ØÑтRдŁ§
6th October 2009, 08:02 PM
آيا از اين كه روزي بهجاي مادر، مجبور باشيد از فرزندتان مراقبت كنيد و اين حس، شما را از مردي و مردانگي دوركند، نگران خواهيد شد؟
پاول هلي، كه 38 سال سن دارد و پدر دو فرزند است ميگويد هنگامي كه از وسط خيابان با بچه هايش رد ميشود، خانمها به او نگاه ميكنند. او البته ميگويد: من فكر ميكنم، آنها با نگاه خود ميخواهند مرا تحسين كنند!
در مقابل، آدام ولف هم كه 38 سال سن دارد، پدر دوفرزند است و يك نوزاد هم در راه دارد، به اين كه مردبودن چه معنايي دارد فكر ميكند و ميگويد: آيا مرد بودن من، به اين معناست كه نان آور خانه باشم و خرج زندگي دهم يا يك پدر خوبي براي بچه هايم باشم؟
لي رابرتس، كه 45 سال سن دارد و به صورت نيمه وقت بهعنوان يك ويرايشگر در شركتي كار ميكند، ميگويد: از آن جايي كه همسر من يك روزنامه نگاراست و به صورت تمام وقت كارمي كند، من 9 سال است كه براي نگهداري از آنها در خانه ماندهام.
امروزه مرد بودن چه معنايي ميدهد؟ درزمانهاي قديم، يك مرد، انساني بود كه دردستش نيزه داشت و آن را به سمت ماموتهاي غول پيكر پرتاب ميكرد.
از آن زمان مدت زيادي نگذشت كه يك مرد، فردي شد كه دركارش ورزيده و فعال بود و در يك رستوران، با لباس كار ويژهاي غذا سرو ميكرد. او پدر بچهها بود، اما از اين كه كهنه بچهها را عوض و آنها را پوشاك كند، امتناع ميكرد.
او نميدانست چه كاري بايد انجام دهد، هنگامي كه همسرش از او انتظار كمك داشت. نميتوانست دماي بطريهاي شير بچهها را چك كند. او حتي قادر نبود در ميهمانيهايي كه دخترهايش ترتيب ميدادند، شركت كند و خود را بهعنوان پدر معرفي كند. اما امروزه، پدرها، همگي به اين مسائل، آگاهي دارند و باكمال ميل، آنها را انجام ميدهند.
تحول بزرگي در مفهوم پدربودن در حال اتفاق افتادن است. امروزه مردها، درمقايسه با دوران گذشته، با بچههايشان بيشتر سرو كاردارند و مسئوليت بيشتري به عهده ميگيرند.
دراواخر سال 1970، جامعه شناسان دردانشگاه ايالت ميشيگان، به اين موضوع پي بردند كه ميانگين مدت زماني كه پدر با فرزندانش ميگذراند، حدودا يك سوم مدت زماني است كه مادر با بچههايش ميگذراند. در سال 2000، اين مدت زمان به سه چهارم رسيد و طي 10 سال اخير، تعداد پدرهايي كه درخانه ميمانند و از بچهها مراقبت ميكنند، 3برابر شده است.
آمار و ارقام رسمي در آمريكا، تعداد پدرهايي كه نگهداري بچهها را به عهده ميگيرند، كمتر از 200 هزار نفر نشان داده است، اما تحقيقات ديگر اين تعداد را 10 برابر رقم ذكر شده نشان ميدهد. شيوه پدر بودن آنها نيز تغيير كرده است.
پدرها نسبت به گذشته، ضمن آنكه به بچه هايشان عشق ميورزند، به آنها درتكاليف مدرسه بيشتر كمك كرده و محبت بيشتري نشان ميدهند. طبق گفته اسكات كالتران، جامعهشناس دانشگاه ايالت كاليفرنيا امروزه پدرها دارند سعي ميكنند در نگهداري و مراقبت بچهها، هم پاي مادرها باشند و همانند آنها به بچهها بنگرند.
امروزه بسياري از پدرها، سعيشان براين است تا با تعريفهاي سابقي كه از يك مرد ميشد، مبارزه كنند. آرون راچ لن، پروفسور روانشناسي دانشگاه ايالت تگزاس كه درخصوص مردانگي و پدر بودن تحقيق ميكند، ميگويد: مردانگي عموما به كار و موفقيت كاري، قدرت، شهرت و آبرو، سلطه گري و تسلط روي زنها گفته ميشود، اما يك پدر خوب بايد صبور و مهربان باشد و تنها براي بهدست آوردن پول تلاش نكند.
اگرچه خيلي از پدرها، هنوز پايبند الگوها و سبكهاي قديمي هستند، اما مطالعات نشان ميدهد، پدرهايي كه از سلطهگري ومردانگي پيروي نميكنند، ضمن آنكه ازدواجهاي بهتري دارند و در كارهايشان موفق ترند، راحتتر خود را با بچه هايشان وفق ميدهند و از لحاظ جسمي و روحي، از سلامت بيشتري برخوردارند.
زنان چه ميكنند؟
جامعهشناسان ميگويند با بهوجود آمدن چنين شرايط مناسبي، زنان نيز با عملي كردن خواستههايشان به اين تحول و انقلاب در دنياي پدران كمك كردند. درسال 1970 درايالت آمريكا، آنها بهعنوان نيروي كار، فورا وارد بازار كارشدند. زنان با اين شيوه، مردان را ترغيب كردند كه ازمراقبت بچهها شانه خالي نكنند.
از همه مهمتر اين كه آنها به فرزندانشان هم آموختند كه اين كار شدني است؛ اينكه ضمن آنكه شاغل بوده و دراجتماع فعاليت ميكنند، والدين خوبي نيز براي بچهها باشند.
تحقيقي كه توسط يك سازمان خيريه در آمريكا انجام شد، نشان داد در سال 2004، درآمد متوسط يك مرد درسنين بين 30 تا 39 سالگي حدودا 12 درصد پايينتر از درآمد او در سال 1974 بود، چراكه مردها مجبور بودند از كار خود صرفنظر كنند و براي مراقبت از بچهها در خانه بمانند.
هاليوود هم در اين زمينه نتوانسته است كمك زيادي به مردان بكند. حاصل ديدن فيلمهايي نظير Mr. Mom، 1983 با بازي ميشل كي تون،( Big Dady (1999 با بازي آدام سند لر و Dady Day Care2003 با بازي ادي مورفي، كه همه آنها نقش پدري را بازي كرده و نگهداري بچه هارا به عهده گرفتهاند، چيزي جز خنده نبوده است.
براي جستوجوي خنده، فيلم ديگري نظيرSummers Knocked Up هم وجود دارد كه تلاش ميكند مردها را متقاعد سازد كه پدربودن براي بچهها و به عهده گرفتن مراقبت و نگهداري آنها كاملا صحيح است. يا فيلم ديگري نظير Sopranos، ميخواهد به بيننده نشان دهد مردانگي يك پدر براي ازبين بردن تنشهايي است كه پدرش قبلا در او ايجاد كرده است و به همين دليل براي تخليه شدن از اين نوع تنشها ميخواهد شيوه پدر را پيش بگيرد و سلطه گري كند.
آنان به سلامت پدران كمك ميكنند
با همه اين اوصاف، تحقيقات درمورد پدرهايي كه درخانه براي مراقبت از بچه هايشان ميمانند، نشان داده است، آنهايي كه به مردانگي و سلطه جويي اعتقاد ندارند و مدعي هستند كه درنقش خود بهعنوان يك پدرشادترند، سلامت جسماني و روحي شان نيز در سطح بالاتري است. پدراني كه مسئوليت مراقبت از بچهها را به عهده ميگيرند و به عبارتي پدربودن را تجربه ميكنند، به محض اين كه از شخصيت مردانه خود دور ميشوند، ساختمان بدن آنها ممكن است عكس العمل نشان دهد.
تحقيقات نشان داده است، مردها طي دوران بارداري همسرشان، تغييرات هورموني را تجربه ميكنند. ميزان تستوسترون مردان پس از آنكه ازدواج ميكند و تشكيل خانواده ميدهد پايين ميآيد، شايد به اين دليل كه آنها دارند خود را براي پدر شدن آماده ميسازند. يا شايد به اين دليل كه هورمون مردها، اين گونه تنظيم شده است كه با نگهداري و مراقبت كودكان مغايرت دارد.
براي مثال مردهايي كه ميزان تستوسترون بدنشان پايين تراست، درمقايسه با آنهايي كه ميزان تستوسترون بالاتري دارند، تمايل بيشتري نشان ميدهند كه از كودكانشان نگهداري و مراقبت كنند.
ديويد پاپنو، استاد دانشگاه روت گرز، به اين نكته اشاره كرده است كه بزهكاري و تخلفات بچهها، نظير استفاده از موادمخدر و دارو و ساير مشكلات ديگر، بدون حضور پدر درخانواده افزايش پيدا ميكند.
الينور مك كوبي، استاد دانشگاه استنفورد هم به اين موضوع پي برده است كه پدرها درمقايسه با مادرها، هنگامي كه ميخواهند با بچههايشان صحبت كنند، كمتر به اصلاح و تغيير زبان و شيوه بيان خود ميپردازند. بنابراين والدين بايد براي اعتراض كردن به بچه هايشان و تنبيه كردن آنها، مهارتهاي كلامي و روان شناسي خود را افزايش دهند. پدرها همچنين دوست دارند هنگامي كه بچهها كاراشتباهي ميكنند، قوانين سختتر و منظم تري را براي آنها در نظربگيرند.
تحقيقاتي كه جان گات من در دانشگاه ايالت واشنگتن انجام داده نيز اين موضوع را نشان داده است كه مردها هنگامي كه در كارهاي خانه سهيم شده و همكاري ميكنند، زنها آن را بهعنوان نشانهاي از يك پدر دلسوز ومهربان تعبير ميكنند و درنتيجه، كمتر دچار استرس شده و همسر خود را بيشتر دوست دارند.
اما اين به اين معنا نيست كه بگوييم هر چقدر كه پدرها خود را درگير مسائل خانه كنند و مسئوليت بيشتري بپذيرند، تمام نگرانيها و فشارهاي روحي حاصل از فشار كار را از بين ميبرند.
با بررسي و تحقيقات اخيري كه انجام شده است، دانشمندان به اين موضوع پي بردهاند كه گاهي والدين به ارتباط خود با بچهها ارزش واهميت بيشتري ميدهند تا به رابطه خود با همسرانشان. روانشناسان اين اتفاق را قرار گرفتن در يك سراشيبي خطرناك ميدانند.
حمايت مالي
درسال 1970، حضور مردان در نيروي كار از 90 درصد كاهش پيداكرده و درسال 2005، به 80 درصد رسيد.
با اينحال، تقريبا يك سوم از پدرهاي جوان ميگويند، آنها وقت بيشتري را به بچههاي خود اختصاص ميدهند. درحاليكه 28 درصد آنها ميگويند وقت بيشتري را صرف شغل و درآمدشان ميكنند و به آن اهميت بيشتري ميدهند.
امروزه، كارفرماهاي شركتهاي بزرگ و معتبر، براي پدرهاي كارمند اقدامات حمايتي را آغاز كردهاند. شركتهايي نظير IBM ,Xerox, Deloitte &Touche دارند تلاش ميكنند تا منافع خانواده و كارمندان مرد را درنظر بگيرند و به آن اهميت دهند.
اخيرا، كاليفرنيا بهعنوان اولين ايالتي درنظر گرفته شده است كه افرادي را كه به تازگي پدر شده اند، تأمين كرده و به آنها بابت پدرشدنشان پول پرداخت ميكند. البته ايالات متحده آمريكا نسبت به ساير كشورهاي ديگر، هنوز دراين خصوص كند پيش ميرود.
تنها 12 درصد از شركتهاي بزرگ در آمريكا، به پدرهايي كه تازه بچه هايشان به دنيا آمده است كمك مالي ميكنند. اين درحالي است كه در 65 كشور دنيا، پدرها بابت پدر شدن و ترك كار جهت مراقبت از بچه، تأمين مالي ميشوند.
امروزه مردان كمتر از روشها و خلق و خوي پدرهايشان پيروي كنند. اما بهطور كلي، ماهيت مردانگي تمام مردها، بهدليل ژنتيك و ساختمان بيولوژيكي آنها هيچ گونه تغييري نميكند. به عبارت ديگر، ماهيت مردانگي يك ساختار فرهنگي نيست كه بتواند قابل تغيير باشد. با اينحال پدرهاي امروز، دارند نمونهاي جديد و مطلوب ازمردانگي را خلق ميكنند.
محققان ميگويند رفتارهاي تكامل يافته مردانگي، آنها را وارد يك مبارزه جديد ميكند، تا بتوانند يك نوع متفاوتي از مردها باشند. پدربودن همچنين براي سلامت روحي آنها نيز مفيد است.
در واقع ثابت شده است پدربودن به معناي واقعي، يك مسير امن و بيخطر براي مردهاست. تحقيقات نشان داده است پدراني كه دختران خود را بغل كرده و به آغوش ميكشند افراد ضعيفي نيستند؛ آنها آدمهاي سالمتري هستند.
http://www.img98.com/images/jqgbnjzx6dy926rg2lh.jpg
پاول هلي، كه 38 سال سن دارد و پدر دو فرزند است ميگويد هنگامي كه از وسط خيابان با بچه هايش رد ميشود، خانمها به او نگاه ميكنند. او البته ميگويد: من فكر ميكنم، آنها با نگاه خود ميخواهند مرا تحسين كنند!
در مقابل، آدام ولف هم كه 38 سال سن دارد، پدر دوفرزند است و يك نوزاد هم در راه دارد، به اين كه مردبودن چه معنايي دارد فكر ميكند و ميگويد: آيا مرد بودن من، به اين معناست كه نان آور خانه باشم و خرج زندگي دهم يا يك پدر خوبي براي بچه هايم باشم؟
لي رابرتس، كه 45 سال سن دارد و به صورت نيمه وقت بهعنوان يك ويرايشگر در شركتي كار ميكند، ميگويد: از آن جايي كه همسر من يك روزنامه نگاراست و به صورت تمام وقت كارمي كند، من 9 سال است كه براي نگهداري از آنها در خانه ماندهام.
امروزه مرد بودن چه معنايي ميدهد؟ درزمانهاي قديم، يك مرد، انساني بود كه دردستش نيزه داشت و آن را به سمت ماموتهاي غول پيكر پرتاب ميكرد.
از آن زمان مدت زيادي نگذشت كه يك مرد، فردي شد كه دركارش ورزيده و فعال بود و در يك رستوران، با لباس كار ويژهاي غذا سرو ميكرد. او پدر بچهها بود، اما از اين كه كهنه بچهها را عوض و آنها را پوشاك كند، امتناع ميكرد.
او نميدانست چه كاري بايد انجام دهد، هنگامي كه همسرش از او انتظار كمك داشت. نميتوانست دماي بطريهاي شير بچهها را چك كند. او حتي قادر نبود در ميهمانيهايي كه دخترهايش ترتيب ميدادند، شركت كند و خود را بهعنوان پدر معرفي كند. اما امروزه، پدرها، همگي به اين مسائل، آگاهي دارند و باكمال ميل، آنها را انجام ميدهند.
تحول بزرگي در مفهوم پدربودن در حال اتفاق افتادن است. امروزه مردها، درمقايسه با دوران گذشته، با بچههايشان بيشتر سرو كاردارند و مسئوليت بيشتري به عهده ميگيرند.
دراواخر سال 1970، جامعه شناسان دردانشگاه ايالت ميشيگان، به اين موضوع پي بردند كه ميانگين مدت زماني كه پدر با فرزندانش ميگذراند، حدودا يك سوم مدت زماني است كه مادر با بچههايش ميگذراند. در سال 2000، اين مدت زمان به سه چهارم رسيد و طي 10 سال اخير، تعداد پدرهايي كه درخانه ميمانند و از بچهها مراقبت ميكنند، 3برابر شده است.
آمار و ارقام رسمي در آمريكا، تعداد پدرهايي كه نگهداري بچهها را به عهده ميگيرند، كمتر از 200 هزار نفر نشان داده است، اما تحقيقات ديگر اين تعداد را 10 برابر رقم ذكر شده نشان ميدهد. شيوه پدر بودن آنها نيز تغيير كرده است.
پدرها نسبت به گذشته، ضمن آنكه به بچه هايشان عشق ميورزند، به آنها درتكاليف مدرسه بيشتر كمك كرده و محبت بيشتري نشان ميدهند. طبق گفته اسكات كالتران، جامعهشناس دانشگاه ايالت كاليفرنيا امروزه پدرها دارند سعي ميكنند در نگهداري و مراقبت بچهها، هم پاي مادرها باشند و همانند آنها به بچهها بنگرند.
امروزه بسياري از پدرها، سعيشان براين است تا با تعريفهاي سابقي كه از يك مرد ميشد، مبارزه كنند. آرون راچ لن، پروفسور روانشناسي دانشگاه ايالت تگزاس كه درخصوص مردانگي و پدر بودن تحقيق ميكند، ميگويد: مردانگي عموما به كار و موفقيت كاري، قدرت، شهرت و آبرو، سلطه گري و تسلط روي زنها گفته ميشود، اما يك پدر خوب بايد صبور و مهربان باشد و تنها براي بهدست آوردن پول تلاش نكند.
اگرچه خيلي از پدرها، هنوز پايبند الگوها و سبكهاي قديمي هستند، اما مطالعات نشان ميدهد، پدرهايي كه از سلطهگري ومردانگي پيروي نميكنند، ضمن آنكه ازدواجهاي بهتري دارند و در كارهايشان موفق ترند، راحتتر خود را با بچه هايشان وفق ميدهند و از لحاظ جسمي و روحي، از سلامت بيشتري برخوردارند.
زنان چه ميكنند؟
جامعهشناسان ميگويند با بهوجود آمدن چنين شرايط مناسبي، زنان نيز با عملي كردن خواستههايشان به اين تحول و انقلاب در دنياي پدران كمك كردند. درسال 1970 درايالت آمريكا، آنها بهعنوان نيروي كار، فورا وارد بازار كارشدند. زنان با اين شيوه، مردان را ترغيب كردند كه ازمراقبت بچهها شانه خالي نكنند.
از همه مهمتر اين كه آنها به فرزندانشان هم آموختند كه اين كار شدني است؛ اينكه ضمن آنكه شاغل بوده و دراجتماع فعاليت ميكنند، والدين خوبي نيز براي بچهها باشند.
تحقيقي كه توسط يك سازمان خيريه در آمريكا انجام شد، نشان داد در سال 2004، درآمد متوسط يك مرد درسنين بين 30 تا 39 سالگي حدودا 12 درصد پايينتر از درآمد او در سال 1974 بود، چراكه مردها مجبور بودند از كار خود صرفنظر كنند و براي مراقبت از بچهها در خانه بمانند.
هاليوود هم در اين زمينه نتوانسته است كمك زيادي به مردان بكند. حاصل ديدن فيلمهايي نظير Mr. Mom، 1983 با بازي ميشل كي تون،( Big Dady (1999 با بازي آدام سند لر و Dady Day Care2003 با بازي ادي مورفي، كه همه آنها نقش پدري را بازي كرده و نگهداري بچه هارا به عهده گرفتهاند، چيزي جز خنده نبوده است.
براي جستوجوي خنده، فيلم ديگري نظيرSummers Knocked Up هم وجود دارد كه تلاش ميكند مردها را متقاعد سازد كه پدربودن براي بچهها و به عهده گرفتن مراقبت و نگهداري آنها كاملا صحيح است. يا فيلم ديگري نظير Sopranos، ميخواهد به بيننده نشان دهد مردانگي يك پدر براي ازبين بردن تنشهايي است كه پدرش قبلا در او ايجاد كرده است و به همين دليل براي تخليه شدن از اين نوع تنشها ميخواهد شيوه پدر را پيش بگيرد و سلطه گري كند.
آنان به سلامت پدران كمك ميكنند
با همه اين اوصاف، تحقيقات درمورد پدرهايي كه درخانه براي مراقبت از بچه هايشان ميمانند، نشان داده است، آنهايي كه به مردانگي و سلطه جويي اعتقاد ندارند و مدعي هستند كه درنقش خود بهعنوان يك پدرشادترند، سلامت جسماني و روحي شان نيز در سطح بالاتري است. پدراني كه مسئوليت مراقبت از بچهها را به عهده ميگيرند و به عبارتي پدربودن را تجربه ميكنند، به محض اين كه از شخصيت مردانه خود دور ميشوند، ساختمان بدن آنها ممكن است عكس العمل نشان دهد.
تحقيقات نشان داده است، مردها طي دوران بارداري همسرشان، تغييرات هورموني را تجربه ميكنند. ميزان تستوسترون مردان پس از آنكه ازدواج ميكند و تشكيل خانواده ميدهد پايين ميآيد، شايد به اين دليل كه آنها دارند خود را براي پدر شدن آماده ميسازند. يا شايد به اين دليل كه هورمون مردها، اين گونه تنظيم شده است كه با نگهداري و مراقبت كودكان مغايرت دارد.
براي مثال مردهايي كه ميزان تستوسترون بدنشان پايين تراست، درمقايسه با آنهايي كه ميزان تستوسترون بالاتري دارند، تمايل بيشتري نشان ميدهند كه از كودكانشان نگهداري و مراقبت كنند.
ديويد پاپنو، استاد دانشگاه روت گرز، به اين نكته اشاره كرده است كه بزهكاري و تخلفات بچهها، نظير استفاده از موادمخدر و دارو و ساير مشكلات ديگر، بدون حضور پدر درخانواده افزايش پيدا ميكند.
الينور مك كوبي، استاد دانشگاه استنفورد هم به اين موضوع پي برده است كه پدرها درمقايسه با مادرها، هنگامي كه ميخواهند با بچههايشان صحبت كنند، كمتر به اصلاح و تغيير زبان و شيوه بيان خود ميپردازند. بنابراين والدين بايد براي اعتراض كردن به بچه هايشان و تنبيه كردن آنها، مهارتهاي كلامي و روان شناسي خود را افزايش دهند. پدرها همچنين دوست دارند هنگامي كه بچهها كاراشتباهي ميكنند، قوانين سختتر و منظم تري را براي آنها در نظربگيرند.
تحقيقاتي كه جان گات من در دانشگاه ايالت واشنگتن انجام داده نيز اين موضوع را نشان داده است كه مردها هنگامي كه در كارهاي خانه سهيم شده و همكاري ميكنند، زنها آن را بهعنوان نشانهاي از يك پدر دلسوز ومهربان تعبير ميكنند و درنتيجه، كمتر دچار استرس شده و همسر خود را بيشتر دوست دارند.
اما اين به اين معنا نيست كه بگوييم هر چقدر كه پدرها خود را درگير مسائل خانه كنند و مسئوليت بيشتري بپذيرند، تمام نگرانيها و فشارهاي روحي حاصل از فشار كار را از بين ميبرند.
با بررسي و تحقيقات اخيري كه انجام شده است، دانشمندان به اين موضوع پي بردهاند كه گاهي والدين به ارتباط خود با بچهها ارزش واهميت بيشتري ميدهند تا به رابطه خود با همسرانشان. روانشناسان اين اتفاق را قرار گرفتن در يك سراشيبي خطرناك ميدانند.
حمايت مالي
درسال 1970، حضور مردان در نيروي كار از 90 درصد كاهش پيداكرده و درسال 2005، به 80 درصد رسيد.
با اينحال، تقريبا يك سوم از پدرهاي جوان ميگويند، آنها وقت بيشتري را به بچههاي خود اختصاص ميدهند. درحاليكه 28 درصد آنها ميگويند وقت بيشتري را صرف شغل و درآمدشان ميكنند و به آن اهميت بيشتري ميدهند.
امروزه، كارفرماهاي شركتهاي بزرگ و معتبر، براي پدرهاي كارمند اقدامات حمايتي را آغاز كردهاند. شركتهايي نظير IBM ,Xerox, Deloitte &Touche دارند تلاش ميكنند تا منافع خانواده و كارمندان مرد را درنظر بگيرند و به آن اهميت دهند.
اخيرا، كاليفرنيا بهعنوان اولين ايالتي درنظر گرفته شده است كه افرادي را كه به تازگي پدر شده اند، تأمين كرده و به آنها بابت پدرشدنشان پول پرداخت ميكند. البته ايالات متحده آمريكا نسبت به ساير كشورهاي ديگر، هنوز دراين خصوص كند پيش ميرود.
تنها 12 درصد از شركتهاي بزرگ در آمريكا، به پدرهايي كه تازه بچه هايشان به دنيا آمده است كمك مالي ميكنند. اين درحالي است كه در 65 كشور دنيا، پدرها بابت پدر شدن و ترك كار جهت مراقبت از بچه، تأمين مالي ميشوند.
امروزه مردان كمتر از روشها و خلق و خوي پدرهايشان پيروي كنند. اما بهطور كلي، ماهيت مردانگي تمام مردها، بهدليل ژنتيك و ساختمان بيولوژيكي آنها هيچ گونه تغييري نميكند. به عبارت ديگر، ماهيت مردانگي يك ساختار فرهنگي نيست كه بتواند قابل تغيير باشد. با اينحال پدرهاي امروز، دارند نمونهاي جديد و مطلوب ازمردانگي را خلق ميكنند.
محققان ميگويند رفتارهاي تكامل يافته مردانگي، آنها را وارد يك مبارزه جديد ميكند، تا بتوانند يك نوع متفاوتي از مردها باشند. پدربودن همچنين براي سلامت روحي آنها نيز مفيد است.
در واقع ثابت شده است پدربودن به معناي واقعي، يك مسير امن و بيخطر براي مردهاست. تحقيقات نشان داده است پدراني كه دختران خود را بغل كرده و به آغوش ميكشند افراد ضعيفي نيستند؛ آنها آدمهاي سالمتري هستند.
http://www.img98.com/images/jqgbnjzx6dy926rg2lh.jpg