MR_Jentelman
1st September 2009, 02:21 PM
تقريباً صد سال از انقلاب مشروطه ايران ميگذرد و با وجود اهميت اين واقعه تاريخي هنوز ابهامات زيادي درباره آن وجود دارد. عملكرد انجمنها و تأثير آن بر انقلاب مشروطه ازجمله اين ابهامات است. انجمنها در دوره مجلس اول شوراي ملي وسيله اي براي اعمال فشار بر مجلس، دولت و دربار بودند. آن زمان در تهران بيش از چهل پنجاه انجمن فعاليت ميكردند. ازجمله اين انجمنها انجمن قاجاريه بود كه برخي از شاهزادگان هواخواه مشروطه آن را تأسيس كرده بودند و عملكردي همانند ساير انجمنها داشت اما از شاهزادگان قدرتمند و صاحب نفوذ و مقتدر تقريباً كسي در آن عضويت نداشت بنابر اين انجمن قاجاريه به عنوان انجمني صنفي نتوانست كاركردي مناسب داشته باشد. از اين رو انجمني ديگر كه صاحبان واقعي قدرت را دربرميگرفت در شعبان 1325ق به نام انجمن خدمت تشكيل شد كه شاهزادگان،اعيان، امرا و سرداران و رجال طراز اول و مؤثر در آن عضويت داشتند. اولين اقدام آنها صدور اعلاميهاي رسمي در حمايت از مجلس و مشروطه بود و پس از آن همگي اعضا در مجلس حضور يافتند و سوگند وفاداري خوردند. ازجمله اشخاصي كه براي اداي سوگند در مجلس حاضر شدند جلالالدوله، علاءالدوله، ظفرالسلطنه، آصفالدوله، سپهدار تنكابني، اميربهادر جنگ و بسياري ديگر را ميتوان نام برد. در ميان آنها اشخاصي به چشم ميخوردند كه به ضديت با مشروطه مشهور بودند. بررسي اوضاع، شرايط و عللي كه موجب اين وفاق ملي شد اهميت دارد زيرا در چنين مقاطعي است كه امكان پيشبرد برنامههاي اصلاحي و ترقيخواهانه ميسر خواهد شد.
درباره علل تشكيل انجمن خدمت و صدور اطلاعيهً آنها نظرات مختلفي ابراز شده پرطرفدارترين نظر اين است كه پس از ترور امينالسلطان بزرگان لشكري و كشوري از ترس جان ناگزير جامه مشروطهخواهي بر تن كردند و به ظاهر عقد اتحاد با ملت و مجلس بستند. مارلينگ در گزارشش به سر ادوارد گري دربارهً تشكيل انجمن خدمت مينويسد ” ظاهراً علائم چنداني در رو برگردانيدن ناگهاني مرتجعين از شاه هويدا و مشهود نبوده باعث عمده آن بايستي همان ترس و خوف شمرده شود. قتل اتابك كه سبب استعفاي فوري صنيعالدوله گرديد و همچنين فوت ناگهاني مشيرالدوله كه موجب سوء ظن واقع شد. بدون ترديد اثرات خيلي سخت بخشيدند... به انضمام آگاهي از ايجاد انجمنهاي سري كه اعضاء آنها را در فداكاري جان و مال براي سعادت مملكت خويش حاضر و مصمم دانستهاند يقيناً اثرات مخصوصه نموده است. “ بي شك جو ارعابي كه پس از ترور امينالسلطان حاكم شد يكي از علل تشكيل انجمن خدمت بود ولي تنها علت نبود.
ميرزا ابراهيم خان كلانتري باغميشه (شرفالدوله) در روزنامهً خاطراتش علت ديگري را ذكر ميكند. او شرح ميدهد كه پس از استعفاي صنيعالدوله از رياست مجلس و در دورهً رياست احتشامالسلطنه اعضاي انجمن مركزي در ميدان بهارستان متحصن شدند. اين انجمن در واقع نماينده سي و نه انجمن ديگر بود زيرا از هر انجمني دو نفر براي عضويت در انجمن مركزي انتخاب شده بودند و از طريق آنها هماهنگيهاي لازم ميان انجمنها صورت ميگرفت. آنها سه خواسته داشتند 1. تأمين طرق و شوارع 2. صدور دستخط به امرا و سركردگان سرحدي براي حفظ انتظام آن مناطق 3. انتخاب فردي وطندوست براي شركت در كميسيون سرحدي.
محمدعلي شاه با هر سه خواسته آنها موافقت كرد اما تحصن پايان نگرفت زيرا ظاهراً علاوه بر اين تقاضاها كه رسماً اعلام شده بود تقاضاهاي ديگري نيز داشتند. شرفالدوله درباره درخواستهاي انجمن مركزي از دولت مينويسد: ” ازجمله امنيت ولايات و طرق و شوارع و دو ديگر تشكيل بانك و گرفتن پول و سرمايه از اشخاص متمول و با مكنت و غيره، رئيس [مجلس] مستدعيات آنها را به عرض شاه رسانيد. در دربار مجلسي با حضور امرا و ا شراف و سرداران و وزراء تشكيل شده، حضرت اجل مستوفيالممالك ... ابتدا فرموده بود كه من سي هزار تومان ميدهم سايرين هم از اين مقدار حساب خود را كرده ... بالاخره مبلغ چهار كرور به اختيار و اجبار، اسامي صورت شده كه تنخواه بدهند... بعد از سه روز ديگر مجلس دوم تشكيل شده كه وجوهات تحويل داده شود“ .
شرفالدوله اين مسئله را علت تشكيل انجمن خدمت ميداند و مينويسد : ” بعد از اين دو مجلس، سرداران، امرا و اشراف در خانهً جناب علاءالدوله جمع شدند و شور كردند كه چه علت دارد ما پول بدهيم و خودمان در امان نباشيم و همراهي با ملت ننمائيم. “ با اين استدلال بايد گفت كه آنها به اين نتيجه رسيدند كه خلاف جريان شنا كردن باعث نابوديشان خواهد شد. پس براي حفظ خود بايد در مسير جريان قرار گيرند. اين دليل هم به تنهايي براي تشكيل انجمن خدمت كافي نيست.
نظر ديگر اين است كه اين انجمن به منظور اصلاح امور ايران و خدمت به مردم تأسيس شد. سيري كوتاه در اوضاع سياسي، اقتصادي، اجتماعي حاكم بر ايران در نيمه دوم سال 1325ق گواهي بر اين مدعاست. هرج و مرج بر كشور حاكم بود، عثمانيها تا اروميه تاخته و عده بسياري را قتل عام كرده بودند. راهزنان بر راهها استيلا داشتند. شهرها ناامن و حكام ولايات بي اختيار بودند. اختلافات قومي و مذهبي و محلهاي در همه شهرها تشديد شده بود. در تهران كسي حاضر نبود مسئوليت وزارت را بپذيرد. درآمد دولت كه متكي بر مالياتها و گمركات ميشد به دليل نابساماني اوضاع نزول كرده بود. دولت انگلستان و روسيه ايران را طي قرارداد 1907م تقسيم كرده بودند و در شعبان 1325ق سفارت انگلستان در ايران به صورت رسمي انعقاد قرارداد را به وزارت خارجه اطلاع داد. اين در حالي بود كه كاركنان وزارت امور خارجه ايران در مقابل سعدالدوله وزير امور خارجه وقت صفآرايي كرده او را به وزارتخانه راه نميدادند و اعتصاب كردند و خواهان استعفاي او شدند. وقايعنگار روزنامه تايمز در 17 شعبان 1325ق / 26 سپتامبر 1907 گزارش داد كه عهدنامه روسيه و انگلستان به ايران ابلاغ شد و دولت ايران بدون هيچ اعتراض يا انزجاري آن را دريافت كرد. اما اين روزنامه مينويسد كه دولت ايران به دليل درگيريهاي داخلي مجالي براي پاسخگويي نداشت. جالب است كه گزارش مارلينگ به سر ادوارد گري را دربارهً مطالب انتقادي روزنامه بيش ازاين حبلالمتين نسبت به قرارداد 1907م مرور كنيم البته بايد توجه داشته باشيم كه حبلالمتين كلكته از روزنامههايي بود كه به طور مرتب اخبار قرارداد مذكور را دنبال ميكرد و عواقب آن را شرح ميداد.
مارلينگ در گزارشي به ادوارد گري مينويسد: ” حبلالمتين تهران كه از روز نهم سپتامبر شروع به درج يك رشته مقالاتي راجع به قرارداد روس و انگليس كرده بود همه روزه به طور استمرار تا شانزدهم سپتامبر اين مقالهها را در اين موضوع به طبع ميرسانيد دو سه مقاله اول آن بلاشبهه به قلم سعدالدوله بوده و تا حدي اطلاع بصيرت از موضوع را به طور پيچيده ظاهر ميساخت.“ اما سعدالدوله فرصتي براي تصدي وزارت خارجه نيافت و به دنبال اعتصاب كاركنان آن وزارتخانه مستعفي شد.
روزنامه نداي وطن هم در تأييد اين نظر كه انجمن خدمت به منظور خدمت به كشور تشكيل شد درباره چگونگي تشكيل اين انجمن مينويسد: كه آصفالدوله، سپهدار تنكابني، اميراعظم و علاءالدوله در جلساتي سري به اين نتيجه رسيدند كه براي حفظ مملكت و برقراري امنيت بهتر است امرا، اعيان و اشراف با مجلس همكاري كنند و موقعيتي مانند لردهاي انگليس كسب كنند. به اين ترتيب است كه در 17 شعبان 1325 همگي در خانه علاءالدوله جمع شدند و پس از مذاكره به اين نتيجه رسيدند كه عريضهاي به شاه بنويسند و از او بخواهند با مجلس و مشروطه همراهي و همكاري كند. مارلينگ دربارهً محتواي مذاكرات مينويسد : ” مذاكرات از چه قبيل بوده و يا چه دلايلي براي متقاعد كردن مرتجعين اقامه شده به طور صحت معلوم نيست“.
به هر حال اين عريضه نوشته شد و آن را به حضور شاه بردند. آصفالدوله كه از حاملين عريضه بود به شاه گفت: ” همراهي اعليحضرت اين است كه هيچ دستخطي در هيچ امري صادر نفرماييد، پادشاه مملكت مشروطه دستخط نميفرمايند بلكه امضا ميفرمايند يعني تمامي امورات دولتي و مملكتي را وزراء مسئول خودشان فيصل داده و حاضر كرده شاه امضا ميفرمايند، نه اينكه هر كسي براي خود كاري انجام دهد و اعليحضرت نيز به هر چيزي كه ميل فرمودند دستخط صادر كنند. “ شاه نيز در دستخطي موافقت و مساعدتش را اعلام كرد. پس از آن حدود پانصد نفر از شاهزادگان، اعيان، امرا و سركردگان دسته جمعي به مجلس شوراي ملي رفتند و با مجلس و ملت اعلام همبستگي كردند.
روزنامهً حبلالمتين در مقالهاي تحت عنوان ” بشارت عظمي“ دربارهً تشكيل انجمن خدمت مينويسد : ” ... امروز كسي را شبههاي باقي نمانده كه خورشيد مشروطيت ديگر در اين ملك غروب نخواهد كرد و ديو زشت چرده استبداد چهره منحوس ظاهر نخواهد ساخت. “ اميربهادر جنگ هم پس از مراسم تحليف در مجلس اعلام كرد كه براي استقرار امنيت راهي اروميه خواهد شد.
امضاء كنندگان عريضه به شاه پس از دريافت پاسخ مساعد تصميم گرفتند براي ادامه بقا و استمرار حركتي كه آغاز كرده بودند انجمني به نام انجمن خدمت تأسيس كنند و بلادرنگ با انجام انتخاباتي اميراعظم را به رياست آن انتخاب كردند. دو نفر نايب رئيس يكي از طبقه آجودانباشي و ديگري كه حسينقلي خان نواب بود را از وزارت خارجه انتخاب كردند. اديبالسلطنه و موفقالسلطنه منشيهاي انجمن شدند.
انجمن خدمت تقريباً هر روز تشكيل جلسه ميداد و نقشي مانند نقش مجلس سنا ايفا ميكرد. مارلينگ در گزارشش به سر ادوارد گري مينويسد : ” تشكيل انجمن اكابر، ايجاد اين هيات نتيجه انجمن اعيان است كه كنارهجوئي آنها از فرقهً استبدادي اوضاع داخلي را به كلي تغيير داده است. هيات مزبوره مركب از مأمورين عاليه با برخي از صاحبمنصبان نظامي در تحت رياست اميراعظم و نايب رئيسي حسينقلي خان نواب. اين هيات اگر حيثيت مقام رسمي را دارا نيست ليكن حق مصلحتانديشي با وزراء را در جريان امور وزارتخانهها به خود نسبت ميدهد. البته اين هيات كاملاً غيرمسئول ميباشد ولي نفوذ و حيثيت آن به درجهاي است كه رأي و مصلحتبيني آنها را نميتوانند مرعي ندارند. نفوذ اين هيات كليتاً تاكنون نافع بوده اما به سهولت ديده ميشود يك وزيري كه قدري از وزراء كنوني با عزمتر باشد يحتمل به زودي با اين هيات به مناقشه درآيد و از طرف ديگر مخاطره تصادف و منازعه آن هيات با مجلس شوراي ملي چندان بعيد به نظر نميآيد. بهترين چيزي كه محتمل است نتيجه اين هيات بشود و ارباب ذكاوت نيز انتظار و اميد آن را دارند همانا تبديل يافتن آن هيات است به مجلس سنايي كه در قانون اساس مقرر گرديده است“.
با نگاهي كلي به همهً علل ذكرشده ميتوان نتيجه گرفت كه جو ارعاب پس از ترور امينالسلطان، دورانديشي شاهزادگان و اعيان و امرا براي حفظ مقام و موقعيتشان، جلوگيري از تاراج كشور توسط اجنبي و عرق ملي؛ همگي از علل تشكيل انجمن خدمت و نگارش آن عريضه بوده است.
منبع:iichs.org
درباره علل تشكيل انجمن خدمت و صدور اطلاعيهً آنها نظرات مختلفي ابراز شده پرطرفدارترين نظر اين است كه پس از ترور امينالسلطان بزرگان لشكري و كشوري از ترس جان ناگزير جامه مشروطهخواهي بر تن كردند و به ظاهر عقد اتحاد با ملت و مجلس بستند. مارلينگ در گزارشش به سر ادوارد گري دربارهً تشكيل انجمن خدمت مينويسد ” ظاهراً علائم چنداني در رو برگردانيدن ناگهاني مرتجعين از شاه هويدا و مشهود نبوده باعث عمده آن بايستي همان ترس و خوف شمرده شود. قتل اتابك كه سبب استعفاي فوري صنيعالدوله گرديد و همچنين فوت ناگهاني مشيرالدوله كه موجب سوء ظن واقع شد. بدون ترديد اثرات خيلي سخت بخشيدند... به انضمام آگاهي از ايجاد انجمنهاي سري كه اعضاء آنها را در فداكاري جان و مال براي سعادت مملكت خويش حاضر و مصمم دانستهاند يقيناً اثرات مخصوصه نموده است. “ بي شك جو ارعابي كه پس از ترور امينالسلطان حاكم شد يكي از علل تشكيل انجمن خدمت بود ولي تنها علت نبود.
ميرزا ابراهيم خان كلانتري باغميشه (شرفالدوله) در روزنامهً خاطراتش علت ديگري را ذكر ميكند. او شرح ميدهد كه پس از استعفاي صنيعالدوله از رياست مجلس و در دورهً رياست احتشامالسلطنه اعضاي انجمن مركزي در ميدان بهارستان متحصن شدند. اين انجمن در واقع نماينده سي و نه انجمن ديگر بود زيرا از هر انجمني دو نفر براي عضويت در انجمن مركزي انتخاب شده بودند و از طريق آنها هماهنگيهاي لازم ميان انجمنها صورت ميگرفت. آنها سه خواسته داشتند 1. تأمين طرق و شوارع 2. صدور دستخط به امرا و سركردگان سرحدي براي حفظ انتظام آن مناطق 3. انتخاب فردي وطندوست براي شركت در كميسيون سرحدي.
محمدعلي شاه با هر سه خواسته آنها موافقت كرد اما تحصن پايان نگرفت زيرا ظاهراً علاوه بر اين تقاضاها كه رسماً اعلام شده بود تقاضاهاي ديگري نيز داشتند. شرفالدوله درباره درخواستهاي انجمن مركزي از دولت مينويسد: ” ازجمله امنيت ولايات و طرق و شوارع و دو ديگر تشكيل بانك و گرفتن پول و سرمايه از اشخاص متمول و با مكنت و غيره، رئيس [مجلس] مستدعيات آنها را به عرض شاه رسانيد. در دربار مجلسي با حضور امرا و ا شراف و سرداران و وزراء تشكيل شده، حضرت اجل مستوفيالممالك ... ابتدا فرموده بود كه من سي هزار تومان ميدهم سايرين هم از اين مقدار حساب خود را كرده ... بالاخره مبلغ چهار كرور به اختيار و اجبار، اسامي صورت شده كه تنخواه بدهند... بعد از سه روز ديگر مجلس دوم تشكيل شده كه وجوهات تحويل داده شود“ .
شرفالدوله اين مسئله را علت تشكيل انجمن خدمت ميداند و مينويسد : ” بعد از اين دو مجلس، سرداران، امرا و اشراف در خانهً جناب علاءالدوله جمع شدند و شور كردند كه چه علت دارد ما پول بدهيم و خودمان در امان نباشيم و همراهي با ملت ننمائيم. “ با اين استدلال بايد گفت كه آنها به اين نتيجه رسيدند كه خلاف جريان شنا كردن باعث نابوديشان خواهد شد. پس براي حفظ خود بايد در مسير جريان قرار گيرند. اين دليل هم به تنهايي براي تشكيل انجمن خدمت كافي نيست.
نظر ديگر اين است كه اين انجمن به منظور اصلاح امور ايران و خدمت به مردم تأسيس شد. سيري كوتاه در اوضاع سياسي، اقتصادي، اجتماعي حاكم بر ايران در نيمه دوم سال 1325ق گواهي بر اين مدعاست. هرج و مرج بر كشور حاكم بود، عثمانيها تا اروميه تاخته و عده بسياري را قتل عام كرده بودند. راهزنان بر راهها استيلا داشتند. شهرها ناامن و حكام ولايات بي اختيار بودند. اختلافات قومي و مذهبي و محلهاي در همه شهرها تشديد شده بود. در تهران كسي حاضر نبود مسئوليت وزارت را بپذيرد. درآمد دولت كه متكي بر مالياتها و گمركات ميشد به دليل نابساماني اوضاع نزول كرده بود. دولت انگلستان و روسيه ايران را طي قرارداد 1907م تقسيم كرده بودند و در شعبان 1325ق سفارت انگلستان در ايران به صورت رسمي انعقاد قرارداد را به وزارت خارجه اطلاع داد. اين در حالي بود كه كاركنان وزارت امور خارجه ايران در مقابل سعدالدوله وزير امور خارجه وقت صفآرايي كرده او را به وزارتخانه راه نميدادند و اعتصاب كردند و خواهان استعفاي او شدند. وقايعنگار روزنامه تايمز در 17 شعبان 1325ق / 26 سپتامبر 1907 گزارش داد كه عهدنامه روسيه و انگلستان به ايران ابلاغ شد و دولت ايران بدون هيچ اعتراض يا انزجاري آن را دريافت كرد. اما اين روزنامه مينويسد كه دولت ايران به دليل درگيريهاي داخلي مجالي براي پاسخگويي نداشت. جالب است كه گزارش مارلينگ به سر ادوارد گري را دربارهً مطالب انتقادي روزنامه بيش ازاين حبلالمتين نسبت به قرارداد 1907م مرور كنيم البته بايد توجه داشته باشيم كه حبلالمتين كلكته از روزنامههايي بود كه به طور مرتب اخبار قرارداد مذكور را دنبال ميكرد و عواقب آن را شرح ميداد.
مارلينگ در گزارشي به ادوارد گري مينويسد: ” حبلالمتين تهران كه از روز نهم سپتامبر شروع به درج يك رشته مقالاتي راجع به قرارداد روس و انگليس كرده بود همه روزه به طور استمرار تا شانزدهم سپتامبر اين مقالهها را در اين موضوع به طبع ميرسانيد دو سه مقاله اول آن بلاشبهه به قلم سعدالدوله بوده و تا حدي اطلاع بصيرت از موضوع را به طور پيچيده ظاهر ميساخت.“ اما سعدالدوله فرصتي براي تصدي وزارت خارجه نيافت و به دنبال اعتصاب كاركنان آن وزارتخانه مستعفي شد.
روزنامه نداي وطن هم در تأييد اين نظر كه انجمن خدمت به منظور خدمت به كشور تشكيل شد درباره چگونگي تشكيل اين انجمن مينويسد: كه آصفالدوله، سپهدار تنكابني، اميراعظم و علاءالدوله در جلساتي سري به اين نتيجه رسيدند كه براي حفظ مملكت و برقراري امنيت بهتر است امرا، اعيان و اشراف با مجلس همكاري كنند و موقعيتي مانند لردهاي انگليس كسب كنند. به اين ترتيب است كه در 17 شعبان 1325 همگي در خانه علاءالدوله جمع شدند و پس از مذاكره به اين نتيجه رسيدند كه عريضهاي به شاه بنويسند و از او بخواهند با مجلس و مشروطه همراهي و همكاري كند. مارلينگ دربارهً محتواي مذاكرات مينويسد : ” مذاكرات از چه قبيل بوده و يا چه دلايلي براي متقاعد كردن مرتجعين اقامه شده به طور صحت معلوم نيست“.
به هر حال اين عريضه نوشته شد و آن را به حضور شاه بردند. آصفالدوله كه از حاملين عريضه بود به شاه گفت: ” همراهي اعليحضرت اين است كه هيچ دستخطي در هيچ امري صادر نفرماييد، پادشاه مملكت مشروطه دستخط نميفرمايند بلكه امضا ميفرمايند يعني تمامي امورات دولتي و مملكتي را وزراء مسئول خودشان فيصل داده و حاضر كرده شاه امضا ميفرمايند، نه اينكه هر كسي براي خود كاري انجام دهد و اعليحضرت نيز به هر چيزي كه ميل فرمودند دستخط صادر كنند. “ شاه نيز در دستخطي موافقت و مساعدتش را اعلام كرد. پس از آن حدود پانصد نفر از شاهزادگان، اعيان، امرا و سركردگان دسته جمعي به مجلس شوراي ملي رفتند و با مجلس و ملت اعلام همبستگي كردند.
روزنامهً حبلالمتين در مقالهاي تحت عنوان ” بشارت عظمي“ دربارهً تشكيل انجمن خدمت مينويسد : ” ... امروز كسي را شبههاي باقي نمانده كه خورشيد مشروطيت ديگر در اين ملك غروب نخواهد كرد و ديو زشت چرده استبداد چهره منحوس ظاهر نخواهد ساخت. “ اميربهادر جنگ هم پس از مراسم تحليف در مجلس اعلام كرد كه براي استقرار امنيت راهي اروميه خواهد شد.
امضاء كنندگان عريضه به شاه پس از دريافت پاسخ مساعد تصميم گرفتند براي ادامه بقا و استمرار حركتي كه آغاز كرده بودند انجمني به نام انجمن خدمت تأسيس كنند و بلادرنگ با انجام انتخاباتي اميراعظم را به رياست آن انتخاب كردند. دو نفر نايب رئيس يكي از طبقه آجودانباشي و ديگري كه حسينقلي خان نواب بود را از وزارت خارجه انتخاب كردند. اديبالسلطنه و موفقالسلطنه منشيهاي انجمن شدند.
انجمن خدمت تقريباً هر روز تشكيل جلسه ميداد و نقشي مانند نقش مجلس سنا ايفا ميكرد. مارلينگ در گزارشش به سر ادوارد گري مينويسد : ” تشكيل انجمن اكابر، ايجاد اين هيات نتيجه انجمن اعيان است كه كنارهجوئي آنها از فرقهً استبدادي اوضاع داخلي را به كلي تغيير داده است. هيات مزبوره مركب از مأمورين عاليه با برخي از صاحبمنصبان نظامي در تحت رياست اميراعظم و نايب رئيسي حسينقلي خان نواب. اين هيات اگر حيثيت مقام رسمي را دارا نيست ليكن حق مصلحتانديشي با وزراء را در جريان امور وزارتخانهها به خود نسبت ميدهد. البته اين هيات كاملاً غيرمسئول ميباشد ولي نفوذ و حيثيت آن به درجهاي است كه رأي و مصلحتبيني آنها را نميتوانند مرعي ندارند. نفوذ اين هيات كليتاً تاكنون نافع بوده اما به سهولت ديده ميشود يك وزيري كه قدري از وزراء كنوني با عزمتر باشد يحتمل به زودي با اين هيات به مناقشه درآيد و از طرف ديگر مخاطره تصادف و منازعه آن هيات با مجلس شوراي ملي چندان بعيد به نظر نميآيد. بهترين چيزي كه محتمل است نتيجه اين هيات بشود و ارباب ذكاوت نيز انتظار و اميد آن را دارند همانا تبديل يافتن آن هيات است به مجلس سنايي كه در قانون اساس مقرر گرديده است“.
با نگاهي كلي به همهً علل ذكرشده ميتوان نتيجه گرفت كه جو ارعاب پس از ترور امينالسلطان، دورانديشي شاهزادگان و اعيان و امرا براي حفظ مقام و موقعيتشان، جلوگيري از تاراج كشور توسط اجنبي و عرق ملي؛ همگي از علل تشكيل انجمن خدمت و نگارش آن عريضه بوده است.
منبع:iichs.org