به نوعي به سبک و سياق آن مربوط هستند پس بنابراين به جرگة موسيقي‌ها خواهند پيوست!


واقعيت اين است که اين‌گونه پاسخ‌ها جواب روشني به سؤال ما نمي‌دهند. شايد اگر بتوانيم بگوييم که «چه چيزي موسيقي نيست؟»، بتوانيم به چيزي که موسيقي است برسيم! و ما باز به محض شنيدن اين سؤال نفس راحتي مي‌کشيم و قضيه را حل‌شده مي‌دانيم ام‍ّا وقتي با سيل جواب‌هاي متفاوت و گوناگون روبه‌رو مي‌شويم، تازه متوجه مي‌شويم که سؤال «چه چيزي موسيقي نيست؟» درست به اندازة «چه چيزي موسيقي است؟» مي‌تواند پيچيده باشد و فکرمان را به جهات متنوعي هدايت کند. براي مثال بعضي‌ها صداي موسيقي هوي متال راک و صداي بلند آمپلي فاي‌شدة بعضي از موسيقي‌ها را درک‌ناشدني و تحمل‌ناپذير مي‌دانند.
اين عده به اين نوع موسيقي چيزي غير موسيقايي نسبت مي‌دهند و از آن فقط به عنوان يک‌سري صداهاي گوش‌خراش ياد مي‌کنند که فقط باعث آزارشان مي‌شوند. برعکس عده‌اي ديگر چنان مجذوب اين‌گونه موسيقي‌اند که هيچ صداي مطلوب و گوش‌نواز ديگري نمي‌تواند اين احساس را در آن‌ها ايجاد کند.


بهتر است نگاهي به دهة ۵۰ و ۶۰ بيندازيم؛ دوران رواج موسيقي راک و پيشرفت آن به شکل تصاعدي! موسيقي‌اي که هر جوان و نوجواني را مجذوب خودش مي‌کرد و چه تعداد بي‌شماري از عاشقان آن نوع موسيقي که از شنيدن آهنگ‌هاي «بادي هالي»، «جري لي لوئيس»، «بيتلز» يا «رولي استونز» به وجد نمي‌آمدند. هيچ ‌چيز ديگري به جز موسيقي راک نمي‌توانست آن‌ها را به اين شدت و بدين‌گونه به هيجان درآورد، از طرفي ديگر والدين آن‌ها که درست نقطة مقابل فرزندانشان بودند؛ آن‌ها علاقة چنداني به آن نوع موسيقي از خود نشان نمي‌دادند. راک براي آن‌ها درک‌ناشدني بود و شايد گاهي آن سينه‌چاکان و عاشقان پر و پا قرص را بازخواست هم مي‌کردند!


خوب حالا به اين دليل که پدر و مادرها راک را نمي‌پسنديدند مي‌توان گفت که آن سبک جزء موسيقي نيست؟ مسلماً نه، درست مثل اين است که بگوييم چون فرزندان آن‌ها تمايل زيادي به آثار باخ يا گوش دادن به آن نشان نمي‌دادند پس آثار باخ موسيقي نيستند!
بهتر است برگرديم به نکتة آشنايي که قبلاً با هم به آن رسيديم؛ موسيقي در بطن انسان‌ها است و انسان‌ها بسيار متفاوت با يکديگرند و در اينکه چه چيزي موسيقي است يا چه چيزي موسيقي نيست هم تفاوت عقيدة بسياري وجود دارد.


اگر يقين داشته باشيم که به جوابي روشن و قطعي در اين‌باره مي‌رسيم بايد گفت که انتظار نابه‌جايي است. اگر بخواهيم روي ديدگاه‌هاي افراد تکيه کنيم تا به جوابي برسيم خواهيم ديد بسياري از بهترين موسيقي‌ها و قطعات ارزشمند‌ِ موسيقايي از «ليست موسيقي» حذف خواهند شد و به جرگة «اصوات‌ِ گوش‌خراش و آزاردهنده» خواهند پيوست!
عده‌اي هر قطعة خوشايندي را بدون در نظر گرفتن سبک خاص آن مي‌پذيرند و از شنيدن آن لذت مي‌برند و عده‌اي فقط از شنيدن قطعات سبک خاصي از موسيقي لذت مي‌برند و ممکن است گاهي سبک‌هاي ديگر يا طرفداران سبک‌هاي ديگر را نيز مورد سرزنش قرار دهند! گويي آن‌ها به جواب اين سؤال که «موسيقي چيست؟» يا «چه چيز موسيقي نيست؟» رسيده‌اند و ديگران نتوانسته‌اند! و اين عده قطعاً به خودشان مي‌بالند چراکه چيزي را يافته‌اند که ديگران از يافتنش عاجز بوده‌اند!


شايد شما هم موافق باشيد که عده‌اي بدون در نظر گرفتن درون انسان‌ها و زادگاه اصلي موسيقي اين‌گونه نظر مي‌دهند و ديگران را به واسطة علايق و سلايق موسيقي‌شان مورد سرزنش قرار مي‌دهند، ام‍ّا عده‌اي نيز پاسخ‌هاي قانع‌‌کننده‌اي ارائه مي‌دهند که ناشي از درک آن‌ها از واقعيت موسيقي است. مثلاً وقتي که از آندره پره‌وين پرسيدند که از نظر او تفاوت موسيقي پاپ و کلاسيک در چيست، او گفت که چيزي به عنوان موسيقي پاپ يا کلاسيک وجود ندارد!
از نظر او تنها يک چيز در درجة اهميت قرار داشت، اينکه چه چيزي موسيقي خوب و چه چيزي موسيقي بد است و عقيده داشت تعداد زيادي آثار خارق‌العادة کلاسيک هستند که بسيار ارزشمند و بسياري آثار ديگر از آن دسته که حتي ارزش اجرا را هم ندارند.


به نظر عقيدة منصفانه‌اي است. بسياري قطعات موسيقي را مي‌شنويم که با گذشت سال‌ها هنوز جايگاه خاصي براي خودشان دارند. آثاري که نه‌تنها نسل گذشته که نسل جديد را نيز تحت تأثير قرار داده‌اند. آثاري که متعلق به تمام دوران بشري‌اند و تنها محدود و منحصر به دوره‌اي خاص نيستند و آثار ديگري هم وجود دارند که سرانجام‌ِ آن‌ها زباله‌دان تاريخ است نه در فکر و قلب مردم.
ام‍ّا ما نمي‌توانيم دائم دنبال زباله‌دانهاي تاريخ باشيم و از خوب بودن يا بد بودن چيزي‌که مي‌شنويم اطمينان حاصل کنيم! هر گوشي سليقة خاص خودش را دارد. بهتر است بگوييم گوش‌ها با هم متفاوت‌اند!
انواع موسيقي‌ها از نظر افراد مي‌توانند خوب، لذت‌بخش، بد، درک‌ناشدني، رخوت‌آور، گوش‌خراش، تحمل‌ناپذير، شادي‌آفرين و ... باشند. درست مثل ايده‌هاي متفاوتي که در رابطه با «زيبايي» وجود دارند.


درک و احساس يک قطعة موسيقايي به عوامل مختلفي بستگي دارد که همان‌ها باعث ايجاد تفاوت در نظريات افراد مي‌شوند. عواملي مثل نوع فرهنگ شنونده، نوع محيط و جامعه‌اي که شنونده در آن رشد کرده، نوع اعتقادات، شيوه و طرز فکري که با آن عجين شده و سبک و سياقي که از آن تأثير پذيرفته است.
مثلاً افرادي که در غرب متولد شده‌اند موسيقي خاور دور برايشان لذت‌بخش نيست. موسيقي خاور دور براي آن‌ها چيزي درک‌ناشدني و ناملموس است.


در واقع کسي که در غرب متولد شده است به سختي مي‌تواند يک اثر موسيقايي از خاور دور را بشنود يا درک کند چراکه سبک و نوع آن موسيقي يا بهتر بگوييم فرهنگ و زبان آن نوع موسيقي کاملاً براي او ناآشنا و غريبه است.
ام‍ّا عکس اين قضيه هم صادق است؛ بسياري آثار موسيقي غرب را مي‌شنويم که تمام دنيا را مجذوب خود کرده‌اند. همه ما شگفت‌زده مي‌شويم وقتي شنونده‌هايي را حتي در دورترين مناطق دنيا مي‌بينيم که قطعاتي از موسيقي غرب را گوش مي‌دهند و از شنيدن آن لذت مي‌برند. در واقع اين‌گونه آثار مرزها را در هم شکسته‌اند و شنونده هيچ خلأ و فاصله‌اي بين دنياي خود با دنياي آن‌ها حس نمي‌کند.


در هر صورت، جدا از اين موضوع که بعضي آثار موسيقي براي عده‌اي قابل‌ِ درک و براي عده‌اي غير قابل درک‌اند، در نهايت همة موسيقي‌ها قدرت‌ِ ايجاد تأثير و اعمال نفوذ بر احساسات افراد را دارند، هرچند به گونه‌اي متفاوت و اين خاصيت موسيقي است. شايد به اين خاطر شوپنهاور مي‌گفت: «همة هنرها مي‌خواهند به موسيقي برسند.»
موسيقي نه‌تنها فکر و روح ما که جسم‌ِ ما را تحت تأثير قرار مي‌دهد، مي‌تواند جسم ما را براي مبارزه با سرسختانه‌ترين موانع‌ِ موجود آماده سازد، مي‌تواند قدرت قوت قلب هر انساني را تقويت کند، مي‌تواند او را به آرامش برساند و مي‌تواند رضايت را به او هديه کند.


موسيقي از عمق وجود هر انسان و از روح او سرچشمه مي‌گيرد و شايد به اين خاطر بسياري از مردم، بدون موسيقي، خودشان را فاقد چيزي حياتي مي‌دانند؛ چيزي ‌که مي‌تواند قدرت‌ِ تکاپو و احساس زندگي به آن‌ها ببخشد.
پس بهتر نيست براي اينکه به جواب سؤالمان «موسيقي چيست؟» برسيم يا بتوانيم جوابي براي آن پيدا کنيم، سراغ علم و فلسفه نرويم؟! موسيقي فقط به روح ما تعلق دارد. روح ما همان‌جايي است که موسيقي به آن تعلق دارد.

نگار نيک اندام مقدم
سورۀ مهر

LaDy Ds DeMoNa
31st October 2009, 08:54 AM
موسيقي چه معنايي مي‌دهد؟
موسيقي چه معنايي مي‌دهد؟

http://www.culture-music.net/tmp/img/a870126843516656.jpg

عنوان درس اولِ آموزش موسيقي به کودکان و نوجوانان کتاب «لئونارد برنستاين» اين است: «موسيقي چه معنايي ميدهد؟» دوره کامل اين آموزش به عنوان "کنسرت براي کودکان و نوجوانان يا YOUNG PEOPLE’S CONCERTS " در پنجاه‌وسه جلسه و براي گروه سني هشت تا هجده سال طراحي و اجرا گرديد.
اين جلسات با همراهي ارکستر فيلارمونيک نيويورک، قديمي‌ترين ارکستر آمريکا (تاسيس ۱۸۴۲http://www.bia2text.com/forums/images/smilies/wink.gif، طي سال‌هاي ۱۹۵۸ تا ۱۹۷۲ (يعني چهارده سال) برگزار و از تلويزيون (در پربيننده‌ترين ساعت‌ها: صبح شنبه، عصر يکشنبه و هفت ونيم شب) نيز پخش شد.


بعضي از درس‌هاي بعدي اين‌ها بودند:
▪ چه چيزي موسيقي را آمريکايي مي‌کند؟
▪ بيان شوخي و طنز با موسيقي.
▪ تاثير موسيقي محلي بر موسيقي ارکسترال با آثاري از موتسارت، بارتوک و چارلز آيوز.
▪ کنسرتو چيست؟
▪ گوستاو مالر کيست؟
▪ تلفيق موسيقي جاز با سمفونيک.
▪ مقايسه باله‌هاي درياچه قو و پرنده آتش از چايکوفسکي و استراوينسکي.
نويسنده و طراح درس‌ها، سخنران، نوازنده پيانو و رهبر ارکستر خودِ برنستاين(LEONARD BERNSTEIN) بود.
آن طور که «جک گاتليب»، دستيار برنستاين و ويراستار متن اين کنسرت‌ها، مي‌گويد روش تدريس و شخصيت زلال و درخشان برنستاين خيلي زود باعث شد که مردم وي را در سرتاسر ايالات متحده بشناسند. او توانست يک نسل کامل از آمريکايي‌ها را که موسيقي را از سرِ وقت‌گذراني و تفنن گوش مي‌دادند به دوستداراني مشتاق به موسيقي بدل کند.
▪ حرف اول: موسيقي اصلا درباره‌ي چيزي نيست. موسيقي همان است که هست.
▪ بعد: به يک موسيقيِ مهيج گوش کنيد. اين موسيقي هيجان‌انگيز است چون با عناصري از موسيقي ساخته شده که هيجان مي‌بخشند؛ فقط همين. دليل غير موسيقايي ندارد. يعني علت هيجان را در عوامل خارج از موسيقي جستجو نکنيد. علتِ هيجان، داستان، تصوير، حادثه يا نام آن موسيقي نيست. علتِ هيجان، ريتم، ملودي، شکل اجرا، سازها و اينطور عواملي است.
البته؛ هنرمند از جايي بيرون از خود الهام مي‌گيرد. يعني هر موسيقي‌داني ممکن است بوسيله چيزي که مطالعه مي‌کند يا اتفاقي که برايش رخ مي‌دهد يا چيزي که مي‌بيند برانگيخته شود و بخواهد خود را بيان کند. مانند هر انسان ديگري که در زندگي پيش آمده که احساسي پيدا کند و بخواهد به شکلي مثل زير آواز زدن يا رقصيدن آن احساس را بيان کند.
▪ قدم بعد: سعي کنيد روي موسيقي‌اي که داستاني دارد قصه‌ي ديگري بگذاريد. کار ساده اي است.
▪ حالا: اصل داستان را بخوانيد. مي‌بينيد که هر دو قصه مي‌توانند درست باشند! پس داستان چيزي خارج موسيقي بوده و نه جزئي از آن.
به معناي موسيقي نزديکتر شويم: همه‌ي موسيقي‌ها با قصه همراه نيستند. برخي فضايي را ترسيم يا تصويري را مجسم مي‌کنند. يعني چيزي يا جايي را از دنياي خارج مي‌گيرند و آن را نقاشي مي‌کنند.
▪ و نزديک‌تر: بعضي موسيقي‌ها احساسات را توصيف مي‌کنند. احساسي مانند درد يا شادي يا عصبانيت يا تنهايي يا دوست‌داشتن. و هر چه بيشتر بتواند به شما نشان بدهد که آهنگسازش در حين ساختِ آن چه حسي داشته، آن موسيقي قوي‌تر و موفق‌تر است.

پس؛ معناي موسيقي همان احساسي است که در حين شنيدنش به ما دست مي‌دهد.
▪ الان: يک موسيقي گوش کنيد که فکر مي‌کنيد آن را نمي‌فهميد. تنها به دنبال احساساتي نباشيد که برايشان واژه‌اي در زبانمان وجود دارد. طيف احساسات انسان بسيار گسترده‌تر از واژه‌هاست. بگذاريد نغمه‌هاي موسيقي آن احساسات را نامگذاري کنند؛ بي‌هيچ واژه‌اي! خواهيد ديد حتي يک عطسه يا سرفه ممکن است مانع شما شود. اين اتفاق آن‌قدر عميق است که حتي نفس هم نمي‌خواهيد بکشيد!
▪ حرف آخر: موسيقي حرکت است و معناي موسيقي شکل آن حرکت؛ که چيزي مانند يک اتفاق را در ما باعث مي‌شود. http://www.aet.ir/forum/Smileys/default/cool.gif

بابک بوبان
پايگاه خبري فرهنگ و آهنگ

LaDy Ds DeMoNa
31st October 2009, 08:55 AM
نت خواني ( قسمت اول &#xa0http://www.bia2text.com/forums/images/smilies/wink.gif
الفباي موسيقي نت مي باشد

تعريف نت:
علامتي است كه بوسيله آن صداهاي موسيقايي نوشته شده ، سپس خوانده و اجرا مي شود

براي بيان نت دو نظام وجود دارد



نظام هجايي

Do Re Mi Fa Sol La Si

نظام الفبايي

C D E F G A B

سي لا سل فا مي ر دو

خطوط حامل :

پنج خط موازي و با فاصله معين و يكسان نسبت به هم مي با شد كه نت ها بر روي خطوط و ما بين خطوط قرار مي گيرند و خطوط حامل را از پايين به بالا مي شماريم
http://i33.tinypic.com/28k12iq.jpg
خطوط حامل



درحالت كلي نت ها به چهار صورت بر روي خطوط حامل قرار مي گيرند



1 پنج نت بر روي خطوط قرار مي گيرد

2 چهار نت بين خطوط قرار ميگيرد

3-يك نت از پايين چسبيده به خط اول قرار مي گيرد

4-يك نت از بالا چسبيده به خط پنجم قرار مي گيرد

LaDy Ds DeMoNa
31st October 2009, 08:55 AM
کتاب جامع آموزش موسيقي
کتاب جامع آموزش موسيقي

http://www.iranhmusic.com/files/tn/t150_anaserm.jpg

در اين کتاب که همراه با يک دفترتمرين عرضه مي شود مفاهيم و کاربردهاي عناصر موسيقي در شش واحد،19فصل،شش ضميمه ، همراه با نمايه،واژه نامه وپاسخ آزمون هاي درک مطلب به چاپ رسيده است.

واحد يک کتاب شامل فصل هاي "نغمه و ثبت آن به شکل نت"،"ريتم و ديگر جنبه هاي نت نويسي" و"گام ،مايه و فاصله" است در واحد شماره دوکه تحت عنوان "واژگان پايه هارموني؛ساختار وضعيت و کاربرد آکوردها" است فصل هاي 4تا شش آمده که بيشتر مربوط به بحث هارموني است.
نت نويسي "تريادها"،"ملودي"،"امکانات هارمونيک تکميلي"از عناوين واحد هاي سه تا پنج است که فصل هاي مربوط به اصول ملوديک در نوشتار چهار صدايي،بخش نويسي آکوردها،وصل تريادها،تريادهاي معکوس،نسبت هاي ملوديک کلان،فرم ملوديک،آکوردهاي هفتم دياتنيک،هفتم نمايان و هفتم محسوس و...را در بر مي گيرد.
آخرين واحد کتاب عناصر موسيقي به "فرم موسيقي"اختصاص دارد که در سه فصل "فرم و شکل دراماتيک در موسيقي"،"اصل فرم دو قسمتي" و "فرم دو قسمتي دوار و فرم سه قسمتي"به خلق فرم موسيقي ،شکل دراماتيک و روش هاي تحليل در ساخت موسيقي مي پردازد.
همچنين در بخش ضميمه ها روش خواند فواصل،راهنماي نت نويسي،اصطلاحات مربوط به تمپو،طرز بيان واجرا،سازبندي،و مدهاي کليسايي مطالبي درج شده است.
مولف کتاب،"رلف تيورک"در دانشگاه سين سيناتي،شاگرد "پال کوپر" بودو دکتري موسيقي خود را در رشته آهنگسازي در سال1975از همين دانشگاه دريافت کرد.وي آهنگسازي فعال است که آثارش تا کنون به کرات اجرا شده است.تيورک گلچين تحليلي موسيقي را تاليف کرده که توسط انتشارات مک گريا-هيل به چاپ رسيده است.وي استوديوي موسيقي الکترونيک را در دانشگاه اکرن تاسيس کرد وتا شش سال رييس آن بود.
کتاب حاضر يکي از مهمترين کتب درحوزه آموزش موسيقي است که انتشار آن با استقبال مدرسان و استاداني چوت مصطفي کمال پورتراب واقع شده است.
اين کتاب و دفتر تمرين در حدود 700صفحه در قطع رحلي و به قيمت 18هزارتومان در بيست و يکمين نمايشگاه بين المللي تهران و در غرفه ماهور عرضه شده است.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد