مهندس نوجوان
12th October 2014, 02:06 PM
http://media.irna.ir/1391/13911105/80512576/80512576-3663532.jpg
زندگی شان برکت نداشت
خمس مالش را نمی داد ...
بهانه می آورد : اندک است ، برای زندگی بهتر به اندوختن آن نیاز دارم
خمس نمی داد و مدام از زمانه شکایت می کرد : کودک بیمار داشت ، سایر بچه هایش نا اهل بودند ، زنش بنای سازگاری نداشت ، دست روی هرکاری می گذاشت اشتباه از آب در می آمد
برای حل مشکلاتش دست به هر کاری زد ولی خمس نداد ...
********
زندگی شان برکت نداشت
نزول می داد ...
بهانه می آورد : برای تهیه جهیزیه دختر هایم نیاز به پول دارم ، چک های زیادی کشیده ام ولی توان پرداختشان را ندارم ...
اندک پولی را که داشت نزول می داد ... کار می کرد و بهره نزول می گرفت ولی زندگی اش برکت نداشت ... بیماری تک تک سراغ همه بچه ها و حتی همسرش آمد ... به اندازه بهره ای که در این سال ها خورده بود و حتی بیشتر خرج دوا و درمان کرد ... پول نداشت ولی همسرش با بچه ها مدام در پاساژ ها گشت و گذار می کردند ... پول نداشت ولی برای همسرش در طلا و جواهر خریدن کم نمی گذاشت ... نزول می داد ولی ولخرجی گریبانشان را گرفته بود ...
********
زندگی شان برکت نداشت ...
همه چیز از نگاه های حرام شروع شد ، از ماهواره ...
بهانه می آورد : برای اخبار و برنامه های ورزشی اش ماهواره گرفته ام ... تلوزیون خودمان هم که اصلا برنامه های به درد بخور ندارد ...
شب ها با خانواده می نشستند پای سریال های ماهواره از خودش و همسرش گرفته تا بچه های قد و نیم قدشان ، وقتی به جاهای سانسور دار می رسید شبکه را عوض می کرد ... به خیال خودش ...
کم کم چادر از سر همسرش کنار رفت ، خودش هم با آن موافق بود ... بچه ها به فساد کشیده شدند ... خودش هم مدام به همسرش شک داشت ... دیگر ادامه زندگی را درست نمی دانست ...
زندگی شان برکت نداشت ... زندگی شان از هم پاشید ...
زندگی شان برکت نداشت
خمس مالش را نمی داد ...
بهانه می آورد : اندک است ، برای زندگی بهتر به اندوختن آن نیاز دارم
خمس نمی داد و مدام از زمانه شکایت می کرد : کودک بیمار داشت ، سایر بچه هایش نا اهل بودند ، زنش بنای سازگاری نداشت ، دست روی هرکاری می گذاشت اشتباه از آب در می آمد
برای حل مشکلاتش دست به هر کاری زد ولی خمس نداد ...
********
زندگی شان برکت نداشت
نزول می داد ...
بهانه می آورد : برای تهیه جهیزیه دختر هایم نیاز به پول دارم ، چک های زیادی کشیده ام ولی توان پرداختشان را ندارم ...
اندک پولی را که داشت نزول می داد ... کار می کرد و بهره نزول می گرفت ولی زندگی اش برکت نداشت ... بیماری تک تک سراغ همه بچه ها و حتی همسرش آمد ... به اندازه بهره ای که در این سال ها خورده بود و حتی بیشتر خرج دوا و درمان کرد ... پول نداشت ولی همسرش با بچه ها مدام در پاساژ ها گشت و گذار می کردند ... پول نداشت ولی برای همسرش در طلا و جواهر خریدن کم نمی گذاشت ... نزول می داد ولی ولخرجی گریبانشان را گرفته بود ...
********
زندگی شان برکت نداشت ...
همه چیز از نگاه های حرام شروع شد ، از ماهواره ...
بهانه می آورد : برای اخبار و برنامه های ورزشی اش ماهواره گرفته ام ... تلوزیون خودمان هم که اصلا برنامه های به درد بخور ندارد ...
شب ها با خانواده می نشستند پای سریال های ماهواره از خودش و همسرش گرفته تا بچه های قد و نیم قدشان ، وقتی به جاهای سانسور دار می رسید شبکه را عوض می کرد ... به خیال خودش ...
کم کم چادر از سر همسرش کنار رفت ، خودش هم با آن موافق بود ... بچه ها به فساد کشیده شدند ... خودش هم مدام به همسرش شک داشت ... دیگر ادامه زندگی را درست نمی دانست ...
زندگی شان برکت نداشت ... زندگی شان از هم پاشید ...