v.m 2020
24th September 2014, 04:39 PM
علتالعلل ناکارآمدی در ایران، فقدان ارتباطات بینالمللی است…اول شرط توسعهیافتگی این است که همه بپذیرند، سیستمسازی مبنای تحول است. شاید برای دستیابی به یک تحلیل علمی، سیستماتیک، واقعبینانه و منصفانه از مسایل کشور، مقایسه آن با شاخصهای کشورهایی مانند ترکیه، امارات، کره جنوبی، سنگاپور، مالزی و اندونزی مناسبترین روش باشد
http://20ist.com/wp-content/uploads/2014/09/developement.jpg (http://20ist.com/?p=40263)
به سه مورد زیر، توجه فرمایید:.۱ کشورهای عربی حوزة خلیج فارس حدود ۲ تریلیون دلار صندوق دخیرة ارزی (خارج از بودجه جاری خود) دارند که در سال چند صد میلیارد دلار از طریق سرمایهگذاری در غرب و آسیا، برای این کشورها و نسلهای آتی آنها سود حاصل میکند؛.۲ منطقه سی لی کان ولی (Silicon Valley) که مهمترین منطقه فنآوری جهان در شمال کالیفرنیاست با جمعیتی معادل ۶٫۸۲۸٫۶۱۷ نفر در ماه جاری، درآمد سرانة ۶۳٫۲۸۸ دلار که جزء بالاترین در جهان است را رقم زد؛.۳ چینیها اخیراً موشک زمین به دریای ۱۱۰۰ کیلومتری (DF-21D) با هزینة ۱۱ میلیون دلار با موفقیت آزمایش کردند.معانی صریح و تلویحی این تحولات عظیم در سطح همسایههای ما و در مقیاس جهانی چیست؟ همة کشورها به فکر توسعه و افزایش توانمندی هستند حتی قطر با جمعیت ۲۵۰ هزار نفری معادل یک محلة تهران. اعراب جنوب خلیج فارس بهتدریج در حال خرید روزافزون سهام شرکتهای نفتی بزرگ جهان هستند و اگر ما در آینده بخواهیم بهمنظور دستیابی به فنآوری نفت و گاز، با شرکتهای بزرگ جهان همکاری کنیم چه بسا با دستور کار سیاسی همسایگان سهامدار خود نیز روبرو شویم. آیا میتوان عنصر فنآوری و تکنیک را از فرآیند تولید ثروت و قدرت نادیده گرفت؟ چینیها به دو دلیل وارد عرصة جهانی شدهاند: اول فروش کالا و خدمات و دسترسی به پول و ثروت و دوم همکاریهای مربوط به دستیابی فنآوری. از قدیم روسها و چینیها علاقة وافری به منطقة سیلیکانولی داشتهاند بهطوریکه آمریکا، این منطقه را از مناطق کلیدی امنیت ملی خود تلقی میکند.آیا میتوان به جز افزایش توانمندیهای اقتصادی، تولیدی، مالی و فنآوری هدف دیگری برای یک کشور در این منظومة موجود جهانی تصور کرد؟ هر هدف سیاسی و هر افق فرهنگی که یک کشور برای خود درنظر بگیرد، تابع تولید امکانات و ثروت است. وقتی روزنامهها و رسانهها را مطالعه میکنیم، هر فردی، هر نهادی و هر جمعیتی، اشکالات کشور را از زاویه دید و منافع خود میبیند: یکی میگوید مهمترین مشکل، آلودگی هوای تهران است. دیگری اظهار میدارد بالا بودن تعداد سارقان و معتادان مسئله اصلی ماست.باز دیگری تصور میکند که مسئله اصلی ما ایرانیان، تحولات عراق است. آن طرفتر، مطرح می شود هدف اصلی زندگی ما ایرانیان تغییر جهت و ماهیت نظام بین المللی است. همینطور مسایل دیگر: فساد، رانتخواری، فرسوده بودن ناوگان هوایی، بوروکراسی ناکارآمد، جادههای ناامن، بنزین ناسالم، لبنیات آلوده، بحران کمبود آب، تعداد پروندههای قضایی، نبود امکانات برای عامه مردم برای رسیدگی به بهداشت دندان، رسانههای ضعیف و عمدتاً تبلیغاتی و غیره.آیا با وجود صدها مؤسسه تحقیقاتی و هزاران محقق در کشور، تا بحال “درخت مسائل و مشکلات کشور” را ترسیم کردهایم؟ آیا نباید تقدم و تأخر مشکلات را طراحی کنیم؟ اگر افزایش توانمندی را بهعنوان کلیدیترین هدف کشور بپذیریم، مشکلات و موانع تحقق چنین هدف کانونی کدام است؟ امروز چینی ها در بازارهای مالی آمریکا حضوری فعال دارند. امروز تحولات سیاسی خاورمیانه به سمتی میرود که سرنوشت جریانها و کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه و حتی پاکستان و افغانستان با امکانات مالی کشورهای عربی خلیج فارس تعیین خواهدشد. قدرت و تأثیرگذاری وزارت خزانهداری آمریکا امروز با وزارت دفاع آن کشور همطرازی میکند. در تحولات اخیر مربوط به اوکراین، ظرفیتهای فکری و سیاسی خانم مرکل صدراعظم آلمان نه تنها ۶۲۰۰ شرکت آلمانی بلکه مجموعه اتحادیه اروپا را در رابطه با تحریمهای روسیه، اقناع کرد. در جهان امروز، اقناع سیاسی و اقناع فرهنگی، به پشتوانه قدرت اقتصادی نیاز دارد.در کشور ما، تعداد همایشها بسیار فراوان است. معمولاً، مسئولان در دو ـ سه ساعت اول حضور دارند. همایشها بعضاً دو روز و حتی سه روز برگزار میشوند. اگر بخاطر بیاوریم در اواخر دهة ۶۰ و اوایل ۷۰، تنها یک فصلنامه تخصصی در متون سیاسی و اقتصادی در کشور وجود داشت. اما امروز نزدیک به سیصد فصلنامه در این موضوعات در کشور تولید و منتشر میشود. علی رغم رشد کمی در اینگونه ادبیات و متون، آیا ما هرم علت و معلولی مشکلات کشور را توانستهایم طراحی کنیم؟مشکل ۱ و ۲ و ۳ کشور کدامند؟ طبعاً نمیتوان گفت کشور ۲۴۵ مشکل دارد زیرا که مجموعه مشکلات در یک شبکة علت و معلولی معنا پیدا میکنند. نمیتوان در هر سخنرانی، مشکل یک کشور را تغییر داد و یا به تناسب مخاطبان، اولویتهای جامعه را تنظیم نمود. منطقی نخواهد بود که بعضی معلولها را مشکلات اصلی بدانیم و یا ۲۰ اولویت مساوی داشته باشیم. کشورداری و حکمرانی مطلوب به یک نظام فهم دقیق مسایل، علتها و معلولها، هرم مشکلات و طراحی درخت اولویتها نیاز دارد. اتاق فکر بررسی ماتریس مسایل کشور کجاست؟ بخشی دیدن مسایل کشور، غرق شدن در حل و فصل مسایل یک سازمان و نادیدهگرفتن کل سیستم اجتماعی ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ فرهنگی ـ خارجی، ما را همچنان مشغول بحثهای بدیهی، کلی با حواشی فراوان کرده و خواهد کرد. اگر با نگاه سیستمی و منظومهوار به کل مسایل ایران ننگریم، نمیتوانیم مشکلات را و ۱ و ۲ و ۳ کشور را تشخیص دهیم.اگر مجموعة مشکلات کشور را یکجا ببینیم، بنظر میرسد کانون ماهوی این مسایل در ناکارآمدی است. از خرابشدن آسفالت یک هفته پس از تکمیل گرفته تا تأخیر پروازها، از نرخ دو رقمی تورم گرفته تا اول بودن ایران در فرار مغزها، از کشته شدن ۲۲ هزار نفر در جادهها گرفته تا وضعیت دریاچه ارومیه و سایر تالاب ها و رودخانه ها از رتبه بسیار پایین فضای کسب و کار در ایران گرفته تا بیکاری ۶۵ درصد از زنان تحصیلکرده، از سقوط مکرر هواپیماها گرفته تا تعداد محدود روز های هوای پاک در شهر ها. مجدداً تکرار میکنم: اتاق فکر بررسی ماتریس مسایل کشور کجاست؟ آیا ما در مدیریت کشور به تئوری سیستمها قائل هستیم؟ هر چند تمامی خلقت تابع تئوری سیستمهاست.بر اساس همین منطق، اگر ریشه مشکلات را در ناکارآمدی بدانیم که صدها مصداق میتوانیم برای آن مطرح کنیم، پس باید بپرسیم علتالعلل ناکارآمدی ایران در کدام عنصر و عامل قابل جستجوست؟ علمی و منطقی است که در اتاق فکر کانونی کشور، پاسخهای متعددی به این سئوال داده شود. طی ۲۶ سال گذشته، به یک پاسخ در رابطه با این سئوال، پایبندی علمی و استدلالی داشتهام: علتالعلل ناکارآمدی در ایران، فقدان ارتباطات بینالمللی است.اگر ما در حد ترکیه با جهان ارتباط داشتیم، تخصص را گرامی میداشتیم و به یک نفر، بیش از ده حکم اجرایی نمیدادیم.اگر ارتباطات جدی بینالمللی داشتیم، سریع آلودگی هوای تهران، ایمنی جادهها، ترافیک شهری، نظام اداری و دهها مورد را مجبور میشدیم حل و فصل کنیم.اگر ارتباطات وسیع بینالمللی داشتیم، نمیتوانستیم نرخ دو رقمی تورم را برای دههها حفظ کنیم.اگر بینالمللی بودیم، در دانشگاههای ما، از اساتید کره ای و ژاپنی گرفته تا محققان مصری و برزیلی حضور پیدا میکردند، تدریس میکردند، آموزش میدادند و میآموختند و افراد دانشگاهی در داخل کشور، خود را محک میزدند.اگر بینالمللی بودیم، قبول نمیکردیم درصد قابل توجهی از مردم ایران از اتومبیل پراید استفاده کنند.اگر بینالمللی عمل میکردیم، روبروی شاخص ارزی ایران در صرافیهای خارجی، معادل های بسیار ضعیف را نمیدیدیم.منظور از بینالمللیشدن چیست؟ سه اصل است: رقابت، کیفیت و استاندارد. تصور نکنید که مقصود تعامل صرفاً با غرب است. یکی از بهترین مصادیق برای فهم بینالمللیشدن، کشور کره جنوبی است. هم پیشرفت خارقالعادهای کردهاند و بدون منابع طبیعی نزدیک به یک تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی دارند. هم زبان و فرهنگ و ادبیات خود را حفظ کردهاند و هم میتوانند با سیستمی رقابتی و جهانی که بپا کردهاند، همسایة شمالی خود را تهدید اقتصادی کنند. کرة شمالی نگران بازشدن است چون تضادهای درونی آن برملا میشود و نظمی که ایجاد کردهاند را متزلزل میکند.آیا من و شما میتوانیم سه نفر از مقامات کره جنوبی را نام ببریم. احتمالاً خیر. چون کره جنوبی سیستم است و نه فرد. اما همین که در جهان گفته میشد ونزوئلا یا لیبی، همه میدانستند نام کدام افراد را باید مطرح کنند. اول شرط توسعهیافتگی این است که همه بپذیرند، سیستمسازی مبنای تحول است و افراد صرفاً سیستم را مدیریت میکنند. مبانی پیشرفت و فرآیندهای تحول کیفی در حد عمومی و سهلالوصول شدهاند و مصادیق آن در آسیا و آمریکای لاتین پیدا میشود که میشود آنها را در گوگل جستجو کرد و نیازی به این همه جلسه، همایش، سخنرانی، میزگرد، صدها سایت و جدولهای نافرجام نیست. بنظر میرسد از اوایل سلطنت ناصرالدین شاه تاکنون در کشور ما بحث میشود که پیشرفت خوب است یا بد.اعتقاد به کشور و آینده کشور و آینده مردم ایران باعث خواهد شد تا از مباحث نظری عبور کرده و به راهبردها و سیاستهای جهانشمول و محکخورده جهانی روی آوریم و مانع از بروز بحرانهای جدید شویم. اگر اینگونه تصمیمگیریها و چرخشها صورت نپذیرد، متأسفانه با قواعد علمی میتوان نتیجه گرفت ایران با یک فرآیند افول پایدار روبرو خواهدشد. مسئله ما ناکارآمدی است و راهحل آن بینالمللیشدن است. سیستم، ترتب، تخصص، کیفیت، رقابت و استاندارد منحصراً در سایه روابط گسترده بینالمللی قابل تحقق است. ملتی که ثروت دارد، میتواند فرهنگ و ارزشهای خود را نیز حفظ کند. ملتی که ثروت دارد میتواند استقلال و حاکمیت سیاسی خود را حفظ کند و حکومتی که تولید ثروت را برای عامه مردم خود تسهیل میکند به مهمترین منبع مشروعیتیابی سیاسی نیز دسترسی پیدا میکند.در برابر هر آنچه گفته شد اما یک نقطه باقی ماند. در کشور ما بیش از صدها سایت و تنها در شهر تهران ۳۷ روزنامه به اطلاعرسانی، تحلیل و تبلیغ مشغولند. در این آشفته بازار خبر و تحلیل و تبلیغ، فهم دقیق، علمی، سیستماتیک و منصفانه مسایل ایران کار سهلی نیست. در بسیاری از مواقع، مزاج، تعصب، احساس، حسادت، کینهتوزی، تحریف، بزرگنمایی، سیاهنمایی در خبر و تحلیل و تبلیغ و ترویج همه در هم مطرح میشوند. تمیز صواب از ناصواب بسیار مشکل است. تمیز تواضع از تزویر که بعضا با هم آمیخته می شوند، کار هر کسی نیست. بدون تردید هستند روزنامهها و سایتهایی که دغدغة کشور و مردم ایران را دارند و به جامعه معیار و آگاهی میدهند. در عین حال، خلأ تحلیل علمی، بیطرف، سیستموار و آیندهنگرانه مشاهده میشود.در متدلوژی علوم انسانی، کارآمدترین و دقیقترین روش فهم یک پدیده، مقایسة آن با پدیدههای مشابه است. شاید برای دستیابی به یک تحلیل علمی، سیستماتیک، واقعبینانه و منصفانه از مسایل کشور، مقایسه آن با شاخصهای کشورهایی مانند ترکیه، امارات، کره جنوبی، سنگاپور، مالزی و اندونزی مناسبترین روش باشد.مهم ترین مشکل کشور چیست؟ این موضوعی بود که دکتر محمود سریع القلم، استاد دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی برای سایت عصرایران بدان پرداخت که در بالا خواندید
http://20ist.com/wp-content/uploads/2014/09/developement.jpg (http://20ist.com/?p=40263)
به سه مورد زیر، توجه فرمایید:.۱ کشورهای عربی حوزة خلیج فارس حدود ۲ تریلیون دلار صندوق دخیرة ارزی (خارج از بودجه جاری خود) دارند که در سال چند صد میلیارد دلار از طریق سرمایهگذاری در غرب و آسیا، برای این کشورها و نسلهای آتی آنها سود حاصل میکند؛.۲ منطقه سی لی کان ولی (Silicon Valley) که مهمترین منطقه فنآوری جهان در شمال کالیفرنیاست با جمعیتی معادل ۶٫۸۲۸٫۶۱۷ نفر در ماه جاری، درآمد سرانة ۶۳٫۲۸۸ دلار که جزء بالاترین در جهان است را رقم زد؛.۳ چینیها اخیراً موشک زمین به دریای ۱۱۰۰ کیلومتری (DF-21D) با هزینة ۱۱ میلیون دلار با موفقیت آزمایش کردند.معانی صریح و تلویحی این تحولات عظیم در سطح همسایههای ما و در مقیاس جهانی چیست؟ همة کشورها به فکر توسعه و افزایش توانمندی هستند حتی قطر با جمعیت ۲۵۰ هزار نفری معادل یک محلة تهران. اعراب جنوب خلیج فارس بهتدریج در حال خرید روزافزون سهام شرکتهای نفتی بزرگ جهان هستند و اگر ما در آینده بخواهیم بهمنظور دستیابی به فنآوری نفت و گاز، با شرکتهای بزرگ جهان همکاری کنیم چه بسا با دستور کار سیاسی همسایگان سهامدار خود نیز روبرو شویم. آیا میتوان عنصر فنآوری و تکنیک را از فرآیند تولید ثروت و قدرت نادیده گرفت؟ چینیها به دو دلیل وارد عرصة جهانی شدهاند: اول فروش کالا و خدمات و دسترسی به پول و ثروت و دوم همکاریهای مربوط به دستیابی فنآوری. از قدیم روسها و چینیها علاقة وافری به منطقة سیلیکانولی داشتهاند بهطوریکه آمریکا، این منطقه را از مناطق کلیدی امنیت ملی خود تلقی میکند.آیا میتوان به جز افزایش توانمندیهای اقتصادی، تولیدی، مالی و فنآوری هدف دیگری برای یک کشور در این منظومة موجود جهانی تصور کرد؟ هر هدف سیاسی و هر افق فرهنگی که یک کشور برای خود درنظر بگیرد، تابع تولید امکانات و ثروت است. وقتی روزنامهها و رسانهها را مطالعه میکنیم، هر فردی، هر نهادی و هر جمعیتی، اشکالات کشور را از زاویه دید و منافع خود میبیند: یکی میگوید مهمترین مشکل، آلودگی هوای تهران است. دیگری اظهار میدارد بالا بودن تعداد سارقان و معتادان مسئله اصلی ماست.باز دیگری تصور میکند که مسئله اصلی ما ایرانیان، تحولات عراق است. آن طرفتر، مطرح می شود هدف اصلی زندگی ما ایرانیان تغییر جهت و ماهیت نظام بین المللی است. همینطور مسایل دیگر: فساد، رانتخواری، فرسوده بودن ناوگان هوایی، بوروکراسی ناکارآمد، جادههای ناامن، بنزین ناسالم، لبنیات آلوده، بحران کمبود آب، تعداد پروندههای قضایی، نبود امکانات برای عامه مردم برای رسیدگی به بهداشت دندان، رسانههای ضعیف و عمدتاً تبلیغاتی و غیره.آیا با وجود صدها مؤسسه تحقیقاتی و هزاران محقق در کشور، تا بحال “درخت مسائل و مشکلات کشور” را ترسیم کردهایم؟ آیا نباید تقدم و تأخر مشکلات را طراحی کنیم؟ اگر افزایش توانمندی را بهعنوان کلیدیترین هدف کشور بپذیریم، مشکلات و موانع تحقق چنین هدف کانونی کدام است؟ امروز چینی ها در بازارهای مالی آمریکا حضوری فعال دارند. امروز تحولات سیاسی خاورمیانه به سمتی میرود که سرنوشت جریانها و کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه و حتی پاکستان و افغانستان با امکانات مالی کشورهای عربی خلیج فارس تعیین خواهدشد. قدرت و تأثیرگذاری وزارت خزانهداری آمریکا امروز با وزارت دفاع آن کشور همطرازی میکند. در تحولات اخیر مربوط به اوکراین، ظرفیتهای فکری و سیاسی خانم مرکل صدراعظم آلمان نه تنها ۶۲۰۰ شرکت آلمانی بلکه مجموعه اتحادیه اروپا را در رابطه با تحریمهای روسیه، اقناع کرد. در جهان امروز، اقناع سیاسی و اقناع فرهنگی، به پشتوانه قدرت اقتصادی نیاز دارد.در کشور ما، تعداد همایشها بسیار فراوان است. معمولاً، مسئولان در دو ـ سه ساعت اول حضور دارند. همایشها بعضاً دو روز و حتی سه روز برگزار میشوند. اگر بخاطر بیاوریم در اواخر دهة ۶۰ و اوایل ۷۰، تنها یک فصلنامه تخصصی در متون سیاسی و اقتصادی در کشور وجود داشت. اما امروز نزدیک به سیصد فصلنامه در این موضوعات در کشور تولید و منتشر میشود. علی رغم رشد کمی در اینگونه ادبیات و متون، آیا ما هرم علت و معلولی مشکلات کشور را توانستهایم طراحی کنیم؟مشکل ۱ و ۲ و ۳ کشور کدامند؟ طبعاً نمیتوان گفت کشور ۲۴۵ مشکل دارد زیرا که مجموعه مشکلات در یک شبکة علت و معلولی معنا پیدا میکنند. نمیتوان در هر سخنرانی، مشکل یک کشور را تغییر داد و یا به تناسب مخاطبان، اولویتهای جامعه را تنظیم نمود. منطقی نخواهد بود که بعضی معلولها را مشکلات اصلی بدانیم و یا ۲۰ اولویت مساوی داشته باشیم. کشورداری و حکمرانی مطلوب به یک نظام فهم دقیق مسایل، علتها و معلولها، هرم مشکلات و طراحی درخت اولویتها نیاز دارد. اتاق فکر بررسی ماتریس مسایل کشور کجاست؟ بخشی دیدن مسایل کشور، غرق شدن در حل و فصل مسایل یک سازمان و نادیدهگرفتن کل سیستم اجتماعی ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ فرهنگی ـ خارجی، ما را همچنان مشغول بحثهای بدیهی، کلی با حواشی فراوان کرده و خواهد کرد. اگر با نگاه سیستمی و منظومهوار به کل مسایل ایران ننگریم، نمیتوانیم مشکلات را و ۱ و ۲ و ۳ کشور را تشخیص دهیم.اگر مجموعة مشکلات کشور را یکجا ببینیم، بنظر میرسد کانون ماهوی این مسایل در ناکارآمدی است. از خرابشدن آسفالت یک هفته پس از تکمیل گرفته تا تأخیر پروازها، از نرخ دو رقمی تورم گرفته تا اول بودن ایران در فرار مغزها، از کشته شدن ۲۲ هزار نفر در جادهها گرفته تا وضعیت دریاچه ارومیه و سایر تالاب ها و رودخانه ها از رتبه بسیار پایین فضای کسب و کار در ایران گرفته تا بیکاری ۶۵ درصد از زنان تحصیلکرده، از سقوط مکرر هواپیماها گرفته تا تعداد محدود روز های هوای پاک در شهر ها. مجدداً تکرار میکنم: اتاق فکر بررسی ماتریس مسایل کشور کجاست؟ آیا ما در مدیریت کشور به تئوری سیستمها قائل هستیم؟ هر چند تمامی خلقت تابع تئوری سیستمهاست.بر اساس همین منطق، اگر ریشه مشکلات را در ناکارآمدی بدانیم که صدها مصداق میتوانیم برای آن مطرح کنیم، پس باید بپرسیم علتالعلل ناکارآمدی ایران در کدام عنصر و عامل قابل جستجوست؟ علمی و منطقی است که در اتاق فکر کانونی کشور، پاسخهای متعددی به این سئوال داده شود. طی ۲۶ سال گذشته، به یک پاسخ در رابطه با این سئوال، پایبندی علمی و استدلالی داشتهام: علتالعلل ناکارآمدی در ایران، فقدان ارتباطات بینالمللی است.اگر ما در حد ترکیه با جهان ارتباط داشتیم، تخصص را گرامی میداشتیم و به یک نفر، بیش از ده حکم اجرایی نمیدادیم.اگر ارتباطات جدی بینالمللی داشتیم، سریع آلودگی هوای تهران، ایمنی جادهها، ترافیک شهری، نظام اداری و دهها مورد را مجبور میشدیم حل و فصل کنیم.اگر ارتباطات وسیع بینالمللی داشتیم، نمیتوانستیم نرخ دو رقمی تورم را برای دههها حفظ کنیم.اگر بینالمللی بودیم، در دانشگاههای ما، از اساتید کره ای و ژاپنی گرفته تا محققان مصری و برزیلی حضور پیدا میکردند، تدریس میکردند، آموزش میدادند و میآموختند و افراد دانشگاهی در داخل کشور، خود را محک میزدند.اگر بینالمللی بودیم، قبول نمیکردیم درصد قابل توجهی از مردم ایران از اتومبیل پراید استفاده کنند.اگر بینالمللی عمل میکردیم، روبروی شاخص ارزی ایران در صرافیهای خارجی، معادل های بسیار ضعیف را نمیدیدیم.منظور از بینالمللیشدن چیست؟ سه اصل است: رقابت، کیفیت و استاندارد. تصور نکنید که مقصود تعامل صرفاً با غرب است. یکی از بهترین مصادیق برای فهم بینالمللیشدن، کشور کره جنوبی است. هم پیشرفت خارقالعادهای کردهاند و بدون منابع طبیعی نزدیک به یک تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی دارند. هم زبان و فرهنگ و ادبیات خود را حفظ کردهاند و هم میتوانند با سیستمی رقابتی و جهانی که بپا کردهاند، همسایة شمالی خود را تهدید اقتصادی کنند. کرة شمالی نگران بازشدن است چون تضادهای درونی آن برملا میشود و نظمی که ایجاد کردهاند را متزلزل میکند.آیا من و شما میتوانیم سه نفر از مقامات کره جنوبی را نام ببریم. احتمالاً خیر. چون کره جنوبی سیستم است و نه فرد. اما همین که در جهان گفته میشد ونزوئلا یا لیبی، همه میدانستند نام کدام افراد را باید مطرح کنند. اول شرط توسعهیافتگی این است که همه بپذیرند، سیستمسازی مبنای تحول است و افراد صرفاً سیستم را مدیریت میکنند. مبانی پیشرفت و فرآیندهای تحول کیفی در حد عمومی و سهلالوصول شدهاند و مصادیق آن در آسیا و آمریکای لاتین پیدا میشود که میشود آنها را در گوگل جستجو کرد و نیازی به این همه جلسه، همایش، سخنرانی، میزگرد، صدها سایت و جدولهای نافرجام نیست. بنظر میرسد از اوایل سلطنت ناصرالدین شاه تاکنون در کشور ما بحث میشود که پیشرفت خوب است یا بد.اعتقاد به کشور و آینده کشور و آینده مردم ایران باعث خواهد شد تا از مباحث نظری عبور کرده و به راهبردها و سیاستهای جهانشمول و محکخورده جهانی روی آوریم و مانع از بروز بحرانهای جدید شویم. اگر اینگونه تصمیمگیریها و چرخشها صورت نپذیرد، متأسفانه با قواعد علمی میتوان نتیجه گرفت ایران با یک فرآیند افول پایدار روبرو خواهدشد. مسئله ما ناکارآمدی است و راهحل آن بینالمللیشدن است. سیستم، ترتب، تخصص، کیفیت، رقابت و استاندارد منحصراً در سایه روابط گسترده بینالمللی قابل تحقق است. ملتی که ثروت دارد، میتواند فرهنگ و ارزشهای خود را نیز حفظ کند. ملتی که ثروت دارد میتواند استقلال و حاکمیت سیاسی خود را حفظ کند و حکومتی که تولید ثروت را برای عامه مردم خود تسهیل میکند به مهمترین منبع مشروعیتیابی سیاسی نیز دسترسی پیدا میکند.در برابر هر آنچه گفته شد اما یک نقطه باقی ماند. در کشور ما بیش از صدها سایت و تنها در شهر تهران ۳۷ روزنامه به اطلاعرسانی، تحلیل و تبلیغ مشغولند. در این آشفته بازار خبر و تحلیل و تبلیغ، فهم دقیق، علمی، سیستماتیک و منصفانه مسایل ایران کار سهلی نیست. در بسیاری از مواقع، مزاج، تعصب، احساس، حسادت، کینهتوزی، تحریف، بزرگنمایی، سیاهنمایی در خبر و تحلیل و تبلیغ و ترویج همه در هم مطرح میشوند. تمیز صواب از ناصواب بسیار مشکل است. تمیز تواضع از تزویر که بعضا با هم آمیخته می شوند، کار هر کسی نیست. بدون تردید هستند روزنامهها و سایتهایی که دغدغة کشور و مردم ایران را دارند و به جامعه معیار و آگاهی میدهند. در عین حال، خلأ تحلیل علمی، بیطرف، سیستموار و آیندهنگرانه مشاهده میشود.در متدلوژی علوم انسانی، کارآمدترین و دقیقترین روش فهم یک پدیده، مقایسة آن با پدیدههای مشابه است. شاید برای دستیابی به یک تحلیل علمی، سیستماتیک، واقعبینانه و منصفانه از مسایل کشور، مقایسه آن با شاخصهای کشورهایی مانند ترکیه، امارات، کره جنوبی، سنگاپور، مالزی و اندونزی مناسبترین روش باشد.مهم ترین مشکل کشور چیست؟ این موضوعی بود که دکتر محمود سریع القلم، استاد دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی برای سایت عصرایران بدان پرداخت که در بالا خواندید