توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث چرايي نفي عقل در ادبيات
علي پارسا
3rd November 2014, 10:55 AM
در ادبيات ما ابيات فراواني يافت مي شود که به نوعي بر نفي عقل دلالت دارند
اين موضوع را ايجاد کردم تا ببينم دوستان چه استنباطي در اين خصوص دارند و اطلاعاتشان در چه حد است؟
آيا شعراي بزرگ ما ضد منطق و استدلال و عقلانيت حرکت مي کرده اند؟
اگر جوابتان منفي است، پس دليل وجود چنين ابياتي را چه مي دانيد؟
آزمودم عقل دورانديش را - بعد از اين ديوانه سازم خويش را (مولانا)
جمله ي ديوان من ديوانگي است - عقل را با اين سخن بيگانگي است (عطار)
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي - عشق داند که در اين دايره سر گردانند (حافظ)
پاي استدلالين چوبين بود - پاي چوبين سخت بي تمکين بود (مولانا)
میترا پوررحیم
3rd November 2014, 12:09 PM
در ادبيات ما ابيات فراواني يافت مي شود که به نوعي بر نفي عقل دلالت دارند
اين موضوع را ايجاد کردم تا ببينم دوستان چه استنباطي در اين خصوص دارند و اطلاعاتشان در چه حد است؟
آيا شعراي بزرگ ما ضد منطق و استدلال و عقلانيت حرکت مي کرده اند؟
اگر جوابتان منفي است، پس دليل وجود چنين ابياتي را چه مي دانيد؟
آزمودم عقل دورانديش را - بعد از اين ديوانه سازم خويش را (مولانا)
جمله ي ديوان من ديوانگي است - عقل را با اين سخن بيگانگي است (عطار)
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي - عشق داند که در اين دايره سر گردانند (حافظ)
پاي استدلالين چوبين بود - پاي چوبين سخت بي تمکين بود (مولانا) من میگم انسان اول باید خدا رو درک کنه با تمام وجودش بفهمه که خدا باید باشه وقتی فهمیدی خدا هست اون وقت باید دیونه بشی دیگه عقل جواب نمیده باید تو بشی عاشق که هر جا به دنبال معشوقه که عقل از درک اون عاجزه مثل داستان پروانه ها و شمع. چرا میگن فلانی عاشقه عقلش کار نمیکنه من این مثال رو برای عشق به خدا میگم اگه انسان عاشق خدا بشه دیگه عقل جوابگو نیست فقط باید با دل جلو بری البته نظر منه نمیدونم درسته یا نه؟ امروز فهمیدم اول باید درک کنم به وجودش بعد براثر مرور زمان و اتفاقاتی که خدا بر سر راهم میزاره کاملا درکش میکنم البته امیدوارم همه امیدوار باشیم[golrooz]
[shaad]
نو آور
3rd November 2014, 12:38 PM
سپاس از آورنده آغازین این جستار؛
به نگر این تن؛ مراد از «عقل» در ادب پارسی، خرد ژرف اندیش هومانی نیست بلکه آماج، بخش محاسبه گر و چرتگه انداز روان آدمی است که در هنگام دیدن زیبائی؛ آن را تنها برای خود می خواهد و بنابراین، گذشت، فداکاری و از جان گذشتگی در راه یار نازنین، دیگر پذیرفتنی نمی نماید، زیرا این «خود» است که در جایگاه بالاتری قرار دارد. در برابر این خرد خود بین و خود خواه، شیفته و دل سوخته نیک جوی و درست اندیش، خود را از سر تا پا به فراموشی سپرده و تنها «او» را می بیند. جان خود را در دستش نهاده و به پیشگاه یار آمده است. چیزی را می خواهد که یار می خواهد و آنی را می پسندد که یار می گوید. در پایان گفتنی است که در عرفان و حکمت اسلامی-ایرانی، نگرش بر این است که: «در قدسیت، عقل و عشق یکی می شوند»
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.