PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خاطره‌ی من از جلسه دفاع پایان‌ نامه ارشد



arezoojafari
13th September 2024, 04:23 PM
جلسه دفاع پایان نامه ارشد من یکی از آن روزهایی بود که هرگز فراموش نخواهم کرد. مملو از استرس، هیجان و لحظات پر از اضطراب بود؛ اما در نهایت، تبدیل به یکی از خاطرات شیرین دوران تحصیل شد.
چند روز مانده به دفاع، هر روز با خودم فکر می‌کردم: «آیا به اندازه کافی آماده‌ام؟ آیا همه چیز را به یاد دارم؟ آیا سوالات سختی خواهند پرسید؟» شب قبل از دفاع خواب چندانی نداشتم. ذهنم دائماً درگیر متن پایان نامه، منابع و نتایجی بود که به دست آورده بودم. هر بار که در آینه به خودم نگاه می‌کردم، چهره‌ای را می‌دیدم که با استرس و بی‌خوابی دست و پنجه نرم می‌کرد.
صبح روز دفاع با تمام قوا سعی کردم خودم را آرام کنم. چند بار متن دفاعم را مرور کردم، اسلایدهایم را دوباره بررسی کردم و تمام نکات احتمالی را به خودم یادآوری کردم. احساس می‌کردم هر آنچه باید می‌دانستم را در ذهن دارم، اما همچنان ترس از مواجهه با سوالات اساتید در وجودم موج می‌زد.
از صبح، دانشگاه همه چیز را برای برگزاری جلسه آماده کرده بود. پک های پذیرایی برای اساتید و مهمانان تدارک دیده شده بود: آب‌میوه، کیک و چند نوع خوراکی ساده. هر چند که این جزئیات شاید به نظر کم‌اهمیت می‌آمد، ولی به نوعی نشانه‌ای از اهمیت جلسه برای من بود. اینکه همه چیز سر جای خودش باشد و مشکلی پیش نیاید.
از دوستان نزدیکم دعوت کرده بودم تا در جلسه حضور داشته باشند. حضورشان برایم قوت قلبی بود، چرا که می‌دانستم کسانی هستند که به من اعتماد دارند و حتی اگر اشتباهی کنم، پشتیبان من خواهند بود. خانواده‌ام هم آمده بودند و دیدن آن‌ها در بین حضار آرامشی عجیب به من می‌داد. وقتی نگاه‌شان می‌کردم، لبخندهایشان به من اطمینان می‌داد که هر چه پیش آید، من سربلند خواهم بود.
اساتید، همان کسانی که در طول دوران تحصیلم راهنمای من بودند، آن روز به عنوان داوران سخت‌گیر در برابر من نشسته بودند. نگاه‌هایشان ترکیبی از حمایت و قضاوت بود. شروع به ارائه کردم؛ سعی می‌کردم با اطمینان و آرامش سخن بگویم. اما هرچه پیش‌تر می‌رفتم، ضربان قلبم بیشتر می‌شد.
بعد از پایان ارائه، نوبت به سوالات اساتید رسید. سوالات برخی اساتید ساده‌تر از چیزی بود که انتظار داشتم و برخی دیگر با عمق بیشتری به پایان نامه‌ام نگاه کرده بودند. گاهی در پاسخ دادن مکث می‌کردم و با دقت به صحبت‌هایشان گوش می‌دادم. می‌دانستم که نباید عجله کنم و هر جوابی را بدهم.
بعد از اتمام سوالات و بحث‌های کوتاه بین اساتید، منتظر اعلام نتیجه شدم. لحظات انتظار یکی از پر استرس‌ترین لحظات زندگی‌ام بود. دقایقی بعد، اعلام کردند که پایان نامه‌ام با موفقیت مورد قبول واقع شده است. لبخندهایی که بر لب دوستان و خانواده‌ام دیدم، نشان از پیروزی بود. آن لحظه، احساس سبکی کردم و همه استرس‌ها و اضطراب‌ها جای خود را به خوشحالی و افتخار دادند.
آن روز برای من پر از درس‌هایی بود که تنها در آن لحظه‌ی حساس می‌توانستم بیاموزم. یاد گرفتم که چگونه با استرس مقابله کنم، چگونه در لحظات سخت تمرکز خود را حفظ کنم و اینکه با تلاش و پشتکار، می‌توان به موفقیت‌های بزرگ دست یافت.
در آخر از اساتیدم در دانشگاه زیبای تهران https://ut.ac.ir/ تشکر می کنم و از مجموعه مدپک https://madpack.ir/ سپاسگزارم که پذیرایی رو برام راحت کردن و زیباترین و با کیفیت ترین پک های جلسه دفاع رو برام آماده کردن تا استرس کمتری رو تحمل کنم.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد