kamanabroo
6th October 2009, 01:26 AM
اباصلت هروي کيست؟
http://img.tebyan.net/big/1388/06/19030912211372471225011124312081382256110.gif
اباصلت يکي از اصحاب خاص علي بن موسي الرضا(ع) و خادم و محرماسرار آن حضرت بود. در اين مقاله با سيماي تابناک او آشناميشويم. گرچه بازسازي چهرهي او پس از هزار و دويستسال کارآساني نيست .
تولد
جد اعلاي عبدالسلام در هرات زندگي ميکرد. وي در يکي از جنگهااسير و به حجاز برده شد و برده عبدالرحمان بن جندب گرديد; لذا پدران وي در مدينه زندگي ميکردند و او در مدينه منوره متولدگرديد و در آنجا رشد نمود. وي براي به دست آوردن احاديث وسخنان گهربار اهلبيت پيامبر(ص)مسافرتهاي زيادي نمود. گاهي دربغداد و حجاز، و کوفه و يمن و مدتي در نيشابور و ديگرشهرهايخراسان بسر برد. او در علم حديث مقامي بلند و ارجمند پيدا کرد.
سلسله نسب
عبدالسلام فرزند صالح، کنيهاش اباصلت و معروف به هروي است. سمعاني در انساب خود ميگويد: ابوالصلت فرزند صالح، فرزندسليمان، فرزند ايوب، فرزند ميسره هروي قرشي، از مواليانعبدالرحمان بن جندب است . چون که جد اعلاي وي برده عبدالرحمان بود، وي را از مواليان ويشمردند .
شيداي ولايت
اباصلتبا اين که از راويان اهل سنت نيز روايات زيادي نقلکرده و در بين آنها نيز به صدق و راستي معروف است، اما شيدايولايت و عاشق اهلبيت پيامبر:، خصوصا علي بن موسي الرضا(ع)بود. تا جايي که افتخار خدمتگذاري آن حضرت را به دست آورد و محرماسرار آن امام همام(ع)گرديد . از روايات زيادي استفاده ميشود که اباصلت مورد عنايت و توجهحضرت امام رضا(ع) بود و امام او را بسيار دوست ميداشت. درپيشبرد محافل و مجالس او را همراه خود ميبرد. و در مواقع خاصتذکرات بسيار سازندهاي به او ميداد و شخصيت ايماني او را پرورشميداد .
اباصلت يکي از اصحاب خاص علي بن موسي الرضا(ع) و خادم و محرماسرار آن حضرت بود. در اين مقاله با سيماي تابناک او آشناميشويم. گرچه بازسازي چهرهي او پس از هزار و دويستسال کارآساني نيست.
«اباصلت ميگويد: آخرين جمعه ماه شعبان به محضرابي الحسن عليبن موسيالرضا(ع) بار يافتم. حضرت به من فرمود: اي اباصلت! بيشترين روزهاي ماه شعبان را پشتسرگذاشتي و اين آخرين جمعه ازآن ماه است. در اين بقيه روزهايي که از شعبان باقي است،کوتاهيهايت را تدارک کن، و بيشتر به دعا و استغفار و تلاوت قرآنمشغول باش. و از گناهانت توبه کن و براي ورود به ماه مبارکرمضان آماده باش تا بتواني آن را با اخلاص درک کني . امانتي برگردنت نباشد مگر اين که ادا کني. کينهاي از مومنيدر دلتباقي نگذار، گناهان را از خود دور کن. تقواي الهي راپيشه کن و در کارهاي پنهان و آشکارت به خدا توکل کن. کسي که بهخدا توکل کند خدا او را کافي است...»
اباصلت هروي تا آخرين لحظه زندگي امام رضا(ع)، از وي جدا نشدو حديث غمانگيز شهادت آن حضرت را چنين نقل کرد:
«روزي در محضر امام رضا(ع)بودم. آن حضرت فرمود: فردا بهمجلس مامون داخل ميشوم. اگر با سرپوشيده از آن خانه خارج شدمديگر با من سخن نگو. روز ديگر آن حضرت بعد از نماز صبحجامههايش را پوشيد و در محراب نشست و منتظر ماند تا اين کهغلامان مامون آمدند. آنگاه کفش خود را پوشيد، رداي مبارک را بردوش افکند. و به مجلس مامون وارد شد. من در خدمت آن حضرتبودم. چند طبق از ميوههاي گوناگون نزد مامون بود. او خوشهانگوري را که بعضي از دانههاي آن را زهرآلود کرده بودند، دردست داشت و آن دانههايي که زهرآلود نبود ميخورد تا متهم نشود. چون نظرش به آن حضرت افتاد. مشتاقانه از جاي خود برخاست و دستدر گردن مبارک امام(ع)انداخت و ميان دو ديده وي را بوسيد و بهحسب ظاهر آنچه ميتوانست اکرام و احترام نمود .
او را به جاي خود نشاند و آن خوشه انگور را به او داد و گفت:
http://img.tebyan.net/big/1387/12/1522518212518112372352161788014317318153178.jpg
يابن رسول الله! از اين نيکوتر انگور نديدهام .
حضرت فرمود: شايد انگور بهشت از اين نيکوتر باشد .
مامون گفت: از اين انگور تناول نما .
حضرت فرمود: مرا از خوردن اين انگور معاف دار .
مامون خيلي اصرار کرد.. .
حضرت سه دانه از آن انگور زهر آلود تناول کرد. حالش دگرگونشد. باقي انگور را بر زمين افکند و از آن مجلس برخاست. مامونگفت: اي پسرعمو کجا ميروي؟!
فرمود: به آنجا که مرا فرستادي.
آن حضرت غمگين و محزون سرخودرا پوشيد و از خانه مامون بيرون آمد .
اباصلت ميگويد: به دستور وي با او سخن نگفتم تا به خانه خود وارد شد و فرمود: در را ببند...»
امام رضا(ع)با همين انگور زهرآلود به ديار ابد شتافت و شربت شهادت نوشيد.
در منظر اهل نظر
اباصلت هروي در نزد تمام رجال شناسان شيعه، و اکثر علماياهلسنت مورد وثوق ميباشد. روايات وي را با اطمينان خاطرميپذيرند . نجاشي ميگويد: عبدالسلام بن صالح، ابوالصلت هروي راوي احاديثياز امام رضا(ع) است. وي از ثقات به شمار ميرود و کتابي دربارهرحلت امام رضا(ع)تاليف نموده است .
کشي ميگويد: ابوصلت داراي احاديثي منقح و صحيح ميباشد و ماديديم که او حديث ميشنود و به تشيع بسيار علاقمند است. هيچگاهدروغ از او مشاهده نشد .
اباصلت هروي به علت اين که با اهل سنت نيز معاشرت داشت و ازآنها روايت نقل ميکرد، براي بعضي اين اشتباه پيش آمد که او راعامي و از اهل سنت معرفي کردند.
علامه حلي، وي را از راويان امام رضا(ع)و مورد اطمينان ميداندو احاديث وي را صحيح ميشمارد .
اباصلت هروي به علت اين که با اهل سنت نيز معاشرت داشت و ازآنها روايت نقل ميکرد، براي بعضي اين اشتباه پيش آمد که او راعامي و از اهل سنت معرفي کردند.
مرحوم شيخ طوسي، ميگويد: «ابوالصلتخراساني هروي، عامي استو از اصحاب امام رضا(ع)ميباشد و بکربن صالح از وي روايت نقلکرده است.»
ابراهيم بن هاشم ميگويد: امام رضا(ع)به اباصلت هروي فرمود: آيا تو نيز مانند ديگران، به آنچه خداوند متعال نسبتبه ماواجب کرده يعني ولايت ما منکر هستي؟
اباصلت ميگويد: به خدا پناه ميبرم، بلکه من به ولايتشمااقرار دارم .
روايات و دلائل و شواهد ديگري نيز حاکي است که وي نه تنها بهولايت امام رضا(ع) اقرار داشت، بلکه عاشق و شيداي اهل بيتپيامبر(ص)بود .
در نظر اهل سنت
عبدالسلام اباصلت هروي در نظر اکثر علماي اهل سنت مردي صالح وراستگو ميباشد. اما اکثر احاديث وي را چون که بوي محبتاهلالبيت: دارد، نپذيرفتند و آنها را غير معروف شمردند . ابن جوزي ميگويد: او خادم امام رضا(ع)و مرد صالحي ميباشد .
يحيي بن معين ميگويد: ابوصلت راستگو و مورد اطمينان است و درنزد ما از دروغگويان محسوب نميشود. تنها عيبي که دارد، شيعه ودوستدار آل رسول است .
در نظر آنها همين، دوستي اهلبيت پيامبر: تنها عيب اوست. و درنظر ما شيعيان اين بالاترين افتخار وي است که همه آن را اقراردارند .
http://img.tebyan.net/big/1388/03/225155791972308319417217610810725519416315715.jpg
اباصلت در نيشابور و خراسان
اباصلت که تا آن زمان در علم حديثشهرت بسزايي يافته بود واز مراگز علمي آن روز يعني: شام، حجاز، يمن، عراق و جاهاي ديگرديدن نموده بود و با مشايخ آن زمان ارتباط برقرار کرده بود،براي استماع احاديث جديد به نيشابور وارد شد. وقتي مشاهده کردکه اين شهر از حوزههاي بزرگ علمي و حديثي است در آنجا اقامتگزيد . هنگام رورد حضرت علي بن موسي الرضا(ع)به نيشابور، اباصلت نيزدر اين شهر بود.
حديث معروف سلسله الذهب را که در آن شهر املا فرمود، اباصلتنيز آن را نقل نموده است .
اباصلت ميگويد: هنگامي که امام خواستند از نيشابور به طرفطوس بروند حافظان و ائمه اهلحديث نزد آن حضرت آمدند و از ويخواستند تا حديثي از جدش براي آنها املا فرمايد.. .
اباصلتبعد از حرکت امام رضا(ع)از نيشابور، همراه وي ازنيشابور خارج شد و به طرف طوس و مرو حرکت نمود .
هنگام که امام رضا(ع)به نزديک سناباد رسيد. متوجه شدند کهمردم از سنگ کوه براي طبغ غذا، ديگ ميتراشند.ا مام رضا(ع)به آنکوه تکيه داد و دستور داد: براي آن حضرت نيز ديگي از آن سنگهابتراشند و در آن غذا طبخ نمايند . سپس همراه امام رضا(ع)وارد مرو شد .
ابن حجر ميگويد: اباصلت در همه مجالس و محافل با امامرضا(ع)بود و هنگام مناظرات و احتجاجات امام با روساي اديان ومتکلمان و دانشمندان حاضر بودند. اباصلتبعد از شهادت جانسوزعلي بن موسيالرضا(ع)دوباره به نيشابور بازگشت و به مناظرات وبحثهاي علمي و حديثي مشغول شد .
وفات
عبدالسلام بن صالح، اباصلت هروي، باعمري پربرکت در نشر احاديثاهلبيت پيغمبر(ص)و بحث و مناظره با منکرين دين و مخالفين وخدمتگذاري سالهايي از عمرش به حضرت امام رضا(ع)درسال 232 يا236 ه .ق دار فاني را وداع گفت، و دوستداران علم و حديث راداغدار نمود . آنچه مسلم است، اندکي قبل از وفات در نيشابور بوده است. امادر کجا وفات يافته و در کجا مدفون گرديده در کتب تاريخ و حديثاز آن ذکري نيست .
در حومه شهر مقدس مشهد در کنار جاده سنگ بست مزاري است کهميگويند قبر اباصلت ميباشد. و مردم او را در آنجا زيارتميکنند. ولي در آن مزار هيچ گونه اثر و نشانهاي که ثابت کنداين مزار متعلق به ابوصلت است وجود ندارد. سنگ و لوحي هم دراثبات اين مطلب در آنجا نميباشد .
تبيان:
http://img.tebyan.net/big/1388/06/19030912211372471225011124312081382256110.gif
اباصلت يکي از اصحاب خاص علي بن موسي الرضا(ع) و خادم و محرماسرار آن حضرت بود. در اين مقاله با سيماي تابناک او آشناميشويم. گرچه بازسازي چهرهي او پس از هزار و دويستسال کارآساني نيست .
تولد
جد اعلاي عبدالسلام در هرات زندگي ميکرد. وي در يکي از جنگهااسير و به حجاز برده شد و برده عبدالرحمان بن جندب گرديد; لذا پدران وي در مدينه زندگي ميکردند و او در مدينه منوره متولدگرديد و در آنجا رشد نمود. وي براي به دست آوردن احاديث وسخنان گهربار اهلبيت پيامبر(ص)مسافرتهاي زيادي نمود. گاهي دربغداد و حجاز، و کوفه و يمن و مدتي در نيشابور و ديگرشهرهايخراسان بسر برد. او در علم حديث مقامي بلند و ارجمند پيدا کرد.
سلسله نسب
عبدالسلام فرزند صالح، کنيهاش اباصلت و معروف به هروي است. سمعاني در انساب خود ميگويد: ابوالصلت فرزند صالح، فرزندسليمان، فرزند ايوب، فرزند ميسره هروي قرشي، از مواليانعبدالرحمان بن جندب است . چون که جد اعلاي وي برده عبدالرحمان بود، وي را از مواليان ويشمردند .
شيداي ولايت
اباصلتبا اين که از راويان اهل سنت نيز روايات زيادي نقلکرده و در بين آنها نيز به صدق و راستي معروف است، اما شيدايولايت و عاشق اهلبيت پيامبر:، خصوصا علي بن موسي الرضا(ع)بود. تا جايي که افتخار خدمتگذاري آن حضرت را به دست آورد و محرماسرار آن امام همام(ع)گرديد . از روايات زيادي استفاده ميشود که اباصلت مورد عنايت و توجهحضرت امام رضا(ع) بود و امام او را بسيار دوست ميداشت. درپيشبرد محافل و مجالس او را همراه خود ميبرد. و در مواقع خاصتذکرات بسيار سازندهاي به او ميداد و شخصيت ايماني او را پرورشميداد .
اباصلت يکي از اصحاب خاص علي بن موسي الرضا(ع) و خادم و محرماسرار آن حضرت بود. در اين مقاله با سيماي تابناک او آشناميشويم. گرچه بازسازي چهرهي او پس از هزار و دويستسال کارآساني نيست.
«اباصلت ميگويد: آخرين جمعه ماه شعبان به محضرابي الحسن عليبن موسيالرضا(ع) بار يافتم. حضرت به من فرمود: اي اباصلت! بيشترين روزهاي ماه شعبان را پشتسرگذاشتي و اين آخرين جمعه ازآن ماه است. در اين بقيه روزهايي که از شعبان باقي است،کوتاهيهايت را تدارک کن، و بيشتر به دعا و استغفار و تلاوت قرآنمشغول باش. و از گناهانت توبه کن و براي ورود به ماه مبارکرمضان آماده باش تا بتواني آن را با اخلاص درک کني . امانتي برگردنت نباشد مگر اين که ادا کني. کينهاي از مومنيدر دلتباقي نگذار، گناهان را از خود دور کن. تقواي الهي راپيشه کن و در کارهاي پنهان و آشکارت به خدا توکل کن. کسي که بهخدا توکل کند خدا او را کافي است...»
اباصلت هروي تا آخرين لحظه زندگي امام رضا(ع)، از وي جدا نشدو حديث غمانگيز شهادت آن حضرت را چنين نقل کرد:
«روزي در محضر امام رضا(ع)بودم. آن حضرت فرمود: فردا بهمجلس مامون داخل ميشوم. اگر با سرپوشيده از آن خانه خارج شدمديگر با من سخن نگو. روز ديگر آن حضرت بعد از نماز صبحجامههايش را پوشيد و در محراب نشست و منتظر ماند تا اين کهغلامان مامون آمدند. آنگاه کفش خود را پوشيد، رداي مبارک را بردوش افکند. و به مجلس مامون وارد شد. من در خدمت آن حضرتبودم. چند طبق از ميوههاي گوناگون نزد مامون بود. او خوشهانگوري را که بعضي از دانههاي آن را زهرآلود کرده بودند، دردست داشت و آن دانههايي که زهرآلود نبود ميخورد تا متهم نشود. چون نظرش به آن حضرت افتاد. مشتاقانه از جاي خود برخاست و دستدر گردن مبارک امام(ع)انداخت و ميان دو ديده وي را بوسيد و بهحسب ظاهر آنچه ميتوانست اکرام و احترام نمود .
او را به جاي خود نشاند و آن خوشه انگور را به او داد و گفت:
http://img.tebyan.net/big/1387/12/1522518212518112372352161788014317318153178.jpg
يابن رسول الله! از اين نيکوتر انگور نديدهام .
حضرت فرمود: شايد انگور بهشت از اين نيکوتر باشد .
مامون گفت: از اين انگور تناول نما .
حضرت فرمود: مرا از خوردن اين انگور معاف دار .
مامون خيلي اصرار کرد.. .
حضرت سه دانه از آن انگور زهر آلود تناول کرد. حالش دگرگونشد. باقي انگور را بر زمين افکند و از آن مجلس برخاست. مامونگفت: اي پسرعمو کجا ميروي؟!
فرمود: به آنجا که مرا فرستادي.
آن حضرت غمگين و محزون سرخودرا پوشيد و از خانه مامون بيرون آمد .
اباصلت ميگويد: به دستور وي با او سخن نگفتم تا به خانه خود وارد شد و فرمود: در را ببند...»
امام رضا(ع)با همين انگور زهرآلود به ديار ابد شتافت و شربت شهادت نوشيد.
در منظر اهل نظر
اباصلت هروي در نزد تمام رجال شناسان شيعه، و اکثر علماياهلسنت مورد وثوق ميباشد. روايات وي را با اطمينان خاطرميپذيرند . نجاشي ميگويد: عبدالسلام بن صالح، ابوالصلت هروي راوي احاديثياز امام رضا(ع) است. وي از ثقات به شمار ميرود و کتابي دربارهرحلت امام رضا(ع)تاليف نموده است .
کشي ميگويد: ابوصلت داراي احاديثي منقح و صحيح ميباشد و ماديديم که او حديث ميشنود و به تشيع بسيار علاقمند است. هيچگاهدروغ از او مشاهده نشد .
اباصلت هروي به علت اين که با اهل سنت نيز معاشرت داشت و ازآنها روايت نقل ميکرد، براي بعضي اين اشتباه پيش آمد که او راعامي و از اهل سنت معرفي کردند.
علامه حلي، وي را از راويان امام رضا(ع)و مورد اطمينان ميداندو احاديث وي را صحيح ميشمارد .
اباصلت هروي به علت اين که با اهل سنت نيز معاشرت داشت و ازآنها روايت نقل ميکرد، براي بعضي اين اشتباه پيش آمد که او راعامي و از اهل سنت معرفي کردند.
مرحوم شيخ طوسي، ميگويد: «ابوالصلتخراساني هروي، عامي استو از اصحاب امام رضا(ع)ميباشد و بکربن صالح از وي روايت نقلکرده است.»
ابراهيم بن هاشم ميگويد: امام رضا(ع)به اباصلت هروي فرمود: آيا تو نيز مانند ديگران، به آنچه خداوند متعال نسبتبه ماواجب کرده يعني ولايت ما منکر هستي؟
اباصلت ميگويد: به خدا پناه ميبرم، بلکه من به ولايتشمااقرار دارم .
روايات و دلائل و شواهد ديگري نيز حاکي است که وي نه تنها بهولايت امام رضا(ع) اقرار داشت، بلکه عاشق و شيداي اهل بيتپيامبر(ص)بود .
در نظر اهل سنت
عبدالسلام اباصلت هروي در نظر اکثر علماي اهل سنت مردي صالح وراستگو ميباشد. اما اکثر احاديث وي را چون که بوي محبتاهلالبيت: دارد، نپذيرفتند و آنها را غير معروف شمردند . ابن جوزي ميگويد: او خادم امام رضا(ع)و مرد صالحي ميباشد .
يحيي بن معين ميگويد: ابوصلت راستگو و مورد اطمينان است و درنزد ما از دروغگويان محسوب نميشود. تنها عيبي که دارد، شيعه ودوستدار آل رسول است .
در نظر آنها همين، دوستي اهلبيت پيامبر: تنها عيب اوست. و درنظر ما شيعيان اين بالاترين افتخار وي است که همه آن را اقراردارند .
http://img.tebyan.net/big/1388/03/225155791972308319417217610810725519416315715.jpg
اباصلت در نيشابور و خراسان
اباصلت که تا آن زمان در علم حديثشهرت بسزايي يافته بود واز مراگز علمي آن روز يعني: شام، حجاز، يمن، عراق و جاهاي ديگرديدن نموده بود و با مشايخ آن زمان ارتباط برقرار کرده بود،براي استماع احاديث جديد به نيشابور وارد شد. وقتي مشاهده کردکه اين شهر از حوزههاي بزرگ علمي و حديثي است در آنجا اقامتگزيد . هنگام رورد حضرت علي بن موسي الرضا(ع)به نيشابور، اباصلت نيزدر اين شهر بود.
حديث معروف سلسله الذهب را که در آن شهر املا فرمود، اباصلتنيز آن را نقل نموده است .
اباصلت ميگويد: هنگامي که امام خواستند از نيشابور به طرفطوس بروند حافظان و ائمه اهلحديث نزد آن حضرت آمدند و از ويخواستند تا حديثي از جدش براي آنها املا فرمايد.. .
اباصلتبعد از حرکت امام رضا(ع)از نيشابور، همراه وي ازنيشابور خارج شد و به طرف طوس و مرو حرکت نمود .
هنگام که امام رضا(ع)به نزديک سناباد رسيد. متوجه شدند کهمردم از سنگ کوه براي طبغ غذا، ديگ ميتراشند.ا مام رضا(ع)به آنکوه تکيه داد و دستور داد: براي آن حضرت نيز ديگي از آن سنگهابتراشند و در آن غذا طبخ نمايند . سپس همراه امام رضا(ع)وارد مرو شد .
ابن حجر ميگويد: اباصلت در همه مجالس و محافل با امامرضا(ع)بود و هنگام مناظرات و احتجاجات امام با روساي اديان ومتکلمان و دانشمندان حاضر بودند. اباصلتبعد از شهادت جانسوزعلي بن موسيالرضا(ع)دوباره به نيشابور بازگشت و به مناظرات وبحثهاي علمي و حديثي مشغول شد .
وفات
عبدالسلام بن صالح، اباصلت هروي، باعمري پربرکت در نشر احاديثاهلبيت پيغمبر(ص)و بحث و مناظره با منکرين دين و مخالفين وخدمتگذاري سالهايي از عمرش به حضرت امام رضا(ع)درسال 232 يا236 ه .ق دار فاني را وداع گفت، و دوستداران علم و حديث راداغدار نمود . آنچه مسلم است، اندکي قبل از وفات در نيشابور بوده است. امادر کجا وفات يافته و در کجا مدفون گرديده در کتب تاريخ و حديثاز آن ذکري نيست .
در حومه شهر مقدس مشهد در کنار جاده سنگ بست مزاري است کهميگويند قبر اباصلت ميباشد. و مردم او را در آنجا زيارتميکنند. ولي در آن مزار هيچ گونه اثر و نشانهاي که ثابت کنداين مزار متعلق به ابوصلت است وجود ندارد. سنگ و لوحي هم دراثبات اين مطلب در آنجا نميباشد .
تبيان: