PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمن



حسنعلی ابراهیمی سعید
13th June 2015, 12:15 AM
این کتاب شامل 14 بخش می باشد. به مرور در اختیار شما عزیزان قرار داده خواهد شد.

بخش اول
جنگ ایران و عراق حدود ۹ سال به طول انجامید.در این جنگ بی سابقه در جهان سوم ، ایران و عراق به جنگی گسترده و فراگیر با هم پرداختند که تقریبا همه قدرتهای سیاسی دنیا در کشمکشهای سیاسی و یا نبردهای روی داده در خلیج، سهیم بودند.
در حالیکه در ابتدا این جنگ بر سر تصاحب خاک روی داد،اما ما در آن شاهد نبردهای دریایی ، بمبارانهای استراتژیک ،استفاده از موشکهای سطح به سطح،تسلیحات شیمیایی ،عملیتهای تروریستی واستفاده از نیروهای سرسپرده نیز بودیم.
همانطور که در این کتاب توضیح داده می شود ایران وعراق بر سر انعقاد پیمان صلح اتفاق نظر داشتند و پس از یک سال سرانجام این کار انجام گردید.به هرترتیب ، هنوز هم راهی وجود ندارد که پیش بینی نماییم این دو ملت بر سر همجواری خود به اتفاق نظری همه جانبه دست یافته اند ویا این صلح وثبات کنونی ،تا چه زمانی به طول خواهد انجامید. (((کتاب واسه۲۰۰۲ بوده زمان صدام ))) جنگ ایران و عراق تهدید کننده آغاز یکی از نبردهای ساختاری ای بود که نتیجه یک نبرد به آغاز نبردی دیگر می انجامید و بین هردو نبرد ما شاهد "جنگی سرد" بودیم.
همانطور که از نبردی با چنین وسعت و پیچیدگی می توان انتظار داشت ، این جنگ درسها و عبرتهای زیادی در بخشهای استراتژی ،تاکتیک، فرماندهی و کنترل، عملیات، و تکنولوژی برجای گذاشت. در این نبرد طولانی، دامنه گسترده ای از انواع سلاحهای پیشرفته غربی و روسی مورد استفاده و رویارویی قرار گرفت .همچنین نیروهای دریایی دولتهای غربی ، موشکهای سطح به سطح با برد زیاد و حجم انبوهی از سلاح های سمی نیز در آن به کار گرفته شد. و بیش از هرجنگ دیگری در این سالها ، ما با هشدارهایی در مورد هزینه های هنگفت بهره گیری از سلاحهای پیشرفته و تکنولوژی های نوین نظامی از سوی طرفهای درگیر در یک جنگ روبرو شدیم.

▪ هزینه و گستردگی نبرد:
ارائه عددی به عنوان هزینه های تخمینی واقعی جنگ ایران و عراق، تقریبا غیرممکن است. چراکه علاوه بر خسارات این نبرد برای ایران و عراق و تاثیر آن بر فرایند توسعه سیاسی و اقتصادی آتی دو طرف ، کشورهای همسایه آنان نیز مجبور شدند به جای سرمایه گذاری بر روی اقتصاد و نیازهای مردم خود به سوی یک مسابقه تسلیحاتی روی بیاورند.و به هرحال این موضوع روشن است که پس از جنگ جهانی دوم، این نبرد در کنار دو جنگ ویتنام و کره، به عنوان خونین ترین و طولانی ترین نبردهای نیم قرن اخیر محسوب گردیده و یکی از هولناک ترین جنگهای فرسایشی عصر مدرن بوده است.
آثار مخرب جنگ ایران و عراق بر مردم آنها ، هرگز همانند جنگ افغاستان نبوده است. همانطور که جنگ اعرالب و اسراییل نشان داد ،هیچ همبستگی ثابتی میان تعداد انبوه سلاحهای پیشرفته بکار گرفته شده و خسارتهای نظامی و انسانی وجود ندارد.در واقع ، این مطلب غیر منتظره به نظر می رسد که تعداد تلفات این جنگ کمی بیش از نصف نلفات انسانی شورش پل پوت در کامبوج برای بدست گرفتن کامل قدرت بوده است. هرچند این تلفات برای دو طرف جنگ بسیار تراژیک و غم انگیز بوده است.
اگرچه هیچ تخمین و گزارش دقیق و قابل اتکایی در مورد تعداد تلفات انسانی و خسارات اقتصادی این جنگ وجود ندارد ،این موضوع کاملا قطعی است که در این نبرد صدها هزار انسان جان باختند، یک میلیون نفر زخمی شدند وبیش از ۸۰۰۰۰نفر به اسارت درآمدند.در این جنگ بین ۵۰۰۰۰۰تا ۱۰۰۰۰۰۰نفر کشته شدندو بین ۱۰۰۰۰۰۰تا ۲۰۰۰۰۰۰نفر زخمی ومعلول شدند.(جدول۱)۲۵۰۰۰۰۰آواره و ۲۰۰ میلیارد دلار خسارت نیز از دیگر خسارات این جنگ می باشد.
سایر تخمین ها نشان می دهد که خسارات مادی این جنگ حتی بیشتر از این مقدار می باشد.یک عدد تخمین زده شده در مورد ایران عدد ۱۰۸میلیارد دلار خسارت را تنها در بخش صنعت نفت و شامل ۲۳ میلیارد دلار در بخش از دست دادن درآمد ، ۳۰میلیارد دلار در بخش کاهش تولید ناخالص داخلی GDP بخش غیر مرتبط با نفت،۲۳ میلیارد دلار هزینه های نظامی،۷۶ میلیارد دلار در بخش نابودی سرمایه های ثابت و ۲۶ میلیارد دلار در بخش نابودی تاسیسات را نشان می دهد. همین تخمین در مورد عراق از خسارتی ۱۲۰ میلیارد دلاری حکایت می کند که شامل ۲۳.۴ میلیارد دلار در بخش از دست دادن درآمد ، ۶۴میلیارد دلار در بخش کاهش تولید ناخالص داخلی GDP بخش غیر مرتبط با نفت ، ۳۳ میلیارد دلار هزینه های نظامی،۴۳ میلیارد دلار در بخش نابودی سرمایه های ثابت و ۸.۲ میلیارد دلار در بخش نابودی تاسیسات می باشد.( جدول۲)در این آمار هزینه های فرصت از دست رفته در بخش توسعه اقتصادی ، محاسبه نگردیده است.

▪ تاثیرات استراتژیک نبرد:
جنگ ایران و عراق از لحاظ استراتژیک در جنگهای عصر مدرن از اهمیتی کلیدی برخوردار است.بر خلاف تاثیرمحدود جنگهای جهان سوم ، به دنبال این جنگ ،تقریبا ثروت و رفاه همه کشورهای دنیا در معرض تهدید قرار گرفت.جدول ۳ نشان می دهد که چگونه این نبرد بر کشورهای دارای ذخایر نفتی در قاره های دیگر تاثیرمستقیم گذاشته است.(ترجمه نشده است.مترجم)در سایه این جنگ ،سرنوشت منطقه ای که بیش از ۵۰درصد نفت کشف شده دنیا در آن قرار دارد ،مورد تهدید جدی قرار گرفت.جریان نفت خلیج برای ثبات اقتصادی همه کشورهای غربی و کشورهای جهان سوم وارد کننده نفت ، از اهمیت زیادی برخوردار بوده است.
جنگ ایران و عراق این ریسک را برای دنیا بوجود آورد که طرف پیروز خواهد توانست به عنوان قدرت برتر منطقه ، مطرح گردد و با برهم خوردن توازن منطقه ،کشور پیروز بتواند بر سایر کشورهای ضعیف خاورمیانه ،سلطه یابد. در همین زمان، موفقیت یا شکست بنیادگرایی اسلامی ایران در شکست سوسیالیسم سکولار حاکم برعراق ، می توانست تاثیرات عمیقی بر آینده اسلام و کل خاورمیانه برجای گذارد.در بخش های متفاوت نبرد، ریسک پیروزی ایرانیها ، موجی از تغییر جهت از سکولاریسم به سوی قواعد مذهبی و الگوهای نوین تضاد بین اسلام و بلوکهای غرب و شرق پدید آورد.
▪ بین المللی شدن جنگ:
جنگ ایران و عراق از ویژگی های بین المللی بیشتری به نسبت سایر جنگهای جهان سوم برخوردار بود.در روزهای آغازین جنگ ، سایر دولتها شروع به موضع گیری نمودند.دولتهای ایران و عراق به دنبال هم پیمانان مالی وتامین کنندگان تسلیحات بودند و هردوی آنها توانستند حجم انبوهی سلاح را وارد نمایند.هرچند حامیان نظامی ایران عموما بصورت غیر مستقیم به فعالیت می پرداختند.
ایران عموما بر منابع داخلی واندوخته های مالی خود اتکا می نمود که حجم آنها از ۱۴.۶میلیارد دلار به ۶ میلیارد دلار در سال ۱۹۸۷رسیده بود.در این میان دولت سوریه نقش مهمی را در حمایت از ایران ایفا نمود.در اوایل جنگ سوریه یک خط لوله صادرات نفت عراق به مدیترانه را بست و دولت عراق را با تنگنای مالی قابل توجهی روبرو نمود.آنان با اعزام جنگنده های خود بر فراز خاک عراق نیز توجه نیروی هوایی این کشور را به مرزهای غربی معطوف نمودند. همچنین سوریها با کمک به ایرانیها و پیشمرگان کرد ،انفجار خطوط لوله نفت عراق به ترکیه را تسریع نموده و عراقیها را مجبور کردند که از رود دجله بهره گیرند. و هرچند این خط لوله پس از یک هفته ، تعمیر شد، اما عراقیها به ازای هر روز ۶ میلیون دلار متضرر شدند .سوریها نیز تا پایان جنگ وآتش بس در سال ۱۹۸۸، از کردها حمایت می نمودند.
در این جنگ ، دولتهای زیادی از جمله اسراییل، سوریه،لیبی ،جمهوری خلق یمن والجزایر به ایران سلاح و امتیاز بهره گیری از تسلیحاتشان را می فروختند .لیبی نیز با ارسال موشکهای اسکاد خود از طریق سوریه به ایران، آتش جنگ موشکی دو طرف را شعله ور تر نمود.کشورهایی نظیر چین و کره شمالی هم بعدها به عنوان تامین کنندگان اصلی سلاح برای ایران درآمدند.
در مقابل عراق، مورد حمایت های مالی گسترده همسایگانش قرار داشت.عربستان سعودی و کویت بین ۲۵ تا۵۰میلیارد دلار وام و کمک نقدی در اختیار بغداد قرار دادند و فرانسه هم ۵ میلیارد دلار وام جهت خرید جنگ افزار در اختیار عراق قرار داد.آمریکاییها نیز با اعطای اعتبار به عراقیها و جلوگیری از همکاری های نظامی متحدانش با ایران ، به نقش آفرینی پرداختند. دولتهای مصر و اردن هم با در اختیار نهادن سلاح در بحرانی ترین شرایط در کنار دولت شوروی سابق که انبوهی از تسلیحات را روانه بغداد نمود، سیاستهای خویش را دنبال می نمودند.
نیروهای نظامی و داوطلب اندکی نیز از کشورهای عرب در جبهه های نبرد حضور یافتند تا از دولت عراق حمایت نمایند.ارتش عراق با اعطای حقوق و مزایای مالی به دنبال استخدام نیروهای مردمی در دنیای عرب بود تا در جبهه های جنگ از آنان بهره گیرد.در مقابل ایرانیها توانستند تعدادی از شیعیان لبنانی و کشورهای حوزه خلیج را به خدمت بگیرند.
اما در آخرین روزهای جنگ ،ویژگی های بین المللی آن ، دو چندان شد. چراکه دولتهای آمریکا و شوروی برای تضمین جریان صادرات نفت کشورهای جنوب خلیج وارد آبهای منطقه شدند، اقدامی که در نهایت به نبردهایی دامنه دار میان نیروهای دریایی ایالات متحده و ایرانیها انجامید.به دنبال این وضعیت سازمان ملل با نقش آفرینی گسترده تر، سرانجام توانست معاهده صلح را میان دوطرف برقرار کند.نبردی که میان رهبران سیاسی دو ایدئولوژی متضاد روی داد ، به نبردی بین المللی انجامید که سرانجام با وساطت های بین المللی پایان یافت.
این درهم پیچیدگی منافع نیروهای سیاسی باعث شد که درسهای زیادی ازاین جنگ بدست آید. این جنگ نه تنها درسهای زیادی در حوزه نبردهای هوایی و زمینی به همراه داشت ،بلکه نشان داد در جهان سوم، ایدئولوژی تا چه حد می تواند بر نبرد ها و زدو خوردها تاثیر گذارد.این جنگ درسهای زیادی را در حوزه انتقال تکنولوژی و نقش فرافکنی قدرت از سوی غرب به همراه داشت .وسرانجام اینکه در سایه این نبرد جهانیان از مخاطرات استفاده از سلاحهای کشتارجمعی و موشکهای دوربرد ،اطلاع یافتند.
ر بخش پیشین به عوامل تاریخی ای که به شروع جنگ انجامید ،اشاره شد.و به هرحال تعدادی از عوامل استراتژیک و نظامی ،نقش قدرتمند و مهمی را در تداوم جنگ ایفا نمودند .در این میان ، نقاط ضعف و قوت هریک از دوطرف نبرد ،قدرت اقتصادی آنها ،توانایی خرید سلاحهای جنگی ، توانایی در انتقال سریع و کارای نفرات انسانی و توانمندی و ساختار نیروها از اهمیت بالایی برخوردار بوده است.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی تاریخ جنگ
محسن داوری.

http://s-gomnam.ir/eslam/showthread.php?tid=12563
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/2d600f450c9cc5c44.jpg@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
13th June 2015, 12:19 AM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمن

بخش دوم


به سختی می توان درسهای ویژه ای از بسیاری از این شرایط گرفت، اما باید بخاطر داشت درک عواملی که به آغاز آن نبرد انجامید ، برای فهم نتایج جنگ ، تصمیمات نظامی و تکنولوژی های بکارگرفته شده در میدان رزم،ضروری است. به علاوه تصمیمهای دولتهای خارجی، ارزیابی مخاطرات جنگ و سنجش اثربخشی ارتش یک کشور جهان سومی بویژه پس از یک انقلاب نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.
● شرایطی که به آغاز جنگ ایران و عراق انجامید:
۲) وضعیتی که به آغاز جنگ منجرشد:
بر خلاف بسیاری از جنگهای مدرن، مجمو عه ای متنوع از عوامل نظامی و تاریخی ، به ایجاد و تداوم این جنگ کمک نمودند.تعدادی از این عوامل نتیجه مخاصمه های
درازمدت تاریخی میان این دو کشور و ملتهایشان بوده است.سایر عوامل نیز نتیجه شخصیت و دیدگاه های سازش ناپذیر رهبران آنها مربوط بوده است. البته باید به عواملی نظیر مشخصه های نظامی واقتصادی و انسانی دو کشور در دوره پیش از جنگ نیز توجه نمود که به شکل گیری کل مخاصمه انجامید.
به سختی می توان درسهای ویژه ای از بسیاری از این شرایط گرفت، اما باید بخاطر داشت درک عواملی که به آغاز آن نبرد انجامید ، برای فهم نتایج جنگ ، تصمیمات نظامی و تکنولوژی های بکارگرفته شده در میدان رزم،ضروری است. به علاوه تصمیمهای دولتهای خارجی، ارزیابی مخاطرات جنگ و سنجش اثربخشی ارتش یک کشور جهان سومی بویژه پس از یک انقلاب نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.
۲ ۱) سرآغاز اشغال ایران توسط عراق:
همواره دلایل متنوع تاریخی،فرهنگی و استراتژیک متعددی برای آغاز هرجنگ وجود داشته است.و این موضوع بویژه در مورد جنگ ایران و عراق صادق است، چراکه دوطرف نبرد،برای قرنهای متمادی، در حوزه های فرهنگی و توانمندیهای دیگر با هم به رقابت
می پرداخته اند.همچنین پس از شکل گیری دولتهای مدرن آنان در قرن بیستم ،این دو کشور برای سلطه بر خلیج فارس و گسترش مرزهایشان ،به مخاصمه می پرداختند. در همین زمان ، این تاریخ دیرپای درگیری و تنش بین ایران و عراق و رقابتهای سیاسی و فرهنگی آنان ، نمی تواند به درستی توضیح دهد که چرا چنین جنگی میان آنان روی داد و تا سالها پس از آتش بس هم رویارویی های سیاسی و اختلافات مرزی آنان ادامه یافت.
بااطمینان می توان گفت که در هیچ جنگ بزرگی نمی توان تنها بر دلایل تاریخی و فرهنگی واستراتژیک ،اتکا نمود. جنگ ایران و عراق در وهله اول نتیجه تضاد میان اهداف و بلندپروازی های صدام حسین و سران حزب بعث عراق در برابر رهبرمذهبی جدید ایران آیت ا... خمینی بوده است.و سرعت تبدیل این تنشهای دیرپا اما محدود جهان سومی به جنگی تمام عیار و گسترده، باید مورد توجه قرار گیرد.
۲ ۱ ۱) رقابت میان پارسیان و اعراب:
اشاره به وجود رقابت های تاریخی میان پارسیان و اعراب از ابتدای آغاز این جنگ درتبلیغات دوطرف مورد بهره برداری قرار گرفت،اما نمی توان همه دلایل را به این موضوع مرتبط دانست.رویارویی ملی گرایی عرب در برابر ملی گرایی ایرانی پس از سرنگونی شاه ایران ،مورد توجه قرار گرفت.اگرچه این مطلب صحیح است که بسیاری از تنشهای تاریخی میان پارسیان و اعراب، پس از ظهور اسلام و نبرد قادسیه روی داده ،اما اختلاف نظرها پیرامون آبهای مرزی و مشترک دو کشور از دیرباز وحتی در دوره پیش از تاریخ، وجود داشته است.در این دوره طولانی ،سالهای صلح ،دوره جنگ با سایر کشورها و دوره همکاری های اقتصادی بدلیل وجود منافع نزدیک ومشترک اقتصادی و مذهبی، قابل مشاهده است.
از سال ۱۶۹۰ تا ۱۹۲۳ میلادی و در بخشهای جنوب غربی ایران موسوم به عربستان ، دیدگاههای استقلال طلبانه وجود داشته است. مثلا در یک دوره ۲۰۰ساله ،حاکم این منطقه در شهر بصره، بصورت حایلی میان ایرانیان و دولت عثمانی ، درآمده بود.در سال ۱۸۱۳ نیز نبردهایی میان ساکنان شط العرب و نیروهای انگلیسی در خرمشهر و ناحیه پیوستن رودهای دجله و فرات بوجود آمد.ایرانیها در سال ۱۸۲۳ به این ناحیه حمله کردندو بخش اعظم سپاه عربهای این منطقه را نابود کردند. از آن سال به بعد ناحیه عربستان و امیر نشین های آن، به بخشی از خاک ایران تبدیل گردید.
عثمانی ها تا یک دهه در برابر این وضعیت اقدامی ننمودند، اما در سال۱۸۳۷ این منطقه وشهر خرمشهر را اشغال کردند.و از آن زمان ، موضوع شیخ نشین های عرب و عربستان، به بخشی از مسایل سرزمین پارس تبدیل شد.در آن جنگ تمام عیار ،این بخشهای ایران به استان بصره عثمانی منضم گردید .گفته می شود که هدف اصلی ترکها ،تضمین دسترسی به آبهای خلیج فارس بوده است.اما روسها وانگلیسیها ،ترکها را مجبور کردند تا از مطقه شرقی شط العرب عقب نشینی کنند تا سلطه خود بر ایران را حفظ نمایندو امنیت تجارت انگلیسیها در شمال خلیج حفظ گردد.
در نتیجه فشارهای انگلیسیها بر ترکها ،کمیسیونی مشترک در ۱۸۴۳تشکیل گردید و به دومین معاهده ارزروم در ۱۸۴۷منتهی شد که در آن، علاوه بر تعیین مرزهای مشترک، کشتیرانی در شط العرب را بین المللی کرد و بخش اعظم کنترل شط العرب بجز بخش شرقی آن را به ترکها اعطا کرد.ایرانیها هم حاکمیت خرمشهر و آبادان را به دست گرفتند.
در سالهای ۱۹۱۱ تا ۱۹۲۳ نیز مذاکراتی بین دوطرف انجام گردید. اما در مورد مساله شیخ نشین ها هیچ نتیجه ای بدست نیامد.در قرارداد لائوسین که عراق مستقل به رسمیت شناخته شد ،توجهی به مساله عربستان نگردیده بود و حاکمیت این مناطق به ایران واگذار شده بود.
بعدها و به دنبال پیدا شدن نفت در این مناطق و کوشش شاهان ایران برای ایرانی نمودن منطقه، فارسی زبانهای زیادی به این منطقه آورده شدند و همه فعالیتهای ملی گرایانه عرب و تلاش در جهت خودمختاری ، به شدت سرکوب گردید.
درسایه وجود ۸۰ درصد نفت ایران در خوزستان و مهاجرت هزاران کارگرو مهندس و نگهبان فارسی زبان، این منطقه با تغییرات جمعیتی زیادی روبرو گردید.بر اساس آمار دولت ایران اینک تنها ۴۰ درصد ساکنان این استان ،عرب تبار هستند.بدین ترتیب، یافتن نفت، ساکنان عرب را در اقلیت قرار داده است. همچنین بدلیل ازدواج های فراوان صورت گرفته میان عرب زبانها و غیر عرب زبانها، بسیاری از عربهای ساکن ایران ،هویت خود را از دست داده اند.تعداد عرب زبانهای ایران هم اینک ۱۰۰۰۰۰۰نفر است که درصد ناچیزی از کل جمعیت ایران می باشند. در سال ۱۹۷۸ تعدادی ازگروه های ملی گرای عرب در خوزستان وجود داشتند و همچنان بر جداشدن این منطقه و تشکیل عربستان پافشاری می نمودند. و با توجه به ضعیف بودن آنها و تشکیل آنها توسط نیروهای اطلاعاتی عراق ویا PFLP نمی توان برای آنها تاثیر زیادی قایل شد.
پس از پیروزی انقلاب ایران نیز در خوزستان راهپیمایی هایی برای اعطای خودمختاری محدود و اولویت به افراد بومی در استخدام افراد، برپا گردید. هرچند این راهپیمایی هادر خرمشهر و آبادان ،تهدید کننده کنترل دولت ایران نبود.در واقع ،جدایی خواهان عرب، پس از آغاز حکومت آیت ا... خمینی، کمترین تلاش را برای جدایی از خاک ایران ،انجام می دادند.
بسیاری معتقدند که اقدامات این جدایی طلبان، بیش از دولت ایران،دولتمردان عراقی را تحت تاثیر قرار داد.صدام حسین و هم حزبی هایش فکر می کردند که یک جریان جدایی طلب فراگیر در این منطقه وجود دارد و می توان با کمک آنها یک منطقه نفت خیز عرب تبار و مستقل تشکیل داد.و اشتباه عراقیها در درک پشتیبانی مردم محلی پس از حضور آنان در خاک ایران را باید یکی از درسهای این نبرد دانست. عده ای دیگر نیز معتقد بودند که با از دست رفتن درآمدهای نفتی ،حکومت آیت ا... خمینی به زودی سرنگون می گردد.این سو برداشتها منجرشد که رهبران عراق فکرکنند به نیروها وتدارکات و آمادگی کمتری برای تداوم اشغال این منطقه نیازمندند.
۲ ۱ ۲) تنشهای مذهبی میان ایران و عراق:
پس از آغاز حکومت آیت ا... خمینی در ایران ، این تنشهای مذهبی شدت گرفت.اکثریت مردم دو کشور مسلمان و ۹۰ درصد ایرانیان و ۵۰درصد عراقیها شیعه اند. و باوجود سنی بودن اکثر رهبران حزب بعث عراق، رهبران شیعه از آزادی های زیادی برخوردار بودند. اگرچه این رهبران شیعه از حامیان حزب بعث نبودند،اما به حکومت آیت ا... ها در ایران نیز روی خوشی نشان نمی دادند.آنان با تعدادی از اقدامات مذهبی رهبران مذهبی ایران مخالف بودند ورفتارهای فرهنگی و نژادی متفاوتی انجام می دادند وبا تعدادی از دستورات شریعت شیعه که از سوی آیت ا... های ایران انجام می شد ،مخالف بودند.
در همه سالهای گذشته،رهبران ایران و عراق دستگاه اطلاعاتی قدرتمندی را ایجاد نموده بودند تا همه اقدامات رهبران مذهبی را کنترل نمایند.سانسور و دستگیری مخالفان ،همواره یکی از راهبردهای آنان بوده است. همچنین اعطای پول به رهبران برجسته و مدارس علمیه و مساجد در قالبهای مختلف ،به عنوان یک راهکار اثربخش به شمار
می رفته است.در دوره شاه رهبران دو کشور با پذیرش رهبران مذهبی تبعید شده از کشور دیگر به دنبال اهداف خود بودند.اما پس از پیمان الجزایر در ۱۹۷۵ میلادی، شاه و صدام به توافقاتی مشترک در زمینه اخراج مخالفانشان دست یافتند و در نهایت آیت ا...خمینی از عراق اخراج شد.چند هفته بعد نیز خواهر شاه به زیارت اماکن مقدس عراق رفت.اما با سقو ط شاه تنشهایی میان نیروهای لیبرال و مذهبی بر سر حکومت بوجود آمد.
آیت ا...خمینی معتقد بود که رهبری شیعه باید نقش گسترده تری در دنیای اسلام بازی کند. در فوریه۱۹۷۹ نیز آیت ا...خمینی پیامی برای رهبران عراق ارسال کرد. البته چند ماه بعد، صدام مخالفان شیعه خود را به شدت تار و مار کرد.او با به خاک و خون کشیدن راهپیمایی های شیعیان ،اعدام رهبران شیعه و دستگیری هزاران نفر دیگر نشان داد که در برابر شیعیان، موضعی سازش ناپذیر دارد.صدام کمکهای زیادی نیز به جدایی طلبان عرب ساکن ایران نمود وتسلیحات نظامی زیادی را برای آنان فرستاد.
اما رهبران دو کشور در مورد احساسات و مواضع رهبران شیعه عراق در اشتباه بودند.مثلا آیت ا...خمینی معتقد بود که با عقب راندن عراقیها ،شیعیان جنوب عراق از ایرانیها استقبال می کنند. صدام نیز در درک نفوذ شیعیان و نیروی آنان دچار اشتباه شده بود.و در صحنه عمل اکثریت شیعیان عراق نشان دادند که برای ملی گرایی در برابر مذهب ، اهمیت بیشتری قائلند.
۲ ۱ ۳) تنشهای مرزی و آبی بین ایران و عراق:
به سادگی می توان اهمیت مرزهای دو کشور را با نگاهی به نقشه دریافت.ایران و عراق ازگذشته در مورد حاکمیت شط العرب وکنترل مناطق حساس مرزی دو طرف بدلیل نزدیکی با بغداد و کرکوک ، اختلاف نظر داشته اند.
عراق با داشتن تنها ۵۸ کیلومتر مرز آبی ، قرار گرفتن بندر بصره در ۳۰کیلومتری مرز ایران، فاصله ۱۰۰کیلومتری بغداد و مرز ایران و همچنین فقدان موانع مستحکم دفاعی در این میان ، از آسیب پذیری زیادی رنج می برد.عراقیها از دسترسی ایمن به خلیج محروم بوده و فاقد عمق استراتژیک نیز در برابر دفاع از خود در مقابل ایرانیها بودند.
تا پیش از جنگ جهانی اول نیز ایرانیها و ترکها در مورد این شرایط به کشمکش
می پرداختند و ترکها حاکمیت این رود را تا ساحل ایران در دست داشتند و در سراسر قرن ۱۹میلادی، هیچ توافقی میان دو طرف بدست نیامد.
اما با کشف نفت در ۱۹۰۸، مساله مرزهای دو طرف از اهمیت دو چندانی برخوردار گردید.سرانجام با وساطت روسها و انگلیسی ها ، ایرانی ها به حق کشتی رانی در شط العرب دست یافتند.
این پروتکل تا سالها به عنوان مرجع دو طرف شناخته میشد، اما شرایط همچنان نامتعادل بود.ممانعت عراقیها از حضور کشتی های ایرانی در شط العرب ،شاه را بر آن داشت تا ناوهایش را روانه آنجا نماید.بعدها و در زمان جنگ اول اعراب و اسراییل در ۱۹۶۷،عراقیها تلاش کردند که از صادرات نفت ایران به اسراییل و غرب جلوگیری نمایند. در اوایل دهه ۶۰ میلادی نیز به دنبال معاهده ایران و شوروی نیروهای ایران از مرزهای شمالی روانه مرزهای مشترک ایران و عراق شدند. چندین پایگاه نظامی زمینی و هوایی و دریایی جدید هم در جوار مرز ایران با عراق ساخته شد.
به دنبال خروج انگلیسی ها از خلیج در ۱۹۶۸، شرایط اسراتژیک منطقه دستخوش تغییر گردید.عراقیها نیز در دیدگاههای ملی گرایانه خود تغییراتی دادند.آمریکایی ها به شاه ایران به عنوان حامی سیاست هایشان می نگریستند و او با ایجاد بزرگترین نیروی دریایی منطقه، ساخت پایگاه بزرگ بندرعباس ، ایجاد راههای ریلی و جاده ای به بنادر شاهپور(بندر (امام)خمینی فعلی)،گناوه وبوشهر به تقویت ارتش خود پرداخت. بدین ترتیب وابستگی ایرانیها به شط العرب نیز تا حدود زیادی کاهش یافت.
اما تنشهای میان دوکشور پس از به قدرت رسیدن مجدد حزب بعث در ۱۹۶۹ ، دوباره اوج گرفت. ورود یک کشتی ایرانی به شط العرب با اسکورت نظامی و
عدم پرداخت حقوق دریایی ،به بدتر شدن شرایط سیاسی انجامید وهردو طرف سیاست حمایت از تروریسم در کشور دیگر را در پیش گرفتند.
در ۳۰نوامبر ۱۹۷۱ و یک روز پیش از خروج انگلیسی ها از خلیج، شاه سه جزیره استراتژیک متعلق به امارات متحده عربی شامل ابوموسی و تنب های بزگ و کوچک را تصرف نمود. اقدامی که به قطع روابط سیاسی ایران و عراق انجامید.
گزارشهایی در مورد تیراندازی های پراکنده در مرز دو کشور در ۱۹۷۲ وجود دارد .عراقیها با اخراج ۷۴۰۰۰ ایرانی، حمایت های مالی خود از مخالفان رژیم ایران را گسترش دادند. ایرانیها نیز با حمایت سیا کمک به شورشیان کرد شمال عراق را در دستور کار قرار دادند. و این کار، ضربات مالی و نظامی زیادی را به عراقیها بدلیل ضعف اطلاعاتی، وارد نمود. اما به دنبال جنگ ۱۹۷۳ اعراب واسراییل ،عراقیها تصمیم گرفتند که مرزهای شرقی خود را ایمن نمایند و در ۱۵ اکتبر ۱۹۷۳ روابط دو کشور از سر گرفته شد. اما زد و خورد های مرزی همچنان ادامه یافت.حمایتهای شاه از کردها نیز آنان را از یک گروه ناراضی کوچک به تهدیدی بزرگ تبدیل نموده بود و عراقیها از حمایت همه جانبه شاه و پرزیدنت نیکسون و مشاور امنیت ملی وی هنری کیسینجر از کردها، اطلاع داشتند.
کمی بعد مذاکرات مرزی دو کشور در قالب یک کمیسیون مشترک آغاز گردید. شاه در این مذاکرات از اهرم کردها استفاده زیادی نمود تا عراقی ها را مجبور به پذیرش خواسته هایش نماید. در نهایت معاهده الجزایر در پایان یکی از جلسات اوپک در این کشور میان شاه ایران و صدام حسین، به امضا رسید.
کمی بعد نیز موافقت نامه ای میان ایران و عراق به تصویب رسید. تعیین خط حایل مرزی در شط العرب ،دستاورد دیگر دو طرف بویژه برای ایرانیها بود.چراکه خط فرضی ترسیم شده در میانه این رود به عنوان مرز دو طرف برگزیده گردید. این معاهده را باید یک پیروزی برای شاه به حساب آورد. اما در خصوص مسایل مرزی همچنان معاهده مرزی ۱۹۱۳به عنوان دستورالعمل شناخته می شد که مالکیت مهران و ۲۴۰مایل مربع از سرزمینهای تحت تصرف ایران را بدلیل فقدان عمق استراتژیک در اختیار عراق قرار می داد. لذا این بخش را باید یک پیروزی برای صدام به حساب آورد.
اما همچنان اختلاف نظرهایی برای اجرایی نمودن توافقات از سوی دو طرف وجود داشت و هردو طرف بهانه هایی برای تداوم اقدامات مرزی خود در اختیار داشتند.
اندک اندک هردو کشور اتکای خود برشط العرب راکاهش دادند. عراقیها یک خط لوله جدید از مرز مشترک ترکیه و اردن ساختند تا امنیت صادرات نفت خویش را تضمین نمایند. ساخت دو پایگاه دریایی در فاو و ام القصر از دیگر اقدامات عراقیها بود که در کنار ساخت یک خط لوله استراتژیک با توانایی انتقال ۷۰۰۰۰۰ تا۸۵۰۰۰۰بشکه نفت از عراق به سوریه ،به کاهش اتکا و آسیب پذیری آنان در آبهای خلیج انجامید.
از سوی دیگر، در این دوره توانمندی های هوایی وآتشباری وتسلیحاتی دوطرف به صورتی فزاینده گسترش یافت ، بطوری که هریک از طرفین می توانستند نسبت به بستن شط العرب ،اقدام نمایند. اما برای ایرانیها با وجود ساخت اسکله خارک ،بنادر آبادان و خرمشهر از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. هرچند این دو شهر در تیررس آتش باری عراقی ها و یا در معرض بسته شدن شط العرب و مین گذاری در آن قرار داشتند.در مقابل پایگاه های دریایی جدید عراقیها وبندر بصره آنان در خطر حمله احتمالی ایرانیها قرار داشت.
اینک با گسترش توان هوایی دو طرف، همه تاسیسات نفتی و پالایشگاهی دوطرف در معرض تهدید قرار گرفته بود.
از سوی دیگر مالکیت یک منطقه ۲۰۰کیلومتر مربعی در حدفاصل مهران و خانقین و بدرا و قصرشیرین همچنان در معرض تنش بود.این منطقه از لحاظ سوق الجیشی از اهمیتی مضاعف برای هر دو طرف برخوردار بود. ایرانیها برای حفاظت از این مناطق بیش از هرچیز به یک نیروی هوایی قدرتمند نیاز داشتند و توسعه سریع تعداد هلی کوپترهای تهاجمی ایران در این راستا صورت گرفت.
بصورت خلاصه ، دیگر کنترل شط العرب و چند منطقه مرزی ،برای دو طرف از اهمیتی برخوردار نبود. هردو کشور قادر بودند که مسیر صادرات نفت خود را از مسیری متفاوت از شط العرب ، به انجام برسانند. فقدان عمق استراتژیک یکی از مشکلات اساسی عراق به شمار می رفت و بدلیل در تیررس بودن همه شهرهای آنان،عراقیها با مشکل بزرگی روبرو بودند.مصالحه با کردها هم به پیچیدگی شرایط افزوده بود. شاه روابط خود با کردها را تحکیم بخشید و می توانست در هر زمانی، زد و خوردهای جدیدی را برافروزد.
۲ ۱ ۴) تلاش برای گسترش تاثیرات منطقه ای:
تا پیش از سقوط شاه ،مهمترین مساله دو طرف را باید در تلاش برای توسعه تاثیرات منطقه ای شان دانست.البته عراقیها خود را به عنوان قدرت دوم منطقه پذیرفته بودند. با اتکای شاه به ارتش ایالات متحده و تسلیحات غربی، عراقیها بدلیل وابستگی به سلاحهای روسی و فرانسوی، با ضعفهایی روبرو بودند.البته ایرانیها بخش اعظم نیازهایشان را از طریق واردات برطرف می نمودند.
در دوره ۵ ساله ۱۹۷۵تا ۱۹۸۰میلادی، ایرانیها ۱۵.۵میلیارد دلار و عراقیها ۸.۱ میلیارد دلار تسلیحات وارد نمودند. بسیاری از سلاحهای خریداری شده توسط ایرانی ها جز مدرن ترین سلاحهای آن سالها، به شمار می رفت.اما سلاحهای عراقیها، قدیمی تر و از کیفیت پایین تری برخوردار بود.
رهبران هر دو کشور از توازن تسلیحاتی موجود و همچنین آسیب پذیری های سیاسی و جغرافیایی طرف دیگر مطلع بودند .لذا عراقیها بهبود روابط با دول عرب خلیج را در پیش گرفتند.با پیروزی انقلاب ایران، رهبران این کشور در سودای تشکیل یک انقلاب اسلامی فراگیرتر بودند و رژیم بعث عراق ، مورد مناسبی بود. بدین ترتیب با ظهور ناگهانی آیت الله خمینی در مقایسه با حکومت شاه، صدام با تهدید بسیار بزرگتری روبرو گردید.و هرچند پیروزی وی با استقبال گسترده مردم و شیعیان عراق روبرو نگردید، اما سرنگونی حزب بعث از اهداف دولت جدید ایران به شمار می رفت که چندان با اقدامات سیاسی میانه ای نداشت. آیت الله خمینی خواهان سرنگونی رژیم بعث و ایجاد یک عراق اسلامی با حاکمیت روحانیت شیعه بود.
اما ارتش غربی ایران با پیروزی انقلاب با مشکلات زیادی روبرو شد و تا آستانه فروپاشی و جنگ داخلی پیش رفت. منابع تامین سلاح نیز از بین رفته بود.این وضعیت به صدام اجازه داد که خود را به عنوان ژاندارم منطقه و قدرتمندترین دولت حاکم معرفی نماید.موضوعی که با انزوای مصر پس از معاهده کمپ دیوید و مشکلات اقتصادی دولت سوریه رنگ واقعیت بیشتری گرفت. ودرمجموع آیت الله خمینی و صدام بدلیل پافشاری سرسختانه بر مواضع خود ،ریشه های تنش را گسترش دادند.
۲ ۲) زد و خوردهایی که به جنگ انجامید:
این موضوع که کدام طرف را باید بدلیل آغاز جنگ سرزنش کرد، پاسخ دقیقی ندارد.در زمان شروع جنگ، ایران و عراق دارای دو رهبر سازش ناپذیر و سرسخت بودند که به دلایلی متفاوت به ستیزه جویی می پرداختند. آیت الله خمینی دلایلی ایدئولوژیک و مذهبی را برای آغاز جنگ در سر داشت. او و پیروانش از انقلاب اسلامی به عنوان ابزار سرنگونی رژیم صدام حسین و حزب بعث می نگریستند که در مراحل بعدی می توانست بر دنیای اسلام سلطه یابد.
در مقابل صدام حسین آرزو داشت که کشورش را به عنوان مانعی سرسخت در برابر اسراییل ،نشان دهد.برگزاری کنفرانسهای ۱۹۷۸و۱۹۷۹در بغداد هم در راستای رهبری وی بر دنیای عرب، انجام گردید. تضعیف ایران پس از شکل گیری یک انقلاب و تلاش در جهت توسعه بر خلیج فارس، از سایر اهداف وی به شمار می رفت که تلاش می گردید تا از شیوه های نظامی به آنها دست یابد.این دورهبر با برگزیدن مشاورانی همسو با خود ، مجاری اطلاعاتی خویش را به شدت محدود نموده بودند.
در آغاز این جنگ ، هر دو کشور در تخمین قدرت طرف مقابل و عکس العملهای مردمی در اشتباه افتادند. هردورهبر نیز خود را به عنوان رهبر بلامنازع منطقه و در عین حال رهبری مشروع می دیدند که ازقدرت اخلاقی لازم برای آغاز این جنگ برخوردار است.
از سوی دیگر، هردوطرف، جنگ را با اشراف بر محدودیتهای کشورخویش آغاز نمودند. ایران و عراق نیروهای نظامی بسیار سیاسی ای داشتند که با وجود عدم امکان اتکای کامل بر آنها ، نمی توانستند کنترل کامل جنگ را به آنها واگذار نمایند. آنان در میان رهبران عالی رتبه خود فاقد کارشناسان خبره و مجرب نظامی نیز بودند و این موضوع تا پایان جنگ همچنان تداوم یافت.
رهبران ایران و عراق جنگ خود را بر پایه اطلاعات نیروهای امنیتی ای آغاز کردند که بدلیل وابستگی های سیاسی و ضعفهای خویش، نتوانستند تا پایان نبرد به دستاوردهای قابل توجهی دست یابند.
و سرانجام اینکه هر دو کشور بدون توجه به ریسک و هزینه های احتمالی یک نبرد تمام عیار و با عدم مشورت با رهبران سایر کشورها بویژه رهبران ایالات متحده و شوروی آغاز نمودند. همچنین رهبران عراق در مورد واکنشهای طرفهای غربی پس از بکار گیری سلاحهای شیمیایی که به آتش بس انجامید، به شدت ناکام بودند.
وبا وجود مشابهت های این جنگ با سایر نبردها در زمینه ناکامی در پیش بینی شرایط آتی، این موضوع را باید یکی از درسهای مهم جنگ ایران و عراق در حوزه استراتژی های اساسی نبرد برشمرد. همچنین نیروهای اطلاعاتی و دیپلماتیک دو طرف در درک فرایندهای این جنگ و ویژگی های متفاوت رهبران ایران و عراق ،ناکام ماندند. و این حقیقت یکی از دلایل آغاز و گسترش و اوج گرفتن دامنه زد و خوردها می باشد.و باید هشدارهای استراتژیک و درک پیش گیرانه مفاهیم فرارو را یک استثنا و نه قاعده دانست.و البته غرب همانند اکثر موارد ، نتوانست در مورد این جنگ هم از پیش بینی های صحیحی بهره ببرد.
با روی کار آمدن دولت جدید ایران، صدام دریافت که احیای روابط گذشته اش با شاه ایران ، ممکن نخواهد بود.لذا به عنوان یک راهکار ، تقویت گروههای عرب شورشی خوزستان ایران را در دستور کار قرار داد. اقدامی که در سال ۱۹۷۸ آغاز شده بود.سرکوب کردهای ملی گرای شمال عراق هم با اعدام ۲۱ رهبرکمونیست ،پیگیری شد.
در اوایل سال ۱۹۷۹، دولت عراق سرکوب و تحت فشار قرار دادن روحانیت شیعه در دو شهر نجف و کربلا را در دستور کار قرار داد. با قتل عام گسترده گروههای شیعه حامی ایران نظیر الدعوه، ۹۷ عضو برجسته آنان (که یکی از فرماندهان عالی رتبه ارتش عراق هم جز آنان بود ) در مارس ۱۹۷۹ اعدام گردیدند.
در این میان، ایرانیان با مشکلات امنیتی داخلی ویژه ای روبرو بودند.در آوریل ۱۹۷۹ ، شورشهای داخلی کردها و آذربایجانی ها، آغاز گردیده بود.در ماه می همان سال،عربهای خوزستان برای اعطای استقلال ویا خودمختاری دست به راهپیمایی هایی زدند که زدو خوردهایی در خرمشهر به وقوع پیوست.در همان زمانی که آیت الله خمینی شیعیان عراق را به قیام تشویق می نمود، ایران در تب وتاب جنگ داخلی به سرمی برد.در تابستان و اوایل پاییز آن سال ،جنگهای شدیدی بر سر تصاحب استانهای کردنشین ایران به وقوع پیوست. و در عین حال دولت ایران ،تسلیحات جنگی اهدایی خود را برای کردهای شورشی عراق،ارسال می نمود.
درنتیجه کردها تا پایان جنگ، به عنوان آلت دست دو طرف، درسردرگمی به سر می بردند.علی رغم اینکه کردهای ایران در سرنگونی رژیم شاه نقش آفرینی نموده بودند، اما پس از پیروزی انقلاب به سرعت دریافتند که آیت الله خمینی مخالف هرگونه جدایی و یا خودمختاری مناطق کردنشین است. در نتیجه حزب دموکراتیک کرد ایران(KDPI) که از سوی عبدالرحمان قاسملو که اندیشه های رادیکال چپ گرا داشت، هدایت می گردید، شروع به تقویت قدرت نظامی خود نمود و بخشهای زیادی از مناطق کرد نشین مجاور مرز عراق را به تصرف خویش درآورد. نیروهای وی موسوم به پیشمرگان، توانستند علاوه بر تصرف شهرمهاباد، مناطق دیگری را هم بدست آورند.
در اواخرسال ۱۹۷۹ ، ارتش ایران تنها دو پایگاه در این مناطق کردنشین داشت و پاسداران هم تنها قادر به حضور شهرهای مهم وکنترل جاده ها در ساعات روز بودند. دولت ایران نمی توانست بر مهاباد کنترل کاملی بیابد و دولت عراق نیز منابع مالی و تسلیحات نظامی را برای گروهک قاسملو ارسال می نمود.
شرایط درعراق هم به همین اندازه پیچیده بود.هنگامیکه شاه حمایت ازکردها را در ۱۹۷۵ خاتمه داد، حزب دمکراتیک کردستان(KDP) ازهم فروپاشید.این نیروها که با رهبری مصطفی بارزانی و پسرانش مسعود و ادریس، به فعالیت می پرداختند،عمدتا به ایران فرار کردند. همچنین سوریها با حمایت از یکی از بخشی ازحزب دمکراتیک کردستان به نام اتحادیه میهنی کردستان (PUK)که با ریاست جلال طالبانی اداره می شد، به دنبال منافع خود بودند.
اما ایرانیها برای فشار آوردن به رژیم صدام از حزب دمکراتیک کردستان حمایت مالی و تسلیحاتی می نمودند.در مقابل هرچندرهبران اتحادیه میهنی کردستان وحزب دموکراتیک کرد ایران با آیت الله خمینی مخالف بودند،اما بارزانی نتوانست ضرباتی به آنان وارد کند. ولی راه در جهت تشکیل یک نیروی نظامی مخالف صدام در کردستان عراق مهیا گردید.
اولین زدو خوردهای ایران و عراق در ژوئن ۱۹۷۹ و به دنبال بمباران چند روستای ایرانی مظنون به حضورکردها روی داد. دولت ایران در مقابل در صدد ایجادآشوب داخلی در شهربغداد و جنوب عراق با استفاده از نیروهای حامی ایران و توسط آیت الله صدر بر آمد.درنتیجه با دخالت ارتش عراق ۳۰۰۰نفر دستگیر و زندانی شدند.
دولت عراق آیت الله صدر را تا۱۱ ژوئن زندانی کرد و دریافت که اوقصد دیدار با آیت الله خمینی در ایران را داشته است. در آن زمان ،رادیو تهران در برنامه های خود از شیعیان شورشی می خواست که مکان خود را از بغداد تغییر دهند.با گسترش اعتراضات به نجف و کربلا ،دولت عراق مجبور شد که زندان وی را به حصر در منزل تغییر دهد. و به نظر می رسید که دیگر نباید آیت الله صدر زنده بماند. همچنین عبدالحسین المشهدانی دبیر کل شیعه شورای فرماندهی انقلاب اسلامی عراق و ۵۰نفر دیگر از همراهانش ، با محدودیتهای بیشتری روبرو گردیدند.
در همین زمان صدام حسین با کنار گذاشتن احمد حسن البکر از ریاست جمهوری و ریاست حزب بعث، خود را به عنوان رییس جمهور عراق معرفی نمود. و حسن البکر به بهانه درمان از عراق ،بیرون رفت .چند روز بعد ،صدام حسین که از ضعف البکر در مقابله با تهدیدات ناراحت بود،از افشای طرح آیت الله صدر برای شوراندن رهبران شیعه در جهت ایجاد انقلابی مشابه ا نقلاب ایران خبر داد. کمی بعد دهها نفر از فرماندهان ارتش نیز در چهارچوب مقابله با "عملیات ژوئن" دستگیر شدند.در حالیکه تعداد دستگیرشدگان بیش از ۱۰۰نفر بود،صدام ۲۲ نفر از آنان را در ۸آگوست ۱۹۷۹ و در
ملاعام، اعدام نمود.
روند این دستگیریها ادامه یافت و بسیاری از رهبران شیعه نیز دستگیر ویا اعدام شدند.همزمان بسیاری از رهبران حزب کمونیست هم قلع و قمع گردیدند.و با وجود تلاش مقامات شوروی برای آزاد کردن آنان ،یکی از رهبران این حزب اعدام گردید.
در این میان ،ایران تحت رهبری آیت الله خمینی، دیدگاههای رادیکال تری اتخاذ کرد.ارتش ایران با پاکسازی و تصفیه گسترده ای روبرو گردید.سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با استفاده از اعضای چند گروه شبه نظامی ،تشکیل گردید و به مبارزه در جهت سرکوب شورشهای اقلیتهای قومی و مذهبی و آماده سازی نیرو برای صدور انقلاب پرداخت.همزمان دانشجویان خط امام سفارت ایالات متحده در تهران را به تصرف خویش در آوردندو آیت الله خمینی از نیروهای نظامی ایران خواست که برای حفظ اسلام ،تجدید ساختار خود را در دستورکار قرار دهند.
در آنسوی مرزهای ایران، عراقی ها بخشهای اطلاعاتی و امنیتی خود را تقویت نمودند.صدام قرارداد الجزایر را فاقد اعتبار اعلام کرد و گفت ما شاید اقدامات بیشتری انجام دهیم. در ۲۰ژوئن ۱۹۷۹ ،دولت صدام با برپایی انتخابات مجمع ملی عراق که به ابتخاب ۲۵۰نماینده گزینش شده بویژه از میان شیعیان انجامید،مشروعیت خود را افزایش داد.
رییس جمهور وقت ایران اعلام نمود که صدام از بختیار حمایت می کند و ۲۰کمپ آموزشی را در اختیار ژنرال اویسی و ۴۵۰۰۰ نیروی حامی شاه قرار داده است.همچنین وی اعلام کرد که در دو کمپ مخالفان آیت الله خمینی در عمان و بحرین، ۲۵۰۰۰نفر در حال آموزش دیدن هستند.به هرحال در درست بودن این ارقام ، تردیدهای زیادی وجود دارد.
در اوایل ۱۹۸۰ میلادی هردو کشور تسلیحاتی را برای نیروهای شورشی کشور دیگر
می فرستادند و آموزشهای محدود چریکی را نیز برای آنان مهیا می نمودند.کمی بعد و به دنبال اعدام اعضای حزب الدعوه، امام خمینی بصورت عمومی از نظامیان عراقی خواست تا صدام را سرنگون کنند.
در پاسخ به این جملات،عراقی ها قصر شیرین را در ۹ آوریل بمباران کردند. اخراج شهروندان عراقی متولد شده درایران هم در دستور کار دولت این کشورقرار گرفت. همزمان آیت ا... صدر و خواهرش بنت الهدی اعدام گردید ،چراکه او این دولت را غیر اسلامی و رابطه با آن را حرام دانسته بود.در پاسخ آیت الله خمینی، ۳روز عزای عمومی اعلام نمود وحمایتها و آموزشهای ایران از مجاهدین عراقی را گسترش داد.
روابط دیپلماتیک دوکشور در ژوئن ۱۹۸۰ قطع شد. رادیو ایران تبلیغات خود را برای سرنگونی رژیم حزب بعث افزایش داد و در مقابل رادیوی عراق به مخالفان دولت ایران فضای مناسبی را اعطا نمود. حمایت از کودتای نوژه و عملیاتهای دیگر در خاک ایران بخش دیگری از اقدامات صدام بود. در این کودتا ۵۰۰ نفر دستگیر ،۲۰نفر به حبسهای طولانی مدت و ۵۰نفر اعدام شدند. و این شکستها را باید یکی از دلایل آغاز جنگ دانست.
تنشهای میان دو کشور اندک اندک رو به گسترش بود.صدام از ایران خواست که شط العرب را به عراق واگذار نموده و با بمباران قصرشیرین و انتخاب ۵۰کرد در مجلس قانونگذاری ، زمینه روانی جنگ را مهیا کرد.هردو طرف، یکدیگر را بدلیل آغاز جنگ مورد سرزنش قرار می دادند.
آنچه روشن است اینکه، صدام در ۶ سپتامبر ایران را تهدید به تصرف۳۵۰کیلومتر مربع از خاکش در قصرشیرین وموسیان نموده بود.
در سپتامبر همان سال رادیو عراق از بازپس گیری مناطقی در صیف سعید و زین القوس و موسیان و دیاله و هیلا خدیر به مساحت ۲۲۰کیلومتر مربع خبر داده بود.
همزمان تبادل آتش میان دو طرف بویژه در حوالی شط العرب آغاز گردیده بود.در ۱۷ سپتامبر دولت عراق از بی اعتبار بودن قرارداد الجزایر بدلیل عدم انجام شدن وظایف ایران خبر داد و اعلام کرد شط العرب باید کاملا عربی و عراقی باشد.با سرپیچی ایران از پذیرش چنین خواسته هایی ،نبرد در این منطقه بالا گرفت. دو جنگنده اف ۴ایران در این نبردها سرنگون شد و بنی صدر در ۲۰ سپتامبر اعلام آماده باش عمومی داد.
۲ ۳) دلایل تصمیم عراق به اشغالگری:
باید دانست که تا این زمان هم باوجود تلاشهای دوکشور در جهت نابودی طرف دیگر، جلوگیری از بروز یک جنگ دامنه دار، ممکن بود.
اما اندک اندک مشخص شد که صدام در صدد حمله به مرزهای ایران است.تحرکات نیروهای عراقی هم نشانگر آمادگی برای جنگی بزرگ و چند ماهه بود و سرانجام آتش نبردی برافروخته شد که تا یک دهه ادامه یافت و بر زندگی میلیونها انسان،سایه افکند.
۲ ۳ ۱) پرسش در مورد اهداف عراق:
تعیین اهداف دقیق عراق ازآغاز این جنگ ، ممکن نیست،اما دستیابی به این ۸هدف را می توان مشخص کرد:
حفظ حزب بعث در برابر تهدیدات آیت الله خمینی پیرامون نابودی آن.
حفظ مرزهای عراق از حملات نظامی و بدست آوردن مواضع دفاعی وعده داده شده از سوی شاه در قرارداد الجزایر بویژه در مهران و قصرشیرین.
بی اعتبار ساختن قرارداد الجزایر و کنترل مجدد شط العرب.
نابودی قدرت نظامی باقیمانده ارتش وازبین بردن نیروهای انقلابی ایران که بدلیل تحریم غربیها در موضع ضعف به سر می بردند. همچنین نیروی انسانی و لجستیک و سیستمهای تعمیر و نگهداری تجهیزات باقیمانده در معرض نابودی کامل قرار داشت.
ایجاد زمینه مناسب برای سرنگونی دولت آیت الله خمینی وایجاد رژیمی سکولارتر و دوستانه تر باعراق در این کشور.
تصرف چاههای نفت ایران در خوزستان و کرمانشاه و تضمین دسترسی عراق به خلیج برای تبدیل عراق به قدرت اول دنیای عرب.
اعمال فشار بر دول عربی جنوب خلیج و حزب بعث سوریه برای پذیرش حاکمیت عراق.
بهره گیری از منافع پیروزی در این جنگ بویژه پس از انزوای سیاسی مصر بدلیل انعقاد معاهده صلح با اسراییل.
این شرایط در زمانی روی داد که ایران در انزوای جهانی قرار داشت و علاوه بر بختیار ، عده زیادی از نیروهای ارتش ایران هم از صدام حمایت می نمودند.جدایی طلبان خوزستانی اقدامات گسترده ای را انجام می دادند و علاوه بر معضل تسخیر سفارت آمریکا ،شورشهای قومی داخلی و مبارزه با مارکسیستها ،ایرانی نا آرام بوجود آورده بود.و یکی از درسهای جنگ اینست که ملتها، جنگ را در قالب بازیگران منطقی آن می بینند وچانه زنی و تفاهم طلبی قادر به پیش بینی نتایج جنگ و درک آن نیست.
۲ ۳ ۲) پرسش در مورد اهداف ایران:
به همین ترتیب ،تعیین اهداف دقیق ایران نیز در این جنگ ، به سادگی ممکن نیست. همانند بسیاری از اقدامات رهبران روسیه و فرانسه پس از پیروزی انقلاب های آنان و یا پس از اعلام اعلامیه جنگ آمریکا در ۱۸۱۲، رهبران ایران تلاش های زیادی برای برپایی یک جنگ می نمودند.گویی آنان درانتظار یک قیام سراسری در عراق بودند و همه اقدامات لازم را برای چنین کاری انجام دادند.
البته در آن زمان ایران به هیچ وجه آماده آغازجنگی گسترده نبود. چراکه با وجودتضعیف نیروهای دریایی ،هوایی و زمینی ارتش ایران و اخراج و اعدام ۵۵۰ نفر از فرماندهان عالی رتبه آن وآغاز تحریمهای خارجی، این امر کاملا روشن بود.
با آغاز حملات نیروهای ارتش به کردهای مبارز و اعراب خواهان جدایی و استفاده از سلاحهای مرسوم جنگی،نارضایتی ها ی زیادی در میان نیروهای ارتش پدیدار شده بود و خیلی زود ارتشی موازی با نام سپاه پاسداران با ۶۰۰۰نیروی اولیه تشکیل گردید تا در این ماموریتها به کار گرفته شوند.کمی بعد هم حزب خدا و یا حزب ا... تشکیل گردید.
در سال ۱۹۷۹ ،اختلاف نظرها در موردچگونگی سرکوب کردها و اعراب توسط نیروهای سپاه و ارتش ایران ،تامین امنیت وبقای انقلاب به تغییراتی گسترده در سطوح فرماندهی این نیروها منجر گردید.با تصفیه و اخراج و بازخرید ویا انتقال به سپاه نیمی از پرسنل ارتش، این نیرو با آسیبهای زیادی روبرو گردید. آیت الله خمینی با لغو بسیاری از قراردادهای نظامی ایران ، تلاش کرد که ۸۰هواپیمای اف ۱۴ و مجموعه ای از موشکهای فونیکس ایران را دوباره به آمریکاییها بفروشد.
با تسخیر سفارت آمریکا در ایران و گروگان گیری ، شرایط بدتر هم گردید.ایرانیها مجموعه ای از سلاحهای خریداری شده در دوره شاه را نپذیرفتند و آمریکا با قطع روابط نظامی خود،ایران را تحریم کرد.
در این دوره تقریبا همه فعالیتهای مربوط به تعمیر و نگهداری تجهیزات ،آموزش نیروها و مانورهای مشترک نیروهای ارتش تعلیق گردید و در آغاز جنگ ایران و عراق ،۳۰درصد تجهیزات نیروی زمینی، ۵۰تا۶۰درصد هواپیماها و ۶۰درصد هلی کوپترهای ایران،عملیاتی نبود.در یک دوره کوتاه ، ۲۵ تا۵۰درصد فرماندهان ارشد نیروهای زمینی و هوایی و هزاران تکنیسین این نیروها ،اخراج شده و یا با استعفا ،ازخدمت خارج گردیدند.
با انتخاب بنی صدر به عنوان رییس جمهور ،تنش میان نیروهای رادیکال طرفدار امام خمینی وحامیان لیبرال بنی صدر اوج گرفت.همچنین گروههای مختلف سیاسی نظراتی متفاوت نظیر عدم نیاز به ارتش منظم، سرمایه گذاری برای توسعه نیروهای مردمی و یا ایجاد واحدهای جنگ های نامنظم و چریکی داشتند.طرحهای مطرح شده برای بازسازی ارتش ،غیر عملیاتی و ناکارا بود و توان جابجایی نیروهای ارتش ایران که هیچ گاه نیز قابل اتکا نبود، تقریبا نابود گردید.سپاه پاسدران با ۳۰۰۰۰نیروی خود تنها دارای سلاح هایی سبک بود و بیش از هرچیز ، تامین امنیت داخلی را در دستور کار داشتند.نیروهای آموزش ندیده مردمی ویا بسیج به عنوان ارتش ۲۰۰۰۰۰۰۰نفری در سخنرانی ها مطرح می گردید، اما درزمان آغاز جنگ از آنان خبری نبود.
با وجود انتصاب بنی صدر به عنوان جانشین فرمانده کل قوا، در میان سایر نیروهای انقلاب ، همکاری و همراهی قابل توجهی با وی انجام نمی گردید.بنی صدر و رجایی، رییس جمهورو نخست وزیر وقت بر سر مسایلی نظیر چگونگی تامین قطعات یدکی،هماهنگی نیروها ولزوم بهره گیری از افراد متخصص به توافقی دست نمی یافتند وهاشمی رفسنجانی وسایر رهبران وقت شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی هم اعلام می کردند که حاضرند بخشهایی از ایران از آن جدا شود، ولی یک ارتش و دولت سکولار با فرماندهی بنی صدر در ایران وجود نداشته باشد.و در واقع رهبران حزب جمهوری اسلامی حتی توانستند با اخلال و متوقف نمودن قرارداد تسلیحاتی ایران و آمریکا که به دنبال آزادی گروگانها در جریان اجرا بود،به ایفای نقش بپردازند.
عدم آمادگی ایران برای جنگ تا حدی بود که در زمان آغاز جنگ حتی یک فرمانده ارتش ایران در مناطق مرزی وجود نداشت. در سراسر مرزهای مشترک ۴۵۰مایلی ایران و عراق در زمان آغاز جنگ ،حتی یک واحد از نیروهای رزمی ارتش ایران و یا یگانهای پشتیبانی توپخانه ، وجود نداشت. نزدیک ترین لشگر رزمی جنوب ،در اهواز وجود داشت و گزارشهای نیروهای عراقی هم نشان می دهد که در دو روز ابتدایی پیشروی، آنان با هیچ واحد رزمی سازمان یافته ای روبرو نگردیدند.بدین ترتیب می توان دریافت که با وجود تلاش های عراق برای تجاوز،ایرانیها حتی توانایی یک دفاع کارا هم نداشتند.
بزرگ ترین عشیره عرب این منطقه بنی کعب بود.آنان از دیرباز در دوسوی شط العرب زندگی می نمودند و تشکیل یک شیخ نشین مستقل از سالها پیش جز آرزوهای آنان بوده است.ولی با قتل عام۳۰۰تا ۵۰۰ نفر،زخمی شدن ۲۰۰ تا۳۰۰نفر و اسیر شدن ۵۰۰ تا۷۰۰نفر از این اعراب بدست ژنرال مدنی از فرماندهان نیروی دریایی در آوریل ۱۹۸۰، همراه با ارسال سلاح های مختلف توسط دولت عراق به این افراد، اوضاع در آستانه آغاز جنگ دو طرف پیچیده تر از همیشه گردیده بود.
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/7a147eb0475664dd6.jpg
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
13th June 2015, 12:24 AM
بخش سوم[/b]

در بخش پیشین به عوامل تاریخی ای که به شروع جنگ انجامید ،اشاره شد.و به هرحال تعدادی از عوامل استراتژیک و نظامی ،نقش قدرتمند و مهمی را در تداوم جنگ ایفا نمودند .در این میان ، نقاط ضعف و قوت هریک از دوطرف نبرد ،قدرت اقتصادی آنها ،توانایی خرید سلاحهای جنگی ، توانایی در انتقال سریع و کارای نفرات انسانی و توانمندی و ساختار نیروها از اهمیت بالایی برخوردار بوده است.
● نقاط قوت و ضعف، عوامل اقتصادی، توان نیروها وسایر مولفه های نظامی ای که جنگ را به پیش برد:
در بخش پیشین به عوامل تاریخی ای که به شروع جنگ انجامید ،اشاره شد.و به هرحال تعدادی از عوامل استراتژیک و نظامی ،نقش قدرتمند و مهمی را در تداوم جنگ ایفا نمودند .در این میان ، نقاط ضعف و قوت هریک از دوطرف نبرد ،قدرت اقتصادی آنها ،توانایی خرید سلاحهای جنگی ، توانایی در انتقال سریع و کارای نفرات انسانی و توانمندی و ساختار نیروها از اهمیت بالایی برخوردار بوده است.
۳) نقاط ضعف و قوت هریک از دوکشور:
ایران و عراق جنگ خود را با مجموعه ای متنوع از نقاط ضعف و قوت آغاز نمودند.این ویژگی ها، رویکردهای دو طرف را در جنگ شکل داد و باعث شد ایران و عراق از رویکردها و تکنولوژی های مختلف و شیوه هایی متفاوت در مدیریت نبرد بهره ببرند.
۳ـ۱) نگاهی به نقاط ضعف و قوت ایران:
فارغ از فقدان ثبات سیاسی و نظامی در ایران در آغاز جنگ، این کشور در آن زمان از مزیت هایی به شرح زیر بهره می برد:
ـ عمق استراتژیک: شهرهای مهم ایران و تاسیسات نفتی این کشور در فاصله قابل توجهی از مرز با عراق قرار داشت.
ـ دارا بودن یک ساختار نظامی قدرتمند به جای مانده از دوره شاه ،با انبوهی از نیرو و سلاحهای پیشرفته غربی و زرادخانه تسلیحاتی بزرگ . و با وجود آسیب های فراوان وارد شده پس از سقوط شاه به ارتش ایران ، وجود کادر آموزش دیده نظامی و زرادخانه های باقیمانده، جز توانمندی های ارتش ایران بوده است.
ـ ایجاد یک نیروی شبه نظامی مسلح و نیمه آموزش دیده به نام های بسیج، حزب ا... و سپاه پاسداران.این نیروها برای حفاظت از انقلاب در قالب ارتش ۲۰۰۰۰۰۰۰میلیونی سازماندهی گردیده بودند تا در برابر تهدید اشغال ایران توسط ایالات متحده پس از گروگان گیری سفارت،به مقابله بپردازند.
ـ ایجاد روحیه انقلابی و تعهد اخلاقی در میان مردم برای حفاظت از انقلاب در برابر تهدیدات موجود.
ـ دارابودن پیشرفته ترین تکنولوژی های غربی در ارتش این شور به دنبال تصمیم نیکسون در سال ۱۹۷۲ برای تبدیل ایران به ژاندارم منطقه خلیج.
ـ دارابودن ذخایر ارزی انبوه و درآمدهای نفتی هنگفت.
▪ اما در عین حال ارتش ایران و بویژه نیروهای زمینی، از ضعفهای زیادی نیز رنج می برد که عبارت بود از:
ـ قطع ارتباط سیاسی ایران وآمریکا به عنوان تامین کننده اصلی تسلیحات ، مهمات و قطعات یدکی سلاح های ارتش ایران همراه با قطع ارتباط با دولتهای عرب منطقه که باعث شد آنان به سوی عراق سوق پیدا کنند.
ـ وجود دخالتهای مداوم سیاسی و ایدئولوژیک در مدیریت ارتش بویژه ایجاد یک مجموعه کاملا نوظهور کنترلهای مذهبی در ارتش(واحد عقیدتی سیاسی). بعدها این دخالتها در زمان جنگ باعث تغییر تاکتیکها واستراتژی های فرماندهان ارتش و انتخاب تاکتیکها واستراتژی هایی نادرست گردید.
ـ شکل گیری رقابت های نادرست میان ارتش با سپاه و سایر نزدیکان به رهبر انقلاب که بر همه اقدامات جنگی تاثیر می گذاشت.
ـ فقدان افسران عالی رتبه و کادر فرماندهی بدلیل موج اعدام و اخراج و بازنشستگی نیروها بدنبال پیروزی انقلاب که باعث تضعیف فرماندهی نیروها در زمان جنگ گردید.البته کادر فرماندهی نیروهای دریایی و هوایی با تغییرات کمتری روبرو گردیده بود.
ـ ضعف سیستم لجستیک نیروها. ایران با وجود طراحی یک سیستم کامپیوتری برای این کاردر زمان شاه، نتوانست از آن بهره ببرد.همچنین تا پایان جنگ سیستم سفارش، تخصیص وتوزیع مهمات با مشکلات عدیده ای روبرو بود.
ـ اتکای زیاد به مشاوران کارشناسان و متخصصان خارجی در بخشهای آموزش و فنی و تاکتیکی و برنامه ریزی عملیاتی. چراکه با سقوط شاه و تسخیر سفارت آمریکا، این روابط از بین رفت.
ـ اربین رفتن اولویتهای مهارتی و حرفه ای در تعیین فرماندهان.بعدها با انحلال مراکز آموزش فرماندهی و انتصاب فرماندهانی با دیدگاه های ایدئولوژیک و غیر حرفه ای و غیر متخصص، این وضعیت بدتر شد.
ـ وجود انبوهی از موارد فرار خدمت در دوره پیروزی انقلاب که با آغاز جنگ کاهش یافت.
ـ تداوم مشکلات امنیتی داخلی بدلیل وجود اقلیتهای نژادی وگروه های مارکسیست نظیر مجاهدین خلق .
۳ ۲) عراق؛ مزیت ها و ضعف ها:
عراقیها هم دارای مجموعه ای از نقاط قوت و ضعف بودند که مزیتهای اصلی آنان عبارت بود از:
ـ ثبات سیاسی ونظامی بسیار بیشتر در مقایسه با ایران.
ـ روابط دوستانه با کشورهای همسایه و طرف های غربی.
ـ تداوم دسترسی عراق به تسلیحات غربی و شرقی پیشرفته بویژه سلاح های روسی وفرانسوی همراه با اتخاذ راهکارهایی برای مواقع ایجادبحران در تامین مهمات وتسلیحات.بعدها نیز آنها از ایتالیا و بلغارستان و لهستان و مصر ،سلاح هایی خریداری نمودند.
ـ عدم اتکا به مشاوران خارجی در امور ارتش و دارا بودن نیروهای داخلی توانمند در حوزه های لجستیک و برنامه ریزی و طراحی نبردها. و با وجود ضعف عمومی امکانات آنان در مقایسه با ایران،آنان از مشکلات کمتری در راه اندازی و نگهداری سلاح هایشان برخوردار بودند.
ـ دارا بودن منابع مالی و اعتباری هنگفت در آغاز جنگ.
ـ انقلاب ساختاریافته در عراق و بهبود استانداردهای زندگی ودارا بودن برنامه های مدون توسعه وتلاش در جهت تامین رضایت کردها و شیعیان ناراضی .
ـ حمایت مالی از سوی دول شورای همکاری خلیج فارس و دریافت پاره ای کمکهای نظامی از سوی مصر و اردن.
▪ درمقابل عراقی ها هم از ضعفهایی رنج می بردند که علاوه بر ایجاد مانع دربرابر تداوم پیروزی های اولیه ، باعث شکست در برابر حملات بعدی ایرانی ها شد. این عوامل عبارت بودند از:
ـ خیال پردازی رهبران عراق در مورد ضعف های ایران ، مواضع عربهای جدایی طلب خوزستان و تلقی ازاین جنگ به عنوان راه حلی سریع برای سلطه بر خلیج و دنیای عرب.
ـ فقدان عمق استراتژیک و وابستگی صادرات نفت عراق به باریکه مرزی ۵۰ مایلی قرار گرفته در حاشیه شط العرب همراه با بروز مسایل پیش بینی نشده ای در مسیر خطوط لوله نفت موجود در ترکیه و سوریه بدلیل تحریم و تیره شدن روابط سیاسی.
ـ داشتن ارتشی بسیار سیاسی که تشنه قدرت طلبی بود و بدلیل وابستگی به صدام حسین و حزب بعث، از هیچ اقدامی فروگذار
نمی کرد.هرچند باتوجه به وابستگی آنها به آموزشهای روسها، اکثر آنان فاقد توانمندی در عملیاتها بودند که اعدام ۱۵ژنرال و دستگیری و مجازات ۳۰۰ نظامی دیگر ، نشانگر این حقیقت است.
ـ بسیاری از فرماندهان ارتش ، سنی مذهب و از ساکنان موصل و تکریت بودند، اما اکثر سربازان، مذهب شیعه داشتند. بدین ترتیب ،سیاست زدگی،منطقه گرایی و مذهب برحرفه ای گرایی نظامی ترجیح داده میشد.
ـ نیروهای عراقی فاقد بنیانهای آموزشی و تکنیکی مناسب بودند.به علاوه با وجود انبوهی از نیروهای زمینی در خط مقدم،بخش های تدارکاتی و آموزشی و مهمات رسانی آنها بسیار ضعیف بود.
ـ در آغاز جنگ عراقیها در حال تغییر اتکای خویش از سلاح های روسی به سلاحهای شرقی و غربی با بهره گیری از سلاحهای غربی بویژه فرانسوی بودند.لذا پشتیبانی شوروی از آنها به شدت کاهش یافت.به علاوه آنها تقریبا فاقد نیروی دریایی بودند و نیروی هوایی عراق نیز فاقد آموزشها و توانایی های واقعی برای حضور در یک جنگ طولانی بود.
ـ توانایی شناسایی نیروی هوایی به شدت سیاسی عراق، به شدت محدود بود و عراقیها انبوهی از اطلاعات نادرست را ارائه می نمودند.
ـ با سرکوب کردها و کمونیستها توسط صدام و علاقمندی روسها به ارتباط با ایران، روابط صدام و شوروی روبه تیرگی نهاد.
ـ تنشهای سیاسی میان دولت بعثی سنی با اکثریت شیعه واقلیت کرد همراه با حملات کردها به منافع دولت که از سال ۱۹۸۴ بالا گرفته بود.
● تاثیرات اقتصادی:
در این جنگ اتکا به ثروتهای نفتی ، نقشی اساسی داشت. آمارها نیز نشان می دهد با انزوای ایران انقلابی در منطقه و روابط خوب عراق با دولت های عرب خاورمیانه ، فرصتهای مناسبی برای آنان فراهم گردید.
در این جنگ هزینه های دو طرف در طول زمان با رشد زیادی همراه بود ، ولی ارقام هزینه شده توسط عراق با وجود نامطمئن بودن ارقام ذکر شده ، بسیار بیشتر از طرف ایرانی بوده است.مثلا اگرچه عراقی ها در سال ۱۹۷۴ تنها یک سوم ایرانی ها صرف هزینه های نظامی خودمی نمودند، ولی ظرف یک دهه از ایرانی ها پیشی گرفتند. و درطول زمان جنگ هم این برتری بدلیل حمایتهای دولتهای همسایه تداوم یافت. البته عراق بدلیل آسیب پذیری فراوان از ناحیه حملات ایرانیها به تاسیسات نفتی اش در خلیج و اقدامات سوریه در بستن خط لوله صادرات نفت ، با مشکلاتی روبرو گردید.
با نگاهی به این جنگ می توان دریافت که اگر ایرانیها تا آن حد بر استقلال از شرق و غرب پافشاری نمی نمودند و عراقیها نیز از حمایتهای گسترده دیگران بهره مند نمی شدند،پیروزی نهایی در سالهای ابتدایی جنگ با ایران بود. بقای عراق به کمکهای کویت و عربستان سعودی و سایر همسایگانش و کمکها و وامهایی بین۳۵ تا۴۰ میلیارد دلار وابسته بود.در مقابل ایرانیها هم با وجود همه مشکلات ، هزینه های زیادی را در این جنگ پرداخت نمودند.
به علاوه با آغاز جنگ نفت و کاهش شدید قیمت نفت در سال های اواسط جنگ ، آسیبهای بیشتری به توان پشتیبانی دو طرف وارد گردید و هردو مجبور بودند تا با صرف نظر کردن و فروش "کره" بیشتر، به خرید "سلاح" بپردازند.
و تاثیر عوامل اقتصادی از جمله درسهای مهم این جنگ خواهدبود.چراکه این دو کشورتک محصولی ، از آسیب پذیری زیادی در صادرات استراتژیک خود، برخوردار بودند.
▪ تاثیرات ناشی از واردات تسلیحات و انتقال تکنولوژی :
در دوره پیش از آغاز جنگ و در همه سالهای تداوم آن ،عراق از توانایی دسترسی کامل به واردات تسلیحات و انتقال تکنولوژی مورد نظر خود برخوردار بود.در سال های ۱۹۷۴ تا۱۹۷۸، ایران ۸.۷میلیارد دلار تسلیحات از آمریکا وارد کرده بود که عمدتا پیشرفته بودند و تنها ۵۰۰میلیون دلار از این تسلیحات از تکنولوژی های معمول و در دسترس بهره می بردند. در مقابل عراقی ها ۵.۳ میلیارد دلار تسلیحات وارد کرده بودند که تنها ۸۰۰میلیون دلار از این تسلیحات از تکنولوژی های پیشرفته روز دنیا بهره می بردند.
اما پس از سقوط شاه این شرایط برعکس گردید و واردات عراقیها ۵ برابر ایرانی ها شد. به علاوه آنها نیمی از سلاح های خود را از اروپای غربی وارد می نمودند که به برتری نظامی آنها در ابتدا و انتهای نبرد انجامید.
▪ در ادامه به پاره ای آمارها وگزارشها اشاره می گردد:
ـ در فاصله ۱۹۸۰ تا۱۹۸۷، ایران و عراق در مجموع ۶۴میلیارد دلار برای خرید تسبیحات جدید هزینه کردند که این رقم بیش از یک پنجم سلاح های خریداری شده توسط کشورهای جهان سوم می باشد.
ـ شوروی ۲۹درصد کل این خریدها را به خود اختصاص داده بود.چینیها ۱۲ درصد ، سایر کشورهای کمونیستی ۱۶ درصد ،اروپای غربی ۳۱ درصد و سایر کشورها۱۱ درصد این بازار را در دست داشتند.
ـ در فاصله ۱۹۸۰ تا۱۹۸۷ ، ۳۷ درصد کل قراردادهای نظامی شوروی با عراق بسته شد. دولت های اروپای غربی نیز ۳۰ درصد کل قراردادهای نظامی خود را با این کشور منعقد نمودند.
ـ در فاصله ۱۹۸۰ تا۱۹۸۷ ، ۲۱ درصد کل قراردادهای نظامی چین با ایران بسته شد. دولت های کمونیست اروپایی ۳۱ درصد و سایردولت های کمونیست بویژه کره شمالی نیز ۳۰ درصد کل قراردادهای نظامی خود را با این کشور منعقد نمودند.
ـ اتحاد جماهیر شوروی به تنهایی ۳۸ درصد کل سلاح های فروخته شده به ایران وعراق را تامین نمود.چینیها ۱۱ درصد ، سایردولت های کمونیست۱۷ درصد ، اروپاییهای غربی ۲۵ درصد و سایردولت های غیر کمونیست۱۱ درصد این بازار را در اختیار داشتند.
ـ در این سالها ایرانیها به دولت چین وابستگی زیادی پیدا کردند. همچنین اروپاییهای غربی بدلیل تولیدات محدود نظامی خود نتوانستند فروش زیادی داشته باشند.
ـ اتحاد جماهیر شوروی با فروش ۱۸.۵ میلیارد دلار سلاح به عراق و دولت های کمونیست اروپا بافروش ۱۰.۴ میلیارد دلار،به سود زیادی دست یافتند.البته در نیمه دوم جنگ، سهم اروپاییها بیشتر شد.چینی ها هم با وجود همکاری با ایران، ۴.۲ میلیارد دلار سلاح به عراقیها فروختند.
ـ پس از چین به عنوان اصلی ترین تامین کننده سلاح ایران،کره شمالی و دیگر دولتهای اروپایی شرقی و غربی قرار داشتند.در مجموع ۲۰درصد محصولات نظامی این کشور توسط ایرانی ها خریداری می گردید.
وجود توازن در عرضه سلاح از سوی دو بلوک را باید یکی از ویژگی های پایداری و تداوم جنگهای مدرن دانست. چراکه در همه زد و خوردهای کم دامنه جهان سوم چنین وضعیتی وجوددارد. و به هرترتیب ، حجم گسترده سلاح های سرازیر شده در این جنگ ،حکایت از یک نبرد گسترده و فراگیر و دامنه دار دارد.
نکته بعدی حائز اهمیت،نقش انتقال تکنولوژی در مساله عدم توازن میان سلاح های انتقال یافته در طرفین نبرد می باشد. بررسی ها نشان می دهد با وجود آزادی عمل عراقیها در خرید تسلیحات فرانسوی وروسی ، ایرانی ها با مشکلات زیادی روبرو بودند. همچنین ایرانی ها در بسیاری موارداز پذیرش طرح های آموزشی و انتقال تکنولوژی طرف های شرقی و غربی سر باز می زدند و یا به حاشیه رانده شده بودند.البته بسیاری از طرفهای اروپایی ،حتی حاضر به تایید فروش اسلحه به ایران نیستند.
ایرانیها بدلیل انزوای سیاسی مجبور بودند که ازمنابع متعددی، سلاح خریداری نمایند وبه علت تحریم طرفهای غربی، وابستگی زیادی به" بازار سیاه " داشتند.لذا این وضعیت به ناکارایی نهایی تسلیحات بکار گرفته شده ، کلاه برداری از طرف های ایرانی، تاخیر زیاد در اجرای تعهدات وکمبود قطعات کلیدی تسلیحات خریداری شده در جبهه هامی انجامید.درسی که نباید آن را فراموش نمود.
همچنین عراقی ها بدلیل ساختار سیاسی ارتش خویش،در بدست آوردن و بکارگیری تکنولوژی های پیشرفته، ضعفهای زیادی داشتند.لذا توانایی نهایی یک ارتش تنها باید در صحنه عمل ، مورد سنجش قرار گیرد. و درنهایت عدم ارائه خدمات پشتیبانی و قطعات یدکی و آموزش از سوی فروشندگان غربی را باید درس دیگر این جنگ به حساب آورد.در مقابل شوروی و چین و کره شمالی ،کارنامه موفق تری داشتند.
▪ تاثیر نیروی انسانی و ویژگیهای جمعیتی:
در حوزه انتقال کارای نیروها و تجهیزات و تدارکات نیروها،عراقیها کارنامه بسیار موفق تری در دوره پیش از آغاز و درطول نبرد ، برجای گذاشتند.در مقابل بدلیل هرج و مرج بوجودآمده ناشی از انقلاب (اسلامی) ، ارتش ایران در این بخش، کارنامه بسیار ضعیفی داشت.
همچنین با استانداردهای جمعیتی،ایران باید از برتری بیشتری در مقایسه باعرااق بهره می برد.اما عراقی ها توانستند با مشوق های مالی ، نیروهای زیادی را در اختیار بگیرند.لذا درس دیگرجنگ دو کشور اینست که نیروی نظامی و نه جمعیت باید به حساب آید.
در آغازجنگ ،عراقیها از برتری نیرو برخوردار بودند ، اما بعدها در سایه روحیه انقلابی و ملی گرایی ایرانیها، این برتری از دست رفت.کمی بعد ودر میانه جنگ ، عراق بسوی تشکیل ارتشی حرفه ای بایک میلیون سرباز گام برداشت.
اما ایرانیها بر استفاده گسترده از نیروهای مردمی، پس از یک دوره کوتاه آموزشی اتکا می نمودند. البته در نیمه اول جنگ، عراق از برتری عددی و در همه سالهای جنگ از برتری تعداد نیروی حرفه ای سود می برد. ایرانیان در این جنگ ،فاقد نیروهای کماندو و رنجر ،لجستیک ، سیستم های تامین امکانات و بودجه کافی برای استفاده کارا از نیروهای انسانی خود بودند. ایران مجبور بود که به آموزش چند مهارت ساده و پیش پا افتاده و تجهیز اندک نیروهای مردمی اش اتکا نماید. و حتی زمانی که ایرانی ها نسبت به بسیج نیرو و گسیل داشتن انبوهی از نیروهای داوطلب اقدام می نمودند، بدلیل تنش ها و اختلاف نظرهای گسترده در مورد چگونگی مدیریت مراکز آموزشی و بکارگیری آنان ،عملا این اقدام با نوعی شکست همراه بود.
به عنوان نتیجه،ایران از مشکلات زیادی در سازماندهی نیروهای مردمی، رنج می برد. عمدتا این نیروها به دستاوردهایی موقتی در خطوط مقدم دست می یافتند.ایرانیها در نبردهای خود نیازمند آتش تهیه و پشتیبانی آتش ،دفاع هوایی ، تسلیحات بیشتر، آتشبار و پشتیبانی لجستیک کاراتری بودند و در این بخش ها ناکامی های زیادی داشتند. در این میان ، نیروهای رزمی سپاه ،با تلفات و مجروحان زیادی روبرو گردیدند، اما بسیاری از پاسداران ،در شهرها و مناطق غیر جنگی و در دولت نوظهور اسلامی ، به فعالیت های ستادی روزمره و اداری می پرداختند.در پاره ای موارد، کمکهای امدادی با ضعف های زیادی روبرو بود و به افزایش مرگ و میر نیروها می انجامید. تغییر مداوم نیروهای مردمی نیز با تکمیل آموزش های نظامی آنان در ذوره حضور در عقبه ، همراه نبود.
جهت گیری های سیاسی رادیکال و پیر شدن تدریجی نیروها، باعث شد که بسیاری از نیروهای آموزش دیده شاه از خدمت خارج گردند.بسیاری از پادگانهای آموزشی نیز غیر فعال گردیده بودند.و نیروهای ارتش عمدتا بدلیل عدم ارائه
آموزش های بازآموزی و فقدان روحیه ، پس از سال ۱۹۸۴، کارایی چندانی نداشتند.
این مجموعه از عوامل انسانی و پشتیبانی و اقتصادی نشان می دهد که چرا ایران نمی توانست همزمان در بیش از یک یا دو منطقه به حمله دست بزند،با وجودی که بدلیل برتری ایران در نیروی انسانی ،حملات همزمان می توانست آثار مناسبی داشته باشد.
عراق نیز از مشکلات مربوط به نیروی انسانی رنج می برد.آنان مجبور شدند که بعدها از سرباز گیری اجباری بهره ببرند.هرچند آنها آموزش های مناسب تر، تجهیزات بهتر ،شرایط زندگی مناسب تر و خدمات بهداشتی و درمانی گسترده تری را برای نیروهایشان در مقایسه با ایرانی ها فراهم آورده بودند. البته بدلیل مشغول شدن نیروهای زیادی از ارتش در مناطق کردنشین، چالش بزرگی برای حاکمیت عراق، وجود داشت. و در نهایت اینکه اتکای زیاد بر تبلیغ مفاهیم ایدئولوژیک حزب بعث، بر کارایی نیروها تاثیراتی منفی برجای گذاشته بود.
▪ تغییرات ساختاری نیروهای دو طرف:
بررسی های ما نشان می دهد در آستانه این جنگ،عراقیها بر بهبود کمیت نیروهای خویش و ایرانیها توجه خود را بر مسائل کیفی نیروها معطوف نموده بودند. و علی رغم غیر قابل اتکا بودن آمارهای ارائه شده از دو طرف،ایران و عراق در آستانه شروع جنگ با مشکلات ساختاری زیادی در بخش نیروی انسانی روبرو بودند. وتعدادی از این محدودیتها درسهای زیادی برای کشرهای جهان سوم در بخش اطلاعات نظامی دارد:
ـ هیچ یک از دو طرف از فرماندهی عالی کارایی برخوردار نبودند.
شاه اطرافیانی متملق و سیاسی را دور خود جمع کرده بود وبا پیروزی انقلاب ، ناکارایی این فرماندهان مشخص گردید.بعدها هم با روی کار آمدن فرماندهی سکولار به نام بنی صدر و فردی مذهبی همانند رفسنجانی ،اختلاف نظرها میان ارتش و سپاه اوج گرفت.عراقی ها هم فاقد فرماندهان کارآزموده بودند. در این کشور فرماندهان بر اساس وابستگی به رژیم به فعالیت می پرداختند.
ـ در بخش های اطلاعاتی دو طرف،مسائل سیاسی از جایگاه مهمی برخوردار بود.
بدلیل ماهیت به شدت سیاسی حاکمیت دو طرف، آنان بیش از مسائل اطلاعاتی خارجی و شناسایی و اقدامات مدرن اطلاعاتی ، توجه خود را به مسائل داخلی معطوف نموده بودند.آنان بیش ازهرچیز به دنبال نشان دادن وابستگی خود به رژیم حاکم بوده و فاقد توانمندی های لازم برای جنگ های مدرن و برنامه ریزی ای اثربخش بودند.
ـ هیچ یک از دو طرف ،درک درستی از استراتژی های زمینی و هزینه ها و منافع این جنگ نداشتند.
صدام حسین و (امام)خمینی ، پیروزی خود را در این جنگ تضمین شده می دانستند.اما فاقد استراتژی هایی روشن بودند.به علاوه آنها فاقد درک درستی از هزینه ها و توانمندی های خود بودند.
ـ ساختار عملیاتی ارتش های دو طرف، بسیار ناقص بود.
ارتش ایران از ابتدا برای اجرای عملیاتهای جنگی ،طراحی نشده بود. این ضعف در میان نیروهای دریایی و هوایی ایران هم وجود داشت.آنان مانورهایی تهاجمی را انجام نداده بودند و فاقد امکانات و آموزش های لازم دراین زمینه بودند.نیروی هوایی نیز از فقدان برنامه ای مشخص برای حملاتی گسترده و دفاع منطقه ای هوایی رنج می برد.عراقی ها نیز هیچگاه مانورهای مشترکی را با شوروی برگزار ننموده بودند.آنان فاقد نیروی دریایی نیز بودند و خلبانانشان هیچ گاه در شرایط واقعی نبرد قرار نداشتند.همچنین نیروهای هوایی و زمینی آنها نیز فاقد هماهنگی لازم در عملیاتها بودند.
ـ هیچ یک از دو طرف ،دارای نیروهایی منسجم و متوازن و یک ستاد مشترک ساختاریافته نبودند.
ایرانی ها باید با مجموعه ای نیروهای مردمی ونظامی به جنگ می پرداختند.در عین حال مانورهای گذشته آنان از سوی آمریکاییها طراحی و مدیریت می گردید وبا شکل گیری حکومت اسلامی، بساری از فرماندهان ، اخراج ،تصفیه، اعدام و یا بازنشسته شدند . نیروی هوایی ایران به جای پشتیبانی از عملیاتهای زمینی به دفاع هوایی مشغول بود .آتش باری ایران هم بسیار ناکارا و ضعیف بودو ایران تا اواسط جنگ، فاقد سیستم حملات موشکی بود.
عراقی ها دارای ارتشی سیاسی بودند که تنش های داخل آن حتی پس از آتش بس ادامه یافت.درمیان نیروهای زمینی و هوایی عراق، همواره اختلاف نظرهای زیادی وجود داشت و هردو طرف از اجرای وظایف متقابل خویش، خودداری می کردند.
این مسایل، مشکلات زیادی را برای دو طرف بوجود آورده بود.در خلال نبرد هم تغییر در ساختار ها و رقابتهای درونی بسیار سخت بود.پیروزی های ایران در اواسط جنگ باعث نشد که رهبری ایران ضعف های ارتش خود را ترمیم نماید.
در مقابل عراقیها از رهبری خودمحور و نه معنوی بهره می بردند که از اثربخشی بیشتری در حفظ شرایط موجود بهره می برد.ولی بعدها مجبور شدند که اصلاحاتی اساسی را در ارتش خود بوجود آورند که دستاوردهایی رابه همراه آورد.
▪ تغییرات در نیروهای ایران:
با پیروزی انقلاب ، ارتش ایران با آسیب های زیادی روبرو گردید.هرچند تنها تجربه واقعی آنها به جنگ ظفار و تصرف ۳جزیره باز می گشت.در سال ۱۹۷۹،ایران ۴۱۵۰۰۰ نیروی نظامی داشت که تنها یک سوم آنها ازآموزش مناسبی برخوردار بودند. آنها ۳۰۰۰۰۰ نیروی ذخیره هم داشتند که البته از توانایی اندکی برای جنگهای مدرن برخوردار بودند.ایران از ۱۰ لشگر بهره می برد که اکثر پرسنل آن به کارهای روزمره اداری می پرداختند وکارایی نظامی اندکی داشتند.
ارتش عراق ۱۷۳۵ تانک جنگی داشت که شامل ۸۷۵ تانک چیفتن ، ۴۰۰تانک ام۴۷ و ام۴۸و ۴۶۰ تانک ام ۶۰بود.تانک های چیفتن با مشکلات مربوط به قطعات یدکی وتعمیرات و ناسازگاری با آب و هوای عراق روبرو بود. تانک های ام۴۷ وام۴۸ نیز به خوبی تعمیر و نگهداری نشده بودند.
ایرانی ها هم ۲۵۰ تانک سبک اسکورپین داشتند که در کنار ۵۰۰ دستگاه بی تی آر۵۰ ، ی تی آر ۶۰ و ب تی آر ۱۵۲ و همچنین ۳۲۵ ام ۱۱۳ ، به کار گرفته شده بودند.
آنها ۷۰۰عراده توپ نیز داشتند که شامل توپ۷۵م.م هوریتزر ، ۳۳۰ توپ روسی ۱۰۵ م.م ام ۱۰۱، توپ های۱۳۰م.م ، ۱۱۲ عراده توپ ۱۵۵ هوریتزر، ۱۴ توپ۲۰۳ م.م ام ۱۱۵ هوریتزر ،۴۵۰ توپ خودکششی ۱۵۵م.م ام ۱۱۰، ۳۸ توپ خودکششی۱۷۵ م.م و ۱۴ توپ ۲۰۳ م.م بود.
ایرانی ها نیز دارای ۷۲ توپ موشک انداز ۱۲۲ م.م و زرادخانه بزرگی از موشکهای تاو ،دراگون، اس اس۱۱ ، اس اس ۱۲و موشکهای قابل هدایت ضدتانک انتاک بودند.
ایران دارای ۱۸۰۰ دستگاه ضدهوایی شامل۱۰۰ پدافند۲۳ م.م و مجموعه ای از آتشبارهای هوایی ۲۰م.م و ۳۷م.م و۴۰م.م و۸۵م.م بود. عمده ترین سیستم زمین به هوای آنها ، شامل موشک های هاوک بود.
نیروی هوایی ایران دارای ۱۰۰۰۰۰پرسنل بود و از۴۴۷ هواپیمای جنگنده شامل ۱۰اسکادران جنگنده و تهاجمی با ۱۹۰فروند هواپیمای اف ۴ (مدل های دی و ای) و ۸ اسکادران جنگنده و تهاجمی با ۱۶۶فروندهواپیماهای اف ۵ (مدل های ای و اف) سود می برد.در این نیرو ، ۴اسکادران شناسایی و تجسسی با ۷۷فروندهواپیماهای اف ۱۴ (مدل ای) نیز وجودداشت. به علاوه انبوهی از موشک های پیشرفته هوا به زمین نظیر موشک فونیکس در نیروی هوایی ایران بکارگرفته می شد.
ایران دارای ۷۰ هواپیمای بال ثابت شناسایی وتجسسی سبک ، ۲۰۰بالگردتهاجمی مسلح شده نظیر بل۲۰۵ و۲۰۶و ۲۱۴ و ۹۰ فروند شینوک ۴۷بود.۲ اسکادران هواپیماهای حمل و نقل و تانکر ایران شامل ۱۳هواپیمای بویینگ۷۰۷و۹فروند بویینگ۷۴۷ و ۴ اسکادران هواپیماهای ترابری ایران از ۵۴ هواپیمای سی۱۳۰(مدل های ای واچ) تشکیل گردیده بودکه ۸۴ بالگرد و۲۵ هواپیمای جت وملخی کوچک هم در اختیار داشتند.در بخش دفاع موشکی ۵اسکادران راپییر و۲۵ پرتاب کننده زمین به هوای تایگرکت وجود داشت.
از سوی دیگر، نیروی دریایی ایران ۳۰۰۰۰ نفرپرسنل داشت که از کارایی متوسطی برخورداربود.آنان یک زیردریایی آمریکایی تانگ ، ۳ ناوچه تهاجمی سطح به سطح ، ۴ شناور فریگیت کلاس سام با موشکهای سی کیلر و سی کت و ۴ناوجنگی تندروی آمریکایی پی اف ۱۰۳ در اختیار داشتند که در کنار۶ناوچه موشک انداز کلاس کمان دارای موشک هارپون و۷ ناوچه فاقد سیستم موشکی به کار گرفته می شد.۵ کشتی مین یاب ،یک شناورترابری بزرگ و ۶ هاورکرافت بی اچ ۷ و ۳ کشتی پشتیبانی عملیات های دریایی، بخش های دیگر این نیرو را تشکیل می داد.پایگاه های مدرن دریایی ایران در بندرعباس،بوشهر،خارک ،خرمشهر،چابهار و بندرپهلوی قرار داشت. ایران دارای ۷۴۰۰۰نفر پرسنل ژاندارمری نیز بود که با داشتن هواپیماهای سسنا۱۹۵ و ۳۱۰، ۳۲فروند بالگردهای ۲۰۵و۲۰۶ و ۳۲هواپیمای گشت زنی ،به فعالیت می پرداخت.
پرسنل نیروی زمینی ارتش ایران با دستور(امام )خمینی و در یک دوره کوتاه از ۲۸۵۰۰۰نفر به ۱۵۰۰۰۰ ، پرسنل نیروی هوایی از ۲۸۰۰۰نفر به ۲۳۰۰۰ نفرو پرسنل نیروی هوایی از ۱۰۰۰۰۰نفر به۶۵۰۰۰ نفر ،کاهش یافتند.سایر نیروها نیز به یک سوم تعداد پرسنل گذشته ،کاهش یافتند. فرماندهان جدید فاقد صلاحیت و توانمندیهای فرماندهی لازم بودند.اقداماتی هم در جهت کوچک شدن ارتش صورت پذیرفت.با آغاز اعتراضات کردها و اندکی بعد عربها به سلطه فارسی زبانان بر دولت و ناتوانی ارتش در سرکوب این اعتراضات،قطب زاده و ابراهیم یزدی طرح تشکیل سپاه پاسداران را به امام ارائه کردند تا این نیرو با بهره گیری از بسیج به فعالیت بپردارد.
در این دوره، نیروی هوایی با مشکلات تعمیراتی ، نگهداری هواپیماها و تامین نیازمندی هایش روبرو بود.در آگوست ۱۹۷۹ ، اکثر هواپیماها غیر عملیاتی بود و با خرابکاری های صورت گرفته ، ۸۰فرونداف ۱۴ ایران فاقد توانایی شلیک موشک های هوا به هوای فونیکس خود بودند. نیمی از بالگردها نیز بامشکل قطعات یدکی روبرو بودند. البته شرایط نیروی زمینی اندکی بهتر بود.تنها یک سوم تانک های چیفتن و ۶۰ تا۷۰درصد تانک های ام ۶۰، عملیاتی بودند.دو مرکز نظامی مرتبط در درود و اصفهان نیز تغییر کاربری یافتند.
همزمان با اشغال سفارت ،تعداد پاسداران از ۶۰۰۰نفر به ۲۶۰۰۰نفر رسید وتلاش برای مفاهمه آنان با مجاهدین خلق و فداییان خلق، شدت گرفت. ولی تا آغاز جنگ هیچ تلاشی برای بازسازی ارتش صورت نگرفت. گویی ملاها تلاش می کردند که سپاه پاسداران را به اندازه ارتش ،توسعه دهند.آنها به سرعت از مرز۱۵۰۰۰۰نفر نیرو گذشتند و با سلطه بر مناطق ملتهب کردنشین و ترکمن صحرا ، همراه با انتخاب ۴ ملا در ستاد فرماندهی نیروهای مسلح، آنان می توانستند به قدرت زیادتری بر ارتش دست یابند.
▪ تغییرات در نیروهای عراق:
بر خلاف ایران،عراقیها به سرعت در جهت قدرتمند شدن ارتش خود با امکان خرید همه سلاحهای پیشرفته روسی واروپای غربی و شرقی و قطعات یدکی و مهمات آنها ،گام برمی داشتند.
البته حزب بعث بدلیل سرنگونی دولت عبدالکریم قاسم، به فرماندهان ارتش اعتماد نداشت .صدام که در سال ۱۹۷۰ از دانشکده نظامی ،فارغ التحصیل شده بود با رسیدن به قدرت، تلاش کرد تا تردیدها در مورد ارتباط ارتش با کردها و شیعیان و نفوذ کمونیستها در بدنه ارتش را از بین ببرد.البته تجربه سرکوب کردها ، آثار مفیدی برای بکارگیری در یک جنگ گسترده به همراه نداشت. در حالی که تنها۲۰ تا۳۰ درصد کردها با دولت صدام ،مبارزه می کردند اما صدام دریافته بود که دریک جنگ چریکی با آنان به موفقیتی دست نمی یابد.البته تاکتیک محاصره وحملات گسترده توپخانه ای به روستاهای ایران ، نابودی گسترده تاسیسات و خانه ها ، قتل عام ساکنان و پیشروی به سوی اهداف ، بصورت مشابهی علیه کردها و ایرانی ها بکار گرفته شد.
البته عراق با وجود داشتن۲۲۵۰۰۰ زن و مرد در ارتش خود در سال ۱۹۸۰، تنها به یک سوم آنها آموزش های مناسبی داده بود. سایر نیروها هم برای نبردهای مدرن و تهاجمی،کارایی نداشتند. نیروهای شبه نظامی وابسته به حزب بعث نیز از همین نارسایی ها رنج می بردند. عراقی هادر دهه ۷۰ به ۲۸۵۰۰۰نوجوان ۹ تا۱۶ ساله ، آموزش هایی داده بودند، اما این کار تنها جنبه هایی سیاسی داشت. در کنار ۶ لشگر رزمی،عراقی ها دو تیپ نیروی مخصوص ، یک تیپ ریاست جمهوری و آتش بار وابسته به آن و یک تیپ کماندویی نیز داشتند.
در پایان سال ۱۹۸۰ ،عراق ۲۷۰۰ تانک جنگی داشت که ۲۵۰۰ عدد از آنها تی ۵۴،تی ۵۵ و تی ۶۲ بودند. ۱۰۰ تانک تی ۷۲و ۱۰۰ تانک تی ۳۴و ۱۰۰ تانک فرانسوی آ.ام.ایکس ۳۰ ،در ارتش عراق وجود داشت.۱۰۰ دستگاه تانک آبی خاکی پی تی ۷۶ و۲۰۰آتشبارخودرویی بویژه ۲۰۰توپ روسی بی.ام.پی و انواع موشک انداز های بی تی آر۵۰و۶۰و۱۵۲ وآو.تی ۶۲ و وی.سی.آر در این ارتش بکار گرفته می شد.
عراقی ها ۸۰۰ عراده توپ عمدتا روسی و راکت اندازهایی چند منظوره نظیر ۲۶ موشک انداز فراگ ۷ و۱۲ موشک انداز اسکاد بی با قابلیت کنترل نیز در اختیار داشتند.در زرادخانه ارتش عراق نیز مجموعه ای از موشک های ضدتانک میلان و اس.اس۱۱و ای تی۲ و ای تی۳ وجود داشت.
در نیروی زمینی عراق۱۲۰۰ ضدهوایی نظیر توپ های اتوماتیک ۲۳ م.م زد.اس. یو۲۳ و۲۴ ،توپ خودکار ۳۷م.م ام.۱۹۳۹ ، توپ خودکار زد.اس. یو۵۷ ۲ در انواع ۵۷ م.م ، ۸۵م.م ،۱۰۰م.م و۱۳۰م.م بکار گرفته می شد. موشک های زمین به هوای عراق شامل سام۲ و سام۳ و۲۶ سکوی پرتاب سام ۶ بود.
در نیروی هوایی عراق ۳۸۰۰۰نیرو وجود داشت که ۱۰۰۰۰نفراز آنان در بخش دفاع هوایی به کار می پرداختند.پایگاه های هوایی آنهادر بصره و اچ۳و حبانیه وکرکوک و موصل و رشید و شیبا و ۱۳ منطقه هوایی دیگربود.و حفاظت از این پایگاه ها در آستانه جنگ با ایران، به پایان رسید.
با وجود اختلاف در تخمین ها ، نیروی هوایی عراق ۳۳۲ هواپیمای جنگی داشت که در دو اسکادران بمباران کننده دارای ۷تا ۱۲ توپولف ۲۲ و ۸ تا۱۰ایلوشین ۲۸ ، سازماندهی شده بودند. هرچندهردوی آنها، ناکارا بودند.عراق ۱۲ اسکادران تهاجمی جنگنده در اختیار داشت که ۴ اسکادران از آنها با ۸۰فروندمیگ ۲۳بی ، ۴ اسکادران با ۶۰ فروندسوخوی ۲۰ ، ۳ اسکادران دیگر با ۴ فروند سوخوی بی و آخرین واحد با ۱۰ فروندهواپیمای هانتر عملیاتی بودند.آنها تنها تعداد اندکی از میگ های ۲۳ و سوخوهای ۲۰خویش را در شرایط عملیاتی نگاه داشته بودند . ۵ اسکادران هواپیماهای رهگیری آنها دارای ۱۱۵ فروند میگ ۲۱ بود .به هرحال، عراق تنها می توانست حداکثر از ۶۰فروند از این هواپیماهای رهگیر، بهره ببرد.همچنین آنها از آموزش های ضعیفی در زمینه نبردهای هوایی و فقدان رادار های روسی رنج می بردندو در نبردهای هوایی عمدتا بر موشک های هوا به هوای خارج از رده آ.آ۲ ،اتکا می نمودند.
۷۰ بالگرد تهاجمی ، شامل ۴۱ فروند میل ۲۴ مجهز به موشک های ای تی ۲ سواتر ،تعدادی بالگرد اس آ.۳۴۲ گازیلیس و بالگرد میل ۴ هم در ارتش عراق وجود داشت. عراقی ها برای ترابری نیروهای خود از دو اسکادران شامل ۹ فروند آنتونف ۲ ، ۸ فروند آنتونف ۱۲، ۲ فروند آنتونف ۲۶، ۱۲ فروند آنتونف ۷۶، ۲ فروند توپولف ۱۲۴، ۱۳ فروند ایلوشین ۱۴و ۲ فروند هواپیمای دی .اچ.هرون بهره می بردند.به علاوه آنان انبوهی از هواپیماهای آموزشی شامل میگ ۱۵ و ۲۱و۲۳مدل یو را دراختیارداشتند.
از سوی دیگر نیروی دریایی عراق، ۴۲۵۰نفر نیرو با اثربخشی ناچیز در اختیار داشت. و بسیاری از ناوگان آنها در زمان آغاز جنگ در ایتالیا در حال ساخت بود.در آغاز جنگ نیزآنها تنها یک ناو آموزشی، ۸ ناوچه تندرو مسلح به موشک استیکس ، چهار اژدر افکن فاک ، سه شناور بزرگ و ۸ شناور کوچک گشت زنی ساحلی ،دو شناور پلنوچی و تعدادی قایق جنگی داشتند.تنها پایگاه های آنها، تاسیساتی کوچک در بصره و
ام القصر بود که پایگاه ام القصر در کنار آبراهی باریک ساخته شده بود و عراقی ها دارای یک اسکله و راداری در فاو بودند.
▪ زمین:
آخرین عاملی که در این بخش بررسی می گردد، عامل زمین درآغاز جنگ است. این عامل با شکل دادن به موضع گیری ها و راهبردهای دو طرف ، بر جغرافیای نظامی نبرد، سایه افکنده بود.مهمترین شاخصه های این عامل عبارتند از:
ـ فقدان عمق استراتژیک از سوی عراق(فاصله بغداد و تهران از مرز ۱۰۰و۷۰۰ کیلومتر است.)
ـ ناتوانی عراق در دسترسی ایمن به خلیج.
ـ وجود مانع طبیعی رودهای دجله و فرات.
ـ وجود کوه های بلند در مرزهای شمالی دو طرف.
ایران و عراق ۱۳۰۰کیلومتر مرزمشترک دارند که شرایط جغرافیایی ،مواضع دفاعی بهتری را برای ایران پدید آورده بود.و بیشترین حجم نبردها در اطراف قصرشیرین و شهر بصره که در دهانه شط العرب قرار دارد،روی داد. در مرزهای شمالی کوه هایی با ارتفاع ۲۷۰۰متر وجود دارد که عموما فاقد پوشش گیاهی هستند و این مناطق کردنشین در زمستان ، بسیار سرد و مملو از برف اند. در این مناطق لجستیک ، بسیار مشکل بوده و نبردها از کوهی به کوه دیگر ، منتقل می گردید. در این مناطق مرتفع ، عملیاتی نگاه داشتن بالگردها بسیار مشکل بوده و فشار اصلی بر دوش خودروها و پیاده نظام و هلی برن نیروها می باشد.هرچند در ماههای سرد سال، امکان هیچ اقدام مهمی وجود نداشت.
در اکثر سالها،نبرد در مرزهای جنوبی و مرکزی جریان داشت و تنها ازسال ۱۹۸۴ به بعد نبردهایی در شمال آغاز شد. هرچند وجود رودها و حوزه های آبی در جنوب و مرکز و کوههای بلند در شمال، مانع مهمی برسر اجرای عملیاتهای دو طرف فراهم نموده بود.
بغداد بدلیل موقعیت خود،با تهدیدات زیادی روبرو بود و در مرزهای مورد مناقشه پیرامون قصرشیرین و مهران، ایرانیها از وضعیت بهتری بهره می بردند و یک حمله موفق می توانست جایگاه کشورپیروز را بهبود زیادی دهد.البته ایرانی ها در جبهه قصرشیرین از آسیب پذیری زیادی برخوردار بودند با تصرف کرمانشاه،راه برای فتح تهران هموار می گردید. بغداد نیز در برابر آتش بارهای مستقر در مرز،آسیب پذیری زیادی داشت ،هرچند بدلیل کوه های این مناطق ،امکان ترابری ومهمات رسانی برای ایرانی ها دشوار بود.
در مرزهای دو طرف، رودها و هورهای زیادی وجود دارد که با سیلاب های فصلی ، شکل زمین را با تغییرات زیادی بویژه بدلیل وجود نیزارها ،روبرو می کند. عراق با تغییر جهت دجله و فرات دریاچه های بزرگی را در اطراف بصره ایجاد نموده بود که در دفاع از این شهر نقش مهمی ایفا کرد.همچنین جزر و مد در این مناطق جنوبی،بر اقدامات دو طرف تاثیر به سزایی داشت و با ایجاد لجن زار ها و زمین های پر ازگل و لای، هرگونه جابجایی را با مشکلات زیادی روبرو می نمود.در مناطق جنوبی و مرکزی،اختلاف دما در ماههای سپتامبر تا می،۱۰۰درجه فارنهایت می باشد که زندگی در بعضی از این مناطق را ناممکن می نماید.بدین ترتیب زمین، عامل مهمی درحوادث روی داده در این جنگ، بوده است.
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/7a14c610b73f45e75.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
13th June 2015, 12:30 AM
بخش سوم

در بخش پیشین به عوامل تاریخی ای که به شروع جنگ انجامید ،اشاره شد.و به هرحال تعدادی از عوامل استراتژیک و نظامی ،نقش قدرتمند و مهمی را در تداوم جنگ ایفا نمودند .در این میان ، نقاط ضعف و قوت هریک از دوطرف نبرد ،قدرت اقتصادی آنها ،توانایی خرید سلاحهای جنگی ، توانایی در انتقال سریع و کارای نفرات انسانی و توانمندی و ساختار نیروها از اهمیت بالایی برخوردار بوده است.
● نقاط قوت و ضعف، عوامل اقتصادی، توان نیروها وسایر مولفه های نظامی ای که جنگ را به پیش برد:
در بخش پیشین به عوامل تاریخی ای که به شروع جنگ انجامید ،اشاره شد.و به هرحال تعدادی از عوامل استراتژیک و نظامی ،نقش قدرتمند و مهمی را در تداوم جنگ ایفا نمودند .در این میان ، نقاط ضعف و قوت هریک از دوطرف نبرد ،قدرت اقتصادی آنها ،توانایی خرید سلاحهای جنگی ، توانایی در انتقال سریع و کارای نفرات انسانی و توانمندی و ساختار نیروها از اهمیت بالایی برخوردار بوده است.
۳) نقاط ضعف و قوت هریک از دوکشور:
ایران و عراق جنگ خود را با مجموعه ای متنوع از نقاط ضعف و قوت آغاز نمودند.این ویژگی ها، رویکردهای دو طرف را در جنگ شکل داد و باعث شد ایران و عراق از رویکردها و تکنولوژی های مختلف و شیوه هایی متفاوت در مدیریت نبرد بهره ببرند.
۳ـ۱) نگاهی به نقاط ضعف و قوت ایران:
فارغ از فقدان ثبات سیاسی و نظامی در ایران در آغاز جنگ، این کشور در آن زمان از مزیت هایی به شرح زیر بهره می برد:
ـ عمق استراتژیک: شهرهای مهم ایران و تاسیسات نفتی این کشور در فاصله قابل توجهی از مرز با عراق قرار داشت.
ـ دارا بودن یک ساختار نظامی قدرتمند به جای مانده از دوره شاه ،با انبوهی از نیرو و سلاحهای پیشرفته غربی و زرادخانه تسلیحاتی بزرگ . و با وجود آسیب های فراوان وارد شده پس از سقوط شاه به ارتش ایران ، وجود کادر آموزش دیده نظامی و زرادخانه های باقیمانده، جز توانمندی های ارتش ایران بوده است.
ـ ایجاد یک نیروی شبه نظامی مسلح و نیمه آموزش دیده به نام های بسیج، حزب ا... و سپاه پاسداران.این نیروها برای حفاظت از انقلاب در قالب ارتش ۲۰۰۰۰۰۰۰میلیونی سازماندهی گردیده بودند تا در برابر تهدید اشغال ایران توسط ایالات متحده پس از گروگان گیری سفارت،به مقابله بپردازند.
ـ ایجاد روحیه انقلابی و تعهد اخلاقی در میان مردم برای حفاظت از انقلاب در برابر تهدیدات موجود.
ـ دارابودن پیشرفته ترین تکنولوژی های غربی در ارتش این شور به دنبال تصمیم نیکسون در سال ۱۹۷۲ برای تبدیل ایران به ژاندارم منطقه خلیج.
ـ دارابودن ذخایر ارزی انبوه و درآمدهای نفتی هنگفت.
▪ اما در عین حال ارتش ایران و بویژه نیروهای زمینی، از ضعفهای زیادی نیز رنج می برد که عبارت بود از:
ـ قطع ارتباط سیاسی ایران وآمریکا به عنوان تامین کننده اصلی تسلیحات ، مهمات و قطعات یدکی سلاح های ارتش ایران همراه با قطع ارتباط با دولتهای عرب منطقه که باعث شد آنان به سوی عراق سوق پیدا کنند.
ـ وجود دخالتهای مداوم سیاسی و ایدئولوژیک در مدیریت ارتش بویژه ایجاد یک مجموعه کاملا نوظهور کنترلهای مذهبی در ارتش(واحد عقیدتی سیاسی). بعدها این دخالتها در زمان جنگ باعث تغییر تاکتیکها واستراتژی های فرماندهان ارتش و انتخاب تاکتیکها واستراتژی هایی نادرست گردید.
ـ شکل گیری رقابت های نادرست میان ارتش با سپاه و سایر نزدیکان به رهبر انقلاب که بر همه اقدامات جنگی تاثیر می گذاشت.
ـ فقدان افسران عالی رتبه و کادر فرماندهی بدلیل موج اعدام و اخراج و بازنشستگی نیروها بدنبال پیروزی انقلاب که باعث تضعیف فرماندهی نیروها در زمان جنگ گردید.البته کادر فرماندهی نیروهای دریایی و هوایی با تغییرات کمتری روبرو گردیده بود.
ـ ضعف سیستم لجستیک نیروها. ایران با وجود طراحی یک سیستم کامپیوتری برای این کاردر زمان شاه، نتوانست از آن بهره ببرد.همچنین تا پایان جنگ سیستم سفارش، تخصیص وتوزیع مهمات با مشکلات عدیده ای روبرو بود.
ـ اتکای زیاد به مشاوران کارشناسان و متخصصان خارجی در بخشهای آموزش و فنی و تاکتیکی و برنامه ریزی عملیاتی. چراکه با سقوط شاه و تسخیر سفارت آمریکا، این روابط از بین رفت.
ـ اربین رفتن اولویتهای مهارتی و حرفه ای در تعیین فرماندهان.بعدها با انحلال مراکز آموزش فرماندهی و انتصاب فرماندهانی با دیدگاه های ایدئولوژیک و غیر حرفه ای و غیر متخصص، این وضعیت بدتر شد.
ـ وجود انبوهی از موارد فرار خدمت در دوره پیروزی انقلاب که با آغاز جنگ کاهش یافت.
ـ تداوم مشکلات امنیتی داخلی بدلیل وجود اقلیتهای نژادی وگروه های مارکسیست نظیر مجاهدین خلق .
۳ ۲) عراق؛ مزیت ها و ضعف ها:
عراقیها هم دارای مجموعه ای از نقاط قوت و ضعف بودند که مزیتهای اصلی آنان عبارت بود از:
ـ ثبات سیاسی ونظامی بسیار بیشتر در مقایسه با ایران.
ـ روابط دوستانه با کشورهای همسایه و طرف های غربی.
ـ تداوم دسترسی عراق به تسلیحات غربی و شرقی پیشرفته بویژه سلاح های روسی وفرانسوی همراه با اتخاذ راهکارهایی برای مواقع ایجادبحران در تامین مهمات وتسلیحات.بعدها نیز آنها از ایتالیا و بلغارستان و لهستان و مصر ،سلاح هایی خریداری نمودند.
ـ عدم اتکا به مشاوران خارجی در امور ارتش و دارا بودن نیروهای داخلی توانمند در حوزه های لجستیک و برنامه ریزی و طراحی نبردها. و با وجود ضعف عمومی امکانات آنان در مقایسه با ایران،آنان از مشکلات کمتری در راه اندازی و نگهداری سلاح هایشان برخوردار بودند.
ـ دارا بودن منابع مالی و اعتباری هنگفت در آغاز جنگ.
ـ انقلاب ساختاریافته در عراق و بهبود استانداردهای زندگی ودارا بودن برنامه های مدون توسعه وتلاش در جهت تامین رضایت کردها و شیعیان ناراضی .
ـ حمایت مالی از سوی دول شورای همکاری خلیج فارس و دریافت پاره ای کمکهای نظامی از سوی مصر و اردن.
▪ درمقابل عراقی ها هم از ضعفهایی رنج می بردند که علاوه بر ایجاد مانع دربرابر تداوم پیروزی های اولیه ، باعث شکست در برابر حملات بعدی ایرانی ها شد. این عوامل عبارت بودند از:
ـ خیال پردازی رهبران عراق در مورد ضعف های ایران ، مواضع عربهای جدایی طلب خوزستان و تلقی ازاین جنگ به عنوان راه حلی سریع برای سلطه بر خلیج و دنیای عرب.
ـ فقدان عمق استراتژیک و وابستگی صادرات نفت عراق به باریکه مرزی ۵۰ مایلی قرار گرفته در حاشیه شط العرب همراه با بروز مسایل پیش بینی نشده ای در مسیر خطوط لوله نفت موجود در ترکیه و سوریه بدلیل تحریم و تیره شدن روابط سیاسی.
ـ داشتن ارتشی بسیار سیاسی که تشنه قدرت طلبی بود و بدلیل وابستگی به صدام حسین و حزب بعث، از هیچ اقدامی فروگذار
نمی کرد.هرچند باتوجه به وابستگی آنها به آموزشهای روسها، اکثر آنان فاقد توانمندی در عملیاتها بودند که اعدام ۱۵ژنرال و دستگیری و مجازات ۳۰۰ نظامی دیگر ، نشانگر این حقیقت است.
ـ بسیاری از فرماندهان ارتش ، سنی مذهب و از ساکنان موصل و تکریت بودند، اما اکثر سربازان، مذهب شیعه داشتند. بدین ترتیب ،سیاست زدگی،منطقه گرایی و مذهب برحرفه ای گرایی نظامی ترجیح داده میشد.
ـ نیروهای عراقی فاقد بنیانهای آموزشی و تکنیکی مناسب بودند.به علاوه با وجود انبوهی از نیروهای زمینی در خط مقدم،بخش های تدارکاتی و آموزشی و مهمات رسانی آنها بسیار ضعیف بود.
ـ در آغاز جنگ عراقیها در حال تغییر اتکای خویش از سلاح های روسی به سلاحهای شرقی و غربی با بهره گیری از سلاحهای غربی بویژه فرانسوی بودند.لذا پشتیبانی شوروی از آنها به شدت کاهش یافت.به علاوه آنها تقریبا فاقد نیروی دریایی بودند و نیروی هوایی عراق نیز فاقد آموزشها و توانایی های واقعی برای حضور در یک جنگ طولانی بود.
ـ توانایی شناسایی نیروی هوایی به شدت سیاسی عراق، به شدت محدود بود و عراقیها انبوهی از اطلاعات نادرست را ارائه می نمودند.
ـ با سرکوب کردها و کمونیستها توسط صدام و علاقمندی روسها به ارتباط با ایران، روابط صدام و شوروی روبه تیرگی نهاد.
ـ تنشهای سیاسی میان دولت بعثی سنی با اکثریت شیعه واقلیت کرد همراه با حملات کردها به منافع دولت که از سال ۱۹۸۴ بالا گرفته بود.
● تاثیرات اقتصادی:
در این جنگ اتکا به ثروتهای نفتی ، نقشی اساسی داشت. آمارها نیز نشان می دهد با انزوای ایران انقلابی در منطقه و روابط خوب عراق با دولت های عرب خاورمیانه ، فرصتهای مناسبی برای آنان فراهم گردید.
در این جنگ هزینه های دو طرف در طول زمان با رشد زیادی همراه بود ، ولی ارقام هزینه شده توسط عراق با وجود نامطمئن بودن ارقام ذکر شده ، بسیار بیشتر از طرف ایرانی بوده است.مثلا اگرچه عراقی ها در سال ۱۹۷۴ تنها یک سوم ایرانی ها صرف هزینه های نظامی خودمی نمودند، ولی ظرف یک دهه از ایرانی ها پیشی گرفتند. و درطول زمان جنگ هم این برتری بدلیل حمایتهای دولتهای همسایه تداوم یافت. البته عراق بدلیل آسیب پذیری فراوان از ناحیه حملات ایرانیها به تاسیسات نفتی اش در خلیج و اقدامات سوریه در بستن خط لوله صادرات نفت ، با مشکلاتی روبرو گردید.
با نگاهی به این جنگ می توان دریافت که اگر ایرانیها تا آن حد بر استقلال از شرق و غرب پافشاری نمی نمودند و عراقیها نیز از حمایتهای گسترده دیگران بهره مند نمی شدند،پیروزی نهایی در سالهای ابتدایی جنگ با ایران بود. بقای عراق به کمکهای کویت و عربستان سعودی و سایر همسایگانش و کمکها و وامهایی بین۳۵ تا۴۰ میلیارد دلار وابسته بود.در مقابل ایرانیها هم با وجود همه مشکلات ، هزینه های زیادی را در این جنگ پرداخت نمودند.
به علاوه با آغاز جنگ نفت و کاهش شدید قیمت نفت در سال های اواسط جنگ ، آسیبهای بیشتری به توان پشتیبانی دو طرف وارد گردید و هردو مجبور بودند تا با صرف نظر کردن و فروش "کره" بیشتر، به خرید "سلاح" بپردازند.
و تاثیر عوامل اقتصادی از جمله درسهای مهم این جنگ خواهدبود.چراکه این دو کشورتک محصولی ، از آسیب پذیری زیادی در صادرات استراتژیک خود، برخوردار بودند.
▪ تاثیرات ناشی از واردات تسلیحات و انتقال تکنولوژی :
در دوره پیش از آغاز جنگ و در همه سالهای تداوم آن ،عراق از توانایی دسترسی کامل به واردات تسلیحات و انتقال تکنولوژی مورد نظر خود برخوردار بود.در سال های ۱۹۷۴ تا۱۹۷۸، ایران ۸.۷میلیارد دلار تسلیحات از آمریکا وارد کرده بود که عمدتا پیشرفته بودند و تنها ۵۰۰میلیون دلار از این تسلیحات از تکنولوژی های معمول و در دسترس بهره می بردند. در مقابل عراقی ها ۵.۳ میلیارد دلار تسلیحات وارد کرده بودند که تنها ۸۰۰میلیون دلار از این تسلیحات از تکنولوژی های پیشرفته روز دنیا بهره می بردند.
اما پس از سقوط شاه این شرایط برعکس گردید و واردات عراقیها ۵ برابر ایرانی ها شد. به علاوه آنها نیمی از سلاح های خود را از اروپای غربی وارد می نمودند که به برتری نظامی آنها در ابتدا و انتهای نبرد انجامید.
▪ در ادامه به پاره ای آمارها وگزارشها اشاره می گردد:
ـ در فاصله ۱۹۸۰ تا۱۹۸۷، ایران و عراق در مجموع ۶۴میلیارد دلار برای خرید تسبیحات جدید هزینه کردند که این رقم بیش از یک پنجم سلاح های خریداری شده توسط کشورهای جهان سوم می باشد.
ـ شوروی ۲۹درصد کل این خریدها را به خود اختصاص داده بود.چینیها ۱۲ درصد ، سایر کشورهای کمونیستی ۱۶ درصد ،اروپای غربی ۳۱ درصد و سایر کشورها۱۱ درصد این بازار را در دست داشتند.
ـ در فاصله ۱۹۸۰ تا۱۹۸۷ ، ۳۷ درصد کل قراردادهای نظامی شوروی با عراق بسته شد. دولت های اروپای غربی نیز ۳۰ درصد کل قراردادهای نظامی خود را با این کشور منعقد نمودند.
ـ در فاصله ۱۹۸۰ تا۱۹۸۷ ، ۲۱ درصد کل قراردادهای نظامی چین با ایران بسته شد. دولت های کمونیست اروپایی ۳۱ درصد و سایردولت های کمونیست بویژه کره شمالی نیز ۳۰ درصد کل قراردادهای نظامی خود را با این کشور منعقد نمودند.
ـ اتحاد جماهیر شوروی به تنهایی ۳۸ درصد کل سلاح های فروخته شده به ایران وعراق را تامین نمود.چینیها ۱۱ درصد ، سایردولت های کمونیست۱۷ درصد ، اروپاییهای غربی ۲۵ درصد و سایردولت های غیر کمونیست۱۱ درصد این بازار را در اختیار داشتند.
ـ در این سالها ایرانیها به دولت چین وابستگی زیادی پیدا کردند. همچنین اروپاییهای غربی بدلیل تولیدات محدود نظامی خود نتوانستند فروش زیادی داشته باشند.
ـ اتحاد جماهیر شوروی با فروش ۱۸.۵ میلیارد دلار سلاح به عراق و دولت های کمونیست اروپا بافروش ۱۰.۴ میلیارد دلار،به سود زیادی دست یافتند.البته در نیمه دوم جنگ، سهم اروپاییها بیشتر شد.چینی ها هم با وجود همکاری با ایران، ۴.۲ میلیارد دلار سلاح به عراقیها فروختند.
ـ پس از چین به عنوان اصلی ترین تامین کننده سلاح ایران،کره شمالی و دیگر دولتهای اروپایی شرقی و غربی قرار داشتند.در مجموع ۲۰درصد محصولات نظامی این کشور توسط ایرانی ها خریداری می گردید.
وجود توازن در عرضه سلاح از سوی دو بلوک را باید یکی از ویژگی های پایداری و تداوم جنگهای مدرن دانست. چراکه در همه زد و خوردهای کم دامنه جهان سوم چنین وضعیتی وجوددارد. و به هرترتیب ، حجم گسترده سلاح های سرازیر شده در این جنگ ،حکایت از یک نبرد گسترده و فراگیر و دامنه دار دارد.
نکته بعدی حائز اهمیت،نقش انتقال تکنولوژی در مساله عدم توازن میان سلاح های انتقال یافته در طرفین نبرد می باشد. بررسی ها نشان می دهد با وجود آزادی عمل عراقیها در خرید تسلیحات فرانسوی وروسی ، ایرانی ها با مشکلات زیادی روبرو بودند. همچنین ایرانی ها در بسیاری موارداز پذیرش طرح های آموزشی و انتقال تکنولوژی طرف های شرقی و غربی سر باز می زدند و یا به حاشیه رانده شده بودند.البته بسیاری از طرفهای اروپایی ،حتی حاضر به تایید فروش اسلحه به ایران نیستند.
ایرانیها بدلیل انزوای سیاسی مجبور بودند که ازمنابع متعددی، سلاح خریداری نمایند وبه علت تحریم طرفهای غربی، وابستگی زیادی به" بازار سیاه " داشتند.لذا این وضعیت به ناکارایی نهایی تسلیحات بکار گرفته شده ، کلاه برداری از طرف های ایرانی، تاخیر زیاد در اجرای تعهدات وکمبود قطعات کلیدی تسلیحات خریداری شده در جبهه هامی انجامید.درسی که نباید آن را فراموش نمود.
همچنین عراقی ها بدلیل ساختار سیاسی ارتش خویش،در بدست آوردن و بکارگیری تکنولوژی های پیشرفته، ضعفهای زیادی داشتند.لذا توانایی نهایی یک ارتش تنها باید در صحنه عمل ، مورد سنجش قرار گیرد. و درنهایت عدم ارائه خدمات پشتیبانی و قطعات یدکی و آموزش از سوی فروشندگان غربی را باید درس دیگر این جنگ به حساب آورد.در مقابل شوروی و چین و کره شمالی ،کارنامه موفق تری داشتند.
▪ تاثیر نیروی انسانی و ویژگیهای جمعیتی:
در حوزه انتقال کارای نیروها و تجهیزات و تدارکات نیروها،عراقیها کارنامه بسیار موفق تری در دوره پیش از آغاز و درطول نبرد ، برجای گذاشتند.در مقابل بدلیل هرج و مرج بوجودآمده ناشی از انقلاب (اسلامی) ، ارتش ایران در این بخش، کارنامه بسیار ضعیفی داشت.
همچنین با استانداردهای جمعیتی،ایران باید از برتری بیشتری در مقایسه باعرااق بهره می برد.اما عراقی ها توانستند با مشوق های مالی ، نیروهای زیادی را در اختیار بگیرند.لذا درس دیگرجنگ دو کشور اینست که نیروی نظامی و نه جمعیت باید به حساب آید.
در آغازجنگ ،عراقیها از برتری نیرو برخوردار بودند ، اما بعدها در سایه روحیه انقلابی و ملی گرایی ایرانیها، این برتری از دست رفت.کمی بعد ودر میانه جنگ ، عراق بسوی تشکیل ارتشی حرفه ای بایک میلیون سرباز گام برداشت.
اما ایرانیها بر استفاده گسترده از نیروهای مردمی، پس از یک دوره کوتاه آموزشی اتکا می نمودند. البته در نیمه اول جنگ، عراق از برتری عددی و در همه سالهای جنگ از برتری تعداد نیروی حرفه ای سود می برد. ایرانیان در این جنگ ،فاقد نیروهای کماندو و رنجر ،لجستیک ، سیستم های تامین امکانات و بودجه کافی برای استفاده کارا از نیروهای انسانی خود بودند. ایران مجبور بود که به آموزش چند مهارت ساده و پیش پا افتاده و تجهیز اندک نیروهای مردمی اش اتکا نماید. و حتی زمانی که ایرانی ها نسبت به بسیج نیرو و گسیل داشتن انبوهی از نیروهای داوطلب اقدام می نمودند، بدلیل تنش ها و اختلاف نظرهای گسترده در مورد چگونگی مدیریت مراکز آموزشی و بکارگیری آنان ،عملا این اقدام با نوعی شکست همراه بود.
به عنوان نتیجه،ایران از مشکلات زیادی در سازماندهی نیروهای مردمی، رنج می برد. عمدتا این نیروها به دستاوردهایی موقتی در خطوط مقدم دست می یافتند.ایرانیها در نبردهای خود نیازمند آتش تهیه و پشتیبانی آتش ،دفاع هوایی ، تسلیحات بیشتر، آتشبار و پشتیبانی لجستیک کاراتری بودند و در این بخش ها ناکامی های زیادی داشتند. در این میان ، نیروهای رزمی سپاه ،با تلفات و مجروحان زیادی روبرو گردیدند، اما بسیاری از پاسداران ،در شهرها و مناطق غیر جنگی و در دولت نوظهور اسلامی ، به فعالیت های ستادی روزمره و اداری می پرداختند.در پاره ای موارد، کمکهای امدادی با ضعف های زیادی روبرو بود و به افزایش مرگ و میر نیروها می انجامید. تغییر مداوم نیروهای مردمی نیز با تکمیل آموزش های نظامی آنان در ذوره حضور در عقبه ، همراه نبود.
جهت گیری های سیاسی رادیکال و پیر شدن تدریجی نیروها، باعث شد که بسیاری از نیروهای آموزش دیده شاه از خدمت خارج گردند.بسیاری از پادگانهای آموزشی نیز غیر فعال گردیده بودند.و نیروهای ارتش عمدتا بدلیل عدم ارائه
آموزش های بازآموزی و فقدان روحیه ، پس از سال ۱۹۸۴، کارایی چندانی نداشتند.
این مجموعه از عوامل انسانی و پشتیبانی و اقتصادی نشان می دهد که چرا ایران نمی توانست همزمان در بیش از یک یا دو منطقه به حمله دست بزند،با وجودی که بدلیل برتری ایران در نیروی انسانی ،حملات همزمان می توانست آثار مناسبی داشته باشد.
عراق نیز از مشکلات مربوط به نیروی انسانی رنج می برد.آنان مجبور شدند که بعدها از سرباز گیری اجباری بهره ببرند.هرچند آنها آموزش های مناسب تر، تجهیزات بهتر ،شرایط زندگی مناسب تر و خدمات بهداشتی و درمانی گسترده تری را برای نیروهایشان در مقایسه با ایرانی ها فراهم آورده بودند. البته بدلیل مشغول شدن نیروهای زیادی از ارتش در مناطق کردنشین، چالش بزرگی برای حاکمیت عراق، وجود داشت. و در نهایت اینکه اتکای زیاد بر تبلیغ مفاهیم ایدئولوژیک حزب بعث، بر کارایی نیروها تاثیراتی منفی برجای گذاشته بود.
▪ تغییرات ساختاری نیروهای دو طرف:
بررسی های ما نشان می دهد در آستانه این جنگ،عراقیها بر بهبود کمیت نیروهای خویش و ایرانیها توجه خود را بر مسائل کیفی نیروها معطوف نموده بودند. و علی رغم غیر قابل اتکا بودن آمارهای ارائه شده از دو طرف،ایران و عراق در آستانه شروع جنگ با مشکلات ساختاری زیادی در بخش نیروی انسانی روبرو بودند. وتعدادی از این محدودیتها درسهای زیادی برای کشرهای جهان سوم در بخش اطلاعات نظامی دارد:
ـ هیچ یک از دو طرف از فرماندهی عالی کارایی برخوردار نبودند.
شاه اطرافیانی متملق و سیاسی را دور خود جمع کرده بود وبا پیروزی انقلاب ، ناکارایی این فرماندهان مشخص گردید.بعدها هم با روی کار آمدن فرماندهی سکولار به نام بنی صدر و فردی مذهبی همانند رفسنجانی ،اختلاف نظرها میان ارتش و سپاه اوج گرفت.عراقی ها هم فاقد فرماندهان کارآزموده بودند. در این کشور فرماندهان بر اساس وابستگی به رژیم به فعالیت می پرداختند.
ـ در بخش های اطلاعاتی دو طرف،مسائل سیاسی از جایگاه مهمی برخوردار بود.
بدلیل ماهیت به شدت سیاسی حاکمیت دو طرف، آنان بیش از مسائل اطلاعاتی خارجی و شناسایی و اقدامات مدرن اطلاعاتی ، توجه خود را به مسائل داخلی معطوف نموده بودند.آنان بیش ازهرچیز به دنبال نشان دادن وابستگی خود به رژیم حاکم بوده و فاقد توانمندی های لازم برای جنگ های مدرن و برنامه ریزی ای اثربخش بودند.
ـ هیچ یک از دو طرف ،درک درستی از استراتژی های زمینی و هزینه ها و منافع این جنگ نداشتند.
صدام حسین و (امام)خمینی ، پیروزی خود را در این جنگ تضمین شده می دانستند.اما فاقد استراتژی هایی روشن بودند.به علاوه آنها فاقد درک درستی از هزینه ها و توانمندی های خود بودند.
ـ ساختار عملیاتی ارتش های دو طرف، بسیار ناقص بود.
ارتش ایران از ابتدا برای اجرای عملیاتهای جنگی ،طراحی نشده بود. این ضعف در میان نیروهای دریایی و هوایی ایران هم وجود داشت.آنان مانورهایی تهاجمی را انجام نداده بودند و فاقد امکانات و آموزش های لازم دراین زمینه بودند.نیروی هوایی نیز از فقدان برنامه ای مشخص برای حملاتی گسترده و دفاع منطقه ای هوایی رنج می برد.عراقی ها نیز هیچگاه مانورهای مشترکی را با شوروی برگزار ننموده بودند.آنان فاقد نیروی دریایی نیز بودند و خلبانانشان هیچ گاه در شرایط واقعی نبرد قرار نداشتند.همچنین نیروهای هوایی و زمینی آنها نیز فاقد هماهنگی لازم در عملیاتها بودند.
ـ هیچ یک از دو طرف ،دارای نیروهایی منسجم و متوازن و یک ستاد مشترک ساختاریافته نبودند.
ایرانی ها باید با مجموعه ای نیروهای مردمی ونظامی به جنگ می پرداختند.در عین حال مانورهای گذشته آنان از سوی آمریکاییها طراحی و مدیریت می گردید وبا شکل گیری حکومت اسلامی، بساری از فرماندهان ، اخراج ،تصفیه، اعدام و یا بازنشسته شدند . نیروی هوایی ایران به جای پشتیبانی از عملیاتهای زمینی به دفاع هوایی مشغول بود .آتش باری ایران هم بسیار ناکارا و ضعیف بودو ایران تا اواسط جنگ، فاقد سیستم حملات موشکی بود.
عراقی ها دارای ارتشی سیاسی بودند که تنش های داخل آن حتی پس از آتش بس ادامه یافت.درمیان نیروهای زمینی و هوایی عراق، همواره اختلاف نظرهای زیادی وجود داشت و هردو طرف از اجرای وظایف متقابل خویش، خودداری می کردند.
این مسایل، مشکلات زیادی را برای دو طرف بوجود آورده بود.در خلال نبرد هم تغییر در ساختار ها و رقابتهای درونی بسیار سخت بود.پیروزی های ایران در اواسط جنگ باعث نشد که رهبری ایران ضعف های ارتش خود را ترمیم نماید.
در مقابل عراقیها از رهبری خودمحور و نه معنوی بهره می بردند که از اثربخشی بیشتری در حفظ شرایط موجود بهره می برد.ولی بعدها مجبور شدند که اصلاحاتی اساسی را در ارتش خود بوجود آورند که دستاوردهایی رابه همراه آورد.
▪ تغییرات در نیروهای ایران:
با پیروزی انقلاب ، ارتش ایران با آسیب های زیادی روبرو گردید.هرچند تنها تجربه واقعی آنها به جنگ ظفار و تصرف ۳جزیره باز می گشت.در سال ۱۹۷۹،ایران ۴۱۵۰۰۰ نیروی نظامی داشت که تنها یک سوم آنها ازآموزش مناسبی برخوردار بودند. آنها ۳۰۰۰۰۰ نیروی ذخیره هم داشتند که البته از توانایی اندکی برای جنگهای مدرن برخوردار بودند.ایران از ۱۰ لشگر بهره می برد که اکثر پرسنل آن به کارهای روزمره اداری می پرداختند وکارایی نظامی اندکی داشتند.
ارتش عراق ۱۷۳۵ تانک جنگی داشت که شامل ۸۷۵ تانک چیفتن ، ۴۰۰تانک ام۴۷ و ام۴۸و ۴۶۰ تانک ام ۶۰بود.تانک های چیفتن با مشکلات مربوط به قطعات یدکی وتعمیرات و ناسازگاری با آب و هوای عراق روبرو بود. تانک های ام۴۷ وام۴۸ نیز به خوبی تعمیر و نگهداری نشده بودند.
ایرانی ها هم ۲۵۰ تانک سبک اسکورپین داشتند که در کنار ۵۰۰ دستگاه بی تی آر۵۰ ، ی تی آر ۶۰ و ب تی آر ۱۵۲ و همچنین ۳۲۵ ام ۱۱۳ ، به کار گرفته شده بودند.
آنها ۷۰۰عراده توپ نیز داشتند که شامل توپ۷۵م.م هوریتزر ، ۳۳۰ توپ روسی ۱۰۵ م.م ام ۱۰۱، توپ های۱۳۰م.م ، ۱۱۲ عراده توپ ۱۵۵ هوریتزر، ۱۴ توپ۲۰۳ م.م ام ۱۱۵ هوریتزر ،۴۵۰ توپ خودکششی ۱۵۵م.م ام ۱۱۰، ۳۸ توپ خودکششی۱۷۵ م.م و ۱۴ توپ ۲۰۳ م.م بود.
ایرانی ها نیز دارای ۷۲ توپ موشک انداز ۱۲۲ م.م و زرادخانه بزرگی از موشکهای تاو ،دراگون، اس اس۱۱ ، اس اس ۱۲و موشکهای قابل هدایت ضدتانک انتاک بودند.
ایران دارای ۱۸۰۰ دستگاه ضدهوایی شامل۱۰۰ پدافند۲۳ م.م و مجموعه ای از آتشبارهای هوایی ۲۰م.م و ۳۷م.م و۴۰م.م و۸۵م.م بود. عمده ترین سیستم زمین به هوای آنها ، شامل موشک های هاوک بود.
نیروی هوایی ایران دارای ۱۰۰۰۰۰پرسنل بود و از۴۴۷ هواپیمای جنگنده شامل ۱۰اسکادران جنگنده و تهاجمی با ۱۹۰فروند هواپیمای اف ۴ (مدل های دی و ای) و ۸ اسکادران جنگنده و تهاجمی با ۱۶۶فروندهواپیماهای اف ۵ (مدل های ای و اف) سود می برد.در این نیرو ، ۴اسکادران شناسایی و تجسسی با ۷۷فروندهواپیماهای اف ۱۴ (مدل ای) نیز وجودداشت. به علاوه انبوهی از موشک های پیشرفته هوا به زمین نظیر موشک فونیکس در نیروی هوایی ایران بکارگرفته می شد.
ایران دارای ۷۰ هواپیمای بال ثابت شناسایی وتجسسی سبک ، ۲۰۰بالگردتهاجمی مسلح شده نظیر بل۲۰۵ و۲۰۶و ۲۱۴ و ۹۰ فروند شینوک ۴۷بود.۲ اسکادران هواپیماهای حمل و نقل و تانکر ایران شامل ۱۳هواپیمای بویینگ۷۰۷و۹فروند بویینگ۷۴۷ و ۴ اسکادران هواپیماهای ترابری ایران از ۵۴ هواپیمای سی۱۳۰(مدل های ای واچ) تشکیل گردیده بودکه ۸۴ بالگرد و۲۵ هواپیمای جت وملخی کوچک هم در اختیار داشتند.در بخش دفاع موشکی ۵اسکادران راپییر و۲۵ پرتاب کننده زمین به هوای تایگرکت وجود داشت.
از سوی دیگر، نیروی دریایی ایران ۳۰۰۰۰ نفرپرسنل داشت که از کارایی متوسطی برخورداربود.آنان یک زیردریایی آمریکایی تانگ ، ۳ ناوچه تهاجمی سطح به سطح ، ۴ شناور فریگیت کلاس سام با موشکهای سی کیلر و سی کت و ۴ناوجنگی تندروی آمریکایی پی اف ۱۰۳ در اختیار داشتند که در کنار۶ناوچه موشک انداز کلاس کمان دارای موشک هارپون و۷ ناوچه فاقد سیستم موشکی به کار گرفته می شد.۵ کشتی مین یاب ،یک شناورترابری بزرگ و ۶ هاورکرافت بی اچ ۷ و ۳ کشتی پشتیبانی عملیات های دریایی، بخش های دیگر این نیرو را تشکیل می داد.پایگاه های مدرن دریایی ایران در بندرعباس،بوشهر،خارک ،خرمشهر،چابهار و بندرپهلوی قرار داشت. ایران دارای ۷۴۰۰۰نفر پرسنل ژاندارمری نیز بود که با داشتن هواپیماهای سسنا۱۹۵ و ۳۱۰، ۳۲فروند بالگردهای ۲۰۵و۲۰۶ و ۳۲هواپیمای گشت زنی ،به فعالیت می پرداخت.
پرسنل نیروی زمینی ارتش ایران با دستور(امام )خمینی و در یک دوره کوتاه از ۲۸۵۰۰۰نفر به ۱۵۰۰۰۰ ، پرسنل نیروی هوایی از ۲۸۰۰۰نفر به ۲۳۰۰۰ نفرو پرسنل نیروی هوایی از ۱۰۰۰۰۰نفر به۶۵۰۰۰ نفر ،کاهش یافتند.سایر نیروها نیز به یک سوم تعداد پرسنل گذشته ،کاهش یافتند. فرماندهان جدید فاقد صلاحیت و توانمندیهای فرماندهی لازم بودند.اقداماتی هم در جهت کوچک شدن ارتش صورت پذیرفت.با آغاز اعتراضات کردها و اندکی بعد عربها به سلطه فارسی زبانان بر دولت و ناتوانی ارتش در سرکوب این اعتراضات،قطب زاده و ابراهیم یزدی طرح تشکیل سپاه پاسداران را به امام ارائه کردند تا این نیرو با بهره گیری از بسیج به فعالیت بپردارد.
در این دوره، نیروی هوایی با مشکلات تعمیراتی ، نگهداری هواپیماها و تامین نیازمندی هایش روبرو بود.در آگوست ۱۹۷۹ ، اکثر هواپیماها غیر عملیاتی بود و با خرابکاری های صورت گرفته ، ۸۰فرونداف ۱۴ ایران فاقد توانایی شلیک موشک های هوا به هوای فونیکس خود بودند. نیمی از بالگردها نیز بامشکل قطعات یدکی روبرو بودند. البته شرایط نیروی زمینی اندکی بهتر بود.تنها یک سوم تانک های چیفتن و ۶۰ تا۷۰درصد تانک های ام ۶۰، عملیاتی بودند.دو مرکز نظامی مرتبط در درود و اصفهان نیز تغییر کاربری یافتند.
همزمان با اشغال سفارت ،تعداد پاسداران از ۶۰۰۰نفر به ۲۶۰۰۰نفر رسید وتلاش برای مفاهمه آنان با مجاهدین خلق و فداییان خلق، شدت گرفت. ولی تا آغاز جنگ هیچ تلاشی برای بازسازی ارتش صورت نگرفت. گویی ملاها تلاش می کردند که سپاه پاسداران را به اندازه ارتش ،توسعه دهند.آنها به سرعت از مرز۱۵۰۰۰۰نفر نیرو گذشتند و با سلطه بر مناطق ملتهب کردنشین و ترکمن صحرا ، همراه با انتخاب ۴ ملا در ستاد فرماندهی نیروهای مسلح، آنان می توانستند به قدرت زیادتری بر ارتش دست یابند.
▪ تغییرات در نیروهای عراق:
بر خلاف ایران،عراقیها به سرعت در جهت قدرتمند شدن ارتش خود با امکان خرید همه سلاحهای پیشرفته روسی واروپای غربی و شرقی و قطعات یدکی و مهمات آنها ،گام برمی داشتند.
البته حزب بعث بدلیل سرنگونی دولت عبدالکریم قاسم، به فرماندهان ارتش اعتماد نداشت .صدام که در سال ۱۹۷۰ از دانشکده نظامی ،فارغ التحصیل شده بود با رسیدن به قدرت، تلاش کرد تا تردیدها در مورد ارتباط ارتش با کردها و شیعیان و نفوذ کمونیستها در بدنه ارتش را از بین ببرد.البته تجربه سرکوب کردها ، آثار مفیدی برای بکارگیری در یک جنگ گسترده به همراه نداشت. در حالی که تنها۲۰ تا۳۰ درصد کردها با دولت صدام ،مبارزه می کردند اما صدام دریافته بود که دریک جنگ چریکی با آنان به موفقیتی دست نمی یابد.البته تاکتیک محاصره وحملات گسترده توپخانه ای به روستاهای ایران ، نابودی گسترده تاسیسات و خانه ها ، قتل عام ساکنان و پیشروی به سوی اهداف ، بصورت مشابهی علیه کردها و ایرانی ها بکار گرفته شد.
البته عراق با وجود داشتن۲۲۵۰۰۰ زن و مرد در ارتش خود در سال ۱۹۸۰، تنها به یک سوم آنها آموزش های مناسبی داده بود. سایر نیروها هم برای نبردهای مدرن و تهاجمی،کارایی نداشتند. نیروهای شبه نظامی وابسته به حزب بعث نیز از همین نارسایی ها رنج می بردند. عراقی هادر دهه ۷۰ به ۲۸۵۰۰۰نوجوان ۹ تا۱۶ ساله ، آموزش هایی داده بودند، اما این کار تنها جنبه هایی سیاسی داشت. در کنار ۶ لشگر رزمی،عراقی ها دو تیپ نیروی مخصوص ، یک تیپ ریاست جمهوری و آتش بار وابسته به آن و یک تیپ کماندویی نیز داشتند.
در پایان سال ۱۹۸۰ ،عراق ۲۷۰۰ تانک جنگی داشت که ۲۵۰۰ عدد از آنها تی ۵۴،تی ۵۵ و تی ۶۲ بودند. ۱۰۰ تانک تی ۷۲و ۱۰۰ تانک تی ۳۴و ۱۰۰ تانک فرانسوی آ.ام.ایکس ۳۰ ،در ارتش عراق وجود داشت.۱۰۰ دستگاه تانک آبی خاکی پی تی ۷۶ و۲۰۰آتشبارخودرویی بویژه ۲۰۰توپ روسی بی.ام.پی و انواع موشک انداز های بی تی آر۵۰و۶۰و۱۵۲ وآو.تی ۶۲ و وی.سی.آر در این ارتش بکار گرفته می شد.
عراقی ها ۸۰۰ عراده توپ عمدتا روسی و راکت اندازهایی چند منظوره نظیر ۲۶ موشک انداز فراگ ۷ و۱۲ موشک انداز اسکاد بی با قابلیت کنترل نیز در اختیار داشتند.در زرادخانه ارتش عراق نیز مجموعه ای از موشک های ضدتانک میلان و اس.اس۱۱و ای تی۲ و ای تی۳ وجود داشت.
در نیروی زمینی عراق۱۲۰۰ ضدهوایی نظیر توپ های اتوماتیک ۲۳ م.م زد.اس. یو۲۳ و۲۴ ،توپ خودکار ۳۷م.م ام.۱۹۳۹ ، توپ خودکار زد.اس. یو۵۷ ۲ در انواع ۵۷ م.م ، ۸۵م.م ،۱۰۰م.م و۱۳۰م.م بکار گرفته می شد. موشک های زمین به هوای عراق شامل سام۲ و سام۳ و۲۶ سکوی پرتاب سام ۶ بود.
در نیروی هوایی عراق ۳۸۰۰۰نیرو وجود داشت که ۱۰۰۰۰نفراز آنان در بخش دفاع هوایی به کار می پرداختند.پایگاه های هوایی آنهادر بصره و اچ۳و حبانیه وکرکوک و موصل و رشید و شیبا و ۱۳ منطقه هوایی دیگربود.و حفاظت از این پایگاه ها در آستانه جنگ با ایران، به پایان رسید.
با وجود اختلاف در تخمین ها ، نیروی هوایی عراق ۳۳۲ هواپیمای جنگی داشت که در دو اسکادران بمباران کننده دارای ۷تا ۱۲ توپولف ۲۲ و ۸ تا۱۰ایلوشین ۲۸ ، سازماندهی شده بودند. هرچندهردوی آنها، ناکارا بودند.عراق ۱۲ اسکادران تهاجمی جنگنده در اختیار داشت که ۴ اسکادران از آنها با ۸۰فروندمیگ ۲۳بی ، ۴ اسکادران با ۶۰ فروندسوخوی ۲۰ ، ۳ اسکادران دیگر با ۴ فروند سوخوی بی و آخرین واحد با ۱۰ فروندهواپیمای هانتر عملیاتی بودند.آنها تنها تعداد اندکی از میگ های ۲۳ و سوخوهای ۲۰خویش را در شرایط عملیاتی نگاه داشته بودند . ۵ اسکادران هواپیماهای رهگیری آنها دارای ۱۱۵ فروند میگ ۲۱ بود .به هرحال، عراق تنها می توانست حداکثر از ۶۰فروند از این هواپیماهای رهگیر، بهره ببرد.همچنین آنها از آموزش های ضعیفی در زمینه نبردهای هوایی و فقدان رادار های روسی رنج می بردندو در نبردهای هوایی عمدتا بر موشک های هوا به هوای خارج از رده آ.آ۲ ،اتکا می نمودند.
۷۰ بالگرد تهاجمی ، شامل ۴۱ فروند میل ۲۴ مجهز به موشک های ای تی ۲ سواتر ،تعدادی بالگرد اس آ.۳۴۲ گازیلیس و بالگرد میل ۴ هم در ارتش عراق وجود داشت. عراقی ها برای ترابری نیروهای خود از دو اسکادران شامل ۹ فروند آنتونف ۲ ، ۸ فروند آنتونف ۱۲، ۲ فروند آنتونف ۲۶، ۱۲ فروند آنتونف ۷۶، ۲ فروند توپولف ۱۲۴، ۱۳ فروند ایلوشین ۱۴و ۲ فروند هواپیمای دی .اچ.هرون بهره می بردند.به علاوه آنان انبوهی از هواپیماهای آموزشی شامل میگ ۱۵ و ۲۱و۲۳مدل یو را دراختیارداشتند.
از سوی دیگر نیروی دریایی عراق، ۴۲۵۰نفر نیرو با اثربخشی ناچیز در اختیار داشت. و بسیاری از ناوگان آنها در زمان آغاز جنگ در ایتالیا در حال ساخت بود.در آغاز جنگ نیزآنها تنها یک ناو آموزشی، ۸ ناوچه تندرو مسلح به موشک استیکس ، چهار اژدر افکن فاک ، سه شناور بزرگ و ۸ شناور کوچک گشت زنی ساحلی ،دو شناور پلنوچی و تعدادی قایق جنگی داشتند.تنها پایگاه های آنها، تاسیساتی کوچک در بصره و
ام القصر بود که پایگاه ام القصر در کنار آبراهی باریک ساخته شده بود و عراقی ها دارای یک اسکله و راداری در فاو بودند.
▪ زمین:
آخرین عاملی که در این بخش بررسی می گردد، عامل زمین درآغاز جنگ است. این عامل با شکل دادن به موضع گیری ها و راهبردهای دو طرف ، بر جغرافیای نظامی نبرد، سایه افکنده بود.مهمترین شاخصه های این عامل عبارتند از:
ـ فقدان عمق استراتژیک از سوی عراق(فاصله بغداد و تهران از مرز ۱۰۰و۷۰۰ کیلومتر است.)
ـ ناتوانی عراق در دسترسی ایمن به خلیج.
ـ وجود مانع طبیعی رودهای دجله و فرات.
ـ وجود کوه های بلند در مرزهای شمالی دو طرف.
ایران و عراق ۱۳۰۰کیلومتر مرزمشترک دارند که شرایط جغرافیایی ،مواضع دفاعی بهتری را برای ایران پدید آورده بود.و بیشترین حجم نبردها در اطراف قصرشیرین و شهر بصره که در دهانه شط العرب قرار دارد،روی داد. در مرزهای شمالی کوه هایی با ارتفاع ۲۷۰۰متر وجود دارد که عموما فاقد پوشش گیاهی هستند و این مناطق کردنشین در زمستان ، بسیار سرد و مملو از برف اند. در این مناطق لجستیک ، بسیار مشکل بوده و نبردها از کوهی به کوه دیگر ، منتقل می گردید. در این مناطق مرتفع ، عملیاتی نگاه داشتن بالگردها بسیار مشکل بوده و فشار اصلی بر دوش خودروها و پیاده نظام و هلی برن نیروها می باشد.هرچند در ماههای سرد سال، امکان هیچ اقدام مهمی وجود نداشت.
در اکثر سالها،نبرد در مرزهای جنوبی و مرکزی جریان داشت و تنها ازسال ۱۹۸۴ به بعد نبردهایی در شمال آغاز شد. هرچند وجود رودها و حوزه های آبی در جنوب و مرکز و کوههای بلند در شمال، مانع مهمی برسر اجرای عملیاتهای دو طرف فراهم نموده بود.
بغداد بدلیل موقعیت خود،با تهدیدات زیادی روبرو بود و در مرزهای مورد مناقشه پیرامون قصرشیرین و مهران، ایرانیها از وضعیت بهتری بهره می بردند و یک حمله موفق می توانست جایگاه کشورپیروز را بهبود زیادی دهد.البته ایرانی ها در جبهه قصرشیرین از آسیب پذیری زیادی برخوردار بودند با تصرف کرمانشاه،راه برای فتح تهران هموار می گردید. بغداد نیز در برابر آتش بارهای مستقر در مرز،آسیب پذیری زیادی داشت ،هرچند بدلیل کوه های این مناطق ،امکان ترابری ومهمات رسانی برای ایرانی ها دشوار بود.
در مرزهای دو طرف، رودها و هورهای زیادی وجود دارد که با سیلاب های فصلی ، شکل زمین را با تغییرات زیادی بویژه بدلیل وجود نیزارها ،روبرو می کند. عراق با تغییر جهت دجله و فرات دریاچه های بزرگی را در اطراف بصره ایجاد نموده بود که در دفاع از این شهر نقش مهمی ایفا کرد.همچنین جزر و مد در این مناطق جنوبی،بر اقدامات دو طرف تاثیر به سزایی داشت و با ایجاد لجن زار ها و زمین های پر ازگل و لای، هرگونه جابجایی را با مشکلات زیادی روبرو می نمود.در مناطق جنوبی و مرکزی،اختلاف دما در ماههای سپتامبر تا می،۱۰۰درجه فارنهایت می باشد که زندگی در بعضی از این مناطق را ناممکن می نماید.بدین ترتیب زمین، عامل مهمی درحوادث روی داده در این جنگ، بوده است.
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/7a14c610b73f45e75.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
13th June 2015, 12:34 AM
بخش چهارم
در این جنگ عراقی ها با بکارگیری مجموعه ای متنوع از موشک ها و قدرت هوایی در غیاب توانایی ایران در حفاظت ازمرزهای هوایی اش، به پیروزی هایی دست یافتند.



۴) اشغال ایران توسط عراق
تاریخ جنگ وعراق و ایران جنبه های مختلفی دارد ،هرچند نبرد بر سر تصاحب زمین ،مهمترین مولفه آن بوده است. در اکثر مواقع این جنگ، هردو کشور در در مرزهای خود با زد وخوردهایی ایستا روبرو بودند و در پاره ای موارد یکی از طرفین ، دست به حملاتی می زد.اما عموما ما با جنگی فرسایشی و کم فراز و نشیب روبرو بودیم که هیچ یک از طرفین ، به موفقیت قابل توجهی دست نمی یافت. و تنها در بهار ۱۹۸۸ و سال پایانی جنگ عراقی ها نشان دادند که به توانایی پیروزی در این نبرد ،دست یافته اند.
در این جنگ عراقی ها با بکارگیری مجموعه ای متنوع از موشک ها و قدرت هوایی در غیاب توانایی ایران در حفاظت ازمرزهای هوایی اش، به پیروزی هایی دست یافتند. در مقابل ایرانی ها به اقدامات تروریستی در خاک عراق و تحریک شیعیان بحرین و عربستان و کویت می پرداختند.هردو کشور در جنگ نفتکشها ، به ایفای نقش پرداختند و ایران و ایالات متحده در آب های خلیج به زد و خوردهای مهمی دست زدند. و در نهایت جنگ شهرها و استفاده از سلاح های شیمیایی ،آخرین ویژگی اساسی نبرد بود.
و به همین دلایل، به سختی می توان به همه درس های این نبرد اشاره نمود. چراکه در طول زمان ،وضعیت نیروها و راهبردهای طرفین و مواضع کشورهای مداخله گر با تغییرات زیادی همراه گردید.بساری از درس های کلیدی این جنگ به حوزه های استراتژی ،تاکتیک، مدیریت نبرد و تغییر در مدیریت رهبران ،باز می گردد. و این موارد در بازه های زمانی خود بایدبررسی گردد.
۴ ۱) مراحل اصلی نبرد:
▪ در ادامه به تقسیم بندی ما از مراحل اصلی این جنگ اشاره می گردد.این بخش ها عبارتند از:
ـ اشغال ایران توسط عراق و تلاش برای رسیدن به جایگاه قدرت اول خلیج(۱۹۸۰).
ـ آزادسازی سرزمین های اشغالی توسط ایران(۱۹۸۱و۱۹۸۲).
ـ تلاش عراق برای پیروزی (۱۹۸۴ ۱۹۸۲).
ـ تداوم جنگی فرسایشی ،تلاش ایران برای سرنگونی صدام و اقدامات عراق برای وادار کردن ایران به پذیرش صلح(۱۹۸۵و۱۹۸۴).
ـ حملات گسترده ایران به جنوب خاک عراق(۱۹۸۶و۱۹۸۷).
ـ گسترش جنگ نفتکشها و ورود غربیها به نبرد.البته جنگ های هوایی و زمینی ،همچنان فرسایشی بود.(۱۹۸۷و۱۹۸۸).
ـ پیروزی های مهم عراق در جنگ زمینی ،فروپاشی نیروهای نظامی ایران وپذیرش آتش بس از سوی ایران و برقراری معاهده های صلح ناپایدار. (۱۹۸۸و۱۹۸۹).
۴ ۲) مرحله اول:اشغال گری عراق
در این مرحله زدو خوردهای کوچک مرزی به اشغال نظامی از سوی عراق تبدیل گردید تا بر بخش هایی از خاک ایران سلطه یابند ویا پس از آتش بس ، بتوانند همچنان بر خاک ایران سلطه داشته باشند. و این دوره پس از حملات ایران و آزادسازی مناطق اشغالی پایان یافت. و درس مهم این دوره تبدیل ارتش به نیرویی سیاسی وعامل تامین امنیت داخلی و سپس تلاش برای تغییر این راهبرد در دوره جنگ است. به علاوه رهبران سیاسی دو کشور نیز در محاسبات خود، اشتباهات زیادی داشتند.و هنوزهم در درک دلایل آغاز این جنگ ،ابهامات زیادی در جبهه عراق وجود دارد.چراکه یک کشور جهان سومی چگونه می تواند بدون پیش بینی های لازم به چنین جنگی دست بزند.به علاوه مراحل حملات هوایی وزمینی آنقدر نادرست، طراحی و اجرا گردید که همه برتری های عراق را از بین برد. در ادامه به مهمترین اشتباهات عراقیها اشاره می شود:
ـ عراق تاثیرات ناشی از حمله به یک کشور نیمه انقلابی را پیش بینی نکرده بود.آنان معتقد بودند که ایران را تجزیه و نه متحد می نمایند.
ـ فقدان یک سیستم اطلاعاتی کارا و اثربخش. واین درس مهمی برای همه ملتها خواهد بود. و با وجود غیرقابل اجتناب بودن پاره ای از ناکامی های اطلاعاتی، می توان با تدابیر لازم ،این موارد را کاهش داد.
ـ ناتوانی در ارزیابی توان دفاعی ایران بویژه بدلیل فقدان نیروی اطلاعاتی مردمی در داخل خاک ایران. و با وجود سایر روش های اطلاعاتی ، روش های کسب اطلاعات از سوی منابع انسانی آموزش دیده و کارا ، همچنان مهمترین روش است.
ـ طراحی یک جنگ کوچک چند هفته ای برای تصرف شهرهای عرب نشین ایران که عمدتا دارای ذخائر نفت نیز بودند.و آنان هیچگاه به نقش سرعت عمل و ابتکار عمل در این راه پی نبردند. به علاوه فرماندهان عراق در تخمین سرعت عمل ایران در سازماندهی نیروهایش ناکام بودند.
ـ عملیاتهای هوایی عراق کاملا منفصل از هم طراحی و اجرا می گردید. با ناکامی حملات هوایی ابتدایی عراقی ها، تا چند ماه این نیرو در انزوا به سر می برد و نیروهای زمینی را به حال خود رها نموده بود.
ـ عدم توجه عراق به آسیب پذیری های خود. مثلا با وجود طراحی حملات توپخانه به تاسیسات نفتی ایران،عراقی ها در مورد امکان مقابله به مثل ایران، فکری نکرده بودند.
ـ تلاش برای اندک نشان دادن خسارات خود در این نبرد که بعدها
می توانست بدلیل عدم توجه به راه های کاهش آسیب ها ،خسارات بیشتری به ارمغان آورد.آنها در زمان مناسب نتوانستند حملات موثری ترتیب دهند و در تقسیم نیروها در جبهه های مختلف هم تا آخرین سال جنگ،شکست خوردند.
ـ آنها هیچ تدبیر مناسبی برای جنگ های زمینی با توجه به توان و امکانات نیروهای خویش ، نداشتند. فقدان توانایی در هماهنگی حملات توپخانه وآتشبار وپیشروی نیروهای زمینی از دیگر ضعف های آنان بود. ناکامی دردفاع در عمق جبهه ها و موضع گیری های خطی ناکارا وضعف ارتباطات ،از دیگرمشکلات ارتش عراق به شمار می رفت.
ـ عراق در بخش قدرت هوایی تقریبا دست و پا بسته بود.برنامه ریزی ها و عملیاتهای این بخش کاملا غیر مرتبط با عملیاتهای زمینی نیروها ، انجام می گردید. گویی هیچ مجالی برای تمرین عملی دانسته های خلبانان و پرسنل دفاع هوایی در صحنه عمل وجود نداشت.
ـ عراقی ها در هیچ رده ای ،از یک فرماندهی کارا برخوردار نبودند.آنان هزینه های ناشی از عملکرد نادرست خود را نایده می گرفتند وهمه تمایل داشتند که مسئولیت ها را برعهده مقامات بالاتری بیاندازند که از ارتباطات وتخصص کافی برخوردار نبودند.و دریک کلام همه برای هر اقدامی منتظر دستور مافوق بودند.
ـ سیستم فرماندهی وکنترل در شناخت شرایط واقعی ناتوان بود. و بسیاری از فرماندهان عملیاتی بعدها اعتراف کردند که موضوعات زیادی را نه از طریق سیستم ارتباطی که از رسانه ها دریافت
می کرده اند.
ـ عراق بر پیشروی کند نیروها وگلوله باران های سنگین برای تصرف یک نقطه اتکا داشت.اما در بسیاری از مواقع ، آنها در این کار ناتوان بودند. آنان در جنگ های شهری و نبردهای مردمی و حفظ مواضع شان نیز با شکست مواجه گردیدند.
ـ عراقی ها در شناسایی های هوایی و زمینی ، ناتوان بودند. و این وضعیت در مواردی به غافلگیری آنان از سوی ایرانی ها انجامید.
ـ عراق در امنیت بخشیدن به منابع تامین نیازمندی های نظامی خود، ناتوان بود.شوروی به همین دلیل عرضه بسیاری از نیازمندی های نظامی عراق را متوقف نمود و عراق مجبور شد که در شرایط بحرانی، به سوی همسایه های عرب،چین وکره شمالی دست دراز کند.
ـ آنان فاقد یک برنامه اقتضایی برای یک جنگ طولانی بودند. به علاوه هیچ گاه به هزینه های یک جنگ درازمدت نیاندیشیده بودند.
ـ بسیاری از سلاح های ارتش این کشور پیش از جنگ ،آزمایش نشده بود.مثلا بسیاری از واحد های آتش بار بدلیل ناتوانی در اجرای دستورات،عملا ناکارا بودند .همچنین اکثر واحدهای موشکی زمین به هوای عراق در شناسایی وانهدام اهداف در ارتفاع پایین ،ناتوان بودند.
۴ ۲ ۲) حملات هوایی عراق به ایران:
حملات هوایی عراق به خاک ایران با الگوبرداری از حملات ارتش اسراییل به سوریه و مصر واردن در سال ۱۹۶۷ صورت گرفت.گویی عراقی ها معتقد بودند که بدلیل هرج و مرج موجود، تنها ۱۸ تا ۵۰ درصد هواپیماهای جنگنده ایران عملیاتی اند . هرچند حملات ارتش اسراییل نیز نشان داده بود که نابودی یک نیروی هوایی توسط یک کشور دیگر در صورت ایجاد پناهگاه های لازم و بهره گیری ازتاکتیک های اختفا و پنهان کاری ناممکن است.
عراق، محدودیت های عملیاتی هواپیماهای جنگی خود را نیز نادیده گرفته بود.در حالی که ایران پس از سقوط شاه ، ۱۸۸ فروند اف ۴ دی و ای و ۱۶۶ فروند اف ۵ ای و اف در اختیار داشت، عراق از ناوگان هوایی ضعیف تری سود می برد.آنان با بهره گیری از ۱۲ فروند توپولف ۲۲ بهینه سازی شده برای حملات هسته ای ، ۱۰فروند ایلوشین ۲۸ و۸۰فروند میگ ۲۳ صادراتی ، ۴۰سوخوی ۷بی ، ۶۰سوخوی ۲۰و ۱۵ هانتر به خاک ایران حمله بردند. و بهره گیری از ۱۲۰فروند میگ ۲۳ و سوخوی ۲۰و۲۲ می توانست نیروی کارآمدی را برای اهداف تاکتیکی فراهم آورد.
آنان در آغاز جنگ برای یک دوره ۳روزه و انجام ۸۰تا ۹۰سورتی پرواز در هر روز برنامه ریزی نموده بودند. اما دستیابی به اهداف آنان نیاز مند صدها پرواز بود. و عملا آنها نتوانستند پناهگاه ها وآشیانه ها و تاسیسات مهم نیروی هوایی ایران را نابود کنند و بیشتر به تخریب باند فرودگاه ها و ساختمان های آسیب پذیر،بسنده نمودند.
در ۲۲ سپتامبر و اولین روز جنگ ،آنان از همه توانایی های بمب افکن ها و جنگنده های خود بهره گرفتندو به بمباران ۶ پایگاه هوایی و۴ پادگان ارتش ایران پرداختند .عراق ادعا کردکه آسیب های زیادی به پایگاه های هوایی تهران، اصفهان، تبریز،شیراز،دزفول وهمدان و فرودگاه های شهرهای تهران، کرمانشاه، سنندج واهواز زده است. و به هرحال اولین حمله عراقیها به ایران را باید اولین شکست و ناکامی آنها دانست.
در بمباران باند فرودگاه مهرآباد ،خسارات اندکی بوجود آمد و به زودی آن آثار ترمیم گردید. بسیاری از بمب ها بدلیل اشتباه در مسلح نمودن منفجر نگردید. هواپیماهای غول پیکرترابری هم در این حملات آسیبی ندیدند.و تنها به یک بویینگ ۷۰۷ و یک اف ۴ در حال تعمیر ،خساراتی وارد گردید.
فرماندهان عراقی اعلام کردند که تنها ۲۰درصد پروازهای مورد نظر آنها انجام گردیده و به فقدان پروازهای شناسایی پیش از این حملات اعتراف نمودند.حملات دو روزبعد نیز آسیب های اندکی به پایگاه های ایران وارد کرد.عراقی ها مجموعه متنوعی از اهداف را مدنظر داشتند.اما پایگاه هاو مراکز فرماندهی و آشیانه ها بخوبی استتار شده بودند.لذا شرایط ایران متفاوت از ارتش های عرب در سال ۱۹۶۷ بود.
اکثر هواپیماهای ایران یا در آشیانه ها بودند و یا استتار شده بودند.و با وجود آسیب دیدن چند هواپیمای ترابری وجنگنده،هیچ آسیبی به نیروی هوایی ایران نرسید. و در مجموع آنها تنها یک دهم پرواز های مورد نیاز را برای تحقق اهدافشان ، انجام داده بودند.
همچنین بر خلاف خلبانان اسراییلی و یا غربی، خلبانان عراقی بدلیل فقدان آموزش مناسب و عدم وجود اطلاعات شناسایی از مواضع ایرانیها ، توانایی نابود کردن هواپیماهای ایرانی را، حتی بر روی زمین نداشتند.به علاوه ،سیستم اویونیک هواپیماهای روسی در حملات هوایی ،ضعف های زیادی دارد و مهمات های روسی مورد استفاده آنها، فاقد چاشنی و فیوز مناسب برای انفجار در لحظه مورد نظر بود.
گفتگو با فرماندهان عراقی ،دلایل این ناکامی را بیشتر نشان می دهد. آموزش های ناکافی تئوری وعملی و بسنده کردن به بمباران مواضع کردها بخشی از این دلایل است.سیستم هدف گیری انواع صادراتی هواپیماهای روسی، از خطایی بین ۲۵۰تا۵۰۰متر برخورداربود و عراقیها بدلیل فقدان متخصصان و تکنیسین های ماهر، قادر به تغییر در این قطعات و بهبود عملکرد مهمات های بکار گرفته شده ، نبودند. آنان فاقد عکس های شناسایی و تصاویر مربوط به تعیین شدت تخریب ها بودند و روس ها در این زمینه ها ،هیچ کمکی به آنان نکردند.
فرماندهان نیروی هوایی به شدت سیاسی عراق ، هیچ درک صحیحی از حجم حملات مورد نیاز ، لزوم شناسایی اهداف مهمتر و استفاده از بهترین مهمات برای دستیابی به اهداف خود نداشتند. در اکثر پروازها، کنترلر هوایی وجود نداشت و بسیاری از خلبانان تنها تجربه چند پروازانگشت شمار و استفاده از مهمات های غیر جنگی را در کارنامه داشتند.
همچنین فرماندهان عراقی درسایه سیاسی گرایی افراطی حاکمیت و بویژه بدلیل فقدان پروازهای شناسایی و عکس برداری پس از انجام حملات ، در مورد نتایج عملیاتهای خود به دروغ گویی می پرداختند.واین وضعیت به نادیده انگاری ضعف هایشان منتهی می گردید.
در مقابل، نیروی هوایی ایران به سرعت دست به انتقام زد و با وجود همه نارسایی ها و مشکلاتش ، بدلیل هواپیماها، ساختار وآموزش های آمریکایی اش در برابر هواپیماها ، ساختار وآموزش های روسی نیروی هوایی عراق،خیلی زود برای مقابله به مثل آماده گردید. و در نتیجه یک روز بعد ،ایران ۱۰۰سورتی پرواز انجام داد.و با وجود کارایی نه چندان زیاد پرواز های ایران، به سرعت تعداد پرواز های شوک آور ایران به کمتر از ۵۰سورتی در هر روز، کاهش یافت. در اکثر نبردهای هوایی روزهای آغازین و پرواز ارتفاع پایین علیه اهداف عراقی ها ، ایرانی ها پیروز میدان بودند. همچنین آنها از بالگردهای خریداری شده توسط شاه برای تدارکات و ترابری و حمله بهره می بردند.
کمی بعد، نیروی هوایی عراق از آسمان کنار رفت و اکثر هواپیماهای آنان به کشورهای خلیج و پادگان های غرب عراق، منتقل شد. هرچند آنان همواره از برتری ۳به ۱ ویا ۴ به ۱ در برابر ایرانی ها سود می بردند.
۴ ۲ ۳) اشغال خاک ایران توسط ارتش عراق:
می توان گفت که عملکرد نیروهای زمینی ارتش عراق بهتر از نیروی هوایی آنان بوده است.اما موفقیت های استراتژیک آنان بسیارکمتر از حد انتظار بود.در زمان شروع جنگ، عراق ۵ لشگر در شمال، ۲ تیپ ویژه در بغداد و۵ لشگر در جنوب داشت. نیروهای جنوب شامل ۲ واحد مکانیزه و ۳ واحد آتش بارتوپخانه بود.آنان پیش از جنگ، به شدت تقویت گردیدند، در حالیکه از مجموع ۹لشگر ایران ،تنها ۴لشگر در مرز۱۳۰۰کیلومتری مشترک ،وجود داشت.
در روز آغازین جنگ، نیروهای زمینی عراق در ۷۰۰کیلومتر از مرزهای ایران با نیمی از لشگرهای تقویت شده اش، شروع به پیشروی کردند.پس از ۱۵ کیلومتر پیشروی و تصرف قصر شیرین،آنان در آستانه تصرف سومار و چهارمیل و سرپل ذهاب قرار گرفتند. نیروهای توپخانه نیز به نزدیکی خرمشهر و آبادان رسیدند.
در شمال،یک واحد مکانیزه ،یک واحد ویژه کوهستان و نیروهای پشتیبانی به همراه نیروهای مستقر در کردستان عراق،شروع به پیشروی به سوی سومار،گیلان غرب و کرمانشاه زدند. پس از تصرف قصر شیرین و عقب راندن ایرانی ها،آنها تا ۴۵کیلومتر پیشروی کردند.
در این پیشروی ها ،آتش سنگین توپخانه و سلاح های ضدتانک برای نابودی تاسیسات مختلف ، بکار گرفته شد.در مقابل تنها مقاومت محدودی از سوی پاسداران و نیروهای ژاندارمری صورت گرفت.
در مرزهای مرکزی،نیروهای عراق شهرکم جمعیت و فاقد منابع آب مهران را تصرف کردند و به سوی ایلام حرکت نمودند.ایرانیها که تنها با بالگردهای کبرا و حملات چریکی، به مقابله می پرداختند،نتوانستند در برابر تخریب روستاهاو سیستم های آبیاری وکشاورزی مردم ،کاری انجام دهند. و درنهایت با پیشروی ۵۰کیلومتری عراقیها،به عمق استراتژیک آنان افزوده شد.اما تمرکزاصلی آنها بر مرزهای جنوبی بود.دراطراف
شهرهای موسیان، خرمشهر، اهواز،دزفول و آبادان ، لشگرهای مکانیزه و توپخانه عراق مستقر گردید و عرب های ساکن خوزستان وپالایشگاه ها وتاسیسات نفتی ، هدف اصلی عراقی ها به شمار می رفت. کمی بعد حرکت ارتش عراق به سوی شوش و جاده کرخه و بستان و موسیان و دزفول آغاز شد، اما نتوانستند در تصرف این مناطق، به موفقیتی دست یابند.پس از نبرد در اطراف قلعه صالح و هویزه، شهر بی دفاع سوسنگرد در ۲۸ سپتامبر سقوط کرد. عراقیها در جنوب به اطراف شهرهای اهواز و خرمشهر و دزفول رسیدند.اهواز بدلیل موقعیت صنعتی و نظامی و اداری خود ،از جایگاه مهمی برخوردار بود.گلوله باران پالایشگاه آبادان ،از روزهای آغازین جنگ شروع شده بود و عراق در آستانه تصرف کامل استان خوزستان قرار گرفته بود.
۴ ۲ ۴) ناکامی های اولیه ایران در سازماندهی دفاعی کارا در برابر اشغالگری:
اگر عراق با آمادگی بیشتری به اهواز و خرمشهر حمله می کرد،امکان تصرف کل خوزستان وجود داشت. البته ایرانی ها دفاع مناسبی را انجام ندادند و تنها نیروی هوایی آنان ، حملاتی به شهرهای بصره و وسیط انجام داد.
در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰، تنها واحدهای محدودی از ارتش وسپاه ایران در مرزهای مشترک باعراق وجود داشت که درشهرهای ارومیه، سنندج، کرمانشاه، قصرشیرین، اهواز و دزفول پراکنده بودند. مشکلات لجستیک نیز باعث شد که رسیدن چند واحد از نیروهای لشگر مشهد به خوزستان ، ۶ هفته زمان ببرد.
این نیروهای ایران، علی رغم اینکه ازاستقلال درتصمیم گیری و تجهیزات بهتری در مقایسه با عراقی ها سود می بردند، اما بدلیل رقابت های موجود میان ارتش و سپاه و تضعیف این نیروها در دوره انقلاب، تحریم نظامی ، فقدان قطعات یدکی وحضور بخش هایی از نیروهای آنان درمناطق ناآرام کردنشین و مرز مشترک با شوروی ، نتوانستند به دفاع قابل توجهی دست بزنند. از سوی دیگر، سیستم لجستیک نیروهای ایرانی درهرج ومرج کامل به سر می برد و خیلی زود، اکثر واحدهای آتش بار وبالگردهای هجومی ایرانیها با از هم گسیختگی روبرو گردید.
پاسداران نیز که برای تامین امنیت داخلی و طراحی ارتشی موازی، ایجاد شده بودند، فاقد توانایی برای دفاع از مرزهای کشورشان بودند. و اگرچه بنی صدر دستور آماده باش سراسری داده بود و نیروهای زیادی به خدمت فراخوانده شدند،اما تقریبا هیچ عکس العملی در برابر حملات عراقیها ، انجام نگردید. البته نیروهای شبه نظامی مردمی در مرزهای جنوب و غرب،توانستند مقاومت هایی پراکنده انجام دهند. اکثر این افراد از افراد تحصیل کرده در مراکز نظامی شاه بودند و "کوکتل مولوتف "یکی از سلاح های مورد علاقه آنان بود. ولی آنان خیلی زود دریافتند که باید به سلاح های قدرتمندتری مسلح شوند.
۴ ۳) ناتوانی عراق در حفظ موفقیت های اولیه:
عدم مقاومت ایرانیها در برابر تهاجم ارتش عراق در هفته اول آغازجنگ ، چندان بهت برانگیز نیست.و عراقیها نیز در ۵ روز اول، نتوانستند با توجه به فرصت موجود به موفقیت های بزرگی دست یابند. دلایل س*** و عدم پیشروی بیشتر عراقی ها با وجود ادعای آنها مبنی بر داشتن اهداف محدود و تلاش برای انعقاد صلح، روشن نیست.اما ضعف در فرماندهی را باید دلیل اصلی این ناکامی دانست.با پیشروی نیروهای عراقی ،سازماندهی نیروهای این کشور دچار مشکلات زیادی شد و آنان به نقش سرعت و انعطاف پذیری توجه زیادی نمی نمودند.


در این جنگ عراقی ها با بکارگیری مجموعه ای متنوع از موشک ها و قدرت هوایی در غیاب توانایی ایران در حفاظت ازمرزهای هوایی اش، به پیروزی هایی دست یافتند.

آنان با توجه به گفته های ماموران اطلاعاتی خود و اظهارات تعدادی از فرماندهان رژیم گذشته ایران ،انتظار داشتند که دولت و نیروهای ایران به سرعت دچار فروپاشی شوند. اما بدلیل توقف نیروهای عراق در پیشروی هایشان،ایرانی ها فرصت یافتند که با فراخوان نیرو و آماده سازی نیروهایشان، خطوط دفاعی را تحکیم نمایند.

چنین رفتارهایی در جهان سوم ، بی همتا نیست. و می توان از این اقدامات معضل آفرین به عنوان درس های نبرد ایران و عراق بویژه در حوزه های آسیب پذیری دولتهای جهان سوم و عکس العمل های احتمالی آنان، یاد کرد.

۴ ۴) جنگ نفت آغاز می گردد:

در آغازین روزهای جنگ ،اتفاقات استراتژیکی روی داد که تاثیرات آنها در آینده جنگ ،بیشتر مشخص گردید.در آغاز جنگ قیمت های نفت به رکورد بی سابقه ای رسیده بود.عراق ۳تا۳.۴میلیون بشکه نفت و ایران ۱.۴تا ۱.۶ میلیون بشکه نفت در هر روز صادر می نمود.و فروش نفت خام، صادرات اصلی و عامل بقای اقتصاد آنها به شمار می رفت.

دراولین روزجنگ،صادرات نفت هر دو کشور متوقف گردید.و خیلی زود شط العرب به کانون جنگ دو کشور تبدیل شد. عراق با استفاده از توپخانه خود ،پالایشگاه وتاسیسات نفتی آبادان را به شدت زیر آتش گرفتند و در دومین روز تقریبا همه ۱۵۰ منبع ذخیره نفت ایران در این شهر، نابود گردید و یا به آتش کشیده شد.

حمله هوایی به تاسیات نفتی طرف دیگر در روزهای آغازین جنگ شروع شد ،هرچند این حملات خسارات زیادی برجای نگذاشت.در ۲۴ سپتامبر ، سکوهای صادراتی نفت ایران در خارک مورد حمله عراقی ها قرار گرفت. این حمله نتوانست این تاسیسات را کاملا نابود کند و بدلیل عدم تداوم این حملات ،کمی بعد جریان صادرات نفت ایران از سر گرفته شد وایرانیها سلاح های ضد هوایی خویش را به سرعت آماده مقابله نمودند.ایران حمله به تاسیسات نفتی عراق را با چند سورتی پرواز آغاز کرد، ولی همانند طرف عراقی، به دستاوردهای مهمی دست نیافت. در ۷ اکتبر، ایران تاسیسات نفتی کرکوک و سلیمانیه را مورد حمله قرار داد،ولی نتوانست آسیب های زیادی ایجاد کند.

کمی بعد اولین حمله عراق به نفتکش ها در بندر خمینی و در دهانه خلیج، انجام شد.آنان به چند منبع ذخیره نفت درتهران هم حمله نمودند. ولی اولین حمله گسترده آنان به خارک در ۲۴ دسامبر روی داد. ایرانیها در مقابل با آتش گشودن به سوی فاو و آب راه شط العرب ،در صدد مقابله برآمدند.در نتیجه ۶۲ نفتکش وکشتی با آسیب های کلی و جزیی روبرو شدند و این آبراه مین گذاری گردید. ۶ کشتی در خور عبدالله هدف قرار گرفت و با حمله هواپیماهای ایران،شط العرب در۶ اکتبر بسته شد.ایرانیها از حملات موفقیت آمیز ناوگان دریایی و توپخانه خویش برای نابودی تاسیسات بندری و پالاشگاهی بصره، فاو ،ام القصر و بندر الامیه در ۲۳ تا۲۹ سپتامبر ۱۹۸۰ بهره بردند.

در آن زمان اهمیت استراتژیک این حملات مشخص نبود.عراقی ها علاوه برداشتن ذخایر ارزی و وجود خطوط لوله صادرات نفت خویش از ترکیه و سوریه ، به امکان تعمیر سریع این تاسیسات ، اعتقاد داشتند. اما ایران از آسیب پذیری بیشتری برخوردار بود. با نابودی تاسیسات آبادان ،ظرفیت پالایشگاهی شهرهای دیگر نظیر تهران و تبریز و کرمانشاه به نصف رسید و در آستانه زمستان، مشکلات زیادی در تامین سوخت پدیدار گردید.

اما در مجموع و بدلیل امکان انتقال نفت به مناطق شرقی با خطوط لوله ، ایران در درازمدت با آسیب های کمتری روبرو شد.عراقی ها در اکتبر ، مجبور به سهمیه بندی سوخت شدند. و به دنبال حمله هواپیماهای ایران به نیروگاه های برق حرثیه و نصیریه ، خاموشی های گسترده ای در عراق بوجود آمد.

۴ ۵) نبردخرمشهر و توقف پیشروی عراقی ها:

در ماه اکتبر عراقی ها با شوک بزرگ دیگری روبرو شدند.چراکه معتقد بودند ایرانی ها تقاضای صلح خواهند نمود. و این اشتباه بزرگی بود. ایرانیها و (امام) خمینی اعلام کردند که برای یک جنگ طولانی تا سرنگونی صدام آماده اند. وخیلی زود حقیقت داشتن این شعارها مشخص شد. ونبرد بر سر حفظ خرمشهر نشان داد که ایرانی ها می توانند مقاومت همه جانبه ای را علیه عراقی ها انجام دهند.

پس از رسیدن عراقی ها به دروازه های خرمشهر، عراقی ها از توپخانه خود برای هموار نمودن شهر و نابودی همه تاسیسات و خانه های آن بهره بردند. امانتیجه این حملات سنگین و ایجاد ویرانه های شهری، افزایش مقاومت مردمی و همبستگی آنان و همچنین ایجاد مانع برای پیشروی عراقی ها بود. و با وجود ورود عراقی ها به شهر در ۲۸ سپتامبر ،نبرد کوچه به کوچه برای تصرف شهر با مدافعینی که به گلوله های ضدتانک و کوکتل مولوتف مسلح بودند،آغاز گردید.

دراین شهرتنها ۲۰۰۰ نیروی نظامی ارتشی و چند هزار پاسدار حضور داشتند.عراقیها دریافته بودند که حضور تانک های بدون اسکورت ،باید متوقف گردد و نیروهای پیاده نظام خویش را روانه خرمشهر نمودند. اما این حمله نیز بدلیل ناآشنایی سربازان عراقی با جنگ های شهری،ناکام ماند. آنان بدلیل کمین های ایرانی ها ،بسیار محتاطانه جلو می رفتند ، چراکه اقدامات شناسایی بسیاراندکی داشتند. عراقی ها در این نبردهای شهری که چند هفته به طول انجامید، ۲۰۰۰کشته و ۶۰۰۰زخمی دادند.و گفته می شود در این مدت ،پاسداران و حزب الله ضمن مقاومت خود،نیروهای ارتش ایران را که در حال فرار بودند، به گلوله می بستند. و اگرچه عراقی ها برای اولین بار در ۱۳ اکتبر ادعا کردند که خرمشهر را تصرف کرده اند، اما نبردهاهمچنان میان نیروهای شبه نظامی و عراقی ها ادامه داشت. و سرانجام در ۲۴ اکتبر و با پایان مقاومت ایرانی ها،در مجموع ۸۰۰۰تا ۱۲۰۰۰ نفر در این شهرکشته شدند.و ۱۰۰ تانک و نفربر عراقی ها نابود شد. بخش اعظم شهر ویران گردیدویک ماه تلاش عراقی ها برای تصرف شهری که تنها توسط تعدادی شبه نظامی دارای سلاح های سبک حفظ می شد ،درس های زیادی را برای عراقی ها به دنبال داشت. با تصرف خرمشهر ،محاصره آبادان تنگ تر شد و ایرانیها با تقویت توانمندی های خود ،تلاش زیادی را برای جلوگیری از سقوط آبادان نمودند.عراقی ها علاوه بر حملات گسترده به پالایشگاه آبادان ، این شهر را مورد حمله قرار دادند. در این شهر ۱۰۰۰۰ نیروی ارتشی، یک تیپ مکانیزه،یک هنگ تفنگداران دریایی ، ۵۰ تانک و ۵۰۰۰ پاسدار قرار داشتند. و وجود رودکارون و بهمنشیر و مرداب های مجاور این دو شهر ، امکان حفظ پیروزی های آنها را دشوار نموده بود.

عراق برای تصرف آبادان تصمیم گرفت که با نیروهای مهندسی خود در شب، پلی را احداث کند و در روز کارها را متوقف نماید. هرچند بدلیل طبیعت گل آلود سواحل ،چنین کاری با مشکلات زیادی همراه بود. در شب دوم پل موقت عراقی ها آماده شد و شب چهارم آنها از کارون عبور کردند و ایرانی ها مجبور شدند که با عقب نشینی،تجهیزات خود را رها نمایند. اما بدلیل مشکلات مربوط به حفظ شهر و ارسال حجم گسترده ای از نیرو وتسلیحات سبک به آبادان ،نبردها برای تصرف کامل آن بالا گرفت. این شهر ۳۰۰۰۰۰نفر جمعیت داشت و تصرف آن سخت تر از خرمشهر بود. و با آغاز نبردهای خیابانی ، هرچند عراق ادعا کرد که شهر را تصرف کرده، اما نبرد ها همچنان ادامه داشت و قایق ها و بالگردهای ایران به ارسال تجهیزات و نیرو و تدارکات می پرداختند.

اندک اندک با بهبود سازماندهی فرماندهی نیروهای عراقی ، مشکلات آنان کمتر شد اما آنان دیگر هیچ شهر دیگری را تصرف ننمودند و عرب های خوزستان نیز با وجود تصرف یک سوم این استان و تلاش های عراقیها برای دامن زدن به حرکت های جدایی طلبانه ،از آنان استقبال نکردند.

با فروکش کردن زد وخوردها ،ایرانیها در اطراف خرمشهر مواضع دفاعی خود را تحکیم نمودند وبا اعزام تعداد زیادی از پاسداران و نیروهای توپخانه به شوش وسوسنگرد و اطراف رود کرخه، به تثبیت شرایط پرداختند.

عراقی ها با وجود برتری ۳ به ۱ تا ۵ به ۱ در بخش تسلیحات، نیروهای انسانی برابری داشتند. و بدلیل شرایط خاص جغرافیایی منطقه نتوانستند در حرکت به سوی جنوب، به موفقیتی دست یابند که به گل نشستن ۱۵۰ خودروی نظامی و تانک در منطقه حمیدیه ،یکی از این اتفاقات بود.

با آغاز بارندگی های موسمی ، عراقی ها دست به ساخت راه های دسترسی مناسب و تقویت موقعیت خود نمودند، اما برای تثبیت مواضع خود اقدامی نکردند.

در همین حال نبردهای ارتش عراق در مریوان و پنجوین با همکاری پیشمرگان کرد مخالف رژیم ایران، اوج گرفت. در این مناطق ،ارتش ایران حضور نداشت و از لحاظ سوق الجیشی، از اهمیت زیادی برای هر دو طرف برخوردار بود ، چراکه کنترل بزرگراه تهران بغداد را تضمین می نمود. و درمجموع موفقیت های محدود عراق را باید بیش از هرچیز مرهون اقدامات کردهای مخالف ایران و نه خود عراقی ها دانست.در این جنگ عراقی ها نشان دادند که در فعالیت های شناسایی ، حملات مشترک چندجانبه ، انعطاف پذیری ،پدافند و اقدامات اطلاعاتی بسیار ضعیف هستندو تنها با قدرت آتش باری سنگین و حرکت کند واحدهای تانک ،در صدد پیشروی هستند.آنان هیچ گاه در صدد یافتن ضعف هایشان و بهبود آنها بر نیامدند و تا پایان جنگ بر راهبرد محاصره شهرهای بزرگ و تلاش برای تصرف آنها، پافشاری می نمودند.و درمجموع تحرک نیروهایشان بسیار کند،بسیار اندک و بسیار دیرصورت می گرفت.

و با وجود ضعف های بسیار ارتش ایران ،پس از چند هفته از آغاز جنگ، مشخص شد که انقلاب ایران از جایگاه مردمی زیادی برخوردار است.و این حاشیه امنیت، کمک های زیادی به رهبران ایران نمود.

۴ ۶) نبردهای هوایی در سال ۱۹۸۰:

در ماه های پایانی این سال، نبردهای دریایی و هوایی بصورتی بهت آور، تاثیرات اندکی بر روند جنگ داشت.هر یک از دو طرف، حملاتی هوایی به تاسیسات طرف دیگر انجام می دادو پالایشگاه ها و مخازن نفت در کانون توجه آنها قرار داشت.ولی هردو در انجام حملات گسترده، ناتوان بودند.

پس از حمله ۲۳ سپتامبر ، عراق هواپیماهای زیادی را روانه کشورهای عربی نمود.وپس از۷ تا۱۰روز و بازگشت آنها، این هواپیماها در پایگاه های دور از منطقه نبرد مستقر گردیدند.در مورد دلایل ناتوانی های نیروی هوایی عراق به دلایلی نظیر ضعف آموزش و سیستم اویونیک پروازی ، فقدان مهمات مناسب موشکی هوا به هوا در جنگ های هوایی با خلبانان ایرانی،اتکای صرف بر شبیه سازهای پروازی، انجام مانورهای آموزشی در هوای مناسب و ارتفاع بالای پروازی، نداشتن اهداف مناسب با ریسک اندک ،دستور صدام مبنی بر اتکابر این نیرو بصورت رزرو و در نهایت هراس آنان از انتقام گیری ایرانی ها بدلیل بمبارانهای گسترده دراین کشور ،می توان اشاره کرد که از سوی فرماندهان سابق این نیروها مطرح شده است.

به هر ترتیب ، تعدادی از این دلایل، صحیح به نظر می رسد . البته حملات ایرانی ها نیز بدلیل فقدان شناسایی و امکانات لازم ،نتوانست نیروی هوایی عراق را نابود کند ،اما در چند نبرد هوایی، خلبانان عراقی را مجبور به فرارکردند، هرچند هر دو طرف ازاین نبردها گریزان بودند. عراقیها به بزرگ کردن نتایج حملات خود و نه تصحیح اشتباهاتشان علاقمند بودند. یافتن نیروهای ایران نیز بدلیل فاقد ساختار بودن آنها بر روی زمین ،در کنار ناکارایی شبکه راداری و موشک های زمین به هوای روسی دفاع هوایی بویژه در برابر پروازهای ارتفاع پایین ،از دیگر مشکلات فراروی نیروی هوایی عراق بود.

همچنین با تیره شدن روابط آنها با روس ها،شرایط به خصوص برای آماده سازی ۲۵ سکوی شلیک موشک های زمین به هوای ارتفاع پایین سام۶ آنان، بدتر هم شد.و با وجود خرید سلاح های جدید،اف ۴های ایران همچنان به فعالیت هایی نظیر پروازهای ارتفاع بالای خود بر فراز بغداد، بمباران یک مرکز هسته ای و یا هدف قرار دادن یک پایگاه مدرن غربی در قلب این کشور ادامه می دادند.و عراقی ها تا پایان جنگ نتوانستند در بخش حمله به هدف های پروازی ارتفاع کوتاه و متوسط ،به دستاوردی دست یابند.و عامل اصلی حفظ امنیت هوایی عراق را باید در ناتوانی ایران در آماده نگاه داشتن تجهیزاتش و نه توانایی های عراقی ها دانست. و اگر ایرانی ها می توانستند قدرت نظامی نیروی هوایی دوران شاه را حفظ نمایند، با گسترش دامنه حملاتشان ،نیاز عراقی ها به کمک های کشورهای عربی نظیر کویت و عربستان سعودی ،سه برابر رقم های کنونی می گردید.

از سوی دیگر، ایران در پایان سال۱۹۸۰ ،بخش اعظم توان هوایی خویش را از دست داده بود.آنان خلبان کافی در اختیار داشتند، اما بدون حضور تکنیسین های آمریکایی ، اکثر هواپیماهایشان زمین گیر شده بودند. تعمیر و نگهداری اف ۴ ها و اف ۱۴ ها با مشکلات زیادی همراه بود .این هواپیماها به ازای هرساعت پرواز نیازمند ۳۵ نفر ساعت فعالیت های نگهداری هستند که ازتوان ایرانیها خارج بود. با ازبین رفتن سیستم تامین قطعات هواپیماها ، این نیرو در دورباطل باز کردن قطعات کلیدی یک هواپیما برای آماده سازی چند هواپیمای دیگر گرفتار شده بود.با

تحریم های غربیها ،این شرایط روز به روز بدتر شد، بطوریکه در سال های پایانی، ایرانی ها در هر روز تنهایک سورتی پرواز انجام می دادند وتعداد هواپیماهای آماده آنان به ۱۰۰فروند رسیده بود.

در آغاز جنگ ،عراقیها از بالگردهای خود، عموما برای انتقال تجهیزات و نه حمله بهره می بردند.اما ایرانیها همانند جنگ ویتنام ، از بالگردهای خود برای حملات نزدیک وهدف قراردادن نیروهای دشمن بهره

می بردند.به علاوه عراقی ها با وجودعملیاتی نگاه داشتن ۶۰ تا۷۰ درصد بالگردهایشان، نتوانستند استفاده اثربخشی از آنها نمایند.

ایرانی هاهم در بهره گیری از بالگردهایشان و حفظ اثربخشی آنها از دوره شاه ، با مشکلات زیادی روبرو بودند. ناوگان پروازی آنها علاوه بر دارابودن ۸۰۰ بالگرد بویژه بالگردهای تهاجمی ۲۰۵آ.اچ.وان جی که قدرتی همانند دو واحد آتشبار دارند، از نیروهای ویژه هوابرد نیز بهره می بردند.

خلبانان بالگردهای ایرانی که در آمریکا آموزش دیده بودند ، در روزهای ابتدایی جنگ در گروه های کوچک ، عملکرد مناسبی داشتند، اما در زمان شاه نیز پرواز تعداد زیادی از آنها ،به رژه هایی محدود می گردید که با نظارت کامل آمریکایی ها انجام می شد. همچنین با تحریم تسلیحاتی وخروج کارشناسان آمرکایی ،این بالگردها با مشکلات بسیار بیشتری در مقایسه با هواپیماها روبرو گردیدند. و خیلی زود آنان هم نظیر نیروی هوایی کشورشان ، در دورباطل باز کردن قطعات کلیدی یک بالگرد برای آماده سازی چند بالگرد دیگر، گرفتار شدند.

این تجربه ،درس هایی را در زمینه قدرت هوایی برای جنگ های جهان سوم فراهم می آورد که به شرح زیر است:

ـ سازمان فرماندهی ،توانمندی های مدیریت نبرد ،فرماندهی و کنترل، هدف گیری و ارزیابی خسارتها ،از اهمیتی برابر با قدرت هوایی وتکنولوژی برخوردار است.

ـ وابستگی به قدرتهای خارجی در پشتیبانی و تامین قطعات ،تنها با اطمینان کامل به انجام تعهداتشان ،مفید خواهد بود.

ـ توانمندی های یک نیرو در گروی کیفیت آموزش ها و عملیاتهای انجام شده و توانایی انجام ماموریت های آنان و بکارگیری تکنولوژی و داشتن یک سیستم فرماندهی بهینه است.و بدون آزمایش دقیق امکانات و تواناییها و تسلیحات ،نمی توان از عملکرد بهینه آن ،اطمینان یافت.

ـ در دوره صلح ،نیروها توانمندی های عملیاتی خود در بخش های تدافعی و تهاجمی را با اغراق مطرح می نمایند.

ـ به دلایل فنی و مدیریتی،بهبود عملکرد جنگنده ها و سیستم های دفاع موشکی زمین به هوا به سطحی بیش از عملکرد کنونی آنها، بسیار مشکل است.

۴ ۷) نبرد های دریایی در سال ۱۹۸۰:

پس از بسته شدن شط العرب و نابودی تاسیسات صادرات نفت عراق در خلیج،استفاده از نیروهای دریایی بسیار کاهش یافت. با وجود پیروزی انقلاب ، ایرانی ها همچنان می توانستند از اکثر کشتی ها و ۳ فروند هواپیمای گشت زنی دریایی پی ۳اف اوریون خود بهره گیرند و این موضوع پس حمله ایرانیها به قایق های عراقی و جزیره فاو در روزهای ابتدایی جنگ مشخص شد.درپایان سپتامبر ایرانیها بر شمال خلیج و آب های عراق سلطه داشتند.در آن زمان همه کشتی های به مقصد عراق ،توسط ایرانی ها متوقف می شدند.بعدها با آغاز کمکهای کشورهای حوزه خلیج به عراق و تسهیل در انتقال کالاهای این کشور،آنان با مشکلات کمتری مواجه گردیدند. درآن زمان بدلیل بحران گروگان گیری و تیره شدن روابط ایران با غرب، هنوز هم دلایل اندکی برای حمله به کشتی های غیر عراقی برای اعمال فشار بر

دولت هایشان وجود داشت.

از آغاز جنگ ،عراقی ها فاقد استراتژی های دریایی و شناورهای جنگی مناسب بودند. موشک های روسی آنان نیز در برابر سیستم آمریکایی موشک های ایران، فاقد کارایی بود. و این ضعف ها تاپایان جنگ و درخواست کمک از دو کشور غربی برای آموزش نیروهای دریایی شان ادامه داشت.و نیروی دریایی ایران در انتقال کمکهای لازم برای محاصره شدگان آبادان و بازرسی کشتی های مظنون به انتقال اسلحه برای عراق ،نقش مهمی ایفا کرد.

درآغاز جنگ، ایرانی ها چندبار از نیروی هوایی برای بمباران کشتی ها بهره بردند، اما بعدها این اقدامات متوقف شد.عراقیها نیز حمله به بنادر ایران را در دستور کار داشتند، اماهیچگاه به دستاورد قابل ذکری دست نیافتند. ناوگان هوایی آنان فاقد توانایی و آموزش های مربوط به شرکت در ماموریت های دریایی بود .به این مشکلات نداشتن هواپیماهای گشت زنی دریایی و موشک های هوا به دریا را باید بیافزاییم.هرچند به نظر می رسد اصولا عراقی ها تمایلی به هدف قرار دادن کشتیهای سایر کشورها نداشتند.

۴ ۸) نقش قدرت های خارجی:

ایران وعراق جنگ خود را در حالی آغاز نمودند که در حالت انزوا از قدرت های بزرگ قرار داشتند.بحران گروگانها و امکان بسته شدن تنگه هرمز ،نگرانی های زیادی را در غرب بوجود آورده بود.با درخواست عربستان سعودی ، آمریکا تعدادی آواکس و چند فروند تانکر سوخت رسان کا.سی ۱۳۵ وهواپیمای ای. تری. آ و ۳۰۰نیروی پشتیبانی رابه پایگاه ظهران عربستان اعزام نمود.بدین ترتیب در پایگاهی زیرزمینی در ظهران ، یک مرکز بزرگ فرماندهی،کنترل و شناسایی درمنطقه خلیج بوجود آمدکه تاپایان جنگ همچنان فعال بود.

با شکست بنی صدر در کاهش تنش های ایران و آمریکا ، ایالات متحده شروع به اعزام نیروهایش شامل ۲ ناو هواپیمابر ،۳۵ ناو جنگی و ۱۶۰ هواپیما به خلیج نمود. انگلستان و فرانسه و استرالیا نیز دست به اقداماتی برای تقویت حضور نظامی خود زدند.شوروی هم نیروهای خود در دریای عمان را تقویت کرد.

روسها با اعلام بی طرفی در جنگ ،در حالی ارتباطات خویش با عراقی ها را قطع نموده بودند که در عین حال ،زمینه گسترش تجارت اسلحه عراق با بلوک شرق را مهیا نموده بودند.مثلا بندر عقبه و اردن به عنوان مسیر های جایگزین انتقال سلاح تعیین گردیده بود.و تا زمان سرکوب بی رحمانه و خونین حزب توده و اخراج چند دیپلمات روسی از ایران در سال ۱۹۸۲ ،سردی روابط عراق و شوروی ادامه یافت.

سایر کشورها موضع شفاف تری در پیش گرفتند. سوریه،لیبی ، الجزایر و چین حامی ایران بودند.اسراییلی ها بدلیل نگرانی در مورد قدرت گرفتن صدام در دنیای عرب و نگرانی در مورد سرنوشت یهودیان مقیم ایران ، از ایران حمایت می کردند.کره شمالی و چند کشور غربی با فروش اسلحه به ایران در صف حامیان این کشور قرارگرفتند.

در ۱۰ روز اول جنگ، سوریها و لیبیایی ها به ارسال موشک های دوش پرتاب زمین به هوای سام ۷ و موشک های ضد تانک هدایت شونده صاغر به ایران پرداختند.اسراییلی ها نیز قطعات یدکی و لاستیک های مورد نیاز هواپیماهای اف ۴ ایران را تامین نمودند.در آن سال هواپیماهای ایران با پرواز به سوریه و لیبی(از طریق یونان و ترکیه) ، محموله های ارسالی از سوی اسراییلی ها را در قبرس بارگیری

می نمودند.بخش های دیگری از سلاح ها نیز بصورت زمینی از طریق ترکیه و پاکستان به ایران حمل می گردید.

اما عراقی ها به سرعت با حمایت همه دولت های عرب خلیج بویژه کویت و عربستان و همچنین دولت اردن روبرو گردیدند. کویتی ها برای شیعیان مشکلات زیادی ایجاد کردندو اردن با اعزام نیرو و امکانات،مسیر ترانزیت از بندر عقبه را در اختیار عراق گذاشت.

عراقی ها با تحریم اروپایی ها روبرو نشدند و فرانسوی ها با ارسال ۶۰ فروند هواپیمای میراژ ،رادار،موشک های هوا به هوا و هوا به زمین و همچنین سلاح های ضد تانک در قالب یک قرارداد ۱.۶میلیارد دلاری ، در صدر لیست قرار داشتند.کمی بعد موشک های زمین به هوا و بالگرد و توپخانه نیز به این موارد افزوده شد.همچنین مصر (تا پیش از امضای قرارداد صلح بااسراییل)،کره شمالی و دولت های عرب از دیگر تامین کنندگان سلاح های ارتش عراق بودند.

این جنگ خیلی زود ابعاد منطقه ای به خودگرفت و رییس جمهور پاکستان ، دبیرکل سازمان ملل متحد ، رییس جمهور الجزایر ،سازمان کنفرانس اسلامی،سازمان آزادی بخش فلسطین ،اتحادیه عرب و نخست وزیر سوئد تلاش های زیادی برای برقراری صلح نمودند که این رایزنی ها با وجود تصویب قطعنامه ۴۹۷،به نتیجه ای نرسید. گویی رهبران دو طرف بیش از هرچیز به فکر منافع خویش در مرزهای کشور دیگر و درصدد عدم حمایت طرف دیگر از گروه های مخالف خویش بودند و به هیچ چیز دیگری فکر نمی کردند.



http://upload.tehran98.com/upme/uploads/7a1437ddf97887af4.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
13th June 2015, 12:41 AM
بخش پنجم
این جنگ خسارات نسبتا کمی را بوجود آورده بود وعلی رغم غیر قابل اطمینان بودن اکثرتخمین ها ،عراقیها در این مدت با بیش از ۱۰۰۰۰کشته ، انهدام ۲۰۰ تا ۳۰۰تانک و از دست دادن ۴۰ تا ۷۰هواپیما روبرو گردیدند. در مقابل ایرانیها کمتر از ۱۵۰۰۰ کشته و آمار مشابهی از خسارات به تانک ها و هواپیماهایشان داشتند. عراق اسیران ایرانی و غنیمت های بیشتری در اختیار داشت ،اما این ارقام کوچک، تاثیری بر توازن قدرت دو طرف برجای نگذاشته بود.

● مرحله دوم : ایران سرزمین هایش را آزاد می کند.(۱۹۸۱ تا۱۹۸۲)
۵) شرایط جنگ در آغاز سال ۱۹۸۱:
در آغاز سال ۱۹۸۱،عراق همچنان سرزمین های زیادی را در عمق ۴۰کیلومتری مرزهای شمالی ایران از منطقه قصرشیرین تا محدوده شهر آبادان در اختیار داشت. در آن زمان تنها شهر مهم تصرف شده توسط ارتش عراق، خرمشهر بود و نیروهای آنان در اطراف دزفول و رودکرخه و اهواز و غرب کارون ،نفوذ زیادی نموده بودند.
این جنگ خسارات نسبتا کمی را بوجود آورده بود وعلی رغم غیر قابل اطمینان بودن اکثرتخمین ها ،عراقیها در این مدت با بیش از ۱۰۰۰۰کشته ، انهدام ۲۰۰ تا ۳۰۰تانک و از دست دادن ۴۰ تا ۷۰هواپیما روبرو گردیدند. در مقابل ایرانیها کمتر از ۱۵۰۰۰ کشته و آمار مشابهی از خسارات به تانک ها و هواپیماهایشان داشتند. عراق اسیران ایرانی و غنیمت های بیشتری در اختیار داشت ،اما این ارقام کوچک، تاثیری بر توازن قدرت دو طرف برجای نگذاشته بود.
حداقل در بخش آماری، می توان عراق را پیروز این مرحله دانست. اما ناکامی آنان در تسخیر آبادان و درماندگی آنها ،گزینه دیگری را برایشان برجای نگذاشته بود. در آن سو (امام ) خمینی حاضر به پذیرش صلح محدود ویا جنگی کوچک نبود. همچنین با وجود حمایت مردم ایران از این جنگ،در خوزستان هیچ امیدی به اقدامات جدایی طلبانه عرب های این منطقه نبود.پیشروی های بیشتر عراقی ها حتی می توانست بدلیل تکرار جنگ های شهری و خسارات بیشتر ، اوضاع را بدتر کند ،مگر اینکه عراق ،امکان تصاحب مناطق نفت خیز بیشتری را می یافت.
در آن زمان عراق با دوگزینه روبرو بود:استفاده از بمباران های استراتژیک علیه پالایشگاه هاو نیروگاه ها برای وادار نمودن ایران به پذیرش صلح و یا تحکیم مواضع خود با بهره گیری از انبوهی از نیروهای انسانی برای ناکام گذاشتن حملات ایرانی ها.
به نظر می رسد صدام حسین هیچ گاه مشکلات و خطرات فراروی نیروهایش در نبرد با یک کشور ایدئولوژیک وانقلابی را درک نکرد و با انتخاب استراتژی "اسلحه و کره" از یک سو نیروهایش را در خاک ایران حفظ نموده بود واز سوی دیگر به دنبال سرنگونی دولت آیت الله خمینی بود.این شرایط بر اوضاع داخلی کشورش تاثیری نمی گذاشت . همچنین صدام دریافته بود که تداوم حمایت مردم کشورش از این جنگ در گروی بالابردن استانداردهای زندگی و توسعه اقتصادی عراق است. استفاده از تبلیغات سیاسی در کانون توجه دولت عراق قرار داشت ،اما کاری برای اصلاح ضعف های ارتش خویش و حرفه ای نمودن آن، بر نمی داشتند.مثلا بر اساس برنامه های آنان، تعداد اعضای سپاه مردمی حزب بعث باید در یک دوره کوتاه از ۷۵۰۰۰نفر به ۳۲۵۰۰۰نفر افزایش می یافت. تا سالها بعد و به دنبال حملات ایرانی ها، صدام استعداد نظامی خویش را نشان نداد و تنها به دنبال تجهیز یک ارتش مردمی به شدت سیاسی بود که در خطوط مقدم نبرد به جنگ بپردازد.آنان تصمیم داشتند که ۲۵۰۰۰۰ زن را نیز پس از سازماندهی در بخش های پرستاری و دفاع شهری تا تدریس مفاهیم سیاسی بکار گیرند.
با مشخص شدن ضعف های نیروی هوایی عراق،آنان تنها به خرید هواپیماهای فرانسوی میراژ اف۱ و مهمات های پیشرفته آن ،دست زدند و به پیشنهادات کشورهای دیگر هیچ توجهی ننمودند.عراق میلیاردها دلار در این بخش هزینه نمود و هیچ ترسی از رشد حیرت انگیز بدهی هایش نداشت.
در آن سو ،ایران با مشکلات خود روبرو بود.نبرد لیبرال ها و مذهبی ها به حوزه مدیریت جنگ کشیده شده بود و با ایجاد شورای عالی دفاع در اکتبر ۱۹۸۰،ابهامات بیشتری هویدا گردیده بود. در آن شورا حجه الاسلام خامنه ای مسئول پاسداران استان خوزستان به عنوان نماینده (امام) خمینی منصوب شده بود و به عنوان رقیب بنی صدر به فعالیت می پرداخت.در آن دوره ارتش در حالی به آماده سازی خود برای پدافند
می پرداخت که پاسداران در خطوط مقدم با سلاح هایی ابتدایی به جنگ می پرداختند و بیشترین تلفات و آسیب ها را متحمل می گردیدند. همزمان رادیو و تلویزیون تحت مدیریت ملاها در برنامه های خود چنین وانمود می کردند که ارتشی ها تنها در فکر حفظ جان خویش هستند.
ایران خیلی زود پاسداران زیادی را روانه آبادان و خطوط نبرد نمود و (امام) خمینی خواهان انجام تک های منطقه ای علیه عراقیها شد. بنی صدر هم به عنوان قائم مقام فرماندهی کل قوا پذیرفت که در ژانویه حملاتی را ترتیب دهد.
۵ ۱) شکست اولین حمله متقابل ایران:
اما ایران آماده حمله به مواضع عراق نبود.تنش های موجود میان نیروهای ایران به همراه ناآشنایی پاسداران با سلاح های جنگی و ناآگاهی از شیوه های حمله و فقدان تجربه نبرد از مشکلات آن دوره بود.و با وجود اینکه بحران گروگان ها در آستانه پایان بود اما هنوز هم امیدی به تامین نیازمندی های نظامی ایران وجود نداشت.به علاوه بسیاری از هواپیماها و هلی کوپترها و تانک های ایران یا غیر عملیاتی بودند و یا در جنگ از بین رفته بودند.و با وجود مشکلات فراوان هنوز امیدهایی برای انجام حملاتی از سوی ایرانیها وجود داشت.تعداد بالای نیروهای انسانی ایران و جایگاه استراتژیک نیروهای ایران در برابر ضعف های تاکتیکی ارتش عراق ، فرصت مناسبی را برای ایران فراهم کرده بود.اما هنوز هم تا انجام حمله ای مشترک وهمه جانبه راهی طولانی باقی مانده بود. اولین حملات ارتش به شکست انجامید و بنی صدر با وجود عدم آمادگی ارتش ،ملاها را مسئول ناکامی ها دانست.حملات اولیه ایران در دو منطقه قصر شیرین و مهران با موفقیت هایی همراه بود. در آبادان، لشکر های مکانیزه ایران تلاش کردند که عراقی ها را تا غرب کارون عقب برانند، اما در نهایت بدلیل آتش سنگین توپخانه ارتش عراق به موفقیت مهمی به جز عقب راندن چند مایلی عراقیها دست نیافتند.
چهارمین حمله با هدف شکست محاصره ۸ ماهه آبادان انجام گردید.در این عملیات موفقیت آمیز، ایرانی ها با حمله از جهت شمال شرقی شهر ،توانستند محاصره را بشکنند.در این حمله که ارتش درآن نقشی مهم داشت، ۳۰۰ تانک به کار گرفته شده بود، امامشکلات زیادی در تامین مهمات آنها و فقدان شناسایی مواضع ارتش عراق وجود داشت. ایران تلاش می کرد که بر مبنای اصل غافل گیری به حمله دست بزند ولی بدلیل ویژگی های جغرافیایی منطقه ،نیروهای ایران به راحتی در تیررس بالگردها وهواپیماها و آتش توپخانه عراق قرار داشتند. ایرانی ها به کندی حرکت می نمودند و این وضعیت کار را برای طرف مقابل در جهت تغییر آرایش نیروهای خود هموار می نمود.
با پیشروی های جدا از هم واحدهای مختلف نظامی ایران ،اولین گروه از آنان در ۶ژانویه ۱۹۸۱ در محاصره ارتش عراق گرفتار شدند.
عدم شناسایی مواضع برای ایرانی ها ، بسیار کشنده و پر هزینه گشت. کمی بعد و به دنبال تلاش در جهت تغییر موقعیت ،این گروه از ایرانی ها در گل فرو رفتند.همچنین با وجود پرواز چند بالگرد ایرانی، بدلیل امکانات و تسلیحات پیشرفته ضد هوایی در ارتش عراق ،آنان کاری از پیش نبردند.و در نهایت بخش اعظم آن نیروها قتل عام شدند. در همان روز یک واحد دیگر ایران هم در وضعیت مشابهی گرفتار شد.عراقی ها با تجهیز مجدد واحدهایشان به سلاح های ضدتانک و آتش بار و ارسال مهمات بیشتر ،
نبردی سنگین در یک محدوده کوچک بدلیل مقاومت سخت ایرانی ها بوجود آمد.بالگردها و هواپیماهای عراق به پشتیبانی وحمله به ایرانی ها می پرداختند و چند بالگرد ایرانی در این زد وخوردها منهدم گردید.در ۸ ژانویه ، سومین واحد از نیروهای ایران ،همین تجربه را تکرار کرد و به نتیجه بهتری نرسید.البته آنان توانستند با شکستن محاصره، از دام عراقی ها بگریزند.
از سوی دیگر نیروهای هوابرد ایران برای دفاع از سوسنگرد در مقابل پاتک عراق ، اعزام شدند. همچنین ایرانیها برای شکستن محاصره آبادان تلاش های زیادی نمودند ولی با وجود خسارات زیاد به دستاوردی دست نیافتند.
در نبردهای سوسنگرد، ایران و عراق به ترتیب۱۴۰تا ۲۱۵ و ۸۰ تا ۱۳۰تانک خود را از دست دادند ،هرچند عراقی ها می توانستند به سرعت این خسارات را جبران کنند، اما ایرانی ها برای تامین این تانک های از دست رفته ، مشکلات زیادی داشتند. در این نبرد ایران ۱۵ تا۲۰ درصد کل نیروهای زرهی خود را از دست داد و در عین حال هیچ راهی برای جایگزینی تانک های ام ۶۰ آمریکایی و چیفتن های انگلیسی خود نداشت. به این خسارتها باید نابودی ۱۰۰عراده توپ و چند فروند بالگردرا نیز بیافزاییم.
شکست های ایران در این نبردها به عراقی ها نشان داد که دفاع ایستا در برابر حملات ایرانی ها می تواند اثربخش باشد. فرماندهان و رهبران عراق نیز دریافتند که بدلیل قدرت هوایی و آتش سنگین نیروهایشان ،ایرانی ها توان حملاتی اثربخش نخواهند داشت.
درآن سوی میدان ، شکست های ایران باعث حملات گسترده ملاها به بنی صدر و ارتش سکولار ایران شد.نخست وزیر رجایی با انتقادات علنی خود از رییس جمهور، (امام) خمینی را وادار به مداخله کرد.و با وجود فروکش کردن سرو صداها ،ملاها همچنان به تلاش سیاسی پنهان خود برای گسترده نشان دادن خسارت های ارتش ایران و ناتوانی آنها برای حملاتی مجدد در بهار سال آینده ،تاکید داشتند.
از سوی دیگر، در سایه این شکست ها،اعتبار سیاسی و نظامی ارتش ایران تاحدود زیادی ازبین رفت.انتقادات ملاها بویژه باتوجه به ضعف دربرنامه ریزی و سازماندهی نیروها و فرماندهی ناکارا ،از درستی زیادی برخوردار بود. در نتیجه ایرانی ها به سوی بهره گیری از تکنولوژی های روزآمد ، گسترش آموزش های نیروها و حرفه ای گرایی حرکت نمودند. تقویت پاسداران در کانون تمرکز رهبران ایران قرار گرفت و از ژانویه ۱۹۸۱ همه عملیاتهای ایران با فرماندهی سپاه و مشارکت آنها طراحی و اجرا
می گردید.
ایرانیها با وجود دریافت ۴۵۰ میلیون دلار اسلحه و تجهیزات نظامی از ایالات متحده پس از پایان دادن به بحران گروگان ها ،نتوانستند به نتایج مورد انتظار خود دست یابند.البته قطعات یدکی سلاح های دوره شاه هیچگاه به ایران داده نشد. انزوای ایران از غرب هم به ناتوانی در تامین سلاح های مورد نیاز جنگ از شرکتهای غربی با
قیمت های مناسب ،منجر شده بود. هرچند با در اولویت قرار گرفتن سپاه در تجهیز نیروهایش، ارتش ایران با مشکلات بیشتری درتامین مهمات و نیازمندی هایش روبرو گردید.
۵ ۲) نبردهای زمینی از فوریه تا سپتامبر ۱۹۸۱:
در فوریه ۱۹۸۱ جنگ با س*** همراه بود. در ماه مارس عراقیها دست به حملاتی زدندکه حملات ۱۹ و۲۰ مارس آنها به شهر سوسنگرد که توسط نیروهای هوابردایران محافظت می شد، از گستردگی بیشتری همراه بود. عراقی ها در برابر تقویت تدریجی نیروهای ایران ،اقدامی انجام ندادند و تنها به گسترش حجم آتش خود می افزودند. و به هرحال شکست عراقی ها در تصرف سوسنگرد با وجود اهمیت اندک استراتژیک آن ، باید نشانگر پایان دوره حملات گسترده ارتش عراق به مواضع ایرانی ها ،قلمداد گردد.
در روزهای باقیمانده بهار، اتفاق مهمی در صحنه جنگ روی نداد.ایران درمنطقه بازی دراز به پیروزی های محدودی دست یافت و عراقی ها در دهلران دستاوردهایی داشتند.در ۱۵ ژوئن،ارتش ایران ،شهر بصره را گلوله باران سنگینی نمود.در آگوست نیزبندر فاو با آتش سنگین ایران روبرو شد.و به نظر می رسید با وجود حفاظت گسترده از این منطقه ، ایرانی ها علاقه داشتند که تجهیزات و آنتن های مخابراتی و رادیویی بندر فاو و مراکز فرماندهی آن را به تصرف در آورند.
اما اتفاقات اساسی نبرد در پشت جبهه ها در حال روی دادن بود.با فشار روحانیون رادیکال ایران ، (امام) خمینی بنی صدر را در ۱۱ ژوئن از فرماندهی کل قوا عزل کرد و در ۲۰ ژوئن فرمان دستگیری وی صادر شد. و البته همزمان با جلسه روسای مجلس (رفسنجانی) و قوه قضاییه (بهشتی) و نخست وزیر رجایی با امام ، بنی صدر با پروازی مخفیانه از ایران خارج گردید.
(امام) خمینی با انتصاب فرماندهان جدید وزارت دفاع،رییس ستاد مشترک و فرمانده نیروی هوایی تلاش کرد که وابستگی های گذشته ارتش به بنی صدر، بر عملکرد و وفاداری نیروها تاثیری نگذارد. وی فرمانده سپاه را مسئول کل نیروهای مناطق جنگی نمود، گویی (امام) خمینی تلاش می کرد ملاها در امور جنگ دخالتی نداشته باشند و نیروهای ارتش در کنار حزب الله و بسیج و پاسداران که مسئولیت پایان دادن به بحران های داخلی را هم بر عهده داشتند ، به جنگ بپردازند.در آن دوره استقلال طلبان آذربایجان و حامیان آیت الله شریعتمداری که احتمالا شناخته شده ترین مرجع شیعیان بود ، در کنار مجاهدین خلق، نا آرامی هایی نظیر ترور و بمبگذاری را بوجود آورده بودند که به قتل عام بی رحمانه آنها از سوی پاسداران انجامید.
بر اساس آمار رسمی درتابستان ۱۹۸۱ در مجموع ۲۰۰۰نفر در ایران اعدام گردیدند .البته آمار منابع خارجی از مرگ۳۳۰۰ نفر حکایت می کند. مجاهدین با انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و کشتن ۷۴ نفر از رهبران بلندپایه ایران و آغاز نبردهای خیابانی ، مشکلات داخلی زیادی را فراهم نمودند. و خبر رفت و آمد افرادی نظیر رفسنجانی در شهر با یک دستگاه آمبولانس ،شنیده می شد.
پس از اینکه رهبران ایران دریافتند بنی صدر با یک فروند هواپیمای بویینگ ۷۰۷ نیروی هوایی از ایران خارج گردیده ، دست به اقدامات سرکوب کننده و تغییرات زیادی درنیروی هوایی زدند.این دستگیری ها عموما علیه افرادی انجام می پذیرفت که توسط بنی صدر در آغاز جنگ از زندان آزاد گردیده و به خدمت دعوت شده بودند. همچنین همه آموزش ها و عملیاتهای این نیرو از طریق ملاها انجام می پذیرفت ودرماموریت ها، حداقل سوخت ممکن به هواپیماها داده می شد.در آن سال، بدلیل اقدامات انجام شده و تحریم ها ،کمتر از ۱۰۰ فروند هواپیما در حالت عملیاتی قرار داشت و با وجود اینکه ایران از بازار سیاه، اکثر قطعات مورد نیاز خود را تامین می کرد، اما هیچ یک از آموزش های تخصصی و پیشرفته انجام نمی گردید. و تا پایان جنگ، نیروی هوایی ایران از فقدان مهمات پیشرفته ، قطعات یدکی و هواپیماهای نو رنج می برد و دیگر هیچگاه نتوانست از آسیب های وارد شده به خلبانان و هواپیماهای خود رهایی یابد.
۵ ۳) تاثیر محدود قدرت هوایی در سال ۱۹۸۱:
در این سال هواپیماهاو بالگردهای دو طرف در حوادث جنگ، تاثیرات اندکی داشتند و بیشتر عملیاتهای آنها جنبه های نمایشی و تبلیغاتی داشت. و بدلیل ترس عراقی ها در مورد از دست دادن هواپیماهایشان، عمده حملات در مرزهای جنوبی و علیه اهدافی نظیر پالایشگاه ، پتروشیمی و پایانه صادراتی نفت آبادان انجام می شد. اما
محافظه کاری ایرانی ها دلایل منطقی تری داشت.آنها ۱۲۰ تا۱۵۰ هواپیمای عملیاتی داشتند و تنها به انجام حملاتی متقابل دست می زدند. در ۴ آوریل آن سال، ایران با حمله به پایگاه الولید در قلب خاک عراق ، ۴۶ فروند هواپیمای عراق را نابود کرد. عراقی ها، سوری ها را متهم به همکاری با ایران نمودند. در ۱۳ ژوئن نیز ایرانیها برای اخطاردادن به کویتی ها بر فراز خاک این کشور با چند فروند اف ۴ پرواز نمودند که با آتش دفاع ضد هوایی آنها روبرو شدند.
اما در ۲۸ ژوئن آن سال، ۸ فروند اف ۱۶ اسراییلی با اسکورت ۵ فروند اف ۱۵، در یک حمله ۱۰۰۰مایلی ، نیروگاه هسته ای الطویطه را بمباران کردند. گفته می شود امکان دستیابی عراق به سلاح هسته ای تا پایان جنگ ،در صورت عدم تخریب این مرکز وجود داشت و تجربه استفاده از سلاح های شیمیایی ، این احتمال را تقویت می کند.
۵ ۴) شرایطی که به آغاز حملات تهاجمی ایرانیها انجامید:
درگیری های داخلی در ایران بویژه با مجاهدین ، رهبران حزب بعث را متقاعد نموده بود که در چند ماه آینده، انقلاب ایران سقوط می کند. و آنان هرگز به آغاز حملاتی جدید از سوی ایرانی ها فکر نمی کردند. عراقی ها در تامین سلاح ها و مهمات مورد نیاز خود پس از تیرگی روابط خویش با روسها ،بویژه از سوی فرانسه هیچ مشکلی نداشتند که تهیه صدها تانک از دولت های اروپای شرقی واهدای ۴۰۰۰تن مهمات از سوی انورسادات همراه با خرید سلاح از چین و کره شمالی و برزیل ،حمایت از سوی اردن و انعقاد قراردادهای مختلف با دولت های اروپای شرقی و غربی ،بخشی از وضعیت عراق را در آن سال نشان می دهد.
در آن دوره ، حزب بعث با تبلیغات گسترده تعداد نیروهای ارتش مردمی خود را به ۵۵۰۰۰۰ نفر رسانده بود.در ارتش عراق ،افرادی مصری و سودانی وجود داشتند و افراد زیادی نیز از سایر کشورها برای کاردر عراق به عراق آمده بودند. صادرات نفت عراق در هر روز ۵۰۰۰۰۰ بشکه بود که عمدتا از طریق خطوط لوله ترکیه و سوریه و همچنین توسط نفتکش های انتقال نفت از طریق خاک سوریه و اردن انجام می شد. و با وجود ایجاد محدودیت هایی از سوی سوری ها در مسیر خط لوله "بن یاس" برای بالا بردن حق ترانزیت ، همچنان تا۵۰۰۰۰ بشکه نفت در هر روز از این کشور ترانزیت
می گردید.البته خط لوله ترکیه نیز در چند دوره کوتاه بدلیل خرابکاری ، بسته شده بود. در این سال همچنان ذخایر ارزی عراق در شرایط مناسبی قرار داشت و آنان برای پیشبرد برنامه های توسعه اقتصادی ۵ ساله خود تلاش می کردند. تا آن زمان تلفات و زخمی های ایران بیشتر از عراق (حدود دو برابر)بود و خسارات عراقی ها تنها به بصره و فاو محدود می گردید. در مقابل، دو شهر آبادان و خرمشهر کاملا ویران گردیده و ساکنان غیر عرب آنها آواره شده بودند. همچنین در این سال ، ۴۰۰۰۰ تا ۵۰۰۰۰ شیعه هم بدلیل پرهیز از اقدامات خرابکارانه از عراق اخراج گردیدند.
در مقابل ایران با بیش از یکصد میلیارد دلار خسارت و یک میلیون آواره روبرو گردیده بود و با وجود دو برابر بودن رقم صادرات نفت خود، در حال افزایش تدریجی آن بود. ایران ،در این سال سهمیه بندی های مختلفی را آغاز نمود و با متوقف نمودن
برنامه های توسعه و مخارج اجتماعی خود، ذخایر ارزی موجود هنگفت خویش را در دفتر خریدهای نظامی در لندن و ارتباطات پشت پرده با دلال های بین المللی درجه دو و سه ، صرف ایجاد یک شبکه گسترده خرید سلاح برای نیروهایش نمود.
کره شمالی که با عراقی ها ارتباط نزدیکی داشت ،اصلی ترین تامین کننده تسلیحات ایران بود. چین هم از شرایط مشابهی برخوردار بود. کره جنوبی و سنگاپور و تایلند و تایوان ،طرف های تامین کننده قطعات یدکی و مهمات آمریکایی مورد نیازارتش ایران بودند.و طیف گسترده ای از تولیدکنندگان اروپایی سلاح های سبک و مهمات در بلژیک ، انگلستان ،فرانسه ،یونان ،هلند، نروژ، پرتغال، سوئد، سوییس و اسپانیا به تامین سلاح های ایران می پرداختند. و با وجود تکذیب های متعدد ،انگلیسی ها قطعات یدکی و بویژه موتورهای تانک های چیفتن را به ایران می فروختند.
اسراییلی ها با استفاده از طرف های واسطه در قبرس و ایالات متحده ودانمارک ونروژ، به معامله های تسلیحاتی با ایران دست می زدند. سوریه و لیبی با انتقال سلاح از طریق دریا و خاک ترکیه همراه با فروش ۱۹۰ تانک روسی ، با ایران همکاری داشتند. روسها نیز نفربرهای مورد نیاز ایران را تامین می نمودند.
اما خرید این مجموعه متنوع ازسلاح ها ، مشکلات زیادی را بویژه بدلیل کلاه برداری ها و خرید سلاح های مستعمل و خارج از رده برای ایران فراهم می کرد. در این دوره، بسیاری از نمایندگان تجاری ایران بدلیل دریافت پورسانت ، با فساد روبرو گردیدند. و ایران هرگز نتوانست همه قطعات یدکی و مهمات مورد نیاز برای هواپیماها و بالگردها و سایر تسلیحات ارتش آمریکایی خود را فراهم نماید. اما تقریبا تا پایان جنگ در بخش سلاح های ضدتانک ،موشک های زمین به هوای دوش پرتاب، سلاح های انفرادی، خودروهای زرهی ومهمات سلاح های کوچک با بحران بزرگی روبرو نشد.
در عین حال ،ایران به سوی تولید داخلی انواع سلاح پیش می رفت ودرزمان آتش بس، بسیاری ازسلاح های کوچک ومهمات آنها را تولید می نمود.
از سوی دیگر با پایان کشمکش های سیاسی در پایتخت، نیروهای نظامی ایران با آزادی بیشتری می توانستند به فعالیت بپردازند.البته (امام) خمینی واحدهای عقیدتی را از دخالت در امور نظامی بازداشت تا تنها به امور تبلیغی و گزارش دهی بپردازند. اینک زمان بهره گیری ازبرتری قدرت نیروی انسانی ایران آغاز شده بود و پاسداران توانسته بودند تعداد خود را در آگوست ۱۹۸۱به چند صد هزار نفر برسانند.
آنان کم کم با سرکوب کردها در ارومیه و سندج و پیرانشهر ومهاباد، آمادگی خویش را برای نبردهای بزرگ تر تقویت می نمودند و ارتش ایران نیز برای پشتیبانی از عملیات های آنان آماده می گردید.
در آن سال عراق ۱۴۰۰۰کیلومتر مربع از خاک ایران را در اختیار داشت و با ساخت
راه ها و انبارها و مواضع محکم همراه با استفاده گسترده از توپخانه و بالگرد ،نیروهای آنان تاحدودی از هم دور شده بودند و تمایل زیادی به حفظ موقعیت فعلی داشتند.و تا آن موقع فعالیت های شناسایی همچنان در میان ارتش عراق ،یک استثنا و نه قاعده به شمار می رفت.
۵ ۴) حملات پیروزی بخش متقابل ایران آغاز می گردد:
در ماه آگوست اولین حملات ایرانی ها در طول جبهه های نبرد ،شکل می گیرد و عراق در ۱۲ آگوست استفاده محدود از گاز های سمی را آغاز می نماید . ایرانیهای مستقر در غرب کرخه ، تلاش برای آزادی آبادان و بستن جاده بصره را آغاز می کنند . در ۲ سپتامبر عملیات ثامن الائمه آغاز می گردد ودر آن ۳۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ نیرو در موازات رود کرخه به سوی جاده مواصلاتی بصره به شمال عراق یورش می برند.آنان از پشتیبانی توپخانه و تانک های کوچک بهره می بردند و نیروهای عراقی مستقر در خوزستان که بین ۵۰۰۰۰ تا۶۰۰۰۰نفر بودند، هدف آن نبودند. و به دلایلی نامعلوم عراق در برابر حضور ۱۵۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰نفر در شرق کارون هیچ عکس العملی نشان نداد.و فقط همزمان با حمله ایرانی ها در ۲۶ سپتامبر ازسمت رود بهمنشیر به سوی آبادان ،عراق دست به دفاع از خود زد. ایرانی های مستقر در آبادان نیز ارتش عراق را در بخش های جنوب و شرق کارون تحت فشار قرار دادند.
از لحاظ تئوری تعداد نیروهای دو طرف برابر بود ،اما بدلیل پشتیبانی ضعیف
توپخانه عراق با۱۵۰ تا۲۰۰ توپ مستقردر تیررس این مناطق و ناتوانی در پشتیبانی هوایی از نیروها ، تعدادی از آنان در محاصره قرار گرفتند و آسیب های زیادی به ارتش عراق وارد گردید. آنان در بخشی از مناطق، دست به عقب نشینی تاکتیکی زدند و ضمن رها کردن سلاح های خود ، با قایق های کوچک ، از حلقه محاصره فرار کردند.
در این حمله ، در مجموع ۴۰۰۰ نفر از نیروهای دوطرف کشته و زخمی شدند و امنیت جاده اهواز آبادان تامین گردید. تهدیدات پیشین برای امنیت بندرهای ماهشهر و (امام) خمینی مرتفع شد و اهمیت استراتژیک خرمشهر برای عراقی ها بدلیل از بین رفتن موقعیت گذشته نظامی آنان ازبین رفت.
در این نبرد ایران بدون بهره گیری از توپخانه و پشتیبانی هوایی و با حمایت بالگردهایش به پیروزی رسید.
دلایل پیروزی ایران به شرح زیر است:
ـ فقدان آمادگی برای عکس العمل سریع از سوی عراق.
ـ عدم تمایل عراق به متحمل شدن آسیب های شدید و درمقابل همبستگی نیروهای معتقد به رژیم در ارتش و پاسداران ایران .
ـ ترابری مناسب و برنامه ریزی شده ایرانی ها برای نبرد و پرهیز از به دام افتادن در قتلگاه های ایجاد شده در مقابل مواضع عراق.
ـ استفاده ایران از آتش نیروهای توپخانه وتانک دربرابر مواضع ایستا و متمرکز ارتش عراق.
این نبرد نشان داد که برتری در قدرت آتش و پشتیبانی هوایی ، نمی تواند همواره عامل تعیین کننده باشد.و ترکیب نیروهای مختلف ایران می تواند با فرماندهی حرفه ای و ساختاریافته ،اثربخش باشد.
و این هشدار به غربی ها داده شد که ممکن است درنبردهای مشابه کم دامنه ، باوجود توانایی های کنونی در بخش قدرت آتش و پشتیبانی هوایی، با شکست مواجه گردند.
در ۱۰سپتامبر سقوط یک هواپیمای سی ۱۳۰ ایران که تعدادی از فرماندهان
عالی رتبه ارتش و سپاه را در خود جای داده بود، تا چند هفته باعث توقف حملات ایران شد.
در اواسط نوامبر ،صدام پیشنهاد یک آتش بس یک ماهه را مطرح کرد. ولی ایران با رد آن اعلام نمود که تا سرنگونی صدام به جنگ ادامه می دهد.و ایران با اجرای عملیات طریق القدس در بستان و هور العظیم ، منطقه نبرد را به مرزهای شمالی تر گسترش داد. با آزادی ۲۰۰کیلومتر مربع از خاک ایران در این عملیات ، علی رغم بارندگی های شدید فصلی در این منطقه و مشکلات فراوان در شناسایی آن و انتقال تجهیزات زرهی، بهت زیادی در میان فرماندهان عراق بوجود آمد. نیروهای سپاه در این عملیات منتظر آتش توپخانه ارتش نماندند وبا حمله پرتعداد و آغاز جنگ تن به تن ،توانستند بستان را آزاد نمایند و عراق با دادن ۱۰۰۰ کشته و ۵۰۰اسیر ، مجبور شد مواضع دفاعی جدیدی را در شرق سوسنگرد ،تدارک ببیند.
همزمان با آغاز جنگ روانی در مورد قتل عام اسرای عراقی توسط ایران ، تعدادی ازفرماندهان ارتش عراق برکنار گردیدند. و رهبران ایران دریافتند که پاسداران آنها بدون ساختارهای کلاسیک و طراحی عملیاتهای پیچیده و پشتیبانی های گسترده می توانند به پیروزی هایی دست یابند.
کمی بعد ودر عملیات فجر ۱ نیز ارتش ایران توانست ۱۰۰ مایل مربع از مناطق پیرامون قصرشیرین را آزاد نماید.
۵ ۵) سایر اتفاقات سال ۱۹۸۱:
در سال ۱۹۸۱ تقریبا هیچ بمباران استراتژیک و نبرد دریایی مهمی روی نداد. و قدرت دریایی بر روند جنگ هیچ تاثیری نداشت. و ارتش ایران تنها به بازرسی کشتی های مظنون به انتقال اسلحه برای عراق می پرداخت. و حفظ روابط تجاری ایران با دنیا بویژه از طریق امارات متحده عربی بدلیل واردات ۲ تا ۴ میلیارد دلاری مواد غذایی در هرسال ، از اهمیت بالایی برخوردار بود. در این سال هیچ یک از طرفین به انجام بمباران های استراتژیک علیه اهداف اقتصادی و غیر نظامی تمایلی نداشت. و
توانمندی های خود در این بخش را کمتر از حد لازم می دانستند. در ژوئن ۱۹۸۱ ایران برای اولین بار با نقض حریم هوایی کویت به این کشور حمله کرد. در ۱ اکتبر نیز ۳ فروند اف ۴ ایران با بمباران تاسیسات نفتی ام القصر ، دولت کویت را وادار به احضار سفیرش از تهران نمودند. و این حمله گام اول در جهت گسترش دامنه اقدامات سیاسی رهبران ایران بود که با راهپیمایی های برائت از مشرکان در حج و حمایت از شبه نظامیان بحرینی ، دنبال می گردید.
در این سال، شورای همکاری خلیج توسط ۶ کشور حاشیه جنوبی آن تاسیس شد تا در برابر صدور انقلاب ایران ، به مقابله پردازد. همزمان کویت و عربستان سعودی به عنوان حامیان اصلی عراق به پرداخت وام های هنگفت وکمک به انتقال تسلیحات مورد نیاز ارتش این کشور می پرداختند. و به دلایلی انقلابی و سیاسی و دیپلماتیک ، دولت ایران هیچگاه در صدد کاهش تنش های خارجی خود و ایجاد متحدانی در منطقه برنیامد. رهبران ایران با اهرم انقلاب خود در صدد مجازات دولت های دیگر و تغییر رفتارهای آنها بودند .اما ایران از توان نظامی کافی برای چنین اهدافی برخوردار نبود.
در نتیجه ،ایران بیش از همیشه در انزوای جهانی قرار گرفت و با آسیب های زیادی روبرو شد.
دراین سال آمریکا و انگلستان و شوروی، ناوچه های خود را به خلیج اعزام کردند و ایالات متحده با استفاده از هواپیماهای آواکس خود در صدد شناسایی اقدامات دو طرف برآمد. تلاش های بین المللی برای انعقاد قرارداد آتش بس، بی نتیجه باقی ماند و تنها در ماه های رمضان و محرم ،طرفین توافق کردند که از نبرد بپرهیزند. و (امام) خمینی بارها اعلام کرد که تنها شرط صلح ، سرنگونی صدام خواهد بود.
۵ ۶) ناکامی عراق در حملات خود و آزادسازی خرمشهر و خوزستان توسط ایران:
در زمستان ۱۹۸۱ ،ایرانیها حملات خود را از سر گرفتند. با تقویت نیروهای زمینی و ارائه آموزش های نبردهای شهری به پاسداران ، عراق همچنان تهدیدات ایران را جدی نمی گرفت و با طراحی چند حمله تبلیغاتی و نه هدفمند به گیلان غرب و بستان و نفت شهر ،در صدد بهبود جایگاه حزب بعث برآمد.
با تقویت نیروهای ایرانی در دزفول ،امکان آغاز حملات ایران در بهار طبیعی به نظر
می رسید. و با وجود پاره ای اقدامات پیشگیرانه ،آنها هرگز تصور چنین حمله ای را در ذهن خود ، نمی کردند.
در فوریه، ۶۵۰۰۰ تا۸۰۰۰۰ عراقی با ۴ لشگر ،در خاک ایران بودند. اما دراین مناطق گسترده اشغالی باید نیروهای بیشتری برای دفاع مستقر می گردید.
در ایران، فرماندهی نیروها که تعداد آنها به ۱۱۰۰۰۰نفر می رسید ، به سرهنگ صیاد شیرازی ،فرمانده ستاد مشترک ارتش سپرده شده بود . یک سوم این نیروها ارتشی و بقیه نیروهای آموزش ندیده مردمی و یا پاسداران بودند.
۵ ۶ ۱) عملیات فتح المبین ایران در شمال خوزستان :
ایران عملیات فتح المبین را با هدف تلاش نهایی برای آزادسازی خوزستان،رفع تهدید اشغال دزفول و بهبود پوشش راداری پایگاه دزفول در نیمه شب ۲۲ مارس از سمت غرب شوش و دزفول آغاز نمود. ایرانی ها با بهره گیری از ویژگی های مناسب طبیعی برای حرکت پیاده نظام و دشوار برای نیروهای زرهی عراق ، در جبهه ای به طول ۶۰ کیلومتر حمله خود را آغاز نمودند. در این نبرد ۷روزه که در آن نیروهای شبه نظامی بسیج و پاسداران با سلاح های انفرادی حاضر بودند ، ایران بخش هایی از مناطق اطراف خرمشهر را بدلیل ضعف عراقی ها در دفاع متقابل و حضور ارتش مردمی در یگان های ارتش کلاسیک ، آزاد نمود.در این نبرد ،صدام دستور عدم تغییر درمحل استقرار نیروها را صادر نموده بود و بدلیل ضعف در پشتیبانی از نیروها ، در نهایت به شکست عراق و نابودی نیمی از لشگر ۴ این کشور انجامید.
البته پاسداران ایرانی هم اشتباهاتی داشتند. آنها بدلیل عدم انتظار برای اجرای آتش توپخانه و یا فقدان آن ، تنها به یگان های تانک اتکا نمودندو نتوانستند درپیشروی های خود موفق گردند.
هر دو کشور در عملیات فتح المبین از بالگرد و هواپیما بهره بردند ،اما درمجموع اثربخشی اندکی داشتند.
چند روز بعد ودر ۳ مارس، نبردهای سنگینی درعین خوش، سومار،صالح آباد، گیلان غرب، پل سرذهاب و غرب دزفول روی داد که خسارات سنگینی به هردو طرف وارد گردید. ایران ۵۰۰۰ کشته و ۷۰۰۰زخمی و تلفات و اسرای عراق ۱۴۰۰۰تا ۱۵۰۰۰ نفر بود. ۴۰۰ تا ۵۰۰ تانک و نفربر و ۲۰۰ توپ عراقی ها و انبوهی از مهمات آنها در این نبرد از بین رفت و یا به غنیمت گرفته شد.
خبرنگاران غربی در گزارش های خود نوشته اند که اکثر سربازان اسیر عراق تا پای جان مقاومت نموده اند و عده اندکی بدون مقاومت تسلیم می گردیدند. بیشتر این اسرا به ارتش مردمی تعلق داشتند و پس از این شکست ، فرماندهان سیاسی این نیروها برکنار و فرماندهانی متخصص ،جایگزین آنها شدند.البته بدلیل خودکامگی صدام وتمرکز زیاد در فرماندهی نیروهای عراق، اصلاحات بوجود آمده ،تاثیرات اندکی داشت. ۴ سال بعد صدام به لزوم اصلاح اساسی نقاط ضعف ارتشش در راستای بهبود
انعطاف پذیری ، تخصص گرایی و اعطای استقلال به فرماندهان یگان ها پی برد.
۵ ۶ ۲) سوریه ،توان صادرات نفت عراق را نابود می کند:
همزمان با تلاش ایران برای تصرف خرمشهر ،ایرانیها به یک پیروزی بزرگ در خارج از صحنه نبرد دست یافتند.همان طور که پیشتر گفته شد عراق به دنبال نبردهای خلیج ، برای صادرات نفت خود به خطوط لوله ترکیه و سوریه وابسته بود.
ایران در مارس ۱۹۸۲ ،موافقت نامه ۱۰ ساله ای را برای مبادله نفت خود با محصولات کشاورزی سوریه منعقد کرد. بر این اساس،روزانه۱۷۴۰۰۰بشکه نفت به پالایشگاه های سوریه فرستاده می شد. بخشی از این نفت رایگان و بقیه با بهای ناچیزی در اختیار سوری ها قرار داده می شد. در مقابل سوریه صادرات نفت عراق از این کشور را به حالت تعلیق درآورد.در ۸ مارس نیز آنان مرز خود با عراق را به بهانه همکاری عراق با اخوان المسلمین سوریه ،بستند و دو روز بعد کل نفت ذخیره شده عراق در کشورشان را مصادره کردند. بدین ترتیب ظرفیت صادرات نفت عراق به ۳۰۰۰۰۰ بشکه در روز کاهش یافت. و در مجموع ظرفیت صادرات نفت عراق که در آغاز جنگ چند میلیون بشکه در روز بود تا ابتدای مارس ۱۹۸۱به ۹۰۰۰۰۰ بشکه و در ۱۰ مارس به۶۰۰۰۰۰ بشکه در روز رسید. و آنان باید تنها به درآمد خط لوله ترکیه که در پاره ای از موارد با خرابکاری روبرو بود ، اکتفا می نمودند. کاهش ۵ میلیارد دلاری مجموع درآمدهایشان در هر سال باعث لغو برنامه توسعه اقتصادی عراق شد و آنان حتی توانایی تامین مخارج ۱میلیارد دلاری ماهیانه جنگ را هم نداشتند.
در مقابل ایران در هر روز ۲ میلیون بشکه نفت صادر می نمود وبه دلیل عملیاتی بودن همه پالایشگاه های خود بجز واحد آبادان ،نیازمند سهمیه بندی نفت و بنزین نبود. اما در سایه رشد تورم ،ایرانی ها مجبور بودند که برای تهیه نیازهای خود به بازار سیاه پناه ببرند.
در آن سو، عراقی ها با حضور صدها هزار کارگر مصری و سودانی در کشورشان
می توانستند از آنها در ارتش خود به عنوان نیروهای داوطلب استفاده کنند. دولت مصر ۱.۵ میلیارد دلار سلاح و دولت اردن ،تعدادی سرباز در اختیار صدام قرار داد. همچنین کویت و عربستان با واریز درآمد ارزی حاصل از فروش ۳۰۰۰۰۰ بشکه نفت خود در هرروز به حساب عراق ،مقرر نمودند که پس از پایان جنگ این کمک ها را باز پس بگیرند. و در نهایت عراق توانست تا پایان جنگ از ۳۵ میلیارد دلار کمک خارجی بهره گیرد.
۵ ۶ ۳) عملیات آزادسازی خرمشهر(بیت المقدس):
به دنبال شکست ایرانی ها در آبادان ، آنان تلاش کردند که با تحکیم مواضع دفاعی خود ، راه را برای حفظ خوزستان و آزادی خرمشهر هموار کنند.در مناطق جنوبی خوزستان ،مناطق خشک ونیزارهایی وجود داشت که باید بر مبنای آنها هر اقدامی صورت می گرفت. و در صورت سقوط خرمشهر ، بصره با تهدیداتی جدی روبرو
می گردید. عراق ۹۰۰۰۰ نیرو در خوزستان داشت که ارتباط آنها با عراق بوسیله یک پل بر روی شط العرب حفظ می گردید. در خرمشهر سیاست زمین سوخته (نابودی همه بناها و درختان)اجرا شده بود تا دفاع از آن ساده تر گردد.ایجاد میدان های مین و سیم های برق فشار قوی در کنار ایجاد پایگاه های توپخانه با ذخایر مناسب در تیررس شهر خرمشهر،از دیگر اقدامات عراق بود.دو لشگر توپخانه و یک لشگر زرهی در کنار ۸تیپ ارتش مردمی عراق ، در خرمشهر مستقر بودند.آنان همچنان بر استراتژی دفاع ایستا و متمرکز پافشاری می کردند.
با افزایش اهمیت سیاسی سلطه بر خرمشهر بر موقعیت نظامی آن از سوی هر دوطرف ، این نکته فراموش شد که ارتباط این شهر از خاک عراق تقریبا جدا گردیده بود. همواره ایجاد دفاع زنجیره ای می تواند به یک دام بالقوه تبدیل گردد و در این نبرد اگرچه ورود ایرانی ها به این زنجیره مستحکم دفاعی بسیار مشکل بود، اما خروج از آن برای خود عراقی ها نیز به راحتی ممکن نبود. در آن زمان ۱۵۰۰۰۰ایرانی در اطراف خرمشهر و جنوب خوزستان قرار داشتند که با فرماندهی ستاد مشترک ارتش ، به عملیات می پرداختند. و با وجود اختلافاتی میان پاسداران و ارتش، بدلیل فضای انقلابی و مساله دفاع از مرزهای ملی و پس از دو پیروزی اخیر ، آنان با روحیه ای مقاوم می جنگیدند. نیروهای ایران در ۳۰آوریل ۱۹۸۱، در شب و بدلیل خنثی کردن حملات هوایی و توپخانه ای عراق ،از سه طرف به خرمشهر یورش بردند . با وجود دفاع خوب عراقی ها، موج گسترده حملات انسانی نیروهای ایران ،سرانجام به شکست ارتش عراق منجر شد. در روزهای بعد نبرد در اطراف خرمشهر و آبادان و کارون ادامه یافت و با ناکامی عراق درانجام پاتک های متقابل در۳ و۴ می، آنان در حمیدیه و هویزه نیزبدلیل کمبود نیرو با شکست دیگری روبرو شدند. در این نبردها ایرانی ها بصورتی غیر منتظره از بالگردهای تهاجمی خود علیه عراقی ها و پاسگاه فرماندهی ارتش عراق در شلمچه و شهر فکه استفاده نمودند.
در یک هفته، ایرانی ها در منطقه ای به طول ۳۰ کیومتر از ایستگاه حسینیه تا حوالی خرمشهر پیشروی کردند و تنها راه ارتباطی سربازان عراقی با خاک کشورشان راتهدید نمودند.
در ۹ می آخرین مرحله عملیات آغاز گردید. با قطع ارتباط و محاصره شدن عراقی ها تعداد زیادی تانک و خودروی زرهی و توپ ، به دست ایرانی ها افتاد.و با عقب نشینی عراق ،آنان مواضع دفاعی خود را از دست دادند.در ده روز بعد که ایران برای تصرف خرمشهر آماده می شد ، عراق به تحکیم مواضعش می پرداخت.خرمشهر برای عراق به یک دام و نه یک دژ مستحکم فاقد عمق استراتژیک تبدیل شده بود .ارتش عراق فاقد نیروهای پشتیبان بود و با وجود مقاومت همه جانبه، دو لشگر عراق در خرمشهر به محاصره درآمد و آنان راهی به جز تسلیم ویا فرار از طریق شط العرب وبرجای گذاشتن تسلیحات شان نداشتند. پس از ده روز نبرد سخت ، یک یگان پاسداران جاده تدارکات رسانی عراق را در ۲۱ می تصرف نمود و با موج حملات نیروهای ایرانی ، این شهر به محاصره کامل درآمد. در ۲۲ می ۷۰۰۰۰ ایرانی در برابر ۳۵۰۰۰عراقی که ۱۵۰۰۰ تا۲۲۰۰۰ نفر آنان در دام افتاده بودند ،به صف آرایی پرداختند. پس از نبردهایی دامنه دار بر سر تسخیر موانع دفاعی، جنگ خیابانی آغاز شد و با وجود استقرار
آتش بارهای دارای مهمات فراوان عراق در آن سوی شط ،امکان هدف گیری دقیق و اثربخشی برای آنان وجود نداشت.
در این زد و خوردها ،همه روزه عراق ۱۰۰ سورتی پرواز انجام می داد که بدلیل فقدان سلاح های هدف گیری در شب و نزدیکی نیروها به هم ،تاثیر چندانی نداشت.ایران هم از بالگردهای خود در حجمی محدود بهره برد، ولی در مجموع هیچ نبردهوایی ای روی نداد.
در مجموع، در ۲۴ می و به دنبال فرار ارتش عراق از خرمشهر از طریق شط العرب ، ۱۲۰۰۰ عراقی به اسارت در آمدند و گفته ایران در مورد انهدام کامل دو لشگر مکانیزه و دو تیپ مرزبانی عراق می تواند صحیح باشد.
در همین ماه ،پاسداران با بهتر شدن وضعیت جوی ،عملیات هایی علیه کردها در مرزهای شمالی انجام دادند.
در ماه می این سال ، پاسداران ایران در قصر شیرین و سومار دست به عملیاتی ناموفق زدند که بدلیل مواضع مستحکم عراق در کوه های این منطقه، به موفقیتی دست نیافتند.
۵ ۷) پایان مرحله دوم جنگ:
تصرف خرمشهر را باید آخرین اتفاق در مرحله دوم جنگ و بازپس گیری بیشتر مناطق تصرف شده از خاک ایران دانست. در این مرحله و پس از آن ، عراق برای دفاع از مناطق تصرف شده اش ، نیاز به نیروهایی بیش از نیروهای در اختیارش داشت و برتری این کشور در بخش جنگ افزار ،عملا رو به افول نهاد.
از۲۲ مارس تا۲۴ می و به مدت دوماه ،عراق ۵۵۰۰کیلومترمربع از متصرفاتش را از دست داد و ۳۰۰۰۰تا۵۰۰۰۰ کشته و زخمی ، ۲۵۰۰۰اسیر، نابودی ۲۰۰تانک ، ۴۰۰ خودروی زرهی و صدها توپ و خمپاره انداز، از نتایج حملات ایران بود.و عراق بیش از هرچیز از نتایج عدم تخصص گرایی در ارتش خود ، ناتوانی در انعطاف پذیری و ساختار سیاسی در فرماندهی و کنترل خویش آسیب دید.
درسایه این اتفاقات، صدام باپیشنهاد برقراری صلح و اعلام آتش بس یک طرفه برای اعزام نیروهایش به لبنان درجهت مقابله با تجاوزات ارتش اسراییل ، توانست همراهی کشورهای دیگر و سازمان ملل را بدست آورد.اما (امام) خمینی اعلام کرد ایران فقط با انعقاد معاهده صلح در صورتی موافقت می نماید که با سرنگونی صدام همراه باشد. اما با وجود عقب نشینی نیروهای عراقی از اکثر مناطق ایران درتابستان ۱۹۸۲ ، گامی در جهت انعقاد معاهده صلح برداشته نشد.رهبران ایران در اظهارات خود اعلام می نمودند که تنها پس از سرنگونی دولت صدام ،پذیرش آغاز جنگ از سوی عراق، بازگشت ۱۰۰۰۰۰ عراقی اخراج شده،پرداخت ۱۰۰میلیارد دلار غرامت و به رسمیت شناخته شدن معاهده۱۹۷۵ الجزایر ،حاضرند آتش بس را به رسمیت بشناسند.
پیروزی ها و خواسته های ایران ،باعث بهت زدگی رهبران دنیای عرب شده بود.صدام نیز به کمک کشورهای متوسط عرب نیازمند گردیده بود .لغو برپایی اجلاس کشورهای عضو پیمان عدم تعهد در بغداد با وجود هزینه های نیم میلیارد دلاری انجام گرفته ، ضربه دیگری به صدام بود که در آرزوی ریاست ۳ساله براین اجلاس به سر می برد.
با کاهش محبوبیت صدام ، وی مجبور شد که دست به تغییرات گسترده ای در شورای انقلاب و فرماندهان ارتش عراق بزند.پرداخت کمک های جبرانی به خانواده های قربانیان، توجه به شیعیان ،ایجاد پروژه های عمرانی درنجف و کربلا و تعمیر اماکن مذهبی این دو شهر و تاکید بیشتر بر ملی گرایی و عربیسم از دیگر طرح های دولت وی به شمار می رفت.
اقدام بعدی ایجاد و تقویت خطوط دفاعی در سراسر جبهه های نبردوایجاد دریاچه های مصنوعی در خوزستان بود.
در آن سو ایرانیها که غنایم جنگی زیادی به تصرف درآورده بودند ، در شیراز به آموزش نیروهایشان برای به کارگیری این سلاح ها می پرداختند.ایران که با تلفات و زخمیهای زیادی روبرو شده بود، همچنان با شورش های شهری و زد و خورد مسلحانه با مجاهدین خلق و توده ای ها روبرو بود. این اتفاقات و دستگیری قطب زاده به اتهام تلاش برای ترور (امام) خمینی ، بر آمادگی و روحیه نیروهای حاضر در جنگ تاثیر می گذاشت و تلاش های(امام) خمینی برای اتحاد پاسداران و ارتش را با مانع روبرو
می نمود.کمی بعد با اعدام ۷۰فرمانده ارتش ایران به جرم همکاری با قطب زاده وزیر خارجه وقت ایران
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/7a140ce9ab88c6db3.jpg


-

حسنعلی ابراهیمی سعید
13th June 2015, 12:48 AM
بخش ششم


در ژوئن ۱۹۸۲ ،دامنه ی پیروزی های ایران به قدری افزایش یافت که وسوسه ی حمله به عراق غیر قابل مخالفت می نمود. ایران مقاومت های عراق در خوزستان را در هم شکسته و چند یگان از منظم ترین یگان های عراق را شکست داده ویا آن ها را کاملاً منهدم ساخته بود. نیروی هوایی عراق در هیچ یک از این جنگ ها، تأثیر گذار نبود و آشکار بود که عراق به دلیل از دست دادن صادرات نفت خود با مشکلات اقتصادی، مواجه شده است. نا آرامی های اندکی هم در شهر های شیعه نشین جنوب عراق دیده می شد و به نظر می رسید عراق در برابر حرارت انقلاب ایران، هیچ دفاع مشخصی ندارد.

● مرحله سوم: تلاش های ایران برای فتح عراق: ژوئن ۱۹۸۲ ـ مارس ۱۹۸۴


۶) اولین حمله ی گسترده ی ایران علیه عراق:


مشخص نیست که ( امام) خمینی و حامیان او در تصمیم برای اشغال عراق تا چه اندازه جدی بودند. براساس برخی از گزارش هایی که در سال ۱۹۸۸ انتشار یافت، (امام) خمینی و اطرافیان او، تصمیم نداشتند که پس از آزاد سازی تمام قلمرو ایران، به جنگ ادامه دهند. این در زمانی بود که ایران متحمل خسارت های سنگینی شده بود. اما در مورد درستی این مسئله تردیدهایی وجود دارد.


( امام) خمینی طی اظهاراتی اعلام کرده بود ایران توانایی آن را ندارد که در ابتدای جنگ، عراق را فتح کند، و چنین جمله ای به این احتمال بر می گشت که صدام حسین از قدرت بر کنار خواهد شد و برخی قیام های صورت گرفته در عراق، شرایط این رژیم را تغییر خواهد داد. علاوه بر این، ( امام) خمینی در اختیار گرفتن اماکن مقدس عراق را یکی از اهداف انقلاب نام برده بود و آن را گام اصلی در آزاد سازی قدس می دانست.


در ژوئن ۱۹۸۲ ،دامنه ی پیروزی های ایران به قدری افزایش یافت که وسوسه ی حمله به عراق غیر قابل مخالفت می نمود. ایران مقاومت های عراق در خوزستان را در هم شکسته و چند یگان از منظم ترین یگان های عراق را شکست داده ویا آن ها را کاملاً منهدم ساخته بود. نیروی هوایی عراق در هیچ یک از این جنگ ها، تأثیر گذار نبود و آشکار بود که عراق به دلیل از دست دادن صادرات نفت خود با مشکلات اقتصادی، مواجه شده است. نا آرامی های اندکی هم در شهر های شیعه نشین جنوب عراق دیده می شد و به نظر می رسید عراق در برابر حرارت انقلاب ایران، هیچ دفاع مشخصی ندارد.


در ماه های ژوئن و جولای سال ۱۹۸۲ کمتر کسی از اطرافیان ( امام) خمینی حرف از اعتدال می زد. جنگ داخلی در پایتخت، و کودتاهای پی در پی، تمایل برای تشویق عملکرد نظامی را تقویت می کرد. در روز های پایانی ژوئن و اوایل جولای،(امام) خمینی و دیگر سخن گویان سرشناس ایران اشاره هایی هم به این واقعیت داشتند که به زودی ایران تهاجماتی را علیه عراق ترتیب خواهد داد.


۶ ۱) وضعیت نیرو های ایرانی و عراقی در آغاز تهاجمات ایران به عراق:


این اشاره ها به زودی به واقعیت پیوست. سومین مرحله جنگ زمانی آغاز شد که ایران نزدیک به پنج لشکر را برای فتح بصره بسیج کرد. در این برهه از جنگ، تعداد نیرو های هر لشکر ایران بسته به تعداد پاسداران و بسیجی هایی که نیرو های «مهاجم» یا همان نیروهای حمله را تشکیل می دادند،۱۲۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰ نفر بود. آنها از یگان های زره پوش و توپخانه بهره می بردند. همچنین از پیاده نظام قدرتمندی نیز برخوردار بودند که برای استفاده در حملات جبهه ای و حملات موج انسانی، سازمان یافته و می توانستند بر هر گونه مقاومتی غلبه کنند.


آرایش نیرو های ایرانی به گونه ای صورت گرفته بود که به فرماندهان اجازه می داد حجم عظیمی از نیروهای پیاده را در حملات پی در پی پلکانی و یا «موجی» به کار گیرند. همچنین این آرایش اجازه می داد تاکتیک هایی به کار گرفته شود که در بازپس گیری خوزستان و خرمشهر موفق عمل کرده بود. با این حال این آرایش مفید اشکالات عمده ای هم داشت.


این نیرو ها نمی توانستند سریع و مؤثر مانور دهند، خصوصاً زمانی که نیرو ها درگیر جنگ می شدند. فرماندهی و کنترل با دشواری هایی رو به رو بود. عناصر پاسدار در رهبری حمله، نیمه مستقل عمل می کردند و معمولاً هماهنگی میان پیاده نظام و توپخانه ضعیف بود. حرکت مستقیم نیروی های ایرانی به سمت خطوط دفاعی عراق، که در شب ممکن بود، عراق را در استفاده از نیروی هوایی و توپخانه ی خود دچار مشکل می کرد. ایران نیز توانایی حمایت هوایی و توپخانه ای را نداشت به جز زمانی که برای حمله پیاده نظام آماده می شد.


سازماندهی نیرو های ایرانی و تاکتیک های حمله به شدت با تجربه ی موفق آنها پیوند خورده بود. زمانی که موج نیروهای پاسداران و بسیج شروع به پیشروی می کرد، فراتر از کنترل تاکتیکی وفرماندهی ، بسیار عالی بودند.


فرماند هان نیز از نظر ایدئولوژیکی خود را ملزم به دست یابی به اهداف یا «شهادت» کرده بودند، در زمانی که عموما هیچ نقشه ی جایگزینی در دست نداشتند. همچنین فراخوان نیرو هایی که عقب نشینی کرده و یا اگر برای عقب نشینی موفق آموزش کافی ندیده بودند، کار دشواری بود. همچنین برای نیرو های زرهی، جدای از حمایت کردن از پیاده نظام، اغلب اوقات نقش دیگری تعریف نشده بود. نیروی زرهی ایران گاهی می توانست یک نیروی عراقی را دور بزند، اما توانایی آن را نداشت که بدون حمایت پیاده نظام علیه مقاومت های عراق دست به مانور های عمیق بزند و قسمت عمده ی نیروی پیاده نظام ایران فاقد تجهیزات و توانایی های کافی بود که بتواند همانند نیرویی مکانیزه عمل کند.


همچنین تاکتیک های ایران نشان داده بود که در فراهم آوردن و استفاده کردن از یک شکاف، مشکلات اساسی دارد. عموماً نیرو های پیاده نظام تجهیزات انفرادی شان را حمل می کردند و زمانی که در تک های پلکانی پیشروی می کردند، پشتیبانی آنها به کمک سیستمی کاملاً ابتدایی صورت می گرفت. سیستم پشتیبانی تا زمانی از کارایی بر خوردار بود که نیرو های ایرانی مجبور به عقب نشینی نبوده و یا نقشه ی خود را تغییر ندهند. اما زمانی که نیرو ها نیاز به سازماندهی مجدد داشتند و یا به سرعت پیش می رفتند، سیستم پشتیبانی فرو می ریخت. همچنین مرحله ای در نظر گرفته نشده بود که در آن نیرو های پیاده و زرهی، حمله ای مکانیزه را ترتیب دهند و به دنبال پاسداران که خط دفاعی عراق را در هم شکسته بودند، از پیروزی هاب اولیه خویش، بهره برداری کنند.


تا زمانی که ایران می توانست حجم نیروی انسانی و تجهزات خود را افزایش دهد و نسبت به عراق تمرکز نیروها و برتری خود را بالا ببرد، این مشکلات برای ایران جدی تلقی نمی شد. نسبت مطلوب نیرو ـ فضا در خوزستان و تاکتیک های دفاعی ایستای عراق، به ایران این امکان را داد که سرزمین های خود را آزاد سازد. این حقیقت را نیز باید در نظر داشت که نیرو های عراقی در ایران برای هدفی می جنگیدند که تقریباً غیر عملی بود. در حالی که نیرو های ایرانی برای دفاع از سرزمین خود مبارزه می کردند. در حالی که کسی نمی تواند قدرت جنبه های روحی و ایدئولوژیک جنگ را محاسبه کند، شکی نیست که نیرو های ایرانی طی سال های ۱۹۸۱ و ۱۹۸۲ با آرزوی مردن (شهادت) می جنگیدند و این برای نیرو های عراقی ترس آور و وحشت آفرین بود.


با این حال عراقی ها اینک برای دفاع از خاک خود می جنگیدند،اما همچنان به نگهداری خطوط دفاعی خود در خاک ایران ودرنزدیکی قصر شیرین، نفت شهر، سومار، مندلی، مهران و موسیان ادامه می دادند. همانند شوروی سابق در جنگ جهانی دوم، این جنگ، جنگ صدام حسین بود که به منازعه ای ملی تبدیل شده بود و هر یک از سربازان عراقی اکنون می توانستند آن را درک کنند.


با تمام خسارات وارد آمده، عراق در نیروی هوایی خود به نسبت۴ به۱ برتری داشت. برتری این کشور در نیروی زرهی و توپخانه ای مؤثر به نسبت ۳به۱ بود و در نیروی پیاده نظام و حوزه ی تدارکات خود از یک برتری کامل بر خوردار بودند. عراق اکنون به دفاع از مواضع خود می پرداخت و خطوط ارتباطی عالی به او کمک می کرد تا امکان پشتیبانی و تقویت بسیار سریع تر را مقدورسازد. عراق همچنین نیروی نظامی تقریباً مشابهی را در ارتش سوم خود در اختیار داشت و آن را در اطراف بصره مستقر ساخته بود : حدود ۷۰۰۰۰ تا ۹۰۰۰۰ نفر.


عراق یگان های ارتش مردمی خود را از فرماندهان نالایق پاکسازی کرد و همانطور که از پیش آموخته بود، به جای این که آنها را به خط مقدم اعزام کند و با این کار نقطه ی ضربه زدن برای ایران فراهم آورد، آنان را تحت فرمان نیرو های پرسنل ارتش خود درآورد. این امر همچنین ناشی از تجربه خوزستان و خرمشهر بود. همچنین عراق تمام نیزارهای جنوب هویزه را به سنگری مستحکم تبدیل کرد.


خط مستحکمی از خاکریز در ناحیه ی مرزی در قسمت شرقی جاده ی اصلی شمال جنوب عراق بنا شد. تعداد زیادی از جاده های فرعی به کمک جاده های کوچکتر شمال ـ جنوب، به خطوط مقدم می رسیدند. این جاده های بلافاصله در پشت خاکریز مرزی قرار می گرفتند. «کمربند آتش» مشخصی جلوی خاکریز وجود داشت و در تمام طول خاکریز برج دیده بانی و نقاط آتش مستقر شده بود. از این نقاط به کمک تانک های مستحکم دفاع می شد، و تعداد زیادی ضد هوایی و توپ مستقر شده بود که از آنها برای «شلیک» کردن به سمت نیروهای مهاجم ایرانی استفاده می شد. عراق از ادواتی چون خمپاره انداز، میدان مین و سیم خاردار استفاده ی بسیار گسترده ای کرد. در هر نقطه ای که ممکن بود، عراق آب را وارد منطقه می کرد تا بدین وسیله موانع دفاعی بیشتری به وجود آورد.


در عقبه ی هر خاکریز،یک یگان توپخانه قرار داشت و چینش آنها به گونه ای بود که در مواقع اضطراری می توانستند یکدیگر را تقویت کنند. مخازن مرکزی پشتیبانی مهمات و تدارکات در لایه ی بعدی قرار می گرفت. در تمام نقاط به منظور تغذیه ی جبهه و جلوگیری از اتمام مهمات، انبار ها سرریز شده بودند. استحکاماتی که برای بصره و دیگر مناطق شهری در جنوب ترتیب داده شده بود، متشکل از حلقه ها یا نیم دایره هایی مشابه بود. با اینکه عراق چنین سیستم دفاعی مستحکمی در عمق خاک خود بنا نکرده بود، اما در اواسط سال ۱۹۸۲ چنین استحکاماتی را برای بصره فراهم آورد.


این ساختار همچنین مشکل فرماندهی و کنترل را ساده می کرد، زمانی که عراق متوجه می شد ایران حمله ی اصلی خود را از کدام نقطه آغاز می کند. حمله ی ایران به استحکامات گسترده ی کاملاً مسلح و مجهز عراق نیز در این فهم مؤثر بود. فرماندهان عراقی می توانستند از توپخانه برای حمله به نقاط مورد نظر استفاده کنند. جنگنده ها و بالگرد ها ،کمربند آتش کاملاً تعریف شده ای را در اختیار داشتند. موانع دفاعی به عراق اجازه تقویت بیشتر شمال و جنوب را می داد. در حالی که نیرو های ایرانی از عقبه ی خود بسیار دور بودند وامکان ارتباط سریع با آن را نداشتند تا بتوانند از شکافهای تاکتیکی استفاده کنند.


خلاصه این که شرایطی که در چند ماه گذشته به نفع ایران رقم خورده بود، اکنون از فاقد استفاده خارج بود. همچنین لازم به ذکر است که هر دو طرف از انجام مانور های مدرن جنگی عاجز بودند. تحرکات نسبتاً کوچک و افزایش فاصله نیروها از همدیگر، بهم ریختگی بسیار و مشکلات فرماندهی و پشتیبانی قابل توجهی را به وجود آورد.


۶ ۲) عملیات رمضان، به سمت بصره:


اولین تلاش ایران برای فتح عراق ،عملیات رمضان المبارک نام داشت. این عملیات در ماه رمضان و در شب ۱۳ ۱۴ جولای ۱۹۸۲ آغاز شد. عناصر چهار لشکر که پاسداران هدایت آنها را بر عهده داشتند، استحکامات مرزهای شلمچه را مورد حمله قرار دادند. هدف آشکار حملات این بود که ارتباط جاده های جنوبی با بصره را قطع کرده و شهر را جدا کنند. برنامه ریزی حمله ی ایرانی ها تقریباً کامل بود. حمله در شب و از تالاب های جنوبی هویزه آغاز شد. نیرو های ایرانی به سرعت از استحکامات مرزی عبور کرده و به سمت خط اصلی دفاع در عقبه سپاه عراق، حمله بردند. نیرو های ایران تقریباً ۲۰ کیلومتر در عرض و کمتر از ۱۰ کیلومتر در عمق نفوذ کردند.


به هر حال نیرو های ایرانی رو در روی خط اصلی دفاع عراق قرار گرفتند. نتیجه این بود ایران مکرراً سعی کرد از موضعی عبور کند که عراق در آن مواضع استحکامات دفاعی خوبی داشت و در مجموع قدرت آتش، خصوصاً قدرت آتش توپخانه ای آنها برتری کامل داشت. هر دو طرف تلفات سنگینی متحمل شدند، اما تلفات نیرو های ایرانی سه تا چهار برابر بود. حمله ی ایران نیز به سرعت زمین گیر شد. این امر به عراقی ها اجازه داد نیرو های ایران را از دو جناح دور بزنند. در حالی که مانور عراقی ها فاقد سرعت و «ظرافت» کافی بود، اما تأثیر به سزایی داشت. نیرو های ایرانی در یک دام سه طرفه گرفتار شدند و تا نقطه ی آغاز حرکت خود عقب نشستند.


سپس جنگ تبدیل به جنگ فرسایشی توپخانه ای شد. این جنگی بود که عراق برای پیروزی در آن به خوبی تجهیز شده بود. برتری توان توپخانه ای و قدرت نیرو های زرهی عراق می توانست علیه نیرو های ایرانی به کار گرفته شود، نیرو هایی که اینک تقریباً انسجام خود را از دست داده بودند و به کندی حرکت کرده و عکس العمل نشان می دادند. جنگنده ها و بالگرد های عراق تلفات و خسارات چندانی را به بار نیاوردند، اما در انجام امور پشتیبانی بسیار خوب عمل کردند. آثاری در دست است که نشان می دهد در این دوره ، توپخانه ی عراق از «گاز اشک آور» (CS) و یا گاز های ناتوان کننده (incapacitating ) استفاده می کند. به نظر می رسد استفاده از این گاز ها در درهم شکستن نیرو های ایران مؤثر بوده است، و شاید بر تصمیم گیری عراق در استفاده های بعدی از گاز های سمی ، مؤثر بوده است.


با اینکه دو تیپ زرهی عراق متحمل خسارات سنگین شده بود،اما در مقابل ایران عناصر اصلی خود را هم در لشکر پیاده نظام و هم در لشکر زرهی از دست داد. ایران همچنین حجم عظیمی از نیروهای توپخانه ای و زرهی و انسانی خود را از دست داد. ایران باید حمله ی خود را متوقف می ساخت و در مورد آن، تغییر عقیده می داد. در عوض، ایران نیرو های خود را دوباره جمع کرده و از موقعیتی نزدیک به زید، در ۲۱ جولای حمله ای مشابه را ۱۵ کیلومتر به سمت جنوب، آغاز کرد.


این حمله ی ایران باز هم در شب انجام شد و این بار به جای یک محور، از دو محور صورت گرفت. این حمله موفق تر عمل کرد و خط دفاعی عراق را شکست. اما ایران در دفاع از جناحین خود شکست خورده و در مقابل ضد حمله ی آهسته ی عراق فاقد دفاع زرهی بود. ایران با حداقل دستاورد، عقب نشینی کرد و تقریباً ۱۰۰۰۰ نفر را از دست داده و ۳۰۰۰ نفر را هم از نیروهای عراق کشت.


علیرغم خسارات وارد آمده به ایران و اینکه ایران هیچ نشانه ای از حمایت شیعیان عراق بدست نیاورد، آنان در ۱ آگوست ۱۹۸۲ برای سومین بار دست به حمله زدند. با این حال، ایران متحمل خسارات بسیاری در نیروی انسانی و ادوات نظامی شد و تا حد زیادی برتری خود را نیز از دست داد. محور جدیدی که ایران وارد عملیات خود کرد، از حد فاصل میان زید و ماشوا کار خود را آغاز کرد، اما طی چند روز ساختار نیروهای ایران ، درهم شکست. در این زمان ۲۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ نفر از نیرو های ایران کشته و یا به شدت زخمی شدند و ۲۰ تا ۲۵ درصد از تجهیزات نیز نابود گردید.


این خسارات نشانگر آن بود که هزینه ی ایران بیش از هزینه ی عراق در خرمشهر بود. ایران حجم قابل توجهی از نیروی انسانی آموزش دیده و با تجربه ی خود را از دست داد. همچنین تجهیزات ایران متحمل خسارات جدی شده بود. در واقع این خسارات باعث شد ایران در مورد دیگر حملات گسترده خود در بقیه فصل تابستان، تأمل کند. همچنین این خسارات،حاکی از دشمنی میان فرماندهان نظامی و ملاها بود و نیز مشکلاتی را در جذب نیرو نشان می داد.


با این وجود بعضی از عناصر رهبری در ایران، عملیات رمضان را به نوعی پیروزمند می دیدند، از این جهت که عراق را مجبور کرد وارد جنگی فرسایشی گردد که احساس


می کردند عراق توان ادامه دادن آن را نخواهد داشت. با این حال به نظر می رسید که استراتژی اساسی ایران نوعی پتک بر سندان کوبیدن است. ایران در نهایت با یورش به استحکامات عراق، نیرو های خود را در هم شکست و تنها دستاورد هایی سمبلیک کسب کرد و پس از آن ماه ها به انتظار نشست تا توانایی های تهاجمی خود را بهبود ببخشد. این حملات مکرر همچنین کادر فرماندهی، نیروی انسانی آموزش دیده و تجهیزات ایران را کاهش داد. این حملات ایران را از ادواتی که باعث برتری نیروی انسانی می شد، محروم کرد و حمایت مردمی از جنگ، روحیه ی نظامیان و بستر نیرو گیری را کاهش داد.


همچنین در نظر داشتن این نکته مهم است که عملیات رمضان حاکی از تغییر اساسی در اعتقادات مستبدانه ی رهبران عراق و ایران بود. موفقیت های عراق در اوایل سال ۱۹۸۲، به نظر می رسید (امام) خمینی را متقاعد کرده است که نیرو های انقلابی زمانی به موفقیت دست می یابند که از تاکتیک قربانی شدن و شهادت بهره بگیرند. این دیدگاه همچنین به وسیله ی اصول مذهبی وی و مشکلات دائمی که در وفاداری پرسنل نیروی نظامی ایران وجود داشت، تقویت می شد. با اینکه احتمالاً بعضی از اطرافیان (امام) خمینی با او هم عقیده نبودند، و رهبرانی چون منتظری و رفسنجانی در موقعیت های معینی، احتیاط بیشتری به خرج می دادند، درمجموع به نظر می رسید بسیاری از فرماندهان و مقامات رسمی پاسداران، به اندازه ی کافی با او هم عقیده هستند و این باعث می شد تغییر شیوه ی جنگ و سازماندهی نیرو های ایرانی، بسیار دشوار شود.


در نتیجه ایران نتوانست توجه کافی بر حرفه ای ساختن ارتش خود مبذول دارد. همچنین در نیرو گیری، آموزش و سازماندهی پاسداران نیز همین اتفاق افتاد. ادامه یافتن نیرو گیری تا پایان جنگ بستگی به شور و اشتیاق انقلابی و فشار ایدئولوژیکی داشت، اما هیچگاه ایران به حد اعلای نیروی کار خود نرسید. دشمنی و فقدان همکاری میان پاسداران و نیرو های پرسنل، هرگز به پایان نرسید. برای پاسداران، وفاداری و اعتقاد جای خود را به تخصص گرایی داده بود. اما انطباق سازمان نظامی با تاکتیک ها که می توانست باعث موفقیت ایران در اوایل سال ۱۹۸۲ شود، موفقیت ایران را در ادامه جنگ محدود کرد.


در مقابل، بسیاری از مشکلاتی که باعث شده بود صدام حسین در حمله به ایران متحمل هزینه ی بسیاری شود، کمتر از آنی بود که باعث شود عراق نتواند به دفاع از خود بپردازد. در حالی که رویکرد ایستای عراق به جنگ، برآن بود که جنگ را برای چندین سال ادامه دهد ـ و این کار هزینه های سنگینی را در جزایر مجنون، فاو و بعد ها در محاصره ی بصره بر عراق تحمیل کرد ـ اما آنان در توزیع نیرو های خود،روز به روز موفق تر عمل میکردند. همچنین عراق قادر بود با استفاده از توان آتش خود به موفقیت های بزرگتری دست یابد.


در حالی که هیچ یک از دو طرف ، رهبری سیاسی روزآمدی که شایسته یک جنگ باشد را از خود به نمایش نگذاشتند، این صدام حسین بود که مسئله ی پشتیبانی و تاکتیک را بهتر از رقبای ایرانی خود درک کرد. عراق در تمام طول جنگ مواضع مقاومت و استحکامات خود را بهبود می بخشید. این کشور انبار های سلاح و تدارکات بسیار غنی را بنا کرد و مدام به دنبال افزایش سطح کیفیت تکنیکی آنها بود. عراق دائماً شبکه ی


جاده ای خود را گسترش داده و به تعداد وسایل ترابری خود می افزود و توان ترابری و پشتیبانی از نیرو های خود را بالا می برد. در حالی که عراق تا آخرین سال های جنگ تنها به موفقیت هایی محدود دست یافت، این کشور همواره می کوشید سطح آموزش نیروی زرهی، پیاده، توپخانه ای و هوایی خود را افزایش دهد. رهبری سکولار عراق نه تنها از توسعه و ترفیع نیرو های خود حمایت کرد، بلکه در تغییر شرایطی که رهبری مذهبی ایران دچار آن بود، عملگراتر بود.


در ضمن، موفقیت عراق در دفاع چندین تأثیر استراتژیک بر جای گذاشت. این حاکی از آن بود که در ادامه جنگ از حمایت مردمی و توانایی نظامی برخوردار است. این مسئله نشان داد که اعراب ایرانی در حمایت از عراق مهیا تر از شیعیان عراق در حمایت از ایران هستند. همچنین روشن شد که ایران در صدد فتح عراق است و به همین خاطر،دیگر کشورهای دنیا کمک های با ارزشی را به صدام حسین و رژیم وی کردند. این حمایت ها باعث شد بعد ها انتقاد هایی به کمک های اعراب شود و نیز غرب و شوروی که تلاش می کردند مطمئن شوند ( امام) خمینی در فتح عراق و استیلا یافتن بر خلیج موفق نخواهد بود، زیر سؤال رفتند. این مسئله همچنین باعث شد شوروی دوباره به سمت عراق متمایل گردد، البته بخشی از این مسئله به دلیل افزایش روز افزون نگرش ضد شوروی ایران و تعقیب قضایی اعضای حزب توده بود. از سوی دیگر ، به همین دلیل فرانسه حمایت ها و تجهیزات بیشتری در اختیار عراق قرار داد و ایالات متحده با به راه انداختن «عملیات بدون روزنه» (operation staunch)، هر چه بیشتر تلاش کرد که مانع انتقال تسلیحات به ایران شود.


۶ ۳) کاهش تهاجمات ایران در سال ۱۹۸۲ :


حمله ی بعدی ایران، به جای عراق کرد های ایرانی را مورد هدف قرار داد. کرد ها ،تنها قومیتی بودند که همچنان با حکومت (امام) خمینی در حال جنگ بودند و مشخص بود که به صورت روز افزون تبدیل به سلاحی برای عراقی ها می شوند. ایران نیرو های خود در نزدیکی ارومیه را تقویت کرد و در سپتامبر پرسنل ارتش به همراه پاسداران حمله ی گسترده ای را علیه آنان ترتیب دادند. این حمله تبدیل به جنگ بزرگی شد و در ماه نوامبر نامساعد بودن هوا در ادامه ی آن وقفه افکند. حمله ی نیرو های ایرانی، نیرو های مبارز کرد را عقب راند و تعدادی از شهرها و جاده ها باز پس گرفته شد، اما پیشمرگ های باقی مانده ،کنترل مرز های کوهستانی را در اختیار داشتند.


حمله ی بعدی ایران به عراق در ۱ اکتبر سال ۱۹۸۲ صورت گرفت. این حمله "مسلم بن عقیل" نام داشت. در این حمله ایران برآن بود با اشغال چند بلندی استراتژیک که بر شهر مندلی ـ شهری در ۶۵ کیلومتری بغداد ـ مسلط بودند، موقعیت خود را در نزدیکی مرز منتهی به بغداد ، توسعه بخشد. این حمله در حوالی نفت شهر رخ داد که این منطقه، همانند مناطق اطراف قصر شیرین، یکی از مناطق نادر مرزی در شمال بود که در سمت ایران دشت های گسترده ای را شامل می شد و شبکه ی جاده ای مناسبی در این دشت ها به سمت شمال بغداد قرار داشت. اگر این منطقه اشغال می شد، نیروی مهاجم می توانست در جنوب شرقی به سمت مندلی و بغداد و در شمال به سمت اسدیه و کرکوک حرکت کند.


تعداد نیرو های ایران در این حمله ۴۰۰۰۰ نفر بود که آن را چند لشکر از پاسداران و یک لشکر زرهی از پرسنل ارتش تشکیل می دادند. عراق چند روز مانع پیشروی این نیروها شد و سپس ارتش دوم خود را در منطقه حاضر ساخت. پاسداران این حرکت را با انجام حمله در جبهه ای عریض پاسخ گفتند و با کمک گرفتن از پوششی که عوارض طبیعی برای آنها فراهم می کرد، توانستند تا نزدیک مواضع عراقی هایی که قصد حمله به آنها را داشتند، نفوذ کنند.


پاسداران در ابتدا موفقیت هایی بدست آوردند و توانستند عراقی ها را مجبور کنند تا جاده سومار مندلی عقب نشینی کنند. با این حال نیرو های عراقی به آرامی عقب نشینی کردند و به امید این موقعیت نشستند که پاسداران از موج حمله های انسانی خود بهره بگیرند. به نظر می رسد باز هم عراق برای در هم شکستن حملات ایران، از گازهای شیمیایی کمک گرفته است. همچنین نیرو های عراقی پس از هر حمله ی پاسداران، دوباره جمع شده و ضد حملاتی را صورت می دادند. نیرو های ایرانی تا ۶ اکتبر به پیشروی ادامه دادند، اما تلفات سنگینی را متحمل شدند و تنها دست آورد هایی سمبلیک را کسب کردند. در بهترین حالت، ایران ۵۰ کیلومتر مربع از قلمرو کوهستانی عراق را در مرز های شمالی دشت های مندلی، فتح کرد.


سپس ایران حمله ای را در نزدیکی بصره به راه انداخت. این حمله که در۱ نوامبر آغاز شد ، محرم نام داشت. هدف این عملیات بازپس گیری خاک ایران در نزدیکی مرز مشترک بود که همچنان در دست عراقی ها قرار داشت. همچنین ایران درصدد بود با مستقر ساختن نیرو های خود در این منطقه، قسمتی از جاده ی بغداد ـ بصره را قطع کند. قسمتی که کوت و بخش شمال شرقی المحره را به هم متصل می ساخت.


این بار به نظر می رسید عراق با خطر مواجه شده است و عوارض طبیعی هم اجازه پشتیبانی سریع را نمی داد. حمله ی رسته های پاسداران در شب انجام می شد. پس از یک هفته جنگ شدید، که بیشتر آن نیز جنگ پیاده نظام بود، نیرو های ایرانی از رودخانه دوعیجی عبور کرده عراقی ها را تا نزدیکی مرز Beid ؟ عقب راندند. آنها ۳۵۰ مایل مربع را اشغال کردند که ۱۹۰ مایل مربع آن متعلق به خاک عراق بود. ایران ادعا کرد در این عملیات ، ۳۵۰۰ اسیر جنگی، ۱۴۰ تانک، ۴۰ توپ و تعدادی دیگر از وسائل نقلیه را به غنیمت گرفته است.


ایران مجدداً در ۷ نوامبر به مندلی حمله کرد و حملات متفرقی را نزدیک مرز موسیان صورت داد. جنگ تقریباً ده روز به طول انجامید. ایران منافع محدودی را کسب کرد، اما به هیچ نتیجه ی قاطعی دست نیافت. بارش باران به صورت گسترده ای، تهاجمات را با وقفه رو به رو ساخت، اما عملیات های گشتی در قسمت اعظم جبهه انجام می شد و تبادل آتش توپخانه نیز موضوعی عادی بود.


این وقفه به نفع عراق بود. عراق با سرعت هر چه تمام تر شبکه ی دفاعی خود را در سراسر مرز تقویت کرده و گسترش داد. انبارهای پشتیبانی و استحکامات عراق تا آنجا که ممکن بود تقویت شدند. بسیاری از این استحکامات دارای فضای سرگرمی، آموزش، کلینیک های درمانی کوچک و حتی آرایشگاه بودند. رژیم عراق همچنین مواضع نیروهای خود را به تجهیزات و تسهیلاتی همانند تلفن و تلویزیون، مجهز ساخته بود.


با گذشت زمان عراق برای دفاع از خود از مین ها و موانع بیشتری استفاده می کرد. حجم حمایت توپخانه ای هم افزایش یافت و تانک های بیشتری به منظور مهیا ساختن آتش مرگبار، به کار گرفته شدند. با اینکه ایران نیز خاکریز هایی تدافعی بنا کرده بود، اما آنها هرگز به سطح قدرت دفاعی عراق نزدیک نشدند و حتی در روحیه دادن به سرباز ها هم با عراقی ها برابری نمی کردند.


شرایط داخلی عراق نیز بهتر از ایران بود، با اینکه هر دو رژیم به شدت سرکوب گر مخالفانشان بودند. در ایران تعقیب و پیگرد مجاهدین در تمام طول تابستان و پاییز سال ۱۹۸۲ ادامه داشت. با اینکه حکومت ایران ادعا کرده بود مجاهدین را در اواخر جولای کاملاً متوقف ساخته است ـ و قریب به ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰۰ نفر هم در طول این جنگ کشته و یا به اعدام شدند ـ اما بمب گزاری ها تا ماه دسامبر همچنان ادامه داشت. کمیته های محلی انقلاب هم در سراسر ایران مستقر شده بودند و مردم را برای تطبیق با معیارهای اسلامی یا حداقل وفاداری ظاهری به انقلاب ، تحت فشار قرار می دادند. آنها مردان جوان را به حضور داوطلبانه در جبهه وادار می ساختند و برای کمک به جنگ، پول جمع


می کردند.


درهمین زمان، (امام)خمینی سخت گیری خود نسبت به حزب توده را افزایش داد.رسانه ها در ماه آگوست ،حزب توده را به عنوان عنصری ضد انقلاب مورد حمله قرار دادند و دستگیری های گسترده در ماه نوامبر آغاز شد. پاسداران هر گونه مخالفت های قومی را بویژه در تهران و تبریز بصورتی ظالمانه و خونبار سرکوب می کردند .


تلفات جنگ به حدی رسیده بود که خانواده های ایرانی را تحت تأثیر قرار دهد. در حالی که رژیم تلاش می کرد از شهادت تجلیل به عمل آورد و فواره ای را با نام «فواره خون» بنا کرد، آشکار بود که بسیاری از شهروندان عادی ایرانی، تمایلی به از دست دادن پسرانشان نداشتند. هزینه های جنگ ایران را وادار کرد واردات خود را کاهش دهد و بازار سیاهی را به راه اندازد که تا اواخر جنگ عمر کرد. تورم و فساد معضلات اصلی بودند.


در اواسط سال ۱۹۸۳ رژیم (حضرت امام خمینی) خمینی دچار فسادی مشابه فساد رژیم شاه شده بود.


مردم عراق هم از سرکوب های رژیم رنج می بردند. رژیم با دراختیارنهادن پست های سطح بالای حکومتی و سرمایه گزاری در پروژه های قومی و مذهبی، در پی راضی کردن کرد ها و شیعیان بود. در همین زمان پلیس مخفی، هر گونه مخالفت سیاسی را سرکوب می کرد. با این حال سطح زندگی مردم عراق بالاتر از ایران بود و مواد مصرفی و خدمات ارزان تر و در دسترس تر بود. حکومت به خانواده هایی که کسی را در جنگ از دست داده بودند، غرامت می داد، البته کیفیت این گونه غرامت ها پایین بوده و بعضی از پاداش های ویژه ـ مانند اتومبیل هایی که برای خانواده ی فرماندهان کشته شده در نظر گرفته می شد ـ هرگز به دست افراد نمی رسید.


۶ ۴) تأثیر فروش جنگ افزار و پیشرفت های جدید در نیروی هوایی عراق:


عراق میان واردات جنگ افزار و پشتیبانی تمایز قائل می شد. عراق قادر بود در سال ۱۹۸۱، ۳.۸ میلیارد دلار و در سال ۱۹۸۲، ۴.۳ میلیارد دلار جنگ افزار وارد کند. ایران در سال ۱۹۸۱، ۱ میلیارد دلار و در سال ۱۹۸۲ ۱.۵ میلیارد دلار جنگ افزار وارد کرد.


این بدین معنی بود که عراق بیش از سه برابر ایران تسلیحات بدست آورد و قادر بود در ازای هر دلار ،کمک و تکنولوژی بیشتری را بدست آورد. سختگیری های ( امام) خمینی نسبت به حزب توده باعث شده بود که روابط حسنه ی ایران با شوروی بر هم خورده و این مسئله به نفع عراق تمام شود. از ماه سپتامبر به بعد اتحادیه جماهیر شوروی تمام سفارشات معوقه ی عراق را فراهم کرد و تجهیزاتی که عراق توانایی پرداخت مبلغ آن را داشت، در اختیار این کشور قرار داد. این باعث شد عراق بتواند تانک های تی۷۲ ساخت شوروی را خریداری کند، جنگنده های خود را تعویض نماید، موشک های زمین به هوای جدید بدست آورد و توپخانه ی خود را تقویت کند.


در همین زمان فرانسه نیز ۴۰ درصد از صادرات نظامی خود را به عراق ارسال می کرد. یگان های میراژ اف۱ سریع وارد عمل شده و عراق از این جنگنده ها بهره برداری کرد. موشک های هوا به هوای مجیک ۱ فرانسه نیز توسط عراق به کار گرفته شد. این باعث شد که عراق در نیروی هوایی خود نسبت به ایران برتری یابد، چرا که ایران فاقد قطعات یدکی و حمایت های تکنولوژیکی بود. همین امر سبب شد عراق در جنگهای هوایی خود پیروز باشد. در همین زمان، جنگنده های میراژ اف۱در ارتباط های هوایی عملیات های هوا به زمین، بسیار بهتر از جنگنده های شوروی عمل کردند. همچنین فرانسه موشک های اگزوست آ.ام۳۹را در اختیار عراق گذاشت که امکان آن را داشتند که از بالگرد های سوپرفلرون شلیک شوند. این وضعیت باعث شده بود که عراق در حمله به ناوگان کشتی رانی ایران، توانایی جدیدی را کسب کند. این بالگرد ها برد تقریباً کوتاهی داشتند و امکان دسترسی به خطوط حمل و نقل دریایی نفت ایران را نداشتند. اما فرانسوی ها نوعی سیستم پرتاپ موشک هوا به دریا را در اختیار عراق قرار دادند که این کشور را قادر می ساخت بدون این که موشک هایش رهگیری شوند، ناوگان ایران را هدف قرار دهد.


عراق استراتژی حمله ی موشکی به ایران را از سر گرفت. این کار در پاسخ به تهاجمات تابستانی ایران بود. عراق ادعا کرد حملات هوایی و موشکی جدید در پاسخ به حملات هوایی ایران به بغداد در ۲۱ جولای می باشد. اما اهداف عراق در این حملات بسیار گسترده تر بود. عراق تلاش می کرد با استفاده از برتری قدرت هوایی خود، ایران را به آتش بس و یا صلح وادار سازد ، تلاشی که در آن زمان به مسئله ای بسیار مهم تبدیل شد.


عراق موج جدید بمباران های استراتژیک خود را با جنگده ها و بمب افکن ها و بهره گیری از موشک های فراگ۷علیه شهر های ایران، آغاز کرد. در ۱۲ آگوست اعلام شد که قسمت شمالی خلیج، منطقه ی نظامی نیست. اما عراق در ۱۸ آگوست، ۲۵ آگوست و ۱۷ سپتامبر، حملاتی هوایی را بعلیه جزیره خارک انجام داد. عراق در حمله به ناوگان کشتی رانی ایران در آبهای شمالی خلیج، هر چه بیشتر از موشک های اگزوست استفاده می کرد. در این دوره، حجم حملات هوایی عراق علیه ایران بسیار بالا، اما برنامه ریزی و هدف گذاری آنها ضعیف بود. اما همچنان حملات هوایی عراق بسیار کمتر از آنی بود که بتواند تأثیر گذار باشد و در نتیجه این کشور در تداوم جنگ ضعف داشت. در نتیجه تلاش های هوایی عراق هیچگونه دستاورد استراتژیکی را به بار نیاورد.


عراق همچنین در سال ۱۹۸۲ اولین موشک های اسکاد بی را به سوی ایران شلیک کرد. این کشور در ۲۷ آگوست اولین بار این موشک ها را علیه شهر دزفول به کار گرفت و در ۱۸ دسامبر از دو نوع موشک اسکاد و فراگ۷ برای حمله به این شهر دزفول بهره برد. این موشک ها کمتر از آنچه که انتظار می رفت تلفات به بار آوردند ،اما مورد جدیدی از سلاح های «تروریستی» در لیست دارایی های عراق به حساب می آمدند.


عراق در طول ماه های دسامبر و ژانویه به حملات خود علیه شهروندان و اهداف اقتصادی ایران، ادامه داد. در ۱۸ ژانویه حمله ی تقریباً گسترده ای را صورت داد. عراق ادعا کرد ۶۶ هواپیمای بمب افکن را به کار گرفته است. اما تعداد واقعی بیشتر بود. عراق بدون اینکه تعداد کافی جنگنده برای اسکورت بفرستد و توجه به پایگاه های ضد هوایی ایران داشته باشد، بمب افکن های خود را اعزام می داشت. همچنین حفاظت کافی را از هواپیما های خود به عمل نمی آورد و در پاره ای از موارد ،هواپیما های حاضر در عملیات سوخت خود را به پایان می بردند.


در روز های ۲۵ تا ۳۰ ژانویه نیروی هوایی ایران حملات عراق را پاسخ گفت و نشان داد همچنان در انجام پرواز های کم ارتفاع و هدف قرار دادن بسیاری از مواضع عراقی، موفق است. با این حال ایران در حمله به هر یک از اهداف عراقی به ندرت بیش از دو تا چهار هواپیما را به کار می گرفت و دفاع هوایی ارتفاع پایین عراق و جنگنده های این کشور تلفات سنگینی را بر نیرو های ایرانی وارد آوردند. هدف نهایی این بود که حریف در بمباران های استراتژیک خود با بن بست مواجه شود. با اینکه عراق در حملات هوایی خود از مشاورهای هندی، اردنی و مصری بهره می برد و حمایت های تکنیکی شوروی و فرانسه را در اختیار داشت، اما به جای این که به مثابه ی یک واحد هوایی منسجم عمل کند، همانند گروهی تار و مار شده حمله می کرد. در مقابل ایران همچنان به اندازه کافی قدرتمند بود که با به پرواز در آوردن هواپیما های خود، مانع عراق شود. اما این حملات برای بدست آوردن نتیجه ای واقعی ضعیف بود. همچنین از دست دادن هر کدام از هواپیما ها، از قدرت هوایی ایران می کاست. بر اساس برخی از منابع آماری، در جنگ های هوایی ماه ژانویه، عراق ۸۰ و ایران ۵۵ هواپیمای خود را از دست داد.


در این برهه از جنگ، عراق ۳۳۰ هواپیمای جنگی فعال و تعداد فراوانی بالگرد زرهی در اختیار داشت. این رقم شامل ۷تا۹ فروند بمب افکن توپولف۲۲و ۵ تا۸ فروندبمب افکن ایلوشین۲۸ می شد.


نیروی هوایی تهاجمی عراق شامل اسکادران های زیر می شد: چهار اسکادران با ۷۰ فروند MIG ۲۳BM، شش اسکادران با ۷۰فروند Su ۷ و ۲۰فروندSu ۱۷ و یک اسکادران با ۱۲ هواپیمای شکاری فرسوده.


نیروی هوایی دفاعی عراق شامل موارد زیر می شد: پنج اسکادران با ۱۴ فروند MIG ۲۵، ۴۰ فروند MIG ۱۹/F ۶، ۷۰ فروند MIG ۲۱/F ۷ و بیش از ۳۰ فروند هواپیمای جدید Mirage F ۱EQ و F ۱BQ که از فرانسه وارد شده بود. عراق همچنین ۸ هواپیمای شناسایی MIG ۲۵ بلند پرواز در اختیار داشت.


قدرت نیروی هوایی عراق بسته به میزان تلفات و پشتیبانی به شدت متغیر بود، اما معمولاً قادر بود ۱۵۰ تا ۲۰۰ تک هوایی در روز ترتیب دهد. تخمین قدرت بالگرد های توپدار عراق دشوار است چرا که بیشتر این بالگرد ها بهسازی شدند. به هر حال عراق بالگرد های زیر را در اختیار داشت: ۱۳تا۴۱ فروند بالگرد مهاجم فعال Mi ۲۴، ۴۷فروندAlouette &#۹۲۱;&#۹۲۱;&#۹۲۱; که مجهز به توپ و موشک های هوا به زمین AS ۱۲ بودند و تا۵۰۱۵ Gazelles که مجهز به موشک های هدایت شونده ی ضد تانک هات بودند.


عراق همچنین ۱۱فروندهواپیمای Super Frelon که توانایی پرتاب موشک AM ۳۹ به سمت کشتی ها را داشت، بدست آورد.


تخمین قدرت هوایی ایران سخت تر است. تعداد هواپیماهای فعال ایران در آغاز سال ۱۹۸۳، بین ۷۰ تا ۱۲۰ فروند بود. با اینکه به نظر می رسید در آغاز سال بیش از ۱۰۰ هواپیما در نیروی هوایی ایران قرار داشت اما در پایان سال این رقم به کمتر از ۸۰ ۷۰ فروند رسید.


۱۲ تا ۳۵ فروند F ۴D/E، ۴۰ تا۶۵ فروند F ۵E/F، ۵ تا۱۵ فروند F ۱۴A و۳تا۵ فروند RF ۴E قابل استفاده در ناوگان هوایی ایران وجود داشت. تعداد بالگرد های جنگی فعال نیز از این قرار بود: ۱۰۰ فروند AH ۱J، ۱۵۰ فروند Bell ۲۱۴A، ۳۰ فروند


AB ۲۰۵A و ۲۰۶A و ۷۰ فروند CH ۴۷.


مفهوم نیروی فعال ایران در مقایسه با این مفهوم در عراق بسیار متفاوت بود. ایران می توانست سطح توان هوایی خود را تا مرز ۱۰۰ هواپیما در روز و ۳۰ تا ۵۰ هواپیما در هفته بالا ببرد، اما این کار باعث می شد ایران به سرعت توان عملیاتی خود را پس ازیک ماه و یا بیشتر از دست دهد. نیازی ایران به ترمیم هواپیما های خود، اغلب مشکلاتی جدی را به وجود می آورد. ایران در طول جنگ همواره به دروغ ادعا کرد که توانسته است قطعات یدکی را بدست آورده و آنها را در کشور تولید کند، اما این در حالی بود که هرگز موفق نشد مشکل قطعات یدکی را حل کند. بسیاری از هواپیما های ایران به علت اینکه نیازمند قطعه ی یدکی مهمی بودند، کنار گذاشته می شدند و اگر هواپیما با همان قطعات به کار خود ادامه می داد، ایران باید چندین روز یا چندین هفته در بازار جهانی به دنبال قطعه یدکی می گشت.


در طول جنگ نیروی هوایی ایران آموخت که در جنگ، این تعداد دارایی ها نیست که شمارش می شود ، بلکه این توان عملیاتی و توان مقاومت یک کشور است که مورد محاسبه قرار می گیرد.


نیروی هوایی ایران همچنین قادر نبود اعتبار نیرویی «انقلابی» را کسب کند. در اواخر سال ۱۹۸۲ تعدادی از کارکنان هواپیمایی نظامی و غیر نظامی ایران ترک خدمت کردند و در طول سال ۱۹۸۳ وقفه های گاه و بی گاهی رخ داد. (حضرت امام) خمینی در ماه آوریل بار دیگر فرماندهان نیروی هوایی را تغییر داد و تلاشی هم در ماه می برای کودتا صورت گرفت که در آن پرسنل نیروی هوایی مقصر شناخته شدند. بر خلاف سایر نیروهای ارتش ایران، نیروی هوایی قادر نبود که عناصر «انقلابی» را آموزش دهد و این به دلیل ظن و گمان های سیاسی و مراقبتی بود. با گروگان گرفتن خانواده های خلبانان و خدمه ی هوایی، دستگیری ها نیز ادامه یافت و به منظور جلوگیری از پناهندگی ، میزان سوخت دهی نیز محدود شد. بسیاری از افسران، خلبانان و نیرو های ماهر زندانی شده و یا از دست رفتند و ایران بسیاری از هواپیما های خود را در اثر حوادث و یا عدم نگهداری مناسب از دست داد.


۶ ۵) ادامه ی تلاش های ایران برای اشغال عراق در اوایل سال ۱۹۸۳:


ایران در سال ۱۹۸۳ و با شروع اولین عملیات والفجر، جنگ زمینی خود را آغاز کرد. این عملیات در ۷ فوریه ۱۹۸۳ از قسمت غربی دزفول و بخش موسیان آغاز شد. حمله به شمال نیزارهای هویزه کشیده شد و در طول دشتی خشک و هموار به سمت العماره ادامه یافت. به گفته ایرانی ها، پنج تا شش لشکر در این حمله حضور داشتند، اما در واقع آنها تیپ هایی تقویت شده بودند. قسمت اعظم نیرو های ایرانی را یگان های پاسداران تشکیل می دادند که حمایت مکانیزه ی کمی را در اختیار داشتند و هیچ لشکر و یا تیپ زرهی هم وجود نداشت. تعداد کل نیرو های ایرانی بین ۴۰۰۰۰ تا ۵۰۰۰۰ نفر بود. نیرو های عراقی در این منطقه را ارتش چهارم و هفت لشکر تشکیل می دادند که تعداد آنها به ۵۰۰۰۰ تا ۵۵۰۰۰ نفر می رسید.


ایران عملیات خود را در شب آغاز کرد، هنگامی که باران مانع فعالیت عمده ی هوایی و بالگرد ها می شد. حملات ایران به یورش متوالی توسط دو لشکر تقسیم می شد. به نظر می رسد ایران در پی آن بود که عراق تمام نیروی خود را صرف حمله ی اول کرده و با به انجام رساندن حمله ی دوم، جاده بصره بغداد را قطع کند. با این حال در صحنه عمل، فرمانده هان عراقی نیرو های خود را پشت خط اصلی دفاع عراق نگاه داشتند. این خط یکی از بهترین مواضع جبهه ی شمال بصره بود و عراق آن را به قتلگاه صفوف پیشروی پاسداران تبدیل کرد.


هنگام صبح عراق قادر بود از بالگرد ها و هواپیماهای جنگی خود استفاده گسترده ای به عمل آورد،خصوصاً هواپیما های جدید Mirage F ۱ را امتحان کند. دید نسبت به نیرو های ایرانی کافی بود و حملات هوایی عراق معمولاً مؤثر واقع می شد. عراق قادر بود در این منطقه ،بالگرد های توپ دار خود را با تأثیر بیشتری به کار گیرد و اهدافی را که به سمت جبهه ی ایستای واقع در خاک عراق پیش می رفتند، هدف قرار دهد. همچنین زمان آن را داشت که بتواند خاکریز های گسترده ای را بر پا کند و نیروی زرهی و توپخانه ای قدرتمند خود را در پشت آنها مستقر ساخته و با انجام ضد حمله، نیرو های ایرانی را به عقب براند. عراق ادعا کرد که در هر روز بیش از ۱۵۰ تک هوایی را انجام داده است که این ادعا، صحیح به نظر می رسد. همچنین عراق در پاسخ به نیرو های ایرانی، تعداد محدودی عملیات علیه شهر های ایران به انجام رساند و مواضعی را در اهواز، دزفول و خرمشهر مورد هدف قرار داد.






در ژوئن ۱۹۸۲ ،دامنه ی پیروزی های ایران به قدری افزایش یافت که وسوسه ی حمله به عراق غیر قابل مخالفت می نمود. ایران مقاومت های عراق در خوزستان را در هم شکسته و چند یگان از منظم ترین یگان های عراق را شکست داده ویا آن ها را کاملاً منهدم ساخته بود. نیروی هوایی عراق در هیچ یک از این جنگ ها، تأثیر گذار نبود و آشکار بود که عراق به دلیل از دست دادن صادرات نفت خود با مشکلات اقتصادی، مواجه شده است. نا آرامی های اندکی هم در شهر های شیعه نشین جنوب عراق دیده می شد و به نظر می رسید عراق در برابر حرارت انقلاب ایران، هیچ دفاع مشخصی ندارد.


hassan ali ebraheme said@hassan ali ebraheme said@hassan ali ebraheme said@hassan ali ebraheme said
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/7a14aa225d7f32922.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
13th June 2015, 12:52 AM
بخش هفتم



مرحله چهارم :بن بست و جنگ فرسایشی زمینی و آرام شدن جنگ در خلیج:

7-0- شروع جنگ فرسایشی :

ایران در ماه مارس 1984 حملات خود را متوقف نکرد، اما هزینه های جنگ آنقدر بالا رفت که ایران تا شروع عملیات فاو و زمان نبرد بصره در سال 1986 ، دیگر حمله همه جانبه ای را تدارک ندید.در طول 2سال بعد، ایران یک جنگ فرسایشی را آغاز کرد که با تعداد اندکی حمله همه جانبه همراه بود .در عوض عراق حمله به نفتکش ها را کاهش و سعی در تضعیف ایران، از طریق حمله به منابع اصلی درآمدی ایران کرد.از طرفی عراق به شدت بدنبال این بود که خارجی ها را از پیروزی ایران در عراق و کویت بترساند تا بتواند حمایت آنها را جلب نماید.



در خلال این مدت، جنگ فشار شدیدی را از نظر بالا رفتن هزینه ها و تلفات بر هر دو طرف وارد کرد .هر دو رژیم، توانایی کنترل مخالفت های داخلی را داشتند .عامل اصلی ای که باعث شد جنگ از این مرحله بر روی زمین ادامه پیدا کند این بود که ایران توانست از برتری نیروی انسانی و شور انقلابی خود بهره برداری کند. در مقابل عراق نیز از برتری خود در دسترسی به تجهیزات نظامی استفاده کرد.درمجموع این عراق بود که سکان جنگ را در دست داشت .ایران در طول سالهای 1983 تا 1985، 3.9 میلیارد دلار تجهیزات نظامی داشت و این در حالی بود که عراق 18.1 میلیارد دلار صرف خرید تجهیزات کرده بود، چیزی بیش از چهار برابر .دسترسی مستقیم عراق به بازار اسلحه غرب و شرق باعث شده بود که دلار عراقی ها 50 درصد بیشتر از ایران در بازار اسلحه ارزش داشته باشد و امتیاز عراق نسبت به ایران در این زمینه 5 به 1 بود .در اواسط سال 1984 ایران هرگز موفق نشد که از تمام پتانسیل نیروی انسانی خود کمک بگیرد ،ایران 550000 هزار نیرو در جبهه داشت، در حالی که پتانسیل حضور 200000 نیروی بیشتر هم وجود داشت .علاوه بر این ،تقسیم این نیروها به سه قوه ارتش، سپاه و بسیج ،آشفتگی سیاسی و نا توانی در حفظ و آموزش نیرو های با تجربه رزمی ، نیروهای انسانی ایران را از دست یابی به بالا ترین حد کارایی محروم کرد.

در عوض، عراق نیروی پیاده خود را از از 675000 نفر به 750000 نفر افزایش داد .

علی رغم سکولار بودن این رژیم و اینکه جمعیت عراق یک سوم ایران بود، اما این کشور توانسته بود ارتش بزرگ تر و با تجربه تری را نسبت به ایران تهیه کند.تغییرات کلی نیروهای عراقی و ایرانی در جدول زیرقابل مشاهده است .در ضمن اعداد ریز جزئی در آن، دقیق نیستند.این جدول نشان می دهد که عراق در حال بوجود آوردن قدرت بیشتر در بخش سلاحهای زمینی و هوایی بوده است .

1979/80 1979/80

عراق ایران عراق ایران کل نیروهای فعال

675000 555000 535000 240000 نیروی انسانی مناسب برای رزم

نیروهای زمینی

نیروی انسانی ارتش

600000 250000 200000 150000 فعال

75000 350000 256000 400000 ذخیره

0 250000 0 30000 گارد انقلاب

650000 200000 650000 75000 بسیج/نیروهای مردمی

0 2500000 0 ؟ حزب الله/نیروهای دفاع ملی

10000 0 6000 0 نیروهای داوطلب عرب

0 0 0 ؟ ژاندارمری

0 0 0 10000 گارد ملی

4800 5000+ 5000 0 نیروهای امنیتی

معادل لشگر

22-26 21-24 23 9 لشگر /تیپ

2-Jun 3 12+3 3-Jan زرهی

5 4 4 0 مکانیزه

5 3 4 3\1 پیاده نظام

1*1 2 0 */2 نیروهای مخصوص و هلی برن

*9 9^13 0 0-Jan پاسداران /نیروهای مردمی

حد اکثر تجهیزات رزمی

4820 1050 2750 1735 تعداد تانک های اصلی

4500t54556272 200 m47/48 50t72 400m47/48

260t 59 200 m60a1 100 amx 30 460m60a1

60 m77 300 chieften 2500 t54/55/62 875chieften

100 t72 100 t34

150 t54/55

سایر زرهی ها

3200 1240 2500 1075 ماشین های جنگی

3000 1000 1040 1000 توپخانه

نیروی هوایی

38000 35000 38000 70000 نیروی انسانی نیروی هوایی

580 95 332 445 هواپیماهای رزمی عملیاتی

7 tu 22 35 f4 12 tu22 188 f4

8 tu16 50 f5 10 i1 28 166 f5

45 mirage 10 f14 80 mig23 77 f14

100 mig23 3 rf4 40 su7 14 rf4

95 su 7 60 su 20

80 su 20 115 mig 21

5 super etan 15hunter

25 mig

5 mig25 r

150 mig 21

40 mig 19

11 hunter

150 80-90 ah1 41 mi 24 205 ah1 بالگردهای تهاجمی

380 390 260 744 کل بالگرد ها

5 25 5 موشک های زمین به هوا

30 25 25

نیروی در یایی

4500 20000 4250 20000 نیروی انسانی

کشتی های عملیاتی

0 1 0 3 تخریب گر

0 3 1 4 ناوچه

0 2 0 4 زیر دریایی

10 6 12 9 گشتی های موشک انداز

2 3 5 7 سایر گشتی ها

5 1 5 5 کشتی های جنگی مین ریز

0 17 0 14 هاور کرفت

11 5 17 4 کشتی های هواپیما بر

0 2پی اف 0 6 پی اف هواپیماهای گشت دریایی

جمع آوری شده توسط نویسنده از منبع آی آی اس اس ***** بالانس



7-1- نبرد هوایی و جنگ نفتکش ها :

عملیات های والفجر 5 و 6 و خیبر تقریبا در نبرد زمینی نوعی بن بست را ایجاد کرده و نتوانستند منجر به توقف جنگ هوایی و جنگ نفتکش ها شوند .در 1 فوریه عراق تهدید به ضربه زدن به شهرهای کلیدی ایران مانند آبادان،اهواز،دزفول ،ایلام و کرمانشاه کرد و به دنبال راه نفوذ برای این امر می گشت.در 3 فوریه ایران نیز در پاسخ شهرهای بصره ، خانقین و مندلی را تهدید کرد .در پی تهاجم زمینی ایران به عراق ،عراق ضربات سنگینی را به مراکز شهری و اقتصادی ایران وارد کرد و در 11 فوریه ،موشکها ی اسکاد را به سمت دزفول روانه کرد .ایران نیز در عوض بصره را مورد هدف قرار داد و جنگنده های ایرانی، خانقین و مندلی و سپس بعقوبه و موسیان را هدف قرار دادند .در حالی که ایرانی ها تعداد سورتی پرواز کمی بر روی عراق انجام می دادند، اما ضعف عراق در دفاع هوایی کاملا مشهود بود .عراق تلاش کرد که در مورد اهداف شهری آتش بس اعلام کند ،اما ایران آن را نپذیرفت .در نتیجه به نظر می رسد که عراق اندک اندک از حمله به مراکز شهری اجتناب و شروع به حمله به اهداف نفتی کرد. جنگ نفتکش ها در طول ماه ژانویه و اوایل ماه فوریه هم ادامه داشت ،اما عراق حملات بیشتری را نسبت به گذشته انجام داد وبسیاری از آنها به نظر می رسید که در راستای اثر گذاری تبلیغاتی بر مردم عراق و کشورهای دوست خود تا اثر گذاری نظامی بر ایران بود . در اواخر ماه فوریه عراق تهدید کرد که به تک تک کشتی هایی که در بندر بوشهر و بندر امام خمینی پهلو بگیرند ، حمله خواهد کرد .در 27 فوریه هوا پیما های عراقی جزیره خارک را مورد هدف قرار دادند و تهدید کردند که صادرات نفت ایران را مسدود نموده و هر کشتی ای را که نزدیک خارک شود، مورد هدف قرار خواهند داد.

اندکی بعد، عراق تهدیدات خود را عملی کرد .با اینکه در کل همه چیز مبهم بود ،اما به نظر می رسید که عراق با هواپیما های خود در خلال 25 فوریه تا اول مارس به هفت کشتی حمله کرد.در 27 مارس 1984،عراق در نهایت اولین سوپر اتاندارد دور پرواز و موشک های اگزوست خود را شلیک کرد و دو کشتی ترکیه ای و هندی را در جنوب غربی خارک ، مورد اصابت موشک قرار داد. یک روز بعد عراق اعلام کرد که یک کشتی یونانی را با موشک اگزوست مورد هدف قرار داده است.این آغاز به حمله از سوی عراق ، الگوی جالبی را در پی داشت.

به طورکلی، سوپر اتاندارد در ارتفاع های متوسط و بلند همراه با اسکورت یک فروند میراژ اف 1 پرواز می کرد.آنها از ناحیه شط تا جنوب و جنوب غربی جزیره خارک را پوشش

می دادند و در برد 30 کیلومتری شلیک می کردند، بدون اینکه به هدف اصابت کند .در حالی که عراق در این زمان 200 موشک اگزوست دراختیار داشت ،هنوز مبهم است که چرا عراق از بمب های معمولی که اثرات کشنده بسیار بیشتری در برابر کشتی های تجاری داشتند،استفاده نکرد و چرا آنها به هدف اصابت نکردند تا مفید واقع شوند.و به نظر

می رسید که عراق از سوپر اتانداردها مراقبت می کرد تا استفاده از آنها کاملا مفید باشد.

زمانی هم که عراق برای اولین بار از سوپر اتاندارد استفاده می کرد ،جالب بود ،زیرا همزمان با استفاده آنها از گاز شیمیایی و عدم موفقیت عراق در باز پس گیری جزایر مجنون ، بود.شاید هم عراق این کار را بدین دلیل انجام داد که شرکت نفت ملی ایران در حال از

سر گیری قرار داد استخراج نفت با ژاپنی ها به مقدار 200000بشکه در روز بود. ایران در پی افزایش تولید برای جبران هزینه های جنگ و در پی صدور نفت از جزیره خارک با یک قیمت استثنایی بالاو به میزان 3 میلیون بشکه بود.

ایران نیز در مقابل از نیروی هوایی خود که در حال تحلیل رفتن بود، استفاده می کرد. جنگنده های ایرانی در 7 می، یک نفتکش سعودی و در 13 و 14 می، نفتکش های کویتی را در نزدیکی بحرین مورد هدف قرار دادند .از ابتدای جنگ این اولین حمله بزرگ ایران به کشتی های تجاری بود .همچنین ایران به ندرت مسئولیت حمله به این کشتی ها و سایر تهاجمات را می پذیرفت .نفتکش دیگری در آب های عربستان در 16 می مورد هدف قرار گرفت که این امر خشم عربها را در پی داشت و به موجب آن ، عربستان سیستم دفاع هوایی خود را آغاز و با حمایت هواپیماهای آواکس که پایگاه آن ها در "دب حردان" بود، به منطقه پوشش هوایی داد .

در مدت 5 هفته ،دو طرف در مجموع یازده کشتی را مورد هدف قرار دادند که 10 تای آنها نفتکش بود . گسترش جنگ نفتکش ها اثراتی داشت که تا کنون هم اثرات محدودی از آن در روابط بین المللی و اقتصادی بجا مانده است .آمریکا در مورد مسدود کردن راههای ارتباطی به ایران هشدار داد.آمریکا در منطقه پایگاهی نظامی داشت که توسط USS MIDWAY هدایت میشد، اما هیچگونه تحرک نظامی نداشت .با اینکه عراق

رسانه های زیادی را در زمان استفاده از سوپر اتانداردها در اختیار داشت و از توانایی بیشتری در هدف قرار دادن ناوها برخورداربود ، اما هیچکدام از طرفین نتوانستند صادرات نفت کشور دیگر را به کلی قطع نموده و یا اینکه عرضه جهانی نفت و نیازهای کشورهای وارد کننده نفت را با بحران روبرو کنند.

قیمت نفت نوسانات کمی را در بازارها ، از خود نشان می داد .نرخ بیمه افزایش پیدا کرد ، اما ایران به سرعت پیشنهاد کاهش قیمت نفت صادراتی خود را مطرح کرد. و در حالی که صادرات نفت ایران در مدت چند روز به میزان 50 در صد کاهش یافت و مشتریان تقاضای خود را تغییر دادند، با این پیشنهاد دوباره ایران تقاضا برای نفت خود را به حالت قبل باز گرداند . به سرعت روشن شد که جنگنده های عراقی می توانند با 5 موشک اگزوست جریان صدور نفت را متوقف کنند، اما این امر مانع ایران نشد.تلاشهای عراق برای مذاکره صلح علی رغم اینکه به مدت 5 روز و از 19 تا 24 می جنگ متوقف بود،بی نتیجه ماند.

عراق مجددا در اوایل ماه ژوئن شروع به هدف قرار دادن کشتی ها کرد .عراقی ها یک نفتکش ترکیه ای را در 3 ژوئن در جزیره خارک غرق کردند.این حمله ایران را بر آن داشت که با جنگنده های خود قسمت های جنوبی خلیج را پوشش دهد . آمریکا و عربستان در جهت محدود کردن این اقدامات ایران، قسمت های شمالی خلیج را پوشش هوایی دادند .عربستان سعودی یک محدوده دفاع هوایی ایجاد کردو نام آن را «خط فهد» گذاشت که تمام محدوده سعودی و محدوده نفتی عربستان در میانه های خلیج را درپوشش می داد.عربستان سعودی اعلام کرد که اف 15 های سعودی بوسیله ناوگان دریایی ایالات متحده هدایت شده و توسط تانکرهای سوخت رسان سوختگیری می شوند تا به هر گونه حرکتی که تاسیسات نفتی عربستان را تهدید کند، پاسخ دهند.جنگنده های سعودی با سرنگون کردن یک جت فانتوم ایران که در آن محدوده پرواز می کرد، ادعای خود را ثابت نمودند .این جنگنده های عربستان سعودی که بوسیله هواپیماهای تجسسی آواکس هدایت می شدند، یک جنگنده ی ایرانی را قبل از اینکه بتواند در آبهای خلیج مانور دهد، سرنگون کردند.ایران سریعا تحرکات خود در آبهای عربستان را متوقف کرد . دارایی های هوایی ایران ،تکنولوژی و آموزش آنها در حدی نبود که بتوانند با نیروی هوایی پیشرفته عربستان که به هواپیماهای اف 15 مجهز بود،مقابله کند..و پس از این، دیگر چالش جدی ای بوجود نیامد که از توانایی های دفاع هوایی عربستان در آن استفاده شود. ایران نیز مشکلات مشابهی در زمینه حمله به عراق پیش رو داشت .وقتی ایران موج جدیدی از حملات توپخانه ای به بصره را در 5 ژوئن آغاز کرد ،عراق دیگر تلاشی برای آتش بس در جنگ شهری انجام نداد و در همان روز بانه را مورد حمله قرار داد و در پی آن در صبح روز بعد به شهر های دزفول، مسجد سلیمان و نهاوند حمله کرد .ایران نیز یک نفتکش کویتی را در نزدیک قطر احتمالا توسط یک جنگنده خود ،مورد حمله قرار داد .این حمله که اولین حمله به نفتکش ها در ناحیه جنوبی خلیج بود ،نوعی نگرانی قابل توجه را در مورد گسترش جنگ بوجود آورد. با این اوصاف این ایران بود که آتش بس را قبول کرد.در 11 ژوئن ،یک روز پس از مورد هدف قرار گرفتن نفتکش کویتی،رهبران عراق و ایران قطعنامه سازمان ملل در مورد توقف حمله به مراکز شهری را پذیرفتند.

در 15 جولای رییس مجلس ایران هاشمی رفسنجانی ،آتش بس در حوزه های تاسیساات نفتی و کشتیرانی خلیج فارس را پیشنهاد داد.در این زمان صادرات نفت ایران از خارک به طور متوسط 1.6 میلیون بشکه در روز بود . عراق اعلام کرد چنین توافقی باید مورد پذیرش ایران نیز قرار بگیرد، تا در آن زمان بتواند تجیزات نفتی خود را تعمیر و خسارت ها را جبران کند.ایران هیچ گونه مسئولیتی را در قبال پایبندی به این قرار داد اعلام نکرد اما این معاهده تا پایان جنگ باقی ماند .ایران هیچ وقت آتش بس جزئی در مورد خلیج را قبول نکرد تا او را از امتیاز استراتژیک بزرگی که در تسلط بر خلیج داشت محروم کندو نپذیرفت که عراق بدون اجازه ایران به صادرات نفت بپردازد.و در عوض ایران به دنبال یک آتش بس جزئی بود که همزمان با تداوم نبرد زمینی، بتواند از صادرات نفتش محافظت کند.

عراق ایران سال تولید نفت ایران و عراق در سال های جنگ /میلیون بشکه در روز

2.6 5.2 1978

2.5 1.7 1980

1 1.4 1981

1 2.3 1982

0.9 2.5 1983

1.2 2.2 1984

1.4 2.3 1985

1.7 1.9 1986

2.15 2.2 1987

2.4 2.1 1988

منبع:تخمینهای سی آی ای در شاخصهای اقتصادی و انرژی



در 24 ژوئن 1984 عراق تعداد بیشتری از کشتی ها و تجیزات صدور نفت ایران را مورد هدف قرار داد.ایرانی ها اعلام کردند که در این حملات تجهیزات بارگیری آنها در قسمت غربی و قسمت دریایی جزیره خارک آسیب دیده است.اما بعدها به روشنی مشخص شد که که عراق نمی تواند از طریق حمله هوایی توانایی بارگیری جزیره خارک را از بین ببرد .ودر نتیجه جنگ نفتکش ها را پایان داد.از تاریخ 23 ژوئن تا 25 جولای، عراق حداقل چهار بار دیگر به کشتی های ایران حمله کرد.

استراتژی هوایی عراق در باقی مانده سال 1984 تنها از یک الگو پیروی می کرد.عراق بجای حمله به شهرهای ایران و هجوم به کشتیرانی ایران شروع به پیگیری آتش بس و مذاکرات صلح نمود . به هر حال عراق در زمینه هایی از جمله تجهیزات رادار ،نیروی هوایی و قدرت موشکی آنقدر قدرتمند نبود که بتواند به تجهیزات نفتی ایران ضرباتی عمده وارد کند و جریان صدور نفت ایران را به کلی قطع نماید .این شکست در دست یابی به اهداف استراتژیک در ایران، نتیجه کمبود تکنولوژی هواپیماهای عراقی و عدم برد و پایداری مناسب آنها بود .همچنین موشکهای ضد کشتی عراق بقدر کافی مهلک نبود و نمی توانستند به درستی به هدف اصابت کنند.واز طرفی عراق نتوانسته بود پوشش هوایی مناسب دریایی را ایجاد کند.همچنین این شکست نتیجه نقص در سازمان دهی و رهبری نیروها بود.عراق هنوز نتوانسته بود نیروی هوایی خود را به میزان کافی افزایش دهد تا بتواند به اهداف تعیین شده دست پیدا کرده و ضربه مهلکی به ایران وارد کند و هواپیماهای عراق هنوز هم نمی توانستند اهداف خود را تا مقصد نهایی دنبال کنند و در نهایت عراق نتوانست از قابلیت های خود برای وارد کردن ضرباتی بزرگ به ایران و بدست آوردن برتری استراتژیک به درستی بهره برداری کند.حملات عراق همیشه به صورت ناپیوسته و سر شار از غلو بود و همیشه واقعیت های نظامی ضعیف خود را بزرگنمایی

می کرد.

عراق مجددا مرتکب اشتباهاتی شد که نتیجه تلاش او در جهت مدیریت تشنج زدایی از جنگ نفتکش ها بود .مهاجمان معمولا این فرض را در نظر می گیرند که محدود سازی حملات نظامی به صورت مرتبط و به هم پیوسته میتواند اثر گذاری قطعی در پی داشته باشدو می تواند محاسبات سیاسی و نظامی رقیب را با این دیدگاه که در آینده محدودتر می شود، تغیر و درهم بریزد .در عمل ،تلاش برای دستیابی به اهداف سیاسی و نظامی بدون در نظر گرفتن محدود سازی موجب عکس العمل های شدیدی گشته و مهاجم را از دستیابی به اهداف خود باز می دارد .رقیب تقریبا در دریافت پیامها دچار اشتباه می شود و پاسخ حملات را در حد همان عملیات های انجام شده می دهد ونه در سطح تهدیداتی که علیه او مطرح شده است .عملیات هایی که با محدود سازی همراه هستند معمولا تا وقتی که خشم طرف مقابل بر انگیخته شود، ادامه خواهند داشت.

عراق به طور کلی دچار یک اشتباه شد و آن ،فرصت دادن به ایران برای بازسازی تجهیزات پس از هر حمله بزرگ بود.عراق در برخی موارد این راه را برای اینکه دور جدیدی از مذاکرات در مورد آتش بس را آغاز کند ، در پیش می گرفت. و ایران نیز از این فرصت برای کاهش سطح حملات عراق به شهرها و حمل و نقل کشتی ها استفاده می کرد و سپس مجددا درخواست خروج صدام از ایران و پرداخت غرامت به ایران را مطرح می کرد.

ایران همچنین راه اعمال فشار بر عراق را با وجود تضعیف نیروی هوایی اش یافته بود.ایران برای جلوگیری از حمله عراق به شهرها، از زیر آتش گرفتن بصره و انجام پروازهای محدود بر فراز عراق استفاده می کرد.ایران همچنین از موقعیت مناسب خود در جهت تهدید به گسترش جنگ در جنوب خلیج استفاده کرد با ذکر این مطلب که خطر پذیری بر انگیختن دشمنی غرب را نیز در تصمیم گیری های خود لحاظ میکرد. ایران حملات مناسبی را علیه کشتی های شناور در خلیج فارس آغاز کرد و از ناوگان دریایی خود جهت حمله به کشتی های باری وترکیبی از تهدید ،نظارت و تروراستفاده نمود .مجموعه ی این حرکتها از طرف ایرانی ها، کشور های حوزه جنوبی خلیج فارس را وادار کرد تا به عراق در مورد محدود کردن حملاتش به کشتی رانی ایران فشار بیاورند.

در سطح گسترده تر می توان گفت بسیاری از کشور ها دریافتند که محدودیت های سختی در استفاده از جنگنده بمب افکن ها برای تغییر در رویه دشمن وجود دارد.

تلاشها برای استفاده محدود از حملات هوایی به جای استفاده از نیروی زمینی به ندرت به نتیجه مطلوب رسیده ،مگر در مقابل رقبایی که اتحاد و اعتقاد آنان بسیار کم است. با این حال که حملات هوایی توسط جنگنده بمب افکن ها می تواند نوعی ترس و رعب وشکست اولیه در ساختار های نظامی، سیاسی و اقتصادی کشور مورد هدف ایجاد کند و این حملات هوایی، باز دارندگی بیشتری به نسبت دفاع کردن از مناطق بمباران شده دارند.

با فرض اینکه یک کشوری که تحت حمله قرار گرفته باشد، فرصت کافی برای بازسازی و تعمیر و یا تعویض تجهیزات آسیب دیده داشته باشد،تاثیر کلی چنین حملاتی بجای ترساندن، رقیب آنها با یکدیگر متحد ساخته و موجب بر افروختن آتش خشم و نفرت آنان می شود.



7-2- ایران سیاست های خود را در جهت شروع یک جنگ فرسایشی تغییر داد:

استراتژی زمینی ایران در مدت زمان باقی مانده از سال 1984 ، از حملات رو به جلو به یک جنگ فرسایشی تبدیل شده بود .ایران به صورت بسیار مناسبی مانورهایی را اجرا

می کرد که نشان دهنده آمادگی برای یک عملیات بزرگ بود، اما تنها حملات کوچکی انجام میداد که بوضوح فهمیده می شد که این حملات را برای شناسایی عوارض کلیدی زمین انجام می دهد. فهمیدن علت این تغییر موضع از سوی ایران بسیار ساده بود .تلفات ایران در جنگ در سال 1984 از 30000 نفر به 50000 نفر افزایش یافته بود و از طرفی هم رهبر ایران در صدد پایان دادن به جنگ نبود، بنابر این این تلفات برای رهبر مذهبی ایران و فرماندهان انقلاب ایران روشن ساخت که نیروهای زمینی ایران دیگر نمی توانند به همین ترتیب و بدون آموزش، فرماندهی و سازماندهی به کار ادامه دهند.

به نظر می رسید که فرماندهی نظامی ایران کاملا به این باور رسیده است که تلاش برای جنگ در قلمروی طولانی و بدون اهداف کوتاه مدت در راستای یک پیروزی بزرگ ، شکست ایران را در پی خواهد داشت و معنای استراتژیکی نیز ندارد و ادامه کار بوسیله نیروهایی آموزش ندیده و بدون فرماندهی و تجهیزات برای حمله ممکن نیست .درس گرفتن ایران از این مسائل باعث شد تا ایران درسازماندهی نیروهایش تغییر ایجاد کند .

ایران به ندرت با عملیات های حرفه ای و کلاسیک پیش می رفت و نمی توانست بوسیله تهیه تجهیزات ،سرمایه ،وسایل ارتباطی مکانیزه ،حمایت هوایی وپوشش هوایی، جنگ را پیش ببرد .ایران در هر حال، در پی تهیه تجهیزات سنگین رزمی و سازماندهی نیروهای مردمی و پیاده و سازماندهی بهتر آنها در جهت انجام عملیات های بهتر و ساختار

مناسب تر برای حملات انبوه بود. همچنین ایران توجه بیشتری به امور لجستیکی و پشتیبانی مبذول داشت و شبکه های فشرده ای از جاده های لجستیکی و پشتیبانی را

به خصوص در جنوب ایجاد کرد . مهمتر از این، ایران که تا کنون، پیشرفتهای کمی در زمینه آموزش نیروهای داوطلب و مردمی داشت، آموزش برای شیوه جدید نبرد و

عملیات های کوهستانی و آبی خاکی را آغاز نمود.

در سطوح بالای فرماندهی، ایران تلاش کرد که حداقل عملیات ها را با دقت بیشتری طراحی کند.وحملات خود را به عملیات هایی اختصاص دهد که به صورت شبانه به خاک عراق نفوذ کند وامتیاز هایی استراتژیک از حریف گرفته و به اهداف کوچک و محدودی دست پیدا کند .این نوع عملیات ها برای عراق مشکل ساز شده بود .علی رغم تلاش عراق، ایران توانست محدوده کوچکی از قلمرو عراق را فتح کرده وبا سایر فتوحات عراق معاوضه کند و یا اینکه برای اهدافی که برای عراق اهمیت زیادی نداشت تلفات سنگینی از آنها بگیرد.



7-3- اطمینان بیش از اندازه عراق :

عراق این تحرکات ایران را با استحکام بخشیدن به خطوط دفاعی و ایجاد برتری بوسیله قدرت آتش پر حجم و ترمیم ساختار دفاعی خود پاسخ داد که این راهبردها شامل موانع آبی، تقویت ظرفیتهای دفاعی وسرمایه های لجستیکی می شد.

شکست ایران در عملیات های سال 1984 باعث شد که عراق با خود فکر کند که ایران توانایی شکستن استحکامات دفاعی و مقاومت در برابر تکنولوژی عراق را ندارد و جنگی ایستا در مواضع ثابت می تواند موجب کاهش تلفات عراق شود .عراق بیش از اندازه مطمئن شد که با دفاع بر روی زمین وکاهش حملات هوایی می تواند ایران را مجبور به پذیرش بخش هایی از قطعنامه کند.

عراق در اواخر سال 1984 حملات بسیار محدودی را علیه ایران تدارک دید ،اما بیشتر آنها بسیار کوچک تر از آن بودند که عراق ادعا می کرد .وتعداد بسیار کمی از آنها، در حدی بودند که موثر باشند.عراق هنوز در بهره برداری از امکانات دفاعی ، قدرت آتش وتکنولوژی خود دارای نقایصی بود .همچنین عراق در زمینه سازماندهی نیروهای پیاده خود و

اکتیک های نفوذی دارای ضعف بود . عراق در پشت استحکامات دفاعی خود نشسته بود و از عملیات در مناطق کوهستانی و باتلاقی عاجز بود .ترس عراق از شکست در جنگ و اعتماد بیش از حد به تکنولوژی باعث شده بود که بخشی از نیروهای عراق فلج شده و پیشرفتی در نیروهای عراقی حاصل نگردد. و عراق از یافتن راه حل برای اصلاح این مشکل استراتژیک خود، عاجز مانده بود.

دلایلی را برای این شکست می توان بر شمرد.عراق با مشکل تاکتیکی واستراتژیکی در مقابل ایران روبرو شده بود ، نیروهای زمینی عراق نمی توانستند با در جا ایستادن نیروهای ایرانی را شکست دهند وهمچنین تا وقتی که جبهه های ایران از طرف مردم حمایت

می شدند ، عراق نمی توانست با افزایش قلمرو ،نیروهای ایرانی را به عقب براند .مسئله دیگرفراروی عراق این بود که آنان با یک جنگ فرسایشی روبرو شده بود که در تاریخ نظامی سابقه نداشت و تنها یک راه حل داشت : ایران باید از جنگ کردن دست بردارد.تنها امید عراق برای این کار وارد کردن تلفات سنگین به نیروهای ایرانی بود تا مردم از حمایت خویش از این جنگ دست بردارند .

با توجه به نبرد هوایی ،این مسئله بسیار مهم بود که عراق در نبردهای هوایی، برتری عددی نداشت .عراق کمبود زیادی در عوامل مورد نیاز برای کارایی نیروها داشت .عراق برد ترابری مناسب ،ایجاد ظرفیت برای سورتی های پرواز ،حفاظت دریایی مناسب ،حسگرها و ردیابهای هوایی کارا و جنگنده هایی که در دفاع هوایی مناسب باشند و اهداف زمینی را نیز بتوانند هدف قرار دهند،در اختیار نداشت. بنابراین نتوانست کشتی هایی را که در آبهای ایران در حال حرکت بودند، هدف قرار دهد.

عراق همچنین دریافت که در بهره گیری از موشک های اگزوست دچار مشکل است . هواپیماهای سوپر اتاندارد نمی توانستند مدت زیادی در آسمان بمانند و به همین ترتیب، پوشش هوایی آنان در جزیره خارک با مشکل مواجه می شد .بسیاری از موشکها هم

نمی توانستند اهداف خود را مورد اصابت قرار دهند .و مشخص شده بود که سرجنگی موشک های اگزوست آنقدر قدرتمند نیست که بتوانند آسیبی جدی به نفتکش ها بزند .

این موشک های عراقی ، اگر می توانستند پس از اصابت به نفتکش ها ،اثر تخریبی بالایی بر آنها داشته باشند، از دست رفتند .این امر عراق را بر آن داشت که که میراژهای اف 1 با قابلیت سوختگیری بیشتر و با ظرفیت نصب همزمان موشک اگزوست و سلاحهای لیزری را سفارش دهد .از سوی دیگر، حملات پراکنده هوایی و موشکی عراق به شهر های ایران در اواخر سال 1984 نیز نتوانست کارایی چندانی برای این رژیم داشته باشد.

در این جنگ، عراق ترکیب مناسبی از تعداد جنگنده ها ،تعداد موشک ها وسوخت رسانی هواپیماها را در اختیار نداشت تا بتواند آسیبهای بزرگ وعمده ای را به شهر های ایران وارد نماید. همچنین در آن زمان عراق نتوانسته بود یک مجموعه منسجم از اهداف اقتصادی آسیب پذیر مانند نیروگاه ها و پالایشگاه ها را برای حمله به آنها فراهم کند.اشتباه عراق این بود که گستره وسیعی از اهداف را انتخاب کرده بود و بنابراین نتوانست مجموعه معینی از اهداف را ویران کند و یا آنقدر به آنها آسیب بزند که تعمیر آن بسیار زمان بر یا غیر قابل جبران باشد. چراکه در این صورت پشتیبانی حملات برایش راحت تر می شد و شرایط به گونه دیگری رقم می خورد. کمی بعد، عراق شروع به به کار گیری بمب های خوشه ای در قالب عملیات هایی کرد که اهداف آنها به نیروهای پشتیبانی نزدیک بودند و تاثیرگزاری عملیات ها و برد سورتی های پرواز خود را با حمایت نیروی زمینی افزایش داد.



7-4- حملات ایران در سال 1985 نسبت به گذشته کنترل شده تر بود:

ایران در سال 1985 ، 9 حمله زمینی و در مقابل عراق 3 حمله زمینی انجام داد.حملات ایران در این سال با اهدافی محدود تر انجام می شد و از آخرین حمله در سال 1984 ، بسیار کنترل شده تر بودند.ایران همچنین در طراحی عملیات و آموزش نیروها بسیار با دقت تر از گذشته عمل می کرد.ایران به صورت آزادانه توانست به گستره وسیعی از خاک عراق ضربه بزند، به خصوص در شمال و جنوب که عوارض زمین و موانع آبی مانع این

می شد که عراقی ها از لحاظ تاکتیکی متوجه حضور نیروهای رقیب شوند و همچنین این موانع اجازه استفاده از تجهیزات دفاعی و قدرت آتش بالا را به عراقی ها نمی داد. ایران همچنین توانست فشار قابل توجهی را بر بزرگراه بغداد- بصره بیاورد .نبرد جدیدی نیز در هور الهویزه آغاز شد ،اما مانند درگیری های 1984 ،تلفات انسانی بزرگی در پی نداشت. جنگ زمینی از حمله های کوچک و بی نتیجه عراق به قصر شیرین در 31 ژانویه و جزایر مجنون در 28 فوریه آغاز شد.عراق به هیچکدام از اهداف خود دست پیدا نکرد و این امر از لحاظ سیاسی مسائلی را برایش در پی داشت.عراق در 13 فوریه تلاش کرد قرار داد صلحی را با کرد های شمال عراق امضا کند که این کار می توانست تاثیر بزرگی بر متوقف کردن در گیری با آنها در پی داشته باشد .اما هم بارزانی و هم جلال طالبانی در خواست اورا رد کردند واین به معنی این بود که شمال عراق از ناحیه ایرانی ها بسیار آسیب پذیر خواهد شد.نبرد زمینی هنوز تا ماه مارس خیلی جدی دنبال نمی شد.اما بعد از حملات متقابل توپخانه ای دو طرف به سوی اهداف شهری و نفتی که به مرگ 400 نفر انجامید، نبردها دوباره آغاز گشت. سپس ایران عملیاتی را با نام بدر تدارک دید که هدف آن محاصره بصره و یا قطع ارتباط آن شهر با مناطق دیگر عراق بود.ایران برای این عملیات از ماهها قبل آماده شده بود.این عملیات به نوعی تکرار اهداف عملیات خیبر در سال 1984 را درون خود داشت، اما اهداف آن در مقیاسی محدود تر و بسیار کنترل شده تر از قبل بودند.به نظر می رسید به چند دلیل ایران هور الهویزه را برای اولین عملیات بزرگ خود در سال 1985 انتخاب کرده است.این امید برای ایران وجود داشت که بتواند با عملیات در این منطقه ، عراق را از لحاظ تاکتیکی غافل گیر کند زیرا منطقه ای بود که عراق احتمال ضربه خوردن از آن را نمی داد.ایران به خوبی آموخته بود که عراق نمی تواند در هور پیش روی کند و نیروهای پیاده ایرانی می توانند به سرعت به جزایر کوچک این منطقه نفوذ کنند.

ایران پس از نبرد سال گذشته در هور ، تجربه بسیار مناسبی رادر این منطقه کسب کرده بود.ایران خطوط ارتباطی بسیار عالی ای را در این منطقه ایجاد کرده بود. و قایق های فراوانی را نیز تهیه نموده بود.نیروهای پیاده ایرانی منطقه هور را به سرعت در نوردیدند. امتیاز این منطقه نیزار هایی بودند که 3 متر ارتفاع داشتند و نیروهای عراقی را مجبور می کردند که در جای خود باقی بمانند.هور الهویزه همچنین به عراق اجازه نمی داد که از برتری آتش توپخانه ، نیروی هوایی و تجهیزات سنگین خود استفاده کند ، مگر اینکه ایرانی ها به زمینهای خشک کنار جاده بغداد بصره برسند.ماشینهای سنگین نظامی

نمی توانستد در فصول بارانی از هور عبور کنند و ایرانی ها راهی برای دستیابی به اهداف معنا دار را تا وقتی نیروهایشان پراکنده بودند، نداشتند.ایران 75000 تا 100000 نیرو با قابلیت شرکت در چنین عملیاتی را در اختیار داشت، اما به نظر می رسید که تنها بخشی از آنها در این عملیات شرکت کردند . ایران برای حمله 45000 تا 60000 نیرو تهیه کرد که در هفت یا هشت تیپ سازماندهی شده بودند و4یا 5 تیپ آنها را پاسداران و بقیه از نیروهای داوطلب بسیج بودند.این نیروها ترکیبی از ارتش و سپاه بودند و پاسداران نسبت به سال 1984 آموزشهای بهتری دیده بودند و بهتر از گذشته پشتیبانی می شدند.تقریبا تمام این نیروها مجهز به مسلسل های تهاجمی ومقدار فراوانی مهمات بودند و بسیاری از آنها مسلح به موشک انداز آر پی جی و مقدار زیادی راکت بودند.ایران زنجیره ای از پل های معلق را در میان هور ایجاد کرده بود و تعداد زیادی قایق بزرگ و شناور و قایق های تک نفره تدارک دیده بود که این قایق ها مسلح به تیر بار پی آر سی 105 میلی متری و مسلسل های 106 میلیمتری بدون لگد آمریکایی بودند که روی قایق ها نصب شده بود. نیروهای ایرانی با ماسک های ضد گاز آلمانی ،کلاه های محافظ و آمپول های آتروپین هلندی تجهیز نیز شده بودند.

عراقی ها نیز در مقابل از 10 تیپ در قالب 4 لشکر پیاده تشکیل شده بودند که 2 لشکر مسئولیت حفاظت از جاده بغداد- بصره وراه آهن را به عهده داشته و بر هور الهویزه احاطه داشتند .عراق همچنین استحکامات دفاع زمینی را نیز تهیه دیده بود.عراق زنجیره فراوانی از بونکرها ،خاکریز ها ،برج های دیده بانی ،مناطق مین گذاری شده ،سیم خاردار وموانعی برای جلوگیری از مانور بالگرد ها تشکیل داده بود.عراق قبل از حضور نیروهای ایرانی ظرفیت ها و موانعی را در منطقه ایجاد کرده بود و نیروهایی را در عقبه برای دفاع در عمق خاک های خود آماده ساخته بود.اما باوجود عوارض زمین و استحکامات عراقی ها،

برنامه ریزی برای ایجاد یک خط دفاعی اصلی در بسیاری از مناطق ممکن نبود.

به نظر می رسید که ایران قصد دارد با حمله شدید توپخانه به بصره و اولین بمباران های هوایی بغداد در 10 و 11 مارس، تمرکز فرماندهان عراقی را از منطقه سلب نماید که البته عراق نیز با حمله به تهران، به این اقدام پاسخ داد .نیروهای هجومی ایران در نیمه شب 11 مارس به خوبی حمله خود را آغاز کرده و 10 کیلومتر بین قرنه و عزیر در این منطقه پیش رفتند.

نیروهای ایرانی از منطقه جنوبی هور و در انتهای خطوط دفاعی 4 لشگر عراق بیرون آمدند و به امتیاز های تاکتیکی مناسبی دست پیدا کردند وتوانستند نیروهای خود را در یک منطقه متمرکز کنندتا به یک باره خطوط دفاعی عراق را بشکنندو مقداری از مواضع در خشکی را محاصره و به تصرف در آورند. ایران باید از تاکتیک های مبتنی بر نیروهای پیاده استفاده میکرد و شروع به گرفتن تلفات سنگین از عراق نمود.بالاخره نیروهای ایرانی در روز اول 10 کیلومتر و در روز بعد جمعا 14 کیلومتر پیش روی کردند.در 14 مارس تیپ های پاسداران به رود فرات دست پیدا کردند و در شب 14 و 15 مارس توانستند دو پل معلق را بر روی آن نصب کنند .در روز بعد نیروهای ایران تقریبا جاده بغداد- بصره را تحت تصرف خود قرار داده بودند.مشکل چنین پیشرفتی برای نیروهای ایرانی این بود که راهی برای حمایت و پشتیبانی از آنها وجود نداشت. ایران نمی توانست تجهیزات و توپخانه خود را رو به جلو حرکت دهد ،پس شروع به گسترش خط شکسته شده نمود و نیروهای عراقی را از حالت تعادل خارج نمود .همچنین یکی از تجربیاتی که در این عملیات بدست آمد این بود که مشکلات لجستیکی و پشتیبانی به ازای هر کیلومتر پیشروی نیرو ها زیاد تر

می شود و هنگامی که با مرکز پشتیبانی قطع ارتباط می شد، این نیرو ها رفته رفته هدف بهتری برای نیروهای عراقی می شدند .

در این هنگام نیروهای عراقی مرکز اصلی حمله ایران را تشخیص داده و 20 تا 25 تیپ را برای حمله متقابل در منطقه آماده کردند.در حالی که عراق توقع نداشت از جایی که هم اکنون در حال شکست خوردن بود به او حمله شود ،نیروهای گارد ریاست جمهوری را برای دفاع به کار گرفت .عراق همچنین ظرفیت کامل نیروی هوایی خود را با روزانه 150 تا 250 سورتی پرواز بر روی منطقه آماده کرد ومنطقه را نیز زیر آتش سنگین توپخانه گرفت.در این زمان بود که دفاع عراق به شدت آغاز گشت .عراق 5 لشکر خود را که شامل 60000 نفر بودند در منطقه مستقر کرد و همگی در یک منطقه شروع به دفاع کردند.در 15 مارس تمام نیروهای عراقی در موقعیت حمله به مقر باریکی از ایرانی ها بودند و آنها را از شمال ، جنوب و غرب مورد هدف قرار دادند.عراق همچنین به را حتی می توانست از برتری نیروی هوایی و بالگرد های جنگی خود استفاده کند،بدون اینکه چیزی جز تیربار ها و چند اس ای 7 جلوی آنها را بگیرد. بالگرد های عراقی تعداد زیادی از قایقها و پل های ایران را مورد هدف قرار دادند و مسیر برگشت را با تجهیزات دفاعی خود بر ایرانیها بستند. در نتیجه دفاع ایران شکست و در روز 17 مارس، عراق تمامی آن چه را که ایران فتح کرده بود ،دوباره باز پس گرفت .قبل از اینکه ایران عقب نشینی کند هردو طرف تلفات زیادی را متحمل شددند.عراق 2500 تا 5000 نیرو کشته و چند هزار اسیر داد وایران نیز 8000 تا 12000 کشته از خود به جای گذاشت.

به خاطر دلایلی که توضیح دادن آن بسیار سخت است ،ایران فاز جدیدی از عملیات را در نزدیکی جزایر مجنون آغاز کرد. این حمله تقریبا یک هفته پس از شروع عملیات اتفاق افتاد. چراکه ایران میخواست نیروهای خود را منتقل کند یا اینکه با حمله به منطقه

وسیع تری از هورالهویزه، از عراق امتیاز بگیرد.ایران در اواخر سال 1984 و اوایل 1985، دو جاده دسترسی به جزایر مجنون احداث کرده بود .وهم اکنون دو جاده برای دسترسی به شمال جزایر در اختیار داشت.ایران 15000 تا20000 نیرو در این منطقه آماده کرد .این نیروها آماده حمله به مواضع عراق بودند و با همکاری باقیمانده نیروهای عملیات بدر، در همان زمان باید به لشکر سوم عراق حمله می کردند.

به نظر می رسد که ایران با این امید که عراق لشکر سوم خود را به سمت شمال جزایر مجنون بکشد، این عملیات را ترتیب داده بود.

در حقیقت این انتقال نیرو در میان نیروهای عراقی اتفاق نیافتاد .در نتیجه عراق کاملا برای رویا رویی با نیروهای ایرانی آماده شد و در نهایت نیروهای ایرانی در 19 مارس و بار دوم در 21 مارس باعراقی هادرگیر شدند .در این زمان(23 مارس) ایران عملیات را متوقف کرد و بدون اینکه یک اینچ از خاک عراق را تصرف کند 3000 تا 5000 کشته داد ، در حالی که عراق تنها میزان کمی خسارت متحمل شد.

همچنین نیروهای عراقی بوسیله گازهای عامل اعصاب و خون ،چند هزار نفر تلفات دیگر نیز به نیرو های ایرانی تحمیل کردند. با این حال که ایران نسبت به گذشته از لحاظ محافظت در برابر گازهای شیمیایی بهتر شده بود، اما اولا این محافظت ها در مورد گاز خردل نبود و ثانیا بخاطر این که نیروها مجبور بودند تا ساعت ها در مناطق آلوده بمانند، ضربه شدیدی به ایران وارد کرد. در حالی که عراق هنوز به مقدار کافی گاز تابون (عامل اعصاب) در اختیار نداشت و حمله شیمیایی به مناطقی که به نیروهای خودش نزدیک بود کار درستی نبود ،این حملات شیمیایی بسیار موثر واقع شد و خمپاره اندازها ،هواپیماها و بالگرد های عراقی، ایرانی ها را در هر منطقه ای مورد حمله قرار می دادند.

بااین توضیح می توان در یافت که چرا برای چند ماه تنها نبردهای محدودی صورت گرفت. ایران تهاجم دیگری را در 14 ژوئن و در هور الهویزه انجام داد اما این عملیات نیز در بهترین حالت، تنها موفقیت های محدودی در پی داشت. چنین حملاتی در نزدیکی قصر شیرین هم در 19 ژوئن و در جزایر مجنون در 28 ژوئن انجام شد . به نظر میرسید که ایران در حالی که نمی خواهد تلفات بدهد ،در صدد است تا با محاصره و پیش روی های تدریجی، به مواضع عراق در جزایر مجنون فشار وارد بیاورد.و عراق نیز با تقویت شدید قوای دفاعی خود، پاسخ حملات ایران را داد.

این گونه به نظر میرسد که اثر کلی عملیات بدر بر رهبران ایران و عراق مانند اثراتی بود که عملیات خیبر بر آنها داشت و این بود که آنها مطمئن می شدند تاکتیک هایشان کاملا درست بوده است.فرماندهی ایران هشدار های بیشتری در مورد استفاده از نیروی پیاده دریافت کرده بود، اما پیروزی های اولیه ای که بدست آورده بود ،آنها را به این باور رسانده بود که میتواننند به سلاح ها و تکنولوژی پیشرفته عراق غلبه پیدا کنند، اگر به نقطه دقیق حمله کنند ،از شور انقلابی نیروها بهره ببرند و مراکز اصلی حمله را مورد هدف قرار دهند.در حالی که ایران هیچ وقت به عملیات بدر به چشم پیروزی نگاه نکرد ،اما این گونه به نظر می رسید که در ایجاد یک جنگ فرسایشی برای عقب نگه داشتن نیروهای عراقی و ناتوان کردن آنها برای حملات بعدی به ایران، موفق شده بود .همچنین ایران دریافته بود که عراق در هر حمله ای که ایران از طریق عملیات شبانه وارتفاعات کوهستانی ، علیه او انجام میدهد، آسیب پذیر است و موانع آبی، کارایی سیستم دفاعی،نیروی هوایی و توپخانه عراق را مختل می گرداند.

عراق در عوض به این نتیجه رسید که استراتژی در پیش گرفته شده اش ،درست بوده است ، هنوز می تواند به تکنولوژی دفاعی خود اعتماد کند،عملیات هایی محدود انجام دهد و دفاع را با موضع ثابت در پیش بگیرد. بدین ترتیب عراق به این جنگ های گذرا ادامه داد، از توجه کافی به پیاده نظام و قدرت تهاجمی خود غافل شد و بر وابستگی بیشتر خود بر تکنولوژی ،متمرکز گشت.

باتوجه به شرایط داخلی هر کدام از دو کشور، هیچ یک از آنها با تهدیدات داخلی مواجه نشدند و جنگ هیچ تاثیری در مناطق جمعیتی و مقر های فرماندهی دو طرف نداشت.اما اقدامات به نوعی اجتناب ناپذیر بود.گروه های ضد صدام حسین فعالیت هایی جزئی را در عراق انجام میدادند .اما قدرتشان برای تهدید رژیم، بسیار کم بود، با اینکه چند عملیات انفجاری و تروریستی نیز انجام دادند.

سازمان مجاهدین ایران یا مجاهدین خلق به انفجارهای خود در در ایران ادامه دادند. اما رهبر آنها ،مسعود رجوی همچنان در پاریس اقامت داشت. نظرات ضد جنگ در ایران بسیار کم بود. افراد نهضت آزادی به رهبری نخست وزیر سابق، مهدی بازرگان تاثیرات محدودی در ایران داشتند.ایران توانست در آن زمان انتخابات برگزار کند و مجددا (حجه الاسلام ) خامنه ای در 16 آگوست انتخاب شد.کابینه جدید پس از معرفی شدن مجددا به حمایت از (امام)خمینی و جنگ برخاست.تنها تغییر بزرگی که در ایران رخ داد این بود که امام و مجلس خبرگان، آیت الله حسین علی منتظری را به عنوان قائم مقام رهبری معرفی کردند.



7-6- نبرد های هوایی و جنگ نفتکش ها در سال 1985 :

[size=x-large][font=Arial]تمرکز عراق بر تکنولوژی نظامی با موج جدیدی از حملات به اهداف شهری و نفتی در ایران جلوه گر شد. عراق ادعا کرد که از تاریخ 1 ژانویه تا 31 مارس، 30 کشتی ایرانی را هدف قرار داده است، در حالی که ایران تنها 7 کشتی را مورد هدف قرار داده بود.طبق برخی تخمین ها ،تعداد کل حملاتی که عراق دربرابر نفتکش های ایران انجام داد، از اول مارس سال 1984 تا مارس 1985، 65 مورد و تعداد حملات ایران 25 مورد بود.همچنین کشتی های نیروی دریایی ایران برای تهدید و متوقف نمودن عبور و مرور کشتی های شناور در آبهای عراق باکشتی های بسیار خوبی که در اختیار داشتند، گشت زنی ها
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/7a14aa225d7f32922.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
14th June 2015, 11:34 PM
بخش هشتم قسمت اول


مشکلات پیش روی ایران، بسیار دشوار بود. ایران همچنان توانایی بسیج کردن نزدیک به یک میلیون نفر را داشت. ارتش ایران ۳۰۵۰۰۰ نفر و پاسداران ۳۵۰۰۰۰ نفر نیرو در اختیار داشتند. ایران ۱۰۰۰ تانک فعال و ۱۴۰۰ خودروی زرهی و بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. نیروی هوایی ایران شامل ۳۵۰۰۰ نفر بود، اما تعداد هواپیماهای عملیاتی، ۶۰ تا ۸۰ فروند برآورد شده است.



● بخش پنجم: تلاش های ایران در «عملیات های نهایی» ۱۹۸۶و۱۹۸۷:

۸) یران برای دور جدیدی از «عملیات های نهایی» آماده می شود:

شکست ایران در انجام «عملیات های نهایی» در سال های ۱۹۸۴ و ۱۹۸۵ مورد تردید است. ایران در عملیات های سال ۱۹۸۴ و بهار ۱۹۸۵ تلفات سنگینی را متحمل شد، اما به دشواری حاضر بود تمایلش برای سرنگونی رژیم صدام حسین را کنار بگذارد. طراحان ایرانی جنگ تلاش می کردند راهی را برای حمله در طول و یا محاصره نیزار های هویزه پیدا کنند و عراق را در جنوب مورد حمله قرار داده و شبه جزیره های فاو و ام القصر را تصرف کنند.

مشکلات پیش روی ایران، بسیار دشوار بود. ایران همچنان توانایی بسیج کردن نزدیک به یک میلیون نفر را داشت. ارتش ایران ۳۰۵۰۰۰ نفر و پاسداران ۳۵۰۰۰۰ نفر نیرو در اختیار داشتند. ایران ۱۰۰۰ تانک فعال و ۱۴۰۰ خودروی زرهی و بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. نیروی هوایی ایران شامل ۳۵۰۰۰ نفر بود، اما تعداد هواپیماهای عملیاتی، ۶۰ تا ۸۰ فروند برآورد شده است.

در مقابل ارتش دائمی و ارتش مردمی عراق روی هم رفته نزدیک به ۸۰۰۰۰۰ نفر سرباز در اختیار داشت که ۲۳۰۰۰۰ نفر آنها، آماده به خدمت بودند. به غیر از زمان هایی که ایران به سرعت نیروی بسیج خود را گسیل می کرد، عراق در نیروی انسانی برتری داشت. عراق ۴۵۰۰ تانک فعال، ۴۰۰۰ خودروی زرهی و ۵۰۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. ۴۰۰۰۰ نفر در نیروی هوایی عراق مشغول به خدمت بودند. که شامل پرسنل پدافند هوایی و ۵۰۰ هواپیمای جنگی فعال می شد.

این برتری از آنجا روشن می گردد که در سال ۱۹۸۶ این عراق بود که اولین عملیات گسترده را آغاز کرد. عراق هفته ها وقت صرف کرده و تجهیزات و تدارکات خود را در نزدیکی جزایر مجنون مستقر ساخت و دسترسی خود به جزایر را توسعه بخشید. این کشور سطح آب را پایین آورد و حجم وسیعی از سازه های مهندسی را بنا کرد تا بدین وسیله حمله به قسمت شمالی جزایر که در دست ایرانی ها بود را طراحی و اجرا کند. ۶ ژانویه که روز ارتش عراق می باشد، دو تیپ از ارتش سوم عراق مواضع ایرانی ها در شمال جزایر را مورد حمله قرار دادند. دفاع ایران در این منطقه ضعیف بود. با فرا رسیدن ۸ ژانویه ،عراق نیرو های ایرانی را تا نیمی از قسمت جنوبی جزیره به عقب راند.

این موفقیت عراق نتوانست حمله ی ایران را متوقف کرده و یا به تأخیر بیاندازد. رهبری ایران همچنان بر این باور بود که اگر نیرو های این کشور بتوانند فشار سنگینی را بر نیرو ها و رژیم عراق وارد کنند، دفاع عراق در هم خواهد شکست. بعضی از رهبران، مانند (امام) خمینی به نوعی یاری خداوند اعتقاد داشتند.

در نتیجه نیرو های ایران در نیمه ی دوم سال ۱۹۸۵ حملات سنگینی به قسمت جنوبی داشتند. همچنین ایران عملیات های آبی خاکی خود را افزایش داد. در طول سال ۱۹۸۵، ایران تعداد زیادی قایق تندرو، پل های موقت و ادوات احداث آنها را به کار گرفت و تمرینات آموزشی آبی خاکی گسترده ای را در دریای خزر ترتیب داد. با به کار گرفتن تلاش های مهندسی فراوان، ایران در جنوب آبادان یک شبکه ازجاده های نظامی را بر روی تپه ماهور ها به سمت نیزار ها احداث کرد و مناطقی را در طول شط غرقه سازی کرد.

ایران برای اولین بار در اکتبر ۱۹۸۵ برای انجام کار های نظامی در عقبه ی خود از زنان استفاده کرد، بدین منظور که مردان حاضر در خط مقدم از انجام این وظایف آزاد شوند. همچنین فرستادن اجباری کارمندان دولت به جبهه ها را متوقف کرد.

در دسامبر ۱۹۸۵ و ژانویه ۱۹۸۶ ،قریب به ۵۰۰۰۰ نفر داوطلب اعلام آمادگی کردند که بعضی از برآورد ها بیش از ۳۰۰۰۰۰ نفر را اعلام کرده اند. ایران تجهیزات دفاع شیمیایی خود را گسترش داده بود و در اواخر ۱۹۸۵ بعضی از شواهد حاکی از آن هستند که سوریه به ایران کمک می کند عوامل جنگ شیمیایی خود را توسعه بخشد.

زمانی که ایران بسیج شد، نیرو های خود را در جنوب مستقر ساخت. این نیرو های شامل دو سوم نیرو های برگزیده ی پاسداران بودند: تیپ ۲۵ کربلا، گردان ۸ نجف اشرف، گردان عاشورا، تیپ ویژه شهادت. نیمی از نیرو های ارتش هم در این صف آرایی حضور داشتند: تیپ ۸۱ باختران، تیپ ۳۰ مازندران، تیپ ۷۷ خراسان. مجموع این نیرو ها ۲۰۰۰۰۰ نفر بود که در قالب ۲۰ تا ۲۵ تیپ شکل گرفتند. بخش عمده ای از این نیرو های بین اهواز ـ دزفول و هور العظیم و هور الهویزه استقرار یافته بودند.

در اوایل سال ۱۹۸۶ ایران نیرو های آبی خاکی جدید خود را در نزدیکی شط العرب مستقر ساخت و حجم زیادی از قایق های تندرو و ادوات ساخت پل را در این منطقه ذخیره ساخت. ایران همچنین قریب به ۱۰۰۰ نیروی کماندوی آبی خاکی در اختیار داشت. این یگان های کماندویی آموزش های ویژه ای برای جنگ در مناطق آبی خاکی و نیزار ها دیده بودند و فرماندهی بسیار مؤثری همانند فرماندهی هوابرد و یگان های ویژه آنها را هدایت می کرد. این نیروی عظیم به ایران این توانایی را می داد که در طول شط العرب به عملیات بپردازد.

۸ ۱)عملیات والفجر ۸: ایران، فاو را تصرف کرد:

در اوایل فوریه ایران آماده بود موج جدید عملیات های خود را آغاز کند. با اینکه اهداف اصلی ایران از این حملات مشخص نیست، به نظر می رسد هدف استراتژیک اصلی، تصرف و حفظ شبه جزیره ی فاو بود تا بدین وسیله دسترسی عراق به خلیج را قطع کنند، با ادامه حملات ، بصره را از جنوب به تصرف درآورند، تولید نفت در جنوب عراق را مختل کنند، دسترسی عراق به کویت را دشوار سازند و شورش های شیعیان و یا عملیات های ضد حکومتی را تقویت کنند.

در نهم فوریه ایران اولین بخش از حمله ی دو زبانه ی خود را علیه لشگرهای سوم و هفتم عراق آغاز کرد. ایران سعی می کرد با حمله به دو انتهای شمالی و جنوبی جبهه جنوبی عراق، نیرو های عراقی را از هم بشکافد. زبانه ی شمالی نیرو های ایرانی در عملیات، در سه محور جدا از هم عملیات را آغاز کردند. هدف اصلی این سه محور، منحرف کردن نیرو های عراقی بود.

یکی از سه محور در نزدیکی Qurnah و محل برخورد لشکرهای سوم و چهارم عمل

می کرد. آنها به سمت استحکامات دفاعی کاملاً آماده ی عراق حمله برده و حملات موجی نیروی زمینی ایران نیز نزدیک به سه روز ادامه یافت. قدرت آتش عراق با تحمیل تلفات سنگین به ایران، نیرو های ایرانی را به عقب راند.

محور دوم، نیروی کوچکی از یگان های زرهی ایران بود که در جنوب Qurnah عمل کردند و این باعث شد که نیرو های ایرانی و عراقی از فاصله ای نزدیک به یکدیگر شلیک کنند. برتری عراق در تعداد و وضعیت آموزشی نیرو ها، بار دیگر باعث شد که ایران متحمل خسارات سنگینی شده و نزدیک به ۴۰۰۰ نفر از نیروهایش را از دست بدهد.

محور سوم در ۱۴ فوریه عمل کرد. ایران تلاش کرد قسمت جنوبی جزایر مجنون را بازپس گیرد و در مواضع قبلی خود مستقر شود. نتیجه ی حملات ایران در جنوب متفاوت بود. ایران با استفاده از پوشش شب و بدی آب و هوا، در شب ۱۰و۱۱۰ فوریه حمله ی دو بخشی خود را به سمت فاو آغاز کرد. در یک بخش از این حمله که نیرو های غواص نیز حضور داشتند گروهی از جزایر جنوب خرمشهر موسوم به ام الرصاص، مورد حمله قرار گرفت. نیرو های ایرانی به سرعت جزیره ی اصلی را که در واقع بی دفاع بود ، تصرف کرده و به سمت جاده ی بصره فاو حرکت کردند. هرچند نیرو های ایرانی با موانع مستحکم عراقی مواجه شده و در مقابل فاقد نیروهای زرهی و توپخانه ای حمایت کننده از خودبودند.. نیرو های عراقی در ۱۲ فوریه ام الرصاص را پس گرفتند و نیرو های ایرانی در عرض شط ،عقب نشستند.

این دومین حمله ای بود که دستاورد های قابل توجهی داشت. این نیرو های فاو را در نزدیکی سیبا مورد حمله قرار دادند. با اینکه شط در این قسمت ۲۸۰ متر پهنا داشت و نیرو های ایرانی مجبور بودند در شب و زیر باران شدید از آن عبور کنند، اما استقرار آنها با موفقیت انجام شد. ایران موفق نشد به سرعت پل اضطراری در نزدیکی سیبا بر روی شط بنا کند، اما قایق های ایران توانستند نیرو های یک تیپ را به شش نقطه در آن سوی شط برسانند و نیرو های ایرانی در جبهه ای گسترده در ساحل شبه جزیره ی فاو شروع به پیشروی کردند.

فرماندهی عالی عراق گمان کرد که ایران از شمال، جایی که محور اصلی عملیات قرار داشت، حمله خواهد کرد. آنها بیشتر پشتیبانی خود را در Qurnah مستقر کردند و برای عکس العمل کند بودند. فرماندهان عراقی در این منطقه مشغول مقابله با حملات احتمالی توپخانه ی ایران به بصره بودند و زمانی که متوجه شدند ایران درصدد حمله است، احساس کردند که نیروهای ایرانی به سمت جنوب شهر حمله خواهند کرد.

نیروهای عراقی نیز که از فاو دفاع می کردند، آمادگی لازم را نداشتند. به نظر می رسد طراحان عراقی احتمال حمله ی ایران به این منطقه را در نظر نگرفته بودند و همچنین اهمیت استراتژیک فاو را مورد غفلت قرار دادند.

با اینکه بندر فاو کاملاً متروک بود و نیزار های بسیار ، فاو را از بصره و دیگر خطوط ارتباطی عراق دور کرده بود، حمله ی موفق ایران به این منطقه می توانست ارتباط عراق با خلیج (فارس) را قطع کند. همچنین تسخیر این منطقه به ایران این توانایی را می داد که از سمت جنوب ،بصره را مورد حمله قرار دهد و خطوط ارتباطی اصلی عراق با کویت را نیز مختل سازد.

تعداد نیرو های محلی عراق، در نزدیک محل استقرار نیرو های ایرانی، اندک بود و در خود شهر نیز تنها ۱۰۰۰ سرباز عراقی آماده به خدمت برای دفاع حضور داشتند. نیرو های محلی نه توانایی آن را داشتند که با فرود چند گانه ی نیرو های ایرانی مقابله کنند و نه می توانستند جلوی نیرو هایی را بگیرند که با عبور از مواضع آبی ، شهر را محاصره کرده بودند. ایرانی ها در ساعات اولیه حمله، عمیقاً به مواضع دفاعی عراق نفوذ کردند. نیرو های مستقر در فاو تا ۱۴ فوریه دوام آوردند، اما بعضی از یگان های خارج از فاو ترسیدند و مواضع دفاعی ثابت و بسیاری از تجهیزات سنگین خود را رها کرده، فرار کردند. با وجود اختلافات آماری ، به نظر می رسد عراق در طول جنگ های اولیه در عراق متحمل ۴۰۰۰ نفر تلفات شده است. ایران نیز ۲۵۰۰ تلفات داشت و توانست ۱۵۰۰ عراقی را به اسارت بگیرد.

به علاوه عراق نتوانست در بخش ابتدایی این جنگ مهم، از نیروی هوایی خود استفاده کند. با اینکه عراق بعد ها ادعا کرد روزانه ۳۵۵ جنگنده و ۱۳۴ بالگرد را در این جنگ به پرواز درآورده است، اما باران سنگین در روز های اول جنگ امکان اینکه این پرواز ها مؤثر واقع شود را سخت می کرد. هوای مساعد برای پرواز تا ۱۴ فوریه امکان پذیر نشد. حتی پس از آن هم وضعیت هوا غیر قابل پیش بینی بود. جنگنده های عراق خسارات جدی دیدند، بدون اینکه اهداف مناسبی را پیدا کنند. نیروی زمینی ایران دریافت که باید مخفی شده، سنگر سازی کرده و پوشش مناسب به خود بگیرد و تجهیزات سنگین خود را در شب به این منطقه وارد کند. عراق ۱۵ تا ۳۰ فروند جنگنده خود را در اولین هفته ی والفجر ۸ از دست داد و تنها با چند هدف محدود مواجه شد. واین دستاوردها هرگز از دست رفتن هواپیما هایی را که هر کدام ۲۰ میلیون دلار قیمت داشتند، توجیه نمی کرد.

همچنین حملات هوایی عراق نتوانست ارتباط گذرگاه های شط العرب را قطع کند. گذرگاه هایی که در کنار سواحل شط العرب از خرمشهر و آبادان آغاز شده و تا نقطه آغاز عملیات ایران در جزایر آبادان ادامه داشت. تحرکات مربوط به پشتیبانی، در شب صورت می گرفت. هوای نامساعد در روز باعث می شد که حملات عراق به گذر گاه ها به سرعت تعمیر شود و همچنین هواپیما های عراق نتوانند هیچ یک از پل های اضطراری را منهدم کرده و مانع تحرک ایرانیان شوند.

در نتیجه عراق نتوانست ضد حمله ای را در روز های ابتدایی به انجام رساند و این باعث شد که ایران تعداد نیرو های خود را در فاو به ۲۰۰۰۰ نفر برساند. فرماندهی عراق به دلیل ترس از حمله ی ایران به بصره و مناطق شمالی، نیروی ذخیره ی خود را افزایش داد.

با اینکه فرماندهی عالی عراق در جبهه های بصره و Qurana نیرو مستقر ساخت، اما ضد حمله های ابتدایی عراق تا ۱۳ و ۱۴ فوریه، سازماندهی ضعیفی داشت. عراق نیروهای پیاده آموزش دیده ای که بتوانند در حملات زمینی شرکت کنند، در اختیار نداشت. زمانی که یگان های برگزیده ی خود مانند گارد ویژه ی ریاست جمهوری را تشکیل داد، این نیرو ها برای حمله های پیاده، در گیری های رو در رو و حرکت در زمین های مرطوب و نیزار ها آمادگی نداشتند. برتری عراق در نیروی زرهی و توپخانه، تأثیر چندانی را بر نیرو های کاملاً استقرار یافته ی ایران نداشت.

نقطه ی اوج موفقیت ایران ،سراسر شبه جزیره ی فاو را با تهدید اشغال مواجه کرد و ام القصر را مورد حمله قرار گرفت. نیرو های ایران به مسیر آبی خورعبدالله در مقابل کویت رسیدند و گزارشی هایی هم وجود دارد که نشان می دهد نیرو های ایران پایگاه نیروی دریایی عراق در ام القصر را محاصره کردند، که تنها ۱۶ کیلومتر از فاو فاصله داشت. ایران همچنین منطقه کنترل هوایی عراق را در اختیار گرفت و مرکزی که خلیج (فارس) را پوشش می داد و در شمال فاو قرار داشت، مورد تهدید قرار گرفت.

این شرایط باعث شد که کویت و عربستان سعودی هم دچار ترس شوند. ترس از شکست عراق باعث شد دولت های عرب به یکدیگر نزدیک شوند و نشست ویژه ای را برای وزرای امور خارجه خود، ترتیب دهند.

در ۱۴ فوریه تلفات برای ایران به ۸۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ نفر و برای عراق به ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر رسید. با این حال ، عراق نیروی ذخیره ی خود را به کار گرفت و به توسعه دفاع خود پرداخت. ایران نیز در تأمین و حمایت از نیرو های خود به مرز های محدودیت رسید. ایران فاو، مناطق شمالی سیبا و نمکزار Mamlaha در غرب را در دست داشت، اما آنقدر توان نداشت که در دشت های باز با نیرو های عراق رو به رو شود.

عراق اکنون توانایی ممانعت از ایران را داشت، اما زمانی که تلاش کرد ضد عملیات سترده ای را آغاز کند، با مشکلاتی رو به رو شد.

عراق ضد حمله خود را با سه لشکر آغاز کرد که در سه ستون جدا از هم عمل می کردند. یک گروه در طول ساحل شط العرب به سمت جنوب پیشروی کرد. گروه دوم در جنوب ام القصر متوقف شده و از طریق جاده ای که سال گذشته ساخته شده بود، به سمت جنوب حرکت کرد. این جاده به گونه ای ساخته شده بود نیروهای عراقی به سرعت تحرکات خود را صورت داده و از جانب شط دیده نشوند و مورد حمله قرار نگیرند. با این حال این جاده نوعی میانبر بود که در فصول خشک ، بیابانی با خاک نرم بود و در فصول مرطوب دریایی از گل. حمله ی عراقی ها در جاده محدود می شد و به آنها اجازه نمی داد حملات توپخانه ای سنگینی علیه ادوات ایرانی ها صورت دهند. ستون سوم در ساحل شمالی خور عبد الله پیش رفت. در این منطقه هم عراق باید در دشت باز می جنگید و نمی توانست از جاده ی اصلی خارج شود.

تحت این شرایط، هر گاه عراق نیرو های ایرانی را مورد حمله قرار می داد، تلفات غیر قابل قبولی را متحمل می شد. نیرو های ایران همچنان با اشتیاق مبارزه می کردند و اندوخته سلاح آنها بسیار غنی بود. با اینکه عراقی ها به مدت یک هفته تلاش می کردند به سمت جنوب حرکت کنند، اما دستا ورد چندانی بدست نیاوردند.

با توجه به اختلافات آماری موجود ، به نظر می رسد عراق طی این ضد حملات متحمل ۵۰۰۰ کشته و زخمی شد. همچنین نامساعد بودن هوا تا ۲۲ فوریه به عراق اجازه نداد از جنگنده ها، بالگرد های جنگی و توپخانه خود استفاده بهینه کند. با استفاده از این زمان، نیرو های ایرانی به خوبی مستقر شدند و طی ۱۰ شب افراد، تجهیزات و ادوات خود را (احتمالاً با استفاده از پل اضطراری که در طی روز از آن استفاده نمی شد) به کنار های شط انتقال دادند.

به هر حال عراق سعی کرد با استفاده از نیرو های کاملاً ویژه ی خود ایران را از فاو بیرون براند. عراق بهترین فرماندهان خود را در سه گروه به کار گماشت و با استفاده از ارتش زرهی و حملات کوتاه برد پیاده نظام، از یک موضع دفاعی به سمت موضع دفاعی دیگر هجوم می برد. عراق اکنون از تمام نیروی هوایی، توپخانه ای و زرهی خود بهره می برد. مساعد شدن هوا باعث شد که عراق استفاده ی مؤثر تری از پرتاب گر های موشکی خود داشته باشد و استفاده از توپخانه را که تأثیری نداشت، کاهش دهد،زیرا آنها توانایی آن را نداشتند که در زمانی کوتاه حجم سنگینی از آتش را تأمین کنند. عراق حملات خود را به اهداف پیاده نظام گسترش داد. نزدیک به ۲۰۰ تانک را بدین منظور به کار گرفت. در هر روز به ازای هر توپ( معمولاً بدون در نظر داشتن هدفی مشخص) ۶۰۰ شلیک انجام میگرفت. در واقع عراق قسمت اعظمی از ذخیره ی مهمات خود را استفاده کرد و مجبور شد برای تأمین آن خرید اضطراری انجام دهد.

هر دو طرف قسمت مهمی از دارایی خود را صرف این جنگ کردند. عراق در ادامه تلفات بیشتری را در نیروی زرهی خود متحمل شد و به دنبال ایجاد دفاع هوایی توسط ایران، بسیاری از جنگنده های خود را از دست داد. ایران ادعا کرد روزانه ۷ جنگده عراقی را ساقط کرده است، در حالی که عراق نیز مدعی شد چندین فروند ازاف ۴ های ایران را منهدم کردن است. با این حال عراق ،روزانه صد ها پرواز را به انجام می رساند و مدعی شد در فاصله ی ۹ فوریه تا ۳۱ مارس، ۱۸۶۴۸ پرواز را بر روی فاو به انجام رسانده است. با مساعد شدن هوا، خلبانان عراقی با انجام پرواز در ارتفاع کم، تأثیر بیشتری داشتند.

آنها همچنین حجم زیادی از گاز خردل و احتمالاً عامل اعصاب را در این منطقه رها کردند. با اینکه تلفات جانی حملات هوایی کم بود، اما نیرو های ایرانی را مجبور نمود که مخفی شده و فعالیت عقبه آنها را فلج ساخت .همچنین هنگام مساعد بودن هوا و در روز حملات نیروی پیاده ی آنها را ناکام می گذاشت. گاز خردل تأثیر عمیقی بر جای گذاشت، چرا که نیرو های ایرانی در استفاده از ادوات دفاع شیمیایی، آموزش کامل ندیده بودند.

عراق دستاورد چندانی در این حملات کسب نکرد و هزینه ای سنگینی پرداخت. عراق متوجه شد به علت نداشتن حملات نیروی پیاده نظام و قابلیت نفوذ، هزینه زیادی را پرداخت کرده است. با این که عراق در ۲۱ فوریه از سوی ارتش سوم به شدت تقویت شد، اما هنوز نمی توانست به صورت مؤثر مانور دهد. عراق همچنین در زمان ضد حملات تلفات زیادی را متحمل می شد. طی یکی از این ضد حملات در ۲۳ و ۲۴ فوریه، قریب به دو گردان خود را از دست داد. تلاش بدون برنامه ریزی عراق در انجام عملیات آبی خاکی، در ۹ و ۱۰ مارس باعث انهدام چند گردان شد و در حمله ی سه جانبه ای که علیه نیرو های استقرار یافته ی ایران انجام داد، ادوات یکی دیگر از تیپ های خود را از دست داد.

بسیاری از اهدافی که عراق در روز به دست می آورد در شب از دست می رفت ، زمانی که ایران می توانست از برتری خود در جنگ پیاده نظام بهره ببرد.

تیپ ۲۸و ۷۴ عراق زمانی که در ماه مارس تلاش کرد به سمت فاو پیشروی کند، تلفات سنگینی را متحمل شد و عراق مجبور شد برای انتقال زخمی های خود تمهیدات ویژه ترتیب دهد.

با افزایش تلفات، عراق از میان کارکنان چند هتل بزرگ نیرو گیری کرد و تاکسی های خالی را که از بصره به سمت شمال می رفتند مجبور کرد اجساد را جابه جا کنند.

عراق در ۱۱ مارس ضد حمله ی دیگری را به انجام رساند، اما نیرو های عراقی طی سه هفته تنها ۷ کیلومتر پیشروی کردند. در این زمان عراق قسمت اعظم نمکزار Mamlha را پس گرفت. هر دو طرف تلفات زیادی را متحمل شده و تقریباً به مرز فرسودگی رسیدند.

در این زمان ۲۰۰۰۰ نیروی ایرانی و ۲۵۰۰۰ تا ۳۲۰۰۰ نیروی عراقی در نزدیکی یکدیگر مستقر شده بودند اما هیچ یک توان انجام عملیاتی جدید را نداشتند. ایران ۲۷۰۰۰ تا۳۰۰۰۰ نفر را از دست داد و تلفات عراق ۵۰۰۰ تا ۸۰۰۰ نفر بود.

ضد حمله به فاو باعث استفاده بیشتر از گاز های شیمیایی شد. به عنوان مثال عراق در ۲۴ فوریه برای حمایت از عملیات خود از گاز های شیمیایی بهره گرفت. عراقی موفق شد ۱۸۰۰ نفر از نیرو های ایرانی را مسموم کند، اما بعضی از نیرو های خود را نیز مسموم ساخت.

در نتیجه عراق در تلاش های اولیه دستاورد چندانی از حملات گازی خود کسب نکرد. گسترش کارخانه های ساخت مواد شیمیایی هنوز نتوانسته بودند تمرکز مؤثری را در مناطق هدف به وجود آورند. آب و هوای مرطوب،تاثیر عوامل عصبی، سیانید و گاز خردل عراق را کم تأثیر می ساخت. با اینکه ۸۵۰۰ ایرانی در عملیات های والفجر ۸ و ۹ به وسیله گاز مسموم شدند، اما تنها ۷۰۰ نفر آنها کشته و یا به شدت مجروح شدند (در گزارش های مربوط به تلفات بمباران های شیمیایی عراق حجم تلفات نامشخص است.) گزارش هایی که انتقاد های شدیدی را علیه عراق در سراسر دنیا بوجودآورد.

۸ ۲) والفجر۹؛ ادامه درگیری ها در مناطق کرد نشین شمال:

زمانی که نیرو های ایران همچنان در فاو درگیر بودند،آنان عملیات دیگری را آغاز کردند. عملیات والفجر ۹ علیه منطقه کرد نشین عراق انجام گرفت. نزدیک به مرز های شمالی ودر ۲۷۰ کیلومتری شمال بغداد، ۹۲ کیلونتری شمال غرب کرکوک و ۲۲ کیلومتری سلیمانیه. در این عملیات نیرو های پاسدار، بسیج، کرد های بارزانی و عوامل کرد حامی ایران، شرکت داشتند. مزیت ایران در این منطقه این بود که عراق فاقد نیروی کافی برای پوشش مناسب مرز های شمالی بود. ایران سعی کرد تعدادی از دره هایی که به داخل عراق باز می شدند را تصرف کند.

والفجر ۹ در ۱۵ فوریه آغاز شد و ایرای ها طی حملاتی کوچک، بخش هایی از سلیمانیه را به تصرف درآوردند. سپس به سمت Chwarta پیش رفتند و چند شیار را در دره ای در ۲۰ کیلومتری سلیمانیه را تصرف کردند. در ۲۴ و۲۵ فوریه ایران به کمک هشت تیپ خود حمله دیگری را آغاز کرد.

به نظر می رسید ایران با انجام این حمله در صدد تصرف بلندی های مشرف بر جاده ی سلیمانیه ـ Chwarta می باشد. این حمله در بلندی هایی به ارتفاع ۶۶۰۰ فوت انجام گرفت و ۳۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق را تحت پوشش قرار می داد.

با اینکه بسیاری از روستا های این منطقه تخلیه شده بودند، ایران شهر Chwarta را محاصره کرد. سپس عراق نیرو های خود را برای کمک به جنگ فاو منتقل کرد و ایران شهر کوچک نظامی سیتک را در ۲ مارس ویک روز پس از اینکه ۲۵۰۰ نیروی عراقی منطقه را ترک کردند، به تصرف درآورد .

با اینکه عراق استفاده از سلاح های شیمیایی را آغاز کرد، اما نیروهای ایرانی در ۳ مارس به اندازه ی کافی به سلیمانیه نزدیک شدند و می توانستند آن را هدف خمپاره قرار دهند.

در این زمان ، عراق نیرو های خود را به شمال آورد و موفقیت های ایران متوقف شد. با این حال آشکار است که ایران در این عملیات بیشتر از جانب کرد های مخالف بارزانی حمایت شد و شیعیان عراقی نقش کمتری داشتند.

در ماه می، زمانی که عراق در پاک سازی منطقه ی میان داهوک و مدینان از نیرو های کرد شکست خورد، این حمایت آشکار تر می گردد. نیرو های بارزانی ،عملیاتی را در نزدیکی خطوط لوله ی عراق ترکیه ترتیب دادند و شهر کوچک Mangesh در نزدیکی موصل را اشغال کردند. این در حالی بود که ذخیره های شهر به اتمام رسیده بود. آنها همچنان شهر را علیرغم ضد حمله ای که در ۱۹ می توسط یک تیپ عراقی صورت گرفت، در تصرف داشتند. (آنها قسمت کوچکی از گارد ریاست جمهوری و نیرو های Jash (کرد های حامی عراق)بودند.) در حالی که حمله ی نیرو های ایرانی و کرد ارزش استراتژیک اندکی داشت، اما موفقیت آنها تعداد زیادی از نیرو های عراقی را زمین گیر کرد، که شامل تمام لشکر یازدهم عراق می شد و تأثیر سیاسی دستاورد های ایران در فاو را تقویت می کرد. و روشن است که حضور ۳۰۰۰۰ نیروی ارتش ترکیه در این منطقه ،همچنان باعث صیانت خط لوله نفت عراق ترکیه می شد.

۸ ۳) بن بست در جنوب؛ عراق حملات هوایی جدیدی را آغاز کرد:

در اوایل ماه آوریل الگوی جنگی در فاو حاکم شد که تا اوایل سال ۱۹۸۸ ادامه یافت. ایران ۲۰۰ کیلومتر مربع از فاو را در دست داشت و همچنان از پل های اضطراری بر روی شط العرب بهره می برد. ایران با استفاده از این پل ها و شناور های کوچک، پایگاه های کنار شط را پشتیبانی می کرد. ایران همچنین ۲۰۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰ نفر از نیرو های فعال خود را در فاو مستقر کرده بود. ایران در انتقال ادوات سنگین به فاو موفق نبود، اما توپخانه ی خود را تا آنجایی که امکان داشت جلو آورد و پایگاه اصلی هوایی عراق در شعیبیه در نزدیکی بصره را بمباران می کرد.

با این حال عراق اکنون توانایی آن را داشت که ایران را در جنوب کاملاً تحت کنترل در آورد. عراق در اطراف مواضع ایران مواضع دفاعی مستحکم خود را بازسازی کرد. بر خلاف مواضع ایران، مواضع دفاعی عراق از طریق سه جاده اصلی تغذیه می شد و پایگاه های هوایی و توپخانه ای در آن استقرار یافته بود. عراق انبار های ذخیره سازی مهمات را در این منطقه بنا کرد و قدرت آتش این کشور، ۵ تا ۷ برابر ایران بود. همچنین عراق اطلاعات بهتری در مورد محل استقرار مواضع ایران داشت. این باعث دقت آتش عراق می شد و نیرو های ایرانی را مجبور می کرد تنها از دستاورد های خود دفاع کنند.

در همین زمان، تلفات سنگین عراق در ضد حملات قبل، این کشور را از انجام ضد حملات جدید علیه فاو مأیوس می کرد ، بر خلاف تغییرات جوی که باعث شده بود زمین خشک شود و این امکان به وجود بیاید که عراق از نیروی زرهی خود بهره بگیرد. عراق نمی توانست در برابر تلفات تاب بیاورد، همچنین نمی توانست بسیاری از نیرو های خود را در معرض حملات متقابل نگاه دارد.

ایران در ادامه ۳۰۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰۰ نفر از نیرو های خود را در جبهه ی ۱۱۰۰ کیلومتری مستقر کرد و برای آغاز حمله ای دیگر آماده بود و از موقعیت استراتژیک خوبی بهره می برد. در شمال، نیرو های شورشی کرد مواضع تحت تصرف خود را گسترش دادند و نیرو های ایران نیز در ۱۰ کیلومتری سلیمانیه باقی ماندند. در مرکز، نیرو های ایرانی تپه های میمک را در تصرف داشتند که ۷۰ مایل با بغداد فاصله داشت. تمرکز اصلی نیرو های ایرانی همچنان در اطراف نیزار های هویزه بود تا بتوانند به بزرگراه بغداد بصره دست یابند. نیرو های ایرانی مستقر در فاو هم قریب به دو تیپ کامل بودند. ایران تقریباً قادر بود در هر نقطه ای که می خواست نیرو های خود را مستقر سازد و از فقدان عمق استراتژیک عراق بهره ببرد. این در حالی بود که عراق هیچ هدفی را در ایران نمی یافت که نیرو های این کشور بتوانند به آن دست یابند.

ایران همچنین فشار های نظامی خود را در منطقه جنوبی خلیج (فارس) ادامه داد. نیروی دریایی ایران در ۹ ژانویه اولین کشتی ساخت آلمان غربی خود را آزمود. در ۱۲ ژانویه اولین کشتی آمریکایی و در ۱۳ ژانویه اولین کشتی انگلیسی خود را به آب انداخت. ایران به کمک بالگرد های خود،چندین حمله دریایی را به انجام رساند و در ۳ مارس،یک نفت کش ترکیه ای را مورد حمله قرار داد. ایران همچنین به حملات تروریستی خود علیه کویت ادامه داد و طی یک رفتار ایذایی، چند مین دریایی را در آب های خلیج (فارس) رها کرد.

رهبری ایران بیش از پیش ،کویت و عربستان سعودی را تهدید کرد و به طور کنایه آمیز به کویت اعلام کرد که شکست عراق در بازپس گیری فاو، دست ایران را برای انجام اعمال نظامی علیه کویت، باز خواهد گذاشت.

ایران همچنین در ۷ ژانویه اعلام کرد که پایانه های نفتی جدیدی را در سواحل جنوبی و در قسمت هایی که دسترسی جنگنده های عراقی به آنها امکان پذیر نیست،راه اندازی خواهد کرد. این پایانه ها در فوریه و مارس ودر مکان های زیر راه اندازی شدند: بندر لنگه در داخل تنگه، جزیره ی قشم در داخل تنگه و جاسک در خارج تنگه. این پایانه ها به وسیله ی نفت کش های استیجاری ایران تغذیه می شدند. همچنین ایران اعلام کرد ایستگاه حفاری جدیدی را در گناوه(واقع در ۴۰ کیلومتری خارک) راه اندازی خواهد کرد.

با این حال در عمل ایران متوجه شد که انتقال نفت به نفتکش ها از طریق پایانه ای شناور در ساحل لارک، آسان تر صورت می گیرد. این پایانه در ژوئن ۱۹۸۶ افتتاح گشت و به هدف اصلی حملات بلند برد نیروهای هوایی عراق تبدیل شده بود.

عراق همچنان به بمباران های استراتژیک خود اصرار می ورزید. عراق اهدافی مانند پل کوتار را که مسیری کلیدی میان ایران و ترکیه بود ،در ۱۳ مارس هدف قرار داد.در ۷ می، عراق حمله هوایی گسترده ای را بر روی شهر تهران انجام داد. این حمله بزرگترین پالایشگاه ایران را به آتش کشید و یکی از واحد های پردازش آن را نابود کرد، همچنین دو واحد تولید کاتالیست با ۲۵۴۰۰۰بشکه نفت موجودی آن، نابود شد. عراق کارخانه تسلیحات سازی پارچین را در ۲۳ می، هدف قرار داد و همچنان به اهدافی چون قطار ها و مراکز غیر نظامی یورش می برد. عراق موفق شد در حملات ۹ ژوئن و ۲ جولای ،فرستنده های ماهواره ای اسد آباد همدان را نابود کند. این کار باعث شد ارتباطات تلفنی و تلکسی بین المللی ایران برای دو هفته مختل شود.

نیروی هوایی عراق همچنان نفت کش های ایران راکه به سمت سیری رفت و آمد

می کردند ، مورد حمله قرار می داد. در جولای ۱۹۸۶، فرمانده نیروی دریایی عراق، دریادار محمد عبد الله، ادعا کرد که عراق از ابتدای جنگ تا کنون ۵۸ نفت کش، ۸۵ کشتی بازرگانی و ۴۰ کشتی پشتیبانی ایران را نابود کرده است.

۸ ۳ـ۱) عملیات های مهران وکربلای ۱:

عراق در سال ۱۹۸۶ ضد حمله های گسترده را علیه ایران آغاز کرد. در حالی که به نظر می رسید صدام حسین احساس می کرد عراق می تواند وضعیت فاو و کردستان را تحمل کند، اما به شدت نگران این مسائل بود که نشان دهد عراق می تواند در انجام عملیات موفق باشد و همچنین از بغداد در مقابل حملات دفاع کند.درنتیجه عراق حمله

گسترده ای را تدارک دید که بتواند مهران را بازپس بگیرد. مهران یکی از مسیر های کلیدی در حمله به بغداد بود.

عراق در ۱۰ می، با ۲۵۰۰۰ نفر به سمت مهران حرکت کرد. مهران هدف تقریبا آسانی بود. شهری تخلیه شده، در یک مایلی مرز که از بغداد ۱۶۰ کیلومتر فاصله داشت. نیروی دفاعی این شهر ۵۰۰۰ سرباز درجه پایین ایرانی بودند. در نتیجه این شرایط ، عراق به هدفی آسان دست یافته بود و قادر بود بخشی از خاک ایران را اشغال کند، بدون اینکه خطراتی چون خطرات فاو، وی را تهدید کند.

نیرو های عراق در ۱۴ می، مهران را مورد حمله قرار دادند. در ۱۷ می ،مهران و بلندی های مشرف به آن و پنج روستا در اطراف آن، به تصرف عراق در آمد. آنها جنگ را تا رسیدن به بلندی های مرز ادامه دادند و تلفات سنگینی را بر نیرو های ضعیف ایرانی وارد کردند. عراق به کمک پرتابگرهای موشک توانست نیرو های ایرانی را از تمام سرزمین های هموار و پست، خارج سازد.

این موفقیت، پیروزی سمبلیک مهمی را نصیب عراق کرد، این در حالی بود که نیرو های کرد مخالف صدام، موفقیت های اندکی را در منگش و داهوک علیه نیرو های عراقی کسب کرده بودند. عراق پیروزی های اندکی را نیز در فکه و در جنوب به دست آورد و سپس با سر و صدای زیادی اعلام کرد تا پایان جنگ در مهران باقی خواهد ماند. با این حال عراق نتوانست بلندی های ۱۵۰۰ متری شرق مهران را بدست آورد.

بر اساس برخی از گزارشات، این شکست نتیجه ی سرباز زدن صدام حسین از طرح ژنرال توفیق، فرمانده ی لشگر دوم بود. وی پیشنهاد کرده بود به سمت دهلران پیشروی صورت گیرد و بلندی های اطراف شهر محافظت شود. همچنین نیروی کاملاً زرهی عراق، فاقد نیروی پیاده نظام بود که بتواند در مواضع کوهستانی به جنگ بپردازد.

ایران با آغاز دور جدید «عملیات های نهایی»، به این حمله پاسخ داد . نشانه های موجود حاکی از آن بود که حمله در ۱۹ می (سالگرد شهادت حضرت علی علیه السلام)آغاز خواهد شد.

با این حال ایران مخفیانه برای بازپس گیری مهران آماده شد. عراق در نگهداری منطقه دچار اشتباه شد و این در حالی بود که از بلندی های اطراف با حملات متعدد مواجه بود.

ایران نیروی خود را در قالب لشکر ۱۰ پیاده نظام آماده کرد. این نیرو متشکل از ۴ یا ۵ تیپ پاسداران بود و تعداد زیادی از گردان هایی که برای جنگ های کوهستانی آموزش دیده بودند، در آن حضور داشتند. این نیرو ها کاروان کربلا نام گرفتند و در این زمان عملیات کربلا ، جایگزین عملیات والفجر شد.

نیرو های ایرانی در ۲۰ ژوئن حمله ی خود را علیه مواضع عراق در بلندی ها آغاز کردند و به سرعت مشخص شد که ایران در جنگ کوهستان از برتری برخوردار است. در این حملات، ایران از گاز شیمیایی بهره گرفت و از آنجا که نیرو های عراق تنها تا ۲۰ کیلومتر خارج از مهران را گشت زنی می کردند، ایران از این موقعیت استفاده کرد. نیرو های ایرانی در اولین دامنه کوهستانی متوقف شدند. نیرو های ایرانی به سرعت مواضع دفاعی عراق در مهران را نابود کردند، یک فرمانده را کشتند و ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر تلفات بر نیرو های عراقی تحمیل کردند.

در اینجا ،یک بار دیگر مشکلات فرماندهی و کنترل در نیروی هوایی عراق مشاهده می شود. فرمان حمله ی هوایی همه جانبه بسیار دیر صادر شد و در هنگام اوج حملات ایران، عراق تنها ۳۳ حمله به وسیله ی بالگرد ها و ۱۰۰ حمله به وسیله ی جنگنده های خود انجام داد و این در حالی بود که ظرفیت حمله بالگردها ۵۰۰ پرواز و ظرفیت حمله جنگنده ها ۳۰۰ پرواز در روز بود.

به هر حال در ۳جولای ، عراق مجبور شد بپذیرد که ایران مهران را آزاد ساخته است. ایران نه تنها پنج بلندی ای را که عراق اشغال کرده بود ،پس گرفت، بلکه چهار بلندی را نیز در خاک عراق به تصرف درآورد و ۱۲ تا۴۰ کیلومتر به سمت غرب پیش رفت. با اینکه مشخص نیست محموله های اهدایی ایالات متحده به ایران در این پیروزی نقش مستقیمی را ایفا کردند یا خیر، اما به یاد داشتن این مسئله مهم است که موشک های ضد تانک هدایت شونده در نابود کردن انبار ها و جلوگیری از ضد حملات عراق بسیار مؤثر بودند.



مشکلات پیش روی ایران، بسیار دشوار بود. ایران همچنان توانایی بسیج کردن نزدیک به یک میلیون نفر را داشت. ارتش ایران ۳۰۵۰۰۰ نفر و پاسداران ۳۵۰۰۰۰ نفر نیرو در اختیار داشتند. ایران ۱۰۰۰ تانک فعال و ۱۴۰۰ خودروی زرهی و بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. نیروی هوایی ایران شامل ۳۵۰۰۰ نفر بود، اما تعداد هواپیماهای عملیاتی، ۶۰ تا ۸۰ فروند برآورد شده است.

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/a8d9bcdc7cd62b361.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
14th June 2015, 11:36 PM
بخش هشتم قسمت اول

مشکلات پیش روی ایران، بسیار دشوار بود. ایران همچنان توانایی بسیج کردن نزدیک به یک میلیون نفر را داشت. ارتش ایران ۳۰۵۰۰۰ نفر و پاسداران ۳۵۰۰۰۰ نفر نیرو در اختیار داشتند. ایران ۱۰۰۰ تانک فعال و ۱۴۰۰ خودروی زرهی و بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. نیروی هوایی ایران شامل ۳۵۰۰۰ نفر بود، اما تعداد هواپیماهای عملیاتی، ۶۰ تا ۸۰ فروند برآورد شده است.



● بخش پنجم: تلاش های ایران در «عملیات های نهایی» ۱۹۸۶و۱۹۸۷:

۸) یران برای دور جدیدی از «عملیات های نهایی» آماده می شود:

شکست ایران در انجام «عملیات های نهایی» در سال های ۱۹۸۴ و ۱۹۸۵ مورد تردید است. ایران در عملیات های سال ۱۹۸۴ و بهار ۱۹۸۵ تلفات سنگینی را متحمل شد، اما به دشواری حاضر بود تمایلش برای سرنگونی رژیم صدام حسین را کنار بگذارد. طراحان ایرانی جنگ تلاش می کردند راهی را برای حمله در طول و یا محاصره نیزار های هویزه پیدا کنند و عراق را در جنوب مورد حمله قرار داده و شبه جزیره های فاو و ام القصر را تصرف کنند.

مشکلات پیش روی ایران، بسیار دشوار بود. ایران همچنان توانایی بسیج کردن نزدیک به یک میلیون نفر را داشت. ارتش ایران ۳۰۵۰۰۰ نفر و پاسداران ۳۵۰۰۰۰ نفر نیرو در اختیار داشتند. ایران ۱۰۰۰ تانک فعال و ۱۴۰۰ خودروی زرهی و بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. نیروی هوایی ایران شامل ۳۵۰۰۰ نفر بود، اما تعداد هواپیماهای عملیاتی، ۶۰ تا ۸۰ فروند برآورد شده است.

در مقابل ارتش دائمی و ارتش مردمی عراق روی هم رفته نزدیک به ۸۰۰۰۰۰ نفر سرباز در اختیار داشت که ۲۳۰۰۰۰ نفر آنها، آماده به خدمت بودند. به غیر از زمان هایی که ایران به سرعت نیروی بسیج خود را گسیل می کرد، عراق در نیروی انسانی برتری داشت. عراق ۴۵۰۰ تانک فعال، ۴۰۰۰ خودروی زرهی و ۵۰۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. ۴۰۰۰۰ نفر در نیروی هوایی عراق مشغول به خدمت بودند. که شامل پرسنل پدافند هوایی و ۵۰۰ هواپیمای جنگی فعال می شد.

این برتری از آنجا روشن می گردد که در سال ۱۹۸۶ این عراق بود که اولین عملیات گسترده را آغاز کرد. عراق هفته ها وقت صرف کرده و تجهیزات و تدارکات خود را در نزدیکی جزایر مجنون مستقر ساخت و دسترسی خود به جزایر را توسعه بخشید. این کشور سطح آب را پایین آورد و حجم وسیعی از سازه های مهندسی را بنا کرد تا بدین وسیله حمله به قسمت شمالی جزایر که در دست ایرانی ها بود را طراحی و اجرا کند. ۶ ژانویه که روز ارتش عراق می باشد، دو تیپ از ارتش سوم عراق مواضع ایرانی ها در شمال جزایر را مورد حمله قرار دادند. دفاع ایران در این منطقه ضعیف بود. با فرا رسیدن ۸ ژانویه ،عراق نیرو های ایرانی را تا نیمی از قسمت جنوبی جزیره به عقب راند.

این موفقیت عراق نتوانست حمله ی ایران را متوقف کرده و یا به تأخیر بیاندازد. رهبری ایران همچنان بر این باور بود که اگر نیرو های این کشور بتوانند فشار سنگینی را بر نیرو ها و رژیم عراق وارد کنند، دفاع عراق در هم خواهد شکست. بعضی از رهبران، مانند (امام) خمینی به نوعی یاری خداوند اعتقاد داشتند.

در نتیجه نیرو های ایران در نیمه ی دوم سال ۱۹۸۵ حملات سنگینی به قسمت جنوبی داشتند. همچنین ایران عملیات های آبی خاکی خود را افزایش داد. در طول سال ۱۹۸۵، ایران تعداد زیادی قایق تندرو، پل های موقت و ادوات احداث آنها را به کار گرفت و تمرینات آموزشی آبی خاکی گسترده ای را در دریای خزر ترتیب داد. با به کار گرفتن تلاش های مهندسی فراوان، ایران در جنوب آبادان یک شبکه ازجاده های نظامی را بر روی تپه ماهور ها به سمت نیزار ها احداث کرد و مناطقی را در طول شط غرقه سازی کرد.

ایران برای اولین بار در اکتبر ۱۹۸۵ برای انجام کار های نظامی در عقبه ی خود از زنان استفاده کرد، بدین منظور که مردان حاضر در خط مقدم از انجام این وظایف آزاد شوند. همچنین فرستادن اجباری کارمندان دولت به جبهه ها را متوقف کرد.

در دسامبر ۱۹۸۵ و ژانویه ۱۹۸۶ ،قریب به ۵۰۰۰۰ نفر داوطلب اعلام آمادگی کردند که بعضی از برآورد ها بیش از ۳۰۰۰۰۰ نفر را اعلام کرده اند. ایران تجهیزات دفاع شیمیایی خود را گسترش داده بود و در اواخر ۱۹۸۵ بعضی از شواهد حاکی از آن هستند که سوریه به ایران کمک می کند عوامل جنگ شیمیایی خود را توسعه بخشد.

زمانی که ایران بسیج شد، نیرو های خود را در جنوب مستقر ساخت. این نیرو های شامل دو سوم نیرو های برگزیده ی پاسداران بودند: تیپ ۲۵ کربلا، گردان ۸ نجف اشرف، گردان عاشورا، تیپ ویژه شهادت. نیمی از نیرو های ارتش هم در این صف آرایی حضور داشتند: تیپ ۸۱ باختران، تیپ ۳۰ مازندران، تیپ ۷۷ خراسان. مجموع این نیرو ها ۲۰۰۰۰۰ نفر بود که در قالب ۲۰ تا ۲۵ تیپ شکل گرفتند. بخش عمده ای از این نیرو های بین اهواز ـ دزفول و هور العظیم و هور الهویزه استقرار یافته بودند.

در اوایل سال ۱۹۸۶ ایران نیرو های آبی خاکی جدید خود را در نزدیکی شط العرب مستقر ساخت و حجم زیادی از قایق های تندرو و ادوات ساخت پل را در این منطقه ذخیره ساخت. ایران همچنین قریب به ۱۰۰۰ نیروی کماندوی آبی خاکی در اختیار داشت. این یگان های کماندویی آموزش های ویژه ای برای جنگ در مناطق آبی خاکی و نیزار ها دیده بودند و فرماندهی بسیار مؤثری همانند فرماندهی هوابرد و یگان های ویژه آنها را هدایت می کرد. این نیروی عظیم به ایران این توانایی را می داد که در طول شط العرب به عملیات بپردازد.

۸ ۱)عملیات والفجر ۸: ایران، فاو را تصرف کرد:

در اوایل فوریه ایران آماده بود موج جدید عملیات های خود را آغاز کند. با اینکه اهداف اصلی ایران از این حملات مشخص نیست، به نظر می رسد هدف استراتژیک اصلی، تصرف و حفظ شبه جزیره ی فاو بود تا بدین وسیله دسترسی عراق به خلیج را قطع کنند، با ادامه حملات ، بصره را از جنوب به تصرف درآورند، تولید نفت در جنوب عراق را مختل کنند، دسترسی عراق به کویت را دشوار سازند و شورش های شیعیان و یا عملیات های ضد حکومتی را تقویت کنند.

در نهم فوریه ایران اولین بخش از حمله ی دو زبانه ی خود را علیه لشگرهای سوم و هفتم عراق آغاز کرد. ایران سعی می کرد با حمله به دو انتهای شمالی و جنوبی جبهه جنوبی عراق، نیرو های عراقی را از هم بشکافد. زبانه ی شمالی نیرو های ایرانی در عملیات، در سه محور جدا از هم عملیات را آغاز کردند. هدف اصلی این سه محور، منحرف کردن نیرو های عراقی بود.

یکی از سه محور در نزدیکی Qurnah و محل برخورد لشکرهای سوم و چهارم عمل

می کرد. آنها به سمت استحکامات دفاعی کاملاً آماده ی عراق حمله برده و حملات موجی نیروی زمینی ایران نیز نزدیک به سه روز ادامه یافت. قدرت آتش عراق با تحمیل تلفات سنگین به ایران، نیرو های ایرانی را به عقب راند.

محور دوم، نیروی کوچکی از یگان های زرهی ایران بود که در جنوب Qurnah عمل کردند و این باعث شد که نیرو های ایرانی و عراقی از فاصله ای نزدیک به یکدیگر شلیک کنند. برتری عراق در تعداد و وضعیت آموزشی نیرو ها، بار دیگر باعث شد که ایران متحمل خسارات سنگینی شده و نزدیک به ۴۰۰۰ نفر از نیروهایش را از دست بدهد.

محور سوم در ۱۴ فوریه عمل کرد. ایران تلاش کرد قسمت جنوبی جزایر مجنون را بازپس گیرد و در مواضع قبلی خود مستقر شود. نتیجه ی حملات ایران در جنوب متفاوت بود. ایران با استفاده از پوشش شب و بدی آب و هوا، در شب ۱۰و۱۱۰ فوریه حمله ی دو بخشی خود را به سمت فاو آغاز کرد. در یک بخش از این حمله که نیرو های غواص نیز حضور داشتند گروهی از جزایر جنوب خرمشهر موسوم به ام الرصاص، مورد حمله قرار گرفت. نیرو های ایرانی به سرعت جزیره ی اصلی را که در واقع بی دفاع بود ، تصرف کرده و به سمت جاده ی بصره فاو حرکت کردند. هرچند نیرو های ایرانی با موانع مستحکم عراقی مواجه شده و در مقابل فاقد نیروهای زرهی و توپخانه ای حمایت کننده از خودبودند.. نیرو های عراقی در ۱۲ فوریه ام الرصاص را پس گرفتند و نیرو های ایرانی در عرض شط ،عقب نشستند.

این دومین حمله ای بود که دستاورد های قابل توجهی داشت. این نیرو های فاو را در نزدیکی سیبا مورد حمله قرار دادند. با اینکه شط در این قسمت ۲۸۰ متر پهنا داشت و نیرو های ایرانی مجبور بودند در شب و زیر باران شدید از آن عبور کنند، اما استقرار آنها با موفقیت انجام شد. ایران موفق نشد به سرعت پل اضطراری در نزدیکی سیبا بر روی شط بنا کند، اما قایق های ایران توانستند نیرو های یک تیپ را به شش نقطه در آن سوی شط برسانند و نیرو های ایرانی در جبهه ای گسترده در ساحل شبه جزیره ی فاو شروع به پیشروی کردند.

فرماندهی عالی عراق گمان کرد که ایران از شمال، جایی که محور اصلی عملیات قرار داشت، حمله خواهد کرد. آنها بیشتر پشتیبانی خود را در Qurnah مستقر کردند و برای عکس العمل کند بودند. فرماندهان عراقی در این منطقه مشغول مقابله با حملات احتمالی توپخانه ی ایران به بصره بودند و زمانی که متوجه شدند ایران درصدد حمله است، احساس کردند که نیروهای ایرانی به سمت جنوب شهر حمله خواهند کرد.

نیروهای عراقی نیز که از فاو دفاع می کردند، آمادگی لازم را نداشتند. به نظر می رسد طراحان عراقی احتمال حمله ی ایران به این منطقه را در نظر نگرفته بودند و همچنین اهمیت استراتژیک فاو را مورد غفلت قرار دادند.

با اینکه بندر فاو کاملاً متروک بود و نیزار های بسیار ، فاو را از بصره و دیگر خطوط ارتباطی عراق دور کرده بود، حمله ی موفق ایران به این منطقه می توانست ارتباط عراق با خلیج (فارس) را قطع کند. همچنین تسخیر این منطقه به ایران این توانایی را می داد که از سمت جنوب ،بصره را مورد حمله قرار دهد و خطوط ارتباطی اصلی عراق با کویت را نیز مختل سازد.

تعداد نیرو های محلی عراق، در نزدیک محل استقرار نیرو های ایرانی، اندک بود و در خود شهر نیز تنها ۱۰۰۰ سرباز عراقی آماده به خدمت برای دفاع حضور داشتند. نیرو های محلی نه توانایی آن را داشتند که با فرود چند گانه ی نیرو های ایرانی مقابله کنند و نه می توانستند جلوی نیرو هایی را بگیرند که با عبور از مواضع آبی ، شهر را محاصره کرده بودند. ایرانی ها در ساعات اولیه حمله، عمیقاً به مواضع دفاعی عراق نفوذ کردند. نیرو های مستقر در فاو تا ۱۴ فوریه دوام آوردند، اما بعضی از یگان های خارج از فاو ترسیدند و مواضع دفاعی ثابت و بسیاری از تجهیزات سنگین خود را رها کرده، فرار کردند. با وجود اختلافات آماری ، به نظر می رسد عراق در طول جنگ های اولیه در عراق متحمل ۴۰۰۰ نفر تلفات شده است. ایران نیز ۲۵۰۰ تلفات داشت و توانست ۱۵۰۰ عراقی را به اسارت بگیرد.

به علاوه عراق نتوانست در بخش ابتدایی این جنگ مهم، از نیروی هوایی خود استفاده کند. با اینکه عراق بعد ها ادعا کرد روزانه ۳۵۵ جنگنده و ۱۳۴ بالگرد را در این جنگ به پرواز درآورده است، اما باران سنگین در روز های اول جنگ امکان اینکه این پرواز ها مؤثر واقع شود را سخت می کرد. هوای مساعد برای پرواز تا ۱۴ فوریه امکان پذیر نشد. حتی پس از آن هم وضعیت هوا غیر قابل پیش بینی بود. جنگنده های عراق خسارات جدی دیدند، بدون اینکه اهداف مناسبی را پیدا کنند. نیروی زمینی ایران دریافت که باید مخفی شده، سنگر سازی کرده و پوشش مناسب به خود بگیرد و تجهیزات سنگین خود را در شب به این منطقه وارد کند. عراق ۱۵ تا ۳۰ فروند جنگنده خود را در اولین هفته ی والفجر ۸ از دست داد و تنها با چند هدف محدود مواجه شد. واین دستاوردها هرگز از دست رفتن هواپیما هایی را که هر کدام ۲۰ میلیون دلار قیمت داشتند، توجیه نمی کرد.

همچنین حملات هوایی عراق نتوانست ارتباط گذرگاه های شط العرب را قطع کند. گذرگاه هایی که در کنار سواحل شط العرب از خرمشهر و آبادان آغاز شده و تا نقطه آغاز عملیات ایران در جزایر آبادان ادامه داشت. تحرکات مربوط به پشتیبانی، در شب صورت می گرفت. هوای نامساعد در روز باعث می شد که حملات عراق به گذر گاه ها به سرعت تعمیر شود و همچنین هواپیما های عراق نتوانند هیچ یک از پل های اضطراری را منهدم کرده و مانع تحرک ایرانیان شوند.

در نتیجه عراق نتوانست ضد حمله ای را در روز های ابتدایی به انجام رساند و این باعث شد که ایران تعداد نیرو های خود را در فاو به ۲۰۰۰۰ نفر برساند. فرماندهی عراق به دلیل ترس از حمله ی ایران به بصره و مناطق شمالی، نیروی ذخیره ی خود را افزایش داد.

با اینکه فرماندهی عالی عراق در جبهه های بصره و Qurana نیرو مستقر ساخت، اما ضد حمله های ابتدایی عراق تا ۱۳ و ۱۴ فوریه، سازماندهی ضعیفی داشت. عراق نیروهای پیاده آموزش دیده ای که بتوانند در حملات زمینی شرکت کنند، در اختیار نداشت. زمانی که یگان های برگزیده ی خود مانند گارد ویژه ی ریاست جمهوری را تشکیل داد، این نیرو ها برای حمله های پیاده، در گیری های رو در رو و حرکت در زمین های مرطوب و نیزار ها آمادگی نداشتند. برتری عراق در نیروی زرهی و توپخانه، تأثیر چندانی را بر نیرو های کاملاً استقرار یافته ی ایران نداشت.

نقطه ی اوج موفقیت ایران ،سراسر شبه جزیره ی فاو را با تهدید اشغال مواجه کرد و ام القصر را مورد حمله قرار گرفت. نیرو های ایران به مسیر آبی خورعبدالله در مقابل کویت رسیدند و گزارشی هایی هم وجود دارد که نشان می دهد نیرو های ایران پایگاه نیروی دریایی عراق در ام القصر را محاصره کردند، که تنها ۱۶ کیلومتر از فاو فاصله داشت. ایران همچنین منطقه کنترل هوایی عراق را در اختیار گرفت و مرکزی که خلیج (فارس) را پوشش می داد و در شمال فاو قرار داشت، مورد تهدید قرار گرفت.

این شرایط باعث شد که کویت و عربستان سعودی هم دچار ترس شوند. ترس از شکست عراق باعث شد دولت های عرب به یکدیگر نزدیک شوند و نشست ویژه ای را برای وزرای امور خارجه خود، ترتیب دهند.

در ۱۴ فوریه تلفات برای ایران به ۸۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ نفر و برای عراق به ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر رسید. با این حال ، عراق نیروی ذخیره ی خود را به کار گرفت و به توسعه دفاع خود پرداخت. ایران نیز در تأمین و حمایت از نیرو های خود به مرز های محدودیت رسید. ایران فاو، مناطق شمالی سیبا و نمکزار Mamlaha در غرب را در دست داشت، اما آنقدر توان نداشت که در دشت های باز با نیرو های عراق رو به رو شود.

عراق اکنون توانایی ممانعت از ایران را داشت، اما زمانی که تلاش کرد ضد عملیات سترده ای را آغاز کند، با مشکلاتی رو به رو شد.

عراق ضد حمله خود را با سه لشکر آغاز کرد که در سه ستون جدا از هم عمل می کردند. یک گروه در طول ساحل شط العرب به سمت جنوب پیشروی کرد. گروه دوم در جنوب ام القصر متوقف شده و از طریق جاده ای که سال گذشته ساخته شده بود، به سمت جنوب حرکت کرد. این جاده به گونه ای ساخته شده بود نیروهای عراقی به سرعت تحرکات خود را صورت داده و از جانب شط دیده نشوند و مورد حمله قرار نگیرند. با این حال این جاده نوعی میانبر بود که در فصول خشک ، بیابانی با خاک نرم بود و در فصول مرطوب دریایی از گل. حمله ی عراقی ها در جاده محدود می شد و به آنها اجازه نمی داد حملات توپخانه ای سنگینی علیه ادوات ایرانی ها صورت دهند. ستون سوم در ساحل شمالی خور عبد الله پیش رفت. در این منطقه هم عراق باید در دشت باز می جنگید و نمی توانست از جاده ی اصلی خارج شود.

تحت این شرایط، هر گاه عراق نیرو های ایرانی را مورد حمله قرار می داد، تلفات غیر قابل قبولی را متحمل می شد. نیرو های ایران همچنان با اشتیاق مبارزه می کردند و اندوخته سلاح آنها بسیار غنی بود. با اینکه عراقی ها به مدت یک هفته تلاش می کردند به سمت جنوب حرکت کنند، اما دستا ورد چندانی بدست نیاوردند.

با توجه به اختلافات آماری موجود ، به نظر می رسد عراق طی این ضد حملات متحمل ۵۰۰۰ کشته و زخمی شد. همچنین نامساعد بودن هوا تا ۲۲ فوریه به عراق اجازه نداد از جنگنده ها، بالگرد های جنگی و توپخانه خود استفاده بهینه کند. با استفاده از این زمان، نیرو های ایرانی به خوبی مستقر شدند و طی ۱۰ شب افراد، تجهیزات و ادوات خود را (احتمالاً با استفاده از پل اضطراری که در طی روز از آن استفاده نمی شد) به کنار های شط انتقال دادند.

به هر حال عراق سعی کرد با استفاده از نیرو های کاملاً ویژه ی خود ایران را از فاو بیرون براند. عراق بهترین فرماندهان خود را در سه گروه به کار گماشت و با استفاده از ارتش زرهی و حملات کوتاه برد پیاده نظام، از یک موضع دفاعی به سمت موضع دفاعی دیگر هجوم می برد. عراق اکنون از تمام نیروی هوایی، توپخانه ای و زرهی خود بهره می برد. مساعد شدن هوا باعث شد که عراق استفاده ی مؤثر تری از پرتاب گر های موشکی خود داشته باشد و استفاده از توپخانه را که تأثیری نداشت، کاهش دهد،زیرا آنها توانایی آن را نداشتند که در زمانی کوتاه حجم سنگینی از آتش را تأمین کنند. عراق حملات خود را به اهداف پیاده نظام گسترش داد. نزدیک به ۲۰۰ تانک را بدین منظور به کار گرفت. در هر روز به ازای هر توپ( معمولاً بدون در نظر داشتن هدفی مشخص) ۶۰۰ شلیک انجام میگرفت. در واقع عراق قسمت اعظمی از ذخیره ی مهمات خود را استفاده کرد و مجبور شد برای تأمین آن خرید اضطراری انجام دهد.

هر دو طرف قسمت مهمی از دارایی خود را صرف این جنگ کردند. عراق در ادامه تلفات بیشتری را در نیروی زرهی خود متحمل شد و به دنبال ایجاد دفاع هوایی توسط ایران، بسیاری از جنگنده های خود را از دست داد. ایران ادعا کرد روزانه ۷ جنگده عراقی را ساقط کرده است، در حالی که عراق نیز مدعی شد چندین فروند ازاف ۴ های ایران را منهدم کردن است. با این حال عراق ،روزانه صد ها پرواز را به انجام می رساند و مدعی شد در فاصله ی ۹ فوریه تا ۳۱ مارس، ۱۸۶۴۸ پرواز را بر روی فاو به انجام رسانده است. با مساعد شدن هوا، خلبانان عراقی با انجام پرواز در ارتفاع کم، تأثیر بیشتری داشتند.

آنها همچنین حجم زیادی از گاز خردل و احتمالاً عامل اعصاب را در این منطقه رها کردند. با اینکه تلفات جانی حملات هوایی کم بود، اما نیرو های ایرانی را مجبور نمود که مخفی شده و فعالیت عقبه آنها را فلج ساخت .همچنین هنگام مساعد بودن هوا و در روز حملات نیروی پیاده ی آنها را ناکام می گذاشت. گاز خردل تأثیر عمیقی بر جای گذاشت، چرا که نیرو های ایرانی در استفاده از ادوات دفاع شیمیایی، آموزش کامل ندیده بودند.

عراق دستاورد چندانی در این حملات کسب نکرد و هزینه ای سنگینی پرداخت. عراق متوجه شد به علت نداشتن حملات نیروی پیاده نظام و قابلیت نفوذ، هزینه زیادی را پرداخت کرده است. با این که عراق در ۲۱ فوریه از سوی ارتش سوم به شدت تقویت شد، اما هنوز نمی توانست به صورت مؤثر مانور دهد. عراق همچنین در زمان ضد حملات تلفات زیادی را متحمل می شد. طی یکی از این ضد حملات در ۲۳ و ۲۴ فوریه، قریب به دو گردان خود را از دست داد. تلاش بدون برنامه ریزی عراق در انجام عملیات آبی خاکی، در ۹ و ۱۰ مارس باعث انهدام چند گردان شد و در حمله ی سه جانبه ای که علیه نیرو های استقرار یافته ی ایران انجام داد، ادوات یکی دیگر از تیپ های خود را از دست داد.

بسیاری از اهدافی که عراق در روز به دست می آورد در شب از دست می رفت ، زمانی که ایران می توانست از برتری خود در جنگ پیاده نظام بهره ببرد.

تیپ ۲۸و ۷۴ عراق زمانی که در ماه مارس تلاش کرد به سمت فاو پیشروی کند، تلفات سنگینی را متحمل شد و عراق مجبور شد برای انتقال زخمی های خود تمهیدات ویژه ترتیب دهد.

با افزایش تلفات، عراق از میان کارکنان چند هتل بزرگ نیرو گیری کرد و تاکسی های خالی را که از بصره به سمت شمال می رفتند مجبور کرد اجساد را جابه جا کنند.

عراق در ۱۱ مارس ضد حمله ی دیگری را به انجام رساند، اما نیرو های عراقی طی سه هفته تنها ۷ کیلومتر پیشروی کردند. در این زمان عراق قسمت اعظم نمکزار Mamlha را پس گرفت. هر دو طرف تلفات زیادی را متحمل شده و تقریباً به مرز فرسودگی رسیدند.

در این زمان ۲۰۰۰۰ نیروی ایرانی و ۲۵۰۰۰ تا ۳۲۰۰۰ نیروی عراقی در نزدیکی یکدیگر مستقر شده بودند اما هیچ یک توان انجام عملیاتی جدید را نداشتند. ایران ۲۷۰۰۰ تا۳۰۰۰۰ نفر را از دست داد و تلفات عراق ۵۰۰۰ تا ۸۰۰۰ نفر بود.

ضد حمله به فاو باعث استفاده بیشتر از گاز های شیمیایی شد. به عنوان مثال عراق در ۲۴ فوریه برای حمایت از عملیات خود از گاز های شیمیایی بهره گرفت. عراقی موفق شد ۱۸۰۰ نفر از نیرو های ایرانی را مسموم کند، اما بعضی از نیرو های خود را نیز مسموم ساخت.

در نتیجه عراق در تلاش های اولیه دستاورد چندانی از حملات گازی خود کسب نکرد. گسترش کارخانه های ساخت مواد شیمیایی هنوز نتوانسته بودند تمرکز مؤثری را در مناطق هدف به وجود آورند. آب و هوای مرطوب،تاثیر عوامل عصبی، سیانید و گاز خردل عراق را کم تأثیر می ساخت. با اینکه ۸۵۰۰ ایرانی در عملیات های والفجر ۸ و ۹ به وسیله گاز مسموم شدند، اما تنها ۷۰۰ نفر آنها کشته و یا به شدت مجروح شدند (در گزارش های مربوط به تلفات بمباران های شیمیایی عراق حجم تلفات نامشخص است.) گزارش هایی که انتقاد های شدیدی را علیه عراق در سراسر دنیا بوجودآورد.

۸ ۲) والفجر۹؛ ادامه درگیری ها در مناطق کرد نشین شمال:

زمانی که نیرو های ایران همچنان در فاو درگیر بودند،آنان عملیات دیگری را آغاز کردند. عملیات والفجر ۹ علیه منطقه کرد نشین عراق انجام گرفت. نزدیک به مرز های شمالی ودر ۲۷۰ کیلومتری شمال بغداد، ۹۲ کیلونتری شمال غرب کرکوک و ۲۲ کیلومتری سلیمانیه. در این عملیات نیرو های پاسدار، بسیج، کرد های بارزانی و عوامل کرد حامی ایران، شرکت داشتند. مزیت ایران در این منطقه این بود که عراق فاقد نیروی کافی برای پوشش مناسب مرز های شمالی بود. ایران سعی کرد تعدادی از دره هایی که به داخل عراق باز می شدند را تصرف کند.

والفجر ۹ در ۱۵ فوریه آغاز شد و ایرای ها طی حملاتی کوچک، بخش هایی از سلیمانیه را به تصرف درآوردند. سپس به سمت Chwarta پیش رفتند و چند شیار را در دره ای در ۲۰ کیلومتری سلیمانیه را تصرف کردند. در ۲۴ و۲۵ فوریه ایران به کمک هشت تیپ خود حمله دیگری را آغاز کرد.

به نظر می رسید ایران با انجام این حمله در صدد تصرف بلندی های مشرف بر جاده ی سلیمانیه ـ Chwarta می باشد. این حمله در بلندی هایی به ارتفاع ۶۶۰۰ فوت انجام گرفت و ۳۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق را تحت پوشش قرار می داد.

با اینکه بسیاری از روستا های این منطقه تخلیه شده بودند، ایران شهر Chwarta را محاصره کرد. سپس عراق نیرو های خود را برای کمک به جنگ فاو منتقل کرد و ایران شهر کوچک نظامی سیتک را در ۲ مارس ویک روز پس از اینکه ۲۵۰۰ نیروی عراقی منطقه را ترک کردند، به تصرف درآورد .

با اینکه عراق استفاده از سلاح های شیمیایی را آغاز کرد، اما نیروهای ایرانی در ۳ مارس به اندازه ی کافی به سلیمانیه نزدیک شدند و می توانستند آن را هدف خمپاره قرار دهند.

در این زمان ، عراق نیرو های خود را به شمال آورد و موفقیت های ایران متوقف شد. با این حال آشکار است که ایران در این عملیات بیشتر از جانب کرد های مخالف بارزانی حمایت شد و شیعیان عراقی نقش کمتری داشتند.

در ماه می، زمانی که عراق در پاک سازی منطقه ی میان داهوک و مدینان از نیرو های کرد شکست خورد، این حمایت آشکار تر می گردد. نیرو های بارزانی ،عملیاتی را در نزدیکی خطوط لوله ی عراق ترکیه ترتیب دادند و شهر کوچک Mangesh در نزدیکی موصل را اشغال کردند. این در حالی بود که ذخیره های شهر به اتمام رسیده بود. آنها همچنان شهر را علیرغم ضد حمله ای که در ۱۹ می توسط یک تیپ عراقی صورت گرفت، در تصرف داشتند. (آنها قسمت کوچکی از گارد ریاست جمهوری و نیرو های Jash (کرد های حامی عراق)بودند.) در حالی که حمله ی نیرو های ایرانی و کرد ارزش استراتژیک اندکی داشت، اما موفقیت آنها تعداد زیادی از نیرو های عراقی را زمین گیر کرد، که شامل تمام لشکر یازدهم عراق می شد و تأثیر سیاسی دستاورد های ایران در فاو را تقویت می کرد. و روشن است که حضور ۳۰۰۰۰ نیروی ارتش ترکیه در این منطقه ،همچنان باعث صیانت خط لوله نفت عراق ترکیه می شد.

۸ ۳) بن بست در جنوب؛ عراق حملات هوایی جدیدی را آغاز کرد:

در اوایل ماه آوریل الگوی جنگی در فاو حاکم شد که تا اوایل سال ۱۹۸۸ ادامه یافت. ایران ۲۰۰ کیلومتر مربع از فاو را در دست داشت و همچنان از پل های اضطراری بر روی شط العرب بهره می برد. ایران با استفاده از این پل ها و شناور های کوچک، پایگاه های کنار شط را پشتیبانی می کرد. ایران همچنین ۲۰۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰ نفر از نیرو های فعال خود را در فاو مستقر کرده بود. ایران در انتقال ادوات سنگین به فاو موفق نبود، اما توپخانه ی خود را تا آنجایی که امکان داشت جلو آورد و پایگاه اصلی هوایی عراق در شعیبیه در نزدیکی بصره را بمباران می کرد.

با این حال عراق اکنون توانایی آن را داشت که ایران را در جنوب کاملاً تحت کنترل در آورد. عراق در اطراف مواضع ایران مواضع دفاعی مستحکم خود را بازسازی کرد. بر خلاف مواضع ایران، مواضع دفاعی عراق از طریق سه جاده اصلی تغذیه می شد و پایگاه های هوایی و توپخانه ای در آن استقرار یافته بود. عراق انبار های ذخیره سازی مهمات را در این منطقه بنا کرد و قدرت آتش این کشور، ۵ تا ۷ برابر ایران بود. همچنین عراق اطلاعات بهتری در مورد محل استقرار مواضع ایران داشت. این باعث دقت آتش عراق می شد و نیرو های ایرانی را مجبور می کرد تنها از دستاورد های خود دفاع کنند.

در همین زمان، تلفات سنگین عراق در ضد حملات قبل، این کشور را از انجام ضد حملات جدید علیه فاو مأیوس می کرد ، بر خلاف تغییرات جوی که باعث شده بود زمین خشک شود و این امکان به وجود بیاید که عراق از نیروی زرهی خود بهره بگیرد. عراق نمی توانست در برابر تلفات تاب بیاورد، همچنین نمی توانست بسیاری از نیرو های خود را در معرض حملات متقابل نگاه دارد.

ایران در ادامه ۳۰۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰۰ نفر از نیرو های خود را در جبهه ی ۱۱۰۰ کیلومتری مستقر کرد و برای آغاز حمله ای دیگر آماده بود و از موقعیت استراتژیک خوبی بهره می برد. در شمال، نیرو های شورشی کرد مواضع تحت تصرف خود را گسترش دادند و نیرو های ایران نیز در ۱۰ کیلومتری سلیمانیه باقی ماندند. در مرکز، نیرو های ایرانی تپه های میمک را در تصرف داشتند که ۷۰ مایل با بغداد فاصله داشت. تمرکز اصلی نیرو های ایرانی همچنان در اطراف نیزار های هویزه بود تا بتوانند به بزرگراه بغداد بصره دست یابند. نیرو های ایرانی مستقر در فاو هم قریب به دو تیپ کامل بودند. ایران تقریباً قادر بود در هر نقطه ای که می خواست نیرو های خود را مستقر سازد و از فقدان عمق استراتژیک عراق بهره ببرد. این در حالی بود که عراق هیچ هدفی را در ایران نمی یافت که نیرو های این کشور بتوانند به آن دست یابند.

ایران همچنین فشار های نظامی خود را در منطقه جنوبی خلیج (فارس) ادامه داد. نیروی دریایی ایران در ۹ ژانویه اولین کشتی ساخت آلمان غربی خود را آزمود. در ۱۲ ژانویه اولین کشتی آمریکایی و در ۱۳ ژانویه اولین کشتی انگلیسی خود را به آب انداخت. ایران به کمک بالگرد های خود،چندین حمله دریایی را به انجام رساند و در ۳ مارس،یک نفت کش ترکیه ای را مورد حمله قرار داد. ایران همچنین به حملات تروریستی خود علیه کویت ادامه داد و طی یک رفتار ایذایی، چند مین دریایی را در آب های خلیج (فارس) رها کرد.

رهبری ایران بیش از پیش ،کویت و عربستان سعودی را تهدید کرد و به طور کنایه آمیز به کویت اعلام کرد که شکست عراق در بازپس گیری فاو، دست ایران را برای انجام اعمال نظامی علیه کویت، باز خواهد گذاشت.

ایران همچنین در ۷ ژانویه اعلام کرد که پایانه های نفتی جدیدی را در سواحل جنوبی و در قسمت هایی که دسترسی جنگنده های عراقی به آنها امکان پذیر نیست،راه اندازی خواهد کرد. این پایانه ها در فوریه و مارس ودر مکان های زیر راه اندازی شدند: بندر لنگه در داخل تنگه، جزیره ی قشم در داخل تنگه و جاسک در خارج تنگه. این پایانه ها به وسیله ی نفت کش های استیجاری ایران تغذیه می شدند. همچنین ایران اعلام کرد ایستگاه حفاری جدیدی را در گناوه(واقع در ۴۰ کیلومتری خارک) راه اندازی خواهد کرد.

با این حال در عمل ایران متوجه شد که انتقال نفت به نفتکش ها از طریق پایانه ای شناور در ساحل لارک، آسان تر صورت می گیرد. این پایانه در ژوئن ۱۹۸۶ افتتاح گشت و به هدف اصلی حملات بلند برد نیروهای هوایی عراق تبدیل شده بود.

عراق همچنان به بمباران های استراتژیک خود اصرار می ورزید. عراق اهدافی مانند پل کوتار را که مسیری کلیدی میان ایران و ترکیه بود ،در ۱۳ مارس هدف قرار داد.در ۷ می، عراق حمله هوایی گسترده ای را بر روی شهر تهران انجام داد. این حمله بزرگترین پالایشگاه ایران را به آتش کشید و یکی از واحد های پردازش آن را نابود کرد، همچنین دو واحد تولید کاتالیست با ۲۵۴۰۰۰بشکه نفت موجودی آن، نابود شد. عراق کارخانه تسلیحات سازی پارچین را در ۲۳ می، هدف قرار داد و همچنان به اهدافی چون قطار ها و مراکز غیر نظامی یورش می برد. عراق موفق شد در حملات ۹ ژوئن و ۲ جولای ،فرستنده های ماهواره ای اسد آباد همدان را نابود کند. این کار باعث شد ارتباطات تلفنی و تلکسی بین المللی ایران برای دو هفته مختل شود.

نیروی هوایی عراق همچنان نفت کش های ایران راکه به سمت سیری رفت و آمد

می کردند ، مورد حمله قرار می داد. در جولای ۱۹۸۶، فرمانده نیروی دریایی عراق، دریادار محمد عبد الله، ادعا کرد که عراق از ابتدای جنگ تا کنون ۵۸ نفت کش، ۸۵ کشتی بازرگانی و ۴۰ کشتی پشتیبانی ایران را نابود کرده است.

۸ ۳ـ۱) عملیات های مهران وکربلای ۱:

عراق در سال ۱۹۸۶ ضد حمله های گسترده را علیه ایران آغاز کرد. در حالی که به نظر می رسید صدام حسین احساس می کرد عراق می تواند وضعیت فاو و کردستان را تحمل کند، اما به شدت نگران این مسائل بود که نشان دهد عراق می تواند در انجام عملیات موفق باشد و همچنین از بغداد در مقابل حملات دفاع کند.درنتیجه عراق حمله

گسترده ای را تدارک دید که بتواند مهران را بازپس بگیرد. مهران یکی از مسیر های کلیدی در حمله به بغداد بود.

عراق در ۱۰ می، با ۲۵۰۰۰ نفر به سمت مهران حرکت کرد. مهران هدف تقریبا آسانی بود. شهری تخلیه شده، در یک مایلی مرز که از بغداد ۱۶۰ کیلومتر فاصله داشت. نیروی دفاعی این شهر ۵۰۰۰ سرباز درجه پایین ایرانی بودند. در نتیجه این شرایط ، عراق به هدفی آسان دست یافته بود و قادر بود بخشی از خاک ایران را اشغال کند، بدون اینکه خطراتی چون خطرات فاو، وی را تهدید کند.

نیرو های عراق در ۱۴ می، مهران را مورد حمله قرار دادند. در ۱۷ می ،مهران و بلندی های مشرف به آن و پنج روستا در اطراف آن، به تصرف عراق در آمد. آنها جنگ را تا رسیدن به بلندی های مرز ادامه دادند و تلفات سنگینی را بر نیرو های ضعیف ایرانی وارد کردند. عراق به کمک پرتابگرهای موشک توانست نیرو های ایرانی را از تمام سرزمین های هموار و پست، خارج سازد.

این موفقیت، پیروزی سمبلیک مهمی را نصیب عراق کرد، این در حالی بود که نیرو های کرد مخالف صدام، موفقیت های اندکی را در منگش و داهوک علیه نیرو های عراقی کسب کرده بودند. عراق پیروزی های اندکی را نیز در فکه و در جنوب به دست آورد و سپس با سر و صدای زیادی اعلام کرد تا پایان جنگ در مهران باقی خواهد ماند. با این حال عراق نتوانست بلندی های ۱۵۰۰ متری شرق مهران را بدست آورد.

بر اساس برخی از گزارشات، این شکست نتیجه ی سرباز زدن صدام حسین از طرح ژنرال توفیق، فرمانده ی لشگر دوم بود. وی پیشنهاد کرده بود به سمت دهلران پیشروی صورت گیرد و بلندی های اطراف شهر محافظت شود. همچنین نیروی کاملاً زرهی عراق، فاقد نیروی پیاده نظام بود که بتواند در مواضع کوهستانی به جنگ بپردازد.

ایران با آغاز دور جدید «عملیات های نهایی»، به این حمله پاسخ داد . نشانه های موجود حاکی از آن بود که حمله در ۱۹ می (سالگرد شهادت حضرت علی علیه السلام)آغاز خواهد شد.

با این حال ایران مخفیانه برای بازپس گیری مهران آماده شد. عراق در نگهداری منطقه دچار اشتباه شد و این در حالی بود که از بلندی های اطراف با حملات متعدد مواجه بود.

ایران نیروی خود را در قالب لشکر ۱۰ پیاده نظام آماده کرد. این نیرو متشکل از ۴ یا ۵ تیپ پاسداران بود و تعداد زیادی از گردان هایی که برای جنگ های کوهستانی آموزش دیده بودند، در آن حضور داشتند. این نیرو ها کاروان کربلا نام گرفتند و در این زمان عملیات کربلا ، جایگزین عملیات والفجر شد.

نیرو های ایرانی در ۲۰ ژوئن حمله ی خود را علیه مواضع عراق در بلندی ها آغاز کردند و به سرعت مشخص شد که ایران در جنگ کوهستان از برتری برخوردار است. در این حملات، ایران از گاز شیمیایی بهره گرفت و از آنجا که نیرو های عراق تنها تا ۲۰ کیلومتر خارج از مهران را گشت زنی می کردند، ایران از این موقعیت استفاده کرد. نیرو های ایرانی در اولین دامنه کوهستانی متوقف شدند. نیرو های ایرانی به سرعت مواضع دفاعی عراق در مهران را نابود کردند، یک فرمانده را کشتند و ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر تلفات بر نیرو های عراقی تحمیل کردند.

در اینجا ،یک بار دیگر مشکلات فرماندهی و کنترل در نیروی هوایی عراق مشاهده می شود. فرمان حمله ی هوایی همه جانبه بسیار دیر صادر شد و در هنگام اوج حملات ایران، عراق تنها ۳۳ حمله به وسیله ی بالگرد ها و ۱۰۰ حمله به وسیله ی جنگنده های خود انجام داد و این در حالی بود که ظرفیت حمله بالگردها ۵۰۰ پرواز و ظرفیت حمله جنگنده ها ۳۰۰ پرواز در روز بود.

به هر حال در ۳جولای ، عراق مجبور شد بپذیرد که ایران مهران را آزاد ساخته است. ایران نه تنها پنج بلندی ای را که عراق اشغال کرده بود ،پس گرفت، بلکه چهار بلندی را نیز در خاک عراق به تصرف درآورد و ۱۲ تا۴۰ کیلومتر به سمت غرب پیش رفت. با اینکه مشخص نیست محموله های اهدایی ایالات متحده به ایران در این پیروزی نقش مستقیمی را ایفا کردند یا خیر، اما به یاد داشتن این مسئله مهم است که موشک های ضد تانک هدایت شونده در نابود کردن انبار ها و جلوگیری از ضد حملات عراق بسیار مؤثر بودند.



مشکلات پیش روی ایران، بسیار دشوار بود. ایران همچنان توانایی بسیج کردن نزدیک به یک میلیون نفر را داشت. ارتش ایران ۳۰۵۰۰۰ نفر و پاسداران ۳۵۰۰۰۰ نفر نیرو در اختیار داشتند. ایران ۱۰۰۰ تانک فعال و ۱۴۰۰ خودروی زرهی و بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. نیروی هوایی ایران شامل ۳۵۰۰۰ نفر بود، اما تعداد هواپیماهای عملیاتی، ۶۰ تا ۸۰ فروند برآورد شده است.

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/a8d9bcdc7cd62b361.jpg


- - - به روز رسانی شده - - -


بخش هشتم قسمت اول

مشکلات پیش روی ایران، بسیار دشوار بود. ایران همچنان توانایی بسیج کردن نزدیک به یک میلیون نفر را داشت. ارتش ایران ۳۰۵۰۰۰ نفر و پاسداران ۳۵۰۰۰۰ نفر نیرو در اختیار داشتند. ایران ۱۰۰۰ تانک فعال و ۱۴۰۰ خودروی زرهی و بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. نیروی هوایی ایران شامل ۳۵۰۰۰ نفر بود، اما تعداد هواپیماهای عملیاتی، ۶۰ تا ۸۰ فروند برآورد شده است.



● بخش پنجم: تلاش های ایران در «عملیات های نهایی» ۱۹۸۶و۱۹۸۷:

۸) یران برای دور جدیدی از «عملیات های نهایی» آماده می شود:

شکست ایران در انجام «عملیات های نهایی» در سال های ۱۹۸۴ و ۱۹۸۵ مورد تردید است. ایران در عملیات های سال ۱۹۸۴ و بهار ۱۹۸۵ تلفات سنگینی را متحمل شد، اما به دشواری حاضر بود تمایلش برای سرنگونی رژیم صدام حسین را کنار بگذارد. طراحان ایرانی جنگ تلاش می کردند راهی را برای حمله در طول و یا محاصره نیزار های هویزه پیدا کنند و عراق را در جنوب مورد حمله قرار داده و شبه جزیره های فاو و ام القصر را تصرف کنند.

مشکلات پیش روی ایران، بسیار دشوار بود. ایران همچنان توانایی بسیج کردن نزدیک به یک میلیون نفر را داشت. ارتش ایران ۳۰۵۰۰۰ نفر و پاسداران ۳۵۰۰۰۰ نفر نیرو در اختیار داشتند. ایران ۱۰۰۰ تانک فعال و ۱۴۰۰ خودروی زرهی و بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. نیروی هوایی ایران شامل ۳۵۰۰۰ نفر بود، اما تعداد هواپیماهای عملیاتی، ۶۰ تا ۸۰ فروند برآورد شده است.

در مقابل ارتش دائمی و ارتش مردمی عراق روی هم رفته نزدیک به ۸۰۰۰۰۰ نفر سرباز در اختیار داشت که ۲۳۰۰۰۰ نفر آنها، آماده به خدمت بودند. به غیر از زمان هایی که ایران به سرعت نیروی بسیج خود را گسیل می کرد، عراق در نیروی انسانی برتری داشت. عراق ۴۵۰۰ تانک فعال، ۴۰۰۰ خودروی زرهی و ۵۰۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. ۴۰۰۰۰ نفر در نیروی هوایی عراق مشغول به خدمت بودند. که شامل پرسنل پدافند هوایی و ۵۰۰ هواپیمای جنگی فعال می شد.

این برتری از آنجا روشن می گردد که در سال ۱۹۸۶ این عراق بود که اولین عملیات گسترده را آغاز کرد. عراق هفته ها وقت صرف کرده و تجهیزات و تدارکات خود را در نزدیکی جزایر مجنون مستقر ساخت و دسترسی خود به جزایر را توسعه بخشید. این کشور سطح آب را پایین آورد و حجم وسیعی از سازه های مهندسی را بنا کرد تا بدین وسیله حمله به قسمت شمالی جزایر که در دست ایرانی ها بود را طراحی و اجرا کند. ۶ ژانویه که روز ارتش عراق می باشد، دو تیپ از ارتش سوم عراق مواضع ایرانی ها در شمال جزایر را مورد حمله قرار دادند. دفاع ایران در این منطقه ضعیف بود. با فرا رسیدن ۸ ژانویه ،عراق نیرو های ایرانی را تا نیمی از قسمت جنوبی جزیره به عقب راند.

این موفقیت عراق نتوانست حمله ی ایران را متوقف کرده و یا به تأخیر بیاندازد. رهبری ایران همچنان بر این باور بود که اگر نیرو های این کشور بتوانند فشار سنگینی را بر نیرو ها و رژیم عراق وارد کنند، دفاع عراق در هم خواهد شکست. بعضی از رهبران، مانند (امام) خمینی به نوعی یاری خداوند اعتقاد داشتند.

در نتیجه نیرو های ایران در نیمه ی دوم سال ۱۹۸۵ حملات سنگینی به قسمت جنوبی داشتند. همچنین ایران عملیات های آبی خاکی خود را افزایش داد. در طول سال ۱۹۸۵، ایران تعداد زیادی قایق تندرو، پل های موقت و ادوات احداث آنها را به کار گرفت و تمرینات آموزشی آبی خاکی گسترده ای را در دریای خزر ترتیب داد. با به کار گرفتن تلاش های مهندسی فراوان، ایران در جنوب آبادان یک شبکه ازجاده های نظامی را بر روی تپه ماهور ها به سمت نیزار ها احداث کرد و مناطقی را در طول شط غرقه سازی کرد.

ایران برای اولین بار در اکتبر ۱۹۸۵ برای انجام کار های نظامی در عقبه ی خود از زنان استفاده کرد، بدین منظور که مردان حاضر در خط مقدم از انجام این وظایف آزاد شوند. همچنین فرستادن اجباری کارمندان دولت به جبهه ها را متوقف کرد.

در دسامبر ۱۹۸۵ و ژانویه ۱۹۸۶ ،قریب به ۵۰۰۰۰ نفر داوطلب اعلام آمادگی کردند که بعضی از برآورد ها بیش از ۳۰۰۰۰۰ نفر را اعلام کرده اند. ایران تجهیزات دفاع شیمیایی خود را گسترش داده بود و در اواخر ۱۹۸۵ بعضی از شواهد حاکی از آن هستند که سوریه به ایران کمک می کند عوامل جنگ شیمیایی خود را توسعه بخشد.

زمانی که ایران بسیج شد، نیرو های خود را در جنوب مستقر ساخت. این نیرو های شامل دو سوم نیرو های برگزیده ی پاسداران بودند: تیپ ۲۵ کربلا، گردان ۸ نجف اشرف، گردان عاشورا، تیپ ویژه شهادت. نیمی از نیرو های ارتش هم در این صف آرایی حضور داشتند: تیپ ۸۱ باختران، تیپ ۳۰ مازندران، تیپ ۷۷ خراسان. مجموع این نیرو ها ۲۰۰۰۰۰ نفر بود که در قالب ۲۰ تا ۲۵ تیپ شکل گرفتند. بخش عمده ای از این نیرو های بین اهواز ـ دزفول و هور العظیم و هور الهویزه استقرار یافته بودند.

در اوایل سال ۱۹۸۶ ایران نیرو های آبی خاکی جدید خود را در نزدیکی شط العرب مستقر ساخت و حجم زیادی از قایق های تندرو و ادوات ساخت پل را در این منطقه ذخیره ساخت. ایران همچنین قریب به ۱۰۰۰ نیروی کماندوی آبی خاکی در اختیار داشت. این یگان های کماندویی آموزش های ویژه ای برای جنگ در مناطق آبی خاکی و نیزار ها دیده بودند و فرماندهی بسیار مؤثری همانند فرماندهی هوابرد و یگان های ویژه آنها را هدایت می کرد. این نیروی عظیم به ایران این توانایی را می داد که در طول شط العرب به عملیات بپردازد.

۸ ۱)عملیات والفجر ۸: ایران، فاو را تصرف کرد:

در اوایل فوریه ایران آماده بود موج جدید عملیات های خود را آغاز کند. با اینکه اهداف اصلی ایران از این حملات مشخص نیست، به نظر می رسد هدف استراتژیک اصلی، تصرف و حفظ شبه جزیره ی فاو بود تا بدین وسیله دسترسی عراق به خلیج را قطع کنند، با ادامه حملات ، بصره را از جنوب به تصرف درآورند، تولید نفت در جنوب عراق را مختل کنند، دسترسی عراق به کویت را دشوار سازند و شورش های شیعیان و یا عملیات های ضد حکومتی را تقویت کنند.

در نهم فوریه ایران اولین بخش از حمله ی دو زبانه ی خود را علیه لشگرهای سوم و هفتم عراق آغاز کرد. ایران سعی می کرد با حمله به دو انتهای شمالی و جنوبی جبهه جنوبی عراق، نیرو های عراقی را از هم بشکافد. زبانه ی شمالی نیرو های ایرانی در عملیات، در سه محور جدا از هم عملیات را آغاز کردند. هدف اصلی این سه محور، منحرف کردن نیرو های عراقی بود.

یکی از سه محور در نزدیکی Qurnah و محل برخورد لشکرهای سوم و چهارم عمل

می کرد. آنها به سمت استحکامات دفاعی کاملاً آماده ی عراق حمله برده و حملات موجی نیروی زمینی ایران نیز نزدیک به سه روز ادامه یافت. قدرت آتش عراق با تحمیل تلفات سنگین به ایران، نیرو های ایرانی را به عقب راند.

محور دوم، نیروی کوچکی از یگان های زرهی ایران بود که در جنوب Qurnah عمل کردند و این باعث شد که نیرو های ایرانی و عراقی از فاصله ای نزدیک به یکدیگر شلیک کنند. برتری عراق در تعداد و وضعیت آموزشی نیرو ها، بار دیگر باعث شد که ایران متحمل خسارات سنگینی شده و نزدیک به ۴۰۰۰ نفر از نیروهایش را از دست بدهد.

محور سوم در ۱۴ فوریه عمل کرد. ایران تلاش کرد قسمت جنوبی جزایر مجنون را بازپس گیرد و در مواضع قبلی خود مستقر شود. نتیجه ی حملات ایران در جنوب متفاوت بود. ایران با استفاده از پوشش شب و بدی آب و هوا، در شب ۱۰و۱۱۰ فوریه حمله ی دو بخشی خود را به سمت فاو آغاز کرد. در یک بخش از این حمله که نیرو های غواص نیز حضور داشتند گروهی از جزایر جنوب خرمشهر موسوم به ام الرصاص، مورد حمله قرار گرفت. نیرو های ایرانی به سرعت جزیره ی اصلی را که در واقع بی دفاع بود ، تصرف کرده و به سمت جاده ی بصره فاو حرکت کردند. هرچند نیرو های ایرانی با موانع مستحکم عراقی مواجه شده و در مقابل فاقد نیروهای زرهی و توپخانه ای حمایت کننده از خودبودند.. نیرو های عراقی در ۱۲ فوریه ام الرصاص را پس گرفتند و نیرو های ایرانی در عرض شط ،عقب نشستند.

این دومین حمله ای بود که دستاورد های قابل توجهی داشت. این نیرو های فاو را در نزدیکی سیبا مورد حمله قرار دادند. با اینکه شط در این قسمت ۲۸۰ متر پهنا داشت و نیرو های ایرانی مجبور بودند در شب و زیر باران شدید از آن عبور کنند، اما استقرار آنها با موفقیت انجام شد. ایران موفق نشد به سرعت پل اضطراری در نزدیکی سیبا بر روی شط بنا کند، اما قایق های ایران توانستند نیرو های یک تیپ را به شش نقطه در آن سوی شط برسانند و نیرو های ایرانی در جبهه ای گسترده در ساحل شبه جزیره ی فاو شروع به پیشروی کردند.

فرماندهی عالی عراق گمان کرد که ایران از شمال، جایی که محور اصلی عملیات قرار داشت، حمله خواهد کرد. آنها بیشتر پشتیبانی خود را در Qurnah مستقر کردند و برای عکس العمل کند بودند. فرماندهان عراقی در این منطقه مشغول مقابله با حملات احتمالی توپخانه ی ایران به بصره بودند و زمانی که متوجه شدند ایران درصدد حمله است، احساس کردند که نیروهای ایرانی به سمت جنوب شهر حمله خواهند کرد.

نیروهای عراقی نیز که از فاو دفاع می کردند، آمادگی لازم را نداشتند. به نظر می رسد طراحان عراقی احتمال حمله ی ایران به این منطقه را در نظر نگرفته بودند و همچنین اهمیت استراتژیک فاو را مورد غفلت قرار دادند.

با اینکه بندر فاو کاملاً متروک بود و نیزار های بسیار ، فاو را از بصره و دیگر خطوط ارتباطی عراق دور کرده بود، حمله ی موفق ایران به این منطقه می توانست ارتباط عراق با خلیج (فارس) را قطع کند. همچنین تسخیر این منطقه به ایران این توانایی را می داد که از سمت جنوب ،بصره را مورد حمله قرار دهد و خطوط ارتباطی اصلی عراق با کویت را نیز مختل سازد.

تعداد نیرو های محلی عراق، در نزدیک محل استقرار نیرو های ایرانی، اندک بود و در خود شهر نیز تنها ۱۰۰۰ سرباز عراقی آماده به خدمت برای دفاع حضور داشتند. نیرو های محلی نه توانایی آن را داشتند که با فرود چند گانه ی نیرو های ایرانی مقابله کنند و نه می توانستند جلوی نیرو هایی را بگیرند که با عبور از مواضع آبی ، شهر را محاصره کرده بودند. ایرانی ها در ساعات اولیه حمله، عمیقاً به مواضع دفاعی عراق نفوذ کردند. نیرو های مستقر در فاو تا ۱۴ فوریه دوام آوردند، اما بعضی از یگان های خارج از فاو ترسیدند و مواضع دفاعی ثابت و بسیاری از تجهیزات سنگین خود را رها کرده، فرار کردند. با وجود اختلافات آماری ، به نظر می رسد عراق در طول جنگ های اولیه در عراق متحمل ۴۰۰۰ نفر تلفات شده است. ایران نیز ۲۵۰۰ تلفات داشت و توانست ۱۵۰۰ عراقی را به اسارت بگیرد.

به علاوه عراق نتوانست در بخش ابتدایی این جنگ مهم، از نیروی هوایی خود استفاده کند. با اینکه عراق بعد ها ادعا کرد روزانه ۳۵۵ جنگنده و ۱۳۴ بالگرد را در این جنگ به پرواز درآورده است، اما باران سنگین در روز های اول جنگ امکان اینکه این پرواز ها مؤثر واقع شود را سخت می کرد. هوای مساعد برای پرواز تا ۱۴ فوریه امکان پذیر نشد. حتی پس از آن هم وضعیت هوا غیر قابل پیش بینی بود. جنگنده های عراق خسارات جدی دیدند، بدون اینکه اهداف مناسبی را پیدا کنند. نیروی زمینی ایران دریافت که باید مخفی شده، سنگر سازی کرده و پوشش مناسب به خود بگیرد و تجهیزات سنگین خود را در شب به این منطقه وارد کند. عراق ۱۵ تا ۳۰ فروند جنگنده خود را در اولین هفته ی والفجر ۸ از دست داد و تنها با چند هدف محدود مواجه شد. واین دستاوردها هرگز از دست رفتن هواپیما هایی را که هر کدام ۲۰ میلیون دلار قیمت داشتند، توجیه نمی کرد.

همچنین حملات هوایی عراق نتوانست ارتباط گذرگاه های شط العرب را قطع کند. گذرگاه هایی که در کنار سواحل شط العرب از خرمشهر و آبادان آغاز شده و تا نقطه آغاز عملیات ایران در جزایر آبادان ادامه داشت. تحرکات مربوط به پشتیبانی، در شب صورت می گرفت. هوای نامساعد در روز باعث می شد که حملات عراق به گذر گاه ها به سرعت تعمیر شود و همچنین هواپیما های عراق نتوانند هیچ یک از پل های اضطراری را منهدم کرده و مانع تحرک ایرانیان شوند.

در نتیجه عراق نتوانست ضد حمله ای را در روز های ابتدایی به انجام رساند و این باعث شد که ایران تعداد نیرو های خود را در فاو به ۲۰۰۰۰ نفر برساند. فرماندهی عراق به دلیل ترس از حمله ی ایران به بصره و مناطق شمالی، نیروی ذخیره ی خود را افزایش داد.

با اینکه فرماندهی عالی عراق در جبهه های بصره و Qurana نیرو مستقر ساخت، اما ضد حمله های ابتدایی عراق تا ۱۳ و ۱۴ فوریه، سازماندهی ضعیفی داشت. عراق نیروهای پیاده آموزش دیده ای که بتوانند در حملات زمینی شرکت کنند، در اختیار نداشت. زمانی که یگان های برگزیده ی خود مانند گارد ویژه ی ریاست جمهوری را تشکیل داد، این نیرو ها برای حمله های پیاده، در گیری های رو در رو و حرکت در زمین های مرطوب و نیزار ها آمادگی نداشتند. برتری عراق در نیروی زرهی و توپخانه، تأثیر چندانی را بر نیرو های کاملاً استقرار یافته ی ایران نداشت.

نقطه ی اوج موفقیت ایران ،سراسر شبه جزیره ی فاو را با تهدید اشغال مواجه کرد و ام القصر را مورد حمله قرار گرفت. نیرو های ایران به مسیر آبی خورعبدالله در مقابل کویت رسیدند و گزارشی هایی هم وجود دارد که نشان می دهد نیرو های ایران پایگاه نیروی دریایی عراق در ام القصر را محاصره کردند، که تنها ۱۶ کیلومتر از فاو فاصله داشت. ایران همچنین منطقه کنترل هوایی عراق را در اختیار گرفت و مرکزی که خلیج (فارس) را پوشش می داد و در شمال فاو قرار داشت، مورد تهدید قرار گرفت.

این شرایط باعث شد که کویت و عربستان سعودی هم دچار ترس شوند. ترس از شکست عراق باعث شد دولت های عرب به یکدیگر نزدیک شوند و نشست ویژه ای را برای وزرای امور خارجه خود، ترتیب دهند.

در ۱۴ فوریه تلفات برای ایران به ۸۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ نفر و برای عراق به ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر رسید. با این حال ، عراق نیروی ذخیره ی خود را به کار گرفت و به توسعه دفاع خود پرداخت. ایران نیز در تأمین و حمایت از نیرو های خود به مرز های محدودیت رسید. ایران فاو، مناطق شمالی سیبا و نمکزار Mamlaha در غرب را در دست داشت، اما آنقدر توان نداشت که در دشت های باز با نیرو های عراق رو به رو شود.

عراق اکنون توانایی ممانعت از ایران را داشت، اما زمانی که تلاش کرد ضد عملیات سترده ای را آغاز کند، با مشکلاتی رو به رو شد.

عراق ضد حمله خود را با سه لشکر آغاز کرد که در سه ستون جدا از هم عمل می کردند. یک گروه در طول ساحل شط العرب به سمت جنوب پیشروی کرد. گروه دوم در جنوب ام القصر متوقف شده و از طریق جاده ای که سال گذشته ساخته شده بود، به سمت جنوب حرکت کرد. این جاده به گونه ای ساخته شده بود نیروهای عراقی به سرعت تحرکات خود را صورت داده و از جانب شط دیده نشوند و مورد حمله قرار نگیرند. با این حال این جاده نوعی میانبر بود که در فصول خشک ، بیابانی با خاک نرم بود و در فصول مرطوب دریایی از گل. حمله ی عراقی ها در جاده محدود می شد و به آنها اجازه نمی داد حملات توپخانه ای سنگینی علیه ادوات ایرانی ها صورت دهند. ستون سوم در ساحل شمالی خور عبد الله پیش رفت. در این منطقه هم عراق باید در دشت باز می جنگید و نمی توانست از جاده ی اصلی خارج شود.

تحت این شرایط، هر گاه عراق نیرو های ایرانی را مورد حمله قرار می داد، تلفات غیر قابل قبولی را متحمل می شد. نیرو های ایران همچنان با اشتیاق مبارزه می کردند و اندوخته سلاح آنها بسیار غنی بود. با اینکه عراقی ها به مدت یک هفته تلاش می کردند به سمت جنوب حرکت کنند، اما دستا ورد چندانی بدست نیاوردند.

با توجه به اختلافات آماری موجود ، به نظر می رسد عراق طی این ضد حملات متحمل ۵۰۰۰ کشته و زخمی شد. همچنین نامساعد بودن هوا تا ۲۲ فوریه به عراق اجازه نداد از جنگنده ها، بالگرد های جنگی و توپخانه خود استفاده بهینه کند. با استفاده از این زمان، نیرو های ایرانی به خوبی مستقر شدند و طی ۱۰ شب افراد، تجهیزات و ادوات خود را (احتمالاً با استفاده از پل اضطراری که در طی روز از آن استفاده نمی شد) به کنار های شط انتقال دادند.

به هر حال عراق سعی کرد با استفاده از نیرو های کاملاً ویژه ی خود ایران را از فاو بیرون براند. عراق بهترین فرماندهان خود را در سه گروه به کار گماشت و با استفاده از ارتش زرهی و حملات کوتاه برد پیاده نظام، از یک موضع دفاعی به سمت موضع دفاعی دیگر هجوم می برد. عراق اکنون از تمام نیروی هوایی، توپخانه ای و زرهی خود بهره می برد. مساعد شدن هوا باعث شد که عراق استفاده ی مؤثر تری از پرتاب گر های موشکی خود داشته باشد و استفاده از توپخانه را که تأثیری نداشت، کاهش دهد،زیرا آنها توانایی آن را نداشتند که در زمانی کوتاه حجم سنگینی از آتش را تأمین کنند. عراق حملات خود را به اهداف پیاده نظام گسترش داد. نزدیک به ۲۰۰ تانک را بدین منظور به کار گرفت. در هر روز به ازای هر توپ( معمولاً بدون در نظر داشتن هدفی مشخص) ۶۰۰ شلیک انجام میگرفت. در واقع عراق قسمت اعظمی از ذخیره ی مهمات خود را استفاده کرد و مجبور شد برای تأمین آن خرید اضطراری انجام دهد.

هر دو طرف قسمت مهمی از دارایی خود را صرف این جنگ کردند. عراق در ادامه تلفات بیشتری را در نیروی زرهی خود متحمل شد و به دنبال ایجاد دفاع هوایی توسط ایران، بسیاری از جنگنده های خود را از دست داد. ایران ادعا کرد روزانه ۷ جنگده عراقی را ساقط کرده است، در حالی که عراق نیز مدعی شد چندین فروند ازاف ۴ های ایران را منهدم کردن است. با این حال عراق ،روزانه صد ها پرواز را به انجام می رساند و مدعی شد در فاصله ی ۹ فوریه تا ۳۱ مارس، ۱۸۶۴۸ پرواز را بر روی فاو به انجام رسانده است. با مساعد شدن هوا، خلبانان عراقی با انجام پرواز در ارتفاع کم، تأثیر بیشتری داشتند.

آنها همچنین حجم زیادی از گاز خردل و احتمالاً عامل اعصاب را در این منطقه رها کردند. با اینکه تلفات جانی حملات هوایی کم بود، اما نیرو های ایرانی را مجبور نمود که مخفی شده و فعالیت عقبه آنها را فلج ساخت .همچنین هنگام مساعد بودن هوا و در روز حملات نیروی پیاده ی آنها را ناکام می گذاشت. گاز خردل تأثیر عمیقی بر جای گذاشت، چرا که نیرو های ایرانی در استفاده از ادوات دفاع شیمیایی، آموزش کامل ندیده بودند.

عراق دستاورد چندانی در این حملات کسب نکرد و هزینه ای سنگینی پرداخت. عراق متوجه شد به علت نداشتن حملات نیروی پیاده نظام و قابلیت نفوذ، هزینه زیادی را پرداخت کرده است. با این که عراق در ۲۱ فوریه از سوی ارتش سوم به شدت تقویت شد، اما هنوز نمی توانست به صورت مؤثر مانور دهد. عراق همچنین در زمان ضد حملات تلفات زیادی را متحمل می شد. طی یکی از این ضد حملات در ۲۳ و ۲۴ فوریه، قریب به دو گردان خود را از دست داد. تلاش بدون برنامه ریزی عراق در انجام عملیات آبی خاکی، در ۹ و ۱۰ مارس باعث انهدام چند گردان شد و در حمله ی سه جانبه ای که علیه نیرو های استقرار یافته ی ایران انجام داد، ادوات یکی دیگر از تیپ های خود را از دست داد.

بسیاری از اهدافی که عراق در روز به دست می آورد در شب از دست می رفت ، زمانی که ایران می توانست از برتری خود در جنگ پیاده نظام بهره ببرد.

تیپ ۲۸و ۷۴ عراق زمانی که در ماه مارس تلاش کرد به سمت فاو پیشروی کند، تلفات سنگینی را متحمل شد و عراق مجبور شد برای انتقال زخمی های خود تمهیدات ویژه ترتیب دهد.

با افزایش تلفات، عراق از میان کارکنان چند هتل بزرگ نیرو گیری کرد و تاکسی های خالی را که از بصره به سمت شمال می رفتند مجبور کرد اجساد را جابه جا کنند.

عراق در ۱۱ مارس ضد حمله ی دیگری را به انجام رساند، اما نیرو های عراقی طی سه هفته تنها ۷ کیلومتر پیشروی کردند. در این زمان عراق قسمت اعظم نمکزار Mamlha را پس گرفت. هر دو طرف تلفات زیادی را متحمل شده و تقریباً به مرز فرسودگی رسیدند.

در این زمان ۲۰۰۰۰ نیروی ایرانی و ۲۵۰۰۰ تا ۳۲۰۰۰ نیروی عراقی در نزدیکی یکدیگر مستقر شده بودند اما هیچ یک توان انجام عملیاتی جدید را نداشتند. ایران ۲۷۰۰۰ تا۳۰۰۰۰ نفر را از دست داد و تلفات عراق ۵۰۰۰ تا ۸۰۰۰ نفر بود.

ضد حمله به فاو باعث استفاده بیشتر از گاز های شیمیایی شد. به عنوان مثال عراق در ۲۴ فوریه برای حمایت از عملیات خود از گاز های شیمیایی بهره گرفت. عراقی موفق شد ۱۸۰۰ نفر از نیرو های ایرانی را مسموم کند، اما بعضی از نیرو های خود را نیز مسموم ساخت.

در نتیجه عراق در تلاش های اولیه دستاورد چندانی از حملات گازی خود کسب نکرد. گسترش کارخانه های ساخت مواد شیمیایی هنوز نتوانسته بودند تمرکز مؤثری را در مناطق هدف به وجود آورند. آب و هوای مرطوب،تاثیر عوامل عصبی، سیانید و گاز خردل عراق را کم تأثیر می ساخت. با اینکه ۸۵۰۰ ایرانی در عملیات های والفجر ۸ و ۹ به وسیله گاز مسموم شدند، اما تنها ۷۰۰ نفر آنها کشته و یا به شدت مجروح شدند (در گزارش های مربوط به تلفات بمباران های شیمیایی عراق حجم تلفات نامشخص است.) گزارش هایی که انتقاد های شدیدی را علیه عراق در سراسر دنیا بوجودآورد.

۸ ۲) والفجر۹؛ ادامه درگیری ها در مناطق کرد نشین شمال:

زمانی که نیرو های ایران همچنان در فاو درگیر بودند،آنان عملیات دیگری را آغاز کردند. عملیات والفجر ۹ علیه منطقه کرد نشین عراق انجام گرفت. نزدیک به مرز های شمالی ودر ۲۷۰ کیلومتری شمال بغداد، ۹۲ کیلونتری شمال غرب کرکوک و ۲۲ کیلومتری سلیمانیه. در این عملیات نیرو های پاسدار، بسیج، کرد های بارزانی و عوامل کرد حامی ایران، شرکت داشتند. مزیت ایران در این منطقه این بود که عراق فاقد نیروی کافی برای پوشش مناسب مرز های شمالی بود. ایران سعی کرد تعدادی از دره هایی که به داخل عراق باز می شدند را تصرف کند.

والفجر ۹ در ۱۵ فوریه آغاز شد و ایرای ها طی حملاتی کوچک، بخش هایی از سلیمانیه را به تصرف درآوردند. سپس به سمت Chwarta پیش رفتند و چند شیار را در دره ای در ۲۰ کیلومتری سلیمانیه را تصرف کردند. در ۲۴ و۲۵ فوریه ایران به کمک هشت تیپ خود حمله دیگری را آغاز کرد.

به نظر می رسید ایران با انجام این حمله در صدد تصرف بلندی های مشرف بر جاده ی سلیمانیه ـ Chwarta می باشد. این حمله در بلندی هایی به ارتفاع ۶۶۰۰ فوت انجام گرفت و ۳۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق را تحت پوشش قرار می داد.

با اینکه بسیاری از روستا های این منطقه تخلیه شده بودند، ایران شهر Chwarta را محاصره کرد. سپس عراق نیرو های خود را برای کمک به جنگ فاو منتقل کرد و ایران شهر کوچک نظامی سیتک را در ۲ مارس ویک روز پس از اینکه ۲۵۰۰ نیروی عراقی منطقه را ترک کردند، به تصرف درآورد .

با اینکه عراق استفاده از سلاح های شیمیایی را آغاز کرد، اما نیروهای ایرانی در ۳ مارس به اندازه ی کافی به سلیمانیه نزدیک شدند و می توانستند آن را هدف خمپاره قرار دهند.

در این زمان ، عراق نیرو های خود را به شمال آورد و موفقیت های ایران متوقف شد. با این حال آشکار است که ایران در این عملیات بیشتر از جانب کرد های مخالف بارزانی حمایت شد و شیعیان عراقی نقش کمتری داشتند.

در ماه می، زمانی که عراق در پاک سازی منطقه ی میان داهوک و مدینان از نیرو های کرد شکست خورد، این حمایت آشکار تر می گردد. نیرو های بارزانی ،عملیاتی را در نزدیکی خطوط لوله ی عراق ترکیه ترتیب دادند و شهر کوچک Mangesh در نزدیکی موصل را اشغال کردند. این در حالی بود که ذخیره های شهر به اتمام رسیده بود. آنها همچنان شهر را علیرغم ضد حمله ای که در ۱۹ می توسط یک تیپ عراقی صورت گرفت، در تصرف داشتند. (آنها قسمت کوچکی از گارد ریاست جمهوری و نیرو های Jash (کرد های حامی عراق)بودند.) در حالی که حمله ی نیرو های ایرانی و کرد ارزش استراتژیک اندکی داشت، اما موفقیت آنها تعداد زیادی از نیرو های عراقی را زمین گیر کرد، که شامل تمام لشکر یازدهم عراق می شد و تأثیر سیاسی دستاورد های ایران در فاو را تقویت می کرد. و روشن است که حضور ۳۰۰۰۰ نیروی ارتش ترکیه در این منطقه ،همچنان باعث صیانت خط لوله نفت عراق ترکیه می شد.

۸ ۳) بن بست در جنوب؛ عراق حملات هوایی جدیدی را آغاز کرد:

در اوایل ماه آوریل الگوی جنگی در فاو حاکم شد که تا اوایل سال ۱۹۸۸ ادامه یافت. ایران ۲۰۰ کیلومتر مربع از فاو را در دست داشت و همچنان از پل های اضطراری بر روی شط العرب بهره می برد. ایران با استفاده از این پل ها و شناور های کوچک، پایگاه های کنار شط را پشتیبانی می کرد. ایران همچنین ۲۰۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰ نفر از نیرو های فعال خود را در فاو مستقر کرده بود. ایران در انتقال ادوات سنگین به فاو موفق نبود، اما توپخانه ی خود را تا آنجایی که امکان داشت جلو آورد و پایگاه اصلی هوایی عراق در شعیبیه در نزدیکی بصره را بمباران می کرد.

با این حال عراق اکنون توانایی آن را داشت که ایران را در جنوب کاملاً تحت کنترل در آورد. عراق در اطراف مواضع ایران مواضع دفاعی مستحکم خود را بازسازی کرد. بر خلاف مواضع ایران، مواضع دفاعی عراق از طریق سه جاده اصلی تغذیه می شد و پایگاه های هوایی و توپخانه ای در آن استقرار یافته بود. عراق انبار های ذخیره سازی مهمات را در این منطقه بنا کرد و قدرت آتش این کشور، ۵ تا ۷ برابر ایران بود. همچنین عراق اطلاعات بهتری در مورد محل استقرار مواضع ایران داشت. این باعث دقت آتش عراق می شد و نیرو های ایرانی را مجبور می کرد تنها از دستاورد های خود دفاع کنند.

در همین زمان، تلفات سنگین عراق در ضد حملات قبل، این کشور را از انجام ضد حملات جدید علیه فاو مأیوس می کرد ، بر خلاف تغییرات جوی که باعث شده بود زمین خشک شود و این امکان به وجود بیاید که عراق از نیروی زرهی خود بهره بگیرد. عراق نمی توانست در برابر تلفات تاب بیاورد، همچنین نمی توانست بسیاری از نیرو های خود را در معرض حملات متقابل نگاه دارد.

ایران در ادامه ۳۰۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰۰ نفر از نیرو های خود را در جبهه ی ۱۱۰۰ کیلومتری مستقر کرد و برای آغاز حمله ای دیگر آماده بود و از موقعیت استراتژیک خوبی بهره می برد. در شمال، نیرو های شورشی کرد مواضع تحت تصرف خود را گسترش دادند و نیرو های ایران نیز در ۱۰ کیلومتری سلیمانیه باقی ماندند. در مرکز، نیرو های ایرانی تپه های میمک را در تصرف داشتند که ۷۰ مایل با بغداد فاصله داشت. تمرکز اصلی نیرو های ایرانی همچنان در اطراف نیزار های هویزه بود تا بتوانند به بزرگراه بغداد بصره دست یابند. نیرو های ایرانی مستقر در فاو هم قریب به دو تیپ کامل بودند. ایران تقریباً قادر بود در هر نقطه ای که می خواست نیرو های خود را مستقر سازد و از فقدان عمق استراتژیک عراق بهره ببرد. این در حالی بود که عراق هیچ هدفی را در ایران نمی یافت که نیرو های این کشور بتوانند به آن دست یابند.

ایران همچنین فشار های نظامی خود را در منطقه جنوبی خلیج (فارس) ادامه داد. نیروی دریایی ایران در ۹ ژانویه اولین کشتی ساخت آلمان غربی خود را آزمود. در ۱۲ ژانویه اولین کشتی آمریکایی و در ۱۳ ژانویه اولین کشتی انگلیسی خود را به آب انداخت. ایران به کمک بالگرد های خود،چندین حمله دریایی را به انجام رساند و در ۳ مارس،یک نفت کش ترکیه ای را مورد حمله قرار داد. ایران همچنین به حملات تروریستی خود علیه کویت ادامه داد و طی یک رفتار ایذایی، چند مین دریایی را در آب های خلیج (فارس) رها کرد.

رهبری ایران بیش از پیش ،کویت و عربستان سعودی را تهدید کرد و به طور کنایه آمیز به کویت اعلام کرد که شکست عراق در بازپس گیری فاو، دست ایران را برای انجام اعمال نظامی علیه کویت، باز خواهد گذاشت.

ایران همچنین در ۷ ژانویه اعلام کرد که پایانه های نفتی جدیدی را در سواحل جنوبی و در قسمت هایی که دسترسی جنگنده های عراقی به آنها امکان پذیر نیست،راه اندازی خواهد کرد. این پایانه ها در فوریه و مارس ودر مکان های زیر راه اندازی شدند: بندر لنگه در داخل تنگه، جزیره ی قشم در داخل تنگه و جاسک در خارج تنگه. این پایانه ها به وسیله ی نفت کش های استیجاری ایران تغذیه می شدند. همچنین ایران اعلام کرد ایستگاه حفاری جدیدی را در گناوه(واقع در ۴۰ کیلومتری خارک) راه اندازی خواهد کرد.

با این حال در عمل ایران متوجه شد که انتقال نفت به نفتکش ها از طریق پایانه ای شناور در ساحل لارک، آسان تر صورت می گیرد. این پایانه در ژوئن ۱۹۸۶ افتتاح گشت و به هدف اصلی حملات بلند برد نیروهای هوایی عراق تبدیل شده بود.

عراق همچنان به بمباران های استراتژیک خود اصرار می ورزید. عراق اهدافی مانند پل کوتار را که مسیری کلیدی میان ایران و ترکیه بود ،در ۱۳ مارس هدف قرار داد.در ۷ می، عراق حمله هوایی گسترده ای را بر روی شهر تهران انجام داد. این حمله بزرگترین پالایشگاه ایران را به آتش کشید و یکی از واحد های پردازش آن را نابود کرد، همچنین دو واحد تولید کاتالیست با ۲۵۴۰۰۰بشکه نفت موجودی آن، نابود شد. عراق کارخانه تسلیحات سازی پارچین را در ۲۳ می، هدف قرار داد و همچنان به اهدافی چون قطار ها و مراکز غیر نظامی یورش می برد. عراق موفق شد در حملات ۹ ژوئن و ۲ جولای ،فرستنده های ماهواره ای اسد آباد همدان را نابود کند. این کار باعث شد ارتباطات تلفنی و تلکسی بین المللی ایران برای دو هفته مختل شود.

نیروی هوایی عراق همچنان نفت کش های ایران راکه به سمت سیری رفت و آمد

می کردند ، مورد حمله قرار می داد. در جولای ۱۹۸۶، فرمانده نیروی دریایی عراق، دریادار محمد عبد الله، ادعا کرد که عراق از ابتدای جنگ تا کنون ۵۸ نفت کش، ۸۵ کشتی بازرگانی و ۴۰ کشتی پشتیبانی ایران را نابود کرده است.

۸ ۳ـ۱) عملیات های مهران وکربلای ۱:

عراق در سال ۱۹۸۶ ضد حمله های گسترده را علیه ایران آغاز کرد. در حالی که به نظر می رسید صدام حسین احساس می کرد عراق می تواند وضعیت فاو و کردستان را تحمل کند، اما به شدت نگران این مسائل بود که نشان دهد عراق می تواند در انجام عملیات موفق باشد و همچنین از بغداد در مقابل حملات دفاع کند.درنتیجه عراق حمله

گسترده ای را تدارک دید که بتواند مهران را بازپس بگیرد. مهران یکی از مسیر های کلیدی در حمله به بغداد بود.

عراق در ۱۰ می، با ۲۵۰۰۰ نفر به سمت مهران حرکت کرد. مهران هدف تقریبا آسانی بود. شهری تخلیه شده، در یک مایلی مرز که از بغداد ۱۶۰ کیلومتر فاصله داشت. نیروی دفاعی این شهر ۵۰۰۰ سرباز درجه پایین ایرانی بودند. در نتیجه این شرایط ، عراق به هدفی آسان دست یافته بود و قادر بود بخشی از خاک ایران را اشغال کند، بدون اینکه خطراتی چون خطرات فاو، وی را تهدید کند.

نیرو های عراق در ۱۴ می، مهران را مورد حمله قرار دادند. در ۱۷ می ،مهران و بلندی های مشرف به آن و پنج روستا در اطراف آن، به تصرف عراق در آمد. آنها جنگ را تا رسیدن به بلندی های مرز ادامه دادند و تلفات سنگینی را بر نیرو های ضعیف ایرانی وارد کردند. عراق به کمک پرتابگرهای موشک توانست نیرو های ایرانی را از تمام سرزمین های هموار و پست، خارج سازد.

این موفقیت، پیروزی سمبلیک مهمی را نصیب عراق کرد، این در حالی بود که نیرو های کرد مخالف صدام، موفقیت های اندکی را در منگش و داهوک علیه نیرو های عراقی کسب کرده بودند. عراق پیروزی های اندکی را نیز در فکه و در جنوب به دست آورد و سپس با سر و صدای زیادی اعلام کرد تا پایان جنگ در مهران باقی خواهد ماند. با این حال عراق نتوانست بلندی های ۱۵۰۰ متری شرق مهران را بدست آورد.

بر اساس برخی از گزارشات، این شکست نتیجه ی سرباز زدن صدام حسین از طرح ژنرال توفیق، فرمانده ی لشگر دوم بود. وی پیشنهاد کرده بود به سمت دهلران پیشروی صورت گیرد و بلندی های اطراف شهر محافظت شود. همچنین نیروی کاملاً زرهی عراق، فاقد نیروی پیاده نظام بود که بتواند در مواضع کوهستانی به جنگ بپردازد.

ایران با آغاز دور جدید «عملیات های نهایی»، به این حمله پاسخ داد . نشانه های موجود حاکی از آن بود که حمله در ۱۹ می (سالگرد شهادت حضرت علی علیه السلام)آغاز خواهد شد.

با این حال ایران مخفیانه برای بازپس گیری مهران آماده شد. عراق در نگهداری منطقه دچار اشتباه شد و این در حالی بود که از بلندی های اطراف با حملات متعدد مواجه بود.

ایران نیروی خود را در قالب لشکر ۱۰ پیاده نظام آماده کرد. این نیرو متشکل از ۴ یا ۵ تیپ پاسداران بود و تعداد زیادی از گردان هایی که برای جنگ های کوهستانی آموزش دیده بودند، در آن حضور داشتند. این نیرو ها کاروان کربلا نام گرفتند و در این زمان عملیات کربلا ، جایگزین عملیات والفجر شد.

نیرو های ایرانی در ۲۰ ژوئن حمله ی خود را علیه مواضع عراق در بلندی ها آغاز کردند و به سرعت مشخص شد که ایران در جنگ کوهستان از برتری برخوردار است. در این حملات، ایران از گاز شیمیایی بهره گرفت و از آنجا که نیرو های عراق تنها تا ۲۰ کیلومتر خارج از مهران را گشت زنی می کردند، ایران از این موقعیت استفاده کرد. نیرو های ایرانی در اولین دامنه کوهستانی متوقف شدند. نیرو های ایرانی به سرعت مواضع دفاعی عراق در مهران را نابود کردند، یک فرمانده را کشتند و ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر تلفات بر نیرو های عراقی تحمیل کردند.

در اینجا ،یک بار دیگر مشکلات فرماندهی و کنترل در نیروی هوایی عراق مشاهده می شود. فرمان حمله ی هوایی همه جانبه بسیار دیر صادر شد و در هنگام اوج حملات ایران، عراق تنها ۳۳ حمله به وسیله ی بالگرد ها و ۱۰۰ حمله به وسیله ی جنگنده های خود انجام داد و این در حالی بود که ظرفیت حمله بالگردها ۵۰۰ پرواز و ظرفیت حمله جنگنده ها ۳۰۰ پرواز در روز بود.

به هر حال در ۳جولای ، عراق مجبور شد بپذیرد که ایران مهران را آزاد ساخته است. ایران نه تنها پنج بلندی ای را که عراق اشغال کرده بود ،پس گرفت، بلکه چهار بلندی را نیز در خاک عراق به تصرف درآورد و ۱۲ تا۴۰ کیلومتر به سمت غرب پیش رفت. با اینکه مشخص نیست محموله های اهدایی ایالات متحده به ایران در این پیروزی نقش مستقیمی را ایفا کردند یا خیر، اما به یاد داشتن این مسئله مهم است که موشک های ضد تانک هدایت شونده در نابود کردن انبار ها و جلوگیری از ضد حملات عراق بسیار مؤثر بودند.



مشکلات پیش روی ایران، بسیار دشوار بود. ایران همچنان توانایی بسیج کردن نزدیک به یک میلیون نفر را داشت. ارتش ایران ۳۰۵۰۰۰ نفر و پاسداران ۳۵۰۰۰۰ نفر نیرو در اختیار داشتند. ایران ۱۰۰۰ تانک فعال و ۱۴۰۰ خودروی زرهی و بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. نیروی هوایی ایران شامل ۳۵۰۰۰ نفر بود، اما تعداد هواپیماهای عملیاتی، ۶۰ تا ۸۰ فروند برآورد شده است.

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/a8d9bcdc7cd62b361.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:25 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش هشتم قسمت دوم

۸ ۴) عراق به سمت جنگ هوایی و جنگ نفت کش ها بازگشت:

عراق سعی کرد شکست خود در مهران را با حمله به مواضع ایران در جزایر مجنون، جبران کند، اما باز هم شکست خورد و به حملات هوایی روی آورد. عراق موج جدیدی از بمباران های خود را پس از سه ماه آرامش آغاز کرد. در ۲۰ و ۳۰ ژولای اهداف متنوعی مانند کارخانه شکر، پادگان های نظامی، پالایشگاه نفت و مناطق شهری در اراک، مریوان وسنندج را مورد حمله قرار داد. حمله ۲۷ ژولای به اراک به کشته شدن ۷۰ غیر نظامی انجامید.
عراق همچنین حملات خود به اهداف نفتی ایران را گسترش داد. در ۱۲ آگوست برای اولین بار جنگنده های عراقی تأسیسات نفتی ایران در جزیره سیری را مورد حمله قرار دادند و سه نفت کش را که در این پایانه در حال بارگیری بودند ،مورد اصابت موشک قرار دادند. این حمله اهمیت ویژه ای داشت، چرا که ایران اکنون تمام صادرات نفتی خود را از خارک صورت می داد. سیری در ۶۴۰ کیلومتری عراق و در ۲۴۰ کیلومتری تنگه هرمز قرار دارد. این حمله نشان داد که ایران بیش از آنچه که گمان می کرد در صادرات نفت مشکل دارد.

جزئیات کامل حمله عراق به سیری نامشخص است. عراق چهار میراژ F ۱ را در این عملیات به کار گرفت، اما مشخص نیست که این هواپیماها از موشک های اگزوست یا از بمب های هدایت شونده ی لیزری استفاده کردند. به نظر می رسد عراق از سوخت رسان های آنتونوف برای سوخت گیری میراژ ها استفاده کرده و حتی یکی از کشور های دوست خود در خلیج (فارس) را در این عملیات شرکت داده است. با این حال منابع دیگری گزارش داده اند که عراق خطر پرواز در ارتفاع زیاد را پذیرفته بود ،با اینکه می دانست اگر جنگنده ها در گیر جنگ هوایی شوند ،برای بازگشت به سوخت زیادی نیاز خواهند داشت.

به هر حال حمله به سیری، ایران را در صادرات نفت دچار مشکلات عمده ای کرد. ایران مطمئن بود که هیچ جایگزینی برای سیری در اختیار ندارد. جنگنده های عراقی برای اولین بار در ۲۴ جولای از روی سیری عبور کردند و این باعث شد ایران فعالیت های کشتیرانی خود را به لارک انتقال دهد. ایران تلاش کرده پایانه ای با ظرفیت بارگیری ۱.۵ میلیون بشکه نفت در هر روز با نام والفجر ۲ را در جزیره ی لارک مستقر سازد. این جزیره در ۱۳۰ مایلی شرق سیری قرار دارد ،اما به دلیل آب و هوای نامساعد در زمان باد و باران های موسمی و وجود مشکلات ترابری، دشواری هایی را باعث می شد. در نتیجه پنج نفت کش مادر به سیری بازگشتند.

حمله هوایی عراق باعث شد ایران سه نفت کش اصلی خود را به لارک بازگرداند و جایگاه بارگیری کشتی ها را به ۱۵ مایلی شمال شرق سیری منتقل کند. این کار جایگاه بار گیری را به مواضع پدافندی ساحلی نزدیک می کرد. همچنین ایران مجبور شد قیمت نفت خود را کاهش دهد تا بتواند نفت کش های مورد نیاز خود را به این منطقه جذب کند.

عراق با هدف قرار دادن پالایشگاه ها و تأسیسات اصلی نفتی ایران در خارک، حملات هوایی خود را ادامه داد. در اواخر ماه آگوست ، عراق ۱۲۰ حمله به جزیره خارک صورت داد. ایران همچنین در ۳ سپتامبر به طور رسمی اعلام کرد که اکنون تمام تأسیسات نفتی ایران در منطقه ی حفاظت شده دریایی قرار دارد.

ایران مجبور بود ناوگان نفت کش خود را از ۱۱ فروند به ۲۰ فروندکشتی افزایش دهد. ایران حتی بزرگترین نفت کش دنیا را (نفت کش Seawise Giant)با ظرفیت ۵۶۴۷۳۶ تن اجاره کرد تا وسیله بارگیری ثابتی را فراهم کند. این قرارداد های اجاره ، سالانه ۶۰ میلیون دلار برای ایران جدای از هزینه های رو به افزایش بیمه، هزینه جایگزینی قطعات از بین رفته در حملات و ۲۰۰۰۰ دلاری که هر روز برای هر کشتی در قبال هزینه های عملیاتی پرداخت می شد، هزینه در بر داشت. به هر حال حملات عراق آنقدر ادامه پیدا کرد که تأثیر خود را گذاشت. میانگین صادرات ایران از روزی ۱.۶ میلیون بشکه نفت در هر روز به ۱.۱ میلیون بشکه نفت در هر روز سقوط کرد و کمی بعد این عدد به ۸۰۰۰۰۰ بشکه در روز کاهش یافت.

عراق همچنین حملات هوایی بسیاری را علیه خطوط مقدم آغاز کرد: تقریباً ۴۵تا۷۵ حمله در هر روز. ایران در پاسخ، پس از سیزده ماه اولین موشک اسکاد خود را به سمت عراق شلیک کرد و پالایشگاه نفتی این کشور در الدوره را مورد هدف قرار داد.

ایران از زیارت سالانه ی حج به منظور ایجاد آشوب در مکه استفاده کرد. همچنین نفت کش هایی را که در ترمینال فاتح در امارات متحده عربی و در جنوب سیری، در حال بارگیری بودند ، هدف قرار داد.

این حملات تعداد کل حملات سالیانه ایران در خلیج (فارس) را به ۵۹ حمله رسانید. این تعداد در سال ۱۹۸۵، ۴۶ مورد و در سال ۱۹۸۴ ،۴۰ مورد حمله بود.

با این حال ایران فاقد نیروی هوایی و دریایی مورد نیاز بود تا بتواند به طور مؤثر علیه کشتی های حامی دولت عراق ، حملاتی را ترتیب دهد. ایران هر روز هواپیماهای گشتی خود شامل P ۳ Orion و C ۱۳۰ Hercules را از جزیره ی لاوان به منظور زیر نظر گرفتن تحرکات نفت کش ها، به پرواز در می آورد. ایران همچنین حملات خود به وسیله اف۴ های باقی مانده، ادامه داد. این هواپیماها توانایی پرتاب موشک ماوریک را داشتند. با این حال، اگر کشتی ها و نفت کش ها می توانستند بین لنگرگاه های دبی و لنگرگاه های شرق قطر در شب، رفت و آمد کنند، عموماً در امنیت به سر می بردند.

ایران تا ژوئن سال ۱۹۸۶ توانایی انجام حملات ضد کشتی در شب را نداشت. در این زمان ایران دوربین های دید در شب را برای خلبان ها بالگرد های خود خریداری کرد و سیسمتی را خریداری نمود که به بالگرد های AB ۲۱۲ اجازه می داد موشک های هدایت شونده ی سیمی AS ۱۲ را با برد کم شلیک کنند. با اینکه این بالگرد ها در ماه آگوست یک کشتی باری یونانی را در دوبی نابود کردند و در ۲۵ سپتامبر ۱۹۸۶ نفت کش پاونی را که تحت حفاظت انگلستان بود ، منهدم کردند، اما برد و پایایی عملیات های این بالگرد ها کوتاه بود.با این که دامنه عملیات بالگرد های ایرانی از مناطق دور از ساحل به سمت جزیره ی ابوموسی بود، اما باز هم این محدودیت در مورد آنها صدق می کرد.

با اضافه شدن این حملات، تعداد حمله به خطوط کشتیرانی در خلیج به ۱۴۴ مورد افزایش یافت. همچنین ایران با به کار گیری یک سیستم محافظتی جدید وتغییر لباس فرم کارکنان کشتی ها، امکان رهگیری راداری نفت کش هایش را از سوی عراق تضعیف کرد.

۸ ۵) تغییر جهت نیرو های ایرانی و واردات جنگ افزار ایران :

آشکار بود که اگر ایران بخواهد در نهایت پیروز باشد، باید در جنگ روی زمین پیروز شود. ایران همچنان مشکل نیروی انسانی داشت. ایران تنها به طور موقت ۱۲۵۰۰۰۰ نفر نیرو را در اختیار داشت و در حالت عادی کمتر از ۱۰۰۰۰۰۰نفر حاضر به خدمت بودند. با این حال این تعداد نیروی انسانی هم سازماندهی مناسبی نداشتند. این نیرو به دو قسمت تقسیم می شد، ۶۵۰۰۰۰ نفر نیروی فعال تمام وقت و ۴۰۰۰۰۰ تا ۵۵۰۰۰۰ نفر ذخیره که در زمان های مختلف به کار گرفته می شدند. تعداد نیرو های فعال ارتش ایران بین ۳۰۰۰۰۰ تا ۳۵۰۰۰۰ نفر بود. در هر لشکر ارتش، کمتر از ۱۰۰۰۰ نفر نیرو مشغول به خدمت بود. ۳۵۰۰۰۰ نفر پاسدار در خدمت حاضر بودند و تعداد افراد هر لشکر آنها، کمتر از تعداد نفرات لشکر های ارتش بود. همچنین سپاه پاسداران لشگر های غیر متعارف بسیاری داشت که کمتر از ۱۰۰۰ نفر نیرو در آنها حاضر بودند. آنها تحت فرماندهی جداگانه سازماندهی شده و فاقد اتحاد و همبستگی بودند. ایران در ماه می نیروی هوایی و دریایی مجزای پاسداران را فعال کرد که باعث ایجاد مشکلات جدید در مدیریت نیروی انسانی شد. بر خلاف ارتش، پاسداران علاوه بر حضور در جبهه، در تأمین امنیت داخلی همچنان نقش ایفا می کردند. آنها هنگام بازگشت، سلاح های خود را به خانه می آوردند، اما نیروهای ارتش اجازه چنین کاری را نداشتند. در نتیجه عراق همچنان تعادل خود در نیروی انسانی را حفظ کرده بود و قادر بود نیرویی با آشفتگی کمتر و تخصص بیشتر فراهم آورد.

عملیات فاو اساسا ساختار نیروی انسانی ایران را تغییر نداد و ایران را مجبور کرد مجددا به جذب نیرو بپردازد. این تلاش ها نشان داد ایران به نقطه ای رسیده است که برای تأمین نیروی انسانی و یا انگیزه، بیش از این نمی تواند به شور انقلابی و ملی گرایی تکیه کند. در طول این جنگ به تمام پایگاه های بسیج در شهر های بزرگ اعلام شده بود که به سرعت داوطلبین را به جبهه اعزام کنند. درصد اعزام نیروهای بسیج از هر بخش، دو برابر شد و از ۱۰ درصد به ۲۰ درصد رسید.

در ماه آوریل (امام) خمینی طی فتوایی اعلام کرد عملیات نهایی دیگری در ادامه عملیات فاو باید صورت گیرد و با فرا رسیدن سال جدید خورشیدی، ( ۲۱ مارس ۱۹۸۷) جنگ باید به پایان برسد. پس از این حکومت فراخوانی را برای ایجاد ۵۰۰ گروهان ۱۰۰۰ نفره اعلام کرد.

هدف ایران بسیج تمام طبقات و تمام مناطق بود و روند بسیج ساختن را از حالت متمرکز خارج کرد و به ۹۰ شورای استانی اجازه داد به صورت مستقل نیرو گیری کنند.

پاسداران و بسیج این اختیار را یافتند که از میان افرادی که در گذشته خدمت کرده بودند نیز نیروگیری کنند وهمچنین کارمندان نهاد های دولتی هم بار دیگر برای شرکت اجباری در جنگ فرا خوانده شدند.

تغییراتی هم در قانون نظام وظیفه رخ داد. تمام مشمولین باید حداقل یک سال را در خط مقدم سپری می کردند. مجازات اعلام نکردن مشمولیت شش ماه اضافه خدمت بود. بسیج هم برای اولین بار در ژولای شروع به سرباز گیری کرد.

در ۳ سپتامبر اعلان شد که دانشگاه ها تعطیل خواهد شد و ۳۰۰۰۰ استاد ،شرایط سرباز شدن را دارا هستند.

تمام این تلاش ها ، ایران نیرویی انسانی را فراهم آورد که کمی بیشتر از نیروی انسانی عملیات فاو، قدرت داشت.

در مقابل عراق اکنون یک نیروی نظامی تقریبا حرفه ای از ارتش دائم، نیرو های ذخیره و نیرو های نظامی مردمی را فراهم آورده بود که تعداد آنهابیش از ۷۸۰۰۰۰ نفر برآورد می شد. همچنین صدام ۶۸۰۰۰۰ نفر نیروی مردمی رابرای دفاع از کشور در اختیار داشت. درحالی که عراق قانون نظام وظیفه ی خود را سخت تر کرد و دانش آموزان و شهروندان بیشتری را به خدمت فراخواند، اما ارتش حرفه ای تر و منسجم تری به نسبت ارتش ایران در اختیار داشت.

عراق قادر بود تمام جنگ افزار های مورد نیاز خود را بدست آورد، در حالی که ایران مشکل پشتیبانی خود را به تازگی رفع کرده بود. در حالی که ایران میزان رو به رشدی از جنگ افزار های اروپایی را خریداری می کرد و حجم قابل توجهی از جنگ افزار های امریکایی هم در اختیار داشت، اما قطعات یدکی کافی در اختیار نداشت تا بتواند این جنگ افزار ها را برای استفاده در عملیات های نظامی، به کار گیرد.

این برای ایران آسیب زا بود، ولی بدین معنی نبود که ایران قادر به ادامه جنگ نیست. بین سال های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵، ایران از کره شمالی به ارزش ۴ میلیار دلار و از چین به ارزش ۲۳۰ میلیون دلار، جنگ افزار وارد کرد. ایران قرار داد جدیدی را برای خرید جنگنده، تانک و موشک های ضد کشتی، با چین منعقد کرد. ارزش این قرار داد ۱.۶ میلیارد دلار بود.

ایران همچنین موشک ها زمین به هوای SA ۲ و موشک های SS N ۲ سطح به سطح دریایی، معروف به «کرم ابریشم» را از چین دریافت کرد.

مجموع سلاح های دریافتی از چین بین ماه های مارس و آگوست سال ۱۹۸۶، به ۳۰۰ میلیون دلار رسید. دریافت ها شامل جنگ افزار های کلیدی چون تانک های تی ۵۹، موشک های ضد کشتی و موشک های اسکاد بی بود. محموله هایی که از یونان دریافت شد، قطعات یدکی هواپیما های اف ۴ واف ۵ امریکایی وهمچنین موتور های اف۴که ایران به شدت به آنها نیازمند بود، را فراهم می ساخت.

ایران ۲۰ سیستم ضد هوایی Contraves Skyguard را نیز از سوئیس دریافت کرد.

علاوه بر این، ایران جنگ افزار هایی را از چکسلواکی، و احتمالاً رومانی و بلغارستان دریافت کرد.

با این حال ایران قادر نبود تجهیزات پیشرفته ی کافی را از چنین منابعی دریافت کند و سیستم خود را از سیستم غربی به سیستمی شوروی و چین تغییر دهد. همچنین این واردات باعث نمی شد قدرت تدافعی نیروی هوایی ایران بالا برود و پیشروی های نیرو های زمینی در حملات «عملیات های نهایی» به عراق، تثبیت گردد. چین محموله های خود را با سرعت کم تحویل می داد و تحویل کامل آنها را تا پرداخت کامل به تأخیر می انداخت. مسئله ی مهم دیگر این بود که تبادلات اندوخته های خارجی ایران همچنان کاهش داشت و درآمد مبادلات خارجی ایران به قدری نبود که هم واردات نظامی و غیر نظامی را تأمین کند و به میزانی نیز نبود که ایران بتواند وام های خود را به کشور هایی چون ژاپن پرداخت کند.

۸ ۶) عملیات های کربلای ۲ و کربلای ۳:

نتیجه ی تلاش های ایران برای مهیا ساختن توانایی های عملیاتی در آگوست و سپتامبر آشکار شد. این در حالی بود که شایعات فراوانی در مورد تفرقه در رهبری ایران شنیده می شد. شایعات ناشی از چند منبع بود: رقابت میان (امام) خمینی و رفسنجانی و اختلافات میان نیرو های ارتش و پاسداران. ارتش معتقد بود که باید استراتژی هوشیارانه ای را بر اساس مشاوره های نظامی اتخاذ کرد، در حالی که نیرو های پاسدار و بسیج تأکید بر موج حملات نیروی انسانی، جنگ فرسایشی و شور و اشتیاق انقلابی داشتند.

بدون توجه به اینکه این اختلافات تا چه حد جدی بود، این مانع آماده شدن ایران برای حمله نشد. در ۲۹ آگوست، رفسنجانی اعلام کرد که ۶۵۰۰۰۰ نفر ، برای حمله تجمع کرده اند. در ماه سپتامبر ایران، اعزام ۳۵۰۰۰۰ نفر به جبهه ها را گزارش داد و ورود ۵۰۰ گردان جدید از نیرو های داوطلب را اعلام کرد. در همین زمان ایران می کوشید از هر گونه اختلاف به وجود آمده در عراق بهره برداری کند. ایران تعدادی از اسرای جنگی را آزاد کرد و طی گفتگو هایی اظهار داشت که در صورت تغییر حکومت در عراق و پیروزی ایران در جنگ، ایران خواستار غرامت جنگی نخواهد بود.

ایران در ۳۱ آگوست با آغاز عملیات کربلای ۲، تلاش کرد بلندی های منطقه ی حاج عمران را بازپس گیرد. با اینکه جزئیات این عملیات مشخص نیست، اما به نظر می رسد تیپ ۲۸ کردستان و تیپ ۶۴ رضاییه ارتش در این حمله شرکت داشتند. این یگان ها پنج تیپ از لشگر۵ عراق را هنگام شب مورد حمله قرار دادند.

هر دو طرف گزارشات معمول خود را از دستاورد ها و خسارات طرف مقابل، ارائه کردند، اما به نظر می رسد نیرو های ایرانی بلندی های کردمان را که مشرف بر کردستان است ، به سرعت تصرف کردند. عراق در حمایت از عملیات های دفاعی خود ،روزانه ۱۰۰ حملههوایی را صورت داد و آشکار است که در چنین وضعیتی، جنگ های منطقه ای سختی در گرفته است. در ۳ سپتامبر ایران کوه مرمند را تصرف کرد و در فتح مواضعی در منطقه حاج عمران نیز موفق بود.

به نظر می رسد در این زمان نیروهای پاسدار و بسیج دستور داشتند بدون هماهنگی کافی با یکدیگر به جنگ بپردازند، چرا که رفسنجانی می کوشید به آنها در ازای جنگیدن،کمک هایی مالی بدهد.

نیرو های کمکی که از جانب لشکر پنجم عراق، تیپ ۴۰۴ نیرو های ویژه و تیپ ۱۰۲ گارد ریاست جمهوری به منطقه رسیدند به نظر می رسید ضد حمله ای را ترتیب داده و از شکست عملیات عراقی ها ، بهره برداری کرده اند. آنها نیرو های ایرانی را از بسیاری از تصرفاتشان خارج ساختند. ایران تنها چند روستا، پل و مواضعی را در بلندی های استراتژیک منطقه مرزی، بدست آورد.

مشکلات هماهنگی مشابهی در عملیات کربلای ۳ دیده می شد. عملیات در ۱ سپتامبر آغاز شد. زمانی که پرسنل هوابرد، سکوی نفتی الامیه را تصرف کردند. نیروی دفاعی عراق در این مکان ، بسیار اندک بود. در این حمله همچنین تأسیسات راداری روی سکو نیز نابود شد. عراق با استفاده از این تأسیسات، کشتی ها رادر خلیج(فارس)ردیابی می کرد.ایرانی ها امیدوار بودند که موضعی را بنا کنند که بتوانند با استفاده از آتش توپخانه، پایانه های نفتی ام القصر و البکر را از سمت جنوب هدف قرار دهند. با این حال در ۲ سپتامبر، به نظر

می رسد فرماندهان گارد ایران به ۲۰۰۰ پاسدار دستور دادند که با قایق های تندرو، از راس البیشه به سمت سکو های نفتی الامیه و البکر در خلیج (فارس) حرکت کنند. در این پیشروی، آنها مورد حمله ی هواپیماها، بالگرد های جنگی و توپخانه عراق قرار گرفتند. تنها ۱۳۰ نفر از ۲۰۰۰ سرباز به الامیه رسیدند. سپس چتر بازان عراقی روی سکو فرود آمدند و آن را بازپس گرفتند.

حداکثر کاری که ایران در خلیج (فارس) به انجام رسانید این بود که عملیات های گشت و غافلگیری را گسترش دهد. ایران گشت های دریایی خود را به ۱۵تا۲۰ گشت در روز افزایش داد. در این مدت ،یک کشتی باری شوروی به نام پیتر ییمتسوف را توقیف کرد و در ۲۳ سپتامبر به وسیله بالگرد ،به یک کشتی انگلیسی حمله کرد.

۸ ۶) عراق؛ حملات هوایی بیشتر، جنگ های زمینی کمتر :

عراق به عملیات های هوایی دور برد خود ادامه می داد. عراق پالایشگاه تبریز را در ۱۰ آگوست ۱۹۸۶ و اسکله ی بارگیری لاوان را در ۷ سپتامبر مورد حمله قرار داد. در ۱۶ سپتامبر ،عراق حملات موفقیت آمیزی را بر روی جزیره ی خارک به انجام رساند.

این حملات باعث شد ایران تکیه ی بیشتری بر جزیره ی لارک داشته باشد و قیمت نفت خود را به میزان چشمگیری کاهش دهد.

نیرو های عراق همچنین انبار های مهمات و دیگر اهداف نظامی ایران در طول مرز را مورد حمله قرار دادند. شهر های مرزی ایران مانند مریوان، موسک و رباط از این حملات بی نصیب نماندند. در حالی که ایران بغداد را در ماه نوامبر با چند موشک اسکاد مورد حمله قرار داد، اما در حملات هوایی موفقیتی کسب نکرد. علیرغم ساقط شدن چند هواپیمای عراقی به وسیله دفاع ضد هوایی ایران، ایران مجبور شد عقب نشسته و حملات هوایی عراق را بپذیرد. جنگ در میان دو منازعه متوقف شده بود: توانایی عراق در حملات هوایی برای تضعیف ایران و توانایی ایران در بخش زمینی برای اشغال عراق.

عراق همچنان در استفاده مؤثر از نیروی هوایی خود مشکل داشت. این کشور نیروی هوایی کافی برای تأثیر گذاری مناسب در اختیار نداشت. عراق در حمله به تأسیسات صادرات نفت ایران، دستاورد های خوبی داشت و هزینه های سنگینی را بر ایران تحمیل کرد و ایران را مجبور کرد قیمت نفت خود را به شدت کاهش دهد، اما با این حال حملات عراق آنقدر ثبات و شدت نداشت که بتواند صادرات ماهانه ایران را متوقف کند. عراق در حمله به اهداف آسیب پذیر ایران ناکام ماند (نظیر پالایشگاه ها و نیروگاه ها ) و حملات عراق تأثیر چندانی بر اقتصاد داخلی ایران نداشت. عراق در بیشتر حملات خود اهداف سیاسی را دنبال می کرد. این شاید دلیل این باشد که عراق اهداف شهری کم ارزش را مورد حمله قرار می داد، در حالی که قادر بود تأسیسات و اهداف اقتصادی را مورد حمله قرار دهد.

عراق متوجه این مشکل شده بود که باید قدرت نیروی زمینی خود را افزایش دهد. مقامات عالی عراق مانند وزیر امور خارجه، طارق عزیز هشدار دادند که عملیات نهایی ایران در هر زمانی ممکن است آغاز شود و احتمالا این حملات در چند نقطه صورت گیرد، که نتیجه ی آن به اتمام رسیدن نیروی ذخیره ی عراق خواهد بود. علیرغم مشکلات اقتصادی، عراق توانست نیروی نظامی خود را به ۸۲۰۰۰۰ نفر رسانده و هر هفت لشکر خود را که در مرز ۱۱۰۰ کیلومتری با ایران مستقر بودند، به وسیله ی این نیروها تأمین کند.

در این زمان، ارتش عراق ۴۶ یگان عمده رزمی داشت. در حالی که عراق آنها را «لشکر» می نامید، بر اساس استاندارد های غربی، آنها فقط به اندازه تیپ های تقویت شده ،نیرو و تجهیزات داشتند.

مهمتر این که عراق گارد ریاست جمهوری خود را از ۶ تیپ به ۱۶تا۱۷ تیپ مکانیزه افزایش داد. در مجموع ۲۵۰۰۰ نفر در این تیپ ها جای می گرفتند که مجهز به تسلیحات زرهی از جمله تانک های تی ۷۲ بودند. این مسئله «نیروی حمله » رو به رشدی را در اختیار عراق می گذاشت که هم برای ضد حمله و هم برای حمله، آموزش دیده بودند و آرام آرام باعث می شد عراق شیوه خود را از جنگ دفاعی ایستا تغییر دهد. عراق همچنین به تقویت مواضع دفاعی جبهه های خود ادامه داد. عراق خاکریز ها، میدان های مین و سیم های خاردار جدیدی احداث کرد و تعداد تانک های مستقر شده ی خود را افزایش داد. در تمام مواضع دفاعی، حجم توپخانه ی خود را افزایش داد و بر شناسایی صحیح اهداف و آتش سنگین تأکید بیشتری مبذول داشت.

پس از پایان کربلای ۳ تا اواخر دسامبر هیچ عملیات زمینی عمده ای صورت نگرفت. اما ایران تحرکات زمینی خود را پس از کربلای ۲ و ۳ متوقف نکرد. ایران تعدادی از بلندی های کلیدی مشرف بر مهران را در شب ۱۶ سپتامبر تصرف کرد. همچنین چند بلندی را در مناطق مرزی بدرا، ذرباتیه و ورمهراز فتح کرد.

در ۱۶ سپتامبر (امام) خمینی جلسه ای را با فرماندهان عالی خود برگزار کرد. پس از برگذاری این جلسه شایعاتی مبنی بر اینکه ایران در ۲۲ سپتامبریعنی تاریخ آغاز جنگ در سال ۱۹۸۰، با تمام قوا ،عملیاتی را ترتیب خواهد داد،منتشر گردید.

در طول روز های پایانی ماه سپتامبر و ماه اکتبر، نیرو های ایرانی با انجام عملیات های کوچک زمینی، مواضع و روحیه ی سربازان عراقی را اندک اندک تضعیف می کردند. ایران همچنان به حملات توپخانه ای پراکنده ی خود به بصره ادامه می داد و با ترکیب کردن نیرو های خود و نیرو های ویژه ی کرد، به اهداف کلیدی مانند پالایشگاه نفتی کرکوک و پادگان های Koi Sanjaq و Altun Kopru حمله کرد. البته این حملات دستاورد های چندانی به همراه نداشت.

در مقابل عراق، حملات خود به اهداف نفتی ایران را ادامه داد. عراق مواضع زیر را در ایران مورد هدف قرار داد: تأسیسات متراکم سازی گاز، پالایشگاه شیراز، مراکز صنعتی در اصفهان، میدان های نفتی دور از ساحل رستم و ساسان و تلمبه خانه های نفتی در میادین نفتی مارون و اهواز. عراق همچنان به نفت کش های ایران حمله می کرد و حتی یکی از نفت کش ها را که ایران به تازگی آن را وارد خطوط کشتی رانی کرده بود، قبل از اینکه به لارک برسد، مورد حمله قرار داد. این کشتی به تازگی در دبی برای حمل نفت تغییر کارایی داده بود و تجهیزات دفاعی به ارزش ۵۰۰۰۰۰ دلار بر روی آن نصب شده بود. تجیزات مذکور شامل این موارد بود: رنگ ضد انعکاس، بازتابنده های راداری در هر دو سر کشتی، تولید کننده ی پارازیت و سیستم فریب دهنده ی الکترونیک.

عراق حملات موفقیت آمیز استثنائی ای را در ۲۹ سپتامبر و ۶ اکتبر سال ۱۹۸۶ به خارک انجام داد. در حملاتی که بعد ها صورت گرفت ،دو پایانه فعال باقی مانده در ۱۴ اسکله خارک نیز از کار افتاد.

حملات جدید عراق به طور موقت صادرات نفتی ایران را تا ۸۰۰۰۰۰ بشکه در روز کاهش داد که این رقم نصف میزان صادرات معمول عراق بود.و کشتی ها را خارج از لارک و در فاصله ای بسیار دور تر از فاصله عادی برای بارگیری، منتظر نگاه داشت.
این حملات همچنین ایران را مجبور کرد تمام توان خود را به کار گیرد تا بدون این که نفت کش ها را به خارک بفرستد با استفاده از دو سکوی شناور که در سال ۱۹۸۵ خریداری کرده بود، بارگیری آنها را به انجام برساند. در نهایت حملات هوایی عراق به پالایشگاه ها باعث شد ایران روزانه ۱۰۰۰۰۰ بشکه تولیدات پالایشگاهی را از خارج وارد کند و حق بیمه ی نفت کش ها را نیز افزایش دهد. بار دیگر ایران مجبور بود سهمیه بندی بنزین را در داخل ،افزایش دهد.

لینک مطلب http://irartesh.ir/Forum/Catgory/186/Post/4090
@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/a0b32e7cc401345a1.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:29 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش هشتم قسمت سوم

۷) رسوایی تسلیحاتی ایران کنترا :

در این زمان بود که منازعه بر سر قدرت میان منتظری و رفسنجانی باعث شد ارسال محموله مخفی ایالات متحده به ایران آشکار گردد. این رسوایی مضحک در سال ۱۹۸۵ آغاز شده بود و در نهایت باعث به وجود آمدن یک رسوایی بزرگ در سیاست داخلی ایالات متحده شد و نیرویی سیاسی را به وجود آورد که منجر به دخالت گسترده نیروی دریایی ایالات متحده در خلیج شد.

با اینکه این رسوایی درس مهمی را در مورد جنگ به ما نشان نمی دهد، اما از عدم موفقیت در کنترل تروریسم و روابط خارجی تصویر خوبی ارائه می کند و پیش زمینه ی مهمی از حوادث سال های ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸ را در اختیار ما می گذارد.

تاریخ فروش مخفیانه ی سلاح های امریکایی به ایران به سال ۱۹۸۰ و زمانی که امریکا تلاش کرد گروگان های سفارت خود در تهران را آزاد کند، باز می گردد. با این حال دلیل اصلی، تلاش سران حکومتی اسرائیل بود که می کوشیدند مجدداً رابطه ی ایران و ایالات متحده را بر قرار کنند. از آنجا که اسرائیلی ها شاهد گرایش ایالات متحده به سمت عراق بودند، این کار را به منظور ایجاد توازن صورت دادند. پس از اینکه ایران عملیات سال ۱۹۸۳ خود را آغاز کرد، ایالات متحده کم کم روابط خود با عراق را گسترش داد. امریکا تلاش می کرد تحویل جنگ افزار های خود به ایران را متوقف سازد. تجارتی که خود نام «عملیات صادقانه» را به آن داده بود. این باعث به وجود آمدن نگرانی هایی در اسرائیل شد که اگر جنگ با پیروزی عراقی قدرتمند و معاند تمام شود، خطر استراتژیک قابل توجهی اسرائیل را تهدید خواهد کرد.

در نتیجه مبادلاتی میان سران اسرائیلی و مشاوران خارج از حکومت ایالات متحده صورت گرفت. این مبادلات کمک کرد سران عالی ایالات متحده و رئیس سازمان سیا متقاعد شوند که می توان روابط جدیدی را با «میانه رو ها» در ایران آغاز کرد و از این طریق می توان راهی را پیدا کرد که آمریکایی های گروگان گرفته شده درلبنان به دست حزب شیعه حامی ایران را آزاد کرد.

این تلاش زمانی صورت گرفت که امریکا در اواخر سال ۱۹۸۴ سیاست های جدیدی را در قبال ایران آغاز کرده بود. سازمان امنیت ملی دستور العملی را برای مطالعات امنیت ملی صادر کرده بود که در نتیجه آن مشخص شد برای برقراری ارتباط با ایران هیچ گزینه ای وجود ندارد. با این حال مقامات ارشد سازمان امنیت ملی، که با موضوع مخالفت در ارتباط بودند و ارتباط تنگاتنگی با اسرائیلی هایی داشتند که برای کشور های امریکای مرکزی اسلحه فراهم می کردند، نظر مستقل سیا را خواستار شدند. در می ۱۹۸۵، رئیس دفتر امنیت ملی در خاورمیانه، نتیجه را طی گزارشی پنج صفحه ای منتشر کرد. در این گزارش آمده بود: به منظور خنثی کردن تلاش های شوروی برای نفوذ در ایران، ایالات متحده باید به متحدان خوداجازه دهد به ایران تسلیحات فروخته شود.

دو نفر از اعضای سازمان امنیت ملی یعنی هوارد تیچر ودونالد فورتیر، با استفاده از این نامه، داده های غیر مستقیم واسطه های ایرانی، مذاکرات اسرائیل و دیدگاه مشاوران خصوصی، پیش نویس یک دستور العمل تصمیم گیری امنیتی را تنظیم کرده بودند که در آن ذکر شده بود که ایالات متحده باید برای برقراری ارتباط با ایران ابتکار عمل های کوتاه مدت و بلند مدت را در دست بگیرد. این کار به منظور جلوگیری از نفوذ روز افزون شوروی در ایران بود. این گزینه ها شامل ارسال محموله های تسلیحاتی محدودی از جانب ایالات متحده به سمت ایران بود که به منظور آغاز رابطه با احزاب «میانه رو» تر انجام می شد و نیز مذاکره برای حل مشکل گروگان ها، در نظر گرفته شده بود.

پیش زمینه های این نامه ی سیا و عملکرد سازمان امنیت ملی، پیچیده است و علیرغم شنود های کنگره و دیگر تحقیقات، بعضی از ابعاد آن، نامشخص باقی می ماند. به طور خلاصه می توان گفت این در حالی بود که ایالات متحده خبر داشت که اسرائیل محموله های اندکی را به ایران ارسال می کند. امریکا مخالف ارسال چنین محموله هایی بود و به آن اعتراض می کرد. در حالی که اسرائیل ادعا می کرد این کار برای غرب ارزش استراتژیک دارد. در همین زمان ایالات متحده این کمک ها را تا اندازه ای تحمل می کرد و امید داشت ایران در حمایت از گروه های تندرو در لبنان شیوه ای متعادل تر را در پیش گیرد. بخشی از این تحمل به این خاطر بود که ایالات متحده گمان می کرد باز گذاشتن یک خط ارتباطی با رهبری ایران، سودمند خواهد بود.

اسرائیل با تمام وجود سعی می کرد ایالات متحده را وارد این معاملات کرده و از این موقعیت برای آزادی ویلیام بیکلی رئیس دفترسازمان سیا در بیروت که در ۱۶ مارس ۱۹۸۴ ربوده شد، استفاده کند. این مسئله شواهد بیشتری را برای اعضای سازمان امنیت ملی فراهم آورد که حاکی از شکست تلاش های ایالات متحده در مبارزه با تروریسم بود و عدم توانایی آنها در تحت فشار قرار دادن گروه های لبنانی برای آزاد کردن شهروندان امریکایی گروگان گرفته شده را نشان می داد.

مایکلی لدین یکی از مشاوران سازمان امنیت ملی نیز در ۳و۴می ۱۹۸۵ به اسرائیل سفرکرد و با شیمون پرز و دیگر مقامات بلند پایه اطلاعاتی اسرائیل دیدار داشت. هنوز مشخص نیست که این دیدار در ادامه روابط گذشته با سران اسرائیلی و یا روابط پیشین با افسران اطلاعاتی اروپا بوده است یا به در خواست مشاور امنیت ملی، رابرت مک فارلین صورت گرفت. به هر حال لدین در اواسط می ۱۹۸۵ به مک فارلین گزارش داد و مک فارلین نیز در ۲۰ می ۱۹۸۵ جامعه اطلاعاتی را موظف کرد برآورد اطلاعاتی ملی ویژه ای از ایران بدست آورند.

با این حال این اعمال در تقابل مستقیم با سیاست های وزارت کشور امریکا بود. این وزارتخانه همچنان از عملیات صادقانه حمایت می کرد و تلاش می کرد تحویل محموله های نظامی به ایران را متوقف سازد. وزیر امور خارجه، جرج شولتز، در ۵ ژوئن ۱۹۸۵ رسماً به فعالیت های لدین اعتراض کرد و مک فارلین در ۱۴ ژوئن به شولتز اطمینان داد که لدین وی را از فروش سلاح به ایران دلسرد کرده است . و کار بر روی تنظیم دستور العمل تصمیم گیری امنیتی همچنان ادامه داشت.

اعتراض شولتز ممکن بود ارتباط تسلیحاتی را به کلی قطع کند که در ۱۴ ژوئن ۱۹۸۵ پرواز ۸۴۷ شرکت هواپیمایی TWA ربوده شد. این باعث شد که ایالات متحده نشان دهد چگونه باید با تروریسم برخورد شود. در حالی که رئیس جمهور ریگان طی سخنرانی خود، ایران را «هم پیمان دولت های تروریست» خواند و آن را «نسخه بین المللی جدیدی از خشونت های مشترک جهانی» دانست، اعضای سازمان امنیت ملی متوجه شدند که ایالات متحده می تواند مجازات های کوچکی را اجرا کند.

این منجر به مذاکرات جدید در مورد چگونگی کمک اسرائیل به ایالات متحده شد و باعث گردید ایالات متحده برای آزادی گروگان های خود به دنبال راه حل جایگزین باشد. همچنین این مسئله باعث شد سیاست های ایران مورد توجه رئیس دفتر رئیس جمهور، قرار گیرد.

موضوع اصلی فرا رو، چگونگی تعامل با ایران بود. سپس این تعامل از سطح سیاسی خارج شد و کم کم با این موضوع در آمیخت که چگونه دولت می تواند حمایت از مخالفان خود را ادامه دهد، علیرغم این که کنگره با چنین کمک هایی مخالف است.

مک فارلین در تاریخ ۱۷ ژوئن ۱۹۸۷، با ارسال پیش نویس دستور العمل تصمیم گیری امنیتی برای وزیر کشور، جرج شولتز و وزیر دفاع، کسپر وینبرگر، فروش سلاح و نقل و انتقال های اطلاعاتی به ایران را پیشنهاد کرد.

هر دو وزیر ،خواسته سازمان امنیت ملی را طی نامه ای رد کردند. شولتز در ۲۹ ژوئن اعلام کرد این کار با منافع امریکا در «تضاد» است و وینبرگر در ۱۶ ژوئن اظهار داشت «توجیه این کار بسیار مضحک است.»

بار دیگر تلاش برای ایجاد رویکردی جدید در روابط امریکا و ایران، با شکست مواجه شد و تنها گزینه ی باقی مانده آزاد کردن گروگان ها در لبنان بود. روشن بود که ایران تنها قدرت خارجی ای است که بر سرنوشت گروگان های امریکایی اشراف دارد و ترس از اینکه ادامه یافتن اسارت گروگان ها ،رئیس جمهور و حزب جمهوری خواه را دچار آسیب کند، اولویت بیشتری در ملاحظات استراتژیک به این مسئله بخشید. این تمایل به وسیله هر گونه حادثه مربوط به گروگان ها تقویت می شد، به ویژه زمانی که سوریه در اواخر سال ۱۹۸۵ به ایالات متحده خبر داد بوکلی در اثر شکنجه ،کشته شده است.

در همین زمان، اسرائیل به تلاش های خود برای راضی کردن ایالات متحده برای برقراری ارتباط با ایران ادامه داد. وزیر امور خارجه ی اسرائیل، دیوید کیمچ از اوایل پاییز سال ۱۹۸۴ از روابط امریکا و ایران حمایت می کرد. در ۳ جولای ۱۹۸۵ ،کیمچ به کاخ سفید رفت و بار دیگر حمایت های خود از روابط امریکا و ایران را اعلام داشت و خود را مجری دستور های شیمون پرز خواند. «فرستاده ی خصوصی» اسرائیلی دیگری در ۱۳ جولای با مک فارلین دیدار کرد. روز بعد مک فارلین نامه دیگری را برای شولتز ارسال کرد و در آن از رابطه با ایران حمایت کرده و یاد آور شد که این کار به گروگان های امریکایی در لبنان کمک خواهد کرد. این بار شولتز اعلام کرد که ایالات متحده تمایل خود را بدون هیچ گونه اقدام عملی نشان خواهد داد و خود مک فارلین باید پیشگام شود.

در این زمان (۱۳تا۱۷ جولای) بود که مک فارلین، رئیس جمهور ریگان را که به تازگی یک عمل جراحی را تجربه کرده بود، در بیمارستان ملاقات کرد. مک فارلین احساس کرد برای ارتباط با ایران به موافقت رئیس جمهور نیاز دارد. این ارتباط به طور هم زمان مورد حمایت دو دلال خصوصی اسلحه بود: یک فرد سعودی به نام عدنان خشوگی و یک ایرانی به نام منوچهر قربانی فر که بعضی او را مشاور نخست وزیر ایران می دانند. علاوه بر این یک دلال سلاح اسرائیلی، به نام ال شوییمر ، نیز توسط لدین و به سفارش دیوید کیمچ به مک فارلین معرفی شد.

در نهایت لدین در اواخر جولای با کیمچ ، قربانی فر و شوییمر و اسرائیلی دیگری به نام یاکوف نیمرودی ( رابط نظامی پیشین اسرائیل و ایران ) در اسرائیل ملاقات کرد. در نهایت این امر سبب شد برای برقراری رابطه با ایران در سازمان امنیت ملی طرحی تازه ریخته شود و ایالات متحده به منظور صیانت گروگان های خود، موشک ضد تانک تاو و موشک ضد هوایی هاوک را به ایران بفروشد.

این پیشرفت ها باعث شد در ۶ آگوست ۱۹۸۵ جلسه ای در کاخ سفید به ریاست رئیس جمهور ریگان برگزار شود. جزئیات جلسه مشخص نیست، اما واضح است که موضوع اصلی بررسی معاملات تسلیحاتی در برابر گروگان ها بود. رئیس سازمان سیا ویلیام کیسی و دونالد ریگان با انجام این معامله موافق بودند ،در حالی که شولتز و وینبرگر با آن مخالفت می ورزیدند. به نظر می رسد این جلسه به نتیجه ای رسمی دست نیافت اما نتیجه ی عملی این بود که در ۳۰ آگوست اسرائیل احساس کرد از طرف سازمان امنیت ملی اجازه یافته است که ۵۰۰ موشک تاو خود را به ایران بفروشد وایالات متحده این تعداد را جایگزین خواهد کرد.

مشکلات پیش روی ایران، بسیار دشوار بود. ایران همچنان توانایی بسیج کردن نزدیک به یک میلیون نفر را داشت. ارتش ایران ۳۰۵۰۰۰ نفر و پاسداران ۳۵۰۰۰۰ نفر نیرو در اختیار داشتند. ایران ۱۰۰۰ تانک فعال و ۱۴۰۰ خودروی زرهی و بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. نیروی هوایی ایران شامل ۳۵۰۰۰ نفر بود، اما تعداد هواپیماهای عملیاتی، ۶۰ تا ۸۰ فروند برآورد شده است.

۱۰۰ عدد از این موشک ها در ۳۰ آگوست ۱۹۸۵ به ایران تحویل داده شد و ۴۰۰ موشک باقی مانده در ۱۴ سپتامبر به دست ایران رسید.

این معامله باعث شد یکی از گروگان های امریکایی به نام بنیامین ویر در ۱۴ سپتامبر آزاد شود. اما این خواسته ی ایالات متحده برای آزادی همه ی گروگان ها را برآورده نکرد. در واقع ایران با استفاده از این الگو در سال ۱۹۸۶ به صورت مستقیم از ایالات متحده یک محموله تسلیحاتی دریافت کرد. ایران گروگان دیگری را آزاد کرد و از مابقی آنها به عنوان اهرم فشار علیه امریکا استفاده کرد.

ایران با استفاده از الگویی مشابه در مقابل دریافت محموله ای دیگر، با اعمال فشار به حامیان لبنانی خود، در ۲۶ جولای لاورنس جنکو و در ۲ نوامبر ۱۹۸۶ دیوید ژاکوبسن را آزاد کرد. در هر مورد، حامیان لبنانی ایران یک سوم تا نیمی از آن چیزی را که ایالات متحده انتظار داشت، برآورده می کردند. به علاوه به نظر می رسد ایران در قبال آزادی گروگان ها، گروه های لبنانی را تشویق می کرد گروگان جدیدی بگیرند. در ماه نوامبر ۱۹۸۶ یعنی زمانی که معاملات تسلیحاتی مخفی ایران با امریکا آشکار شد، تعداد گروگان های امریکایی که در اسارت گروه های حامی ایران بودند، به تعدادی بیش از تعداد آنها درآغاز این روابط می رسید.

اینکه چرا منابع ایرانی این معاملات را در مطبوعات لبنانی افشا کردند، مشخص نیست. اما به نظر می رسد که چنین انتشاری ناشی از جنگ قدرت میان رفسنجانی و منتظری بود. این حادثه زمانی رخ داد که مجله ی سوری الشریعه در لبنان، در شماره ی ۴ نوامبر ۱۹۸۶ اعلان کرد مک فارلین به تهران سفر خواهد کرد.

حسن صبرا، مدیر این مجله بعد ها اظهار داشت که منبع این خبر دفتر منتظری بود.

رفسنجانی به طور رسمی در ۵ نوامبر، ۲۴ نوامبر و ۵ دسامبر این جریان را تأیید کرد.

جریان کامل معاملات ایران و امریکا در پایان هفته ی اول ماه نوامبر، انتشار یافت. کم کم روشن شد که ایالات متحده حداقل ۲۰۰۸ موشک تاو و ۲۳۵ موشک هاوک به ایران فروخته است. همچنین مشخص شد قسمت اعظم محموله های ایالات متحده را اسرائیل فراهم کرده است.

این افشاگری بر روابط ایالات متحده با کشور های حاشیه خلیج (فارس) و به طور کلی جهان عرب، تأثیر به سزایی گذاشت. این امر سبب شد که بسیاری از تلاش های امریکا در گسترش روابط با عراق، بی اعتبار شود و این فرض را پیش آورد که امریکا جریان تحویل سلاح به ایران را کاهش نداده است و باعث شد که دولت های جنوبی خلیج (فارس) به این نتیجه برسند که بیش از این نمی توان به ایالات متحده اعتماد کرد.

۸ ۸) تأثیر روز افزون نیروی هوایی عراق :

معاملات تسلیحاتی امریکا، تأثیر چندانی در جنگ نداشت. عراق به حملات هوایی خود ادامه می داد در حالی که ایران خود را برای حمله زمینی گسترده ای آماده می کرد. در ۲۵ و ۲۶ نوامبر، عراق دور جدیدی از حملات هوایی را آغاز کرد. تقریباً ۵۴ جنگنده عراقی، شش هدف نظامی را مورد حمله قرار دادند. این اهداف شامل این مواضع بودند: یک واحد هاوک در دزفول، یک پادگان نظامی، یک پایگاه هوایی، ایستگاه راه آهن اندیمشک و لارک.

جنگنده های میراژاف۱EQ۵ عراقی که لارک را مورد حمله قرار دادند، باید ۱۵۶۰ مایل را پرواز می کردند. با اینکه دو جنگنده ی عراقی در طول حمله سوخت خود را به پایان بردند و مجبور شدند در عربستان سعودی فرود بیایند، حمله به لارک، ایران را غافلگیر کرد. چندین کشتی منهدم شدند و این حمله، موفقیت های استراتژیک قابل توجهی به همراه داشت. این حملات شمار حملات به نفتکش ها را در سال ۱۹۸۶ به ۹۰ مورد رسانید و نشان داد که ایران قادر نیست از تأسیسات صادرات نفت خود دفاع کند، مگر این که دفاع هوایی خود را باز سازی نماید.

این که تا چه حد عراق سوخت گیری مجدد خود را توسعه بخشیده بود ،مشخص نیست. اما حمله به لارک بیانگر این بود که برد عملیات های نیروی هوایی عراق، اکنون بیش از گذشته گردیده است. گزارش ها باز هم حاکی از آن بود که عراق ۱۰ عدد از هواپیماهای باری آنتونوف ۱۲ Cub شوروی را بازسازی کرده و به عنوان تاتنکر هوایی مورد استفاده قرار می دهد. این کشتی ها سیستم سوخت گیری مجدد هوا به هوا را با خود حمل

می کردند. عراق همچنین سیستم سوخت رسانی «یار به یار» را در اختیار داشت که توسط نیروی هوایی فرانسه توسعه داده شده بود. این سیستم به یک جنگنده ی میراژ اف۱ اجازه می داد تا ۲۳۰۰ لیتر از سوخت جنگنده مادر را در اختیار جنگنده ای دیگر بگذارد. انجام این سوخت رسانی بسیار دشوار و برای مسیر های طولانی نامناسب بود. اما به نظر می رسد این سیستم در حمله به لارک عملی شد و بردی ۱۴۰۰ کیلومتری که عراق به آن نیاز داشت را برآورده کرد.

عراق همچنین حمله به خارک را ادامه داد. در ۲۷ نوامبر عراق اعلام کرد دویست و پنجاهمین حمله ی خود به خارک را انجام داده است ،ولی هیچ گونه عملیات ضد هوایی از طرف ایران صورت نگرفته است. عراق همچنان به حملات خود به پالایشگاه های تهران، اصفهان و تبریز ادامه می داد و نیروگاه های برق را نیز از این حملات بی نصیب نگذاشت. عراق همچنین ادعا کرد که ظرفیت گذرگاه آبی سیری که تنها پنج کشتی بود را نیز کاهش داده است.

عراق همچنین در استفاده از بمب های هدایت شونده لیزری خود بهتر عمل کرد و تاکتیک های فرار از دشمن را نیز توسعه بخشید و تعداد حملات هوایی خود را بیشتر کرد. در روزی که لارک را مورد حمله قرار داد، ۱۶۴ حمله نیز بر فراز جبهه ها به انجام رسید. عراق در این حملات بیشتر ازسوخوهای ۲۰ومیگ های ۲۱ ساخت شوروی و میراژ های فرانسوی خود استفاده می کرد.

علی رغم معاملات تسلیحاتی متعدد، ایران در مقابل نتوانست در جنگ های هوا به هوا پیشرفت چندانی نشان دهد. در زمستان ۱۹۸۶ به نظر می رسید توان تدافعی نیروی هوایی ایران به ۴۰ جنگنده کاهش یافته است و مجموع دیگر هواپیما ها به ۸۰ تا ۱۰۰ فروند کاهش داشته است. ایران بیش از این قادر نبود از هواپیماهای گشتی مجهز به سیستم ارتباط هوایی P ۳C استفاده کند. برخی از منابع گزارش کردند که ایران تنها هفت فروند اف۱۴ فعال دارد که سیستم رادار آنها نیز آسیب دیده است.

یکی از سرهنگ های بازنشسته ی نیروی هوایی ایران ادعا کرد: تعداد جنگنده های اف۵، بین ۱۰تا۱۵ فروند می باشد،اف ۴ های ایران هم به ۲۰ فروند کاهش یافته اند و در حال حاضر، ایران هیچ هواپیمای شناسایی RF ۴ در اختیار ندارد، سه سی ۱۳۰ خود را به علت نداشتن قطعات یدکی از دست داده است و قادر است تنها از ۱۰ درصدظرفیت ۱۷ فروندبویینگ ۷۰۷، ۷ فروند بویینگ ۷۴۷ و مابقی سی ۱۳۰ های خود استفاده کند.

با این حال ایران در بکار گیری شماری از پدافند های ضد هوایی مستقر در زمین، موفق بود. ایران مدعی شد در ماه نوامبر با استفاده از موشک های ضد هوایی و پدافند های زمینی خود، ۱۰ جنگنده عراق را ساقط کرده است و نه موشک از ده موشک زمین به هوا، با موفقیت به هدف برخورد کرده است.

در این ادعاها، تقریبا اغراق شده است، اما عراق در طول پاییز و اوایل زمستان۵ تا ۱۲فروند جنگنده ی خود را از دست داد و این حاکی از آن است که محموله های مخفی ایالات متحده باعث شد که ایران در استفاده از سیستم دفاعی هاوک مؤثر عمل کند.

این بدگمانی ها در ماه نوامبر کم کم به یقین تبدیل شد. در این زمان روشن شد که ایران در جزیره ی خارک یک سایت موشکی سیار مستقر ساخته است. این مسئله مشکلاتی جدی را برای جنگنده های عراقی به وجود می آورد. عراق بعد ها ادعا کرد تلفات ناشی از سیستم ضد هوایی هاوک این کشور را مجبور کرد حملات خود به جزیره ی خارک را کاهش دهد، در حالی که بیشتر جنگنده های عراق در اثر شلیک موشک های RBS ۷۰ سوئیسی ساقط شده بودند.

ایران ضعف نیروی هوایی خود را با موشک های زمین به زمین تلافی کرد. این کشور با موشک های اسکاد حملات پراکنده خود به بغداد را ادامه داد. یکی از این موشک ها ۴۸ غیر نظامی عراقی را کشت و ۵۲ تن دیگر را زخمی کرد.

به علاوه ایران از طرق دیگر فشار های خود را افزایش داد. در اواخر ماه نوامبر ایران منطقه دیهوک در قسمت جنوبی خلیج (فارس) را بمباران کرد. همچنین میدان نفتی ابوبسک در ۱۰۰ مایلی ابو ظبی را مورد حمله ی هوایی قرار داد ، هرچند برخی منابع اعلام کرده اند که این عملیات به اشتباه توسط نیرو های عراقی انجام شده است.

ایران همچنین دولت های شورای همکاری خلیج را تهدید کرد که اعمال آنها را در حمایت از عراق به «خاطر» خواهد سپرد. این تهدیدات بیشتر متوجه عربستان سعودی بود که عراق را در حمله به لارک کمک کرده بود.

در همین زمان «جنگ نفتکش ها» روند هولناک خود را ادامه می داد. در حالی که پیش از این، ایران عملیات جنگنده ها و بالگرد های خود را در روز متوقف کرده بود، در ماه نوامبر حملات آزمایشی شبانه خود را آغاز کرد. همچنین ایران در ۱۷ اکتبر سال ۱۹۸۶ حملات شبانه خود با کشتی های سام را نیز آغاز کرد. ایران پنج کشتی باری و یک نفت کش را با استفاده از موشک های Sea Killer مورد حمله قرار داد. این کشتی ها تنها پنج مایل از سواحل عمان فاصله داشتند و در این حملات ۵ نفر کشته و ۱۳ نفر دیگر مفقود شدند. پس از این ایران در ماه نوامبر دو کشتی دیگر را به نام های Sham و August Star نیز مورد حمله قرار داد.

در اوایل ماه دسامبر سال ۱۹۸۶ ،۵۰ خدمه ی نفت کش ها در این حملات کشته شدند. این در حالی بود که در تمام پنج سال گذشته میزان کشته ها تنها ۵۰ نفر بود. هزینه بیمه کشتی ها همچنان بالا می رفت و تقریباً در طول هر هفته، یک کشتی از بین

می رفت. بر اساس آمار شرکت بیمه گر لویدز ،در طول نه ماه اول سال ۱۹۸۶، ۹۷ حمله به کشتی های باری و نفت کش صورت گرفت که در مجموع ۱۷ کشتی نابود شد. این میزان در مقایسه با ۲۵۹ حمله ای بود که در تمام طول جنگ صورت گرفت،بسیار بالا بود.

عراق در طول ماه دسامبر حملات خود به شهر ها و تأسیسات اقتصادی ایران را ادامه داد. اما توسعه ی سیستم ضد هوایی هاوک در خارک باعث شد عراق حملات خود به این جزیره را کاهش دهد. به علاوه تلفات هوایی قابل توجه عراق باعث شد این کشور در استفاده از هواپیما های خود در سایر مناطق حفاظت شده ، دقت بیشتری را به خرج دهد. همچنین حملات هوایی عراق «دامنه بیشتری» یافت تا گستره وسیع تری از اهداف را در بر گیرد.

ایران نیز با حمله به لشکر هشتم عراق در بصره، این حملات را پاسخ گفت. همچنین با حمله توپخانه در جبهه ای ۵۰ مایلی، قسمت های لجستیک لشکرهای سوم، چهارم، پنجم و هفتم را مورد هدف قرار داد.

در مقابل این حملات، عراق نیز با استفاده از میگ های ۲۱ وسوخوهای۲۰ خود، اهداف نفتی و شهر های ایران را مورد حمله قرار داد. همچنین با استفاده از هواپیماهای میراژ، موشک های هدایت شونده ی لیزری را به سمت اهداف اقتصادی با ارزش ایران شلیک کرد. در ۱۳ دسامبر، عراق یک نیروگاه برق و یک سیستم ضد هوایی را در تهران مورد حمله قرار داد که اولین حمله به پایتخت ایران در هفت ماه گذشته بود.

حملات مشابهی نیز تا اواخر ماه دسامبر به شهرهای دیگر ایران ادامه داشت و تعدادی از غیر نظامیان در این حملات کشته شدند. این در حالی بود که عراق ادعا می کرد تأسیسات اقتصادی و نظامی را مورد هدف قرار داده است.

تمام این حملات نشان می داد که عراق تمایل دارد جنگ را به سمت جنگ هوایی بکشد، در حالی که تأثیر استراتژیک این حملات بسیار ضعیف بود. زیرا عراق نمی توانست قدرت هوایی کافی را در حمله به یکی از سه هدف اصلی متمرکز کند. به نظر می رسد که اگر عراق در حملات هوایی توجه خود را معطوف به پالایشگاه ها، نیروگاه های برق و تأسیسات نفتی در خلیج (فارس) می کرد، نتیجه ی بهتری می گرفت تا این که حملاتی پراکنده را علیه اهدافی پراکنده انجام دهد.

۸ ۷) عملیات کربلای ۴ ایران :

با این که ایران بین روز های پایانی سپتامبر و اواخر دسامبر ،حملات زمینی چندانی را انجام نداد، اما به نظر می رسید برای حمله ای گسترده ،آماده می شود. همچنین ادعا شد که در اواسط اکتبر، کرد های حامی ایران و پاسداران، کرکوک را بمباران کرده اند، ادعایی که با توجه به وضعیت سیاسی ایران مدارک چندانی برای اثبات نداشت. باران های زمستانی هم در اواسط نوامبر ، بدون وقفه شروع به بارش کرد.

در واقع جر و بحث های بسیاری بر سر چگونگی ادامه جنگ در میان رهبران ایرانی وجود داشت، اما نمی توان به درستی مشخص کرد که چه اتفاقی افتاد. بر اساس برخی از منابع ایرانی، میان عده ای از فرماندهان با تجربه ارتش و پاسداران و عده ی دیگری از پاسداران و ملا های بلند پایه مانند رفسنجانی ، بحث هایی در گرفته بود. گروه اول از طرف چهره هایی چون (امام) خمینی حمایت می شدند و معتقد بودند باید حملاتی کوچک و دقیق صورت گیرد. در حالی که دسته دوم اعتقاد داشتند باید حملات گسترده ای صورت گیرد که موفقیت آنها بستگی به شور انقلابی و ضعف عراق در مقابل این حملات دارد.

دیگر منابع اعلام کردند که میان فرماندهان ارتش مانند صیاد شیرازی و فرماندهان پاسدار مانند محسن رضایی، اختلافاتی پیش آمده است. بر اساس گزارشات ،نیروهای ارتش خواستار محاصره برنامه ریزی شده بصره از طریق فاو و هویزه بودند. در حالی که پاسداران خواهان حمله ی مستقیم از طریق شط بودند. با این حال ،گروه دیگری از منابع ذکر کرده اند که روابط تسلیحاتی ایران با امریکا باعث شد که رهبرانی چون رفسنجانی، علاقه شدیدی به عملیات های گسترده جدید نشان دهند.

به هر حال، به نظر می رسد، ایران ابتدا بر آن بود که حملات خود را در آگوست آغاز کند. سپس به این نتیجه رسید که حملات خود را در نوامبر تجدید کند. بعضی از نشانه های این پیشروی ها در نوامبر مشاهده شد. زمانی که ایران ادعا کرد یک میلیون زن بسیجی را از ماه سپتامبر سال ۱۹۸۰ تا کنون آموزش داده است و ۹۰ پادگان آموزشی برای زنان تاسیس کرده است. ایران همچنین ادعا کرد ۱۰۰۰ زن را برای استفاده ازموشک انداز آر پی جی و دیگر ماشین های جنگی، آموزش داده است. ایران ادعا کرد پنج تیپ از داوطلبان زن ، در ۳۰ نوامبر ،رو به روی ساختمان مجلس در تهران رژه رفته اند.

رفسنجانی در ۳ دسامبر جلسه ای را با فرماندهان نظامی برگزار کرد. وی در حضور ۱۰۰۰۰۰ پاسدار و بسیجی و ۲۰۰۰ ملا سخنرانی کرد و مشخص بود که ایران برای حمله آماده می شود. ایران اعلام کرد که ۱۰۰۰۰۰ نیروی بسیجی به سمت جبهه خلیج (فارس) حرکت کرده اند. این آماده سازی همچنان از الگوی سال گذشته پیروی می کرد. زمانی که نیرو های داوطلب پس از ریزش های ماه های اکتبر و نوامبر ،فراخوانده شدند و زمانی که فراخوان اولیه برای به کار گیری آنها ،در زمستان تأثیر چندانی بر اقتصاد ایران نگذاشت. در تئوری، با این زمان بندی در فراخوان نیرو های بسیج جدید، آنان در طی سه ماه آموزش های جنگی و تکنیک های رزمی را می آموزند و طی یک دوره ی سه تا شش ماهه وظایف خود را به انجام خواهند رساند. سپس به نیرو های بسیجی این اجازه داده می شد که دوباره نام نویسی کرده و یا به خانه های خود برگردند.

بدون در نظر گرفتن مجادلات در میان رهبران ایران، ایران در فراخوان جدید خود منتظر آموزش نیرو ها نماند. ایران در شب ۲۴دسامبر،عملیات جدیدی را با نام کربلای ۴ آغاز کرد. زمان بندی این عملیات به گونه ای بود که به نظر می رسید در صدد است کنفرانس سران اسلامی را که قرار بود در اواخر دسامبر برگزار شود، با نگرانی مواجه سازد. حداقل بر اساس یکی از منابع می توان گفت، عملیات بدین منظور انجام شد. هرچند این حمله بخشی از عملیات گسترده تری بود که در صدد محاصره بصره بود.

این حمله یکی از معدود عملیات هایی بود که به وسیله ی پاسداران رهبری نمی شد و نیرو های ایران در جبهه ای ۲۵ مایلی درعرض شط العرب عمل می کردند. دامنه عملیات از منطقه ی ابو الخصیب در نزدیکی جنوب بصره آغاز می شد و تا جزیره ی ام الرصاص در نزدیکی آبادان ادامه داشت. این عملیات متوجه نیرو های لشکر سوم عراق در شرق بصره و نیرو های لشکر هفتم در منطقه ی نزدیک به شبه جزیره ی فاو بود. این مناطق از مستحکم ترین مواضع دفاعی عراق بودند.

منابع در مورد مقیاس حمله آمار بسیار متفاوتی ارائه کرده اند، و ایران هم بعدها در مورد آن اغراق کرد. به نظر می رسد حمله با یورش ۱۵۰۰۰ نیرو که از جزایر ام الرصاص،ام بابی، قطیه و سهیل محافظت می کردند، آغاز شد. این جزایر نوعی «پل» استراتژیک را بر روی شط بنا می کردند که پهنای آن در این نقطه ۴۸۰ متر بود. حمله با موج آغازین کماندوها و غواصان که جزیره ی بی دفاع ام الرصاص و دیگر جزایر نزدیک آن را اشغال کردند، آغاز شد. بسیار شبیه به شیوه ای که در فوریه گذشته به کار گرفتند.

سپس ایران عملیاتی را در ساعات روز به انجام رساند و مواضع دفاعی جاده شط را در خاک عراق مورد حمله قرار داد. این حمله توسط تیپ معروف «محمد رسول الله صلی الله علیه و آله» رهبری شد. این نامی بود که ایران به تلاش های خود برای بسیج کردن ۱۰۰۰۰۰ نفر داوطلب داده بود. در حالی که نیرو های با تجربه ای در این عملیات شرکت داشتند، اما اساس عملیات حول نیرو های کم تجربه می گشت. بیش از ۶۰۰۰۰ نیروی پاسدار و بسیجی از شط عبور کرده و به جزیره ی ام الرصاص و خاک عراق رسیدند.

زمانی که نیرو های تلاش کردند در جاده شط به سمت بصره حرکت کنند، از طرف نیرو های ارتش حمایت اندکی را دریافت کردند. این حمایت شامل آتش توپخانه مستقر در عرض شط بود. بسیاری از نیرو های ارتش ایران در مواضع رو در روی بصره و یا جبهه مرکزی مقابل بغداد مستقر شده بودند. خصوصیات تاکتیکی این نیرو ها در مقابل نیرو هایی که به فاو حمله کردند، بسیار ضعیف تر بود. این نیرو ها بایستی مواضع مستحکم دفاعی در عقبه ی ام الرصاص را مورد حمله قرار می دادند و در ادامه باید از سیم های خاردار و میدان های مین عبور می کردند و علیه مواضعی می جنگیدند که پوشش آتش آنها بر روی منطقه ،بسیار عالی بود.

ترکیب بندی نیرو های حمله نیز بسیار ضعیف بود. نیرو های ایرانی از تاکتیک های نفوذی مناسبی استفاده نکردند، البته در ابتدای حمله پوشش شبانه را مورد استفاده قرار دادند. فرماندهان ایرانی نیرو های خود را در حملات مستقیم علیه مواضع مستحکم دفاعی عراق به کار گرفتند. در واقع برنامه ریزی عملیات کربلای ۴ بسیار ضعیف بود و در مقایسه با عملیات ضعیف بنی صدر در آغاز جنگ، عده ی بیشتری از نیرو های ایرانی را به کشتن داد. این عملیات به حملات پیاده نظام نیرو های بریتانیا، فرانسه و آلمان علیه مواضع دفاعی مستحکم ، در جنگ جهانی اول شبیه بود.

پس از گذشت یک روز و نیم از حمله، ایران متوجه اشتباه خود در حمله مستقیم به مواضع دفاع عراق شد. نیرو های ایرانی نه تنها در اثر آتش مستقیم کشته می شدند، بلکه بسیاری از آن ها مورد حمله ی بالگرد ها و جنگنده ها واقع شدند و بسیاری از نیرو های آبی خاکی در طول نبرد غرق گردیدند. ایرانی ها تا کناره های شط عقب نشستند و با اینکه متخصصین در مورد مقیاس عملیات اختلاف دارند، اما بیشتر آنها تعداد کشته و زخمی ایران را بین ۹۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ نفر تخمین می زنند. عراقی ها ادعا کردند در مقابل هر عراقی، ۱۰۰ ایرانی کشته شده است. در نتیجه ۶۰۰۰۰ تا ۹۰۰۰۰ ایرانی مجروح و ۱۰۰۰۰ نفر نیز کشته شده اند. در مقابل عراق متحمل ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ کشته شد. همچنین ادعای ایران مبنی بر کشته و زخمی شدن ۹۵۰۰ تا ۱۴۰۰۰ نفر از عراقی ها کاملاً بی اساس است.
@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/a0b32e7cc401345a1.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:32 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش هشتم قسمت چهارم

۸) «عملیات نهایی» ایران علیه بصره:

شکست ایران در کربلای ۴ مانع تلاش های ایران برای اشغال عراق نشد. تنها چند هفته پس از کربلای ۴ ایران دو عملیات جدید را آغاز کرد: اولین عملیات کربلای ۵ نام داشت و به قصد تصرف بصره انجام شد. دومین عملیات کربلای ۶ نام گرفت و علیه مناطق شمالی بغداد، مناطق میان قصر شیرین و سومار صورت گرفت.

در میان این دو عملیات، کربلای ۵ عملیات مهمتری بود. همچنین برنامه ریزی آن نیز بهتر صورت گرفته بود. ایران از سال ۱۹۸۵ برای حمله ای گسترده به بصره طرح های زیادی را امتحان کرده است. در طول تابستان و پاییز سال ۱۹۸۶ ایران تمرینات زیادی را در سواحل خزر و بندر انزلی انجام داد تا بدین وسیله امکان عملیات در موانع آبی مقابل بصره را بسنجد. در این تمرینات نیرو های چند تیپ شرکت داشتند. این یکی از آمادگی های جدی ای بود که نیرو های ایرانی پس از شکست در بهار سال ۱۹۸۴، کسب می کردند.

در اوایل ژانویه، ایران ۲۰۰۰۰۰ نفر از نیرو های خود را در جبهه های جنوب مستقر کرد و همین تعداد را نیز عراق به جبهه آورد. اما تعداد نیرویی که در عمل وارد عملیات شدند بیش از ۱۲۰۰۰۰ تا ۱۴۰۰۰۰ نفر نبودند که بیشتر آنها را نیرو های پاسدار و بسیج تشکیل می دادند. ۶۰۰۰۰ نفر از این نیرو ها در حمله ی آغازین از مرز شلمچه که ۲۰ کیلومتر با بصره فاصله داشت، به سرعت پیش روی کردند. ۶۰۰۰۰ نفر دیگر آماده بودند که به سرعت جایگزین شوند و ۸۰۰۰۰ نفر دیگر نیز در عقبه آماده ی انجام وظیفه بودند. ۷۰ درصد این نیرو ها بسیجی و پاسدار و ۳۰ درصد بقیه ،نیروی ارتشی بودند.

هدف تاکتیکی کربلای ۵ عبور از مرز های نزدیک به بصره بود. سپس گذشتن از موانع آبی اطراف این منطقه در نظر گرفته شده بود. نیرو های حمله کننده باید در استحکامات دفاعی بصره نفوذ کرده و بصره و فاو را از عراق جدا می کردند. اهداف استراتژیک و سیاسی ایران در عملیات کربلای ۵ را تنها می توان حدس زد. حداکثر اهداف در نظر گرفته شده برای ایران این موارد بود: فتح بصره و به وجود آوردن یک «پایتخت» جایگزین حامی خمینی در جنوب، نابود کردن ارتش عراق در جبهه های جنوب، ساقط کردن رژیم بعث و حرکت به سوی کربلا و نجف در شمال. برای حداقل اهداف این موارد را می توان نام برد: تضعیف ارتش عراق از طریق جنگ فرسایشی، تصرف بصره و متوجه کردن دولت های حاشیه ی خلیج (فارس) نسبت به ضعف عراق.

ایران در رسیدن به این اهداف با مشکلاتی جدی مواجه شد. عراق موانع دفاعی آبی و خاکی محکمی در اطراف بصره بنا کرده بود. تلاش های گسترده برای انجام عملیات های مهندسی گسترده از سال ۱۹۸۱ آغاز و در سالهای بعد با جدیت پیگیری شد. عراق یک مانع آبی طولانی را به عرض یک کیلومتر در شمال و جنوب بصره به وجود آورد. دقیقاً نزدیک به «گوشه»، جایی که ۹۰ درجه به شرق چرخش دارد، عراق با استفاده از موانع خاکی ، مانع زهکشی مرداب های منطقه مرزی شد.

در آغاز سال ۱۹۸۲ عراق دریاچه ی بزرگی را به نام دریاچه ماهی در عرض شط العرب در کنار بصره به وجود آورد. این دریاچه در نقطه اتصال ارتش سوم و هفتم عراق قرار داشت. دریاچه ماهی پر از رادار های مراقبتی، موانع زیرآبی، سیم خاردار و مناطقی بود که در آنها جریان برق فشار قوی عبور داده شده بود. عراق قادر بود به کمک گذرگاهی که از نزدیکی شلمچه آغاز می شد و با استفاده از خاک ریز های کوچکی که در دریاچه قرار داشت، به سمت مواضع دفاعی خود در دریاچه حرکت کند. این دریاچه بزرگ به وسیله کانال ها و موانع آبی دیگری که در هر نقطه ی ممکن احداث شده بود، تقویت می شد. نزدیک به ۲۰۰ کیلومتر مربع موانع آبی به دفاع از مواضع نزدیک به مرز کمک می کرد و شط العرب نیز مانع بزرگ دیگری بود که دقیقاً در پشت این موانع قرار داشت.

عراق با استفاده از مواضع دفاعی مستقر در بصره از موانع آبی خود حمایت می کرد و این مواضع هنگام حمله ی ایران شامل پنج تا شش حلقه می شدند. عراق همچنین خاکریز ها و موانعی دفاعی در مرز های شمالی شط ایجاد کرد. این در حالی بود که موانع آبی و مرداب ها مواضع دفاعی مستحکمی را در مقابل ایران به وجود آورده بودند. اما عراق یک سیستم دفاعی اضطراری را در نزدیک مرز بنا نکرد. مواضع دفاعی عراق در بخش جنوبی شط به سمت شرق ابو الخصیب نیز مستحکم بود که در آن یک مجتمع پالایشگاهی در نزدیکی «گوشه» و در ۱۰ کیلومتری بصره قرار دارد.

اگر نیرو های ایرانی در بعضی از حمله های غافلگرانه ی خود موفق عمل نمی کردند، این مواضع تأثیر گذار تر می بودند. دلیل اصلی این غافلگیری ها هنوز مشخص نشده است. عراق متوجه آماده شدن ایران برای عملیات کربلای ۵ شد، اما نتوانست زمان و محل آغاز آن را پیش بینی کند. نیرو های عراقی مستقر در این منطقه شامل چهار لشکر و پنج تیپ گارد ریاست جمهوری بودند.

عراق بایستی در آغاز حمله، دفاع محکمی را به کار می بست. اما زمانی که حمله آغاز شد، تعدادی از یگان های دفاعی کلیدی، خارج از منطقه بودند. دو لشکر از نیرو های عراقی در قسمت غربی شط قرار داشتند تا از بصره دفاع کنند، در نتیجه عراق نیروی کافی برای دفاع از منطقه جبهه ی خود در اختیار نداشت.

عراق همچنین متوجه تجربیات جنگ در نیزار و شبهه جزیره ی فاو در اوایل سال ۱۹۸۶ نبود. زمانی که نیرو های ایرانی حمله ی خود را آغاز کردند، نیروهای ذخیره عراق آماده حرکت نبودند، به همین دلیل به کندی حرکت کردند. عوامل فصلی نیز به نفع ایران بود: سطح آب در نیزارهای نزدیک به بصره در حد بالای خود نبود ،اما به اندازه ای عمق داشت که قایق های موتوری ایران در آن آزادانه حرکت کنند. در مقابل هرگونه حرکت نیروی زرهی عراق غیر ممکن بود.

در نتیجه ایران در ابتدا به موفقیت های چشمگیری دست یافت. در ۹ ژانویه ی سال ۱۹۸۷ نیرو های ایرانی به سمت خوسک، دو نقطه از شمال شرق دریاچه ماهی و یک نقطه در شلمچه، پیشروی کردند. این نیرو ها می خواستند دریاچه ی ماهی را محاصره کرده و نیرو هایی را که در شرق شط از بصره دفاع می کردند، نابود کنند و به نقطه ای در نزدیکی ابولهزیب برسند.

۵۰۰۰۰ نیروی ایرانی در حمله ی آغازین حضور داشتند و پیشروی خود را در شب آغاز کردند. ایران اکنون در استفاده از حملات شبانه کاملاً کارآزموده شده بود و بازهم عوامل فصلی به نفع ایران بود:شب های طولانی و پوشش ابری مناسب.

طبق معمول ایران با استفاده از موج حملات انسانی مواضع عراق را مورد حمله قرار داد و یگان های انقلابی به دنبال آنها وارد عمل شدند.

نیروهای پاسدار و ارتش به ندرت مجهز به سلاح های سنگین بودند و معمولاً اهداف به خوبی برای آنها تعریف نشده بود. مدیریت جنگی آغازین آنها خوب بود و کادر رهبری حمله شامل فرماندهان، افسران غیر نظامی و نیروهای با تجربه بود. میانگین سنی نیروهای بسیجی ۱۴تا ۱۵ سال بود که دوره کوتاه ۴۵ روزه ای را در مراکز آموزش سپری کرده بودند. این نیرو تنها باعث یک شوک اولیه می شدند،سپس نیروهای با تجربه تر وارد عمل می شدند.

در روز اول حمله نیرو های ایرانی به سرعت شهر مرزی کوچک دوعیجی را تصرف کردند. علی رغم این که عراق از آتش سنگین، نیروی هوایی و گاز های سمی برای متوقف کردن نفوذ نیرو های ایرانی استفاده کرد، نیرو های ایرانی چندین موضع مهم دیگر را در مناطق مرزی به دست آوردند. ایران همچنین برای اولین بار از گاز سمی استفاده کرد، البته احتمال این هم وجود دارد که ایران چند خمپاره ی عراقی را به دست آورده باشد و یا خود عراقی ها به اشتباه نیرو های خود را هدف قرار داده باشند. به هر حال، نیرو های ایرانی، شلمچه، ۳۰ کیلومتر از جنوب بصره و دو خط آغازین خطوط دفاعی عراق در نزدیکی کوشک و ۴۰ کیلومتر به سمت شمال را اشغال کردند.

این تصرفات پایگاه امنی را در نزدیکی مرز به ایرانی ها بخشید. نیرو های ایرانی به سمت مناطقی در شرق شط العرب پیشروی کرده و به ۲۰ کیلومتری جنوب بصره رسیدند.

تلاش عراق برای ضد حمله در ۱۰ ژانویه موفقیت آمیز نبود. ایران تلاش کرد از خودرو های آبی خاکی خود استفاده کند، اما این خودرو ها امکان حرکت در مناطق مرطوب و مردابی را نداشتند و نیرو های عراقی هم قادر نبودند توسط سلاح های سبک، در مقابل نیروی زرهی پیاده ی ایران مقاومت کنند. ایران شش کیلومتر از مناطق میان دریاچه ی ماهی و شط را در اختیار داشت و پیشروی های بیشتری را به سمت جنوب شرق ادامه داد. بعضی نیروهای ایرانی موفق شدند در دو خط از خطوط دفاعی عراق در اطراف بصره نفوذ کنند. هر دو طرف در مورد تلفات طرف مقابل اغراق می کردند. در یازدهم ژانویه ایران ادعا کرد ۱۴۰۰۰ عراقی را کشته و یا زخمی کرده است. عراق نیز ادعا کرد ۱۱ تیپ پاسدار و چهار گردان دیگر را که مجموعاً ۶۰۰۰۰ نفر نیرو داشتند، نابود کرده است.

اهمیت این جنگ زمانی روشن شد که در ۱۳ ژانویه فرمانده سپاه انقلاب، تمام شهروندان را برای ثبت نام در «لشکر محمد رسول الله صلی الله علیه و آله» فراخواند. تلاش های صورت گرفته، نیرو های داوطلبی را در مساجد، کارخانه ها و دفاتر گرد هم آورد. اعلام بسیج عمومی که پیش از این صورت گرفت، تنها ۲۰۰۰۰۰ نیرو را فراهم آورد ،در حالی که حکومت برای تأمین نیروهای پاسدار به ۵۰۰۰۰۰ نفر احتیاج داشت. عراق در ۲۱ ژانویه برای ثبت نام از داوطلبین بین ۱۴ تا ۳۵ سال اعلان عمومی کرد، در حالی که پیش از این صدام حسین اقدام ایران در نیرو گیری از میان پسران زیر ۱۸ سال را عملی «غیر اخلاقی» خواند بود. عراق دانشجویان و مدرسان زیر ۳۵ سال دانشگاه را برای افسری انتخاب

می کرد.

روند جنگ به سمتی رفت که پیروزی با کشوری بود که می توانست از نیروی تقویتی خود استفاده بیشتری کند. عراق در ۱۲ ژانویه نیرو های جدیدی از گارد ریاست جمهوری را به کار گرفت و از این زمان به بعد دفاع عراق کار خود را شرو ع کرد. با اینکه تلفات نیرو های عراقی چشم گیر بود، اما میزان آن بسیار کمتر از تلفات ایران بود. تجهیزات سنگین و توپخانه ای عراق همچنان دست نخورده بود و می توانست آنها را با تأثیر روز افزونی به کار گیرد. بخشی از این تأثیر بیشتر ، ناشی از سازماندهی بهتر و گستردگی بیشتر نیرو و بخشی از آن به علت عوارض طبیعی منطقه بود. با حرکت نیرو های ایرانی به سمت دشت های خشک و حمله به مواضع دفاعی اصلی بصره، این نیرو ها به شدت از فقدان قدرت آتش و قدرت تحرک کافی که آنها را در مقابل مواضع عراقی حمایت کند، رنج می بردند. نیرو های ایرانی در پشتیبانی و تأمین مهمات برای نیرو های پیشرو، مشکلات بسیاری داشتند.

عراق پس از ۱۳ ژانویه قادر بود به طور کامل از نیروی هوایی خود بهره بگیرد. عراق ادعا کرد تنها در روز های ۱۴ و ۱۵ ژانویه ۵۰۰ حمله ی هوایی را صورت داده است. عراق همچنین ادعا کرد در تاریخ ۱۵ ژانویه یک اف ۱۴ ایرانی را در خلال یک نبرد هوایی مورد هدف قرار داده است .و همچنین اعلام کرد که ۲۱۸ خودرو و ۲۱ قایق را نیز منهدم کرده است .

در پاسخ، ایران ۵۰۰۰۰ نیروی پیاده به جبهه گسیل کرد.این تقویت موجب شد تا ایران پیروزی های محدودی بدست آورد.همچنین ایران در تاریخ ۱۷ ژانویه حملات محدودی را از طریق نیروی دریایی انجام داد که اهداف آن را را ساحل شرقی شط تشکیل می داد.در ۱۸ ژانویه ایران جزایر بوارین، دوعیجی،ام طلال و فیاض را تصرف کرد که این جزایر در شط قرار داشتند.حملات اصلی ایران ازشمال وجنوب نتوانستند طبق نقشه قبلی باموفقیت به یکدیگر متصل شوند .


مشکلات پیش روی ایران، بسیار دشوار بود. ایران همچنان توانایی بسیج کردن نزدیک به یک میلیون نفر را داشت. ارتش ایران ۳۰۵۰۰۰ نفر و پاسداران ۳۵۰۰۰۰ نفر نیرو در اختیار داشتند. ایران ۱۰۰۰ تانک فعال و ۱۴۰۰ خودروی زرهی و بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. نیروی هوایی ایران شامل ۳۵۰۰۰ نفر بود، اما تعداد هواپیماهای عملیاتی، ۶۰ تا ۸۰ فروند برآورد شده است.

علی رغم تقویتی که ایران در نیروهایش انجام داده بود ،تلفات سنگینی در این حملات رو به جلو از خود به جای گذاشت .در تاریخ ۱۶ ژانویه رسانه ها ی آمریکای به طور تخمینی اعلام کردند که در نبرد ایران و عراق ۴۰۰۰۰ نیروی ایرانی و ۱۰۰۰۰ نیروی عراقی کشته شده اند.دلیل بوجود آمدن چنین تلفات سنگینی کاملا واضح بود. واین درصد تلفات برای ایران یک امر استثنایی بود و ایران از این مسئله بسیار رنج می برد و در این حال، بسیاری از کشته شدگان در میدان نبرد جا مانده بودند .به طوری که عراقی ها در نزدیک بصره هزار نفر را دفن کردند.بهترین کاری که ایران توانسته بود در روز های ۱۶ تا ۱۹ ژانویه انجام دهد این بود که مواضع محدودی را در نزدیکی بصره تصرف و شهر بصره را با پرتاب تعداد بیشتری موشک مورد فشار و در حلقه محاصره قرار داده بود .موج جدیدی از حملات پاسداران نیز در ۱۹ و ۲۶ ژانویه صورت گرفت .در این حمله ایران توانست نیروها رابه مقدار ۱۴تا ۱۵ کیلومتر به شرق بصره نزدیک تر کند و طی این حملات نیز ایران به میزان سه کیلومتر به درون نقاط اصلی دفاعی عراق در ابو قضیب نفوذ کرد.ایران قبلا ۶۰ کیلومتر مربع را تصرف کرده بود، اما در این حملات نتوانست میزان قابل توجهی به آن اضافه کند و به جای پیشروی در مقیاس کیلومتر، متر به متر جلو می رفت.عراق نیز از تلفاتی که در اثر حملات ایران به آن وارد می شد، آسیب می دید و در یک آسیب جدی، چندین تانک و هواپیمای خود را از دست داد .حتی عراق تائید کرد که در در گیری های فوریه و ژانویه ۵۰ جنگنده یعنی ۱۰ درصد از کل نیرو هوایی اش را از دست داده است. عراق همچنان با مشکل عدم استفاده مناسب از تکنولوژی دفاعی روبرو بود. توپخانه ها ، خمپاره ها و موشک های عراق به دلیل این که در بسیاری از موارد در نیزارها و آب فرود می آمدند، قدرت انفجار خود را از دست داده و با موانع بسیاری برخورد می کردند.بنابر این نیروهای ایرانی قادر بودند در شب براحتی پناه بگیرند و با کندن چاله در زمین از گزند حملات عراق محفوظ بمانند. فشار ایران بر بصره چنان سنگین بود که عراق را مجبور کرد تا تعداد بیشتری از نیروهای ذخیره گارد ریاست جمهوری را به خدمت بگیرد و لشکر هفتم خود را در عمق خطوط دفاعی بصره مستقر کرد.میزان دقیق نیروهای عراقی که وارد عمل شدند، به طور دقیق در دسترس نیست ،اما می دانیم که لشگر هفتم عراق به نیروهای لشگر سوم که در حال دفاع از جنوب و شرق بصره بودند، اضافه شد.طبق برخی گزارشات جنگ تاثیراتی نیز در سطوح بالای فرماندهی عراق به جای گذاشته بود .به نظر می رسید که صدام حسین همیشه خود را به نوعی از جنگ وبه عهده گرفتن مسئولیت عملیات ها کنار می کشید و این مطلب کاملا در عملیات های قبلی واضح بود.در این شرایط ژنرال عادل جواد تانون، فرمانده ستاد کل عراق درست مانند ژنرال تالیا خلیل الدوری فرمانده سپاه سوم عراق از چشم همه افتاده بودند.و تعداد زیادی از افسران رده بالای سپاه سوم و هفتم عراق برکنار یا در برخی موارد، کشته شده بودند.

در کنار این مسئله بسیاری از نیروهی مجرب،افسران عالی رتبه و نیروهای آموزش دیده عراق نیز در این درگیری ها کشته شدند .عراق ظرف یک هفته، میلیون ها دلار مهمات را از دست داده بود و در اواخر ژانویه ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ دستگاه خودرو های زرهی خود را از دست داد.درگیری بر روی زمین بین روزهای ۲۹ تا ۳۱ ژانویه به شدت ادامه داشت. ایران در ۲۹ ژانویه حملات جدیدی را آغاز کرد که بوسیله آن توانستند حلقه سوم دفاعی عراق را بشکنند و به حوزه غربی رود جاسمین دست پیدا کنند. البته این هدف چندان مهمی به حساب نمی آمد.ایران در این حملات تعداد زیادی کشته و زخمی از خود به جای گذاشت و می توان گفت این حمله دفع شد.در حقیقت ایران آنقدر کشته و زخمی داده بود که میتوان گفت که این عراق بود که مجددا ابتکار عمل را بدست گرفت.عراق همچنین چندین پاتک را انجام داده و بیست کیلومتر مربع از منطقه دریاچه ماهی را آزاد کرد.در اوایل فوریه تعداد تلفات تخمینی ۱۷۰۰۰ کشته و ۳۵۰۰۰ تا ۴۵۰۰۰ مجروح برای ایران و ۶۰۰۰ کشته و ۱۲۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰ مجروح برای عراق اعلام شد.مطلب بدتر اینکه گویی تلفات ایران در این عملیات ها بسیار کم بوده است ، زیرا ایران ۱۰۰۰۰۰ نیرو را بسیج کرد که طی این عملیات ها ۲۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ نفر از آنها، کشته شدند.

ایران همچنین ادعا کرد که ۱۷۵۰ اسیر جنگی گرفته است که شامل ۲ سر لشگر ،۱۰ سر تیپ و ۱۴۵ افسر دیگر نیز می شدند.

در هر حال ایران در این زمان از کمبود امکانات برای تقویت نیروهایش رنج می برد.در ۱۱ فوریه ۱۹۸۷ و در هفتمین سالگرد انقلاب ایران ،رهبران ایران به این نتیجه رسیده بودند که نفوذ ایران در بصره به تدریج در حال کمرنگ شدن و از بین رفتن است.رفسنجانی و سایرین می گفتند که مستحکم ترین دفاع نظامی جهان را در هم شکسته اند و با تخریب درصد بالایی از ارتش عراق به پیروزی دست پیدا نمودند.البته بسیار بعید بودکه در این زمان جنگ پایان پذیرد .در ۱۲ فوریه خمینی پس از ۳ ماه سکوت اعلام کرد که این جنگ برای ما مقدس است و تا پیروزی نهایی ادامه پیدا خواهد کرد.او همچنین همزمان با نوروز ایرانیان در ۲۱ مارس اعلام کرد که پیروزی نهایی بدست خواهد آمد. ایران همچنین اعلام کرد که لشگر ولی عصر (مهدی)متشکل از ۱۰۰۰۰۰ نیروی داوطلب نیز تشکیل شده است. هنوز حداقل ۳۰۰۰۰ نیروی ایرانی در حوالی دریاچه ماهی موضع گرفته بودند . هرروز به داوطلبان اعزامی به جبهه ها افزوده می شد.در گیری های سنگینی در اواسط ماه فوریه در جریان بود و نیروهای پیاده عراقی عملکرد خوبی را از خود بنمایش نگذاشته بودند.به برخی از نیروهای عراقی که در خط دوم دفاعی بودند ،مهمات و اقلام پشتیبانی نرسید و نیروهای عراقی در کل تلفات سنگینی به جای گذاشتند که همه اینها ، تنها برای دفاع از مقدار بسیار کمی از قلمرو عراق بود.

ایران تنها توانسته بود در جنگ بر روی زمین به میزان بسیار کمی پیشروی کند .در حالی که ایران مواضعی را به عرض ۱۰ کیلومتر تحت تصرف خود درآورده بود ،هنوز نتوانسته بود از فضای باریک بین شط العرب و دریاچه ماهی عبور کندو بسیاری از نیروهای پیاده ایرانی تنها در محوطه ای به طول ۵ کیلومتر و عرض ۱ کیلومتر متمرکز شده بودند.در سومین هفته ماه فوریه پیروزی بزرگ ایران تصرف ۱۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق بود که آن نیز در مراحل مختلف جنگ از بین رفت.

ایران این دفاع عراق را پاسخ داد.ایران به سرعت یک گروه از ارتش را از جبهه سومار به سمت عراق حرکت داد و برای تهیه ماشین های زرهی و توپخانه سنگین مقداری عملیات ایضایی انجام داد تا یک حمله همه جانبه به بصره را تدارک ببیند.ایران دو حمله دندانه دار را در در ۲۲ ۲۳ فوریه انجام داد ،اما تنها تعداد کمی از نیرو ها ی پیاده در این عملیات ها شرکت داشتند.این حملات علیه مواضع عراق در شرق بصره و در طول جاده شلمچه به بصره انجام شد .این عملیات جدید عملیات یازهرا نامیده می شد.این عملیات دستاوردهای محدودی در پی داشت و موجب شد تا تیپ های ۹۸،۷۰۵ و ۴۳۷ عراق تلفاتی در حدود ۲۰۰۰ نفر را متحمل شوند.

مجدادا حملات ایرانیان نتوانست آسیب چندانی به دفاع عراق وارد کند و این موجب شد که ایران نیز متحمل تلفات سنگینی شود.بدلایلی نا معلوم، این شکست ها مو جب شد که ایران به عملیات کربلای ۵ خاتمه دهد.در ۲۷ فوریه ایران اعلام کرد که فاز جدیدی از نبرد آغاز شده است.ایران همچنین اعلام کرد که حملات ایران ۵۶۵۰۰ کشته برای عراق به همراه داشته و عراق نیز اعلام کرد که ۲۳۰۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰۰ تن از نیروهای ایران را کشته است.

با اینکه ادعای هر کدام از طرفین با اغراق فراوانی همراه بود ، اما طبق هر استانداردی که در نظر بگیریم ، نبرد در این مرحله بسیار خونین بود.

پایان رسمی عملیات کربلای ۵ از سوی ایران به معنی پایان یافتن جنگ نبود .تنها ۳ روز پس از اینکه ایران پایان عملیات کربلای ۵ را اعلام کرد ،نیروهای ایرانی مجددا حملات خود به سمت بصره را آغاز کردند.وقتی این حملات شکست خورد،عراق پاتک های محدودی را علیه ایران در منطقه دریاچه ماهی انجام داد.این پاتک در ۱ مارس اتفاق افتاد و فرمانده نیروی هوایی عراق حامد شعبان و فرمانده لشکر سوم عراق ،ضیاء الدین جمال اعلام کردند که تعداد زیادی از نیروهای ایرانی را از بین برده اند.در حقیقت عراق تنها به اهداف محدودی دست پیدا کرده بود و همچنین ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ کشته به جای گذاشته بود و حداقل ۵۰ تانک و ماشین زرهی از دست داده بود .دفاع عراق در بصره مانند فاو بود، اما با این تفاوت که نسبت به ایران تلفات سنگین تری را متحمل شد.

در نهایت نبرد در بصره منجر به محاصره ای شد که طی آن ایران حملات خود بوسیله پیاده نظام را متوقف کرد .اما به موقعیت مناسبی جهت حمله و بمباران شهر بصره دست یافت.مهمترین تاثیر نبرد بصره این بود به نظر میرسید ایران به این نتیجه رسیده بود که نمی تواند با حملات روبه جلو علی رغم آمادگی نیروهای خود، عراق را شکست دهد .چند ماه بعد ،فرمانده سپاه ایران محسن رضایی پیشنهاد حمله به بصره را از منظر دیگری مطرح کرد و گفت:" مرحله قطعی جنگ را باید در بصره قرار دهیم و جنگ به مرحله ای وارد شده که آینده عراق را رقم خواهد زدو درگیری های پیشروی ایران، شامل در گیری های محدود و بزرگ در داخل عراق است .ما نقشه هایی داریم که طی آنها می توانیم نیروهایی را در داخل عراق سازماندهی آموزش و مسلح کنیم واین یک جبهه جدید است."

در این سخنان به عملیات های محدود در داخل خاک عراق و تاکیدش بر استفاده از نیروهای کرد ،اشاره شده بود.علی رغم اینکه این نظرات پس از شکست های ایران در بهار ۱۹۸۴در دست یابی به اهداف اولیه مطرح شده بود.

۸ ۵) بصره و جنگ شهر ها:

نبرد در بصره مجددا عراق را بر آن داشت تا جنگ در شهرها را مجددا از سر بگیرد.در طول ماه ژانویه ،عراق بالای ۲۰۰ پرواز دور برد بر فراز ایران انجام داد و در مجموع بوسیله حملات موشکی زمین به زمین، به ۳۵ شهر ایران حمله کردکه این شهر ها شامل قم،نهاوند،رامهرمز ،اصفهان و دز فول می شدند.در پایان ماه ژانویه ،ایران اعلام کرد که در خلال حملات به شهر هاو طی یک هفته، ۳۰۰۰ نفر کشته شده اند.

همچنین عراق ۷۵ حمله علیه مراکز اقتصادی ایران بین ۱ ژانویه تا ۱۴ فوریه انجام داد.

ایران اعلام کرد که آمار تلفاتش در طول ماه ژانویه بیش از ۱۸۰۰ کشته و ۶۲۰۰ زخمی بوده است و تنها در یک روز ۲۰۲ کشته و ۶۴۴ زخمی از حملات هوایی عراق به ایران به جا مانده است. بعدها ایران اعلام کرد که در کل حملات عراق به ایران از تاریخ ۱ ژانویه تا ۱۸ فوریه ۴۰۰۰ تن کشته و ۱۲۰۰۰ مجروح شدند.

ایران به سختی می توانست در نبرد هوایی با عراق برابری کند و هواپیماهای ایرانی در ۹ فوریه ،یک به یک در بصره سر نگون می شدند.ایران حملات بیشتری را بوسیله موشک های اسکاد به سمت بغداد و بصره آغاز کرد که ۶ موشک در ۱۱روز اول در بغداد فرود آمد.این حملات به ۹ موشک در ۵ فوریه افزایش یافت و ح انبوهی از آتش توپخانه علیه اهداف شهری بین طرفین رد و بدل شد.عراق همچنان به حمله کردن به خلیج ادامه داد و ایران نیز در عوض کشتی های کشور های هم پیمان با عراق را مورد هدف قرار

می داد.این حملات بخصوص علیه کشتی های کویتی انجام می گرفت و و در طی ۴ ماه یعنی از اوایل دسامبر تا آخر ماه مارس، ۱۵ کشتی کویتی مورد هدف قرار گرفت.حملات آزادانه ایران در خلیج با حملاتش به ۲۰ کشتی نمایانگر شده بود.این حملات مهمترین عاملی بود که باعث شد کویت کشتی های خود را پرچمدار کند و از این مرحله، جنگ وارد فاز جدیدی شد.

اطلاعات در خصوص الگوی کلی بمباران های دو طرف تا حدی غیر قابل استناد است. طبق یکی از منابع موجود، عراق بین ۱ تا ۱۵ ژانویه ۵ بار به سمت کشتی های ایران حمله برد و ایران ۹ مرتبه. عراق ۳۰ هدف شهری را مورد اصابت قرار داد و ایران ۳ هدف.در ۱۵ تا ۳۰ ژانویه عراق ۲ حمله را به سمت کشتی ها انجام داد و ایران حمله ای انجام نداد.عراق ۱۸ هدف شهری و اقتصادی و ایران ۱۵ هدف که ۳ تای آن بوسیله اسکاد بود،هدف قرار داد.در ۱ تا ۱۵ فوریه ۴ حمله به کشتی ها از سوی عراق انجام شد ولی ایران حمله ای نداشت .عراق ۲۷ هدف شهری و اقتصادی و ایران ۵ هدف را مورد اصابت قرار داد که هر پنج تای آن بوسیله موشک های اسکاد بود.در ۱۶ تا ۲۸ فوریه عراق ۵ حمله به کشتی ها داشت و ایران حمله ای نداشت ،عراق ۹ هدف شهری و اقتصادی ودر مقابل، ایران حمله ای نداشت.و در طول کل ماه مارس عراق ۸ حمله به کشتی ها و ۴ حمله به اهداف شهری و اقتصادی داشت وایران یک حمله به کشتی ها و حمله ای به اهداف شهری نداشت. دلیل اصلی این تغییرات در الگوی حملات بر ضد مواضع شهری، آتش بسی بود که در ۱۸ فوریه اعلام شد .عراق این آتش بس را در ۱۸ فوریه اعلام کرد و ادعا کرد که این آتش بس به درخواست رئیس سازمان مجاهدین خلق ،مسعود رجوی، انجام شده است. در عمل به نظر می رسید که این کار برای این بود که ایران در قبال توقف حملات هوایی عراق، فشارهای خود بر بصره را کاهش دهد.

جنگ شهر ها برای عراق تنها مزایای بسیار کمی در پی داشت و البته این پیروزی های محدود با صرف هزینه هایی بالا بدست آمده بود.در ۲۲ فوریه ایران اعلام کرد که ۵۷ هواپیمای عراقی را سرنگون ساخته اما عراق تنها ۱۵ عدد را تائید کرد.در پایان ماه ژانویه ایران ادعا کرد که ۶۸ جنگنده عراقی را منهدم کرده است، اما مقامات عراقی گفتند این رقم کمتر از ۳۸ عدد بوده است .به نظر می رسید که عراق در روز های ۱۴ و ۱۵ فوریه ۳ هواپیمای دیگر را نیز در حمله به شهر های اصفهان ،گچساران و ایذه از دست داده است. حداقل یکی از آنها بوسیله موشک زمین به هوا مورد هدف قرار گرفته بود.اولین دلیلی که می توان برای از دست رفتن جنگنده های عراقی در حمله به شهرها برشمرد، برد کم دفاع هوایی و ترکیبی از مشکلات تعمیرو نگهداری و خطای خلبان بود .ایران به ندرت هم دفاع هوایی و هم پروازهای هجومی را با هم انجام می داد و در روزتنها ۴ تا ۱۱ پرواز را انجام می داد.

ایران تنها تعداد محدودی از موشک های متوسط زمین به هوا را در اختیار داشت وشاهدان عینی می گفتند که جنگنده های عراقی می توانستند بدون اینکه موشک های هاوک آنها را رد یابی کنند، بر فراز شهر ها پرواز کنند.با این حال در مواردی این موشک ها درست عمل می کردند.عراق اعلام کرد که در ۹ ژانویه یک میگ ۲۵ ،در ۱۴ ژانویه ۲ بمب افکن توپولوف و در تاریخ ۲۸ ژانویه یک میگ ۲۳ که در ارتفاع ۱۳۰۰۰ پایی پرواز می کرده ،در نزدیکی بصره بوسیله موشک های هاوک مورد اصابت قرار گرفته اند.

این اظهارات عراقی ها به بیان این مطلب کمک می کند که واحد های موشکی هاوک در مواردی در نزدیکی جزیره خارک و بصره با پوشش سیستم ناو بری امریکا و اسرائیل، دوباره فعال شده بودند و هواپیماها عراقی را منهدم ساخته بودند.

۸ ۶) عملیات کربلای ۶ ؛حملات جدید ایران به شمال:

دومین حمله بزرگ ایران در اوایل سال ۱۹۸۷ عملیات کربلای ۶ نام داشت که در آن، ایران به شمال بغداد و مناطق سومار و قصر شیرین ضرباتی را وارد آورد.نیروهای ایران در این عملیات را ۸۰۰۰ نفر تشکیل می دادند که اکثر آنها نیروهای ارتش بودند.بیشتر این افراد را باقی مانده نیروهای زرهی ایران و تانک های خود کششی بودند.کارشناسان آمریکایی به طور تخمینی می گویند که ایران ۱۰۰۰ تانک را به منطقه آورده بود. ایران تقریبا ۶۰۰۰۰ نفر از این نیروها را جمع آوری کرده بود تا حملاتی را به نفت شهر واقع در ۱۱۰ کیلومتری شمال بغداد تدارک ببیند.

نیروهای ایرانی پیشروی خود را از شب ۱۳ ژانویه آغاز کردند.این عملیات تنها ۵ روز پس از عملیات کربلای ۵ صورت گرفت.از جمله اهداف این عملیات این بود که عراق با توجه به اینکه باید همزمان در ۲ جبهه بجنگد ،در زمینه استفاده از نیروهای ذخیره دچار مشکل شود.مانند سایر عملیات های کربلا، زمان به طوری بود که عراق می توانست قبل از اینکه حمله بعدی به او صورت بگیرد ،پاتک هایی را ترتیب دهد.ایران توانست به سرعت به اهداف محدودی دست پیدا کند .عملیات برای ایران به نحوی بود که اعلام کرد در این عملیات ۲۰ هواپیمای عراقی و ۴۰۰ تانک را منهدم ساخته است.به هر حال عملکرد عملیات کربلای ۶ به گونه ای نبود که نفوذ کافی را در داخل خاک عراق بوجود بیاورد واز مشکلات عراق در بکارگیری و انتقال نیروهای خود به جنوب که ۳۷۵ کیلومتر فاصله داشت، بهره برداری کند.فاز اصلی عملیات کربلای ۶ تنها ۵ روز پس از آغاز به پایان رسید و تهاجم ایرانیان تقریبا با شکست روبرو شد و نتوانستند فشار عمده ای به ارتش عراق وارد سازند.این مطلب نامعلوم است که آیا دامنه نا محدود این عملیات به این امرمربوط بوده که نیروهای شرکت کننده در آن ارتشی بودند ویاخیر؟اما این حقیقت واضح است که فشاری که ایرانیان در این حملات به عراق وارد کردند، آنقدر نبوده که بتوانند در خط دفاعی ارتش دوم عراق نفوذ کنند،چه رسد به تهدید بغداد که در ۹۰ مایلی جنوب این منطقه عملیاتی بود.آنها تنها در این عملیات تپه هایی مرزی را به وسعت ۶۵ تا ۱۰۰ کیلومتر مربع تصرف کردند که این قلمرو از اراضی ایران در سال ۱۹۸۰ توسط عراق اشغال شده بود.

۸ ۷) فتح ۴ ،کربلای ۷،کربلای ۸و کربلای ۹ ؛حملات جدید ایرانیان به شمال:

ایران در تلاش بود تا بصره را از نیروهای عراقی بگیردیا حداقل ادعای این امر را اعلام کند.و به این منظور حملاتی را ترتیب می داد.در ۱۲ فوریه و در حالی که زمان اندکی از دستور خمینی مبنی بر ادامه جنگ تا پیروزی نهایی گذشته بود، ایران اعلام کرد که عملیات فتح ۴ را در ارتفاعات حاج عمران آغاز کرده و هدف نهایی آن حرکت به سمت اربیل عراق است.در ۱۴ فوریه ایران اعلام کرد که عملیات با موفقیت انجام شده و آنها توانسته اند سایتی راداری را که عراق از آن برای بمباران ایران استفاده می کرده است، منهدم سازند.دلیل اینکه چرا چنین عملیاتی انجام شد، مبهم است. اما این عملیات بیشتر از اینکه جنبه تبلیغاتی داشته باشد، نوعی پیروزی روحیه بخش به حساب می آمد.

کرد های مخالف عراق حملاتی را از شمال به سمت بغداد ،ترتیب دادند، اما دستاوردهای آنان نسبتا محدود بود.حملات کردها از سازماندهی کافی و مناسب برخوردار نبود و واثرات واقعی کمی در پی داشت .آنان نتوانست کاری کنند که عراق مقدار زیادی نیروی انسانی را به منطقه انتقال دهد.

این مسئله تا حدودی به خاطر وجود ترکیه بود ،زیرا ترکیه به شدت گروه پ ک ک را درهم شکسته بود .جنگ در ترکیه منجر به کشته شدن ۱۸۰ نفر از مردم و ۲۶۰ نفر از شبه نظامیان شده بود.که این در گیری در سالها ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۶ اتفاق افتاده بود.ترکیه همچنین شروع به مسلح کردن روستاهای خود در مقابل شبه نظامیان کرد کرده بود. همچنین ترکیه گروه های کردحامی ایران را وقتی می خواستند در داخل خاک عراق عملیات کنند ،در هم شکسته بود.در نوامبر سال ۱۹۸۶ دولت ترکیه اعلام کرد که دو عملیات زمینی و بیست حمله هوایی را در خاک عراق و در مناطق کرد نشین با حمایت دولت عراق انجام داده است و هدف آن جلوگیری از تحرکات نظامی گروه های کرد بوده است. در ۴ مارس ۱۹۸۷ ترکیه با حمایت عراق به شهر های کرد نشین ارا،سیراک و آلانیش حمله کرد تا به گروه های کرد عراقی فشار وارد آورد.ایران حملات خود را در روزهای باقی مانده از ماه فوریه و در بیشتر روزهای ماه مارس متوقف کرده بود و تاکید خمینی برای بدست آوردن پیروزی نهایی در هیچ جا مگر جبهه بصره، تحرکاتی نظامی را در بر نداشت .واضح بود که رژیم خمینی تصمیم های سختی را در مورد آینده اتخاذ کرده بود.مشکلات ایران در زمینه انتقال نیرو در حال رشد بود و از طرفی ایران از زمان اولین حمله اش در سال ۱۹۸۶ تلفات زیادی را متحمل شده بود.وضعیت آب و هوا نیز تهاجم ایران در جبهه های جنوبی و مرکزی را بسیار مشکل ساخته بود. زیرا نیروی هوایی و توپخانه و سیستم های تدافعی عراق در هوای صاف و زمین های خشک ،برتری زیادی نسبت به نیرو های ایرانی داشتند.

در این دوره ،ایران با هشت انتخاب نظامی روبرو بود که هر کدام ریسک خاص خود را داشتند:

۱) اول اینکه می توانستند در راستای نفوذ به حلقه های دفاعی عراق که پیرامون بصره بود، تلاش هایی را انجام دهند.

۲) ایران می توانست از جزایری که به تازگی در شط العرب تصرف کرده بو،د حملات جدیدی را به سمت مناطق جدیدی از عراق آغاز کند.

۳) ایران میتوانست به جنوب بصره نفوذ کرده و با نیروهایی که در فاو داشتند، پیوند بخورند.

۴) ایران می توانست با توجه به موقعیت استراتژیک منطقه ،کماکان بوسیله موشک و آتش توپ به محاصره بصره ادامه داده و نیروهای عراقی را با وارد آوردن تلفات سنگین ،تضعیف کند.

۵) می توانست با آغاز حملات جدید به شمال عراق از نیروهای شبه نظامی کرد نیز استفاده کرده و علاوه بر تهدید صادرات نفت عراق موجب انتقال نیروها به شمال شود . همچنین در مناطق شمالی از عراق امتیاز بگیرد.

۶) می توانست از جبهه سومار به سمت شمال بغداد حرکت کند و از خطوط سخت دفاعی عراق عبور کند .در ضمن این منطقه ،مرتفع و کوهستانی بود.

۷) می توانست از نیروهای در حال رشد گارد دریایی خود استفاده کرده و بوسیله موشک های کرم ابریشم حملات عراق به کشتی های خود را متوقف ساخته و با توجه به تهدید قسمت جنوبی خلیج، پشتیبانی عراق را متوقف سازد.

۸) می توانست از اقدامات تروریستی برای فشار وارد کردن به کویت و عربستان استفاده کند تا آنها حمایت های خود از عراق را کاهش دهند.

معلوم نیست که ارتش و نیروهای پاسداران کدام ترکیب از این گزینه ها را انتخاب کردند .اما معلوم بود که ملا های ایران کدام گزینه را انتخاب خواهند کرد.ایران ابتدا تلاش کرد تا به شمال عراق حمله کند ،شاید که یک راه حل متفاوت در این مرحله جواب دهد.سپس علی رغم شکست های قبلی که در این زمینه به ایران وارد شده بود ، ایران مجددا تلاش کرد تا بصره و جنوب عراق را محاصره کند.

در تاریخ ۲ مارس ۱۹۸۷ ایران یک حمله جدید را با نام کربلای ۷ آغاز کرد.این تهاجم در منطقه ای کوهستانی در شمال با نام گردمند اتفاق افتاد که این منطقه نزدیک به ارتفاعات حاج عمران بود .این ارتفاعات در غرب پیرانشهر ایران و در شرق شهر راوندی در کردستان عراق بود.این منطقه در سال ۱۹۸۳ نیز محل در گیری بود.این منطقه از این لحاظ اهمیت داشت که در عمق ۱۸ کیلومتری خاک عراق بوده و این اجازه را به ایران می داد که به جاده اصلی راوندی احاطه پیدا کندو با نیروهای کرد ضد عراقی پیوند خورده و فشار خود را بر منطقه کرکوک که در ۶۰ مایلی جنوب راوندی بود، افزایش دهد.

۴۰۰۰ نفر از نیروهای ارتش ،پاسداران و نیروهای تیپ ۶۴ ارومیه ارتش به همراه نیروهای کرد حامی ایران،با مهارت خاصی توانستند به داخل استحکامات عراق که ۸۳۰۰ فوت از سطح دریا ارتفاع داشت، نفوذ کنند .این نیروهای تدافعی از تیپ ۹۶ و لشگر ۵ عراق بودند.حمله ایران به صورت حرکت نیروهای پیاده بود، اما بوسیله بلدوزر و گریدر یک جاده مستقیم برای آنها ایجاد می شد تا پشتیبانی و تقویت نیروها براحتی انجام پذیرد.عراق در این مناطق توانایی دفاع و قدرت آتش را داشت اما نیروهای عراقی برای عکس العمل نشان دادن بسیار نا آماده و ناکارآمد بودند.نیروهای ایرانی وکرد مهاجم ظرف مدت ۲۴ ساعت اهداف خود را محاصره کردند.آنها همچنین توانستند مواضع دیگری را در نزدیکی شهر شوما مصطفی در اختیار بگیرند.و علی رغم اینکه عراقی ها بارها در طول ۵ تا ۸ مارس پاتک می کردند،اما تا روز ۹ مارس، ایران تاعمق ۲۰ کیلومتری عراق پیش رفته بود.

پیروزی های ایران در این منطقه هنوز به موقعیت خوب عراقی ها برای دفاع از کرکوک آسیبی وارد نکرده بود ،اما ترکیب این عملیات با عملیات هایی که در جنوب و بصره اتفاق می افتاد، صدام حسین و نیروهای حزب بعث را به شدت نگران ساخته بود.در ۱۵مارس ۱۹۸۷ صدام حسین در بغداد جلسه ای ۵ ساعته تشکیل داد که در این جلسه ژنرال عدنان خیرالله وزیر دفاع ،علی حسیب الماجد عضو ارشد حزب بعث و لطیف نظیف جاسم ،وزیر اطلاعات عراق حضور داشتند.با اینکه محتوای این جلسه نا معلوم است، اما منابع عراقی این احساس را داشند که در این جلسه شکست عراق در نبردی فرسایشی، موضوع نگرانی فرماندهان عراقی بوده است. به نظر می رسید که در این جلسه تصمیم گرفتند تا از نیروهای گارد ریاست جمهوری و نیروهای ذخیره در سطح گسترده تری استفاده کنند و از نیروهای مردمی نیز لشگری عظیم برای حمله متقابل تدارک ببینند.عراق همچنین تصمیم گرفت که جنگ نفتکش ها را آرام تر سازدو به این نتیجه رسید که در حجمی زیاد از گازهای سمی استفاده کند.این تصمیمات همگی بیانگر ترس عراق از این بود که شاید جنگ فرسایشی منجر به شکست عراق شود.البته دلایل خوبی وجود داشت که عراق از حمله ایران بترسد.در ۶ آوریل، ایران مجددا حملاتی را به وسیله موجی از نیروهای پیاده به سمت بصره آغاز کرد که این عملیات در جنوب منطقه دریاچه ماهی انجام شد.این عملیات کربلای ۸ نام داشت و ۳۰۰۰۰ تا ۳۵۰۰۰ نیروی ایرانی را شامل می شد که بیشتر آنها را پرسنل سپاه پاسداران تشکیل می دادند.این نیروها در یک جبهه باریک در مواضعی که ایران قبلا در نبرد بصره فتح کرده بود، می جنگیدند و حملات جدیدی را بوسیله نیروهای پیاده آغاز کردند و باید در مسیر خود از کانال هایی دوتایی عبور می کردند که تنها موانع آبی بر سر راه آنها بود.

عملیات ایران تنها ۳ روز به طول انجامید و در طی این ۳ روز حمام خون به راه افتاد . نیروهای ایرانی حمله خود را به استحکامات عراق آغاز کرده بودند، اما عراق هم قبلا متوجه شده بود و هم در آمادگی کامل به سر می برد.کشته ها و زخمی های ایران در حدود ۸۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ نفر بود که درصد بالایی از آنها کشته شده بودند و عراق نیز ۲۰۰۰ نفرکشته و زخمی داده بود که درصد کمی از آنها کشته شده بودند.

تنها کاری که ایرانی ها در این عملیات انجام دادند، عبور از اولین کانال آبی بود و توانسته بودند ۱.۵ کیلومتر در منطقه ای که حداقل استحکامات را داشت ،پیشروی کنند.با اینکه فهمیدن دلیل این مسئله مشکل است اما خمینی در این زمان به هشت نفر درجه سر لشگری اعطا کرد و به نظر می رسید که علت اصلی، افزایش روحیه نیروها بود.

با این حال حملات ایران به عراق خاموش نماند و رفسنجانی در سخنرانی خود در ۸ آوریل اعلام کرد که ما در سال جدید به پیروزی خواهیم رسید.

در روز بعد، ایران حمله جدیدی را به جبهه مرکزی آغاز کرد .این عملیات کربلای ۹ نام داشت و در نزدیکی قصر شیرین و در ۱۱۰ مایلی شمال بغداد انجام می گرفت.این عملیات به استعداد ۲ تیپ انجام شد و ۴ روز به طول انجامید. اهداف این عملیات مانند عملیات کربلای ۷ ،دستیابی به ارتفاعاتی استراتژیک در شمال عراق ومشغول کردن نیروهای عراقی در شمال بود .اما این عملیات مانند کربلای ۷ به موفقیت قابل توجهی دست نیافت و تنها با پیشروی های اندکی همراه بود.عملیات های کربلای ۸ و ۹ پایانی بر نبردهای زمینی ایران در سال ۱۹۸۷ و همچنین پایانی بر تلاش های ایران در جهت شکست عراق و پیروزی نهایی بر این رژیم بود.این عملیات ها نشان داد که ایران می تواند در حملات خود به اهداف کوچک دست پیدا کند،اما برای دست یابی به اهداف بزرگ استراتژیک، دچار کمبود های فراوانی است ، مگر اینکه عراق در استفاده از سیستم دفاعی خود و برتری قدرت آتشی که دارد، اشتباهات بزرگی مرتکب شود.ایران مرتبا از پیروزی نهایی سخن می گفت ،اما استعداد تهیه نیروی انسانی لازم را برای حمله به عراق در اختیار نداشت.

مسئله کلیدی تلفات ایران بود.در اواخر آوریل ۱۹۸۷ ایران و عراق از بابت تلفات متحمل شده خویش، ضربه های بسیاری دیده بودند .به خصوص ایران که در این دو حمله اخی، ۳ تا ۶ برابر عراق متحمل تلفات شده بود.قبرستانهای اطراف تهران و بغداد در حال بزرگ شدن بودند، اما ایران از این بابت با سختی بیشتری مواجه گردیده بود.

اینکه تخمین در مورد تلفات جنگ بسیار مشکل است، اما می توان گفت ایران در طول ۴ ماه یعنی از اواخر دسامبر تا ماه آوریل ۵۰۰۰۰ کشته داده بود . و در کل از آغاز جنگ تا این زمان ۶۰۰۰۰۰ تا ۷۰۰۰۰۰ نفر ایرانی کشته و دو برابر این مقدار زخمی شده بود.تقریبا ۲ میلیون ایرانی بی خانمان شده بودند و تقریبا هیچ گونه رشد اقتصادی ای از سال ۱۹۷۷ به بعد در ایران وجود نداشت.

به طور قطعی معلوم نبود که چرا بصره به نقطه عطف جنگ تبدیل شده بود؟وچرا حملات ایران در سال ۱۹۸۷ از این منطقه بر عراق وارد می شد؟

این مسئله بستگی زیادی به فضای عمومی ،روحیه و ظرفیت های بازسازی در ایران داشت.این مسئله واضح بود که با توجه به تلفات سنگینی که ایران متحمل شده بود تا حدی روحیه نیروها از بین برود .نیروهای ایرانی می خواستند زندگی خود را نجات بدهند و آرزو می کردند که سایر ایرانی ها به جای آنها در جبهه های نبرد باشند.در این زمان تعدادی از نیروهای پاسداران شروع به ایجاد مشکلاتی کردند .و اولین اعتراض ضد جنگ را با جمعیت اندکی در خیابان ولی عصر تهران به نمایش گذاشتند و در خواسته های خود این را مطرح کردند که صدام بخشیده شود.

تقریبا واضح بود که این اعتراضات ،ملاها را برای اینکه زندگی نیروهای نظامی را بدون هیچ هدفی به خطر می انداختند، سرزنش می کردند.ایران در این زمان با شرایط ویژه سیاسی و نظامی روبرو شده بود که این شرایط، روحیه و انگیزه مردم را برای ادامه جنگ کاهش می داد.همچنین در این زمان بحث ها به این جا کشیده شد که جنگ مهمتر است یا تاکتیک های مبتنی بر نیروی انسانی؟

با اینکه تلاش میشد تا این مسائل تنها به عنوان اختلاف نظر بین سپاه و ارتش ویا رفسنجانی و ملاها نگریسته شود، اما بیشتر سنگینی این اعتراضات به سمت فرمانده سپاه پاسداران بود که در پشت جبهه ها قرار داشت و دراکثر موارد ،دلایلی برای توجیه مسائل مطرح شده خود ، نداشت.

اما مطلبی که واضح است این بود که کربلای ۸ آخرین مرتبه ای بود که ایران توانست چندین هزار نیرو را به جبهه های عراق که از لحاظ دفاعی بسیار خوب بودند، بفرستد.

همین طور در عراق نیز دلیلی برای ادامه جنگ وجود نداشت .تلفات عراق در حملات ایران از ماه نوامبر به ۶۵۰۰۰ نفر رسیده بود که از این مقدار ۸۰۰۰ تا۱۵۰۰۰ نفر کشته شده بودند.تقریبا نیمی از بصره به کویر تبدیل شده بود و تعداد زیادی آواره ، روی دست عراق باقی مانده بود.بنابر این دیگر دلیلی برای عراق باقی نمانده بود که فکر کند می تواند ایران را در جنگ شکست دهد.

با اینکه نیروهای عراقی در دفاع بهتر از سالهای گذشته عمل کرده بودند اما باز هم در بکارگیری قدرت دفاعی خود با مشکل مواجه بودند.آنها همچنین کماکان با مشکل عدم بهره وری مناسب از توپخانه خود مواجه بودند.بیشتر آتش توپخانه عراق از بین

می رفت ،چراکه استقرار نیروهای ایرانی در هور و زمین های مرطوب بود و این مسئله باعث می شد که بیشتر گلوله ها ،کارایی مناسب نداشته باشند.چراکه آنها را به صورت بی هدف و در مناطق مرطوب شلیک می کردند.بعضی از گزارشها حاکی از آن بود که عراق در بعضی روزها ۱ میلیون گلوله شلیک می کرد و مخارجش به ماهی ۱ میلیارد دلار می رسید.

تلفات هوایی عراق نیز از زمان آغاز کربلای ۴ بسیار زیاد شده بود.عراق ۷۰ جنگنده یا احتمالا ۹۰ جنگنده را در این مدت زمان از دست داده بود.عراق همچنین به دادن تلفات هوایی در مارس و آوریل نیز ادامه داد .و در این صورت ،جذب و تربیت خلبان ها کار بسیار مشکلی بود.

حتی در مواقعی که جنگ اوج می گرفت عراق از نیروی هوایی خود برای پشتیبانی کمک می گرفت و فرماندهان عراقی بارها می گفتند که از هلیکوپتر های جنگی استفاده می کنند .عراق معمولا از تاکتیک های هوایی استفاده می کرد مثلا بالگرد ها را به راکت هایی مجهز کرده بود که می توانستند از داخل خطوط دفاعی عراق، نیرو های ایرانی را مورد هدف قرار دهند.

اما نیروهای عراقی همچنان به شکست های خود در هماهنگی بین نیروها ادامه می دادند.عراق هنوز از ساختار فرماندهی ضعیف خود رنج می برد و حملات عراق بیشتر تجمعی از تکنولوژی جنگی در یک منطقه تا نمایش مناسبی از هماهنگی نظامی در جنگ بودند.

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/06d756135aebbbe91.jpg@سوسنگرد@@سوسنگر د@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد @@سوسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@ سوسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:36 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت اول
هواپیماهای عراقی به حملات خود به میدانهای نفتی ایران دادند. در ماه مارس میدانهای نفتی اردشیر، سیروس و نوروز را هدف قرار دادند. همچنین این هواپیماها کشتی هایی را که به سمت سیری در حرکت بودند ،مورد حمله قرار می دادند. با این وجود عراق نتوانست به پیروزی خاصی دست یابد و صادرات نفت ایران همچنان حفظ شد

● گسترش جنگ نفتکشها در خلیج و پیوستن ناوگان دریایی غرب؛ فرسایش تدریجی قوای زمینی و هوایی و تحلیل رفتن آنها(مارس تا دسامبر ۱۹۷۸)
۹) اهمیت فزایندۀ جنگ در دریا:
درحالی که درگیریها در اطراف بصره در تعیین سرنوشت و روند حرکت نیروهای زمینی بسیار حساس و مهم بود، پیشرفتهای نظامی در خلیج ، جنگ را وارد مرحلۀ جدیدی می کرد. در ماه ژانویه ۱۹۸۷ خلیج ، شاهد بیشترین میزان درگیریها و حملات از سوی نیروهای ایرانی و عراقی نسبت به ماههای قبل بود. نیروهای عراقی به جزیرۀ خارک، تأسیسات نفتی جزیرۀ سیری، مخازن سوخت و تأسیسات نفتی ایران حمله کردند. این حملات گرچه باعث توقف جریان صادرات نفت ایران نشد، اما این کشور مجبور شد برای خرید ۱۵ مخزن ذخیرۀ نفت هیات هایی به یونان، لندن و نروژ اعزام نماید.
هواپیماهای عراقی به حملات خود به میدانهای نفتی ایران دادند. در ماه مارس میدانهای نفتی اردشیر، سیروس و نوروز را هدف قرار دادند. همچنین این هواپیماها کشتی هایی را که به سمت سیری در حرکت بودند ،مورد حمله قرار می دادند. با این وجود عراق نتوانست به پیروزی خاصی دست یابد و صادرات نفت ایران همچنان حفظ شد.
۹ ۱) تلاش ایران برای دستیابی به استراتژی های نو در جنگ نفتکشها:
در جنگ نفتکشها، این ایران بود که نقش محوری داشت و تغییراتی را در روند آن ایجاد می کرد. حملات نیروهای عراقی به کشتیهای عبوری در آبهای ایران، این کشور را بر آن داشت تا ازحملات ایذایی به کشتی های در حال حرکت به سوی کشورهای همسایه عراق نظیر کویت و عربستان فراتر رود و آنها را هدف قرار دهد.
طی این حملات، ایران با مشکلاتی جدی مواجه شد. ایران قادر به اعزام تمامی نیروهای هوایی خود نبود. نیروی هوایی ایران تنها در حدود ۶۳ تا ۹۰ جنگندۀ عملیاتی داشت که شامل ۲۰ تا ۳۵ فرونداف۴، ۳۰ تا ۴۵ فرونداف۵ و ۷ تا ۱۲ فرونداف۱۴ بود. بیشتر این جنگنده ها قادر به انجام تعداد پروازهای محدودی بودند و اکثر آنها فاقد سیستمهای ارتباطی و الکترونیکی قابل استفاده بودند. درحالی که با رسیدن لوازم یدکی از منابع ناشناس، هواپیماهای اف۴ایران ارتقاء یافتند و به آمادگی بالاتری رسیدند اما هیچ کدام از اف۱۴های این کشور قادر به استفاده از موشکهای فونیکس خود نبودند و تنها تعداد اندکی از آنها مجهز به رادارهای قابل استفاده بودند. گرچه گزارشها حاکی از این بود که ایران ۵۰ فروند از هواپیماهای میگ ۱۹ و میگ۲۱ چینی و کره ای سفارش داده و تحویل گرفته، اما هیچ یک از آنها در این نبردها مشاهده نشد.
علاوه براین، ایران در استفاده منظم از بیشتر ناوگان دریایی خود، با مشکلات جدی روبرو بود. این کشور طی تحولات صورت گرفته در زمان انقلاب و پاکسازی های انجام شده، بسیاری از نیروهای متخصص و زبده در نگهداری، تعمیر و پشتیبانی ناوگان دریایی خود را از دست داده بود. در همین شرایط، به تعدادی از ناوگان دریایی ایران از قبیل ۲ ناو جنگی، ۲ ناوچه مدل سام و ۱ رزم ناو آمریکایی خسارات عمده ای وارد شده بود. منهدم شدن ۲ ناوچۀ مین یاب، ۲ فروند قایق گشت زنی مدل کمان و تخریب کلی دو فروند دیگر از این قایقها، از دیگرخساراتی بود که در این شرایط به نیروی دریایی ارتش ایران وارد شد.
ایران نه تنها قادر به خرید کشتیهای جنگی جدید برای جایگزینی ناوگان خود نبود،بلکه در نگهداری و حفظ سیستم رادار و تجهیزات کشتی های باقیمانده نیز مشکلات فراوانی داشت و با کمبود جدی موشکهای ضد هوایی و ضد دریایی مواجه بود. بسیاری از رادارها و سیستم های الکترونیکی ایران دیگرعملیاتی نبودند؛ تجهیزاتی چون: رادارهای شکارچی دریایی SPG ۳۴، سیستمهای کنترل آتش مارک ۳۱، ۵۱ و ۶۱، رادارهای تاکتیکی و کنترل آتش WM ۲۸ ، رادارهای جستجوگر AWS ۱ و SPS ۶ که بر روی ناوهای جنگی این کشور نصب بودند. ایران از نظر ذخیرۀ مهمات کلیدی چون ضد هوایی RIM ۶۶ و ضد شناورهای RGM ۸۴ نیز با کمبود مواجه بود. بعلاوه بیشتر موشکهای آنها پیش از سقوط شاه تحویل این کشور شده بود و از زمان مفید استفادۀ آنها گذشته بود و دیگر به قطعات و خدمات کشورهای غربی نیز دسترسی نداشتند.
با ا ین حال ایران قادر بود بسیاری ازشناورهای جنگندۀ مدل سام را که ساخت انگلیس بود بکار گیرد. بعلاوه ایران در حدود ۷ فروند بالگرد AB ۲۱۲ به همراه ده ها موشک MK۲ و AS ۱۲ را حفظ و بازیابی کرده بود که در حملات ناگهانی بر ضد مخازن سوخت، نفتکشها، میدانهای نفتی و ناوهای آمریکایی میتوانست مورد استفاده قرار گیرد. نیروی دریایی ایران همچنین دو فروند هواپیمای مستقل PF ۳ با موتور جت داشت که برای گشت زنی و پشتیبانی مورد استفاده قرار می گرفت. این هواپیماها فاقد سیستم رادار و حس گرهای قابل استفاده بودند، اما برای عملیات شناسایی موقعیت میتوانست مورد استفاده قرار گیرد. ۷ فروند بالگرد SH ۳D ASW،دو فروند بالگرد مین گذارRH ۵۳D،هواپیماهای هرکولس سی۱۳۰ و ۴ فروند فوکر ۴۰۰ برای گشت زنی و عملیات مین گذاری، از دیگر تجهیزات قابل توجه ایران به شمار میرفت.
ایران با استفاده از باقیماندۀ نیروی دریایی خود اقدام به حمله به ناوهای باربری، نفتکشهای خلیج و انجام عملیاتهای شبانه میکرد. در بیشتر موارد، موشکهای ایران، موشکهای ساخت ایتالیا موسوم به سی کیلربودند. این موشک ها برای اولین بار در سال ۱۹۸۴ در جنگ مورد استفاده قرار گرفت و پیش از سقوط شاه به ایران فروخته شده بود. موشکی نسبتا سبک به طول یک متر و قطر ۲۶ سانتی متر به وزن تقریبی ۳۰۰ کیلو، با کلاهک جنگی ۷۰ کیلویی ضد زره – ثاقب – با قدرت انفجاری بسیار بالا. موشک هوا به سطح با برد حداقل ۶ و حداکثر ۲۵ کیلومتر که در محیطهای پر ترافیک، قابلیت هدایت رادیویی نیز دارد.
در طول مدت حملات ایران وعراق به کشتیهای باربری، تعداد کمی غرق شده و یا به شدت آسیب دیدند. اما از ابتدای ماه ژانویه تا اوایل فوریه، به ۱۶ کشتی آسیب وارد شد که تعداد کشتیهای آسیب دیده از ابتدای جنگ را به ۲۸۴ فروند افزایش داد.
در اوایل ماه مارس و طی یک عملیات، موشک سی کیلر ثابت کرد که می تواند خسارات فاجعه آمیزی برجای بگذارد. این موشک با هدف قرار دادن نفتکش ۱۰۰۰ تنی صدرای عراق، آن را به جهنمی مبدّل ساخت و دست کم ۷ نفر از خدمۀ کشتی کشته شدند.
در نتیجه، نیروهای دریایی روسیه و کشورهای غربی وارد عمل شدند. روسیه با ارسال ناو مجهز به موشک کریواک، کشتیهای حامل سلاح خود را که از تنگۀ هرمز به سمت عراق در حرکت بودند، اسکورت می کرد. این دومین ناو جنگی روسیه بود که از سال ۱۹۸۲ وارد خلیج شده بود ناو اول زمانی اعزام شد که ایران درسپتامبر۱۹۸۶دو کشتی روسیه را توقیف کرد و پیغام روشنی به ایران،عراق و کشورهای حاشیه خلیج بود که روسیه از کشتیهای خود محافظت خواهد کرد.
آمریکا هم نیروهای خود در اقیانوس هند را افزایش داد و ناو ۸۵۰۰۰ تنی سیتی هاوک و یازده کشتی اسکورت را راهی منطقه کرد. آمریکا ناو هواپیما بر خود را در شرق بندر مسیره در سواحل عمان مستقر کرد. بریتانیا و فرانسه هم تحرکات دریایی خود را افزایش دادند و اسکادران بریتانیا مستقر در اقیانوس هند، از آن پس حضور فعالتری در خلیج داشت.
۹ ۲) استقرار سامانۀ موشکی کرم ابریشم ایران:
تحرکات نیروها و ناوهای آمریکایی در خلیج تنها پاسخ به استفادۀ ایران از موشکهای سی کیلر نبود، بلکه آمریکا مطلع شده بود که ایران پایگاه زمینی بزرگی در نزدیکی تنگۀ هرمز بنا کرده و موشکهای ضدناو و ضد کشتی خود را در آن مستقر ساخته است و دست کم یک فروند آن را اواخر ماه فوریه در نزدیکی جزیرۀ قشم آزمایش کرده است.
این سیستم جدید ا
ز خانوادۀ سامانۀ موشکهای چین بود؛ مدل چینی موشکهای CSS N ۲ روسیه که چین در تابستان ۱۹۸۶ به ایران تحویل داد. این سامانۀ موشکی موسوم به کرم ابریشم بود و در دو حالت ثابت و متحرک استقرار می یافت. اما ایران آن را با تلفیقی از ثابت و متحرک مستقر کرد و تجهیزات متحرک و ثابت آنرا توأمان بکار گرفت. در این شکل از استقرار، بخش پرتابگر سامانه، حالت متحرک داشت تا قابل تشخیص دقیق و ردیابی رادارها و موقعیت یابها نباشد. این وضعیت باعث میشد تا موشکها و سامانه های پرتاب آن در موقعیتهای مختلفی نگه داشته شوند و ضریب ایمنی آنها بالاتر رود و در صورت نیاز به داخل پایگاه منتقل شوند. هر سامانۀ پرتاب از ۲ موشک انداز و ۴ موشک تشکیل می شد.
موشکهای کرم ابریشم ساخت چین ساختار پیچیده ای نداشت و به مدت ۲۰ سال بر روی کشتیهای چینی قرار داشت. طول این موشک ۵/۶ متر و قطر آن ۷۵ سانتی متر بود و وزنی بین ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ کیلوگرم داشت. کلاهک جنگی آن نیز ۵۰۰ کیلوگرم وزن داشت که ۷ برابر وزن کلاهک جنگی موشک سی کیلر بود. برد متوسط آن ۹۵ کیلومتر بوده و قابلیت هدایت از راه دور را نیز داشت. درحالی که سلاح های ضد کشتی بندرت قدرت تهاجمی قابل توجهی به ایران میبخشید، اما ترکیب موشکهای سی کیلر و کرم ابریشم قدرت و قابلیت
ویژه ای به ایران بخشید تا به کشتیهای باری و نفتکشهای خلیج حمله کرده و بیش از آنکه به آنها خسارت وارد نمایند، آنها را به اعماق خلیج می فرستادند.
افزایش تهدیدات موشکی کشتیهای شناور در خلیج از سوی ایران، بسیار بیشتر از تهدیداتی بود که نیروی دریایی و هوایی این کشور ایجاد می کردند. آنها مسلح شده بودند تا به کشتیهای کشورهای ثالث که از آبهای بین المللی عبور میکردند، حمله کنند. این بدان معنا بود که ایران تصمیم داشت کشتی های بین المللی را که به سمت کشورهای جنوب خلیج در حرکت بودند، تهدید کرده و یا مورد حمله قرار دهد. در این میان تهدیدات بوجود آمده برای کویت بسیار مهم و حساس بود. کویت تقریبا منابع نفتی برابر با مجموع منابع ایران و عراق دارد. ذخیرۀ نفتی بیش از ۱۰۰میلیارد بشکه یا ۱۳ درصد از منابع نفت جهان که آمریکا از این میزان ،تنها ۹/۳ درصد را در اختیار دارد و بیش از ۱۰۰میلیارد دلار در صنعت نفت کویت سرمایه گذاری کرده است.
@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/af0a4cf54556c7b65.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:40 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت دوم

۳) تصمیم کویت برای تغییر پرچم نفتکشهای این کشور:
در ۱۳ ژانویه ۱۹۸۷ کویت از سفارت آمریکا درخواست کرد که در برابر تغییر پرچم نفتکشهای این کشور به پرچم آمریکا، ناوگان دریایی آمریکا ازاین کشتی ها حفاظت کنند. کویتیها اعلام کردند پیشنهاد مشابهی را به روسیه هم داده اند. کویتیها بسیار نگران بوند و در برابر تهدیدات زمینی و هوایی و حملات ایران به نفتکشهای با پرچم کویت، بدنبال نیروی خارجی برای حفاظت از نفتکش هایشان بودند.
اگرچه جنگ نفتکشها بسیار مهم و جدی بود، اما تنها بخش بسیار کوچکی از ۱۶۸ تا ۱۹۶ نفتکشی را که در هر ماه از خلیج عبور می کردند، تحت تأثیر خود قرار می داد. حرکت نفتکشها به کویت حداقل به ۱ فروند در هر روز و حداکثر به ۸۰ فروند در ماه می رسید. در ابتدای سال ۱۹۸۷ تنها ۷ کشتی از ۲۸۴ کشتی با پرچم کویت مورد حمله قرار گرفتند. در ۳۴ حمله ای که ایران از کریسمس۱۹۸۵ تا سپتامبر ۱۹۸۶ داشت، هیچ کشتی با پرچم کویت هدف قرار نگرفت.
کویت بدلیل اجازه دادن به عراق برای استفاده از بندر الشعیب در انتقال تجهیزات نظامی روسیه به این کشور، تحت فشارهای سیاسی ایران قرار داشت که روز به روز بر آن افزوده
می شد. کویت با اجازه دادن به هواپیماهای عراق برای استفاده از مرزهای هوایی این کشور در حمله به ایران و سواحل جنوبی خلیج ، خطر حملۀ ایران را به کشتیهای خود و سایر کشتی هایی که به سمت کویت در حرکت بودند ،بسیار افزایش می داد. همچنین اینگونه به نظر می رسید که کویت به نیروی دریایی عراق اجازه داده تا از آبراه السبیه بین کویت و جزیرۀ بوبیان برای انتقال کشتی های کوچک خود استفاده کند و بعلاوه بالگردهای عراقی هم از مرزهای هوایی کویت بهره می بردند.
چهار عامل باعث می شد تا دولت ریگان از پیشنهاد تغییر پرچم حمایت کند.اولین عامل این بود که ایالات متحده متوجه این مسئله شده بود که روسیه نیز با پیشنهاد مشابهی موافقت کرده است واکنون کویت پیشنهاد کرده بود که ایالات متحده و روسیه بطور مشترک از ۱۱ نفتکش کویت حفاظت کنند. ( ۵ نفتکش تحت مراقبت روسیه و ۶ فروند تحت حفاظت نیروهای آمریکایی )
عامل دوم نیاز آمریکا به تقویت حضور و نفوذ خود در منطقه بود که پس از سقوط شاه و بروز مشکل در فروش سلاح به کشورهای حاشیه خلیج و خروج نیروهایش از لبنان، با تزلزل روبرو شده بود.
عامل سوم استقرار موشکهای کرم ابریشم ایران و تشکیل شاخه ای جدید در سپاه پاسداران این کشور برای عملیات دریایی بود. و در نهایت دولت ریگان به این نتیجه رسیده بود که ایران پیش از این به کشتیهای تحت پرچم قدرتهای بزرگ ،حمله نکرده است و اکنون نیز حمله آنها به کشتیهای حامل پرچم آمریکا بعید خواهد بود و همچنین ایران توان دریایی و هوایی کافی برای نبرد با نیروی دریایی آمریکا را نخواهد داشت.
در راه عملی کردن این تصمیم، دولت ریگان خطایی مرتکب شد که درس مهمی برای تمام برنامه ریزان و طراحان نظامی بود. در این تصمیم گیری تمام منافع آمریکا در نظر گرفته شده بود و قصد ونیّات دشمن نیز در سطوح سیاسی بررسی شده بود، اما قابلیتها و تواناییهای دشمن و تحلیل کاملی از آنها در سطح تخصصی تر صورت نگرفته بود.
دولت ریگان برای تصمیم گیری در مورد تغییر پرچم، پروسۀ داخلی برای بررسی جوانب مختلف موضوع را طی نکرد. در واقع، فرمانده ستاد مشترک نیروهای مسلح، فرمانده نیروی دریایی و اکثر دولتمردان ریگان در امور خلیج ، هیچگاه در مورد جزئیات طرح گفتگو و مشورتی انجام ندادند.
وزارت دفاع آمریکا طرح عملیات احتمالی برای حمله به موشکهای کرم ابریشم را آماده کرده بود، اما طرحی برای استقرار نیروهایی که توان مقابله با تهدیدات احتمالی علیه آمریکا را داشته باشند ،تدارک ندیده بود و پیش بینی نکرده بود که استقرار نیروهای عملیاتی از خلیج عمان تا بنادر کویت، قطعاً میتواند تهدیداتی جدی به همراه داشته باشد.
دولت ریگان بدلیل اینکه خطرات احتمالی موجود را دست کم گرفته بود، همچنین به واکنش احتمالی کنگرۀ آمریکا در صورتی که طرح تغییر پرچم منجر به درگیری شود، توجه نکرده بود و تهدیدات بی شماری که ایران می توانست برای کشورهای جنوب خلیج ایجاد کند، از چشم آنها دور ماند.
روز ۷ مارس، آمریکا به کویت اعلام کرد که نیروهای این کشور از هر ۱۱نفتکش کویتی حفاظت خواهند کرد و در ۱۰ مارس کویت بطور موقتی و آزمایشی، این پیشنهاد را پذیرفت. کویت و آمریکا ۲ آوریل ۱۹۸۷ قرارداد تغییر پرچم نفتکشها را رسما امضا کردند. پس از آن کویت همواره تأکید کرد که این کشور نفت کشهای روسی را اجاره کرده است. این عمل در واقع به کلّ فعالیتهای نفتکشها و اسکورت آنها ،وجهه ای بین المللی می داد و موجب خنثی سازی مشکلات منطقه ای و داخلی ناشی از حمایتهای آمریکا می شد.
کویت نیز همانند آمریکا،خطرات احتمالی تغییر پرچم نفتکشها را دست کم گرفته بود. کویت احساس می کرد که ایران هرگزبا ائتلاف دفاعی روسیه و آمریکا وارد درگیری نخواهد شد و از این پس، حمایتهای ضمنی آمریکا و روسیه را برای دفاع از آنها در برابر حملات ایران ، به همراه خواهد داشت. به نظر نمی رسید که کویتی ها به این نکته توجه کرده باشند که در این شرایط ایران برای از سرگیری روابط با روسیه تلاش خواهد کرد و یا با آمریکا (همانگونه که در بحران گروگانها و مداخلۀ این کشور در لبنان روبرو شد ) این بار نیز به مقابله بپردازد.
در ماههای فوریه و مارس، ایران به حملات خود و پیشروی در بصره ادامه داد. رهبران ایران به مشورت های خود دربارۀ حملۀ نهایی ادامه دادند، اما نیروهای ایرانی عملاً جز حملات محدودی در شمال و راه اندازی جنگی فرسایشی در جنوب، کاری انجام ندادند. در مقابل، عراق موقعیت دفاعی ثابتی برروی زمین داشت و نیروهای هوایی خود را برای هدف قرار دادن نیروهای زمینی ایران، اهداف نفتی و شهرهای این کشور متمرکز کرده بود. عراق تا اواسط ماه فوریه، به حملات هوایی خود به ۱۳ شهر بزرگ غرب ایران ادامه داد. همچنین هواپیماهای عراقی به حملات خود به تهران نیز ادامه دادند که پس از حملات آنها در ۱۹۸۵ که ۳۰ بار تهران را بمباران کرده بودند، بی سابقه به نظر می رسید.
در برابر این حملات، ایران پاسخ چندانی نمی توانست بدهد. در واقع، یکی از افسران برکنار شدۀ نیروی هوایی ایران ادعا کرده بود که تنها یک سوم از ۶۵ فروند اف۴ و ۱۰۰ فروند بالگرد این کشور،همچنان عملیاتی می باشند.
تنها کاری که ایران میت وانست انجام دهد، پرتاب چند موشک اسکاد به سمت بغداد و درخواست از مردم برای خالی کردن این شهر بود. این مطلب از میزان تلفات هر دو طرف نیز کاملا مشخص بود. ایران اعلام کرد که حملات هوایی عراق به این کشور ۳۰۰۰ کشته و ۹۰۰۰ مجروح برجای گذاشته و از ۹ ژانویه، ۳۵ شهر این کشور مورد حمله قرار گرفته است. عراق نیز گزارش داد که از ۹ ژانویه ۱۱ حمله موشکی به بغداد صورت گرفته و تعدادی دیگر از شهرهای عراق نیز بمباران شده که در این حملات تنها ۳۰۰ نفر کشته و در حدود ۱۰۰۰ نفر زخمی شده اند.
توانایی پدافند هوایی ایران نسبتاً محدود بود. حرکت کشتیهای آمریکایی و اسرائیلی به سوی ایران و انتقال تجهیزات موشکهای هاوک، توانایی عراق در حمله به خارک، سیری، لارک، پلها و شاهراههای ارتباطی مواضع ایران در فاو و بصره را کاهش می داد. ایران نیز با استفاده از موشکهای SA ۲ که ازچین خریداری کرده بود وهمچنین موشکهای سطح به هوای لیزری که بطور غیرقانونی از سوئد وارد کرده بود، تلفات سنگینی به نیروهای عراقی وارد ساخت.
بسیاری از پایگاههای راداری و موشک انداز سام ایران دیگر قادر به انجام عملیات نبودند و عملاًاز کار افتاده بودند. حملات هوایی به شهرها در ۱۸ فوریه ۱۹۸۷ موقتاً خاتمه یافت
( اگرچه هر دو طرف روز ۲۲ فوریه مدعی شدندکه طرف مقابل آتش بس را نقض کرده است) و این آتش بس تا ماه آوریل ادامه یافت. دلایل این آتش بس هنوز کاملاً مشخص نیست. عراق مدعی شده بود که مسعود رجوی از صدام حسین خواست تا حمله به شهرها متوقف شود. زیرا وی بر این عقیده بود که در این حملات تنها مردم عادی که در بین آنها مخالفان انقلاب هم هستند، آسیب می بینند نه رهبران و دولت ایران. با این وجود به نظر می رسد علت اصلی هم تصمیم دولت آیت ا... خمینی برای توقف حملات توپخانه ای به بصره و هم افزایش تلفات نیروی هوایی عراق بود.
عراق پس از ۱۸ فوریه نه تنها حمله به شهرهای ایران را متوقف کرد، بلکه پشتیبانی هوایی از نیروی زمینی خود را نیز کاهش داد. تلفاتی که تا آن زمان عراقی ها به آن اعتراف کردند، از بین رفتن حداقل ۵ درصد از نیروهایشان بود؛ و بر اساس منابع ایرانی این رقم در حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد اعلام شده بود.
نکتۀ حائز اهمیت این بود که بیشتر این تلفات از بین کادر خلبانان زبده و سطح بالای عراق بود که هزینۀ سنگینی برای آنها به شمار میرفت. در حالی که روسیه موافقت کرد تا هواپیماهای از دست رفته را جایگزین کند، ا ما از دست دادن خلبانان با تجربۀ عراقی ، شرایطی بحرانی را برای نیروی هوایی این کشور رقم زده بود. حتی اگر تعداد اندک خلبانان خارجی استخدام شده را هم در نظر بگیریم، عراق تنها برای ۱۵ تا ۲۵ درصد از هواپیماهای خود خلبان باتجربه و کارآزموده در اختیار داشت و از همین تعداد هم، تنها اندکی از آنها در سطح استانداردهای بین المللی بودند.
عراق قادر به پرداخت هزینه های غیر قابل بازگشت این جنگ نظیر خلبانان زبدۀ و هواپیماهای ۱۵ تا ۲۵ میلیون دلاری خود نبود.ارزش خساراتی که عراق در هر حمله به اهداف ایرانی وارد می ساخت ،بسیار کمتر از هزینۀ هواپیماها و آسیبهای احتمالی بوده و تأثیر تاکتیکی استراتژیکی این حملات بر نیروهای ایرانی، بسیار ناچیز بود.

@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/4cd3b33df3f9240f5.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:42 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت سوم

۹ ۴) نبرد برای گسترش نفوذ در خلیج :
ایران راههای دیگری را برای حمله به عراق پیدا می کند. ایران با افزایش فشارهایش به کویت برای توقف حمایت از عراق و حمله به تأسیسات نفتی ایران از سوی عراق، مسیر جدیدی را در پیش گرفت. شیعیان کویت هم با آغاز دور جدیدی از اعتراضات خود، فشار بیشتری به دولت این کشور وارد می کردند. این فشارها به حدی رسید که دولت کویت با شهروندان شیعۀ خود دچار مشکل شده بود و دیگر نمی توانست تمامی مشکلات بوجود آمده را به عوامل خارجی نسبت دهد. دولت کویت اذعان کرد که ۲۵ کویتی شیعه را به بهانۀ تروریسم بازداشت کرده است. دولت این کشور نیز ۱ وزیر شیعۀ کابینه و ۲۵ کارمند شیعۀ در مشاغل مهم صنعت نفت را از کار برکنار کرد.
تهدید به خرابکاری در کویت زمانی اوج گرفت که در ۲۲ می، یکی از مخازن پروپان در پالایشگاه الاحمدی شهر فحاحیل طعمۀ حریق شد و به مدت ۳ روز در آتش سوخت. این عملیات، دومین عملیات خرابکارانه طی یکسال گذشته با هدف انهدام پالایشگاه الاحمدی بود. این عملیات بگونه ای طراحی شده بود که ۴۵۰ هزار بشکه پروپان و بوتان منفجر شود و تمامی تأسیسات پالایشگاه و حتی بخش هایی از شهر را نیز در بر بگیرد.
مهمتر از آن، ایران استقرار ۲ تا ۴ سکوی پرتاب موشکهای کرم ابریشم را در نزدیکی تنگۀ هرمز به پایان رساند. تا اواسط آوریل ۱۹۸۷، ایران دست کم ۱۲ سکوی پرتاب موشک به همراه ۲۰ موشک آمادۀ شلیک و ۲۸ موشک ذخیره را در منطقه مستقر کرده بود. تنها مشکل ایران در استقرار این سامانه ها ،کمبود قطعات اصلی و حساس بود که این عملیات را با تأخیر مواجه می ساخت.
یکی از این سکوهای پرتاب از جزیرۀ قشم در تنگۀ هرمز، به پایگاه نیروی دریایی ایران در بندر عباس منتقل شد تا پدافند هوایی را در این قسمت شکل دهد. در حالی که برد این موشکها با دقت مناسب و بار معمولی در حدود ۶۴ کیلومتر بود، با دقت کمتر و بار انفجاری سبکتر برد آنها به ۷۵ کیلومتر افزایش می یافت.
ایران ساخت یک پایگاه توپخانه ای دیگر را در قسمت جنوبی شبه جزیرۀ فاو آغاز کرد. این پایگاه به ایران این امکان را می داد تا شهرها و بنادر کویت را هدف قرار دهد و قدرت ایران را برای فشار بیشتر به کویت افزایش می داد.
۹ ۵ درگیریهای زمینی جزئی در اواسط سال ۱۹۸۷:
علی رغم عقب نشینی و بازگشت ایرانی ها به مواضع شان پس از عملیات کربلا، ایران عملیات دیگری را با نام کربلای ۱۰ در اواسط آوریل در شمال عراق آغاز کرد. پیش از آغاز این عملیات، ایران از تهاجمات متعدد کردهای بارزانی حامی ایران حمایت کرده بود. ایران مدعی شد که در ۱۸ آوریل، گردان های ایرانی به همراه کردهای عراقی، ۱۵۰۰ نظامی عراقی را کشته، ۲۰ روستا را تحت کنترل خود قرار داده و ۱۰ بلندی کلیدی منطقۀ سلیمانیه را تصرف کرده است.
عملیات کربلای ۱۰ هجومی ۳ جانبه و به شکل یک چنگال بود. این عملیات در مناطق کوهستانی جنوب غربی بانه و شمال شرقی سلیمانیه عراق پایه ریزی شد و به نظر می رسید که هدف اولیه آن اشغال ارتفاعات و جاده های بین مائوت و چاوارتا باشد. در حالیکه مائوت چیزی جز روستایی کوچک نبود، اما یکی از پایگاههای دفاعی اصلی عراق در مناطق مرزی بود که دور تا دور آن مین گذاری شده بود و انبارهای مهمات فراوانی در آن وجود داشت. چاوارتا مرکز اصلی و راه اصلی به سوی سلیمانیه بود و جمعیت قابل توجهی هم داشت.
عملیات شب جمعه، ۲۳ آوریل ۱۹۸۷ آغاز شد و نیروهای عراقی آمادگی و هوشیاری لازم را نداشتند. اواخر آوریل ایران مدعی شد که کنترل ۱۱ شهر و روستا و ۳۱۰ کیلومتر مربع را دست گرفته و ۴۰۰۰ نفر را کشته و ۳۵۰ نفر را نیز اسیر کرده است که یک فرمانده عراقی نیز در بین آنها می باشد. عراق نیز مدعی شد که حملۀ ۲ گردان از نیروهای ایرانی را دفع کرده است و ۱۵۰۰ نفر تلفات به آنها تحمیل کرده و ۶۶ دستگاه خودرو و نفربر را نیز منهدم کرده است.
ایران به منطقه ای حمله می کرد که ماهها پیروزی هم در آن منطقه، یک برتری استراتژیک را نصیب ایران نمی کرد. در حقیقت عوارض طبیعی منطقه بگونه ای بود که براحتی می توانستند در آن پیشروی کنند و کسی نیز مانع آنها نمی شد. دولت ایران نیز به سادگی عملیات خود در شمال عراق را ادامه می داد تا پیروزی هایی پیاپی را به مردم ایران نشان دهند و حتی باعث می شد که رفسنجانی با ادامۀ عملیات، فداکاری همه جانبه خود را نسبت به جنگ ثابت کند و فشارها و اهرمهای سیاسی بر آقای منتظری را حفظ نماید.
ایران فشار حملات خود راد منطقه ای متمرکز کرده بود که می توانست از عداوت کردهای عراقی با دولت این کشور، بیشترین بهره را ببرد و عراق را مجبور سازد تا نیروهایش را به این منطقه معطوف سازد و با کمترین تلفات نسبت به نیروهای عراقی، پیروزیهای اندکی را بدست آورد و تدریجاً نیروی دفاعی عراق را از پای درآورد. البته با احتمال قطع به یقین،آنان به اهداف خود از این حملات دست نیافتند.
@سوسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@ وسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@س سنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@سو نگرد@@سوسنگرد@
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/4cd350f763899b7c4.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:43 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت سوم

۹ ۴) نبرد برای گسترش نفوذ در خلیج :
ایران راههای دیگری را برای حمله به عراق پیدا می کند. ایران با افزایش فشارهایش به کویت برای توقف حمایت از عراق و حمله به تأسیسات نفتی ایران از سوی عراق، مسیر جدیدی را در پیش گرفت. شیعیان کویت هم با آغاز دور جدیدی از اعتراضات خود، فشار بیشتری به دولت این کشور وارد می کردند. این فشارها به حدی رسید که دولت کویت با شهروندان شیعۀ خود دچار مشکل شده بود و دیگر نمی توانست تمامی مشکلات بوجود آمده را به عوامل خارجی نسبت دهد. دولت کویت اذعان کرد که ۲۵ کویتی شیعه را به بهانۀ تروریسم بازداشت کرده است. دولت این کشور نیز ۱ وزیر شیعۀ کابینه و ۲۵ کارمند شیعۀ در مشاغل مهم صنعت نفت را از کار برکنار کرد.
تهدید به خرابکاری در کویت زمانی اوج گرفت که در ۲۲ می، یکی از مخازن پروپان در پالایشگاه الاحمدی شهر فحاحیل طعمۀ حریق شد و به مدت ۳ روز در آتش سوخت. این عملیات، دومین عملیات خرابکارانه طی یکسال گذشته با هدف انهدام پالایشگاه الاحمدی بود. این عملیات بگونه ای طراحی شده بود که ۴۵۰ هزار بشکه پروپان و بوتان منفجر شود و تمامی تأسیسات پالایشگاه و حتی بخش هایی از شهر را نیز در بر بگیرد.
مهمتر از آن، ایران استقرار ۲ تا ۴ سکوی پرتاب موشکهای کرم ابریشم را در نزدیکی تنگۀ هرمز به پایان رساند. تا اواسط آوریل ۱۹۸۷، ایران دست کم ۱۲ سکوی پرتاب موشک به همراه ۲۰ موشک آمادۀ شلیک و ۲۸ موشک ذخیره را در منطقه مستقر کرده بود. تنها مشکل ایران در استقرار این سامانه ها ،کمبود قطعات اصلی و حساس بود که این عملیات را با تأخیر مواجه می ساخت.
یکی از این سکوهای پرتاب از جزیرۀ قشم در تنگۀ هرمز، به پایگاه نیروی دریایی ایران در بندر عباس منتقل شد تا پدافند هوایی را در این قسمت شکل دهد. در حالی که برد این موشکها با دقت مناسب و بار معمولی در حدود ۶۴ کیلومتر بود، با دقت کمتر و بار انفجاری سبکتر برد آنها به ۷۵ کیلومتر افزایش می یافت.
ایران ساخت یک پایگاه توپخانه ای دیگر را در قسمت جنوبی شبه جزیرۀ فاو آغاز کرد. این پایگاه به ایران این امکان را می داد تا شهرها و بنادر کویت را هدف قرار دهد و قدرت ایران را برای فشار بیشتر به کویت افزایش می داد.
۹ ۵ درگیریهای زمینی جزئی در اواسط سال ۱۹۸۷:
علی رغم عقب نشینی و بازگشت ایرانی ها به مواضع شان پس از عملیات کربلا، ایران عملیات دیگری را با نام کربلای ۱۰ در اواسط آوریل در شمال عراق آغاز کرد. پیش از آغاز این عملیات، ایران از تهاجمات متعدد کردهای بارزانی حامی ایران حمایت کرده بود. ایران مدعی شد که در ۱۸ آوریل، گردان های ایرانی به همراه کردهای عراقی، ۱۵۰۰ نظامی عراقی را کشته، ۲۰ روستا را تحت کنترل خود قرار داده و ۱۰ بلندی کلیدی منطقۀ سلیمانیه را تصرف کرده است.
عملیات کربلای ۱۰ هجومی ۳ جانبه و به شکل یک چنگال بود. این عملیات در مناطق کوهستانی جنوب غربی بانه و شمال شرقی سلیمانیه عراق پایه ریزی شد و به نظر می رسید که هدف اولیه آن اشغال ارتفاعات و جاده های بین مائوت و چاوارتا باشد. در حالیکه مائوت چیزی جز روستایی کوچک نبود، اما یکی از پایگاههای دفاعی اصلی عراق در مناطق مرزی بود که دور تا دور آن مین گذاری شده بود و انبارهای مهمات فراوانی در آن وجود داشت. چاوارتا مرکز اصلی و راه اصلی به سوی سلیمانیه بود و جمعیت قابل توجهی هم داشت.
عملیات شب جمعه، ۲۳ آوریل ۱۹۸۷ آغاز شد و نیروهای عراقی آمادگی و هوشیاری لازم را نداشتند. اواخر آوریل ایران مدعی شد که کنترل ۱۱ شهر و روستا و ۳۱۰ کیلومتر مربع را دست گرفته و ۴۰۰۰ نفر را کشته و ۳۵۰ نفر را نیز اسیر کرده است که یک فرمانده عراقی نیز در بین آنها می باشد. عراق نیز مدعی شد که حملۀ ۲ گردان از نیروهای ایرانی را دفع کرده است و ۱۵۰۰ نفر تلفات به آنها تحمیل کرده و ۶۶ دستگاه خودرو و نفربر را نیز منهدم کرده است.
ایران به منطقه ای حمله می کرد که ماهها پیروزی هم در آن منطقه، یک برتری استراتژیک را نصیب ایران نمی کرد. در حقیقت عوارض طبیعی منطقه بگونه ای بود که براحتی می توانستند در آن پیشروی کنند و کسی نیز مانع آنها نمی شد. دولت ایران نیز به سادگی عملیات خود در شمال عراق را ادامه می داد تا پیروزی هایی پیاپی را به مردم ایران نشان دهند و حتی باعث می شد که رفسنجانی با ادامۀ عملیات، فداکاری همه جانبه خود را نسبت به جنگ ثابت کند و فشارها و اهرمهای سیاسی بر آقای منتظری را حفظ نماید.
ایران فشار حملات خود راد منطقه ای متمرکز کرده بود که می توانست از عداوت کردهای عراقی با دولت این کشور، بیشترین بهره را ببرد و عراق را مجبور سازد تا نیروهایش را به این منطقه معطوف سازد و با کمترین تلفات نسبت به نیروهای عراقی، پیروزیهای اندکی را بدست آورد و تدریجاً نیروی دفاعی عراق را از پای درآورد. البته با احتمال قطع به یقین،آنان به اهداف خود از این حملات دست نیافتند.
@سوسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@ وسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@س سنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@سو نگرد@@سوسنگرد@
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/4cd350f763899b7c4.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:45 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت چهارم

۹ ۶) حمله به کشتیهای آمریکا و روسیه:
در بهار ۱۹۸۷، بیشترین تحولات و پیشرفتها در خلیج صورت گرفت. تلاش ایران برای مقابله با توانایی عراق در تسلط یافتن به جنگ نفتکشها، اقدامات کویت در تغییر پرچم نفتکش ها، مبحران خلیج و کشتیهای منطقه را به مسئله ای بین المللی مبدل ساخت. این مسئله با مقابله و رویارویی ایران و روسیه آغاز شد ،اما اندکی پس از آن، تحت الشعاع تقابل بسیار جدی ایران و آمریکا قرار گرفت.
در آوریل ۱۹۸۷، ایران به توافقات روسیه و کویت در مورد اسکورت ۳ نفتکش استیجاری این کشور ،واکنش های شدیدتری نشان داد. ۱۵ آوریل ،ایران هشدار داد که نفتکشهای روسیه که تحت اجارۀ کویت در آمده اند ،می توانند وضعیت بسیار خطرناکی برای منطقه بوجود آورند.
۴ روز بعد ۱۹ آوریل و در پی دیدار ولادمیر پتروفسکی، معاون وزیر امور خارجه روسیه با مقامات کویتی، ایران به روسیه هشدار داد که خلیج می تواند به افغانستان دوم برای این کشور تبدیل شود.آقای رفسنجانی نیز روز ۲۰ آوریل هشدار مشابهی به آمریکا داد.
روز بعد، ماموران اطلاعاتی آمریکا اعلام کردند که ایران موشکهای کرم ابریشم خود را در فاو مستقر کرده است.
اما در این موقعیت، تهدیدات ایران بیشتر از طرف نیروی دریایی سپاه پاسداران این کشور بود که به تازگی سازمان یافته بود نه از جانب موشکهای مستقر در فاو. آنگونه که پیش از این نیز احساس می شد، ایران در پی ریزی و هدایت جنگ نفتکشها با عراق با مشکلاتی جدی روبرو بود. بر خلاف عراق،این کشور مجبور بود به کشتی های کشورهای ثالث نیز حمله کند. چرا که هیچ کشتی عراقی ای در خلیج وجود نداشت. این شرایط خطر اقدامات تلافی جویانه از سوی ناوگان کشورهای غربی و کشورهای جنوبی خلیج را نیز افزایش می داد.
البته خطری که از جانب کشورهای جنوبی خلیج ، ایران را تهدید می کرد،آنچنان قابل توجه نبود. ایران با وجود تلفات سنگین وارد شده به ناوگان دریایی اش، توان مقابله با تهدیدات این کشورها را داشت. پدافند دریایی و ناوشکن انگلیسی آرتمیز و ناوشکنهای آمریکایی ببر و پلنگ که در اختیار ایران بود ،دیگر عملیاتی نبودند. اما با این وجود، ایران ۴ فروند ناوچۀ انگلیسی مجهز به موشکهای سام، زم، رستم و فرامرز در اختیار داشت. حداقل ۴ فروند از ۸ ناوچه جنگی این کشور نیز همچنان عملیاتی بود که با توپهای ۴۰ و ۷۶ میلی متری، تجهیز شده بودند.
ایران همچنین ترکیبی از قایقهای سبک را نیز در اختیار داشت. یک فروند کشتی مین گذار ۳۲۰ تنی به نام شاهرخ نیز داشت که در دریای خزر مستقر بود.
دو فروند نفتکش ۵ هزار تنی بندرعباس و بوشهر نیزدر سال ۱۹۸۴ اصلاح شده بودند تا توپهای ۴۰ میلی متری و دیگر تجهیزات پدافندی بر روی آن نصب گردد. نیروی دریایی همچنین تعدادی هواناو(هاورکرافت) عملیاتی و ۱۵۰ قایق شناسایی داشت که البته بسیاری از آنها بشدت آسیب دیده بودند. ایران همچنین تعمیرگاه کشتی چابهار و حوضچه های تعمیر کشتی "۴۰" و "دلفین" را با قدرت بالابری ۲۸ هزار تن ،در دسترس داشت.
همین نیروی دریایی به ظاهر منظم و قوی کافی بود تا عراق را از فکر حمله باز دارد؛ اما بندرت می توانست با ناوگان دریایی کشورهای غربی مقابله کند. ایران برای ایفای نقش اصلی در منطقه باید برای استفاده از نیروی دریایی اش، راه حل تازه ای می اندیشید.
اولین راه کار ایران در قبال این مسئله، استفاده از هواپیماهای پشتیبانی برای مین گذاری به عنوان نوعی مبارزۀ غیر مستقیم بود. نیروی دریایی ایران ذخیره ای از مین های آمریکایی و روسی و مین های ضد شناور KRAB و مین های دیگری ساخت کره شمالی، روسیه و چین را در اختیار داشت.
در این شرایط ایران ساخت مین های شناور غیر مغناطیسی با قابلیت کنترل از راه دور را آغاز کرده بود. اگرچه ایران تنها یک فروند مین گذار آن هم در دریای خزر داشت، اما تمام کشتیهای کوچک این کشور، توانایی کارگذاری مین را دارا بودند.
راه حل دوم ایران، تشکیل شاخه ای دیگر از نیروی دریایی سپاه به فرماندهی محسن رضایی بود. ایران از دو سال قبل تلاشهای بسیاری را برای تشکیل چنین نیرویی آغاز کرده بود. دراواخر ۱۹۸۶ ،نیروی دریایی سپاه با نیرویی درحدود ۲۰ هزار نفر شکل گرفت و از نیروی دریایی ارتش کلاسیک ایران، بزرگتر و قدرتمندتر بود.
نیروی دریایی سپاه به تجهیزات گوناگونی چون شناورهای کوچک، قایقهای تندروی ره گیری و تعداد بسیار زیادی از قایقهای توپدار مجهز شده بود. ره گیری بسیاری از این قایقها توسط رادار بسیار مشکل بود و می توانستند تجهیزاتی چون راکتهای پر سرعت، مسلسل و سلاحهای سبک را حمل کنند. قایقهای تندروی ره گیری به طول ۴۸ پا، ساخت سوئد بودند و در سال ۱۹۸۵ خریداری شده بودند و قادر بودند ۶ نفر به همراه ۱۰۰۰ پوند تسلیحات را حمل نمایند. این قایقها با سرعت ۴۶ گره دریایی گشت زنی می کردند و سرعت آنها تا ۶۹ گره قابل افزیش بود. براساس گزارشهای موجود، سپاه پاسداران حداقل ۴۰ تا ۵۰ فروند از این قایقها سفارش داده بود.
نیروی دریایی سپاه همچنین لنچج هایی مجهز به دکل و جرثقیل داشت که تشخیص آنها از لنچ های تجاری منطقه بسیار دشوار بود. این لنچ ها قادر بودند تا ۳۵۰ تن مین را حمل کنند. نیروی دریایی سپاه دست کم یک فروند ناو وتعدادی ناوچه و یک زیر دریایی ساخت کره شمالی نیز در اختیار داشت.
نیروی دریایی سپاه درجزایر و مناطق نفت خیز ایران و با تمرکز بیشتر بر مناطق الفریصیه، سیری، ابوموسی، تنب های کوچک وبزرگ و لارک مستقر بودند.
یگانهای سپاه بصورت علنی در قایقهای انفجاری، تمرین عملیات انتحاری می کردند. این قایق های حامل مواد منفجرۀ بسیار قوی برای اصابت به ناوها و کشتیهای دشمن طراحی شده بودند. آنها همچنین مدعی شده بودند قایقهای دیگری را بگونه ای ویژه آماده کرده اند تا در مواقع لزوم ،بنادر حساس وشاهراه های کشتیرانی را مسدود نمایند. علاوه بر این مشخص بود که این شاخه از سپاه، ذخایر بزرگی از تجهیزات غواصی و یک مرکز آموزش نبرد زیر آب در بندر عباس دارد.
نیروی دریایی سپاه قابلتهای موشکی و هوایی نیز داشت. آنها ۳۵ تا ۴۶ فروند هواپیمای جنگنده آموزشی پیلاتوس PC ۷ داشتند که از سوئیس خریداری کرده بودند ونیروهای کرۀ شمالی در آموزش آنها شرکت داشتند.
در آن زمان شایعه شده بود که چین چندین فروند هواپیمای اف۶ و اف۷ به ایران داده و ایران نیز بدنبال جنگنده هایی پیشرفته تر بود تا از کشورهای بلوک شوروی خریداری نماید. نیروی دریایی سپاه در آکادمی نیروی دریایی نوشهر، تأسیساتی داشت که نیروهای سپاه در آن آموزش عملیات انتحاری با هواپیماهای کوچک و سبک را پشت سر می گذاشتند. و در نهایت این نیروها، موشکهای نسل جدید کرم ابریشم را که ساخت ایران بود ،در اختیار داشتند.
پس از اعلام آمریکا مبنی بر اسکورت نفتکش ها و کشتی ها، سپاه پاسداران اقدام به ساخت پایگاههای بتون سخت برای ۳۰ تا ۳۵ موشک کرم ابریشم خود کرد. همچنین در ابتکاری اقدام به ساخت محافظ بتونی ویژه برای سایتهای راداری خود در جزیرۀ قشم کرد. آنها نیروهای خود در جزایر فارسی، ابوموسی وتنب های کوچک و بزرگ را تا حدود ۱۰۰۰ نفر افزایش داده و با استقرار بالگرد، موقعیت خود را در این جزایر استحکام بخشیدند. شاه این جزایر را در سال ۱۹۷۱ از شیخ نشین شارجه ،تصرف نموده بود. جزیرۀ ابوموسی در ۶۰ مایلی غرب تنگۀ هرمز و جزایر تنب در ۴۰ مایلی این تنگه می باشند. این نیروها از پایگاههای نفتی ساحلی ایران نیز استفادۀ نظامی می کردند و آنها را به پایگاه های دو منظوره تبدیل کرده بودند.
ترکیب این نیروها به ایران توانایی قابل توجهی می داد تا با استفاده ازمین ها و ناوچه های خود، استراتژی حملات جنگ و گریز را به اجرا در آورند و با استفاده از موشکهای کرم ابریشم و حملات انتحاری با قایقها و هواپیماهای خود، توانایی عکس العمل شدید را دارا بودند. وبا وجود تمام خسارات وارده، ایران در این زمان بزرگترین نیروی دریایی خلیج به شمار می رفت.

هواپیماهای عراقی به حملات خود به میدانهای نفتی ایران دادند. در ماه مارس میدانهای نفتی اردشیر، سیروس و نوروز را هدف قرار دادند. همچنین این هواپیماها کشتی هایی را که به سمت سیری در حرکت بودند ،مورد حمله قرار می دادند. با این وجود عراق نتوانست به پیروزی خاصی دست یابد و صادرات نفت ایران همچنان حفظ شد.

ایران به وضوح دریافته بود که با این تجهیزات و نیروهای کنونی، به سختی می تواند در نبرد مستقیم با نیروی دریایی آمریکا و روشوروی به پیروزی برسد. با این وجود، استقرار نیروهای ایرانی بگونه ای بود که به خوبی می توانستند با جنگهای چریکی و نامنظم با نیروهای متخاصم مقابله کنند و از عدم تمایل سیاسی آمریکا و دیگرنیروهای بیگانه منطقه برای قدم گذاشتن به درگیری مستقیم فرسایشی و تلفات احتمالی آن، استفاده نمایند. همچنین ایران قابلیت چشمگیری در مین گذاری و عملیات های انتحاری و غیرقابل پیش بینی داشت و نیروهای سپاه بگونه ای عمل می کردند که به سختی می شد تشخیص داد که آیا این نیروها تحت فرمان یگانهای خود هستند و یا بطور مستقیم از جانب دولت ایران، فرمان می گیرند.

روز ۲۷ آوریل، حسین علائی فرمانده نیروی دریایی سپاه اعلام کرد ایران کنترل کامل شمال خلیج را در دست دارد. ۲۸ آوریل محمد حسین ملک زادگان فرمانده نیروی دریایی ارتش، در گفتگو با رادیوی ایران هشدار داد که در صورت بروز هرگونه تهدید و اختلال در روند واردات و صادرات، ایران تنگۀ هرمز را خواهد بست.

در اوایل ماه می،فعالیت نیروهای دریایی ایران افزایش یافت. روز ۲ می ۱۹۸۶، نیروی دریایی سپاه یک نفتکش ۹۰۰۰ تنی هند را هدف قرار داد. روز ۴ می یگانهای دریایی سپاه نفتکش ۳۱ هزار تنی دیگری را مورد حمله قرار دادند. روز ۵ می نیز به نفتکش غول پیکر ۲۵۸ هزار تنی ژاپن در ۴۸ کیلومتری سواحل عربستان حمله شد.

یگانهای نیروی دریایی سپاه، بیشتر حملات خود را از پایگاههای نزدیک به جزیرۀ فارسی (الفاریسیه) انجام می دادند.

این نیروها همچنین از سکوهای نفتی نزدیک به جزایر سیری، ابوموسی و لارک نیز استفاده میکردند. الگوی عمدۀ آنها، شناسایی کشتیها و نفتکش ها و حملۀ شبانه به آنها بود. در بیشتر این حملات تنها قسمت خدمۀ کشتیها، هدف گلوله ها و موشکهای آنها قرار می گرفت.

این تغییر در تواناییهای ایران، آمریکا را بر آن داشت تا در قبال ایران، سیاست دو سویه ای را در پیش گیرد. راه اول استفاده از فشار سازمان ملل برای اعلام آتش بس عمومی بود که بر اساس قرارداد ۱۹۷۴ الجزایر، کشورهای درگیر در جنگ به مرزهای پیش از آغاز جنگ بازگردند. سیاست دوم مداخلۀ نظامی آمریکا در خلیج بود تا علاوه بر کاهش نفوذ روسیه در منطقه، ایران را وادار به پذیرش آتش بس نماید.

این اقدام آمریکا و اقدام کویت در توافق با شوروی، ایران را بر این داشت تا حملات سیاسی خود علیه کویت و تهدید نفتکش های این کشور را آغاز نماید. روز ۶ می، میر حسین موسوی نخست وزیر وقت ایران به کویت هشدار داد تا بیش از این ،در پی جلب حمایت ابر قدرتها نباشد. روز ۸ می ۱۹۸۷ ایران از این نیز فراتر رفته و یک کشتی ناشناس ایرانی، نفتکش ۶۵ هزار تنی روسیه را که در نزدیکی سکوی نفتی ساسان و ۳۰ مایلی میدان نفتی رستم در حال حرکت بود، هدف گلوله های مسلسل و راکت قرار داد.

اگرچه در آن زمان مشخص نشد که این حمله، عمدی و مستقیماً از طرف دولت صورت گرفته یا عملیاتی خودسرانه از نیروهای تندروی سپاه بوده، اما اسناد بدست آمده پس از آن، روشن ساخت که این حمله عمدی و از قبل طراحی شده بود. طی ماههای پس از آن نیز هیچ سندی بدست نیامد که حاکی از عملکرد مستقل از دولت آن نیروهای سپاه باشد و تمام حرکات آنها، تحت فرمان و کنترل مستقیم دولت انجام می شد.

نیروی دریایی ایران با استفاده از بالگرد، شناورهای تندرو و هواناوهای خود اقدام به ره گیری حرکت کشتیها در خلیج کرده و در هدف قرار دادن آنها به پاسداران کمک می کردند. در این میان ، این گونه به نظر می رسید که پایگاه سپاه در جزیره فارسی و ابوموسی، مستقیماً تحت کنترل و فرمان دولت ایران می باشند. بعلاوه بعدها مشخص شد که کشتی هدف قرار گرفته روسیه ،باری بوده که مرتباً از خلیج عبور می کرده است. در زمان حمله ،این کشتی از کویت به سمت بندر دمّام عربستان در حرکت بود که این منطقه به خوبی برای ایران شناخته شده بود و احتمال تصادفی بودن این حمله، بعید به نظر می رسید.

عراق نیز در مقابل، کشتیهای ایرانی را هدف قرار داد. ۱۳ می عراق اولین حمله هوایی گسترده خود را از ابتدای سال ۱۹۸۷ انجام داد و پالایشگاه های ایران را هدف قرار داد. جنگنده های عراقی ،پالایشگاههای اصفهان و تبریز را با موشک هدف قرار دادند.

از آنجا که نبردهای زمینی نسبتاً آرام دنبال می شد، عراق به قیام کردهای این کشور نیز پاسخ داده و به روستاهای آنها یورش برد. در این زمان بود که ارتش عراق با بکارگیری گاز خردل در روستاهای کردنشین و مرزی، آنها را به نابودی کشاند و جمعیت باقیمانده کردها را از شهر و روستای خود به بیرون راندند.

ایران نیز در اولین گام با اقدام به مین گذاری، یکی از سه نفتکش روسیه را در ۱۶ می در نزدیکی نقطۀ صفر مرزی ، منهدم سا خت. از آنجا که این اتفاق می توانست تصادفی و بر اثر برخورد با مینهای شناورباشد، اما موقعیت و زمان برخورد، احتمال تصادفی بودن آن را بعید می نمود. بخصوص به این دلیل که ایران به سرعت ثابت کرد که می تواند چنین حملاتی را با دقت بسیار بالا انجام دهد.

علاوه بر این، در همان روز عبدالکریم موسوی اردبیلی رئیس قوه قضاییه ایران اظهار داشت که ایران تا کنون در حمله به کشتیهای کویتی تعلل کرده است،اما در مورد کشتی های بیگانه هرگز نباید درنگ کند.

تمامی این اتفاقات ایران را به تقابل با روسیه سوق می داد و حملۀ ایران به کشتی روسی، به سرعت تحت الشعاع اتفاقات دیگری قرار گرفت.

در حدود ساعت ۹ شب ۱۷ می، یک فروند میراژ اف۱ عراقی ،کشتی راداری آمریکا را در ۸۵ مایلی شمال شرق بحرین و ۶۰ مایلی جنوب ایران با دو موشک ،هدف قرار داد که هر دو به کشتی اصابت کرد، اما فقط یکی از آنها منفجر شد. این واقعه شاید تنها حادثه ای بود که هیچکس انتظار آن را نداشت. در حالی که حمله عراق تصادفی بود، اما بحث های بسیاری را بر سر حضور و نقش آمریکا در خلیج ، قدرت دفاعی و روابط آن با کشورهای عرب، بوجود آورد.

خلبان عراقی بعدها مدعی شد که وی بر طبق نشانه گیر و موقعیت یاب هواپیما عمل کرده و مختصات رادار ی هواپیما ، اشتباه بوده است. با این وجود به نظر می رسید در آن هنگام خلبان عراقی ارتباط رادیویی خود را قطع کرده بوده و اولین هدفی را که رادار شناسایی کرده، مورد حمله قرار داده است.

در هر حال تلفات ۳۷ نفری نیروهای آمریکایی، به یک باره حوزۀ فعالیتهای آمریکا در منطقه را دگرگون ساخت. تا این زمان آمریکا ،تحرکات سیاسی نظامی سطح پایین داشت که در جامعۀ آمریکا چندان قابل توجه نبود، اما به یکباره این مسئله به بحرانی عمده برای این کشور تبدیل شد. حمله به کشتی آمریکایی به سرعت موضوع تحقیق کنگرۀ آمریکا و مجادله های بسیاری بر سر حضور یا عدم حضور آمریکا در منطقه قرار گرفت.
@سوسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@ وسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@س سنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@سو نگرد@@سوسنگرد@
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/e5268a0e3d51ce3b1.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:46 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت چهارم

۹ ۶) حمله به کشتیهای آمریکا و روسیه:
در بهار ۱۹۸۷، بیشترین تحولات و پیشرفتها در خلیج صورت گرفت. تلاش ایران برای مقابله با توانایی عراق در تسلط یافتن به جنگ نفتکشها، اقدامات کویت در تغییر پرچم نفتکش ها، مبحران خلیج و کشتیهای منطقه را به مسئله ای بین المللی مبدل ساخت. این مسئله با مقابله و رویارویی ایران و روسیه آغاز شد ،اما اندکی پس از آن، تحت الشعاع تقابل بسیار جدی ایران و آمریکا قرار گرفت.
در آوریل ۱۹۸۷، ایران به توافقات روسیه و کویت در مورد اسکورت ۳ نفتکش استیجاری این کشور ،واکنش های شدیدتری نشان داد. ۱۵ آوریل ،ایران هشدار داد که نفتکشهای روسیه که تحت اجارۀ کویت در آمده اند ،می توانند وضعیت بسیار خطرناکی برای منطقه بوجود آورند.
۴ روز بعد ۱۹ آوریل و در پی دیدار ولادمیر پتروفسکی، معاون وزیر امور خارجه روسیه با مقامات کویتی، ایران به روسیه هشدار داد که خلیج می تواند به افغانستان دوم برای این کشور تبدیل شود.آقای رفسنجانی نیز روز ۲۰ آوریل هشدار مشابهی به آمریکا داد.
روز بعد، ماموران اطلاعاتی آمریکا اعلام کردند که ایران موشکهای کرم ابریشم خود را در فاو مستقر کرده است.
اما در این موقعیت، تهدیدات ایران بیشتر از طرف نیروی دریایی سپاه پاسداران این کشور بود که به تازگی سازمان یافته بود نه از جانب موشکهای مستقر در فاو. آنگونه که پیش از این نیز احساس می شد، ایران در پی ریزی و هدایت جنگ نفتکشها با عراق با مشکلاتی جدی روبرو بود. بر خلاف عراق،این کشور مجبور بود به کشتی های کشورهای ثالث نیز حمله کند. چرا که هیچ کشتی عراقی ای در خلیج وجود نداشت. این شرایط خطر اقدامات تلافی جویانه از سوی ناوگان کشورهای غربی و کشورهای جنوبی خلیج را نیز افزایش می داد.
البته خطری که از جانب کشورهای جنوبی خلیج ، ایران را تهدید می کرد،آنچنان قابل توجه نبود. ایران با وجود تلفات سنگین وارد شده به ناوگان دریایی اش، توان مقابله با تهدیدات این کشورها را داشت. پدافند دریایی و ناوشکن انگلیسی آرتمیز و ناوشکنهای آمریکایی ببر و پلنگ که در اختیار ایران بود ،دیگر عملیاتی نبودند. اما با این وجود، ایران ۴ فروند ناوچۀ انگلیسی مجهز به موشکهای سام، زم، رستم و فرامرز در اختیار داشت. حداقل ۴ فروند از ۸ ناوچه جنگی این کشور نیز همچنان عملیاتی بود که با توپهای ۴۰ و ۷۶ میلی متری، تجهیز شده بودند.
ایران همچنین ترکیبی از قایقهای سبک را نیز در اختیار داشت. یک فروند کشتی مین گذار ۳۲۰ تنی به نام شاهرخ نیز داشت که در دریای خزر مستقر بود.
دو فروند نفتکش ۵ هزار تنی بندرعباس و بوشهر نیزدر سال ۱۹۸۴ اصلاح شده بودند تا توپهای ۴۰ میلی متری و دیگر تجهیزات پدافندی بر روی آن نصب گردد. نیروی دریایی همچنین تعدادی هواناو(هاورکرافت) عملیاتی و ۱۵۰ قایق شناسایی داشت که البته بسیاری از آنها بشدت آسیب دیده بودند. ایران همچنین تعمیرگاه کشتی چابهار و حوضچه های تعمیر کشتی "۴۰" و "دلفین" را با قدرت بالابری ۲۸ هزار تن ،در دسترس داشت.
همین نیروی دریایی به ظاهر منظم و قوی کافی بود تا عراق را از فکر حمله باز دارد؛ اما بندرت می توانست با ناوگان دریایی کشورهای غربی مقابله کند. ایران برای ایفای نقش اصلی در منطقه باید برای استفاده از نیروی دریایی اش، راه حل تازه ای می اندیشید.
اولین راه کار ایران در قبال این مسئله، استفاده از هواپیماهای پشتیبانی برای مین گذاری به عنوان نوعی مبارزۀ غیر مستقیم بود. نیروی دریایی ایران ذخیره ای از مین های آمریکایی و روسی و مین های ضد شناور KRAB و مین های دیگری ساخت کره شمالی، روسیه و چین را در اختیار داشت.
در این شرایط ایران ساخت مین های شناور غیر مغناطیسی با قابلیت کنترل از راه دور را آغاز کرده بود. اگرچه ایران تنها یک فروند مین گذار آن هم در دریای خزر داشت، اما تمام کشتیهای کوچک این کشور، توانایی کارگذاری مین را دارا بودند.
راه حل دوم ایران، تشکیل شاخه ای دیگر از نیروی دریایی سپاه به فرماندهی محسن رضایی بود. ایران از دو سال قبل تلاشهای بسیاری را برای تشکیل چنین نیرویی آغاز کرده بود. دراواخر ۱۹۸۶ ،نیروی دریایی سپاه با نیرویی درحدود ۲۰ هزار نفر شکل گرفت و از نیروی دریایی ارتش کلاسیک ایران، بزرگتر و قدرتمندتر بود.
نیروی دریایی سپاه به تجهیزات گوناگونی چون شناورهای کوچک، قایقهای تندروی ره گیری و تعداد بسیار زیادی از قایقهای توپدار مجهز شده بود. ره گیری بسیاری از این قایقها توسط رادار بسیار مشکل بود و می توانستند تجهیزاتی چون راکتهای پر سرعت، مسلسل و سلاحهای سبک را حمل کنند. قایقهای تندروی ره گیری به طول ۴۸ پا، ساخت سوئد بودند و در سال ۱۹۸۵ خریداری شده بودند و قادر بودند ۶ نفر به همراه ۱۰۰۰ پوند تسلیحات را حمل نمایند. این قایقها با سرعت ۴۶ گره دریایی گشت زنی می کردند و سرعت آنها تا ۶۹ گره قابل افزیش بود. براساس گزارشهای موجود، سپاه پاسداران حداقل ۴۰ تا ۵۰ فروند از این قایقها سفارش داده بود.
نیروی دریایی سپاه همچنین لنچج هایی مجهز به دکل و جرثقیل داشت که تشخیص آنها از لنچ های تجاری منطقه بسیار دشوار بود. این لنچ ها قادر بودند تا ۳۵۰ تن مین را حمل کنند. نیروی دریایی سپاه دست کم یک فروند ناو وتعدادی ناوچه و یک زیر دریایی ساخت کره شمالی نیز در اختیار داشت.
نیروی دریایی سپاه درجزایر و مناطق نفت خیز ایران و با تمرکز بیشتر بر مناطق الفریصیه، سیری، ابوموسی، تنب های کوچک وبزرگ و لارک مستقر بودند.
یگانهای سپاه بصورت علنی در قایقهای انفجاری، تمرین عملیات انتحاری می کردند. این قایق های حامل مواد منفجرۀ بسیار قوی برای اصابت به ناوها و کشتیهای دشمن طراحی شده بودند. آنها همچنین مدعی شده بودند قایقهای دیگری را بگونه ای ویژه آماده کرده اند تا در مواقع لزوم ،بنادر حساس وشاهراه های کشتیرانی را مسدود نمایند. علاوه بر این مشخص بود که این شاخه از سپاه، ذخایر بزرگی از تجهیزات غواصی و یک مرکز آموزش نبرد زیر آب در بندر عباس دارد.
نیروی دریایی سپاه قابلتهای موشکی و هوایی نیز داشت. آنها ۳۵ تا ۴۶ فروند هواپیمای جنگنده آموزشی پیلاتوس PC ۷ داشتند که از سوئیس خریداری کرده بودند ونیروهای کرۀ شمالی در آموزش آنها شرکت داشتند.
در آن زمان شایعه شده بود که چین چندین فروند هواپیمای اف۶ و اف۷ به ایران داده و ایران نیز بدنبال جنگنده هایی پیشرفته تر بود تا از کشورهای بلوک شوروی خریداری نماید. نیروی دریایی سپاه در آکادمی نیروی دریایی نوشهر، تأسیساتی داشت که نیروهای سپاه در آن آموزش عملیات انتحاری با هواپیماهای کوچک و سبک را پشت سر می گذاشتند. و در نهایت این نیروها، موشکهای نسل جدید کرم ابریشم را که ساخت ایران بود ،در اختیار داشتند.
پس از اعلام آمریکا مبنی بر اسکورت نفتکش ها و کشتی ها، سپاه پاسداران اقدام به ساخت پایگاههای بتون سخت برای ۳۰ تا ۳۵ موشک کرم ابریشم خود کرد. همچنین در ابتکاری اقدام به ساخت محافظ بتونی ویژه برای سایتهای راداری خود در جزیرۀ قشم کرد. آنها نیروهای خود در جزایر فارسی، ابوموسی وتنب های کوچک و بزرگ را تا حدود ۱۰۰۰ نفر افزایش داده و با استقرار بالگرد، موقعیت خود را در این جزایر استحکام بخشیدند. شاه این جزایر را در سال ۱۹۷۱ از شیخ نشین شارجه ،تصرف نموده بود. جزیرۀ ابوموسی در ۶۰ مایلی غرب تنگۀ هرمز و جزایر تنب در ۴۰ مایلی این تنگه می باشند. این نیروها از پایگاههای نفتی ساحلی ایران نیز استفادۀ نظامی می کردند و آنها را به پایگاه های دو منظوره تبدیل کرده بودند.
ترکیب این نیروها به ایران توانایی قابل توجهی می داد تا با استفاده ازمین ها و ناوچه های خود، استراتژی حملات جنگ و گریز را به اجرا در آورند و با استفاده از موشکهای کرم ابریشم و حملات انتحاری با قایقها و هواپیماهای خود، توانایی عکس العمل شدید را دارا بودند. وبا وجود تمام خسارات وارده، ایران در این زمان بزرگترین نیروی دریایی خلیج به شمار می رفت.

هواپیماهای عراقی به حملات خود به میدانهای نفتی ایران دادند. در ماه مارس میدانهای نفتی اردشیر، سیروس و نوروز را هدف قرار دادند. همچنین این هواپیماها کشتی هایی را که به سمت سیری در حرکت بودند ،مورد حمله قرار می دادند. با این وجود عراق نتوانست به پیروزی خاصی دست یابد و صادرات نفت ایران همچنان حفظ شد.

ایران به وضوح دریافته بود که با این تجهیزات و نیروهای کنونی، به سختی می تواند در نبرد مستقیم با نیروی دریایی آمریکا و روشوروی به پیروزی برسد. با این وجود، استقرار نیروهای ایرانی بگونه ای بود که به خوبی می توانستند با جنگهای چریکی و نامنظم با نیروهای متخاصم مقابله کنند و از عدم تمایل سیاسی آمریکا و دیگرنیروهای بیگانه منطقه برای قدم گذاشتن به درگیری مستقیم فرسایشی و تلفات احتمالی آن، استفاده نمایند. همچنین ایران قابلیت چشمگیری در مین گذاری و عملیات های انتحاری و غیرقابل پیش بینی داشت و نیروهای سپاه بگونه ای عمل می کردند که به سختی می شد تشخیص داد که آیا این نیروها تحت فرمان یگانهای خود هستند و یا بطور مستقیم از جانب دولت ایران، فرمان می گیرند.

روز ۲۷ آوریل، حسین علائی فرمانده نیروی دریایی سپاه اعلام کرد ایران کنترل کامل شمال خلیج را در دست دارد. ۲۸ آوریل محمد حسین ملک زادگان فرمانده نیروی دریایی ارتش، در گفتگو با رادیوی ایران هشدار داد که در صورت بروز هرگونه تهدید و اختلال در روند واردات و صادرات، ایران تنگۀ هرمز را خواهد بست.

در اوایل ماه می،فعالیت نیروهای دریایی ایران افزایش یافت. روز ۲ می ۱۹۸۶، نیروی دریایی سپاه یک نفتکش ۹۰۰۰ تنی هند را هدف قرار داد. روز ۴ می یگانهای دریایی سپاه نفتکش ۳۱ هزار تنی دیگری را مورد حمله قرار دادند. روز ۵ می نیز به نفتکش غول پیکر ۲۵۸ هزار تنی ژاپن در ۴۸ کیلومتری سواحل عربستان حمله شد.

یگانهای نیروی دریایی سپاه، بیشتر حملات خود را از پایگاههای نزدیک به جزیرۀ فارسی (الفاریسیه) انجام می دادند.

این نیروها همچنین از سکوهای نفتی نزدیک به جزایر سیری، ابوموسی و لارک نیز استفاده میکردند. الگوی عمدۀ آنها، شناسایی کشتیها و نفتکش ها و حملۀ شبانه به آنها بود. در بیشتر این حملات تنها قسمت خدمۀ کشتیها، هدف گلوله ها و موشکهای آنها قرار می گرفت.

این تغییر در تواناییهای ایران، آمریکا را بر آن داشت تا در قبال ایران، سیاست دو سویه ای را در پیش گیرد. راه اول استفاده از فشار سازمان ملل برای اعلام آتش بس عمومی بود که بر اساس قرارداد ۱۹۷۴ الجزایر، کشورهای درگیر در جنگ به مرزهای پیش از آغاز جنگ بازگردند. سیاست دوم مداخلۀ نظامی آمریکا در خلیج بود تا علاوه بر کاهش نفوذ روسیه در منطقه، ایران را وادار به پذیرش آتش بس نماید.

این اقدام آمریکا و اقدام کویت در توافق با شوروی، ایران را بر این داشت تا حملات سیاسی خود علیه کویت و تهدید نفتکش های این کشور را آغاز نماید. روز ۶ می، میر حسین موسوی نخست وزیر وقت ایران به کویت هشدار داد تا بیش از این ،در پی جلب حمایت ابر قدرتها نباشد. روز ۸ می ۱۹۸۷ ایران از این نیز فراتر رفته و یک کشتی ناشناس ایرانی، نفتکش ۶۵ هزار تنی روسیه را که در نزدیکی سکوی نفتی ساسان و ۳۰ مایلی میدان نفتی رستم در حال حرکت بود، هدف گلوله های مسلسل و راکت قرار داد.

اگرچه در آن زمان مشخص نشد که این حمله، عمدی و مستقیماً از طرف دولت صورت گرفته یا عملیاتی خودسرانه از نیروهای تندروی سپاه بوده، اما اسناد بدست آمده پس از آن، روشن ساخت که این حمله عمدی و از قبل طراحی شده بود. طی ماههای پس از آن نیز هیچ سندی بدست نیامد که حاکی از عملکرد مستقل از دولت آن نیروهای سپاه باشد و تمام حرکات آنها، تحت فرمان و کنترل مستقیم دولت انجام می شد.

نیروی دریایی ایران با استفاده از بالگرد، شناورهای تندرو و هواناوهای خود اقدام به ره گیری حرکت کشتیها در خلیج کرده و در هدف قرار دادن آنها به پاسداران کمک می کردند. در این میان ، این گونه به نظر می رسید که پایگاه سپاه در جزیره فارسی و ابوموسی، مستقیماً تحت کنترل و فرمان دولت ایران می باشند. بعلاوه بعدها مشخص شد که کشتی هدف قرار گرفته روسیه ،باری بوده که مرتباً از خلیج عبور می کرده است. در زمان حمله ،این کشتی از کویت به سمت بندر دمّام عربستان در حرکت بود که این منطقه به خوبی برای ایران شناخته شده بود و احتمال تصادفی بودن این حمله، بعید به نظر می رسید.

عراق نیز در مقابل، کشتیهای ایرانی را هدف قرار داد. ۱۳ می عراق اولین حمله هوایی گسترده خود را از ابتدای سال ۱۹۸۷ انجام داد و پالایشگاه های ایران را هدف قرار داد. جنگنده های عراقی ،پالایشگاههای اصفهان و تبریز را با موشک هدف قرار دادند.

از آنجا که نبردهای زمینی نسبتاً آرام دنبال می شد، عراق به قیام کردهای این کشور نیز پاسخ داده و به روستاهای آنها یورش برد. در این زمان بود که ارتش عراق با بکارگیری گاز خردل در روستاهای کردنشین و مرزی، آنها را به نابودی کشاند و جمعیت باقیمانده کردها را از شهر و روستای خود به بیرون راندند.

ایران نیز در اولین گام با اقدام به مین گذاری، یکی از سه نفتکش روسیه را در ۱۶ می در نزدیکی نقطۀ صفر مرزی ، منهدم سا خت. از آنجا که این اتفاق می توانست تصادفی و بر اثر برخورد با مینهای شناورباشد، اما موقعیت و زمان برخورد، احتمال تصادفی بودن آن را بعید می نمود. بخصوص به این دلیل که ایران به سرعت ثابت کرد که می تواند چنین حملاتی را با دقت بسیار بالا انجام دهد.

علاوه بر این، در همان روز عبدالکریم موسوی اردبیلی رئیس قوه قضاییه ایران اظهار داشت که ایران تا کنون در حمله به کشتیهای کویتی تعلل کرده است،اما در مورد کشتی های بیگانه هرگز نباید درنگ کند.

تمامی این اتفاقات ایران را به تقابل با روسیه سوق می داد و حملۀ ایران به کشتی روسی، به سرعت تحت الشعاع اتفاقات دیگری قرار گرفت.

در حدود ساعت ۹ شب ۱۷ می، یک فروند میراژ اف۱ عراقی ،کشتی راداری آمریکا را در ۸۵ مایلی شمال شرق بحرین و ۶۰ مایلی جنوب ایران با دو موشک ،هدف قرار داد که هر دو به کشتی اصابت کرد، اما فقط یکی از آنها منفجر شد. این واقعه شاید تنها حادثه ای بود که هیچکس انتظار آن را نداشت. در حالی که حمله عراق تصادفی بود، اما بحث های بسیاری را بر سر حضور و نقش آمریکا در خلیج ، قدرت دفاعی و روابط آن با کشورهای عرب، بوجود آورد.

خلبان عراقی بعدها مدعی شد که وی بر طبق نشانه گیر و موقعیت یاب هواپیما عمل کرده و مختصات رادار ی هواپیما ، اشتباه بوده است. با این وجود به نظر می رسید در آن هنگام خلبان عراقی ارتباط رادیویی خود را قطع کرده بوده و اولین هدفی را که رادار شناسایی کرده، مورد حمله قرار داده است.

در هر حال تلفات ۳۷ نفری نیروهای آمریکایی، به یک باره حوزۀ فعالیتهای آمریکا در منطقه را دگرگون ساخت. تا این زمان آمریکا ،تحرکات سیاسی نظامی سطح پایین داشت که در جامعۀ آمریکا چندان قابل توجه نبود، اما به یکباره این مسئله به بحرانی عمده برای این کشور تبدیل شد. حمله به کشتی آمریکایی به سرعت موضوع تحقیق کنگرۀ آمریکا و مجادله های بسیاری بر سر حضور یا عدم حضور آمریکا در منطقه قرار گرفت.
@سوسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@ وسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@س سنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@سو نگرد@@سوسنگرد@
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/e5268a0e3d51ce3b1.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:48 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت پنجم

۹ ۷) تلاش آمریکا برای حفاظت از نفتکش ها و واقعۀ بریجتون:

در این شرایط ایران با به راه انداختن جنگ روانی علیه دولت ریگان، تلاش می کرد تا کنگرۀ آمریکا را تحت فشار قرار دهد تا دولت را ملزم به لغو قراردادهای خود با کویت و حتی خروج از منطقه نماید.

ایران اقدامات خود را به تدریج آغاز کرد.قایقهای سپاه پاسداران، نفتکش ۳۲۰ هزار تنی نروژی "رابین" را هدف قرار دادند. آنها قسمت کارکنان کشتی را هدف قرار داده و به آتش کشیدند. پس از آن یگانهای سپاه تلاش کردند تا پایانۀ ساحلی نزدیک فاو را که ۴۰ فروند ناوچه مسلح به توپ ۱۰۶ میلی متری مسلسل و راکت انداز در آن مستقربودند، تصرف کنند. ۱۶ می، یک نفتکش ۲۷۲ هزار تنی دقیقاً در همان محل برخورد کشتی روسیه، مورد اصابت مین قرار گرفت. ۲۲ می نیروهای سپاه، کشتی کوچک ۳ تنی رشیده را هدف راکتهای خود قرار دادند و ۲۴ می نیز به کشتی حامل گاز ال پی جی (LPG) نیهامر حمله کردند. در این حمله ،یک قایق تندروی ایرانی بدون هشدار قبلی ۲ راکت به سمت نیهامر شلیک کرد که به آن اصابت نکرد.

اقدام ایران که منافع آمریکا را تحت تأثیر قرار داد ،رویارویی و بازرسی از کشتی تجاری "پاتریوت" این کشور در هنگام ورود به خلیج بود. هنگامی که ناوشکن پشتیبان پاتریوت به کمک آن آمد، ناوچه های ایرانی از محل دور شدند. از آن پس تحرک و حملۀ خاصی نسبت به کشتیهای عبوری در خلیج صورت نگرفت. تا اینکه در ۱۱ ژوئن یک جنگندۀ ناشناس، یک نفتکش ۱۲۶ هزار تنی یونانی را در نزدیکی کویت مورد حمله قرار داد.

پس از آن در ۱۹ و ۲۰ ژوئن، عراق اولین حمله هوایی خود در جنگ نفتکشها را پس از هدف قرار دادن کشتی آمریکایی، انجام داد. عراق یکی از نفتکشهای ایران را با موشک "اگزوست" هدف قرار داد و همچنین به اسکله های بخش غربی جزیرۀ خارک حمله کردند. این حملات پس از توقف یک ماهۀ حملات عراق به خلیج آغاز شد. عراق با اینکه نگران از دست دادن حمایت غربی ها در تلاش برای آتش بس بود، اما نسبت به صادرات نفت ایران که با وجود حملات آنها طبق سهمیه اوپک انجام می شد، واکنش نشان می داد.

در حالی که پاسخ مستقیم ایران به حملات عراق در پرده ای از ابهام بود، ایران اقدام به مین گذاری شمال عراق کرد. برخی از این مینها تا نزدیکی بندر احمدی کویت پیش رفته بودند. این اقدام ایران کافی بود تا مقامات آمریکایی از توافق با عربستان برای استفاده از کشتیهای مین یاب این کشور برای پاکسازی منطقه خبر دهند. بالگردهای سعودی نیز به پاکسازی بندرگاه های کویت کمک میکردند. پس از آن آمریکایی ها اعلام کردند که عربستان سعودی با استفادۀ نیروی هوایی آمریکا از هواپیماهای "آواکس E ۳A" سعودی برای افزیش نظارت بر خلیج، موافقت کرده است. آواکس از پیشرفته ترین هواپیماهای جاسوسی آن زمان و مجهز به مدرن ترین تجهیزات راداری و سیستمهای جاسوسی بود.

در۲۵ ژوئن عراق، یک نفتکش ترک را در نزدیکی پایانۀ بارگیری جزیرۀ خارک هدف قرار داد. پس از آن در ۲۷ ژوئن ایران به ۲ نفتکش اسکاندیناوی که به سمت کویت در حرکت بودند، حمله کرد. عراق نیز در پاسخ به این حمله،در ۲۹ ژوئن، ۶ بار به مواضع ایران حمله کرد و قایقهای تندروی ایران نیز، ۳۰ ژوئن، نفتکشهای کویتی را به گلوله بستند.

در پایان ماه ژوئن، آمریکا طرح پیشنهادی ایران برای آتش بس در خلیج را رد کرد. آمریکا فشارهای خود را برای پذیرش قطعنامه ۵۲۸ سازمان ملل که در سال ۱۹۸۶ دو طرف را به توقف جنگ فراخوانده بود، افزایش داد تا ایران را وادار به عقب نشینی و عدم ایفای نقش در خلیج کند. در این زمان ایران با برگزاری مانورهای دریایی به این تحرکات واکنش نشان داد. نخست وزیر ایران و حسنعلی از فرماندهان نیروی دریایی سپاه از این فرصت استفاده کرده و به آمریکا هشدار دادند که در صورت رویارویی با ایران در خلیج ، درسی تلخ و فراموش نشدنی به آنها خواهند داد.

تحرکات ایران در خلیج به وضوح نشان می داد که این کشور قصد عقب نشینی از مواضع خود در برابر آمریکا ندارد و ایالات متحده با خطرات بسیاری از جمله برخورد با مین، عملیات انتحاری و حملات قایقهای تندرو و ناوچه ها روبرو خواهد بود. در جنگ نفتکشها در ۵ ماهۀ اول ۱۹۸۷ ، به ۵۳ کشتی خسارت وارد شد. در جنگ نفتکشها در بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۶، بیش از ۲۲۰ نفر کشته شدند. در سال ۱۹۸۷ نیز ۴۷ نفر جان باختند که ۳۷ نفر آنها از خدمۀ یک کشتی آمریکایی بودند که هدف موشک های عراق قرار گرفت.

۹ ۸) افزایش حملات پراکنده در شمال:

اواخر بهار ۱۹۸۷ در حالیکه ایران به جنگ روانی در خلیج متمرکز شده بود، اما حملات زمینی خود را نیز ادامه می داد. روز ۱۴ می، توپخانۀ ایران به عملیات خود در نقاط مرزی شمال عراق و در حمایت از نیروهای کرد مخالف دولت ادامه داد. ایران مدعی شد که نیروهای کرد، ۲۶۰ عراقی را به هلاکت رسانده و ۴۰۰ نفر دیگر را نیز زخمی کرده اند و تا ۳۵ مایلی شمال کرکوک نیز پیشروی کرده اند.

در حالیکه این ادعاها تا حدودی بزرگ نمایی بنظر می رسید، کارشناسان آمریکایی تخمین زدند که ۳۵ تا ۵۰ هزار نیروی عراقی باید در منطقه مستقر شوند تا با ۲۰ هزار شبه نظامی کرد مقابله کنند. نیروهای کرد همچنین باعث بروز درگیری های پراکنده در اربیل، دهوک و دیگر مناطق شمال عراق شده بودند و بر اساس اعلام کارشناسان تلفاتی ۲۰۰۰ نفری را به عراق وارد کرده و منطقه ای در حدود ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ کیلومتر مربع را در اختیار خود در آورده بودند. این نیروها به سلاح های پیشرفته ای چون مسلسلهای اتوماتیک، خمپاره انداز و راکت انداز مجهز بودند.

در این میان ،عراق تلاش می کرد تا نیروی دفاع زمینی خود را تقویت نماید و خط دفاعی تازه ای را در عمق مرزهای جنوبی ایجاد کند. در همین راستا موانعی مصنوعی به ارتفاع ۱۵ پا و بصورت موازی تا فاصلۀ ۲۰۰ تا ۸۰۰ متری نصب کرد. با وجود این موانع، نیروهای عراقی میتوانستند با عقب نشینی سریع، بدون ترک منطقه، موقعیت دفاعی جدیدی بگیرند.

ایران نیز با تخلیه آب موانع طبیعی و دریاچه های اطراف بصره، سنگرهای خاکی بسیاری در شرق بصره ایجاد کرد و این طور وانمود می کردند که ایران قصد حملۀ دیگری به بصره را دارد. علاوه بر این در ۱۷ و ۱۸ ژوئن ۱۹۸۷ ، ایران چند حملۀ پراکنده انجام داد. اولین آن حملۀ مشترکی با شورشیان کرد عراق در شمال بود که در نزدیکی اربیل صورت گرفت. عملیات بعدی یک روز بعد و در جنوب صورت گرفت که حمله ای از سه نقطه و بصورت همزمان بود. گرچه عراق اعلام کرد این حمله با شکست مواجه شده، اما در ا ین حمله موفقیتهایی برای ایران حاصل شده بود.
@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/d50e92f91d1edf831.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:50 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت ششم

۹ ۹) تأثیر تلاشهای جدید سازمان ملل برای برقراری صلح:

شاید بطور کنایه آمیزی، تأثیر اصلی این تهاجمات ایران ،کمک به عراق بود تا با حمایت کشورهای دیگر بر سر قطعنامۀ صلح سازمان ملل به توافق برسد. در ۲۰ جولای ۱۹۸۷، شورای امنیت سازمان ملل بالاخره قطعنامۀ ۵۹۸ را صادر کرد. این قطعنامه تمام مسائل مربوط به هزینه ها و خسارات جنگ را در بر گرفته بود. همچنین از هدف قرارگرفتن غیر نظامیان و استفاده از سلاحهای شیمیایی ابراز تأسف کرد ودر آن :

ـ از هر دو طرف خواست تا با آتش بس فوری و توقف تمام حملات زمینی، هوایی و دریایی، سریعاً تمام نیروهای خود را تا مرزهای بین المللی عقب ببرند.

ـ از دبیر کل سازمان ملل خواست تا گروهی از ناظران سازمان ملل را برای بررسی، تأیید و نظارت بر آتش بس به منطقه اعزام کند.

ـ از دو طرف خواست تا پس از پایان جنگ سریعاً نسبت به بازگرداندن اسرای جنگی اقدام نمایند.

ـ از دیگر کشورها خواست تا از دامن زدن به تنشهای موجود خود داری کنند.

ـ از دبیر کل خواست تا با سفر به منطقه با هر دو طرف وارد مذاکره شود و از گروهی بی طرف بخواهد تا با تحقیق، مسئول آغاز جنگ را مشخص نماید و در اسرع وقت به استحضار دبیر کل برساند.

ـ از دبیر کل خواست تا با هدف ارتقاء امنیت و ثبات در منطقه، با دیگر کشورهای منطقه و دو طرف درگیر، گفتگو نماید.

ـ تصمیم گرفت در صورت لزوم و برای حصول اطمینان از پیشرفت آتش بس، شورای امنیت مجدداً تشکیل جلسه دهد.

شکی نیست که این اقدام سازمان ملل کاملاً در جهت منافع عراق و بازتاب نگرانی اعضای شورای امنیت از ادامۀ حملات ایران و پیشروی های این کشور در عراق و سایر کشورها بود. عراق مدتها برای چنین اقدامی از سوی سازمان ملل، فشار وارد می کرد. متن قطعنامه ۵۹۸ قاطعانه از ایران می خواست تا تمامی نیروهایش را از قلمرو اشغال شدۀ عراق خارج و سریعاً اسرای جنگی رامبادله نمایند. در زمان صدور قطعنامه، ادبیات حاکم بر آن به این معنا بود که ایران باید امتیازات گسترده ای به عراق بدهد که در قبال آن امتیاز بسیار کمی بدست خواهد آورد. بجز این مورد،در مساله مرزهای شناخته شدۀ بین المللی، ایران حق حاکمیت بر اروند (شط العرب) را بر اساس قرار داد ۱۹۷۵ الجزایر را بدست می آورد.

قطعنامه ۵۹۸ سوال در مورد متجاوز را مطرح کرده بود و بصورت سربسته و مبهم به احتمال کمک های بین المللی در بازسازی اشاره داشت. زمان صدور این قطعنامه نیز گویای این مطلب است که تمام این اقدامات زمانی صورت گرفت که ایران تمامی مذاکرات را به حالت تعلیق درآورده بود. علاوه بر این سازمان ملل زمانی این قطعنامه را صادر کرد که آمریکا وبسیاری از کشورها با فشار و ایجاد تحریم تسلیحاتی، سعی در مجاب کردن طرفین به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ داشتند که می توانست نسبت به هریک از طرفین که قطعنامه را رد میکردند، اعمال شود. اما این تحریمهای تسلیحاتی عملاً فقط در مورد ایران اجرا می شد تا تسلیحات لازم برای ادامۀ حملات ،به دست این کشور نرسد.

قطعنامۀ جدید سازمان ملل نسبت به قطعنامۀ پر ابهام سال گذشته، تأثیرات به مراتب بیشتر و سریعتری بر ایران داشت. ایران در پاسخ به قطعنامه، جانب داری سازمان ملل از عراق را تقبیح نمود و خواستار این شد تا پیش از هرگونه آتش بس، مسئلۀ طرف متجاوز این جنگ روشن شود. ایران همچنین به تقاضای خود مبنی بر آتش بس در منطقۀ خلیج اصرار کرد و حملات خود به ایالات متحده را افزایش داد و تلاش کرد تا روابط خود با روسیه را تقویت نماید تا مطمئن شود که شورای امنیت بر سر تحریم تسلیحاتی این کشور، به توافق نخواهد رسید. به علاوه ایران مذاکراتی پنهانی را با چین آغاز کرد تا این کشور را در ادامۀ ارسال تسلیحات به ایران متقاعد سازد و از این کشور خواست تا صرف نظر از آنچه بصورت علنی ابراز میکند، با تحریم سازمان ملل همراهی نکند.

در نتیجۀ قطعنامه ۵۹۸، این سازمان موفق شد تا به تلاشهای خود در زمینۀ صلح وجهه ای بین المللی بدهد که تا پیش از این نداشت. اما این قطعنامه، سازمان ملل را نیز به عنوان عضوی از مذاکرات پیچیدۀ ایران و عراق مطرح ساخت که سعی می کردند نسبت به موضع خود در جنگ، حمایتهای خارجی را جلب کنند. در حقیقت سازمان ملل نیز به نوعی ، بخشی از جنگ گردید.

تأثیرات بلند مدت قطعنامۀ سازمان ملل بسیار متفاوت بود. در طول یکسال پس از آن، ایران و عراق دائماً برای تأثیر گذاری بر سازمان ملل در حال کشمکش بودند. عراق بیشترین امتیازات را کسب کرده بود و آن هم بدلیل دیپلماسی انعطاف پذیر و تمایل این کشور برای ارتباط با سایر کشورها بود. آمریکا تلاش می کرد تا با استفاده از تحریمهای سازمان ملل، به این درگیری ها پایان دهد، اما این کشور در جلب موافقت شورای امنیت سازمان ملل برای تحریم تسلیحاتی موفق نبود. در عوض، آمریکا و روسیه بر سر ارسال هر درخواست تحریم به شورای امنیت، وارد جنگ دیپلماتیک پیچیده ای می شدند. روسیه بطور کلی تحریم تسلیحاتی و دیگر تحریمها را رد می کرد و تلاش می نمود با استفاده از این فرصت، حمایتهای داخلی ایران را با خود همراه کند و کشورهای جنوبی خلیج را متقاعد سازد که روسیه تنها قدرتی است که هر دو طرف با اعتماد به آن، بر سر آتش بس مذاکره خواهند کرد. در همین زمان دبیر کل سازمان ملل تلاش می کرد تا به نحوی به توافقاتی بین ایران و عراق دست پیدا کند و آتش بس متعادل تری بین طرفین برقرار نماید. در حالیکه قطعنامۀ ۵۹۸فضایی سیاسی را پیشنهاد کرده بود که در آن دستیابی به صلح محتمل بود؛ اما این جنگ بود که تا مشخص شدن نتیجۀ جنگ و برقراری آتش بس ادامه داشت، نه مذاکرات.

قطعنامۀ سازمان ملل در مورد تشویق دیگر کشورها به تلاش برای برقراری صلح و پرهیز از اقداماتی که منجر به دامن زدن و گسترش درگیریها شود، و همچنین تسهیل در اجرایی شدن قطعنامه سخنی به میان نیاورده بود. همچنین چند روز پس از تصویب قطعنامه ۵۹۸، بدلایل مختلف و پیچیده نقش قدرتهای خارجی وسیعتر و تعیین کننده تر گشت.

@کهنه سرباز ارتش ایران@کهنه سرباز ارتش ایران@کهنه سرباز ارتش ایران@کهنه سرباز ارتش ایران@کهنه سرباز ارتش ایران@
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/4415e0c395558ec11.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:51 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت هفتم

۹ ۱۰) اجرایی شدن تلاشهای آمریکا در مورد قرارداد تغییر پرچم نفتکشها:

اولین پرچم آمریکا در تاریخ ۲۱ جولای ۱۹۸۷ بر فراز یک نفتکش کویتی نصب گردید و همراهی و حفاظت از آنها با نام عملیات ارنست ویل به اجرا درآمد. ایالات متحده جهت کسب آمادگی برای این طرح، ۴ ماه فرصت داشت اما نیروهای عملیاتی آماده شده مجموعه ای از نقاط ضعف و قوت داشتند. آمریکا با آرایش تازه ای از دوستان و دشمنان بالقوه مواجه بود که بیش از هر چیز ،تنها باید به توانایی نیروهای خود ،اعتماد و تکیه می کرد.

دلیل قدرت اصلی نیروهای آمریکایی که در اولین عملیات حفاظت خود داشتند، این بود که این کشور نیروی نسبتاً وسیعی تنها برای حفاظت از ۲ نفتکش دراختیار داشت. آمریکا ۴ فروند ناوچه، ۳ رزم ناو و یک ناوشکن در اطراف خلیج و تنگۀ هرمز مستقر کرده بود. این کشتیها در اوایل ژولای و پس از اینکه آخرین عناصر اسکورت نیز به آنها ملحق شدند، تمرینات نظامی متعددی را پشت سر گذاشتند و طرح اسکورت نفتکشها نیز به پرونده ای ۸۰ صفحه ای تبدیل شده بود. آمریکا هم چنین یک فروند ناو هواپیما بر نیز در اقیانوس هند داشت. ناو جنگی میسوری، دو رزم ناو دیگر و یک ناو حامل بالگرد نیز در حال اعزام به منطقه بودند.

طرح حفاظت از نفتکشها اینگونه بود که ۳ تا ۴ فروند کشتی آمریکایی، ۲ نفتکش را اسکورت می کردند و در همین حال، رزم ناوها نیز برای مقابله با حملات هوایی در حالت آماده باش بودند. جنگنده های آ۶، اف ۱۸آ و اف۱۴ نیز که در دریای عرب مستقر بودند، آمادۀ پشتیبانی بودند. زمانی که این نفتکشها از تنگۀ هرمز عبور می کردند، دست کم ۳ کشتی آنها را اسکورت می کردند و هواپیماهای "آواکس" نیز از نظر اطلاعاتی، آنها را پشتیبانی می کردند.

آمریکا بگونه ای برنامه ریزی کرده بود که در ماههای ژولای و آگوست هر دو هفته یکبار این عملیات حفاظت انجام شود. این فاصلۀ زمانی به این دلیل بود که نظرات نیروهای درگیر در عملیات، ارزیابی و عکس العمل ایران نیز مشخص گردد. این فاصله همچنین تحمل فشار آماده باش دائم در برابر حملات انتحاری احتمالی و بروز جنگ نا منظم را آسان تر میکرد. ناوشکن فاکس و رزم ناو کید برای این عملیاتها انتخاب شده بودند. زیرا توپهای ۷۶ میلی متری آنها، قدرت آتش قابل توجهی در برابر حملات ناگهانی نیروی دریایی ایران داشت. تمام کشتیهای جنگی آمریکا به رادارهای دور برد، شبکه های پردازش داده ها و پدافند سنگین فالانکس مجهز شده بودند.

اما نیروهای آمریکایی ضعفهای متعددی نیز داشتند. عدم وجود پایگاههای دریایی و هوایی در خلیج برای این نیروها، عدم توانایی در فراهم نمودن کشتیهای پشتیبانی دیگر در خارج از حلقۀ حفاظتی برای مقابله با حملات غافلگیر کننده و عدم وجود پدافند ضد مین از جملۀ این ضعفها بود. ضعف آخر، موردی بود که ایران از آن با مین گذاریهای گسترده بخوبی بهره می برد.

عدم وجود پدافند ضد مین بدلیل برنامه ریزی ناکافی و ناقصی بود که از طرف فرماندهان ستاد مشترک برای این طرح صورت گرفته بود و در آن ،علیرغم هشدارهای سازمانهای اطلاعاتی و نیروی دریای آمریکا، تدارکی اندیشیده نشده بود.

همچنین نیروی دریایی آمریکا آمادگی لازم برای انجام عملیات پاکسازی مین نداشت و در اکثر این عملیاتها، از ابتدا متّکی به متّحدان اروپایی خود بود و در این راه نیز هیچگونه پشتیبانی از نیروهای متّحد خود به عمل نمی آورد. آمریکا تنها ۲۱ فروند کشتی مین یاب ۳۰ ساله در اختیار داشت. به جز ۳ فروند، بقیۀ این کشتیها در اختیار نیروهای ذخیرۀ نیروی دریایی بود. ۳ فروند دیگر نیز تنها وظیفۀ شناسایی و جستجو را بر عهدۀ داشتند و برای انجام عملیاتهای دیگر ، فاقدآمادگی بودند.

از این رو آمریکا با سطح وسیعی از تهدیدات روبرو بود که تنها آمادگی مقابله با بخشی از آنها را داشت. ایران به منابع مختلفی برای تأمین مین های خود دسترسی داشت. ایران هم به هر دو نوع مین های سطحی و زیر سطحی مجهز و همچنین مین های زمان دار مجهز بود که پس از نصب، در زمان معینی و یا پس از عبور چند کشتی، فعال می شد. در حالیکه تجهیزات ایران در زمینۀ مین کاملاً مشخص نبود، اما به نظر می رسید این کشور به مین های تماسی، مغناطیسی، صوتی، حرارتی و کنترل از راه دور مجهز بود. بعضی از این مین ها بسیار بزرگ و فلزی بودند که براحتی کشف می شدند، اما برخی دیگر بسیار کوچک و غیر مغناطیسی بودند و کشف آنها بسیار مشکل بود.

مشکل دیگر فاصلۀ حرکتی کاروان های حفاظتی بود ، واقعیتی که از زمان نزدیک شدن به تنگۀ هرمز تا رسیدن به بندر کویت آنها را بسیار آسیب پذیر می نمود. کاروان حفاظتی نفتکشها باید مسیری را طی می کرد که ۵۰ مایل آن از تنگۀ هرمز می گذشت و با سرعت ۱۶ گره دریایی، این مسیر ۸ ساعت بطول می انجامید. ۲۰ مایل آنطرف تر آبهای ایران و محل استقرار موشکهای کرم ابریشم این کشور بود. سپس این کاروان باید مسیری ۹۰ مایلی را نیز تا نزدیک سواحل ابوظبی طی می کرد. این بدان معنا بود که از کنار جزایر ابوموسی و تنب های بزرگ و کوچک باید عبور می کرد. در تمام این مدت ایران براحتی می توانست آنها را مورد هدفگیری دقیق و حمله قرار دهد.

و در نهایت علیرغم تلاشهای آمریکا برای پنهان نگه داشتن جزئیات و اسرار ضعف و قوّتهایش این کشور با مشکلی مواجه بود که هجوم بی امان رسانه ها را بدنبال داشت. ضعف آنها، بویژه در مورد مین ها، کاملاً برای ایران شناخته شده بود. به علاوه ایران براحتی می توانست زمان و مسیر حرکت کاروانهای آمریکایی را پیش بینی کند. یعنی قایق های کوچک و تندروی سپاه با موفقیت می توانستند آنها را مورد حمله قرار دهند و حتی مجبور نبودند بیش از نصب چند مین تماسی در شب، کار دیگری انجام دهند و این اوج آسیب پذیری آنها در برابر ایران بود.

اولین کاروان حفاظتی طبق برنامه، ۲۲ جولای ۱۹۸۷ به حرکت درآمد. آمریکا ۴ کشتی جنگی به همراه یک رزم ناو مجهز به موشک هدایت شونده به منطقه ارسال نمود. نفتکش تغییر پرچم داده، حامل دو مخزن ۴۱۴ هزار تنی نفت و ۴۸ هزار تنی گاز بود. این نفتکش بدون هیچ مشکلی از تنگه هرمز عبور کرد. در واقع تنها اقدام ایران ارسال ۴ فروند اف۴ در اطراف کاروان آمریکایی به هنگام ورود به خلیج بود تا آغاز مانور جدیدی با نام "عملیات شهادت طلبانه" را اعلام کنند.

در ۲۳ جولای، کاروان آمریکایی در نیمۀ راه بود که ایران اعلام کرد این کاروان محموله ای از کالاهای ممنوعه به همراه دارد.متأسفانه آمریکا بیش از حد بر تهدیدات موشکی ایران تمرکز کرده بود و از دیگر شیوه های حمله غافل شده بود. این مسئله در ۲۴ جولای به خوبی روشن گردید. کشتی بریجتون در ۱۸ مایلی پایگاه نیروی دریایی ایران در جزیرۀ فارسی ، مورد اصابت مین قرار گرفت.

در این حادثه، ورودی شمارۀ ۱ مخزن کشتی بریجتون با مین برخورد کرد و با ایجاد حفره ای در بدنۀ کشتی، ۴ قسمت از ۳۱ قسمت آن را آب فرا گرفت. کاروان همراه مجبور به کاهش سرعت خود تا ۵ گره دریایی شد و ناوهای همراه نیز مجبور به همراهی این کشتی آسیب دیده بودند؛ زیرا این تنها کشتی ای بود که می توانست در صورت برخورد با چند مین دیگر ،باز هم به حرکت خود ادامه دهد. تنها اقدام ناوهای همراه بکار انداختن ردیابهای صوتی و استقرار تک تیراندازان برای شلیک به دیگر مین های موجود بود.

ایران موفق شد از بزرگترین نقطه ضعف آمریکا به خوبی بهره گیرد بدون اینکه سرنخ و مدرکی دال بر ارتباط احتمالی ایران با این حمله از خود برجای بگذارد.

پی آمدهای این حملۀ ایران زمانی اوج گرفت که چند ساعت پیش از آن، دولت آمریکا اعلام کرده بود که کاروان این کشور ،پرخطرترین و پر تهدیدترین قسمت از راه را طی کرده است.

روز قبل از آن، دریادار هارولد برنسن فرماندۀ عملیاتی نیروی دریایی در خاورمیانه اظهار داشت: " از آنچه تا کنون سپری شده اینگونه بنظر می رسد که از طرف ایران هیچگونه تهدیدی صورت نمی گیرد و تقابلی با آنها نخواهیم داشت."

وی سپس اذعان کرد: " ایران در طول ۷ سال جنگ ، بشدّت ضعیف شده و نیروی هوایی و دریایی این کشور دیگر قدرتی ندارند. این برخلاف منافع و مصالح ایران است که نیروهای خود را برای تقابل مستقیم با ما آمریکا تجهیز کند."

نکتۀ جالب توجه این است که پس از اصابت مین، دریاردار هارولد برنسن اعتراف کرد که هیچ کس مسیر کاروان را از نظر احتمال وجود مین چک نکرده است، اگرچه منابع اطلاعاتی به وی و دیگر فرماندهان در مورد احتمال وجود مین در مسیر حرکت شان هشدار داده بودند.

حادثۀ بریجتون در نهایت به پیروزی تبلیغاتی ایران انجامید. میر حسین موسوی نخست وزیر ایران بلافاصله این حمله را " ضربه ای جبران ناپذیر به حیثیت سیاسی و نظامی آمریکا " خواند. وی اظهار داشت که دستهای نامرئی در این حادثه دست داشتند.

رفسنجانی نیز به کویت و عربستان هشدار داد: "از این پس اگر به چاه ها و تأسیسات نفتی و مراکز حساس ایران حمله شود، ما نیز مراکز و تأسیسات کلیدی عراق را هدف حملات خود قرار خواهیم داد." رفسنجانی همچنین رسماً سیاست جدید "عکس العمل متقابل" را اعلام کرد. (حجه الاسلام) خامنه ای نیز در ۲۷ جولای با تکرار تهدیدات قبلی، کویت را تنها کشور منطقه خواند که آشکارا عراق را در جنگ حمایت می کند. وی کویت را بطور ویژه تهدید کرد و هشدارداد موشکهای سطح به سطح ایران می توانند هر هدفی را در کویت مورد اصابت قرار دهند.

روز بعد، مین های دیگری در محل حادثه ، دیده شد و ۷ مین ساخت کرۀ شمالی نیز در ۲۷ جولای در همان محل کشف شد. برای جهانیان مشخص شده بود که آمریکا هیچ طرحی برای مقابله با شرایط کنونی ندارد. این موضوع پیروزی ایران و موقعیت کسانی را که در ایران علاقه مند به ادامۀ جنگ بودند، تحکیم بخشید. آیت ا... خمینی در ۲۸ ژولای اعلام کرد تا زمانی که صدام حسین بر سر قدرت هست، جنگ پایانی نخواهد داشت.

آمریکا برای پاسخ به این شرایط نیاز به زمان داشت. این کشور نمی توانست کشتی های مین یاب خود را در کمتر از ۱۰ تا ۱۵ روز در منطقه مستقر کند و بدون وجود حمایت مناسب از جانب ناوهای جنگی، نمی توانستند از بالگردهایشان استفاده نمایند. در نتیجه تنها اقدامی می توانستند انجام دهند ، استقرار ۸ فروند ناوچه بوسیلۀ ترابری هوایی و آماده سازی کشتیهای آبی خاکی برای انجام عملیات در خلیج بود.این کشتی ها در اقیانوس هند مستقر بودند و سریعتر می توانستند به منطقه اعزام شوند، اما باید برای انجام عملیات مین یابی، تجهیز می شدند.

آمریکا همچنین در فراهم کردن امکانات پایگاهی لازم برای بالگردها، نیروهای ویژه و دیگر تجهیزات و عناصر خود که در خلیج مستقر می کردند، با مشکلات جدّی روبرو بودند.

اگرچه کویت میزبانی یکی از گروههای پاکسازی مین را بر عهده گرفته بود و در ماه گذشته در ۱۷ مورد به هواپیماهای ارتش آمریکا اجازه استفاده از حریم هوایی کویت را داده بود، اما در مورد پیشنهاد ایجاد پایگاه رسمی و دائمی در خاک خود، همچنان بی علاقه به نظر می رسید که دلایل آن، پیش از این مورد بحث قرار گرفت.

بحرین و عربستان سعودی نیز تمایل داشتند هرگونه حمایتی را ازآمریکا به عمل آورند، اما بر سر درخواست برخی مقامات آمریکایی مبنی بر ایجاد پایگاه رسمی، به توافق نرسیدند. هردو کشور احساس می کردند باید این حمایتها در سطحی پایین و بصورت غیر رسمی صورت گیرد. در حالی که سیاست مداران آمریکا، با وارد کردن فشار قصد داشتند تمام طرح ها یشان عملی گردد و وزیر دفاع آمریکا نیز بدنبال تحقق این

خواسته ها بود.

این روند در نهایت به سازش انجامید و طی آن ،کویت توافق کرد که دو کشتی حمل و نقل غول پیکر آمریکاراکه می بایست در آبهای بین المللی خلیج لنگر می انداختند، به اجارۀ خود درآورد و بحرین و عربستان نیز امکاناتی نظیر سکّو و اسکله را برای آنها فراهم می کردند. هردوی این کشتیها بوسیلۀ موشکهای استینگر و پدافند ضد موشکی فالانکس محافظت می شدند. همچنین این کشتیها به قسمتهای متعددی تقسیم شده بودند تا در حملات هوایی و موشکی ، خسارات کمتر و پراکنده تر شود.

آمریکا یک فروند ازاین کشتی ها را در ۲۰ مایلی جنوب جزیرۀ فارسی مستقر کرد.این کشتی سپس نام هرکولس به خود گرفت و سریعاً برای نظارت دائم بر فعالیتهای ایران در این جزیره ، بکار گرفته شد.

عربستان سعودی نیز با گسترش فعالیت ۴ فروند کشتی مین یاب خود، موافقت کرد تا بدین ترتیب به تسریع کشف مین های باقیمانده پس از حادثه بریجتون کمک نمایند. عربستان همچنین بطور مخفیانه، تأمین سوخت کشتیها و هواپیماها را بر عهده گرفت. بحرین نیز بطور غیر رسمی با تشکیل پایگاهی درخاکش موافقت کرد.

ایران بسرعت واکنش نشان داد. ۳۱ جولای زائران ایرانی، شورش گسترده ای را در زمان مراسم حج در مکه به راه انداختند. سر دسته های این آشوب ساعت ۳ بعدازظهر، بسیج کردن ۷۰ هزارزائر ایرانی مستقر در مکه را آغاز کردند و گردهمایی بزرگی در ساعت ۳۰/۴ بوجودآمد. این گردهمایی همچون گذشته بود و هر سال برگزار می شد، اما در آن سال این گردهمایی در خارج از مسجد الحرام صورت می گرفت.


هواپیماهای عراقی به حملات خود به میدانهای نفتی ایران دادند. در ماه مارس میدانهای نفتی اردشیر، سیروس و نوروز را هدف قرار دادند. همچنین این هواپیماها کشتی هایی را که به سمت سیری در حرکت بودند ،مورد حمله قرار می دادند. با این وجود عراق نتوانست به پیروزی خاصی دست یابد و صادرات نفت ایران همچنان حفظ شد.


این بار، ایرانیها کم کم شروع به پیشروی بسوی مسجد کردند. در ساعت ۳۰/۶ آنها به خط حفاظتی نیروهای سعودی مستقر در ورودی مسجد رسیدند. ایرانی ها در این میان از باتوم، چاقو و سنگ استفاده می کردند. نیروهای سعودی و دیگر نیروهای گارد ملّی با گاز اشک آور به آنها پاسخ دادند. این واقعه تا ساعت ۷ پایان یافت، اما این درگیریها در بین زائران ۴۰۲ کشته و ۶۴۹ زخمی برجای گذاشت و شدت آن زمانی مشخص می شود که ۲۷۵ نفر از کشته شدگان ایرانی، ۸۵ نفر افسران سعودی و ۴۲ نفر از ملّیتهای دیگر بودند. در حالیکه مقامات سعودی ادعا کردند نیروهای این کشور از اسلحۀ گرم استفاده نکرده ا ند، اما مدارک موجود خلاف این مسئله را ثابت می کرد.

روز بعد ایران نیز مدعی شد پلیس عربستان بدون هشدار قبلی بروی زائران آتش گشوده و ۶۵۰ ایرانی کشته یا ناپدید و ۴۵۰۰ نفر نیز مجروح شده اند .

این ادعاها درحالی مطرح شد که پوشش کامل تلویزیون سعودی نشان می داد که شورشها با پرتاب سنگ از طرف ایرانیها به سمت پلیس آغاز شد و مدارک موجود نشان می دهد که ایرانیها این شورش را برنامه ریزی کرده و برخی از آنها به سلاح گرم نیز مجهز بودند.

ماه ژولای با افزایش تقابل ایران و همسایگان خود در خلیج ، بریتانیا، فرانسه و آمریکا به پایان رسید. ا یران در تقابل با آمریکا پیروز شده بود اما به نظر نمی رسید که آمریکا از اقدام متقابل منصرف شده باشد و در نتیجه ایران بسیار آسیب پذیر و در معرض خطر باقی ماند. در حالیکه ایران می توانست با آزادی عمل بسیار زیاد در جنگی سطح پایین و کم دامنه با آمریکا درگیر شود، اما از سوی دیگر محموله های سلاح و صادرات نفت این کشور بشدت در برابر حملات آمریکا آسیب پذیر بود.

اگر در این میان ،کشوری از تنشهای موجود سود می برد، آن کشور روسیه بود. در ماههای ژوئن و ژولای، روسیه به حمایتهای آشکار خود از موقعیت عراق و اعراب ادامه داد. در سطحی وسیع به این کشور، سلاح ارسال می کرد و ایرانی ها را بخاطر ادامۀ جنگ سرزنش می نمود. در همین زمان از آمریکا بخاطر افزایش تنشها در خلیج انتقاد و طرح اسکورت و تغییر پرچم آمریکا را بشدت رد می کرد. روسیه همچنین اعلام کرد در صورت خروج آمریکا از منطقه، این کشور نیز نیروهای خود را از خلیج، خارج خواهد کرد.

در این دوره درگیریهای زمینی نسبتاً اندک و پراکنده ای ادامه داشت و رفسنجانی در یکی از کنفرانسهای خبری خود در ماه ژوئن اعلام کرد ایران حملات بیشتری علیه غیر نظامیان انجام نخواهد داد، چراکه ایران تمایلی به کشتار غیرنظامیان و انسانهای بیگناه ندارد و با تمرکز بیشتر، حملات غافل گیر کننده را علیه اهداف نظامی و زیر بنایی عراق دنبال خواهد کرد. ایران سپس حملات خود به بصره را تا حد حملات توپخانه ای کاهش داد.

ایران به افزایش حمایتهای خود از نیروهای کرد ادامه داد. درمقابل، عراق نیز اقدام به تخریب روستاهای کردنشین کرد. این اقدام عراق تا آنجا پیش رفت که بیش از ۱۰۰ روستای کردنشین ویران شد و جمعیت آنها نیز از آنجا رانده شدند. عراق به وضوح از تلاش برای مذاکره با کردها، به سرکوب آنها تغییر رویه داد. شدت این درگیریها از آنجا مشخص می شود که عراق ۳۵ هزار نیرو را بصورت تمام وقت صرف ایجاد آرامش و سرکوب شورشیان کرده بود. نیروهای جنبش پارتیزانی کردها نیز در این زمان به ۸ تا ۱۰ هزار نفر افزایش یافته بود.

درگیری های پراکنده درمناطق مختلف مرز دو کشور ادامه داشت، اما درگیری گسترده بین ارتش و نیروهای مسلح دو کشور نسبتاً کاهش یافته بود. در اواسط ماه ژولای عراق تلاش کرد تا مواضع ایران در جزیرۀ مجنون را هدف قرار دهد. عراق همچنین از گازهای شیمیایی نیز استفاده کرد، اما این اقدامات هیچ نتیجه استراتژیکی برای عراق نداشت. اگرچه در هر حمله در حدود ۲۰۰۰ نفر تلفات به ایران وارد می کرد.


منبع:http://irartesh.ir/Forum/Catgory/186/Post/4090/Page/2

http://www.uplooder.net/img/image/51/c63cd107afc88de1ffbe2010a56cd08d/hasa-n-a-li____ebrahimi___said_____%D8%AD%D8%B3%D9%86%D8%B9 %D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C% D9%85%DB%8C_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF_%280%29.jpg@H asan ali ebrahimi said@@Hasan ali ebrahimi said@@Hasan ali ebrahimi said@@Hasan ali ebrahimi said@

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:53 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت هشتم

۹ـ۷) افزایش مین گذاری های ایران و ائتلاف نیروهای اروپایی با آمریکا:

در ماه آگوست ۱۹۸۷، جنگ ادامه داشت و باعث بروز تنشهای پی در پی بین ایران و غرب می شد. هر هفته عملاً با تلاش جدید از طرف ایران برای حملۀ غیر مستقیم به آمریکا همراه بود. ایران از هر راه ممکن تلاش میکرد تا با حمله به کشتیهای خلیج ، آمریکا را آشفته سازد و این کشور را مجبور به عقب نشینی از آن نماید. در همین زمان، ایران فشارهای سیاسی نظامی بر کویت و عربستان را افزایش داد و تلاش کرد تا اقدامات صلح سازمان ملل را بی اثر کند. اقدامات نظامی ایران در خلیج، ارتباط کشورهای اروپایی بیشتری را با ایران قطع می کرد و باعث شده بود تا چین نیز از هرگونه حمایت بیش از حد از ایران، فاصله بگیرد. آمریکا هم در طرف مقابل، مصرّانه به افزایش توانایی های خود پرداخت و تمایلش را برای مقابله با ایران نشان می داد.

در اولین گام در افزایش تنشها، ۱۴ آگوست ایران با هجمۀ سنگین تبلیغاتی، تمریین نظامی در خلیج را آغاز کرد که به دقت از نظر زمانی و مکانی برنامه ریزی شده بود تا با حرکت کاروان نیروهای حفاظتی آمریکا تداخل پیدا کند. این تمرین نظامی توان نیروهای دریایی سپاه پاسداران را نشان می داد. در این تمرین قایقهای کنترل از راه دوری که با مواد منفجره پر شده بودند و یک زیر دریایی نیز شرکت داشتند.

۸ آگوست، ۲ فروند اف۱۴که از ناو هواپیمابر آمریکا به پرواز در آمده بودند، با یک فروند اف۴ایرانی مواجه شدند که به نظر می رسید قصد حمله به هواپیماهای شناسایی آمریکا را داشتند. با وجود هشدارهای پی در پی هواپیماهای آمریکایی و نزدیک شدن به این جنگنده، هواپیمای ایرانی به مسیر خود به طرف هواپیمای آواکس آمریکا ادامه داد. جنگنده های اف۱۴ اقدام به شلیک موشک کردند که خلبان ایران با مهارت و با انجام مانور آنها را دفع نمود و به سمت ایران بازگشت.

در روز ۱۰ آگوست، عراق برای اولین بار طی ۲۵ روز گذشته، تأسیسات نفتی ایران را بمباران کرد. عراق مدعی شد که با انجام ۱۱۰ سورتی پرواز، پالایشگاه تبریز و تأسیسات نفتی مرکز و جنوب ایران در مارون و گچساران را هدف قرار داده است. در این روز یک نفتکش ۱۱۷ هزارتنی آمریکایی تحت اجارۀ پاناما، در ۸۰ مایلی تنگۀ هرمز و درخلیج عمان، با یک مین برخورد کرد. این ششمین نفتکشی بود که در سه ماه گذشته با مین برخورد میکرد، اما اولین موردی بود که در خارج از خلیج اتفاق می افتاد.

روز بعد از آن، پنج مین دیگر در نزدیکی فُجیره کشف شد. تمام این مین ها ساخت روسیه بود که ایران از کرۀ شمالی خریداری کرده بود و از همان نوعی بود که کشتی بریجتون با آن برخورد کرده بود. مین گذاری های ایران تأثیرات عمده ای بر تحولات منطقه داشت و این کشور قصد داشت در ورودی تنگۀ هرمز نیز مین گذاری کرده و پایگاهی لجستیکی برای خود ایجاد نماید. اگرچه آقای رفسنجانی در پاسخ به اتهامات وارده اعلام کرد آمریکا و متحدانش در منطقه مین گذاری کرده اند و نیروی دریایی ایران برای پاکسازی به محلهای مورد نظر اعزام شده است، اما نقش ایران در این حوادث غیر قابل انکار است.

ایران در محاسبات خود احتمال واکنش خصمانۀ آمریکا و کشورهای اروپایی را دست کم گرفته بود. بریتانیا اعلام کرد که ۴ فروند کشتی مین یاب و ۲ رزم ناو به خلیج اعزام می کند تا به ناوگان این کشور بپیوندند. علاوه بر این، مسئولان بریتانیا اعلام کردند که با آمریکا همکاری خواهند کرد. فرانسه نیز اعلام کرد برای حفاظت از معابر خلیج، ۳ فروند کشتی مین یاب به همراه ۲ ناوشکن خود را راهی خلیج می کند.

این اقدامات به این معنا نبود که ظرفیت مین یابی بی درنگ افزایش خواهد یافت. کشتی های بریتانیا ۵ روز و ناوگان فرانسه ۱۳ روز بطول می انجامید تا وارد خلیج شوند. با این حال اقدامات ایران باعث شده بود که ائتلاف و اتّحادی میان آمریکا و کشورهای اروپایی شکل گیرد. همچنین ایران برای ارعاب و تهدید بریتانیا و فرانسه تلاشی نکرد تا با اشاره به حادثۀ سال ۱۹۸۳ و انفجار کامیون حامل بمب در لبنان که منجربه خروج آنها از لبنان شد و احتمال انجام عملیات مشابه، به حضور آنها هشدار دهند.

یک جانبه گرایی ایران باعث شد تا بلژیک، ایتالیا و هلند نیز به این نتیجه برسند که دیگر بیش از این نمی توان منتظر اقدامات بین المللی ماند. هر کدام از این کشورها گروههای نظامی و نیروهای کمکی خود را برای اعزام به منطقه آماده کردند.

حملات پراکندۀ آمریکا به نیروی دریایی سپاه و خسارات جزئی وارد شده، تأثیری بر توان نظامی ایران نداشت و نتیجۀ این حملات که " شهادت " بود، بیش از آنکه نیروهای ایرانی را به هراس بیاندازد، آنها را تشویق و دلگرم تر می ساخت.

رویارویی های پراکنده ایران و نیروهای آمریکایی موجب شد تا آمریکا یگانهای نظامی خود را در منطقه حفظ نماید که هزینه روزانه ای در حدود ۱ تا ۲ میلیون دلار برای این کشور در برداشت.

علاوه براین دولت ریگان را با این واقعیت روبرو کرد که حتی تلفات ناچیز نیروهای آمریکایی نیز، اعتراضات بسیاری را نسبت به حضور آمریکا در خلیج برمی انگیزد و سنای آمریکا را به این سمت سوق می داد تا با حمایت مجلس نمایندگان، آزادی عمل رئیس جمهور را محدود نمایند.

گام بعدی در افزایش و اوج گیری جنگ نفتکش ها در خلیج عمان صورت گرفت. در حالیکه نیروی دریایی ارتش ایران با ۶ فروند کشتی و بالگرد در حال جمع آوری مین ها در فُجیره بودند ،۲ قایق تندروی ایرانی یک تانکر نفتکش لیبریایی حامل مواد شیمیایی را مورد حمله قرار دادند. این حمله اولین مورد حملۀ مستقیم قایق های سپاه در خارج ازخلیج بود.

بالا گرفتن تنش ها و درگیری ها زمانی رخ داد که شورای امنیت سازمان ملل تقاضای افزایش فشارها بر ایران برای پذیرش قطعنامه را مطرح کرده بود وخاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل تلاش میکرد تا دیدارهای دیگری را با مقامات ایران و عراق ترتیب دهد.

این شرایط صدام حسین را قانع ساخت که هیچ پیشرفتی برای آتش بس محتمل نخواهد بود. به همین دلیل پس از ۱۰ آگوست عراق به حملات خود به شهرهای ایران ادامه داد و به تبریز و گچساران حمله کرد. در دیگر حملات انجام شده، میدانهای نفتی، کارخانه های سیمان و پتروشیمی، کارخانه شکر، نیروگاه های برق و یک کارخانه آلومینیوم هدف قرار گرفت.

کشتی آسیب دیده بریجتون، ۲۳ آگوست خلیج را ترک کرد. در همین روز عراق تهدید کرد که حملات خود را از اهداف زمینی، به کشتیهای خلیج گسترش خواهد داد. واضح بود که این استراتژی جدید بر دو عامل شکل گرفته است: بهره گیری از اقدامات و تلاشهای سازمان ملل و دیگر کشورها برای دستیابی به آتش بس همه جانبه و استفاده از بازار نفت و حمله به تأسیسات نفتی ایران و وادار نمودن این کشور به پذیرش صلح. هنگامی که این تهدیدات پاسخی در پی نداشت، عراق وارد عمل شد.

۳۰ آگوست، پس از توقفی ۴۵ روزه این کشور حملات خود به خلیج را از سر گرفت. نیروهای عراقی به جزیرۀ خارک و پایانه های نفتی سیری و لاوان حمله کردند و دست کم یک مخزن سوخت را به آتش کشیدند. در همین روزچهارمین کاروان حفاظتی آمریکا از نفتکش های کویتی وارد خلیج شد.

از نظر محاسبات و پیش بینی ها، ایران می بایست در برابر حملات به نیروگاهها و پالایشگاهها و تأسیسات نفتی بسیار آسیب پذیر می بود. در اواسط سال ۱۹۸۷، صادرات نفت ۹۰ درصد درآمدهای ارزی ایران را تشکیل می داد و ۸۰ درصد نفت صادراتی در جزیرۀ خارک بارگیری می شد. روی کاغذ، حمله به جزیرۀ خارک بسیار کارساز به نظر می رسید. در همین حال، جزیرۀ خارک همچنان ظرفیت صادرات مازاد بر نیاز و بدون استفاده داشت و اصولاً این تأسیسات برای ظرفیتی درحدود ۶ میلیون بشکه در روز طراحی شده بود. ایران توانایی صادرات ۲۵۰ هزار بشکه نفت در روز را ازسیری و لاوان نیز داشت. اما از آنجا که سهمیه ایران در اوپک ۴/۲ میلیون بشکه در روز بود، ایران می توانست نیازصادراتی خود را به تنهایی از جزیرۀ خارک تأمین کند.

بسیاری از تأسیسات و تجهیزات خارک در زیر زمین قرار داشت. اسکلۀ روی ساحل خارک چه در غرب و چه در شرق، سازه های بتونی مستحکمی بودند که باز سازی آنها نیز نسبتاً آسان بود. این بدین معنا بود که عراق می بایست حجم وسیعی از حملات هوایی را برای مدتی طولانی انجام می داد تا نتیجه ای در بر داشته باشد. با وجود اینکه عراق صدها هواپیمای جنگنده در اختیار داشت، اما در درگیری های ابتدای سال، ۴۰ تا ۵۰ فروند از آنها را از دست داده بود و تعداد خلبانان این کشور نیز بسیار محدود بود. با اینکه خارک پدافند موشکی سنگینی نداشت، اما به اندازه کافی استحکامات فیزیکی و ضد هوایی داشت که در صورت حملات پر دامنۀ عراقی ها، خسارات جبران ناپذیری را به آنها وارد می کرد.

در اواسط ۱۹۸۷ ایران مقاومت نسبتا خوبی در برابر خسارتهای جزئی به پالایشگاه ها و ظرفیت تولیدش پیدا کرده بود. مصرف داخلی ایران تنها ۲۵۰ هزار بشکه در روز بود و ناوگانی از تانکرهای ذخیرۀ نفت در نزدیکی لارک داشت که ذخیرۀ عظیمی به شمار میرفت.در ۶ تانکر بیش از ۱۹ میلیون بشکه نفت خام و در ۱۱ تانکر دیگر ، فرآورده های نفتی ذخیره شده بود. این مقدار حتی در صورت توقف صادرات از خارک، ذخیره ای ۷ روزه را برای ایران فراهم می کرد.

عراق بر استفاده از موشکهای اگزوست اصرار داشت و بیشتر آنها حتی به نزدیکی اهداف هم برخورد نمی کرد. این موشکها اساساً آنقدر قدرت نداشت تا به تانکرها و نفتکش ها آسیبی وارد سازد. بیشتر نفتکشهای خلیج در حدود ۱۰۰۰ پا طول داشتند و در مقایسه با بیشتر ناوها، کمتر آسیب پذیر بودند. بدنۀ فولادی آنها قطری در حدود ۲۲ تا ۲۶ میلی متر داشت که در برابر گلوله های بیشتر مسلسل ها مقاوم بودند. راکت ها و موشک ها براحتی به آنها نفوذ میکرد، اما موج انفجار آنها بوسیلۀ نفت خام گرفته می شد و حتی پس از انفجار کلاهک جنگی آنها نیز نفت خام به سختی آتش می گرفت.

حتی مخزنهای حاوی گاز مایع هم از بدنه ای دوجداره ساخته شده بودند و بدنۀ داخلی از قسمت بیرونی ۲۰ پا فاصله داشت. این جداسازی، آنها را در برابر موشکهای کوچک مقاوم می ساخت. تنها نفتکشهای حامل بنزین که تعداد آنها بسیار کم بود در برابر حملات هوایی به شدت آسیب پذیر بودند.

عراق هرگز در منهدم کردن یا از کارانداختن حتی یکی از نفتکش های ایران موفق نبود.

با توجه به الگوی کلّی جنگ در خلیج ، پس از اینکه فشارهای ایران به بصره فروکش کرد و در مذاکرات صلح سازمان ملل نیز پیشنهادهای مختلفی داده شد، تنش ها در منطقه کاهش یافت. پس از توافق شورای امنیت بر قطعنامۀ آتش بس در تاریخ ۱۲ ژولای ۱۹۸۷، صدام حسین نیز آتش بس یکجانبه ای را در خلیج اعلام کرد. بیشتر نفتکشها و کشتیهای عبوری از خلیج در ماه آگوست اسکورتی به همراه نداشتند و از هر ۱۰نفتکش، ۶ فروند آنها به تنهایی از منطقه عبور می کردند. به علاوه تعداد بسیاری از قایقها و کشتیهای کوچک باری نیز بدون حفاظت در حرکت بودند.

کویت هر ماه پذیرای حدود ۷۰ تا ۸۰ نفتکش بود که بیشتر آنها بدون هیچ حادثه ای سفر خود را به پایان می بردند. درحالی که تعداد کشتیهای مورد اصابت قرار گرفته در جنگ به ۳۲۵ فروند می رسید، اما به ۳۲۰ کشتی تنها خساراتی وارد شده بود. در این زمان حجم بازرگانی از شاخص سال ۱۹۸۴ بسیار پایین تر بود، اما این افت حجم تجارت، بیش از اینکه بدلیل جنگ باشد، به خاطر افت قیمت نفت بود.

در اواخر ماه آگوست و اوایل سپتامبر، جنگ نفتکشها شدت گرفت. آتش بس یک جانبۀ صدام حسین در ۲۹ آگوست پایان پذیرفت. از آنجا که واضح بود ایران آتش بس سازمان ملل را نخواهد پذیرفت، عراق حملات خود به خلیج را تشدید کرد. علاوه بر این، حملات به شهرها و مراکز اقتصادی ایران نیز ادامه داشت. پس از ۳۰ آگوست ۱۹۸۷، عراق به مدت ۴ روز متوالی به خلیج حمله کرد. در این مدت آنها تأسیسات نفتی ، تانکرها ، مخازن سوخت و کارخانه های بسیاری را موشک باران کردند. ایران نیز ۱ سپتامبر به این حملات پاسخ داد. در این روز نیروی دریایی سپاه پاسداران، یک کشتی باری کویت را هدف راکت های خود قرار داد. البته ایران بسیار محتاط بود تا نفتکشهایی را که تغییر پرچم داده اند هدف قرار ندهد و حداقل ۳۵۰ مایل با کاروان حفاظتی آمریکا فاصله داشته باشد.

ایران و عراق دور جدیدی از تهدیدات یکدیگر را آغاز کردند. ایران اعلام کرد که از این پس اقدامات تلافی جویانۀ خود را شدیدتر خواهد کرد و براساس استراتژی " ضربه در برابر ضربه " عمل خواهد کرد. ایران همچنین عراق را متهم ساخت که پس از آتش بس غیر رسمی فوریه ۱۹۸۶ در حمله به شهرها، بار دیگر جنگنده های این کشور حملات گسترده ای را به شهرهای ایران انجام داده اند. روز بعد ایران به یک نفتکش کشورهای عربی حمله کرد. این حادثه باعث شد موجی از حملات ایران و عراق ظرف ۲۴ ساعت، ۷ کشتی را هدف قرار دهد. عراق مدعی شد که طی ۵ روز، ۱۱ کشتی، ۱۰ نیروگاه و یک مرکز ارتباطی را بمباران کرده است. با در نظر گرفتن حملات ایران، ۲۰ کشتی در مدت ۶ روز بین ۲۷ آگوست تا ۳ سپتامبر ۱۹۸۷ هدف حملات دو کشور قرار گرفتند.

الگوی این حملات بسیار جالب توجه می باشد و اهمیت تلاشهای سازمان ملل برای آتش بس را بیشتر آشکار می سازد. البته جنگ هوایی در ماه آوریل تا اواسط آگوست تقریباً متوقف شده بود.

▪ حملات صورت گرفته از ماه آوریل تا آگوست بدین ترتیب می باشد:

ـ آوریل ۱۹۸۷ : عراق ۵ مورد حمله به کشتیها و ۷ حمله به شهرهای ایران

ـ می ۱۹۸۷: عراق ۶ حمله و ایران ۸ مورد به کشتیها ، عراق ۵ مورد و ایران ۲ مورد حمله به شهرها و اهداف اقتصادی

ـ ژولای ۱۹۸۷: عراق ۵ حمله و ایران ۴ حمله به کشتیها ، عراق ۶ مورد حمله به شهرهای ایران.

ـ آگوست ۱۹۸۷ : ایران ۳ حمله به کشتیها ، عراق ۲ حملۀ هوایی به شهرهای ایران

پس از شکست مذاکرات آتش بس در ۱۶ تا ۳۱ آگوست، تا پایان سال و همچنین سال ۱۹۸۸، دور جدیدی از حملات و درگیری ها شکل گرفت. عراق بلافاصله پس از اینکه احساس کرد هیچ راهی برای آتش بس وجود ندارد، تلاش کرد تا با فشارهای نظامی و تهدیدات مختلف، شرایط را بدون آتش بس کنترل کند و موقعیتی پایدار ایجاد نماید. ایران نیز با اقدامات تلافی جویانه وارد عمل می شد و تلاش می کرد تا شرایط را به سود خود تغییر دهد:

ـ ۱۶ تا ۳۱ آگوست ۱۹۸۷ : ۱۳ حملۀ هوایی به شهرها و اهداف صنعتی ایران صورت گرفت. ایران نیز با ۷ حمله پاسخ داد.

ـ ۱ تا ۱۵ سپتامبر : ایران ۱۰ بار و عراق ۲۲ بار به کشتیهای عبوری در خلیج حمله کرد. همچنین عراق ۱۹ بار و ایران ۳ بار به مناطق شهری حمله کرد.

ـ ۱ تا ۱۵ اکتبر : ایران ۸ حمله و عراق ۱۵ حمله به کشتی ها انجام داد. ایران ۶ بار و عراق ۱۲ بار به مناطق شهری حمله کرد.

ـ ۱۶ تا ۳۱ اکتبر : در مجموع ایران ۱۲ بار و عراق ۳۲ بار اهداف شهری و کشتی ها را مورد حمله قرار داد. ایران در این حملات ۴ بار از موشکهای اسکاد استفاده کرد.

ـ ۱ تا ۱۵ نوامبر : عراق در مجموع ۳۲ بار اهدافی را در خاک ایران و خلیج مورد اصابت قرار داد. ایران نیز با ۱۲ حمله و یک مورد استفاده از موشکهای اسکاد به این حملات پاسخ داد.

ـ ۱۶ تا ۳۰ نوامبر : ایران ۹ بار به مواضع عراق حمله کرد و ۲۰ بار نیز شهرهای این کشور را هدف موشکهای اسکاد قرار داد. عراق نیز در ۲۲ نوبت به شهرهای ایران حمله کرد.

ـ ۱ تا ۱۵ دسامبر : عراقی ها در ۱۵ نوبت و ایرانی ها ۷ بار حملاتی را انجام دادند.

ـ ۱۶ تا ۳۱ دسامبر : عراق ۹ مورد و ایران ۱۰ مورد حمله انجام داد که این کاهش بدلیل اجلاس سران کشورهای خلیج در ۲۹ دسامبر بود.

در اوایل سپتامبر ۱۹۸۷ وقایع دیگری به تنشهای موجود در خلیج دامن زد. سوم سپتامبر، قایقهای تندروی ایران با حمله یک کشتی باری، ۲ سرنشین ایتالیی آن را زخمی کردند. این حمله منجر به تشکیل جلسۀ کابینۀ ایتالیا در ۴ سپتامبر شد و این کشورخط مشی خود را از همراهی با نیروهای سازمان ملل به اعزام یک فروند ناو جنگی برای پیوستن به آمریکا، بریتانیا و فرانسه تغییر داد.

در همان روز ایران یک فروند موشک کرم ابریشم از پایگاهی در جنوب فاو به سمت کویت شلیک کرد. این موشک در منطقه ای خالی از سکنه در نوار ساحلی این کشور فرود آمد که ۲۰ مایل از یکی از پایانه های نفتی اصلی کویت فاصله داشت و در آن زمان ۲ نفتکش نیز در حال سوختگیری بودند. همین امر این شبهه را ایجاد کرد که آیا سیستم هدایت موشک دچار اشکال بوده که موشک به هدف اصابت نکرده و یا ایران با شلیک این موشکها فقط قصد تهدید کویت را داشته است. ایران مسئولیت شلیک موشک را برعهده نگرفت اما ۴ و ۵ سپتامبر دو فروند دیگر از این موشک ها به سمت کویت شلیک شد. موشک دوم به شهر الکویت پایتخت این کشور اصابت کرد و نشان داد که ایران می توانند تمام نقاط کویت را هدف قرار دهند. موشک سوم نیز در یکی جزایر شمال کویت فرود آمد.

کویت پس از این حوادث به سازمان ملل و اعضای دائم شورای امنیت اعتراض و از ایران شکایت کرد. روز بعد کویت ۵ نفر از ۷ دیپلمات ایرانی را اخراج کرد. این اقدام کویت باعث شد تا ایران، آمریکا را به تحت فشار قرار دادن کویت برای اخراج دیپلماتها متهم کند و به کویت هشدار داد که این کشور باید منتظر پی آمدهای این اقدام خود باشد.

کشورهای حاشیه خلیج نیز با فراخواندن وزرای امور خارجۀ خود برای تشکیل جلسه اضطراری در ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۷ ، به این اتفاقات واکنش نشان دادند. اگرچه به روشنی مشخص بود که این کشورها عملاً قادر به انجام کاری نیستند.

آمریکا، عراق را بدلیل حملاتش سرزنش کرد ا ما بیشتر هجمۀ خود را متوجه ایران ساخت که در پذیرش طرح آتش بس سازمان ملل تعلل می کرد. مأموریت دبیر کل سازمان ملل در ۱۱ سپتامبر به تهران رسید و مذاکرۀ وی با مقامات ایرانی روز بعد از آن آغاز شد. هر دو طرف مدعی شدند که طرف مقابل، آتش بس را نقض کرده است. ایران مدعی شد که عراق۱۳ غیر نظامی این کشور را کشته است. عراق نیز ادعا کرد طی ۴۸ ساعت گذشته ایران ۸ شهر عراق را بمباران کرده است و یک نفتکش قبرسی را هدف راکتهای خود قرار داده است.

هنگامی که دبیر کل سازمان ملل وارد تهران شد، متوجه شرایطی غیر قابل اطمینان و متزلزل شد. پس از سفر وی به بغداد نیز هر دو طرف یکدیگر را به از سر گیری جنگ متهم کردند. عراق مدعی شد که ایران بصره را بمباران کرده و حملاتی در قسمت مرکزی آن انجام داده که نیروهای عراقی آن را دفع نموده اند. ایران نیز ادعاهای مشابهی را مطرح ساخت.

پس از آن صدام حسین با دبیر کل سازمان ملل ملاقاتی انجام داد و ایران را به آغاز جنگ متهم کرد. طارق عزیز ،وزیر امور خارجه عراق، ایران را به وقت کشی متهم ساخت و از سازمان ملل تقاضای تحریم تسلیحاتی و مجازات ایران را واستار شد. دبیر کل سازمان ملل در بازگشت به نیویورک، ۱۶ سپتامبر به شورای امنیت سازمان ملل اعلام کرد که ایران پیشنهاد توقف عملیات نظامی را داده است ،ولی این کشور فقط در صورتی به آتش بس رسمی احترام می گذارد که کمیته ای بین المللی، متجاوز بودن عراق را اعلام نماید.

عراق حملات خود به تأسیسات نفتی ایران و کشتی ها را پس از بازگشت دبیر کل از سر گرفت. ایران نیز گلوله باران بصره را آغاز کرد و درگیری نیروهای دریایی در خلیج نیز مجدداً آغاز شد. ۱۹ سپتامبر ایران و عراق به تأسیسات نفتی یکدیگر حمله کردند و جنگ همچنان با شدت ادامه داشت.

در این میان نقش اروپا در خلیج ،در حال افزایش بود. ۱۱ آگوست ۱۹۸۷، بریتانیا به بلژیک، ایتالیا و هلند برای ایفای نقش فعال تر در منطقه فشار وارد کرد و فرانسه و بریتانیا تصمیم به اعزام چند ناو جنگی دیگر به منطقه گرفتند. ۲۰ آگوست اجلاس اضطراری اتحادیۀ اروپای غربی در مورد همکاریهای مشترک خلیج تشکیل شد. این اجلاس با موفقیت چندانی همراه نبود و تنها اعلام شد که هر کشور آزادانه عمل کند. ایتالیا بر این مسئله پافشاری کرد که آنها تحت برنامه پیشنهادی سازمان ملل عمل کنند. اما بریتانیا و فرانسه به این نتیجه رسیده بودند که نیازی با تابعیت از کمیته و سازمان خاصی ندارند.

هلند که ریاست اتحادیۀ اروپای غربی را بر عهده داشت، برای تشکیل گروه عملیات مشترک اتحادیۀ اروپای غربی در خلیج تلاش کرد ولی در نهایت تصمیم گرفت تا خود بطور مستقل اقدام کند. هلند به بریتانیا پیوست و این کشور نیز با حمایت هوایی و لجستیکی از هلند موافقت کرد. ۷ سپتامبر ۱۹۸۷ هلند اعلام کرد دو فروند کشتی مین یاب به خلیج اعزام خواهد کرد. بلژیک نیز که سابقۀ همکاری طولانی با هلند داشت، با این کشور همراه شد و اعلام کرد ۲ فروند کشتی به منطقه خواهد فرستاد. و بدین ترتیب ائتلاف بلژیک و هلند با فرماندهی افسرانی از دو کشور شکل گرفت.

همانطور که پیش از این اشاره شد، ایتالیا پس از حملۀ ایران به نفتکش این کشور، تصمیم گرفت تا وارد خلیج شود. این حمله بهانه ای به دست ایتالیا داد تا ۸ فروند از کشتیهای خود را ۱۵ سپتامبر ۱۹۸۷ راهی خلیج کند.

در اواخر اکتبر، نیروهای فرانسه ۹ مین را در نزدیکی منطقۀ فُجیره کشف کردند. دو مین در سطح آب و ۷ مین دیگر در عمق ۳ متری و بوسیلۀ امواج صوتی کشف شدند. ناو فرانسوی داپلکس نیز ۲ مین دیگر در نزدیکی آبهای قطر کشف کرد.تعداد مین های کشف شده از زمان طرح تغییر پرچم نفتکش ها، به ۸۰ مین رسید.

نیروهای مین یاب بریتانیا نیز ۱۵ سپتامبر به خلیج عمان رسیدند. این ناوگان شامل یک کشتی مادر۱۴۰۰ تنی حامل ادوات کشف مین و ۳ کشتی دیگر بود.

آمریکا در این زمان برای جنگی تمام عیار استقرار یافته بود. یک ناو رزمی هواپیمابرجدید به همراه نیروهای رنجر ارتش آمریکا جایگزین نیروهای قبلی شدند. ناو مستقر در اقیانوس هند نیز ۸۷ فروند جنگنده با خود حمل می کرد. تمام کشتیهای آمریکایی حاضر در خلیج نیز به جدیدترین سیستمهای موشکی و پدافندی مجهز بودند.

کاروان حفاظتی آمریکا نیز بوسیلۀ ناوشکن های اسکادران ۱۴ ارتش، اسکورت می شدند که مجهز به موشکهای هدایت شونده بودند. اسکادران ۱۴ نیروی دریایی آمریکا مجهز به ۴ رزم ناو، موشکهای هدایت شوندۀ فاکس، کروملین، هاوز و ۳ فروند بالگرد بودند.

در مجموع ۱۱ کشتی آمریکایی به همراه ۴۵۰۰ نیرو در آبهای خلیج حضور داشتند. این حضور گسترده، پیش بینی های پنتاگون در مورد هزینه های طرح را تنها برای نیروی دریایی، به ۲۰۰ میلیون دلار در سال افزایش داد.

مجموع کشتی های نظامی خارجی خلیج نیز به ۳۵ کشتی آمریکایی و ۳۵ کشتی اروپایی افزایش یافته بود.

عراق در روزهای باقیمانده از سپتامبر، به حملات نامنظم خود به اهدافی در خلیج ادامه داد. اما این ایران بود که پیشقدم شد. ۲۰ سپتامبر یک قایق تندروی ایرانی، به یک فروند نفتکش عربستان در تنگه هرمز حمله کرد. ۲۱ سپتامبر به یک نفتکش با پرچم بریتانیا حمله کرد و آن را به آتش کشید که طی آن یکی از سرنشینان کشتی کشته شد. این حادثه باعث شد تا دولت بریتانیا تمام پرسنل مرکز پشتیبانی لجستیکی ایران در لندن را که در تهیه سلاح برای ایران نقش داشتند، از انگلستان اخراج نماید.
@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/720d6eb2c4a739ee1.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:57 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم- قسمت نهم

۹- ۸) حادثۀ ایران اجر :

پس از این تحولات، رخداد مهم و تکان دهنده ای به وقوع پیوست. پس از حادثۀ اصابت کشتی بریجتون به مین، آمریکا بطور رسمی و غیر رسمی بارها اعلام کرد که دخالت ایران در این حوادث، منجر خواهد شد تا نیروهای آمریکایی ،کشتیهای ایرانی را که در حال مین گذاری و یا تلاش برای این کار در آب های بین المللی باشند، بدون هرگونه هشدار قبلی هدف قرار دهد. براساس دستور دریا سالار ویلیام کرو، آمریکا یک گروه از نیروهای ویژۀ ارتش از شاخه های عملیاتی "دلتا فورس" را که از زبده ترین و آماده ترین نیروها بودند در خلیج مستقر کند.

در اوایل سپتامبر ویلیام کرو در دیدار با دریادار برنسن برای شناسایی، تعقیب و حمله به کشتی های ایرانی در حال مین گذاری ،برنامۀ مدوّنی طراحی کردند.

آمریکا از تمام امکانات و تجهیزات ماهواره ای و جاسوسی خود برای ره گیری تمام تحرکات و فعالیتهای مین گذاری ایران، از بارگیری کشتی ها تا کارگذاری مین ها، استفاده می کرد. پس از آن آمریکا یکی از کشتیهای نیروی دریایی ارتش ایران با نام " ایران أجر " را از زمان ترک بندرگاه ره گیری نمود تا زمانیکه این کشتی به نقطه ای در ۵۰ مایلی شمال بحرین رسید و در آن موقعیت ۶ مین کار گذاشت. کشتی ایرانی تصور میکرد بدلیل شبانه بودن این عملیات، از امنیت کافی برخوردار است. در حالیکه بالگردهای سبک آمریکا همگی به تجهیزات دید و کنترل در شب مجهز بودند و تمامی این تحرکات را زیر نظر داشتند.

منبع:http://www.warhistory.ir

دو فروند از این بالگردها در ارتفاع ۲۰۰ و فاصله ۱۰۰۰ متری با کشتی ایران أجر به پرواز درآمدند. آنها با کنترل کشتی تأیید کردند که همچنان در حال مین گذاری می باشد و برای حمله اجازه خواستند. دریادار برنسن اجازه حمله را صادر نمود و بالگردها، کشتی ایرانی را با راکت و مسلسل هدف قرار دادند و بلافاصله آنرا از کار انداختند و ۵ نفر از سرنشینان آن نیز کشته شدند. پس از آن نیروهای ویژۀ نیروی دریایی با قایقهای تندرو به طرف کشتی رفتند و ۲۶ سرنشین دیگر کشتی را بازداشت نمودند که یکی از آنها به علت شدت جراحات کشته شد و روز بعد نیز آمریکا، کشتی ایرانی را منفجر کرد.

حملۀ آمریکا باعث شد تا فعالیتهای ایران در مسیری قرار گیرد که دخالت ایران در تمام مین گذاریها برای همگان روشن شود. ایران دیگر قادر نبود تا در این مورد با اظهارات مبهم از دستهای پنهانی و توطئۀ آمریکا سخن بگوید. بعلاوه این حمله زمانی انجام شد که آقای خامنه ای در سازمان ملل بود. وی مدعی شد که این کشتی تجاری بوده است و اتهام مین گذاری دروغی بیش نیست. روبرویی با انتشار این اسناد و واقعیت که نیروهای آمریکایی ۱۰ مین آماده انفجار روسی را در داخل کشف نموده اند، محلهای مین گذاری مشخص شده و فیلم گفتگوهای سرنشینان کشتی در مورد مین گذاری، خامنه ای را بشدت آشفته کرده بود. این آشفتگی بحدی بود که بعضی از کارشناسان این مسئله را مطرح ساختند که این واقعه عمدی صورت گرفته تا خامنه ای و تندروهای ایران را آشفته و سردر گم سازد. البته با مدارک بدست آمده معلوم شد این مین گذاری در ادامۀ عملیاتهای گذشته ایران بوده و احتمال عمدی بودن آن بعید می نمود. آقای رفسنجانی بعدها به درستی آمریکا را متهم ساخت که این کشور با زمانبندی دقیق این حمله، قصد داشت تا توجه جهانیان را از حضور آقای خامنه ای در سازمان ملل منحرف سازد و سخنرانی ایشان را تحت الشعاع قرار دهد.

به هر حال بلافاصله پس از این حمله، آمریکا حمایتهای بسیاری چه در داخل و چه در خارج از آمریکا بدست آورد. این حمایتها دولت ریگان را قادر ساخت تا به حضور نیروهای آمریکایی در خلیج ادامه دهد. در عین حال دولت ریگان نشان داد که هم می تواند و هم تمایل دارد تا به ایران حمله کند. این وقایع در بازگرداندن آبروی از دست رفتۀ نظامی آمریکا و خطاهای این کشور بسیار مؤثر بود و دوباره به ادامۀ حضور نظامی آمریکا در خلیج تأکید کرد. این حادثه باعث شد تا چین نیز در صحن علنی سازمان ملل اعلام کند که اگر ایران به سمت برقراری آتش بس حرکت نکند، این کشور از تحریم تسلیحاتی ایران، حمایت خواهد کرد.

علاوه بر این واضح بود که سپاه پاسداران بدلیل اقدامات ایران سرزنش نخواهد شد، چرا که یکی از کشتیهای ارتش ایران در این واقعه حضور داشت. آقای خامنه ای چند روز پس از حادثه ، بطور ضمنی و با اتخاذ موضع متعادل تر، به این مسئله معترف شد. وی تأکید کرد که ایران هیچ علاقه ای به جنگ با آمریکا ندارد و ایران درهای مذاکره را نبسته است.

در این میان روسیه تنها قدرتی بودکه نسبت به حملۀ آمریکا واکنش نشان داد و موضعی اتخاذ کرد که مطلوب ایران بود. سخنگوی دولت روسیه نیز از هرگونه اظهار نظر در مورد دلایل و حق ایران برای مین گذاری در خلیج خودداری کرد. درعین حال روسیه و آمریکا توافق کرده بودند تا طرح تحریم تسلیحاتی را به تعویق انداخته و به مذاکرات ادامه دهند. حتی روسیه اعلام کرد که طرح تحریم تسلیحاتی در آینده نزدیک محتمل نیست و این کشور تصمیمی در این زمینه نگرفته است.

در همین زمان، جنبش کردهای مستقل عراق مشکلاتی را برای عراق و ترکیه ایجاد می کرد. در حالیکه در ابتدای بهار، ایران حملات خود به جنوب را متوقف ساخته بود، اما کمکهای خود به کردهای شورشی عراق را افزایش داد. سران حزب بعث عراق در تقابل با کردهای ناراضی اقدامات ناخوشایندی را انجام دادند. بغداد هر اقدام کردها را با حمله و واکنشی شدیدتر پاسخ می داد. درحالیکه گزارشها اندکی غیر واقعی به نظر می رسد، اما در حدود ۵۰۰ روستا تا اواخر سال ۱۹۸۷ ویران شد و در حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار نفر از ساکنان آن از خانه و دیار خود، رانده شدند.

این تغییر در محل ساکنان بسیار نامناسب، ضعیف و تبعیض آمیز انجام شد. دولت پس از آن باقیماندۀ کردها به سختی و شدت برخورد می کرد و حتی زمانی که حرکت هایی بدون ارتباط با کردها صورت می گرفت، کردها را مورد آزار و اذیت قرار می داد. جنبش الدعوة یکی از این حرکتها بود که هیچ ارتباطی با کردها نداشت و ۷ سپتامبر حرکت خود را در بعقوبه در ۵۰ مایلی بغداد آغاز کرد و در حدود ۵۰ تا ۱۰۰ نفر را به قتل رساندند. این تحرکات نه تنها به بازجویی ها و اعدام های گسترده و بدون درنگ در منطقه انجامید، بلکه سوء ظن ها را نیز نسبت به کردها افزایش می داد.

مرد شماره یک مسئول سرکوب کردها، علی حسن المجید، از بستگان صدام حسین، بطور مداوم تقاضای نیروهای بیشتر می کرد و نیروهای گردان ۵ ارتش عراق را به خدمت می گرفت. در این حال ژنرال "طالح الدوری" فرمانده گردان ۵ ارتش، از ادامۀ واگذاری نیروهایش سر باز زد. این اقدام باعث شد تا نیروی هوایی عراق وارد عمل شود و روستاهای کردنشین را بمباران نماید. این حملات نتیجۀ اجتناب ناپذیری داشت. در ازای هر رزمندۀ کردی که کشته یا اسیر می شد، ۲ جنگجوی کرد دیگر به جنبش می پیوستند.

ایران نیز مشکلات داخلی خاص خود را داشت. حرکتهای گوناگونی که انجام می شد تأثیر چندانی بر دولت نداشت، اما جنبش مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی این توانایی را نشان داد که در مقاطعی می تواند برای دولت آیت ا... خمینی مشکل ساز شود. مجاهدین از طرف عراق، کمکهای مالی فراوانی دریافت می کردند و توانستند نیرویی شبه نظامی و با نام " ارتش آزادی بخش ملّی " در خاک عراق سازمان دهند. این ارتش بیش از آنکه کارآمد باشد، تنها حضوری فیزیکی داشت و فقط قادر به انجام حملات کوچک و مقطعی بود. این حملات باعث شد تا سپاه در اواخر اکتبر ۱۹۸۷ در غرب ایران، یگان های ویژۀ مقابله با ارتش آزادی بخش ملی تشکیل دهد.


هواپیماهای عراقی به حملات خود به میدانهای نفتی ایران دادند. در ماه مارس میدانهای نفتی اردشیر، سیروس و نوروز را هدف قرار دادند. همچنین این هواپیماها کشتی هایی را که به سمت سیری در حرکت بودند ،مورد حمله قرار می دادند. با این وجود عراق نتوانست به پیروزی خاصی دست یابد و صادرات نفت ایران همچنان حفظ شد.


ارتش آزادی بخش ملی در اواخر نوامبر، آنگونه که به نظر می رسید، حملات موفقیت آمیزی در آذربایجان غربی، ایلام و خوزستان انجام داده و مدعی شده بود که ۳۶۸۰ کشته و ۴۶۷ اسیر به نیروهای ایرانی تحمیل کرده است. با این وجود، در بیش از یکصد درگیری انجام شده از ۱ ژانویه تا ۱ دسامبر ۱۹۸۷، مجاهدین خلق تنها موفق به کشتن ۸۴۰۰ نفر و اسارت ۸۴۵ نفر شده بودند. علاوه بر این تقریباً غیر ممکن بود که بتوان از هدف مسعود رجوی اطلاع یافت و اینکه وی از چه هدف و آرمانی حمایت می کند و چه تعداد از بنیان های مارکسیستی و ضد غربی خود را حفظ کرده است. گروههای تبعید شدۀ سلطنت طلب نیز بسیار ضعیف بودند و حتی در برپایی همایشهای مؤثر و جنگ رسانه ای نیز ناتوان بودند.

مهمترین و در عین حال جالب ترین نکته در مورد ساختار قدرت در ایران، رشد پایدار نقش سپاه پاسداران در این ساختار بود. حتی پیش از ورود آمریکا به خلیج ، بنظر می رسید بیشتر نبردها و کشمکشهای سیاسی را به نفع خود به پایان می رساند و ارتش کلاسیک ایران فقط برای اهدافی چون حمایت توپخانه ای، گشت زنی هوایی و دریایی و دیگر عملیاتهایی که تخصص فنی نیاز داشت، بکار گرفته می شد. در این زمان سپاه پاسداران نیرویی ۳۵۰ هزار نفری گردآوری کرده بود و بیشتر سلاح های نوینی که از چین می رسید (مانند موشکهای کرم ابریشم) را در اختیار می گرفت.

نیروی دریایی سپاه نیرویی در حدود ۲۰ هزار نفر داشت که از نیروی ۱۵ هزار نفری نیروی دریایی ارتش نیز بسیار بزرگتر بود. نیروی دریایی سپاه مسئول حملات صورت گرفته به کویت و عربستان بودند و در تشکیل پایگاههای پشتیبانی و تأسیسات نظامی نیز اولویت با نیروهای سپاه بود. همچنین دو نفر از افراد بلند پایه سپاه – محسن رفیق دوست و محسن رضایی – در مرکز قدرت قرار داشتند. اما موضوع نامشخص این نکته بود که آیا این قدرت تنها در سطح نظامی تأثیرگذار بوده یا در سطوح سیاسی و تصمیمات کشوری نیز صاحب نفوذ بوده است.

در ابتدای اکتبر ۱۹۸۷، الگویی منتشر شد که نشان می داد در جنگ ۳ نوع منازعه در راستا و به موازات یکدیگر دخیل بودند: اولین منازعه، تقابل و تنشهای رو به افزایش بین ایران و آمریکا و ایران با اروپای غربی بود. دومین مسئله منازعه سیاسی بر سر طرح صلح سازمان ملل بود که با فشار آمریکا برای انجام تحریم تسلیحاتی همراه بود و روسیه هم درتلاش برای تقویت ارتباط خود با ایران بود. ایران نیز در وضعیت نامعلوم بسر می برد که آیا در پی گرفتن امتیاز است و یا با طرح چنین درخواست هایی درصدد تأخیر در اقدام سازمان ملل است. مسئلۀ سوم هم تداوم درگیریهای مرزی بین ایران و عراق بود.

دو منازعۀ اول در تعامل با یکدیگر در جریان بودند. از ۳۱ آگوست تا ۱ اکتبر ایران دور تازه ای از حملات خود را آغاز کرد. کشتیهای ایرانی ۳ نفتکش را هدف قرار دادند و بصورت تعمدی در اطراف نیروهای غربی اقدام به گشت زنی می کردند. عراق نیز به مقابله به مثل پرداخت و این روند، تعداد حملات صورت گرفته به کشتیهای خلیج را تا ۳۷۵ حمله افزایش داد. نکتۀ جالب توجه اینجاست که این حملات بگونه ای صورت می گرفت که دگرگونی چندانی در روند تولید نفت هر دو طرف ایجاد نکند و هر دو کشور تولید ماهانۀ خود را در سطح بالایی حفظ کردند.

چندین عامل وجود داشت که شدت جنگ نفت را کاهش می داد:

ـ هر دو طرف بگونه ای نیروهای خود را بکار گرفتند که هرگز قصد حمله با تمام قوا را نداشتند تا تولید و صادرات نفت طرف مقابل را به کلی متوقف سازند. عراق بسیار محتاط بود تا متحدانش در جنوب خلیج را تحریک نکند که منجر به کاهش حمایت اقتصادی آنها از عراق شود. چرا که ایران تهدیدی برای صادرات نفت آن کشورها محسوب می شد و گسترش این بخش از جنگ قطعاً به ضرر آنها تمام می شد. همچنین در این راه، عراق حمایت کشورهای غربی در برقراری آتش بس را نیز از دست می داد. همچنین این احتمال نیز وجود داشت که با تشدید این حملات، خشم ایران نیز برانگیخته شده و حملات خود را با تمام توان انجام دهد که در این صورت برقراری هرگونه صلح و آتش بس عملاً غیر ممکن می شد. ایران نیز نسبت به کشیده شدن پای غرب به جنگ یا حداقل ضربه زدن آنها به نیروی دریایی سپاه، بسیار محتاط بود. علاوه بر این ایران نسبت به تحریم های غرب علیه صادرات نفت خود ، بسیار آسیب پذیر بود.

ـ هر دو طرف درگیر نیاز به نیم دهه داشتنند تا توانایی تعمیر و بازسازی خسارات جزئی وارده به شبکۀ صادرات نفت خود را کسب کنند. عراق حمایت ترکیه را در حفاظت از خط لوله های این کشور در سراسر عراق به همراه داشت و ایران نیز با تدارک مخازن ذخیرۀ عظیم و متحرک و تعداد زیادی نفتکش، ذخیرۀ استراتژیک مناسبی در اختیار داشت.

ـ درس بسیار مهم جنگ این بود که هیچ اتفاقی در جریان آنچه به وقوع می پیوست اجتناب ناپذیر نبود. به عبارت دیگر در این میان وقوع هر واقعه و اتفاقی، محتمل و قابل پیش بینی بود.

منازعۀ سوم کم تنش تر از بقیه بود، اگرچه ایران ادعا کرد که در حال بالا بردن توان نظامی خود می باشد. ایران اعلام کرد که این کشور در حال تشکیل ۱۰ تا ۲۰ لشکر در سپاه و هرکدام با نیرویی در حدود ۱۰ هزار نفر می باشد تا به سمت بصره پیش روی نمایند. همچنین اعلام کرد که ۱۲۰ گردان از نیروهای ارتش به خط مقدم جبهه اعزام شده اند. ۸۵ گردان دیگر متشکّل از ۳۴ هزار نیرو نیز برای مقابله با تهدیدات آمریکا به مناطق جنوبی اعزام شدند.

نیروی هوایی عراق هم با تشدید حملات خود به مراکز استقرار و تجمع نیروهای ایران، به مقابله برخواست. این حملات در واقع حملاتی پیشگیرانه بود. حملۀ ایران پیش از آغاز فصل بارانی اواخر اکتبر و اوایل نوامبر نیز بعید و دور از انتظار بود.

در همین زمان ایران با علائمی نشان داد که ممکن است حملات مستقیم دیگری به بصره انجام ندهد و قصد دارد تا در نبرد زمینی با احتیاط بیشتری عمل کند. محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران، در ماه سپتامبر اعلام کرد ۲ دستاورد مهم ایران در جنگ، "شهادت" و "بکارگیری ابتکارات و تاکتیکهای نوین جنگی" در برابر تمام دنیا بود.

کمیتۀ عالی دفاع به مذاکرات خود در مورد چگونگی واکنش به خسارتهای وارد شده به بصره ادامه داد تا ا ینکه در ۱۲ نوامبر آیت ا... خمینی بیانات جدیدی داشتند که به نظر می رسید استراتژی جدید ایران باشد: "جنگ به مرحله ای رسیده که با حملات پی در پی و گسترده باید فرصت نفس کشیدن و تجدید قوا را از دشمن بگیریم و شکست حتمی آنها را نزدیکتر نماییم."

روز بعد رفسنجانی هم اعلام کرد که جنگ وارد فاز جدیدی شده است و ایران با تکیه بر حملات پر تعداد و پی در پی، توان نظامی عراق را درهم خواهد شکست، بدون اینکه فرصت بازیابی را به آنها بدهد. خامنه ای هم به همین ترتیب بر ضرورت حملات پی در پی و بدون وقفه تاکید کرد.

مشکل اینجا بود که ایران برتری قوای انسانی خود را به مقابله با برتری تسلیحاتی و تدارکاتی عراق فراخوانده بود. همانطور که در سال ۱۹۸۸ نیز مشخص شد، ایران در جابجایی نیروها و همچنین بسیج آنها با مشکلاتی روبرو بود. آنها همچنین فراخوان بزرگی برای حرفه ای گری در تشکیلات خود انجام دادند، اما آخوندهای ایران به حمایتهای خود از شور و حرارت انقلابی ادامه داده و در روند حملات و عملیات نیروهای ارتش و سپاه پاسداران، اختلال و مشکلات بسیاری ایجاد کردند.

در مورد آتش بس نیز، موقعیت متفاوت دو طرف، تمام تلاشهای سازمان ملل را با بن بست مواجه می ساخت و ایران را به سمت تقابل بیشتر با آمریکا سوق می داد. ۱ اکتبر ،تعداد دیگری مین در شمال بحرین کشف شد و یک فروند مین یاب انگلیسی برای پاکسازی در محل مستقر شد. ۲ اکتبر، منابع اطلاعاتی گزارش دادند ایران در حال برنامه ریزی برای حمله ای گسترده به میدان نفتی "الخفجی" – میدان نفتی مشترک عربستان و کویت با ظرفیت ۳۰۰ میلیارد بشکه و تأسیسات پیچیده – می باشد.این منطقه در ۱۱۰ مایلی جزیرۀ خارک می باشد و منطقه ای بود که عربستان و کویت از آنجا برای عراق ، نفت تولید و صادر می کردند.

پس از مشورت با آمریکا، هواپیماهای اف۱۵ و تورنادوی عربستان به حالت آماده باش در آمدند و این کشور ،کشتیهای خود را به منطقه اعزام کرد. همچنین به تهران هشدار دادند که از طرح حملۀ آنها آگاه می باشند. سوم اکتبر، ۴۸ تا ۶۰ قایق تندروی ایران در نزدیکی جزیرۀ خارک موضع گرفتند. سپس به سمت میدان نفتی "الخفجی" حرکت کردند. هواپیماهای شناسایی آواکس آمریکا متوجه این حرکت شدند و به اطلاع فرماندهی نیروهای عملیاتی خاورمیانه و فرماندهان سعودی رساندند. عربستان بلافاصله کشتیها و جنگنده های اف۱۵ و تورنادوی خود را به سمت نیروهای ایرانی اعزام کرد. نیروهای آمریکایی نیز به در همان مسیر به حرکت درآمدند. قایقهای ایرانی پس از اینکه متوجه این هجوم نیروها شدند، به عقب برگشتند.

۵ اکتبر، عراق دور تازه ای از حملات گستردۀ هوایی را آغاز کرد و به اسکلۀ بارگیری لارک حمله کرد. با وجود تناقضات موجود در گزارشها ،گمان می رود ۴ نفتکش در این حملات آسیب دیده باشند.

ایران نیز بار دیگر بغداد را با موشکهای اسکاد هدف قرار داد. نیروهای ارتش و سپاه پاسداران بسیار پر تحرک بودند. کشتیهای سپاه اغلب اهدافی در نزدیکی ناوهای غربی را هدف قرار می دادند. به عنوان مثال یک نفتکش پاکستانی را تنها در فاصله ۳ مایلی ناو فرانسه مورد حمله قرار دادند. یک ناوشکن ایرانی نیز در فاصلۀ یک مایلی ناوشکن کید آمریکا حرکت می کرد و رادار آتش خود را بر روی این کشتی آمریکایی تنظیم و قفل کرده بود. آمریکا نیز ۳ بار به کشتی ایرانی هشدار داد تا این کار را متوقف کند. در نهایت هشدار داد در صورتی که فوراً این کار را متوقف نکند، مورد حمله قرار خواهد گرفت. کشتی ایرانی سپس ره گیری ناوشکن آمریکایی را متوقف ساخته و به عقب بازگشت.

ایران چندین کشتی ژاپنی را نیز هدف قرار داده بود و ژاپن با اینکه ۵۰ درصد نفت خود را از خلیج تأمین می کرد، بار دیگر به کشتیهای خود هشدار داد تا وارد این منطقه نشوند. ۷ اکتبر ۱۹۸۷، ژاپن اعلام کرد حاضر است سیستم دریانوردی دقیقی در اختیار کشتیهای تمام کشورها بگذارد تا از برخورد آنها با مین جلوگیری کند. نخست وزیر ژاپن همچنین اعلام کرد ممکن است این کشور حضور پر رنگ تری در منطقه داشته باشد. با این وجود ژاپن آشکارا از هرگونه دخالت نظامی و جانب داری خودداری می کرد. ۸ اکتبر یگانهای سپاه کشتی ۹۵۰۰ تنی ژاپنی تحت اجارۀ پاناما را هدف قرار دادند. این حادثه تنها یک هفته پس از این صورت گرفت که دولت ژاپن مجدداً اجازه ورود کشتی هایشان را به خلیج صادر کرد.

۱۸ اکتبر،درگیری مستقیم دیگری بین ایران و نیروهای آمریکا صورت گرفت. یک فروند رزم ناو ایران به همراه ۳ قایق تندروی دیگر به سمت پایگاه "هرکولس" آمریکا در نزدیکی جزیرۀ فارسی حرکت کردند.هنگامی که آمریکا بالگردهای خود را به سمت نیروهای ایرانی اعزام کرد، این نیروها پس از مشاهدۀ بالگردها به روی آنها آتش گشودند. بالگردهای آمریکایی نیز بلافاصله به آتش نیروهای ایرانی پاسخ دادند.در این حمله یکی از قایقها غرق شد و ۲ فروند دیگر آسیب دیدند و رزم ناو ایران نیز مورد اصابت قرار نگرفت و از محل عقب نشینی کرد.

در این حادثه ۸ ایرانی کشته و ۶ نفر نیز بازداشت شدند. تحقیقات انجام شده روی قایقها نشان داد که حداقل یک فروند از این قایقها به موشکهای استینگر مجهز بوده که آمریکا از همین نوع موشک در اختیار مبارزان آزادی طلب افغان قرار داده بود. افغانها بعدها مدعی شدند این موشک و ۶ موشک دیگر را ایران در عملیاتی مرزی در ماه آوریل از آنها ربوده است. اما کارشناسان آمریکایی احتمال فروش آنها به ایران را بیشتر می دانستند.

در مورد عراق هم، جت های این کشور به حمله به نفتکش ها و کشتی ها ادامه دادند. در همان روز یک کشتی یونانی را هدف قرار دادند که یک سر نشین آن کشته شد. این حمله، مجموع حملات دو کشور به کشتیها را به ۹ حمله در یک هفته افزایش داد که طی آن ۷ نفر کشته و ۴ نفر نیز ناپدید شدند. پس از آن عراق به حملات پیاپی خود به نفتکشها و مخازن سوخت ایران ادامه داد. این حملات علیرغم هزینۀ سنگین، موفقیتهای چندانی برای آنها در بر نداشت. بر اساس برآورد کارشناسان آمریکایی، عراق روزانه ۴۰ میلیون دلار در جنگ هزینه می کرد اما عملاً نتوانست به درآمد روزانه ۲۰ میلیون دلاری ایران از صادرات نفت، لطمه ای وارد کند. تا اول اکتبر، عراق ۱۲ حملۀ تأیید شده به نفتکشهای ایرانی انجام داده بود که این حملات تا منطقه لارک نیز ادامه داشت. با وجود اینکه عراقیها چندین نفتکش را هدف قرار دادند، اما فقط یکی از آنها کاملاً منهدم شد. عراق یک فروند از جنگنده های میراژ خود را نیز از دست داد. آنها در حملات خود از موشکهای اگزوست استفاده میکردند که هر مورد حمله، ۳/۱ میلیون دلار هزینه دربرداشت. از آنجا که خسارتهای ایران به سختی به ۵۰۰ هزار دلار می رسید، واضح بود که عراق چه در زمینه استراتژیک و چه در زمینه هزینه های انجام شده، هیچ موفقیتی به دست نیاورده است.

ایران و عراق به تبادل آتش توپخانه و موشکی خود ادامه دادند.یکی از این حملات در عین ناباوری، نتیجۀ خونین و ناگواری در پی داشت. روز ۱۲ اکتبر، ایران سومین موشک اسکاد خود در این هفته را به سمت بغداد شلیک کرد. این موشک به مدرسه ای اصابت کرد که ۶۵۰ دانش آموز برای ورود به کلاس آماده می شدند. در این حمله ۲۹ کودک و ۳ بزرگسال کشته و ۲۰۰ نفر نیز زخمی شدند.

۱۴ اکتبر، ایران بصره را هدف قرار داد و یکی از قایقهای مسلح ایران نیز یک نفتکش سعودی را در نزدیکی دبی به گلوله بست. ایتالیا اعلام کرد که بدلیل زندانی شدن ۳ تبعۀ این کشور به دست کردهای عراقی، بشدت ایران را تحت فشار قرار خواهد داد. نیروهای کرد در قبال آزادی این ۳ زندانی خواستار خروج نظامیان ایتالیایی از منطقه شده بودند. کویت اعلام کرد چین نیز با طرح تغییر پرچم نفتکشها ،موافقت کرده و بزودی نیروهای خود را اعزام خواهد کرد.
@سوسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@ وسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@س سنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@سو نگرد@@سوسنگرد@
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/720dece64cb963492.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
18th July 2015, 01:58 PM
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم- قسمت نهم

۹- ۸) حادثۀ ایران اجر :

پس از این تحولات، رخداد مهم و تکان دهنده ای به وقوع پیوست. پس از حادثۀ اصابت کشتی بریجتون به مین، آمریکا بطور رسمی و غیر رسمی بارها اعلام کرد که دخالت ایران در این حوادث، منجر خواهد شد تا نیروهای آمریکایی ،کشتیهای ایرانی را که در حال مین گذاری و یا تلاش برای این کار در آب های بین المللی باشند، بدون هرگونه هشدار قبلی هدف قرار دهد. براساس دستور دریا سالار ویلیام کرو، آمریکا یک گروه از نیروهای ویژۀ ارتش از شاخه های عملیاتی "دلتا فورس" را که از زبده ترین و آماده ترین نیروها بودند در خلیج مستقر کند.

در اوایل سپتامبر ویلیام کرو در دیدار با دریادار برنسن برای شناسایی، تعقیب و حمله به کشتی های ایرانی در حال مین گذاری ،برنامۀ مدوّنی طراحی کردند.

آمریکا از تمام امکانات و تجهیزات ماهواره ای و جاسوسی خود برای ره گیری تمام تحرکات و فعالیتهای مین گذاری ایران، از بارگیری کشتی ها تا کارگذاری مین ها، استفاده می کرد. پس از آن آمریکا یکی از کشتیهای نیروی دریایی ارتش ایران با نام " ایران أجر " را از زمان ترک بندرگاه ره گیری نمود تا زمانیکه این کشتی به نقطه ای در ۵۰ مایلی شمال بحرین رسید و در آن موقعیت ۶ مین کار گذاشت. کشتی ایرانی تصور میکرد بدلیل شبانه بودن این عملیات، از امنیت کافی برخوردار است. در حالیکه بالگردهای سبک آمریکا همگی به تجهیزات دید و کنترل در شب مجهز بودند و تمامی این تحرکات را زیر نظر داشتند.

منبع:http://www.warhistory.ir

دو فروند از این بالگردها در ارتفاع ۲۰۰ و فاصله ۱۰۰۰ متری با کشتی ایران أجر به پرواز درآمدند. آنها با کنترل کشتی تأیید کردند که همچنان در حال مین گذاری می باشد و برای حمله اجازه خواستند. دریادار برنسن اجازه حمله را صادر نمود و بالگردها، کشتی ایرانی را با راکت و مسلسل هدف قرار دادند و بلافاصله آنرا از کار انداختند و ۵ نفر از سرنشینان آن نیز کشته شدند. پس از آن نیروهای ویژۀ نیروی دریایی با قایقهای تندرو به طرف کشتی رفتند و ۲۶ سرنشین دیگر کشتی را بازداشت نمودند که یکی از آنها به علت شدت جراحات کشته شد و روز بعد نیز آمریکا، کشتی ایرانی را منفجر کرد.

حملۀ آمریکا باعث شد تا فعالیتهای ایران در مسیری قرار گیرد که دخالت ایران در تمام مین گذاریها برای همگان روشن شود. ایران دیگر قادر نبود تا در این مورد با اظهارات مبهم از دستهای پنهانی و توطئۀ آمریکا سخن بگوید. بعلاوه این حمله زمانی انجام شد که آقای خامنه ای در سازمان ملل بود. وی مدعی شد که این کشتی تجاری بوده است و اتهام مین گذاری دروغی بیش نیست. روبرویی با انتشار این اسناد و واقعیت که نیروهای آمریکایی ۱۰ مین آماده انفجار روسی را در داخل کشف نموده اند، محلهای مین گذاری مشخص شده و فیلم گفتگوهای سرنشینان کشتی در مورد مین گذاری، خامنه ای را بشدت آشفته کرده بود. این آشفتگی بحدی بود که بعضی از کارشناسان این مسئله را مطرح ساختند که این واقعه عمدی صورت گرفته تا خامنه ای و تندروهای ایران را آشفته و سردر گم سازد. البته با مدارک بدست آمده معلوم شد این مین گذاری در ادامۀ عملیاتهای گذشته ایران بوده و احتمال عمدی بودن آن بعید می نمود. آقای رفسنجانی بعدها به درستی آمریکا را متهم ساخت که این کشور با زمانبندی دقیق این حمله، قصد داشت تا توجه جهانیان را از حضور آقای خامنه ای در سازمان ملل منحرف سازد و سخنرانی ایشان را تحت الشعاع قرار دهد.

به هر حال بلافاصله پس از این حمله، آمریکا حمایتهای بسیاری چه در داخل و چه در خارج از آمریکا بدست آورد. این حمایتها دولت ریگان را قادر ساخت تا به حضور نیروهای آمریکایی در خلیج ادامه دهد. در عین حال دولت ریگان نشان داد که هم می تواند و هم تمایل دارد تا به ایران حمله کند. این وقایع در بازگرداندن آبروی از دست رفتۀ نظامی آمریکا و خطاهای این کشور بسیار مؤثر بود و دوباره به ادامۀ حضور نظامی آمریکا در خلیج تأکید کرد. این حادثه باعث شد تا چین نیز در صحن علنی سازمان ملل اعلام کند که اگر ایران به سمت برقراری آتش بس حرکت نکند، این کشور از تحریم تسلیحاتی ایران، حمایت خواهد کرد.

علاوه بر این واضح بود که سپاه پاسداران بدلیل اقدامات ایران سرزنش نخواهد شد، چرا که یکی از کشتیهای ارتش ایران در این واقعه حضور داشت. آقای خامنه ای چند روز پس از حادثه ، بطور ضمنی و با اتخاذ موضع متعادل تر، به این مسئله معترف شد. وی تأکید کرد که ایران هیچ علاقه ای به جنگ با آمریکا ندارد و ایران درهای مذاکره را نبسته است.

در این میان روسیه تنها قدرتی بودکه نسبت به حملۀ آمریکا واکنش نشان داد و موضعی اتخاذ کرد که مطلوب ایران بود. سخنگوی دولت روسیه نیز از هرگونه اظهار نظر در مورد دلایل و حق ایران برای مین گذاری در خلیج خودداری کرد. درعین حال روسیه و آمریکا توافق کرده بودند تا طرح تحریم تسلیحاتی را به تعویق انداخته و به مذاکرات ادامه دهند. حتی روسیه اعلام کرد که طرح تحریم تسلیحاتی در آینده نزدیک محتمل نیست و این کشور تصمیمی در این زمینه نگرفته است.

در همین زمان، جنبش کردهای مستقل عراق مشکلاتی را برای عراق و ترکیه ایجاد می کرد. در حالیکه در ابتدای بهار، ایران حملات خود به جنوب را متوقف ساخته بود، اما کمکهای خود به کردهای شورشی عراق را افزایش داد. سران حزب بعث عراق در تقابل با کردهای ناراضی اقدامات ناخوشایندی را انجام دادند. بغداد هر اقدام کردها را با حمله و واکنشی شدیدتر پاسخ می داد. درحالیکه گزارشها اندکی غیر واقعی به نظر می رسد، اما در حدود ۵۰۰ روستا تا اواخر سال ۱۹۸۷ ویران شد و در حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار نفر از ساکنان آن از خانه و دیار خود، رانده شدند.

این تغییر در محل ساکنان بسیار نامناسب، ضعیف و تبعیض آمیز انجام شد. دولت پس از آن باقیماندۀ کردها به سختی و شدت برخورد می کرد و حتی زمانی که حرکت هایی بدون ارتباط با کردها صورت می گرفت، کردها را مورد آزار و اذیت قرار می داد. جنبش الدعوة یکی از این حرکتها بود که هیچ ارتباطی با کردها نداشت و ۷ سپتامبر حرکت خود را در بعقوبه در ۵۰ مایلی بغداد آغاز کرد و در حدود ۵۰ تا ۱۰۰ نفر را به قتل رساندند. این تحرکات نه تنها به بازجویی ها و اعدام های گسترده و بدون درنگ در منطقه انجامید، بلکه سوء ظن ها را نیز نسبت به کردها افزایش می داد.

مرد شماره یک مسئول سرکوب کردها، علی حسن المجید، از بستگان صدام حسین، بطور مداوم تقاضای نیروهای بیشتر می کرد و نیروهای گردان ۵ ارتش عراق را به خدمت می گرفت. در این حال ژنرال "طالح الدوری" فرمانده گردان ۵ ارتش، از ادامۀ واگذاری نیروهایش سر باز زد. این اقدام باعث شد تا نیروی هوایی عراق وارد عمل شود و روستاهای کردنشین را بمباران نماید. این حملات نتیجۀ اجتناب ناپذیری داشت. در ازای هر رزمندۀ کردی که کشته یا اسیر می شد، ۲ جنگجوی کرد دیگر به جنبش می پیوستند.

ایران نیز مشکلات داخلی خاص خود را داشت. حرکتهای گوناگونی که انجام می شد تأثیر چندانی بر دولت نداشت، اما جنبش مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی این توانایی را نشان داد که در مقاطعی می تواند برای دولت آیت ا... خمینی مشکل ساز شود. مجاهدین از طرف عراق، کمکهای مالی فراوانی دریافت می کردند و توانستند نیرویی شبه نظامی و با نام " ارتش آزادی بخش ملّی " در خاک عراق سازمان دهند. این ارتش بیش از آنکه کارآمد باشد، تنها حضوری فیزیکی داشت و فقط قادر به انجام حملات کوچک و مقطعی بود. این حملات باعث شد تا سپاه در اواخر اکتبر ۱۹۸۷ در غرب ایران، یگان های ویژۀ مقابله با ارتش آزادی بخش ملی تشکیل دهد.


هواپیماهای عراقی به حملات خود به میدانهای نفتی ایران دادند. در ماه مارس میدانهای نفتی اردشیر، سیروس و نوروز را هدف قرار دادند. همچنین این هواپیماها کشتی هایی را که به سمت سیری در حرکت بودند ،مورد حمله قرار می دادند. با این وجود عراق نتوانست به پیروزی خاصی دست یابد و صادرات نفت ایران همچنان حفظ شد.


ارتش آزادی بخش ملی در اواخر نوامبر، آنگونه که به نظر می رسید، حملات موفقیت آمیزی در آذربایجان غربی، ایلام و خوزستان انجام داده و مدعی شده بود که ۳۶۸۰ کشته و ۴۶۷ اسیر به نیروهای ایرانی تحمیل کرده است. با این وجود، در بیش از یکصد درگیری انجام شده از ۱ ژانویه تا ۱ دسامبر ۱۹۸۷، مجاهدین خلق تنها موفق به کشتن ۸۴۰۰ نفر و اسارت ۸۴۵ نفر شده بودند. علاوه بر این تقریباً غیر ممکن بود که بتوان از هدف مسعود رجوی اطلاع یافت و اینکه وی از چه هدف و آرمانی حمایت می کند و چه تعداد از بنیان های مارکسیستی و ضد غربی خود را حفظ کرده است. گروههای تبعید شدۀ سلطنت طلب نیز بسیار ضعیف بودند و حتی در برپایی همایشهای مؤثر و جنگ رسانه ای نیز ناتوان بودند.

مهمترین و در عین حال جالب ترین نکته در مورد ساختار قدرت در ایران، رشد پایدار نقش سپاه پاسداران در این ساختار بود. حتی پیش از ورود آمریکا به خلیج ، بنظر می رسید بیشتر نبردها و کشمکشهای سیاسی را به نفع خود به پایان می رساند و ارتش کلاسیک ایران فقط برای اهدافی چون حمایت توپخانه ای، گشت زنی هوایی و دریایی و دیگر عملیاتهایی که تخصص فنی نیاز داشت، بکار گرفته می شد. در این زمان سپاه پاسداران نیرویی ۳۵۰ هزار نفری گردآوری کرده بود و بیشتر سلاح های نوینی که از چین می رسید (مانند موشکهای کرم ابریشم) را در اختیار می گرفت.

نیروی دریایی سپاه نیرویی در حدود ۲۰ هزار نفر داشت که از نیروی ۱۵ هزار نفری نیروی دریایی ارتش نیز بسیار بزرگتر بود. نیروی دریایی سپاه مسئول حملات صورت گرفته به کویت و عربستان بودند و در تشکیل پایگاههای پشتیبانی و تأسیسات نظامی نیز اولویت با نیروهای سپاه بود. همچنین دو نفر از افراد بلند پایه سپاه – محسن رفیق دوست و محسن رضایی – در مرکز قدرت قرار داشتند. اما موضوع نامشخص این نکته بود که آیا این قدرت تنها در سطح نظامی تأثیرگذار بوده یا در سطوح سیاسی و تصمیمات کشوری نیز صاحب نفوذ بوده است.

در ابتدای اکتبر ۱۹۸۷، الگویی منتشر شد که نشان می داد در جنگ ۳ نوع منازعه در راستا و به موازات یکدیگر دخیل بودند: اولین منازعه، تقابل و تنشهای رو به افزایش بین ایران و آمریکا و ایران با اروپای غربی بود. دومین مسئله منازعه سیاسی بر سر طرح صلح سازمان ملل بود که با فشار آمریکا برای انجام تحریم تسلیحاتی همراه بود و روسیه هم درتلاش برای تقویت ارتباط خود با ایران بود. ایران نیز در وضعیت نامعلوم بسر می برد که آیا در پی گرفتن امتیاز است و یا با طرح چنین درخواست هایی درصدد تأخیر در اقدام سازمان ملل است. مسئلۀ سوم هم تداوم درگیریهای مرزی بین ایران و عراق بود.

دو منازعۀ اول در تعامل با یکدیگر در جریان بودند. از ۳۱ آگوست تا ۱ اکتبر ایران دور تازه ای از حملات خود را آغاز کرد. کشتیهای ایرانی ۳ نفتکش را هدف قرار دادند و بصورت تعمدی در اطراف نیروهای غربی اقدام به گشت زنی می کردند. عراق نیز به مقابله به مثل پرداخت و این روند، تعداد حملات صورت گرفته به کشتیهای خلیج را تا ۳۷۵ حمله افزایش داد. نکتۀ جالب توجه اینجاست که این حملات بگونه ای صورت می گرفت که دگرگونی چندانی در روند تولید نفت هر دو طرف ایجاد نکند و هر دو کشور تولید ماهانۀ خود را در سطح بالایی حفظ کردند.

چندین عامل وجود داشت که شدت جنگ نفت را کاهش می داد:

ـ هر دو طرف بگونه ای نیروهای خود را بکار گرفتند که هرگز قصد حمله با تمام قوا را نداشتند تا تولید و صادرات نفت طرف مقابل را به کلی متوقف سازند. عراق بسیار محتاط بود تا متحدانش در جنوب خلیج را تحریک نکند که منجر به کاهش حمایت اقتصادی آنها از عراق شود. چرا که ایران تهدیدی برای صادرات نفت آن کشورها محسوب می شد و گسترش این بخش از جنگ قطعاً به ضرر آنها تمام می شد. همچنین در این راه، عراق حمایت کشورهای غربی در برقراری آتش بس را نیز از دست می داد. همچنین این احتمال نیز وجود داشت که با تشدید این حملات، خشم ایران نیز برانگیخته شده و حملات خود را با تمام توان انجام دهد که در این صورت برقراری هرگونه صلح و آتش بس عملاً غیر ممکن می شد. ایران نیز نسبت به کشیده شدن پای غرب به جنگ یا حداقل ضربه زدن آنها به نیروی دریایی سپاه، بسیار محتاط بود. علاوه بر این ایران نسبت به تحریم های غرب علیه صادرات نفت خود ، بسیار آسیب پذیر بود.

ـ هر دو طرف درگیر نیاز به نیم دهه داشتنند تا توانایی تعمیر و بازسازی خسارات جزئی وارده به شبکۀ صادرات نفت خود را کسب کنند. عراق حمایت ترکیه را در حفاظت از خط لوله های این کشور در سراسر عراق به همراه داشت و ایران نیز با تدارک مخازن ذخیرۀ عظیم و متحرک و تعداد زیادی نفتکش، ذخیرۀ استراتژیک مناسبی در اختیار داشت.

ـ درس بسیار مهم جنگ این بود که هیچ اتفاقی در جریان آنچه به وقوع می پیوست اجتناب ناپذیر نبود. به عبارت دیگر در این میان وقوع هر واقعه و اتفاقی، محتمل و قابل پیش بینی بود.

منازعۀ سوم کم تنش تر از بقیه بود، اگرچه ایران ادعا کرد که در حال بالا بردن توان نظامی خود می باشد. ایران اعلام کرد که این کشور در حال تشکیل ۱۰ تا ۲۰ لشکر در سپاه و هرکدام با نیرویی در حدود ۱۰ هزار نفر می باشد تا به سمت بصره پیش روی نمایند. همچنین اعلام کرد که ۱۲۰ گردان از نیروهای ارتش به خط مقدم جبهه اعزام شده اند. ۸۵ گردان دیگر متشکّل از ۳۴ هزار نیرو نیز برای مقابله با تهدیدات آمریکا به مناطق جنوبی اعزام شدند.

نیروی هوایی عراق هم با تشدید حملات خود به مراکز استقرار و تجمع نیروهای ایران، به مقابله برخواست. این حملات در واقع حملاتی پیشگیرانه بود. حملۀ ایران پیش از آغاز فصل بارانی اواخر اکتبر و اوایل نوامبر نیز بعید و دور از انتظار بود.

در همین زمان ایران با علائمی نشان داد که ممکن است حملات مستقیم دیگری به بصره انجام ندهد و قصد دارد تا در نبرد زمینی با احتیاط بیشتری عمل کند. محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران، در ماه سپتامبر اعلام کرد ۲ دستاورد مهم ایران در جنگ، "شهادت" و "بکارگیری ابتکارات و تاکتیکهای نوین جنگی" در برابر تمام دنیا بود.

کمیتۀ عالی دفاع به مذاکرات خود در مورد چگونگی واکنش به خسارتهای وارد شده به بصره ادامه داد تا ا ینکه در ۱۲ نوامبر آیت ا... خمینی بیانات جدیدی داشتند که به نظر می رسید استراتژی جدید ایران باشد: "جنگ به مرحله ای رسیده که با حملات پی در پی و گسترده باید فرصت نفس کشیدن و تجدید قوا را از دشمن بگیریم و شکست حتمی آنها را نزدیکتر نماییم."

روز بعد رفسنجانی هم اعلام کرد که جنگ وارد فاز جدیدی شده است و ایران با تکیه بر حملات پر تعداد و پی در پی، توان نظامی عراق را درهم خواهد شکست، بدون اینکه فرصت بازیابی را به آنها بدهد. خامنه ای هم به همین ترتیب بر ضرورت حملات پی در پی و بدون وقفه تاکید کرد.

مشکل اینجا بود که ایران برتری قوای انسانی خود را به مقابله با برتری تسلیحاتی و تدارکاتی عراق فراخوانده بود. همانطور که در سال ۱۹۸۸ نیز مشخص شد، ایران در جابجایی نیروها و همچنین بسیج آنها با مشکلاتی روبرو بود. آنها همچنین فراخوان بزرگی برای حرفه ای گری در تشکیلات خود انجام دادند، اما آخوندهای ایران به حمایتهای خود از شور و حرارت انقلابی ادامه داده و در روند حملات و عملیات نیروهای ارتش و سپاه پاسداران، اختلال و مشکلات بسیاری ایجاد کردند.

در مورد آتش بس نیز، موقعیت متفاوت دو طرف، تمام تلاشهای سازمان ملل را با بن بست مواجه می ساخت و ایران را به سمت تقابل بیشتر با آمریکا سوق می داد. ۱ اکتبر ،تعداد دیگری مین در شمال بحرین کشف شد و یک فروند مین یاب انگلیسی برای پاکسازی در محل مستقر شد. ۲ اکتبر، منابع اطلاعاتی گزارش دادند ایران در حال برنامه ریزی برای حمله ای گسترده به میدان نفتی "الخفجی" – میدان نفتی مشترک عربستان و کویت با ظرفیت ۳۰۰ میلیارد بشکه و تأسیسات پیچیده – می باشد.این منطقه در ۱۱۰ مایلی جزیرۀ خارک می باشد و منطقه ای بود که عربستان و کویت از آنجا برای عراق ، نفت تولید و صادر می کردند.

پس از مشورت با آمریکا، هواپیماهای اف۱۵ و تورنادوی عربستان به حالت آماده باش در آمدند و این کشور ،کشتیهای خود را به منطقه اعزام کرد. همچنین به تهران هشدار دادند که از طرح حملۀ آنها آگاه می باشند. سوم اکتبر، ۴۸ تا ۶۰ قایق تندروی ایران در نزدیکی جزیرۀ خارک موضع گرفتند. سپس به سمت میدان نفتی "الخفجی" حرکت کردند. هواپیماهای شناسایی آواکس آمریکا متوجه این حرکت شدند و به اطلاع فرماندهی نیروهای عملیاتی خاورمیانه و فرماندهان سعودی رساندند. عربستان بلافاصله کشتیها و جنگنده های اف۱۵ و تورنادوی خود را به سمت نیروهای ایرانی اعزام کرد. نیروهای آمریکایی نیز به در همان مسیر به حرکت درآمدند. قایقهای ایرانی پس از اینکه متوجه این هجوم نیروها شدند، به عقب برگشتند.

۵ اکتبر، عراق دور تازه ای از حملات گستردۀ هوایی را آغاز کرد و به اسکلۀ بارگیری لارک حمله کرد. با وجود تناقضات موجود در گزارشها ،گمان می رود ۴ نفتکش در این حملات آسیب دیده باشند.

ایران نیز بار دیگر بغداد را با موشکهای اسکاد هدف قرار داد. نیروهای ارتش و سپاه پاسداران بسیار پر تحرک بودند. کشتیهای سپاه اغلب اهدافی در نزدیکی ناوهای غربی را هدف قرار می دادند. به عنوان مثال یک نفتکش پاکستانی را تنها در فاصله ۳ مایلی ناو فرانسه مورد حمله قرار دادند. یک ناوشکن ایرانی نیز در فاصلۀ یک مایلی ناوشکن کید آمریکا حرکت می کرد و رادار آتش خود را بر روی این کشتی آمریکایی تنظیم و قفل کرده بود. آمریکا نیز ۳ بار به کشتی ایرانی هشدار داد تا این کار را متوقف کند. در نهایت هشدار داد در صورتی که فوراً این کار را متوقف نکند، مورد حمله قرار خواهد گرفت. کشتی ایرانی سپس ره گیری ناوشکن آمریکایی را متوقف ساخته و به عقب بازگشت.

ایران چندین کشتی ژاپنی را نیز هدف قرار داده بود و ژاپن با اینکه ۵۰ درصد نفت خود را از خلیج تأمین می کرد، بار دیگر به کشتیهای خود هشدار داد تا وارد این منطقه نشوند. ۷ اکتبر ۱۹۸۷، ژاپن اعلام کرد حاضر است سیستم دریانوردی دقیقی در اختیار کشتیهای تمام کشورها بگذارد تا از برخورد آنها با مین جلوگیری کند. نخست وزیر ژاپن همچنین اعلام کرد ممکن است این کشور حضور پر رنگ تری در منطقه داشته باشد. با این وجود ژاپن آشکارا از هرگونه دخالت نظامی و جانب داری خودداری می کرد. ۸ اکتبر یگانهای سپاه کشتی ۹۵۰۰ تنی ژاپنی تحت اجارۀ پاناما را هدف قرار دادند. این حادثه تنها یک هفته پس از این صورت گرفت که دولت ژاپن مجدداً اجازه ورود کشتی هایشان را به خلیج صادر کرد.

۱۸ اکتبر،درگیری مستقیم دیگری بین ایران و نیروهای آمریکا صورت گرفت. یک فروند رزم ناو ایران به همراه ۳ قایق تندروی دیگر به سمت پایگاه "هرکولس" آمریکا در نزدیکی جزیرۀ فارسی حرکت کردند.هنگامی که آمریکا بالگردهای خود را به سمت نیروهای ایرانی اعزام کرد، این نیروها پس از مشاهدۀ بالگردها به روی آنها آتش گشودند. بالگردهای آمریکایی نیز بلافاصله به آتش نیروهای ایرانی پاسخ دادند.در این حمله یکی از قایقها غرق شد و ۲ فروند دیگر آسیب دیدند و رزم ناو ایران نیز مورد اصابت قرار نگرفت و از محل عقب نشینی کرد.

در این حادثه ۸ ایرانی کشته و ۶ نفر نیز بازداشت شدند. تحقیقات انجام شده روی قایقها نشان داد که حداقل یک فروند از این قایقها به موشکهای استینگر مجهز بوده که آمریکا از همین نوع موشک در اختیار مبارزان آزادی طلب افغان قرار داده بود. افغانها بعدها مدعی شدند این موشک و ۶ موشک دیگر را ایران در عملیاتی مرزی در ماه آوریل از آنها ربوده است. اما کارشناسان آمریکایی احتمال فروش آنها به ایران را بیشتر می دانستند.

در مورد عراق هم، جت های این کشور به حمله به نفتکش ها و کشتی ها ادامه دادند. در همان روز یک کشتی یونانی را هدف قرار دادند که یک سر نشین آن کشته شد. این حمله، مجموع حملات دو کشور به کشتیها را به ۹ حمله در یک هفته افزایش داد که طی آن ۷ نفر کشته و ۴ نفر نیز ناپدید شدند. پس از آن عراق به حملات پیاپی خود به نفتکشها و مخازن سوخت ایران ادامه داد. این حملات علیرغم هزینۀ سنگین، موفقیتهای چندانی برای آنها در بر نداشت. بر اساس برآورد کارشناسان آمریکایی، عراق روزانه ۴۰ میلیون دلار در جنگ هزینه می کرد اما عملاً نتوانست به درآمد روزانه ۲۰ میلیون دلاری ایران از صادرات نفت، لطمه ای وارد کند. تا اول اکتبر، عراق ۱۲ حملۀ تأیید شده به نفتکشهای ایرانی انجام داده بود که این حملات تا منطقه لارک نیز ادامه داشت. با وجود اینکه عراقیها چندین نفتکش را هدف قرار دادند، اما فقط یکی از آنها کاملاً منهدم شد. عراق یک فروند از جنگنده های میراژ خود را نیز از دست داد. آنها در حملات خود از موشکهای اگزوست استفاده میکردند که هر مورد حمله، ۳/۱ میلیون دلار هزینه دربرداشت. از آنجا که خسارتهای ایران به سختی به ۵۰۰ هزار دلار می رسید، واضح بود که عراق چه در زمینه استراتژیک و چه در زمینه هزینه های انجام شده، هیچ موفقیتی به دست نیاورده است.

ایران و عراق به تبادل آتش توپخانه و موشکی خود ادامه دادند.یکی از این حملات در عین ناباوری، نتیجۀ خونین و ناگواری در پی داشت. روز ۱۲ اکتبر، ایران سومین موشک اسکاد خود در این هفته را به سمت بغداد شلیک کرد. این موشک به مدرسه ای اصابت کرد که ۶۵۰ دانش آموز برای ورود به کلاس آماده می شدند. در این حمله ۲۹ کودک و ۳ بزرگسال کشته و ۲۰۰ نفر نیز زخمی شدند.

۱۴ اکتبر، ایران بصره را هدف قرار داد و یکی از قایقهای مسلح ایران نیز یک نفتکش سعودی را در نزدیکی دبی به گلوله بست. ایتالیا اعلام کرد که بدلیل زندانی شدن ۳ تبعۀ این کشور به دست کردهای عراقی، بشدت ایران را تحت فشار قرار خواهد داد. نیروهای کرد در قبال آزادی این ۳ زندانی خواستار خروج نظامیان ایتالیایی از منطقه شده بودند. کویت اعلام کرد چین نیز با طرح تغییر پرچم نفتکشها ،موافقت کرده و بزودی نیروهای خود را اعزام خواهد کرد.
@سوسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@ وسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@س سنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@سو نگرد@@سوسنگرد@
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/720dece64cb963492.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
3rd September 2015, 10:39 PM
چرا دوستان این چنین مطالب را نمی خونند

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد