راز پیروزی

[م.محسن]

كودكي ده ساله كه دست چپش در يك حادثه رانندگي از بازو قطع شده بود ، براي تعليم فنون رزمي جودو به يك استاد سپرده شد. پدر كودك اصرار داشت استاد از فرزندش يك قهرمان جودو بسازد استاد پذيرفت و به پدر كودك قول داد كه يك سال بعد مي تواند فرزندش را در مقام قهرماني كل باشگاه ها ببيند.


در طول شش ماه استاد فقط روي بدن سازي كودك كار كرد و در عرض اين شش ماه حتي يك فن جودو را به او تعليم نداد. بعد از 6 ماه خبررسيد كه يك ماه بعد مسابقات محلي در شهر برگزار مي شود.استاد به كودك ده ساله فقط يك فن آموزش داد و تا زمان برگزاري مسابقات فقط روی آن تك فن كار كرد.سر انجام مسابقات انجام شد و كودك توانست در ميان اعجاب همگان با آن تك فن همه حريفان خود را شكست دهد!
سه ماه بعد كودك توانست در مسابقات بين باشگاه ها نيز با استفاده از همان تك فن برنده شود و سال بعد نيز در مسابقات كشوري، آن كودك يك دست موفق شد تمام حريفان را زمين بزند و به عنوان قهرمان سراسري كشورانتخاب گردد. وقتي مسابقات به پايان رسيد، در راه بازگشت به منزل، كودك از استاد رازپيروزي اش را پرسيد. استاد گفت: "دليل پيروزي تو اين بود كه اولاً به همان يك فن به خوبي مسلط بودي، ثانياً تنها اميدت همان يك فن بود، و سوم اينكه راه شناخته شده مقابله با اين فن ، گرفتن دست چپ حريف بود كه تو چنين دست نداشتي!

[iran hz]

تواین شرایط که کنکور دارم، این داستان بهترین بود[golrooz]

[میترا پوررحیم]

كودكي ده ساله كه دست چپش در يك حادثه رانندگي از بازو قطع شده بود ، براي تعليم فنون رزمي جودو به يك استاد سپرده شد. پدر كودك اصرار داشت استاد از فرزندش يك قهرمان جودو بسازد استاد پذيرفت و به پدر كودك قول داد كه يك سال بعد مي تواند فرزندش را در مقام قهرماني كل باشگاه ها ببيند.


در طول شش ماه استاد فقط روي بدن سازي كودك كار كرد و در عرض اين شش ماه حتي يك فن جودو را به او تعليم نداد. بعد از 6 ماه خبررسيد كه يك ماه بعد مسابقات محلي در شهر برگزار مي شود.استاد به كودك ده ساله فقط يك فن آموزش داد و تا زمان برگزاري مسابقات فقط روی آن تك فن كار كرد.سر انجام مسابقات انجام شد و كودك توانست در ميان اعجاب همگان با آن تك فن همه حريفان خود را شكست دهد!
سه ماه بعد كودك توانست در مسابقات بين باشگاه ها نيز با استفاده از همان تك فن برنده شود و سال بعد نيز در مسابقات كشوري، آن كودك يك دست موفق شد تمام حريفان را زمين بزند و به عنوان قهرمان سراسري كشورانتخاب گردد. وقتي مسابقات به پايان رسيد، در راه بازگشت به منزل، كودك از استاد رازپيروزي اش را پرسيد. استاد گفت: "دليل پيروزي تو اين بود كه اولاً به همان يك فن به خوبي مسلط بودي، ثانياً تنها اميدت همان يك فن بود، و سوم اينكه راه شناخته شده مقابله با اين فن ، گرفتن دست چپ حريف بود كه تو چنين دست نداشتي!
سلام میدونید این مثل این حرف منه.ادما وقتی به یه نفر تکیه کنند موفقند ولی امان از روزی که این یه نفر بشه چند نفر بهتر نیست اون یه نفریم که انتخاب میکنیم کسی باشه که قادر تواناست عظمت داره بزرگی داره داناست حکیمه وقتی کسی اینقدر توانایی داره پس بهتره ما فقط به همون یه نفر تکیه کنیم اون کسی که این همه قدرت داره کیه؟فکر کنیم؟
[golrooz]

[zoh_reh]

قسمتی از پیروزی های انسان به استعدادهای باطنی و نبوغ فکری و عوامل وراثتی بستگی دارند که قابل تحصیل نیست و در درون فرد وجود دارد،که موثر بر پیشرفت هستند

ولی انچه تاثیر زیاد بر پیشروی انسان در موارد خاص دارد تربیتها، فعالیتها، كوششها و اجراء برنامه‌هاى مخصوصى است

و تاثیر وراثت در ترقى و انحطاط، نسبت به این عوامل بسیار كم است .

در این داستان به استفاده از حداقل امکان بعنوان نقطه قوت استفاده شده است.

توان جسمی کم، زمان محدود ولی تربیت، فعالیت، كوشش و اجراء برنامه‌ با هدف از پیش تعیین شده(استفاده از دست نداشته برای پیروزی بر حریف) توانسته است از یک معلول یک قهرمان بسازد.