حکايتي از منطق الطير عطار

[علي پارسا]

در کتاب منطق الطير عطار نيشابوري قطعه اي پند آموز است در خصوص چگونگي عبادت
به نوعي تلويحا" بر اين امر دلالت دارد که اندازه و مقدار عبادت ملاک نيست، آن صفاي دل و خضوع و تـقوي و بندگي که در اثر آن حاصل مي شود ملاک است و آن است که مانند صيقلي آئينه دلها را جلا مي دهد تا خداوند در آن جلوه گر شود. وگرنه همانطور که مي دانيد ابليس هم قبل از خلق آدم جزو فرشتگان مقرب درگاه خداوند بود و بسي طاعت کرده بود.
البته خيلي نکات ظريف در اين چند بيت است و اين که گفتم فقط يکي از آنها بود.

داستان از اين قرار است که پرنده اي (طايري) از هدهد (که به ديدار سليمان نائل گشته بود) مي پرسد که: ما هم مانند تو طاعت و عبادت کرده ايم، پس چه شد که تو از ما سبقت برده اي؟

و جواب هدهد اينگونه در قالب شعر بيان شده:

گفت: ای طائر سلیمان را همی
چشم افتادست بر ما یک دمی

نه به سیم این یافتم من نی به زر
هست این دولت مرا زآن یک نظر

کی به طاعت این بدست‌ آرد کسی
زآنکه کرد ابلیس این طاعت بسی

ور کسی گوید نباید طاعتی
لعنتی بارد بر او هر ساعتی

تو مکن در یک نفس طاعت رها
پس منه طاعت چو کردی بر بها (پس اگر طاعت کردي اساس آن را به دليل بهايي که درمقابل به تو خواهند داد مگذار)

تو به طاعت عمر خود می‌بر به سر
تا سلیمان بر تو اندازد نظر

چون تو مقبول سلیمان آمدی
هرچه گویم بیشتر زآن آمدی

[میترا پوررحیم]

در کتاب منطق الطير عطار نيشابوري است قطعه اي پند آموز است در خصوص چگونگي عبادت
به نوعي تلويحا" بر اين امر دلالت دارد که اندازه و مقدار عبادت ملاک نيست، آن صفاي دل و خضوع و تـقوي و بندگي که در اثر آن حاصل مي شود ملاک است و آن است که مانند صيقلي آئينه دلها را جلا مي دهد تا خداوند در آن جلوه گر شود. وگرنه همانطور که مي دانيد ابليس هم قبل از خلق آدم جزو فرشتگان مقرب درگاه خداوند بود و بسي طاعت کرده بود.
البته خيلي نکات ظريف در اين چند بيت است و اين که گفتم فقط يکي از آنها بود.

داستان از اين قرار است که پرنده اي (طايري) از هدهد (که به ديدار سليمان نائل گشته بود) مي پرسد که: ما هم مانند تو طاعت و عبادت کرده ايم، پس چه شد که تو از ما سبقت برده اي؟

و جواب هدهد اينگونه در قالب شعر بيان شده:

گفت: ای طائر سلیمان را همی
چشم افتادست بر ما یک دمی

نه به سیم این یافتم من نی به زر
هست این دولت مرا زآن یک نظر

کی به طاعت این بدست‌ آرد کسی
زآنکه کرد ابلیس این طاعت بسی

ور کسی گوید نباید طاعتی
لعنتی بارد بر او هر ساعتی

تو مکن در یک نفس طاعت رها
پس منه طاعت چو کردی بر بها (پس اگر طاعت کردي اساس آن را به دليل بهايي که درمقابل به تو خواهند داد مگذار)

تو به طاعت عمر خود می‌بر به سر
تا سلیمان بر تو اندازد نظر

چون تو مقبول سلیمان آمدی
هرچه گویم بیشتر زآن آمدی خیلی قشنگ بود.من به زبون خودم میگم شاعر میگه تو عبادت کن تو بندگی کن نه به ازای بهشت نه به خاطره خشم خدا نه به خاطره جهنم به خاطره خود خدا بندگی کن.وقتی درست انسان خوبی میشیم که خدا رو به خاطره خدا بودنش درک کنیم و تشکر نه به خاطره نعمتهایی که به من داده یا نداده.ولی خدا من طاقتم کمه پناه میبرم به تو[shaad]