PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاپيك هاي ماندگار : " مادربزرگ و قصه هاي شبانه اش - مينا و پلنگ "



مدیر تالار ادبیات
24th July 2014, 01:08 PM
يكي از ماندگارترين تاپيك هايي كه در تالار ادبيات به آن مي توان اشاره نمود، تاپيك " مادربزرگ و قصه هاي شبانه اش - مينا و پلنگ " است كه با همت عالي كاربر قديمي و فعال سايت سركار خانم نارون1 (http://www.njavan.com/forum/member.php?146707-%D9%86%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%861)در خرداد ماه 1393 آغاز شده و شكل گرفت. اشعار اين تاپيك، راوي يك روايت ( و نه صد البته داستان )‌از دامنه هاي سرسبز البرز و دهكده كندلوس ( در آن زمان ) بوده كه عشقي متفاوت و دلدادگي دختري زيبا رو و خوش صدا به نام مينا و يك پلنگ را به تصوير مي كشد.روايت عشقي متفاوت كه پاياني كاملاً‌ متفاوت از آغاز را به همراه داشت. اشعار اين مجموعه از جناب آقاي فرهود جلالي كندلوسي بوده كه با كسب اجازه از ايشان، اشعار فوق در اين تاپيك قرار گرفت.
پست گذاري منظم، روزانه و طولاني مدت ( در زمان خود )‌ در اين تاپيك، آغازي بود براي ايجاد تاپيك هاي مشاركتي و طولاني مدت اين چنين ، همانطور كه بعد از اين تاپيك، تاپيك هايي حتي با حضور و مشاركت 4 نفر از عزيزان و در بازه زماني طولاني تر شكل گرفت كه در تاپيك هاي بعدي نسبت به معرفي آن ها اقدام خواهد شد
تاپيك " مينا و پلنگ " با جديت و نظم مثال زدني سركار خانم نارون1 (http://www.njavan.com/forum/member.php?146707-%D9%86%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%861) در پيشبرد آن، به مدت يك ماه و به صورت روزانه پست گذاري شد و در تيرماه 1393 به پايان رسيد.

با سپاس ويژه از جناب آقاي فرهود جلالي كندلوسي به عنوان صاحب اثر بابت دادن اجازه براي استفاده از اين اشعار و سركار خانم نارون1 (http://www.njavan.com/forum/member.php?146707-%D9%86%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%861) بابت حضور و همراهي دلگرم كننده خودشان در پيشبرد اين تاپيك (‌كه چنين تاپيكي با اين حجم كاري و با فاصله پست گذاري روزانه، به طور قطع مشاركت ديگران را هم طلب مي كند ) و ساير عزيزاني كه در طول مدت زمان اين تاپيك، با همراهي خود باعث دلگرمي بودند براي اين تاپيك كه در زمان خود تجربه اي بود بديع.


با آرزوي كاميابي براي تمامي عزيزان در تمامي مراحل زندگي



" مادربزرگ و قصه هاي شبانه اش - مينا و پلنگ " (http://www.njavan.com/forum/showthread.php?171855-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D9%88-%D9%82%D8%B5%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%B4-%D9%80%D9%80-quot-%D9%85%DB%8C%D9%80%D9%80%D9%80%D9%86%D8%A7-%D9%88-%D9%BE%D9%84%D9%80%D9%80%D9%86%DA%AF-quot)

مدیر تالار ادبیات
24th July 2014, 01:12 PM
http://uc-njavan.ir/images/jhquolsdhy9u88ngotxb.jpg

خلاصه بود روز و روزگاري / بهاري بود و هرجا گلعذاري
هزار و سيصد سال قمر بود / زمان آبستن عشق دگر بود
.
.
.
رسيده صبح آغازين عشاق / غزل خوان بلبل و ككّي و جوجاق
دل مينا چو رودي پر خروش است / به دل فرياد و خود گويي خموش است
.
.
.
چو لب سنگ را گذشتند صبح برخواست / گَراز دره پی رسیدند چشمه آنجاست
به آوازی که مینا خوانده مستند / چو بلبل در کنار گل نشستند
.
.
.
پلنگ بیقراری از ره دور / چو بشنید آن صدا مستانه مسرور
روان شد، نَم نمک بر گفته دل / نمی گنجد چنین در فهم عاقل
.
.
.
چو مینا چشم بگشود آشنا دید / پلنگ عاشقی را در خفا دید
پلنگی را که مظلومانه بنشست / تو گویی دست و پایش را کسی بست
.
.
.

همه گفتند پلنگ عاشق به میناست / نه آزاری ، نه خشمی آنچه پیداست
نگاهها رو به مینا بعداز آن بود / دل مینا ازاین غم بی امان بود
.
.
.
ولی مینا نشست آرام و آرام / به یک دستش گل و دست دگر جام
برای او پلنگ جمع کرده هیزم / عجب جایی برایش گشته انجم

.
.
.
جوانی عشق مینا را به سر داشت / ز عشقش در نهانی دیده تر داشت
به کوی و برزن مینا سرایش / به زیر لب همی خوانده دعایش
.
.
.
که گویند عاشقان از جان نترسند / درون بیشه ها شیران نترسند
چرا عاشق بترسد جان چه قابل / که فرمان می برند صد جان ز یک دل
.
.
.
نشسته با پلنگ گشته هم آواز / زنان گشتند حیران دیده ها باز
به چشمان پلنگ او چشم می دوخت / ز شوق دیدنش چون شمع می سوخت
.
.
.
پلنگ آرام و آرام عین صیاد / بره افتاد و گویی پای بر باد
رسیده بوی مینا بر مشامس / تو گویی صید را دارد به دامش
.
.
.
پلنگ آمد کنار یار جانی / هزاران نکته گفت با بی زبانی
ز شوق این وصالش دیده گریان / کله چو از دو گل گشته گلستان

مدیر تالار ادبیات
24th July 2014, 01:13 PM
جوان از این رقیب بی سر وپا / در آن شب در درونش گشته غوغا
خداوندا رقیب من پلنگ است؟ / سزای او فقط تیر و تفنگ است
.
.
.
دو چشمان پلنگ در آخرین بار / نمایان شد ز بوی گرم آن یار
نگه کرد و به آهی دم فرو بست / به خیل عاشقان زنده پیوست
پلنگ جان را نثار یار خود کرد / رخ گلگون او یکباره شد زرد
به روی برف خون سرخ، رنگین / زمین را چون شقایق داده تزئین
.
.
.
دگر با جنگل و کوه الوداع کرد / خودش را فارغ از آن ماجرا کرد
به خانه آمده مینا شده پیر / چو پیری که بود یک عمر دلگیـــر
دل افسرده را سکنا چه کار است / تن رنجور را جان در فرار است
به مردن راضی و گویی اجل نیست / زعشق ناتمامش قصه باقی است
پس از آن همچو مرغی پر شکسته / به آوازی نه شوری سست و خسته
بگفتند بعد از آن وقتی که او مرد / که روح آن پلنگ آمد ورا برد
بقولی زنده هستند آن دو دلدار / نگردند عاشقان اینگونه مردار
.
.
.
به ظاهر داستانی بود آغاز / که عشق یک قصه و تکرار شد باز

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد