elinaaa
23rd July 2014, 06:40 PM
http://www.thinkingacademy.org/images/stories/article-1/quantum%20creativity.jpg
در فیزیک کوانتوم، بینهایت ذره زیراتمی وجود دارد که در حالات گوناگون، از هیچ بیرون میآیند و تا هنگام مشاهده، این ذرات وجود واقعی ندارند. در هنگام مشاهده، بسته به شیوهای که فیزیکدان در مشاهده یا اندازهگیری آنها دارد، آنها موج یا ذره در نظر گرفته میشوند. یک الکترون، اتم و حتی به باور برخی، کل دنیا، تا زمان یک برهمکنش، در طیفی از احتمالات به سر میبرد و در گسترهای از راهها و احتمال رسیدن به نتایج گوناگون در حرکت است. به شیوه مشابهی، در مغز خلاق آدمی میلیاردها ذره فکری، مشاهدات و اطلاعات وجود دارد که در ذهن هشیار و ناهشیار در حال گردش هستند. این افکار به صورتهایی مثل واژگان، عبارات، استعارات، تصاویر، رؤیاها، احساسات، نمادها، اختصارات، صداها و … هستند. ذرات فکر از هیچ میآیند و با افکار دیگر محصور میشوند و بر روی هم تأثیر میگذارند. به مانند ذرات زیراتمی، این ذرات فکری هم وجود واقعی ندارند، بلکه وجودی به صورت احتمال دارند. تا زمانی که شما این ذرات فکری را نبینید، آنها وجود واقعی ندارند. انتخاب هوشیارانه شماست که آنها را واقعی میکند. وقتی که شما با یک طوفان فکری از ایدهها و افکار مواجه میشوید، افکار متناسب با نحوه تعامل با شما، ارزش پیدا میکنند. ما طوری ترتبیت شدهایم که منتقد، قضاوتکننده و منطقگرا باشیم و با تکیه بر تجارب قبلی خود، افکار را ارزیابی کنیم و در مورد آنها قضاوت کنیم.
ذهنهای عادی، از آنجا که عادت دارند به صورت ساده به پیچیدگیها زندگی نگاه کنند، میانهای با افکار مبهم ندارند، این ذهنها دوست ندارند که روی چیزهای ظاهرا نامرتبط با چیزی را تمرکز کنند. اما نوابغ خلاق، به شیوه دیگری فکر میکنند، وقتی آنها دچار طوفان مغزی میشوند، اقدام اول آنها این است که همه افکار و ایدهها را به مانند همه احتمالات ممکن، ببینند و آنها را ثبت کنند. آنها عادت دارند که بدون قصاوت، مشاهده کنند. دلیل اینکه افکار و ایدهها پا به عرضه وجود میگذارد، همین است. این نوابغ، به صورت جامع فکر میکنند، به این معنی که حتی چیزهای ظاهرا نامرتبط را وارد حیطه مشاهده خود میکنند. تفکر خلاق نیازمند برقراری ارتباط بین دو یا چند چیز نامشابه است.
همه نوابغ، انبوهی از تفکرات و ایده از خود به جا گذاشتهاند. مثالهای متعددی میتوان در این مورد آورد. یک مثال خوب، انبوه طراحیها، نقاشیها و یاداشتهای لئوناردو داوینچی است. از توماس ادیسون تا به حال ۳۵۰۰ دفترچه یاداشت پیدا شده است. شاید بدانید که او سه هزار طرح مختلف برای ایجاد سیستم روشنایی داشت که سرانجام با آزمودن انبوهی از آنها به نتیجه رسید. باخ هر هفته حتی اگر بیمار یا خسته بود، یک قطعه موسیقی تصنیف میکرد، از موزارت بیش از ششصد قطعه موسیقی به جا مانده است. ما اینشتین را شاید تنها به خاطر فرضیه نسبیت بشناسیم، اما او ۲۴۸ مقاله چاپشده دیگر هم داشت. داروین به خاطر نظریه تکامل مشهور است، اما در طول زندگی ۱۱۹ مقاله دیگر هم نوشته است. به شیوه مشابه، فروید ۳۳۰ مقاله و مازلو ۱۵۶ مقاله منتشر کرد. رامبراند در طول حیات ۶۵۰ تابلو نقاشی و دو هزار طراحی کشید، ون گوک بین سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۸۹۰، دو هزار اثر هنری ایجاد کرد که معادل ۴ اثر در هر هفته میشود. پیکاسو، ۲۰ هزار اثر هنری شامل مجسمه، نقاشی و رسانههای دیگر ایجاد کرد. شکسپیر ۴۰ نمایشنامه، ۱۵۴ سونات و تعداد بیشماری شعر خلق کرد.
آلبرت اینشتین روند فکری مشابهی داشت که خودش نام بازی ترکیب کردن را بر آن نامیده بود، او در این روند فکری، احساسات، تصاویر ذهنی متوالی، رؤیاها و افکار سانسورنشده خود را با ترکیب کردن چندباره، مبدل به راههای حل مسئله میکرد، راههایی که به مفاهیم انقلابی مطرحشده از سوی او از همانها نشأت گرفت. برای مثال اینشیتن زمانی خواب زنی را دیده بود که در آن واحد عاشق او و شخص دیگری است و از این رؤیا به تئوری عدم علیت رسیده بود! یا در رؤیای دیگری او دنیایی را به خواب دیده بود که در آن زمان به جای یک محور، سه محور دارد، جایی که متعاقب هر لحظه، سه آینده متولد میشود. او با اندیشیدن در مورد این رؤیا به تئوری دنیاهای متعدد رسید که بعدها توسط فیزیکدانانی مثل استفان هاوکینگ رشد پیدا کرد.
نوابغ خلاق، متوجه اهمیت ثبت و ضبط اندیشههای خود هستند، این ثبت و ضبط از این جهت مهم است که به آنها امکان می دهد که هر زمان که خواستند از طریق مشاهده، آنها را وارد روند خلاقیت هوشیارانه خود کنند. آنها فارغ از قضاوت و با توانایی تحمل ابهامات افکار، همه آنها را به مانند احتملات مختلف در فیزیک، ثبت میکردند. پس جالی تعجب نیست که این روند، منتهی به تولید انبوهی از محصولات شود. کلید موفقیت در تفکر خلاق، این است که بتوانیم افکار موجی کوانتومی را که از ذهن ناهشیارمان بیرون میزنند درو کنیم. این کار را با ثبت و تعامل با آنها میتوانیم انجام بدهیم. با فهرست کردن همه افکار و ذرات فکری بدون ارزیابی یا قضاوت در مورد آنها، میتوانیم مبدل به آدمی خلاق شویم.
--------------
منبع: کتاب "ذهن جدید امپراطور" ، نوشته راجر پنرز
The Emperor’s New Mind by Roger Penrose
http://www.thinkingacademy.org
در فیزیک کوانتوم، بینهایت ذره زیراتمی وجود دارد که در حالات گوناگون، از هیچ بیرون میآیند و تا هنگام مشاهده، این ذرات وجود واقعی ندارند. در هنگام مشاهده، بسته به شیوهای که فیزیکدان در مشاهده یا اندازهگیری آنها دارد، آنها موج یا ذره در نظر گرفته میشوند. یک الکترون، اتم و حتی به باور برخی، کل دنیا، تا زمان یک برهمکنش، در طیفی از احتمالات به سر میبرد و در گسترهای از راهها و احتمال رسیدن به نتایج گوناگون در حرکت است. به شیوه مشابهی، در مغز خلاق آدمی میلیاردها ذره فکری، مشاهدات و اطلاعات وجود دارد که در ذهن هشیار و ناهشیار در حال گردش هستند. این افکار به صورتهایی مثل واژگان، عبارات، استعارات، تصاویر، رؤیاها، احساسات، نمادها، اختصارات، صداها و … هستند. ذرات فکر از هیچ میآیند و با افکار دیگر محصور میشوند و بر روی هم تأثیر میگذارند. به مانند ذرات زیراتمی، این ذرات فکری هم وجود واقعی ندارند، بلکه وجودی به صورت احتمال دارند. تا زمانی که شما این ذرات فکری را نبینید، آنها وجود واقعی ندارند. انتخاب هوشیارانه شماست که آنها را واقعی میکند. وقتی که شما با یک طوفان فکری از ایدهها و افکار مواجه میشوید، افکار متناسب با نحوه تعامل با شما، ارزش پیدا میکنند. ما طوری ترتبیت شدهایم که منتقد، قضاوتکننده و منطقگرا باشیم و با تکیه بر تجارب قبلی خود، افکار را ارزیابی کنیم و در مورد آنها قضاوت کنیم.
ذهنهای عادی، از آنجا که عادت دارند به صورت ساده به پیچیدگیها زندگی نگاه کنند، میانهای با افکار مبهم ندارند، این ذهنها دوست ندارند که روی چیزهای ظاهرا نامرتبط با چیزی را تمرکز کنند. اما نوابغ خلاق، به شیوه دیگری فکر میکنند، وقتی آنها دچار طوفان مغزی میشوند، اقدام اول آنها این است که همه افکار و ایدهها را به مانند همه احتمالات ممکن، ببینند و آنها را ثبت کنند. آنها عادت دارند که بدون قصاوت، مشاهده کنند. دلیل اینکه افکار و ایدهها پا به عرضه وجود میگذارد، همین است. این نوابغ، به صورت جامع فکر میکنند، به این معنی که حتی چیزهای ظاهرا نامرتبط را وارد حیطه مشاهده خود میکنند. تفکر خلاق نیازمند برقراری ارتباط بین دو یا چند چیز نامشابه است.
همه نوابغ، انبوهی از تفکرات و ایده از خود به جا گذاشتهاند. مثالهای متعددی میتوان در این مورد آورد. یک مثال خوب، انبوه طراحیها، نقاشیها و یاداشتهای لئوناردو داوینچی است. از توماس ادیسون تا به حال ۳۵۰۰ دفترچه یاداشت پیدا شده است. شاید بدانید که او سه هزار طرح مختلف برای ایجاد سیستم روشنایی داشت که سرانجام با آزمودن انبوهی از آنها به نتیجه رسید. باخ هر هفته حتی اگر بیمار یا خسته بود، یک قطعه موسیقی تصنیف میکرد، از موزارت بیش از ششصد قطعه موسیقی به جا مانده است. ما اینشتین را شاید تنها به خاطر فرضیه نسبیت بشناسیم، اما او ۲۴۸ مقاله چاپشده دیگر هم داشت. داروین به خاطر نظریه تکامل مشهور است، اما در طول زندگی ۱۱۹ مقاله دیگر هم نوشته است. به شیوه مشابه، فروید ۳۳۰ مقاله و مازلو ۱۵۶ مقاله منتشر کرد. رامبراند در طول حیات ۶۵۰ تابلو نقاشی و دو هزار طراحی کشید، ون گوک بین سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۸۹۰، دو هزار اثر هنری ایجاد کرد که معادل ۴ اثر در هر هفته میشود. پیکاسو، ۲۰ هزار اثر هنری شامل مجسمه، نقاشی و رسانههای دیگر ایجاد کرد. شکسپیر ۴۰ نمایشنامه، ۱۵۴ سونات و تعداد بیشماری شعر خلق کرد.
آلبرت اینشتین روند فکری مشابهی داشت که خودش نام بازی ترکیب کردن را بر آن نامیده بود، او در این روند فکری، احساسات، تصاویر ذهنی متوالی، رؤیاها و افکار سانسورنشده خود را با ترکیب کردن چندباره، مبدل به راههای حل مسئله میکرد، راههایی که به مفاهیم انقلابی مطرحشده از سوی او از همانها نشأت گرفت. برای مثال اینشیتن زمانی خواب زنی را دیده بود که در آن واحد عاشق او و شخص دیگری است و از این رؤیا به تئوری عدم علیت رسیده بود! یا در رؤیای دیگری او دنیایی را به خواب دیده بود که در آن زمان به جای یک محور، سه محور دارد، جایی که متعاقب هر لحظه، سه آینده متولد میشود. او با اندیشیدن در مورد این رؤیا به تئوری دنیاهای متعدد رسید که بعدها توسط فیزیکدانانی مثل استفان هاوکینگ رشد پیدا کرد.
نوابغ خلاق، متوجه اهمیت ثبت و ضبط اندیشههای خود هستند، این ثبت و ضبط از این جهت مهم است که به آنها امکان می دهد که هر زمان که خواستند از طریق مشاهده، آنها را وارد روند خلاقیت هوشیارانه خود کنند. آنها فارغ از قضاوت و با توانایی تحمل ابهامات افکار، همه آنها را به مانند احتملات مختلف در فیزیک، ثبت میکردند. پس جالی تعجب نیست که این روند، منتهی به تولید انبوهی از محصولات شود. کلید موفقیت در تفکر خلاق، این است که بتوانیم افکار موجی کوانتومی را که از ذهن ناهشیارمان بیرون میزنند درو کنیم. این کار را با ثبت و تعامل با آنها میتوانیم انجام بدهیم. با فهرست کردن همه افکار و ذرات فکری بدون ارزیابی یا قضاوت در مورد آنها، میتوانیم مبدل به آدمی خلاق شویم.
--------------
منبع: کتاب "ذهن جدید امپراطور" ، نوشته راجر پنرز
The Emperor’s New Mind by Roger Penrose
http://www.thinkingacademy.org