PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ارتباط بین رهبري معنوي و يادگيري سازماني



*خانم معلم *
25th July 2014, 04:45 PM
چکيده
تئوري رهبري معنوي يک مدل علي براي تحول سازماني مي باشد که براي ايجاد انگيزش دروني ، يادگيري سازماني طراحي شده است. هدف اين پژوهش ، يافتن ارتباط بين رهبري معنوي و ابعاد آن ( چشم انداز ، اميد / ايمان ، نوعدوستی ، معناداري ، عضويت، تعهد سازماني و بازخورد عملکرد ) با يادگيري سازماني در دبيرستان ها ي ساوه است.

جامعه ي آمـــاري پژوهش شامل کليه ي دبيران دبيرستان هاي ساوه به تعداد ( 300= n ) نفر بوده است. 178 نفر ( 119 نفر زن و 59 نفرمرد ) از 18 دبيرستان به دو پرسشنامه ي استاندارد رهبري معنوي با ضريب آلفاي کرونباخ 92/0 و يادگيري سازماني با ضريب آلفاي کرونباخ 93/0 پاسخ داده اند. داده هاي گردآوري شده به کمک روش­هاي آمار توصيفي مانند ميانگين و انحراف استاندارد و آمار استنباطي همچون آزمون ضريب همبستگي پيرسون و رگرسيون چندمتغيره ( روش گام به گام ) مورد تحليل قرار گرفته است.

نتايج به دست آمده نشان داده است که رابطه ی مثبت و معناداری بين رهبري معنوي و ابعاد آن با يادگيري سازماني در دبيرستان هاي ساوه وجود دارد. همچنين از بين ابعاد متغير پيش بين تحقيق، بعد "تعهد سازماني" بيشترين سهم را در پيش­بيني تغييرات مربوط به يادگيري سازماني دارد. ابعاد "چشم انداز سازمانی و نوعدوستی" به دليل اين که سهمی در پيش بينی يادگيری سازمانی نداشته، از مدل حذف شده اند .


واژگان کليدي : رهبري معنوي ، يادگيري سازماني ، دبيرستان ها .



مقدمه

در دهه ی گذشته ، عواملی مانند احساس نارضايتی شغلی ، بی قراری ، عدم امنيت ( مارکز1 و همکاران ، 2005 ، ص 81 ) ، بحران بی اعتمادی در سازمان ها و بحران اقتصادی با رشد بی کاری جهانی و ... ( داس پاداياچی2 ، 2009 ، ص 1 به نقل از فراگو و گالندر3 ، 2002 ) نشان داد که اقدامات عقلايی سازمان ها در ارضای خواسته های کارکنان ناموفق بوده ، موجب تقاضای کارکنان برای محيط های کاری غنی و کار معنادار شد ( فرهنگی و همکاران ، 1385 ، ص 9 ) .خلأ معنويت و عدم توجه به کارکنان به عنوان يک انسان کامل باعث شد که مفهوم معنويت در محيط کار توجه زيادی را به خود جلب کند(گيبونز 4، 2000).گياکالون و جورکی ويکس5 ( 2003 ) می گويند : معنويت رسيدن به باروری و سودمندی را آسان می کند و با ارائه ی ويژگی های اخلاقی مانع استرس و ترک کار در سازمان ها می شود ( آيدين وسی لان6، 2009 ، ص 185 ).


امروزه ، آموزش و پرورش به عنوان يک سازمان عظيم در سطح کشور به دليل ارتباط مستقيم با آموزش و پرورش انسان ها يکی از مهمترين حوزه های توسعه ی پايدار در جوامع بشری به شمار می رود. تحقق اين امر نيازمند آموزش دهندگانی سالم ، شاداب و با انگيزه کاری بالا است و از جمله ياری دهندگان و آموزش دهندگان اين بخش، معلمان مدارس می باشند . در تمام مدارس به معلمانی برخورد می کنيم که هنگام ورود به شغل معلمی افرادی منظم ، دلسوز، علاقمند بوده اند، اما معمولاً پس از چندسال کارکردن و حتی مواجه شدن با انبوهی از مشکلات و استرس های شغلی در محيط کار ، احساس خستگی کرده ، حتی مايلند از کار کناره گيری نمايند(عابدی، 1381) . يکی از علل شايع در اين زمينه عدم توجه به احساسات فردی و درونی معلمان و در نظر نگرفتن تمام ويژگی های آن ها (فيزيک ، فکر ، قلب و روح ) است . پديده ی معنويت باعث می شود تا با کارمندان به عنوان يک کل رفتار کنند و عملکرد آن ها را درک نمايند، نه اين که فقط به عنوان عضوی از سازمان به آنان بنگرند ( روپرای7 ، 2010 ، ص 856 ).


گياکالون و جورکی ويکس ( 2003 ) در بررسی علمی خود در مورد معنوی بودن محيط کار ، آن را اين گونه تعريف کرده اند: چارچوب ارزش های سازمانی در فرهنگی شکل می گيرد که باعث ارتقای تجربه ی کارمندان از طريق فرآيند کار می شود ، حس ارتباطی را تسهيل کرده، احساس همکاری و شادمانی و لذت بردن از کار را پديد می آورد (ص 13 ) . از اين رو مدارس نيازمند مديرانی هستند که سعی کنند تا ارزش های فردی خود و معلمان را به ارزش های سازمانی پيوند زده ، با ايجاد انگيزه در معلمان زمينه های مشارکت و همکاری را فراهم کنند و موجب رشد و توسعه ی آن ها و تحول و پيشرفت محيط آموزشی شوند. مدارس نياز به رهبرانی دارند که پايبند به اصول اخلاقی رهبری باشند و رهبری معنوی دارای اين اصول است.


گورتزن و باربوتو8 (2001) بيان می کنند که رهبران معنوی برخی ويژگی های مهم نظير خود شکوفايی و درک معنا در زندگی را برای سازمان هايشان تضمين می کنند که ممکن است ، موجب سلامت و رفاه در محل کار شود (دنت و همکاران9 ، 2005 ، ص 632 ). هم چنين کاکابادوس10 و همکاران ( 2002 ) اظهار می کنند که رهبران معنوی اغلب از ارزش هايی نظير هماهنگی ، عشق ، همدردی ، وحدت ، صلح و آرامش ، درستی يا صداقت حمايت می کنند. اين ارزش ها تأثيرات مثبتی را در محيط معنوی ايجاد می کنند و موجب می شوند که کارکنان در مسئوليت ها با رغبت بيشتری مشارکت جويند (صص 173-172) .
گسترده ترين تعريف ذکر شده از آن فرای1 ( 2003 ) است . او رهبری معنوی را اين گونه بيان می کند :





رهبری معنوی ديدگاهی ايجاد می کند که در آن اعضای سازمان ، حس معناداری در کار را تجربه می کنند و در آن زندگی شان معنادار شده ، احساس متفاوت بودن می کنند .
رهبری معنوی فرهنگ سازمانی - اجتماعی را بر اساس نوعدوستی ايجاد می کند که در آن رهبران و پيروان دقت و توجه لازم را به خود و ديگران دارند ، احساس عضويت کرده ، حس ادراک و قدر شناسی دارند (ص 711 ) .




همان طور که در تعريف بالا مشخص است ، وی به ويژگی های چشم انداز ، ايمان و اميد به کار ، نوعدوستی اشاره کرده که معناداری در کار و عضويت را در کارکنان ايجاد می کند و نتايج سازمانی مثبتی چون تعهد سازمانی و بازخورد عملکرد به همراه دارد .

چشم انداز سازمان ؛ يعنی، آينده ی جذاب سازمان ، ارزش ها و معانی مشترک در سازمان که هم چنين نقش محرک دارد؛ به بيان ديگر، هدف ، مأموريت و رسالت سازمان است.

ايمان و اميد به کار همان اعتقادات معنوی کارکنان ،آرزو و انتظارات مثبت در آن ها است .افراد با اميد و با ايمان يک جور چشم انداز از جايی که می خواهند بروند و اين که چگونه می توانند به آن جا برسند ، دارند . آن ها سختی ها و نگرانی ها را می پذيرند تا به اهداف خود برسند

. نوع دوستیبه معنی عشق و توجه به همه بدون هيچ چشم داشتی ، خود به جای ديگران رنج بردن و اجتناب از خود محوری می باشد .

معنا داری در کار عبارت است از: درک معنای واقعی شغل توسط کارکنان و اهميت قائل شدن برای آن .

عضويت ؛يعنی، احساسِ داشتن کاری مهم از نظر سازمان و ساير همکاران ، احساس مسئوليت و شراکت در تصميم گيری های سازمان .

تعهد سازمانی ، احساس هويت ، وفاداری و وابستگی کارکنان به سازمان است. در واقع، حالتی در فرد ايجاد می شود که سازمان را معرف خود می داند و آرزوی باقی ماندن در آن را دارد .

و بالاخره بازخورد عملکرد ، ارائه ی غير رسمی عملکرد روزانه ی کارکنـان و ارائه ی نتايج بازديدهـای رسمی از کار کارکنان به آنان است ( فرای ، 2003 ، ص 695 ؛ ضيايی ، 1387 ، صص 75-74 ) .


بيرلی2 و همکاران ( 2000 ) بيان می کنند که معنويت و رهبران معنوی ممکن است بر افزايش يادگيری سازمانی تأثير بگذارند و اعضای سازمان را به جای يادگيری انفرادی به يادگيری سازمانی تشويق کنند ( دنت و همکاران ، 2005 ، ص 227؛ آيدين و سی لان ، 2009 ، ص 185 ). يادگيری سازمانی مفهوم وسيعی است و نويسندگان زيادی به منظور رسيدن به سازمان های سالم تر و بهتر به آن توجه کرده اند . به اين منظور برای کمک به توسعه و تحول کار ، برنامه ريزان استراتژی بايد در ارائه ی يادگيری سازمانی در سازمان های آموزشی به اهميت وجود رهبران معنوی توجه نمايند.


يادگيري ، عامل كليدي و مورد نياز سازماني است كه مي خواهد در دنياي نوين اقتصادي و محيط رقابتي پا بر جا بماند. اسلاميه می گويد : به باور سونگ3 ، رئيس انجمن آموزش و توسعه ي آمريكا (2002) ، امروزه يادگيري جاده ي حياتي شناخت و انطباق با سرعت فزاينده ي تغيير است. ( شريفی و اسلاميه ، 1387 ، ص 2 ) . بنابراين سازمان های آموزشی از جمله مدارس كه يکی از توليد كنندگان دانش و اطلاعات و گسترده ترين نهاد توليد دانايي به شمار مي روند ، از تغييرات عصر حاضر مصون نبوده ، بايد از راه يادگيري هميشگي ، افراد را براي رويارويي با تغييرات آماده نمايند. ساجدی و اميدواری ( 1386 ) می گويند: سازمان ها برای عقب نماندن در عرصه ی رقابت جهانی بايد از نيروی متخصص ، خلاق و با انگيزه ی بالا برخوردار باشند ( صص 66- 65) و يادگيری سازمانی معلمان و کارکنان را ورزيده ساخته ، توانايی های بيش تری را در آن ها ايجاد می کند و با افزايش مهارت های کارکنان، نيازها و خواسته های دانش آموزان و جامعه را به نحو مطلوب تری برآورده می کند که اين امر کسب مزيت رقابتی پايدار را برای سازمان به ارمغان می آورد ( برگرفته از گفته های سبحانی نژاد ، 1385 ، صص 192-191).


اسکرلاواج1و همکاران ( 2007 ) يادگيری سازمانی را اين گونه تعريف می کنند : يادگيری سازمانی ، يعنی توسعه و به کار بردن دانش جديد که پتانسيل تغيير رفتار کارکنان را دارد و سازمان را برای دستيابی به نتايج توسعه يافته تقويت می کند ، سازگاری برای تغيير را تضمين می کند ، موجبات رشد کارکنان را از طريق نوآوری فراهم کرده ، کارکنانی نتيجه محور پرورش خواهد داد ( آيدين و سی لان، 2009 ، ص 182 ) .آرجريس2( 1990 ) يادگيری سازمانی را در گرو به اشتراک گذاشتن دانش ، باورها و مفروضات در ميان افراد و تيم ها می داند ( سبحانی نژاد ، 1385 ، ص 53 ) .


صاحب نظران از زوايای مختلفی به يادگيری سازمانی نگريسته و با توجه به نوع نگرش خود ابعاد مختلفی را برای آن ذکر کرده اند . به عنوان مثال ، سنگه3 ( 1990 ) از بينش مشترک ، تسلط فردی ، الگوهای ذهنی ، يادگيری تيمی و تفکر سيستمینام می برد( جنوی و ديگران ، 1387 ، ص 220 ) .



با مطالعه ی تعاريف و ابعاد يادگيری سازمانی استنباط می شود که يادگيری سازمانی يک فرآيند پيچيده است که مراحل اين فرآيند عبارتند از: کسب / خلق اطلاعات ، تعبير و تفسير/ انتقال اطلاعات ، ايجاد دانش و نهادينه کردن دانش (قربانی زاده ، 1387 ، ص 35) که در زير تعريف آن ها بيان می شود:


اکتساب / خلق اطلاعات ، کنکاش محيط درونی و بيرونی و شناسايی وگردآوری اطلاعات مفيد برای سازمان و مرور نتايج عملکرد و تجربيات گذشته و ايجاد اطلاعات جديد است ( قربانی زاده ، 1387 ، ص 35 ) .

تعبير و تفسير اطلاعات ،فرآيندی است کـهاز طريق آن اطلاعاتِ توزيع شـده معنـای قابل فهم مشترکی پيدا می کند ( رهنورد ، 1378 ، ص 31 ) .

انتقال اطلاعات ؛ يعنی ، توزيع و تبادل اطلاعات در بين افراد، گروه ها و بخش های مختلف سازمان.

ايجاد دانش به معنی استفاده ی عملی از اطلاعات و بررسی نتايج رفتاری آن و توليد دانش جديد وافزودن آن به سيستم های فعلی دانش در سازمان است .

نهادينه کردن دانشعبارت است از:عمومی شدن دانش جديد در سراسر سازمان و استفاده از آن در فعاليت روزمره و تبديل دانش نظری به دانش عملی و کاربردی ( قربانی زاده، 1387،ص 35 ).


در حقيقت امروزه در آموزش و پرورش ، فعاليت های دانش محور ، تحقيق و توسعه ، فناوری برای بسط و توسعه ی دانش و آمادگی برای رويارويی با رشد فزاينده ی تکنولوژی و پراکندگی بيش از حد دانش و اطلاعات توجه خاصی را به خود جلب کرده است . مسئولين به خوبی می دانند که انجام اين فعاليت ها نتايج مفيدی برای مدارس و در کل برای سازمان آموزش و پرورش به همراه خواهد داشت. برای رسيدن به اين مقصود ، مدارس بايد به سمت سازمان های يادگيرنده و يادگيری سازمانی حرکت کنند. سازمان يادگيرنده ، سازمانی است که در آن الگوهای گسترده ی فکری طبيعی شده ، الهامات جمعی و گروهی در آن به وقوع می پيوندد . افراد در سازمان های يادگيرنده قدرت پيدا می کنند تا بينش سازمانی توليد شده ی شفافی را اجرا کنند . آن ها هميشه در حال يادگيری از يکديگر هستند (فرای ، 2003 ، ص 694 ) .


يادگيری سازمانی به هماهنگ شدن سازمان ها از جمله سازمان های آموزشی با تکنولوژی و پيشرفت های جديد کمک می کند و الگوهای سنتی رهبری توان رويارويي با اين پيشرفت ها و تغييرات را نداشته ، نمی توانند انگيزه ی لازم را برای يادگيری جمعی در کارکنان به وجود آورده ، موجب توسعه ی سازمان شوند . از آن جايی که سازمان ها سريعاً در مسير محيط های کاری سرشار از معنويت هستند ، نياز دارند که در مسير تبديل خود به ساز مان های يادگيرنده ، معنويت را در محل های کار خود رواج دهند ، به همين خاطراحتياج به رهبری معنوی دارند. همان طور که در تعريف فرای از رهبری معنوی بيان شد ، رهبر معنوی با استفاده از ارزش ها ، طرز تلقی ها و رفتارهايی که لازمه ی انگيزش درونی خود و ديگران است ، بقای معنوی اعضای سازمان را فراهم می کند ، کارکنانی با انگيزه ، متعهد به سازمان ، مشتاق يادگيری سازمانی پرورش می دهد ( خائف الهی ، 1389 ، ص 31 ).


در اين جا برخی از تحقيقاتی که ارتباط نزديکی با موضوع تحقيق دارند، مورد بررسی قرار می گيرند.
ابراهيم پور و ديگران ( 1388 )، در پژوهشی تحت عنوان " بررسی رابطه ی بين رهبری معنوی و رفتار شهروندی سازمانی " به بررسی نقش رهبری معنوی در شکل گيری رفتار شهروندی سازمانی در کارکنان مرکز آموزش و دانشکده ی صدا و سيما پرداخته اند . نتايج تحقيق نشان داد که بين رهبری معنوی با رفتار شهروندی سازمانی رابطه ی مثبت و معناداری وجود دارد ( ص 1 ) .

ضيايي و ديگران ( 1387 ) ، پژوهشی تحت عنوان " نقش رهبری معنوی در توانمند سازی کارکنان دانشگاه تهران " انجام دادند و چنين نتيجه گيری شد که بين چشم انداز ، نوعدوستی ، ايمان به کار ، معناداری در کار و عضويت در سازمان با توانمند سازی کارکنان رابطه ی معناداری وجود دارد و بين تعهد سازمانی و توانمند سازی کارکنان رابطه ی علی وجود ندارد و در نهايت رابطه ی علی معکوس ميان بازخورد عملکرد رهبر و توانمند سازی کارکنان وجود دارد . نتايج مدل معادلات ساختاری نشان داد که رهبری معنوی باعث توانمند سازی کارکنان دانشگاه می شود ( ص 67 ).


زاهدی و علی پناهی ( 1387 ) ، به بررسی "نقش معنويت در کارآيی صنعت بانکداری" پرداختند . هدف آن ها شناسايی مؤلفه های اثر گذار بر معنويت ، شناسايی متغيرهای ميانجی در ايجاد رابطه ی بين معنويت و کارآيی و شناسايی راه کارهايی جهت افزايش کارآيی صنعت بانکداری با تکيه بر معنويت بود .يافته ها نشان دادند که بين معنويت و کارآيی سازمان رابطه ی معنادار و مستقيم وجود دارد و معنويت از طريق کار هدفمند باعث افزايش کارآيی سازمان می شود. هم چنين معنويت از طريق کار با معنا باعث افزايش کارآيی سازمان می شود ( صص 190 ، 202 – 200 ) .

*خانم معلم *
25th July 2014, 04:47 PM
فرهنگی و ديگران ( 1385 ) ،" معنويت در محيط کار و نقش آن در بهبود رفتار شهروندی سازمانی " را در ميان کارکنان دانشکده های دانشگاه تهران بررسی کردند . نتايج آزمون فرضيات تحقيق به روش مدل سازی ساختاری گويای وجود رابطه ی معنادار بين معنويت در محيط کار و رفتار شهروندی سازمانی است.


فرای و همکاران ( 2011 ) ، در پژوهش خود با عنوان " تأثير رهبری معنوی بر عملکرد سازمانی " به مطالعه ی رابطه ی پويا بين رهبری معنوی و سلامت روانی با نتايج سازمانی در دانشجويان دانشکده ی افسری در ايالت متحده پرداختند. يافته های آنان بيانگر وجود رابطه ی مثبت و معنادار بين رهبری معنوی و بعضی از نتايج سازمانی مثل تعهد سازمانی بود( ص 259 ).


عثمان و قيصر دانيش1 ( 2010 ) ، پژوهشی در مورد "رهبری معنـوی در حرفـه ی بانکداری و تأثيرش بـر تعهد سازمـانی" انجام دادند. آن ها رهبری معنوی را به عنوان عامل اصلی در افزايش سطوح چندگانه ی موفقيت سازمان در نظر گرفتند. هدف آن ها بررسی رابطه ی بين معنويت و رضايت شغلی در 121 مديرشعبه ، منطقه و بخش در بانک های دولتی و خصوصی در پاکستان بود. نتايج ، تأثير معنويت را در پيش بينی تعهد مؤثر در ميان مديران نشان داد (ص 185) .


آيدين وسی لان ( 2009 ) ، بـه بـررسی " تأثير رهبری معنـوی بـر ظرفيت يادگيری سازمانی" به منظـور توسعـه ی سازمـانی در
شـرکت فلزکاری ترکيه پرداختند. ابعاد الگوی علی رهبری معنوی فرای را به عنوان متغير مستقل و مدل ظرفيت يادگيری سازمانی تئو را به عنوان متغير وابسته در نظر گرفتند . در پايان نتيجه گرفته شد که ظرفيت يادگيری سازمانی ارتباط قابل توجهی با هر کدام از ابعاد رهبری معنوی دارد اما تأثير رهبری معنوی بر ظرفيت يادگيری سازمانی کم ، حدوداً 09/0 است ( ص 184 ).

رگو و کانها2 ( 2008 )، به بررسی " معنويت در محيط کار و تعهد سازمانی " پرداختند . هدف اين پژوهش بررسی تأثير پنج بعد معنويت در محيط کار - حس اجتماعی تيمی ، هم راستايی با ارزش های سازمانی ، احساس کمک به جامعه ، لذت بردن در محل کار ، فرصت هايی برای زندگی درونی - بر تعهد مؤثر ، عاطفی و مستمر بود. يافته ها نشان دادند که وقتی افراد، معنويت در محل کار را تجربه می کنند ، بيش تر احساس می کنند
که به طرز مؤثری به سازمان خود وابسته هستند، احساس تعهد و وفاداری نسبت به آن ها را تجربه می کنند (ص 53 ).

آميتای1 و ديگران ( 2005 ) ، پژوهشی تحت عنوان " سبک های رهبری و يادگيری سازمانی در درمانگاه های دولتی" در کشور اسرائيل انجام دادند و يافته ها بيانگر نقش اصلی و کليدی رهبران سازمان در تعيين کارآيي يادگيری سازمانی است ( 57 ) .


ريو2( 2005 ) ، پژوهشی در زمينه ی " نقش رهبری و معنويت در کارايی و اثربخشی سازمان " انجام داد. وی معنويت را عامل مؤثری در افزايش کارايی رهبران معرفی کرده است ( خائف الهی ، 1389 ، ص 30 ) .
فرای و ملون3 ( 2003 ) ، پژوهشی تحت عنوان " تحول مدارس از طريق رهبری معنوی : يک تجربه ی موردی " ، با هدف بررسی مدل علی رهبری معنوی از طريق يک طرح آزمايشی در سه مدرسه ی ابتدايی و يک مدرسه ی متوسطه انجام دادند. نتايج به دست آمده از اين مدل حمايت می کند و نشان می دهد که رهبری معنوی به طور خاصی تعهد سازمانی را افزايش می دهد ( ص 2 ) .

مديران مدارس با داشتن ويژگی هايی چون وفاداری ، صداقت ، قابليت اعتماد و ... می توانند بر کارکنان اثر گذارند و ريشه های بی اعتمادی و خود محوری را در آن ها از بين ببرند و محيطی مساعد برای يادگيری سازمانی به وجود آورند. از اين رو تحقيق حاضر بر آن است که رابطه ی رهبری معنوی با يادگيری سازمانی در دبيرستان ها را مورد بررسی قرار دهد .


در انطباق با هدف ياد شده، فرضيه های تحقيق به شکل زير صورت بندی شدند و مورد آزمون قرار گرفتند :
1- بين رهبری معنوی و يادگيری سازمانی رابطه وجود دارد.2- بين هر يک از ابعاد رهبری معنوی (چشم انداز سازمانی ، نوعدوستی ، ايمان به کار ، معناداری در کار ، عضويت در سازمان ، تعهد سازمانی، بازخورد عملکرد ) و يادگيری سازمانی رابطه وجود دارد .3- بر اساس ابعاد رهبری معنوی تغييرات يادگيری سازمانی قابل پيش بينی هستند.

روش

اين پژوهش به دنبال کشف ارتباط بين رهبری معنوی و يادگيری سازمانی است ، لذا روش اين تحقيق بر حسب هدف از نوع تحقيقات کاربردی است . از حيث گردآوری داده ها از نوع تحقيقات کمی و غير آزمايشی و از شاخه ی مطالعات ميدانی به شمار می آيد و از نظر ارتباط بين متغيرهای تحقيق ، توصيفی از نوع همبستگی است . جامعه ی آماری اين پژوهش را تمامی معلمان دبيرستان های ساوه باحجم 300 نفر تشکيل می دهند . از اين 300 نفر ، 200 نفر خانم و 100 نفر آقا می باشند . مطابق جدول مورگان با توجه به حجم 300 نفری جامعه ،حجم نمونه ، 169 نفر است . روش نمونه گيری نيز تصادفی ، طبقه ای نسبی است که بر اين اساس از 169 نفر حجم نمونه، 113 نفر زن و 56 نفر مرد حجم نمونه ی پژوهش را تشکيل داده اند. 290 پرسش نامه پخش شد و در نهايت 178 پرسش نامه ی کامل بـه دست آمـد .119 نفـر زن و 59 نفر مرد بـه پرسش هـا پاسخ داده اند.


برای اندازه گيری رهبری معنوی از پرسش نامه­ی ­فرای و ديگران ( 2005 ) استفاده شده است که تعداد سؤالات آن 27 سؤال بود. برای سنجش يادگيری سازمانی از پرسش نامه ی استاندارد که با تکيه بر مدل تمپلتون ، شاخص های آن از کتاب يادگيری سازمانی و سازمان يادگيرنده ی آقای قربانی زاده استخراج گرديده ، استفاده شده است و تعداد سؤالات آن 22 سؤال است. در کل ، 49 سؤال بر مبنای طيف پنج گزينه ای ليکرت از خيلی زياد تا خيلی کم تنظيم شده است. بعد از بازگشت پرسش نامه ها ، داده های جمع آوری شده در نرم افزار SPSS وارد و مشخص شد که هر دو پرسش نامه از پايايی قابل قبولی برخوردار است چرا که ضريب آلفای پرسش نامه ی رهبری معنوی 92/0 و ضريب آلفـای پرسش نامه ی يادگيری سازمانی 93/0 به دست آمـد. روايی محتوايی هـر دو پرسش نامه ی مورد استفاده در اين پژوهش ، مورد تأييد متخصصين از جمله استادان راهنما و مشاور قرار گرفته است.


به منظور تجزيه و تحليل داده های تحقيق ، برای توصيف متغيرهای جمعيت شناختی ( سن ، جنس ، ميزان تحصيلات و سابقه خدمت ) و هم چنين آماره های مهم مربوط به تحقيق ( ميانگين ، ميانه ، نما ، انحراف معيار ) از آمار توصيفی بهره گيری شده است. به منظور آزمون فرضيات تحقيق از آزمون همبستگی پيرسون و رگرسيون چند متغيره ( روش گام به گام ) استفاده شده است.


يافته ها

فرضيه اول: بين رهبری معنوی و يادگيری سازمانی در دبيرستان های ساوه رابطه وجود دارد.
بعد از آزمون فرض، در پاسخ به فرضيه اول همبستگی های به دست آمده نشان داد که بين رهبری معنوی و يادگيری سازمانی در دبيرستان های ساوه در سطح 01/0 رابطه ی مستقيم و مثبت و معناداری وجود دارد که ضريب همبستگی محاسبه شده 719/0 به دست آمده است.


فرضيه دوم: بين هر يک از ابعاد رهبری معنوی (چشم انداز سازمانی ، نوعدوستی ، ايمان به کار ، معناداری در کار ، عضويت در سازمان ، تعهد سازمانی، بازخورد عملکرد ) و يادگيری سازمانی رابطه وجود دارد .


در پاسخ به فرضيه دوم، مشخص شد که بين تمام ابعاد رهبری معنوی و يادگيری سازمانی در سطح 01/0 رابطه ی مثبت و معناداری وجود دارد. چنان چه در جدول بالا مشاهده می شود ، ضرايب همبستگی بين چشم انداز سازمانی و يادگيری سازمانی 429/0، عشق به همنوع و يادگيری سازمانی 498/0، ايمان به کار و يادگيری سازمانی 531/0 ، معناداری در کار و يادگيری سازمانی 496/0 ، تعهد سازمانی و يادگيری سازمانی 556/0 ، بازخورد عملکرد و يادگيری سازمانی 539/0 به دست آمده است.


0همان طور که مشخص است بالاترين همبستگی بين ابعاد رهبری معنوی و يادگيری سازمانی مربوط به بعد "تعهد سازمانی" است. ابعاد "رهبری معنوی" با يکديگر به طور مثبت و معنا داری همبسته هستند، با اين وجود ميزان همبستگی ها به اندازه ای بزرگ نيست که احتمال هم خطی بودن بين متغيرها وجود داشته باشد و بالاترين ضريب همبستگی مربوط به رابطه ی بين "عضويت در سازمان" با "ايمان به کار" می باشد(595/0).


فرضيه سوم : بر اساس ابعاد رهبری معنوی (چشم انداز سازمانی ، نوعدوستی ، ايمان به کار ، معناداری در کار ، عضويت در سازمان ، تعهد سازمانی، بازخورد عملکرد )تغييرات يادگيری سازمانی قابل پيش بينی است.


برای بررسی سؤال پژوهش و تعيين اين که تا چه اندازه از روی ابعاد رهبری معنوی می توان به پيش بينی تغييرات مربوط به يادگيری سازمانی پرداخت؟، از تحليل رگرسيون چند متغيره(روش گام به گام) استفاده شده است که نتايج آن ارائه می شود.


چنان كه در جدول بالا ملاحظه مي گردد از بين 7 بعد "رهبری معنوی"، 5 بعد آن (تعهد سازمانی، بازخورد عملکرد، ايمان به کار، عضويت در سازمان، معنا داری در کار) وارد معادله شده اند و ابعاد "چشم انداز سازمانی" و "نوعدوستی" از مدل حذف شده اند؛ زيرا با اضافه شدن اين دو بعد، مقدار 2 R به طور معنا داری تغيير نمی کند. در مدل اول، همبستگی بين "تعهد سازمانی" و "يادگيری سازمانی" برابر با 556/0 است. به عبارت ديگر، "تعهد سازمانی" می تواند تقريباً 31 درصد از تغييرات مربوط به "يادگيری سازمانی" را پيش بينی كند (31/0=2R). در مدل دوم ، وقتی "بازخورد عملکرد" به مدل اضافه می شود، مقدار 2R به 439/0 افزايش می يابد. به عبارت ديگر، حدود 9/43 درصد واريانس متغير "يادگيری سازمانی" به وسيله ی رابطه ی خطی با متغير های "تعهد سازمانی" و " بازخورد عملکرد " تبيين می شود، که سهم " بازخورد عملکرد " تقريباً برابر با 9/12 درصد است. بر اين اساس در مدل های 3 تا 5 ، سهم ابعاد "ايمان به کار"، "عضويت در سازمان" و "معنا داری در کار" در تبيين "يادگيری سازمانی" به ترتيب، برابر با 6 درصد، 4/3 درصد و 4/1 درصد است.
هم چنين محاسبات مربوط به آماره ی F نشان داد که مجذور همبستگی چند گانه درسطح 01/0 معنادار است (01/0p= ؛172 و5 df= ،5/41F=).برون داد بعدي ، تحليل ضرايب رگرسيون مدل را نشان مي دهد.

به دنبال آن بوديم، يافتن رابطه ی بين رهبری معنوی و ابعاد آن با يادگيری سازمانی بود . يافته ها نشان داد که بين رهبری معنوی يادگيری سازمانی رابطه ی مستقيمی وجود دارد. بنابر اين با 99 % اطمينان فرضيه اول پژوهش تأييد می شود. هم چنين مشخص شد که بين هر کدام از ابعاد رهبری معنوی با يادگيری سازمانی رابطه­ی مثبت و معناداری وجود دارد. بر اين اساس فرضيه دوم پژوهش نيز با 99 % اطمينان تأييد می شود . در کل، نتايج اين پژوهش کاملاً همسو و تأييد کننده ی پژوهش های ذکر شده در قسمت پيشينه پژوهش می باشد. علت اين همسويی اين است که مدل رهبری معنوی در سازمان ها از جمله سازمان های آموزشی سيستم انسان گرايی را خلق می کند که از طريق رهبری معنوی هدايت می شود. سيستمی که بر اساس اميد/ ايمان به يک فرهنگ ِ دارای ارزش و عشق به همنوع ايجاد می شود و رهبر از طريق بينش ، ارزش ها و روابط عاشقانه ديگران را تحت تأثير قرار می دهد نه با ترس ، کنترل و قدرت طلبی.


رهبر معنوی به عنوان نيروی انگيزش ذاتی به حساب می آيد و افراد را قادر می سازد که احساس زنده بودن کنند و به آن ها انرژی می دهد و با کارشان وابسته می کند. اين نيرويی است که بقای روح را به احساس جذابيت ، سرگرمی و دقت در کار تبديل می کند و کار ی می کند که افراد خود را عضو سازمان بدانند و در محيط کار احساس مسئوليت کرده، سازنده و مولد عمل کنند و در جهت تحقق اهداف سازمانی و رسيدن به چشم اندازها حرکت نمايند. تأثير رهبران معنوی در سازمان ها باعث می شود که کارکنان بگويند کار من پاداش من است و به دنبال پاداش های مادی نباشند.

*خانم معلم *
25th July 2014, 04:49 PM
مديران مدارس با به کار گيری سبک رهبری معنوی و با ايجاد انگيزه­ی ذاتی در معلمان ، قبول نظرات، تفويض اختيارات ، تشويق آن ها به مشارکت در تصميم گيری ها و همکاری و ترغيب آن ها در شناسايی اطلاعات مورد نياز مدرسه و به اشتراک گذاشتن دانش موجبات برقراری يادگيری سازمانی را فراهم می سازند. نتايج اين پژوهش نشان داد که :


وقتی که معلمان به کار خود ايمان داشته باشند ، به دنبال اهداف چالشی و جديد در مدارس خود هستند ، اهداف جديدی که يادگيری بهتر و مؤثرتری را برای آن ها و دانش آموزان فراهم می آورد . آن ها به خاطر باوری که به کارشان دارند، مايلند کاری مازاد بر وظايفشان انجام دهند و برای رسيدن به اهداف و موفقيت مدارس خود نهايت تلاش و کوشش خود را به کار می گيرند . در حقيقت ، ايمان به کار باعث می شود که افراد برای به حداکثر رساندن توانايی های فردی و شغلی خود تلاش مداوم داشته باشند و هميشه به دنبال عالی بودن باشند . برای عالی بودن در شغل خود در کسب اطلاعات و خلق دانش جديد اهتمام ورزيده ، به منظور موفقيت مدارس خود، دانش و اطلاعات خود را با ديگران سهيم می شوند. در حقيقت ، با افزايش ايمان به کار و اعتقاد به تحقق اهداف، يادگيری سازمانی نيز افزايش می يابد.


وقتی معلمان معنای واقعی حرفـه ی خود را درک می کنند و برای آن اهميت قائلند، معنويت فردی خود را با کارشان گره زده، آن ها را يکپارچه می کنند . اين يکپارچگی و پيوند خوردن معنويت فردی به کار منجر به تغييرات مثبتی در روابط و تأثير گذاری آن ها می شود. درک معنای واقعی کار براي معلمان نتايج شخصی مفيدی مانند آرامش ، لذت بردن از کار ، رضايت شغلی و احساس مسئوليت به همراه می آورد . از طرفی پيوند خوردن ارزش های معنوی و فردی معلمان با اهداف و ارزش های مدرسه و ايجاد اين احساس که کار آن ها موجب تحول در زندگی دانش آموزان و جامعه می شود ،باعث مشارکت و همکاری آن ها در مدرسه می گردد . ايمان به کار ، حس همبستگی و ارتباط ميان فرد و ديگران را موجب می شود و اين حس همبستگی ، مشارکت و همکاری، ارتباط قوی و مثبتی با به وجود آمدن يادگيری سازمانی دارد . در واقع می توان گفت که با افزايش معناداری در کار ، يادگيری سازمانی نيز افزايش می يابـد.


زمانی که معلمان خود را مورد توجه مدير می دانند و از نظر آن ها مدير به طور معقول آن ها را درک کرده ، از کارهايشان قدردانی می کند، درک شدن و مورد قدردانی قرار گرفتن، اين احساس را به آن ها می دهد که خودشان و کارشان برای مدير و ديگر همکاران مدرسه باارزش هستند، از اين رو خود را عضوی از مدرسه می دانند و برای اين عضويت ارزش قائلند . حس عضويت نيروی انگيزش ذاتی به وجود می آورد و باعث می شود تا کارکنان ياد بگيرند و پيشرفت کنند و ديگر همکاران را در ايده ها و بينش خود سهيم سازند و از مهارت ها و دانش خود به نفع خود و سازمان استفاده کنند؛ يعنی، با افزايش ايجاد حس عضويت در مدرسه يادگيری سازمانی نيز افزايش می يابد.


معلمانی که نسبت به مدرسه ی خود متعهد هستند ، نه تنها آرزوی باقی ماندن در مدرسه ی خود را دارند، بلکه از آن با ديگران به عنوان يک محيط کاری خوب صحبت می کنند و مشکلات مدرسه را مشکلات خود می دانند و برای رفع آن ها با بيان نظرات و اطلاعات خود و به کار گيری مهارت ها می کوشند. چون مدرسه را معرف خود می دانند و آگاهی دارند که موفقيت مدرسه بيانگر موفقيت آن ها به عنوان عضوی از مدرسه است برای بالا بردن کارآيی و بهبود عملکرد آن در فضای اعتماد و صميميتی که مدير ايجاد کرده، مهارت ها ، آموخته ها و دانش عملی و نظری خود را به ديگران منتقل می کنند و از آموخته های ديگران نيز سود می برند.


اين پژوهش نشان داد که رهبران و مديران مدارس به اين که معلمان قدرت تعبير و تفسير مسائل کاری را دارند و در انجام کارهای خود دانش و مهارت لازم را کسب کرده اند، ايمان داشته ، تقريباً زمينه های مساعدی را برای کسب ، مرتب کردن و تبادل اطلاعات و يادگيری مداوم آن ها فراهم می کنند . به عبارت ديگر ، با افزايش ايجاد تعهد سازمانی ، يادگيری سازمانی نيز افزايش می يابد.


از آن جايی که کيفيت کار ، نوع برخورد با دانش آموزان، رفتار با اوليا ، تدريس و پيشرفت تحصيلی دانش آموزان و ... برای معلمان از اولويت و اهميت زيادی برخوردار است، سعی می کنند از نقاط ضعف و قوت کارشان آگاهی يابند و در جهت رفع نقاط ضعف و تقويت نکات مثبت خود بکوشند . مدير به عنوان رهبری معنوی فضای گفتگو و مباحثه را فراهم کرده ، عملکرد معلمان و مدرسه را بيان می کند ، موانع گفتگو را که بی اعتمادی و ترس از آشکار شدن ضعف ها از جمله ی اين موانع هستند ، از بين می برد و از معلمان می خواهد تا با بيان ايده ها و نظراتشان در رفع کاستی ها و ضعف ها مشارکت کنند و اين امر يادگيری سازمانی را افزايش می دهد. اين دستاوردِ پژوهش نشان دهنده ی اين است که با افزايش بازخورد عملکرد ، يادگيری سازمانی نيز افزايش می يابد.


هم چنين نتايج حاصل از اين پژوهش بخشی از سؤال پژوهش را تأييد نمود . بر پايه ی يافته های اين پژوهش مشخص شد که معلمان به وجود چشم انداز سازمانی ؛ يعنی، رسالت و اهداف وآرمان مشترک مدارس که برای هدايت فعاليت های مدرسه ها به آن سمت طرح ريزی شده اند، ايمان دارند و باور دارند که مديرانشان، با اجتناب از خودمحوری و دارا بودن ويژگی های انسانی صداقت ، تواضع ، وفاداری ، رازداری ، نسبت به همکاران عشق می ورزند، با اين وجود ، اين دو بعد در معادله ی رگرسيون معنادار نبوده ، سهمی در پيش بينی تغييرات مربوط به يادگيری سازمانی نداشتند. لذا، لازم است راهکارهايي انديشيده شود تا آرمان مشترک توسط کارکنان مورد حمايت قرار گيرد؛ زيرا حمايت کارکنان از بينش مشترک در ظرفيت يادگيری سازمان تأثير خواهد گذاشت .


هم چنين می بايستی با برقراری ارتباطات باز و آزاد در سراسر مدرسه ، ايجاد جوی دوستانه و رفتار با معلمان بر مبنای اعتماد و احترام متقابل ، عوامل فردی و محيطی را که برفرهنگ نوعدوستی تأثير می گذارند و موجب افزايش يا کاهش آن می شوند ، شناسايی کرده ، نسبت به تقويت يا رفع آن ها اقدام نمايند. در بين بقيه ی ابعاد ، بعد تعهد سازمانی بيشترين سهم را در پيش بينی تغييرات مربوط به يادگيری سازمانی داشته است ( 31 درصد ). به طور کلی اين پژوهش نشان می دهد که معلمان به سبک رهبری معنوی برای برقراری يادگيری سازمانی اعتماد دارند .


منابع


منابع
- ابراهيم پور ، حبيب ؛ خليلی ، حسن ؛ حبيبيان ، سجاد ؛ جليليان ، جمال، ( 1388 ) ، بررسی رابطـه ی بين رهبری معنـوی و
رفتار شهروندی سازمانی ، دانشگاه محقق اردبيلی ، دانشکده ی علوم انسانی، اردبيل.

- جنوی ، الميرا ؛ محمد اسماعيل ، صديقه ، روشندل اربتانی ، طاهر ، 0 1387 ) ، يادگيری سازمانی در کتابخانه ؛ گزارشی از کتابخانه های مرکزی دانشگاهی در تهران ، فصلنامه ی کتاب ، شماره ی 83 ، صص 226-217.


- خائف الهی ، احمد علی ؛ بهرام ميرزايی ، آرش ؛ متقی ، پيمان ، ( 1389 ) ، مؤلفه های رهبری معنوی در سازمان ، تدبير ، خرداد ماه ، شماره ی 217 ، صص 33 – 29 .


- زاهدی ، شمس السادات ؛ علی پناهی ، علی ، ( 1387 ) ، بررسی نقش معنويت در کارآيی بانکداری ، مطالعات مديريت ، شماره ی 58 ، تابستان و پاييز ، صص 208-189.


- ساجدي، فضل الله؛ اميدواري، اعظم،(1386)، كارمندان توانمند و سازمان امروز، ماهنامه ی تدبير، شماره ی181.


- سبحانی نژاد، مهدي؛ شهائی، بهنام؛ يوزباشی، عليرضا ، ( 1385 )، سازمانيادگيرنده ( مبانینظريالگويتحققوسنجش)، نشر يسطرون، چاپ اول ، تهران .


- شريفی ، اصغر؛ اسلاميه ، فاطمه ، ( 1387 ) ، بررسی رابطه ی ميان يادگيری سازمانی و به کار گيری فناوری های ارتباطات و اطلاعات در دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمساردر سال تحصيلی 87-1386، فصلنامه ی رهيافتی نو در مديريت آموزشی، سال اول ، شماره ی 2، زمستان 87 ، صص 22-1.


- ضيايی ، محمد صادق ؛ نرگسيان ، عباس؛ آيباغی اصفهانی ، سعيد ، ( 1387 ) ، نقش رهبری معنوی در توانمند سازی کارکنان دانشگاه تهران ، نشريه ی مديريت دولتی ، دروه ی يک ، شماره ی 1، صص 86-67 .


- عابدی، محمدرضا، (1381)، بررسی مقايسه ی اثربخشی روش های مشاوره ی شغلی به سبک نظريه ی يادگيری اجتماعی، سازگارهای شغلی و مدل های رفتاری شادمانی فوردايس بر کاهش فرسودگی شغلی مشاوران شهر اصفهان، رساله ی دکترا، دانشگاه علامه طباطبايی


- فرهنگی ، علی اکبر ، فتاحی ، مهدی ، واثق ، بهاره ، ( 1385 ) ، معنويت در محيط کار و نقش آن در بهبود رفتار شهروندی ، مجله ی فرهنگ مديريت ، تابستان 85 ، شماره ی 13 ، صص 36 – 5 .


- قربانی زاده ، وجه الله ، ( 1387 ) ، يادگيری سازمانی و سازمان يادگيرنده با نگرشی بر مديريت دانش ، انتشارات بازتاب ، چاپ اول ، تهران .



- Amitay, Mayan; Popper, Micha; Lipshitz, Raanan, ( 2005 ), Leadership styles and organizational learning in community clinics,Emerald Group Publishing Limited, TheLearning Organization, Vol.12, Iss:1, pp: 57 – 70.-

Aydin, Bulent & Ceylan, Adnan, ( 2009 ), The effect of spiritual leadership on organizational learning capacity, African Journal of Business Management, Vol.3, No. 5, pp: 184-190.
-



Das Padayachee, Nanda Kishore, ( 2009 ), The application and relevance of spiritual leadership in the JSE top 40 companies, University of Pretoria, Gordon institute of business science.
-

Dent, E. B.; Higgins, E. M.; Wharff, D. M., ( 2005 ), Spirituality and leadership: An empirical review of definitions, distinctions and embedded assumptions, The Leadership Quarterly, PP: 625-653.
-

Fry, L. W. ; Malone, p. n., ( 2003 ), Transforming schools through spiritual leadership: A field experiment, The American Educational Research Journal, PP: 1- 40.
- Fry, L. W., ( 2003 ), Toward a theory of spiritual leadership, The Leadership Quarterly, NO. 14, PP: 693–727.-

Fry, L. W.; Hannah, T. Sean; Noel, Michael; Walumbwa, O. Fred ( 2011 ) , Impact of spiritual leadership on unit performance, The Leadership Quarterly, No. 22, pp: 259-270.
-

Giaclone, R. A., ; Jurkiewicz, C. L., ( 2003 ) , Toward a science of workplace spirituality, In R. A. Giaclone, & C. L. Jurkiewicz ( Eds. ), Handbook of workplace spirituality and organizational performance, New York: M. E. Sharp, PP: 3 -28.
-

Gibbons, P., (2000), Spirituality at work: Definitions, measures, assumptions, and validity claims, Proceedings of the Academy of Management, USA, 2000.
JOURNAL OF LEADERSHIP STUDIES, Vol. 3, No. 3, pp: 79-83.-

Korac-Kakabadse, N., Kouzmin, A., & Kakabadse, A. (2002), Spirituality and leadership praxis, Journal of Managerial Psychology, Vol.17, No. 3, PP: 165–182.
-

Marques, J.; Dhiman, S. ; King, R., ( 2005 ), spirituality in the workplace: Developing an integral model and a comprehensive definition, The Journal of American Academy of Business, Cambridge, Vol. 7, No. 1, PP:81-91.
- Reave, L., ( 2005 ), Spiritual values and practices related to leadership effectiveness, The Leadership Quarterly, PP: 655- 687.
-

Rego, Arme´nio; Cunha, Pina e., Miguel, ( 2008 ), Workplace spirituality andorganizational commitment: an empirical study, Journal of Organizational Change Management, Vol. 21, No. 1, pp: 53-75.
-

Rooprai, Yashpal Kaur, ( 2010 ), A model of workplace spirituality leading towards spiritual organization, AIMS International Conference on Value-based Management, PP: 853-858.
-

Usman, Ali ; Qaiser Danish, Rizwan, ( 2010 ) , Leadership Spirituality in Banking Professionals and Its Impact on Organizational Commitment , International Journal of Business and Management, Vol. 5 , No. 3,pp : 185- 193 .

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد