طلیعه طلا
14th August 2014, 11:07 PM
سلسله سخنرانیهای "تنها مسیر" به صورت فایل صوتی در دو کیفیت ( با حجم متفاوت) گذاشته شده است و خلاصه ای از مباحث نیز در ادامه می آید توصیه ما این است که سعی کنید حتما فایل صوتی سخنرانی را استفاده کنید
چه خوب است اینگونه مباحث به صورت گروهی در خانواده یا جمع دوستان به مباحثه گذاشته شود
خداوند همه ی ما را بر عمل به دانسته هایمان موفق بگرداند
دانلود فایل صوتی:
1) تنها مسیر قسمت دوم با کیفیت خوب و حجم حدود 5.63 مگابایت (http://bayanbox.ir/id/2148402532878272093?download)
2) تنها مسیر قسمت دوم با کیفیت پایین و حجم حدود 2.54 مگابایت
(http://montazer313.persiangig.com/TANHAMASIR2.mp3)
غربت مفهوم «جهاد اکبر» در شناخت و معرفی انسان / آگاهی و اختیار انسان بدون «جهاد اکبر» فایدهای ندارد
معمولاً در پاسخ به این سؤال که «تفاوت انسان با حیوان چیست؟» به اینکه انسان دارای عقل، آگاهی و اراده و اختیار است، اشاره میشود. اما سوال این است که این اراده، اختیار و آگاهی که به عنوان فضیلت و وجه تمایز «انسان» با «حیوان» و «فرشتهها» مطرح میشود، به چه دردی میخورند و چه فایدهای دارند؟ ما برای چه دارای آگاهی و اراده و اختیار شدهایم؟
آگاهی و اراده، دو مفهوم بسیار مشهور در حیات انسان هستند. ولی در این میان مفهوم دیگری وجود دارد که غریب مانده است و اگر این مفهوم نباشد، آگاهی و اختیار هم فایده نخواهند داشت و آن «جهاد اکبر» است.
جهاد اکبر مفهوم غریبی است که معمولاً در شناخت و معرفی انسان مورد استفاده قرار نمیگیرد. ما آگاهی و اختیار داریم که چه چیزی را انتخاب کنیم؟ آیا نسبت ما با چیزهایی که میتوانیم انتخاب کنیم، نسبت یکسانی است؟ چرا انتخاب انسان، ارزشمند میشود؟ آیا بر اساس شانس است؟
انتخاب انسان وقتی ارزشمند است که علیه آنچه دوست دارد، انتخاب کند و الّا تفاوتی با انتخاب حیوان نخواهد داشت
میتوان گفت آزادی انتخاب و اختیار انسان، در صورتی که تمایلات انسان مطرح نباشد، مضحک و بیمعنا است. این تمایلات و گرایشهای انسان است که نسبت او را با چیزی که میخواهد انتخاب کند، تعیین میکند. و انتخاب انسان وقتی ارزشمند است که علیه آن چیزی که دوست دارد، انتخاب کرده باشد. و الّا انتخاب او، تفاوتی با حیوانات را رقم نخواهد زد.
انسان موجودی است که برای مبارزه با امیال خودش آفریده شده/ «مبارزه با دوستداشتنیها» مبنای تعریف انسان
انسان، موجودی است که برای مبارزه با امیال خودش آفریده شده است و الّا اختیار، آزادی و آگاهی انسان، بیفایده خواهند بود. هویت و ذات و مبنای تعریف انسان این است که با دوست داشتنیهایش مبارزه کند.
آگاهی و اختیار انسان وقتی معنادار میشود که به هر دو طرفِ یک انتخاب تمایل داشته باشد
اگر انسان به هیچکدام از انتخابهای ممکن، تمایل نداشته باشد، اختیار و آزادی او بیمعنا خواهد بود. اگر انسان به یکی از انتخابهای ممکن، علاقه داشته باشد و به طرف مقابل آن اصلاً علاقه نداشته باشد، باز هم اختیار بیمعنا است. آگاهی و اختیار انسان وقتی معنادار میشود که شما به هر دو طرفِ یک انتخاب تمایل داشته باشید، در چنین انتخابی است که شرافت انسانی معنا پیدا میکند. در واقع انسان معمولاً از بین چند تمایلِ خودش، یکی را انتخاب میکند.
سؤال دیگر این است که این چند تمایل انسان نسبت به یکدیگر چگونه باشند تا اختیار معنی پیدا کند؟ اگر دو یا چند تمایل دارای میل یکسان از طرف ما باشند و کشش یک طرف بیشتر نباشد، باز هم انتخاب معنا نخواهد داشت و انسان حیوان میماند. و اگر میل به یک انتخاب، بیشتر باشد، طبیعی است که همیشه آن را انتخاب میکنیم و باز هم اختیار بیمعنا خواهد بود.
طراحی خدا برای معنادار شدن اختیار انسان: «علایق ارزشمند ولی پنهان» در مقابل «علایق کمارزش ولی آشکار»
خداوند سیستم جالبی را برای معنادار شدن اختیار و انتخاب انسان طراحی کرده است؛ به این صورت که خداوند دو نوع علاقه در وجود انسان قرار داده است که یکی؛ سنگینتر، ارزشمندتر، عمیقتر ولی پنهانتر است و علاقۀ دیگر، سطحیتر، کمارزشتر، سبکتر و باشیرینی کمتر، اما آشکارتر است. و اختیار در این جا معنی پیدا میکند که شما از تمایل آشکار و سطحی خودت عبور میکنی و به تمایل عمیق و ارزشمندتر مراجعه میکنی. از اینجا به بعد است که انسان، معنی پیدا میکند و هویت انسانی، تجلی پیدا میکند و اصلاً فلسفه وجودی انسان، همین است.
انسان باید از تمایلات کمتر ولی ملموستر عبور کند تا به تمایلات عمیقتر برسد/تمایلات کمتر و سطحیتر را «هوای نفس» مینامند
اختیار انسان فقط اینجا معنا پیدا میکند که انسان از یک تمایل کمتر ولی تجربه شده، ملموستر و سطحیتر عبور کند و به یک علاقۀ عمیقتر برسد. این علاقههای کمتر و سطحیتر را «هوای نفس» مینامند.
حضرت امام (ره) در ارتباط با عبور کردن از علائق سطحی به علائق عمیق، میفرمایند: «همه چیز از خود ما هست و به ما برمىگردد، عکس العمل ماست. باید توجه داشته باشند، همه توجه داشته باشیم به اینکه آفت انسان، هواى نفس انسان است و این در همه هست، سرچشمه مىگیرد از آن فطرت توحید. فطرت، فطرتِ توحید است، فطرتِ کمال طلبى است. کمال مطلق را انسان مىطلبد، خودش نمىفهمد، خیال مىکند که مقام مىخواهد، لکن وقتى بهش رسید، مىبیند این هم نیست. همه عالم را اگر چنانچه جمع کنند و به دست انسان بدهند، قانع نیست. مىبینید که قدرتمندهایى که قدرتشان زیاد است، بیشتر دنبال قدرت هستند، بیشتر دنبال توسعه قدرت خودشان هستند. آنها هم اگر فضا را بگیرند و دریا را بگیرند و زمین را بگیرند و آسمان را بگیرند، قانع نیستند. اگر انسان جلوى خودش را نگیرد، این سرکشىاى که حدّ و حدود ندارد، انسان را به باد فنا مىدهد. باید سرکشى را جلویش را گرفت، و این نَفْس را مهار کرد. ... از هواهاى نفسانى که سرچشمه همه فسادها هست، جلو بگیرند.»(صحیفۀ امام/ج19/ص376)
انسان آفریده شده است تا از علایق سطحی خود عبور کند
انسان آفریده شده است تا از علایق سطحی خود، رد شود. این علاقه سطحی را باید دور بریزیم. پشت این علایق سطحی، چیز دیگری پنهان شده است که باید آن را پیدا کرد. مثلا خواستۀ سطحی تو، خانهدار شدن است ولی خواسته عمیق پشت آن، خداخواهی است. آن علایق پنهان را باید کشف کرد. انسان شدن انسان به مبارزه با همین خواستههای سطحی وابسته است، البته این مبارزه باید با یک برنامۀ صحیح انجام شود و اگر کسی برای مبارزه با هوای نفس، به دنبال برنامه باشد آن برنامه را اسلام ارائه کرده است.
اگر از علاقههای آشکار به علاقههای پنهان عبور کنیم «جهاد اکبر» شکل گرفته است
اختیار وقتی معنی دارد که بین دو چیزی انتخاب کردهای که یکی از آنها ارزشمندتر ولی پنهانتر است؛ و دیگری بیارزشتر ولی پیداتر و آشکارتر است. اگر از این علاقۀ آشکار به آن علاقه پنهان عبور کنی؛ جهاد اکبر شکل گرفته است و مبارزه با نفس پدید میآید که نخ تسبیح فضائل و خوبیهای انسان است. امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید: «مخالفت با هوای نفس نظام دین را شکل میدهد؛ نِظَامُ الدِّینِ مُخَالَفَةُ الْهَوَى»(؛ غررالحکم/حدیث32) و در جای دیگر میفرمایند: «رأس دین مخالفت با هوای نفس است؛ رَأْسُ الدِّینِ مُخَالَفَةُ الْهَوَى؛ غررالحکم/حدیث35)
پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرمایند: بر یکی از دربهای دوزخ الهی نوشته شده است: «از هوای نفس پیروی نکن، هوای نفس ایمان را از بین می برد؛ وَ عَلَى الْبَابِ الْخَامِسِ مَکْتُوب: لَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَالْهَوَى مُجَانِبُ الْإِیمَان»(الروضه فی فضائل امیرالمؤمنین(ع)/ص177)
مبارزه با نفس سخت است/مؤمن به خاطر مبارزه با نفس روزی هفتاد بار میمیرد
البته مبارزه با هوای نفس سخت است. در حدیث قدسی چنین آمده است که: مردم یکبار میمیرند ولی مؤمن به خاطر مبارزه با نفس و مخالفت با هوای نفسش روزی هفتاد بار میمیرد؛ یَمُوتُ النَّاسُ مَرَّةً وَ یَمُوتُ أَحَدُهُمْ فِی کُلِ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً مِنْ مُجَاهَدَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ مُخَالَفَةِ هَوَاهُم (میزان الحکمه/روایت 2916)
چه خوب است اینگونه مباحث به صورت گروهی در خانواده یا جمع دوستان به مباحثه گذاشته شود
خداوند همه ی ما را بر عمل به دانسته هایمان موفق بگرداند
دانلود فایل صوتی:
1) تنها مسیر قسمت دوم با کیفیت خوب و حجم حدود 5.63 مگابایت (http://bayanbox.ir/id/2148402532878272093?download)
2) تنها مسیر قسمت دوم با کیفیت پایین و حجم حدود 2.54 مگابایت
(http://montazer313.persiangig.com/TANHAMASIR2.mp3)
غربت مفهوم «جهاد اکبر» در شناخت و معرفی انسان / آگاهی و اختیار انسان بدون «جهاد اکبر» فایدهای ندارد
معمولاً در پاسخ به این سؤال که «تفاوت انسان با حیوان چیست؟» به اینکه انسان دارای عقل، آگاهی و اراده و اختیار است، اشاره میشود. اما سوال این است که این اراده، اختیار و آگاهی که به عنوان فضیلت و وجه تمایز «انسان» با «حیوان» و «فرشتهها» مطرح میشود، به چه دردی میخورند و چه فایدهای دارند؟ ما برای چه دارای آگاهی و اراده و اختیار شدهایم؟
آگاهی و اراده، دو مفهوم بسیار مشهور در حیات انسان هستند. ولی در این میان مفهوم دیگری وجود دارد که غریب مانده است و اگر این مفهوم نباشد، آگاهی و اختیار هم فایده نخواهند داشت و آن «جهاد اکبر» است.
جهاد اکبر مفهوم غریبی است که معمولاً در شناخت و معرفی انسان مورد استفاده قرار نمیگیرد. ما آگاهی و اختیار داریم که چه چیزی را انتخاب کنیم؟ آیا نسبت ما با چیزهایی که میتوانیم انتخاب کنیم، نسبت یکسانی است؟ چرا انتخاب انسان، ارزشمند میشود؟ آیا بر اساس شانس است؟
انتخاب انسان وقتی ارزشمند است که علیه آنچه دوست دارد، انتخاب کند و الّا تفاوتی با انتخاب حیوان نخواهد داشت
میتوان گفت آزادی انتخاب و اختیار انسان، در صورتی که تمایلات انسان مطرح نباشد، مضحک و بیمعنا است. این تمایلات و گرایشهای انسان است که نسبت او را با چیزی که میخواهد انتخاب کند، تعیین میکند. و انتخاب انسان وقتی ارزشمند است که علیه آن چیزی که دوست دارد، انتخاب کرده باشد. و الّا انتخاب او، تفاوتی با حیوانات را رقم نخواهد زد.
انسان موجودی است که برای مبارزه با امیال خودش آفریده شده/ «مبارزه با دوستداشتنیها» مبنای تعریف انسان
انسان، موجودی است که برای مبارزه با امیال خودش آفریده شده است و الّا اختیار، آزادی و آگاهی انسان، بیفایده خواهند بود. هویت و ذات و مبنای تعریف انسان این است که با دوست داشتنیهایش مبارزه کند.
آگاهی و اختیار انسان وقتی معنادار میشود که به هر دو طرفِ یک انتخاب تمایل داشته باشد
اگر انسان به هیچکدام از انتخابهای ممکن، تمایل نداشته باشد، اختیار و آزادی او بیمعنا خواهد بود. اگر انسان به یکی از انتخابهای ممکن، علاقه داشته باشد و به طرف مقابل آن اصلاً علاقه نداشته باشد، باز هم اختیار بیمعنا است. آگاهی و اختیار انسان وقتی معنادار میشود که شما به هر دو طرفِ یک انتخاب تمایل داشته باشید، در چنین انتخابی است که شرافت انسانی معنا پیدا میکند. در واقع انسان معمولاً از بین چند تمایلِ خودش، یکی را انتخاب میکند.
سؤال دیگر این است که این چند تمایل انسان نسبت به یکدیگر چگونه باشند تا اختیار معنی پیدا کند؟ اگر دو یا چند تمایل دارای میل یکسان از طرف ما باشند و کشش یک طرف بیشتر نباشد، باز هم انتخاب معنا نخواهد داشت و انسان حیوان میماند. و اگر میل به یک انتخاب، بیشتر باشد، طبیعی است که همیشه آن را انتخاب میکنیم و باز هم اختیار بیمعنا خواهد بود.
طراحی خدا برای معنادار شدن اختیار انسان: «علایق ارزشمند ولی پنهان» در مقابل «علایق کمارزش ولی آشکار»
خداوند سیستم جالبی را برای معنادار شدن اختیار و انتخاب انسان طراحی کرده است؛ به این صورت که خداوند دو نوع علاقه در وجود انسان قرار داده است که یکی؛ سنگینتر، ارزشمندتر، عمیقتر ولی پنهانتر است و علاقۀ دیگر، سطحیتر، کمارزشتر، سبکتر و باشیرینی کمتر، اما آشکارتر است. و اختیار در این جا معنی پیدا میکند که شما از تمایل آشکار و سطحی خودت عبور میکنی و به تمایل عمیق و ارزشمندتر مراجعه میکنی. از اینجا به بعد است که انسان، معنی پیدا میکند و هویت انسانی، تجلی پیدا میکند و اصلاً فلسفه وجودی انسان، همین است.
انسان باید از تمایلات کمتر ولی ملموستر عبور کند تا به تمایلات عمیقتر برسد/تمایلات کمتر و سطحیتر را «هوای نفس» مینامند
اختیار انسان فقط اینجا معنا پیدا میکند که انسان از یک تمایل کمتر ولی تجربه شده، ملموستر و سطحیتر عبور کند و به یک علاقۀ عمیقتر برسد. این علاقههای کمتر و سطحیتر را «هوای نفس» مینامند.
حضرت امام (ره) در ارتباط با عبور کردن از علائق سطحی به علائق عمیق، میفرمایند: «همه چیز از خود ما هست و به ما برمىگردد، عکس العمل ماست. باید توجه داشته باشند، همه توجه داشته باشیم به اینکه آفت انسان، هواى نفس انسان است و این در همه هست، سرچشمه مىگیرد از آن فطرت توحید. فطرت، فطرتِ توحید است، فطرتِ کمال طلبى است. کمال مطلق را انسان مىطلبد، خودش نمىفهمد، خیال مىکند که مقام مىخواهد، لکن وقتى بهش رسید، مىبیند این هم نیست. همه عالم را اگر چنانچه جمع کنند و به دست انسان بدهند، قانع نیست. مىبینید که قدرتمندهایى که قدرتشان زیاد است، بیشتر دنبال قدرت هستند، بیشتر دنبال توسعه قدرت خودشان هستند. آنها هم اگر فضا را بگیرند و دریا را بگیرند و زمین را بگیرند و آسمان را بگیرند، قانع نیستند. اگر انسان جلوى خودش را نگیرد، این سرکشىاى که حدّ و حدود ندارد، انسان را به باد فنا مىدهد. باید سرکشى را جلویش را گرفت، و این نَفْس را مهار کرد. ... از هواهاى نفسانى که سرچشمه همه فسادها هست، جلو بگیرند.»(صحیفۀ امام/ج19/ص376)
انسان آفریده شده است تا از علایق سطحی خود عبور کند
انسان آفریده شده است تا از علایق سطحی خود، رد شود. این علاقه سطحی را باید دور بریزیم. پشت این علایق سطحی، چیز دیگری پنهان شده است که باید آن را پیدا کرد. مثلا خواستۀ سطحی تو، خانهدار شدن است ولی خواسته عمیق پشت آن، خداخواهی است. آن علایق پنهان را باید کشف کرد. انسان شدن انسان به مبارزه با همین خواستههای سطحی وابسته است، البته این مبارزه باید با یک برنامۀ صحیح انجام شود و اگر کسی برای مبارزه با هوای نفس، به دنبال برنامه باشد آن برنامه را اسلام ارائه کرده است.
اگر از علاقههای آشکار به علاقههای پنهان عبور کنیم «جهاد اکبر» شکل گرفته است
اختیار وقتی معنی دارد که بین دو چیزی انتخاب کردهای که یکی از آنها ارزشمندتر ولی پنهانتر است؛ و دیگری بیارزشتر ولی پیداتر و آشکارتر است. اگر از این علاقۀ آشکار به آن علاقه پنهان عبور کنی؛ جهاد اکبر شکل گرفته است و مبارزه با نفس پدید میآید که نخ تسبیح فضائل و خوبیهای انسان است. امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید: «مخالفت با هوای نفس نظام دین را شکل میدهد؛ نِظَامُ الدِّینِ مُخَالَفَةُ الْهَوَى»(؛ غررالحکم/حدیث32) و در جای دیگر میفرمایند: «رأس دین مخالفت با هوای نفس است؛ رَأْسُ الدِّینِ مُخَالَفَةُ الْهَوَى؛ غررالحکم/حدیث35)
پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرمایند: بر یکی از دربهای دوزخ الهی نوشته شده است: «از هوای نفس پیروی نکن، هوای نفس ایمان را از بین می برد؛ وَ عَلَى الْبَابِ الْخَامِسِ مَکْتُوب: لَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَالْهَوَى مُجَانِبُ الْإِیمَان»(الروضه فی فضائل امیرالمؤمنین(ع)/ص177)
مبارزه با نفس سخت است/مؤمن به خاطر مبارزه با نفس روزی هفتاد بار میمیرد
البته مبارزه با هوای نفس سخت است. در حدیث قدسی چنین آمده است که: مردم یکبار میمیرند ولی مؤمن به خاطر مبارزه با نفس و مخالفت با هوای نفسش روزی هفتاد بار میمیرد؛ یَمُوتُ النَّاسُ مَرَّةً وَ یَمُوتُ أَحَدُهُمْ فِی کُلِ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً مِنْ مُجَاهَدَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ مُخَالَفَةِ هَوَاهُم (میزان الحکمه/روایت 2916)