PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هیچ اتفاقی تصادف نیست حتی افتادن برگ از شاخه



میترا پوررحیم
21st January 2015, 06:54 AM
سلام خوبید؟میخوام تو این قسمت اتفاقاتی که هر روز برامون میوفته و ما بدون فکر ازش رد میشیم رو بررسی کنیم تا خیلی چیزا یاد بگیریم.وقتی به موضوعات و اتفاقات فکر کنی میبینی چه چیزایی تو همین اتفاقات ساده هست که میتونی خودت اونا رو بفهمی ولی اینجا میزاریم چون هر کسی ازش برداشت و فکر خودش رو داره که به ذهن دیگری نمیرسه.برای من که مفیده امیدوارم برای شما هم مفید باشه [golrooz]

میترا پوررحیم
21st January 2015, 07:13 AM
شده صبح زود وقتی که هوا خیلی سرده از خونه بزنید بیرون ؟حتما اتفاق افتاده حالا جالبتر اینه که باید بری تو ایستگاه بایستی تا اتوبوس بیاد و سوار بشی و بری[nishkhand].من چند روز پیش تو این هوای سرد(البته اشکال نداره کاش حداقل بفهمیم که زمستونه من سرماش رو هم دوست دارم ولی خدا جون بارون و برف یادت نره[golrooz])منتظر بودم تا اتوبوس بیاد. از مسیری که من ایستاده بودم سه خط متفاوت رد میشدن برای سه مسیر مختلف فرض میکنیم a,b,c. وقتی اولین اتوبوس اومد من خوشحال فکر کردم اتوبوس مورد نظر منه ولی اون نبود بعد از چند دقیقه بعدی اومد اونم نبود به خدا گفتم پس چرا نمیاد ولی یه فکری به ذهنم رسید که به نظر من ارزش ایستادن تو سرما رو داشت[shaad].زندگی ما ادما هم مثل این داستانه البته به نظر من. باید تو ایستگاه زندگی بایستیم, منتظر اتوبوس خودمون باشیم, هر کدومشون یه مسیری میره ولی ما باید اتوبوسی رو انتخاب کنیم که به مسیره خودمون بخوره و ما رو بهش برسونه. شاید دو اتوبوس یا دو راه تقریبا نزدیک به هم باشن ولی اون راهی بهتره که واقعا ما رو به مقصدمون میرسونه یعنی حتی اگه مشکلات زیاد بودن, حتی اگه سرما زیاد بود ,حتی اگه دیگه بریدیم, حتی اگه تحمل نداشتیم باید صبر کنیم تا اتوبوس خودمون برسه تا سوار بشیم اگه با اتوبوس دیگه ای رفتی اشکال نداره ولی مسیر رو اشتباه میری.این خطوط هم مثل خط رسیدن به خداست یه راه ادم رو مستقیما به خدا وصل میکنه یکی به دیگران یا ...ولی مسیری و اتوبوسی خوبه که مستقیما به خوش وصل بشه.امدوارم هممون هم اتوبوس هم مسیر هم مقصدمون رو درست انتخاب کنیم[golrooz][golrooz][golrooz]

میترا پوررحیم
21st January 2015, 07:35 AM
در این دوران امتحانات که خدا رو شکر به اتمام رسید تو کتابخونه دانشگاه درس میخوندم نزدیک در ورودی چند نفری بودیم که داشتیم راه میرفتیم و درس میخوندیم[nishkhand].بچه ها از در داخل میشدن یا خارج ولی کسی در رو نمی بست فکر کنید چقدر بده من بطور مداوم در رو میبستم ولی یه زمان رسید که دیگه خسته شدم به خودم گفتم من دیگه در رو نمیبندم بعدش باید از کتابخونه میرفتم بیرون وقتی دوباره برگشتم ,برای چند بار این کار رو ادامه دادم ولی بازم گفتم دیگه انجام نمیدم جالب بود که حتی کسانی که مثل من نزدیک در بودن و درس میخوندن هم در رو نمیبستن برام جای سوال بود که چرا این کار رو نمیکنند ولی دیدم یه دختر خانمی که تازه به اون قسمت اومده بود در رو بست خوشحال شدم حداقل فهمیدم یکی دیگه هست.حالا بیایم و این اتفاق رو با زندگی پیوند بزنیم .نبستن در مشکله مثل تموم مشکلاتی که تو جامعه هست و هممون میدونیم . کسی که در رو میبنده مثل کارمند یا رییس یا کارگر یا پزشک یا مهندس یا رفتگر خوبیه که هم کارش رو درست انجام میده هم به فکر دیگران هم هست (وقتی کسی در رو میبنده فقط برای خودش نیست چون میتونه بره جای دیگری بایسته تا سرما بهش نخوره ولی یه چیزا دیگه ای تو ذهنشه)(وقتی یه پزشک یا...کارشون رو درست انجام میدن یعنی هم میتونه پول در بیاره هم میتونه به دیگران کمک کنه از طریقه همون کارش) ولی وقتی خودش رو تو این جامعه تنها میبینه که داره فقط اون کارش رو درست انجام میده مثلا رشوه نمیگیره ,زیرمیزی نمیگیره,....یه زمان خسته میشه میگه فقط من کارم رو درست انجام بدم؟ اون موقع خدا یه چیزی بهش نشون میده تا اون بنده بفهمه که تنها نیست حالا میتونه یه ادم رو ببینه یا یه صحنه یا....پس اگه کارتون رو درست انجام میدید و لی احساس میکنید تنهایید اول این که خدا هست دوم اینکه بدونید هستند کسانی که تو جامعه هنوز کارهاشون رو درست انجام میدن . پس برا بهتر شدن جامعه نباید عقب بکشی .

میترا پوررحیم
21st January 2015, 07:40 AM
از شما دوستان میخوام اگه این چنین اتفاقاتی براتون میوفته و میتونید یه درس بهمون بدید حتما به اشتراک بزارید.راستی شما از دیدن زمین چه فکری به ذهنتون میرسه؟ لطفا برام بگید

میترا پوررحیم
27th January 2015, 10:04 PM
سلام امرزو تو سرویس دانشگاه صحنه ای رو دیدم دوست دارم به شما هم بگم.کنار من دختر خانمی نشسته بودن که یک تسبیح به دست داشتن و ذکر میگفتن وقتی دیدم یه چیزی به ذهنم رسید حالت دستاهای ایشون به گونه ای بود که هر کدومشون به یک سمت بود یکی به سمت چپ یکی به سمت راست ولی تسبیح این دو دست رو بهم پیوند زده ​بود یعنی به وسیله یک تسبیح به هم گره خورده بودند و یک حلقه را تشکیل داده بودن شما هم این رو تجربه کنید. میدونید حالتی پیش میاد که میگه از هر سمتی باشی از هر مذهب از هر دین همه به یکی متصلیم همه تو یه حلقه هستیم همه به هم متصلیم کارهامون رو هم اثر داره رفتارهامون رو هم تاثیر میزاره درست مثل همون حلقه.البته این نظر منه فکر کنم شماها برداشتهای بهتری به ذهنتون برسه .وقتی دعا میکنیم و دستهامون رو بالا میبریم دقت کردید که اونجا هم دستها به دو سمت هستند ولی اخر به سمت بالاست و به سمت خداست یعنی به یک سمت در عین دو سمتی بودن متصله امیدوارم منظورم رو خوب رسونده باشم اوجا هم به نظر من همین حالته خدا میگه بنده از هر جا با هر توشه راست یا چپ گناهنکار یا بیگناه بیا سمتم دستت رو به اسمون من دراز کن اونجا که خبری از خاک نیست من همه حرفات رو گوش میدم[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz].مثل یه خانواده که یه حلقن که پدر و مادر مثل اون تسبیحن و همه اعضا رو بهم متصل میکنن[golrooz] مثل....شما هم بنویسید تسبیح مثل چیه؟

kamanabroo
1st February 2015, 03:09 AM
یه گل آویز داریم تو خونه ، (اگه اشتباه نکنم گل پتوس)
بخاطر اینکه جابجاش کرده بودیم هنوز معلوم نبود کجا میخواهیم بزاریم
برای همین ساقه هاش روی زمین کنارش رها شده بود

یه مدت به همین منوال گذشت..

دیدم روی زمین انگار ساقه مستقیم رشد نمی کنه..
هی کج و راست رشد می کنه
چون سردگمه!
نمیدونه کدوم طرف باید بره..

باورتون میشه؟!

اما وقتی ساقه رو با یه نخ هدایت کردم به سمت بالا..
خیلی قشنگ تر شد
رشدش هم با معنا تر شد

الان میدونه باید کجا بره
بالا..
دور طناب..

بدون اینکه ساقه اش به اطراف منحرف بشه..
مستقیم رو به بالا..

میترا پوررحیم
1st February 2015, 06:48 AM
یه گل آویز داریم تو خونه ، (اگه اشتباه نکنم گل پتوس)
بخاطر اینکه جابجاش کرده بودیم هنوز معلوم نبود کجا میخواهیم بزاریم
برای همین ساقه هاش روی زمین کنارش رها شده بود

یه مدت به همین منوال گذشت..

دیدم روی زمین انگار ساقه مستقیم رشد نمی کنه..
هی کج و راست رشد می کنه
چون سردگمه!
نمیدونه کدوم طرف باید بره..

باورتون میشه؟!

اما وقتی ساقه رو با یه نخ هدایت کردم به سمت بالا..
خیلی قشنگ تر شد
رشدش هم با معنا تر شد

الان میدونه باید کجا بره
بالا..
دور طناب..

بدون اینکه ساقه اش به اطراف منحرف بشه..
مستقیم رو به بالا..



چقدر قشنگ بود وقتی مسیر رو ادما بدونند و بخوان توش قدم بزارن ارامش دارن چون میدونند خدا اون راه رو بهشون نشون میده راه رو براشون مشخص کرده پس فقط باید مسیر رو بشناسیم و توش قدم بزاریم

mamadshumakher
1st February 2015, 11:15 AM
چند سال پیش میخواستیم بریم شمال حدود ساعت 4 بعد از ظهر بود راه افتادیم بعد از 100کیلومتر بابام یادش اومد گواهی نامشو نگرفت.هی بررگردیم برنگردیم اخرش برگشتیم.اومدیم دیدیم خونه بوی سوختگی میاد.دیدیم یخچالمون نمیدونم چش شده بود که داشت موکت اشپزخونه رو اتیش میزد ...اگر بر نمیگشتیم...[tafakor]


وقتی دوره راهنمایی رو میگذروندم بعد از ظهر ها فقط فوتبال میچسبید....کار هر روزمون بود

یادمه اون روز مادربزرگ پدر بزرگم داشتن از شمال میومدن خونمون.بابام گفت دیگه امروز فوتبال نرو خودتو خاکی نکن الان اقاجون و مادرجون میان
منم اصرار که نه تا بیان من زودتر میامو ...برمو...بچه ها منتظرنو...خلاصه حرف گوش نکردم

رفتیم چنان زمینی خوردیم که 5سانت زیر زانوم پاره شد با کلی خونریزی برگشتم خونه[nadidan][nishkhand] جاشم نبردم بخیه نزدم تا اثرش بمونه و یادم باشه باید حرف پدر مادر رو گوش کرد[nishkhand]

Dr.vet
1st February 2015, 12:39 PM
http://scie.webatu.com/up/c116c922217e.jpg

گفت: با این درآمد زندگیت می چرخه؟
گفتم: خدا رو شکر ؛ کم وبیش می سازیم. خدا خودش می رسونه .
گفت : حالا ما دیگه غریبه شدیم ؟! لو نمیدی ؟
گفتم: نه یه خورده قناعت می کنم. گاهی اوقات هم کار دیگه ای جور بشه، انجام میدم ،خدا بزرگه نمی ذاره دست خالی بمونم.
گفت: نه. راستشو بگو...
گفتم: هر وقت کم آوردم ،یه جوری حل شده...خدا رزاقِ...،خودش روزیمو رسونده
گفت: ای بابا ، ما نامحرم نیستیما.... راستشو بگو دیگه ...
گفتم: حقیقتش یکی تو بازار هست. هر ماه یه مقدار پول برام میاره ، کمک خرجم میشه..
گفت: آهان! ناقلا ، دیدی گفتم !! حالا شد یه چیزی... حالا فهمیدم چطور سر می کنی!
گفتم: مرد حسابی، سه بار گفتم خدا می رسونه باور نکردی، یک بار گفتم یک نفرمی رسونه باور کردی ؟!
یعنی خدا به اندازه یک نفرغریبه پیش تو اعتبار نداره......!!!؟

سروه74
7th February 2015, 08:39 PM
سلام خداییش از اول پاییز تاحالا دارم فک میکنم چرا بارون وبرف نمیباره
میگن بخاطرگناه آدمهاست فکرشو بکنیدامسال تابستون چقدمشکل چندآبی داشتیم بااون همه کمبود بارش پارسال
امسال27درصدنسبت به پارسال بازم کمبودبارش داریم
فکرشو بکنید باوضع الان چندسال آینده کلا دیگه بارش نداریم ونسل آینده قطحی آب داریم
ولی توآمریکاوچین یه هفته س برف میباره
یعنی ماازاونابدتریم
واقعا نمیدونیم ماآدماکه ی میخوایم به خودمون بیایم

میترا پوررحیم
8th February 2015, 12:26 AM
چند روز که میخوام این رو بنویسم ولی نمیشه الان وقت میکنم پس خوب گوش کنید[shaad]همیشه فکر میکنیم یکی کنارمون هست اهالی خانواده,دوستانمون و...ولی یه جاهایی هست که دیگه کسی نیست فقط خودتی و خودت یه جاهایی که از قبل وقتی بهش فکر میکنی میبینی نمیدونی چی میشه یا چه اتفاقی میوفته ولی وقتی تو موقعیت قرار میگیری میفهمی فقط یکی هست که میتونی بهش تکیه کنی فقط به اون بگی بگی خدایا الان تنهام تنهای تنها کسانیم که دوستت دارن روبروت نشستن و تو باید در برابر همه اونا به اضافه یه عالمه ادم دیگه حرف بزنی اون موقع میفهمی که میگن تنها کسی که همیشه کنارته یعنی چی؟اون موقع میفهمی که فقط باید به خدا تکیه کنی یعنی چی؟تو اون شرایط فقط خداست که میتونه ارومت کنه فقط خودشه که وقتی پاهات میلرزه بهش میگی خدا جون کمکم کن و پات نمیلرزه یعنی چی؟یاد قبر هم افتادم یاد مرگ اونجا هم همه میرن فقط خودمونیم که میمونیم اینکه یادمون بیفته مرگ هم همیشه هست و باید یادش باشیم.من از این روزها یاد گرفتم که فقط به خدا بگو از ترسهات,از تمام دلواپسیات و بدون همیشه خدا پیشته مثل ادما نیست که یک روز هستند و یک روز نیستند.خدا همیشه هست.خدا جون دوستت دارم .بهش فکر کنیم که ایا خانواده و دوستان همیشه هستند؟جواب ندیم فقط فکر کنیم[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]

میترا پوررحیم
8th February 2015, 12:49 AM
5 شنبه یکی از بهترین روزها بود. خیلی چیزا فهمیدم. خوبه رو اتفاقاتی که برامون میوفته فکر کنیم. به نظر من عالیه و معجزه است.یه جاهایی وقتی میفهمی که برنامه ای که برای خودت میچینی اتفاق نمیفته یه جاهایی بهت میگن که فقط یک ساعت باید باشی و بقیش دست تو نیست یه جایی که احساس میکنی بهت برخورده و دوست نداری اونجا باشی ولی تمرین میکنی که بایستی و گریه نکنی تمرین میکنی که حتی برای اون یک ساعت هم مسولیت داری میشینی تا زمان برسه و تو شروع کنی میدونی سختیش چیه اون کسی که میخواد بعد از تو باشه کنارت بشینه ولی اون موقع باید بفهمی که چند مرده حلاجی؟به حرفایی که میزنی پایبندی؟به اینکه بگذری پایبندی؟به اینکه به دیگری کمک کنی پایبندی؟ خدا رو شکر تونستم ولی سخت بود وقتی کسی کنارته که بعد از تو باید بره و اجرا کنه دلت میخواد دنیا نباشه و تو هم نباشی ولی به خودم میگفتم یه حکمتی داره خدا میخواد یه چیزی یادت بده تو اون هرج و مرج افکار داشتم فکر میکردم که تونستم به متنی که چند روز پیش نوشتم و خوندم عمل کنم؟ تونستم خودم رو کنار بگذارم؟ تونستم بفهمم برنامه مهمه؟ خدا هم بعدش چیزی به من داد که ارزش داشت خیلیم ارزش داشت. وقتی کسی رزومه ای داره به اندازه چند برگه بزرگ تو رو پیدا میکنه و میگه متن رو خودتون نوشتید میدونید چه حسی داره؟میدونی وقتی میگه خوب بود یعنی چی؟شاید نتونه کسی درک کنه ولی من میدونم وقتی از خودت بگذری برای گروه وقتی فکر کنی که دیگری بهتر از توست وقتی بفهمی که اره من هنوز خیلی راه دارم و قبول کنی, خدا یه جوره دیگه سر راهت میزاره .خدا میخواد ببینه خودت رو حرفات هستی یا تو هم شعار میدی؟ اگه گذشتی و فراموش کردی خدا چیزایی بهت نشون میده که فکرشم نمیکنی خدا به ادما فکر داده که فکر کنند. ممنون خدا جون برای اینکه هستم تا درک کنم هستم که بفهمم. باید بفهمی که اره هستند کسانی که بهتر از تو هستند, هستند کسانی که باید ازشون یاد بگیری خدایا به اندازه ظرفیت وجودی به من عطا کن.خدا جون دوستت دارم[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]

میترا پوررحیم
11th February 2015, 11:41 PM
پشتش‌ سنگین‌ بود و جاده‌های‌ دنیا طولانی. می‌دانست‌ که‌ همیشه‌ جز اندکی‌ از بسیار را نخواهد رفت. سنگ‌پشت،‌ ناراضی و نگران بود. پرنده‌ای‌ درآسمان‌ پر زد، سبک؛ و سنگ‌پشت‌ رو به‌ خدا کرد و گفت: این‌ عدل‌ نیست، این‌ عدل‌ نیست. کاش‌ پُشتم‌ را این‌ همه‌ سنگین‌ نمی‌کردی.

من‌ هیچ‌گاه‌ نمی‌رسم. هیچ‌گاه. و در لاک‌ سنگی‌ خود خزید، به‌ نیت‌ نا امیدی.
خدا سنگ‌پشت‌ را از روی‌ زمین‌ بلند کرد. زمین‌ را نشانش‌ داد. کُره‌ای‌ کوچک‌ بود. و گفت: نگاه‌ کن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ کس‌ نمی‌رسد. چون‌ رسیدنی‌ در کار نیست. فقط‌ رفتن‌ است.
حتی‌ اگر اندکی. و هر بار که‌ می‌روی، رسیده‌ای. و باور کن آنچه‌ بر دوش‌ توست، تنها لاکی‌ سنگی‌ نیست،‌ تو پاره‌ای‌ از هستی‌ را بر دوش‌ می‌کشی.

خدا سنگ‌پشت‌ را بر زمین‌ گذاشت. دیگر نه‌ بارش‌ چندان‌ سنگین‌ بود و نه‌ راه‌ها چندان‌ دور.
سنگ‌پشت‌ به‌ راه‌ افتاد و گفت: رفتن، حتی‌ اگر اندکی...

میترا پوررحیم
15th February 2015, 11:27 PM
تا حالا به بچه هایی که بر سر چهار راهها به روی شیشه ماشین میزنند دقت کردید این دفعه وقتی یکی از اونها رو دیدم یه سوال از خودم پرسیدم بهتره شما هم این سوال رو از خودتون بپرسید.من به خودم گفتم منم میتونستم جای یکی از اونا باشم و الان اون دختر جای من واقعا میشد؟ میتونست جاها عوض بشه به نظر شما نمیتونست؟از کجا معلوم ما توی اون خانواده به دنیا نمیومدیم ؟من براش جوابی پیدا نکردم فقط پیش خودم گفتم خدایا شکرت . یه جوابی هم دادم ولی نمیدونم چقدر درسته گفتم شاید اگه جای اونها بودم خیلی زود کم می اوردم شاید ...البته اونا نباید اینطوری زندگی کنند حق همه بچه هاست که سقفی بالای سرشون باشه تا راحت زندگی کنند.ولی به خودم میگم حالا که خدا به ما این نعمت رو داده که حداقلش خانواده ای داشته باشیم که کنارشون باشیم وسقفی که ما رو حمایت میکنه باید چجوری رفتار کنیم ایا رفتارهامون درسته؟ایا تلاش میکنیم؟من که خیلی کم گذاشتم.نگید ما هم مشکل داریم چون منم مثل این مشکلات رو دارم و حس میکنم چون تو همین جامعه ام تو همین کشورم با همین تورم با همین زندگی پس منم مثل شماها اینا رو درک کردم ولی حداقل ماها که اینترنت داریم میدونیم که از یکسری امکانات برخورداریم که اونها ندارن پس اول بگیم خدا جون شکرت شکر بعد فکر کنیم که کجاییم و باید کجا باشیم.اول از خودم شروع میکنم.برای همتون بهترینها رو میخوام از خدایی که در این نزدیکی است لای این شب بوها پای ان کاج بلند...[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]اللهم عجل لولیک الفرج[golrooz]

iran hz
16th February 2015, 10:11 AM
تا حالا به بچه هایی که بر سر چهار راهها به روی شیشه ماشین میزنند دقت کردید این دفعه وقتی یکی از اونها رو دیدم یه سوال از خودم پرسیدم بهتره شما هم این سوال رو از خودتون بپرسید.من به خودم گفتم منم میتونستم جای یکی از اونا باشم و الان اون دختر جای من واقعا میشد؟ میتونست جاها عوض بشه به نظر شما نمیتونست؟از کجا معلوم ما توی اون خانواده به دنیا نمیومدیم ؟من براش جوابی پیدا نکردم فقط پیش خودم گفتم خدایا شکرت . یه جوابی هم دادم ولی نمیدونم چقدر درسته گفتم شاید اگه جای اونها بودم خیلی زود کم می اوردم شاید ...البته اونا نباید اینطوری زندگی کنند حق همه بچه هاست که سقفی بالای سرشون باشه تا راحت زندگی کنند.ولی به خودم میگم حالا که خدا به ما این نعمت رو داده که حداقلش خانواده ای داشته باشیم که کنارشون باشیم وسقفی که ما رو حمایت میکنه باید چجوری رفتار کنیم ایا رفتارهامون درسته؟ایا تلاش میکنیم؟من که خیلی کم گذاشتم.نگید ما هم مشکل داریم چون منم مثل این مشکلات رو دارم و حس میکنم چون تو همین جامعه ام تو همین کشورم با همین تورم با همین زندگی پس منم مثل شماها اینا رو درک کردم ولی حداقل ماها که اینترنت داریم میدونیم که از یکسری امکانات برخورداریم که اونها ندارن پس اول بگیم خدا جون شکرت شکر بعد فکر کنیم که کجاییم و باید کجا باشیم.اول از خودم شروع میکنم.برای همتون بهترینها رو میخوام از خدایی که در این نزدیکی است لای این شب بوها پای ان کاج بلند...[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]اللهم عجل لولیک الفرج[golrooz]
سلام[golrooz]
با این حرفاتون کاملا موافقم، حق با شماست.
منم وقتی این افراد رو می بینم هزاران بار این سوالات از ذهنم می گذره.
و همچنین افرادی که توانایی جسمی ندارن ولی شاهکار خلق می کنن، از خودم می پرسم: اگه منم جای اونا بودم چی کار می کردم؟
الان که دست، پا و چشم سالم دارم چقدر کوتاهی می کنم...
نمی دونم...

میترا پوررحیم
27th February 2015, 12:15 AM
به نظر من اتوبوس بهترین جایی که ادم میتونه ببینه و یاد بگیره .دختر بچه ای رو دیدم که با ذوق کلمات کوچیک رو میخوند و میگفت مامان درست خوندم؟یاد خودم افتادم شما یادتون هست؟دورانی که همه زندگیمون این بود که فقط یک کلمه رو بخونیم هی تلاش میکردیم که فقط یک تابلوی توی خیابون رو هجی کنیم چه روزایی بود حتما شما هم یادتون هست.حالا یه سوال دارم ما این همه کلمه میتونیم بخونیم چرا ذوق اون روزها رو نداریم ؟چرا وقتی یک کلمه میخونیم خوشحال نمیشیم؟چرا؟ما این همه مطلب یاد گرفتیم ولی خنده های کودکیمون رو از یاد بردیم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟وقت ی از ته دل میخندم همه میگن باز بخند خندیدن بزرگترین نعمته بخندین همین الان بخندین تا بدونید بدون واسطه میشه خندید یه لبخند, یه باور ,باوره اینکه تو میتونی.بچه ها از هیچی نترسید از هیچی, امروز یاد گرفتم که باید ترسهام رو کنار بزارم ,نترسید بزنید تو دل ترسها. امروز تو جلسه گفتن باید یاد بگیری نخبه یعنی نترسیدن و پر رو بودن در یاد گرفتن علم.خدایا به من علمی عطا کن که بتوانم به کشورم خدمت کنم امین[shaad][shaad][shaad]

ابراهیم ناظمی
22nd March 2015, 05:14 PM
سلام
درسته: افتادن برگ از درخت اتفاقی نیست، یادمه اون موقع ها که علاقه داشتم به زیست شناسی علت افتادن برگ درخت این بود که تغییر زاویه تابش خورشید در فصل پاییز و بوجود اومدن فک کنم یه ماده شیمیایی که باعث میشد برگ از ناحیه دم جدا شه
بله خوب یادم انداختی.................

سروه74
24th April 2015, 07:24 PM
بی اذن او یک برگ هم بر زمین نمی افتد چه رسد به ... (http://noghte-sarkhat.persianblog.ir/post/2037/)http://upload7.ir/imgs/2014-12/29515263623883473906.png

سروه74
24th April 2015, 07:25 PM
http://upload7.ir/imgs/2014-10/83323369557212000932.jpg

میترا پوررحیم
14th June 2015, 05:35 PM
امروز حسرت رو تجربه کردم با تما وجود خیلی وقتها حسرت میخوریم ولی این بار فرق داشت یهو یادم به یوم الحسرت افتاد روزی که همه حسرت میخورن روزی که تمام معنای حقیقت دنیا و از همه مهمتر خودمون رو میفهمیم و میفهمیم که میتونستیم چه کارهایی بکنیم ونکردیم.روزی که دیگه نمیشه برگشت.الان که حسرت میخوریم برای ثانیه ها اون روز که برسه چی میشه؟من خودم تا حالا اینطوری بهش فکر نکرده بودم چون اینطوری معنای حسرت رو حس نکرده بودم.حسرت همیشه بد نیست ولی به هر چیزی نباید حسرت بخوریم یادمون باشه حسرت خوردن هم قانون داره[shaad]

میترا پوررحیم
14th June 2015, 05:44 PM
امروز به چشمه هم فکر کردم همین الان تو ذهنتون بگید چرا چشمه خوبه؟چرا همه در تلاشن تا به چشمه برسن؟اب چشمه زلاله پاکه چرا؟همه چشمه رو دوست دارن چون از خودش میجوشه نه رودی بهش وصل میشه نه رودخونه ای ابش پاکه چون فقط از اب پاک سرچشمه میگیره حالا بیام تو زندگی خودمون ای کاش ما ادمها هم مثل چشمه از درون میجوشیدیم و بیرون میومدیم,ای کاش راههای دیگه بسته میشد تا فقط یه راه رو ببینیم, ای کاش چشمه وجودمون رو زودتر میشناختیم تا به حسرت نکشیم,چشمه وجودمون سرشار از پاکی,سرشار از خواستن.خدایا به بزرگیت قسم که دونعمت را به ما عطا کن: یکی حسرت نخوردن در روز یوم الحسرت و دیگری شناخت خود و درونمان.[golrooz]یه دعای مهمترم اومدن امام زمانمه که وقتی بیاد همه چیز حل میشه[golrooz]

فرهاد علیپور
17th June 2015, 01:57 AM
زندگي دو نيمه است/
نيمه اول در آرزوي نيمه دوم .
و نيمه دوم در حسرت نيمه اول.
اما من مي گويم: براي لذت بردن از زندگي بايد:
به سه مقوله توجه داشت.
ديروز - امروز - و فردا..
بايد از ديروز درس عبرت گرفت.
بايد از هر لحظه امروز استفاده بهينه برد.
بايد فردا رابراي خود مقصد و اميد قرار داد...

اما كساني هستند كه با سه مقوله ديگر زندگي خود را تباه مي كنند. :
حسرت ديروز را مي خورند.
و وقت امروز را تلف مي كنند.
و ترس از فردا دارند.

.... زندگي كتابي است كه امروز نوشته مي شود. و فردا خوانده مي شود.
پس بايد كتاب را طوري بنويسيم ، فردا از خوندن آن لذت ببريم.

میترا پوررحیم
14th August 2015, 03:13 PM
افتادن برگ از درخت اتفاقی نیست,آرزوهایی که تو ذهن ما شکل میگیره اتفاقی نیست,هدفهایی که تو زندگیمون مشخص میکنیم اتفاقی نیست,اصلا خود ما هم اتفاقی نیستیم,الان باشیم یا نباشیم اتفاقی نیست.باید میبودیم پس هستیم,از برگ میگیم و از برگ مهمتر خودمون.بی هدف به سمت چی میریم؟گاهی وقتا تو پس کوچه های درونمون خودمون رو گم میکنیم تا شاید دوباره نوری ببینیم,ولی اون نور فقط یه چیزه:هدف و آرزوهایی که در وجودمان موج میزنه,به دور دست بودن انها فکر نکن,ما خدایی دارم که دور از عدالتشه که آنچه از توان ما خارج است در وجودمان قرار دهد,اگر مسیر را با تمام رویاهایم گم کرده ام اشتباه از من است,نه از عدالت خداست نه از بندگان خدا,این بار با خود خلوت کنیم آیا به آنچه میخواستیم رسیده ایم؟میدانم هنوز دیر نیست امروز آغاز است و من مشتاق رسیدن به آنچه که میخواهم.خدایا دوستت دارم.دوستت دارم که هنوز حواست به ادمها هست تا بیراهه را تجربه نکنیم[shaad] بهترین هدفها و بهترین باورها رو براتون از خدایی که سرچشمه ی امیدو محبت و روشنایی خواستارم.به امید موفقیت[shaad]

میترا پوررحیم
1st December 2015, 07:46 PM
http://www.saelin18.com/wp-content/uploads/2015/03/40613_Picture.jpgسلام امیدوارم حال همتون خوب باشه.امشب هر کسی دلش لرزید و بغضش در گلویش نماند من را نیز یاد کند تا شاید به همه به انچه در دلمان میگذرد برسیم.من یه چیزی به ذهنم رسید دوست داشتم تو این شب عزیز برای شما هم بفرستم.بچه ها حتما تمام شما تسبیح کربلا که به تربت کربلا معروف است رو دیدید .به دونه های تسبیح فکر کنید دفت کردین که هر کدومش یه شکله یکیش کوچیکه یکیش بزرگه خلاصه مثل بقیه تسبیح ها نیست با همشون فرق میکنه به نظر من این تسبیح مثل ما ادمها میمونه اول اینکه از جنس خاکه مثل جنس ما ادمها دوم اینکه مثل ما ادمها که با هم فرق میکنیم دونه های اونم با هم فرق میکنه .ماها بزرگ داریم کوچیک داریم بخشنده داریم مهربون داریم و....امام حسین دونه های تسبیح رو که با هم فرق داره کنار هم جمع کرده تا نشون بده از هر رنگ و نژاد و اصالتی هستی بیا من همه شما رو توی حلقه ی خودم جا میدم امام حسین میگه من برای همه شما جا دارم همه بیان تا بفهمن که برای من فرقی نداره کی هستی چیکار کردی و چجوری بودی .منمیگم از دونه های تسبیح که کمتر نیستیم امشب از خود امام حسین بخواهیم تا ما ها رو هم توی حلقه ی معهربونیاش جا بدن تا ما نیز مثل عاشقای حسین طعم شیرین محبتش رو بچشیم.اشب برای همه است برای یکی نیست.امشب دعا کنیم امام زمان بیاد تا ما نیز معنای عدالت حقیقی و اسلام حقیقی را بچشیم.من را نیز دعا کنید.

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/styles/node_thumb_4/public/content/images/story/91-11/03/n00400046-b.jpg?itok=0n_hyptZ (http://www.njavan.com/sites/default/files/content/images/story/91-11/03/n00400046-b.jpg)


http://www.saelin18.com/wp-content/uploads/2015/03/aq7v3su2y8ijceq03g2n.jpg




التماس دعا

حسنعلی ابراهیمی سعید
1st December 2015, 08:46 PM
التماس دعا

فرهاد علیپور
2nd December 2015, 01:47 AM
الهم ایاک نعبد و ایاک نستعین....
التماس دعا

میترا پوررحیم
11th January 2016, 10:34 PM
سلام.شاید بعضی روزها حسرت خوردن هم اتفاقی نباشد.حسرت شخص یا امکانات نه, حسرت زمان از دست رفته.میدانم اگر خدا نمیخواهد که من یا هر کسی چیزی را بفمهمیم در ذهن و وجودش اثری از ان قرار نمیدهد.وقتی از سر جلسه امتحان میای بیرون راهروی دانشگاه چقدر طولانی میشه!دلت میخواد تموم بشه, دیگه نور لامپهای مهتابی رو نبینی ولی بازم ادامه داره.شاید حسرت زمانی که از دست دادیم رو دیر بفهمیم ولی به قول دوستم تجربه است.راستی دوستای خوب خیلی خوبن.از اتفاقاتی که هیچ اتفاقی توش نیست داشتن دوست خوبه.داشتن دوست خوب یعنی معجزه خدا بر روی زمین.حالا به این نتیجه میرسم که فهمیدم زمان چیه و یک ثانیه یعنی چی.شاید کسی تا نفهمه نمیدونه چی میگم ولی امیدوارم همیشه حسرت رو در زمان درک کنیم و به جایی برسیم که حسرت,حسرت زندگیمان شود.خدایا این روزها بیشتر از همیشه دستهایم را محکمتر بگیر تا لغزش دستهایم,دستم را از دستت جدا نکند.خدایا ممنون که هستی و خدایی[shaad]

علي پارسا
12th January 2016, 09:42 PM
امروز داشتم از يک جايي رد مي شدم، يک مرتبه خاطره يک اشتباه بزرگي که در گذشته در آن مکان انجام داده بودم و کسي را آزرده بودم برايم زنده شد.
به اين فکر کردم که خيلي از ما هستيم که در گذشته به هر حال کم يا زياد از سر ناداني اشتباهاتي کرده ايم ولي روز به روز اشتباهاتمان را صلاح کرده ايم و تلاش کرديم که بهتر شويم و الحمدلله امروز به قدر کوشش خود در راه راست هستيم.
ولي برايمان خيلي ناراحت کننده است که به گذشته نگاه کنيم و ببينيم که چه گذشته بدي داشته ايم و چه آدم بدي بوده ايم، ياد آوري آن به هر حال آدم را غمگين مي کند.
ولي ...... ولي ...... ولي ميدونين چي خيلي عذاب آورتر است؟ ....
عذاب آورتر، غم آن آدمي است که به گذشته اش نگاه کند و ببيند چه آدم خوبي بوده و الآن چقدر آدم بدي شده.
پس اگر امروز در راه راست هستيم، بر گناه گذشته غم مخوريم که خداوند آمرزگار و مهربان است و خداوند را شکر کنيم که جزو دسته دوم نيستيم.
التماس دعا

میترا پوررحیم
19th March 2016, 12:41 AM
هیچی اتفاقی نیست هیچی.مثل روزایی که میاد و برگهای درختان دوباره تازه میشن.مثل خونه تکونی هایی که کردیم.مثل خونه تکونی دل.مثل کنار گذاشتن کدورتها مثل....این روزها اتفاقی نیستن این روزها باید باشن تا یادمون بندازن آی آدمهای روی زمین داره همه چیز نو میشه, تو فکرت, ذهنت, باورت, ایمانت, نو شده؟ با سال پیش فرقی کردی؟خدایا خیلی چیزا میاد و باید بگذری خدایا کمکمان کن تو این روزها بیشتر بگذریم تا تو رابیشتر حس کنیم.قبل از سال تحویل عید رو به همه شما تبریک میگم تا اگه یادتون بود در کنار دعای تحویل سالتون منم دعا کنید.ادمها و قلبهای پاکشون بهترین گنجینه برای ارتباط با خداست.مواظب قلبهامون باشیم که مبادا خاکی یا کدورتی یا...روش بشینه تا ما رو از حقیقت دور کنه.خدایا من برای ایران و مردم سرزمینم رزق در مال,خنده و خوشی,مهربونی و کمک به هم خواستارم وبرای تمام مردم جهان فرج مولایمان را خواستارم.خدا جون دوستت دارم.التماس دعا[shaad]

میترا پوررحیم
23rd March 2016, 02:02 PM
همه به شما می گویند: سال خوبی داشته باشید ولی من به شما می گویم: سال خوبی را برای خودتان خلق کنید,به فکر امدن روزهای خوب نباشید!انها نخواهند امد...روزهای خوب را باید ساخت ارزو میکنم خلاق سال جدید خود باشید[shaad]

میترا پوررحیم
23rd March 2016, 02:04 PM
این پیام رو عزیزی برای من فرستاد من با دیدن این پیام خیلی چیزا برام عوض شد.واقعا راست میگه منتظر روزای خوب نباشیم باید بسازیمشون.سالی پر از ساختن های زیبا را ارزومندم[golrooz]

فاطمه قطب تحریری
24th March 2016, 02:50 PM
برایت آرزوهای ساده می کنم
آرزو می کنم شب ها خواب های خوب ببینی و صبح ها سر حوصله ملافه های سفید را مرتب کنی،پنجره اتاقت را باز کنی و هنگامی که چایت را می نوشی آفتاب روی گونه ات بنشیند.
آرزو می کنم به کسی که دوستش داری بگویی، دوستت دارم
اگر نه امیدوارم قدرت این را داشته باشی که لبخندهای مصنوعی بزنی
آرزو می کنم کتاب های خوب بخوانی، آهنگ های خوب گوش کنی، عطر های خوب ببویی، با آدم های خوب حرف بزنی و فراموش نکنی که هیچ وقت دیر نیست بودن چیزی که دوست داری باشی!

بهارتون شاد و رنگين[golrooz]

میترا پوررحیم
25th April 2016, 12:46 AM
سلام.شبتون بخیر.هیچ اتفاقی ,اتفاقی نیست.مساله ای که مدتها ذهن من رو درگیر کرده بود تقریبا نیم ساعت پیش حل شد.هدف از خلقت انسان پرستش است طبق ایه قران که دقیقا نمیدونم کدوم ایه است ولی اخرش این است( ما خلقت الانسان و الجن الا لیعبدون)البته فکر کنم یکم اشتباه نوشتم دقیقا ایه یادم نمیاد ولی اینگونه مطرح شده است که هدف از خلقت انسان فقط پرستش است.این ایه در ذهن من با اینکه عاشق خدا بشیم تضاد ایجاد میکرد تا الان فهمیدم.ما ادمها وقتی کسی رو میپرستیم که یا مجبور باشیم یا از اون بترسیم مثل خدمتکار و پادشاه البته در یه صورت دیگه هم کسی رو میپرستیم وقتی خیلی خیلی کسی رو دوست داشته باشیم اون رو میپرستیم و هر چی بگه قبول میکنیم.حالا حلقه نامفهوم ذهن من باز شد میشه از ترس خدا رو پرستید یا میشه از روی محبت و دوست داشتن اون رو پرستید.هر دو به خدا میرسن ما باید متناسب با روحیمون یک راه رو انتخاب کنیم.مثل اثر انگشت ادمها که مثل هم نیستند راههای شناخت خدا هم متفاوته.این رو به کسانی هدیه میکنم که شاید حلقه فکر اونها هم مثل من, تو این مساله گره خورده باشه تا با اطمینان قدم بردارند.خدا جون تشکر که هستی

میترا پوررحیم
25th April 2016, 12:47 AM
تشکر خانمتحریری برای ارزوهای شیرینت

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد