نسیم بهآر
3rd February 2015, 11:53 PM
روزی حضرت داوود از یک آبادی می گذشت. پیرزنی را دید بر سر قبری زجه زنان. نالان و گریان.
پرسید: مادر چرا گریه می کنی؟ پیرزن گفت:
فرزندم در این سن کم از دنیا رفت. داوود گفت: مگر چند سال عمر کرد؟ پیرزن جواب داد 350 سال!!
داوود گفت: مادر ناراحت نباش.
پیرزن گفت چرا؟ پیامبر فرمود: بعد از ما گروهی به دنیا می آیند که بیش از صد سال عمر نمی کنند.
پیرزن حالش دگرگون شد و از داوود پرسید: آنها برای خودشان خانه هم می سازند؟ آیا وقت خانه درست کردن دارند؟
حضرت داوود فرمود: بله آنها در این فرصت کم با هم در خانه سازی رقابت نیز می کنند.
پیرزن تعجب کرد و گفت: اگر جای آنها بودم تمام صد سال را به سجده خدا می پرداختم...
http://media.wisgoon.com/media/pin/images/o/2014/11/6/15/1415275785216157.jpg
پرسید: مادر چرا گریه می کنی؟ پیرزن گفت:
فرزندم در این سن کم از دنیا رفت. داوود گفت: مگر چند سال عمر کرد؟ پیرزن جواب داد 350 سال!!
داوود گفت: مادر ناراحت نباش.
پیرزن گفت چرا؟ پیامبر فرمود: بعد از ما گروهی به دنیا می آیند که بیش از صد سال عمر نمی کنند.
پیرزن حالش دگرگون شد و از داوود پرسید: آنها برای خودشان خانه هم می سازند؟ آیا وقت خانه درست کردن دارند؟
حضرت داوود فرمود: بله آنها در این فرصت کم با هم در خانه سازی رقابت نیز می کنند.
پیرزن تعجب کرد و گفت: اگر جای آنها بودم تمام صد سال را به سجده خدا می پرداختم...
http://media.wisgoon.com/media/pin/images/o/2014/11/6/15/1415275785216157.jpg