توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شناخت انواع مغالطه
ab.bb
13th November 2014, 01:18 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/2dbidcne6zzdqwycjcbf.jpg
مغالطه از آفات بحث و نوعی گول زدن مخاطب است. مغالطه انواع گوناگون و بسیاری دارد که در صورت عدم آشنایی با آنها بهراحتی توسط یک سفسطهگر ماهر در هر بحث منطقی مغلوب میشوید. سعی خواهیم کرد به برخی از رایجترین مغلطههای امروزی بهصورت موردی اشاره کنیم.
مغلطه اسکاتلندی واقعی یا No true Scotsman یکی از انواع جدید مغالطه است که توسط آنتونی فلو (فیلسوف انگلیسی) معرفی شد. او آن را اینگونه معرفی میکند:
یک اسکاتلندی در روزنامه صبح میخواند که در انگلیس یک قاتل زنجیرهای چندین نفر را به کام مرگ کشانده، او به همسرش میگوید «یک اسکاتلندی هرگز چنین کاری نمیکند!». روز بعد همسرش اخبار تلویزیون را نشانش میدهد که میگوید یک اسکاتلندی به چندین زن تجاوز و سپس آنها را سلاخی کرده است، او به همسرش میگوید «او اسکاتلندی واقعی نیست، یک اسکاتلندی واقعی هرگز چنین کاری نمیکند!»
در این نوع مغالطه شخص یک ویژگی را به گروهی از اشیاء یا افراد میدهد و وقتی با مثال نقض مواجه شد لفظ «واقعی/حقیقی/اصل» را به آن اضافه میکند و تفسیر «واقعی» نیز همیشه آن چیزی خواهد بود که او میگوید. او بهجای پذیرش اشتباه و پس گرفتن ادعایش، همان ادعا را به شکلی ویرایش میکند که قابل نقض نباشد. این مغالطه وقتی اتفاق میافتد که فرد نمیخواهد اشتباهش را بپذیرد یا ادعایش سود و منفعت روانی و مالی برای او دارد. هرچه اشتباهی که فرد کرده و ادعایی که دارد بزرگتر و قدیمیتر باشد، یا ریشه در اعتقادات و باورهای او داشته باشد، پس گرفتن آن سختتر و فرار به سمت «مغالطه اسکاتلندی واقعی» بیشتر است.
مثالها
• سمیرا: رژ لب مارک A بخر که ضد آب است.
مهشید: من یکی دارم، اما با شستن صورت هم پاک میشود.
سمیرا: حتماً تقلبی است، مارک A اصل ضد آب است!
• علی: یک مسلمان به عقاید دیگر ادیان احترام میگذارد.
مسعود: اما داعش در حال سلاخی دیگر معتقدان است.
علی: آنها مسلمان واقعی نیستند!
• پیکارجوی داعش اول: کتاب خدا ۱۴۰۰ سال است که نازل شده و حق و باطل مشخص شده و در همه ادیان هم پیامبر خاتم معرفی شده است و همه آن را میدانند. وظیفه مسلمان این است که هرکس بیعت نکرده و به کتاب و سنت ایمان ندارد به درک واصل کند.
پیکارجوی دوم: مسلمانان ترکیه با دیگر ادیان زندگی میکنند.
پیکارجوی اول: آنها مسلمان واقعی نیستند!
• فرهاد: همه یاران امام خمینی به خط امام پایبند ماندند.
مهدی: ولی افرادی هم بودند که یار امام بودند ولی بعد از مدتی علیه او موضع گرفتند.
فرهاد: آنها یاران حقیقی امام نبودند!
• سودابه: همه شاعران حرفهای نژادپرستانه داشتهاند
کاوه: سهراب سپهری هم شعر نژادپرستانه داشته؟
سودابه: منظورم شاعر واقعی است، نه کسانی که شعر نو میگفتند!
پ.ن: برای روشن شدن مثال توضیحی به آن می افزایم:
۱.برای برخی چیزها تعریف درست و مشخصی وجود دارد، مثلا رژ لب اصل از مارک فلان تعریف و شرایط مشخص دارد که توسط کارخانه سازنده ارائه و ثبت شده و از جانب همه مردم پذیرفته شده است. بنابراین فرد اول تعریفی از آن رژ لب مارک مذکور می دهد و وقتی طرفین قبول کردند در مورد دیگر جزئیات حرف می زند.
۲.برخی موارد تعریف مشخص جهان شمول ندارند. مسلمانی یعنی تفسیر و برداشت فرد از کتاب قران و سنت پیامبر. یک تفسیر و برداشت از این دو مورد شمای نوعی را تبدیل کرده به شیعه ۱۲ امامی، اما برداشت های دیگر باعث شیعه ۶امامی، سنی حنفی، سنی شافعی، سلفی، داعش، بوکوحرام و هزار فرقه دیگر شده که هرکدام خودش را برحق و دیگران را کافر می داند. از نظر شما داعشی مسلمان نیست و از نظر او شما کافرید.
بنابراین در این شرایط شما می توانید بگویید«برداشت من از کتاب و سنت با تفسیر داعشی از همان دو منبع فرق دارد» وگرنه خیلی ها معتقدند روش داعش در کشتار مردم مو به مو در قرآن آمده است. شما نمی توانی خودت را مسلمان واقعی بدانی چون هر مسلمانی از هر فرقه خودش را مسلمان واقعی می داند و تعریفی از مسلمان واقعی به شکل جهان شمول و مورد تایید همگان وجود ندارد.
۳.یک مرد برای خودش و بسیاری افراد دیگر تعریف مشخصی دارد و از نظر خودش و همان افراد «مرد» است.یک شاعر یا یک ورزشکار هم همینطور، اما تعریف ورزشکار واقعی، مرد واقعی، شاعر واقعی وجود ندارد؛ چرا که هر مرد یا هر شاعر یا هر ورزشکاری برای خودش و تعدادی دیگر نمونه واقعی است.
منبع: ستاد مبازه با چرندیات (https://www.facebook.com/Setade.Mobarezeh/photos/pb.418014398212226.-2207520000.1415874615./980463625300631/?type=3&src=https%3A%2F%2Fscontent-b.xx.fbcdn.net%2Fhphotos-xfa1%2Fv%2Ft1.0-9%2F1457710_980463625300631_8148079149408860358_n. jpg%3Foh%3D45c98495cd81e761982fcec65abb8702%26oe%3 D54E7979B&size=750%2C508&fbid=980463625300631)
ab.bb
13th November 2014, 01:34 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/mrgwxe1uyc8py56pts5.jpg
توسل به مرجع یکی از پرکاربردترین مغالطههای امروزی است. این مغالطه چنان در گوشت و پوست ما ریشه دوانده که گاه حتی تشخیص آن برای متخصصان نیز دشوار است. این مغالطه هنگامی صورت میگیرد که تلاش شود درست بودن ادعایی را با نقل قول کردن از شخصی (حقیقی یا حقوقی) که در مورد موضوع آن ادعا دارای مرجعیت نیست، اثبات کنند. معمولاً نقل قول یا شاهدی از فرد یا گروهی شناخته شده ارائه شده و به واسطه آن نتیجه گرفته میشود که گزاره صحیح است.
• مثال:
۱.اگر حسین ابن علی برای جنگ میرفت خانواده را همراه نمیبرد... (چارلز دیکنز)
۲. پس امام حسین قصد جنگ نداشتند.
۱.در جوامع دیکتاتوری اگر رایگیری تاثیری داشت اجازه رایگیری نمیدادند (مارک تواین)
۲.پس رای دادن اشتباه است
۱.در اسلام به بهداشت و علی الخصوص ختنه پسران توصیه شده
۲.پس ختنه سودمند است
۱.کریس رونالدو شامپوی کلیر استفاده میکند
۲.شامپوی کلیر عالی است.
۱.برتراند راسل پیپ میکشید
۲.پس دود پیپ کمضررترین دود است.
۱.کمپانی اپل به کارمندان زن هزینه میدهد تا تخمکهایشان را برای باروری در ده سال بعد فریز کرده و اکنون حامله نشوند.
۲.پس فریز کردن تخمک و عقب انداختن زمان حاملگی کار صحیحی است.
• صدها و هزاران مثال دیگر نیز میتوان از این مغالطه آورد. بدیهیست که چارلز دیکنز کارشناس مسائل تاریخ ادیان نیست، مارک تواین سیاستمدار نیست، اصول بهداشتی ۱۴۰۰ سال پیش به امروز دخلی ندارد (حتی اگر پیشوایان اسلام را متخصصین بهداشت بدانیم)، کریس رونالدو فوتبالیست است نه متخصص پوست و مو، راسل نیز فیلسوف بود نه متخصص ریه و تنفس و البته کمپانی اپل تولید لوازم دیجیتال میکند و انستیتو زنان و زایمان نیست.
• اما دقت کنید که توسل به مرجع همیشه مغالطه نیست. ممکن است مرجعی که به آن استناد میشود ارتباط کاملاً نزدیکی با موضوع داشته باشد. مثلاً اگر استیفن هاکینگ در مورد فیزیک، اسلاوی ژیژک در مورد فلسفه، دکتر سمیعی در مورد بیماری مغزی یا باخ در مورد موسیقی نظری داده باشند، مرجع تا حد زیادی درست است.
• راه حل: باید از طرف گفتگو بخواهید ارتباط مرجع را با موضوع بحث روشن کند. اگر ارتباطی وجود ندارد یا تخصص مرجع مرتبط نیست استدلال او نادرست است. اما اگر مرجع او ارتباط دارد حال باید خود استدلال بررسی شود. در صورتی میتوان استدلال او را مردود دانست که مرجعی هم اندازه و هم تخصص با مرجع طرف گفتگو بیابید که نظری غیر از آن داشته باشد.
مثال:
• پروفسور A نظریه ریسمان را تایید شده و کامل میداند.
+ پروفسور A کیست و چه تخصصی دارد؟
• پروفسور A استاد فیزیک و عضو دپارتمان فیزیک هاروارد است.
+ اما دکتر B از انستیتو تحقیقات فیزیکی ماساچوست نظریه ریسمان را ابطالناپذیر و در نتیجه در برخی قسمتها غیرقابل بررسی میداند. نمیتوان فقط به نظر پروفسور A استناد کرد.
منبع: ستاد مبازه با چرندیات (https://www.facebook.com/Setade.Mobarezeh/photos/pb.418014398212226.-2207520000.1415894505./981666828513644/?type=3&src=https%3A%2F%2Fscontent-a.xx.fbcdn.net%2Fhphotos-xfa1%2Fv%2Ft1.0-9%2F10702060_981666828513644_1412747546404408582_n .jpg%3Foh%3Db94bec1be3c873d5ba472b46a1cc401a%26oe% 3D54E410B2&size=750%2C508&fbid=981666828513644)
kamanabroo
13th November 2014, 10:36 PM
سلام و تشکر از آقا رضا برای ایجاد بحث شناخت مبالغه.
این نکاتی که می خوام بگم مربوط به منبعی هست که این مطالب ازش گرفته شده و کاری به ارسال کننده ندارم.
جالبه که در همین معرفی مغالطات هم مغالطه صورت گرفته!!
یکی از مغالطات این است که از گزاره های درست (ولی نامربوط) به نتیجه برسیم. ( و نتیجه هم صد در صد مرتبط نخواهد بود!)
مثلا:
دیوار موش دارد (گزاره ای است درست)
موش هم گوش دارد (گزاره ای است درست ولی نامربوط)
پس دیوار گوش دارد (نتیجه نامرتبط و قاعدتا نادرست)
خوب ما می بینیم در خود این آموزشی که در اینجا هست این نوع مغالطه وجود دارد، توضیحش:
اول: ما یک نوع مغالطه اسکاتلندی یا هر نوع آن را معرفی می کنیم (مخاطب می فهمد که این یکی از انواع مغالطه است)
دوم: برای مثال از یک مثال نامربوط استفاده می کنیم که در واقع مثال این مغالطه نیست. ( اما باز مخاطب این مثال را بعنوان یک مثال مغالطه می پذیرد) (البته از مثالهای درست هم استفاده می کنیم که اطمینان مخاطب به این مثالمون بیشتر هم بشه)
نتیجه میگیریم: این مثال نامربوط که شنیدیم یک ادبیات مغالطه ای بوده است که تا الان حواسمون بهش نبوده!
همین توضیح رو اینجوری هم میشه گفت:
A یک نوع از انواع مغالطه است
b یک مثال برای این نوع است
پس b یک مغالطه است.
با توجه به این توضیحات ، حالا دقیق تر و مصداقی تر مغالطه در آموزش های فوق رو نشون میدم:
در مغالطه اسکاتلندی (طبق معرفی پست اول) ما اول یک مغالطه رو معرفی می کنیم
چند مثال هم می زنیم و در بین این مثال هایی که عقل ما می پذیرد این مثال رو هم قرار میدیم:
• فرهاد: همه یاران امام خمینی به خط امام پایبند ماندند.
مهدی: ولی افرادی هم بودند که یار امام بودند ولی بعد از مدتی علیه او موضع گرفتند.
فرهاد: آنها یاران حقیقی امام نبودند!
و نتیجه ای که مخاطب می گیرد این است که استدلال به یاران حقیقی و غیر حقیقی یک مغالطه است و هر جا این مطلب رو شنیدیم سریع ازش رد میشیم چون الان یاد گرفتیم که این یک مغالطه بوده.
و در نتیجه ای عملی؛ وقتی صحبت از یاران امام زمان عج بشود و صحبت از یاران واقعی ایشان بشود، این مقدمات و مغالطات موجب میشود که کل بحث رو بیخیال بشیم و دیگر از خیل یاران واقعی و غیر واقعی بودن منصرف شده و کلا کنار بکشیم.
مثلا در مورد مسلمانانی که در کربلا در سال 61 ه .ق در مقابل امام حسین علیه السلام ایستادند آیا واقعا می شود گفت مسلمان واقعی بودند؟ چون برداشت شخصی آنها این بود و برداشت شخصی برای آنها ملاک است!!
در حالی که در قرآن این عبارت وجود دارد:
یا ایها الذین آمَنوا آمِنوا (یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید، ایمان بیاورید!) یعنی اگر ایمان ظاهری آورده اید به این اکتفا نکنید بلکه ایمان واقعی بیاورید و در قلب و دل و عمل نشان دهید این ایمان را.
ما حتی بین رفیق و دوستانمان هم این حقیقت را می بینیم که بعضی نارفیقند! یعنی در ظاهر رفیقند ولی در واقع دشمن!
لذا در لابلای توضیح مغالطات در پست اول این توضیح را می بینیم:
۲.برخی موارد تعریف مشخص جهان شمول ندارند. مسلمانی یعنی تفسیر و برداشت فرد از کتاب قران و سنت پیامبر. یک تفسیر و برداشت از این دو مورد شمای نوعی را تبدیل کرده به شیعه ۱۲ امامی، اما برداشت های دیگر باعث شیعه ۶امامی، سنی حنفی، سنی شافعی، سلفی، داعش، بوکوحرام و هزار فرقه دیگر شده که هرکدام خودش را برحق و دیگران را کافر می داند. از نظر شما داعشی مسلمان نیست و از نظر او شما کافرید.
بنابراین در این شرایط شما می توانید بگویید«برداشت من از کتاب و سنت با تفسیر داعشی از همان دو منبع فرق دارد» وگرنه خیلی ها معتقدند روش داعش در کشتار مردم مو به مو در قرآن آمده است. شما نمی توانی خودت را مسلمان واقعی بدانی چون هر مسلمانی از هر فرقه خودش را مسلمان واقعی می داند و تعریفی از مسلمان واقعی به شکل جهان شمول و مورد تایید همگان وجود ندارد.
که ضمن همین توضیح، یک تلقین و مغالطه وجود دارد و آن اینکه به ما این امر القاء می شود که " مسلمانی یعنی تفسیر و برداشت فرد از کتاب و سنت.." و در نتیجه ما نمی توانیم بین مدعیان مسلمانی در جهان مرزی قائل باشیم به نام حقیقی و غیر حقیقی .. و باز هم در نتیجه می بینیم اسلام تعریف درست و کاملی از مسلمانی ندارد چون هر کسی به اسم مسلمانی هر کاری بخواهد می کند و همه هم درست هستند.. پس این چه اسلام بی منطق و مغالطه ای هست که ما داریم!!!!
در حالی که بارها و بارها در جاهای مختلف دین اسلام ما را از برداشت شخصی نهی می کند و استدلال با قیاس کردن (مقایسه ای) را مردود می داند. نمونه اش همان قیاسی بودکه ابلیس کرد: من از آتش هستم و او از گل متعفن!
و بگذریم از نمونه های دیگر که بحثمون به بیراه نره. (اگر نیاز شد بیان می کنم ان شاالله).
kamanabroo
14th November 2014, 12:13 AM
داشتم مغالطاتی که در همین اموزش انواع مغالطه صورت گرفته رو، خدمتتون عرض می کردم:
و ادامه بحث: البته در مورد مغالطه ی توسل به مرجع. (همین اول بگم که جهت رعایت انصاف یک دفاعیه از توضیحی که در پست دوم هست گذاشتم در انتهای همین مطلب، اون سرجاش. و این نقدی هم که الان می خونید سرجاش):
در توضیح و تعریف مغالطه ی توسل به مرجع اینطور گفته شده:
این مغالطه هنگامی صورت میگیرد که تلاش شود درست بودن ادعایی را با نقل قول کردن از شخصی (حقیقی یا حقوقی)
که در مورد موضوع آن ادعا دارای مرجعیت نیست،
اثبات کنند. معمولاً نقل قول یا شاهدی از فرد یا گروهی شناخته شده ارائه شده و به واسطه آن نتیجه گرفته میشود که گزاره صحیح است.
اون جمله ای که برجسته کردم به رنگ قرمز رو ببینید.
این جمله نقطه کلیدی این مغالطه است. یعنی بنده میخوام روی این جمله و مثالهایی که در ادامه توضیح مغالطه در پست دوم این تاپیک اومده بحث کنم.
خوب مغالطه ی توسل به مرجع وقتی صورت می گیرد که ما مطلبی رو مستند کنیم به شخصی یا چیزی که در مورد آن ادعا دارای مرجعیت نیست. این رو داشته باشید.
حالا به مثال هایی که در ذیل این توضیحات بیان شده توجه می کنیم:
• مثال:
۱.اگر حسین ابن علی برای جنگ میرفت خانواده را همراه نمیبرد...
(چارلز دیکنز)
۲. پس امام حسین قصد جنگ نداشتند.
و توضیحی که برای این مثال ارائه شده:
صدها و هزاران مثال دیگر نیز میتوان از این مغالطه آورد.
بدیهیست که چارلز دیکنز کارشناس مسائل تاریخ ادیان نیست،
مارک تواین سیاستمدار نیست، اصول بهداشتی ۱۴۰۰ سال پیش به امروز دخلی ندارد (حتی اگر پیشوایان اسلام را متخصصین بهداشت بدانیم)، کریس رونالدو فوتبالیست است نه متخصص پوست و مو، راسل نیز فیلسوف بود نه متخصص ریه و تنفس و البته کمپانی اپل تولید لوازم دیجیتال میکند و انستیتو زنان و زایمان نیست.
خوب ابتدا یک مغالطه تعریف شد و یک جمله کلیدی در اون قید شد که چیزی یا کسی که بهش استناد می کنم در موضوع استناد دارای مرجعیت نیست.
بعد مثال زده شده به سخن (چارلز دیکنز) + توضیحی که به رنگ آبی در آوردم
مخاطب چی برداشت می کنه:
که سخن چارلز یک مغالطه است. چون او یک کارشناس در مسائل تاریخ ادیان نیست..
و اینگونه یک گزاره درست دینی و تاریخی که در مورد امام حسین علیه السلام هست به راحتی زیر سوال میره که:
اینکه امام حسین (ع) قصد جنگ نداشته چون خانواده اش رو هم همراه خودش برده بوده، این یک مغالطه است. چون مستند به برداشت شخصی به اسم چارلز هست که کارشناس مسائل تاریخ ادیان نیست.
و در کنار این زیر سوال رفتن:
ما ناخواسته یک تایید عقلی از تاییداتی که از جانب یک متفکر هست رو رد کردیم بدون اینکه بفهمیم.. و اینجوری خیال کسانی رو راحت کردیم که از تاییدیه تفکر شیعه و اهل بیت می ترسند!
در حالی که فهمیدن اینکه به همراه داشتن خانواده نشان از عدم قصد جنگ است، نیاز به کارشناس ادیان بودن ندارد. بلکه نیاز به کمی فکر و تعقل منطقی دارد.
و همچنین در حالی که این سخن چارلز یک تایید عقلی است نه یک تحلیل تاریخی مستند، که نیاز به کارشناسی ادیان داشته باشد.
البته این را هم بگویم که امام حسین (ع) تصمیم بر جنگ نداشتند اما می دانستند که عاقبت رفتنشان شهادت است.. (رجوع به سخنان حضرت از مدینه تا کربلا)
و اما نکته اصلی و مغالطه اصلی که در توضیح مغالطه ی توسل به مرجع ، صورت گرفته اینجاست:
۱.در اسلام به بهداشت و علی الخصوص ختنه پسران توصیه شده
۲.پس ختنه سودمند است
توضیح و تعریف مغالطه می گفت که :
استناد یک گزاره به چیزی یا کسی که در موضوع بحث مرجعیت ندارد موجب مغالطه است
و در مثالی که براتون گذاشتم ، می بینید که به دین اسلام استناد شده
در نتیجه مخاطب باید به این نکته برسد که :
پس اسلام در موضوع بهداشت علی الخصوص ختنه مرجعیت ندارد..
و با توجه به این توضیح که در ادامه ی آن مثال آمده: (قسمت قرمز رنگ متن زیر)
• صدها و هزاران مثال دیگر نیز میتوان از این مغالطه آورد. بدیهیست که چارلز دیکنز کارشناس مسائل تاریخ ادیان نیست، مارک تواین سیاستمدار نیست،
اصول بهداشتی ۱۴۰۰ سال پیش به امروز دخلی ندارد (حتی اگر پیشوایان اسلام را متخصصین بهداشت بدانیم)
، کریس رونالدو فوتبالیست است نه متخصص پوست و مو، راسل نیز فیلسوف بود نه متخصص ریه و تنفس و البته کمپانی اپل تولید لوازم دیجیتال میکند و انستیتو زنان و زایمان نیست.
شما می بینید با یک زیرکی خاص و مغالطه پنهان، این نتیجه به ما القاء می شود که : اسلام 1400 سال پیش هیچ دخلی به امروز ندارد. شاید بگویید نخیر منظورش در مورد اصول بهداشتی است فقط. اما از جمله داخل پرانتز بالا این نکته برداشت نمی شود . چون دارد می گوید حتی اگر پیشوایان اسلام متخصص بهداشت هم باشند، تخصص آنها به درد 1400 سال قبل می خورد نه امروز! خوب نتیجه ی ناخود آگاهی که در ذهن مخاطب با این گزاره ها شکل می گیرد چیست؟
اینکه پیشوایان اسلام در هر امری هم که متخصص باشند مربوط به 1400 سال قبل است نه الان. پس به آنها در هیچ امری نمی توان استناد کرد.
در حالی که ما در دین اسلام ابتدا با عقل (اصول دین را ) این را می پذیریم که خدایی داریم که دارای تمام صفات کمال و متعالی است. او برای ما پیامبران و امامانی که معصوم هستند را برای هدایت ما می فرستند و همچنین آنها با خود سخن پروردگارمان را به همراه دارند که قرآن باشد و توضیح و تفسیر این پیامبران و امامان معصوم نیز از طرف خداوند برای ما حجت و مورد قبول است.
خوب شما ببینید:
اگر مغالطه اسکاتلندی در مغالطه ی پنهانی که در توضیح و تعریف خود داشت موفق به القای آن سخن و مغالطه ی پنهان خود بشود
و اگر مغالطه ی استناد به مرجع در مغالطه ی پنهای که در توضیح و تعریف خود داشت موفق به القای آن سخن و مغالطه ی پنهان خود بشود
باید در مخاطب این اتفاق ها بصورت ناخود آگاه بیفتد:
1. استدلال به یاران حقیقی و غیر حقیقی یک مغالطه است و هر جا این مطلب رو شنیدیم سریع ازش رد میشیم چون الان یاد گرفتیم که این یک مغالطه بوده.
و در نتیجه ای عملی؛ وقتی صحبت از یاران امام زمان عج بشود و صحبت از یاران واقعی ایشان بشود، این مقدمات و مغالطات موجب میشود که کل بحث رو بیخیال بشیم و دیگر از خیل یاران واقعی و غیر واقعی بودن منصرف شده و کلا کنار بکشیم.
2. به ما این امر القاء می شود که " مسلمانی یعنی تفسیر و برداشت فرد از کتاب و سنت.." و در نتیجه ما نمی توانیم بین مدعیان مسلمانی در جهان مرزی قائل باشیم به نام حقیقی و غیر حقیقی .. و باز هم در نتیجه می بینیم اسلام تعریف درست و کاملی از مسلمانی ندارد چون هر کسی به اسم مسلمانی هر کاری بخواهد می کند و همه هم درست هستند.. پس این چه اسلام بی منطق و مغالطه ای هست که ما داریم!!!!
3. دین اسلام حرف و سخن و نهایتا تخصص 1400 سال گذشته است که کاری به الان ندارد و قابل پذیرش نیست و استناد به آن مغالطه و در نتیجه نادرست است.
4. اعتماد و اتکا و تکیه بر مبانی دینی در ما تضعیف و ضروریات دین ما بصورت ناخودآگاه از ما گرفته می شود.
و اما دفاعیه جهت رعایت انصاف در بحث:
در پست دوم و در توضیح تکمیلی مغالطه ی استناد به مرجع این دو توضیح آمده است:
•
اما دقت کنید که توسل به مرجع همیشه مغالطه نیست. ممکن است مرجعی که به آن استناد میشود ارتباط کاملاً نزدیکی با موضوع داشته باشد.
مثلاً اگر استیفن هاکینگ در مورد فیزیک، اسلاوی ژیژک در مورد فلسفه،
دکتر سمیعی در مورد بیماری مغزی
یا باخ در مورد موسیقی نظری داده باشند، مرجع تا حد زیادی درست است.
•
راه حل: باید از طرف گفتگو بخواهید ارتباط مرجع را با موضوع بحث روشن کند. اگر ارتباطی وجود ندارد یا تخصص مرجع مرتبط نیست استدلال او نادرست است. اما اگر مرجع او ارتباط دارد حال باید خود استدلال بررسی شود. در صورتی میتوان استدلال او را مردود دانست که مرجعی هم اندازه و هم تخصص با مرجع طرف گفتگو بیابید که نظری غیر از آن داشته باشد.
اون جملاتی که قرمز کرده ام جملات صحیح و منطقی است.
اما به جملات آبی در همین توضیحات دقت کنید: چه نتیجه ی ناخودآگاهی در مخاطب شکل می گیرد:
اینکه اگر در مورد موسیقی چیزی مثل دین اسلام نظری داده باشد مورد قبول نیست. و مرجعیت ندارد.
و اینکه اگر در مورد فلسفه چیزی مثل دین اسلام نظری داده باشد مورد قبول نیست و مرجعیت ندارد.
همه اینها در حالی است که ما در دین اسلام :
خداوند را با عقل می پذیریم /
بی نهایت بودن و کامل مطلق بودن او را با عقل می پذیریم/
خلقت انسان توسط یک خالق توانا و کامل و عاقل مطلق را با عقل می پذیریم/
و اینکه بهترین برنامه برای زندگی این مخلوق را کسی جز خالقش نمی تواند بدهد را با عقل می پذیریم/
فرستاده شدن این برنامه زندگی از طرف خالق بوسیله پیامبران و امامان معصوم را با عقل می پذیریم/
الهی بودن و خاتم بودن دین اسلام و اینکه برنامه ای جامع برای زندگی بشر تا روز قیامت است را همین پیامبران و امامان معصوم که فرستاده خالق متعال هستند بیان می کنند/
برخی مغالطات پنهان این مسائل را که از ما بگیرند ما جز گردن نهادن به برنامه ای که انسانها ( نه خداوند متعال) برای ما تعیین می کنند نداریم و ارزشهای ما در وجود ما به تدریج کمرنگ می شوند.
ab.bb
14th November 2014, 02:02 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/678gzzs1myov9lzaexl.jpg
«بهترین ششلول بند تگزاس» یا Texas sharpshooter یکی دیگر از پرکاربردترین مغالطههای امروزی است که نام آن از یک جک امریکایی آمده است. شش لول بندی ناشی کنار انباری استاد و چشم بسته چند تیر شلیک کرد، سپس با رنگ، دور چند تای آنها که نزدیک هم بودند خط کشید و به تماشاچیان گفت: ببنیید! هدف من همین نقطه بود! گلولههایم کنار هم به هدف خورده!
این مغالطه وقتی صورت میگیرد که فرد بخش عمدهای از اطلاعاتی که به سود او نیست ندیده گرفته و فقط آنهایی که عقیده او را ثابت میکند در نظر میگیرد.مغالطهکننده اصطلاحاً اطلاعات را فیلتر میکند و فقط آنهایی که به نفعش است میپذیرد یا ارائه میدهد.
مثال:
• پیشبینیهای نوستراداموس را شنیدهای؟ خیلی از گفتههایش درست است!
• طب سنتی عالیه، دخترخاله من پوستش اگزما شد، یک هفته جوشونده تخم اسطخودوس خورد و خوب شد.
• میدونستی در آیه ۹۹ سوره انعام به فتوسنتز اشاره شده؟ ۱۴۰۰ سال پیش میدونستن!
دو نمونه از مشهورترین مغالطههای علمی «ششلول بند» که طی سالیان گذشته به صورت سهوی اتفاق افتاده بودند، نیز به شرح زیر است:
• در تحقیقی در سوئد یک تیم پزشکی با مطالعه ۸۰۰ کودک دارای سرطان خون نشان داد که رابطه معنیداری میان سرطان خون کودکان و مجاورت خانه آنها با برق فشار قوی وجود دارد.
• در تحقیق دیگری یکی از متخصصان انگلیسی نشان داد که هومیوپاتی واقعاً در درمان نوع خاصی از حساسیت مفید است.
راه حل:
باید از حریف بحث بخواهیم که اطلاعاتی که نادیده میگیرد را مشخص کند و به او نشان دهید که در صورت در نظر گرفتن آن اطلاعاتِ کنار گذاشته شده، استدلال او بیارزش است.
• نوستراداموس هزاران پیشبینی کرده که به ندرت و سختی میتوان چندتای آنها را با کمک تبصره مربوط دانست. وقتی هزاران خط اراجیف نامربوط مالیخولیایی بنویسید احتمال دارد که طی صدها سال از چند کلمه آن به شکلی مبهم چیزی مشابه یکی از حوادث یافت شود. آن همه پیشبینی نامربوط از او یک احمق یا شیاد میسازد نه پیشگو. مثلاً میشود امروز پیشبینی کرد که فردا در ایران سه زلزله میآید که یکی خطرناک است. روزانه بیش از ده زلزله خفیف در شبکه زلزلهنگاری دانشگاه تهران ثبت میشود و همیشه هم ممکن است زلزله جدی را شاهد باشیم. البته پیشبینی درگیری در فلسطین یا جنگی در خاورمیانه یا رکود اقتصادی جهانی هم به احتمال زیاد به واقعیت خواهد پیوست. گفتن این موارد از من یک پیشگو نمیسازد.
• طب سنتی بایاسهای فراوان دارد. هزاران سال با حضور طب سنتی بیماریهای تیفوس، طاعون، سیاهسرفه، کزاز و مالاریا هزاران و میلیونها نفر را به کام مرگ میکشیدند که تنها در قرن اخیر با پزشکی نوین همگی کنترل شدهاند. همچنین دخترخاله گوینده دهها و صدها عامل دیگری که میتواند سبب بهبود او شده باشد (تغییر تغذیه، شرایط پوست، شرایط هوا، تغییر محصولات آرایشی بهداشتی و ...) را نادیده میگیرد و اسطوخودوس را شاهکلید ماجرا میداند.
• در مورد معجرات علمی قرآن بارها توضیح دادهایم و موارد متعددی از آن را هم با ادله مردود دانستهایم. هدف این پست هم البته رد معجرات علمی قرآن نیست اما چون خیلی جدی در مورد آن بحث میشود لازم است به مواردی اشاره کنیم. در صورتی که شما آیات قبل و بعد و محتوای سورهها را بخوانید هیچ ارتباطی با معجزهای که مدعی ارائه میکند نمییابید، همچنین مفهوم معجزه این نیست که چیزی در جایی کشف شود و سپس به سختی مصداقی مبهم از آن در قرآن بیابیم. اگر قرآن سرشار از معجزات علمی است میتوانید به جامعه بشری لطف بزرگی کرده و همین امروز با استناد به آیات قرآن واکسن ابولا یا ایدز کشف کنید، بر اساس آیات قرآن مکانیک سیالات را یک قدم جلو ببرید، در نانوتکنولوژی گامی بردارید، راه حل کمآبی و گرمشدن زمین را بیابید، آن وقت ادعا کنید که «ما قبل از همه با کمک فلان آیه قرآن مشکل بشریت را حل کردیم» وگرنه پس از کشف دانشمندان دیگر، یافتن چیزی مبهم در یک کتاب دینی نشان معجزه نیست. شعر زیر را از حافظ شیرازی مرور کنیم:
به هواداری او ذره صفت رقص کنان
تا لب چشمه خورشید درخشان بروم
اگر ما به پیامبری حافظ شیرازی ایمان داشته باشیم میتوان گفت او معجزه کرده است. او در یک بیت به مفاهیم «فوتون، چرخش الکترونها حول هسته، چشمه فوتونهای نوری در خورشید، جوشش یا فوزیون اتمی، مدارهای منظومه، لبه خورشید که از گاز است (هوا)» اشاره کرده است. حتی اگر کمی بیشتر مالیخولیا شویم میتوان گفت که او اشاره ظریفی هم به تئوریهایش کرده است. کلمه «صفت» در واقع حروف اول some fucking theories است! آیا میتوان دیوان حافظ را کتابی مقدس و خودش را پیامبر دانست؟
اما در مورد اشتباهات در تحقیقات علمی انجام شده، پس از بررسی موارد زیر مشخص شد:
• محققان متوجه شدند که تیم سوئدی فقط دنبال کودکان سرطانی گشته که خانه آنها نزدیک محل عبور برق فشار قوی باشد و دیگر موارد را نادیده گرفته است. بر این اساس میتوان ۱۰۰ کودک سرطانی یافت که پدر چپدست دارند یا ۳۰۰ بیمار سرطانی یافت که دختر همسایهشان لاک گلبهی میپسندد؛ اما در واقع «فقط گشتن دنبال این نمونهها»ست و ارتباط معنیداری میان لاک گلبهی و چپدستی و برق فشار قوی با بیماری وجود ندارد.
• مورد هومیوپاتی توسط جیمز رندی مشهور مشخص شد. او که برای جایزه یک میلیون دلاری به چالش کشیده شده بود، شاید برای اولین و جدیترین بار با یک دانشمند واقعی روبرو بود. اما او متوجه شد که دانشمند فوق، اثرات دیگر را در نظر نگرفته است. در واقع آب معمولی هم همان میزان اثر روی کنترل حساسیت داشت که داروی هومیوپاتی نشان داد و تفاوتی میان خوردن داروی هومیاپاتی یا آب معمولی وجود نداشت. این چالش بسیار هیجان انگیز در وبسایت ما، کانال یوتیوب و آپارات گمانه قابل مشاهده است.
منبع: ستاد مبازه با چرندیات (https://www.facebook.com/Setade.Mobarezeh/photos/pb.418014398212226.-2207520000.1415962607./983551918325135/?type=3&src=https%3A%2F%2Fscontent-b-mia.xx.fbcdn.net%2Fhphotos-xap1%2Fv%2Ft1.0-9%2F10686856_983551918325135_7405225077115047625_n .jpg%3Foh%3Da5c80f0063e8099a25f54972de5f6c9d%26oe% 3D54D3FAA4&size=750%2C508&fbid=983551918325135)
ab.bb
16th November 2014, 06:15 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/89sy31u3825mamllr0.jpg
برتراند راسل میگوید «اگر من مدعی میشدم که در منظومه شمسی میان زمین و مریخ یک قوری چینی دور خورشید میگردد، هیچ کس قادر نبود مدّعای مرا رد کند، مشروط به آنکه حواسم میبود که در ادامه بگویم این قوری آنقدر کوچک است که حتی با قویترین تلسکوپها هم قابل رویت نیست. اما اگر تا آنجا پیش میرفتم که میگفتم چون مدعای من ابطال ناپذیراست جایز نیست عقل بشر به آن شک کند، به حق به یاوه گویی متهم میشدم. با این حال، اگر وجود این قوری در کتب قدما تایید شده بود و آن را حقیقتی قدسی شمرده و هر یکشنبه در کلیسا درباره آن به وعظ میپرداختند و در مدارس آن را به ذهن کودکان فرو میکردند، تردید در وجود آن نشانهٔ نامتعارف بودن تلقی میشد و شخص شکاک را در عصر روشنگری به نزد روانپزشک و در دوره پیش از آن به دادگاه تفتیش عقاید میفرستادند.»
راسل این مثال را مطرح کرد تا روش مغالطه مذهبیون که بار اثبات ادعا را به عهده شکاکان میانداخت، نشان دهد. این مغالطه به «مغالطه توسل به جهل» مشهور است که در آن شخص ادعا میکند که یک گزاره درست است به این دلیل که عکس آن ثابت نشده یا عکس آن غیرقابل اثبات است. اما به لحاظ منطقی بیاطلاعی دربارهٔ درستی یک گزاره، نمیتواند درستی معکوس (نقیض) آن را نتیجه دهد. مثال ایرانی آن ماجرای ملانصرالدین است که عصایش را جایی بر زمین گذاشت و گفت «اینجا وسط دنیا و کائنات است!» وقتی از او پرسیدند چطور به این نتیجه رسیده گفت «اگر قبول ندارید وجب کنید و ثابت کنید نیست!»
• مثال۱.طب سوزنی و حجامت بسیار مفید هستند، اینکه هنوز دلایل آن اثبات نشده به علت کمبود دانش بشر است و با پیشرفت علم پزشکی فایده آن ثابت خواهد شد. همچنین هیچ مقاله و مخالفت جدی با این دو طب وجود ندارد.
• مثال۲.کتاب آسمانی پر از معجزاتیست که علم و دانش هنوز جوانتر از آن است که آن را درک کند.
• مثال۳.عرفان حلقه خواص خودش را دارد، چه کسی را میشناسید که از آرامش و باور عارفانه شکایت داشته باشد؟
• توضیح: در مثال اول درست است که شواهدی علیه این دو طب نیست، اما هیچ دلیلی بر فایده آن هم وجود ندارد. اگر (و فقط اگر) روزی علم پزشکی آن را تایید کرد با خیال راحت به سراغش خواهیم رفت اما تا آن روز به روشهای آزمایش شده تکیه میکنیم. همچنین باور به این عقاید ممکن است بیمار را از روشهای دیگر درمانی دور کرده و آسیبهای جدی به او بزند. در مثال دوم همچون مثال اول دست مدعی و مغالطهکار تا انتهای دنیا باز است، او دو هزارسال دیگر هم مدعی خواهد بود که هنوز علم بشر جوان است و نادان! مدعیان هیچگاه به شما زمان مشخص نمیدهند که «چقدر لازم است صبر کنیم تا علم نظرات آنان را تایید یا رد کند؟» (البته اگر رد کند به نقطه اول مغالطه میرسیم که «علم هنوز هم جوان است!») خوشبختانه بخش معقولی از مذهبیون به درستی بر این باورند که کتب آسمانی کتب علمی و شامل بار دانش نیستند، اما بخش دیگر همچنان به آن اصرار میورزند. در مثال سوم نیز عدم شکایت فردی دلیل بر صحت آن نیست (البته شکایت هم در این مورد خاص وجود دارد) و مشخصاً درگیریهای شدید روانی میتواند به شدت آسیب زننده باشد. (باور به چرندیاتی از جمله موجودات غیر اورگانیک و برونریزی و الخ). باید دقت کنید که همانطور که «هیولای اسپاگتی پرنده» رقیب پارودی خدای ادیان است؛ شما هم میتوانید خیلی ساده «عرفان پشه ماده» یا «عرفان کباب تابهای» بسازید و دیگر عرفانهای نوظهور دستساز را به چالش بکشید.
• راه حل: به مدعی بگویید که عدم امکان رد ادعای او به معنی تاییدش نیست و بار اثبات ادعا به عهده مدعیست. او باید ثابت کند که نظرش درست است نه اینکه شما عکس آن را ثابت کنید. تا زمانی که ادعای او یا نقیض آن اثبات نشده فقط در حد ادعا باقی خواهد ماند. میتوانید از مثال زیر استفاده کنید و بگویید اگر حاضر است روال زیر را بپذیرد میتوان ادعای او را هم پذیرفت.
«در شامانیسم اتیوپی که عبادتی با سابقه ۸هزارساله است، فرد هرشب نیم کیلو نشادر خورده و سپس ۷۳ پسگردنی به خود زده و عاقبت روی ماهیتابه داغ مینشیند. این روش به عمر انسان میافزاید، میکروبکش و شفادهنده است و البته باعث ورود به بهشت برین میشود. هنوز نه کسی علیه آن مطلبی نوشته و نه علم توانسته عکس آن را ثابت کند، از امشب شروع کن!»
منبع: ستاد مبازه با چرندیات (https://www.facebook.com/Setade.Mobarezeh/photos/pb.418014398212226.-2207520000.1416150554./989185614428432/?type=3&src=https%3A%2F%2Fscontent-a.xx.fbcdn.net%2Fhphotos-xpf1%2Fv%2Ft1.0-9%2F10399440_989185614428432_4854821554588321216_n .jpg%3Foh%3Dc4f3ca2551dae687cadd0f8e39d5b1e4%26oe% 3D54E7A1C8&size=750%2C508&fbid=989185614428432)
ab.bb
22nd November 2014, 05:40 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/qfs8r3hgujsybqkxrjz.jpg
نوشته زیر به قلم دکتر کیارش آرامش (دانشیار دانشگاه تهران، پژوهشگر در دانشگاه یوکین و محقق پیشین انستیتو سلامت امریکا) است که با اندکی ویرایش تقدیم شما میگردد.
_____________________
نام یکی دیگر از مغالطههای مدافعان خرافات و شبهعلم را بنا به تجربه به شوخی «مغالطه لوبیا پلو» گذاشتهام. ماجرا به سالها پیش برمیگردد. وقتی که من و همسرم در شیراز زندگی میکردیم و دخترمان، پرستو، چهار سال بیشتر نداشت. آن روز من و همسرم حرف میزدیم که برای شام چه غذایی درست کنیم. من گفتم: «چطور است لوبیا پلو درست کنیم»
در این موقع دخترمان با اعتراض گفت: « نه! لوبیا پلو درست نکنیم»
ما با تعجب از او پرسیدیم: «چرا؟! تو که دفعه قبل با اشتها بشقابت را تمام کردی.»
جواب داد: «آخر برق میرود!»
یادمان آمد که دفعه قبل که برای شام لوبیاپلو داشتیم، از قضا برق هم رفته بود و مدتی در خاموشی بودیم. دختر خردسال ما در ذهن خود بین خوردن لوبیاپلو و رفتن برق رابطه علت و معلولی برقرار کرده بود. بنابراین میتوانست بگوید که: «شما هر چه که میخواهید بگویید و استدلال بیاورید. من خودم دیدهام و تجربه کردهام که وقتی لوبیاپلو میخوریم برق میرود.» احتمالاً آن شب که برق خانههای شیراز رفت، افراد دیگری هم برای شام لوبیاپلو داشتند. آنها هم میتوانستند به پرستو بپیوندند و بگویند که: «بله! ما هم خودمان تجربه کردهایم که لوبیاپلو با رفتن برق یک رابطهای دارد.» و البته افراد بسیار دیگری در شهرهای دیگر که یک زمانی در حین صرف لوبیاپلو با رفتن برق مواجه شده بودند میتوانستند به خیل طرفداران این رابطه بپیوندند و بگویند که ما خودمان تجربه کردهایم!
در واقع «خرافات» دقیقاً به همین شکل در طول تاریخ پدید آمدهاند. خرافات به معنی برقرار کردن رابطه عِلّی بین دو چیز است، در حالی که واقعاً آن دو چیز رابطه عِلّی با هم ندارند.
• مثلاً رابطه میان خطوط به جا مانده از قهوه در کف فنجان و آینده فردی که قهوه را نوشیده است.
• یا رابطه میان تعریف فردی که «چشمی شور» دارد با اتفاق بدی که برای فرد یا شیٔ مورد تعریف میافتد.
• یا رابطه میان حرکات انرژیدرمانگر و خوب شدن کمردرد بیمار.
• یا رابطه میان نبات آقاسید و درمان فلج بچه همسایه.
• یا رابطه داروی هومیوپاتی با هر تغییر معنیداری در سلامت فردی که آن دارو را مصرف کرده است.
همواره در خرافات یک رابطه عِلّی مطرح میشود و سپس افراد بسیاری پیدا میشوند که ادعا میکنند آن رابطه را تجربه کردهاند. بسیاری از ایشان ممکن است دروغگو یا خیالباف باشند، اما بسیاری نیز راستگویند، فقط در کنار هم قرار گرفتن تصادفی دو اتفاق را [که ممکن است معلول اتفاقات متعدد دیگری باشد] به غلط دلیل وجود رابطه عِلّی میان آنها گرفتهاند. از طرف دیگر نیز حافظه آنها در به خاطر نگاه داشتن این موارد و حذف موارد نقضِ آن، انتخابی عمل میکند. مثلاً اگر هزار بار چرندیات فال قهوه درست در نیاید، به یادشان نمیماند، اما اگر یک بار به طور تصادفی پیشبینی درست در آید، همیشه به خاطر خواهند داشت و آن را بازگو خواهند کرد. (سوگرایی حافظه انتخابی)
• فرق علم با خرافات چیست؟
علم مدرن هم بر مشاهده و تجربه متکی است. اما با روشهای علمی و آماری میکوشد و میتواند که تا حد بسیار زیادی احتمال خطا را پایین آورد. حتی میتواند احتمال خطا را - که همیشه وجود دارد - با روشهای آماری اندازهگیری کند و هر وقت که این احتمال به میزان کافی پایین بود، میتواند به نتیجه آن مطالعه/مشاهده/تجربه علمی اطمینان کرد و آن را به کار بست.
تمام دانش «روششناسی علمی» حول این محور است که چگونه سوگراییها و عوامل مخدوشکننده را حذف کنیم تا بتوانیم روابط عِلّی واقعی میان پدیدهها پیدا کنیم.
از همین رو مدعیان «رژیم معجزه آسا» ، «داروی جوانی»، «انرژی درمانی»، «سنگ درمانی» ، «فال ورق» یا هزار خرافه دیگر با اعتماد به نفس برای شما صدها نفر را میآورند که جلوی شما یا جلوی دوربین تلویزیون با هیجانزدگی اعلام کنند که خودشان اثر فلان روش را تجربه کردهاند، اما هرگز حاضر نیستند که در یک محیط کنترل شده علمی و از طریق کارآزماییِ بالینیِ که درست طراحی شده، ادعای خود را به محک تجربه علمی بگذارند، و اگر هم گاهی چنین میکنند «مانند هومیوپاتی» به روشنی معلوم میشود که داروهای ادعایی ایشان هیچ فرقی با دارونما ندارند.
دکتر آرامش در لینکداین
http://goo.gl/s1S5eV
منبع: ستاد مبازه با چرندیات (https://www.facebook.com/Setade.Mobarezeh/photos/pb.418014398212226.-2207520000.1417077782./994566423890351/?type=3&src=https%3A%2F%2Ffbcdn-sphotos-a-a.akamaihd.net%2Fhphotos-ak-xpa1%2Fv%2Ft1.0-9%2F10417483_994566423890351_4271456847627761435_n .jpg%3Foh%3Dce5cb2f656e6f342bf84a2c8eee2ddc7%26oe% 3D55188369%26__gda__%3D1427805393_d9ae325e4c3a49f2 e7aa1de2fb515b18&size=750%2C508&fbid=994566423890351)
ab.bb
26th November 2014, 11:34 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/1dufru7etx92w683ydl4.jpg
طب سنتی، طب سوزنی، هومیوپاتی
ارسال شده در ۵ آذر, ۱۳۹۳ (http://www.gomaneh.com/3491/%d8%b7%d8%a8-%d8%b3%d9%86%d8%aa%db%8c%d8%8c-%d8%b7%d8%a8-%d8%b3%d9%88%d8%b2%d9%86%db%8c%d8%8c-%d9%87%d9%88%d9%85%db%8c%d9%88%d9%be%d8%a7%d8%aa%d b%8c/) توسط ادمین (http://www.gomaneh.com/author/setad13/)
نوشته زیر به قلم دکتر کیارش آرامش (https://ir.linkedin.com/pub/kiarash-aramesh/b/528/3b) (دانشیار دانشگاه تهران، پژوهشگر در دانشگاه یوکین و محقق پیشین انستیتو سلامت امریکا) است که با تصرف و اضافات تقدیم شما میگردد.مغالطهها در دفاع از خرافات و شبه علم پزشکی به چند دسته تقسیم میشوند:
تعصب و آزاد اندیشیاین مغالطه اینگونه صورتبندی میشود که «در مورد طب مدرن تعصب نداشته باشید. آزاد اندیش باشید و بگذارید پزشکیهای جایگزین نیز به بیماران بهره برسانند. کسی چه میداند؟ شاید آنها هم درست باشند.»
لطفاً عنایت داشته باشید که دفاع از علم روشمند و استفاده از تفکر انتقادی به معنای تعصب و خاماندیشی نیست. نمیتوان به کسی که بنا به دلایل روشن پذیرفته است که هیئت (ستارهشناسی) جدید درست است، زمین گرد است و در مدار بیضوی دور خورشید میگردد، گفت «تو کشیش و متعصب هستی و گرنه چه اشکالی دارد که قدری هم به هیئت بطلمیوسی باور داشته باشیم که میگوید زمین صاف است و هفت آسمان بر فراز آن و خورشید هم در آسمان چهارم.» اما بنا به دلایل روشن این هیئت دیگر منسوخ شده است و معتبرترین دانش ستارهشناسی (نه آخرین و قطعی مطلق) که ما در اختیار داریم همین ستارهشناسی نوین است.
http://www.gomaneh.com/wp-content/uploads/2014/06/Tr1-300x200.jpg (http://www.gomaneh.com/wp-content/uploads/2014/06/Tr1.jpg)
توسل به سنتتوسل به سنت در موارد درمانی معمولاً اینگونه مطرح میشود که «طب سوزنی هزاران سال سابقه دارد و اگر اشکالی داشت تا امروز منسوخ شده بود.» یا «طب سنتی (http://www.gomaneh.com/2824/%D8%B7%D8%A8-%D8%B3%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%8C-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D8%A2%D9%88%DB%8C%D8%B 2-%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D8%B9%D9%84%D9%85/) ایران از ابنسینا تا همین اواخر تدریس و اجرا میشده و نمیتواند غلط باشد».
این مغالطه از «مغالطههای پیشفرض نادرست» است، اصولاً قرار نیست هر چیزی که از گذشته بوده درست باشد. هزاران سال تفکر صاف بودن زمین حکمفرما بود تا کپرنیک و گالیله ثابت کردند که زمین گرد است و دور خوردشید میچرخد. هزاران سال بر این باور بودند که اسب از ابتدای خلقت اسب بوده و فیل هم فیل تا عاقبت شواهد و قرائن فرگشتی نشان داد که همه از یک ریشه مشترک و بوده و در طی میلیونها سال تغییر کردهاند. همچنین بارها و بارها اثبات شده که طب سوزنی خاصیتی جز در موراد جزئی در تسکین درد (آنهم در موارد محدود و خاص) ندارد (http://www.bbc.co.uk/persian/science/2014/06/140630_facts_about_acupuncture). طب سنتی ایرانی نیز اشکالات فراوان و جدی داشته و مفروضات ابنسینا بر اساس سیستم سودا و صفرا سالهاست مردود شناخته شده است. هزاران سال وبا، دیفتری، کزاز، سرخک، طاعون، فلج اطفال و امثالهم هر ساله هزاران و میلیونها قربانی میگرفت که طب جدید آن را درمان کرده و متوسط طول عمر بشر طی صد سال گذشته به کمک واکسنها و پیشرفت پزشکی دو برابر شده است. (http://www.gomaneh.com/2609/%D8%B7%D8%A8-%D8%B3%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%9B-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%AD%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D8%9F/)میزان مرگ و میر مادران و نوزادان به یک دهم کاهش یافته و از کار افتادگی به شدت پایین آمده. اینها همه به همت پزشکی علمی و نوین است.
http://www.gomaneh.com/wp-content/uploads/2014/06/tr2-300x200.jpg (http://www.gomaneh.com/wp-content/uploads/2014/06/tr2.jpg)
مجوز طبابت همیوپاتی، طب سنتی، طب سوزنیسوال میشود که اگر هومیوپاتی و طب سوزنی و طب سنتی و حجامت مفید نیستند چطور مجوز کار در ایران و اروپا دارند؟
این روشها به دلیل آزادی انتخاب در خیلی از کشورها مجاز به کار هستند اما مورد تایید جامعه پزشکی نیستند. سیگار و الکل و هزاران مورد دیگر نیز مجاز به خرید و فروشند اما سودمند نبوده و کسی به مفید بودن آنها مهر تایید نمیزند. باید توجه داشت که هومیوپاتی (http://www.gomaneh.com/1971/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D9%87%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%88%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D B%8C%D8%9B-%D8%A2%D8%B2%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4/)و طب سوزنی از هیچ آزمایش بالینی سربلند بیرون نیامدهاند. هومیوپاتی (http://www.gomaneh.com/2208/%D9%87%D9%88%D9%85%D8%A6%D9%88%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D B%8C%D8%8C-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%88/)در هیچ دانشگاه پزشکی معتبری در جهان تدریس نمیشود و مدرک پزشک هومیوپات وجود ندارد. افرادی (http://www.gomaneh.com/1528/%D9%87%D9%85%D8%A6%D9%88%D9%BE%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%DB%8C%D8%A7-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C/)که به این نام طبابت میکنند از موسسات غیردانشگاهی مدرک میگیرند.
طب سنتی در ایران در دانشکده پزشکی سنتی در حال بررسی است، اما در آنجا در حال تبدیل شدن به پزشکی نوین و بررسی بالینی علمی (http://www.gomaneh.com/2222/%D8%AD%D9%82%D8%A7%DB%8C%D9%82-%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D8%A8%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%DB%8C-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%AB%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D9%85/) است. به بیان سادهتر خواص دارویی گیاهان با آزمایش مشخص شده و تبدیل به دارو میشوند و موارد غلط و نامربوط کنار گذاشته میشوند. وجود دانشکده طب سنتی به معنی تایید «عطاری محله» یا «دوای علفی» نیست. حجامت (http://www.gomaneh.com/3232/%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D8%AB%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%D9%86-%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86/)نیز بارها مردود شناخته شده و حتی یک بار ممنوع شده که شورای نگهبان به دلیل مغایرت با شرع به این قانون رای نداده است. بنابراین مجوز فعایت به معنی سودمندی نیست.
باور به جن گیری یا رمالی یا هومیوپاتی در بریتانیا هنوز هم وجود دارد و مراکزی با مجوز و بیمجوز با استفاده از آزادیهای قانونی در این زمینه فعالیت میکنند، چینیها هم رندانه در تلاشند تا از کلاه طب سنتی و سوزنی (http://www.bbc.co.uk/persian/science/2014/06/140630_facts_about_acupuncture)به بهای نابودی طبیعت و گونههای نادر و بازی با جان مردم، کلاهی دیگر برای اژدهای هزار سر اقتصادشان بدوزند، در سایر کشورها هم از آمریکا و سوئیس با بنگلادش و تانزانیا خرافات بیداد میکند و مردمی هستند که عقل را کنار میگذارند و به رمال، فالگیر، جنگیر، انرژیدرمانگر، فشاردرمانگر و سنگ درمانگر متوسل میشوند. اما این ها دلیل نمی شود که ما هم به همین راه برویم. ما هم درست مثل آن ها این اختیار را داریم که میان عقل و خرافات (میان علم و شبه علم) انتخاب کنیم. علم پزشکی البته فاقد «ذات» است، اما مبتنی بر عقلانیت است و بر اساس این عقلانیت تنها از روشهایی استفاده میکند که میان «تجربه قابل اتکا (http://www.gomaneh.com/2222/%D8%AD%D9%82%D8%A7%DB%8C%D9%82-%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D8%A8%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%DB%8C-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%AB%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D9%85/)» و «تجربه غیرقابل اتکا» فرق میگذارند. تجربه قابل اتکا مانند کارآزماییهای بالینی است که در آن با روشهای آماری امکان تصادفی بودن نتیجه به حداقل رسانده میشود. تجربه غیرقابل اتکا اما مانند شواهدی ست که برخی از مردم (بعضاً تحصیل کرده!!) در دفاع از خرافات میگویند : «چشم فلانی شور است چون از درخت ما تعریف کرد و درخت خشکید» یا « من به هومیوپاتی باور دارم چون سردردم درمان شد» یا «فلانی واقعا شفا می دهد. دختر سرطانی را با نبات شفا داد».
http://www.gomaneh.com/wp-content/uploads/2014/10/%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%B4%DB%8C%D9%88%D9%87-%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-300x197.jpg (http://www.gomaneh.com/wp-content/uploads/2014/10/%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%B4%DB%8C%D9%88%D9%87-%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86.jpg)
موارد ناکارآمدیاین مغالطه میگوید: «مگر طب نوین همه بیماریها را درمان کرده است؟ هنوز بسیاری از مردم از سرطان و بیماری قلبی میمیرند و بیماریهای مزمن نه تنها درمان نشدهاند بلکه بیشتر هم شدهاند. علاوه براین پزشکی مدرن پر هزینه است و پزشکان زیرمیزی هم میگیرند و ...»
جواب این مغالطه روشن است؛ از این دوستان باید پرسید چرا شما برای سفرهای طولانی از هواپیما استفاده میکنید؟ مگر نه این که هواپیما هم گاهی سقوط میکند و گاهی هم خلبانش دیوانه است و آن را به این جا و آن جا میکوبد و گاهی افرادی در صندلی هواپیما سکته کردهاند؟ جواب این است که هواپیما هزار ایراد دارد اما بهترین وسیلهایست که برای سفرهای طولانی در اختیار داریم و آن قدر مفید و کارآمد هست که استفاده از روشهای سنتی مانند خر و قاطر یا دل بستن به قالیچه سلیمان را کنار بگذاریم. پزشکی مدرن تأثیر مطلق ندارد و درمان همه دردها را پیدا نکرده است، اما در میان پزشکیهای موجود بهترین و از نظر علمی تنها گزینه معتبر (http://www.gomaneh.com/2609/%D8%B7%D8%A8-%D8%B3%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%9B-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%AD%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D8%9F/) است. بنابراین اخلاقی است که از همین روش که کارامدترین و معتبرترین است استفاده کنیم. رواج بیماریهای مزمن اتفاقاً به علت افزایش طول عمر مردم و از خدمات همین طب مدرن است. در گذشتهای نه چندان دور که تنها طب سنتی حکمروا بود مردم بسیاری از سادهترین بیماریهای عفونی میمردند. همین تهران خودمان هر چند سال یک بار در اثر وبا تقریباً از سکنه خالی میشد. درمانهای سنتی آن زمان برای وبا را اگر بخوانید از خنده - و گریه - بیقرار خواهید شد. مولوی میگوید: علت وبا زناکاری است!
«ابر برناید پی منع زکات/وز زنا افتد وبا اندر جهات (http://fa.wikisource.org/wiki/%D9%85%D8%AB%D9%86%D9%88%DB%8C_%D9%85%D8%B9%D9%86% D9%88%DB%8C/%D8%A7%D8%B2_%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF_ %D9%88%D9%84%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%AA%D9%8 8%D9%81%DB%8C%D9%82_%D8%AF%D8%B1_%D8%AE%D9%88%D8%A 7%D8%B3%D8%AA%D9%86_%D8%AA%D9%88%D9%81%DB%8C%D9%82 _%D8%B1%D8%B9%D8%A7%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D8%AF%D8%A8 _%D8%AF%D8%B1_%D9%87%D9%85%D9%87_%D8%AD%D8%A7%D9%8 4%E2%80%8C%D9%87%D8%A7_%D9%88_%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D 9%86_%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86_%D9%88%D8%AE%D8%A7%D 9%85%D8%AA_%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87 %D8%A7%DB%8C_%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D8%AF%D8% A8%DB%8C)»بر مولوی و دانش روزگار او حرجی نیست. بر کسانی حرج و نقد وارد است که امروز هم سنگ علوم منسوخ را به سینه میزنند (http://www.gomaneh.com/2824/%D8%B7%D8%A8-%D8%B3%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%8C-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D8%A2%D9%88%DB%8C%D8%B 2-%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D8%B9%D9%84%D9%85/) و از علم فراریاند. در مورد مشکلات اخلاقی پزشکان هم البته باید در جای خود به سمت اصلاح حرکت کرد. اما به روشنی میتوان گفت که مشکلات اخلافی مدعیات طب سنتی و شبهعلم هرگز کمتر نیست. به عنوان یک نمونه از شیادی روشن و بیاخلاقی زننده و دردناک، به نمونه دکتر(!) روازاده مشهور مراجعه فرمایید.
منبع: ستاد مبازه با چرندیات (https://www.facebook.com/Setade.Mobarezeh/posts/997156656964661:0) (https://www.facebook.com/Setade.Mobarezeh/photos/pb.418014398212226.-2207520000.1416150554./989185614428432/?type=3&src=https%3A%2F%2Fscontent-a.xx.fbcdn.net%2Fhphotos-xpf1%2Fv%2Ft1.0-9%2F10399440_989185614428432_4854821554588321216_n .jpg%3Foh%3Dc4f3ca2551dae687cadd0f8e39d5b1e4%26oe% 3D54E7A1C8&size=750%2C508&fbid=989185614428432)
ab.bb
28th November 2014, 08:58 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/mf6cwvwgda1cb5fi5ijk.jpg
• فرشته: اعدام روش مناسبی برای مجازات نیست و راه حلی ارائه نمیده.
• سمیرا: آره! آزاد کردن قاتل و متجاوز به عنف هم جدیداً فاز روشنفکری شده! لابد ما باید خرج یه مشت قاتل روانی رو هم بدیم که تو زندان بهشون خوش بگذره!
• آتوسا: حضور زنان در مشاغل و استقلال مالی به اونها آرامش و آسایش فکری میده.
• نازنین: دوستم آتنا دیپلم هم نداره، خونهداری میکنه و سه تا شکم هم زاییده و خیلی هم راضیـه و آرامش داره.
• مهرداد: وجود آزادیهای اجتماعی خیلی از جرائم اجتماعی را کنترل میکند.
• محمود: یعنی هر شب خواهرت رو از توی بغل پسرهای مست دیسکو ببری خونه که مثلاً دزد و کلاهبردار نشه؟ چرت میگی!
• سعید: آدمها باید در روابط و انتخاب شریک زندگی و جنسی آزاد باشند.
• رضا: یعنی مادرت دوتا مرد بیاره خونه و بگه پاشو میخوام رو مبل با اینا بخوابم و شما بلند بشی؟ خودت قبول میکنی که من بکنم؟
• بهروز: علی جان پسر شما دیگه ۲۴ سالشه، بهتره بهش توصیه کنی همیشه کاندوم همراهش باشه. ممکنه ناگهان در شرایطی قرار بگیره که سکس داشته باشه و اون موقع داشتن کاندوم هزار بار بهتر از نداشتنه.
• علی: دیگه دوره و زمونهای شده که ما راه هرزگی و زناکاری و کثافتکاری جلوی پای بچهها بگذاریم؟
• الهام: من به عنوان زن نیاز به حقوق انسانی برابر دارم.
• سامان: آها! موقع تعیین مهریه هم همین حرفها رو میزنی؟ یعنی ما مردها مثل سگ جون بکنیم و سختترین کارها رو بکنیم و دو سال هم بریم سربازی و شما سر برج حقوق یکسان بگیری؟
------------------------------
مغالطه «پهلوانپنبه» یا «آدمک پوشالی» یکی دیگر از مغالطههای جدی در گفتگوهای روزمره است و زمانی صورت میگیرد که فرد توان رد استدلال طرف مقابل را ندارد یا از درک آن (به دلیل دانش کم) عاجز است، لذا استدلال را تحریف یا تبدیل به چیزی بسیار سطحی، اشتباه و مردود کرده و سپس ادعای ضعیف شده را شکست میدهد. دلیل نامگذاری آن هم همین است که فرد به جای شکست دادن پهلوان، یک عروسک پنبهای ساخته و آن را به زمین میکوبد و مدعی پیروزی میشود. این مغالطه در حالات زیر رخ میدهد.
• تحریف استدلال حریف و تبدیل آن به چیزی دیگر
• مثالی نامربوط در مورد استدلال آورده یا مثال نقضی بسیار نادر به آن نسبت داده میشود
• تبدیل استدلال به سخیفترین و سطحیترین حالت ممکن
توضیح:
واضح است که سمیرا قصد آزاد کردن یا تشویق قاتلین را ندارد، او فقط اعدام را مناسب ندانسته و دنبال راه حل بهتری است که وقوع جرم را کمتر کرده و در ضمن انسانیتر باشد. دوست نازنین یکی از موارد خاص است که شاید در صورت استقلال مالی نظر دیگری داشته باشد. وجود آزادیهای اجتماعی لزوماً به معنی بیبندوباری یا بدترین حالت ممکنه نیست. مثال نامربوط و نادر رضا آنقدر پرت است که به نظر و عقیده سعید و مدعای کلی خللی وارد نمیکند، همچنین مادر و خواهر سعید (قبل از مادر و خواهر او بودن) انسانهایی مختار و عاقل و بالغ هستند و نه ملک و دارایی او، تصمیمگیری برای روابط آنها به خودشان مربوط است. توصیه بهروز یک توصیه بهداشتی معمول و بسیار ضروری است. و در نهایت حقوق انسانی برابر به معنی حقوق مادی و شغلی یکسان نیست.
راه حل:
به مغالطهگر توضیح دهید که مقصود شما چیزی که او برداشت کرده یا جلوه داده نیست و او تنها حریف پوشالی را شکست داده است. به او توضیح دهید که حق تبدیل کردن حرف شما به چیزی دیگر یا تحریف آن یا یافتن مثال نقض نادر را ندارد و باید استدلال شما را با استدلالی درست پاسخ دهد.
منبع: ستاد مبازه با چرندیات (https://www.facebook.com/Setade.Mobarezeh/photos/pb.418014398212226.-2207520000.1417197199./998285280185132/?type=3&src=https%3A%2F%2Fscontent-b-mia.xx.fbcdn.net%2Fhphotos-xap1%2Fv%2Ft1.0-9%2F1517539_998285280185132_1186749864862295041_n. jpg%3Foh%3D6cc862e395aaf1e6b147dfdfb25f5fdd%26oe%3 D54D3C996&size=750%2C508&fbid=998285280185132)
ab.bb
30th November 2014, 12:29 AM
مغالطه ذوالحدین جعلی یا «سیاه و سفید» (https://www.facebook.com/video.php?v=1554892884723540)
گروه نشر دانش گمانه تقدیم میکند
مغالطه ذوالحدین جعلی، «معمای غلط» یا «مغالطه سیاه و سفید» جایی اتفاق میافتد که شما گزینههای انتخابی محدودی را به عنوان تنها گزینههای انتخابی ارائه میدهید در حالیکه در واقع گزینههای دیگری هم هست. گاهی اوقات به آن «معضل کاذب» یا «دوگانگی کاذب» گفته میشود. مغالطه سیاه و سفید راه آسانی برای رها شدن از پیچیدگیها و نکات ظریف یک مطلب است. شایعترین مغالطه سیاه و سفید جملهی قدیمی «هر کس با ما نیست در مقابل ماست» است. به عنوان مثال، بیشتر سیاستهای دولتی و سیاست های جنسیتی به طور گستردهای از مغلطهی سیاه یا سفید استفاده میکنند.
مثال: • کورش : کاشکی در بازیهای ویدیوی شخصیتهای زنی داشته باشیم که به خوبی شخصیت پردازی شده باشند. • مسعود : اگر در بازی شخصیت های زن بیشتری میخواهی، باید شخصیتهای مرد کمتری داشته باشیم. من با شخصیتهای مرد حال میکنم. میخواهی بازیها رو برای من خراب کنی؟ این در حالی است که تعداد زیادی حالت دیگر نیز متصور است.
لینک ویدیو اوریجینال بدون زیرنویس فارسی: http://goo.gl/dUs48j
مشاهده و دانلود در آپارات: http://goo.gl/H3ZQrI
دانلود با حجم ۹.۸۲ مگابایت از مدیافایر : http://goo.gl/zFg5fU (http://l.facebook.com/l.php?u=http%3A%2F%2Fgoo.gl%2FzFg5fU&h=5AQFPxMLN&s=1)
ab.bb
4th December 2014, 09:30 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/zc90l3ch0bg3llkr45nc.jpg
فلانی طرفدار حکومت است و اینطور آدمها محال است حرف درست و منطقی بزنند. (این افراد در هر صورت اشتباه میگویند)
• دخترم حرفهایت قشنگ است، اما تا پدر و مادر نشوی نمیفهمی مسئولیت چه معنی میدهد، ما بزرگتریم و میفهمیم. (بچهها تحت هیچ شرایطی حق مخالفت ندارند چون در شرایطی نیستند که درک کنند.)
• وجود خدا قابل اثبات علمی نیست چون اصولاً این موارد علمی نیستند و نور ایمان به قلب تابیده میشود، امیدوارم خدا قلب تاریک شما را روشن کند. (کسی حق ندارد اثباتی معقول برای وجود خدا طلب کند)
پای استدلالیان چوبین بود/پای چوبین سخت بیتمکین بود*
• اگر بیماری با دعا و راز و نیاز شفا نگرفت به دلیل بیایمانی و زنگار گرفتن روح است. (اگر بهبود یافت اثر دعا بوده و اگر بهبود نیافت بیایمان است و هیچ گزینه دیگری مطرح نیست)
• چاکرا و میدان انرژی و حلقه کیهانی مواردی هستند که تنها با روح و قلب پاک و ایمان واقعی درک میشوند. (اگر درک نمیکنید به دلیل روحیه ناپاک و ایمان ضعیف است و حق ندارید دلیل دیگری طلب کنید)
• پیامبران و معصومین علم بیکران داشتند و همه اعمال آنها درست و بر اساس علم لدنی است، اگر برخی اعمال یا نظرات آنها به نظر اشتباه میآید به این دلیل است که ما علم بیکران نداریم و درک نمیکنیم. (تحت هیچ شرایطی امکان نقد عمل معصومین و پیامبران وجود ندارد)
موارد بالا همه نوعی از مغالطه سنگ هستند. «مغالطه سنگ» یا «مغالطه سنگ بزرگ» « appeal to the stone» زمانی رخ میدهد که فرد ادعایی را مطرح میکند و سپس با بیان عباراتی اجازه نقد یا مخالفت با ادعای خود را نمیدهد، یا ادعایی مطرح کرده و هر استدلالی را مردود میشمرد. نام این مغالطه از یک استاد دانشگاه برکلی آمده که معتقد بود «این مغالطه مثل یک سنگ سخت و بزرگ است که فرد آن را میان بحث میگذارد و امکان تکان دادن آن هم وجود ندارد و میگوید همین است که هست»
*پای استدلالیان چوبین بود/پای چوبین سخت بیتمکین بود: این شعر یکی از پر استفادهترین مغالطههای فیسبوکی در بحث بررسی عقاید است. خود شعر یک استدلال است که میگوید «چون پای استدلالکنندگان چوبین است و پای چوبین قابل تمکین نیست، پس اشتباه میکنند» که مغالطه فاحش «پیشفرض نادرست» است و البته چون یک استدلال است، خودش را نقض میکند، چون همین بیت هم استدلال است که میتواند چوبین باشد.
منبع: ستاد مبازه با چرندیات (https://www.facebook.com/Setade.Mobarezeh/photos/pb.418014398212226.-2207520000.1417197199./998285280185132/?type=3&src=https%3A%2F%2Fscontent-b-mia.xx.fbcdn.net%2Fhphotos-xap1%2Fv%2Ft1.0-9%2F1517539_998285280185132_1186749864862295041_n. jpg%3Foh%3D6cc862e395aaf1e6b147dfdfb25f5fdd%26oe%3 D54D3C996&size=750%2C508&fbid=998285280185132)
ab.bb
17th December 2014, 07:09 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/46eivcjg4fo9lyu5r15y.jpg
احترام به عقاید یکی از مغالطههای جدی در خفه کردن مخاطب یا حریف مباحثه و ترکیبی از چندین مغالطه است. در این مغالطه فرد به جای پاسخ به گزاره استدلالی، آن را توهین به یکی از باورها دانسته و با تمارض پا از بحث بیرون میکشد و یا با مغالطه سنگ بزرگ راه را بر استدلال دیگران یا دادن پاسخ میبندد.
• طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر هر انسان حق دارد عقیده، دین، مسلک و آئینی را انتخاب کند، آن را ابراز کرده و به هر شکلی که علاقه دارد به عبادت بپردازد، اما در شرایطی که این عقیده باعث سلب آزادی بیان و عقیده دیگران نشده و تفکرات و جان و مال و آزادی دیگران را تهدید نکند. به بیان سادهتر میتوان عقاید افراد را مادامی که فقط و فقط در حوزه فردی و شخصی حضور دارد نادیده گرفته و با آن مدارا کرد، اما اگر عقاید شما از حیطه ذهن شما بیرون آمده و باعث اثراتی محدود کننده یا تهدیدگر برای دیگران شود باید با آن برخورد کرد. اینکه شما بر اساس عقیدهای از مرحله نصیحت و ارائه نظر عبور کرده و برای دیگران تصمیم بگیرید یا تصمیمات فردی مبتنی بر عقاید را به فاز عملی برسانید، باعث میشود که عقیده شما نه تنها محترم نباشد، بلکه پس زده شود. ریچارد داوکینز در جایی میگوید «بر این باور بودم که عقاید دیگر در مرزهای ذهن محصور شده و نمود بیرونی ندارد و میتوان آن را ندیده گرفت، تا پس از حملات یازده سپتامبر و اتفاقات پس از آن در خاورمیانه، دیدیم که عقاید فردی چقدر میتوانند خطرناک باشند» {نقل به مضمون}
• توهین به عقیده البته با توهین به شخص تفاوت جدی دارد، احترام به کرامت انسانی از اهمیت بالایی برخوردار است اما عقاید نمیتواند محترم باشد. اگر احترامی برای عقاید قائل باشیم باید نگاهی نوین به عقاید داعش، بوکوحرام، القاعده، فاشیسم و نازیسم داشته باشیم. حال اینجا این مغالطه ابهامی ایجاد میشود که «فرد از عقایدش جدا نیست و توهین به عقاید همان توهین به کرامت یک انسان است»، اما باید توجه کرد کسی که عقایدش مقدس و جزئی جدانشدنی از وجودش باشد، یک متعصب یا «فقط یک عقیده است نه انسان» و دیگر انسانی باقی نمانده که کرامت انسانیاش شایسته احترام باشد. هیچ عقیدهای آنقدر مقدس نیست که زیر تیغ نقد نرود.
• از جنبه دیگر باید به این نکته توجه کرد که «توهین به عقیده» با مفهوم «نقد عقیده» تفاوت بسیار ظریفی دارد. زمانی یک نظر «توهین» محسوب میشود که عقیده دیگران «صرفاً اشتباه/احمقانه/وحشیانه/غیره خوانده شود اما دلیلی بر آن ذکر نشود» اما اگر در پس آن دلایل و براهنی منطقی/ استنتاجی بوده و اصطلاحاً احتجاج صورت گرفته باشد در دایره «نقد» قرار میگیرد، کمااینکه یک فیلم، رمان یا موسیقی نیز میتواند با دلایلی روشن؛ احمقانه و چرند باشد.
• وقتی دیگران {با عقاید متفاوت} از نگاه شما نجس/مشرک/ملحد/مفسد فیالارض هستند یعنی شما عملاً به عقاید آنها توهین میکنید و نمیتوانید انتظار داشته باشید که عقاید شما محترم باشد. دین قریب به اتفاق مردم ایران اسلام است و منابع اسلام کتاب و سنت هستند. وقتی کتاب قٰرآن بارها عقاید دیگر را مردود شمرده و معتقدان به آن را شایسته مرگ و ویرانی دانسته، چگونه میتوان آن را ندیده گرفت؟ در سنت پیامبر نیز مثالهای فراوان میتوان یافت. پیامبر اسلام پس از فتح مکه بتهای کعبه را شکست، دستور داد همه بتها در خانهها و معابد شکسته شود و بتخانهها و معابد ویران شود و تا فرسنگها هر آنچه مخالف عقیده مسلمانان بود نابود کرد. او سپس دستور داد که بلال بر بلندای کعبه اذان بگوید و فریاد بزند «خدا یکی است و همین خدای محمد است». در این عمل چه اثری از احترام به عقاید دیگران میتوان یافت؟ آیا عقیده یک بتپرست محترم نیست؟ پس یک مسلمان نمیتواند ادعایی برای احترام به عقیده داشته باشد مگر اینکه منظورش از «اسلام» دینی باشد که بر مبنای قرآن و سنت پیامبر اسلام نیست.
• از نگاه دیگر دوقطبی کردن بحث، گاهی باعث بستن درهای نقد شده و بحث را به جدل بدل میکند، پس ضروریست که در مباحث عقیدتی تا حد امکان پا را در حریمی که بحث را جدلی و فرسایشی کرده (و یا حریف متعصب را از کوره به در ببرد) نگذاریم. البته باید توجه داشت که {بنا به تجربه} عموماً مباحثه با متعصب سودی نخواهد داشت.
منبع: ستاد مبازه با چرندیات (https://www.facebook.com/Setade.Mobarezeh/photos/pb.418014398212226.-2207520000.1418831785./1006545916025735/?type=3&src=https%3A%2F%2Fscontent-a-ams.xx.fbcdn.net%2Fhphotos-xpa1%2Fv%2Ft1.0-9%2F10847968_1006545916025735_3604179896834524862_ n.jpg%3Foh%3D08e96d1f0833070e0c1bf6c2a6665002%26oe %3D55008DEC&size=750%2C508&fbid=1006545916025735)
ab.bb
24th December 2014, 12:40 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/m209i4igf8dwpfrqag.jpg
• سعید) من دلایل وجود معاد و دنیای دیگر را منطقی نمیدانم.
مجید) یکم فکر کن، اگر رستاخیز وجود نداشته باشد زندگی چقدر وحشتناک خواهد شد، نه اخلاقی وجود خواهد داشت و نه زندگی معنایی خواهد داشت، یعنی همه ما عین مرغ آمدهایم و چلومرغ میرویم. پس رستاخیز نمیتواند وجود نداشته باشد.
• سامان) فلان خواننده فالش میخواند و کارهایش به لحاظ ترکیب موسیقی و متن ترانه مبتذل و سطحی است. متخصصان موسیقی میتوانند خیلی راحت این موارد را تبیین کنند.
ماهان) آرامشی که من با آهنگهای او میگیرم خیلی عالی و خوب است، یعنی این همه آدم که با ترانه او آرامش می گیرند مبتذل و سطحی هستند؟ پس کارهای او نمی تواند خوب نباشد.
• سلمان) شواهد تاریخی نشان میدهد که دین اسلام به زور شمشیر وارد این کشور شده و به مردم تحمیل شده است.
محسن) محال است اینطور باشد. پذیرش تحمیل شدن دین به مردم ایران یعنی پذیرش فرومایگی و پستی و زبونی مردم ایران و نوادگان کوروش کبیر که هزاران بار افتخار آفریدهاند. پس این ادعا اشتباه است.
• سیما) «شعر» عناصر و مشخصاتی دارد که برای اهل فن شناخته شده است که شامل جزئیات فراوانی است. وجود پدیدهای بنام «شعر سپید» و «شعر نیمایی» به معنی این نیست که هر کس جای فعل و فاعل را عوض کند و نقطه و ویرگول را حذف کند و کلامش شعر باشد.
سپیده) کارهای من چیز جدیدی است که درکش سخت است. اما حالات روحانی من هنگام سرودن آن و لایکهای فیسبوکی هم شاهد من است. چرند بودن اشعار من یعنی همه لایک زنندگان احمق و شعرنشناس هستند.
-------------------
مغلطه «توسل به نتیجه باور» یا Appeal to Consequences از مغالطات بسیار رایج در میان عوام است. بطور کلی این مغلطه هنگامی رخ میدهد که شخصی در مقام دفاع بجای پاسخ منطقی به استدلال یا ادعای طرف، متوسل به نتیجه ادعای حریف خود میشود و آنرا به این دلیل که در صورت درستی عواقب خوب/بد خواهد داشت رد میکند. این مغلطه همچنین میتواند در موضع غیر دفاعی نیز مورد استفاده قرار گیرد و آن بدین صورت است که شخص مغالط بجای ارائه شواهد و استدلال در دفاع از ادعای خود به این قضیه تکیه میکند که پذیرش ادعای او سبب وقوع خیر و یا عدم پذیرش ادعای او سبب وقوع شر خواهد شد. روشن است که دلیل مغالطه آمیز بودن «توسل به نتیجه باور» این است که نتیجه پذیرش درستی یا نادرستی یک گزاره هیچ تاثیری روی درستی یا نادرستی آن گزاره ندارد.
• راه حل)
واکنش طبیعی و غلط در مقابل مغالطهکننده این است که تلاش کنیم به او ثابت کنیم که او اشتباه میکند و قبول ادعای ما سبب وقوع خیر/شر نخواهد شد. اما این واکنش مناظره و گفتمان را از مسیر خود خارج خواهد کرد و همینطور آنچه مغلطهکننده از ما خواسته است را دو دستی به او داده و بحث را در مسیر بررسی ادعای نامربوط او انداختهایم. بهتر است بجای این برخورد نسنجیده و گاهی مخرب برای طرف او توضیح داده شود که درستی یا نادرستی ادعای او، خود مسئلهای مستقل از خوب یا بد بودن نتیجه پذیرش آن است و این دو مسئله را نباید با یکدیگر خلط کرد.
گاهی با مثالهای ساده می توان این قضیه را به مخاطب خوب تفهیم کرد، برای نمونه می توان به او گفت که ادعایش شبیه وزیر کشاورزی است که بگوید «اگر امسال خشکسالی رخ دهد، قحطی خواهد آمد و نیمی از جمعیت کشور بر اثر گرسنگی و تشنگی خواهند مرد» و بعد هم نتیجه بگیرد که «چون مرگ نیمی از جمعیت بد است و خوب نیست پس امسال خشکسالی رخ نخواهد داد !» که مشخصاً استدلال نبوده و مغالطه است.
*نکته اول) برای خواندن و دانلود دیگر مغالطههای این پیج در یک فایل کامل لینک زیر را ببینید.
http://goo.gl/Wosj1n (http://l.facebook.com/l.php?u=http%3A%2F%2Fgoo.gl%2FWosj1n&h=gAQFAefQ3&enc=AZN03-Sbn7ljA1XTJWhMRK3nmzRCPFOQrDQAno7Ug5eeRotqM3spehtq Jr5-zzZstc01V60gvSQyKWghG_HKObMEjxIbneo41xRyNQY6dw2RAW 4ivmkaN0qLJh-AwwtZ4CrDdzt5t9JTBL8l2-Tgyx9x&s=1)
**نکته دوم) بعد از مطرح شدن بحث مغالطهها در این پیج گاه میبینیم که دیگران بیدلیل ما و دیگران را متهم به مغالطه میکنند که خود نوعی مغالطه بنام «اتهام مغالطه» است. اگر کسی مغالطه میکند باید با ذکر دلیل و استدلال و نام بردن مغالطه؛ او را متوجه کنید و نمیتوان با جمله ساده «حرفات پر از مغلطهست! چقد سفسطه کردی!» از بحث فرار کرده و یا ادعای پیروزی کرد.
***نکته سوم) خیلی بدیهی است که گزاره اول در مثالها لزوماً درست و صحیح نیست، اما گزاره دوم قطعاً مغالطه است.
منبع: ستاد مبازه با چرندیات (https://www.facebook.com/Setade.Mobarezeh/photos/pb.418014398212226.-2207520000.1418831785./1006545916025735/?type=3&src=https%3A%2F%2Fscontent-a-ams.xx.fbcdn.net%2Fhphotos-xpa1%2Fv%2Ft1.0-9%2F10847968_1006545916025735_3604179896834524862_ n.jpg%3Foh%3D08e96d1f0833070e0c1bf6c2a6665002%26oe %3D55008DEC&size=750%2C508&fbid=1006545916025735)
ab.bb
24th February 2015, 09:38 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/bmpkd5a5vef8f9p994i.jpg
مردم همچون گلهای گوسفند هستند که به یک چوپان نیاز دارند. (۱)
• همانطور که یک نقاشی را یک نقاش خلق کرده دنیا را نیز یک خالق خلق کرده.(۲)
• اینکه از دل این حکومت و دولت به دموکراسی برسیم مثل این است که بتوانیم با شن و سیمان قرمهسبزی بپزیم.(۳)
--------------------
شیوهای از استدلال نیز وجود دارد که در منطق به آن اصطلاحاً «تمثیل» گفته میشود، در این روش از استدلال به زبان ساده از اشاره به تشابهات میان دو چیز حدس زده میشود که بین آن دو چیز شباهتهای بیشتری نیز وجود دارد. اما نمیتوان با تمثیل چیزی را با قطعیت اثبات کرد بلکه تنها میتوان حدس زد و در استدلال تمثیلی همیشه از واژه «احتمالاً» استفاده میشود. فرض کنید دو نفر در مقابل شما هستند که هردو همقد و هموزن و از یک شهر و کشور نیز هستند و لباس یکرنگ هم پوشیدهاند. آیا جورابهای آنها (که شما آنها را نمیبینید) هم یکجور هستند؟ شاید! ولی نه لزوماً! یقین حاصل کردن در بسیاری از موارد میسر نیست و به همین دلیل تمثیل اتفاقاً روش بسیار سودمندی در استدلال است. وقتی برقراری رابطه معرفتی، آنهم با قطعیت در قبال چیزی میسر نباشد بهترین کار بررسی احتمالات و پذیرفتن قویترین احتمال است. تمثیل در کنار قیاس و استقرا یکی از رایجترین روشهای استدلال در علوم تجربی و حتی حقوق و فلسفه است. مثلاً وقتی شما پنجاههزار انسان را دیده و در مورد آنها مطالعه کردهاید میتوانید بگویید درمان سرماخوردگی در نفر پنجاههزارویکم هم شباهت داشته و داروهای مشابهی دارد. همچنین با شناخت کافی از پستانداران میتوان گفت که سرماخوردگی در انسان و اسب هم عوارض و شرایط مشابهی دارد و به کمک این قیاس میتوان در علوم تجربی نتایج بسیاری گرفت. یا «اثر نیروی برهمکنش اجسام» در مورد تمام اجسام جهان و کائنات بررسی نشده، بلکه هزاران بار آزمایش شده و نتایج آن به دیگر اجسام تعمیم داده شده است و این نتایج تا پیدا شدن مواردی که این تمثیل را به شکلی منطقی نقض کند، معتبر است.
• شرح مغلطه
«قیاس مع الفارق» یعنی «مقایسه دو چیز، در حالی که آنها با هم فرق دارند». مغلطه «قیاس مع الفارق» زمانی شکل میگیرد که در تمثیلی تشابهات زیادی وجود نداشته باشند یا تفاوت های عمده و سرنوشت سازی بین «شباهتهای موجود» و «نتیجه حاصل از قیاس» وجود داشته باشد که در نتیجه حکم دخیل باشند، اما شخص مغالط آنها را در نظر نگرفته است. اینکه چه مقدار تشابهات کافی است، مسئلهای نیست که بتوان معیاری کلی و جهانشمول برایش مشخص کرد. به این پرسش نمیتوان پاسخی کلی داد بلکه در مورد هر تمثیلی بصورت جزئی میتوان پاسخی را برای این پرسش متصور شد.
• چگونه با این مغالطه روبرو شویم؟
شخص مغالط معمولاً یا از اینکه استدلالش تمثیلی است یا آگاه است یا ناآگاه. اگر ناآگاه باشد باید به او یاد آور شد که «استدلال او قیاسی است و اساساً به منزله یقین نیست بلکه در بهترین حالت ما را به احتمالی قوی خواهد رساند.» اگر آگاه هست نیز باید او را آگاه کرد که وجه یا وجوه افتراق پر اهمیتی میان اصل و فرع در تمثیلش موجود است که تمثیل او را بیارزش میکند.
• توضیح منطقی مثالها:
(۱)نخست اینکه به فرض وجود شباهت باید بگوید «احتمالاً» نه اینکه نتیجه استدلال را بطور قطعی مطرح کنیم. دوم اینکه مردم گوسفند نیستند، یعنی اصل با فرع برابر نیست. سوم اینکه مردم همچون و یا شبیه گوسفند هم نیستند یعنی شباهت در اینجا چشمگیر نیست، شباهتهایی میان مردم و گوسفندان هست ولی تفاوتهای بنیادینی نیز وجود دارند که گوینده آنها را نادیده گرفته است.
(۲)میان نقاشی و دنیا فرقهای مهمی وجود دارد، ما بر اساس دانش پیشین میدانیم که نقاشی را یک نقاش کشیده است ولی چنین دانشی را نسبت به دنیا نداریم، تا کنون کسی ساخت دو یا سه دنیا را ندیده یا تجربه نکرده که بتواند از خالق داشتن آنها وجود خالقی برای این دنیا را نتیجه بگیرد، پس نمیتوانیم نتیجه بگیریم دنیا را نیز لزوماً خالقی خلق کرده است.
(۳)گرچه ممکن است گذار به دموکراسی از این وضعیت کشور سخت یا غیرممکن به نظر برسد اما قیاس آن با آشپزی اشتباه است، چرا که شباهتی میان مواد لازم برای قرمهسبزی و زمینههای یک دولت دموکرات وجود ندارد.
----
برای مطالعه بیشتر در مورد دیگر مغالطههایی که توسط این گروه معرفی شدهاند کتابچه پیدیاف مغالطهها را با حجم ۷۰۰ کیلوبایت دریافت و مطالعه کنید:
http://goo.gl/YL4mai
اگر قصد مطالعه کتابچه روی موبایل یا تبلت را دارید این کتابچه را با فونت بزرگتر از آدرس زیر دریافت کنید:
http://goo.gl/IUr8y0
*در نوشتن این یادداشت از یادداشت مشابهی در «کانون آتئیستها و آگنوستیکهای ایران» استفاده شده است.
منبع (https://www.facebook.com/Setade.Mobarezeh/photos/a.419359904744342.112700.418014398212226/1053769164636743/?type=1)
ab.bb
3rd September 2015, 06:19 PM
مغالطهی وینچستر یا چهارنعل گیش Gish Gallop که به استدلال شاتگانی نیز مشهور است، بر پایهی اسم یک خلقتگرای مشهور به نام Duane Gish نامگذاری شده و از مغالطههای پرکاربردی است که کمتر به آن پرداخته شده. چرا اسم آن را مغالطهی وینچستر میگذاریم؟
وینچستر اسلحهای است که تعدادی زیادی ساچمهی ریز و درشت را به سمت هدف شلیک میکند.(بر خلاف دیگر اقلام اسلحه که تک گلولهای هستند) مورد اصابت دادن اهداف متحرک کوچک با اسلحهای گلولهای کار سختی است ولی سلاحهای ساچمه پران به دلیل وسیعتر بودن مساحت مورد اصابت و تعداد ساچمهی فراوان هدف گیری را آسانتر میکنند. ما این نوع هدفگیری با شاتگان را استعارهای برای فنون ضد-استدلال در نظر میگیریم.
مغلطهی وینچستر همانند اسلحهی وینچستر است: هر چه استدلالها کوچکتر و شواهد پر تعدادتر باشند، فارغ از درست یا احمقانه بودن هر استدلال یا شاهد، باورپذیری آن استدلال بیشتر میشود. شاید هزاران واژه و پاراگراف توضیح نتوانند به اندازهی ضربالمثل «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها» این مغلطه را توضیح دهند. مردم چیزهایی میگویند که همه آنها ممکن است غلط یا دو به دو بهم نامربوط باشد، اما وقتی همه چیزی شبیه به هم میگویند این باور ایجاد میشود که آن چیز درست است.
در جوامع دیکتاتوری یا تحت فشار رسانه حکومتی، این مغالطه در قانع کردن عوام بسیار موثر است، وقتی هزاران و میلیونها بار از درستی یک گزاره و غلط بودن دیگر گفته شود، وقتی بارها و بارها شخص/گروه/کشور/نژادی دشمن تلقی شود؛ تعداد بسیار زیاد این ادعا مخاطبان را قانع میکند که احتمالاً این گزاره درست است. چرا؟ چون همه میگویند!
در گفتگوهای مختلف یا مناظرههای علمی و سیاسی نیز این اتفاق بارها و بارها رخ میدهد. مخالفان/موافقان به تعداد زیاد به موضوعی هجوم میآورند و سوالات نامربوط یا مغالطهآمیز فراوانی میپرسند و فرد در زمان مناسب امکان پاسخ به همه این موارد را نداشته یا تخصصی در موردی که ناگهان مطرح شده ندارد. لذا تعداد کثیر سوالات علیه او این ذهنیت را در مخاطبان ایجاد میکند که حق با طرف دیگر گفتگوست.
دلایل باورپذیری این روش مغالطه :
• مخاطب حجم زیادی از شواهد را در حمایت از یک ادعا میخواند بدون آنکه زمان کافی برای بررسی تک تک آنها را داشته باشد.
• شخص پاسخدهنده زمان یا دانش کافی برای پاسخ به همهی پرسشها را ندارد.
• تولید یک جمله و گزارهی غلط کار سادهایست. ولی پاسخ آکادمیک و علمی در فرم صحیح استدلال کار پیچیده، زمانبر و سختیست. این مورد نیز مثل «یک دیوانه سنگی در چاه میاندازد و ۱۰۰ عاقل نمیتوانند آن را از چاه در بیاورند» را در ذهن انسان متبادر میکند.
• اگر پاسخدهنده پاسخ مغالطهگر را بدهد، مغالطهگر باز هم فرصت دارد تا از تکنیک خود استفاده کند و موارد بیشتری را به مباحثه بیافزاید.
• معمولا مخاطب جزئیات ریز یک مباحثه را از خاطر پاک کرده و کلیات را به خاطر میسپارد. چیزی که در پایان مباحثه در ذهن مخاطب باقی میماند این که است ایرادات و پرسشهای فراوانی، بی پاسخ باقی ماندند و مدعی پاسخی برای آنها نیافت.
راه حل:
اول.باید دقت کرد که «میزان و تعداد شواهد له/علیه یک گزاره دلیل بر اثبات/رد آن نیست و فقط کیفیت شواهد و استدلالات است که یک گزاره را رد و یا دیگری را اثبات میکند» بنابراین اگر سه میلیارد نفر بگویند که تخم مرغ را مرغ تولید میکند، تا استدلال و استنتاجی برای آن نباشد مورد پذیرش نیست.
دوم.در گفتگوهای دوستانه یا مناظرهها باید مراقب بود تا از تخصص طرفین و موضوع بحث خارج نشوند و همچنین به تعدادی سوال اجازه مطرح شدن داده شود که در زمان مشخص گفتگو، امکان پاسخگویی به آنها وجود داشته باشد.
http://goo.gl/qOiFlt
http://goo.gl/nznOov
http://goo.gl/BtTvUK
http://goo.gl/DhyQTt
(http://goo.gl/DhyQTt)
(http://goo.gl/DhyQTt) منبع: ستاد مبازه با چرندیات (https://www.facebook.com/Setade.Mobarezeh/posts/1164248580255467:0)
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.