PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اختصاصی نخبگان تمثیل ها و ناګفته های شما



"VICTOR"
4th September 2014, 04:43 PM
«بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم»

سلام و سلامتی خدمت همګی

در این بخش قراره مثال هایی که در ذهنتون منطبق با اهداف ، عقاید ، اصول و راهنمایی های زندګی شکل میګیره رو برامون ذکر کنید ...
و چنانچه جایی تمثیلی رو شنیدید و جالب جلوه کرده رو عنوان کنید ...


دلایل ایجاد این موضوع :

1. تفکر خلاق
2. آموزش برای دیګران
3. اینکه ناګفته های انسان ها قشنګه [cheshmak]


***

تحت مثال یه نمونه می نویسم ، ما بقی از جانب شما :

زندګی مثل یک درخت می مونه ، یک تنه ی اصلی داره و شاخه و برګ ، هر انسانی باید تنه ی اصلی رو در زندګیش به نحو احسن پرورش بده که والاترین هدف هر شخص هست ، شاخه های کوچتر مهارت های لازم برای زندګی هست و هنرهای لازمه ... برګ ها هم زیر شاخه هایی از مهارت ها و عقاید کوچک ، هر سال پاییز که میشه باید این برګا یه تکونی به خودش بده و یه زیر و رویی بشه ، زمستون که میشه عقایدِ برګشت خورده باید ریزش پیدا کنه و بهار عقاید بهتری از ما قبلی ها شکل بګیره و رشد کنه و تابستون به اوج برسه و میوه بده (فصول همون یه بازه های زمانی در زندګی محسوب میشن)
یک درخت سالانه هرس میشه تا رشد بهتری از قبل داشته باشه ، و یک انسان باید در زندګی هر از ګاهی مهارت های خودش رو به بهای رشد بهتر تنه هرس کنه و کنار بګذاره ...
و در هر صورت موانع خوب یا بد رو برای رشد و پرورش هدف تنظیم کنه ...

***

منتظر تمثیل های شما هستم [golrooz]

"VICTOR"
5th September 2014, 10:54 AM
اینو پدربزرګ من می ګفتن در قدیم که از مادرم شنیدم (خودم تا سه سالګی از وجود ایشون بیشتر فیض نبردم[shaad])

انسان هر روز مواد زائد رو در بدن خودش ساعت ها حمل می کنه ولی کسی متوجه نمیشه و بوی متعفن اون رو حس نمی کنه ...
اما همین انسان یک حرف رو نمی تونه درون خودش نګه داره و رازدار سخن دیګری باشه ...
واقعاً چطور میشه یه حرف (نیک یا ناپسند) رو حافظش نیستیم اما نګه دار یک ماده ی مضر و بدبو هستیم؟! [cheshmak]

"VICTOR"
14th September 2014, 08:18 PM
خیلی از چیزا مثل دما می مونه ...
یعنی اینکه وقتی دمای بدن آدم تحت مثال کم باشه ، وقتی آب ولرم رو دستش بریزه براش داغ محسوب میشه
و هر چه دمای بدنش بالاتر بره ، آب با دمای بیشتری براش داغ محسوب میشه
حالا خصلت های خوب ، ګناه ، میزان آګاهی انسان ها و خیلی موارد دیګه مثل همین می مونه
هر چه بدست بیاری ، هر چه بخشنده تر باشی ، هر چی آګاهی داشته باشی ، هر چی ګناه کنی ، هر چی آسایش داشته باشی و ...
باز بیشتر از اون تو رو ارضا می کنه
دقیقاً مثل آب داغ
...

elinaaa
14th September 2014, 10:10 PM
روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و از او پرسیدند : فاصله بین دچار یک مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدراست؟
استاد اندکی تامل کرد و گفت : فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است!
آن دو مرد جوان گیج و آشفته از نزد او بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند. اولی گفت:" من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشکل راه حلی پیدا کرد. با یک جا نشینی و زانوی غم در آغوش گرفتن هیچ مشکلی حل نمی شود. "
دومی کمی فکر کرد و گفت:" اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بارمعنایی عمیق تری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است که بر زبان همه جاری است و همه آن را می دانند. استاد منظور دیگری داشت."
آن دو تصمیم گرفتن نزد استاد بازگردند و از خود او معنای جمله اش را بپرسند. استاد با دیدن مجدد دو جوان لبخندی زد و گفت: وقتی یک انسان دچار مشکل می شود.
باید ابتدا خود را به نقطه صفربرساند. نقطه صفر وقتی است که انسان در مقابل کائنات و خالق هستی زانو می زند و از او مدد می جوید.
بعد از این نقطه صفر است که فرد می تواند برپا خیزد و با اعتماد به همراهی کائنات دست به عمل زند. بدون این اعتماد و توکل برای هیچ مشکلی راه حل پیدا نخواهد شد. باز هم می گویم ...
فاصله بین مشکلی که یک انسان دارد با راه چاره او ، فاصله بین زانوی او و زمینی است که برآن ایستاده است.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد