elinaaa
21st July 2014, 11:43 PM
اسکمپر، تکنیکی برای برانگیزش خلاقیت و پرورش ایدههای خام است. میتوان از این روش برای حل هر مسئلهای که با آن روبرو میشویم، استفاده کنیم. در اصل، اسکمپر یک فهرست چندمنظوره با سوالهای ایدهپروری است که هم بکار بردن آن آسان است و هم بطور شگفتآوری قدرتمند است.
http://www.ingraphic.ir/imgs/scamper-2.jpg
اسکمپر بر این مفهوم استوار است که هر چیز جدیدی، مدل اصلاح شده چیزی است که پیش از این موجود بوده است. هر حرف، در کلمه مخفف اسکمپر(SCAMPER)، نشان دهنده یک راه مختلف،همراه با ویژگیهایی است که شما را برای راه اندازی ایدههای جدید، به چالش میکشد:
S: جایگزینی (Substitute)
C: ترکیب (Combine)
A: اقتباس (Adapt)
M: تقویت (Magnify)
P: بکاربستن در دیگر کاربردها (Put to Other Uses)
E: حذف (یا کوچک کردن) (Eliminate (or Minify))
R: بازآرایی (یا معکوس کردن) (Rearrange (or Reverse))
برای استفاده از تکنیک اسکمپر، در ابتدا مسئلهای را که مایلید حل کنید و یا ایدهای را که میخواهید توسعه دهید، اظهار کنید. این ایده یا مسئله، هر چیزی میتواند باشد؛ میتواند چالشی در زندگی شخصی یا کاری شما باشد و یا یک محصول، سرویس یا پروسهای باشد که تصمیم دارید آن را بهبود دهید. بعد از توصیف دقیق مسئله، فقط کافی است که برای هدایت خود، بوسیله فهرست اسکمپر، درباره آن سوال بپرسید.
این سوالها شما را وا می دارد که بطور متفاوتی در مورد مسئله خود بیاندیشید و نهایتاً به راه حلهای ابتکاری برسید.
یک مثال کلاسیک برای این موضوع، مؤسس مک دولاند، ری کراک است. با درک کنونی کارهایی که او انجام داده، میتوانیم ایدههای بسیاری را که او با نگاه اسکمپر به کاربرده، تشخیص دهیم. به عنوان چند نمونه میتوان از فروش رستورانها و املاک بجای فقط همبرگر فروختن (P: بکاربستن در دیگر کاربردها)، واداشتن مشتریان به پرداختن قبل از خوردن (R: بازآرایی)، اجازه دادن به اینکه مشتریان خودشان سرو کنند، اجتناب از استفاده از خدمتکار ( E: حذف)، نام برد.
در ادامه، راهنمای جامعی برای استفاده از اسکمپر، آورده شده است. بیش از شصت سوال است که می توان پرسید و دویست کلمه و عبارت موجود است که می توانید آنها را با سوالها همراه کنید.
جایگزینی
در مورد جایگزین کردن بخشی از مسئله، محصول یا فرآیند با چیز دیگر، بیاندیشید. با جستجو کردن جایگزینها، میتوانید به ایدههای جدید برسید. میتوانید اشیا، مکانها، فرآیندها، مردم، ایدهها و حتی احساسات را تغییر دهید.
آیا میتوانم بخشی را تغییر دهم یا جایگزین کنم؟
آیا میتوانم شخص مربوط به این موضوع را تغییر دهم؟
آیا قوانین، میتواند تغییر کند؟
آیا میتوانم از اجزا یا موارد دیگر استفاده کنم؟
آیا میتوانم از پروسه ها و فرآیندهای دیگری استفاده کنم؟
آیا میتوانم شکل آن را تغییر دهم؟
آیا میتوانم رنگش، میزان زبریاش، صدایش یا بویش را تغییر دهم؟
چه میشود اگر اسمش را تغییر دهم؟
آیا میتوانم یک بخشش را با بخش دیگرش جایگزین کنم؟
آیا میتوانم در جای متفاوتی، این ایده را استفاده کنم؟
آیا میتوان گرایش یا احساساتم را نسبت به آن تغییر دهم؟
کلمات محرک: تبادل کردن، رنگی کردن، معاوضه کردن، جایگزین شدن، جانشین شدن، نماینده بودن، جا عوض کردن، تغییر نام دادن، تغییر بسته بندی کردن، تغییر جا دادن، تغییر مکان دادن، رزرو کردن، شکل دادن، جانشین کسی شدن، نماینده کسی شدن، عوض کردن، راه گزیدن، گرفتن مکان کسی یا چیزی.
ترکیب
به ترکیب دو یا تعداد بیشتری از اجزای مسئله بیاندیشید تا یک محصول متفاوت بسازید یا هماهنگی آنها را افزایش دهید. یک بخش بزرگی از تفکر خلاق، شامل ترکیب ایدهها، کالاها و سرویسهای نامرتبط قبلی به منظور ایجاد چیز جدیدی است.
چه ایدهها یا بخشهایی را میتوان ترکیب کرد؟
آیا میتوان بخشهایی از اهداف را ترکیب یا بازترکیب کرد؟
آیا آن را میتوانم با چیزهای دیگر ترکیب یا ادغام کنم؟
چه چیزهایی را باید ترکیب کنم که تعداد کاربردها را به حداکثر برسانم؟
چه مواد و مصالحی را میتوانم ترکیب کنم؟
آیا میتوانم از تواناییهای مختلف برای بهبود آن استفاده کنم؟
کلمات محرک: آمیختن، یکی شدن، مخلوط کردن، به هم رساندن، ائتلاف کردن، با هم جمع شدن، بهم مخلوط کردن، قرین شدن، ترکیب کردن، درهم آمیختن، متصل کردن، پیوند دادن، ادغام کردن، ممزوج کردن، مختلط کردن، بصورت بسته در آوردن، ارتباط دادن، متحد کردن.
اقتباس
به اقتباس کردن از ایدههای موجود، برای حل مسئله خود بیاندیشید. احتمالاً همین بیرون، راهحل شما پیش از این وجود داشته است. به یاد داشته باشید که همه ایدهها و اختراعات تا درجهای اقتباس شدهاند.
چه چیزهای دیگری مانند این وجود دارد؟
آیا در شرایط مختلف دیگری، چیزی شبیه این وجود دارد؟
آیا گذشته میتواند به من، درسهایی درباره ایده مشابه بدهد؟
دیگر ایدهها چه پیشنهادی به من میدهد؟
چه چیزی را میتوانم کپی کنم، قرض بگیرم یا بدزدم؟
از چه کسی میتوانم تقلید کنم؟
چه ایدههایی را میتوانم دخیل کنم؟
از چه پروسههایی میتوان اقتباس کرد؟
چه مفاهیم دیگری را میتوانم در ایده خود به کار ببرم؟
چه ایدههای دیگری در خارج از زمینه من هست که میتوانم آنها را دخیل کنم؟
کلمات محرک: خوگرفتن، اقتباس کردن از شخصی، سازگار کردن، تنظیم کردن، بهبود دادن، عادت کردن، خم شدن، تغییر دادن، تطبیق دادن، ضمنی کردن، کپی کردن، تقلید کردن، آشنا ساختن، در زمینه ای آشنایی پیدا کردن، مناسب بودن، آشنایی پیدا کردن، دخیل شدن یا دخیل کردن، عادت پیدا کردن، مناسب ساختن، منطبق کردن، اصلاح کردن، دوباره تنظیم کردن، دوباره درست کردن، بازبینی کردن، دوباره کاری کردن، عادی شدن، تبدیل کردن، تغییر دادن.
تقویت
درباره راههای تقویت یا بزرگنمایی ایده خود بیاندیشید. تقویت ایده یا بخشهایی از آن میتواند ارزش درک آن را بالا ببرد یا این بینش را بدهد که چه اجزایی مهم است.
چه چیزی را میتوان تقویت یا بزرگتر کرد؟
چه چیزی را میتوان بزرگنمایی کرد یا اغراقآمیز بیان کرد؟
چه چیزی را میتوان بالاتر، بزرگتر یا قویتر کرد؟
آیا میتوانم بسامد آن را افزایش دهم؟
چه چیزی را میتوانم تکثیر کنم؟ آیا میتوان چند کپی از آن ایجاد کنم؟
آیا میتوانم ویژگیهای بیشتری به آن اضافه کنم یا به طریقی به ارزش آن بیافزایم؟
کلمات محرک: تقویت کردن، افزودن، ترقی دادن، بزرگ کردن، گسترش دادن، رشد کردن، بالا بردن، افزایش دادن، شدت بخشیدن، مهمتر نشان دادن، تکثیر کردن، بيش از حد تاکيد کردن، بیش از حد فشارآوردن، زیاد کردن، قوی کردن، امتداد دادن.
بکاربستن در دیگر کاربردها
به این بیاندیشید که چطور قادرید که ایده فعلی خود را در دیگر مصارف به کاربندید، یا به این فکر کنید که چطور میتوانید از چیز دیگری برای حل مسئله خود مجدداً استفاده کنید. در بسیاری از موارد، یک ایده را فقط میتوان با بکاربردن آن بصورت متفاوتی از تصویر اولیه، بزرگتر کرد.
در چه موارد دیگری میتوان آن را استفاده کرد؟
آیا کسانی دیگری غیر از کسانی که این ایده، در ابتدا به منظور آنها بوده، میتوانند از آن استفاده کنند؟
چگونه یک کودک یا یک شخص بزرگتر، میتواند از این استفاده کند؟
آیا راههای جدیدی برای بکاربستن آن بصورت فعلی وجود دارد؟
آیا اگر آن را بهبود دهیم، کاربردهای احتمالی دیگری برای آن وجود خواهد داشت؟
اگر من چیزی درباره آن نمیدانستم، آیا میتوانستم هدف این ایده را دریابم؟
آیا میتوانم از این ایده در بازارها یا تجارتهای دیگر، استفاده کنم؟
کلمات محرک: سواستفاده، به کاربستن، خود را بهرهمند ساختن از، رفتار کردن، منفعت داشتن، وارد بازی کردن، ضمنی کردن، به ته رساندن، کاربردی کردن، به کار گرفتن، لذت بردن، تمرین کردن، تخلیه کردن، گستراندن، استثمار کردن، به پایان رساندن، اداره کردن، وفور یافتن، استفاده کردن، مدیریت کردن، دست کاری کردن، سورفتار، عمل کردن، جایگزینی کردن، منبع، گذراندن، منفعت بردن از، لذت بردن از، بهره برداری کردن، رفتار کردن، تا آخر استفاده کردن، استعمال کردن، تلف کردن، کهنه و فرسوده شدن، کار کردن.
حذف یا کوچک کردن
به این فکر کنید که اگر بخشهایی از ایده را حذف میکردید، چه اتفاقی میافتاد. سادهسازی کنید و اجزا را کاهش داده و حذف کنید.
چگونه میتوانم آن را ساده کنم؟
چه بخشهایی را میتوان بدون تغییر عملکرد، حذف کرد؟
چه چیزهایی غیرحیاتی و غیرضروری است؟
آیا میتوان قوانین را حذف کرد؟
چه میشود اگر آن را کوچکتر کنم؟
چه ویژگی را میتوان دست کم بگیریم یا حذف کنم؟
آیا میتوانم آن را به بخشهای مختلفی تقسیم کنم؟
آیا میتوانم آن را فشرده یا کوچکتر کنم؟
کلمات محرک: منسوخ کردن، کنترل کردن، محدود کردن، خراب کردن، نادیده گرفتن، نسخ کردن، از ریشه کندن، مستثنی شدن، بیرون انداختن، اخراج کردن، منهدم کردن، از دست چیزی راحت شدن، بیرون انداختن، کشتن، تقلیل دادن، منحصر کردن، برچیدن، کاستن، تعدیل کردن، گذراندن،به حداقل رساندن، زدودن، کم کردن، رد کردن، حذف کردن، مقید کردن، منحصر کردن، کوتاه کردن، ساده کردن، ملایمتر کردن، دورانداختن، کم اهمیت کردن، کاهش تأکید، تلف کردن، محو کردن.
بازآرایی (معکوس کردن)
فکر کنید که اگر بخشی از مشکل، محصول یا پروسه شما بطور معکوس عمل می کرد و به ترتیب متفاوتی انجام می شد، چه انجام میدادید.
چه ترتیبی ممکن است بهتر باشد؟
آیا میتوان اجزا را مبادله کرد؟
آیا الگو، طرحبندی یا توالی دیگری موجود است که بتوانم از آن استفاده کنم؟
آیا میتوانم علت و معلول را جابجا کنم؟
آیا میتوانم سرعت یا برنامه زمانبندی تحویل را تغییر دهم؟
آیا میتوانم مثبت و منفی را جابجا کنم؟
آیا میتوانم آن را برعکس کنم؟ بالا را در پایین قرار دهم یا پایین را در بالا بگذارم؟
اگر آن را برعکس تصور کنم، چه؟
اگر دقیقاً در خلاف جهت اولیهام، آن را انجام دهم، چه میشود؟
کلمات محرک: به تعویق انداختن، لغو کردن، پشتیبانی کردن، تغییر دادن تاریخ، تغییر دادن، تأخیر انداختن، وارانه راندن، وارانه رفتن، ابطال کردن، وارانه کردن، وارانه حرکت کردن، حرکت دادن، واژگون کردن، معوق کردن، موکول کردن، نقض کردن، بازتنظیم کردن، بازآرایی، جابجا کردن، باطل و بی اثر ساختن، بازترتیبی، سازمان دهی مجدد، فسخ کردن، جابجایی، برنامه ریزی مجدد، تجدید سازمان کردن، عقب نشینی کردن، جانشین کردن، راه گزیدن، ترانهادن، برعکس کردن، بی اثر کردن، پس گرفتن.
نقل از: آکادمی تفکر (http://www.thinkingacademy.org/) | منبع: litemind.com (http://litemind.com/scamper/)
http://www.ingraphic.ir
http://www.ingraphic.ir/imgs/scamper-2.jpg
اسکمپر بر این مفهوم استوار است که هر چیز جدیدی، مدل اصلاح شده چیزی است که پیش از این موجود بوده است. هر حرف، در کلمه مخفف اسکمپر(SCAMPER)، نشان دهنده یک راه مختلف،همراه با ویژگیهایی است که شما را برای راه اندازی ایدههای جدید، به چالش میکشد:
S: جایگزینی (Substitute)
C: ترکیب (Combine)
A: اقتباس (Adapt)
M: تقویت (Magnify)
P: بکاربستن در دیگر کاربردها (Put to Other Uses)
E: حذف (یا کوچک کردن) (Eliminate (or Minify))
R: بازآرایی (یا معکوس کردن) (Rearrange (or Reverse))
برای استفاده از تکنیک اسکمپر، در ابتدا مسئلهای را که مایلید حل کنید و یا ایدهای را که میخواهید توسعه دهید، اظهار کنید. این ایده یا مسئله، هر چیزی میتواند باشد؛ میتواند چالشی در زندگی شخصی یا کاری شما باشد و یا یک محصول، سرویس یا پروسهای باشد که تصمیم دارید آن را بهبود دهید. بعد از توصیف دقیق مسئله، فقط کافی است که برای هدایت خود، بوسیله فهرست اسکمپر، درباره آن سوال بپرسید.
این سوالها شما را وا می دارد که بطور متفاوتی در مورد مسئله خود بیاندیشید و نهایتاً به راه حلهای ابتکاری برسید.
یک مثال کلاسیک برای این موضوع، مؤسس مک دولاند، ری کراک است. با درک کنونی کارهایی که او انجام داده، میتوانیم ایدههای بسیاری را که او با نگاه اسکمپر به کاربرده، تشخیص دهیم. به عنوان چند نمونه میتوان از فروش رستورانها و املاک بجای فقط همبرگر فروختن (P: بکاربستن در دیگر کاربردها)، واداشتن مشتریان به پرداختن قبل از خوردن (R: بازآرایی)، اجازه دادن به اینکه مشتریان خودشان سرو کنند، اجتناب از استفاده از خدمتکار ( E: حذف)، نام برد.
در ادامه، راهنمای جامعی برای استفاده از اسکمپر، آورده شده است. بیش از شصت سوال است که می توان پرسید و دویست کلمه و عبارت موجود است که می توانید آنها را با سوالها همراه کنید.
جایگزینی
در مورد جایگزین کردن بخشی از مسئله، محصول یا فرآیند با چیز دیگر، بیاندیشید. با جستجو کردن جایگزینها، میتوانید به ایدههای جدید برسید. میتوانید اشیا، مکانها، فرآیندها، مردم، ایدهها و حتی احساسات را تغییر دهید.
آیا میتوانم بخشی را تغییر دهم یا جایگزین کنم؟
آیا میتوانم شخص مربوط به این موضوع را تغییر دهم؟
آیا قوانین، میتواند تغییر کند؟
آیا میتوانم از اجزا یا موارد دیگر استفاده کنم؟
آیا میتوانم از پروسه ها و فرآیندهای دیگری استفاده کنم؟
آیا میتوانم شکل آن را تغییر دهم؟
آیا میتوانم رنگش، میزان زبریاش، صدایش یا بویش را تغییر دهم؟
چه میشود اگر اسمش را تغییر دهم؟
آیا میتوانم یک بخشش را با بخش دیگرش جایگزین کنم؟
آیا میتوانم در جای متفاوتی، این ایده را استفاده کنم؟
آیا میتوان گرایش یا احساساتم را نسبت به آن تغییر دهم؟
کلمات محرک: تبادل کردن، رنگی کردن، معاوضه کردن، جایگزین شدن، جانشین شدن، نماینده بودن، جا عوض کردن، تغییر نام دادن، تغییر بسته بندی کردن، تغییر جا دادن، تغییر مکان دادن، رزرو کردن، شکل دادن، جانشین کسی شدن، نماینده کسی شدن، عوض کردن، راه گزیدن، گرفتن مکان کسی یا چیزی.
ترکیب
به ترکیب دو یا تعداد بیشتری از اجزای مسئله بیاندیشید تا یک محصول متفاوت بسازید یا هماهنگی آنها را افزایش دهید. یک بخش بزرگی از تفکر خلاق، شامل ترکیب ایدهها، کالاها و سرویسهای نامرتبط قبلی به منظور ایجاد چیز جدیدی است.
چه ایدهها یا بخشهایی را میتوان ترکیب کرد؟
آیا میتوان بخشهایی از اهداف را ترکیب یا بازترکیب کرد؟
آیا آن را میتوانم با چیزهای دیگر ترکیب یا ادغام کنم؟
چه چیزهایی را باید ترکیب کنم که تعداد کاربردها را به حداکثر برسانم؟
چه مواد و مصالحی را میتوانم ترکیب کنم؟
آیا میتوانم از تواناییهای مختلف برای بهبود آن استفاده کنم؟
کلمات محرک: آمیختن، یکی شدن، مخلوط کردن، به هم رساندن، ائتلاف کردن، با هم جمع شدن، بهم مخلوط کردن، قرین شدن، ترکیب کردن، درهم آمیختن، متصل کردن، پیوند دادن، ادغام کردن، ممزوج کردن، مختلط کردن، بصورت بسته در آوردن، ارتباط دادن، متحد کردن.
اقتباس
به اقتباس کردن از ایدههای موجود، برای حل مسئله خود بیاندیشید. احتمالاً همین بیرون، راهحل شما پیش از این وجود داشته است. به یاد داشته باشید که همه ایدهها و اختراعات تا درجهای اقتباس شدهاند.
چه چیزهای دیگری مانند این وجود دارد؟
آیا در شرایط مختلف دیگری، چیزی شبیه این وجود دارد؟
آیا گذشته میتواند به من، درسهایی درباره ایده مشابه بدهد؟
دیگر ایدهها چه پیشنهادی به من میدهد؟
چه چیزی را میتوانم کپی کنم، قرض بگیرم یا بدزدم؟
از چه کسی میتوانم تقلید کنم؟
چه ایدههایی را میتوانم دخیل کنم؟
از چه پروسههایی میتوان اقتباس کرد؟
چه مفاهیم دیگری را میتوانم در ایده خود به کار ببرم؟
چه ایدههای دیگری در خارج از زمینه من هست که میتوانم آنها را دخیل کنم؟
کلمات محرک: خوگرفتن، اقتباس کردن از شخصی، سازگار کردن، تنظیم کردن، بهبود دادن، عادت کردن، خم شدن، تغییر دادن، تطبیق دادن، ضمنی کردن، کپی کردن، تقلید کردن، آشنا ساختن، در زمینه ای آشنایی پیدا کردن، مناسب بودن، آشنایی پیدا کردن، دخیل شدن یا دخیل کردن، عادت پیدا کردن، مناسب ساختن، منطبق کردن، اصلاح کردن، دوباره تنظیم کردن، دوباره درست کردن، بازبینی کردن، دوباره کاری کردن، عادی شدن، تبدیل کردن، تغییر دادن.
تقویت
درباره راههای تقویت یا بزرگنمایی ایده خود بیاندیشید. تقویت ایده یا بخشهایی از آن میتواند ارزش درک آن را بالا ببرد یا این بینش را بدهد که چه اجزایی مهم است.
چه چیزی را میتوان تقویت یا بزرگتر کرد؟
چه چیزی را میتوان بزرگنمایی کرد یا اغراقآمیز بیان کرد؟
چه چیزی را میتوان بالاتر، بزرگتر یا قویتر کرد؟
آیا میتوانم بسامد آن را افزایش دهم؟
چه چیزی را میتوانم تکثیر کنم؟ آیا میتوان چند کپی از آن ایجاد کنم؟
آیا میتوانم ویژگیهای بیشتری به آن اضافه کنم یا به طریقی به ارزش آن بیافزایم؟
کلمات محرک: تقویت کردن، افزودن، ترقی دادن، بزرگ کردن، گسترش دادن، رشد کردن، بالا بردن، افزایش دادن، شدت بخشیدن، مهمتر نشان دادن، تکثیر کردن، بيش از حد تاکيد کردن، بیش از حد فشارآوردن، زیاد کردن، قوی کردن، امتداد دادن.
بکاربستن در دیگر کاربردها
به این بیاندیشید که چطور قادرید که ایده فعلی خود را در دیگر مصارف به کاربندید، یا به این فکر کنید که چطور میتوانید از چیز دیگری برای حل مسئله خود مجدداً استفاده کنید. در بسیاری از موارد، یک ایده را فقط میتوان با بکاربردن آن بصورت متفاوتی از تصویر اولیه، بزرگتر کرد.
در چه موارد دیگری میتوان آن را استفاده کرد؟
آیا کسانی دیگری غیر از کسانی که این ایده، در ابتدا به منظور آنها بوده، میتوانند از آن استفاده کنند؟
چگونه یک کودک یا یک شخص بزرگتر، میتواند از این استفاده کند؟
آیا راههای جدیدی برای بکاربستن آن بصورت فعلی وجود دارد؟
آیا اگر آن را بهبود دهیم، کاربردهای احتمالی دیگری برای آن وجود خواهد داشت؟
اگر من چیزی درباره آن نمیدانستم، آیا میتوانستم هدف این ایده را دریابم؟
آیا میتوانم از این ایده در بازارها یا تجارتهای دیگر، استفاده کنم؟
کلمات محرک: سواستفاده، به کاربستن، خود را بهرهمند ساختن از، رفتار کردن، منفعت داشتن، وارد بازی کردن، ضمنی کردن، به ته رساندن، کاربردی کردن، به کار گرفتن، لذت بردن، تمرین کردن، تخلیه کردن، گستراندن، استثمار کردن، به پایان رساندن، اداره کردن، وفور یافتن، استفاده کردن، مدیریت کردن، دست کاری کردن، سورفتار، عمل کردن، جایگزینی کردن، منبع، گذراندن، منفعت بردن از، لذت بردن از، بهره برداری کردن، رفتار کردن، تا آخر استفاده کردن، استعمال کردن، تلف کردن، کهنه و فرسوده شدن، کار کردن.
حذف یا کوچک کردن
به این فکر کنید که اگر بخشهایی از ایده را حذف میکردید، چه اتفاقی میافتاد. سادهسازی کنید و اجزا را کاهش داده و حذف کنید.
چگونه میتوانم آن را ساده کنم؟
چه بخشهایی را میتوان بدون تغییر عملکرد، حذف کرد؟
چه چیزهایی غیرحیاتی و غیرضروری است؟
آیا میتوان قوانین را حذف کرد؟
چه میشود اگر آن را کوچکتر کنم؟
چه ویژگی را میتوان دست کم بگیریم یا حذف کنم؟
آیا میتوانم آن را به بخشهای مختلفی تقسیم کنم؟
آیا میتوانم آن را فشرده یا کوچکتر کنم؟
کلمات محرک: منسوخ کردن، کنترل کردن، محدود کردن، خراب کردن، نادیده گرفتن، نسخ کردن، از ریشه کندن، مستثنی شدن، بیرون انداختن، اخراج کردن، منهدم کردن، از دست چیزی راحت شدن، بیرون انداختن، کشتن، تقلیل دادن، منحصر کردن، برچیدن، کاستن، تعدیل کردن، گذراندن،به حداقل رساندن، زدودن، کم کردن، رد کردن، حذف کردن، مقید کردن، منحصر کردن، کوتاه کردن، ساده کردن، ملایمتر کردن، دورانداختن، کم اهمیت کردن، کاهش تأکید، تلف کردن، محو کردن.
بازآرایی (معکوس کردن)
فکر کنید که اگر بخشی از مشکل، محصول یا پروسه شما بطور معکوس عمل می کرد و به ترتیب متفاوتی انجام می شد، چه انجام میدادید.
چه ترتیبی ممکن است بهتر باشد؟
آیا میتوان اجزا را مبادله کرد؟
آیا الگو، طرحبندی یا توالی دیگری موجود است که بتوانم از آن استفاده کنم؟
آیا میتوانم علت و معلول را جابجا کنم؟
آیا میتوانم سرعت یا برنامه زمانبندی تحویل را تغییر دهم؟
آیا میتوانم مثبت و منفی را جابجا کنم؟
آیا میتوانم آن را برعکس کنم؟ بالا را در پایین قرار دهم یا پایین را در بالا بگذارم؟
اگر آن را برعکس تصور کنم، چه؟
اگر دقیقاً در خلاف جهت اولیهام، آن را انجام دهم، چه میشود؟
کلمات محرک: به تعویق انداختن، لغو کردن، پشتیبانی کردن، تغییر دادن تاریخ، تغییر دادن، تأخیر انداختن، وارانه راندن، وارانه رفتن، ابطال کردن، وارانه کردن، وارانه حرکت کردن، حرکت دادن، واژگون کردن، معوق کردن، موکول کردن، نقض کردن، بازتنظیم کردن، بازآرایی، جابجا کردن، باطل و بی اثر ساختن، بازترتیبی، سازمان دهی مجدد، فسخ کردن، جابجایی، برنامه ریزی مجدد، تجدید سازمان کردن، عقب نشینی کردن، جانشین کردن، راه گزیدن، ترانهادن، برعکس کردن، بی اثر کردن، پس گرفتن.
نقل از: آکادمی تفکر (http://www.thinkingacademy.org/) | منبع: litemind.com (http://litemind.com/scamper/)
http://www.ingraphic.ir