PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رزم رستم و جومونگ



moji5
21st October 2009, 01:36 AM
چنین گفت رستم به این مرد جنگ

جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ

چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی

که دیگر نخواهی تو سوپ ، آبــکی

مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟

من آن (تسو) سوسولت ! نیستم

منم رستم ، آن شیر ایــران زمین

(بویو) کوچک است در نگاهم همین

.

.

بعد از رجز خوانی رستم پهلوان ، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان گشته بود آمد:

جومونگ آمد از پشت تل سیاه

کنارش( یوها) مــادر بی گنـاه!

بگفت:هین! منم آن جومونگ رشید

هم اینک صدایت به گوشــم رسید

(سوسانو)* هماره بود همسرم

دهــم من به فرمان او این سرم

چون او گفته با تو نجنگم رواست

دگر هر چه گویم به او بر هواست!

.

.

و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:

و این شد که رستم سخن تازه کرد

که حرف دلش گفت(پس کو نبرد؟!)

بگفت ای جومونگا که حرف دل است

که زن ها گـــرفتند اوضــاع به دست

که ما پهلوانیم و این است حالمان

که دادار باید رسد بر دل این و آن!

و اینچنین شد که دو پهلوان هم دیگر را در آغوش گرفتند و بر حال خود گریه سر دادند:

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

کز سنگ ناله خیزد بر حال ما جوانان!

http://video.phpmyanmar.com/bin/image/video/tn_jumong_30293.jpg
http://www.izadmehr.com/rostam.jpg

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد