سید لفته فردزاده
4th August 2015, 01:31 AM
برخلاف باکتریها، که از یک فضای احاطه شده با یک غشای پلاسمایی تشکیل شدهاند؛ سلولهای یوکاریوتی به چندین بخش غشادار تقسیم میشوند که این بخشها از نظر عملکردی از هم مجزا میباشند. هر بخش یا اندامک (Organelle)، دارای یکسری آنزیمها و مولکولهای مخصوص به خود است و سیستمهای توزیع محصول پیچیدهای، محصول یک اندامک را به اندامک دیگر منتقل میکنند. برای درک بهتر از سلول یوکاریوتی، ضروریست تا بدانیم در هر یک از این اندامکها چه کاری انجام میشود؟ چگونه مولکولها بین آنها جا به جا میشوند؟ و چگونه خود این اندامکها به وجود میآیند و نگهداری میشوند؟ بسیاری از فرآیندهای بیوشیمیایی حیاتی در درون غشاها یا در سطح غشاها انجام میگیرد. برای مثال فرآیندهای متابولیسمی همگی با یک غشای زیستی ارتباط دارند. همچنین وجود غشاهای درون سلولی، باعث ایجاد فضاهای تخصصیافته، و مجزا از سیتوزول میشوند. از آنجا که غشاهای زیستی تا حد زیادی نسبت به مواد آبدوست ناتراوا هستند، لذا هر اندامکی باید دارای مکانیسمی برای ورود پروتئینهای مخصوص به خود باشد. در داخل سلولها پروتئینها، هدفگیری شده (Protein targeting) و از عرض غشاهای اندامکهای داخل سلولی از قبیل شبکه اندوپلاسمی، میتوکندری، کلروپلاستها، پراکسیزومها و هسته عبور میکنند. ما در اینجا به طور خلاصه به شرح مسیر ترشحی و مکانیسمهایی که به پروتئینهای محلول و پروتئینهای غشایی، اجازه گذر از غشای پلاسمایی و لیزوزوم میدهند میپردازیم. در آخر به طور مختصر و کوتاه به مکانیسم عمل پروتئین تترین (Tetherin) در ممانعت از جوانه زدن ویروس نقص ایمنی انسان (HIV) و استراتژی که HIV از این مکانیسم مهاری فرار میکند، اشاره میکنیم.
هسته (Nucleus) حامل ژنوم اصلی است و محل سنتز DNA و RNA میباشد. سیتوزول (Cytosol) محل سنتز و تجزیه پروتئینهاست. علاوه براین، بسیاری از واسطههای متابولسیمی نیز در سیتوزول سنتز میشوند. در حدود نیمی از کل غشاهای موجود در یک سلول یوکاریوتی را اندامکی با فضاهای پیچ در پیچ تشکیل میدهد، که شبکه اندوپلاسمی (Endoplasmic reticulum) نام دارد. به سطح سیتوزولی این اندامک ریبوزومهای زیادی متصل شده است، که در کار تولید پروتئینهای بنیادین غشاء و یا پروتئینهایی که به خارج از غشاء ترشح میشوند یا به اندامکهای دیگر میروند، دخیل هستند. علاوه بر نقش منحصر به فرد شبکه اندپلاسمی در سنتز و توزیع پروتئینها این اندامک بیشتر لیپیدهای سلول را تولید میکند و به عنوان مخزنی برای Ca2+ نیز ایفای نقش میکند. شبکه اندوپلاسمی، بسیاری از پروتئینها و لیپیدهای خود را به دستگاه گلژی میسپارد. دستگاه گلژی (Golgi apparatus) از کیسههای صفحه مانندی تشکیل شده است، که سیسترن گلژی (Golgi cisternae) نام دارند. این اندامک پروتئینها و لیپیدها را از شبکه اندوپلاسمی دریافت کرده و به مسیرهای مختلفی ارسال میکند. همچنین در عبور پروتئینها و لیپیدها از دستگاه گلژی، تغییراتی روی آنها اتفاق میافتد. میتوکندری (Mitochondria) و کلروپلاست ]در گیاهان[، بیشتر ATP مورد نیاز سلول را تولید میکند.
لیزوزوم (Lysoome) دارای آنزیمهای هضم کننده میباشد. لیزوزوم اندامکهای مرده سلولی و ماکرومولکولها و ذرات اندوسیتوز شده را تجزیه میکند. در فرآیند اندوسیتوز، مواد اندوسیتوز شده به کمک اندامکی به نام اندوزوم (Endosome) حمل میشوند. پراکسیزومها، اجزای وزیکلی کوچکی هستند، که حاوی انواع آنزیمهای اکسایشی میباشند. حجمی که این اندامکها نسبت به کل حجم سلول اشغال میکنند و همینطور در مورد نسبت غشای پلاسمایی به غشایی که در این اندامکها به کار رفته است در جدولهای نشان داده شده است. راههای ارسال پروتئینها به اندامکهای سلول شروع سنتز همه پروتئینها، توسط ریبوزومها در درون سیتوپلاسم میباشد. به جز چند پروتئین که در ریبوزوم میتوکندری یا پلاستید (گیاهان) ساخته میشوند.
سرنوشت بعدی پروتئینها به توالی آمینو اسیدی دارای نشانههای انتقالی (Signal sorting) میباشد که مقصد پروتئین را تعیین میکند. اغلب پروتئینها نشانههای انتقالی ندارند و در نتیجه به طور دائم در سیتوزول باقی میمانند. اما بسیاری از پروتئینهای دیگر دارای نشانههای انتقالی خاصی هستند؛ که پروتئینها را از سیتوزول به سوی هسته، ER، میتوکندری، پلاستیدها و یا پراکسیزوم هدایت مینماید. به علاوه نشانههای انتقالی ممکن است باعث انتقال پروتئین از ER به سایر مسیرهای سلولی نیز بشوند. به طور کلی پروتئینها به سه روش از یک بخش به بخش دیگر جابجا میشوند: 1- انتقال از طریق دریچه (Gated transport)، این نوع جابجایی پروتئینها بین سیتوزول و هسته، از خلال سوراخهای هسته صورت میگیرد. کمپلکسهای موجود در یک سوراخ هسته مانند غربالی، فعالانه درشت مولکولها و یا درشت مولکولهای گردهم آمده را جابجا میکنند. به علاوه مولکولهای کوچک از خلال این سوراخها آزادانه در حرکت هستند. 2- انتقال از خلال غشاء (Transmembrane tranport)، در این روش یک پروتئین جا به جا کننده (Protein translocators) پروتئین بخصوصی را مستقیماً از غشاء عبور میدهد؛ و آن را از سیتوزول به فضایی مجزا از سیتوزول منتقل میکند. پروتئینی که قرار است منتقل شود، معمولاً باید تانخورده باقی بماند تا بتواند توسط جابجا کننده حمل شود.گذر پروتئینها از سیتوزول به شبکه اندوپلاسمی به این روش است. 3- انتقال از طریق وزیکلها (Vesicular transport)، در این روش وزیکلها، پروتئینها را از یک بخش به بخش دیگر منتقل میکنند. وزیکلها با محمولهای از مولکولها، از یک بخش جدا شده و با انضمام به بخش دیگر، محموله خود را تخلیه میکنند. پروتئینهای محلول و غشایی که برای عمل بر روی سطح سلول یا در لیزوزوم در نظر گرفته شدهاند، توسط مسیرهای ترشحی به سوی مقصد نهایی خود، منتقل میگردند. پروتئینهایی که به غشای پلاسمایی فرستاده میشوند شامل گیرندههای سطح سلولی، ترانسپورترهای مخصوص برداشت مواد غذایی و کانالهای یونی که تعادل یونی و الکتروشیمیایی مناسب را در عرض غشای پلاسمایی برقرار میکنند، میباشد. پروتئینهای ترشحی محلول نیز همانند پروتئینهای غشای پلاسمایی، مسیر مشابهی را در رسیدن به سطح سلول طی میکنند، با این تفاوت که به جای آنکه در نهایت در غشاء قرار گیرند، به محیط آبکی مایع خارج سلولی و به فرم محلول آزاد میشوند. مثالهایی از پروتئینهای ترشحی شامل آنزیمهای گوارشی، هورمونهای پپتیدی، پروتئینهای سرم و کلاژن است. لیزوزوم اندامکی با محیط درونی اسیدی است که عموماً برای پروتئینهای غیر ضروری به کار رفته و مخزنی از مولکولهای کوچک مثل اسیدهای آمینه محسوب میشود. به این ترتیب انواعی از پروتئینها در غشای لیزوزوم عمل میکنند، زیرواحدهای پمپ پروتونی کلاس-V هستند که H+ را از سیتوزول به لومن اسیدی لیزوزوم پمپ میکند، همانطور که ترانسپورترها، مولکولهای کوچک محلولی که توسط این مسیر حمل میشوند، شامل آنزیمهای هضمکننده لیزوزومی از قبیل پروتئازها، گلیکوزیدازها، فسفاتازها و لیپازها میباشد. ورود به ER معمولاً اولین مرحله از سفر به مقصد دیگر است.
انتقال از ER به گلژی و از دستگاه گلژی به فضاهای دیگر سیستم غشادار، توسط جوانه زدن و ادغام پی در پی وزیکلهای انتقالی انجام میگیرد. مسیرهای انتقالی توسط وزیکلهای انتقالی، از ER تا غشای پلاسمایی به لیزوزوم را برای ورود شامل میشود و بنابراین راهی ارتباطی بین درون سلول و محیط اطرافش ایجاد میکند. شبکه اندوپلاسمی همه سلولهای یوکاریوتی دارای یک شبکه اندوپلاسمی (ER) میباشند. غشای این اندامک بیش از نیمی از کل غشاهای یک سلول متوسط جانوری را تشکیل میدهد. ER به شکل شبکه مانند از لولههای منشعب و کیسههای تخت است، که در تمام سیتوزول پخش میشود. این لولهها و کیسهها به هم متصل بوده و غشای ER در کل، یک فضای درونی یکپارچه را ایجاد مینماید. این فضای پیچ در پیچ، مجرای داخلی ER (ER lumen)، یا فضای سیسترنی ER (ER cisternal sapace) نامیده میشود. مجرای ER، 10 درصد حجم سلول را معمولاً اشغال میکند. ER نقش اساسی در بیوسنتز پروتئین و لیپیدها دارد. غشای این اندامک جایگاه تولید همه پروتئینهای گذرنده از غشاء و لیپیدها برای اندامکهای سلولی است. این اندامکها شامل خود ER، بیشتر لیپیدهای غشای پراکسیزوم و میتوکندری میشود. به علاوه، تقریباً همه پروتئینهایی که به خارج از سلول ترشح میشوند، به اضافه آنهایی که در خود ER، دستگاه گلژی، یا لیزوزوم باقی میمانند؛ در آغاز کار به ER تحویل داده میشود. شبکه اندوپلاسمی صاف و خشن ER، پروتئینهای گزینش شدهای را از سیتوزول وارد میسازد. این ورود در حین سنتز آن پروتئین انجام میگیرد. این پروتئینها دو نوعند: پروتئینهای گذرنده از غشاء (Transmembrane proteins)، که تا حدودی از غشای ER عبور میکنند و در آنجا مستقر میشوند و پروتئینهای محلول در آب (Water-soluble proteins)، که کاملاً از غشای ER عبور میکنند و در مجرای داخلی ER مستقر میشوند. بعضی از پروتئینهای گذرنده از غشاء، در ER ایفای نقش میکنند، ولی بیشتر آنها به غشای پلاسمایی یا غشای سایر اندامکها تعلق دارند. پروتئینهای محلول در آب به مجرای درونی اندامک تعلق دارند یا برای ترشح اختصاص داده میشوند. تمامی این پروتئینها بدون توجه به سرنوشت آنها، توسط توالی نشانهای و مکانیسم مشابهی عبور میکنند. در سلولهای جانوری، ورود پروتئین به ER پیش از سنتز کامل زنجیره پلیپپتیدی انجام میگیرد. به این نوع ورود، فرآیند همراه ترجمه (Co-translational insertion) گفته میشود. این فرآیند متمایز از ورود پروتئینها به میتوکندری،کلروپلاست (در گیاهان) و هسته است. فرآیند ورود به این اندامکها پس از ترجمه (Post-translational insertion) نام دارد. از آنجا که یک انتهای پروتئین در حال ورود به ER است، و باقی زنجیره پلیپپتیدی در حال شکلگیری میباشد، لذا پروتئین هیچگاه در سیتوزول رها نمیشود و هرگز در معرض خطر تاخوردگی پیش از موعد قرار ندارند. به این ترتیب پروتئینهای همراه ER برای جلوگیری از تاخوردن پروتئین موردنیاز نیستند. ریبوزومهای متصل به غشاء سطح ER را پوشانده و شبکه اندوپلاسمی خشن (Rough-ER) را ایجاد میکنند. مناطقی از ER که عاری از ریبوزوم میباشند، شبکه اندوپلاسمی صاف (Smooth-ER) نام دارند. در بسیاری از سلولها، ER صاف و خشن مختلط هستند و اغلب بخشی صاف و بخشی خشن میباشد. به ER صاف، ER انتقالی (Transitional ER) نیز گفته میشود، زیرا خروجی ER است و از آنجا وزیکلهای حاوی پروتئینها ولیپیدهای تازه سنتز شده، به غشاء گلژی میروند. در غشاهای تخصص یافته، ER صاف وظایف دیگری نیز به عهده دارد. سلولهایی که برای سنتز هورمونهای استروئیدی تخصص یافتهاند، ER صاف و گستردهای دارند تا آنزیمهای مورد نیاز تولید کلسترول و تبدیل کلسترول به سایر هورمونها را انبار کنند. در سلولهای اصلی کبد (هپاتوسیتها)، ER صاف جایگاه اصلی تولید لیپوپروتئینها میباشد (لیپوپروتئینها لیپیدها را در خون حمل میکنند). آنزیمهایی که اجزای لیپیدی لیپوپروتئینها را تولید میکنند در ER صاف قرار دارند. وظیفه دیگر ER صاف در اغلب سلولهای یوکاریوتی، جمعآوری Ca2+ از سیتوزول، و جمعآوری دوباره آن میباشد. همچنین ER صاف در بسیاری از پاسخهای سریع به علائم خارج سلولی، ایفای نقش میکند. در برخی انواع سلولها، و احتمالاً اغلب سلولها، مناطق به خصوصی از ER، برای ذخیرهسازی Ca2 تخصص یافته است؛ در این حالت به آن شبکه سارکوپلاسمی (Sarcoplasmic reticulum) گفته میشود. این شبکه با استفاده از یک ATP-ase، Ca2 را به درون خود پمپ میکند.
رهاسازی و جمعآوری مجدد Ca2 توسط شبکه سارکوپلاسمی باعث انقباض و استراحت میوفیبریلها در سلولهای ماهیچهای میشود. مطالعات جورج پالاد و همکارانش در سال 1960 در ابتدا نشان داد که در طی مسیر ترشحی، پروتئینها مطابق ترتیب خاصی از یک اندامک به اندامک دیگر، حرکت میکند. همچنین در طی این مطالعات اولیه مشخص شد که پروتئینهای ترشحی هرگز به داخل سیتوزول رها نمیشوند و این اولین نشانهای بود که بیان میکرد پروتئینهای منتقل شونده، همیشه به چندین نوع واسطه غشادار ترکیب میشوند. در این آزمایشات ترکیب دو روش نشانه گذاری plus-chase و اتورادیوگرافی بود، اسیدهای آمینه نشاندار شده با رادیواکتیو به پانکراس هامستر تزریق شد. در زمانهای مختلف پس از تزریق، حیوان را میکشتند و سلولهای پانکراس را از لحاظ شیمیایی تثبیت و قطعه قطعه میکردند و آن را در معرض اتورادیوگرافی قرار میدادند تا موقعیت پروتئینهای نشاندار شده با رادیواکتیو را مشاهده نمایند. به علت اینکه اسیدهای آمینه رادیواکتیو در یک زمان کوتاهی در اختیار سلول قرار میگرفتند، تنها آن دسته از پروتئینهایی که بلافاصله پس از تزریق سنتز شده بودند، نشاندار میگردیدند و یک گروه مجزا از پروتئینهای نشاندار را تشکیل میدادند که انتقال آنها را میتوانستند بررسی کنند. به علاوه به علت اینکه سلولآسینی پانکراس (ascii cell pancreas)، سلولهای ترشحی اختصاصی هستند، تقریباً همه اسیدهای آمینه نشاندار در این سلولها در ساختمان پروتئینهای ترشحی شرکت کرده بودند و این امر مشاهده پروتئینهای انتقالی را آسانتر مینمود. اگرچه امروزه روش اتورادیوگرافی برای موقعیتیابی پروتئینها در سلول، کاربرد کمتری پیدا نموده است ولی این مطالعات اولیه دو نیاز اساسی را در هر نوع سنجشی که انتقالات بین واحدهای مجزا (Intercompartmental) را بررسی میکند، روشن میسازد.
اول اینکه لازم است یک دسته از پروتئینها را در مراحل اولیه نشاندار کنیم تا بتوان انتقالات بعدیشان را به بخشهای دورتر، در طی زمان ردیابی نمود. ثانیاً این عمل راهی برای تشخیص یک بخش توسط پروتئین موجود در آنکه نشاندار شده است میباشد. روشهای آزمایشگاهی مدرن برای مشاهده حمل و نقل داخل سلولی یک پروتئین ترشحی در تمام انواع سلولها در این روشها، یک ژن که تعداد زیادی گلیکوپروتئین غشایی (G پروتئین) را میسازد از ویروس استوماتیت وزیکولار (VSV) جدا میشود و توسط ریز تزریق ژن به سلولهای کشت داده شده پستانداران و یا توسط ترانسفکشن (آلودگی باکتری توسط اسید نوکلئیک ویروسی و سپس تولید فاژهای کامل در آنها) و یا حتی به صورت خیلی ساده، آلوده کردن سلولها با ویروس، این گلیکوپروتئین را تولید میکنند. G پروتئین VSV هم در سلولهای تیمار شده و هم آن دسته از سلولهایی که برای ترشح اختصاص داده نشدهاند، به سرعت و همانند پروتئینهای ترشحی نرمال سلولی روی ER سنتز میشوند. استفاده از یک جهش یافته که نوعی G پروتئین VSV حساس به حرارت را کد میکند، به محققان اجازه میدهد که انتقالات بعدی پروتئین را خاموش و روشن کنند. به این صورت که در دمای محدود کننده 40 درجه سانتیگراد، پروتئین VSV تازه سنتز شده تاخوردگی خود را از دست داده و توسط مکانیسم کنترل کیفیت، درون ER باقی میماند، در حالی که در دمای مجاز 32 درجه سانتیگراد، پروتئین به طور صحیح تاخورده و توسط مسیر ترشحی به سطح سلول منتقل میگردد. در هر دو روش پایهای ذکر شده، انتقال G پروتئین VSV توسط تکنیکهای متفاوتی مشخص میگردد. مطالعات هم از سنجشهای پیشرفته نقل و انتقال و هم از آزمایشات جدید پالاد (اسم دانشمند) بهره میگیرند که همگی آنها نتیجه یکسانی را مشخص میکنند:
در سلولهای پستانداران، انتقال با واسطه وزیکول یک مولکول پروتئین از جایگاه سنتز آن روی ER خشن تا زمان ورود آن به درون غشای پلاسمایی، 30 تا 60 دقیقه طول میکشد (8, 12). مکانیسم مولکولی نقل و انتقالات وزیکولی وزیکلهای کوچک غشاداری که پروتئینها را از یک اندامک به اندامک دیگر انتقال میدهند، عناصر مشترک مسیرهای ترشحی و اندوسیتوز میباشند. این وزیکلها از غشای یک اندامک ویژه (دهنده) "والد" جوانه زده و با غشای اندامک ویژه (پذیرنده) "هدف" ادغام میشود. اگرچه در هر مرحله از مسیرهای ترشحی و اندوسیتوزی انواع متفاوتی از وزیکلها به کار گرفته میشوند، مطالعات مبتنی بر تکنیکهای بیوشیمیایی و ژنتیکی نشان دادهاند که هر کدام از مراحل مختلف انتقال وزیکولی با وجود داشتن تفاوتهایی با سایرین، دارای زمینه یکسانی هستند. جوانه زدن وزیکلها از غشای والدشان در نتیجه پلیمریزاسیون کمپلکسهای پروتئینی محلول به سمت غشاء به منظور تشکیل یک پوشش وزیکولی حاوی پروتئین میباشد. برهمکنش میان قسمتهای سیتوزولی پروتئینهای سراسری غشاء و پوشش وزیکولی، پروتئینهای کارگو (Cargo) را به منظور تشکیل وزیکل آماده میکند. بنابراین پوشش، نه تنها سبب انحنای غشاء برای تشکیل یک وزیکل میشود، بلکه همچنین به عنوان یک فیلتر عمل کرده و مشخص میکند چه پروتئینهایی اجازه ورود به درون وزیکل را دارند. پروتئینهای سراسری غشایی موجود در وزیکل در حال جوانهزنی، پروتئینهای v-SNARE هستند که برای اتصال وزیکل با غشای هدف مناسب خود ضروری و حیاتی هستند. مدت زمان کوتاهی پس از آنکه وزیکل به طور کامل توسط v-SNAREهای موجود در غشای خود با t-SNAREهای خویشاوندش در غشای هدف اتصال اختصاصی برقرار کرد، دو غشاء به طور مناسبی به هم نزدیک شده و دو لایههای دو غشاء با هم ادغام میشوند. ادغام نیازمند نزدیکی بیشتری میباشد: دو غشای لیپیدی بایستی به 5/1 نانومتری یکدیگر بیایند، تا بتوانند با هم ادغام شوند. برای رسیدن به این امر، آب بایستی که از سطح آبدوست غشاء تخلیه شود. فرآیندی که از نظر انرژتیک بسیار نامطلوب است؛ و به این دلیل است که همه ادغامها در سلول توسط پروتئینهای تخصص یافتهای تسریع میشوند. این پروتئینها در محل ادغام گرد هم میآیند و کمپلکسی را میسازند که ابزار لازم برای عبور از سد انرژی را فراهم میکند. تعدادی از پروتئینهای سیتوزولی که برای ادغام وزیکلی مورد نیاز هستند، شناسایی شدهاند. اما هنوز چگونگی عمل آنها به طور کامل مشخص نشده است. انتقال غشاء و پروتئینهای محلول توسط وزیکولهای انتقالی جریان انتقال وزیکولی بین فضاهای غشادار درونی به شدت منظم است. یک مسیر ترشحی (Secretory pathway) رو به خارج اصلی، از بیوسنتز پروتئینها روی غشای ER شروع میشود و شامل ورود پروتئینها به ER و گذر آنها از دستگاه گلژی و رسیدن آنها به سطح سلول میشود.
در دستگاه گلژی یک شاخه جانبی توسط اندوزومها به لیزوزوم میرود. یک مسیر اندوسیتیک (Endocytic pathway) رو به داخل اصلی، از غشای پلاسمایی شروع میشود، و با گذر از اندوزومها به لیزوزومها میرسد. این مسیر اصلی مسئول هضم و تخریب مولکولهای خارج سلولی است. برای عملکرد صحیح انتقال وزیکولی، هر وزیکل انتقالی که از یک قسمت جدا میشود باید فقط پروتئینهای مقصدش را را بردارد. برای مثال یک وزیکل که محمولهای را از دستگاه گلژی به سمت غشای پلاسمایی حمل میکند؛ باید از دخول پروتئینهای ساکن جلوگیری کند و تنها باید با غشای پلاسمایی، و نه هیچ اندامک دیگری ادغام شود. در حین مشارکت در این جریان دائم، هر اندامک باید یگانگی خود را حفظ کند. این یگانگی به معنی حفظ اجزای پروتئینی و لیپیدی مختص خود اندامک میباشد. همه این وقایع تشخیصی، به پروتئینهایی بستگی دارد که به وزیکلهای انتقالی متصلاند. انواع متفاوتی از وزیکلها بین انواع اندامکها در رفت و آمد هستند و هر یک مجموعه متفاوتی از مولکولها را حمل میکنند. جوانهزنی وزیکلها توسط یک پروتئین پوششی وزیکلهایی که از یک غشاء جوانه میزنند، معمولاً دارای یک پوشش پروتئینی متمایز در سطح خود هستند که به آن وزیکل پوششدار (Coated vesicles) گفته میشود. پس از آن که جوانهزنی تکمیل شد، پوشش از بین میرود و غشای وزیکل میتواند مستقیماً در تماس با غشایی که ادغام خواهد شد، قرار بگیرد. چندین نوع وزیکل پوششدار وجود دارد، که هر یک دارای پوشش پروتئینی متمایزی هستند. به نظر میرسد که این پوشش حداقل دو عملکرد داشته باشد: غشاء را به شکل جوانه در میآورد و در فرآیند تسخیر مولکولها و حرکت آنها به داخل وزیکل کمک میکند.
بهترین وزیکلهای مطالعه شده، وزیکلهایی هستند که دارای پوششی از جنس پروتئین کلاترین (Clathrin) میباشند که به عنوان وزیکلهای پوششدار کلاترینی شناخته میشوند. این وزیکلها در مسیر ترشحی رو به خارج، از دستگاه گلژی جوانه میزنند و در مسیر اندوسیتیک رو به داخل، از غشای پلاسمایی جوانه میزنند. برای مثال در غشای پلاسمایی، هر وزیکل از یک فرورفتگی پوششدار کلاترینی (Clathrin coated pit) منشأ میگیرد. مولکولهای کلاترین به شکل یک شبکه سبد مانند در کنار هم قرار میگیرند (در سطح سیتوزولی غشاء) و این فرآیندی است که منجر به شکلگیری یک وزیکل از غشاء میشود. ساختمان یک کلاترین از تریاسکلیونها تشکیل شده میشود. یک پروتئین کوچک متصل به GTP، به نام داینامین (Dynamin)، به صورت یک حلقه به دور گردن هر یک از فرورفتگیهای پوششدار، که تا حد زیادی به درون کشیده شدهاند، ایجاد میگردد. سپس داینامین GTP خود را هیدرولیز میکند. به نظر میرسد که این کار باعث انقباض حلقه میشود و به این ترتیب وزیکل از غشاء جدا میشود. همچنین سایر انواع وزیکلهای انتقالی، با پوشش پروتئینی متفاوت، در انتقال وزیکولی دخیل میباشند. این وزیکلها به روشی مشابه شکل میگیرند و مولکولهای ویژه خود را بین ER، دستگاه گلژی و غشای پلاسمایی جابجا میکنند. اما چگونه یک وزیکل انتقالی محموله خاص خود را انتخاب میکند؟ این مکانیسم به خوبی در مورد وزیکلهای پوششدار کلاترینی شناخته شده است. کلاترین به خودی خود نقشی در دام انداختن مولکولهای مورد نظر انتقال ندارد. این عملکرد دستهای دیگر از پروتئینهای پوششی در وزیکلهای پوششدار کلاترینی میباشد، که ادپتین (Adaptin) نام دارند. این پروتئینها پوشش را به غشای وزیکل متصل میکنند و در انتخاب مولکولهای مورد نظر کمک میکنند. مولکولهایی که داخل وزیکل میشوند علائم انتقالی (Transport signal) به خصوصی دارند؛ که توسط گیرندههای بار (Cargo receptor) موجود در غشاء تشخیص داده میشوند. ادپتین با به دام انداختن گیرنده بار متصل به مولکول مورد نظر، به انتخاب بار کمک میکند. به این ترتیب، مجموعهای از مولکولهای مورد انتقال به خصوص، به گیرندههای مخصوص خود متصل میشوند و در وزیکلهای پوششدار کلاترینی انبار میشوند. حداقل دو نوع ادپتین وجود دارد: آنهایی که به گیرندههای بار در غشای پلاسمایی متصل میشوند؛ با آنهایی که به گیرندههای بار در غشای دستگاه گلژی متصل میشوند؛ متفاوت هستند. و این نشان دهنده مولکولهای مورد انتقال متفاوت در دستگاه گلژی و غشای پلاسمایی میباشد. وزیکلهای کلاترین، پروتئینها را از غشای پلاسمایی (سطح سلول) و شبکه ترانس گلژی به اندوزومهای تأخیری منتقل میکنند.
دسته ای متفاوت از وزیکلهای پوششدار، به نام وزیکلهای پوششدار COP (COP-coated vesicle) در انتقال مولکولها بین ER و دستگاه گلژی، و بین یک بخش از دستگاه گلژی و بخش دیگری از آن، ایفای نقش میکنند. یکی از این وزیکلها، وزیکلهای COP II میباشد که پروتئینها را از ER خشن به گلژی منتقل میکنند. اما وزیکلهای COP I اساساً پروتئینها را به صورت رتروگراد میان سیسترنای گلژی منتقل کرده و از سیس گلژی به ER خشن برمیگردانند. انتقال وزیکولی محدود به درون سلول نمیشود. بلکه به غشای پلاسمایی نیز گسترش مییابد. پروتئینهای تازه تولید شده، لیپیدها، و کربوهیدراتها از ER توسط دستگاه گلژی، به سطح سلول فرستاده میشوند. این کار توسط وزیکلهای انتقالی که با غشای پلاسمایی ادغام میشوند، انجام میگیرند؛ این فرآیند اگزوسیتوز (Exocytosis) نام دارد. هر مولکولی که از این مسیر عبور میکند از یک سری فضاهای غشاءدار عبور میکند و در این بین دچار تغییرات شیمیایی میشود. ابقاء خروج و کنترل کیفیت پروتئینها در ER بعضی پروتئینهایی که در ER ساخته میشوند، برای ایفای نقش در ER اختصاص داده میشوند. این پروتئینها توسط یک توالی آمینواسیدی در انتهای کربوکسیل، به نام توالی ابقاء در ER (ER retention signal)، به ER باز میگردند. بدین صورت که این پروتئینها پس از خروج از دستگاه گلژی به ER باز میگردند. توالی نشانهای ابقاء در ER توسط یک گیرنده متصل به غشاء، در دستگاه گلژی شناسایی میشود. بهترین علامتی که مورد اکتشاف قرار گرفته، از دو لایزین به علاوه دو آمینواسید دیگر تشکیل شده است، که به آن توالی KKXX (KKXX sequence) گفته میشود. پروتئینهای محلول ساکن ER نیز دارای یک توالی ابقاء در ER هستند، که توالی KDEL (KDEL sequence) نام دارد. از پروتئینهای ساکن ER میتوان PDI (Polymerase Disulfide Isomerase) را نام برد، که باعث اکسایش SH سیستئینها، و تشکیل پیوند دیسولفیدی در پروتئینها میشود. اما اغلب پروتئینهایی که وارد ER میشوند، برای مسیرهای دیگری در نظر گرفته میشوند (3, 8, 11, 12, 13). این پروتئینها به شکل وزیکلهای انتقالی بستهبندی میشوند و با دستگاه گلژی ادغام میشوند. انتقال از ER به دستگاه گلژی توسط خوشههای لولهای وزیکولی (Vesicular tubular cluster) انجام میشود (شکل 11). خروج از ER بسیار انتخابی است. پروتئینهایی که ناصحیح تاخوردهاند، و پروتئینهای دایمری یا چند مونومری، که درست به هم متصل نشدهاند، توسط پروتئینهای همراه مقیم در ER فعالانه بازداشت میشوند. کانکسین و کالرتیکولین مثالی از این پروتئینهای همراه هستند تا تاخوردن صحیح، پروتئین را در ER نگاه دارد. برای مثال مولکولهای آنتیبادی از چهار زنجیره پلیپپتیدی تشکیل میشوند. این چهار زنجیره در ER به آنتیبادی کامل تبدیل میشوند. آنتیبادیهای نیمه کامل، تا همه چهار زنجیره پپتیدیشان به هم متصل شود، در ER میمانند. هر مولکول آنتیبادی که نتواند درست تا بخورد، در نهایت تخریب میشود. به این ترتیب، ER کیفیت پروتئینهایی که به دستگاه گلژی فرستاده میشوند را کنترل میکند. ولی گاهی اوقات، این مکانیسم کنترلی میتواند برای ارگانیسم مضر باشد. برای مثال، بر اثر جهشهای غالبی که باعث بیماری ژنتیکی سیستیک فیبروزیس میشود، یک پروتئین ناقل غشایی جهش یافته تولید میشود، که اندکی بد تاخورده است. حتی مولکولهای جهش یافته اگر به غشای پلاسمایی برسند میتوانند کاملاً عادی عمل کنند. ولی در ER باقی میمانند و عواقب وحشتناکی را ایجاد میکنند. این بیماری خطرناک به دلیل عدم فعالیت یک پروتئین مهم ایجاد نمیشود. بلکه پروتئینهای فعال توسط سلول دور ریخته میشوند؛ پیش از آن که به آنها فرصت عمل داده شود. تغییر و ارسال پروتئینها در دستگاه گلژی دستگاه گلژی معمولاً در نزدیکی هسته سلول واقع شده است، و در سلولهای جانوری معمولاً در نزدیکی سنتروزوم یا مرکز سلول قرار دارد. دستگاه گلژی تشکیل شده است از چندین کیسه غشادار صاف، که شبیه به تودهای از صفحات روی هم قرار گرفته میباشند. به هر یک از این صفحات، یک سیسترن گفته میشود؛ و به مجموعه آنها توده گلژی (Golgi stack) میگویند. تعداد تودههای گلژی در سلولها بسیار متنوع است و به نوع سلول بستگی دارد: بعضی سلولها دارای یک توده بزرگ هستند، در حالی که بقیه دارای صدها دستگاه گلژی کوچک میباشند. هر گلژی دو سطح مشخص دارد: سطح ورودی، یا سطح سیس (Cis surface) و یک سطح خروجی یا سطح ترانس (Trans surface). سطح سیس به سمت ER قرار دارد، در حالی که سطح ترانس به سمت غشای پلاسمایی نشانه رفته است. ب
یرونیترین سیسترن در هر سطح، به شبکهای از غشاهای لولهای و وزیکلهای تو در تو، تبدیل میشود که شبکه گلژی (Golgi network) نام دارد. ساختمان یکپارچه دستگاه گلژی، هم به ریزلولهچههای اسکلت سلولی و هم به پروتئینهای زمینه گلژی بستگی دارد. این پروتئینها داربستی بین سیسترنهای مجاور ایجاد میکنند و باعث یکپارچگی دستگاه گلژی میشوند. بعضی پروتئینهای زمینهای، افسارهای رشتهای و بلندی ایجاد میکنند، که به انتقالات وزیکولی دستگاه گلژی کمک میکنند. هنگام تقسیم میتوز، کینازها پروتئینهای زمینهای گلژی را فسفریله میکنند، و باعث تکه تکه شدن دستگاه گلژی در سیتوزول میشوند. در این هنگام آنزیمهای گلژی به ER باز میگردند و تکههای گلژی بین دو سلول خواهری تقسیم میگردند. سپس، پروتئینهای زمینهای دفسفریله میشوند و دستگاه گلژی دوباره شکل میگیرد. پروتئینهای محلول و غشاها توسط وزیکلهای انتقالی وارد شبکه گلژی میشود. پروتئینها در سیسترنها به صورت متوالی حرکت میکنند. گذر از دستگاه گلژی یا با انتقال وزیکولی یا با تکامل سیسترنی (Cisternal maturation ) صورت میگیرد. احتمالاً حرکت رو به جلو در دستگاه شامل هر دو حالت است: در مدل انتقال وزیکلی، دستگاه وزیکولی ثابت است و دارای آنزیمهای ساکن در گلژی میباشد. عبور مولکولها از دستگاه گلژی توسط حرکت رو به جلوی وزیکلهای انتقالی انجام میشود. این وزیکلها از یک سیسترن جوانه میزنند و با انجام سیسترن بعدی ادغام میشوند. این کار در مسیر سیس به ترانس انجام میشود. حرکت رو به جلو توسط وزیکلهای پوششدار به COP II انجام میگیرد و حرکت رو به عقب توسط CPO I انجام میشود. اما در مدل تکامل سیسترنایی: هر سیسترن گلژی هنگام حرکت رو به خارج تکامل مییابد. در هر مرحله آنزیمهای ساکن دستگاه گلژی توسط وزیکلهای پوششدار COP I به سیسترن عقبی برمیگردند. برای مثال هنگامی که سیسترن جدید به موقعیت میانی رسید، آنزیمهای بخش سیس گلژی از آن خارج شده و به یک سیسترن سیس جدید باز میگردند. همچنین، آنزیمهای بخش میانی با انتقال رو به عقب وزیکلها از سیسترن جلویی حاصل میآیند. به این ترتیب یک سیسترن سیس به یک سیسترن میانی تکامل مییابد. درنهایت پروتئینها از شبکه گلژی ترانس خارج میشوند. هم شبکه گلژی ترانس و هم شبکه سیس برای ارسال پروتئینها مهم هستند: پروتئینهایی که وارد سطح شبکه گلژی سیس میشوند میتوانند در توده گلژی حرکت کنند، یا اگر نشانه ابقاء در ER داشته باشند به ER باز گردند. پروتئینهایی که از شبکه گلژی ترانس خارج میشوند، یا به لیزوزوم میروند، یا برای سطح سلول ارسال میشوند.
تقسیمبندی عملکردی دستگاه گلژی در شکل بعدی جایگاه هر مرحله از فرآیند پردازش توسط ترکیبی از تکنیکها نشان داده شده است. این تکنیکها شامل خرد کردن بیوشیمیایی غشای دستگاه گلژی و رنگآمیزی با آنتیبادیهای مخصوص آنزیمهای پردازش کننده، میباشد. جایگاه بسیاری از واکنشهای پردازشی هنوز مشخص نشده است. اگرچه فقط سه بخش سیسترنی قابل تمایز تاکنون تشخیص داده شده است، اما هر یک از آنها بعضاً از یک گروه یا تعداد بیشتری سیسترن متوالی تشکیل شدهاند. این نشان میدهد که هر آنزیم پردازشی تنها به یک سیسترن به خصوص محدود نیست، اما انتشار آن در کل توده طبقهبندی شده است. بدین ترتیب آنزیمهایی که در اغاز امر، عمل میکنند در سیسترنهای سیس قرار دارند و آنهایی که در انتها عمل میکنند، در سیسترنهای ترانس گلژی مستقرند. دستگاه گلژی شدیدترین گلیکوزیلاسیون را روی بخش پروتئینی پروتئوگلیگانها انجام میدهد. بدین ترتیب پروتئوگلیکانها (Proteosglycans) تولید میشوند. در دستگاه گلژی قندهای به کار رفته در گلیکوزآمینوگلیکانها به شدت سولفاته میشوند. گلیکوزیله شدن پروتئینها در مجرای داخلی ER و دستگاه گلژی صورت میگیرد گلیکوزیله شدن پروتئینها در درون لومن شبکه اندپلاسمی و دستگاه گلژی صورت میگیرد؛ این اجزای سلولی، نقشهای عمدهای در تردد پروتئینها ایفاء میکنند. یکی از این گلیکوپروتئینها آنزیم پروتئولیزی الاستاز است. این آنزیم توسط پانکراس به صورت زیموژن ترشح میشود. این پروتئین توسط ریبوزومهای چسبنده به سطح سیتوپلاسمی غشاء شبکه اندوپلاسمی ساخته میشود و زنجیره پپتیدی در حین رشد به داخل لومن شبکه اندوپلاسمی منتقل میگردد. ترادف نشانه 29 آمینواسیدی در انتهای آمینی پپتیدها به داخل لومن شبکه اندوپلاسمی میشود. این ترادف نشانه، که پروتئین را از میان کانالی در غشای شبکه اندو پلاسمی هذایت میکند، در حین مراحل انتقال به شبکه اندوپلاسمی، از پروتئین جدا میشود. پس از این که پروتئین وارد شبکه اندوپلاسمی شد؛ مراحل گلیکوزیلاسیون شروع میشود. گلیکوزیله شدن به واسطه-N در شبکه اندوپلاسمی شروع میشود و در دستگاه گلژی ادامه پیدا میکند، در حالی که گلیکوزیله شدن به واسطه-O منحصراً در دستگاه گلژی صورت میگیرد. گلیکوپروتئینها به واسطه N، قندهای اولیه را از دهنده دولیکول در شبکه اندوپلاسمی به دست میآورند هر الیگوساکارید بزرگ جهت اتصال به آسپارژین در پروتئینها ابتدا بایستی به دولیکول فسفات (dolichol phosphate) متصل گردد. دولیکول فسفات مولکول لیپیدی ویژهای است که از 20 واحد ایزوپرن (C50) تشکیل شده است. گروه فسفات انتهایی جایگاه اتصال الیگوساکارید فعال شده است که متعاقباً به پروتئین پذیرنده منتقل میشود. دولیکول فسفات در غشای شبکه اندوپلاسمی طوری قرار گرفته که انتهای فسفات آن در سطح سیتوپلاسمی واقع میشود. فرآیند تجمع در سه مرحله انجام میگیرد. اول دو مولکول N- استیل گلوگزآمین و پنج مولکول مانوز به دولیکول فسفات متصل میشوند. این عمل از طریق تعدادی از آنزیمهای سیتوپلاسمی که مسئول انتقال مونوساکاریدها از نوکلئوتیدهای قندی به دولیکول فسفات هستند، کاتالیز میشود. سپس از طریق فرآیند دیگری (که هنوز چگونگی آن به خوبی درک نشده است) این ساختار بزرگ از میان غشای شبکه اندوپلاسمی به درون لومن انتقال مییابند. درنهایت سیر قندها به وسیله آنزیمهای درون لومن شبکه اندوپلاسمی، اضافه میشوند، در این مرحله از مونوساکاریدهایی که به وسیله اتصال به دولیکول فسفات فعال شدهاند، استفاده میشود. این فرآیند با تشکیل الیگوساکارید 14 قندی که به دولیکول فسفات متصل میباشد به پایان میرسد. سپس پیشساز 14 قندی که به دولیکول فسفات متصل است به آسپاراژین ویژهای در زنجیره پلیپپتیدی در حال رشد منتقل میشود. مثلاً در مورد الاستاز الیگوساکاریدها در ترادفهای Asn109-Gly-Ser و Asn159-Val-Thr به آسپاراژین متصل میشوند (هم قندهای فعال شده و هم کمپلکس آنزیمی جهت انتقال الیگوساکاریدها به پروتئینهایی که در شبکه اندوپلاسمی قرار گرفتهاند با این مسیر گلیکوزیله نمیشوند). قبل از ترک گلیکوپروتئین از لومن شبکه اندوپلاسمی، سه مولکول گلوکز از الیگوساکارید 14 قندی حذف میشود. حذف این مولکولهای گلوکز، یک مرحله کنترل کیفی است و تنها گلیکوپروتئینی که به طور مناسب تاخورده است بقیه مراحل را انجام خواهد داد. دولیکول پیروفسفات در حین انتقال الیگوساکارید به پروتئین آزاد شده و به کمک عمل فسفاتاز مجدداً به دولیکول فسفات تبدیل میشود. این هیدرولیز توسط آنتیبیوتیک باسیتراسین (Bacitracin) متوقف میشود. آنتیبیوتیک جالب توجه دیگری که گلیکوزیله شدن نوع N را مهار میکند تونیکامایسین (Tunicamycin) است. این آنتیبیوتیک آنالوگ آبگریز نوکلئوتید قندی اوریدین دیفسفات- N- استیل گلوکزآمین میباشد. این قند به عنوان سوبسترا برای آنزیم به کار میرود و واحد الیگوساکاریدی روی دولیکول فسفات سنتز میشود. تونیکامایسین از اضافه شدن N- استیل گلوکزآمین به دولیکول فسفات، که اولین مرحله تشکیل هسته الیگوساکاریدی میباشد، جلوگیری میکند. درنهایت وزیکلهای ناقل به منظور گلیکوزیله شدن بیشتر و بستهبندی، پروتئینها را از شبکه اندوپلاسمی به دستگاه گلژی حمل میکنند. در دستگاه گلژی واحدهای کربوهیدراتی گلیکوپروتئینها به دقت تغییر داده میشوند. واحدهای قندی به واسطه O در آنجا درست میشوند و قندهای به واسطه N که از شبکه اندوپلاسمی میرسند، به عنوان اجزای تشکیل دهنده گلیکوپروتئینها به طرق مختلفی دچار تغییر و تحول میگردند. در نهایت پروتئینها از دستگاه گلژی به سمت لیزوزومها، که گرانولهای ترشحی هستند (همچنان که در مورد زیموژن الاستاز دیده میشود) و یا غشای پلاسمایی میروند. این انتقال به سیگنالهای آمینواسیدی موجود در ساختار یک بعدی و سه بعدی بستگی دارد. واحدهای کربوهیدراتی به واسطه N در هر یک از قسمتهای دستگاه گلژی دچار تغییراتی میشوند. در قسمت سیس گلژی، سه مانوز از زنجیره الیگوساکاریدی پروتئین برداشته شده و سرنوشت آن برای ترشح یا نفوذ به غشای پلاسمایی مشخص میگردد. واحدهای کربوهیدراتی گلیکوپروتئینهایی که به داخل لومن لیزوزومها انتقال پید میکنند دچار تغییرات بیشتری میگردند. در قسمتهای میانی گلژی برخی سلولها، دو یا چند مانوز برداشته شده و دو عدد N- استیل گلوکزآمین و یک فوکوز به آن اضافه میگردد. در نهایت در قسمت ترانس گلژی N- استیل گلوکزآمین به همراه گالاکتوز و اسید سیالیک اضافه میشود و کمپلکس الیگوساکاریدی به وجود میآید. ترادف واحدهای الیگوساکاریدی به واسطه N در گلیکوپروتئینها توسط این عوامل مشخص میشود: 1) ترادف و ساختار فضایی پروتئینی که گلیکوزیله میشود و 2) حضور گلیکوزیل ترانسفرازها در دستگاه گلژی. علیرغم تمام این مراحل تغییر، پروتئینهایی که N- گلیکوزیله شدهاند دارای هسته پنتاساکاریدی مشترکی میباشند. به تغییرات کربوهیدراتی در دستگاه گلژی گلیکوزیله شدن انتهایی گفته میشود؛ در صورتی که به این تغییرات در شبکه اندوپلاسمی، گلیکوزیله شدن مرکزی گویند. تنوع ساختاری در مراحل گلیکوزیله شدن انتهایی به وجود میآید. مانوز 6-فسفات آنزیمهای لیزوزومی را به مقصدشان راهنمایی میکند یک نشانگر کربوهیدراتی، پروتئینهای ویژهای را از دستگاه گلژی به لیزوزومها هدایت میکند. با تجزیه و تحلیل بیماری سلولی-I (یا موکولیپیدوز II) که نوعی بیماری ذخیرهای لیزوزومی است؛ اهمیت این نشانگر تشخیص داده میشود. لیزوزومها اجزاء سلولی تخریب شده یا مواد اندوسیتوز شده را تجزیه میکنند. افراد مبتلا به بیماری سلولی-I از عقبماندگی ذهنی و ناهنجاریهای اسکلتی رنج میبرند. لیزوزومهای آنها دارای توده بزرگی (Inclusion) از گلیکوزآمینوگلیکانهای هضم نشده و گلیکولیپید میباشد. به همین علت به نام بیماری "I" خوانده میشود. علت وجود این توده، کمبود حداقل هشت هیدرولاز اسیدی لازم جهت تجزیه آن در این لیزوزومها است. در عوض سطح این آنزیمها در خون و ادرار بالاست. بنابراین آنزیمهای فعال ساخته میشوند؛ اما آنها به جای این که به لیزوزوم بروند به خارج سلول ترشح میشوند. به عبارت دیگر در بیماری سلولی I سری کاملی از آنزیمها دچار جایابی اشتباهی میشوند. در حالت طبیعی این آنزیمها دارای مانوز 6-فسفات هستند. اما در بیماری سلولی-I مانوز متصل شده دچار تغییرات لازم نمیگردد. در حقیقت مانوز 6-فسفات نشانگری است که به طور طبیعی خیلی از آنزیمهای هیدرولیزی را از دستگاه گلژی به لیزوزومها هدایت میکند.
افراد مبتلا به بیماری سلولی- I کمبود فسفوترانسفرازی دارند که اولین مرحله در افزودن گروه فسفات را کاتالیز میکند. پیامد آن هدفیابی غلط هشت آنزیم ضروری است. مراحل هدفیابی وزیکلهای انتقالی به سمت غشای هدف بر طبق یک مدل پروتئینهای Rab روی وزیکل و غشای هدف در فراخوانی پروتئینهای تترین (Tetherin) که تماس اولیه بین دو غشاء را واسطهگری میکند، درگیر هستند. دو نوع از پروتئینهای تترین نشان داده شده است: پروتئینهای فیبروس (Fibrous) شدیداً دراز (به عنوان مثال: p115 و EEA1) کمپلکسهای چند پروتئینی (به عنوان مثال: اگزوسیت و TRAPPI). در طول مرحله لنگراندازی (Docking) که منجر به ادغام دو غشاء میشود یک v-SNARE در غشای وزیکل با t-SNARE در غشای هدف برهمکنش میدهند و باعث نزدیکی دو غشاء میگردند. تترین که همچنین به آنتیژن استرومایی مغز استخوان (Bone marrow Stromal Antigen 2) معروف است، در انسان توسط ژن BST2 رمز میگردد. تترین جزء پروتئین غشایی اینتگرال تیپ 2 میباشد (انتهای آمینی به سمت سیتوزول و انتهای کربوکسیلی به سمت فضای خارج سلول میباشد) که یک بار عرض غشاء را طی کرده و از ناحیه انتهای کربوکسیل به گلیکوفسفاتیدیل اینوزیتول به غشای سلول لنگر انداخته است (شکل 14) (27, 28). یافتههای اخیر نشان دادهاند که پروتئین تترین جوانه زدن ویروس نقص ایمنی انسان (HIV) را مهار میکند. در حالت عادی ویریون HIV-1 با به دست آوردن غشای انولپ از سطح سلول جوانه میزند. با توجه به اینکه تترین از سمت فضای خارج سلولی به غشاء لنگر انداخته است (از طریق GPI) حدس زده میشود برهمکنش بین تترین و ویریون HIV-1 مانع از جوانه زدن ویروس میگردد. همچنین پیشنهاد شده است که ویروس دوباره توسط سلول بلعیده میشود و توسط ماشین اندوسیتیک از بین میرود. یکی از پروتئینهای فرعی HIV به نام vif میتواند به ناحیه N-ترمینال تترین متصل شود و باعث تجزیه پروتئازومی (و یا تجزیه لیزوزومی) آن گردد و در نتیجه باعث جوانه زدن ویروس از سطح سلول میگردد.
هسته (Nucleus) حامل ژنوم اصلی است و محل سنتز DNA و RNA میباشد. سیتوزول (Cytosol) محل سنتز و تجزیه پروتئینهاست. علاوه براین، بسیاری از واسطههای متابولسیمی نیز در سیتوزول سنتز میشوند. در حدود نیمی از کل غشاهای موجود در یک سلول یوکاریوتی را اندامکی با فضاهای پیچ در پیچ تشکیل میدهد، که شبکه اندوپلاسمی (Endoplasmic reticulum) نام دارد. به سطح سیتوزولی این اندامک ریبوزومهای زیادی متصل شده است، که در کار تولید پروتئینهای بنیادین غشاء و یا پروتئینهایی که به خارج از غشاء ترشح میشوند یا به اندامکهای دیگر میروند، دخیل هستند. علاوه بر نقش منحصر به فرد شبکه اندپلاسمی در سنتز و توزیع پروتئینها این اندامک بیشتر لیپیدهای سلول را تولید میکند و به عنوان مخزنی برای Ca2+ نیز ایفای نقش میکند. شبکه اندوپلاسمی، بسیاری از پروتئینها و لیپیدهای خود را به دستگاه گلژی میسپارد. دستگاه گلژی (Golgi apparatus) از کیسههای صفحه مانندی تشکیل شده است، که سیسترن گلژی (Golgi cisternae) نام دارند. این اندامک پروتئینها و لیپیدها را از شبکه اندوپلاسمی دریافت کرده و به مسیرهای مختلفی ارسال میکند. همچنین در عبور پروتئینها و لیپیدها از دستگاه گلژی، تغییراتی روی آنها اتفاق میافتد. میتوکندری (Mitochondria) و کلروپلاست ]در گیاهان[، بیشتر ATP مورد نیاز سلول را تولید میکند.
لیزوزوم (Lysoome) دارای آنزیمهای هضم کننده میباشد. لیزوزوم اندامکهای مرده سلولی و ماکرومولکولها و ذرات اندوسیتوز شده را تجزیه میکند. در فرآیند اندوسیتوز، مواد اندوسیتوز شده به کمک اندامکی به نام اندوزوم (Endosome) حمل میشوند. پراکسیزومها، اجزای وزیکلی کوچکی هستند، که حاوی انواع آنزیمهای اکسایشی میباشند. حجمی که این اندامکها نسبت به کل حجم سلول اشغال میکنند و همینطور در مورد نسبت غشای پلاسمایی به غشایی که در این اندامکها به کار رفته است در جدولهای نشان داده شده است. راههای ارسال پروتئینها به اندامکهای سلول شروع سنتز همه پروتئینها، توسط ریبوزومها در درون سیتوپلاسم میباشد. به جز چند پروتئین که در ریبوزوم میتوکندری یا پلاستید (گیاهان) ساخته میشوند.
سرنوشت بعدی پروتئینها به توالی آمینو اسیدی دارای نشانههای انتقالی (Signal sorting) میباشد که مقصد پروتئین را تعیین میکند. اغلب پروتئینها نشانههای انتقالی ندارند و در نتیجه به طور دائم در سیتوزول باقی میمانند. اما بسیاری از پروتئینهای دیگر دارای نشانههای انتقالی خاصی هستند؛ که پروتئینها را از سیتوزول به سوی هسته، ER، میتوکندری، پلاستیدها و یا پراکسیزوم هدایت مینماید. به علاوه نشانههای انتقالی ممکن است باعث انتقال پروتئین از ER به سایر مسیرهای سلولی نیز بشوند. به طور کلی پروتئینها به سه روش از یک بخش به بخش دیگر جابجا میشوند: 1- انتقال از طریق دریچه (Gated transport)، این نوع جابجایی پروتئینها بین سیتوزول و هسته، از خلال سوراخهای هسته صورت میگیرد. کمپلکسهای موجود در یک سوراخ هسته مانند غربالی، فعالانه درشت مولکولها و یا درشت مولکولهای گردهم آمده را جابجا میکنند. به علاوه مولکولهای کوچک از خلال این سوراخها آزادانه در حرکت هستند. 2- انتقال از خلال غشاء (Transmembrane tranport)، در این روش یک پروتئین جا به جا کننده (Protein translocators) پروتئین بخصوصی را مستقیماً از غشاء عبور میدهد؛ و آن را از سیتوزول به فضایی مجزا از سیتوزول منتقل میکند. پروتئینی که قرار است منتقل شود، معمولاً باید تانخورده باقی بماند تا بتواند توسط جابجا کننده حمل شود.گذر پروتئینها از سیتوزول به شبکه اندوپلاسمی به این روش است. 3- انتقال از طریق وزیکلها (Vesicular transport)، در این روش وزیکلها، پروتئینها را از یک بخش به بخش دیگر منتقل میکنند. وزیکلها با محمولهای از مولکولها، از یک بخش جدا شده و با انضمام به بخش دیگر، محموله خود را تخلیه میکنند. پروتئینهای محلول و غشایی که برای عمل بر روی سطح سلول یا در لیزوزوم در نظر گرفته شدهاند، توسط مسیرهای ترشحی به سوی مقصد نهایی خود، منتقل میگردند. پروتئینهایی که به غشای پلاسمایی فرستاده میشوند شامل گیرندههای سطح سلولی، ترانسپورترهای مخصوص برداشت مواد غذایی و کانالهای یونی که تعادل یونی و الکتروشیمیایی مناسب را در عرض غشای پلاسمایی برقرار میکنند، میباشد. پروتئینهای ترشحی محلول نیز همانند پروتئینهای غشای پلاسمایی، مسیر مشابهی را در رسیدن به سطح سلول طی میکنند، با این تفاوت که به جای آنکه در نهایت در غشاء قرار گیرند، به محیط آبکی مایع خارج سلولی و به فرم محلول آزاد میشوند. مثالهایی از پروتئینهای ترشحی شامل آنزیمهای گوارشی، هورمونهای پپتیدی، پروتئینهای سرم و کلاژن است. لیزوزوم اندامکی با محیط درونی اسیدی است که عموماً برای پروتئینهای غیر ضروری به کار رفته و مخزنی از مولکولهای کوچک مثل اسیدهای آمینه محسوب میشود. به این ترتیب انواعی از پروتئینها در غشای لیزوزوم عمل میکنند، زیرواحدهای پمپ پروتونی کلاس-V هستند که H+ را از سیتوزول به لومن اسیدی لیزوزوم پمپ میکند، همانطور که ترانسپورترها، مولکولهای کوچک محلولی که توسط این مسیر حمل میشوند، شامل آنزیمهای هضمکننده لیزوزومی از قبیل پروتئازها، گلیکوزیدازها، فسفاتازها و لیپازها میباشد. ورود به ER معمولاً اولین مرحله از سفر به مقصد دیگر است.
انتقال از ER به گلژی و از دستگاه گلژی به فضاهای دیگر سیستم غشادار، توسط جوانه زدن و ادغام پی در پی وزیکلهای انتقالی انجام میگیرد. مسیرهای انتقالی توسط وزیکلهای انتقالی، از ER تا غشای پلاسمایی به لیزوزوم را برای ورود شامل میشود و بنابراین راهی ارتباطی بین درون سلول و محیط اطرافش ایجاد میکند. شبکه اندوپلاسمی همه سلولهای یوکاریوتی دارای یک شبکه اندوپلاسمی (ER) میباشند. غشای این اندامک بیش از نیمی از کل غشاهای یک سلول متوسط جانوری را تشکیل میدهد. ER به شکل شبکه مانند از لولههای منشعب و کیسههای تخت است، که در تمام سیتوزول پخش میشود. این لولهها و کیسهها به هم متصل بوده و غشای ER در کل، یک فضای درونی یکپارچه را ایجاد مینماید. این فضای پیچ در پیچ، مجرای داخلی ER (ER lumen)، یا فضای سیسترنی ER (ER cisternal sapace) نامیده میشود. مجرای ER، 10 درصد حجم سلول را معمولاً اشغال میکند. ER نقش اساسی در بیوسنتز پروتئین و لیپیدها دارد. غشای این اندامک جایگاه تولید همه پروتئینهای گذرنده از غشاء و لیپیدها برای اندامکهای سلولی است. این اندامکها شامل خود ER، بیشتر لیپیدهای غشای پراکسیزوم و میتوکندری میشود. به علاوه، تقریباً همه پروتئینهایی که به خارج از سلول ترشح میشوند، به اضافه آنهایی که در خود ER، دستگاه گلژی، یا لیزوزوم باقی میمانند؛ در آغاز کار به ER تحویل داده میشود. شبکه اندوپلاسمی صاف و خشن ER، پروتئینهای گزینش شدهای را از سیتوزول وارد میسازد. این ورود در حین سنتز آن پروتئین انجام میگیرد. این پروتئینها دو نوعند: پروتئینهای گذرنده از غشاء (Transmembrane proteins)، که تا حدودی از غشای ER عبور میکنند و در آنجا مستقر میشوند و پروتئینهای محلول در آب (Water-soluble proteins)، که کاملاً از غشای ER عبور میکنند و در مجرای داخلی ER مستقر میشوند. بعضی از پروتئینهای گذرنده از غشاء، در ER ایفای نقش میکنند، ولی بیشتر آنها به غشای پلاسمایی یا غشای سایر اندامکها تعلق دارند. پروتئینهای محلول در آب به مجرای درونی اندامک تعلق دارند یا برای ترشح اختصاص داده میشوند. تمامی این پروتئینها بدون توجه به سرنوشت آنها، توسط توالی نشانهای و مکانیسم مشابهی عبور میکنند. در سلولهای جانوری، ورود پروتئین به ER پیش از سنتز کامل زنجیره پلیپپتیدی انجام میگیرد. به این نوع ورود، فرآیند همراه ترجمه (Co-translational insertion) گفته میشود. این فرآیند متمایز از ورود پروتئینها به میتوکندری،کلروپلاست (در گیاهان) و هسته است. فرآیند ورود به این اندامکها پس از ترجمه (Post-translational insertion) نام دارد. از آنجا که یک انتهای پروتئین در حال ورود به ER است، و باقی زنجیره پلیپپتیدی در حال شکلگیری میباشد، لذا پروتئین هیچگاه در سیتوزول رها نمیشود و هرگز در معرض خطر تاخوردگی پیش از موعد قرار ندارند. به این ترتیب پروتئینهای همراه ER برای جلوگیری از تاخوردن پروتئین موردنیاز نیستند. ریبوزومهای متصل به غشاء سطح ER را پوشانده و شبکه اندوپلاسمی خشن (Rough-ER) را ایجاد میکنند. مناطقی از ER که عاری از ریبوزوم میباشند، شبکه اندوپلاسمی صاف (Smooth-ER) نام دارند. در بسیاری از سلولها، ER صاف و خشن مختلط هستند و اغلب بخشی صاف و بخشی خشن میباشد. به ER صاف، ER انتقالی (Transitional ER) نیز گفته میشود، زیرا خروجی ER است و از آنجا وزیکلهای حاوی پروتئینها ولیپیدهای تازه سنتز شده، به غشاء گلژی میروند. در غشاهای تخصص یافته، ER صاف وظایف دیگری نیز به عهده دارد. سلولهایی که برای سنتز هورمونهای استروئیدی تخصص یافتهاند، ER صاف و گستردهای دارند تا آنزیمهای مورد نیاز تولید کلسترول و تبدیل کلسترول به سایر هورمونها را انبار کنند. در سلولهای اصلی کبد (هپاتوسیتها)، ER صاف جایگاه اصلی تولید لیپوپروتئینها میباشد (لیپوپروتئینها لیپیدها را در خون حمل میکنند). آنزیمهایی که اجزای لیپیدی لیپوپروتئینها را تولید میکنند در ER صاف قرار دارند. وظیفه دیگر ER صاف در اغلب سلولهای یوکاریوتی، جمعآوری Ca2+ از سیتوزول، و جمعآوری دوباره آن میباشد. همچنین ER صاف در بسیاری از پاسخهای سریع به علائم خارج سلولی، ایفای نقش میکند. در برخی انواع سلولها، و احتمالاً اغلب سلولها، مناطق به خصوصی از ER، برای ذخیرهسازی Ca2 تخصص یافته است؛ در این حالت به آن شبکه سارکوپلاسمی (Sarcoplasmic reticulum) گفته میشود. این شبکه با استفاده از یک ATP-ase، Ca2 را به درون خود پمپ میکند.
رهاسازی و جمعآوری مجدد Ca2 توسط شبکه سارکوپلاسمی باعث انقباض و استراحت میوفیبریلها در سلولهای ماهیچهای میشود. مطالعات جورج پالاد و همکارانش در سال 1960 در ابتدا نشان داد که در طی مسیر ترشحی، پروتئینها مطابق ترتیب خاصی از یک اندامک به اندامک دیگر، حرکت میکند. همچنین در طی این مطالعات اولیه مشخص شد که پروتئینهای ترشحی هرگز به داخل سیتوزول رها نمیشوند و این اولین نشانهای بود که بیان میکرد پروتئینهای منتقل شونده، همیشه به چندین نوع واسطه غشادار ترکیب میشوند. در این آزمایشات ترکیب دو روش نشانه گذاری plus-chase و اتورادیوگرافی بود، اسیدهای آمینه نشاندار شده با رادیواکتیو به پانکراس هامستر تزریق شد. در زمانهای مختلف پس از تزریق، حیوان را میکشتند و سلولهای پانکراس را از لحاظ شیمیایی تثبیت و قطعه قطعه میکردند و آن را در معرض اتورادیوگرافی قرار میدادند تا موقعیت پروتئینهای نشاندار شده با رادیواکتیو را مشاهده نمایند. به علت اینکه اسیدهای آمینه رادیواکتیو در یک زمان کوتاهی در اختیار سلول قرار میگرفتند، تنها آن دسته از پروتئینهایی که بلافاصله پس از تزریق سنتز شده بودند، نشاندار میگردیدند و یک گروه مجزا از پروتئینهای نشاندار را تشکیل میدادند که انتقال آنها را میتوانستند بررسی کنند. به علاوه به علت اینکه سلولآسینی پانکراس (ascii cell pancreas)، سلولهای ترشحی اختصاصی هستند، تقریباً همه اسیدهای آمینه نشاندار در این سلولها در ساختمان پروتئینهای ترشحی شرکت کرده بودند و این امر مشاهده پروتئینهای انتقالی را آسانتر مینمود. اگرچه امروزه روش اتورادیوگرافی برای موقعیتیابی پروتئینها در سلول، کاربرد کمتری پیدا نموده است ولی این مطالعات اولیه دو نیاز اساسی را در هر نوع سنجشی که انتقالات بین واحدهای مجزا (Intercompartmental) را بررسی میکند، روشن میسازد.
اول اینکه لازم است یک دسته از پروتئینها را در مراحل اولیه نشاندار کنیم تا بتوان انتقالات بعدیشان را به بخشهای دورتر، در طی زمان ردیابی نمود. ثانیاً این عمل راهی برای تشخیص یک بخش توسط پروتئین موجود در آنکه نشاندار شده است میباشد. روشهای آزمایشگاهی مدرن برای مشاهده حمل و نقل داخل سلولی یک پروتئین ترشحی در تمام انواع سلولها در این روشها، یک ژن که تعداد زیادی گلیکوپروتئین غشایی (G پروتئین) را میسازد از ویروس استوماتیت وزیکولار (VSV) جدا میشود و توسط ریز تزریق ژن به سلولهای کشت داده شده پستانداران و یا توسط ترانسفکشن (آلودگی باکتری توسط اسید نوکلئیک ویروسی و سپس تولید فاژهای کامل در آنها) و یا حتی به صورت خیلی ساده، آلوده کردن سلولها با ویروس، این گلیکوپروتئین را تولید میکنند. G پروتئین VSV هم در سلولهای تیمار شده و هم آن دسته از سلولهایی که برای ترشح اختصاص داده نشدهاند، به سرعت و همانند پروتئینهای ترشحی نرمال سلولی روی ER سنتز میشوند. استفاده از یک جهش یافته که نوعی G پروتئین VSV حساس به حرارت را کد میکند، به محققان اجازه میدهد که انتقالات بعدی پروتئین را خاموش و روشن کنند. به این صورت که در دمای محدود کننده 40 درجه سانتیگراد، پروتئین VSV تازه سنتز شده تاخوردگی خود را از دست داده و توسط مکانیسم کنترل کیفیت، درون ER باقی میماند، در حالی که در دمای مجاز 32 درجه سانتیگراد، پروتئین به طور صحیح تاخورده و توسط مسیر ترشحی به سطح سلول منتقل میگردد. در هر دو روش پایهای ذکر شده، انتقال G پروتئین VSV توسط تکنیکهای متفاوتی مشخص میگردد. مطالعات هم از سنجشهای پیشرفته نقل و انتقال و هم از آزمایشات جدید پالاد (اسم دانشمند) بهره میگیرند که همگی آنها نتیجه یکسانی را مشخص میکنند:
در سلولهای پستانداران، انتقال با واسطه وزیکول یک مولکول پروتئین از جایگاه سنتز آن روی ER خشن تا زمان ورود آن به درون غشای پلاسمایی، 30 تا 60 دقیقه طول میکشد (8, 12). مکانیسم مولکولی نقل و انتقالات وزیکولی وزیکلهای کوچک غشاداری که پروتئینها را از یک اندامک به اندامک دیگر انتقال میدهند، عناصر مشترک مسیرهای ترشحی و اندوسیتوز میباشند. این وزیکلها از غشای یک اندامک ویژه (دهنده) "والد" جوانه زده و با غشای اندامک ویژه (پذیرنده) "هدف" ادغام میشود. اگرچه در هر مرحله از مسیرهای ترشحی و اندوسیتوزی انواع متفاوتی از وزیکلها به کار گرفته میشوند، مطالعات مبتنی بر تکنیکهای بیوشیمیایی و ژنتیکی نشان دادهاند که هر کدام از مراحل مختلف انتقال وزیکولی با وجود داشتن تفاوتهایی با سایرین، دارای زمینه یکسانی هستند. جوانه زدن وزیکلها از غشای والدشان در نتیجه پلیمریزاسیون کمپلکسهای پروتئینی محلول به سمت غشاء به منظور تشکیل یک پوشش وزیکولی حاوی پروتئین میباشد. برهمکنش میان قسمتهای سیتوزولی پروتئینهای سراسری غشاء و پوشش وزیکولی، پروتئینهای کارگو (Cargo) را به منظور تشکیل وزیکل آماده میکند. بنابراین پوشش، نه تنها سبب انحنای غشاء برای تشکیل یک وزیکل میشود، بلکه همچنین به عنوان یک فیلتر عمل کرده و مشخص میکند چه پروتئینهایی اجازه ورود به درون وزیکل را دارند. پروتئینهای سراسری غشایی موجود در وزیکل در حال جوانهزنی، پروتئینهای v-SNARE هستند که برای اتصال وزیکل با غشای هدف مناسب خود ضروری و حیاتی هستند. مدت زمان کوتاهی پس از آنکه وزیکل به طور کامل توسط v-SNAREهای موجود در غشای خود با t-SNAREهای خویشاوندش در غشای هدف اتصال اختصاصی برقرار کرد، دو غشاء به طور مناسبی به هم نزدیک شده و دو لایههای دو غشاء با هم ادغام میشوند. ادغام نیازمند نزدیکی بیشتری میباشد: دو غشای لیپیدی بایستی به 5/1 نانومتری یکدیگر بیایند، تا بتوانند با هم ادغام شوند. برای رسیدن به این امر، آب بایستی که از سطح آبدوست غشاء تخلیه شود. فرآیندی که از نظر انرژتیک بسیار نامطلوب است؛ و به این دلیل است که همه ادغامها در سلول توسط پروتئینهای تخصص یافتهای تسریع میشوند. این پروتئینها در محل ادغام گرد هم میآیند و کمپلکسی را میسازند که ابزار لازم برای عبور از سد انرژی را فراهم میکند. تعدادی از پروتئینهای سیتوزولی که برای ادغام وزیکلی مورد نیاز هستند، شناسایی شدهاند. اما هنوز چگونگی عمل آنها به طور کامل مشخص نشده است. انتقال غشاء و پروتئینهای محلول توسط وزیکولهای انتقالی جریان انتقال وزیکولی بین فضاهای غشادار درونی به شدت منظم است. یک مسیر ترشحی (Secretory pathway) رو به خارج اصلی، از بیوسنتز پروتئینها روی غشای ER شروع میشود و شامل ورود پروتئینها به ER و گذر آنها از دستگاه گلژی و رسیدن آنها به سطح سلول میشود.
در دستگاه گلژی یک شاخه جانبی توسط اندوزومها به لیزوزوم میرود. یک مسیر اندوسیتیک (Endocytic pathway) رو به داخل اصلی، از غشای پلاسمایی شروع میشود، و با گذر از اندوزومها به لیزوزومها میرسد. این مسیر اصلی مسئول هضم و تخریب مولکولهای خارج سلولی است. برای عملکرد صحیح انتقال وزیکولی، هر وزیکل انتقالی که از یک قسمت جدا میشود باید فقط پروتئینهای مقصدش را را بردارد. برای مثال یک وزیکل که محمولهای را از دستگاه گلژی به سمت غشای پلاسمایی حمل میکند؛ باید از دخول پروتئینهای ساکن جلوگیری کند و تنها باید با غشای پلاسمایی، و نه هیچ اندامک دیگری ادغام شود. در حین مشارکت در این جریان دائم، هر اندامک باید یگانگی خود را حفظ کند. این یگانگی به معنی حفظ اجزای پروتئینی و لیپیدی مختص خود اندامک میباشد. همه این وقایع تشخیصی، به پروتئینهایی بستگی دارد که به وزیکلهای انتقالی متصلاند. انواع متفاوتی از وزیکلها بین انواع اندامکها در رفت و آمد هستند و هر یک مجموعه متفاوتی از مولکولها را حمل میکنند. جوانهزنی وزیکلها توسط یک پروتئین پوششی وزیکلهایی که از یک غشاء جوانه میزنند، معمولاً دارای یک پوشش پروتئینی متمایز در سطح خود هستند که به آن وزیکل پوششدار (Coated vesicles) گفته میشود. پس از آن که جوانهزنی تکمیل شد، پوشش از بین میرود و غشای وزیکل میتواند مستقیماً در تماس با غشایی که ادغام خواهد شد، قرار بگیرد. چندین نوع وزیکل پوششدار وجود دارد، که هر یک دارای پوشش پروتئینی متمایزی هستند. به نظر میرسد که این پوشش حداقل دو عملکرد داشته باشد: غشاء را به شکل جوانه در میآورد و در فرآیند تسخیر مولکولها و حرکت آنها به داخل وزیکل کمک میکند.
بهترین وزیکلهای مطالعه شده، وزیکلهایی هستند که دارای پوششی از جنس پروتئین کلاترین (Clathrin) میباشند که به عنوان وزیکلهای پوششدار کلاترینی شناخته میشوند. این وزیکلها در مسیر ترشحی رو به خارج، از دستگاه گلژی جوانه میزنند و در مسیر اندوسیتیک رو به داخل، از غشای پلاسمایی جوانه میزنند. برای مثال در غشای پلاسمایی، هر وزیکل از یک فرورفتگی پوششدار کلاترینی (Clathrin coated pit) منشأ میگیرد. مولکولهای کلاترین به شکل یک شبکه سبد مانند در کنار هم قرار میگیرند (در سطح سیتوزولی غشاء) و این فرآیندی است که منجر به شکلگیری یک وزیکل از غشاء میشود. ساختمان یک کلاترین از تریاسکلیونها تشکیل شده میشود. یک پروتئین کوچک متصل به GTP، به نام داینامین (Dynamin)، به صورت یک حلقه به دور گردن هر یک از فرورفتگیهای پوششدار، که تا حد زیادی به درون کشیده شدهاند، ایجاد میگردد. سپس داینامین GTP خود را هیدرولیز میکند. به نظر میرسد که این کار باعث انقباض حلقه میشود و به این ترتیب وزیکل از غشاء جدا میشود. همچنین سایر انواع وزیکلهای انتقالی، با پوشش پروتئینی متفاوت، در انتقال وزیکولی دخیل میباشند. این وزیکلها به روشی مشابه شکل میگیرند و مولکولهای ویژه خود را بین ER، دستگاه گلژی و غشای پلاسمایی جابجا میکنند. اما چگونه یک وزیکل انتقالی محموله خاص خود را انتخاب میکند؟ این مکانیسم به خوبی در مورد وزیکلهای پوششدار کلاترینی شناخته شده است. کلاترین به خودی خود نقشی در دام انداختن مولکولهای مورد نظر انتقال ندارد. این عملکرد دستهای دیگر از پروتئینهای پوششی در وزیکلهای پوششدار کلاترینی میباشد، که ادپتین (Adaptin) نام دارند. این پروتئینها پوشش را به غشای وزیکل متصل میکنند و در انتخاب مولکولهای مورد نظر کمک میکنند. مولکولهایی که داخل وزیکل میشوند علائم انتقالی (Transport signal) به خصوصی دارند؛ که توسط گیرندههای بار (Cargo receptor) موجود در غشاء تشخیص داده میشوند. ادپتین با به دام انداختن گیرنده بار متصل به مولکول مورد نظر، به انتخاب بار کمک میکند. به این ترتیب، مجموعهای از مولکولهای مورد انتقال به خصوص، به گیرندههای مخصوص خود متصل میشوند و در وزیکلهای پوششدار کلاترینی انبار میشوند. حداقل دو نوع ادپتین وجود دارد: آنهایی که به گیرندههای بار در غشای پلاسمایی متصل میشوند؛ با آنهایی که به گیرندههای بار در غشای دستگاه گلژی متصل میشوند؛ متفاوت هستند. و این نشان دهنده مولکولهای مورد انتقال متفاوت در دستگاه گلژی و غشای پلاسمایی میباشد. وزیکلهای کلاترین، پروتئینها را از غشای پلاسمایی (سطح سلول) و شبکه ترانس گلژی به اندوزومهای تأخیری منتقل میکنند.
دسته ای متفاوت از وزیکلهای پوششدار، به نام وزیکلهای پوششدار COP (COP-coated vesicle) در انتقال مولکولها بین ER و دستگاه گلژی، و بین یک بخش از دستگاه گلژی و بخش دیگری از آن، ایفای نقش میکنند. یکی از این وزیکلها، وزیکلهای COP II میباشد که پروتئینها را از ER خشن به گلژی منتقل میکنند. اما وزیکلهای COP I اساساً پروتئینها را به صورت رتروگراد میان سیسترنای گلژی منتقل کرده و از سیس گلژی به ER خشن برمیگردانند. انتقال وزیکولی محدود به درون سلول نمیشود. بلکه به غشای پلاسمایی نیز گسترش مییابد. پروتئینهای تازه تولید شده، لیپیدها، و کربوهیدراتها از ER توسط دستگاه گلژی، به سطح سلول فرستاده میشوند. این کار توسط وزیکلهای انتقالی که با غشای پلاسمایی ادغام میشوند، انجام میگیرند؛ این فرآیند اگزوسیتوز (Exocytosis) نام دارد. هر مولکولی که از این مسیر عبور میکند از یک سری فضاهای غشاءدار عبور میکند و در این بین دچار تغییرات شیمیایی میشود. ابقاء خروج و کنترل کیفیت پروتئینها در ER بعضی پروتئینهایی که در ER ساخته میشوند، برای ایفای نقش در ER اختصاص داده میشوند. این پروتئینها توسط یک توالی آمینواسیدی در انتهای کربوکسیل، به نام توالی ابقاء در ER (ER retention signal)، به ER باز میگردند. بدین صورت که این پروتئینها پس از خروج از دستگاه گلژی به ER باز میگردند. توالی نشانهای ابقاء در ER توسط یک گیرنده متصل به غشاء، در دستگاه گلژی شناسایی میشود. بهترین علامتی که مورد اکتشاف قرار گرفته، از دو لایزین به علاوه دو آمینواسید دیگر تشکیل شده است، که به آن توالی KKXX (KKXX sequence) گفته میشود. پروتئینهای محلول ساکن ER نیز دارای یک توالی ابقاء در ER هستند، که توالی KDEL (KDEL sequence) نام دارد. از پروتئینهای ساکن ER میتوان PDI (Polymerase Disulfide Isomerase) را نام برد، که باعث اکسایش SH سیستئینها، و تشکیل پیوند دیسولفیدی در پروتئینها میشود. اما اغلب پروتئینهایی که وارد ER میشوند، برای مسیرهای دیگری در نظر گرفته میشوند (3, 8, 11, 12, 13). این پروتئینها به شکل وزیکلهای انتقالی بستهبندی میشوند و با دستگاه گلژی ادغام میشوند. انتقال از ER به دستگاه گلژی توسط خوشههای لولهای وزیکولی (Vesicular tubular cluster) انجام میشود (شکل 11). خروج از ER بسیار انتخابی است. پروتئینهایی که ناصحیح تاخوردهاند، و پروتئینهای دایمری یا چند مونومری، که درست به هم متصل نشدهاند، توسط پروتئینهای همراه مقیم در ER فعالانه بازداشت میشوند. کانکسین و کالرتیکولین مثالی از این پروتئینهای همراه هستند تا تاخوردن صحیح، پروتئین را در ER نگاه دارد. برای مثال مولکولهای آنتیبادی از چهار زنجیره پلیپپتیدی تشکیل میشوند. این چهار زنجیره در ER به آنتیبادی کامل تبدیل میشوند. آنتیبادیهای نیمه کامل، تا همه چهار زنجیره پپتیدیشان به هم متصل شود، در ER میمانند. هر مولکول آنتیبادی که نتواند درست تا بخورد، در نهایت تخریب میشود. به این ترتیب، ER کیفیت پروتئینهایی که به دستگاه گلژی فرستاده میشوند را کنترل میکند. ولی گاهی اوقات، این مکانیسم کنترلی میتواند برای ارگانیسم مضر باشد. برای مثال، بر اثر جهشهای غالبی که باعث بیماری ژنتیکی سیستیک فیبروزیس میشود، یک پروتئین ناقل غشایی جهش یافته تولید میشود، که اندکی بد تاخورده است. حتی مولکولهای جهش یافته اگر به غشای پلاسمایی برسند میتوانند کاملاً عادی عمل کنند. ولی در ER باقی میمانند و عواقب وحشتناکی را ایجاد میکنند. این بیماری خطرناک به دلیل عدم فعالیت یک پروتئین مهم ایجاد نمیشود. بلکه پروتئینهای فعال توسط سلول دور ریخته میشوند؛ پیش از آن که به آنها فرصت عمل داده شود. تغییر و ارسال پروتئینها در دستگاه گلژی دستگاه گلژی معمولاً در نزدیکی هسته سلول واقع شده است، و در سلولهای جانوری معمولاً در نزدیکی سنتروزوم یا مرکز سلول قرار دارد. دستگاه گلژی تشکیل شده است از چندین کیسه غشادار صاف، که شبیه به تودهای از صفحات روی هم قرار گرفته میباشند. به هر یک از این صفحات، یک سیسترن گفته میشود؛ و به مجموعه آنها توده گلژی (Golgi stack) میگویند. تعداد تودههای گلژی در سلولها بسیار متنوع است و به نوع سلول بستگی دارد: بعضی سلولها دارای یک توده بزرگ هستند، در حالی که بقیه دارای صدها دستگاه گلژی کوچک میباشند. هر گلژی دو سطح مشخص دارد: سطح ورودی، یا سطح سیس (Cis surface) و یک سطح خروجی یا سطح ترانس (Trans surface). سطح سیس به سمت ER قرار دارد، در حالی که سطح ترانس به سمت غشای پلاسمایی نشانه رفته است. ب
یرونیترین سیسترن در هر سطح، به شبکهای از غشاهای لولهای و وزیکلهای تو در تو، تبدیل میشود که شبکه گلژی (Golgi network) نام دارد. ساختمان یکپارچه دستگاه گلژی، هم به ریزلولهچههای اسکلت سلولی و هم به پروتئینهای زمینه گلژی بستگی دارد. این پروتئینها داربستی بین سیسترنهای مجاور ایجاد میکنند و باعث یکپارچگی دستگاه گلژی میشوند. بعضی پروتئینهای زمینهای، افسارهای رشتهای و بلندی ایجاد میکنند، که به انتقالات وزیکولی دستگاه گلژی کمک میکنند. هنگام تقسیم میتوز، کینازها پروتئینهای زمینهای گلژی را فسفریله میکنند، و باعث تکه تکه شدن دستگاه گلژی در سیتوزول میشوند. در این هنگام آنزیمهای گلژی به ER باز میگردند و تکههای گلژی بین دو سلول خواهری تقسیم میگردند. سپس، پروتئینهای زمینهای دفسفریله میشوند و دستگاه گلژی دوباره شکل میگیرد. پروتئینهای محلول و غشاها توسط وزیکلهای انتقالی وارد شبکه گلژی میشود. پروتئینها در سیسترنها به صورت متوالی حرکت میکنند. گذر از دستگاه گلژی یا با انتقال وزیکولی یا با تکامل سیسترنی (Cisternal maturation ) صورت میگیرد. احتمالاً حرکت رو به جلو در دستگاه شامل هر دو حالت است: در مدل انتقال وزیکلی، دستگاه وزیکولی ثابت است و دارای آنزیمهای ساکن در گلژی میباشد. عبور مولکولها از دستگاه گلژی توسط حرکت رو به جلوی وزیکلهای انتقالی انجام میشود. این وزیکلها از یک سیسترن جوانه میزنند و با انجام سیسترن بعدی ادغام میشوند. این کار در مسیر سیس به ترانس انجام میشود. حرکت رو به جلو توسط وزیکلهای پوششدار به COP II انجام میگیرد و حرکت رو به عقب توسط CPO I انجام میشود. اما در مدل تکامل سیسترنایی: هر سیسترن گلژی هنگام حرکت رو به خارج تکامل مییابد. در هر مرحله آنزیمهای ساکن دستگاه گلژی توسط وزیکلهای پوششدار COP I به سیسترن عقبی برمیگردند. برای مثال هنگامی که سیسترن جدید به موقعیت میانی رسید، آنزیمهای بخش سیس گلژی از آن خارج شده و به یک سیسترن سیس جدید باز میگردند. همچنین، آنزیمهای بخش میانی با انتقال رو به عقب وزیکلها از سیسترن جلویی حاصل میآیند. به این ترتیب یک سیسترن سیس به یک سیسترن میانی تکامل مییابد. درنهایت پروتئینها از شبکه گلژی ترانس خارج میشوند. هم شبکه گلژی ترانس و هم شبکه سیس برای ارسال پروتئینها مهم هستند: پروتئینهایی که وارد سطح شبکه گلژی سیس میشوند میتوانند در توده گلژی حرکت کنند، یا اگر نشانه ابقاء در ER داشته باشند به ER باز گردند. پروتئینهایی که از شبکه گلژی ترانس خارج میشوند، یا به لیزوزوم میروند، یا برای سطح سلول ارسال میشوند.
تقسیمبندی عملکردی دستگاه گلژی در شکل بعدی جایگاه هر مرحله از فرآیند پردازش توسط ترکیبی از تکنیکها نشان داده شده است. این تکنیکها شامل خرد کردن بیوشیمیایی غشای دستگاه گلژی و رنگآمیزی با آنتیبادیهای مخصوص آنزیمهای پردازش کننده، میباشد. جایگاه بسیاری از واکنشهای پردازشی هنوز مشخص نشده است. اگرچه فقط سه بخش سیسترنی قابل تمایز تاکنون تشخیص داده شده است، اما هر یک از آنها بعضاً از یک گروه یا تعداد بیشتری سیسترن متوالی تشکیل شدهاند. این نشان میدهد که هر آنزیم پردازشی تنها به یک سیسترن به خصوص محدود نیست، اما انتشار آن در کل توده طبقهبندی شده است. بدین ترتیب آنزیمهایی که در اغاز امر، عمل میکنند در سیسترنهای سیس قرار دارند و آنهایی که در انتها عمل میکنند، در سیسترنهای ترانس گلژی مستقرند. دستگاه گلژی شدیدترین گلیکوزیلاسیون را روی بخش پروتئینی پروتئوگلیگانها انجام میدهد. بدین ترتیب پروتئوگلیکانها (Proteosglycans) تولید میشوند. در دستگاه گلژی قندهای به کار رفته در گلیکوزآمینوگلیکانها به شدت سولفاته میشوند. گلیکوزیله شدن پروتئینها در مجرای داخلی ER و دستگاه گلژی صورت میگیرد گلیکوزیله شدن پروتئینها در درون لومن شبکه اندپلاسمی و دستگاه گلژی صورت میگیرد؛ این اجزای سلولی، نقشهای عمدهای در تردد پروتئینها ایفاء میکنند. یکی از این گلیکوپروتئینها آنزیم پروتئولیزی الاستاز است. این آنزیم توسط پانکراس به صورت زیموژن ترشح میشود. این پروتئین توسط ریبوزومهای چسبنده به سطح سیتوپلاسمی غشاء شبکه اندوپلاسمی ساخته میشود و زنجیره پپتیدی در حین رشد به داخل لومن شبکه اندوپلاسمی منتقل میگردد. ترادف نشانه 29 آمینواسیدی در انتهای آمینی پپتیدها به داخل لومن شبکه اندوپلاسمی میشود. این ترادف نشانه، که پروتئین را از میان کانالی در غشای شبکه اندو پلاسمی هذایت میکند، در حین مراحل انتقال به شبکه اندوپلاسمی، از پروتئین جدا میشود. پس از این که پروتئین وارد شبکه اندوپلاسمی شد؛ مراحل گلیکوزیلاسیون شروع میشود. گلیکوزیله شدن به واسطه-N در شبکه اندوپلاسمی شروع میشود و در دستگاه گلژی ادامه پیدا میکند، در حالی که گلیکوزیله شدن به واسطه-O منحصراً در دستگاه گلژی صورت میگیرد. گلیکوپروتئینها به واسطه N، قندهای اولیه را از دهنده دولیکول در شبکه اندوپلاسمی به دست میآورند هر الیگوساکارید بزرگ جهت اتصال به آسپارژین در پروتئینها ابتدا بایستی به دولیکول فسفات (dolichol phosphate) متصل گردد. دولیکول فسفات مولکول لیپیدی ویژهای است که از 20 واحد ایزوپرن (C50) تشکیل شده است. گروه فسفات انتهایی جایگاه اتصال الیگوساکارید فعال شده است که متعاقباً به پروتئین پذیرنده منتقل میشود. دولیکول فسفات در غشای شبکه اندوپلاسمی طوری قرار گرفته که انتهای فسفات آن در سطح سیتوپلاسمی واقع میشود. فرآیند تجمع در سه مرحله انجام میگیرد. اول دو مولکول N- استیل گلوگزآمین و پنج مولکول مانوز به دولیکول فسفات متصل میشوند. این عمل از طریق تعدادی از آنزیمهای سیتوپلاسمی که مسئول انتقال مونوساکاریدها از نوکلئوتیدهای قندی به دولیکول فسفات هستند، کاتالیز میشود. سپس از طریق فرآیند دیگری (که هنوز چگونگی آن به خوبی درک نشده است) این ساختار بزرگ از میان غشای شبکه اندوپلاسمی به درون لومن انتقال مییابند. درنهایت سیر قندها به وسیله آنزیمهای درون لومن شبکه اندوپلاسمی، اضافه میشوند، در این مرحله از مونوساکاریدهایی که به وسیله اتصال به دولیکول فسفات فعال شدهاند، استفاده میشود. این فرآیند با تشکیل الیگوساکارید 14 قندی که به دولیکول فسفات متصل میباشد به پایان میرسد. سپس پیشساز 14 قندی که به دولیکول فسفات متصل است به آسپاراژین ویژهای در زنجیره پلیپپتیدی در حال رشد منتقل میشود. مثلاً در مورد الاستاز الیگوساکاریدها در ترادفهای Asn109-Gly-Ser و Asn159-Val-Thr به آسپاراژین متصل میشوند (هم قندهای فعال شده و هم کمپلکس آنزیمی جهت انتقال الیگوساکاریدها به پروتئینهایی که در شبکه اندوپلاسمی قرار گرفتهاند با این مسیر گلیکوزیله نمیشوند). قبل از ترک گلیکوپروتئین از لومن شبکه اندوپلاسمی، سه مولکول گلوکز از الیگوساکارید 14 قندی حذف میشود. حذف این مولکولهای گلوکز، یک مرحله کنترل کیفی است و تنها گلیکوپروتئینی که به طور مناسب تاخورده است بقیه مراحل را انجام خواهد داد. دولیکول پیروفسفات در حین انتقال الیگوساکارید به پروتئین آزاد شده و به کمک عمل فسفاتاز مجدداً به دولیکول فسفات تبدیل میشود. این هیدرولیز توسط آنتیبیوتیک باسیتراسین (Bacitracin) متوقف میشود. آنتیبیوتیک جالب توجه دیگری که گلیکوزیله شدن نوع N را مهار میکند تونیکامایسین (Tunicamycin) است. این آنتیبیوتیک آنالوگ آبگریز نوکلئوتید قندی اوریدین دیفسفات- N- استیل گلوکزآمین میباشد. این قند به عنوان سوبسترا برای آنزیم به کار میرود و واحد الیگوساکاریدی روی دولیکول فسفات سنتز میشود. تونیکامایسین از اضافه شدن N- استیل گلوکزآمین به دولیکول فسفات، که اولین مرحله تشکیل هسته الیگوساکاریدی میباشد، جلوگیری میکند. درنهایت وزیکلهای ناقل به منظور گلیکوزیله شدن بیشتر و بستهبندی، پروتئینها را از شبکه اندوپلاسمی به دستگاه گلژی حمل میکنند. در دستگاه گلژی واحدهای کربوهیدراتی گلیکوپروتئینها به دقت تغییر داده میشوند. واحدهای قندی به واسطه O در آنجا درست میشوند و قندهای به واسطه N که از شبکه اندوپلاسمی میرسند، به عنوان اجزای تشکیل دهنده گلیکوپروتئینها به طرق مختلفی دچار تغییر و تحول میگردند. در نهایت پروتئینها از دستگاه گلژی به سمت لیزوزومها، که گرانولهای ترشحی هستند (همچنان که در مورد زیموژن الاستاز دیده میشود) و یا غشای پلاسمایی میروند. این انتقال به سیگنالهای آمینواسیدی موجود در ساختار یک بعدی و سه بعدی بستگی دارد. واحدهای کربوهیدراتی به واسطه N در هر یک از قسمتهای دستگاه گلژی دچار تغییراتی میشوند. در قسمت سیس گلژی، سه مانوز از زنجیره الیگوساکاریدی پروتئین برداشته شده و سرنوشت آن برای ترشح یا نفوذ به غشای پلاسمایی مشخص میگردد. واحدهای کربوهیدراتی گلیکوپروتئینهایی که به داخل لومن لیزوزومها انتقال پید میکنند دچار تغییرات بیشتری میگردند. در قسمتهای میانی گلژی برخی سلولها، دو یا چند مانوز برداشته شده و دو عدد N- استیل گلوکزآمین و یک فوکوز به آن اضافه میگردد. در نهایت در قسمت ترانس گلژی N- استیل گلوکزآمین به همراه گالاکتوز و اسید سیالیک اضافه میشود و کمپلکس الیگوساکاریدی به وجود میآید. ترادف واحدهای الیگوساکاریدی به واسطه N در گلیکوپروتئینها توسط این عوامل مشخص میشود: 1) ترادف و ساختار فضایی پروتئینی که گلیکوزیله میشود و 2) حضور گلیکوزیل ترانسفرازها در دستگاه گلژی. علیرغم تمام این مراحل تغییر، پروتئینهایی که N- گلیکوزیله شدهاند دارای هسته پنتاساکاریدی مشترکی میباشند. به تغییرات کربوهیدراتی در دستگاه گلژی گلیکوزیله شدن انتهایی گفته میشود؛ در صورتی که به این تغییرات در شبکه اندوپلاسمی، گلیکوزیله شدن مرکزی گویند. تنوع ساختاری در مراحل گلیکوزیله شدن انتهایی به وجود میآید. مانوز 6-فسفات آنزیمهای لیزوزومی را به مقصدشان راهنمایی میکند یک نشانگر کربوهیدراتی، پروتئینهای ویژهای را از دستگاه گلژی به لیزوزومها هدایت میکند. با تجزیه و تحلیل بیماری سلولی-I (یا موکولیپیدوز II) که نوعی بیماری ذخیرهای لیزوزومی است؛ اهمیت این نشانگر تشخیص داده میشود. لیزوزومها اجزاء سلولی تخریب شده یا مواد اندوسیتوز شده را تجزیه میکنند. افراد مبتلا به بیماری سلولی-I از عقبماندگی ذهنی و ناهنجاریهای اسکلتی رنج میبرند. لیزوزومهای آنها دارای توده بزرگی (Inclusion) از گلیکوزآمینوگلیکانهای هضم نشده و گلیکولیپید میباشد. به همین علت به نام بیماری "I" خوانده میشود. علت وجود این توده، کمبود حداقل هشت هیدرولاز اسیدی لازم جهت تجزیه آن در این لیزوزومها است. در عوض سطح این آنزیمها در خون و ادرار بالاست. بنابراین آنزیمهای فعال ساخته میشوند؛ اما آنها به جای این که به لیزوزوم بروند به خارج سلول ترشح میشوند. به عبارت دیگر در بیماری سلولی I سری کاملی از آنزیمها دچار جایابی اشتباهی میشوند. در حالت طبیعی این آنزیمها دارای مانوز 6-فسفات هستند. اما در بیماری سلولی-I مانوز متصل شده دچار تغییرات لازم نمیگردد. در حقیقت مانوز 6-فسفات نشانگری است که به طور طبیعی خیلی از آنزیمهای هیدرولیزی را از دستگاه گلژی به لیزوزومها هدایت میکند.
افراد مبتلا به بیماری سلولی- I کمبود فسفوترانسفرازی دارند که اولین مرحله در افزودن گروه فسفات را کاتالیز میکند. پیامد آن هدفیابی غلط هشت آنزیم ضروری است. مراحل هدفیابی وزیکلهای انتقالی به سمت غشای هدف بر طبق یک مدل پروتئینهای Rab روی وزیکل و غشای هدف در فراخوانی پروتئینهای تترین (Tetherin) که تماس اولیه بین دو غشاء را واسطهگری میکند، درگیر هستند. دو نوع از پروتئینهای تترین نشان داده شده است: پروتئینهای فیبروس (Fibrous) شدیداً دراز (به عنوان مثال: p115 و EEA1) کمپلکسهای چند پروتئینی (به عنوان مثال: اگزوسیت و TRAPPI). در طول مرحله لنگراندازی (Docking) که منجر به ادغام دو غشاء میشود یک v-SNARE در غشای وزیکل با t-SNARE در غشای هدف برهمکنش میدهند و باعث نزدیکی دو غشاء میگردند. تترین که همچنین به آنتیژن استرومایی مغز استخوان (Bone marrow Stromal Antigen 2) معروف است، در انسان توسط ژن BST2 رمز میگردد. تترین جزء پروتئین غشایی اینتگرال تیپ 2 میباشد (انتهای آمینی به سمت سیتوزول و انتهای کربوکسیلی به سمت فضای خارج سلول میباشد) که یک بار عرض غشاء را طی کرده و از ناحیه انتهای کربوکسیل به گلیکوفسفاتیدیل اینوزیتول به غشای سلول لنگر انداخته است (شکل 14) (27, 28). یافتههای اخیر نشان دادهاند که پروتئین تترین جوانه زدن ویروس نقص ایمنی انسان (HIV) را مهار میکند. در حالت عادی ویریون HIV-1 با به دست آوردن غشای انولپ از سطح سلول جوانه میزند. با توجه به اینکه تترین از سمت فضای خارج سلولی به غشاء لنگر انداخته است (از طریق GPI) حدس زده میشود برهمکنش بین تترین و ویریون HIV-1 مانع از جوانه زدن ویروس میگردد. همچنین پیشنهاد شده است که ویروس دوباره توسط سلول بلعیده میشود و توسط ماشین اندوسیتیک از بین میرود. یکی از پروتئینهای فرعی HIV به نام vif میتواند به ناحیه N-ترمینال تترین متصل شود و باعث تجزیه پروتئازومی (و یا تجزیه لیزوزومی) آن گردد و در نتیجه باعث جوانه زدن ویروس از سطح سلول میگردد.