حسنعلی ابراهیمی سعید
17th February 2015, 10:22 PM
http://www.uplooder.net/img/image/29/174cc51937fa8d6bbacb493d7b80fe4a/hasa-n-a-li_ebrahimi_said__%2820%29.jpg
سلام علیکم
امروز چهارشنبه 93/08/28 در مراسم آزاد سازی سوسنگرد که در تالار معلم تبریز از ساعت 0930 شروع شده بود حضور داشتم.
چون من در عملیات حصر محاصره سوسنگرد حضوربسیار فعال داشتم از طرف کانون باز نشستگان ارتش دستور داده بودند خاطره ای کوتاه تعریف کنم.
در مراسم امروز از عناصر لشکر21حمزه،31عاشورا،نیروی هوایی،نیروی انتظامی، خانواده معظم شهداء وجانبازان عزیز ونیز کانون باز نشستگان ارتش ،سپاه،نیروی انتظامی، ویکی نفر مهمان ویژه ازفرماندهی کل سپاه حضور داشتند.
من مطالب ذیل را تقریبآ باتوضیح بیشر صحبت کردم که جهت استحضار عزیزان تقدیم میدارم.
حسنعلی ابراهیمی سعید
http://www.uplooder.net/img/image/66/ec8c50a95b560efe889e5caa0abaaaba/hasa-n-a-li_ebrahimi_said__%2819%29.jpg
بنام خدا 28/08/93
سلام علیکم
باسلام به محضر آقا امام زمان (عج) ونایب بر حقش امام خامنه ای
ایاک نعبد وایاک نستعین
با عرض تسلیت ایام محرم وشهادت امام سجاد (ع) وبا سلام به حضورمیهمانان عزیز و همکاران محترم در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران وبا سلام به روان پاک ومطهر شهدا و امام شهدا و باسلام به خانواده معززشهداء وجانبازان انقلاب اسلامی ایران مخصوصا جانبازان هشت سال دفاع مقدس (http://s-gomnam.ir/eslam/forumdisplay.php?fid=30)
من سروان حسنعلی ابراهیمی سعید جانباز بازنشسته ارتش جمهوری اسلامی ایران که در زمان شروع جنگ تحمیلی جمعی لشکر 92 زرهی اهواز بودم وقبل از شروع جنگ در مرز فکه ومامور به تیپ 2 لشکر92زرهی بوده وتا پایان جنگ تحمیلی همچنان در خط مقدم جبهه های حق علیه باطل حضور داشتم
خاطره ای هرچند کوتاه در خصوص آزادسازی سوسنگرد خدمتتان تقدیم میکنم انشاا... که مورد قبول درگاه احدیت قرار گیرد.
آزاد سازی سوسنگرد یک عملیات نبود بلکه یک حماسه بود در اوایل جنگ تحمیلی ؛ زمانی که دشمن هنوز به غیرت و توان ایرانی ها پی نبرده بود .
یکروز به من وتعدادی از بچه ها دستور منفک شدن از گردان 283سوارزرهی ودر اختیار فرماندهی تیپ 2بودن را دادند که همان روز به منطقه عمومی اهواز حرکت کردیم
فردای آنروز در زیر آفتاب سوزان سوسنگرد ،تیپ پذیرای فرمانده محترم لشکر 92 زرهی اهواز مرحوم سرهنگ قاسمی بود در این تیپ علاوه بر نیروهای ارتش تعدادزیادی هم از برادران سپاهی سازماندهی شده بودند
مرحوم قاسمی با حضور در جمع رزمنده گان تیپ، پیام رهبر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) را که توسط نماینده ایشان در شورای عالی دفاع حضرت آیت الله خامنه ای ابلاغ شده بود را اعلام فرمودندوسپس با فرمانده و رؤسای تیپ2 برای بررسی شرایط عازم منطقه شدند
هنگام غروب سرهنگ قاسمی بنده را احضار ومآموریت مرا ابلاغ کردچون با عملکرد بنده درعین خوش ودشت عباس آشنایی داشت .
آن شب ؛ شب عجیبی بود مثل اینکه عراقی ها تصمیم داشتند شهر را با خاک یکسان کنند تا جایی که حتی یک لحظه هم منورهای عراقی ها خاموش نمیشد
شهر زیر شدیدترین آتش عراقی ها قرار داشت و کاملا به محاصره دشمن درآمده بود فرمانده هان ایران دنبال راه حلی بودند تا اینکه محاصره را بشکنند و دست دشمن را از سوسنگرد کوتاه کنند ؛ رفت وآمد زیادی در جریان بوداز آیت الله خامنه ای ؛ تیمسار فلاحی وسرهنگ سلیمی گرفته تا مسؤلین رده بالای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی .
اوایل شب عملیات هجومی ما شروع شدبچه های دکتر چمران در نوک پیکان حمله بودند.
جای همه شهدا خالی، بچه های دکتر چمران آن شب را برای عراقی ها به جهنمی تبدیل کرده بودند که قابل وصف نیست.
کار من از صبح آن روز شروع شدوبرای شکستن حلقه محاصره شهر اقدام به شلیک موشگ تاووشکار تانگهای دشمن کردم تعداد5دستگاه تانگ وتعدادی خودرو ونفر برزده بودم و با اینکار راه پیشروی را برای نیروهای خودی هموار کرده بودم ؛ بجه ها بدون کمترین واهمه ای به پیشروی ادامه می دادند وانسان فکر می کرد که مرگ برای این نیروهای اصلا مفهومی ندارد وجالب اینکه بعداز ورود به شهر سوسنگرد متوجه شدم اکثر نیروهای اصلی درگیر در منطقه آذری زبان و اعزامی از آذربایجان بودند
حدود ساعت 14 بود که مرا به پیش یک برادر سپاهی راهنمایی کردند وایشان سوالاتی در خصوص موشگ تاو از من پرسیدند ومن جواب دادم وسپس با فرمانده تیپ 2هماهنگی کردند تا مدتی بنده در خدمت ایشان ونیروهای سپاه باشم
وقتی من اسم ایشان را جویا شدم که بدانم با چه کسی همکاری دارم گفتند ایشان برادرتجلایی هستند
من بعداز سالها ، افتخار می کنم که در یکی ازروزهای جنگ تحمیلی با دو موضوع مهم مواجه شده ام ؛آنروز من ؛ هم آزادی اولین شهر محاصره شده ایران را دیده ام وهم در خدمت شریفترین وعزیزترین فرمانده سپاه قرار گرفته ام
متآسفانه این همکاری بیش از سه روز دوام نیاورد چون روز چهارم همکاری مان بود که شهید تجلایی بهمراه یکی از دوستان نزدیکش که برای سرکشی به نیروها با موتورسیکلت به طرف داخل شهر می رفتند هر دو براثر ترکش زخمی شدند ومن دیگر توفیق دیدار ایشان را پیدا نکردم
در آخردوست دارم با صدای بلند شادی روح شهید تجلایی وشهدای سوسنگرد وشهدای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی صلوات ختم کنید
وسلام علیکم ورحت ا... و برکات
http://www.uplooder.net/img/image/29/174cc51937fa8d6bbacb493d7b80fe4a/hasa-n-a-li_ebrahimi_said__(20).jpg
http://s-gomnam.ir/eslam/showthread.php?tid=12445&highlight=%DA%A9%D9%87%D9%86%D9%87+%D8%B3%D8%B1%D8 %A8%D8%A7%D8%B2+%D9%88%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9% 87+%D8%A7%DB%8C+%D8%A7%D8%B2+%D8%B3%D9%88%D8%B3%D9 %86%DA%AF%D8%B1%D8%AF
سلام علیکم
امروز چهارشنبه 93/08/28 در مراسم آزاد سازی سوسنگرد که در تالار معلم تبریز از ساعت 0930 شروع شده بود حضور داشتم.
چون من در عملیات حصر محاصره سوسنگرد حضوربسیار فعال داشتم از طرف کانون باز نشستگان ارتش دستور داده بودند خاطره ای کوتاه تعریف کنم.
در مراسم امروز از عناصر لشکر21حمزه،31عاشورا،نیروی هوایی،نیروی انتظامی، خانواده معظم شهداء وجانبازان عزیز ونیز کانون باز نشستگان ارتش ،سپاه،نیروی انتظامی، ویکی نفر مهمان ویژه ازفرماندهی کل سپاه حضور داشتند.
من مطالب ذیل را تقریبآ باتوضیح بیشر صحبت کردم که جهت استحضار عزیزان تقدیم میدارم.
حسنعلی ابراهیمی سعید
http://www.uplooder.net/img/image/66/ec8c50a95b560efe889e5caa0abaaaba/hasa-n-a-li_ebrahimi_said__%2819%29.jpg
بنام خدا 28/08/93
سلام علیکم
باسلام به محضر آقا امام زمان (عج) ونایب بر حقش امام خامنه ای
ایاک نعبد وایاک نستعین
با عرض تسلیت ایام محرم وشهادت امام سجاد (ع) وبا سلام به حضورمیهمانان عزیز و همکاران محترم در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران وبا سلام به روان پاک ومطهر شهدا و امام شهدا و باسلام به خانواده معززشهداء وجانبازان انقلاب اسلامی ایران مخصوصا جانبازان هشت سال دفاع مقدس (http://s-gomnam.ir/eslam/forumdisplay.php?fid=30)
من سروان حسنعلی ابراهیمی سعید جانباز بازنشسته ارتش جمهوری اسلامی ایران که در زمان شروع جنگ تحمیلی جمعی لشکر 92 زرهی اهواز بودم وقبل از شروع جنگ در مرز فکه ومامور به تیپ 2 لشکر92زرهی بوده وتا پایان جنگ تحمیلی همچنان در خط مقدم جبهه های حق علیه باطل حضور داشتم
خاطره ای هرچند کوتاه در خصوص آزادسازی سوسنگرد خدمتتان تقدیم میکنم انشاا... که مورد قبول درگاه احدیت قرار گیرد.
آزاد سازی سوسنگرد یک عملیات نبود بلکه یک حماسه بود در اوایل جنگ تحمیلی ؛ زمانی که دشمن هنوز به غیرت و توان ایرانی ها پی نبرده بود .
یکروز به من وتعدادی از بچه ها دستور منفک شدن از گردان 283سوارزرهی ودر اختیار فرماندهی تیپ 2بودن را دادند که همان روز به منطقه عمومی اهواز حرکت کردیم
فردای آنروز در زیر آفتاب سوزان سوسنگرد ،تیپ پذیرای فرمانده محترم لشکر 92 زرهی اهواز مرحوم سرهنگ قاسمی بود در این تیپ علاوه بر نیروهای ارتش تعدادزیادی هم از برادران سپاهی سازماندهی شده بودند
مرحوم قاسمی با حضور در جمع رزمنده گان تیپ، پیام رهبر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) را که توسط نماینده ایشان در شورای عالی دفاع حضرت آیت الله خامنه ای ابلاغ شده بود را اعلام فرمودندوسپس با فرمانده و رؤسای تیپ2 برای بررسی شرایط عازم منطقه شدند
هنگام غروب سرهنگ قاسمی بنده را احضار ومآموریت مرا ابلاغ کردچون با عملکرد بنده درعین خوش ودشت عباس آشنایی داشت .
آن شب ؛ شب عجیبی بود مثل اینکه عراقی ها تصمیم داشتند شهر را با خاک یکسان کنند تا جایی که حتی یک لحظه هم منورهای عراقی ها خاموش نمیشد
شهر زیر شدیدترین آتش عراقی ها قرار داشت و کاملا به محاصره دشمن درآمده بود فرمانده هان ایران دنبال راه حلی بودند تا اینکه محاصره را بشکنند و دست دشمن را از سوسنگرد کوتاه کنند ؛ رفت وآمد زیادی در جریان بوداز آیت الله خامنه ای ؛ تیمسار فلاحی وسرهنگ سلیمی گرفته تا مسؤلین رده بالای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی .
اوایل شب عملیات هجومی ما شروع شدبچه های دکتر چمران در نوک پیکان حمله بودند.
جای همه شهدا خالی، بچه های دکتر چمران آن شب را برای عراقی ها به جهنمی تبدیل کرده بودند که قابل وصف نیست.
کار من از صبح آن روز شروع شدوبرای شکستن حلقه محاصره شهر اقدام به شلیک موشگ تاووشکار تانگهای دشمن کردم تعداد5دستگاه تانگ وتعدادی خودرو ونفر برزده بودم و با اینکار راه پیشروی را برای نیروهای خودی هموار کرده بودم ؛ بجه ها بدون کمترین واهمه ای به پیشروی ادامه می دادند وانسان فکر می کرد که مرگ برای این نیروهای اصلا مفهومی ندارد وجالب اینکه بعداز ورود به شهر سوسنگرد متوجه شدم اکثر نیروهای اصلی درگیر در منطقه آذری زبان و اعزامی از آذربایجان بودند
حدود ساعت 14 بود که مرا به پیش یک برادر سپاهی راهنمایی کردند وایشان سوالاتی در خصوص موشگ تاو از من پرسیدند ومن جواب دادم وسپس با فرمانده تیپ 2هماهنگی کردند تا مدتی بنده در خدمت ایشان ونیروهای سپاه باشم
وقتی من اسم ایشان را جویا شدم که بدانم با چه کسی همکاری دارم گفتند ایشان برادرتجلایی هستند
من بعداز سالها ، افتخار می کنم که در یکی ازروزهای جنگ تحمیلی با دو موضوع مهم مواجه شده ام ؛آنروز من ؛ هم آزادی اولین شهر محاصره شده ایران را دیده ام وهم در خدمت شریفترین وعزیزترین فرمانده سپاه قرار گرفته ام
متآسفانه این همکاری بیش از سه روز دوام نیاورد چون روز چهارم همکاری مان بود که شهید تجلایی بهمراه یکی از دوستان نزدیکش که برای سرکشی به نیروها با موتورسیکلت به طرف داخل شهر می رفتند هر دو براثر ترکش زخمی شدند ومن دیگر توفیق دیدار ایشان را پیدا نکردم
در آخردوست دارم با صدای بلند شادی روح شهید تجلایی وشهدای سوسنگرد وشهدای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی صلوات ختم کنید
وسلام علیکم ورحت ا... و برکات
http://www.uplooder.net/img/image/29/174cc51937fa8d6bbacb493d7b80fe4a/hasa-n-a-li_ebrahimi_said__(20).jpg
http://s-gomnam.ir/eslam/showthread.php?tid=12445&highlight=%DA%A9%D9%87%D9%86%D9%87+%D8%B3%D8%B1%D8 %A8%D8%A7%D8%B2+%D9%88%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9% 87+%D8%A7%DB%8C+%D8%A7%D8%B2+%D8%B3%D9%88%D8%B3%D9 %86%DA%AF%D8%B1%D8%AF