نارون1
25th March 2016, 07:41 PM
درباره خلاقیت تعاریف و نظریه های متفاوتی ذکر شده است. خلاقیت گاهی به عنوان هدیه خدایان و گاهی نابهنجاری تلقی شده است. رابطه نبوغ با بیماریهای روانی حداقل از دوهزار سال پیش مورد بحث بوده است.
در سال 2011 تیم تحقیقاتی موسسهی کارولینسکا نشان داد که
هنرمندان و دانشمندان معمولاً از خانواده هایی هستند که در آنها بیماری دوقطبی و اسکیزوفرنی (روانگسیختگی) رواج بیشتری دارد
! آنها سپس با در نظر گرفتن سایر بیماریها نظیر افسردگی، بیاشتهایی عصبی، سندروم اضطراب،
اوتیسم
، بیش فعالی-کم توجهی، سوء استعمال مشروبات الکلی، و خودکشی و نیز با درنظرگرفتن بیمارانی که خارج از بیمارستان هستند، دامنه تحقیق خود را بزرگتر کردند.
این تحقیق به بررسی ۱٫۲ میلیون بیمار و به همان تعداد گروه کنترل شامل افراد سالم پرداخته است. نتایج این تحقیق که در تأیید بررسیهای گذشته بود، نشان داد
بیماری دوقطبی در بین افراد هنرمند
، متخصصان علمی، رقصندهها، محققان، عکاسان و نویسندگان رواج بیشتری دارد.
نویسندگان به خصوص از بین تمام گروههای بیماری در بین گروههای اسکیزوفرنی، افسردگی، سندروم اضطراب و سوءمصرف مواد بیشتر مشاهده شدند و ۵۰% بیشتر از جمعیت عموم تمایل به خودکشی دارند.
به علاوه، محققان مشاهده کردند که حرفه های خلاق در بین وابستگان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی، بی اشتهایی عصبی، و تا حدودی اوتیسم بیشتر متداول است. سیمون کیاگا مشاور روانپزشک و دانشجوی دکترا در دانشکدهی همه گیرشناسی و آمار زیستی، میگوید نتایج این تحقیق منجر به در نظر گرفتن روشهای جدیدی برای بررسی بیماریهای ذهنی میشود.
او میگوید: “اگر ما اینطور در نظر بگیریم که یک سری پدیدههای همراه با بیماری مفید هستند، این راه جدید برای درمان بیماری را نشان میدهد. در این صورت پزشکان و بیماران به این فکر خواهند افتاد که چه بخشی را معالجه کنند و به چه قیمتی، بر خلاف گذشته که تلاش برای از بین بردن تمام بیماری صورت میگرفت.”
ارسطو خلاقیت را با صرع، مالیخولیا، و افسردگی مرتبط می سازد. او نوشته است که در زمینه فلسفه، سیاست، شعر و هنر افرادی که برجسته شمرده شده اند همگی تمایل به افسردگی داشته اند. یکی از نظریه های باستانی خلاقیت، آنرا به عنوان دیوانگی درنظر می گیرد.
این دیدگاه، خودجوشی و غیرعقلانی بودن خلاقیت را نتیجه جنون می داند. موضوع نبوغ و دیوانگی قرنها ادامه یافت. بحث مالیخولیا در قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی میان هنرمندان رواج شدیدی یافت. لمبروزو در کتاب معروف خود ( بشر نابغه ) تاکید می کند که انسان به مقتضای ساختمان زودشکن اعصاب خود، خواه ناخواه به سوی جنون سوق داده می شود و نبوغ را یک نوع جنون انسانهای خوشبخت می داند که آنان را به جای سوق دادن به بیمارستانهای روانی، به اوج شهرت و افتخار می رساند.
از بررسی های رنک که دانشمندان و هنرمندان را به وسیله آزمون های فرافکن مورد بررسی قرار داده و همچنین مطالعه زندگی هنرمندان نامی و مشهور این نتیجه حاصل می شود که احتمالاً بین خلاقیت هنری و اختلالات روانی رابطه ای وجود دارد. برای مثال در تحقیق رنک، ارنست همینگوی، ویرجینیا ولف، هارت کرین، چاترتن، شلی و ساموئل واتسون جزء آن دسته از دانشمندان و هنرمندانی بودند که بیش از دیگران با مشکلات روانی دست و پنجه نرم کرده اند.
موسیقی دانان مشهور مانند بتهوون، شوبرت و چایکوفسکی دچار افسردگی بوده اند.
بررسی زندگی ادوارد مانچ نقاش مشهور آلمانی نشان می دهد که از هذیان های تعقیب و توهمات شنیداری رنج می برده است.
ون گوگ نقاش مشهور نیز مبتلا به صرع و نوسانات شدید خلقی بوده است.
چارلی چاپلین، کارگردان، نویسنده و هنرپیشه بزرگ جهان هم دارای نوسانات خلقی بوده است.
هنری مورنو دارای اختلال شدید منیک دپرسیو بوده و سرانجام دست به خودکشی زده و مارلون براندو سالها تحت رواندرمانی بوده است
منبع (http://hshafiee.persianblog.ir/post/272/)
در سال 2011 تیم تحقیقاتی موسسهی کارولینسکا نشان داد که
هنرمندان و دانشمندان معمولاً از خانواده هایی هستند که در آنها بیماری دوقطبی و اسکیزوفرنی (روانگسیختگی) رواج بیشتری دارد
! آنها سپس با در نظر گرفتن سایر بیماریها نظیر افسردگی، بیاشتهایی عصبی، سندروم اضطراب،
اوتیسم
، بیش فعالی-کم توجهی، سوء استعمال مشروبات الکلی، و خودکشی و نیز با درنظرگرفتن بیمارانی که خارج از بیمارستان هستند، دامنه تحقیق خود را بزرگتر کردند.
این تحقیق به بررسی ۱٫۲ میلیون بیمار و به همان تعداد گروه کنترل شامل افراد سالم پرداخته است. نتایج این تحقیق که در تأیید بررسیهای گذشته بود، نشان داد
بیماری دوقطبی در بین افراد هنرمند
، متخصصان علمی، رقصندهها، محققان، عکاسان و نویسندگان رواج بیشتری دارد.
نویسندگان به خصوص از بین تمام گروههای بیماری در بین گروههای اسکیزوفرنی، افسردگی، سندروم اضطراب و سوءمصرف مواد بیشتر مشاهده شدند و ۵۰% بیشتر از جمعیت عموم تمایل به خودکشی دارند.
به علاوه، محققان مشاهده کردند که حرفه های خلاق در بین وابستگان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی، بی اشتهایی عصبی، و تا حدودی اوتیسم بیشتر متداول است. سیمون کیاگا مشاور روانپزشک و دانشجوی دکترا در دانشکدهی همه گیرشناسی و آمار زیستی، میگوید نتایج این تحقیق منجر به در نظر گرفتن روشهای جدیدی برای بررسی بیماریهای ذهنی میشود.
او میگوید: “اگر ما اینطور در نظر بگیریم که یک سری پدیدههای همراه با بیماری مفید هستند، این راه جدید برای درمان بیماری را نشان میدهد. در این صورت پزشکان و بیماران به این فکر خواهند افتاد که چه بخشی را معالجه کنند و به چه قیمتی، بر خلاف گذشته که تلاش برای از بین بردن تمام بیماری صورت میگرفت.”
ارسطو خلاقیت را با صرع، مالیخولیا، و افسردگی مرتبط می سازد. او نوشته است که در زمینه فلسفه، سیاست، شعر و هنر افرادی که برجسته شمرده شده اند همگی تمایل به افسردگی داشته اند. یکی از نظریه های باستانی خلاقیت، آنرا به عنوان دیوانگی درنظر می گیرد.
این دیدگاه، خودجوشی و غیرعقلانی بودن خلاقیت را نتیجه جنون می داند. موضوع نبوغ و دیوانگی قرنها ادامه یافت. بحث مالیخولیا در قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی میان هنرمندان رواج شدیدی یافت. لمبروزو در کتاب معروف خود ( بشر نابغه ) تاکید می کند که انسان به مقتضای ساختمان زودشکن اعصاب خود، خواه ناخواه به سوی جنون سوق داده می شود و نبوغ را یک نوع جنون انسانهای خوشبخت می داند که آنان را به جای سوق دادن به بیمارستانهای روانی، به اوج شهرت و افتخار می رساند.
از بررسی های رنک که دانشمندان و هنرمندان را به وسیله آزمون های فرافکن مورد بررسی قرار داده و همچنین مطالعه زندگی هنرمندان نامی و مشهور این نتیجه حاصل می شود که احتمالاً بین خلاقیت هنری و اختلالات روانی رابطه ای وجود دارد. برای مثال در تحقیق رنک، ارنست همینگوی، ویرجینیا ولف، هارت کرین، چاترتن، شلی و ساموئل واتسون جزء آن دسته از دانشمندان و هنرمندانی بودند که بیش از دیگران با مشکلات روانی دست و پنجه نرم کرده اند.
موسیقی دانان مشهور مانند بتهوون، شوبرت و چایکوفسکی دچار افسردگی بوده اند.
بررسی زندگی ادوارد مانچ نقاش مشهور آلمانی نشان می دهد که از هذیان های تعقیب و توهمات شنیداری رنج می برده است.
ون گوگ نقاش مشهور نیز مبتلا به صرع و نوسانات شدید خلقی بوده است.
چارلی چاپلین، کارگردان، نویسنده و هنرپیشه بزرگ جهان هم دارای نوسانات خلقی بوده است.
هنری مورنو دارای اختلال شدید منیک دپرسیو بوده و سرانجام دست به خودکشی زده و مارلون براندو سالها تحت رواندرمانی بوده است
منبع (http://hshafiee.persianblog.ir/post/272/)