توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زندگی نامه دانشمندان........
MOJ
15th October 2009, 09:41 PM
دوستان عزیز زندگی نامه دانشمندان را در این تاپیک بذارید.........
متشکرم.........
MOJ
20th October 2009, 05:49 PM
زندگی نامه محمد خوارزمی
متولد 185 قمری
منجم ، ریاضی دان ، جغرافی دان
اولین ریاضی دان دوره اسلامی
هم عصر خلافت مامون
نویسنده اولین کتاب جبر در باره ریاضیات مقدماتی
کتابهایش در زمینه ارقام هندی ، جبر و حساب در قرن 12 به زبان لاتین ترجمه شده است و در دایره المعارفهای او ن عصر خوارزمی به عنوان هر کتاب درباره حساب جدید مترادف شد
کلمه الگوریتم ب معنی قاعده محاسبه از الخوارزمی گرفته شده است
کتاب معروف ایشان الجمع و التفریق و زیج
در سال 233 قمری درگذشت
MOJ
20th October 2009, 05:51 PM
زندگینامه ارشميدس
http://www.eduphysics.com/images/archimedes.jpg
ارشميدس يكي از بزرگترين دانشمندان رياضي و مكانيك در عصر خودش بود. پدرش فيدياس كه منجم بود او را براي آموزش از سيراكوز به مدرسه رياضيات اسكندريه فرستاد. شهر اسكندريه را اسكندر مقدوني در سال 323 ق.م در زمان حمله و حركت به سوي شرق بر كرانه مديترانه در خاك مصرساخت. اين شهر پس از ركود آتن - پايتخت يونان - مركز علم و تجارت شد و بزرگاني چوت اقليدس و بطلميوس و ارشميدس را تربيت كرد. اين شهر حتي موقعي كه به دست مسلمانان فتح شد از مراكز مهم علوم يوناني بود و در انتقال علم و انديشه يوناني به فرهنگ و تمدن اسلامي نقش مهمي داشت.
درباره خصوصيات زندگي ارشميدس اطلاعات زيادي در دست نيست. اما علاقه اش به رياضيات و مسائل علمي مكانيك سبب شده است كه كارهاي با ارزشي از او باقي بماند. گفته مي شود كه وقتي به مساله اي علاقمند مي شد از خوردن و خفتن غافل مي شد و چنان خود را سرگرم كار و حل مشكل مي كرد كه هر مساله ديگري او را از كار باز نمي داشت. وقتي كه ارشميدس روي شن هاي ساحل دريا اشكال هندسي خود را رسم كرده بود سربازي بدون توجه با راه رفتن روي شن ها اشكال او را لگد كرد و ارشميدس چنان اعتراض كرد كه موجب خشم سرباز شد و سرباز با شمشيرش به ارشميدس حمله كرد و او را كشت. از آثار علمي او مي توان كشف قانون مايع ها و گازها ( معروف به قانون ارشميدس در شاره ها). تعيين جرم حجمي طلا و تقره و بعضي فلزات ديگر و اختراع پيچ مخصوص حلزوني شكل به نام پيچ ارشميدس براي بالا بردن آب اشاره كرد.
همچنين تاليف كتابهايي از جمله اصول مكانيك - درباره اجسام شناور - درباره كره و استوانه - اندازه گيري دايره و پيچ ها از ديگر كارهاي برجسته اين دانشمند دوران باستان است.
MOJ
20th October 2009, 05:53 PM
سید محمود دکتر حسابی
http://www.eduphysics.com/images/hessabi-pic.jpg
سيد محمود حسابي در سال 1281 (ه.ش), از پدر و مادري تفرشي در تهران زاده شدند. پس از سپري نمودن چهار سال از دوران كودكي در تهران, به همراه خانواده (پدر, مادر, برادر) عازم شامات گرديدند. در هفت سالگي تحصيلات ابتدايي خود را در بيروت, با تنگدستي و مرارت هاي دور از وطن در مدرسه كشيش هاي فرانسوي آغاز كردند و همزمان, توسط مادر فداكار, متدين و فاضله خود (خانم گوهرشاد حسابي) , تحت آموزش تعليمات مذهبي و ادبيات فارسي قرار گرفتند. استاد, قرآن كريم را حفظ و به آن اعتقادي ژرف داشتند. ديوان حافظ را نيز از برداشته و به بوستان و گلستان سعدي, شاهنامه فردوسي, مثنوي مولوي, منشات قائم مقام اشراف كامل داشتند.
شروع تحصيلات متوسطه ايشان مصادف با آغاز جنگ جهاني اول, و تعطيلي مدارس فرانسوي زبان بيروت بود. از اين رو, پس از دو سال تحصيل در منزل براي ادامه به كالج آمريكايي بيروت رفتند و در سن هفده سالگي ليسانس ادبيات, در سن نوزده سالگي, ليسانس بيولوژي و پس از آن مدرك مهندسي راه و ساختمان را اخذ نمودند. در آن زمان با نقشه كشي و راهسازي, به امرار معاش خانواده كمك مي كردند. استاد همچنين در رشته هاي پزشكي, رياضيات و ستاره شناسي به تحصيلات آكادميك پرداختند.
شركت راهسازي فرانسوي كه استاد در آن مشغول به كار بودند, به پاس قدرداني از زحماتشان, ايشان را براي ادامه تحصيل به كشور فرانسه اعزام كرد و بدين ترتيب در سال1924 (م) به مدرسه عالي برق پاريس وارد و در سال 1925 (م) فارغ التحصيل شدند.
همزمان با تحصيل در رشته معدن, در راه آهن برقي فرانسه مشغول به كار گرديدند و پس از پايان تحصيل در اين رشته كار خود را در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ايالت "سار" آغاز كردند. سپس به دليل وجود روحيه علمي, به تحصيل و تحقيق, در دانشگاه سوربن, در رشته فيزيك پرداختند و در سال 1927 (م) در سن بيست و پنج سالگي دانشنامه دكتراي فيزيك خود را , با ارائه رساله اي تحت عنوان "حساسيت سلول هاي فتوالكتريك", با درجه عالي دريافت كردند.
استاد با شعر و موسيقي سنتي ايران و موسيقي كلاسيك غرب به خوبي آشنايي داشتند وايشان در چند رشته ورزشي موفقيت هايي كسب نمودند كه از آن ميان مي توان به ديپلم نجات غريق در رشته شنا اشاره نمود.
پروفسور حسابي به دليل عشق به ميهن و با وجود امكان ادامه تحقيقات در خارج از كشور به ايران بازگشت و با ايمان و تعهد, به خدمتي خستگي ناپذير پرداخت تا جوانان ايراني را با علوم نوين آشنا سازد. پايه گذاري علوم نوين و تاسيس دارالمعلمين و دانشسراي عالي, دانشكده هاي فني و علوم دانشگاه تهران, نگارش ده ها كتاب و جزوه و راه اندازي و پايه گذاري فيزيك و مهندسي نوين, ايشان را به نام پدر علم فيزيك و مهندسي نوين ايران در كشور معروف كرد. حدود هفتاد سال خدمت علمي ايشان در گسترش علوم روز و واژه گزيني علمي در برابر هجوم لغات خارجي و نيز پايه گذاري مراكز آموزشي, پژوهشي, تخصصي, علمي و ..., از جمله اقدامات ارزشمند استاد به شمار مي رود كه براي نمونه به مواردي اشاره مي كنيم:
_ اولين نقشه برداري فني و تخصصي كشور (راه بندرلنگه به بوشهر)
_ اولين راهسازي مدرن و علمي ايران (راه تهران به شمشك)
_ پايه گذاري اولين مدارس عشايري كشور
_ پايه گذاري دارالمعلمين عالي
_ پايه گذاري دانشسراي عالي
_ ساخت اولين راديو در كشور
_ راه اندازي اولين آنتن فرستنده در كشور
_ راه اندازي اولين مركز زلزله شناسي كشور
_ راه اندازي اولين رآكتور اتمي سازمان انرژي اتمي كشور
_ راه اندازي اولين دستگاه راديولوژي در ايران
_ تعيين ساعت ايران
_ پايه گذاري اولين بيمارستان خصوصي در ايران, به نام بيمارستان "گوهرشاد"
_ شركت در پايه گذاري فرهنگستان ايران و ايجاد انجمن زبان فارسي
_تدوين اساسنامه طرح تاسيس دانشگاه تهران
_ پايه گذاري دانشكده فني دانشگاه تهران
_ پايه گذاري دانشكده علوم دانشگاه تهران
_ پايه گذاري شوراي عالي معارف
_ پايه گذاري مركز عدسي سازي اپتيك كاربردي در دانشكده علوم دانشگاه تهران
_ پايه گذاري بخش آكوستيك در دانشگاه و اندازه گيري فواصل گام هاي موسيقي ايراني به روش علمي
_ پايه گذاري و برنامه ريزي آموزش نوين ابتدايي و دبيرستاني
_ پايه گذاري موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران
_ پايه گذاري مركز تحقيقات اتمي دانشگاه تهران
_ پايه گذاري اولين رصدخانه نوين در ايران
_ پايه گذاري مركز مدرن تعقيب ماهواره ها در شيراز
_ پايه گذاري مركز مخابرات اسدآباد همدان
_ پايه گذاري انجمن موسيقي ايران و مركز پژوهش هاي موسيقي
_ پايه گذاري كميته پژوهشي فضاي ايران
_ ايجاد اولين ايستگاه هواشناسي كشور (در ساختمان دانشسراي عالي در نگارستان دانشگاه تهران)
_ تدوين اساسنامه و تاسيس موسسه ملي ستاندارد
_ تدوين آيين نامه كارخانجات نساجي كشور و رساله چگونگي حمايت دولت در رشد اين صنعت
_ پايه گذاري واحد تحقيقاتي صنعتي سغدايي (پژوهش و صنعت در الكترونيك, فيزيك, فيزيك اپتيك, هوش مصنوعي)
_ راه اندازي اولين آسياب آبي توليد برق (ژنراتور) در كشور
_ ايجاد اولين كارگاه هاي تجربي در علوم كاربردي در ايران
_ ايجاد اولين آزمايشگاه علوم پايه در كشور
http://www.eduphysics.com/images/hassabi-pic2.jpg
آبجی
20th October 2009, 06:05 PM
شارل. فردريك گائوس
فرزند باغبان فقيري از اهالي «برونشويك» آلمان بود كه در تاريخ 30 آوريل سال 1777 متولد شد. پدرش مردي شرافتمند و مادرش زني فعال و باهوش بود. گائوس بيش از سه سال نداشت كه پدرش را از اشتباهي كه در حساب ورقه اي بود مطلع ساخت و بدين ترتيب توانست استعداد فوق العاده خود را در محاسبه نشان دهد. هنگاميكه گائوس در مدرسه ابتدايي مشغول تحصيل بود و بيش از ده سال نداشت يك روز معلم او سر كلاس شاگردان را وادار نمود كه مجموعه سلسله اي از اعداد را با هم جمع كنند ولي هنوز صورت مسئله تمام نشده بود كه گائوس ده ساله گفت كه من مسئله را حل كردم او متوجه شده بود كه اختلاف ما بين او عدد از اين سلسله مقداريست ثابت و خود به خود دستوري براي مجموع اين نوع سلسله اعداد بوجود آورد. معلم او سخت متعجب شد و اظهار داشت كه اين كودك از من قويتر است و من ديگر معلوماتي ندارم كه به او بياموزم گائوس در سال 1795 وارد دانشگاه گوتينگن شد و در 19 سالگي به حل بسياري از مسائل كه براي اويلر و لاگرانژ لاينحل مانده بود موفق گرديد گائوس نيز همچون ارشميدس و دكارت و نيوتن در كودكي دچار حادثه اي گرديد كه ممكن بود رياضيات را از وجود او محروم سازد وي در اولين سالهاي كودكي بود و طغيان آب ترعه اي را كه از كنار خانه محقر ايشان مي گذشت سرريز كرده بود. كودك كه در كنار آب بازي مي كرد در ترعه افتاد و چيزي نمانده بود كه غرق شود و اگر بر حسب تصادف كارگري كه در آن نزديكي بود وي را نجات نمي داد زندگاني گائوس به همين جا خاتمه مي يافت. روز سي ام مارس 1796 يكي از روزهاي تاريخي دوران زندگي گائوس است در اين روز يعني درست يك ماه قبل از اينكه نوزده ساله شود گائوس بطور قطع تصميم به مطالعه در رياضيات گرفت. از همين روز بود وي دفتر يادداشت علمي خويش را ترتيب داد كه يكي از ذيقيمت ترين مدارك تاريخ رياضيات مي باشد و اولين مسئله اي كه در آن ثبت شده است همين اكتشاف بزرگ او مي باشد.
اين دفتر يادداشت فقط از سال 1898 در معرض مطالعه عموم قرار گرفت يعني چهال و سه سال بعد از وفات گائوس.
گائوس در نهم اكتبر 1805 در بيست و هشت سالگي با يوهانا اشتهوف از اهالي شهر برونسويك ازدواج مي كند و در نامه اي كه سه روز بعد از نامزدي خود به دوست دانشگاهي خويش ولنگانگ بوليه نوشته است از خوشبختي خويش چنين گفتگو مي كند: «زندگاني هنوز به صورت بهاري ابدي با رنگهاي جديد و درخشان در مقابل من است.ظ از اين ازدواج سه فرزند نصيب او شد كه يوزف و مينا و لودويش نام داشتند زنش در يازدهم اكتبر سال 1809 بعد از تولد لودويش وفات يافت. اگرچه سال بعد (چهارم اوت 1810) بخاطر كودكانش از نو ازدواج كرد ولي سالها بعد نيز از زن اول خود با تأثر بسيار گفتگو مي كرد. زن دوم او كه مينا والدك نام داشت دو پسر و يك دختر برايش آورد.
فقر و تنگدستي گائوس از يك طرف و فوت زنش از طرف ديگر بدبيني عجيبي در او بوجود آورد بطوريكه تا آخر عمر اين بدبيني از او جدا نگرديد ولي با وجود همه اين گرفتاريها و در حاليكه نوشته بود «مرگ بر اين زندگي ترجيح دارد» كتاب «تئوري اجسام آسماني روي مقاطع مخروطي حول خورشيد» را انتشار داد و در سال 1811 مسير ستاره دنباله دار عظيمي را محاسبه نمود و در همين سال يك متير موهومي را بيان كرد ولي از ديگران مخفي نگهداشت بطوريكه كوشي رياضيدان معروف دوباره مجبور به كشف آن شد و بدين ترتيب 50 سال علم رياضي عقب بود. در سال 1833 تلگراف الكتريكي را ساخت و دو كتاب يكي در سال 1827 به نام «تجسسات درباره مسائل مربوط به مساحي عالي» منتشر ساخت و در اين هنگام بود كه تمام مردم معتقد بودند كه گائوس بزرگترين رياضيدان جهان است ولي گائوس به اين افتخارات اهميت نمي داد و هيچ كس را نزد خود نمي پذيرفت و از خانه خارج نمي شد و تنها در مدت 27 سال فقط يكبار براي شركت در كنگره علمي به برلين مسافرت كرد. گائوس فقط با زني به نام «سوفي ژرمن» اهل فرانسه ارتباط داشت اين زن در سال 1816 از طرف آكادمي علوم پاريس به اخذ جايزه بزرگ رياضيات نائل شد. گائوس به آثار والتر اسكات و ژان پول علاقه فراوان داشت و در هفتاد سالگي به فكر آموختن زبان روسي افتاد. گائوس اكتشافات خود را طي سالهاي 1796 تا 1814 در نوزده صفحه كه شامل 146 اكتشاف مهم بود در سال 1898 منتشر ساخت اين جزوه چند صفحه اي گنجينه بزرگي بود كه دانشمندان را به كلي حيران نمود.
گائوس اكتشافات خود را هميشه بصورت معما يادداشت مي نمود و معتقد بود كه فقط براي خود مطالعه مي كند. وي هنگامي كه در دانشگاه تحصيل مي كرد كتاب خود را به نام «تجسسات حسابي» تمام كرد و تئوري اعداد را كه تا آن زمان شكل واقعي به خود نگرفته بود بصورت دانش حقيقي درآورد. لاگرانژ رياضيدان معروف در مورد كتاب گائوس چنين اظهار داشته است:
كتابي را كه به عنوان «تجسسات حسابي» منتشر نموده ايد مقام علمي شما را تا رديف بزرگترين رياضي دانان جهان بالا برده است و قسمتي ازآن كه شامل اكتشافات تحليلي است تاكنون نظيرش بوجود نيامده مقارن با انتشار كتاب گائوس در سال 1801 «پيازي» ستاره كوچك «سرس» را كشف نموده بود و منجمين در صدد محاسبه مدار آن بر آمدند ولي محاسبه آن به استفاده از اعدادي منجر شد كه چند كيلومتر طول داشتند. گائوس شروع به كار نمود و روش كلي مطالعه اين مسائل را به دست آورد در نتيجه اين اكتشاف به عنوان يك منجم مشهور شد و رياست رصدخانه گوتينگن را به دست آورد.
گائوس در سالهاي آخر زندگي مورد توجه و محبت عمومي قرار داشت ولي آنقدر كه شايستگي داشت از نعمت خوشبختي بهره مند نبود. در ابتداي سال 1855 كم كم از تصلب عضلات قلب و اتساع حفره هاي ريوي رنج مي برد و آثار آب آوردن در او هويدا شد. آخرين نامه اي كه نوشت خطاب به سر ديويه يوستر (فيزيكدان انگليسي) و درباره اكتشاف تلگراف الكتريكي بود. در صبح روز 23 فوريه 1855 در سن هفتاد و هشت سالگي با آرامش كامل جان سپرد در قلمرو رياضيات نام او تا ابد جاويد خواهد ماند..
آبجی
20th October 2009, 06:06 PM
جيمز. كلارك. ماكسول
در سيزدهم نوامبر سال 1831 در ادينبراي اسكاتلند متولد شد از كودكي به رياضيات و فيزيك علاقه فراوان داشت از سال 1841 ماكسول در فرهنگستان ادينبرا حضور مي يافت و در آنجا با لوئيس كمبل زندگينامه نويس و دانش پژه افلاطوني و دوست تمام عمر ديدار مي كرد در 1847 وارد دانشگاه ادينبرا شد و تحت تأثير جيمز ديويد فاربز و سر ويليام هميلتن قرار گرفت در 1850 به كمبريج رفت و زير نظر معلم خصوصي بزرگ ويليام هاپكنز به تحصيل پرداخت و همچنين تحت تأثير استوكس و ويليام هيوئل واقع شد او در سال 1854 از تحصيل فراغت يافت و در سال 1855 به عضويت ترينيتي برگزيده شد ماكسول از سال 1856 تا 1865 استادي كالج مارشال در ابردين و كالج كينگ در لندن را عهده دار بود آنگاه از كارهاي منظم دانشگاهي كناره گرفت تا به نگارش اثر معروفش «رساله اي درباره برق و مغناطيس» بپردازد در 1871 به عنوان نخستين استاد فيزيك تجربي در كمبريج منصوب شد و نقشه آزمايشگاه كونديش را طرح كرد و آن را گسترش داد ماكسول علاوه بر پژوهشهاي انقلابي در برق مغناطيس و نظريه جنبشي گازها كه نام وي را در تاريخ علم جاودان ساختند خدمات قابل توجه ديگري در چندين زمينه انجام داد نخستين مقاله اش درباره روش جديد ترسيم يك مرغانه كامل زماني انتشار يافت كه وي چهارده ساله بود كارهاي ابتدايي او در نورشناسي هندسي بود از جمله كشف عدسي «چشم ماهي» (1843) و نور اكشساني (1840) كه با استفاده ازيك جفت منشور قطبنده كه ويليام نيكل به وي داده بود صورت پذيرفت ماكسول در سال 1839 پژوهش در مخلوط رنگها را درآزمايشگاه فاربز آغاز كرد و آنقدر پيش رفت تا دانش رنگ سنجي كمي را آفريد او ثابت كرد كه نظير همه رنگها را مي توان با مخلوط كردن عامل طيفي بوجود آورد مشروط بر اينكه افزايش يا كاهش عاملها امكان پذير باشد او نظريه تامس يانگ درباره سه گيرنده در ديدن رنگها را احيا كرد و نشان داد كه كور رنگي به علت ناكارآيي يكي يا بيشتر ازيكي از اين گيرنده هاست او اولين عكس سه رنگي را طرح ريزي كرد (1851) بيشتر وقت ماكسول بين سالهاي 1845 و 1849 صرف بررسيهاي رياضي حركات و پايداري حلقه هاي كيوان (زحل) گرديد. ماكسول بر اثر مطالعه در حلقه هاي زحل كه مسأله تعيين حركات تعداد زيادي از اجسام متصادم را پيش آورد و بر اثر مقالات كلاوزيوس (1847 و 1848) با تصوري از احتمال و مسيرهاي آزاد و نيز در نتيجه مطالعات قبلي (يعني نظريه جنبشي گازها) به فرمول هاي آماري براي توزيع سرعتها در گازي با فشار يكنواخت انجاميد و از آغاز عصر نويني در فيزيك خبر داد كه از تازگي فوق العاده انديشه ماكسول درباره توصيف فرايندهاي عملي فيزيك به وسيله تابعي آماري پديد آمد پژوهشهاي ماكسول درباره توصيف فرايندهاي عملي فيزيك به وسيله تابعي آماري پديد آمد پژوهشهاي ماكسول در زمينه برق در سال1844 آغاز شد اين پژوهشها به دو چرخه گسترده تقسيم مي شوند چرخه اول از زمان پنج مقاله عمده است در زمينه برق مغناطيس چرخه دوم با تنظيم «رساله اي درباره برق و مغناطيس» و بيشتر از ده مقاله كوتاهتر در زمينه مسائل خاص ادامه مي يابد. اندازه گيري هاي نارواني گازي در فشارها و دماهاي مختلف كه ماكسول و همسرش در سال 1855 انجام دادند در آن زمان مفيد ترين خدمت به فيزيك تجربي بود مقاله «نظريه پويشي گازها» كه بعد از آن عرضه شد بزرگترين تك مقاله ماكسول بود و ماكسول در آن نظريه تازه اي پرورد كه در آن مولكولهاي گاز به صورت مراكز نيرويي بودند دستخوش نيروي رانش مولكولي از درجه n ام و به جاي ميانگين مسير آزاد زمان مشخص كننده اي را قرار مي داد و آن «مدول زمان واهلش» تنشها در گاز بود فرايند هاي كوتاه مدت كه با زمان واهلش مقايسه شوند كشسانند و فرايندهايي كه طول مدتشان درازتر باشد ناروانند اين نظريه واهلش كشش آغازگر تغيير شكل ماده شد و به طور نامستقيم به هر شاخه فيزيك اثر گذاشت ماكسول در دو سال آخر عمر خود دو مقاله بسيار قوي درباره فيزيك مولكولي منتشر ساخت كتاب درسي ماكسول به نام Theory of Heat «نظريه گرما» در سال 1870 منتشر شد و چندين چاپ با تجديد نظر بسيار انتشار يافت همچنين در سال 1873 كتاب خود را به نام «دوره الكتريسيته و مغناطيس» منتشر ساخت و بلافاصله به سمت استاد كرسي فيزيك دانشگاه انتخاب شد ولي عمرش كوتاه بود و در پنجم نوامبر سال 1879 در چهل و نه سالگي وفات يافت.
آبجی
20th October 2009, 06:07 PM
نيكولاس كوپرنيك
در نوزدهم سال 1473 در شهر تورن واقع در لهستان متولد شد و چون پدرش را از دست داده بود تربيت و پرورش او به دست عمويش انجام گرفت. عمويش كه يكي از كشيشان بزرگ بود او را براي تحصيل به دانشگاه «كراكووي» فرستاد. كوپرنيك در بيست و سه سالگي براي تحصيل در رشته طب به دانشگاه «پادو» وارد شد و ضمناً در دانشگاه بولوني تحصيل نجوم مي كرد. طولي نكشيد كه در اثر بروز استعداد خويش يك كرسي تدريس رياضيات را به دست آورد. كوپرنيك در سن 25 سالگي به شهر رم آمد. او در دانشگاه رم استاد اختر شناسي شد و به شاگردانش علوم آسمان شناسي نقل شده از دورانهاي پيشين را كه اخترشناس يوناني «بطلميوس» حدود 1370 سال قبل از زمان او بنيان نهاده بود تدريس مي كرد. در تصوير بطلميوس از نظام عالم زمين مركز عالم است و سيارات هر يك در دايره اي كه شعاع آن فاصله سياره تا زمين است به گرد زمين مي چرخند. اين نظريه پاكيزه و مرتب بود و مي شد از آن براي محاسبات مداري سياره ها نيزاستفاده كرد اما هرچه كه بود نظريه اي غلط بود و بايد هزار و هفتصد سال مي گذشت و مشاهدات نجومي با دقت كافي امكانپذير و انجام مي شد تا زمينه به زير سؤال رفتن آن فراهم مي گرديد. آغاز گر انقلاب علمي كه سرانجام علم يونان را از تخت به زير كشيد نيكولاس كوپرنيك بود كه با كار خود انسان انديشگر را در مسيرخلاقيت بهتري قرار داد. براساس نظريه بطلميوس عالم از شرق به غرب به دور زمين مي گردد ولي كوپرنيك خود از آنچه كه درس مي داد ناراضي بود. بسياري از چيزهايي كه او مشاهده كرده بود با اين فرضيه قابل توجيه و بيان نبود و خود فرضيه نيز داراي تضادها و تناقضهايي بود، مثلاً چرا ستارگان در مقايسه با ماه سريعتر حركت مي كردند تا در مقايسه با خورشيد؟ چرا تعدادي از ستارگان به ظاهر حركتي دوراني به دور آسمان داشتند؟ به همين جهت تصميم گرفت كرسي استادي خود در دانشگاه را ترك كند تا بتواند عميق تر و اصولي تر به پژوهش در دانش اخترشناسي بپردازد. او در سال 1501 پس از چند سال تحقيق در ايتاليا به وطن خود بازگشت و در آنجا به عنوان متولي كليساي جامع شهر فرائن بورگ در پروسيا و دبير و مشاور عمويش در منطقه «ارم لند» به كار پرداخت. او به عنوان كشيش كليساي شهر مراسم مذهبي را رهبري مي كرد و به عنوان پزشك به معالجه بيماران مي پراخت. به عنوان يك مخترع يك سيستم سد بندي و ذخيره آب با يك آسياي آبران اختراع كرد كه بوسيله آن آب آشاميدني از يك رودخانه كه در فاصله 3 كيلومتري قرار داشت به داخل شهر هدايت مي شد و بالاخره به عنوان رياضيدان و حسابدار يك روش پولي سكه اي جديد براي پروسياي غربي و پادشاهي لهستان بنا نهاد. از آنجايي كه نخستين تلسكوپ سالها پس از مرگ او اختراع شد مجبور بود براي پژوهش در زمينه حركات اجرام آسماني تنها به چشمان خود متكي باشد. او براي اين كار دستور داد در اتاق مطالعه اش در برج كليسا شكافهايي در سقف ايجاد كنند. او مي توانست شبها مشاهده كند كه ستارگان چگونه بر فراز اين شكافها عبور مي كنند. وي در سال 1507 دريافت كه اگر به جاي زمين خورشيد مركز عالم فرض شود جداول نجومي موقعيت مكاني سيارات با دقت بس بهتري قابل محاسبه است. ترتيب جديدي كه كوپرنيك براي موقعيت سيارات بر پايه افزايش فاصله آنها تا خورشيد در نظر گرفت- يعني ترتيب: عطارد، زهره، زمين، ماه، مريخ، مشتري و زحل جاي ترتيب قبلي در نظريه زمين مركزي را گرفت. بنابر اصل پيشنهادي كوپرنيك چنانچه مدار گردش زمين به دور خورشيد از مدارات مشتري و زحل تنگ تر باشد زمين متناوباً از آنها پيش افتاده، سبب مي شود آن دو در آسمان شب در حال چرخش در جهت معكوس به نظر آيند. ديگر اينكه پديده تقديم اعتدالين را اينك مي شد با فرض تكان خوردن زمين (لرزش خفيف شبيه لرزش ژله) حين چرخش به دور محور خود توضيح داد.
اعتدالين به هنگام عبور خورشيد از صفحه مدار بر استواي زمين رخ مي دهند و برابري طول شب و روز در سراسر كره زمين را سبب مي شوند. اعتدال بهاري حوالي اول فروردين ماه و اعتدال پاييزي در حوالي آخر شهريور رخ مي دهد. مشكل در آن زمان اين بود كه اعتدالين هر سال اندكي زودتر رخ مي دادند و نظريه قديمي بطلميوس قادر به توضيح آن رويداد نبود. پيدايش فصول سال نيز اگر زمين در سال يكبار به دور خورشيد مي چرخيد و محور آن با راستاي قرار گرفتن خورشيد زاويه مي ساخت، بهتر قابل توضيح بود. كوپرنيك تقريباً چهل سال براي تكميل پژوهشهاي اخترشناسي خود وقت صرف كرد. با پايان يافتن پژوهشها ثابت كرد كه تصوير جهاني بطلميوس اشتباه است. خورشيد و ساير ستارگان فقط در ظاهر به دور زمين مي گردند. كوپرنيك ثابت كرد كه در حقيقت اين خورشيد است كه در مركز جهان ما قرار دارد و زمين- مانند معدودي از اجرام آسماني بزرگ ديگر كه او مشاهده كرده بود- به دور خورشيد در گردش است. او اين سياره ها را Planet ناميد كه از واژه اي يوناني به معناي مهاجر گرفته شده است كه شامل سياراتي است كه پيش از اين ذكر شد. كوپرنيك درباره ماه فرضيه بطلميوس را تأييد مي كرد و به اين باور بود كه ماه واقعاً به دور زمين مي چرخد، در حاليكه زمين به دور خورشيد مي گردد و ماه به عنوان قمر زمين به همراه آن به دور خورشيد مي گردد. كوپرنيك تا اواخر عمر خود از چاپ كامل نظرات خارق العاده خويش خودداري كرد و تنها در سال 1543 بود كه «گفتار درباره چرخش كرات سماوي» او انتشار يافت. افكار آماده در كتاب كوپرنيك بنيادي تر از آن بود كه بتوان آنها را جدي گرفت. يك نسخه چاپ شده از آثارش درست قبل از مرگ در بستر بيماري به دست او رسيد چون او در آن زمان بيش از هفتاد سال سن داشت و مفلوج و تقريباً نابينا بود بعيد به نظر مي رسيد كه موفق به ديدن اين اثر بزرگ چاپي شده باشد، اثري كه او براي خلق و ايجاد آن تمام عمرش را كار كرده بود. كوپرنيك در بيست و چهارم ماه مه سال 1543 هنگامي كه فقط چند روزي از انتشار كتابش مي گذشت وفات يافت. كوپرنيك بدون آنكه بداند چه خدمت ارزنده اي به جهان بشريت كرده است دار فاني را وداع گفت. سرانجام پس از گذشت يكصد و پنجاه سال از مرگش دانشمندان انديشه هاي او را پذيرفتند. كوپرنيك امروزه بيش از چهار سده پس از مرگش، يكي از بزرگترين ها در قلمرو دانش به شمار مي رود.
آبجی
20th October 2009, 06:07 PM
ماكس كارل ارنست لودويگ پلانك
در بيست و سوم آوريل سال 1858 در شهر كيل آلمان زاده شد. وي فرزند ششم ويلهلم پلانك استاد علوم قضايي دانشگاه شهر بود. افراد خانواده پلانك احترام زيادي براي آموزش و پرورش و فرهنگ و حفظ ارزشهاي سنتي خانواده قائل بودند. والدين همه آنها خصوصيات را به فرزند انتقال داده بودند. نامه هاي پلانك گوشه اي از زندگي خانوادگي اش را بازگو مي كنند كه در آنها سخن از گذرانيدن تابستان در تفرجگاه الدناي كنار درياي بالتيك و بازي كروكه روي چمن و از خواندن رمانهاي والتر اسكات در هنگام شب و از به روي صحنه آوردن نمايش و موسيقي با شركت افراد خانواده زياد به ميان مي آيد. پلانك دوره دبيرستان را درگيمنازوم مكسيميلان شهر مونيخ گذرانيد و در آنجا بود كه به علاقه خود پي برد. پلانك اعتبار و امتياز تفهيم معناي قوانين فيزيك را به خود براي اولين بار به هرمان مولر دبير رياضي خويش مي دهد. پلانك يك تيزهوش استثنايي نبود. دبيرانش در گيمنازيوم از لحاظ رتبه او را به شاگرد اولي نزديك ميدانستند اما او را در هيچ زماني شاگرد اول نشناختند. معلمان وي در او جز رفتار شخصي خوب و سختكوشي در كار نشانه اي كه حاكي از تابناكي هوش يا وجود استعداد خاصي باشد، نديدند. به هر حال مهارتهاي او در برخوردهاي اجتماعي بايد از گونه تراز اولي بوده باشد چرا كه محبوب معلمان و همكلاسان خود بود. پلانك در پايان دوره گيمنازيوم خود در سال 1784 هنوز تصميمي در زمينه انتخاب رشته براي آموزشهاي بعدي خود نگرفته بود. تا اينك سرانجام ابتدا دانشجوي دوره كارشناسي دانشگاه مونيخ و چندي بعد دانشجوي آن دوره دانشگاه برلين شد. وي به خواندن فيزيك عملي و رياضيات پرداخت و در پي انتقال به دانشگاه برلين در كلاسهاي فيزيكدانان مشهور آن روز هرمان فن هلمهولتز و گوستاو كيرشهوف شركت كرد. پلانك علاقه خويش به ترموديناميك را مديون اين دو استاد مي دانست. پلانك نظريه مكانيكي گرماي كلاوزيوس را به تفصيل مطالعه كرد و بعدها خاطر نشان ساخت كه اين مطالعه خصوصي چيزي بود كه سرانجام وي را به فيزيك كشاند. پلانك كه تحت تأثير كار و روشني روش استدلال كلاوزيوس قرار گرفته بود رشته اصلي درس خود را ترموديناميك انتخاب و بررسي در قانون دوم آن را موضوع تز دكتراي سال 1879 خويش در دانشگاه مونيخ كرد.
تز دكتراي پلانك مروري بر دو اصل كلاسيك ترموديناميك بود. اصل اول، اصل بقاي انرژي و اصل دوم مفهوم آنتروپي (كميتي كه اندازه اش در تمام فرايندهاي فيزيكي حقيقي مدام در افزايش است). افكار پلانك درباره آنتروپي و آزمايشهاي پيشنهادي او در آن باره هيچكدام از راهنمايان دانشگاهي ممتاز او را تحت تأثير قرار نداد. استاد هلمهولتز او را اصلاً نخواند و كيرشهوف هم كه آن را خواند از ان خوشش نيامد. حتي كلاوزيوس كه منبع الهام او بود كمترين علاقه اي به موضوع نشان نداد. پلانك با آن واكنش استادان نسبت به پايان نامه دكتراي خود با وقار و آرامش برخورد كرد و با اشتياقي حتي بيش از پيش به كار برگشت. فارغ التحصيل شدن وي به سبب بيماري اش با دو سال تأخير همراه بود اما درجه دكترايي كه سرانجام در سال 1879 گرفت با رتبه ممتاز بود.
پلانك در سال 1880 با سمت دانشياري به هيأت علمي دانشگاه مونيخ پيوست و پنج سال پس از آن به مقام استادي دانشگاه كيل رسيد. استخدام به عنوان استاد غيررسمي در دانشگاه كيل پلانك را از استقلال علمي بيشتري برخوردار ساخت. گوستاو كيرشهوف استاد راهنماي قديمي پلانك در سال 1889 درگذشت و كرسي استادي او در دانشگاه برلين خالي ماند و پلانك به جاي كيرشهوف به عنوان استاديار و مدير مؤسسه فيزيك نظري منصوب شد. پلانك در يكي ازروزها كه به ياد نداشته است در چه كلاسي از دانشگاه برلين درس دارد جلوي اتاق دفتر بخش ايستاده و از كارمندي نشاني محل برگزاري درس آن روز پروفسور پلانك را جويا ميشود. كارمند در جواب مي گويد: آنجا مرو مرد جوان تو بسيار جوانتر از آن هستي كه بتواني درس پلانك، استاد فرهيخته ما را بفهمي. پلانك در پي استقرار در كرسي استادي خويش توجه خود را معطوف پديده تابش جسم سياه مشكل روز فيزيك كلاسيك كرد كه آن را نخستين بار كيرشهوف به ميان آورده بود. پلانك در سال 1900 به اين نتيجه رسيد كه براي توضيح پديده تابش جسم سياه بايد ايده كاملاً جديدي را پيش كشيد. وي اين فكر را در ميان نهاد كه انرژي نيز مانند ماده از آحاد يا بسته هاي كوچكي درست شده است. او آن آحاد را كوانتوم نام داد. كلمه اي مأخوذ از زبان لاتيني به معني «چقدر» و جمع آن كوآنتا بود، اين فكر كه با اصول و قوانين آن زمان وفق نمي كرد بالطبع مخالفاني بوجود آورد ولي اين مخالفتها بيش از پنج سال طول نكشيد زيرا تئوري اينشتين كه متكي به تئوري كوآنتا بيان شد ارزش واقعي و حقيقي تئوري بيان شده بوسيله پلانك را معلوم نمود. بعد از آنكه پلانك و اينشتين با يكديگر مكاتباتي آغاز كردند كه تا پايان عمر پلانك ادامه يافت و سبب همكاري هاي مهمي بين آنها در زمينه خواص نور نيز شد.
سهمي كه پلانك در پيشبرد علم ادا كرد او را «دانشمند دانشمندان» كرد. او مورد احترام همكاران خود در همه حوزه هاي علمي و از همه مليتهاي جهان بود. در سال 1918 كه جايزه نوبل در فيزيك اعطا مي شد، آلبرت اينشتين، نيلز بوهر، ارنست رادرفورد و ورنرهايزنبرگ – كه همه مي توانستند خود مستحق كسب آن افتخار باشند- مناسبت را با توافق بدون شرط خويش تاريخي تر كرده مستحق ترين شخص براي دريافت جايزه را پلانك دانستند. بدين ترتيب پلانك به اخذ جايزه نوبل نائل آمد و استاد دانشگاه برلين گرديد. همچنين شاهد تأسيس «انجمن ماكس پلانك براي پيشبرد علم» به جاي انجمن «قيصر ويلهلم» كه در سال 1911 پي افكنده شده بود- گرديد (خود او از 1930 تا 1937 رياست اين انجمن را برعهده داشت).
پلانك در روز چهارم اكتبر سال 1947 در نود و دو سالگي در پي يك حمله قلبي درگذشت. تاريخ او را به پاس دو كشف عمده اش به ياد خواهد داشت: كشف نظريه كوآنتومي و كشف آلبرت اينشتين در سال 1948 در ستايشنامه اي كه عنوان آن «در رثاء ماكس پلانك» بود چنين نوشت:
انسانهاي زيادي عمر خود را وقف علم مي كنند اما آنها همه به خاطر علم آن كار را نمي كنند عده اي براي آن به معبد علم مي آيند كه علم به آنها فرصت بروز استعدادهاي ويژه شان را مي دهد. براي اين گروه علم گونه اي ورزش است كه آنها از تمرين در آن به وجد مي آيند مانند آن ورزشكاري كه از تمرين دادن به ماهيچه هاي قوي خود شاد مي شود. گروه ديگري از انسانها به معبد علم براي عرضه توده مغز خود مي آيند به آن اميد كه از آن كار بازده مفيدي بياندوزند. اين عده تنها از آن رو سر از كار علمي در مي آورند كه شرايط گزينش حرفه انتخابي را به حسب اتفاق پيش روي آنها نهاده است. اگر شرايط حاكم بر آن گزينش به گونه ديگري بود، آنها ممكن بود سياستمدار يا مدير تجاري بشوند چنانچه پيش آيد كه خدا فرشته اي از فرشتگان خود را براي بيرون راندن گروههايي كه نام بردم از معبد به پايين بفرستد، بيم آن دارم كه معبد از بن خالي شود. با اين حال هنوز شمار اندكي از عابدان در آن باقي خواهند ماند برخي از زمان گذشته و برخي از عصر خود ما. پلانكِ ما جاي در گروه اخير دارد و از اين روست كه ما همه او را دوست داريم.
آبجی
20th October 2009, 06:08 PM
ارشميدس
دانشمند و رياضيدان يوناني در سال 212 قبل از ميلاد در شهر سيراكوز يونان چشم به جهان گشود و در جواني براي آموختن دانش به اسكندريه رفت. بيشتر دوران زندگيش را در زادگاهش گذرانيد و با فرمانرواي اين شهر دوستي نزديك داشت. در اينجا سخن از معروفترين استحمامي است كه يك انسان در تاريخ بشريت انجام داده است. در داستانها چنين آمده است كه بيش از 2000 سال پيش در شهر سيراكوز پايتخت ايالت يوناني سيسيل آن زمان ارشميدس مكانيكدان و رياضيدان و مشاور دربار پادشاه يمرون يكي از معروفترين كشفهاي خود را در خزينه حمام انجام داد. روزي كه او در حمامي عمومي به داخل خزينه حمام پا نهاد و در آن نشست و حين اين كار بالا آمدن آب خزينه را مشاهده كرد ناگهان فكري به مغزش خطور كرد. او بلافاصله لنگي را به دور خود پيچيد و با اين شكل و شمايل به سمت خانه روان شد و مرتب فرياد مي زد: يافتم، يافتم به زبان يوناني Heureca! Heureca او چه چيزي يافته بود؟
پادشاه به او مأموريت داده بود راز كار جواهر ساز خيانتكار دربار او را كشف و او را رسوا كند. شاه هيرون بر كار جواهر ساز شك كرده بود و چنين مي پنداشت كه او بخشي از طلايي را كه براي ساختن تاج شاهي به وي داده بود براي خود برداشته و باقي آن را با فلز نقره كه بسيار ارزانتر بود مخلوط كرده و تاج را ساخته است. هرچند ارشميدس مي دانست كه فلزات گوناگون وزن مخصوص متفاوت دارند ولي او تا آن لحظه اين طور فكر مي كرد ك مجبور است تاج شاهي را ذوب كند، آن را به صورت شمش طلا قالب ريزي كند تا بتواند وزن آن را با شمش طلاي نابي به همان اندازه مقايسه كند. اما در اين روش تاج شاهي نيز از بين مي رفت، پس او مجبور بود راه ديگري براي اين كار بيابد. در آن روز كه در خزينه حمام نشسته بود ديد كه آب خزينه بالاتر آمد و بلافاصله تشخيص داد كه بدن او ميزان معيني از آب را در خزينه حمام پس زده و جابه جا كرده است. او با عجله و سراسيمه به خانه بازگشت و شروع به آزمايش عملي اين يافته كرد. او چنين انديشيد كه اجسام هم اندازه، مقدار آب يكساني را جابه جا مي كنند ولي اگر از نظر وزني به موضوع نگاه كنيم يك شمش نيم كيلويي طلا كوچكتر از يك شمش نقره به همان وزن است (طلا تقريباً دو برابر نقره وزن دارد) بنابراين بايد مقدار كمتري آب را جابه جا كند. اين فرضيه ارشميدس بود و آزمايشهاي او اين فرضيه را اثبات كرد. او براي اين كار نياز به يك ظرف آب و سه وزنه با وزنهاي مساوي داشت كه اين سه وزنه عبارت بودند از تاج شاهي، هم وزن آن طلاي ناب و دوباره هم وزن آن نقره ناب. او در آزمايش خود تشخيص داد كه تاج شاهي ميزان بيشتري آب را نسبت به شمش طلاي هم وزنش پس مي راند ولي اين ميزان آب كمتر از ميزان آبي است كه شمش نقره هم وزن آن را جابه جا مي كند. به اين ترتيب ثابت شد كه تاج شاهي از طلاي ناب و خالص ساخته نشده بلكه جواهر ساز متقلب و خيانتكار آن را از مخلوطي از طلا و نقره ساخته است. به همين ترتيب ارشميدس يكي از چشمگيرترين رازهاي طبيعت را كشف كرد آن هم اينكه مي توان وزن اجسام سخت را با كمك مقدار آبي كه جابه جا مي كنند اندازه گيري كرد. اين قانون (وزن مخصوص) را كه امروزه چگالي مي گويند «اصل ارشميدس» مي نامند. حتي امروز هم هنوز پس از 23 قرن بسياري از دانشمندان در محاسبات خود متكي به اين اصل هستند.
به هر حال ارشميدس در رشته رياضيات از ظرفيتهاي هوشي بسيار والا و چشمگيري برخوردار بود. او منجنيقهاي شگفت آوري براي دفاع از سرزمين خود اختراع كرد كه بسيار سودمند افتاد. او توانست سطح و حجم جسمهايي مانند كره، استوانه و مخروط را حساب كند و روش نويني براي اندازه گيري در دانش رياضي پديد آورد. همچنين به دست آوردن عدد نيز از كارهاي گرانقدر وي است. او كتابهايي درباره خصوصيات و روشهاي اندازه گيري اشكال و احجام هندسي از قبيل مخروط منحني حلزوني و خط مارپيچ، سهمي، سطح كره و استوانه مي دانست. علاوه بر آن او قوانيني درباره سطح شيبدار، پيچ اهرم و مركز ثقل كشف كرد.
ارشميدس در مورد خودش گفته اي دارد كه با وجود گذشت قرنها جاودان مانده و آن اينست: «نقطه اتكايي به من بدهيد، من زمين را از جا بلند خواهم كرد.» عين همين اظهار به صورت ديگري در متون ادبي زبان يوناني از قول ارشميدس نقل شده است اما مفهوم در هر دو صورت يكي است. ارشميدس هم چون عقاب گوشه گير و منزوي بود. در جواني به مصر مسافرت كرد و مدتي در شهر اسكندريه به تحصيل پرداخت و در اين شهر دو دوست صميمي يافت يكي كونون (اين شخص رياضيدان قابلي بود كه ارشميدس چه از لحاظ فكري و چه از نظر شخصي براي وي احترام بسيار داشت) و ديگري اراتوستن كه گرچه رياضيدان لايقي بود اما مردي سطحي به شمار مي رفت كه براي خويش احترام خارق العاده اي قائل بود.
ارشميدس با كونون ارتباط و مكاتبه دائمي داشت و قسمت مهم و زيبايي از آثار خويش را در اين نامه ها با او در ميان گذاشت و بعدها كه كونون درگذشت ارشميدس با دوسته كه از شاگردان كونون بود مكاتبه مي كرد.
يكي از روشهاي نوين ارشميدس در رياضيات به دست آوردن عدد پي بود. وي براي محاسبه عدد پي، يعني نسبت محيط دايره به قطر آن روشي به دست داد و ثابت كرد كه عدد محصور ما بين و است. گذشته از آن روشهاي مختلف براي تعيين جذر تقريبي اعداد به دست داد و از مطالعه آنها معلوم مي شود كه وي قبل از رياضي دان هندي با كسرهاي متصل يا مداوم آشنايي داشته است.
در حساب روش غيرعملي و چند عملي يونانيان را- كه براي نمايش اعداد ازعلائم متفاوت استفاده مي كردند- به كنار گذاشت و پيش خود دستگاه شماري اختراع كرد كه به كمك آن ممكن بود هر عدد بزرگي را بنويسيم و بخوانيم.
دانش تعادل مايعات بوسيله ارشميدس كشف شد و وي توانست قوانين آن را براي تعيين وضع تعادل اجسام غوطه ور به كار ببرد.
همچنين براي اولين بار برخي از اصول مكانيك را به وضوح و دقت بيان كرد و قوانين اهرم را كشف كرد.
در سال 1906 ج.ل. هايبرگ مورخ دانشمند و متخصص تاريخ رياضيات يوناني در شهر قسطنطنيه موفق به كشف مدرك باارزشي شد. اين مدرك كتابي است به نام «قضاياي مكانيك و روش آنها» كه ارشميدس براي دوست خود اراتوستن فرستاده بود. موضوع اين كتاب مقايسه حجم يا سطح نامعلوم شكلي با احجام و سطوح معلوم اشكال ديگر است كه بوسيله آن ارشميدس موفق به تعيين نتايج مطلوب مي شد. اين روش يكي از عناوين افتخار ارشميدس است كه ما را مجاز مي دارد كه وي را به مفهوم صاحب فكر جديد و امروزي بدانيم، زيرا وي چيز و هرچيزي را كه استفاده از آن به نحوي ممكن بود به كار مي برد تا بتواند به مسائلي كه ذهن او را مشغول مي داشتند حمله ور گردد. دومين نكته اي كه ما را مجاز مي دارد كه عنوان «متجدد» به ارشميدس بدهيم روشهاي محاسبه اوست. وي دو هزار سال قبل از نيوتن و لايب نيتس موفق به اختراع حساب انتگرال شد و حتي در حل يكي از مسائل خويش نكته اي را به كار برد كه مي توان او را از پيش قدمان فكر ايجاد حساب ديفرانسيل دانست.
زندگي ارشميدس با آرامش كامل مي گذشت همچون زندگي هر رياضيدان ديگري كه تأمين كامل داشته باشد و بتواند همه ممكنات هوش و نبوغ خود را به مرحله اجرا درآورد. زماني كه روميان در سال 212 قبل از ميلاد شهر سيراكوز را به تصرف خود درآوردند سردار رومي مارسلوس دستور داد كه هيچ يك از سپاهيانش حق اذيت و آزار و توهين و ضرب و جرح اين دانشمند و متفكر مشهور و بزرگ را ندارند با اين وجود ارشميدس قرباني غلبه روميان بر شهر سيراكوز شد. او به وسيله ي سرباز مست رومي به قتل رسيد و اين در حالي بود كه در ميدان بازار شهر در حال انديشيدن به يك مسئله رياضي بود. ميگويند آخرين كلمات او اين بود: دايره هاي مرا خراب نكن. به اين ترتيب بود كه زندگي ارشميدس بزرگترين دانشمند تمام دورانها خاتمه پذيرفت. اين رياضيدان بي دفاع هفتاد و پنج ساله در سال 287 قبل از ميلاد به جهان ديگر رفت.
آبجی
20th October 2009, 06:09 PM
يوهان كپلر
در 16 ماه مه 1571 در وايل دراشتات آلمان متولد شد. دوران كودكي كپلر با فقر و تنگدستي و بدبختي توأم بود. كپلر براي تحصيل به مدرسه طلاب پروتستان رفت و در اثر هنر و استعدادي كه از خود نشان داد بوسيله استادانش روانه دانشگاه توبينگن شد. كپلر در سال 1594 به سمت معلم رياضيات مدرسه شبانه روزي پروتستان در گراتز انتخاب شد. وي براي افزودن به درآمد ناچيز خود تقويمهاي نجومي كه در ميان ساير چيزها وضع هوا، سرنوشت شاهزاده ها، خطرات وقوع جنگ و قيام تركها را نيز پيش بيني مي كرد، چاپ و منتشر مي نمود. شهرت وي در اين زمينه ها به زودي پخش و سرانجام طالع بين امپراتور رودلف و اعضاي برجسته ديگر دربار او شد و اين روش منبع درآمد كپلر شده بود. از وي نقل شده است كه: «طالع بيني از گدايي بهتر است.» از سرزدن گهگاه او به عالم فالگيري كه بگذريم، يوهان كپلر كسي است كه جايگاه او در ميان غولان است. او نخستين انساني است كه با فراست رمز معماري منظومه شمسي را گشود و قوانيني براي حركت سيارات آن فرمول بندي كرد. كپلر در اثر مطالعات در علم نجوم با خود گفت چون به موجب هيئت كوپرنيك سيارات به دو خورشيد دوايري طي مي كنند بنابراين مجموعه تمام اوضاع مريخ كه بوسيله تيكو رصد شده است بايد روي يك دايره فضايي قرار گيرد (تيكوبراهه نشان داد كه حركت سيارات كاملاً با نمايش و تصوير دايره هاي هم مركز وفق نمي دهد. از آنجا كه تيكوبراهه بيشتر به رصدهاي مستقيم و اندازه گيري سرگرم بود هيچ كوششي براي تجزيه و تحليل نتايج خود انجام نداد و اين كار به يوهان كپلر كه در سال آخر زندگي تيكوبراهه دستيار وي بود واگذار شد). كپلر مسلح به اين گنجينه معلومات و با ايمان به درستي نظريه كپرنيك كمر به كشف قوانين رياضي حل كننده مسأله حركت سيارات بست. اطلاعات رصدي ياد شده در نظريه بزرگ خورشيد مركزي كوپرنيك بطور كامل صدق نمي كرد و كپلر ناچار شد مدت ده سال از عمر خود را صبورانه وقف كار سخت بررسي عملي در حركت سيارات و قوانين رياضي حاكم بر آنها كند. او همه اين كارها را به تنهايي و بدون ياري گرفتن از كسي كرد و ارزش كار او به جز از سوي چند تن، درك نشد. كپلر در سال 1609 ناگهان به نيروي الهام متوجه حقيقت شد «ستاره مريخ روي مسير بيروني است». نبوغ كپلر با كشف بيضي بودن شكل حقيقي مسير زمين به دور خورشيد ظاهر شد كه پيش از آن يك دايره كامل دانسته و پذيرفته شده بود. وقتي كپلر مسير بيضي شكل سياره را كشف كرد شروع به پيش بيني حركت آن نمود و گفت كه فلان وقت بايد در فلان موضع قرار گيرد و همه جا ستاره را در رأس موعد در محل موعد مشاهده كرد. او آن نتيجه را از راه محاسبه رابطه موقعيت هاي مكاني زمين و مريخ و خورشيد با يكديگر گرفت زيرا داده هاي رصدي تنها در يك مسير بيضي صدق مي كردند. كپلر دي پي انجام آن كار دست به كار انجام محاسبات مربوط به حركت و مدار سيارات شناخته شده ديگر شد. دستاورد او در آن زمينه با در نظر گرفتن پيشرفت كم رياضيات در آن زمان بسيار بزرگ و چشمگير بود. وي علاوه بر كشف انطباق دقيق ارقام معلومات رصدي با بيضي بودن مدارها كشف كرد كه سرعت حركت هر سياره به دور خورشيد با فاصله آن از خورشيد نسبت عكس دارد. در سال 1609 در كتاب (نجوم جديد) دو قانوني كه اولي نام او را ابدي ساخته ذكر نمود. اين بار ديگر حركت دايره اي كه اينقدر در نظر بطلميوس عزيز بوده اند به كلي از بين رفت و نجوم قديم را همراه برد.
كپلر پس از چندين سال مطالعه در حركت سيارات در سال 1618 موفق به كشف قانون سوم خود شد. كپلر بر پايه آن يافته ها قوانين سه گانه زير را درباره حركت سيارات بيان كرد:
1- مدار حركت سيارات به گرد خورشيد يك بيضي است كه خورشيد در يكي از دو كانون آن قرار دارد.
2- خط وصل كننده هر سياره به خورشيد در زمانهاي مساوي مساحات مساوي جاروب مي كند.
3- مكعب فاصله متوسط هر سياره تا خورشيد با مربع زمان يك دور كامل گردش سياره تناسب مستقيم دارد.
قانون دوم را مي توان به صورت زير نيز بيان كرد: زماني كه سياره در نقاط دور بيضي مسير در حركت است فاصله تا خورشيد زيادتر و سرعت حركت كمتر است. به تدريج كه سياره به نقاط نزديك بيضي مسير مي رسد فاصله تا خورشيد كمتر و سرعت سياره زيادتر مي شود. اين تغيير در سرعت سبب مي شود كه سياره چه به خورشيد نزديك و چه از آن دور باشد، مساحت درنورديده اش در فضا در فواصل زماني ثابت، ثابت مي ماند. قانون سوم كپلر را هم مي توان به اين گونه بيان كرد: هرگاه فاصله متوسط هر سياره تا خورشيد به توان سه و زمان كامل شدن يك دور سياره به توان دو رسانيده و نسبت اعداد حاصل تشكيل شود اين نسبت همواره ثابت و براي تمام سيارات يكي است. گذشته از اين، كپلر نخستين بار اصل ماند (اصل جبر) را در مكانيك حدس زد كه بعدها بوسيله گاليله صورت تحقق يافت. كپلر در 15 نوامبر سال 1631 در اطاق ميخانه اي زندگي را بدرود گفت. كپلر به زودي پس از مرگ از خاطره ها رفت و هيچ كس آثار او را مطالعه نمي كرد ولي دوران افتخار او زماني آغاز گرديد كه نيوتن و لاپلاس شناخت شدند. او خود قبلاً در اين خصوص چنين نوشته بود: «من كتاب خود را مي نويسم، خواه خوانندگان آن مردان فعلي يا آيندگان باشند تفاوتي ندارد. اين كتاب مي تواند سالها انتظار خوانندگان واقعي خود را بكشد، مگر نه خداوند نيز شش هزار سال انتظار كشيد تا تماشاگري براي آثار او پيدا شد.»
آبجی
20th October 2009, 06:09 PM
ماري كوري
در سال 1867 با نام ماريا اسكلو دووسكا در ورشو پايتخت لهستان متولد شد او در سن 19 سالگي به پاريس رفت تا در آنجا به تحصيل در رشته شيمي بپردازد . در آنجا با فيزيكدان جوان فرانسوي به نام پير كوري آشنا شد و اين آشنايي به ازدواج انجاميد. او به پير كوري در انجام آزمايشهاي عملي اش درباره الكتريسيته كمك مي كرد زماني كه او در سال 1895 در انباري چوبي كوچك كه آزمايشگاه او بود شروع به كار كرد نه او و نه هيچ كس ديگر چيزي درباره عنصر شيميايي راديم نمي دانست اين عنصر هنوز كشف نشده بود البته يكي از همكاران پژوهشگر پاريسي فيزيكدان فرانسوي «هانري بكرل» در آن زمان تشخيص داده بود كه عنصر شيميايي اورانيوم پرتوهايي اسراسر آميز نامرئي از خود مي افشاند او به طور اتفاقي يك قطعه كوچك از فلز اورانيوم را بر روي يك صفحه فيلم نور نديده كه در كاغذ سياه پيچيده شده بود گذاشته بود صبح روز بعد مشاهده كرد كه صفحه فيلم درست مثل اين كه نور ديده باشد سياه شده است بديهي بود كه عنصر اورانيوم پرتوهايي را از خود ساطع كرده بود كه از كاغذ سياه گذشته و برصفحه فيلم اثر كرده بود. بكرل اين فرايند را دوباره با سنگ معدني موسوم به (Pitch-blende) كه سنگي سخت و سياه قيرگون است كه از آن اورانيوم به دست مي آيد- تكرار كرد اين بار اثري كه سنگ بر روي صفحه فيلم گذاشته بود حتي از دفعه قبلي هم قوي تر بود بنابراين مي بايست به غير از عنصر اورانيوم يك عنصر پرتوزاي ديگر هم در سنگ وجود مي داشت او فرضيه خود را با خانواده كوري كه با او دوست بودند مطرح كرد آنها نيز اين راز را هيجان انگيز يافتند اين چه پرتوهاي نادري بودند كه در اشيايي كه پرتوهاي نوري معمولي از آنها عبور نمي كرد نفوذ مي كردند و از ميان آنها مي گذشتند؟ در آن زمان پير كوري در مدرسه فيزيك تدريس مي كرد ولي او تمام وقت آزاد خود را به كار مي برد تا به همسرش در آزمايشهايي كه انجام مي داد كمك كند رئيس مدرسه فيزيك يك انباري مضروبه كنار حياط مدرسه را در اختيار آنها گذاشت اين انبار فضايي بود كه آنها مي توانستند بدون هزينه اي دريافت كنند و بنابراين آن را قبول كردند قدم بعدي اين بود كه سنگ معدني سياه را تهيه كنند. اگر مي خواستند اقدام به خريد آن كنند خيلي گران تمام مي شد آنها به طوركلي اندگي اطلاع يافتند كه دولت اتريش هزاران كيلو از اين سنگها دارد كه چون اورانيومش را جدا كرده اند آنها را بي ارزش مي دانند چون خانواده كوري دنبال اورانيوم نبودند بلكه عنصر ناشناخته جديدي را جستجو مي كردند اين زباله ها را درست همان چيزي يافتند كه به آن نياز داشتند ماري و پير كوري اين توده هاي كثيف را با بيل درون ديگهاي بزرگي مي ريختند آنها را با مواد شيميايي مخلوط مي كردند و بر روي يك اجاق قديمي چدني حرارت مي دادند. دود سياه، خفه كننده و بدبوي غليظي كه از ديگها برمي خواست نفس آنها را تقريباً بند مي آورد و اشك چشمانشان را سرازير مي كرد. (با مراجعه به يادداشتهاي قطور آزمايشگاهي ماري و پيكر كوري معلوم مي شود كه آن دو نفر از شانزدهم دسامبر 1897 به مطالعه در باره پرتو بكرل يا پرتو اورانيوم پرداختند در آغاز ماري فقط به اين كار مشغول شد ولي از پنجم فوريه سال 1898 پير هم به او ملحق شد پير به اندازه گيري ها و بررسي نتايج پرداخت آن دو نفر عمدتاً شدت پرتوهاي كاني ها و نمكهاي مختلف اورانيوم و اورانيوم فلزي را اندازه گيري مي كردند در نتيجه تجربه هاي زياد آنها اين بود كه تركيبات اورانيوم كمترين راديواكتيويته را داشتند. راديواكتيويته اورانيوم فلزي از آنها بيشتر بود و كاني اورانيوم كه معروف به پشبلند بود بيشترين راديواكتيويته را داشت اين نتايج نشان مي داد كه احتمالاً پشبلند محتوي عنصري است كه راديواكتيويته اش خيلي بيشتر از راديواكتيويته اورانيوم است در دوازدهم آوريل 1898 كوري ها نظريه خود را به آكادمي علوم پاريس گزارش كردند در چهاردهم آوريل كوريها با همكاري لمون شيميدان فرانسوي به جستجوي عنصر ناشناخته مزبور پرداختند.
نتيجه گرانبهاي اين كار پرزحمت و طاقت فرسا تنها چند قطره ازماده اي بود كه آنها اين ماده را در لوله هاي آزمايشگاهي نگهداري مي كردند بر اثر اين كارهاي طاقت فرسا در نخستين زمستان ماري كوري دچار نوعي عفون و التهاب ريوي شد تمام فصل را مريض بود ولي پس ازبهبودي كار پختن مواد در ديگها را در آزمايشگاه از سر گرفت سال پس از آن نخستين دخترش به نام ايرنه متولد شد پير و ماري كوري در ماه جولاي (مرداد ماه) همان سال توانستند اين مسئله را انتشار دهند كه سنگ معدن (Pitch-blende) به غير از عنصر اورانيوم دو عنصر پرتوزاي ديگر را نيز در خود دارد نخستين عنصر را به ياد محل تولد و بزرگ شدن ماري كوري كه لهستان (Poland) بوده است، پولونيوم (Polonium) ناميدند و دومين عنصر را كه اهميت زيادي داشت راديوم ناميدند كه از واژه لاتين radius به معني پرتو الهام مي گرفت. در بيست و ششم دسامبر سال 1898 (پنجم دي ماه 1277) اعضاي آكادمي علوم پاريس گزارشي تحت عنوان «درباره ماده شديداً راديواكتيوي كه در پشبلند وجود دارد» آگاه شدند و اين روز تاريخ تولد راديوم است. پيدايش راديوم در ميان عناصر راديواكتيو طبيعي تقريباً به فوريت ثابت كرد كه اين عنصر مناسبترين عنصر راديواكتيو براي بسياري كارهاست به زودي معلوم شد كه نيمه عمر راديوم نسبتاً زياد است (1600 سال) كشف راديوم يكي از پيروزيهاي بنيادي علم است بررسي هاي انجام شده روي راديم موجب دگرگوني هاي اساسي در دانش بشر درباره خواص و ساخت ماده شد و منجر به شناخت و دستيابي به انرژي اتمي شد خانواده كوري به همراه بكرل به خاطر كشفي كه پس از آن همه كارطاقت فرسا به آن نائل شدند در سال 1903 جايزه نوبل (فيزيك) را از آن خود كردند و به اين ترتيب توانستند وامهايي را كه براي كارهاي پژوهشي طولاني خود گرفته بودند، پرداخت كنند.
پير كوري در سال 1906 در 47 سالگي به علت تصادف با اتومبيل درگذشت مادام كوري پس از مرگ شوهرش به مطالعات خود ادامه داد و در سال 1910 موفق به تهيه راديوم خالص گرديد در اين هنگام استاد سوربون و عضو آكادمي طب شد و در سال1911 براي دومين بار به دريافت جايزه نوبل نائل شد (ماري كوري به غير از لينوس پاولينگ (برنده جايزه نوبل در شيمي در سال 1954، برنده جايزه صلح نوبل در سال 1962) تنها انساني است كه دوباره اين جايزه ارزشمند را از آن خود كرده است.) مادام كوري در چهارم ژوئيه 1934 يعني بيست و هشت سال بعد از مرگ شوهرش و در سن 67 سالگي درگذشت.
اين واقعيت كه پرتوهاي راديوم مي توانند بافتهاي زنده اندامها را از بين ببرند به عنوان مهمترين دستاورد كشف كوريها مشخص گرديد پزشكان و پژوهشگران علوم پزشكي به زودي دريافتند كه به اين وسيله مي توانند غده ها و بافتهاي بدخيم را كه در سرطان و همچنين بيماريهاي پوستي و غدد ترشحي بروز مي كنند، از بين ببرند بسياري از بيماران سرطاني كه توانسته اند با موفقيت معالجه شوند و از مرگ نجات يابند عمر دوباره و سلامتي خود را مرهون تلاشهاي ايثارگرانه و خستگي ناپذير و انگيزه والاي اين زن بي همتا هستند.
آبجی
20th October 2009, 06:10 PM
ايزاك نيوتن
كه در روز 25 دسامبر 1642 يعني سال مرگ گاليله متولد شد از خانواده اي است كه افراد آن كشاورزان مستقل و متوسط الحال بودند و مجاور دريا در قريه وولستورپ مي زيستند نيوتن قبل از موعد متولد شد و زودرس به دنيا آمد و چنان ضعيف بود كه مادر گمان برد او حتي روز اول زندگي را هم نتواند به پايان برد پدرش نيز در عين حال اسحق نام داشت و در سي سالگي و قبل از تولد فرزندش درگذشت. پدرش مردي بوده است ضعيف با رفتار غيرعادي زودرنج و عصبي مزاج. مادرش هاناآيساك زني بود مقتصد، خانه داري بود صاحب كفايت و صنعتگري با لياقت. آيزاك دوره كودكي شادي نداشت او سه ساله بود كه مادرش با بارناباس الميت كشيش مرفه با سني دو برابر سن خود ازدواج كرد. جدايي از مادر ظاهراً سخت بر شخصيت او اثر گذاشت و تقريباً مسلم است كه رفتار بعدي وي نسبت به زنان را نيز شكل داد. نيوتن هيچگاه ازدواج نكرد اما يك بار (شايد هم دوبار) نامزد كرد به نظر مي آمد كه تمركز او منحصراً روي كارش بود نه سالي كه نيوتن در وولستوپ جدا از مادر گذرانيد براي وي سالهاي دردناكي بود داستانهايي سر زبان است كه نيوتن جوان ازقبه كليسا بالا مي رفت تا نورث ويتام ده مجاور را كه مادرش اينك در آن زندگي مي كرد ببيند.
آموزش ابتدايي رسمي نيوتن در دو مدرسه كوچك دهكده هاي اسكلينگتن و راچفورد صورت گرفته بود كه هر دو براي رفت و آمد روزانه به خانه او نزديك بودند چنين به نظر مي رسد كه اول بار داييي او كه كشيشي به نام ويليام آيسكاف بوده است متوجه شد كه در نيوتن استعدادي مافوق كودكان عادي وجود دارد.
بدين ترتيب ويليام آيسكاف مادر را مجاب كرد كه كودك را به دانشگاه كمبريج (كه خودش نيز از شاگردان قديمي اين دانشگاه بود) بفرستند زيرا مادر نيوتن قصد داشت وي را در خانه نگهدارد تا در كارهاي مزرعه او را كمك كند در اين هنگام نيوتن 15 ساله بود كمبريج در آن زمان ديگر آكسفورد را از مقام اولي كه داشت خلع كرده به قلب پيوريتانيسم انگليس و كانون زندگي روشنفكري آن كشور بدل شده بود. نيوتن در آنجا مانند هزاران دانشجوي ديگر دوره كارشناسي، خود را غرق مطالعه آثار ارسطو و افلاطون مي كرد نيوتن در يكي از روزهاي سال 1663 يا 1664 شعار زير را در كتابچه يادداشت خود وارد كرد. «افلاطون دوست من و ارسطو هم دوست من است اما بهترين دوست من حقيقت است.» او از كارهاي دكارت در هندسه تحليلي شروع كرده سريعاً تا مبحث روشهاي جبري پيش آمده بود در آوريل 1665 كه نيوتن درجه كارشناسي خود را گرفت دوره آموزشي او كه مي توانست چشمگيرترين دوره در كل تاريخ دانشگاه باشد بدون هيچگونه شناسايي رسمي به اتمام رسيد. در حدود سال 1665 مرض طاعون شيوع يافت و دانشگاه دانشجويان خود را مرخص كرد نيوتن به زادگاه خود مراجعه كرد همين موقع بود كه هوش و استعداد نابغه بزرگ آشكار گشت زيرا تمام كتابها و جزوه هاي خود را در دانشگاه جا گذاشته بود فكر خود را آزاد گذاشت كه به تنهايي از منابع خاص خود استفاده كند در اين هنگام نيوتن بيش از بيست و دو سال نداشت ولي بيش از ارشميدس و دكارت درباره معرفت ساختمان جهان دقيق شده بود نيوتن ضمن دو سالي كه در وولستوپ بود «حساب عنصار بي نهايت كوچك» «قانون جاذبه عمومي» را كشف كرد و تئوري نور را بنيان گذاشت اين داستان كه سقوط سيبي از درخت نيوتن را به فكر كشف نيروي جاذبه عمومي انداخته است به نظر درست مي آيد او از آن لحظه اين پرسشها را براي خود مطرح كرد: چرا سيب به پايين نه به بالا سقوط مي كند؟ و چرا ماه بر زمين نمي افتد. اين انديشه ها بعدها او را به كشف قانون گرانش رهنمون شدند هنگامي كه نيوتن چندين سال بعد پاسخ اين پرسش را توانست بيابد در واقع يكي از قانونهاي فيزيك را كشف كرده بود كه بر تمام عالم حكمفرماست «قانون نيروي گرانش زمين.» او پس از شيوع طاعون و بازگشت به ملك زراعي مادرش، طي 18 ماه به آگاهيها و كشفهايي بيش از آنچه كه دانشمندان ديگر در تمام طول عمر خود دست مي يابند، دست يافت او در اين مدت ساخت و ساز قانون نيروي گرانش را آغاز كرد او درباره نور و رنگهاي آن پژوهش كرد دليل جزر و مد را كشف كرد قوانين و حركات بخصوصي را به درستي تشخيص داد و معادله هايي براي آن نوشت كه بعدها اساس و بنيان دانش مكانيك شد در مورد نيروي گرانش نيوتن معتقد بود كه نه تنها زمين چنين نيروي گرانشي دارد بلكه تمام اجسام و اجرام چنين خصوصيتي دارند. روزي كه او منشوري را در دست گرفت و اجازه داد تا پرتو نور خورشيد از ميان آن عبور كند او با اين كار كشف كرد كه نور سفيد به هنگام ورود به منشور شيشه اي منحرف مي شود و به هفت پرتو نور اصلي با رنگهاي گوناگون تجزيه مي شود آنها رنگهاي رنگين كمان هستند كه طيف يا بيناب ناميده مي شوند و عبارتند از: سرخ، نارنجي، زرد، سبز، ابي، نيلي و بنفش. او تمام اين كشفيات را در يك دوره زماني 18 ماه به انجام رسايند بالاخره طاعون ريشه كن شد و او به لندن برگشت تا تحصيلات خود را به پايان برد. او سه سال پس از آن را صرف كاوش و پژوهش در ماهيت و طبيعت نور كرد همچنين نخستين دوربين نجومي آيينه اي را ساخت تلسكوپ آيينه اي رصد خانهن مونت پالومار در كاليفرنيا نيز كه آيينه آن پنج متر قطر داد براساس اصول و قواعل نيوتن بنا شده است. نيوتن در اثر مطالعات فراوان مبتلا به ناراحتي عصبي شد از دو ناراحتي عصبي كه نيوتن پيدا كرد اولي ظاهراً در سال 1678 و دومي در سال بعد از فوت مادر او بود در اين دوره وي به مدت شش سال از هر گونه مكاتبه اي مربوط به تلاشهاي ذهني دست كشيد به هر صورت عالم كيهاني بود. دوران مابين 1684 و 1686 از نظر تاريخ فكري بشر مقام ارجمندي دارد در اين دوران هالي توانست با تدبير بسيار نيوتن را وادار كند كه اكتشافا تخويش را در نجوم و علم حركات به منظور انتشار تدوين كند و نيوتن نيز به اين كار رضايت داد در سال 1687 در سن چهل و پنج سالگي قانون جاذبه زمين و سه قانون درباره حركت را در كتابش كه به زبان لاتين نوشته شده بود و «اصول» (Principle) نام داشت با خرج هالي منتشر كرد نيوتن به مطالعات عظيم ديگري پرداخت كه حتي امروزه نيز كامل نشده است و آن اينكه با به كار بردن قوانين علم حركات و قانون جاذبه عمومي فرورفتگي زمين را در دو قطب آن كه نتيجه دوران روزانه زمين به دور محورش مي باشد محاسبه كرد و به كمك اين محاسبه درصدد بر آمد سير تكامل تدريجي سياره را مورد مطالعه قرار دهد. نيوتن تغييرات وزن اجسام را برحسب تغيير عرض جغرافيايي مكان به دست آورد و نيز ثابت كرد كه هر جسم توخالي كه به سطوح كروي متحد المركز و متجانس محدود شده باشد نمي تواند هيچگونه نيرويي بر اجسام با ابعاد كوچك كه در نقطه غيرمشخصي در داخل آن قرار داشته باشند اعمال كند نيوتن در پاييز سال 1692 هنگاميكه به پنجاه سالگي نزديك مي شد به سختي مريض و بستري شد به طوري كه از هرگونه قوت و غذايي بيزار شد و دچار بيخوابي مفرط گرديد كه به تدريج به بي خوابي كامل تبديل شد خبر كسالت شديد نيوتن در قاره اروپا انتشاريافت ليكن بعد از آنكه خبر بهبود او را دادند دوستانش شادمان گشتند. حكومت بريتانيا به منظور قدرداني از خدمات اين دانشمند بزرگ يك منصب بسيار بالاي دولتي به وي اعطا كرد او در سال 1700 ميلادي به عنوان خزانه داري كل سلطنتي محسوب شد منصبي كه تا اخر عمرش آن را حفظ كرد در همان سال به عضويت آكادمي علمي فرانسه نيز انتخاب شد در سال 1705 عليا حضرت ملكه آن (ملكه انگليس) به وي عنوان «سر» اعطا كرد و به احتمال قوي اعطاي اين افتخار بيشتر به مناسبت خدمات او درضرب مسكوكات بوده است تا به علت تقدم فضل او در معبد عقل و كمال.وي چندي پيش از وفاتش با نگاهي به زندگي علمي طولاني گذشته اش از آن اين خلاصه را به دست داد: من نمي دانم به چشم مردم دنيا چگونه مي آيم اما در چشم خود به كودكي مي مانم كه در كنار دريا بازي مي كند و توجه خود را هر زمان به يافتن ريگي صافتر يا صدفي زيباتر منعطف مي كند در حاليكه اقيانوس بزرگ حقيقت همچنان نامكشوف مانده در جلوي او گسترده است اخرين روزهاي زندگي وي تأثر برانگيز و از جنبه انساني قوي و عميق بوده است اگرچه نيوتن نيز مانند ساير افراد بشر از رنج فراوان بي بهره نماند ليكن بردباري بسياري كه در مقابل درد و شكنجه دائمي دو سه سال اخير زندگاني خويش نشان داد شكوفه هاي ديگري بر تاج گلي كه بر فرق او قرار دارد مي افزايد. در آخرين روزهاي زندگي سرفه اي مداوم او را بسيار ضعيف كرد و عاقبت بعد از آنكه چند روزي از درد جانگداز آسوده بود در نهايت آرامش در 20 مارس 1727 در هشتاد و چهار سالگي در لندن در گذشت و با عزت و شرف بسيار در وستمينستر آبي به خاك سپرده شد براي قدرداني از اين دانشمند بزرگ واحد نيرو را نيوتن ناميده اند و به اختصار با حرف N نشان مي دهند بدون ترديد مي توان گفت در تاريخ بشريت نامي مافوق نيوتن وجود نداشته و هيچ اثري از لحاظ عظمت و بزرگي مانند كتاب (اصول) او نخواهد بود لاپلاس بزرگترين ادامه دهنده اكتشافات او درباره اش چنين مي گويد: كتاب اصول بناي معظمي است كه تا ابد عمق دانش نابغه بزرگي را كه كاشف مهمترين قوانين طبيعت بوده است به جهانيان مدلل خواهد داشت. لاگرانژ درباره او چنين مي گويد: نيوتن خوشبخت بود كه توانست دستگاه جهان را توصيف كند افسوس كه در عالم بيش از يك آسمان وجود ندارد ولتر مشهورترين ستايندگان او چنين نوشته است: اي رازدار آسمانها و اي جواهر ابدي راست بگو تو نسبت به نيوتن حسادت نمي ورزي؟
آبجی
20th October 2009, 06:11 PM
رابرت هوك
در خانواده اي روحاني در دهكده فرش واتر در ساحل جنوبي انگلستان و در سال 1635 چشم به جهان گشودو كودكي ضعيف و نحيف بود كه دچار سوء تغذيه نيز بود و شب هنگام دچار كابوسهاي وحشتناكي مي شد. علاوه بر اين گرفتار سردرد مزمن و زشتي قيافه بود. چون پدرش درگذشت راه لندن را در پيش گرفت و در آغاز نزد نقاشي به شاگردي پرداخت اما بوي رنگها بر سردردش مي افزود لذا آنجا را ترك كرد و وارد مدرسه وست مينستر گشت در آنجا نشان داد كه بچه خارق العاده اي است و در سال 1653 در سن 18 سالگي وارد دانشگاه آكسفورد شد در آن هنگام به حكاكي روي چوب و خواندن آواز اشتغال مي ورزيد از اين راه پولي به دست مي آورد چندي نگذشت كه استعداد او در مكانيك براي جامعه علمي آن جا كه تامس ويليس و رابرت بويل از جمله اعضاي آن بودند آشكار شد. هوك مدتي دستيار هر يك از آن دو نفر بود هنگامي كه قانون بويل طرح ريزي مي شد هوك دستيار وي بود مشاركت هوك در آن قانون روشن نيست. پس از بازگشت سلطنت چارلز دوم محفل علمي غيررسمي آكسفورد هسته انجمن سلطنتي جديد را تشكيل داد و در سال 1662 هوك متصدي آزمايشهاي آن گرديد طي پانزده سال بعد سيل مداومي از عقايد و آزمايشهاي درخشان را جاري ساخت در سال 1662 در كالج گرشم مستقر شد و تا آخر عمر در مشاغل مختلف در آنجا گذرانيد هوك در سال 1665 Micrographia (ميكروگرافيا) را كه يكي از شاهكارهاي علمي قرن هفدهم بود منتشر كدر آن اثر علاوه بر بسياري نكات ديگر شامل نخستين توصيفها و نقشه هاي واحدهايي بود كه ياخته (سلول) ناميده مي شدند اصطلاحي كه او به كار برده بود وي در پيدايش نگرشي انقلابي نيز سهيم بود كه شيوه برخورد با حركت دوراني به طور اعم و پويايي شناسي كيهاني را به طور اخص را از نو تدوين و تنظيم كرد هوك در مكاتبه مشهوري با آيزاك نيوتن اين عقيده را بيان كرد كه نيروي ثقل متناسب با مجذور فاصله كاهش مي يابد. نظريه اي كه نيوتن را به راه درك رابطه عكس مجذور كشانيد و وي را در مسير كشف جاذبه عمومي قرارداد وي در كتاب Lectiones culterianae (1679) كه مجموعه اي از شش اثر كوتاه بود قانون هوك را شرح داد كه عبارت بود از قانون كشساني با اين بيان كه تنش (stress) با كرنش (strain) متناسب است هوك زمين شناس ارزنده اي بود كه نظريه هايش درباهر منشاء سنگواره ها طليعه اي از نظريات قرن نوزدهم در اين مورد بود وي را نخستين طرفدار نظريه سانحه گرايي به شمار آورده اند و نيز متخصص ورزيده معماري بود پس از آتش سوزي بزرگ شهر لندن نقشه شهر را طرح كرد كه بعدا از روي آن شهر نيويورك را بنا كردند او در اين كار مأمور شد كه به عنوان زمين سنج با كريسوتوفر رن در تنظيم نقشه بازسازي لندن همكاري كند.
او به كارهاي شگرف ديگري نيز دست زد و شايد مهمترين خدمت هوك به علم در رشته ساخت و كاربرد ابزارها باشد او به هر ابزار مهمي كه در قرن هفدهم ساخته شده بود چيزي افزود تلمبه بادي را در شكل ماندگارش اختراع كرد ساعت سازي و ميكروسكپ سازي را جلو برد تار چليپايي را براي تلسكوپ دريچه ديافراگم و نيز پيچ نتظيمي را كه از روي ان وضع مستقر را مي شد مستقيماً قرائت كرد اختراع نمود. همچنين پاندول ساعت دستگاه سنجش انكسار نور در مايعات، بارومتر (هواسنج و غلظت سنج الكلي) و رطوبت سنج را نيز اختراع كرد بنيانگذار هواشناسي علمي ناميده شاه است هواسنجي كه او اختراع كرد داراي سوزن متحركي بود كه فشار هوا را از روي آن ثبت مي كرد. دماي انجماد آب را نقطه صفر بر روي دماسنج پيشنهاد نمود و دستگاهي براي تنظيم دماسنج ها طرح ريزي كرد ساعت هواسنجي او فشار هوا، ميزان بارندگي، رطوبت و سرعت باد را در روي طبلكي چرخان ثبت مي كرد. تفاوت فلزات و نمكها را نشان داد كتابي در باب خاصيت موئين بويژه صعود مايعات در لوله ها نوشت اين دانشمند دريافت كه حركت اجسام ريز و كوچك در روي سطح مايعات و بالا رفتن نفت از فتيله و حركت شيره خام و پرورده گياهان بر اثر خاصيت لوله هاي موئين مي باشد رابرت هوك در سال 1702 در سن شصت و هفت سالگي در لندن در گذشت دو سال پس از مرگ اين دانشمند مجموعه رسالاتش انتشار يافت.
MOJ
20th October 2009, 06:19 PM
آبل، نیلس هنریک
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/8/80/Niels_Henrik_Abel.jpg/250px-Niels_Henrik_Abel.jpg
ریاضیدان نروژی، در سال 1802 به دنیا آمد.به ریاضیات علاقهً زیادی داشت و در سن بیست و چهار سالگی مقاله ای منتشر کرد که به موجب آن صرف نظر از معادلات درجه اول تا درجهً چهارم، هیچ دستور جبری ای که بتواند جواب معادلهً درجهً را بدست بدهد وجود ندارد.
در سال 1825به برلن مسافرت کرد، سپس به پاریس رفت و کتابی به نام «خاصیت عمومی طبقهً بسیار وسیعی از توابع غیر جبری» را انتشار داد. وی کتابش را به مؤسسهً علمی سپرد که گم شد، اما دو روز بعد از مرگ وی کتاب پیدا شد و جایزهً بزرگی به آن تعلق گرفت. نیلس آبل در سال 1829 م. از دنیا رفت.
MOJ
20th October 2009, 06:21 PM
آپولون
appolon
ریاضیدان یونانی، حدود سال های 250-220 قبل از میلاد در «پرگا» به دنیا آمد. دوران کودکی را در زادگاهش گذراند و در همانجا به فراگیری علم و دانش پرداخت.
وی اتحاد ثلاثه ای را که دانشمندان بزرگی چون ارشمیدس و اقلیدس به وجود آورده بودند، تکمیل کرد وکتابی به نام «قطوع مخروطی» در باب هندسه به رشتهً تحریر در آورد. در این کتاب از سه نوع منحنی بحث شده که اقلیدس در کتابش نامی از آن ها نبرده بود.
هندسه متعارف از دایره و کثیرالاضلاع ها گفتگو می کند.او همچنین سه منحنی دیگر «بیضی سهمی» و «مذلولی» را مورد بحث قرار داده و می گوید که همهً آن ها از تقاطع سطحی مخروطی با یک صفحه به وجود می آیند و دلیل نامگذاری آن ها به «قطوع مخروطی» نیز همین است.
قطوع مخروطی ارایه شده توسط او، مدت ها مورد قبول نبود و گروهی از دانشمندان آن را فقط روشی برای تمرین و ورزیدگی فکری در زمینهً ریاضی می دانستند، اما 18 قرن بعد در زمان کپلر و نیوتن به اهمیت ان پی برده شد. این نظریه، شباهت زیادی به نظرات امروزی دارد.
MOJ
20th October 2009, 06:23 PM
دکتر هشتروری
گذشتگان در ما بیدارند. در مسائل فضایی اگر مجالد هند جوانان ایران به یقین نتیجه خواهند گرفت.
پروفسور محسن هشتروری فرزند آیت الله حاج شیخ اسماعیل در 22 دیماه 1286 در تبریز به دنیا آمد. پس از تحصیل در مدارس اقدسیه و بیروس به دارلفنون راه یافت. پس از چهار سالی که در رشته پزشکی در تهران مشغول بود از طرف وزارت علوم برای تحصیل در رشته مهندسی عازم اروپا شد و در سال 1215 از دانشگاه سوربن دکترا گرفت و در 1320 به مقام استادی دانشگاه تهران نائل آمد. استاد یکی از 200 ریاضیدانان مشهور جهان بود و به دریافت 100 مدال مختلف عامی نائل آمد. ایشان نه تنها در ایران، بلکه دانشمندان مجامع بین المللی هم او را به عنوان یک همکار و یک ریاضیدان جهانی می شناختند. استاد در طی تحقیقات خود در دانشگاه هاروارد مقالاتی را در هندسه عالی ـ مکانیک تحلیلی ـ آنالیز آلی و منطق ریاضی در حدود 450 صفحه در اختیار مجلات ایرانی قرار دادند. در این زمان بود اوپنهایمر پدر بمب اتمی جهان طی نامه ای از طریق دانشگاه تهران از ایشان دعوت کرد برای مدت یکسال در انسیتوی تحقیقات پرینستون به کار تحقیق بپردازد. پروفسور هشتروری یکی از دانشمندان ریاضی طراز اول بین المللی بودند که در اکثر محافل علمی از جمله سازمان بین المللی پژوهش های فضایی و سازمان بین المللی استاندارد i.s.o عضویت داشتند. مقالات ریاضی فراوانی از سوی دکتر چاپ شده اند که از مهمترین آن ها می توان مقاله فضای 4 بعدی دوایر و تعمیم حاصلضرب عددی دو بردار به حاصلضرب عددی دو دایره اشاره کرد. کتاب قضیه هشتروری که در آمریکا به چاپ رسید مورد استفاده اغلب دانشمندان ریاضی جهان قرار گرفت.
استاد در طی عمر پرثمر خود نه تنها به ریاضیات بلکه به مطالعه افکار و آثار فلاسفه یونان و جهان ـ فلسفه جدید ـ فرضیات علمی و ریاضی فیثاغورث ـ دیالکتیک ارسطو دانش و حکمت افلاطون و منطق ارسطو و ... می پرداختند. ایشان در جریان هنر و ادبیات و فلسفه و حکمت هم به راستی استاد بودند.
پروفسور به همه جوانان عشق می ورزید و آن ها را فرزندان خود می دانست و خطاب به ایشان می گفت: می دانید که من با جوان ها رفیقم بنابراین هر جا موضوعی را متوجه نمی شوید از من سؤال کنید. من مهمان دنیای شما هستم.
استاد استعمار و استثمار را محکوم می کرد و آن را نوعی اهانت به انسانیت و جوامع بشری می دانست و از اختلاف طبقاتی در جهان رنج می برد. استاد همیشه جوانان را از تقلید کورکورانه از غرب و غرب زدگی بر حذر می داشت و آن ها را به مطالعه تمدن ایران ـ بین النهرین و یونان تشویق می کرد.
MOJ
20th October 2009, 06:26 PM
زندگی نامه آرنیوس
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/6c/Arrhenius2.jpg/200px-Arrhenius2.jpg
دانشمند وفیزیکدان سوﺌدی در ١٩فوریه ١٨٩۵ در «ویک» نزدیک اپسالا به دنیا آمد. پدرش نقشه بردار و مدیر دانشگاه اپسالا بود.
سوانته آگوست در پایان تحصیلات دانشگاهی، در سال ١٨٨۴ تِز دکترای خود را دربارهً «یونش الکترولیتها» نوشت ودر سال ١٨٨٧ آن را گسترش داد.
او ثابت کرد که اجسام معدنی می توانند جریان الکتریسیته را هدایت کنند. سپس توانست معنای واقعی الکترولیز را تعریف کند.
آرنیوس مدت هفت سال از سال ۱۸۹۵ تا ۱۹۰۴ رﺌیس دانشگاه استکهلم بود و از سال ۱۹۰۵ تا ۱۹۲۷ مدیریت موسسهً شیمی فیزیک نوبل را بر عهده داشت.
وی در سال ۱۹۰۳، به دلیل تحقیقات ارزشمندش ، برندهً جایزه ی نوبل در رشته ی شیمی شد.
آرنیوس در سال ۱۹۲۷ از دنیا رفت.
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.