پلکان
17th October 2015, 01:34 PM
زندگینامه آلبرت اینشتین
به طور قطع همۀ ما آلبرت اینشتین را میشناسیم و می دانیم در سال های زندگیش چه خدمتی به بشر و علم فیزیک کرده است. مطمئنا شرح اختراعات و نوآوری های آلبرت انیشتین از تحمل این مقاله خارج است بنابراین موسسه دارایی های فکری و فناوری پلکان قصد دارد به طور خلاصه به شرح زندگینامه آلبرت انیشتین بپردازد:سالهاي اوليه زندگي آلبرت انیشتین :
آلبرت انيشتين در چهاردهم مارس 1879 در شهر "اولم" که شهر متوسطي از ناحيه "ورتمبرگ آلمان" بود متولّد شد. امّا شهر مزبور در زندگي او اهميتي نداشته است. زيرا يک سال بعد از تولّد او خانواده وي از "اولمگ عازم گمونيخ" گرديد.پدر آلبرت، "هرمان انيشتين" کارخانه ي کوچکي براي توليد محصولات الکترو شيميايي داشت و با کمک برادرش که مدير فني کارخانه بود، از آن بهره برداري ميکرد. گر چه در کار معاملات بصيرت کامل نداشت. پدر آلبرت از لحاظ عقايد سياسي نيز مانند بسياري از مردم آلمان گر چه با حکومت پروسيها مخالفت داشت امّا امپراتوري جديد آلمان را ستايش ميکرد و صدراعظم آن "بيسمارک" و "ژنرال مولتکه" و امپراتور پير يعني "ويلهم اول" را گرامي ميداشت.
مادر انيشتين که قبل از ازدواج "پائولين کوخ" نام داشت بيش از پدر زندگي را جدي ميگرفت و زني بود از اهل هنر و صاحب احساساتي که خاص هنرمندان است و بزرگترين عامل خوشي او در زندگي و وسيله تسلاي وي از علم روزگار موسيقي بود.
آلبرت کوچولو به هيچ مفهوم کودک عجوبه اي نبود و حتی مدت زيادي طول کشيد تا سخن گفتن آموخت. بطوريکه پدر و مادرش وحشت زده شدند که مبادا فرزندشان ناقص و غيرعادي باشد، امّا بالاخره شروع به حرف زدن کرد ولي غالبا ساکت و خاموش بود و هرگز بازيهاي عادي را که ما بين کودکان انجام مي گرفت و موجب سرگرمي کودک و محبت في ما بين مي شود را دوست نداشت.
http://pellekan.ir/Uploads/Image/%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B9-%D8%AB%D8%A8%D8%AA-%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%B9%DB%8C%D9%86.jpg (http://pellekan.ir/)
آلبرت مرتبا و هر سال از پس سال ديگر طبق تعاليم کاتوليک تحصيل کرد و از آن لذت فراوان برد و حتي در مواردي از دروس که به شرعيات و قوانين مذهبي کاتوليک بستگي داشت چنان قوي شد که مي توانست در هر مورد که همشاگردانش قادر نبودند به سوألهاي معلم جواب دهند او به آنها کمک مي کرد.انيشتين جوان در ده سالگي مدرسه ابتدائي را ترک کرد و در شهر مونيخ به مدرسه متوسطه "لوئيت پول" وارد شد . در مدرسه متوسطه اگر مرتکب خطايي مي شدند راه و رسم تنبيه ايشان آن بود که مي بايست بعد از اتمام درس ، تحت نظر يکي از معلمان ، در کلاس توقيف شوند و با درنظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگيز کلاسهاي درس ، اين اضافه ماندن شکنجه اي واقعي محسوب مي شد.دوران دانشجويي اینشتین :
در اين دوران مشهورترين مؤسسه فني در اروپای مرکزي به استثناي آلمان ، مدرسه ي "دارالفنون سوئيس" در شهر "زوريخ" بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شرکت کرد ولي بخاطر اينکه درعلوم طبيعي اطلاعاتي وسيع نداشت درامتحان پذيرفته نشد. با اين حال مدير دارالفنون زوريخ تحت تأثير اطلاعات وسيع او در رياضيات واقع شد و از او درخواست کرد که ديپلم متوسطه اي را که براي ورود به دارالفنون لازم است در يک مدرسه سوئيسي بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک "آآرائو" که با روش جديدي اداره مي شد معرفي کرد. بعد از يک سال اقامت در مدرسه مذبور ديپلم لازم را بدست آورد و در نتيجه بدون امتحان در دارالفنون زوريخ پذيرفته شد. با اين که درس هاي فيزيک دارالفنون آميخته با هيچ گونه عمق فکري نبود باز هم حضور در آنها آلبرت را تحريک کرد که کتب جستجوکنندگان بزرگ را مورد مطالعه قرار دهد. او، آثار استادان کلاسيک فيزيک نظري از قبيل: "بولترمان" ، "ماکسول" و "هوتز" را با حرص عجيبي مطالعه کرد. شب و روز اوقات او با مطالعه اين کتابها مي گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه اي آشنا شد که چگونه بنيان رياضي مستحکمي ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصيلات خود را پايان داد و به مسأله مهم پیدا کردن شغل مواجه شد.از آنجا که نتوانست مقام تدريسي در مدرسه پولي تکنيک بدست آورد تنها راهي باقي ماند و آن اين بود که چنين شغل و مقامي در مدرسه ي متوسطه اي جستجو کند.
اکنون سال 1910 شروع شده و آلبرت بيست و يک سال داشت و تابعيت سوئيس را بدست آورده بود. او در آن هنگام داوطلب شغل معلمي خصوصي گرديد و پذيرفته شد. انيشتين از کار خود راضي و حتي خوشبخت بود که مي تواند به پرورش جوانان بپردازد، اما بزودي متوجه شد که معلمان ديگر نيکي ای را که او مي کارد ضايع و فاسد مي کنند و اين شغل را ترک کرد. بعد از اين دوران تاريک ، ناگهان نوري درخشيد و بعد از مدتي در دفتر ثبت اختراعات مشغول به کار شد و به شهر "برن" انتقال يافت. کمي بعد از انتقال به شهر برن انيشتين با "ميلواماريچ" همشاگرد قديم خود در مدرسه ي پولي تکنيک ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر پي در پي بود که اسم پسر بزرگتر را "هانس" گذاشتند. کار انيشتين در دفتر اختراعات خالي از لطف نبود و حتي بسيار جالب مي نمود. وظيفه ي وي آن بود که اختراعات را که به دفتر مذبور مي آوردند مورد آزمايش اوليه قرار مي داد.شايد تمرين در همين کار موجب شده بود که وي با قدرت خارق العاده و بي مانند بتواند همواره نتايج اصلي و اساسي هر فرض و نظريه جديدي را با سرعت درک و استخراج کند. چون انيشتين به خصوص به قوانين کلي فيزيک علاقه داشت و به حقيقت در صدد بود که با کمک محدودي ميدان وسيع تجارت را به وجهي منطقي استنتاج کند.در اواخر سال 1910 کرسي فيزيک نظري در دانشگاه آلماني پراگ خالي شد. انتصاب استادان اين قبيل دانشگاهها طبق پيشنهاد دانشکده بوسيله ي امپراتور اتريش انجام مي گرفت که معمولا حق انتخاب خويش را به وزير فرهنگ وا مي گذاشت. تصميم قطعي براي انتخاب داوطلب ، قبل از همه ، بر عهده ي فيزيکداني به نام "آنتون لامپا" بود و او براي انتخاب استاد دو نفر را مد نظر داشت که يکي از آنها "کوستاويائومان" و ديگري "انيشتين" بود. "يائومان" آن را نپذيرفت و پس از کش و قوسها فراوان انيشتين اين مقام را پذيرفت.وي صاحب دو ويژگي بود که موجب گرديد وي استاد زبردستي گررد. اولين آنها اين بود که علاقه ي فراوان داشت تا براي عده ي بيشتري از همنوعان خود و بخصوص کسانيکه در حول وحوش او مي زيسته اند مفيد باشد. ويژگي دوم او ذوق هنريش بود که انيشتين را وا مي داشت که نه فقط افکار عمومي خود را به نحوي روشن و منطقي مرتب سازد، بلکه روش تنظيم و بيهن آنها به نحوي باشد که چه خود او و چه مستهعان از نظر جهان شناسي نيز لذت مي برند.
هدف انيشتين اين بود که فضاي مطلق را از فيزيک براندازد. نظريه نسبيت سال 1905 که در آن انيشتين فقط به حرکت مستقيم الخط متشابه پرداخته بود توانست با کمک از اصل تعادل، پديده هاي جديدي را در مبحث نور پيش بيني کند که قابل مشاهده بوده اند و مي توانست صحت نظريه جديد او را از لحاظ تجربي تأييد کرد.عزيمت اینشتین از پراگ :در مدتي که انيشتين در پراگ تدريس مي کرد، نه فقط نظريه جديد خود را درباره غير وي بنا نهاد بلکه با شدت بيشتري نظريه ي خود را درباره ي کوآنتوم نو را که در شهر برن شروع کرده بود ، توسعه داد. با همه ي اين تفاصيل انيشتين به دانشگاه پراگ اطلاع داد که در خاتمه دوره تابستاني سال 1912 خدمت اين دانشگاه را ترک خواهد کرد. عزيمت ناگهاني انيشتين از شهر پراگ موجب سر وصداي بسيار در اين شهر شد در سر مقاله بزرگترين روزنامه ي آلماني شهر پراگ نوشته شد: « نبوغ و شهرت فوق العاده انيشيتن باعث شد که همکارانش او را مورد شکنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ ترک کرد.» انيشتين عازم شهر زوريخ گرديد و در پايان سال 1912 با سمت استادي در مدرسه ي "پلي تکنيک" زوريخ مشغول به کار شد. شهرت انيشتين به تدريج تا آنجا رسيده بود که بسياري از مؤسسات و سازمانهاي علمي جهان علاقه داشتند که وي بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ايشان در ارتباط باشد.
سالها بود که مقامات رسمي آلمان کوشش مي کردند که شهر برلن نه فقط مرکز قدرت سياسي و اقتصادي باشد بلکه در عين حال کانون فعاليت هنري و علمي نيز محسوب گردد. به همين جهت از انيشتين دعوت بعمل آوردند. مدت کمي بعد از ورود انيشتين به "برلن" ، انيشتين از زوج خويش "هيلوا" که از جنبه هاي مختلف با او عدم توافق داشت جدا گرديد و زندگي را با تجرد مي گذارند. هنگامي که به عضويت آکادمي پاشاهي انتخاب شد سي و چهار سال سن داشت و نسبت به همکاران خود که از او مسن تر بودند بيش از حد جوان مي نمود. در اين حال همه انيشتين را در وهله ي اول مردي مؤدب ودوست داشتني به نظر مي آوردند. فعاليت اصلي انيشتين در برلن اين بود که با همکاران خويش و يا دانشجويان رشته ي فيزيک درباره ي کارهاي علمي مصاحبه و مذاکره کند وآنها را در تهيه برنامه ي جستجوي علمي راهنمايي کند. هنوز يکسال از اقامت انيشتين در برلن نگذشته بود که ماه اوت 1914 جنگ جهاني شروع شد.einstein_2nd_wife در مدت جنگ جهاني اول، اخبار روزنامه هاي برلن همه روزه از وقايع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان بود. در عين حال انيشتين در منزل خود با دختر عمه ي خويش "الزا" آشنايي پيدا کر. الزا زني مهربان و خونگرم بود و همچنين او از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت با اينحال انيشتين با او ازدواج کرد. جنگ بين المللي و شرايط معرفت النفسي که در نتيجه ي آن بر دنياي علم تحصيل گرديد مانع از آن نشد که انيشتين با حرارت فوق العاده به توسعه وتکميل نظريه ي ثقل خويش بپردازد. وي با پيمودن راه تفکّري که در پراگ و زوريخ پيش گرفته بود توانست در سال 1916 نظريه اي جاذبه ي عمومي بنا نهد که مستقل از نظريه هاي گذشته و از نظر منطقي داراي وحدت کامل بود.اهميت نظريه جديد به زودي مورد تأييد و توجه دانشمنداني واقع گرديد که داراي قدرت خلاق علمي بودند. تأييد تجربي نظريه انيشتين توجه عموم مردم را به شدت جلب کرده بود. از اين پس ديگر انيشتين مردي نبود که فقط مورد توجه دانشمندان باشد و بس. به زودي وي نيز همچون زمامداران مشهور ممالک ، بازيگران بزرگ سينما و تئاتر شهرت عام بدست آورد.
مسافرتهاي انيشتين :تبليغات مخالف و حملاتي که عليه انيشتين مي شد موجب گرديد که در تمام ممالک جهان و در همه ي طبقات اجتماعي توجه عموم مردم به سوي نظريه هاي او جلب شود. مفاهيمي که براي توده هاي مردم هيچگونه اهميتي نداشته است وعامه ي ايشان تقريبأ چيزي از آن درک نمي کردند موضوع مباحث سياسي گرديد. انيشتين دراين زمان سفرهاي خود را آغاز کرد.
http://pellekan.ir/Uploads/Image/%D8%AB%D8%A8%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B 1%D8%A7%D8%B9-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D 9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%AA%DB%8C% D9%86.jpg (http://pellekan.ir/)
ابتدا به هلند، بعد به کشورهاي چک و اسلواکي، اسپانيا، فرانسه، روسيه، اتريش، انگليس، آمريکا و بسياري کشورهاي ديگر. اما نکته قابل توجه اين است که وقتي انيشتين و همسر او به بندرگاه نيويورک وارد شدند با استقبال شديد و تظاهرات پر شوري مواجه شدند که به احتمال قوي نظير آن هرگز هنگام ورود يکي از دانشمندان رخ نداده بود.انيشتين به آسيا و به کشورهاي چين، ژاپن و فلسطين سفر کرده است و اين خاتمه ي سفرهاي او بود. درسال 1924 بعد از مسافرتهاي متعدد به اکناف جهان، انيشتين بار ديگر در برلن مستقر گرديد. حملات همچنان بر او ادامه داشت و نظريات او را بعنوان بيان افکار قوم يهود و به سوي فاشيسم مي دانستند به اين دليل انيشتين به شهر پرنيستون در آمريکا مي رود. بعد از چندي همسرش الزا در سال 1936 از دنياي مي رود و خواهر انيشتين که در "فلورانس" بود به شهر پرنيستون نزد برادرش آمد. در همين دوران انيشتين تابيعت کشور آمريکا را مي پذيرد. انيشتين در سال 1945 طبق قانون بازنشستگي مقام استادي مؤسسه مطالعات عالي پرنيستون را ترک کرد، ولي اين تغيير سمت رسمي ، تغييري در روش زندگي و کار او به وجود نياورد. وي کماکان در پنيستون بسر مي برد و در مؤسسه ي مذبور تجسسات خود را ادامه داد.آخرين سالهاي زندگي انيشتين :
این دوران تجسس در نيمه انزواي شهر پرنيستون به تدريج با اصطراب و احتشاش آميخته مي شد. هنوز ده سال ديگر از زندگي انيشتين باقي مانده بود، ليکن اين دوره ي ده ساله درست مصادف با هنگامي بود که عهد "بمب اتم" شروع مي گرديد و بشريت تمرين و آموزش خويش را در اين زمينه آغاز مي کرد. بنابراين مسأله واقعي که براي او مطرح شد موضوع چگونگي پيدايش بمب اتم بود.
با وجود اينکه منظور ما در اين جا دادن چشم اندازي مختصر از روابط انيشتين با حوادث بزرگ سياسي آخرين سالهاي زندگي او مي باشد، باز هم اگر از دو موضوع اساسي ياد نکنيم همين چشم انداز هم ناقص خواهد بود:
- يکي از آنها نامه ي مشهور است که وي مي بايست براي همکاري خود در شوروي بفرستد
- دوم شرح وقايعي است که در اوضاع و احوال فيزيکدانان آمريکايي، خاصه دانشمندان اتمي، در داخل مملکت خودشان تغيير بسيار ايجاد کرد.اکنون مي توانيم بصورت شايسته تري همه ي آنچه را که گهگاه موجب تيره شدن پايان زندگي وي مي شد مشاهده کنيم و سرانجام روز هجدهم آوريل 1955 بزرگترين دانشمند و متفکر قرن بيستم، پيغمبر صلح و حامي و مدافع محنت ديدگان جهان، مردي که احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه ي مردان جهان بوده است، در شهر "پرنيستون" واقع در ممالک متحده آمريکاي شمالي از زندگي وتفکر و مبارزه دست کشيد و از دار دنيا رفت و در گذشت.نبوغ انیشتین :اینشتین در نوجوانی، علاقه چندانی به تحصیل نداشت پدرش از خواندن گزارش هایی که آموزگاران درباره پسرش می فرستادند، رنج می برد. گزارش ها حاکی از آن بودند که آلبرت شاگردی کند ذهن، غیرمعاشرتی و گوشه گیر است. در مدرسه او را "بابای کند ذهنی" لقب داده بودند. در حالی که بعدها به خاطر تحقیقاتش جایزه نوبل گرفت!
شاید شما نیز این جملات را خوانده یا شنیده باشید و شاید این پرسش نیز ذهن شما را به خود مشغول کرده باشد که چگونه ممکن است شاگردی که از تحصیل و مدرسه فراری بوده است، برنده جایزه نوبل و به عقیده برخی از دانشمندان، بزرگ ترین دانشمندی شود که تاکنون چشم به جهان گشوده است؟
با مطالعه دقیق تر زندگی این شاگرد دیروز، پاسخ مناسبی برای این پرسش پیدا خواهیم کرد.
آلبرت بچه آرامی بود و والدینش فکر می کردند که کند ذهن است. او خیلی دیر زبان باز کرد، اما وقتی به حرف آمد، مثل بچه های دیگر «من من» نمی کرد و کلمه ها را در ذهنش می ساخت. وقتی به سن چهارسالگی پاگذاشت، با بیلچه سر خواهر کوچکش را شکست و با این کار ثابت کرد که اگر بخواهد، می تواند بچه نا آرامی باشد!
پدر و مادر آلبرت به بچه های کوچک خود استقلال می دادند. آنان آلبرت چهارساله را تشویق می کردند که راهش را در خیابان های حومه مونیخ پیدا کند. در پنج سالگی او را به مدرسه کاتولیک ها فرستادند. آن مدرسه با شیوه ای قدیمی اداره می شد. آموزش از طریق تکرار بود. همه چیز با نظمی خشک تحمیل می شد و هیچ اشتباهی بی تنبیه نمی ماند و آلبرت از هر چیزی که حالت زور و اجبار و جنبه اطاعت مطلق داشته باشد، متنفر بود.اغلب کسانی که درباره تنفر اینشتین از مدرسه، معلم و تحصیل نوشته اند، به نوع مدرسه، شیوه تدریس معلم و مطالبی که این دانش آموز باید فرامی گرفت، کمتر اشاره کرده اند. بازخوانی یک واقعه مهم در زندگی اینشتین ما را با مدرسه محل تحصیل او آشناتر می کند:
روزی آلبرت مریض بود و در خانه استراحت می کرد. پدرش به او قطب نمای کوچکی داد تا سرگرم باشد. اینشتین شیفته قطب نما شد. او قطب نما را به هر طرف که می چرخاند، عقربه جهت شمال را نشان می داد.آلبرت کوچولو به جای این که مثل سایر بچه ها آن را بشکند و یا خراب کند، ساعت ها و روزها و هفته ها و ماه ها به نیروی اسرار آمیزی فکر می کرد که باعث حرکت عقربه قطب نما می شود. عموی آلبرت به او گفت که در فضا نیروی نادیدنی (مغناطیس) وجود دارد که عقربه را جابه جا می کند. این کشف تأثیر عمیق و ماندگاری بر او گذاشت.
در آن زمان، این پرسش برای آلبرت مطرح شد که چرا در مدرسه، چیز جالب و هیجان انگیزی مثل قطب نما به دانش آموزان نشان نمی دهند؟! از آن به بعد، تصمیم گرفت خودش چیزها را بررسی کند و به مطالعه آزاد مشغول شود.راز نهفته در نبوغ او :بعد از مرگ انیشتین در 1955 مغز او توسط توماس تولتز هاروی برای تحقیقات برداشته شد. اما این کار به صورت غیر قانونی انجام شد. بعدها پسر انیشتین به او اجازه تحقیقات، در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد. هاروی تکه هایی از مغز انیشتین را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد. از این مطالعات دریافت می شود که مغز انیشتین در مقایسه با میانگین متوسط انسان ها، مقدار بسیار زیادی سلول های "گلیال" که مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است.
همچنین مغز انیشتین مقدار کمی چین خوردگی حقیقی موسوم به شیار "سیلویوس" داشته، که این مسئله امکان ارتباط آسان تر سلول های عصبی را با یکدیگر فراهم می سازد. علاوه بر این ها مغز او دارای تراکم و چگالی زیادی بوده است و همینطور قطعه آهیانه پایینی دارای توانایی همکاری بشتر با بخش تجزیه و تحلیل ریاضیات است.
سال شمار زندگي آلبرت انيشتين :- تولد: در تاريخ 24 اسفند سال 1258 هجري شمسي ,در شهر اولم آلمان Ulm.- نام پدر: هرمان انیشتين (1226-1281 ه. ش/ وي 55 سال زيست).- نام مادر: پائولين كخ (1237-1299ه.ش/ وي 63 سال زيست).- مادر انشتين 11 سال از شوهرش هرمان جوانتر بود و آلبرت هنگاميكه پدرش 32 ساله و مادرش 21 ساله بود بدنيا آمد.- هرمان يك مهندس برق بود كه البته در كارهاي اقتصادي زياد وارد نبود.- پائولين هم خانه دار بود و گهگاهي ويولن تدريس مي كرد.1259: در يك سالگي، انشتين به همراه خانواده مونيخ هجرت كرد.1260: در دو سالگي، خواهرش ماجا (ماريا - مريم) بدنيا آمد. (او در سال 1330 هجري شمسي در سن 70 سالگي از دنيا رفت).1267: به مدرسه ي لوئيت پولد مونيخ وارد شد. (در سن 9 سالگي).1273: در حالي كه انشتين 15 ساله دانش آموز كلاس ششم بود، خانواده اش به ايتاليا هجرت كردند و انشتين در مدرسه ي شبانه روزي لوئيت پولد ماند.1274: انشتين 16 ساله، به خانواده اش در پاويا ملحق شد و سپس به مدرسه ي كانتونال در شهر آرا واقع در سوئيس رفت.1275: تابعيت آلماني اش را رسما انكار كرد. و تابعيت سوئيس را پذيرفت. در هفده سالگي از مدرسه ي شهر آرا ديپلم گرفت و سپس در مركز صنعتي فدرال ETH در شهر زوريخ در رشته ي رياضي و فيزيك ثبت نام كرد.1279: پس از چهار سال در سن 21 سالگي از مركز صنعتي فدرال ETH فارغ التحصيل شد و ديپلم گرفت.1280: در سن 22 سالگي شهروند سوئيس شد.1281: در سن 23 سالگي در مؤسسه اي كه امتياز ثبت اختراعات (http://pellekan.ir/patent.htm) را ارائه مي كرد در شهر برن، استخدام شد. در اين سال پدرش در سن 54 سالگي درگذشت.1282: در سن 24 سالگي با ميلوا ماريك (1254-1323/ وي 69 سال زیست) - كه 4 سال بزرگتر از انشتين بود- ازدواج كرد. در آن زمان ميلوا دختري 28 ساله بود. آنها دو پسر داشتند. هانس آلبرت (1283-1352/ وي 69 سال زيست) كه مهندسي مكانيك شاخه ي هيدرولوژي خواند و در كارش موفق بود. و ادوارد (1289-1344/ وي 55 سال زيست) و دچار بيماري شيزوفرني علاج ناپذيري بود. آنها يك دختر هم داشتند بنام ليزرل (1281-نامعلوم؟) كه قبل از ازدواج آنها از مادر و پدر ديگري بدنيا آمده بود و آنها او را به فرزند خواندگي قبول كردند. سرنوشت او نا معلوم است.1284: در سن 26 سالگي، در مجله ي Annalen der Physik آلمان مقاله ي مربوط به كوانتومهاي نور و اثر فوتوالكتريك، مقاله ي مربوط به حركت براوني ذرات در نظريه ي اتمي ، مقاله ي نسبيت خاص، مقاله ي همساني انرژي و جرم، مقاله ي نظريه ي كوانتومي براي مواد حالت جامد در رابطه با گرماي ويژه و مقاله ي اصول نسبيت عام كه اذعان مي كرد كه گرانش همانند شتاب است، را بچاپ رساند.1288: در سن 30 سالگي، در دانشگاه زوريخ دانشيار شد. كارهاي بيشتري روي نظريه ي كوانتومي كرد.1290: در سن 32 سالگي، در دانشگاه كارل - فرديناند در شهر پراگ استاد كامل شد. خميدگي نور در نور ستاره ها را هنگام خورگرفت (خورشيد گرفتگي) پيش بیني كرد. (هرچند كه مقداري كه پيش بيني كرد غلط بود).1291: در سن 33 سالگي، در ETH (مركز صنعتي فدرال/ يعني همانجايي كه چهار سال درس خوانده بود و ديپلم گرفته بود) استاد كامل شد.1293: در سن 35 سالگي، در دانشگاه برلين استاد كامل شد. ميلوا و فرزندانش را ترك كرد. اين هنگامي بود كه جنگ جهاني اول شروع شد.1294: در سن 36 سالگي، "بيانيه اي به اروپائيان" را با ديگران هم امضا شد كه طبق آن خود را از نظاميگري آلمان جدا مي دانست. مقاله ي معادلات نسبيت عام را بچاپ رساند.1295: در سن 37 سالگي، كتابي در رابطه با نسبيت عام بچاپ رساند. رئيس انجمن فيزيك آلمان شد. تكانه ي كوانتاهاي نور را محاسبه كرد كه در سال 1296 مقاله اي با همين عنوان در رابطه با شبيه سازي گذار اتمي بچاپ رساند.1296: در سن 38 سالگي، مدير مركز قيصر- ويلهلم آلمان شد، (مؤسسه اي كه تحقيقات آلمان را حمايت مي كند) مقاله ي معادلات كيهانشناسي با ثابت كيهاني را بچاپ رساند وانبساط جهان را از معادلات فوق استخراج كرد.1297: هنگامي كه 39 سال داشت، پايان جنگ جهاني اول و انقلاب در آلمان.1298: در 40 سالگي، از ميلوا طلاق گرفت و با الزا انشتين لووتنتال (دختر خاله اش) (1255-1315/ كه 60 سال زیست) هنگامي كه او 43 سال داشت، ازدواج كرد. الزا از شوهر سابقش دو دختر داشت. اليزه (1276-1313/ كه37 سال زیست) و مارگوت (1278-1365/كه 77 سال زیست). هنگام ازدواج مادر اين دو دختر با انشتين، آنها به ترتيب 22 ساله و 20 ساله بودند. بنابر قانون اين دو دختر فاميلي انشتين را پس از ازدواج اخذ كردند. در اين سال خميدگي نوري در يك خور گرفت (خورشيدگرفتگي) مشاهده شد.1299: همزمان با 41 سالگي، اذهان عمومي، با تحريك ضد يهودها، به نظريه ي نسبيت عام و انشتين تاختند. در اين سال مادرش در سن 63 سالگي در گذشت.1300: در42 سالگي، اولين ديدارش از آمريكا.1301: در 43 سالگي، كار بر روي نظريه ي ميدانهاي واحد. ديدار از كشورهاي خاور دور. برنده ي جايزه ي نوبل در فيزيك "به پاس خدمات در فيزيك نظري و بويژه كشف قانونمندي اثر فوتو الكتريك".1303: در 45 سالگي، افتتاح مركز انشتين در برج انشتين در پوتزدام. چاپ مقاله ي نظريه ي بوز- انشتين (بوز فيزيكدان هنديست) در باب افت و خيزهاي آماري.1306: در سن 48 سالگي، آغاز بحث با نيلس بور (فيزيكدان اتريشي) در باب تفسير نظريه ي كوانتومي، در پنجاهمين همايش سال وي.1308: در سن 50 سالگي، مقاله اي براي اذهان عمومي در رابطه با وحدت نظريه ي ميدان گرانشي و ميدان الكترومغناطيسي بچاپ رساند.1309: در سن 51 سالگي، ديدار گسترده اي از آمريكا بخصوص در مركز صنعتي كاليفرنيا داشت.1311: در سن 53 سالگي، بعنوان استاد كامل در مركز تحقيقات مطالعات پيشرفته ي پرينستون انتخاب شد. با رعايت اين مسأله كه بعنوان استاد نيمه وقت در دانشگاه برلين هم باشد.1312: در سن 54 سالگي، نازيها در آلمان بر سر قدرت آمدند. انشتين ابتدا به انگلستان رفت و سپس از آنجا به آمريكا رفته و مقيم آمريكا شد.1313: دختر اول الزا بنام اليزه انشتين درگذشت. در اين سال انشتين 55 ساله بود.1314: در سن 56 سالگي، چاپ مقاله اي بزبان انگليسي تحت عنوان: "آيا توصيف مكانيك كوانتومي از حقيقت واقعي مي تواند كامل باشد؟" بهمراه ب. پوذولسكي و نيلس بور كه بحث بي انتهايي را روي تفسير كوانتوم بوجود آورد.1315: در سن 57 سالگي، مرگ همسرش الزا.1318: در سن 60 سالگي، وقوع جنگ جهاني دوم. انشتين نامه اي به رياست جمهوري آمريكا، روزولت، نوشت از احتمال ساخت بمب اتمي او را آگاه كرد.1319: در سن 61 سالگي، تابعيت آمريكا را پذيرفت ولي تابعيت سوئيس را از دست نداد.1323: همسر اول انشتين، ميلوا ماريك در 69 سالگي گذشت. در اين زمان انشتين 65 ساله بود.1324: در سن 66 سالگي، بمباران اتمي هيروشيما و ناكازاكي. پايان جنگ جهاني دوم.1325: در سن 67 سالگي، بعنوان سرگروه كميته ي فوري دانشمندان اتمي خدمت كرد.1327: در سن 69 سالگي، چاپ مقاله ي: "تعميم نسبيت عام" بعنوان يك نمونه از تلاشها براي دست يابي به ديدگاه رياضي جهان شمول براي نظريه ي ميدانها.1330: در سن 72 سالگي، خواهر انشتين در سن 70 سالگي در گذشت.1331: در سن 73 سالگي، رياست جمهوري به او پيشنهاد شد ولي او نپذيرفت.1334: در 30 فروردين 1334 در سن 76 سالگي در بيمارستاني در شهر پرينستون بر اثر تصلب شرائين در گذشت.در پایان این مقاله باید گفت که کشفیات و نوآوری های آلبرت اینشتین آنقدر مهم و بزرگ است که با گذشت سال های زیاد هنوز هم مورد استفاده دانشمندان و مخترعین بشر قرار میگیرد و باعث کشف ایده و نظریه ای جدید می شود. و در نهایت باید بدانیم آلبرت اینیشتین با چشم گشودن به این جهان خدمت بزرگی به بشر نمود.
منبع: موسسه پلکان (http://pellekan.ir/Biography-Albert-Einstein.htm)
به طور قطع همۀ ما آلبرت اینشتین را میشناسیم و می دانیم در سال های زندگیش چه خدمتی به بشر و علم فیزیک کرده است. مطمئنا شرح اختراعات و نوآوری های آلبرت انیشتین از تحمل این مقاله خارج است بنابراین موسسه دارایی های فکری و فناوری پلکان قصد دارد به طور خلاصه به شرح زندگینامه آلبرت انیشتین بپردازد:سالهاي اوليه زندگي آلبرت انیشتین :
آلبرت انيشتين در چهاردهم مارس 1879 در شهر "اولم" که شهر متوسطي از ناحيه "ورتمبرگ آلمان" بود متولّد شد. امّا شهر مزبور در زندگي او اهميتي نداشته است. زيرا يک سال بعد از تولّد او خانواده وي از "اولمگ عازم گمونيخ" گرديد.پدر آلبرت، "هرمان انيشتين" کارخانه ي کوچکي براي توليد محصولات الکترو شيميايي داشت و با کمک برادرش که مدير فني کارخانه بود، از آن بهره برداري ميکرد. گر چه در کار معاملات بصيرت کامل نداشت. پدر آلبرت از لحاظ عقايد سياسي نيز مانند بسياري از مردم آلمان گر چه با حکومت پروسيها مخالفت داشت امّا امپراتوري جديد آلمان را ستايش ميکرد و صدراعظم آن "بيسمارک" و "ژنرال مولتکه" و امپراتور پير يعني "ويلهم اول" را گرامي ميداشت.
مادر انيشتين که قبل از ازدواج "پائولين کوخ" نام داشت بيش از پدر زندگي را جدي ميگرفت و زني بود از اهل هنر و صاحب احساساتي که خاص هنرمندان است و بزرگترين عامل خوشي او در زندگي و وسيله تسلاي وي از علم روزگار موسيقي بود.
آلبرت کوچولو به هيچ مفهوم کودک عجوبه اي نبود و حتی مدت زيادي طول کشيد تا سخن گفتن آموخت. بطوريکه پدر و مادرش وحشت زده شدند که مبادا فرزندشان ناقص و غيرعادي باشد، امّا بالاخره شروع به حرف زدن کرد ولي غالبا ساکت و خاموش بود و هرگز بازيهاي عادي را که ما بين کودکان انجام مي گرفت و موجب سرگرمي کودک و محبت في ما بين مي شود را دوست نداشت.
http://pellekan.ir/Uploads/Image/%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B9-%D8%AB%D8%A8%D8%AA-%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%B9%DB%8C%D9%86.jpg (http://pellekan.ir/)
آلبرت مرتبا و هر سال از پس سال ديگر طبق تعاليم کاتوليک تحصيل کرد و از آن لذت فراوان برد و حتي در مواردي از دروس که به شرعيات و قوانين مذهبي کاتوليک بستگي داشت چنان قوي شد که مي توانست در هر مورد که همشاگردانش قادر نبودند به سوألهاي معلم جواب دهند او به آنها کمک مي کرد.انيشتين جوان در ده سالگي مدرسه ابتدائي را ترک کرد و در شهر مونيخ به مدرسه متوسطه "لوئيت پول" وارد شد . در مدرسه متوسطه اگر مرتکب خطايي مي شدند راه و رسم تنبيه ايشان آن بود که مي بايست بعد از اتمام درس ، تحت نظر يکي از معلمان ، در کلاس توقيف شوند و با درنظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگيز کلاسهاي درس ، اين اضافه ماندن شکنجه اي واقعي محسوب مي شد.دوران دانشجويي اینشتین :
در اين دوران مشهورترين مؤسسه فني در اروپای مرکزي به استثناي آلمان ، مدرسه ي "دارالفنون سوئيس" در شهر "زوريخ" بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شرکت کرد ولي بخاطر اينکه درعلوم طبيعي اطلاعاتي وسيع نداشت درامتحان پذيرفته نشد. با اين حال مدير دارالفنون زوريخ تحت تأثير اطلاعات وسيع او در رياضيات واقع شد و از او درخواست کرد که ديپلم متوسطه اي را که براي ورود به دارالفنون لازم است در يک مدرسه سوئيسي بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک "آآرائو" که با روش جديدي اداره مي شد معرفي کرد. بعد از يک سال اقامت در مدرسه مذبور ديپلم لازم را بدست آورد و در نتيجه بدون امتحان در دارالفنون زوريخ پذيرفته شد. با اين که درس هاي فيزيک دارالفنون آميخته با هيچ گونه عمق فکري نبود باز هم حضور در آنها آلبرت را تحريک کرد که کتب جستجوکنندگان بزرگ را مورد مطالعه قرار دهد. او، آثار استادان کلاسيک فيزيک نظري از قبيل: "بولترمان" ، "ماکسول" و "هوتز" را با حرص عجيبي مطالعه کرد. شب و روز اوقات او با مطالعه اين کتابها مي گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه اي آشنا شد که چگونه بنيان رياضي مستحکمي ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصيلات خود را پايان داد و به مسأله مهم پیدا کردن شغل مواجه شد.از آنجا که نتوانست مقام تدريسي در مدرسه پولي تکنيک بدست آورد تنها راهي باقي ماند و آن اين بود که چنين شغل و مقامي در مدرسه ي متوسطه اي جستجو کند.
اکنون سال 1910 شروع شده و آلبرت بيست و يک سال داشت و تابعيت سوئيس را بدست آورده بود. او در آن هنگام داوطلب شغل معلمي خصوصي گرديد و پذيرفته شد. انيشتين از کار خود راضي و حتي خوشبخت بود که مي تواند به پرورش جوانان بپردازد، اما بزودي متوجه شد که معلمان ديگر نيکي ای را که او مي کارد ضايع و فاسد مي کنند و اين شغل را ترک کرد. بعد از اين دوران تاريک ، ناگهان نوري درخشيد و بعد از مدتي در دفتر ثبت اختراعات مشغول به کار شد و به شهر "برن" انتقال يافت. کمي بعد از انتقال به شهر برن انيشتين با "ميلواماريچ" همشاگرد قديم خود در مدرسه ي پولي تکنيک ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر پي در پي بود که اسم پسر بزرگتر را "هانس" گذاشتند. کار انيشتين در دفتر اختراعات خالي از لطف نبود و حتي بسيار جالب مي نمود. وظيفه ي وي آن بود که اختراعات را که به دفتر مذبور مي آوردند مورد آزمايش اوليه قرار مي داد.شايد تمرين در همين کار موجب شده بود که وي با قدرت خارق العاده و بي مانند بتواند همواره نتايج اصلي و اساسي هر فرض و نظريه جديدي را با سرعت درک و استخراج کند. چون انيشتين به خصوص به قوانين کلي فيزيک علاقه داشت و به حقيقت در صدد بود که با کمک محدودي ميدان وسيع تجارت را به وجهي منطقي استنتاج کند.در اواخر سال 1910 کرسي فيزيک نظري در دانشگاه آلماني پراگ خالي شد. انتصاب استادان اين قبيل دانشگاهها طبق پيشنهاد دانشکده بوسيله ي امپراتور اتريش انجام مي گرفت که معمولا حق انتخاب خويش را به وزير فرهنگ وا مي گذاشت. تصميم قطعي براي انتخاب داوطلب ، قبل از همه ، بر عهده ي فيزيکداني به نام "آنتون لامپا" بود و او براي انتخاب استاد دو نفر را مد نظر داشت که يکي از آنها "کوستاويائومان" و ديگري "انيشتين" بود. "يائومان" آن را نپذيرفت و پس از کش و قوسها فراوان انيشتين اين مقام را پذيرفت.وي صاحب دو ويژگي بود که موجب گرديد وي استاد زبردستي گررد. اولين آنها اين بود که علاقه ي فراوان داشت تا براي عده ي بيشتري از همنوعان خود و بخصوص کسانيکه در حول وحوش او مي زيسته اند مفيد باشد. ويژگي دوم او ذوق هنريش بود که انيشتين را وا مي داشت که نه فقط افکار عمومي خود را به نحوي روشن و منطقي مرتب سازد، بلکه روش تنظيم و بيهن آنها به نحوي باشد که چه خود او و چه مستهعان از نظر جهان شناسي نيز لذت مي برند.
هدف انيشتين اين بود که فضاي مطلق را از فيزيک براندازد. نظريه نسبيت سال 1905 که در آن انيشتين فقط به حرکت مستقيم الخط متشابه پرداخته بود توانست با کمک از اصل تعادل، پديده هاي جديدي را در مبحث نور پيش بيني کند که قابل مشاهده بوده اند و مي توانست صحت نظريه جديد او را از لحاظ تجربي تأييد کرد.عزيمت اینشتین از پراگ :در مدتي که انيشتين در پراگ تدريس مي کرد، نه فقط نظريه جديد خود را درباره غير وي بنا نهاد بلکه با شدت بيشتري نظريه ي خود را درباره ي کوآنتوم نو را که در شهر برن شروع کرده بود ، توسعه داد. با همه ي اين تفاصيل انيشتين به دانشگاه پراگ اطلاع داد که در خاتمه دوره تابستاني سال 1912 خدمت اين دانشگاه را ترک خواهد کرد. عزيمت ناگهاني انيشتين از شهر پراگ موجب سر وصداي بسيار در اين شهر شد در سر مقاله بزرگترين روزنامه ي آلماني شهر پراگ نوشته شد: « نبوغ و شهرت فوق العاده انيشيتن باعث شد که همکارانش او را مورد شکنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ ترک کرد.» انيشتين عازم شهر زوريخ گرديد و در پايان سال 1912 با سمت استادي در مدرسه ي "پلي تکنيک" زوريخ مشغول به کار شد. شهرت انيشتين به تدريج تا آنجا رسيده بود که بسياري از مؤسسات و سازمانهاي علمي جهان علاقه داشتند که وي بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ايشان در ارتباط باشد.
سالها بود که مقامات رسمي آلمان کوشش مي کردند که شهر برلن نه فقط مرکز قدرت سياسي و اقتصادي باشد بلکه در عين حال کانون فعاليت هنري و علمي نيز محسوب گردد. به همين جهت از انيشتين دعوت بعمل آوردند. مدت کمي بعد از ورود انيشتين به "برلن" ، انيشتين از زوج خويش "هيلوا" که از جنبه هاي مختلف با او عدم توافق داشت جدا گرديد و زندگي را با تجرد مي گذارند. هنگامي که به عضويت آکادمي پاشاهي انتخاب شد سي و چهار سال سن داشت و نسبت به همکاران خود که از او مسن تر بودند بيش از حد جوان مي نمود. در اين حال همه انيشتين را در وهله ي اول مردي مؤدب ودوست داشتني به نظر مي آوردند. فعاليت اصلي انيشتين در برلن اين بود که با همکاران خويش و يا دانشجويان رشته ي فيزيک درباره ي کارهاي علمي مصاحبه و مذاکره کند وآنها را در تهيه برنامه ي جستجوي علمي راهنمايي کند. هنوز يکسال از اقامت انيشتين در برلن نگذشته بود که ماه اوت 1914 جنگ جهاني شروع شد.einstein_2nd_wife در مدت جنگ جهاني اول، اخبار روزنامه هاي برلن همه روزه از وقايع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان بود. در عين حال انيشتين در منزل خود با دختر عمه ي خويش "الزا" آشنايي پيدا کر. الزا زني مهربان و خونگرم بود و همچنين او از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت با اينحال انيشتين با او ازدواج کرد. جنگ بين المللي و شرايط معرفت النفسي که در نتيجه ي آن بر دنياي علم تحصيل گرديد مانع از آن نشد که انيشتين با حرارت فوق العاده به توسعه وتکميل نظريه ي ثقل خويش بپردازد. وي با پيمودن راه تفکّري که در پراگ و زوريخ پيش گرفته بود توانست در سال 1916 نظريه اي جاذبه ي عمومي بنا نهد که مستقل از نظريه هاي گذشته و از نظر منطقي داراي وحدت کامل بود.اهميت نظريه جديد به زودي مورد تأييد و توجه دانشمنداني واقع گرديد که داراي قدرت خلاق علمي بودند. تأييد تجربي نظريه انيشتين توجه عموم مردم را به شدت جلب کرده بود. از اين پس ديگر انيشتين مردي نبود که فقط مورد توجه دانشمندان باشد و بس. به زودي وي نيز همچون زمامداران مشهور ممالک ، بازيگران بزرگ سينما و تئاتر شهرت عام بدست آورد.
مسافرتهاي انيشتين :تبليغات مخالف و حملاتي که عليه انيشتين مي شد موجب گرديد که در تمام ممالک جهان و در همه ي طبقات اجتماعي توجه عموم مردم به سوي نظريه هاي او جلب شود. مفاهيمي که براي توده هاي مردم هيچگونه اهميتي نداشته است وعامه ي ايشان تقريبأ چيزي از آن درک نمي کردند موضوع مباحث سياسي گرديد. انيشتين دراين زمان سفرهاي خود را آغاز کرد.
http://pellekan.ir/Uploads/Image/%D8%AB%D8%A8%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B 1%D8%A7%D8%B9-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D 9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%AA%DB%8C% D9%86.jpg (http://pellekan.ir/)
ابتدا به هلند، بعد به کشورهاي چک و اسلواکي، اسپانيا، فرانسه، روسيه، اتريش، انگليس، آمريکا و بسياري کشورهاي ديگر. اما نکته قابل توجه اين است که وقتي انيشتين و همسر او به بندرگاه نيويورک وارد شدند با استقبال شديد و تظاهرات پر شوري مواجه شدند که به احتمال قوي نظير آن هرگز هنگام ورود يکي از دانشمندان رخ نداده بود.انيشتين به آسيا و به کشورهاي چين، ژاپن و فلسطين سفر کرده است و اين خاتمه ي سفرهاي او بود. درسال 1924 بعد از مسافرتهاي متعدد به اکناف جهان، انيشتين بار ديگر در برلن مستقر گرديد. حملات همچنان بر او ادامه داشت و نظريات او را بعنوان بيان افکار قوم يهود و به سوي فاشيسم مي دانستند به اين دليل انيشتين به شهر پرنيستون در آمريکا مي رود. بعد از چندي همسرش الزا در سال 1936 از دنياي مي رود و خواهر انيشتين که در "فلورانس" بود به شهر پرنيستون نزد برادرش آمد. در همين دوران انيشتين تابيعت کشور آمريکا را مي پذيرد. انيشتين در سال 1945 طبق قانون بازنشستگي مقام استادي مؤسسه مطالعات عالي پرنيستون را ترک کرد، ولي اين تغيير سمت رسمي ، تغييري در روش زندگي و کار او به وجود نياورد. وي کماکان در پنيستون بسر مي برد و در مؤسسه ي مذبور تجسسات خود را ادامه داد.آخرين سالهاي زندگي انيشتين :
این دوران تجسس در نيمه انزواي شهر پرنيستون به تدريج با اصطراب و احتشاش آميخته مي شد. هنوز ده سال ديگر از زندگي انيشتين باقي مانده بود، ليکن اين دوره ي ده ساله درست مصادف با هنگامي بود که عهد "بمب اتم" شروع مي گرديد و بشريت تمرين و آموزش خويش را در اين زمينه آغاز مي کرد. بنابراين مسأله واقعي که براي او مطرح شد موضوع چگونگي پيدايش بمب اتم بود.
با وجود اينکه منظور ما در اين جا دادن چشم اندازي مختصر از روابط انيشتين با حوادث بزرگ سياسي آخرين سالهاي زندگي او مي باشد، باز هم اگر از دو موضوع اساسي ياد نکنيم همين چشم انداز هم ناقص خواهد بود:
- يکي از آنها نامه ي مشهور است که وي مي بايست براي همکاري خود در شوروي بفرستد
- دوم شرح وقايعي است که در اوضاع و احوال فيزيکدانان آمريکايي، خاصه دانشمندان اتمي، در داخل مملکت خودشان تغيير بسيار ايجاد کرد.اکنون مي توانيم بصورت شايسته تري همه ي آنچه را که گهگاه موجب تيره شدن پايان زندگي وي مي شد مشاهده کنيم و سرانجام روز هجدهم آوريل 1955 بزرگترين دانشمند و متفکر قرن بيستم، پيغمبر صلح و حامي و مدافع محنت ديدگان جهان، مردي که احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه ي مردان جهان بوده است، در شهر "پرنيستون" واقع در ممالک متحده آمريکاي شمالي از زندگي وتفکر و مبارزه دست کشيد و از دار دنيا رفت و در گذشت.نبوغ انیشتین :اینشتین در نوجوانی، علاقه چندانی به تحصیل نداشت پدرش از خواندن گزارش هایی که آموزگاران درباره پسرش می فرستادند، رنج می برد. گزارش ها حاکی از آن بودند که آلبرت شاگردی کند ذهن، غیرمعاشرتی و گوشه گیر است. در مدرسه او را "بابای کند ذهنی" لقب داده بودند. در حالی که بعدها به خاطر تحقیقاتش جایزه نوبل گرفت!
شاید شما نیز این جملات را خوانده یا شنیده باشید و شاید این پرسش نیز ذهن شما را به خود مشغول کرده باشد که چگونه ممکن است شاگردی که از تحصیل و مدرسه فراری بوده است، برنده جایزه نوبل و به عقیده برخی از دانشمندان، بزرگ ترین دانشمندی شود که تاکنون چشم به جهان گشوده است؟
با مطالعه دقیق تر زندگی این شاگرد دیروز، پاسخ مناسبی برای این پرسش پیدا خواهیم کرد.
آلبرت بچه آرامی بود و والدینش فکر می کردند که کند ذهن است. او خیلی دیر زبان باز کرد، اما وقتی به حرف آمد، مثل بچه های دیگر «من من» نمی کرد و کلمه ها را در ذهنش می ساخت. وقتی به سن چهارسالگی پاگذاشت، با بیلچه سر خواهر کوچکش را شکست و با این کار ثابت کرد که اگر بخواهد، می تواند بچه نا آرامی باشد!
پدر و مادر آلبرت به بچه های کوچک خود استقلال می دادند. آنان آلبرت چهارساله را تشویق می کردند که راهش را در خیابان های حومه مونیخ پیدا کند. در پنج سالگی او را به مدرسه کاتولیک ها فرستادند. آن مدرسه با شیوه ای قدیمی اداره می شد. آموزش از طریق تکرار بود. همه چیز با نظمی خشک تحمیل می شد و هیچ اشتباهی بی تنبیه نمی ماند و آلبرت از هر چیزی که حالت زور و اجبار و جنبه اطاعت مطلق داشته باشد، متنفر بود.اغلب کسانی که درباره تنفر اینشتین از مدرسه، معلم و تحصیل نوشته اند، به نوع مدرسه، شیوه تدریس معلم و مطالبی که این دانش آموز باید فرامی گرفت، کمتر اشاره کرده اند. بازخوانی یک واقعه مهم در زندگی اینشتین ما را با مدرسه محل تحصیل او آشناتر می کند:
روزی آلبرت مریض بود و در خانه استراحت می کرد. پدرش به او قطب نمای کوچکی داد تا سرگرم باشد. اینشتین شیفته قطب نما شد. او قطب نما را به هر طرف که می چرخاند، عقربه جهت شمال را نشان می داد.آلبرت کوچولو به جای این که مثل سایر بچه ها آن را بشکند و یا خراب کند، ساعت ها و روزها و هفته ها و ماه ها به نیروی اسرار آمیزی فکر می کرد که باعث حرکت عقربه قطب نما می شود. عموی آلبرت به او گفت که در فضا نیروی نادیدنی (مغناطیس) وجود دارد که عقربه را جابه جا می کند. این کشف تأثیر عمیق و ماندگاری بر او گذاشت.
در آن زمان، این پرسش برای آلبرت مطرح شد که چرا در مدرسه، چیز جالب و هیجان انگیزی مثل قطب نما به دانش آموزان نشان نمی دهند؟! از آن به بعد، تصمیم گرفت خودش چیزها را بررسی کند و به مطالعه آزاد مشغول شود.راز نهفته در نبوغ او :بعد از مرگ انیشتین در 1955 مغز او توسط توماس تولتز هاروی برای تحقیقات برداشته شد. اما این کار به صورت غیر قانونی انجام شد. بعدها پسر انیشتین به او اجازه تحقیقات، در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد. هاروی تکه هایی از مغز انیشتین را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد. از این مطالعات دریافت می شود که مغز انیشتین در مقایسه با میانگین متوسط انسان ها، مقدار بسیار زیادی سلول های "گلیال" که مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است.
همچنین مغز انیشتین مقدار کمی چین خوردگی حقیقی موسوم به شیار "سیلویوس" داشته، که این مسئله امکان ارتباط آسان تر سلول های عصبی را با یکدیگر فراهم می سازد. علاوه بر این ها مغز او دارای تراکم و چگالی زیادی بوده است و همینطور قطعه آهیانه پایینی دارای توانایی همکاری بشتر با بخش تجزیه و تحلیل ریاضیات است.
سال شمار زندگي آلبرت انيشتين :- تولد: در تاريخ 24 اسفند سال 1258 هجري شمسي ,در شهر اولم آلمان Ulm.- نام پدر: هرمان انیشتين (1226-1281 ه. ش/ وي 55 سال زيست).- نام مادر: پائولين كخ (1237-1299ه.ش/ وي 63 سال زيست).- مادر انشتين 11 سال از شوهرش هرمان جوانتر بود و آلبرت هنگاميكه پدرش 32 ساله و مادرش 21 ساله بود بدنيا آمد.- هرمان يك مهندس برق بود كه البته در كارهاي اقتصادي زياد وارد نبود.- پائولين هم خانه دار بود و گهگاهي ويولن تدريس مي كرد.1259: در يك سالگي، انشتين به همراه خانواده مونيخ هجرت كرد.1260: در دو سالگي، خواهرش ماجا (ماريا - مريم) بدنيا آمد. (او در سال 1330 هجري شمسي در سن 70 سالگي از دنيا رفت).1267: به مدرسه ي لوئيت پولد مونيخ وارد شد. (در سن 9 سالگي).1273: در حالي كه انشتين 15 ساله دانش آموز كلاس ششم بود، خانواده اش به ايتاليا هجرت كردند و انشتين در مدرسه ي شبانه روزي لوئيت پولد ماند.1274: انشتين 16 ساله، به خانواده اش در پاويا ملحق شد و سپس به مدرسه ي كانتونال در شهر آرا واقع در سوئيس رفت.1275: تابعيت آلماني اش را رسما انكار كرد. و تابعيت سوئيس را پذيرفت. در هفده سالگي از مدرسه ي شهر آرا ديپلم گرفت و سپس در مركز صنعتي فدرال ETH در شهر زوريخ در رشته ي رياضي و فيزيك ثبت نام كرد.1279: پس از چهار سال در سن 21 سالگي از مركز صنعتي فدرال ETH فارغ التحصيل شد و ديپلم گرفت.1280: در سن 22 سالگي شهروند سوئيس شد.1281: در سن 23 سالگي در مؤسسه اي كه امتياز ثبت اختراعات (http://pellekan.ir/patent.htm) را ارائه مي كرد در شهر برن، استخدام شد. در اين سال پدرش در سن 54 سالگي درگذشت.1282: در سن 24 سالگي با ميلوا ماريك (1254-1323/ وي 69 سال زیست) - كه 4 سال بزرگتر از انشتين بود- ازدواج كرد. در آن زمان ميلوا دختري 28 ساله بود. آنها دو پسر داشتند. هانس آلبرت (1283-1352/ وي 69 سال زيست) كه مهندسي مكانيك شاخه ي هيدرولوژي خواند و در كارش موفق بود. و ادوارد (1289-1344/ وي 55 سال زيست) و دچار بيماري شيزوفرني علاج ناپذيري بود. آنها يك دختر هم داشتند بنام ليزرل (1281-نامعلوم؟) كه قبل از ازدواج آنها از مادر و پدر ديگري بدنيا آمده بود و آنها او را به فرزند خواندگي قبول كردند. سرنوشت او نا معلوم است.1284: در سن 26 سالگي، در مجله ي Annalen der Physik آلمان مقاله ي مربوط به كوانتومهاي نور و اثر فوتوالكتريك، مقاله ي مربوط به حركت براوني ذرات در نظريه ي اتمي ، مقاله ي نسبيت خاص، مقاله ي همساني انرژي و جرم، مقاله ي نظريه ي كوانتومي براي مواد حالت جامد در رابطه با گرماي ويژه و مقاله ي اصول نسبيت عام كه اذعان مي كرد كه گرانش همانند شتاب است، را بچاپ رساند.1288: در سن 30 سالگي، در دانشگاه زوريخ دانشيار شد. كارهاي بيشتري روي نظريه ي كوانتومي كرد.1290: در سن 32 سالگي، در دانشگاه كارل - فرديناند در شهر پراگ استاد كامل شد. خميدگي نور در نور ستاره ها را هنگام خورگرفت (خورشيد گرفتگي) پيش بیني كرد. (هرچند كه مقداري كه پيش بيني كرد غلط بود).1291: در سن 33 سالگي، در ETH (مركز صنعتي فدرال/ يعني همانجايي كه چهار سال درس خوانده بود و ديپلم گرفته بود) استاد كامل شد.1293: در سن 35 سالگي، در دانشگاه برلين استاد كامل شد. ميلوا و فرزندانش را ترك كرد. اين هنگامي بود كه جنگ جهاني اول شروع شد.1294: در سن 36 سالگي، "بيانيه اي به اروپائيان" را با ديگران هم امضا شد كه طبق آن خود را از نظاميگري آلمان جدا مي دانست. مقاله ي معادلات نسبيت عام را بچاپ رساند.1295: در سن 37 سالگي، كتابي در رابطه با نسبيت عام بچاپ رساند. رئيس انجمن فيزيك آلمان شد. تكانه ي كوانتاهاي نور را محاسبه كرد كه در سال 1296 مقاله اي با همين عنوان در رابطه با شبيه سازي گذار اتمي بچاپ رساند.1296: در سن 38 سالگي، مدير مركز قيصر- ويلهلم آلمان شد، (مؤسسه اي كه تحقيقات آلمان را حمايت مي كند) مقاله ي معادلات كيهانشناسي با ثابت كيهاني را بچاپ رساند وانبساط جهان را از معادلات فوق استخراج كرد.1297: هنگامي كه 39 سال داشت، پايان جنگ جهاني اول و انقلاب در آلمان.1298: در 40 سالگي، از ميلوا طلاق گرفت و با الزا انشتين لووتنتال (دختر خاله اش) (1255-1315/ كه 60 سال زیست) هنگامي كه او 43 سال داشت، ازدواج كرد. الزا از شوهر سابقش دو دختر داشت. اليزه (1276-1313/ كه37 سال زیست) و مارگوت (1278-1365/كه 77 سال زیست). هنگام ازدواج مادر اين دو دختر با انشتين، آنها به ترتيب 22 ساله و 20 ساله بودند. بنابر قانون اين دو دختر فاميلي انشتين را پس از ازدواج اخذ كردند. در اين سال خميدگي نوري در يك خور گرفت (خورشيدگرفتگي) مشاهده شد.1299: همزمان با 41 سالگي، اذهان عمومي، با تحريك ضد يهودها، به نظريه ي نسبيت عام و انشتين تاختند. در اين سال مادرش در سن 63 سالگي در گذشت.1300: در42 سالگي، اولين ديدارش از آمريكا.1301: در 43 سالگي، كار بر روي نظريه ي ميدانهاي واحد. ديدار از كشورهاي خاور دور. برنده ي جايزه ي نوبل در فيزيك "به پاس خدمات در فيزيك نظري و بويژه كشف قانونمندي اثر فوتو الكتريك".1303: در 45 سالگي، افتتاح مركز انشتين در برج انشتين در پوتزدام. چاپ مقاله ي نظريه ي بوز- انشتين (بوز فيزيكدان هنديست) در باب افت و خيزهاي آماري.1306: در سن 48 سالگي، آغاز بحث با نيلس بور (فيزيكدان اتريشي) در باب تفسير نظريه ي كوانتومي، در پنجاهمين همايش سال وي.1308: در سن 50 سالگي، مقاله اي براي اذهان عمومي در رابطه با وحدت نظريه ي ميدان گرانشي و ميدان الكترومغناطيسي بچاپ رساند.1309: در سن 51 سالگي، ديدار گسترده اي از آمريكا بخصوص در مركز صنعتي كاليفرنيا داشت.1311: در سن 53 سالگي، بعنوان استاد كامل در مركز تحقيقات مطالعات پيشرفته ي پرينستون انتخاب شد. با رعايت اين مسأله كه بعنوان استاد نيمه وقت در دانشگاه برلين هم باشد.1312: در سن 54 سالگي، نازيها در آلمان بر سر قدرت آمدند. انشتين ابتدا به انگلستان رفت و سپس از آنجا به آمريكا رفته و مقيم آمريكا شد.1313: دختر اول الزا بنام اليزه انشتين درگذشت. در اين سال انشتين 55 ساله بود.1314: در سن 56 سالگي، چاپ مقاله اي بزبان انگليسي تحت عنوان: "آيا توصيف مكانيك كوانتومي از حقيقت واقعي مي تواند كامل باشد؟" بهمراه ب. پوذولسكي و نيلس بور كه بحث بي انتهايي را روي تفسير كوانتوم بوجود آورد.1315: در سن 57 سالگي، مرگ همسرش الزا.1318: در سن 60 سالگي، وقوع جنگ جهاني دوم. انشتين نامه اي به رياست جمهوري آمريكا، روزولت، نوشت از احتمال ساخت بمب اتمي او را آگاه كرد.1319: در سن 61 سالگي، تابعيت آمريكا را پذيرفت ولي تابعيت سوئيس را از دست نداد.1323: همسر اول انشتين، ميلوا ماريك در 69 سالگي گذشت. در اين زمان انشتين 65 ساله بود.1324: در سن 66 سالگي، بمباران اتمي هيروشيما و ناكازاكي. پايان جنگ جهاني دوم.1325: در سن 67 سالگي، بعنوان سرگروه كميته ي فوري دانشمندان اتمي خدمت كرد.1327: در سن 69 سالگي، چاپ مقاله ي: "تعميم نسبيت عام" بعنوان يك نمونه از تلاشها براي دست يابي به ديدگاه رياضي جهان شمول براي نظريه ي ميدانها.1330: در سن 72 سالگي، خواهر انشتين در سن 70 سالگي در گذشت.1331: در سن 73 سالگي، رياست جمهوري به او پيشنهاد شد ولي او نپذيرفت.1334: در 30 فروردين 1334 در سن 76 سالگي در بيمارستاني در شهر پرينستون بر اثر تصلب شرائين در گذشت.در پایان این مقاله باید گفت که کشفیات و نوآوری های آلبرت اینشتین آنقدر مهم و بزرگ است که با گذشت سال های زیاد هنوز هم مورد استفاده دانشمندان و مخترعین بشر قرار میگیرد و باعث کشف ایده و نظریه ای جدید می شود. و در نهایت باید بدانیم آلبرت اینیشتین با چشم گشودن به این جهان خدمت بزرگی به بشر نمود.
منبع: موسسه پلکان (http://pellekan.ir/Biography-Albert-Einstein.htm)