engeneer_19
6th August 2009, 02:44 AM
خلاصه جذب فناوريهاي نوين در جامعه مستلزم حضور زيرساختهاي معين است قرن حاضر، شاهد بزرگترين تحولات در فناوري است. در طي دهه گذشته پيشرفتهاي عظيمي در فناوريهاي نوين، يعني فناورينانو، زيستفناوري، فناوري اطلاعات و فناوري وابسته به علوم شناختي در گسترهاي از کشورها بهوقوع پيوستهاست. جذب فناوريهاي نوين در جامعه مستلزم حضور زيرساختهاي معين استقرن حاضر، شاهد بزرگترين تحولات در فناوري است. در طي دهه گذشته پيشرفتهاي عظيمي در فناوريهاي نوين، يعني فناورينانو، زيستفناوري، فناوري اطلاعات و فناوري وابسته به علوم شناختي در گسترهاي از کشورها بهوقوع پيوستهاست. در مرکز اين فناوريهاي نوين وآينده ساز، علوم و فناورينانو قرار دارد. رشد و گسترش ساير شاخههاي فناور يهاي نوين بهطور مستقيم و فشردهاي در گرو پيشرفتهاي حاصله در علوم و فناورينانو است. فناورينانو توانمندي ايجاد عميقترين تغييرات در تمامي ابعاد جامعه بشر ي را با خود حمل ميکند. از حوزه بهداشت و سلامت، تا حوزه صنعت و اقتصاد، از حوزه کشاورزي تا حوزه محيط زيست، تمامي اين زمينههاي فعاليت جوامع پيشرفته بشري، بزرگترين تحولات خود را، بهدست فناورينانو در عرض 50 سال آينده خواهند ديد. افق پيش رو در طي50 سال آينده، همگرائي اين حوزههاي فناوريهاي نوين با محوريت فناورينانو است. بدون اغراق، تأثير فناوري همگرا شده بر جوامع بشري ازتأثير کل علوم و فناوريهايي که بشر در طي 400 سال گذشته بدانها دست يافتهاست بهمراتب عميقترو همه جانبهترخواهد بود. بسياري از آحاد يک جامعه با اينکه ممکن است از درک دانش تخصصي بهکار رفته در زير ساختهاي علمي يک فناوري معين عاجز باشند، ولي آنها هنگاميکه آن فناوري به حيات جامعهشان تزريق شده و اثرات خود را در زندگي فردي و اجتماعي شان بروز دادهاست، بهراحتي قادر به درک اهميت آن فناوري شده و از آن پشتيباني کردهاند. مصداق بارز اين موضوع، فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات است. با اينکه اکثريت استفاده کنندگان غير متخصص از رايانهها و وسايل ارتباط ميکروويو (مانند تلفنهاي همراه) از دانشهاي بسيار پيچيدة بهکار گرفته شده در اين فناوريها اطلاعي ندارند، ولي کمتر کسي را، حتي در مناطق نسبتاً دور افتاده يک کشور، ميتوان يافت که به اهميت اين دو فناوري در زندگي روزمرة خود و جامعه خود اذعان نداشته باشد. اين مطلب، به طريق اولي، در مورد فناوريهاي نوين، و به ويژه فناورينانو صادق خواهد بود. گرچه دستيابي به فناوريهاي نوين، چه از مجراي تحقيق و توسعة بومي، چه از مجراي انتقال فناوري، و چه از مجراي ترکيبي از اين دو، براي بسياري از جوامع در حال توسعهامروزي ممکن است امکانپذير باشد، ولي توانمندي در پيادهسازي و جذب اين فناوريها به درون حيات اين جوامع لزوماً خودبهخود و بهطور اتوماتيک محقق نخواهد شد. بهعبارت ديگر گرچه بسياري از کشورهاي در حال توسعه، در حوزه فناوريهاي نوين بهطور عام و فناورينانو بهطور خاص در گير فعاليتهاي تحقيق و توسعه هستند و يا حتي تا مرحله توليد آزمايشگاهي در برخي از شاخههاپيشرفت کردهاند، ولي اين بدان معنا نيست که اين کشورها توانمندي جذب نتايج فعاليتهاي تحقيق و توسعه دانشمندان خود را در نظام صنعتي، پزشکي و يا کشاورزي دارا هستند. توانمندي دستيابي به يک فناوري معين، هر چند پيشرفته و مورد اقبال جامعه، لزوما به معناي توانمندي بهکارگيري گسترده آن در جامعه و استفاده از آن در جهت ايجاد تغييرات بنيادي در شاخههاي فني- اقتصادي آن کشور نيست.تلفيق يک فناوري با حيات علمي- فني يک کشور به مجموعهاي از عوامل اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي نيازمند است که شرايط لازم، و يا در اصطلاح جامعهشناسي زير ساخت لازم، را تشکيل ميدهند و بدون وجود اين عوامل زيرساختي و فعاليت موزون و هماهنگ آنها با يکديگر، نتايج تحقيق و توسعه و ايجاد يک فناوري نوين، هر چند هم که ماهرانه و تخصصي انجام گرفت باشد، اثر گذار در حيات جامعه نبوده و در بهترين حالت مبدل بهيک شاخه آکادميک در دانشگاهها و مراکز پژوهشي آن کشور خواهد.اين بدان معناست که حتي اگر دانشمندان کشور معيني، زمينه هايي را که براي فعاليت تحقيق و توسعه خود انتخاب ميکنند داراي کاربرد بسيار مستقيم در زندگي يک جامعه معين باشند، و به پيشرفتهاي چشمگيري چه در حوزه ارائه نتايج پژوهشي (در شکل چاپ مقالات در بهترين مجلات معتبر) و ثبت اختراعات نيز منجر شوند، بدون حضور زير ساختهاي لازم، اين فعاليتها در بهترين حالت اثرات بسيار سطحي و گذرا را بهدنبال داشته، و چه بسا ممکن است به روي گرداني جامعه از آن فناوري نيز منجر شود.اين زنگ خطري است که از هم اکنون بايد در اتباط با فناوريهاي نو پا، و به ويژه فناورينانو، در ايران بهصدا در آورد و هشدارهاي لازم را در اتباط با ايجاد زير ساختهاي لازم براي جذب نتايج فعاليتهاي دانشمندان کشورمان داد. به عنوان مثال، حتي اگر دانشمندان حوزه فناوري نانو درکشور ما در طي سالهاي نسبتا نزديک قادر به رسيدن به فناورينانو، به عنوان مثال، در حوزه تشخيص پزشکي بشوند، و حسگرهاي فوق حساس تشخيص بيو مارکرهاي سرطاني را بتوانند در اين کشور طراحي و توليد نمايند، آيا نظام پزشکي کشور ما از زير ساختهاي لازم براي ارزشيابي و استفادة گستردة باليني از چنين محصولي در سطح وسيع جامعه برخوردار است؟اينکه زير ساختهاي لازم براي جذب فناورينانو در کشور، به نظر نويسنده، چه ميباشند موضوعي است که در نوشته ديگر بدان پرداخته خواهد شد.