PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث خرد و اندیشه در شعر شاعران ایران زمین



حسنعلی ابراهیمی سعید
21st October 2015, 07:56 PM
فردوسی شاهنامه را با نام خدایی آغاز می کند که صاحب جان و خرد است و مهمتر از آن چیزی را در ذهن خود نمی یابد.


به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد

و بعد ازآن ابیاتی را درستایش خرد و بیان ویژگی های خرد می سراید.

خرد بهتر از هرچه ایزدت داد ستایش خرد را به از راه داد

خرد افسر شهریاران بود خرد زیور نامداران بود

خرد زنده جاودانی شناس خرد مایه زندگانی شناس

خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دوست گیرد به هر دو سرای

خرد جسم و جانست چو بنگری تو بی جسم شادان جهان نسپری

فردوسی خرد را مایۀ زندگانی و زیور نامداران وراهنما و حتی شاداب بخش زندگی می داند و معتقد است که خداوند هیچ نعمتی بهتر از خرد به انسان نداده است.

مولانا هم اندیشه را که حاصل خرد است تنها عنصر وجود آدمی می داند و می گوید:

ای برادر تو فقط اندیشه ای مابقی تواستخوان و ریشه ای

سعدی هم بزرگی را به عقل می داند نه به سن و توصیه می کند اول اندیشه وانگهی گفتار

فردوسی سر انجام بدی انسانها را به عدم خرد ورزی نسبت می دهد و می گوید:

به یزدان گر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم

اگر حافظ آسایش دو گیتی را مروت نشان دادن به دوستان و مدارا کردن با دشمنان می داند

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا

فردوسی مدارا را برادر خرد می داند و حاصل خردرا فروتنی

مدارا خرد را برادر بود خرد بر سر جان چو افسر بود

سعدی نیز بدست آوردن دلی را از طریق مدارا مقبول می شمارد

وقتی به لطف گوی و مدارا و مردمی باشد که در کمند قبول آوری دلی

باز فردوسی خرد را یک توانمندی بزرگ می شمارد که آدمی را از فریب زمانه خوردن باز می دارد ،زمانه ای که همواره شیطان با صد حیل در برابر آدمیان جولان می دهد تا آن را بفریبد ،زمانه ای که عارفان سالکان و عاقلان همواره او را نکوهش کرده اند،که درصدد به ذلت نشاندن انسانهاست و به کام جوانمردان و عاقلان نیست:

کو را در جهان هست هوش و خرد کجا او فریب زمانه خورد

و در روزگاری که شادی جز با ابزار مال و منال امکان نداشت و این ابزار نیز در دست حاکمان بود وبس ،فردوسی به انسانها امیدواری می دهد که جز آنها وسیلۀ دیگری نیز هست تا با بکارگیری آن امیدوار و شاد باشید.

همیشه خردمند امیدوار نبیند به جز شادی از روزگار

اگر چه حافظ نیز ضمن اعتراف به ناکامی های خود

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

امید خود را از دست نمی دهد

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور

نمی دانم حافظ به چه اطمینان و اعتباری تغییر روزگار و دوران را نوید می دهد. شاید آمدن یوسف گم گشته به کنعان او را امیدوار ساخته است تا مطمئن شود عیش و خوشی رخت بربسته از سرزمینش نیز بسان یوسف باز خواهد گشت

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

کلبۀ احزان شود، روزی گلستان غم مخور

اما در این زمانه نه یعقوب صفتی هست که این همه صبر داشته باشد و نه زائر خانۀ خدایی هست که به شوق دیدار خانه اش،خار مغیلان را تحمل کندوصبرداشته باشد تا مشمول مصداق آیۀ شریفۀ ان الله مع الصابرین شود.

فردوسی این اعتقاد را ندارد که عده ای خرد دارند و عده ای خرد ندارند بلکه این اعتقاد را دارد که همه این خرد را دارند اما با سپاس و ستایش خداوند می توانند این خرد را توانمند تر کنند.

سپاس خداوند دانا کنم روان و خرد را توانا کنم

http://s-samadian.blog.ir/1394/05/31/%D8%AE%D8%B1%D8%AF-%D9%88-%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد