kab
22nd September 2009, 11:20 AM
به نام بی نام او
صفر در ریاضیات باطن هستی اعداد است و در مقوله ریاضیات اعداد بهصورتمثبت و منفی از
صفر بهوجود میآیند و یا از بین میروند؟
ناظری که فقط یک طرف هستی را میبیند، از طرف دیگر هستی بی خبر است. ناظری کهتنها
اعداد مثبت را میبیند، از وجود اعداد منفی بی خبر است. از منظر نگاه او اعدادمنفی ناپدیدند و یا
هیچ انگاشته می شوند. برعکس ناظری که فقط اعداد منفی رامیبیند، از وجود اعداد مثبت بیخبر
است و از دید او اعداد مثبت ناپدیدند و یا هیچبه حساب میآیند. اما ناظری که بهجای تمام ناظران
متضاد هستی در نظر گرفته میشود،یکتانگر است و از دید او اعداد مثبت و منفی از صفر بهوجود
میآیند و در یک روندقانونمند از بین میروند، این ناظر بهعبارتی ناظر صفر هستی نامیده میشود.
بنابراین ناظر صفر فرایند کلانی را نظارهگر است که براساس آن، صفر به مجموعهصفرها تجزیه شده و
سپس از صفری جفت اعداد مثبت و منفی بهوجود میآیند و سرانجامبه دو هستی متضاد، یکی
مجموعه اعداد منفی و دیگری مجموعه اعداد مثبت تجزیه میشوند.
یعنی از عالم صفر، دو عالم متضاد هستی اعداد مثبت و منفی بهوجود میآیند کهحالت تقارن کامل
اعداد جبری است و این فرایند بهصورت معکوس انجام میشود. بهطوریکه جزءهای مثبت و منفی
دو عالم متضاد اعداد جفت شده و مجموعه جفتهای متضاداعداد را بهوجود میآورند و درنهایت تمام
اعداد صفر شده و نابود میشوند.
نقطه در هندسه
نقطه هندسی باطن هستی اشکال است و بعد ندارد ولی فصل مشترک تمام ابعاد در تمامجهات
است. اما در ظاهر هر نقطه منشأ پیدایش تمام تمام اشکال هندسی است. بهطوریکهتمام خطوط و
سطوح و حجمها در جهات متضاد از مجموعه نقاط تشکیل یافته است.
بنابراین ناظر صفر میبینید که در فضای تهی، نقطه به مجموعه نقاط تجزیه شده وسپس از هر
مجموعه نقاط، جفت خطوط و سطوح و حجمها در جهات متضاد بهوجود میآیند وبالاخره به دو هستی،
یکی به مجموعه خطوط و سطوح و حجمهای مثبت و دیگری به مجموعهخطوط و سطوح و حجمهای
منفی تجزیه میشوند. یعنی در فضای تهی از نقطه، دو فضایمتضاد مثبت و منفی بهوجود میآیند.
این حالت تقارن کامل اشکال هندسی و نقطه برگشتپذیر است. از اینجا به بعد برعکسروند پیش گفته
رخ میدهد و اشکال هندسی از بین رفته و به عالم نقطه در فضای تهیتبدیل میشوند. نتیجه
اینکه در فضای تهی، از نقطه دو فضای متضاد مثبت و منفی اشکالدر جهات مختلف بهوجود آمده و
از بین میروند. خواص متضاد و نابودی خواص متضاد ازخاصیت صفر هستی یا نیستی ناشی میشوند.
اگر دو چیز درهم ادغام شده و یک چیز واحد را تشکیل دهند، خواص متضاد آنها صفرشده و ناپدید
میشوند، اما وقتی یک چیز واحد از هم جدا میشوند، به دو چیز جزئی باخواص متضاد تبدیل میشوند.
در پیدایش خواص متضاد الکتریکی، ذره الکترون با خاصیت بار الکتریکی منفی درمقابل ذره پروتون با
خاصیت بار الکتریکی مثبت بر اثر متلاشی شدن ذره نوترون با بارالکتریکی صفر (خنثی) پدیدار میشود.
برعکس در نابودی خواص متضاد الکتریکی اگر دوذره الکترون منفی و پروتون مثبت درهم ادغام و یکی
شوند، تبدیل به ذره نوترون باخاصیت الکتریکی صفر میشود.
نتیجه اینکه از خاصیت صفر، دو خاصیت متضاد هستی بهوجود میآیند و برعکس ازترکیب آنها دو
خاصیت متضاد از بین رفته و به صفر تبدیل میشود. اگر پس از شکافتهشدن ذره نوترون به دو ذره الکترون
و پروتون که بین آنها فاصله افتاده و خلأ ایجادمیشود، این دو ذره الکترون و پروتون را با هم ذره واحدی
با خاصیت جدید اتم هیدروژنبنامیم، در این حال نیز بار الکتریکی اتم هیدروژن صفر است.
ولی اگر جسمی به جرمMرا مستقل در نظر بگیریم، نیروهای عمل و عکسالعمل در آنمشاهده
نمیکنیم و نتیجه نیروهای وارد بر آن از طرف خود جسم صفر است. اما اگر جسمبه جرم Mرا به
دو جسم و به جرمهایm1وm2جدا از هم تجزیه کنیم، بهطوریکه بینآنها فاصله بیفتد و خلأ
ایجاد شود، در این صورت پیدایش نیروی گرانشی در جسم اول بهنام نیروی عملF1در مقابلپیدایش
نیروی گرانشی در جسم دوم بنام نیروی عکسالعملF2از نیروی صفر (نیرویی کهقبلا بهنظر نمیرسید)
میباشند و اگر مجموع دو جسم به جرمهایm1وm2را که از همفاصله گرفتهاند، جسم جدیدی
به جرم(M=m1+m2)بدانیم، در این صورت با خاصیت نیرویآن صفر شده در نیروهای عمل و
عکسالعمل ناپدید میشوند.
طبق آزمایش یانگ در نوارهای تاریک امواج نورانی متضاد با دامنههای متقارن وجوددارد که درنتیجه
انرژی نورانی صفر شده و از نظرها ناپدید میشوند. میتوان گفت کهاز دو نوع انرژی نورانی تکرنگ
و یکسان با دامنههای متضاد، انرژی صفر یا تاریکیبهوجود میآید، برعکس از تجزیه تاریکی، دو
نوع انرژی نورانی با دامنههای متضادایجاد میشوند.
براساس پیشگفتههای فوق میتوان نظریه صفر را چنین بیان کرد: پیدایش هستی هرچیز برمبنای
صفر (نیستی) با خواص معینی برای رسیدن به مقدار ثابت معین (بقاء)درنهایت به صفر (نیستی)، در
مقابل پیدایش هستی چیز دیگری از صفر «نیستی» با خواصمعین برای رسیدن به مقدار ثابت
معین (بقاء) درنهایت به صفر (نیستی) تعریف میشود. قطعا قانون معینی بین آن دو چیز (پدیده)
و خواص آنها وجود دارد. بهطوریکه در هرحال نتیجه کلی پیدایش آن دو چیز (پدیده)، صفر (نیستی)
است. عبارت هر چیز دلالت برماده و غیرماده میکند.
ناظری که با تفکر صفر با کل زوایای دید مثبت و منفی به هستی نگاه میکند، تمامجوهرهای مثبت
و منفی را با یک قانون صفر هستی میبیند و «ناظر صفر» نامیده میشود،بنابراین «ناظر صفر»
ناظری است که تمام هستی را یکجا میبیند که با تمام جوهرهایهستی متضاد به کمک هم
از صفر بهوجود میآیند و به مقدار ماگزیمم میرسند و نابودمیشوند.
وقتی nذره با جرمmدر بینهایت نزدیک به نقطه صفر مرکز پیدایش جهان هستیمتمرکز باشند
باید جرم بیشتر ذرات به انرژی تبدیل شوند تا این ذرات در حوالی نقطهصفر در داخل هم قرار بگیرند،
این انرژی بسیار عظیم را انرژی آیتEAمینامند.
بنابراین جرم اغلب ذرات بینهایت نزدیک به نقطه صفر از بین رفته و برای نگهداریآنها فقط انرژی
آیتEAمورد نیاز است. به همین ترتیب ضدجرم اغلب ذرات مقابل دربینهایت نزدیک به نقطه صفر از
بین رفته و برای نگهداری آنها فقط به ضدانرژی آیتEAلازم است. انرژی و ضدانرژی آیت خودبهخود
بهوجود نیامدهاند، بلکه به کمک یکدیگراز انرژی صفر ایجاد شدهاند.
در فیزیک امروزه پیدایش جهان هستی را طبق رابطه انیشتینE=mc2 از انرژی و جرممیدانند که
به یکدیگر قابل تبدیلاند و بقیه خواص فیزیکی به یک نحوی با انرژیرابطه دارند چون تقارنی برای
جرم و انرژی نمیدانند. بنا بر این تقارن در پیدایشجهان هستی شکسته میشود زیرا در فیزیک
امروزی بررسی کردن قوانین یک طرف هستی بدوندر نظر گرفتن طرف دیگر هستی ناقص است.
طبق اصل بقا انرژی نسبیتی کلE=mc2=k+mc2 مجموع کل جرم و انرژی موجود در عالمماده را
ثابت میدانند و این اصل یعنی بررسی قوانین مربوط به یک طرف هستی است کهتقارن ندارد.
برای تکمیل آن میتوان از نظریه صفر استفاده کرد و تقارنی به آنداد.
برای کامل کردن اصل بقاء انرژی نسبیتی کل انیشتین طبق نظریه صفر باید سه اصلدیگر نیز به
آن اضافه کرد. بنابراین از نظر ناظر صفر پیدایش جهان هستی بهصورت چهاراصل زیر است:
اصل اول: اصل بقاء جرم و انرژی در عالم ماده :
جرم وانرژی در عالم ماده به خودی خود بهوجود نمیآیند و بهخودی خود از بین نمیروندبلکه به کمک
ضدجرم و ضدانرژی از صفر بهوجود آمده و از بین میروند، بهطوریکهمجموع کل جرم و انرژی موجود
در عالم ماده مقداری است ثابت و میتوانند به یکدیگرتبدیل شوند.
اصل دوم:اصل بقاء ضدجرم و ضدانرژی در عالم ضدماده:
ضدجرم و ضدانرژی در عالم ضدماده به خودی خود بهوجود نمیآیند و از بین نمیروندبلکه به کمک
جرم و انرژی از صفر بهوجود میآیند و از بین میروند بهطوریکه مجموعکل ضدجرم و ضدانرژی موجود
در عالم ضدماده مقداری است ثابت و میتوانند به یکدیگرتبدیل شوند.
اصل سوم: اصل نیستی (عالم غیب):
عالم نیستی یا غیب عالم واحدی استکه در یک نقطه هندسی تمام ذرات متضاد دو عالم ماده با
خاصیت معین و ضدماده با خاصیتمعین در این نقطه ادغام شده و یک ذره متمرکز با خاصیت معین
در این نقطه ادغام شده ویک ذره متمرکز با خاصیت صفر است.
اصل چهارم: اصل هستی:
هنگام بهوجود آمدن هستی ازعالم نیستی تمام ذرات متمرکز در یک نقطه با خاصیت صفر بهنام
نقطه صفر شناخته شده ودو عالم متضاد هستی یکی عالم ماده با اصل بقاء (جرم و انرژی) برای
ذرات عالم ماده ودیگری عالم ضدماده با اصل بقاء (ضدجرم و ضدانرژی) برای ضدذرات عالم ماده
بهوجودآمدهاند.
چون ما در جهان ماده هستیم و پس از شناخته شدن جهان هستی از عالم ضدماده دورشدهایم از
وجود عالم ضدماده بیخبریم، اما امکان پخش ذرات ضدماده در اثر برخورد بازمین و یا سیارات دیگر
از اصل بقاء جرم و انرژی پیروی نکردهاند، اینگونه مشاهداتوجود عالم ضدماده را خبر میدهد، به
طوریکه دانشمندان نباید از مطالعه عالم ضدمادهغافل بمانند.
مهدی آیت الله زاده اردبیلی
برگزیده از روزنامه همشهری
صفر در ریاضیات باطن هستی اعداد است و در مقوله ریاضیات اعداد بهصورتمثبت و منفی از
صفر بهوجود میآیند و یا از بین میروند؟
ناظری که فقط یک طرف هستی را میبیند، از طرف دیگر هستی بی خبر است. ناظری کهتنها
اعداد مثبت را میبیند، از وجود اعداد منفی بی خبر است. از منظر نگاه او اعدادمنفی ناپدیدند و یا
هیچ انگاشته می شوند. برعکس ناظری که فقط اعداد منفی رامیبیند، از وجود اعداد مثبت بیخبر
است و از دید او اعداد مثبت ناپدیدند و یا هیچبه حساب میآیند. اما ناظری که بهجای تمام ناظران
متضاد هستی در نظر گرفته میشود،یکتانگر است و از دید او اعداد مثبت و منفی از صفر بهوجود
میآیند و در یک روندقانونمند از بین میروند، این ناظر بهعبارتی ناظر صفر هستی نامیده میشود.
بنابراین ناظر صفر فرایند کلانی را نظارهگر است که براساس آن، صفر به مجموعهصفرها تجزیه شده و
سپس از صفری جفت اعداد مثبت و منفی بهوجود میآیند و سرانجامبه دو هستی متضاد، یکی
مجموعه اعداد منفی و دیگری مجموعه اعداد مثبت تجزیه میشوند.
یعنی از عالم صفر، دو عالم متضاد هستی اعداد مثبت و منفی بهوجود میآیند کهحالت تقارن کامل
اعداد جبری است و این فرایند بهصورت معکوس انجام میشود. بهطوریکه جزءهای مثبت و منفی
دو عالم متضاد اعداد جفت شده و مجموعه جفتهای متضاداعداد را بهوجود میآورند و درنهایت تمام
اعداد صفر شده و نابود میشوند.
نقطه در هندسه
نقطه هندسی باطن هستی اشکال است و بعد ندارد ولی فصل مشترک تمام ابعاد در تمامجهات
است. اما در ظاهر هر نقطه منشأ پیدایش تمام تمام اشکال هندسی است. بهطوریکهتمام خطوط و
سطوح و حجمها در جهات متضاد از مجموعه نقاط تشکیل یافته است.
بنابراین ناظر صفر میبینید که در فضای تهی، نقطه به مجموعه نقاط تجزیه شده وسپس از هر
مجموعه نقاط، جفت خطوط و سطوح و حجمها در جهات متضاد بهوجود میآیند وبالاخره به دو هستی،
یکی به مجموعه خطوط و سطوح و حجمهای مثبت و دیگری به مجموعهخطوط و سطوح و حجمهای
منفی تجزیه میشوند. یعنی در فضای تهی از نقطه، دو فضایمتضاد مثبت و منفی بهوجود میآیند.
این حالت تقارن کامل اشکال هندسی و نقطه برگشتپذیر است. از اینجا به بعد برعکسروند پیش گفته
رخ میدهد و اشکال هندسی از بین رفته و به عالم نقطه در فضای تهیتبدیل میشوند. نتیجه
اینکه در فضای تهی، از نقطه دو فضای متضاد مثبت و منفی اشکالدر جهات مختلف بهوجود آمده و
از بین میروند. خواص متضاد و نابودی خواص متضاد ازخاصیت صفر هستی یا نیستی ناشی میشوند.
اگر دو چیز درهم ادغام شده و یک چیز واحد را تشکیل دهند، خواص متضاد آنها صفرشده و ناپدید
میشوند، اما وقتی یک چیز واحد از هم جدا میشوند، به دو چیز جزئی باخواص متضاد تبدیل میشوند.
در پیدایش خواص متضاد الکتریکی، ذره الکترون با خاصیت بار الکتریکی منفی درمقابل ذره پروتون با
خاصیت بار الکتریکی مثبت بر اثر متلاشی شدن ذره نوترون با بارالکتریکی صفر (خنثی) پدیدار میشود.
برعکس در نابودی خواص متضاد الکتریکی اگر دوذره الکترون منفی و پروتون مثبت درهم ادغام و یکی
شوند، تبدیل به ذره نوترون باخاصیت الکتریکی صفر میشود.
نتیجه اینکه از خاصیت صفر، دو خاصیت متضاد هستی بهوجود میآیند و برعکس ازترکیب آنها دو
خاصیت متضاد از بین رفته و به صفر تبدیل میشود. اگر پس از شکافتهشدن ذره نوترون به دو ذره الکترون
و پروتون که بین آنها فاصله افتاده و خلأ ایجادمیشود، این دو ذره الکترون و پروتون را با هم ذره واحدی
با خاصیت جدید اتم هیدروژنبنامیم، در این حال نیز بار الکتریکی اتم هیدروژن صفر است.
ولی اگر جسمی به جرمMرا مستقل در نظر بگیریم، نیروهای عمل و عکسالعمل در آنمشاهده
نمیکنیم و نتیجه نیروهای وارد بر آن از طرف خود جسم صفر است. اما اگر جسمبه جرم Mرا به
دو جسم و به جرمهایm1وm2جدا از هم تجزیه کنیم، بهطوریکه بینآنها فاصله بیفتد و خلأ
ایجاد شود، در این صورت پیدایش نیروی گرانشی در جسم اول بهنام نیروی عملF1در مقابلپیدایش
نیروی گرانشی در جسم دوم بنام نیروی عکسالعملF2از نیروی صفر (نیرویی کهقبلا بهنظر نمیرسید)
میباشند و اگر مجموع دو جسم به جرمهایm1وm2را که از همفاصله گرفتهاند، جسم جدیدی
به جرم(M=m1+m2)بدانیم، در این صورت با خاصیت نیرویآن صفر شده در نیروهای عمل و
عکسالعمل ناپدید میشوند.
طبق آزمایش یانگ در نوارهای تاریک امواج نورانی متضاد با دامنههای متقارن وجوددارد که درنتیجه
انرژی نورانی صفر شده و از نظرها ناپدید میشوند. میتوان گفت کهاز دو نوع انرژی نورانی تکرنگ
و یکسان با دامنههای متضاد، انرژی صفر یا تاریکیبهوجود میآید، برعکس از تجزیه تاریکی، دو
نوع انرژی نورانی با دامنههای متضادایجاد میشوند.
براساس پیشگفتههای فوق میتوان نظریه صفر را چنین بیان کرد: پیدایش هستی هرچیز برمبنای
صفر (نیستی) با خواص معینی برای رسیدن به مقدار ثابت معین (بقاء)درنهایت به صفر (نیستی)، در
مقابل پیدایش هستی چیز دیگری از صفر «نیستی» با خواصمعین برای رسیدن به مقدار ثابت
معین (بقاء) درنهایت به صفر (نیستی) تعریف میشود. قطعا قانون معینی بین آن دو چیز (پدیده)
و خواص آنها وجود دارد. بهطوریکه در هرحال نتیجه کلی پیدایش آن دو چیز (پدیده)، صفر (نیستی)
است. عبارت هر چیز دلالت برماده و غیرماده میکند.
ناظری که با تفکر صفر با کل زوایای دید مثبت و منفی به هستی نگاه میکند، تمامجوهرهای مثبت
و منفی را با یک قانون صفر هستی میبیند و «ناظر صفر» نامیده میشود،بنابراین «ناظر صفر»
ناظری است که تمام هستی را یکجا میبیند که با تمام جوهرهایهستی متضاد به کمک هم
از صفر بهوجود میآیند و به مقدار ماگزیمم میرسند و نابودمیشوند.
وقتی nذره با جرمmدر بینهایت نزدیک به نقطه صفر مرکز پیدایش جهان هستیمتمرکز باشند
باید جرم بیشتر ذرات به انرژی تبدیل شوند تا این ذرات در حوالی نقطهصفر در داخل هم قرار بگیرند،
این انرژی بسیار عظیم را انرژی آیتEAمینامند.
بنابراین جرم اغلب ذرات بینهایت نزدیک به نقطه صفر از بین رفته و برای نگهداریآنها فقط انرژی
آیتEAمورد نیاز است. به همین ترتیب ضدجرم اغلب ذرات مقابل دربینهایت نزدیک به نقطه صفر از
بین رفته و برای نگهداری آنها فقط به ضدانرژی آیتEAلازم است. انرژی و ضدانرژی آیت خودبهخود
بهوجود نیامدهاند، بلکه به کمک یکدیگراز انرژی صفر ایجاد شدهاند.
در فیزیک امروزه پیدایش جهان هستی را طبق رابطه انیشتینE=mc2 از انرژی و جرممیدانند که
به یکدیگر قابل تبدیلاند و بقیه خواص فیزیکی به یک نحوی با انرژیرابطه دارند چون تقارنی برای
جرم و انرژی نمیدانند. بنا بر این تقارن در پیدایشجهان هستی شکسته میشود زیرا در فیزیک
امروزی بررسی کردن قوانین یک طرف هستی بدوندر نظر گرفتن طرف دیگر هستی ناقص است.
طبق اصل بقا انرژی نسبیتی کلE=mc2=k+mc2 مجموع کل جرم و انرژی موجود در عالمماده را
ثابت میدانند و این اصل یعنی بررسی قوانین مربوط به یک طرف هستی است کهتقارن ندارد.
برای تکمیل آن میتوان از نظریه صفر استفاده کرد و تقارنی به آنداد.
برای کامل کردن اصل بقاء انرژی نسبیتی کل انیشتین طبق نظریه صفر باید سه اصلدیگر نیز به
آن اضافه کرد. بنابراین از نظر ناظر صفر پیدایش جهان هستی بهصورت چهاراصل زیر است:
اصل اول: اصل بقاء جرم و انرژی در عالم ماده :
جرم وانرژی در عالم ماده به خودی خود بهوجود نمیآیند و بهخودی خود از بین نمیروندبلکه به کمک
ضدجرم و ضدانرژی از صفر بهوجود آمده و از بین میروند، بهطوریکهمجموع کل جرم و انرژی موجود
در عالم ماده مقداری است ثابت و میتوانند به یکدیگرتبدیل شوند.
اصل دوم:اصل بقاء ضدجرم و ضدانرژی در عالم ضدماده:
ضدجرم و ضدانرژی در عالم ضدماده به خودی خود بهوجود نمیآیند و از بین نمیروندبلکه به کمک
جرم و انرژی از صفر بهوجود میآیند و از بین میروند بهطوریکه مجموعکل ضدجرم و ضدانرژی موجود
در عالم ضدماده مقداری است ثابت و میتوانند به یکدیگرتبدیل شوند.
اصل سوم: اصل نیستی (عالم غیب):
عالم نیستی یا غیب عالم واحدی استکه در یک نقطه هندسی تمام ذرات متضاد دو عالم ماده با
خاصیت معین و ضدماده با خاصیتمعین در این نقطه ادغام شده و یک ذره متمرکز با خاصیت معین
در این نقطه ادغام شده ویک ذره متمرکز با خاصیت صفر است.
اصل چهارم: اصل هستی:
هنگام بهوجود آمدن هستی ازعالم نیستی تمام ذرات متمرکز در یک نقطه با خاصیت صفر بهنام
نقطه صفر شناخته شده ودو عالم متضاد هستی یکی عالم ماده با اصل بقاء (جرم و انرژی) برای
ذرات عالم ماده ودیگری عالم ضدماده با اصل بقاء (ضدجرم و ضدانرژی) برای ضدذرات عالم ماده
بهوجودآمدهاند.
چون ما در جهان ماده هستیم و پس از شناخته شدن جهان هستی از عالم ضدماده دورشدهایم از
وجود عالم ضدماده بیخبریم، اما امکان پخش ذرات ضدماده در اثر برخورد بازمین و یا سیارات دیگر
از اصل بقاء جرم و انرژی پیروی نکردهاند، اینگونه مشاهداتوجود عالم ضدماده را خبر میدهد، به
طوریکه دانشمندان نباید از مطالعه عالم ضدمادهغافل بمانند.
مهدی آیت الله زاده اردبیلی
برگزیده از روزنامه همشهری