kamanabroo
6th October 2009, 01:18 AM
مانتوهايي که هرروز آب مي روند
http://img.tebyan.net/big/1388/07/32192223151121497413487237672463719217220.jpg
قصه، قصه تکراري و سوژه سوژه نخ نماي لباس هاي نامناسب، آب رفتن لحظه به لحظه مانتوهاي برخي عليامخدرات جامعه ايراني است.
کار به جايي رسيده که استفاده از هيچ نخ و اليافي ديگر قادر نيست جلوي آب رفت اين مانتوهاي خزنده و پرنده را که هر لحظه بالاتر مي جهند بگيرد. گفته مي شود،البته برخي هم با چشم خود ديده اند و گروهي نيز با چشم مسلح و از طريق صفحه هاي تلويزيوني که مستظهر به ماهواره هاي فضايي و غيرفضايي هستند، ديده اند که معمولا آن طرف مرزهاي ما مکان ها و سالن هايي وجود دارد که علاقه مندان و شيفتگان «مد» به تماشاي انواع و اقسام مدهاي جديد با فيگورهاي آن چناني مي نشينند و هرکه هر «مدي» دارد آن جا به جمع تقديم مي کند و تماشاکنندگان نيز هريک به فراخور حال خويش بهره لازم را مي برند، و «مد» و «مدلي» را که دوست دارند انتخاب مي کنند، تا مرحله بعد که نمايش ديگري آغاز شود و ... مي گويند سال هاي سال است که اين قطار سريع السير مد همچنان شتابناک بر ريل بي تابي مي تازد و عده اي را به دنبال خود يدک مي کشد، اما هرچه هست بالاخره اين کورس و نمايش در مکان هاي مشخص و با حضور افرادي که نشستن و بهره جستن از اين نوع نمايش ها را انتخاب کرده اند ، برگزار مي شود.
اما گويي به خاطر سياست زدگي و مشغول شدن بيش از حد برخي آقايان و حضرات مسئول در کشور به سياسي کاري و سياست بازي و به تبع آن مهجوريت عرصه فرهنگ، و رفتن کلاهي بس گشاد بر سر فرهنگ مظلوم، و نگاه روبنايي به مسائل فرهنگي و اجراي نادرست و مقطعي برخي طرح هاي بسيار کم بهره از پشتوانه هاي علمي، امروز بسياري از کوچه ها و خيابان هاي برخي از شهرهاي کشور به سالن نمايش مد و مدپراکني تبديل شده است.
در صورتي که آن سالن هاي مد بالاخره شايد با فرهنگ کشورهاي صاحب آن سالن ها هماهنگي هايي داشته باشد و همان طور که گفته شد آن سالن ها محدود به مکان هايي خاص و تماشاکنندگان آنها نيز با پاي خود و انتخاب خود در آن سالن ها حاضر مي شوند، اما بيچاره کوي و برزن و خيابان ها، اداره ها و ماشين ها و آدم هايي که خواسته و ناخواسته بايد در معرض رژه مانکن هاي مدپراکن باشد.
القصه ماجراي آب رفت مانتوها از طول و عرض و ارتفاع گويي تمامي ندارد.
مانتوها از روي کفش به ساق پا از آن جا به محدوده زانوها و بالاتر و بالاتر و خلاصه تا امروز که به حدود منطقه کمر برخي مخدرات عقب نشيني کرده، که ديگر به اين ها مانتو گفته نمي شود و قصه، قصه کت هاي مخصوص است که خود ماجراها دارد، حالا البته با توجه به اقدامات و برنامه هاي غني فرهنگي و پاسخ هاي علمي به پرسش هاي مطرح و غلبه سياست زدگي بر اذهان برخي مسئولان و به خواب زدگي عده اي ديگر و سرعت مافوق صوت مدزدگي شايد تا برچيده شدن پيش و پس و هر دو آستين اين کت ها نيز فاصله چنداني نداشته باشيم!
تازه همين روزها ديگر مانتوي کوتاه و کت و امثال آن موجبات دلزدگي برخي را ايجاد کرده است و پوشيدن مانتو هاي آستين کوتاه و بيآستين ،پيراهن هاي مردانه و تي شرت ها را جايگزين کرده اند.
القصه، اما اگر قرار نيست براي اين وضعيت چاره اي انديشيده شود و يا اساسا اين ها مسئله و معضل و ناهنجاري براي عده اي محسوب نمي شود که قرار باشد براي آن چاره انديشي شود! آيا از ترويج آن هم نبايد پيشگيري کرد؟
آيا سيماي جمهوري اسلامي با مجوزهاي خاص يا مطالعه و آسيب شناسي درباره اين مسائل، در برخي برنامه ها و سريال هاي تلويزيوني چهره هاي بزک کرده با پوشش ها و رفتارهاي نه چندان مناسب را به نمايش مي گذارد؟
آيا برخي کارمندان بعضي دواير حتي دولتي با مجوز خاص با لباس نامناسب و صورت هاي نصفه نيمه نقاشي شده سر کار خود حاضر مي شوند؟
خوب بگذريم، قصه پوشش اسلامي که خيلي وقت است براي عده اي فراموش شده، اما انتظار اين بود که لااقل با توجه به ديرينه فرهنگي و ارزشي که در فرهنگ ايراني براي پوشش مناسب وجود دارد لااقل آن عده که چندان ميانه اي با آموزه هاي ديني و حجاب اسلامي ندارند و يا به دلايلي شناخت لازم از اين مقوله را ندارند، به اتکاي ارزش هاي ملي، لباس و هنجاري متناسب با شان ملي و ايراني خود برگزينند، ولي واقعيت ها و نشانه هاي موجود در جامعه از چيزهاي ديگر حکايت مي کند! و اساسا از قرار معلوم قصه، قصه ديگري است!
کسي که زيبايي انديشه دارد زيبايي ظاهر خود را به نمايش نمي گذارد.
و اما سر و صداي بحث «لباس ملي» و متن و حواشي اين مسئله نيز مدتي است که به فراموشي سپرده شده هم از سوي طراحان، هم از سوي نمايندگان مجلس و هم از سوي بخش فرهنگي دولت که اين نيز ماجراها دارد!
القصه چشم و ذهن مبارک خوانندگان را خسته نکنيم . قصه کوتاه و ختم کنيم به اين نکته که ظريفي مي گفت: عزيزجان گذشت آن زمان که بر ديوارها اين جمله علامه شهيد مطهري را مي نوشتند: کسي که زيبايي انديشه دارد زيبايي ظاهر خود را به نمايش نمي گذارد.
عزيز پنجاه و هفتي من امروز برخي خيابان هاي شهرهاي ما جولانگاه مانکن هاي مانتو جهنده، با صورت هاي هم چون بوم نقاشي بزک کرده است، کار به جايي رسيده که اين ها شده اند طلبکاران جامعه و ديگران شده اند بدهکار، مگر مي شود خداي ناکرده به اين ها گفت بالاي چشم شما ابرويي هم وجود دارد، تازه مي گويند در برخي جاها کارهاي اداري اين جور آدم ها زودتر راه مي افتد. کجايي عزيز من برخي حتي مي گويند اين ها «هاي کلاس» اند و در کلاس A جا مي گيرند، خلاصه مي گفت اين گونه حرف ها امروز مشتري چنداني ندارد، آن ظريف ادامه مي داد، فقط خيال ما را راحت کنند و بگويند اگر قرار است همين گونه کم کم و زياد و زياد به سمت حذف حجاب و بي تفاوتي چنين آشکار درباره اين مسئله و چيزهايي مانند آن که براي خيل کثيري از مردم هنوز که هنوز است بسيار اهميت دارد حرکت کنند، لااقل يک جوري اين قصه را يواشکي اعلام کنند، تا خيال عده اي هنجار شکن حسابي از اين که هست تخت تر شود!
منبع : روزنامه خراسان - با تلخيص
تنظيم :داوودي
http://img.tebyan.net/big/1388/07/32192223151121497413487237672463719217220.jpg
قصه، قصه تکراري و سوژه سوژه نخ نماي لباس هاي نامناسب، آب رفتن لحظه به لحظه مانتوهاي برخي عليامخدرات جامعه ايراني است.
کار به جايي رسيده که استفاده از هيچ نخ و اليافي ديگر قادر نيست جلوي آب رفت اين مانتوهاي خزنده و پرنده را که هر لحظه بالاتر مي جهند بگيرد. گفته مي شود،البته برخي هم با چشم خود ديده اند و گروهي نيز با چشم مسلح و از طريق صفحه هاي تلويزيوني که مستظهر به ماهواره هاي فضايي و غيرفضايي هستند، ديده اند که معمولا آن طرف مرزهاي ما مکان ها و سالن هايي وجود دارد که علاقه مندان و شيفتگان «مد» به تماشاي انواع و اقسام مدهاي جديد با فيگورهاي آن چناني مي نشينند و هرکه هر «مدي» دارد آن جا به جمع تقديم مي کند و تماشاکنندگان نيز هريک به فراخور حال خويش بهره لازم را مي برند، و «مد» و «مدلي» را که دوست دارند انتخاب مي کنند، تا مرحله بعد که نمايش ديگري آغاز شود و ... مي گويند سال هاي سال است که اين قطار سريع السير مد همچنان شتابناک بر ريل بي تابي مي تازد و عده اي را به دنبال خود يدک مي کشد، اما هرچه هست بالاخره اين کورس و نمايش در مکان هاي مشخص و با حضور افرادي که نشستن و بهره جستن از اين نوع نمايش ها را انتخاب کرده اند ، برگزار مي شود.
اما گويي به خاطر سياست زدگي و مشغول شدن بيش از حد برخي آقايان و حضرات مسئول در کشور به سياسي کاري و سياست بازي و به تبع آن مهجوريت عرصه فرهنگ، و رفتن کلاهي بس گشاد بر سر فرهنگ مظلوم، و نگاه روبنايي به مسائل فرهنگي و اجراي نادرست و مقطعي برخي طرح هاي بسيار کم بهره از پشتوانه هاي علمي، امروز بسياري از کوچه ها و خيابان هاي برخي از شهرهاي کشور به سالن نمايش مد و مدپراکني تبديل شده است.
در صورتي که آن سالن هاي مد بالاخره شايد با فرهنگ کشورهاي صاحب آن سالن ها هماهنگي هايي داشته باشد و همان طور که گفته شد آن سالن ها محدود به مکان هايي خاص و تماشاکنندگان آنها نيز با پاي خود و انتخاب خود در آن سالن ها حاضر مي شوند، اما بيچاره کوي و برزن و خيابان ها، اداره ها و ماشين ها و آدم هايي که خواسته و ناخواسته بايد در معرض رژه مانکن هاي مدپراکن باشد.
القصه ماجراي آب رفت مانتوها از طول و عرض و ارتفاع گويي تمامي ندارد.
مانتوها از روي کفش به ساق پا از آن جا به محدوده زانوها و بالاتر و بالاتر و خلاصه تا امروز که به حدود منطقه کمر برخي مخدرات عقب نشيني کرده، که ديگر به اين ها مانتو گفته نمي شود و قصه، قصه کت هاي مخصوص است که خود ماجراها دارد، حالا البته با توجه به اقدامات و برنامه هاي غني فرهنگي و پاسخ هاي علمي به پرسش هاي مطرح و غلبه سياست زدگي بر اذهان برخي مسئولان و به خواب زدگي عده اي ديگر و سرعت مافوق صوت مدزدگي شايد تا برچيده شدن پيش و پس و هر دو آستين اين کت ها نيز فاصله چنداني نداشته باشيم!
تازه همين روزها ديگر مانتوي کوتاه و کت و امثال آن موجبات دلزدگي برخي را ايجاد کرده است و پوشيدن مانتو هاي آستين کوتاه و بيآستين ،پيراهن هاي مردانه و تي شرت ها را جايگزين کرده اند.
القصه، اما اگر قرار نيست براي اين وضعيت چاره اي انديشيده شود و يا اساسا اين ها مسئله و معضل و ناهنجاري براي عده اي محسوب نمي شود که قرار باشد براي آن چاره انديشي شود! آيا از ترويج آن هم نبايد پيشگيري کرد؟
آيا سيماي جمهوري اسلامي با مجوزهاي خاص يا مطالعه و آسيب شناسي درباره اين مسائل، در برخي برنامه ها و سريال هاي تلويزيوني چهره هاي بزک کرده با پوشش ها و رفتارهاي نه چندان مناسب را به نمايش مي گذارد؟
آيا برخي کارمندان بعضي دواير حتي دولتي با مجوز خاص با لباس نامناسب و صورت هاي نصفه نيمه نقاشي شده سر کار خود حاضر مي شوند؟
خوب بگذريم، قصه پوشش اسلامي که خيلي وقت است براي عده اي فراموش شده، اما انتظار اين بود که لااقل با توجه به ديرينه فرهنگي و ارزشي که در فرهنگ ايراني براي پوشش مناسب وجود دارد لااقل آن عده که چندان ميانه اي با آموزه هاي ديني و حجاب اسلامي ندارند و يا به دلايلي شناخت لازم از اين مقوله را ندارند، به اتکاي ارزش هاي ملي، لباس و هنجاري متناسب با شان ملي و ايراني خود برگزينند، ولي واقعيت ها و نشانه هاي موجود در جامعه از چيزهاي ديگر حکايت مي کند! و اساسا از قرار معلوم قصه، قصه ديگري است!
کسي که زيبايي انديشه دارد زيبايي ظاهر خود را به نمايش نمي گذارد.
و اما سر و صداي بحث «لباس ملي» و متن و حواشي اين مسئله نيز مدتي است که به فراموشي سپرده شده هم از سوي طراحان، هم از سوي نمايندگان مجلس و هم از سوي بخش فرهنگي دولت که اين نيز ماجراها دارد!
القصه چشم و ذهن مبارک خوانندگان را خسته نکنيم . قصه کوتاه و ختم کنيم به اين نکته که ظريفي مي گفت: عزيزجان گذشت آن زمان که بر ديوارها اين جمله علامه شهيد مطهري را مي نوشتند: کسي که زيبايي انديشه دارد زيبايي ظاهر خود را به نمايش نمي گذارد.
عزيز پنجاه و هفتي من امروز برخي خيابان هاي شهرهاي ما جولانگاه مانکن هاي مانتو جهنده، با صورت هاي هم چون بوم نقاشي بزک کرده است، کار به جايي رسيده که اين ها شده اند طلبکاران جامعه و ديگران شده اند بدهکار، مگر مي شود خداي ناکرده به اين ها گفت بالاي چشم شما ابرويي هم وجود دارد، تازه مي گويند در برخي جاها کارهاي اداري اين جور آدم ها زودتر راه مي افتد. کجايي عزيز من برخي حتي مي گويند اين ها «هاي کلاس» اند و در کلاس A جا مي گيرند، خلاصه مي گفت اين گونه حرف ها امروز مشتري چنداني ندارد، آن ظريف ادامه مي داد، فقط خيال ما را راحت کنند و بگويند اگر قرار است همين گونه کم کم و زياد و زياد به سمت حذف حجاب و بي تفاوتي چنين آشکار درباره اين مسئله و چيزهايي مانند آن که براي خيل کثيري از مردم هنوز که هنوز است بسيار اهميت دارد حرکت کنند، لااقل يک جوري اين قصه را يواشکي اعلام کنند، تا خيال عده اي هنجار شکن حسابي از اين که هست تخت تر شود!
منبع : روزنامه خراسان - با تلخيص
تنظيم :داوودي