zoh_reh
8th November 2014, 09:31 PM
فرزندتان را گلخانهای بار نیاورید!
آسیبهای زندگی تک فرزندی
خیلی از پدرها و مادرها به مشاوران و روانشناسان مراجعه میکنند و در زمینه تربیت فرزندانشان اظهار ناتوانی میکنند. در این میان، برخی فرزندان هم به صورت گلخانهای تربیت میشوند!
http://img1.tebyan.net/big/1393/08/1482202131612328719414717725212018028127104100.jpg
پایگاه اطلاعرسانی رهبر معظم انقلاب khamenei.ir یادداشتی از دکتر رضا پورحسین، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران را در زمینه آسیبهای زندگی تکفرزندی منتشر کرده است.
در ادامه، بخشهایی از این گفتار را که به تبیین نیاز خانواده به چند فرزندی برای تربیت صحیح فرزند میپردازد میخوانید:
کودک در کنار همسال خود، بهتر تربیت میشود
خیلی از پدرها و مادرها به مشاوران و روانشناسان مراجعه میکنند و در زمینه تربیت فرزندانشان اظهار ناتوانی میکنند. این مسئله برای آدمهای باسواد و تحصیلکرده هم مطرح است. توصیه همیشگی ما به این پدر و مادرها این است که تربیت کودکشان را با همسالان کودک تنظیم کنند. به عبارت دیگر، کودکان با همسالان خود، به ویژه برادر و خواهر تنظیم میشوند.
این کار باعث یک تربیت خودبهخودی در کودکان میشود که والدین تنها نقش هدایت کلی و نظارت بر رفتار آنان را خواهند داشت. متأسفانه در خانوادههایی که کودکشان در خانه از ارتباط با یک همسال برخوردار نیست و تنها در مهدکودک با همسالان خود ارتباط برقرار میکند، کودک به لحاظ تربیتی تنظیم نمیشود؛ به خصوص که ارتباط در مهد و مدرسه، تحت یک انضباط آموزشگاهی قرار دارد و عملاً حالت ارتجالی و خودبهخودی در تربیت کودک به وجود نمیآید.
در دهههای گذشته، وضع بزرگ شدن فرزندان طوری بود که وقتی بچهای با دیگر بچهها بازی میکرد، در حین بازی، تعامل و ارتباط خوبی را با همسالان برقرار میکرد. گاهی او را هل میدادند و گاهی او دیگران را هل میداد، گاهی او با دیگری درگیر میشد و گاهی دیگری با او درگیر میشد.
همین برخوردها و کنشها و واکنشها، بچهها را از نظر تربیتی تنظیم میکرد که چگونه باید عمل کنند و چگونه باید رفتار خود و دیگران را اصلاح کنند. شرایط امروز ما کمتر اجازه اینگونه تربیت را به والدین و بچهها میدهد که باید برای آن فکری کنیم. ما خانوادههای بسیاری را دیدهایم که شش یا هفت بچه داشتهاند که همهشان موفق هستند. شما اگر یک بررسی پیمایشی انجام دهید، میبینید مادرانی که بچههای بیشتری دارند، به لحاظ تربیت فرزندان، از مادرانی که یک یا دو بچه دارند، راحتترند. مثالی هم بین خودشان میزنند که بچه دوم و سوم، دیگر خودش بزرگ میشود.
با وجود فرزندان بیشتر در خانواده، آرامش روانی افراد بیشتر میشود و این آرامش روانی در استحکام خانواده تأثیرگذار است. وجود بچه، عامل مهمی است در این که خانوادهها دور هم جمع بشوند.
مهدکودک و مدرسه، جایگزین «خانه» نمیشود
اگر شرایط و اقتضائات به گونهای شود که فرزندان در خانه با همسالان خود و در کنار آنها بزرگ شوند، تنظیم تربیتی بهتری اتفاق میافتد. این مسئله که از نظر علمی ثابت شده است، «پیوست فرهنگی» سیاست جمعیتی جدید کشور است. اگرچه مهدکودک و مدرسه، چنین فضایی را برای تنظیم تربیتی کودکان فراهم میکند، اما تحت تأثیر بودن این محیطها از ساختار و انضباط سازمانی، معمولاً متناسب با شرایط کودکی که در چارچوبهای سازمانی نمیگنجد نیست. به همین دلیل، بچهها در محیطهای آموزشگاهی، به نحو گلخانهای تربیت میشوند. بهترین محیط تربیت، آن محیطی است که بچهها هنگام خوابیدن، غذا خوردن، سفر و در تمام ابعاد زندگی در آن محیط زندگی کنند؛ یعنی زندگی با خواهر و برادر. البته در گذشته، بچهها غیر از فضای خانه، در فضای بیرون خانه شامل کوچه و محله هم به یک تنظیم تربیتی میرسیدند.
این تنظیم تربیتی در فضاهایی مانند هیئتهای محله هم وجود داشت و اتفاقات خوب تربیتی در همین جمعها میافتاد. هیئت محلی، جایی است که بزرگترهای محل از اطراف میآیند و در آن شرکت میکنند و بچهها در چنین جمعهایی تنظیم محلی میشوند. برخلاف آن که میگویند هیئت یک محیط بیانضباط است، من میگویم هیئت بهترین انضباط را در درون خودش دارد، اما انضباطی نانوشته که محل خوبی برای تربیت کودکان است. اگرچه در شهرسازیهای جدید و وارداتی و فرهنگ شهرنشینی کنونی، این فضای بیرون از خانه، تقریباً از بین رفته یا در حال از بین رفتن است.
http://img1.tebyan.net/big/1391/12/1091222448441132232891204425138174239160237.jpg
تصور غلط «هر بچه یک اتاق»
بسیاری از خانوادهها نسبت به مسائل فرزندانشان حساس هستند و حاضرند هر کاری که به صلاح فرزندانشان است، انجام دهند؛ اما به دلیل انگارههای شرایط کنونی مانند این که «هر بچه با یک اتاق تعریف میشود» و به دلیل دیگر انگیزههای اقتصادی، از فرزنددار شدن خودداری میکنند.
وقتی من به بعضی مراجعان خودم میگویم بچه دوم بیاورید، در مقابل من چیزی نمیگویند، ولی وقتی میروند با خودشان میگویند پس فضای خانهمان را چه کار کنیم؟ انگیزههای اقتصادی و انگارههای اجتماعی، فعلاً خیلی تأثیرگذارند و آدمها در برابر این انگارهها، منفعل هستند. درحالیکه ما به لحاظ عقیدتی مشکلی نداریم. خداوند رزاق است. وقتی میگوییم چهار بچه، یعنی باید چهار اتاق داشته باشیم! در حالی که دو تا اتاق برای چهار بچه کافی است.
فرزندآوری، یک ثروت روانی
از جمله فواید فرزندآوری، تولید یک «سرمایه روانی» است. یکی از نیازهای اصلی انسان که در همه مکاتب روانشناسی مورد تأکید قرار گرفته، «احساس مولد بودن» است. احساس مولد بودن، به انسان آرامش میدهد. از منظر دیگر، با وجود فرزندان بیشتر در خانواده، آرامش روانی افراد بیشتر میشود و این آرامش روانی در استحکام خانواده تأثیرگذار است. وجود بچه، عامل مهمی است در این که خانوادهها دور هم جمع بشوند.
یک نکته روانشناختی و جامعهشناختی در این مسئله وجود دارد و آن این است که ما فرض بگیریم که از این وضعیت تکفرزندی و دو فرزندی کنونی، 10 سالی بگذرد؛ در این شرایط، دیگر بسیاری از واژههایی که ما در محیط خانوادگی استفاده میکنیم، برای فرزندانمان کاربرد نخواهند داشت. دیگر «برادر» و «خواهر» مفهوم عینی برای فرزندان ما ندارد و تنها یک مفهوم لغوی خواهد بود.
پس از گذشت یک نسل، برای مفاهیم خاله، دایی، عمو و عمه و فرزندان آنها هم چنین اتفاقی میافتد. در واقع کسانی که اشخاص به آنها منتسب میشوند، کمتر خواهند شد. در حالی که هر چقدر تعداد افراد منتسب به افراد بیشتر باشد، آرامش آنها در زندگی بیشتر است. یعنی احساس این که ما قابل اتکا کردن برای دیگران هستیم و این که ما به دیگران اتکا داریم، به انسان آرامش میدهد. این یک اصل روانشناختی است.
تبیان (http://bashgah.tebyan.net/newindex.aspx?pid=287756)
آسیبهای زندگی تک فرزندی
خیلی از پدرها و مادرها به مشاوران و روانشناسان مراجعه میکنند و در زمینه تربیت فرزندانشان اظهار ناتوانی میکنند. در این میان، برخی فرزندان هم به صورت گلخانهای تربیت میشوند!
http://img1.tebyan.net/big/1393/08/1482202131612328719414717725212018028127104100.jpg
پایگاه اطلاعرسانی رهبر معظم انقلاب khamenei.ir یادداشتی از دکتر رضا پورحسین، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران را در زمینه آسیبهای زندگی تکفرزندی منتشر کرده است.
در ادامه، بخشهایی از این گفتار را که به تبیین نیاز خانواده به چند فرزندی برای تربیت صحیح فرزند میپردازد میخوانید:
کودک در کنار همسال خود، بهتر تربیت میشود
خیلی از پدرها و مادرها به مشاوران و روانشناسان مراجعه میکنند و در زمینه تربیت فرزندانشان اظهار ناتوانی میکنند. این مسئله برای آدمهای باسواد و تحصیلکرده هم مطرح است. توصیه همیشگی ما به این پدر و مادرها این است که تربیت کودکشان را با همسالان کودک تنظیم کنند. به عبارت دیگر، کودکان با همسالان خود، به ویژه برادر و خواهر تنظیم میشوند.
این کار باعث یک تربیت خودبهخودی در کودکان میشود که والدین تنها نقش هدایت کلی و نظارت بر رفتار آنان را خواهند داشت. متأسفانه در خانوادههایی که کودکشان در خانه از ارتباط با یک همسال برخوردار نیست و تنها در مهدکودک با همسالان خود ارتباط برقرار میکند، کودک به لحاظ تربیتی تنظیم نمیشود؛ به خصوص که ارتباط در مهد و مدرسه، تحت یک انضباط آموزشگاهی قرار دارد و عملاً حالت ارتجالی و خودبهخودی در تربیت کودک به وجود نمیآید.
در دهههای گذشته، وضع بزرگ شدن فرزندان طوری بود که وقتی بچهای با دیگر بچهها بازی میکرد، در حین بازی، تعامل و ارتباط خوبی را با همسالان برقرار میکرد. گاهی او را هل میدادند و گاهی او دیگران را هل میداد، گاهی او با دیگری درگیر میشد و گاهی دیگری با او درگیر میشد.
همین برخوردها و کنشها و واکنشها، بچهها را از نظر تربیتی تنظیم میکرد که چگونه باید عمل کنند و چگونه باید رفتار خود و دیگران را اصلاح کنند. شرایط امروز ما کمتر اجازه اینگونه تربیت را به والدین و بچهها میدهد که باید برای آن فکری کنیم. ما خانوادههای بسیاری را دیدهایم که شش یا هفت بچه داشتهاند که همهشان موفق هستند. شما اگر یک بررسی پیمایشی انجام دهید، میبینید مادرانی که بچههای بیشتری دارند، به لحاظ تربیت فرزندان، از مادرانی که یک یا دو بچه دارند، راحتترند. مثالی هم بین خودشان میزنند که بچه دوم و سوم، دیگر خودش بزرگ میشود.
با وجود فرزندان بیشتر در خانواده، آرامش روانی افراد بیشتر میشود و این آرامش روانی در استحکام خانواده تأثیرگذار است. وجود بچه، عامل مهمی است در این که خانوادهها دور هم جمع بشوند.
مهدکودک و مدرسه، جایگزین «خانه» نمیشود
اگر شرایط و اقتضائات به گونهای شود که فرزندان در خانه با همسالان خود و در کنار آنها بزرگ شوند، تنظیم تربیتی بهتری اتفاق میافتد. این مسئله که از نظر علمی ثابت شده است، «پیوست فرهنگی» سیاست جمعیتی جدید کشور است. اگرچه مهدکودک و مدرسه، چنین فضایی را برای تنظیم تربیتی کودکان فراهم میکند، اما تحت تأثیر بودن این محیطها از ساختار و انضباط سازمانی، معمولاً متناسب با شرایط کودکی که در چارچوبهای سازمانی نمیگنجد نیست. به همین دلیل، بچهها در محیطهای آموزشگاهی، به نحو گلخانهای تربیت میشوند. بهترین محیط تربیت، آن محیطی است که بچهها هنگام خوابیدن، غذا خوردن، سفر و در تمام ابعاد زندگی در آن محیط زندگی کنند؛ یعنی زندگی با خواهر و برادر. البته در گذشته، بچهها غیر از فضای خانه، در فضای بیرون خانه شامل کوچه و محله هم به یک تنظیم تربیتی میرسیدند.
این تنظیم تربیتی در فضاهایی مانند هیئتهای محله هم وجود داشت و اتفاقات خوب تربیتی در همین جمعها میافتاد. هیئت محلی، جایی است که بزرگترهای محل از اطراف میآیند و در آن شرکت میکنند و بچهها در چنین جمعهایی تنظیم محلی میشوند. برخلاف آن که میگویند هیئت یک محیط بیانضباط است، من میگویم هیئت بهترین انضباط را در درون خودش دارد، اما انضباطی نانوشته که محل خوبی برای تربیت کودکان است. اگرچه در شهرسازیهای جدید و وارداتی و فرهنگ شهرنشینی کنونی، این فضای بیرون از خانه، تقریباً از بین رفته یا در حال از بین رفتن است.
http://img1.tebyan.net/big/1391/12/1091222448441132232891204425138174239160237.jpg
تصور غلط «هر بچه یک اتاق»
بسیاری از خانوادهها نسبت به مسائل فرزندانشان حساس هستند و حاضرند هر کاری که به صلاح فرزندانشان است، انجام دهند؛ اما به دلیل انگارههای شرایط کنونی مانند این که «هر بچه با یک اتاق تعریف میشود» و به دلیل دیگر انگیزههای اقتصادی، از فرزنددار شدن خودداری میکنند.
وقتی من به بعضی مراجعان خودم میگویم بچه دوم بیاورید، در مقابل من چیزی نمیگویند، ولی وقتی میروند با خودشان میگویند پس فضای خانهمان را چه کار کنیم؟ انگیزههای اقتصادی و انگارههای اجتماعی، فعلاً خیلی تأثیرگذارند و آدمها در برابر این انگارهها، منفعل هستند. درحالیکه ما به لحاظ عقیدتی مشکلی نداریم. خداوند رزاق است. وقتی میگوییم چهار بچه، یعنی باید چهار اتاق داشته باشیم! در حالی که دو تا اتاق برای چهار بچه کافی است.
فرزندآوری، یک ثروت روانی
از جمله فواید فرزندآوری، تولید یک «سرمایه روانی» است. یکی از نیازهای اصلی انسان که در همه مکاتب روانشناسی مورد تأکید قرار گرفته، «احساس مولد بودن» است. احساس مولد بودن، به انسان آرامش میدهد. از منظر دیگر، با وجود فرزندان بیشتر در خانواده، آرامش روانی افراد بیشتر میشود و این آرامش روانی در استحکام خانواده تأثیرگذار است. وجود بچه، عامل مهمی است در این که خانوادهها دور هم جمع بشوند.
یک نکته روانشناختی و جامعهشناختی در این مسئله وجود دارد و آن این است که ما فرض بگیریم که از این وضعیت تکفرزندی و دو فرزندی کنونی، 10 سالی بگذرد؛ در این شرایط، دیگر بسیاری از واژههایی که ما در محیط خانوادگی استفاده میکنیم، برای فرزندانمان کاربرد نخواهند داشت. دیگر «برادر» و «خواهر» مفهوم عینی برای فرزندان ما ندارد و تنها یک مفهوم لغوی خواهد بود.
پس از گذشت یک نسل، برای مفاهیم خاله، دایی، عمو و عمه و فرزندان آنها هم چنین اتفاقی میافتد. در واقع کسانی که اشخاص به آنها منتسب میشوند، کمتر خواهند شد. در حالی که هر چقدر تعداد افراد منتسب به افراد بیشتر باشد، آرامش آنها در زندگی بیشتر است. یعنی احساس این که ما قابل اتکا کردن برای دیگران هستیم و این که ما به دیگران اتکا داریم، به انسان آرامش میدهد. این یک اصل روانشناختی است.
تبیان (http://bashgah.tebyan.net/newindex.aspx?pid=287756)