PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آسیب شناسی تربیت دینی با رویکرد عملی



*خانم معلم *
23rd September 2014, 02:50 PM
چکیده
امروزه، در دنیای جدیدی که به «دنیای همراه» معروف است و تقریباً همه روز، شاخص های دانش و مهارت های زندگی در آن از نو تعریف می شود، یکی از مهم ترین مسائلی که توجه اغلب صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب نموده، رویکرد طرح نوین «تربیت دینی» در حوزه نظام آموزش و پرورش است.

هر چند پس از پیروزی انقلاب اسلامی توجه به تربیت دینی دانش آموزان در صدر برنامه های وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت، تا آنان را برای زندگی کردن در یک جامعه الهی - آرمانی آماده کند، با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز تربیت دینی دانش آموزان ما با کاستی ها و متغیرهایی روبه روست، که از آنها به عوامل آسیب زا در حوزه تربیت دینی یاد می شود.

مهم ترین مسئله در این پژوهش، گفتمان آسیب شناسی تربیت دینی با رویکرد عملی است؛ و هدف از انجام آن بررسی و شناخت عوامل و متغیرهایی است که متوجه این جنبه از تربیت دانش آموزان ما در شرایط فعلی است؛ و تشخیص آن، نوعی پیشگیری و در حقیقت، تلاشی مشفقانه برای افزایش مصونیت تربیت دینی از آفات است.
نوع این تحقیق، توصیفی - تحلیلی است؛ و ابزارهای گردآوری داده ها، مبتنی بر استفاده از کتاب ها، مقالات، آرای کارشناسان تعلیم و تربیت، و حاصل مطالعات نگارنده است.

مولفه های توجه به عنصر زمان در تربیت دینی، هماهنگی بین کارکردهای محیط اجتماعی و نظام آموزش و پرورش، زنده کردن روحیه نقادی و حقیقت جویی دانش آموزان، پرهیز از روش های تزریقی و منفعلانه، دستیابی به هویت دینی و ارائه راهکارها به منزله عوامل آسیب زدا در گفتمان تربیت دینی، از مهم ترین یافته های این پژوهش است که اجرای آن توسط معلمان و متولیان تعلیم و تربیت، سبب می شود تا تربیت دانش آموزان کمتر با آسیب ها و چالش ها روبه رو شود؛ از این رو، نگارنده درصدد است تصویری نسبتاً روشن از موانع و آفات روند تربیت دینی در کارکردهای آموزش و پرورش و برخی مباحث مربوط به آن ارائه دهد.


کلید واژگان:
تربیت، دین، حس مذهبی، دانش آموزان، کارکرد، آسیب شناسی.


مقدمه
هر مکتبی برای سعادت و تکامل انسان برنامه ای عقیدتی، اخلاقی و عملی ارائه می دهد که به مجموعه آن، «دین» گفته می شود. این پدیده به بیان مسائل تغییر پذیری می پردازد که شامل پرسش های همیشگی در مورد حقیقت نهایی و هدف جهان طبیعی است (الیاده، 1374، ص5).

در اصطلاح قرآن کریم، دین همان «روش زندگی» است که در فطرت مردم، به ودیعه گذاشته شده است؛ و انسان ذاتاً به آن گرایش داشته، در پرتو رهنمودهای آموزه هایش تربیت می شود. بنابراین اکنون این سوال مطرح است که چرا تربیت دینی انسانی که ذاتاً مشتاق دین است؛ و مذهب در درون او ریشه های بنیادین دارد، با مشکلاتی رو به روست؟ و سوال دیگر اینکه فاصله گرفتن از آموزه های دینی در نسل جوان، مخصوصاً دانش آموزان شیوع و نمود بیشتری دارد؟

بی تردید، نسل جوان و دانش آموزان خواهان فهم دقیق معارف دینی هستند؛ همچنان که تحقیقات مختلف نشان می دهد، نوجوانان و جوانان جامعه، نه تنها دین ستیز نیستند، بلکه دین باور و تربیت پذیرند؛ و از کژکارکردهایی که به نام دین تمام می شود، به شدت رنج می برند. افزون بر این پدیده جهانی شدن و رشد خارق العاده ارتباطات ماهواره ای و رایانه ای، زندگی گرم معنوی انسان را به زندگی سرد ماشینی تبدیل کرده و هویت مذهبی او را ناشناخته و مجهول قرار داده است. از این رو، مشکلات تربیت دینی، معلول ماهیت و ذات خود دین نیست، بلکه علت یا علل آن را در خارج از قلمرو دین و آموزه های دینی باید جست و جو کرد.

مفهوم شناسی واژگان

آسیب شناسی:
اصطلاح آسیب شناسی در همه رشته های علوم، به ویژه در روان شناسی و تعلیم و تربیت کاربرد خاص دارد. این اصطلاح امروزه معادل واژه «pathology» به کار می رود؛ و آن عبارت است از مطالعه و بررسی موقعیت ها و وضعیت های بیمارگونه و نابهنجار اجتماعی که متوجه یک نظام یا گروه و یا سازمان شود (ساروخانی، 1371، ص 716).

دین:
در لغت به معنای انقیاد، اطاعت، تسلیم و جزا آمده است؛ و در اصطلاح، مجموعه عقائد، اخلاق، قوانین و مقرارتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان باشد (جوادمی آملی، 1372، ص94).

تربیت دینی:
برای این واژه تعاریف گوناگونی ارائه شده است؛ و کارشناسان تعلیم و تربیت بر تعریف واحدی از آن اتفاق نظر نداشته، هر کدام با توجه به مکتب تربیتی مورد نظر خود، آن را تعریف کرده اند. در اینجا منظور از تربیت، تغییر در رفتار و کردار دینی است که کودک و نوجوان را با وظایف و شرایع دینی آشنا می کند؛ مبانی اعتقادی را در آنان رشد می دهد؛ و فطرت الهی و انسانی آنان را بارور می سازد (ضرابی، 1386، ص68).

آسیب شناسی تربیت دینی:
مطالعه آفات و آسیب هایی است که در روند تربیت دینی متربیان رخ می دهد. این پدیده، مسئله اصلی در این تحقیق است که مهم ترین عوامل و مولفه های آن به شرح زیرند:


بی توجهی به عنصر زمان
زمان از شرایط ضروری تربیت دینی است. آنچه امروزه نظاره گر آن هستیم، ناهنجاری های عمیق ارزشی و دینی در بین نوجوانان و جوانان است؛ در حالی که همین قشر، در سال های نه چندان دور، نقش بسیار چشمگیری در پیروزی انقلاب اسلامی داشتند؛ و بسیاری از آنان در دوران هشت سال دفاع مقدس حماسه های پرشور و غیر قابل توصیفی را آفریدند. به واسطه وضعیت کنونی ای که برای نسل موجود حاصل شده، این نسل در گرایش به ارزش های اجتماعی و اعتقادی مطلوب تا حدود قابل ملاحظه ای با نسل قبل از خود، یعنی پدران و مادران متفاوت گردیده است. این امر ناشی از مسائل گوناگون، از جمله «حرکت زمان» است.

متأسفانه این دستورالعمل مهم که عنصر زمان را از شرایط لازم تربیت دینی می داند، کمتر مورد توجه مربیان تربیتی، معلمان دینی و حتی والدین بوده است. گاهی والدین می خواهند شیوه ها و روش هایی را که به نسل و مقتضیات زمان دیگر تعلق دارد، به اجبار به فرزندان خویش تحمیل نمایند، در حالی که فرزندان، به دلیل تغییر شرایط و موقعیت اجتماعی، به دنبال خواسته ها و مطالبات دیگری هستند.
کینگسلی دیویس به این نکته مهم اشاره کرده که: والدین در تلاش برای اجتماعی کردن فرزندان سعی دارند محتویات کهن فرهنگی را به آنان بیاموزند، و فراموش می کنند که از دوران کودکی خودشان تاکنون، زندگی به طور فزاینده ای، دگرگون شده است. والدین، در تلاش برای اجتماعی کردن فرزندان با شیوه ها و نهادهای مشخص جامعه، ظاهراً فراموش می کنند آنچه برای خودشان نهادینه شده است، برای نوجوانان و جوانان بسیار انتقادبرانگیز یا بیزارکننده است (سرمد، 1373، ص180).

برای گشودن چنین گره ای، مربیان تربیتی و والدین، باید با تلفیق ارزش ها، نگرش ها و اعتقادات اصیل با روش های نوین، نسل جدید را با آموزه های دینی گذشته بهتر آشنا کنند.
آینده نگری و توجه به عنصر زمان، به اولیا و مربیان امروزی کمک می کند تا کاروان عظیم و عزیز تعلیم و تربیت را با اطمینان بیشتری هدایت نمایند. شهید مطهری(ره) می گوید: «حقیقت این است که عصر ما از نظر دینی و مذهبی مخصوصاً برای طبقه نوجوان و جوان، عصر اضطراب، دودلی و بحران است. مقتضیات عصر و زمان با یک سلسله تردیدها به وجود آمده و سوالات کهنه و فراموش شده را نیز، از نو مطرح ساخته است» (مطهری، 1379، ص13).

بنابراین دانش آموزان خواهان فهم دقیق و به روز از معارف دینی و عمل به آموزه های مذهبی در جامعه هستند. آنان باید برای زندگی در جامعه فردا تربیت شوند؛ و باید پذیرفت که «آینده»، امروز و دیروز نیست؛ و ویژگی های خاص خود را دارد؛ از این رو باید دانش آموزان را به روز تربیت کنیم. استمرار برنامه های گذشته به هیچ وجه، دردهای امروز و فردا را درمان نمی کند؛ و انعطاف ناپذیری در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها و پافشاری ناآگاهانه بر برداشت ها و برنامه های گذشته، و عدم فهم متناسب با شرایط زمان، می تواند آسیب جدی به تربیت دینی دانش آموزان وارد کرده، زمینه را برای دین گریزی آنان فراهم کند.

*خانم معلم *
23rd September 2014, 02:51 PM
بی توجهی خانواده ها به آموزه های دینی

دانش آموزان بیش از هر کسی دیگر، با والدین خویش تمام دارند، و مفاهیم مذهبی را از آنان یاد می گیرند؛ از این رو، تربیت دینی از وظایف اولیه پدر و مادر محسوب می شود.
بسیاری از خانواده ها، به دلیل عادت ها و باورهای به ارث رسیده از نسل های گذشته، راهکارهای مورد استفاده خود را در تربیت دینی فرزندان درست می شمارند، و بر کاربرد آنها پافشاری و چه بسا، آنها را مطابق با آموزه های دینی و برخاسته از قرآن و سنت قلمداد می کنند؛ حال آنکه دین نفی کننده این راهکارهاست و ترک آن را توصیه می کند.


همچنین، رفتار نامعقول برخی از خانواده ها از قبیل عدم تشویق فرزندان به انجام اعمال دینی مانند: نماز خواندن، روزه گرفتن، قرآن خواندن، عدم مشارکت والدین در مراسم مذهبی، بدگویی از مبلغان دین و معلمان دینی و قرآن، موجب خنثی شدن تلاش های مربیان و معلمان در زمینه تربیت دینی دانش آموزان می شود، مثلاً در مدرسه با پند و اندرز، هر اندازه بر نماز خواندن یا راست گویی تاکید شود؛ و از آثار مثبت آن سخن بگویند، چنانچه محیط خانواده آلوده بوده، تعهدی نسبت به این ارزش ها نداشته باشد، زمینه فراگیری آموزه های دینی را در دانش آموزان تخریب خواهد کرد.

مطالعات و تحقیقات نشان می دهد تا زمانی که اعضای خانواده ها به اعتقادات مذهبی خود پایبند باشند، فرزندانشان کمتر از دین و آموزه های دینی گریزان هستند. در پژوهشی که توسط مرکز تحقیقات اجتماعی کشور مصر صورت گرفته 72% نوجوانان بزهکار، جزو خانواده هایی بوده اند که به مسائل دینی اهمیت نمی دادند (طالبان، 1380، ص38).

تحقیقات صورت گرفته در کشور ما نیز، مؤید همین مطالب است. اگر مشاهده می شود که دانش آموزان نسبت به مسائل دینی رغبت و تمایلی از خود نشان نمی دهند، مربوط به عوامل محیطی و خانوادگی است.

از این نمونه و ده ها نمونه دیگر، مشخص می شود که نظام آموزش و پرورش، در تربیت دینی، از ناحیه خانواده ها آسیب پذیر است؛ و تلاش های نهاد آموزش و پرورش توسط والدین خنثی می شود. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ؛ (تحریم، 6) «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و اهل خانه خود را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ ها هستند، حفظ کنید».

همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اکرموا اولادکم و احسنوا آدابکم یغفر لکم؛ «فرزندانتان را احترام کنید و آداب آنان را نیکو کنید تا آمرزیده شوید» (مجلسی، 1404ق، ج104، ص95).

باز نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«وای به حال فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان؛ گفته شد: یا رسول الله! از پدران مشرک آنان شکایت دارید؟ فرمودند: نه! از پدران مومن که چیزی از واجبات دینی را به فرزندان آموزش نمی دهند؛ و اگر خود فرزندان، به دنبال فراگیری معارف دینی باشند، آنان را از این کار منع می کنند؛ و نسبت به فرزندان به متاع اندک و کم ارزش دنیا راضی می شوند، من و چنین پدرانی از همدیگر بیزار هستیم» (نوری، 1411ق، ج2، ص625).

براساس آموزه های قرآن کریم و سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نتیجه می گیریم که اولین و موثرترین مرحله و جایگاه تربیت دینی، خانواده است؛ و در خانواده، مادران برای مسئولیت پذیری تربیت دینی، از شایستگی بیشتری برخوردارند. از این رو، مادران آگاه و متعهد به وظایف تربیتی، می توانند نظام آموزش و پرورش را در این امر خطیر یاری دهند؛ بنابراین پیشنهاد می شود برای حفظ نهاد خانواده و تقویت کارکرد مثبت تربیتی آن، اقدامات زیر صورت گیرد:

1. حمایت فرهنگی و تکریم مادران؛
2. آموزش و تقویت مهارت های تربیتی مادران؛
3. حمایت مالی از مادران خانه دار و برجسته، در موقعیت های تربیتی فرزندان؛

ناهماهنگی بین کارکردهای محیط اجتماعی و نظام آموزش و پرورش

محیط اجتماعی در مقایسه با نظام آموزش و پرورش، تاثیر وسیع و نامحدودی بر دانش آموز دارد؛ زیرا تربیت دینی، توسط نظام آموزش و پرورش با خودپرستی، آزادی عمل، سودجویی و بسیاری از خواسته های مورد علاقه دانش آموزان در تعارض است؛ حال آن که محیط اجتماعی با بسیاری از علایق فردی، هماهنگ است.

حضرت علی (علیه السّلام) در این باره می فرمایند: «شباهت اخلاقی مردم به محیط اجتماعی و مقتضیات زمان خودشان، بیشتر از شباهت به صفات خانوادگی و خلقیات پدران آنان است» (ابن شهر آشوب مازندرانی، 1379، ص375).


ناپختگی مربیان و معلمان

یکی دیگر از مولفه های مهم که مانع تربیت صحیح دانش آموزان در حوزه دین می شود، وجود مربیان و معلمان ناکارآمد است.

در مکتب حیات بخش اسلام، نقش معلم در رفتار و تکوین شخصیت دانش آموزان، بسیار با اهمیت معرفی شده است؛
از این رو، اولین ویژگی ای که در دین، برای معلم و مربی آمده است، آغاز تربیت از خود معلم و مربی است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این زمینه می فرمایند: «خداوند مرا ادب آموخت» (پاینده، 1366، ص21).

دومین ویژگی و شرایط که دین برای معلم و مربی قایل شده، الگو بودن معلم برای دانش آموزان است؛ زیرا به میزان قابل توجهی، شخص تربیت پذیر، محتاج یک الگوی زنده و موفق است تا بتواند در عمل با مشاهده و مقایسه، نقاط ضعف خویش را دریابد.

سومین ویژگی مهمی که دین برای معلم و مربی تجویز نموده است که معلمان باید از کرامت و احترام شایسته برخوردار باشند، تا امکان تربیت دینی دانش آموزان فراهم شود؛ به طوری که امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: «به کسی که دانش را به او یاد می دهید، احترام بگذارید؛ و نیز، به کسی که دانش را از او فرا می گیرید، احترام بگذارید» (مجلسی، 1404، ج2، ص41).

از این رو، اخلاق شایسته معلمان دینی و اولیای امور تربیتی، اثر بسیار مطلوبی در ایجاد انگیزه و رغبت دانش آموزان به مسائل دینی دارد. طرح این مطلب از آن جهت حائز اهمیت است که معلم دینی با روح و روان دانش آموزان سروکار دارد. اعتقادات هر کسی عامل اصلی اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی اوست؛ و معلم دینی، شخصیتی است که این اعتقادات را در ذهن دانش آموز شکل می دهد.

آگاهی از مسائل تربیتی، اساس انتخاب یک فرد برای حرفه معلمی است. معلم دینی که به منزله نماینده دین در کلاس حاضر می شود، با ذره بین دقیق دانش آموزان، مورد آزمایش قرار می گیرد؛ و به طور غیر مستقیم رفتار او به دین نسبت داده می شود.

آموزش و پرورش ما در بسیاری از موارد، کسانی را در سمت معلم دینی، به کار گماشته که به علت ناپختگی و رفتار نامناسب و نیز، عدم بینش و شناخت کافی از دین، موجبات یأس، افسردگی و نفرت دانش آموزان را نسبت به مسائل دینی فراهم آورده (محمدی، 1382، ص322-323).

*خانم معلم *
23rd September 2014, 02:53 PM
مشتبه شدن تربیت دینی با آموزش دینی

نظام تعلیم و تربیت کشور وظایف گسترده و چند بعدی ای در زمینه تربیت دینی فرزندان این سرزمین برعهده دارد. اشتباه یکی بودن تربیت دینی با آموزش دینی نباید بیشتر از این تکرار و تنها به تدریس یک سلسله از مطالب دینی اکتفا شود. برای یک تربیت صحیح دینی حتی اگر آموزش ها حذف شود، لطمه زیادی به آن نخواهد خورد؛ زیرا در یک تربیت صحیح، ایجاد زمینه برای رشد و شکوفایی ابعاد مختلف شخصیت مد نظر است که در نهایت، شکوفایی قلبی و تجلی ایمان، یکی از محصولات آن خواهد بود؛ در حالی که یکی از اشتباه های معلمان دینی این است که میان حس مذهبی و دانش مذهبی ملازمه ای قایل می شوند؛ و چنین می پندارند که شرط قطعی مذهبی شدن و مذهبی بودن، تراکم اطلاعات و اندوخته های حفظی و صوری دانش دینی است؛ در صورتی که اگر آموزش دینی به همراه پرورش حس دینی نباشد، نه تنها به تقویت تمایلات فطری کمک نمی کند، بلکه خود، می تواند مانع و حجاب بزرگی در برابر این تمایلات خودانگیخته شود. برای پی بردن به عدم وجود چنین ملازمه ای، توجه به این سوال کافی است که آیا فراوانی و تراکم مطالب دینی در کتب درسی توانسته است به تقویت حس مذهبی دانش آموزان منجر شود؟ و آیا بالا بودن نمره درس دینی، ارتباطی با کیفیت رغبت دینی دارد؟

دانش مذهبی بدون حس مذهبی پدیده بی حاصلی است؛ آن هم در عصری که بحران های تربیتی، تمام محیط را فرا گرفته و زمینه گمراهی بیشتر دانش آموزان را مهیا نموده است؛ و این واقعیتی است که هر کس با اندک تأملی می تواند به آن پی ببرد؛ چنان که مولوی، در بیت:
ز آنکه از قرآن بسی گمره شدند ... زین رسن قومی درون چه شدند (2)

اشاره به این واقعیت دارد که اگر تقوا و تزکیه درونی در فرد ایجاد نشود، دانش صرف، حتی اگر دانش قرآن باشد، با همه تقدس و عظمتی که دارد، موجب سقوط بیشتر فرد می شود؛ به گفته یکی از کارشناسان، مشکل تربیت دینی ما این نیست که ما دغدغه دین نداریم، بلکه مشکل این است که دغدغه تظاهر به دین داریم؛ و از این رو، تربیت دینی صرفاً در ظواهر و شعائر دینی، بدون توجه به جوهره و باطن آن خلاصه می شود؛ و همین سبب شده است، گاهی شاهد برخی ناهنجاری های هویتی - مذهبی در میان نوجوانان و جوانان باشیم؛ و این سوالات مطرح شود که چرا آموزش های دینی، به تربیت دینی نمی انجامد؟
چرا تبلیغات دینی به رفتارهای دینی منتهی نمی شود؟
چرا برگزاری مراسم مذهبی در سطح جامعه؛ آن طور که باید، به درونی شدن این ارزش ها منجر نمی شود؟
و بالاخره حلقه مفقود شده تربیت مذهبی کدام است؟
در حالی که اگر در کنار تأکید بر آموزش مذهبی، بر شکوفایی حس مذهبی دانش آموزان نیز، تاکید شود، به ایمان درونی سرشار از زایندگی و معنایابی در زندگی منجر خواهد شد(علیا نسب، 1386، ص33-34).


بی توجهی به تفاوت های فردی و روحیه حقیقت جویی

انتظار یکسان از افراد متفاوت و به کارگیری روش های یکسان برای همه دانش آموزان، یکی دیگر از عوامل آسیب پذیری تربیت دینی است. یکی از بزرگ ترین خطاها در حیطه تربیت دینی، هم رنگ سازی است. یکسان دیدن جامعه ی دانش آموزان و یا یک دست کردن آنان، تفکری است که حتی اگر میسر هم باشد، مقبول نیست. عدم توجه به وسع دانش آموزان، چه در فهم تکلیف و چه در عمل به تکلیف، ضروری است که باعث دل زدگی و انزجار متربیان می شود؛ و روحیه حقیقت جویی را در نهاد آنان خاموش می کند. تربیت واقعی آن است که مربی روحیه نقادی را در ذهن متربی زنده کرده، سبب شود تا فراگیر به هرچیزی یقین نکند. کاربرد روش های سنتی، متربی را وادار می کند، قوانین سخت و تحمیلی را بی چون و چرا بپذیرد؛ در حالی که تعلیم و تربیت نمی تواند با آموزش یک سلسله نصایح اخلاقی قالبی و بی بنیاد به متربی، به سرمنزل مقصود برسد.

اخلاق اسلامی و تربیت دینی مستلزم انتخاب و اختیار است. اخلاق و تربیت، به تنهایی و به طور انتزاعی به کار یادگیری و آموزش نمی آید؛ و موضوعی است که از شوق همکاری «من های» آزاد سر بر می آورد؛ از این رو، آموزش و پرورش باید امکانات کاملی برای زندگی آینده دانش آموزان و کسب تجربه های اجتماعی آنان فراهم آورد (سیدین، 1372، ص55-56).

تعجیل در تربیت

از دیگر آفات و عوامل آسیب زا در حوزه تربیت دینی دانش آموزان، تعجیل در عبور از مراحل تربیت است. مربیانی که قبل از زمان مقرر انتظاراتی از متربیان و دانش آموزان دارند، همچون کوردلانی هستند که در بهار، درخت را برای به دست آوردن میوه تکان می دهند؛ چنین افرادی، نه تنها در بهار میوه ای به دست نمی آورند، بلکه با اقدام عجولانه خود گذشته از اینکه سبب ریختن شکوفه های بهاری می شوند، خود را از میوه های تابستانی و پاییزی محروم می کنند.

هیچ مربی دلسوزی تاکنون قادر نبوده است که صرفاً مطابق آرزوهای خود، زمان عبور از مراحل تربیت را تنظیم کند؛ و متربی را بدون توجه به واقعیت های مراحل تربیت از مراحل قبلی عبور داده، به مراحل بعدی برساند.

پذیرش و تحمل و احترام به متربیانی که، به هر دلیل، در مراحل اولیه تربیتی متوقف مانده اند، لازمه عمل تربیتی است. حتی پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم) در تمام مدت رسالتشان، نتوانسته اند، همه مخاطبان و متربیان خویش را به مرحله ایدئال و مورد نظر خویش، ارتقا دهند (صادقی، 1382، ص149-150).


تربیت سطحی و زودگذر

از دیگر عوامل آسیب زا در تربیت دینی، اکتفا به تربیت سطحی و زودگذر است؛ حال آنکه برای رسیدن به هدف اصلی لازم است، تربیت تا آنجا استمرار یابد که در ذهن و ضمیر متربی نهادینه شود؛ و این امر همان راهکار نافذ در میدان تربیت است که از آن به درونی سازی آموزه های دینی یاد می شود؛ از این رو، این گام باید از دوران کودکی آغاز شده، با آموزش مناسب و نظارت مستمر، به ثمر نشیند.

اگر اسلام رعایت اصول و گام های تربیتی را از آغاز طفولیت، به تناسب رشد سنی و عقلی توصیه می کند، همه و همه، گویای عبور از برون به درون و از سطح به عمق است. عدم استمرار در تربیت دینی، تلاش های مربی را در این عرصه، عقیم می سازد. آموزش باید تا زمان اقناع فکری، و تربیت باید تا نیل به تثبیت قلبی و درونی سازی آموزه های دینی ادامه یابد.
اولیای الهی در سیره خود، روش غیر مستمر را نمی پسندیدند؛ مثلاً آنان برای یاددهی قرآن به فرزندان خویش، به آموزش اکتفا نمی کردند، بلکه افزون بر آن با تشویق و وادار کردن آنان به قرائت قرآن، گام های موثری بر می داشتند، تا فرزندان با قرآن انس گیرند.

امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: «پدرم ما را جمع می کرد و از مامی خواست تا طلوع آفتاب ذکر بگوییم؛ هر کس را که توان قرائت قرآن داشت، به خواندن قرآن و هرکس را که نمی توانست، به گفتن ذکر امر می کرد» (کلینی، 1387ق، ج2، ص498).

تشویق به تمرین و تکرار و وادارسازی متربیان در زمینه عمل به آموزه های دینی به ویژه در سنین هفت تا سیزده سالگی، سبب می شود فراگیران توانایی های لازم برای مقید شدن به این رفتارها را در سنین نوجوانی و جوانی به دست آورند؛ زیرا آنان در این دوره از روحیات استقلال طلبانه ای برخوردارند که به سادگی به هر توصیه ای تن نمی دهند، مگر آنکه تا حدی به آن عادت کرده باشند.

امام صادق (علیه السّلام) باز در این زمینه می فرمایند: «ما فرزندان خود را از هفت سالگی، به روزه گرفتن امر می کنیم، تا به روزه داری عادت کنند؛ و توان آن را به دست آورند» (همان، ج3، ص409).

بنابراین، توصیه به عمل، بدون سخت گیری، به تدریج، سبب ایجاد عادات رفتاری در فراگیران و درک لذت عمل به آموزه های دین، و مشاهده آثار آن و میل به استمرار می شود.

ادامه دارد ...

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد