PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آثار دکتر شریعتی!



*donya*
4th March 2014, 07:24 PM
"گلایه دکتر شریعتی به خدا"
خدایا کفر نمیگویم،پریشانم،چه میخواهی تو از جانم؟
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا،اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی،
لباس فقر پوشی،
غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته،تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی،
زمین و آسمان را کفر میگویی،نمیگویی؟
خداوندا اگر در روز گرماخیز تابستان،تنت بر سایه ی دیوار بگشایی،
لبت بر کاسه ی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف تر عمارت های مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد،
زمین و آسمان را کفر میگویی،نمیگویی؟
خداوندا اگر روزی بشر گردی،ز حال بندگانت با خبر گردی،
پشیمان میشوی از قصه ی خلقت...از این بودن...از این بدعت...
خداوندا تو مسئولی،خداوندا تو میدانی که "انسان"بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آن کس که "انسان"است و از احساس سرشار است...

abkar
4th March 2014, 09:48 PM
و این هم جواب سهراب سپهری از زبان خدا

منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت
خالقت
اینک صدایم کن مرا.با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد
به نجوایی صدایم کن.بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان،
رهایت من نخواهم کرد.

MD.PhD.Medical biotech
9th July 2014, 12:07 PM
سلام دوستان..
نمیدونم جای این تاپیک اینجا هست یا نه[soal]!ولی تو نظر خودم گفتم مطالبی که از دکتر شریعتی تو سایت هست خیلی پراکنده ست..این تاپیک رو اینجا ایجاد کردم اولا بخاطر اینکه دکتر شریعتی شخصیتی بسیار والا دارند واینکه اگه کسی هر نوع حرف و کتاب در قالب پی دی اف و فایل صوتی و...از دکتر داره رو بذاره اینجا تا ما هم استفاده کنیم[golrooz]
ممنونم
(خب اگه جای این تاپیک هم نامناسبه لطفا مسئولین انتقالش بدن ممنون میشم[shaad])

MD.PhD.Medical biotech
9th July 2014, 12:13 PM
سلام...
متاسفانه نمیدونم چرا همه جا اون متن اولی رو به دکتر شریعتی نسبت داده اند!!!!!![soal][narahatish][narahatish][narahatish][narahatish][narahatish][narahatish][narahatish][narahatish][narahatish]
این شعر از کتاب کفرنامه ی کارو دردریان است...که از کتاب های ممنوعه در ایران میباشد!
راستی حتی دومی هم مال سهراب نیست!!!!!
نمیدونم چرا اینطوری میکنن مردم![narahat]

MD.PhD.Medical biotech
9th July 2014, 12:19 PM
اولیش رو خودم میذارم[shaad]:
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام كه هر وقت در كوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه كسی مرده است؟ " چه غفلت بزرگی كه می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل كرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر تو را از یك نسخه عملی به یك افسانه موزه نشین مبدل كرده ام . یكی ذوق میكند كه تو را بر روی برنج نوشته،‌یكی ذوق میكند كه تو را فرش كرده ،‌یكی ذوق میكند كه تو رابا طلا نوشته ،‌یكی به خود میبالد كه تو را در كوچك ترین قطع ممكن منتشر كرده و !... آیا واقعا خدا تو را فرستاده تا موزه سازی كنیم ؟

قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان كه تو را می خوانند و تو را می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند كه خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند. اگر چند آیه از تو را به یك نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند " احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یك فستیوال مبدل شده ای حفظ كردن تو با شماره صفحه ،‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یك معرفت است یا یك ركورد گیری؟ای كاش آنان كه تو را حفظ كرده اند ،‌حفظ كنی ، تا این چنین تو را اسباب مسابقات هوش نكنند . خوشابه حال هركسی كه دلش رحلی است برای تو. آنانكه وقتی تورا ميخوانند چنان حظ ميكنند گويی كه قرآن همين الآن برايشان نازل شده است.
آنچه ما با قرآن كرده ايم تنها بخشی از اسلام است كه به صليب جهالت كشيديم

محسن مهابادی زاده
10th July 2014, 01:55 PM
خدا به من زیستی عطا کن که در لحظه مرگ،به بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کردم،سوگوار نباشم.

شهلا گ
11th July 2014, 03:04 AM
http://www.uc-njavan.ir/images/q49twdwhb3c0gnrop3v.jpg

MD.PhD.Medical biotech
12th July 2014, 12:24 PM
تنهایی ، آرامگاه جاوید من است
و درد و سکوت ، همنشین تنهایی من!
به پریشانی یک آرزوی آشفته
چه می دانم چگونه ؟
از تنهایی اتاق گریختم
عشقی فراتر از انسان و فروتر از خدا نیز هست؛
و آن دوست داشتن است

MD.PhD.Medical biotech
12th July 2014, 12:27 PM
آن ها که از در می آیند و می روند چهارپایان نجیب و ساکت تاریخ اند حادثه ها را تنها کسانی در زندگی آدمی آفریده اند که از پنجره ها بیرون جسته اند و… یا به درون پریده اند!

MD.PhD.Medical biotech
12th July 2014, 12:29 PM
دو پدیده را مردم یا عوام نمی توانند از هم سوا کنند یکی شور مذهبی است یکی شعور مذهبی.که این دو ربطی به هم ندارند آن کسی که شور مذهبی دارد خیال می کند که شعور مذهبی هم دارد !

MD.PhD.Medical biotech
12th July 2014, 12:31 PM
اگر بخواهند از پیغمبر اسلام مجسمه ایی بریزند ، باید در یک دستش کتاب باشد و در دست دیگرش شمشیر!

MD.PhD.Medical biotech
12th July 2014, 12:33 PM
وقتی یک روح از سطح زمان خویش بیش تر اوج میگیرد و از ظرف تحمل مردم زمان ، بیشتر رشد می کند ، تنها میشود!

محسن آزماینده
12th July 2014, 12:34 PM
انسان نمیتواند به آسمان نیندیشد،

مگر انسانهایی که عمر را بی چرا به چریدن مشغولند

و سر در خاک برده و غرق در آب و علفند

اینان که گوسفندان دوپایند

MD.PhD.Medical biotech
12th July 2014, 12:35 PM
مقلدها همیشه از اصلشان بیشتر افراط میکنند.

MD.PhD.Medical biotech
12th July 2014, 12:36 PM
سخت است حرفت را نفهمند،
سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشدوقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،اشتباهی هم فهمیده اند!

MD.PhD.Medical biotech
12th July 2014, 12:41 PM
بغض، بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست...
اگر بشكند دیگر اعتراض نیست التماس است!

محسن آزماینده
12th July 2014, 12:55 PM
معبود من کسی است که سحرگاه

گیسوان خورشید را شانه میزند در باد

و غروب را

می بافد به شب...

MD.PhD.Medical biotech
12th July 2014, 12:58 PM
بزرگترین فاجعه در تاریخ پدید می آید ! وقتی زور ، جامه تقوا می پوشد .

فاجعه ای که قربانی خاموش و بی دفاعش علی است و فاطمه و بعدهادیدیم که فرزندانشان یکایک و اخلافشان همه !

MD.PhD.Medical biotech
12th July 2014, 01:16 PM
به انسانی که گرسنه است,
از معنویت سخن گفتن....ازکمال سخن گفتن....از ارزشهای انسانی دم زدن....
فریب و فاجعه است.

MD.PhD.Medical biotech
12th July 2014, 01:19 PM
راه تقرب خدا در اسلام تعقل است نه تعبد.

MD.PhD.Medical biotech
12th July 2014, 01:26 PM
دموکراسی می گوید : رفیق حرفت را خودت بزن ،نانت را من می خورم!
مارکسیسم می گوید: نانت را خودت بخور ، حرفت را من می زنم!
فاشیسم می گوید : نانت را من میخورم ، حرفت را هم من می زنم ، تو فقط برای من کف بزن!
اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور ، حرفت را هم خودت بزن ، من برای اینم که به حق برسی!
اسلام دروغین می گوید:تو نانت را بیاور بده به ما،ما قسمتی از آن را جلویت می اندازیم و تو حرف بزن ... اما حرفی را که ما می گوییم!

MD.PhD.Medical biotech
12th July 2014, 01:36 PM
عشق گاه جا به جامیشود و گاه می سوزاند اما دوست داشتن...
از جای خویش ،از کنار دوست خویش بر نمیخیزد، سرد نمیشود که داغ نیست و نمیسوزاندکه سوزاننده نیست !

MD.PhD.Medical biotech
12th July 2014, 01:51 PM
پدر ، مادر ، ما متهمیم...

پدرمومن من ... مادر مقدس من ... نماز تو یک ورزش تکراری است بدون هیچ اثر اخلاقی و اصلاح عملی و حتی نتیجه بهداشتی ! که صبح و ظهر و شب انجام می دهی اما نه معانی الفاظ و ارکانش را می دانی و نه فلسفه حقیقی و هدف اساسی اش را می فهمی. تمام نتیجه کار تو و آثار نماز تو این است که پشت تو قوز درآورد و پیشانی صافت پینه بست و فرق من بی نماز با تو نمازگزار فقط این است که من این دو علامت تقوی را ندارم!
تو می گویی: نماز خواندن با خدا سخن گفتن است. تصورش را بکن کسی با مخاطبی مشغول حرف زدن باشد اما خودش نفهمد که دارد چه می گوید؟ فقط تمام کوشش اش این باشد که با دقت و وسواس مضجکی الفاظ و حروف را از مخارج اصلی اش صادر کند. اگر هنگام حرف زدن "ص" را "س" تلفظ کند حرف زدنش غلط می شود اما اگر اصلا نفهمد چه حرفهایی می زند و به مخاطبش چه می گوید غلط نمی شود!
اگر کسی روزی پنج بار و هر بار چند بار با مقدمات و تشریفات دقیق و حساس پیش شما بیاید و با حالتی ملتمسانه و عاجزانه و اصرار و زاری چیزی را از شما بخواهد و ببینید که با وسواس عجیبی و خواهش همیشگی خود را تلفظ می کند اما خودش نمی فهمد که چه درخواستی از شما دارد چه حالتی به شما دست می دهد؟ شما به او چه می دهید؟ و وقتی متوجه شدید که این کار برایش یک عادت شده و یا بعنوان وظیفه یا ترس از شما هم انجام می دهد دیگر چه می کنید؟ گوشتان را پنبه نمی کنید؟
اگر خدا از آدم خیلی بی شعور و بلکه آدمی که مایه مخصوص ضد شعور دارد بدش بیاید همان رکعت اول اولین نمازش با یک لگد پشت به قبله از درگاه خود بیرونش می اندازد و پرتش می کند توی بدترین جاهای جهان سوم تا در چنگ استعمار همچون چهارپایان زبان بسته ی نجیب بار بکشد و خار هم نخورد و شکر خدا کند و در آرزوی بهشت آخرت در دوزخ دنیا زندگی کند و در لهیب آتش و ذلت و جهل و فقر خود ابولهب باشد و زنش حماله الحطب!!!
و اگر خدا ترحم کند رهایش می کند تا همچون خر خراس تمام عمر بر عادت خویش در دوار سرسام آور بلاهت دور زند و دور زند و دور زند...... و در غروب یک عمر حرکت و طی طریق در این" مذهب دوری" به همان نقطه ای رسد که صبح آغاز کرده بود. با چشم بسته تا نبیند که چه می کند و با پوز بسته تا نخورد از آنچه می سازد! و این است بنده مومن آنچه عفت و تقوی می گویند
کجایی پدر مومن من... مادر مقدس من... وای بر شما نمازگزارانی که سخت غافلید و از نماز نیز. در خیالتان خدای آسمان را نماز می برید و در عمل بت های قرن را. خداوندان زمین را
بت هایی را که دیگر مجسمه های ساده و گنگ و عاجز عصر ابراهیم و سرزمین محمد نیستند

MD.PhD.Medical biotech
17th July 2014, 11:51 AM
شب قدر از دیدگاه دکتر:

اناانزلناه فی لیله القدر
و ماادریک ما لیله القدر
لیله القدر خیر من الف شهر
تنزل الملائکه والروح، فیها باذن ربهم من کل امر
سلام هی حتی مطلع الفجر »
« ما «آن» را فرود آوردیم درشب قدر
و چه میدانی که شب قدر چیست؟
شب قدر از هزار ماه برتر است
فرشتگان و آن روح دراین شب فرود میآیند
به اذن خداوندشان از هر سو
سلام بر این شب تا آنگاه که چشمه خورشید ناگهان میشکافد!تاریخ قبرستانی است طولانی و تاریک، ساکت و غمناک، قرنها از پس قرنها هم تهی و هم سرد، مرگبار و سیاه و نسلها در پی نسلها، همه تکراری و همه تقلیدی، و زندگیها، اندیشهها و آرمانها همه سنتی و موروثی، فرهنگ و تمدن و هنر و ایمان همه مرده ریگ!
ناگاه در ظلمت افسرده و راکد شبی از این شبهای پیوسته، آشوبی، لرزهای، تکان و تپشی که همه چیز را بر میشود و همه خوابها را برمیآشوبد و نیمه سقفها را فرو میریزد. انقلابی در عمق جانها و جوششی در قلب وجدانهای رام و آرام، درد و رنج و حیات و حرکت و وحشت و تلاش و درگیری و جهد و عشق و عصیان و ویرانگری و آرمان و تعهد، ایمان و ایثار! نشانههایی از یک «تولید بزرگ»، شبی آبستن یک مسیح، اسارتی زاینده یک نجات! همه جا ناگهان، «حیات و حرکت»، آغاز یک زندگی دیگر، پیداست که فرشتگان خدا همراه آن «روح» در این شب به زمین، به سرزمین، به این قبرستان تیره و تباه که در آن انسانها، همه اسکلت شدهاند، فرود آمدهاند.
این شب قدر است.
شب سرنوشت، شب ارزش، شب تقدیر بر یک انسان نو، آغاز فردایی که تاریخی نور را بنیاد میکند. این شب از هزار ماه برتر است، شب مشعری است که صبح عید قربانی را در پی دارد و سنگباران پرشکوه آن سه پایگاه ابلیسی را! شب سیاهی که در کنار دروازه منی است، سرزمین عشق و ایثار و قربانی و پیروزی!
و تاریخ همه این ماههای مکرر است، ماههایی همه مکرر یکدیگر، سالهایی تهی و عقیم، قرنهایی که هیچ چیز نمیآفرینند، هیچ پیامی بر لب ندارند، تنها می گذرند و پیر میکنند و همین و در این صف طولانی و خاموش، هر از چندیشبی پدیدار میگردد که تاریخ میسازد، که انسان نو میآفریند و شبی که باران فرشتگان خدایی باریدن میگیرد، شبی که آن روح در کالبد زمان میدمد، شب قدر!
شبی که ازهزار ماه برتر است، آنچنانکه بیست و چند سال بعثت محمد، از بیست و چند قرن تاریخ ما برتر بود. سالهایی که آن «روح» برملتی و نسلی فرود میآید از هزار سال تاریخ وی برتر است. و اکنون، براندام این اسلام اسلکت شده، برگور این نسل مدفون و برقبرستان خاموش ما، نه آن روح فرود آمده است، سیاهی و ظلمت و وحشتشب هست، اما شب قدر؟
شبی که باران فرو میبارد، هر قطرهاش فرشتهای است که بر این کویر خشک و تافته، در کام دانه ای، بوته خشکی و درخت سوختهای و جان عطشناک مزرعهای فرو میافتد و رویش و خرمی و باغ و گل سرخ را نوید میدهد. چه جهل زشتی است در این شب قدر بودن و در زیر این باران ماندن و قطرهای از آن برپوست تن و پیشانی و لب وچشم خویش حس نکردن، خشک و غبار آلود زیستن و مردن! هرکسی یک تاریخ است. عمر، تاریخ هر انسانی است و در این تاریخ کوتاه فردی، که ماهها همه تکراری و سردوبی معنی می گذرد، گاه شب قدری هست و درآن از همه افقهای وجودی آدمی فرشته میبارد و آن روح، روح القدس، جبرئیل پیامآور خدایی برتو نازل میشود و آنگاه بعثتی، رسالتی، و برای ابلاغ، از انزوای زندگی و اعتکاف تفکر و عبادت وخلوت فراغت و بلندی کوه فردیت خویش به سراغ خلق فرودآمدنی و آنگاه، در گیری و پیکار و رنج و تلاش و هجرت و جهاد و ایثار خویش به پیام!
که پس از خاتمیت، پیامبری نیست، اما هر آگاهی وارث پیامبران است! آن «روح» اکنون فرود آمده است، در شب قدر بسر میبریم. سالها، سالهای شب قدر است، در این شبی که جهان ما را در کام خود فرو برده است و آسمان ما را سیاه کرده است، باران غیبی باریدن گرفته است، گوش بدهید، زمزمه نرم و خوش آهنگ آن را میشنوید، حتی صدای روییدن گیاهان را درشب این کویر میتوان شنید.
سلام بر این شب، شب قدر شبی که از هزار ماه، از هزار سال و هزار قرن برتر است، سلام، سلام،سلام،... تا آن لحظه که خورشید قلب این سنگستان را بناگاه بشکافد، گل سرخ فلق برلبهای فسرده این افق بشکفد و نهر آفتاب بر زمین تیره ما ... و بر ضمیر تباه ما نیز جاری گردد. تا صبح بر اینشب سلام !

MD.PhD.Medical biotech
17th July 2014, 11:44 PM
تو هرچه می خواهی باش ، اما ... آدم باش !!!
چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها است كه به این مردم،
آسایش و خوشبختی بخشیده است!!!
مگر نمی دانی بزرگ ترین دشمن آدمی فهم اوست؟
پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.
امروز گرسنگی فكر ، از گرسنگی نان فاجعه انگیزتر است . برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !

MD.PhD.Medical biotech
17th July 2014, 11:50 PM
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را

MD.PhD.Medical biotech
17th July 2014, 11:55 PM
اگر نمی توانی به مردم خدمت کنی , برو تا خیانت نکنی ..

محسن مهابادی زاده
20th July 2014, 12:23 AM
ایمان زاییده ی ایدوئولوژی ارزش دارد نه ایمان ارثی یا تقلیدی.

MD.PhD.Medical biotech
22nd July 2014, 11:43 AM
روشن فکر مترقی , و آگاهی که می داند و عمل نمیکند ،
با منحط جاهل خواب آلودی که نمی داند که عمل کند , مساوی ست

MD.PhD.Medical biotech
22nd July 2014, 11:44 AM
آن جاها که آزادی افکار نیست و اندیشه ها با هم تصادم ندارند,فکر میمیرد .

MD.PhD.Medical biotech
22nd July 2014, 11:46 AM
عید ما روزی است که آذوقه یک سال دهقانی مصرف یک روز اربابی نشود.

MD.PhD.Medical biotech
22nd July 2014, 11:47 AM
سکوت عجب فریاد رسایی است،آنجا که حنجره ای برای فریاد نمی ماند.

MD.PhD.Medical biotech
22nd July 2014, 11:50 AM
چه خانه سرد و احمق و بی روحی است طبیعت،که خدا از آن رفته باشد.

MD.PhD.Medical biotech
22nd July 2014, 11:52 AM
هرکس , نه تنها , به ميزان معلوماتي که دارد
عالم نيست
بلکه به ميزان مجهولاتي که در عالم احساس مي کندعالم است

MD.PhD.Medical biotech
22nd July 2014, 11:58 AM
عشق و دوست داشتن از نظر دکتر:
عشق یک جوشش کوراست وپیوندی ازسرنابینایی،دوست داشتن پیوندی ناخودآگاه وازروی بصیرت روشن وزلال.
عشق بیشتر ازغریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سربزند بی ارزش است،دوست داشتن ازروح طلوع می کندوتاهرجاکه روح ارتفاع داردهمگام باآن اوج می گیرد.
عشق باشناسنامه بی ارتباط نیست وگذرفصلها و عبورسالهابرآن اثرمی گذارد.دوست داشتن درورای سن وزمان زندگی می کند.
عشق طوفانی ومتلاطم است.دوست داشتن آرام واستواروپروقاروسرشارازنجا بت است.
عشق جنون است وجنون چیزی جزخرابی وپریشانی"فهمیدن واندیشیدن"نیست امادوست داشتن دراوج،ازسرحدعقل فراترمی رودوفهمیدن واندیشیدن رااززمین می کندوباخودبه قله بلنداشراق می برد.
عشق زیبایی های دلخواه رادرمعشوق می آفریندولی دوست داشتن زیباییهای دلخواه رادردوست می بیندومی یابد.
عشق یک فریب بزرگ وقوی است.دوست داشتن یک صداقت راستین وصمیمی وبی انتهاومطلق.
عشق دردریاغرق شدن است ودوست داشتن دردریاشناکردن است.
عشق بینایی رامی گیردودوست داشتن بینایی می دهد.
عشق خشن است وشدیدوناپایدار.دوست داشتن لطیف است ونرم وپایدار.
عشق همواره باشک آلوده است.دوست داشتن سراپایقین است وشک ناپذیر.
ازعشق هرچه بنوشیم سیراب ترمی شویم.ازدوست داشتن هرچه بیشتر،تشنه تر.
عشق نیرویی است درعاشق که او را به معشوق می کشاند،دوست داشتن جاذبه ایست دردوست که دوست رابه دوست می برد.
عشق تملک معشوق است ودوست داشتن تشنگی محوشدن دردوست.
عشق معشوق رامجهول وگمنام میخواهدتادرانحصاراوبماند، دوست داشتن دوست رامحبوب وعزیزمی خواهدومی خواهدکه همه دلهاآنچه رااوازدوست درخوددارد،داشته باشند.
درعشق رقیب منفوراست.دردوست داشتن است که "هوادارن کویش راچوجان خویشتن داند"که حسدشاخصه عشق است.
عشق معشوق راطعمه خودمی بیندوهمواره دراضطراب است که دیگری ازچنگش نربایدو اگرربودبا هردو دشمنی می ورزدومعشوق نیزمنفورمیگردد.دوست داشتن ایمان است وایمان یک روح مطلق است.یک ابدیت بی مرزاست وازجنس این عالم نیست.
دوست داشتن ازعشق برتراست ومن هرگزخودراتاسطح بلندترین قله عشقهای بلندپایین نخواهم آورد.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد