PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی!



MANE1371
19th December 2014, 08:35 AM
الهی، آن‌كه از خوردن و خوابیدن شرم دارد، از دیگر امور چه گوید.
الهی، اگر چه درویشم، ولی داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی.
الهی، در ذات خودم متحیّرم تا چه رسد در ذات تو.
الهی، نعمت سكوتم را به بركت «واللهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاء»[3]، اَضعافِ مضاعفه گردان!
الهی، به لطفت دنیا را از من گرفته‌ای، به كرمت آخرت را هم از من بگیر!
الهی، روزم را چون شبم روحانی گردان، و شبم را چون روز نورانی!

MANE1371
19th December 2014, 08:48 AM
الهی، چگونه خاموش باشم كه دل در جوش و خروش است، و چگونه سخن گویم كه خرد مدهوش و بیهوش است.
الهی، ما همه بیچاره‌ایم و تنها تو چاره‌ای، و ما همه هیچ كاره‌ایم و تنها تو كاره‌ای.
الهی، از پای تا فرقم، در نور تو غرقم. «یا نورَ السموات و الأرض، أنعمتَ فَزِدْ»!
الهی، شأن این كلمه كوچك كه به این علوّ و عظمت است، پس «یا علیُّ یا عظیم»، شأنِ متكلّمِ این همه كلمات شگفت لاتتناهی چون خواهد بود؟
الهی، وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و كتابم حجابم!
الهی، چون تو حاضری چه جویم، و چون تو ناظری چه گویم.

MANE1371
19th December 2014, 08:50 AM
اى خداى من ، مى ‏بينى كه اشك چشمم از ترس تو روان شده است و دلم از بيم عظمتت نگران گرديده و اندامم از بزرگى و عظمتت لرزان شده است‏.
همه اين‏ها از شرمندگى از تو است به خاطر رفتار ناپسندم ، و از همين رو است كه صدايم از زارى و تضرع به درگاهت گرفته و زبانم از راز و نياز با تو كند شده است.
اى خداى من، شكر و سپاس براى تو است كه چه بسيار عيبم را پوشاندى و رسوايم نكردى ، و چه فراوان گناهم را پنهان كردى و مشهورم نساختى‏ و چه بسيار زشتيها كه انجام دادم و پرده مرا ندريدى و طوق زشتى آن را بر گردنم نيفكندى و بدي هاى آن را بر همسايگانم كه در جستجوى عيب هايم هستند و نيز بر حسودانى كه از وجود نعمتهاى تو در نزد من رشک مى ‏برند ، آشكار نساختى‏.

MANE1371
19th December 2014, 08:56 AM
تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر بر میدارد
تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند
وقتی همه پشت کردند آغوش میگشاید
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود
و تنها سلطانی است که با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه کردن
خداااااااااااااااااا

MANE1371
19th December 2014, 08:57 AM
زندگی بایدکرد

گاه بایک گل سرخ

گاه بایک دل تنگ

گاه باید روییددرپس یک باران

گاه بایدخندیدبرغم بی پایان

زندگی باورمی خواهد

آن هم ازجنس امید

هرکجاخسته شدی یا که پرغصه شدی

توبگو از ته دل

(من خدا را دارم)

MANE1371
19th December 2014, 08:59 AM
مهربان من! هرکسی به روشی تو را شناخته است و به زبانی از تو چیزی می خواهد و من افتخارم این است که تو را نشناختنم. فهمیده ام که تو فهمیدنی نیستی و در وهم نمی گنجی .
اصلا یک جوری هستی. گاهی اوقات در نهایت ناامیدی به آدم امید می دهی و گاهی در نهایت امیدواری ، تلنگری می زنی که مواظب باش.

MANE1371
19th December 2014, 09:02 AM
من از طوفان می ترسم من از ریشه در آمدن را دوست ندارم من خشک شدن را نمی خواهم

مهربانم می دانم مواقعی پیش می اید که از زجه هایم خسته شوی ولی ایمان دارم مرا پس نمی زنی

خدایا ریشه ام را محکم کن

مرا قوی کن ایمانم را راسخ کن

یاورم جانا طوفان زندگیم را به یک نسیم صبح گاهی مبدل کن

من نسیم را دوست دارم وزشش مانند نوازشهایت است

لطفت را بیشتر کن

MANE1371
19th December 2014, 09:52 AM
إِلَهِی کیفَ آیسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِک لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی [تُولِنِی] إِلا الْجَمِیلَ فِی حَیاتِی
خدایا! چگونه مایوس باشم از اینکه پس از مرگ هم نگاه لطف و احسان تو بر من خواهد بود، در حالی که در طول حیاتم، با من جز احسان و نیکی نکرده‌ای.

إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ
خدایا! کار مرا آنگونه به سامان برسان که تو سزاوار آنی (نه آن سان که من در خور آنم).

وَ عُدْ عَلَی بِفَضْلِک عَلَی مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ
و با بزرگواریت، به من عنایت کن، بر گناهکاری که در لجه جهل خویش فرو رفته است.

MANE1371
19th December 2014, 10:46 AM
تو کی پنهان بوده‌ای که برای عیان ساختنت نیاز به دلیلی باشد که‌تو را اثبات نماید، کی دور بوده‌ای که کاینات راه رسیدن به توباشند. کور باد آن چشم که تو را نگاهبان خود نبیند! و چه‌زیانبار است معامله بنده‌ای که از محبت تو وی را بهره‌ای نیست!
خدایا، خواری و پستی‌ام در برابر تو هویداست و احوال من بر توپوشیده نیست.
وصالت را از تو می‌طلبم و به یاری وجود شریفت، بر هستی توگواهی می‌دهم. مرا با نور خود به ذات پاکت راهنمایی فرمای و باصدق عبودیت در پیشگاهت‌برپای دار.

MANE1371
19th December 2014, 10:53 AM
ای خدای من.ای آفریدگار من، ای همه ی هستیم

بر من این نعمت را ارزانی دار که:
بیشتر در پی تسلا دادن باشم تا تسلی یافتن
بیشتر در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن
بیشتر پی دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن
زیرا در بخشیدن است که می یابیم
و در عفو کردن است که بخشیده می شویم
و در مردن است که حیات جاوید می یابیم

amirbrz
19th December 2014, 11:18 AM
mrc

*خانم معلم *
19th December 2014, 01:45 PM
الهی، به لطفت دنیا را از من گرفته‌ای، به كرمت آخرت را هم از من بگیر!

یکمی سنگینه

محمد حسین بابایی فرد
19th December 2014, 04:13 PM
ممنون از پست مفیدت

MANE1371
28th December 2014, 06:39 PM
إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ إِلَهِی فَلَمْ أَسْتَیْقِظْ أَیَّامَ اغْتِرَارِی بِکَ وَ رُکُونِی إِلَی سَبِیلِ سَخَطِکَ
خدایا! عمرم را در رنج غفلت از تو تباه ساختم، جواني را در سرمستی دوری از تو هدر دادم، خداوندا! آن روزها که به کرم تو مغرور شدم و راه خشم تو را سپردم، از خواب غفلت‌بیدار نگشتم.
إِلَهِی وَ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ قَائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ إِلَیْکَ
پروردگارا! من بنده توام و زاده بنده تو. در آستان بزرگیت ایستاده‌ام و کرمت را وسیله تقرب به حضور تو قرار داده‌ام.

MANE1371
28th December 2014, 06:42 PM
قصه وکالت را زیاد شنیده ام اما قصه وکیلی چون تو را نه... تو که وکیل باشی همه حق ها گرفتنی ست. در پرونده ای که تو وکیل باشی قصه اش ستودنی ست. وکیل که تو باشی یک قدم با من است و ده قدم با تو...در قصه وکالت تو، به ازای دادخواهیت عشق و محبت است که هزینه می شود. از لحظه سپردن حالم به تو آرامش مهمان خانه زندگی ام شد؛ از روزی که ایمان آوردم تو وکیل منی و تنها پناهم. کتاب زندگی ام روی میز تو و تو آگاه از تمام خطوطش... کلماتش...من یقین دارم که تو همه جا با منی و عاشقانه حقم را می ستانی. تو در این عشق بازی پرده از رازی بزرگ برداشتی. رازی که اسمش را می دانستم اما رسمش را... رازی به اسم توکل.

توکل قصه ای ست که از روز ازل برایمان خواندی و گفتی: در هر تاریکی و پیچ و خم دنیا و حتی در تمام لحظات روشنایی دستانت در دست من است. نگران نباش و به من اعتماد کن... توکل...توکل...من نفهمیده بودم راز این قصه را. روزها و شبها بر من گذشت. لحظه هایی که شاید با فراموش کردن قصه یا نفهمیدنش سخت گذشت...سخت. روزها و شبها بر من گذشت تا که شیرینی اش را به من چشاندی. قصه ای که در آن خدا وکیل من است...
و چه زیباست که بگویم: «حسبنا الله و نعم الوکیل» (173/آل عمران)

MANE1371
31st December 2014, 10:06 PM
خدای من !
تو خیلی خوب می دانی که با چه تمنایی از عمق وجودم تو را صدا می کنم !
خدایا !
آرامش قلبم را ! خوشحالی عمیق قلبم را خوشبختی ام را خیلی زود تنها از تو و از رحمتت از تو و از قدرتت می طلبم !
الهی آمین !
امید به رحمتت ای منتهای کمال ! ای خدای رحمتها و زیبایی ها ای مهربان من !
تو ! خدای من ! تنها خدای من هستی و من ! تنها امید و تکیه گاه زمین و آسمانم تو هستی !

MANE1371
8th January 2015, 09:30 PM
الهی، آن كه تو را دوست دارد، چگونه با خَلقت مهربان نیست.
الهی، كی شریك دارد تا تو را شریك باشد.
الهی، من واحد بی‌شریكم، چگونه تو را شریك باشد.
الهی، خوشا آن دم كه در تو گُمم!
الهی، از من و تو گفتن شرم دارم؛ «اَنت اَنت.»
الهی، نه خاموش می‌توان بود و نه گویا؛ در خاموشی چه كنیم، در گفتن چه گوییم؟
الهی، تن به سوی كعبه داشتن چه سودی دهد، آن كه را دل به سوی خداوند كعبه ندارد؟
الهی، عبادت ما قُرب نیاورده بُعد آورده است، كه «فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّین

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد