hossien
16th October 2009, 01:31 AM
در ميان نظريه هاي مختلف محيط بيشتر به عنوان عاملي تاثيرگذار بر رفتار انسان فرض مي شود. با پيشرفت دانش روانشناسي محيطي ديگر انسان و رفتار او متاثر از محيط نيستند بلکه بر روند شکل گيري محيط اثر متقابل دارند. درزمينه تاثير محيط و معماري بر رفتار مي توان به 3 ديدگاه اشاره کرد:
1- جبري نگري معماري: از اين ديدگاه معماري و محيط اطراف دليل بروز رفتار در فرد خواهند بود.
2- اختياري نگري محيطي: در اين ديدگاه انتخاب فرد باعث بروز رفتار خواهد بود.
3- احتمالي نگري محيطي: اين نگرش حد وسطي از دو ديدگاه قبل است.
استرس زاهاي محيطي عواملي هستند که به دليل نقش تحديد کننده اي که دارند باعث بروز استرس در فرد خواهند شد. از جمله اين موارد مي توان به سر و صدا، گرما و رطوبت هوا و احساس ازدحام اشاره کرد. در مورد محيط هايي که موجب استرس در انسان مي شوند تحقيقات مستقل انجام نشده است. در مورد اين دسته از محيط ها بايد به نقش فرآيند ادراک در ايجاد احساس استرس در افراد اشاره کرد.
استرس
استرس واکنش رواني و فيزيولوژيکي است و زماني رخ مي دهد که فرد حس مي کند در موقعيت و شرايط تهديد کننده اي قرار گرفته است. استرس غالبا به صورت احساس اضطراب تجربه مي شود. هنگامي که فرد احساس مي کند در معرض خطر و تهديد قرار گرفته است سيستم اعصاب سمپاتيکش او را آماده فرار از خطر يا مقابله با آن مي کند و در عين حال در درون فرد پاره اي واکنش هاي فيزيولوژيکي نظير تپش قلب، تعريق، دلشوره و افزايش ترشح آدرنالين و مواد شيميايي ديگر رخ مي دهد.
سه ديدگاه عمده در رابطه با استرس عبارتند از:
الف- نظريه استرس عيني: در اين تئوري عامل محرک باعث ايجاد برانگيختگي بدن مي شود، اين واکنش فرد را براي نشان دادن عکس العمل در مقابل شرايط استرس زا آماده مي کند اما اين حالت تا مدت زماني کوتاه کاراست، اگر طول مدت استرس زياد شود به مرور باعث ايجاد احساس «گيجي، دگرگوني در ادراک، کاهش سطح تمرکز و يادآوري» مي شود. در نهايت استرس باعث اختلا ل کامل در تصميم گيري و هوشياري فرد خواهد شد.
ب- نظريه زمينه قبلي: بر طبق اين نظريه برخي افراد به واسطه سابقه ژنتيکي و زمينه مساعد شرايط فردي در لحظه استرس، مقابل يک نوع محرک نسبت به سايرين واکنش شديدتري نشان مي دهند.
ج- نظريه هاي الگوي شخصيت: در اين ديدگاه الگوي شخصيتي افراد در نحوه واکنش به استرس داراي اهميت است. افراد بسته به الگوي شخصيتي خود نسبت به استرس واکنش هاي متفاوتي بروز مي دهند البته اين نکته بايد در نظر گرفته شود که استرس به خودي خود يکي از واکنش هاي طبيعي است که جهت ادامه حيات گونه هاي مختلف، لا زم و ضروري است.
محيط
محيط را به شکل ضمني هر آنچه در اطراف ما است، چه ساخته شده چه طبيعي، مي توان ناميد. با اين وجود تعريف ما از محيط بسته به نوع برداشت و استفاده ما از محيط متفاوت است: «جغرافي دانان زمين آب و هوا، روان شناسان مردم و شخصيت فردي آنها، جامعه شناسان سازمان هاي اجتماعي و فرآيندها و معماران ساختمان ها و محيط هاي باز و منظر را محيط تعريف مي کنند.»
بسياري از عوامل غيرفيزيکي موجود در محيط مي توانند محيط را متاثر کنند. محيط هاي طبيعي اغلب به عنوان عواملي که از فشار روحي مي کاهند در نظر گرفته مي شوند اما گاهي در شمار موارد استرس زا قرار مي گيرند.
محيط را مي توان به طرق مختلف برحسب موارد گوناگون دسته بندي کرد. از جمله دسته بندي هايي که در مورد محيط انجام شده تقسيم بندي جان لنگ است وي محيط را در زير گروه هاي محيط کالبدي، محيط اجتماعي، محيط روانشناختي و محيط رفتاري تقسيم بندي مي کند:
محيط کالبدي شامل محيط هاي زميني و جغرافيايي، محيط اجتماعي شامل نهادهاي متشکل از افراد و گروه ها، محيط روانشناختي شامل تصاوير ذهني مردم و محيط رفتاري مجموعه عواملي است که فرد به آن واکنش نشان مي دهد.
در زمينه ديدگاه هاي ارائه شده در باب تاثير محيط و معماري بر رفتار مي توان به سه ديدگاه عمده اشاره کرد:
جبري نگري معماري: اين ديدگاه از نخستين ديدگاه ها در مورد تاثير معماري بر رفتار انسان بوده است. لنگ در ابتداي کتاب آفرينش، نظريه معماري بيان مي کند که بيشتر نظريه هاي معماري بر اين اعتقاد و اساس بوده است که محيط ساخته شده، يکي از عوامل تعيين کننده رفتار اجتماعي انسان بوده است. اين ديدگاه در گفتار آلتمن قابل مشاهده است: «محيط و رفتار آن قدر در هم تنيده شده اند که به سختي مي توان آنها را از هم تفکيک کرد. رفتار را نمي توان مستقل از رابطه دروني آن با محيط درک کرد و رفتار را بايد در بستري محيطي تعريف کرد.» اما اين ديدگاه در واقع نوعي «اعتقاد به جبريت معماري» است.
لنگ دليل اين اشتباه در تاريخ نظري معماري را بنيان گذاري نظريه هاي «معماري براساس مدل ساده انگارانه انگيزش - پاسخ» مي داند. به اين شکل محيط ساخته شده يا طبيعي محرک و رفتار انسان ها پاسخگوي محرک در نظر گرفته مي شود. در واقع ايرادهاي ديگري هم بر اين ديدگاه وجود دارد: «نخست اينکه با وجود اهميت عواملي اجتماعي و فرهنگي، اين ديدگاه در اهميت محيط فيزيکي مبالغه مي کند. دوم اينکه جبري نگري تاثيرات غيرمستقيم محيطي و تعامل معماري متغيرهاي محيطي را که به صورت ترکيبي عمل مي کند ناديده مي گيرد و بالا خره اين که جبري نگري، تعامل ميان فرد و محيط را ناديده مي گيرد و فرد را منفعل مي پندارد...» نکته اي که مد نظر لنگ است در روانشناسي محيطي از تاريخ 1980 ميلا دي مورد توجه قرار گرفت، رابطه انسان - محيط رابطه اي دوسويه است. هر دو به نوعي بر هم تاثير گذارده و از هم متاثر مي شوند. بنابراين نمي توان صرفا وجوه کالبدي محيط را دليل بروز رفتارها در انسان دانست. بايد همواره اين نکته را مدنظر داشت که جز ويژگي هاي محيطي، عواملي متعدد در شکل گيري رفتار انسان ها در محيط هاي مختلف وجود دارد. البته ممکن است در طول تاريخ معماري به مواردي برخورد کرد که در يک محيط، آنقدر ناهنجاري اجتماعي اتفاق افتاده باشد که سرانجام مسوولا ن تصميم به تخريب آن مکان گرفته اند، اما اين نکته هميشه صادق نيست.
اختياري نگري محيطي: بل ضمن بيان اين نگرش به محيط عنوان مي کند که جبري نگري به شکل مطلق و ناب باوري مبالغه آميز است. اختياري نگري در واقع شکل تعديل شده اي از جبري نگري است. مطابق اين ديدگاه: «محيط عرضه کننده فرصت هاي رفتاري و نيز عامل ايجاد محدوديت هاي بالقوه است» از اين ديدگاه محيط معمولا باعث بروز رفتار نمي شود، در اين نگرش انتخاب ماست که نقش مشخص کننده را دارد: «اختياري نگري محيطي، محيط را تنها تعيين کننده رفتار نمي داند، بلکه آن را زمينه اي براي وقوع رفتار مي داند.»
احتمالي نگري محيطي: اين ديدگاه در واقع حد وسط ديدگاه هاي جبري نگري و اختياري نگري است. در اين ديدگاه فرض بر اين است که: «هر ارگانيسمي در هر موقعيت محيطي ممکن است پاسخ هاي گوناگوني برگزيند.» البته هر رفتاري واجد درجه اي از احتمال است که اين درجات احتمال ناشي از تاثير عوامل غيرمعماري و هم ناشي از تاثير عوامل معماري و طراحي است. با اين فرض مي توان بروز بعضي از رفتارها را در برخي از محيط ها محتمل تر دانست.
افراد در مقابل کلمه محيط کالبدي، از واژه محيط فرهنگي نيز نام مي برند. اين ناميدن اشاره به کافي نبودن جنبه کالبدي محيط براي افراد دارد. لنگ اعتقاد دارد: «زندگي انسان در محيط فرهنگي جريان دارد» محيط هاي ساخته شده، بخشي از محيط هاي فرهنگي، زميني يا جغرافيايي است در واقع مجموعه اي از انطباق پذيري ها را شامل مي شود که انسان با آن محيط ها ايجاد مي کند.
محيط معماري را مي توان به اين شکل تعريف کرد: «محيط شامل مجموعه اي قرارگاه هاي رفتاري است که درون يکديگر قرار گرفته و با هم فصول مشترکي دارند.» عناصر اصلي اين قرارگاه هاي رفتاري، يک الگوي شاخص رفتار و يک محيط فيزيکي مي باشد. اين نظر شباهت با ديدگاه کريستوفر الکساندر دارد.
الکساندر پس از اشاره به «کيفيتي بي نام» که موجب زنده ماندن بناها و شهرها مي شود چنين عنوان مي دارد که: «براي تعريف اين کيفيت در بناها و شهرها، بايد کار را با درک اين مطالب شروع کنيم که هويت هر فضا از تکرار مستمر الگوهاي خاصي از رويدادها در آن مکان حاصل مي شود.»
در کتاب «معماري و راز جاودانگي»، پس از آنکه وجود الگو در رويدادها را در فصل قبل مشخص کرده، چنين عنوان مي کند که در واقع الگويي فضايي هم وجود دارد که با الگوي رويدادهايي که در آن فضا اتفاق مي افتد نسبت مکمل دارد. از ترکيب اين هر دو الگو، «الگويي جامع» به وجود مي آيد که «عنصر متعلق به فرهنگ انسان ها است.»
وي متذکر مي شود که گرچه «هرالگوي فضايي الگويي رويدادي دارد که با آن ملا زم است» اما «الگوي فضايي علت الگوي رويدادها نيست و بالعکس».
محيط فيزيکي را مي توان همان ساختار کالبدي دانست که از ترکيب سطوح مختلف در الگوهايي که فضاهاي باز و بسته و ساختمان ها را شکل مي دهند تشکيل شده است.
قابليت هاي محيط بر دو دسته مستقيم و غيرمستقيم تقسيم مي شود، قابليت هاي مستقيم آن دسته از فعاليت ها است که قابل تامين توسط محيط هستند، اما قابليت هاي غيرمستقيم «شامل چيزهايي چون معاني نمادين مي باشد که به همبستگي الگوها با يک مرجع و سودمندي يک الگو بستگي دارد.»
استرس زاهاي محيطي
«استرس زاي محيطي عبارت از يک عنصر محيط فيزيکي است که به علت تهديدآميز بودن، واکنش عاطفي منفي ايجاد مي کند.»
عوامل استرس زاي محيطي، عواملي هستند که با ايجاد استرس در فرد در طولا ني مدت باعث افت قابليت هاي فرد خواهند شد.
برخي از اين عوامل مانند سر و صدا تاثير سريع و آني بر کارآيي فرد دارند، اما برخي ديگر مانند آلودگي هوا اثرشان در درازمدت پديدار خواهد شد.
سر و صدا: امروز با گسترش صنايع و شهرها، افزايش جمعيت و تراکم زياد، حضور اتومبيل و ساير وسايل حمل و نقل عمومي، حتي «راديو و تلويزيون» و در نتيجه صداي بيشتري که توليد مي کنند، همگي باعث شده اند سر و صدا به عنوان «استرس زاي محيطي جهاني» مطرح شود. به تمامي عواملي که باعث ايجاد استرس ناشي از سر و صدا مي شوند بايد موسيقي تند را هم اضافه کرد. تاثير آلودگي صوتي بر رفتار اجتماعي مردم قابل رويت است: «خطرات پرخاش، متناسب با شدت و حدت سر و صدا افزايش مي يابد.» دومين اثر سو» سر و صدا اين است: عملکرد افرادي که در محيط پر سر و صدا کار مي کنند بسيار کاهش مي يابد. «آزمايش ها نشان مي دهند که سر و صداي قابل پيش بيني کمتر از سر و صداي غيرقابل پيش بيني استرس زاست.»
سومين تاثير سر و صداي زياد بي تفاوت شدن افراد نسبت به شاخص هاي اجتماعي است.
گرما و رطوبت هوا: هر دو عامل گرما و رطوبت زياد، مانند سر و صدا باعث ايجاد واکنش هاي منفي در فرد مي شوند با اين تفاوت که چون دامنه نفوذ فرد بر آنها کمتر است و قابليت کنترل کمتري بر آنها وجود دارد باعث رفتارهاي پرخاشگرانه تري مي شوند. نکته قابل توجه اين است که در صورت ايجاد کنترل بر اين عوامل مي توان از تاثيرات نامطلوب آنها جلوگيري کرد يا از شدت آنها کاست. بخشي از اين تمهيدات را مي توان با تصميم گيري درست در هنگام طراحي اجرا کرد مثل در نظر گرفتن فضاي سبز مورد نياز در شهرها.
ازدحام: امروزه افزايش جمعيت و تراکم بالا ي شهرها خود زمينه ساز ايجاد احساس ازدحام است، ازدحام مخصوصا در مراکز شهرهاي بزرگ از جمله عوامل استرس زاي محيطي است. ازدحام حالتي است ذهني که بسته به عوامل فردي بين افراد، متفاوت درک مي شود. در کنار واژه ازدحام معمولا از کلمه تراکم هم استفاده مي شود. در اينجا بايد تفاوت ميان ازدحام وتراکم را يادآور شد. استاکولز تراکم را منحصرا داراي معناي فيزيکي مي داند حال آنکه ازدحام داراي وجهي روانشناختي است.
در واقع تراکم با تقسيم تعداد ساکنان يک منطقه بر مساحت زمين به دست مي آيد، در حالي که ازدحام همان گونه که گفته شد بسته به هر فرد متفاوت است. از آن جهت ازدحام را مي توان به عنوان عاملي استرس زا دانست که باعث تحديد رفتار قلمروي انسان مي شود. قلمرو علا وه بر «فضايي محدود شده» يا «تلا ش بر نظارت بر مکان» در مورد انسان «مجموعه اي گسترده از امور را در بر مي گيرد.»
هال اعتقاد دارد که استرس ناشي از احساس ازدحام «ابزارهايي کارآمد در خدمت روند تکامل بودند.» وي با بيان نظرياتي درباره نحوه تکامل انسان چنين باور دارد که «اثرات هر دو نوع فشار رقابتي» در تکامل انسان قابل مشاهده است.
محيط هاي استرس زا
استرس زاهاي محيطي نسبت به محيط هاي استرس زا داراي وجوه معين تر و بررسي شده تري هستند. عواملي که موجب مي شود محيط به نظر انسان استرس زا باشد دو دسته هستند:
1- عواملي که در ميان همه افراد تقريبا مشابه هستند فضاهايي که در آنها فرد با کمبود اطلا عات دريافتي يا افزايش بيش از حد اطلا عات رسيده به سيستم عصبي روبه رو مي شود و در نتيجه اختلا ل در فرآيند ادراک به وجود مي آيد.
عدم شناخت از محيط اطراف باعث ايجاد استرس خواهد شد، يا به تجربه ثابت شده هرگاه انسان در موقعيتي قرار بگيرد که احساس کند توانايي کنترل بر آن را ندارد، يا حتي اين قابليت را که بتواند آن را پيش بيني کند از دست داده، دچار استرس خواهد شد.
2- عواملي که بين افراد مختلف متفاوتند: اين عوامل نتيجه تفاوت در شخصيت انسان ها هستند.
اين دسته از موارد به علت شخصي بودن، کمتر مورد مطالعه وبررسي قرار گرفته اند و کمتر مي توان به شکل استاندارد شده و در قالبي معين و مشخص طبقه بندي کرد و براي بررسي دسته دوم عوامل ايجاد استرس در افراد بايد به نقش ادراک اشاره کرد.
ادراک محيط: «انسان بودن يعني تلا ش دائمي براي درک...».
مي توان گفت اصلي ترين نقش در فهم انسان از محيط را ادراک محيط داراست. «ادراک به طور اعم، به معناي علم و آگاهي انسان از جهان بيرون و دنياي درون اوست و از ديرباز به عنوان اساس شناخت و شناسايي انسان، موضوع بحث فلا سفه بوده است.»
احساس استرس در يک محيط بسيار وابسته به شکل ادراک فرد از محيط مي باشد. به شکل خلا صه مي توان ادراک را فرآيندي دانست که طي آن فرد اطلا عات را از محيط پيرامون، توسط حواس خود، دريافت کرده و پس از آن به وسيله مغز تجزيه و تحليل و ارزيابي مي کند، سه عامل تاثيرگذار بر ادراک نقش بسيار مهمي دارند:
الف - وضع روحي انسان در آن لحظه و حال و هواي محيط در زمان ادراک
ب - خلق و خوي شخصي که چيزي است نقش گرفته و ساخته شده از تمامي تجربيات و وقايع گذشته شخص بيننده.
پ - عوامل موروثي و زمينه اجتماعي، رواني يعني عواملي که نه از طريق ياد گرفتن به وجود آمده اند و نه از راه تجربه.» اين تفاوت ها در افراد سبب مي شود که افراد تجربه هايي متفاوت از ادراک يک فضا را داشته باشند، «ادراکات محيطي ممکن است متفاوت از يکديگر، باشند» از سويي رابرت گيفورد هم چند عامل را براي توجيه دليل تفاوت ادراک بيان مي کند:
الف- عوامل شخصي: مانند تجربه هاي شخصي، سن، جنس، تعليم و تربيت
ب- عوامل فرهنگي
ج - عوامل فيزيکي
در مورد استرس بيان شد که بر طبق يک ديدگاه، الگوي شخصيت تاثير زيادي در تاثير عامل محرک بر فرد دارد. از سويي ديگر شخصيت عامل مهمي در نحوه ادراک محيط نيز به شمار مي رود. «شخصيت الگوي رفتاري ويژه يک شخص واحد است» يا شخصيت عبارت از مجموعه ويژگي هايي است که باعث تفاوت يا تشابه فرد از ديگران مي شود. گيفورد پنج ارتباط بين محيط و شخصيت برمي شمرد:
1-در برخي تئوري هاي رفتاري که حتي گمان مي رود نقش محيط ناديده گرفته شده به برخي از فاکتورهاي ارتباط بين محيط شخصيت توجه شده مانند خصوصياتي که باعث درونگرايي يا برونگرايي فرد مي شود، هر دو اين تقسيم بندي ها به گونه اي به رابطه فرد با محيط اطراف مي پردازند.
2- شناخت خصوصيات فردي موجب مي شود که رفتارهاي آشکار محيطي را حدس بزنيم.
3- جدا از رفتارهايي که توسط تئوريسين هاي سنتي روانشناسي ارائه شده برخي رفتارها نتيجه بارز محيط است.
4- بسياري از رفتارها نتيجه قابليت تطابق فرد - محيط است، مانند سازگار شدن با سر و صداي محيط.
5- بسياري از روش ها و رويکردهايي را که در طول ماهها توسط روانشناسان شخصيتي براي فهم انسان ها تکامل يافته است مي توان با تغييرات چندين جهت شناخت محيط به کار برد.» (گيفورد 1378، 34-35).
جمع بندي
تقريبا براي هر فردي تجربه کلا فه شدن بر اثر سر و صدا، گرما يا رطوبت و شرجي هوا پيش آمده است. از سويي ديگر گاهي اتفاق افتاده که با ورود به فضا يا مکاني بدون اينکه دليل خاصي داشته باشد احساس دلهره و اضطراب کند. در روانشناسي محيط مورد نخست با عنوان استرس زاهاي محيطي شناخته مي شود، عوامل استرس زاي محيطي، عواملي هستند که معمولا به علت تهديدآميز بودن «ايجاد واکنش عاطفي منفي مي کنند». شدت اين واکنش در افراد مختلف متفاوت است. ادراک محيط نقش زيادي در ايجاد احساس استرس دارد. بخشي از عوامل موثر بر ادراک شخصي است مانند تجارب، ژنتيک و... جدا از عوامل شخصي که بر نحوه ادراک فرد از محيط به عنوان فضايي استرس زا نقش دارد، برخي عوامل ادراکي هستند که ممکن است افراد را درباره محيط اطراف دچار اضطراب کنند.
آزمايشات نشان داده اند که انسان در صورتي که در حالت بي خبري مطلق از محيط اطراف باشد يا اطلا عات رسيده به فرد از محيط اطراف به حدي کم باشد که وي قادر نباشد شناخت از محيط اطراف خود را گسترش دهد، يا از سويي ديگر حجم اطلا عات رسيده به فرد به حدي زياد باشد که ديگر قادر به تجزيه و تحليل و پرداخت اطلا عات نباشد دچار حالا ت رواني نامطلوب مانند احساس کسالت، وحشت بي اساس و کابوس بيني و... خواهد شد. (گروتر 1375، 11).
* عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلا مي خوراسگان
نويسنده : دکتر سيدحميد آتش پور
1- جبري نگري معماري: از اين ديدگاه معماري و محيط اطراف دليل بروز رفتار در فرد خواهند بود.
2- اختياري نگري محيطي: در اين ديدگاه انتخاب فرد باعث بروز رفتار خواهد بود.
3- احتمالي نگري محيطي: اين نگرش حد وسطي از دو ديدگاه قبل است.
استرس زاهاي محيطي عواملي هستند که به دليل نقش تحديد کننده اي که دارند باعث بروز استرس در فرد خواهند شد. از جمله اين موارد مي توان به سر و صدا، گرما و رطوبت هوا و احساس ازدحام اشاره کرد. در مورد محيط هايي که موجب استرس در انسان مي شوند تحقيقات مستقل انجام نشده است. در مورد اين دسته از محيط ها بايد به نقش فرآيند ادراک در ايجاد احساس استرس در افراد اشاره کرد.
استرس
استرس واکنش رواني و فيزيولوژيکي است و زماني رخ مي دهد که فرد حس مي کند در موقعيت و شرايط تهديد کننده اي قرار گرفته است. استرس غالبا به صورت احساس اضطراب تجربه مي شود. هنگامي که فرد احساس مي کند در معرض خطر و تهديد قرار گرفته است سيستم اعصاب سمپاتيکش او را آماده فرار از خطر يا مقابله با آن مي کند و در عين حال در درون فرد پاره اي واکنش هاي فيزيولوژيکي نظير تپش قلب، تعريق، دلشوره و افزايش ترشح آدرنالين و مواد شيميايي ديگر رخ مي دهد.
سه ديدگاه عمده در رابطه با استرس عبارتند از:
الف- نظريه استرس عيني: در اين تئوري عامل محرک باعث ايجاد برانگيختگي بدن مي شود، اين واکنش فرد را براي نشان دادن عکس العمل در مقابل شرايط استرس زا آماده مي کند اما اين حالت تا مدت زماني کوتاه کاراست، اگر طول مدت استرس زياد شود به مرور باعث ايجاد احساس «گيجي، دگرگوني در ادراک، کاهش سطح تمرکز و يادآوري» مي شود. در نهايت استرس باعث اختلا ل کامل در تصميم گيري و هوشياري فرد خواهد شد.
ب- نظريه زمينه قبلي: بر طبق اين نظريه برخي افراد به واسطه سابقه ژنتيکي و زمينه مساعد شرايط فردي در لحظه استرس، مقابل يک نوع محرک نسبت به سايرين واکنش شديدتري نشان مي دهند.
ج- نظريه هاي الگوي شخصيت: در اين ديدگاه الگوي شخصيتي افراد در نحوه واکنش به استرس داراي اهميت است. افراد بسته به الگوي شخصيتي خود نسبت به استرس واکنش هاي متفاوتي بروز مي دهند البته اين نکته بايد در نظر گرفته شود که استرس به خودي خود يکي از واکنش هاي طبيعي است که جهت ادامه حيات گونه هاي مختلف، لا زم و ضروري است.
محيط
محيط را به شکل ضمني هر آنچه در اطراف ما است، چه ساخته شده چه طبيعي، مي توان ناميد. با اين وجود تعريف ما از محيط بسته به نوع برداشت و استفاده ما از محيط متفاوت است: «جغرافي دانان زمين آب و هوا، روان شناسان مردم و شخصيت فردي آنها، جامعه شناسان سازمان هاي اجتماعي و فرآيندها و معماران ساختمان ها و محيط هاي باز و منظر را محيط تعريف مي کنند.»
بسياري از عوامل غيرفيزيکي موجود در محيط مي توانند محيط را متاثر کنند. محيط هاي طبيعي اغلب به عنوان عواملي که از فشار روحي مي کاهند در نظر گرفته مي شوند اما گاهي در شمار موارد استرس زا قرار مي گيرند.
محيط را مي توان به طرق مختلف برحسب موارد گوناگون دسته بندي کرد. از جمله دسته بندي هايي که در مورد محيط انجام شده تقسيم بندي جان لنگ است وي محيط را در زير گروه هاي محيط کالبدي، محيط اجتماعي، محيط روانشناختي و محيط رفتاري تقسيم بندي مي کند:
محيط کالبدي شامل محيط هاي زميني و جغرافيايي، محيط اجتماعي شامل نهادهاي متشکل از افراد و گروه ها، محيط روانشناختي شامل تصاوير ذهني مردم و محيط رفتاري مجموعه عواملي است که فرد به آن واکنش نشان مي دهد.
در زمينه ديدگاه هاي ارائه شده در باب تاثير محيط و معماري بر رفتار مي توان به سه ديدگاه عمده اشاره کرد:
جبري نگري معماري: اين ديدگاه از نخستين ديدگاه ها در مورد تاثير معماري بر رفتار انسان بوده است. لنگ در ابتداي کتاب آفرينش، نظريه معماري بيان مي کند که بيشتر نظريه هاي معماري بر اين اعتقاد و اساس بوده است که محيط ساخته شده، يکي از عوامل تعيين کننده رفتار اجتماعي انسان بوده است. اين ديدگاه در گفتار آلتمن قابل مشاهده است: «محيط و رفتار آن قدر در هم تنيده شده اند که به سختي مي توان آنها را از هم تفکيک کرد. رفتار را نمي توان مستقل از رابطه دروني آن با محيط درک کرد و رفتار را بايد در بستري محيطي تعريف کرد.» اما اين ديدگاه در واقع نوعي «اعتقاد به جبريت معماري» است.
لنگ دليل اين اشتباه در تاريخ نظري معماري را بنيان گذاري نظريه هاي «معماري براساس مدل ساده انگارانه انگيزش - پاسخ» مي داند. به اين شکل محيط ساخته شده يا طبيعي محرک و رفتار انسان ها پاسخگوي محرک در نظر گرفته مي شود. در واقع ايرادهاي ديگري هم بر اين ديدگاه وجود دارد: «نخست اينکه با وجود اهميت عواملي اجتماعي و فرهنگي، اين ديدگاه در اهميت محيط فيزيکي مبالغه مي کند. دوم اينکه جبري نگري تاثيرات غيرمستقيم محيطي و تعامل معماري متغيرهاي محيطي را که به صورت ترکيبي عمل مي کند ناديده مي گيرد و بالا خره اين که جبري نگري، تعامل ميان فرد و محيط را ناديده مي گيرد و فرد را منفعل مي پندارد...» نکته اي که مد نظر لنگ است در روانشناسي محيطي از تاريخ 1980 ميلا دي مورد توجه قرار گرفت، رابطه انسان - محيط رابطه اي دوسويه است. هر دو به نوعي بر هم تاثير گذارده و از هم متاثر مي شوند. بنابراين نمي توان صرفا وجوه کالبدي محيط را دليل بروز رفتارها در انسان دانست. بايد همواره اين نکته را مدنظر داشت که جز ويژگي هاي محيطي، عواملي متعدد در شکل گيري رفتار انسان ها در محيط هاي مختلف وجود دارد. البته ممکن است در طول تاريخ معماري به مواردي برخورد کرد که در يک محيط، آنقدر ناهنجاري اجتماعي اتفاق افتاده باشد که سرانجام مسوولا ن تصميم به تخريب آن مکان گرفته اند، اما اين نکته هميشه صادق نيست.
اختياري نگري محيطي: بل ضمن بيان اين نگرش به محيط عنوان مي کند که جبري نگري به شکل مطلق و ناب باوري مبالغه آميز است. اختياري نگري در واقع شکل تعديل شده اي از جبري نگري است. مطابق اين ديدگاه: «محيط عرضه کننده فرصت هاي رفتاري و نيز عامل ايجاد محدوديت هاي بالقوه است» از اين ديدگاه محيط معمولا باعث بروز رفتار نمي شود، در اين نگرش انتخاب ماست که نقش مشخص کننده را دارد: «اختياري نگري محيطي، محيط را تنها تعيين کننده رفتار نمي داند، بلکه آن را زمينه اي براي وقوع رفتار مي داند.»
احتمالي نگري محيطي: اين ديدگاه در واقع حد وسط ديدگاه هاي جبري نگري و اختياري نگري است. در اين ديدگاه فرض بر اين است که: «هر ارگانيسمي در هر موقعيت محيطي ممکن است پاسخ هاي گوناگوني برگزيند.» البته هر رفتاري واجد درجه اي از احتمال است که اين درجات احتمال ناشي از تاثير عوامل غيرمعماري و هم ناشي از تاثير عوامل معماري و طراحي است. با اين فرض مي توان بروز بعضي از رفتارها را در برخي از محيط ها محتمل تر دانست.
افراد در مقابل کلمه محيط کالبدي، از واژه محيط فرهنگي نيز نام مي برند. اين ناميدن اشاره به کافي نبودن جنبه کالبدي محيط براي افراد دارد. لنگ اعتقاد دارد: «زندگي انسان در محيط فرهنگي جريان دارد» محيط هاي ساخته شده، بخشي از محيط هاي فرهنگي، زميني يا جغرافيايي است در واقع مجموعه اي از انطباق پذيري ها را شامل مي شود که انسان با آن محيط ها ايجاد مي کند.
محيط معماري را مي توان به اين شکل تعريف کرد: «محيط شامل مجموعه اي قرارگاه هاي رفتاري است که درون يکديگر قرار گرفته و با هم فصول مشترکي دارند.» عناصر اصلي اين قرارگاه هاي رفتاري، يک الگوي شاخص رفتار و يک محيط فيزيکي مي باشد. اين نظر شباهت با ديدگاه کريستوفر الکساندر دارد.
الکساندر پس از اشاره به «کيفيتي بي نام» که موجب زنده ماندن بناها و شهرها مي شود چنين عنوان مي دارد که: «براي تعريف اين کيفيت در بناها و شهرها، بايد کار را با درک اين مطالب شروع کنيم که هويت هر فضا از تکرار مستمر الگوهاي خاصي از رويدادها در آن مکان حاصل مي شود.»
در کتاب «معماري و راز جاودانگي»، پس از آنکه وجود الگو در رويدادها را در فصل قبل مشخص کرده، چنين عنوان مي کند که در واقع الگويي فضايي هم وجود دارد که با الگوي رويدادهايي که در آن فضا اتفاق مي افتد نسبت مکمل دارد. از ترکيب اين هر دو الگو، «الگويي جامع» به وجود مي آيد که «عنصر متعلق به فرهنگ انسان ها است.»
وي متذکر مي شود که گرچه «هرالگوي فضايي الگويي رويدادي دارد که با آن ملا زم است» اما «الگوي فضايي علت الگوي رويدادها نيست و بالعکس».
محيط فيزيکي را مي توان همان ساختار کالبدي دانست که از ترکيب سطوح مختلف در الگوهايي که فضاهاي باز و بسته و ساختمان ها را شکل مي دهند تشکيل شده است.
قابليت هاي محيط بر دو دسته مستقيم و غيرمستقيم تقسيم مي شود، قابليت هاي مستقيم آن دسته از فعاليت ها است که قابل تامين توسط محيط هستند، اما قابليت هاي غيرمستقيم «شامل چيزهايي چون معاني نمادين مي باشد که به همبستگي الگوها با يک مرجع و سودمندي يک الگو بستگي دارد.»
استرس زاهاي محيطي
«استرس زاي محيطي عبارت از يک عنصر محيط فيزيکي است که به علت تهديدآميز بودن، واکنش عاطفي منفي ايجاد مي کند.»
عوامل استرس زاي محيطي، عواملي هستند که با ايجاد استرس در فرد در طولا ني مدت باعث افت قابليت هاي فرد خواهند شد.
برخي از اين عوامل مانند سر و صدا تاثير سريع و آني بر کارآيي فرد دارند، اما برخي ديگر مانند آلودگي هوا اثرشان در درازمدت پديدار خواهد شد.
سر و صدا: امروز با گسترش صنايع و شهرها، افزايش جمعيت و تراکم زياد، حضور اتومبيل و ساير وسايل حمل و نقل عمومي، حتي «راديو و تلويزيون» و در نتيجه صداي بيشتري که توليد مي کنند، همگي باعث شده اند سر و صدا به عنوان «استرس زاي محيطي جهاني» مطرح شود. به تمامي عواملي که باعث ايجاد استرس ناشي از سر و صدا مي شوند بايد موسيقي تند را هم اضافه کرد. تاثير آلودگي صوتي بر رفتار اجتماعي مردم قابل رويت است: «خطرات پرخاش، متناسب با شدت و حدت سر و صدا افزايش مي يابد.» دومين اثر سو» سر و صدا اين است: عملکرد افرادي که در محيط پر سر و صدا کار مي کنند بسيار کاهش مي يابد. «آزمايش ها نشان مي دهند که سر و صداي قابل پيش بيني کمتر از سر و صداي غيرقابل پيش بيني استرس زاست.»
سومين تاثير سر و صداي زياد بي تفاوت شدن افراد نسبت به شاخص هاي اجتماعي است.
گرما و رطوبت هوا: هر دو عامل گرما و رطوبت زياد، مانند سر و صدا باعث ايجاد واکنش هاي منفي در فرد مي شوند با اين تفاوت که چون دامنه نفوذ فرد بر آنها کمتر است و قابليت کنترل کمتري بر آنها وجود دارد باعث رفتارهاي پرخاشگرانه تري مي شوند. نکته قابل توجه اين است که در صورت ايجاد کنترل بر اين عوامل مي توان از تاثيرات نامطلوب آنها جلوگيري کرد يا از شدت آنها کاست. بخشي از اين تمهيدات را مي توان با تصميم گيري درست در هنگام طراحي اجرا کرد مثل در نظر گرفتن فضاي سبز مورد نياز در شهرها.
ازدحام: امروزه افزايش جمعيت و تراکم بالا ي شهرها خود زمينه ساز ايجاد احساس ازدحام است، ازدحام مخصوصا در مراکز شهرهاي بزرگ از جمله عوامل استرس زاي محيطي است. ازدحام حالتي است ذهني که بسته به عوامل فردي بين افراد، متفاوت درک مي شود. در کنار واژه ازدحام معمولا از کلمه تراکم هم استفاده مي شود. در اينجا بايد تفاوت ميان ازدحام وتراکم را يادآور شد. استاکولز تراکم را منحصرا داراي معناي فيزيکي مي داند حال آنکه ازدحام داراي وجهي روانشناختي است.
در واقع تراکم با تقسيم تعداد ساکنان يک منطقه بر مساحت زمين به دست مي آيد، در حالي که ازدحام همان گونه که گفته شد بسته به هر فرد متفاوت است. از آن جهت ازدحام را مي توان به عنوان عاملي استرس زا دانست که باعث تحديد رفتار قلمروي انسان مي شود. قلمرو علا وه بر «فضايي محدود شده» يا «تلا ش بر نظارت بر مکان» در مورد انسان «مجموعه اي گسترده از امور را در بر مي گيرد.»
هال اعتقاد دارد که استرس ناشي از احساس ازدحام «ابزارهايي کارآمد در خدمت روند تکامل بودند.» وي با بيان نظرياتي درباره نحوه تکامل انسان چنين باور دارد که «اثرات هر دو نوع فشار رقابتي» در تکامل انسان قابل مشاهده است.
محيط هاي استرس زا
استرس زاهاي محيطي نسبت به محيط هاي استرس زا داراي وجوه معين تر و بررسي شده تري هستند. عواملي که موجب مي شود محيط به نظر انسان استرس زا باشد دو دسته هستند:
1- عواملي که در ميان همه افراد تقريبا مشابه هستند فضاهايي که در آنها فرد با کمبود اطلا عات دريافتي يا افزايش بيش از حد اطلا عات رسيده به سيستم عصبي روبه رو مي شود و در نتيجه اختلا ل در فرآيند ادراک به وجود مي آيد.
عدم شناخت از محيط اطراف باعث ايجاد استرس خواهد شد، يا به تجربه ثابت شده هرگاه انسان در موقعيتي قرار بگيرد که احساس کند توانايي کنترل بر آن را ندارد، يا حتي اين قابليت را که بتواند آن را پيش بيني کند از دست داده، دچار استرس خواهد شد.
2- عواملي که بين افراد مختلف متفاوتند: اين عوامل نتيجه تفاوت در شخصيت انسان ها هستند.
اين دسته از موارد به علت شخصي بودن، کمتر مورد مطالعه وبررسي قرار گرفته اند و کمتر مي توان به شکل استاندارد شده و در قالبي معين و مشخص طبقه بندي کرد و براي بررسي دسته دوم عوامل ايجاد استرس در افراد بايد به نقش ادراک اشاره کرد.
ادراک محيط: «انسان بودن يعني تلا ش دائمي براي درک...».
مي توان گفت اصلي ترين نقش در فهم انسان از محيط را ادراک محيط داراست. «ادراک به طور اعم، به معناي علم و آگاهي انسان از جهان بيرون و دنياي درون اوست و از ديرباز به عنوان اساس شناخت و شناسايي انسان، موضوع بحث فلا سفه بوده است.»
احساس استرس در يک محيط بسيار وابسته به شکل ادراک فرد از محيط مي باشد. به شکل خلا صه مي توان ادراک را فرآيندي دانست که طي آن فرد اطلا عات را از محيط پيرامون، توسط حواس خود، دريافت کرده و پس از آن به وسيله مغز تجزيه و تحليل و ارزيابي مي کند، سه عامل تاثيرگذار بر ادراک نقش بسيار مهمي دارند:
الف - وضع روحي انسان در آن لحظه و حال و هواي محيط در زمان ادراک
ب - خلق و خوي شخصي که چيزي است نقش گرفته و ساخته شده از تمامي تجربيات و وقايع گذشته شخص بيننده.
پ - عوامل موروثي و زمينه اجتماعي، رواني يعني عواملي که نه از طريق ياد گرفتن به وجود آمده اند و نه از راه تجربه.» اين تفاوت ها در افراد سبب مي شود که افراد تجربه هايي متفاوت از ادراک يک فضا را داشته باشند، «ادراکات محيطي ممکن است متفاوت از يکديگر، باشند» از سويي رابرت گيفورد هم چند عامل را براي توجيه دليل تفاوت ادراک بيان مي کند:
الف- عوامل شخصي: مانند تجربه هاي شخصي، سن، جنس، تعليم و تربيت
ب- عوامل فرهنگي
ج - عوامل فيزيکي
در مورد استرس بيان شد که بر طبق يک ديدگاه، الگوي شخصيت تاثير زيادي در تاثير عامل محرک بر فرد دارد. از سويي ديگر شخصيت عامل مهمي در نحوه ادراک محيط نيز به شمار مي رود. «شخصيت الگوي رفتاري ويژه يک شخص واحد است» يا شخصيت عبارت از مجموعه ويژگي هايي است که باعث تفاوت يا تشابه فرد از ديگران مي شود. گيفورد پنج ارتباط بين محيط و شخصيت برمي شمرد:
1-در برخي تئوري هاي رفتاري که حتي گمان مي رود نقش محيط ناديده گرفته شده به برخي از فاکتورهاي ارتباط بين محيط شخصيت توجه شده مانند خصوصياتي که باعث درونگرايي يا برونگرايي فرد مي شود، هر دو اين تقسيم بندي ها به گونه اي به رابطه فرد با محيط اطراف مي پردازند.
2- شناخت خصوصيات فردي موجب مي شود که رفتارهاي آشکار محيطي را حدس بزنيم.
3- جدا از رفتارهايي که توسط تئوريسين هاي سنتي روانشناسي ارائه شده برخي رفتارها نتيجه بارز محيط است.
4- بسياري از رفتارها نتيجه قابليت تطابق فرد - محيط است، مانند سازگار شدن با سر و صداي محيط.
5- بسياري از روش ها و رويکردهايي را که در طول ماهها توسط روانشناسان شخصيتي براي فهم انسان ها تکامل يافته است مي توان با تغييرات چندين جهت شناخت محيط به کار برد.» (گيفورد 1378، 34-35).
جمع بندي
تقريبا براي هر فردي تجربه کلا فه شدن بر اثر سر و صدا، گرما يا رطوبت و شرجي هوا پيش آمده است. از سويي ديگر گاهي اتفاق افتاده که با ورود به فضا يا مکاني بدون اينکه دليل خاصي داشته باشد احساس دلهره و اضطراب کند. در روانشناسي محيط مورد نخست با عنوان استرس زاهاي محيطي شناخته مي شود، عوامل استرس زاي محيطي، عواملي هستند که معمولا به علت تهديدآميز بودن «ايجاد واکنش عاطفي منفي مي کنند». شدت اين واکنش در افراد مختلف متفاوت است. ادراک محيط نقش زيادي در ايجاد احساس استرس دارد. بخشي از عوامل موثر بر ادراک شخصي است مانند تجارب، ژنتيک و... جدا از عوامل شخصي که بر نحوه ادراک فرد از محيط به عنوان فضايي استرس زا نقش دارد، برخي عوامل ادراکي هستند که ممکن است افراد را درباره محيط اطراف دچار اضطراب کنند.
آزمايشات نشان داده اند که انسان در صورتي که در حالت بي خبري مطلق از محيط اطراف باشد يا اطلا عات رسيده به فرد از محيط اطراف به حدي کم باشد که وي قادر نباشد شناخت از محيط اطراف خود را گسترش دهد، يا از سويي ديگر حجم اطلا عات رسيده به فرد به حدي زياد باشد که ديگر قادر به تجزيه و تحليل و پرداخت اطلا عات نباشد دچار حالا ت رواني نامطلوب مانند احساس کسالت، وحشت بي اساس و کابوس بيني و... خواهد شد. (گروتر 1375، 11).
* عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلا مي خوراسگان
نويسنده : دکتر سيدحميد آتش پور