Capitan Totti
23rd February 2014, 02:59 AM
تاثيرتمدن ايران (http://parskoroosh.blogfa.com/post/92)
تمدن ایران از دیر باز تاکنون تأثیرات زیادی را روی نظام های جهانی گذارده که این تأثیر حتی از چشم نا آگاهان به فرهنگ و تمدن پوشیده نیست. سخنان زیادی در مورد فرهنگ و تمدن های مختلف مانند: یونان، ایران، رم، مصر و اعراب طی سالیان مدید رانده شده است که گنجینه های باستان بشری را به دیگران معرفی می کند اما هدف بنده از نوشتن این صحف بررسی زوایایی از فرهنگ تمدن ایران است که شاید ما آن را وام داراز فرهنگ و تمدن اسلامی - یونانی - مصری می دانیم. این تحقیق در فضای عاری ازغرض ورزی سعی دارد که خواننده را با تاریخ و تمدن باستان آشنا کند و تأثیرپذیری یا تأثیرگذاری تمدنهای مصر، یونان، روم و اعراب و دیگر تمدنهای بشری را بروی تمدن ایران بازگوکند. امیداست که بتواند تحولی هرچند اندک درذهن خواننده بگذارد.
پیشگفتار ملتی که گذشته ی خود را نشناسد محکوم به فناست. اکثرمورخان جهان بر این باورند که قسمت اعظم پیشرفت های علوم و تمدن بشری مدیون تمدن ایرانی است و ایران سهم قابل توجهی در این پیشرفت داشته است . ایران از ابتدا سرچشمه نیکی ، قدرت ، زیبایی ، فضیلت و خداپرستی بوده . جهان اگر از یونان هماهنگی و زیبایی و از روم قانون و هنرآموخت از تمدن ایران ترکیبی از این چهارعنصر را فرا گرفت . با آنکه بارها اقوام مهاجم و وحشی ازابتدای مدنیت ایران به آن حمله نموده استوار و محکم و پا بر جاماند. درطول تاریخ کهن خود نشان داد در برابر این تهاجم استواراست . حتی در زمانی که اقوام مهاجم زمامداری ایران را برعهده گرفته وسعی کرده اندبه هر نحو ممکن آداب و رسوم و حتی زبان خود را به مردم این سرزمین تحمیل کنند؛ اما ایرانیان باخلق وخوی خاص خود و باتحمل همه سختی ها نه تنها بعد از مدت کوتاهی استقلال ملی و سیاسی خود را به دست آوردند ومهاجمان را مغلوب کرده بلکه تلاش نموده تا اقوام غالب را مغلوب تمدن وآداب و رسوم خودکنند و با نفوذ دردستگاه های حکومتی مهاجمان اداره کشورخود را بدست گیرند . اسکندرمقدونی درایران (319-333ق.م) زمانی که ایران را تصرف کرد به این نتیجه رسیدکه جهت اداره ایران باید همانندآنها ویکی ازآنان باشد به همین علت سعی نمود با اقداماتی این شرایط را ایجاد نماید از جمله ازدواج با دختران شاهنشاه بلخ که سربازانش را نیزبه این کارترغیب نمود، بکارگیری از نیروی اداری ایرانیان دردستگاه سیاسی جهت اداره قلمرو ، استفاده ازپوشش ایرانی وپیروی ازفرهنگ ورسوم ایران وسعی در ایجادتمدن جدیدبا تلفیق ازتمدن ایرانی ویونانی به همین دلیل درایران شروع به ساخت اردوگاههای نظامی نمود ویونانیانی را به ایران کوچ داد تا در کنار یکدیگر ایرانیان را مطیع نماید . با این حال اسکندر نتوانست به رویای خویش دست یابد زندگیش چندان دوام نداشت و یونانی ها نیز تحت تأثیرتمدن ایران قرارگرفتند که پس از او سلوکی ها نیز با همین مسئله روبه رو شده اند. در دوره اسلام نیز در اولین قرن معاویه با توجه به فرهنگ حکومتی ایران و روم حکومت را به حکومت سلطنتی با خدم وحشم و کاخ تبدیل نمود و سعی کرد از نشانه های شاهی بهره ببرد. استفاده از زبان و خط ایران در نهادهای سیاسی و اداری و پول رایج ایران که در سال 65هـ. عبدالملک مروان این امور (تغییر زبان و خط فارسی به عربی در دیوان) را تغییر داد. نفوذ دهاقین در نهادهای سیاسی و اداری و... و چنان این امور روند صعودی یافت که باعث تغییر حکومت و سلسلهای گردید. بنی عباس با کمک ایرانیان به قدرت رسیدند و ایرانیان نقش مهمی در دستگاه عباسی یافتند. استفاده از وزرای ایرانی همانند خاندان برامکه و فضل و ... و سرانجام در سال 205ه.ق اولین حکومت نیمه مستقل ایرانی در نیشابور توسط طاهربن حسین پایه گذاری شد که این به دخالت مستقیم ایرانیان (حکومت آل بویه) در امور خلیفه بغداد و مسلمین منتهی گردید و بعدها در قدرت غزنویان ، سلاحقه ، مغولان ، تیموریان و... نشان دادند نه تنها فرهنگ ایرانی خاموش نمی شود بلکه همانند چراغی راه تمدن را به سایر اقوام و مللی نشان خواهد داد .
فصل اول: بررسی اجمالی تمدنهای باستان
نظری کوتاه بر تاریخ حکومتهای ایران باستان در هزاره سوم قبل از میلاد مهاجرت آریائیها آغاز شد و در هزاره دوم ق.م این مهاجرین از ماوراءالنهر و قفقاز وارد ایران شده که عدهای از این مهاجرین از طریق رود کابل و درة سند به هندوستان راه یافته و عدهای دیگر از روسیه به مغرب زمین رفته در نقاط مختلف ساکن شدند. آریاییهای ساکن در فلات ایران پس از ورود با مشکلات متفاوت روبرو شده از جمله جنگ و درگیری با دیگر قبائل اولیه ساکن در ایران «دیوها» که به مرور توانستند با غلبه بر این افراد سلطه خود را در ایران توسعه دهند و این سلطه به جایی رسید که دودمانی پارسی در قرن 6 پ.م در سرزمین خاور نزدیک امپراطوری جهانی بنیاد گذارد و مرزهای آن از خاور به هندوستان از باختر به مصر میرسید و این الگویی شد برای سلسلههای آتی ایران. در سال 553 یا 550 ق.م یکی از دلاوران و جنگجویان قبائل پارسی «کوروش» بر حکومت زمانه ماد، آستیاک شمشیر از غلاف بیرون کشید و با پیروزی حکومتی نوین در ایران بنا نهاد. کوروش در خلال سالهای 530-559ق.م با جنگهای متعدد توانست قلمرو حکمروانی خویش را گسترش دهد و پایه گذار شاهنشاهی هخامنشیان گردد و در یکی از این جنگها با قبائل ماساژت جان خویش را از دست داد.
پس از او فرزندش کمبوجیه پا بر تخت حکومت نهاد او در 525 ق.م فتح مصر را بر عهده گرفت و در آنجا بعنوان مصر علیا و سفلی تاج بر سر نهاد و جانشین سلسله سائیتی شد و در 522ق.م که در راه رسیدن به ایران بود- شورش گئومات مغ- در طی بحرانی جنون آمیز به پایان زندگی خویش رسید با این اتفاق از شعبه دیگر دودمان پارسی «هخامنشی» با کمک بزرگان شورشها و اغتشاشات خوابانده شد و داریوش به تاج شاهی دست یافت.
اگر کوروش را بنیانگذار سلسلة هخامنشی بدانیم داریوش را باید استحکامبخش سلسله هخامنشی نامید. داریوش در طول حکومت خود (486-522ق.م) اقداماتی بسیار در گسترة وسیع جهت استحکام بنای شاهی انجام داد. ایجاد و گسترش امنیت در امپراطوری، توسعه امور تجاری و اقتصادی، نظم و تقسیمبندی ایالات و ولایات جهت بهتر اداره کردن قلمروی وسیع، گسترش قلمرو و جنگ های پی در پی در خارج از مرزهایی که تمامی این امور سبب تقویت و رشد هر چه بیشتر بنیة ملت ودولت که منجر به جهانی شدن امپراطوری گردید منتهی شد پس از داریوش اداره قلمرو با دوره های قبل تفاوت های یافت از جمله می توان به جزء مدتی اندک در زمان خشایارشا شاه به کم شدن فعالیت های نظامی عملی اشاره نمود شاهان پس از دوره خشاریار که او نیز تنها در یک مقطع به جنگ با یونانیان پرداخته و نتایج این جنگ ها منجر به آن شد که خشایار تنها به امور معماری و آبادانی پایتخت بپردازد. از ارتش طلایی برای نفوذ و مطیع نمودن سرزمین های دیگر بهره می بردند. جنگ های پلوپونز بین آتنیان و اسپارت به ضعیف شدن در نیرو انجامید به گونه ای که اژزیلاس فرمانده بزرگ اسپارتی در حمله به قلمرو شاهنشاهی پس از احضار به اسپارت گفت: «از دههزار تیرانداز پارسی شکست خوردم که سرباز نبودند تنها تصاویری از سرباز بودند.» از زمان اردشیر اول (465-424 ق.م) تا داریوش سوم قدرت و نفوذ شاهنشاهی در قلمرو سیر نزولی یافت و این سیر به جایی رسید که حکومت بدست اسکندر مقدونی در سال 331 ق.م سقوط نمود. با سقوط داریوش سوم، اسکندر خود را جانشین او نامید و سعی نمود نمادهای قدرت در ایران را بدست گیرد و مشروعیت شاهان هخامنشی را در ایران بدست آورد. تلاش های برای جلب و حمایت ایرانیان نظیر وانمود کردن عمل خود به عنوان انتقام جویی از قاتل داریوش، پذیرش آداب و رسوم ایرانی، پوشیدن لباس ایرانی و ... و حتی در نامه ای پس از نبرد ایسوس با داریوش موفقیت خود را ناشی از اراده خدا می دانست اسکندر در سال های 320-321 ق.م در بابل چشم از دنیا فروبست و با مرگش قلمرو او چندین بار توسط فرماندهان تقسیم گردید که موفق ترین آنها بطلمیوس در مصر و سلوکوس اول در ایران بود که هر یک از این دو در محل استقرار خود بنا نهادند. حکومت سلوکیان از سال های 63 ق.م تا 312 ق.م که توسط پومپه سردار رومی منقرض گردید بطول کشید. در طول حکومت سلوکیان با مشکلاتی مواجه بودند که مهمترین آنها سربرآوردن قدرت در شرق ایران و در باختر بود این قدرت یکی از نیروهای صحرانشین و کوچ نشین قبائل داهه که به پاریتان معروف بودند و دیگری قدرت یونانی – باختری و دیگری قدرت یافتن سلسله ای در هند که مؤسس آن چاندرا گوپتا بود و شاهان سلوکی با این قدرتها در جنگ و ستیز بودند که مهمترین درگیری را با پارتها که از ایرانیان شمال شرق ایران داشتند و سرانجام مهرداد اول توانست قدرت پارتها را در ایران مستحکم و استوار نماید. پس از بقدرت رسیدن پارتها در سالهای چند آنان مجبور به مسامحه و ایجاد صلح و ثبات بین ایرانیان و یونانیان ساکن در ایران شدند ولی به مرور آنها به دلایلی از جمله رشد چشمگیر تهاجم رومیان به مرزهای ایران سعی نمودند مدنیت و هویت ایرانی را پر و بال دهند و ایرانیت را پر رونق نمایند که ازجمله اقدامات آنها ثبت اوستا در زمان اردوان سوم بود. در سالهای حکومت اشکانیان در ایران 247ق.م که شکل گیری اولین حکومت محلی پارتی بود تا سقوط آنان به سال 224م اشکانیان با تمام قواسعی در حفظ تمدن ایرانی نموده و از مرز های ایرانی دفاع نمودند. اشکانیان که تنها حکومت مقتدر ایرانی که در شمال شرقی ایران پایه گذار شد در زمان اردوان چهارم بدست فردی پارسی از قبائل جنوبی ایران خاستگاه سلسله هخامنشی، اردشیر اول سال 224 م سقوط و نابود گردید و سلسله جدید ساسانیان در ایران شکل گرفت. ساسانیان با روی کار آمدن سعی کرده تمامی جلوه و نشانه های حکومت قبلی (اشکانی) را نابود سازند و چنان در این مهم موفق شدند که تا چندی پیش تصور می شد قدرتی ضعیف و کوتاه بود. ساسانیان در طول حکومت خود بر قلمرو وسیعی از جهانیان باستان سلطه یافتند و آنچه از پیشینیان به ارث بردند غیر از بسیاری ابداعات در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، سیاست خارجی و داخلی بود که این سیاست عبارتند از دشمنان بالقوه غربی و شرقی (رومیان و قبائل بیابانگرد) رقابت میان اشراف و شاهان در داخل قلمرو. حکومت ساسانی نیز همانند بسیاری از حکومت ها در اواخر حکومت با بحرانی بزرگ مواجه بود برادرکشی و شکست در برابر رومیان، بحران های اجتماعی، اقتصادی و شورشهای مردمی شکست در برابر هیاطله، خشکسالی و... توانستند تاج و تخت سلطنت خود را بیش از چهارصد سال حفظ کنند. ساسانیان با تأثیر در توسعه تاریخ ملی ایران دوش به دوش شاهان اساطیری ایران جایگاه ویژه ای یافتند چنانچه در حماسه فردوسی و اشعار نظامی و تاریخ های مورخان اسلامی و قصههای مردمی جاودانه شدند. بطور کلی حیاتهای حکومتهای ایران باستان بر پایه عواملی چند بود و آنان در طول سالیان مدید توانستند در عرصه های مختلف جلوه و نمادی از هنر و ذوق و اندیشه ای ایرانی را به جهانیان عرضه نمایند. در این صفحات سعی بر آن شده هر چند بطور گذرا به این امر پرداخته امید است روزنه و سویی هرچند کوچک و کم نور بر صحنه روزگاران باشد.
تمدن های قبل ازتشکیل امپراطوری ایران آینده از آن ملتی که گذشته خود را بشناسند . ایرانیان اولین ملتی که امپراطوری جهانی را به وجود آوردند و روح عدالت و آزاد منشی را که تا آن زمان بر بشر مجهول بود بسط و اشاعه دادند. تاریخ ایران تاریخی که ملل آن بنیان گذار تمدن کنونی جهانی هستند قسمت عظیمی از تاریخ جهان بالأخص تاریخ جهان باستان است. تاریخی که در طول چندین هزار سال عمر دایم خود دچار تغییر و تحول و تکامل گردید و یونان و روم در زمینه فرهنگ، تمدن و سیاست از ایران بهره بردند و از نظر سیاسی شیوه کشور داری به همان نحو که در سومر، آکادوفنیقی مرسوم بود در غرب تقلید شد و اساس زندگی سیاسی در یونان و روم شد. در بدو ورودآریایی ها سکنه اولیه بین النهرین (سومر، آکاد، بابل) با مقدمات تمدن آشنا بودند. مرحله نوسنگی دراروپاپنج تاده هزارسال پیش ودرسرزمین های جنوب شرقی چندین هزارسال قبل ازآنهابه مرحله نوسنگی واردشده بودند.آغازفرهنگ موستر(پالئولیت) درایران به صدهزارسال قبل می رسد و این دوران در ایران باپایان آخرین دوره یخبندان و دراروپا با آغاز این دوره مقارن بوده فلات ایران تنهامنطقه ارتباط میان مشرق و مغرب دنیای متمدن قدیم و سر راه تمام مهاجرتها و نفوذها که از دوجانب عالم کهن بسوی یکدیگر وجود داشت. تمدنهای پیش ازتاریخ ایران به چندین دسته تقسیم میشوند: که این تقسیمبندی، در دو بخش شمال و شمالشرق، جنوب و جنوبغربی مورد بررسی قرار میگیرد. شمال و شمال شرق: اوایل هزاره 5 ق.م. سیلک از قدیمی ترین مراکز سکونت انسان قبل از تاریخ در فلات ایران است. آثار بدست آمده از این مناطق معرف سیر تدریجی تمدن ساکنین این منطقه است و پرارزشترین اثر دسته چاقویی که از استخوان بصورت یک انسان در حال ستایش تراشیده شده است. تمدن چشمه علی: اواسط هزاره 5 ق.م پیشرفت بسیار در ادوات استخوانی، سنگی و سفالگری که برروی آن نقاشی های بسیار زیبا شده است. تمدن حصار: وجود ارتباط با نواحی دیگر ایران و خاورمیانه داشته ادوات فلزی، سفالی و سنگی درنهایت زیبایی که نشان از پیشرفت صنایع این تمدن است. در تپه یحیی که از تمدنهای جنوب و جنوب غربی است در این مکان ساختمان دولتی با5 اتاق کشف شده که درآن الواحی پیداشده باخط تصویری و نیمه تصویری نمایان گر تمدن بالا وآشنایی در 5 هزارسال ق.م با خط و الواح مربوط به 360 ق.م و جام طلای تپه حسنلو از بزرگترین شاهکارهای هنری جهان می باشد و کارگاه های هنری خاور نزدیک از لحاظ سبک کار، روش و مهارت ازساکنین تپه مارلیک تاثیر گرفته اند. ایجاد شهرهای بزرگ در بین النهرین پس از نیمه هزاره سوم نشانه پیشرفت مهمی در تمدن آنها که دارای حکومتی پیچیده، قوانینی مدرن، تفکیک مسئولیت و بازرگانی فعال با جوامع دیگر بودند این روابط سبب ثروت اقتصادی و تحرک فرهنگی و فعالیت های معنوی تازه و کمالات هنری گردد و باعث تکامل و انتقال آن به ایران شد که معماری در این پیشرفت سهیم بود. یکی از مهم ترین مراکز فرهنگی و تمدنی قبل از تشکیل حکومتی متمرکز در ایران عیلام است. عیلام اگر چه گاه به گاه از نظر سیاسی، معنوی و فرهنگی تحت نفوذ همسایگان با عظمت و متمدن خود مانند سومر، آکاد، بابل و آشور بود و زمانی این نفوذ در آثار فرهنگی تمدنی مملکت بخوبی شاخص است و نیز زمانی خود موجد فکری اصیل وخاص بود. مثلاً در سیلک در اواخر هزاره چهارم ق.م نمونه های فراوانی از الهامات عیلامی می یابیم، ظروف قرمز و خاکستری رنگ؛ همانند ظروف این دوره شوش همچنین مهرهای استوانه ای و الواحی که به خط عیلامی است. عیلام تمدنی در سیلک وارد کرد که عالی تر و غنی تر از تمدن محلی و این به علت آمیزش فرهنگ بومی با فرهنگ بین النهرین است. اهمیت تمدن شوش بیش تر به جهت استعمال خط است که بر اثر توسعه تمدن و فرهنگ عیلام و فتوحات سیاسی و نظامی وارد این منطقه شده و تا زمان تمدن عیلام در مرکز ایران خط دوام یافت. در کشفیات هفت تپه در آرامگاه یکی از سلسله های عیلامی در کنار معبد بزرگ نشان از نبوغ هنر معماری و برای اولین بار طاق هلالی در تاریخ تمدن بشری است. تاریخ این طاق در حدود200 سال قبل از ساختمان طاق هلالی آرامگاه های نزدیک معبد چغازنبیل در حدود1500 سال قبل از اطاق های هلالی رومی است و ابداع این سبک طاق و پوشش مختص به عیلام و نشان از پیشرفت و صاحب سبک در معماری می باشد. گیرشمن درباره شوش چنین می گوید: «کار او عبارت بود از دریافت داشتن،توسعه بخشیدن وسپس انتقال دادن» گذشته از لحاظ فرهنگی و تمدنی عیلام بالاخص شوش از مراکز تجاری و اقتصادی زمان خود بوده که در گرفتن و یا پراکندن افکار و فرهنگ دیگران یا خود بسیار موثر بوده است. این کشور با هند در رابطه تجاری و فرهنگی بوده و هر دو از بعضی از نفوذهای هنری متاثر بوده اند تقلید از مهر استوانه ای و لوازم آرایشی عیلام در دره های سند از نمونه های قابل ذکر می باشد. حتی پس از سقوط توسط آشوربانی پال در زمان هخامنشی و ساسانی قادر به نفوذ بود. مادها اولین ایرانیانی که به متحد کردن قبائل و ایجاد ارتش منظم شاهی پرداخته از لحاظ هنری مانند سکائیان و کمیریان سلیقه ای برای ساختن اسلحه ی کاملاً مزین، ساز و برگ مزین اسبان، ظروف مصنوع از فلزات گرانبها و جامه هایی که با الوان مختلف قلابدوزی شده بود داشته اند و با توجه به گنجینه سقز می توان تصویری از هنر ماد ارائه کرد از جمله شیر عظیم همدان، مقابر صخره یی نزدیک سر پل ذهاب در دامنه های زاگرس و در کردستان. خط و زبان یکی از مهمترین ویژگی ها و شاخص های متمدن بودن ملتی را می توان آشنای آن ملّت به زبان و خط دانست که این خود سبب شکل گیری، توسعه و ترویج و استحکام بنای تمدن می شود. هخامنشیان که از ملل متمدن زمانه خود بودند و از اولین ملتی که پایه های امپراتوری را بنا نهادند با این ویژگی و شاخص آشنای داشته و دلیل آن وجود کتیبه های مختلف با خطوط سه گانه، دو گانه زبان می باشد. اختراع خط میخی برای تحریر زبان پارسی متعلق به عهد چیشپش می باشد و قدیمیترین شی متعلق به هخامنشی لوحه زرین اریارمنه به زبان پارسی باستان و خط میخی است که نمایانگر رشد قبایل پارسی در قرن 7 ق.م می باشد. پارسیان دست به ابتکاری زدند که هنوز ساکنان اصلی ایران در طی قرون موفق به انجام آن نشده و آن تعبیر و بیان زبان خود به خط میخی بود. خطی که کتیبه های هخامنشی به آن نوشته شده نیز خط میخی است این خط را مردم کلده، آشورو عیلام از سومریان و ایرانیان از آنها یاد گرفتند ولی خط میخی ایرانی به مراتب آسانتر از خط میخی آشوری و عیلامی است. خط اقوام مزبور هر علامت بجای کلمه ای بکار می رفت بهمین مناسب خط آشوری 700 علامت و خط ایلامی 300 علامت داشت اما ایرانیان فقط 42 علامت از خط گرفته و الفبا را ایجاد نمودند. خطوط پارسی، عیلامی و آشوری هر 3 میخی ولی خط میخی پارسی از دو خط دیگر مراتب آسانتر است. هخامنشیان با پذیرش زبان آرامی در رسمیت بخشیدن به آن، این زبان را به هند بردند و آن جا نیز تحت نفوذ این زبان، خرشتی از قدیمی ترین الفبای هندی توسعه یافت و از تماس بین زبان پارسی و زبان اقوام مجاور درۀ سند لهجه مخلوط به سبک اردو پدید آمد.
دانش و آموزش و پرورش دکترعیسی صدیق، در تاریخ فرهنگ ایران در زمینه آموزش ایرانیان باستان می نویسد: «از زمانیکه تاریخ ایران ثبت شده برای دانش در این سرزمین ارزش زیادی قائل بوده و از خداوند درخواست دانش و بینش میکردهاند.» چنانکه در «یشت ما» زرتشت چنین می گوید: «ای راست ترین علم مزدا، آفریده مقدس، اگر در پیش باشی منتظر من بمان و اگر در دنبال باشی خود را به من برسان». درکتاب سیروبدی گزنفون مطالبی در مورد تعلیم و تربیت پارسیان است. ایرانیان در دورۀ هخامنشی برای تربیت نوجوانان خود مکانی را در نظر می گرفتندکه این مکان نزدیک بناهای دولتی قرار داشت و تربیت کودکان وظیفه دانایان و معلمان دربار بود که اولین آموزگاران روحانیون و مأمورین مذهبی بودند. در امور تربیتی شکار، سوارکاری، تیراندازی، کوهنوردی، پرورش اسب، چوگان بازی، کشتی و هنر درختکاری، آماده کردن صیقل دادن سلاح برای شکار و جنگ اهمیت داشت از دیگر مواردی که به جوانان آموزش داده می شد تقویت روحیه ی عدالت خواهی آنان بود. در تعلیم و تربیت جوانان عصر هخامنشی آشنای با قوانین و شیوه اجرای آن در شئونات مختلف جامعه از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. و چون در طول تاریخ پر فراز و نشیب ایران بوسیله اقوام مختلف مورد تهاجم قرار می گرفت هر ایرانی الزاماً باید آموزشهای جهت مقابله و دفاع را آموخته باشد. کودکان پارسی را در دادگاهها حاضر می کردند تا به جریان محاکمات خاطیان گوش داده و به مفهوم راستی و دروغ و کار نیک و بد آشنا شده و از همان اوان کودکی با داد و دادگستری انس گرفته همچنین به آنان خواص گیاهان را آموخته تا در بلوغ و سن رشد درختکاری کرده و از خواص درمانی گیاهان مطلع باشند. مواد درسی پارسیان برای تعلیم و تربیت کودکان و جوانان، علوم دینی، پزشکی و آیین دادگری گزارش شده. فرزندان طبقات پایین جامعه در قلمرو آموزش و پرورش، رشد مییافتند و آموزش های آنان اسب سواری، تیراندازی و راستگویی بود. در منابع رومی درباره تعلیم و تربیت ایرانیان چنین آمده: تعلیمات عالی ایرانیان تا سن 24 سالگی ادامه می یافت. ورزش در نزد ایرانیان مهارتی بود از سواری، تیراندازی، زوبین افکنی شنا، شکار، کشاورزی، راه پیمایی در گرمای طاقت فرسای تابستان و یا در سرمای سخت زمستان. در عصر هخامنشی، آموزش و پرورش جوانان شامل علوم دینی؛ دروس علمی، خواندن، علم الاشیاء، نوشتن و حساب و فراگیری دقت بوده. آموزش پاره ای از دروس هم بصورت تئوری یا نظری و نیز همراه با آموزش علمی بوده است. براساس اسناد و مدارک به جای مانده از دانشمندان و صاحبنظران یونانی، ایران هخامنشی سرزمین مبادلات اطلاعات علمی مهمی در خاورمیانه بوده است. یونانیان آسیای صغیر، مصری ها، بابلی ها، و هندی های غربی همه اتباع ایران بوده اند. دانش هایی که میان آنها شناخته شده بود در آن زمان گسترش زیاد یافته و در دربار شاهنشاهی ایران طرفداران فراوان داشت. شمار زیادی از دانشمندان به دربار ایران دعوت شده و بعضی از دانشمندان یونانی و هنرمندان و پزشکان در نزد شاهان ایران در شوش به سر می برند. ازجمله سلیکاس از اهالی کاری جغرافیدان برجسته، دموکدس پزشک داریوش از اهالی کروتون که او نخستین پزشکی که در دربار داریوش اقامت گزید. اردشیر اول از پزشکان یونانی کراراً طلب همکاری می کرد یکی از آنان که حاضر بخدمت در دربار ایران شد اپولویند بود. علاوه بر این ایرانیان دانش دوست با معلوماتی از طب هندوستان که بوسیله آنها پزشکان یونانی وقتی از ایران رفتند این اطلاعات پزشکی بدست آمده در ایران را در یونان مورد استفاده قرار می دادند. بهمین دلیل شباهت زیادی بین طب یونانی و هندی بوجود آمده است و آن را از ایرانیان فرا گرفته بودند. در قلمرو دانشهای گوناگون باستان از زمینه پزشکی و برخی از علوم تجربی ایران سهم و نقش بسزایی داشته اما تعیین این سهم مشکل و دشوار است. ایران در تاریخ علوم از این جهت که در مقابل دانش یونانی، علوم سرتاسر شدن زمین را جمع آوری کرده سهم مهمی در پیشرفت و گسترش علوم در عهد باستان ایفا نموده ایران در عصر هخامنشی علاوه بر اینکه مرکز حل و فصل مسائل جهان و هسته مهم اقتصادی بوده بلکه پایگاه و مرکز مبادلات علمی و فرهنگی جهان باستان به شمار می رفته است.
کتابخانهها یکی از نشانه های ترویج علوم و آشنای با علوم وجود مراکز فرهنگی و کتابخانه ای است احداث کتابخانه های عظیمی را به ایرانیان نسبت داده اند از آن جمله کتابخانه ای «دژ پشت» یا «گنجینه آثار و مواریث مکتوب در تخت جمشید»، «گنج پیشیگان» یا «آرشیو شیزیکان» در آذربایجان این امکان محل نگهداری منابع و مواریث فرهنگی علمی ایرانیان بوده و در حفاظت و حراست از آنها همانند مراقبت از کاخ هایی سلطنتی و خزانه کوشش فراوان می شده در همدان (هگمتانه) گنجینه یا آرشیوی بنام «اگره» وجود داشته که محل نگهداری نوشته ها اسناد و دفاتر شاهی بوده در کتب آمده است در گنج دژنپشت مخازن کتاب در زمینه های علوم مختلف به همراه نوشته های دینی ایرانیان نگهداری می شده که پس از سقوط ایران بدست اسکندر و سربازانش، بر اثر آتش سوزی این آرشیو بکلی نابود گردید. هرودوت نیز در تواریخ خود از وجود دفاتر دقیق شاهی در ایران سخن گفته و کتزیاس تاریخ خود را براساس دفاتر، اسناد و نوشته هایی که در مخازن دربار بود، مکتوب نمود علاوه براین دو؛ دیودور سیسیلی و پلوتارک نیز این مطالب را تأیید می کنند. داریوش یکم در دربار خود یک پایگانی منظم و عظیم داشته که در آن اسناد مالی و فرهنگی قبل از او نیز در آن نگهداری می شد و از جمله اسناد مربوط به بازسازی معابد یهودیان در اورشلیم و دیگر مناطق و گنجینه ها، الواح گلی و کتیبه ها نیز خود موید وجود آرشیو اسناد و مدارک می باشند. در شیز بیش تر اسناد و مدارک فرهنگی و دینی نگهداری می شده و در بایگانی شوش و اکباتان اسناد و مدارک سیاسی، امنیتی، اقتصادی را حفظ می کردند. دانشکده پزشکی سائیس نیزدارای کتابخانه معتبری بوده است. جغرافیا و دریانوردی در مورد علم جغرافیا و آشنای ایران باستان از جغرافیا آگاهی چندانی وجود ندارد. اما دلایلی وجود دارد که نمایانگر اطلاع آنها از موقعیت و مکان نقاط جغرافیائی می باشد که از جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود. پس از به قدرت رسیدن داریوش هخامنشی به دستور او در محل اتصال رود کابل و رود سند نزدیک کسپاپیرس کشتی های ساخته شد جهت امور کاوش و پیدا کردن راهی از رود سند به مصر. همچنین یک فرمانده ایرانی به نام ستاسپه در قرن 5 ق.م با کشتی تا ماوراء ستون ها هر کولس (جبل طارق)پیش راند. از دیگر اقدامات داریوش حفر قناتی بین دریای احمر و رود نیل (طرح قدیم کانال سوئز) جهت ارتباط بین شعبه شرقی نیل و دریاچه های شور و محل رفت و آمد کشتی های دریای احمر و دریای روم بود و هیأت اکتشافی دریایی داریوش نمادی از نیروی دریای عظیم و قوی میباشد. این نمونه های کوتاه و جزئی خود شواهدی است از آگاهی هخامنشیان از موقعیت سرزمین ها، دریاها و آشنایی با اصول دریا نوردی که البته در دنیای باستان ساکنین صور و صیدا و فینیقیها از متبحرترین دریانوردان بودند،که در تخریب لشکر خشایار شاه به یونان کمک مؤثری به او نموده و در آن موقع آنها به علت ایجاد امنیتی که هخامنشیان در سطح قلمرو خود و دریاها جهت امر تجارت و بهبود وسایل جهت هر چه سریعتر شدن و کوتاهتر شدن مسیرهای تجاری از جمله ایجا راهها و جادههای شاهی که نقاط مختلف قلمرو را بهم متصل مینمود همچنین سنگفرش نمودن مسیرها و ایجاد کاروانسراها در مناطق خشکی کاملاً زیر نظر هخامنشیان بود و مطیع امر این قدرت مرکزی بودند. این تجارت با دیگر ملل دنیای قدیم خود سبب آشنای با اماکن و مراکز مهم میشد و سبب تعامل فرهنگی بحرور زمان میگردید. از دیگر اقداماتی که در عصر هخامنشی در امور دریانوردی صورت گرفت ساخت کشتیهای به سبک تازه که میتوانست از 60 تا 80 مایل دریایی در روز حرکت کند در آن زمان کشتیهای با ظرفیت 200 تا 300 تن وجود داشت در این عهد ساختن بنادر و اسکلهها آغاز شد. علائم بحری را مورد مطالعه قرار دادند و اسناد و مدارکی برای کشتیها مرتب کردند و تخصص را در خدمات دریایی مراعات میکردند. کشاورزی و دامداری بر طبق شواهدی اوایل هزاره چهارم و پنجم اهالی منطقه خزر زارع بتمام معنا بود و اطلاعات مربوط به زراعت از فلات خزر با ایران به درة سند، ماوراء النهر و بین النهرین منتقل شد. دو نالد ویلبر معتقد است زراعت را خزرها که از اقوام ایرانی بودند در پنج هزار سال ق.م در ایران رواج دادند. تا چندی پیش نیز تصور میشد زراعت گندم و جو در حدود 3 هزار سال ق.م در مصر صورت گرفته ولی «شوانیفورت» کشت گندم، جو، ارزن و اهلی کردن گاو، گوسفند و بز را مختص و بومی سرزمینهای آسیای باختر میداند که آنها بومی ایران بویژه شمال ایران بوده و پس از رایج شدن در بین النهرین وارد مصر گردید. در 1964 م دانههای گندم و جوی کشف که مشخص شد مربوط به 7 هزار سال ق.م بوده و در خاک ایران (حدود بلخ و مرزهای کنونی ایران و افغانستان) کشت شده و گندم را در مخزنهای ذخیره مینمودند.
با توجه به سنگ حجاری کشف شده (مردی با دو گاو مشغول شخم زمین) نمایانگر اینکه اختراع شخم مربوط به ایران و با توجه به این اسناد دکتر همایون فرخ معتقد است ایرانیان نخستین قومی که با بوجود آوردن روش کشف دانههای غذایی بصورت کشاورزی، زراعت صنعتی را در جهان پدید آورده و در ترویج آن تلاش نموده.
مادها بیشتر به دامداری اشتغال داشتند و با پرورش اسب، گوسفند و شتر دو کوهانه آشنایی داشتند. در حفاریهای آذربایجان و خوزستان آثار کشاورزی مربوط به 7 تا 9 هزار سال قبل دیده شده مردم فلات ایران در تربیت حیوانات و نباتات و توسعه کشاورزی و انتقال آن به سایر ملل سهم بزرگی در تاریخ تمدن جهانی دارند. بر اثر جنگهایی ایران با خارجیان نباتات سودمند ایران را شناخته و در کشور خود کاشتند از جمله اسپیست که در درههای ماد بعمل میآمد و در جنگهای ایران و یونان، یونانیان از آن آگاه و کاشت آن را شروع کردند داریوش شخصاً به کاشت درختان و آبادانی علاقه مند بود و نامههای قابل توجهی از او در دست است که به حاکم گداتس دستور داده در آسیای صغیر و روسیه گیاهان و درختان شرقی را بکارند. قسمی از مو و درختان پسته در حلب کاشته شد در زمان هخامنشیان کنجد به مصر و بینالنهرین، برنج، جو و گندم به مصر و اروپا، ارزن به ایتالیا و جوی دو سرو خشخاش اروپا به آسیا و حتی چین رسید و یونانیان این سیاست را سرمشق خود قرار دادند. پس از ورود اسلام به ایران و در زمان خلافت امویان دهقانان و کشاورزان پارسی آسورستان را اسیر و به اندلس تبعید میکردند آنها هنرهای زراعی دهقانان ساسانی مانند ساختن قنات، آسیای بادی و آبی و انواع زراعت (دیمی و آبی) را در آنجا نشر دادند. ایران البسه، زینت آلات، دارو، احجار کریمه، فرش، بذر گندم و سرب را صادر میکرد و سبب توسعه صنعت ایران شد. همچنین کشور ایران در صدد بر آمد از محصولات وارداتی تا حد امکان به داخل کشور بکاهد. مثلاً به جای پاپیروس مصری سعی کرد خود به تولید بپردازد و یا از پوست بهره ببرد. عهد سلوکی با توسعه بسیار کاشت ممتاز است. این دوره در اروپای جنوبی و مخصوصاً در ایتالیا تحت تأثیر شرق به پرورش حیوانات و نباتات تازه وارد پرداخته. پنبه، لیمو، خربزه، کنجد، جوز شرقی، زیتون، خرما، انجیر، اردک و گاو در فلاحت و گله پروری ایتالیا انقلاب بوجود آورد. به علت وضع اقلیمی ایران (کم آبی و مشکل آن در زراعت ایرانیان به مسئله آب و امور مربوط به آب بسیار اهمیت میداده چنانچه نیایش حامی فراوانی نیز در مورد آب و کشاورزی در ایران باستان وجود دارد.) بزرگترین و تو در تو ترین شبکه آبیاری که ایرانیان پدید آوردند در عراق بنام دل ایران شهر ساخته شد دردوره ساسانی تمام بین النهرین از آب و دجله و فرات آبیاری شده و سبب توسعه و پیشرفت کشاورزی و آبیاری گشت. ایران یکی از قلبهای مهم سد سازی و شبکههای آبیاری شد و این فن یکی از رشتههای صنعتی مهم ایران گردید. مردم ایران باستان مخترع قنات هستند و علل پیدایش چاههای آرتزین و راه مهار کردن آنها را میدانستند و به خواص شیمیایی آب آگاه بوده حفر قنوات زیر زمینی از ابداعات ایرانیان که در زمان شاهان هخامنشی ایجاد شد و در شاهنشاهی به خشک کردن باتلاقها میپرداختند و به این گونه فلاحت و کشاورزی را در سرزمینی کم آب توسعه دادند. حقوق و دادگستری در ایران باستان با آنچه از الواح گلی، سندهای نوشته شده روی پوست و کتیبهها بدست آمده میتوان به قوانین متعددی که شامل زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز همه طبقات و گروههای مردم را در بر میگرفت دست یافت. بزرگترین قاضی و داور عهد مادها شاه بود و بطور کلی به حکومت رسیدن مادها و شخص دیااکو به خاطر قضاوت و رفع اختلاف بین قبائل ماد بود- در این موقع قانون و قضاوت در شاهنشاهی متجلی و قُضات دیگر از طرف او انتخاب شده دارای شأن و مقام والا بودند. در اجرای عدالت و صدور احکام سعی می شد حتی المقدور از شدت عمل جلوگیری شود قضات باید طبق قوانینی که با دقت با همه جزئیات در مجموعهای گردآوری شده بود عمل کنند. مجموعه قوانین مدون نمودار فرهنگ پیشرفته هخامنشی از سویی و تعداد بسیار مواد قانون از سوی دیگر بود. بررسی متون پهلوی ماتیکان هزار دادستان که یکی از کتب بسیار مهم حقوقی عصر ساسانی است نشان میدهد که مسائل حقوقی و قوانین مالکیت، ارث، تکفل و ...... در دورة هخامنشی بصورت مدون در آمده و مواد آن مورد استفاده قرار گرفته و این قوانین رابطه تنگاتنی با مقررات دینی زرتشت داشته است. کتیبههای باقیمانده از دوران کوروش و داریوش در تیسفون، تخت جمشید، شوش، نقش رستم همچنین استوانهای قوانین کورش در بابل که سازمان ملل کپی آن را بر سر در سازمان زده و آن را اولین منشور حقوق بشر نامیده همگی نمایانگر روح قانونگذار آنان بوده بین فرامین داریوش و قوانین حمورابی تشابهاتی وجود دارد که مبنای کار مشاوران و کارگزاران داریوش بود و این فرامین در تمامی قلمرو پخش شد. در الواح تخت جمشید که برخی از آنها اسناد تأدیه حقوق کارگرانی است که در ساختمان قصر کار میکردند برای هر کارگر بنا بر نوع کار میزان حقوقی نقدی یا جنسی در نظر گرفته شده که این نمونهای از اوج رشد و پیشرفت امور اداری و احترام به کارگران و روحیه عدالت پروری میباشد در حالیکه در مصر باستان کارگران مجبور به انجام کارهای سخت و طاقت فرسا در ساخت اهرام و دیگر مکانهای سلطنتی بودند بدون آنکه حقوقی برای آنان در نظر گرفته شود و آنها محکوم به کار و بیکاری در امور سلطنتی و قلمرو فراعنه بودند. در عصر ساسانی نیز همانند دورة هخامنشی به عدالت و دادگستری اهمیت فراوان میدادند بالاخص کهآنان خود را از نسل هخامنشان و پایه گذار مجدد ایرانیت در ایران میدانستند. کتاب قوانین ماتیکان هزار داتستان به زبان فارسی میانه (پهلوی) که مواد قانونی و فتواهای قضایی زمان خسرو پرویز در آن آمده که در مورد وضع بردگان و غلامان در امپراتوری ساسانی است که «گزارش هزار فتوای قضایی» است ماتیکان به معنی شرح فصل و گزارش است این مجموعه قضایی دارای عده زیادی دعاوی حقوقی و مرافعات و فتاوی و آراء مهم صادر شده از طرف دادگاههاست از قبیل دعاوی مربوط به مالکیت، زناشویی، طلاق، ارث، معاملات، قتل، دزدی، و ... که بوسیله یک نفر حقوقدان مطلع جمعآوری و نوشته شده نویسنده این مجموعه قضایی فرخ پسر بهرام است. این کتاب از معتبرترین مدارک قضایی زمان ساسانی است که خوشبختانه قسمت اعظم آن مانده و حاوی بسیاری از واژههای قضایی معمول و متداول زمان است بعلاوه مقداری از آراء و فتاوی 59 تن حقوقدانها و قانون شناسان درجه یک از قبیل وهرام، زاد فرخ، سیاوش ... در آن نقل شده است. از دیگر کتب حقوقی مربوط به مسائل حقوقی خانوادگی مجموعه عیسوبخت دانشمند مسیحی قرن8م. میباشد. این مجموعه در اصل به زبان پهلوی نوشته شده ولی ترجمه آن بدست آمده است. کتاب دیگر که از احکام قضایی دوره ساسانی بحث مینماید داتستان دینیک است که در حدود سال 250 یزدگردی توسط منوچهر پسر گشن پسر شاپور موبد بزرگ فارس و کرمان تدوین شده و به 92 سوال پاسخ داده شده و در مورد پرسشهای مختلف دینی و اخلاقی و قضایی میتر و خورشید پسر آترومهان و دیگر زرتشتیان است. تشکیلات سیاسی و اداری دکتر شیرین بیانی میگوید: «قلمرو وسیع امپراتوری هخامنشی، تقاضای تشکیلات عظیم، منسجم و منظمی را در امور اداری، اقتصادی و اجتماعی میکرد تا حکومت بتواند از عهدة ادارة چنین گسترة بزرگی برآید بدین جهت، داریوش پس از تکمیل فتوحات کوروش کبیر و بر مبنای اصولی که برای نظام سیاسی اداری پی ریزی کرده بود تشکیلات وسیعی را ایجاد کرد.» مهمترین مسالهای که داریوش به آن همانند اسلامش پای بند بود احترام به قانون، سنتها و اجرای عدالت بود در مورد بیاحترامی به قانون و عدم رعایت آن، سختگیری بسیار اعمال میشد و بطور کلی خط مشی حکومت بر سه اصل؛ 1- احترام به اصول و موازین زندگی همه اقوام و ملل تابع 2- در دست داشتن مرزهای امن برای حفظ امپراتوری 3- رعایت قانونمندی و عدالت بود. هر ملت زبان، خصایص، مؤسسات، مذهب و هنر خود را حفظ و مصالح امپراتوری که خود در آن نقش داشت را مد نظر قرار میداد. داریوش شاهنشاهی را به 20 ایالت تقسیم و در رأس آنها یک شهربان یا والی قرار داد که این افراد در اداره امور مستقیماً مسئول شاه بودند. او این تقسیمات را بر مبنای مختلف بعمل آورد در کنار شهربان، فرماندهی برای کل قوای مقیم ایالت و مرزی و فردی دیگر جهت اخذ مالیات هر شهربان، دبیری که مراتب اعمال او و رابط بین او و مرکز بود همچنین وجود گوشهای شاه. این تشکیلات مورد تقدیر بسیاری از سلاطین قدیم از جمله شارلمانی جهت اداره امور مملکتی قرار گرفت و جهت ایجاد حکومت ملی، متمرکز و نیرومند با توجه به احترام به ملیتها، وحدت مملکت را با این تشکیلات ایجاد که مورد استفاده سلوکیان نیز قرار گرفت. بطور کلی دولت هخامنشی جهت اداره این قلمرو وسیع و امپراتوری اقداماتی را انجام داد: 1- ایجاد نظام و تشکیلات دقیق جهت اداره ساترابها که از ملتهای مختلف بود. 2- اداره ملیتها تحت امر یک شاهنشاهی. 3- سیستم مالیات بندی بر اساس برآورد ممیزی دقیق عمومی که پس از قرنها بوسیله امپراطوری انگلیس مورد استفاده مجدد قرار گرفت. در مقابل این مالیات هخامنشیان در تمام اراضی تابعه خود آرامش و امنیت برقرار مینمودند و سکههای واحد، شبکههای چاپاری و احداث شاه راهها و بزرگراهها از جمله اقدامات آنها بود. یکی از وسایل و ابزاری که هخامنشیان را در اداره قلمرو سلطنت یاری مینمود وجود مراکز پستی و چاپارخانهها بود و قلمرو سلطنت داریوش اول از تمام امپراطوریهای قدیم وسیعتر بود (ایران کنونی، آسیای صغیر، سوریه، لیدی، تمام آشور، بابل، مصر، قفقاز و قلمرو هیتیان) داریوش برای حفظ ارتباط بین مراکز مختلف و آگاهی از اتفاقات درون قلمرو خود و تسهیل و مسافرت مسافرین شبکهای وسیع از راهها منازل بین راهی را احداث نمود. چاپارخانههای دولتی به فاصلهای معینی ساخته شد و شاهراههایی سنگ فرش بصورت وسیع را بنانهاد این شیوه نامه رسانی اولین بار از طرف مصریان و سالها بعد از طرف غربیان مورد تقلید و اقتباس قرار گرفت. ساختمان جادهها، سرعت حمل و نقل و افزایش امنیت را فراهم آورد و برای اولین بار بمنظور گذر وسائل نقلیه چرخدار، رد چرخ در زمین ساخته شد. هرودت در مورد پست زمان داریوش چنین می نگارد: «هیچ وسیله ای در جهان سریعتر از چاپار پارسی نیست. اینکار ابتکار ایرانی است. سوارها در سراسر جاده آماده خدمت هستند عدة آنها مساوی شماره روزهایی است که مسافرت انجام میپذیرد. هیچ چیز مانع کار آنها نیست نفر اول در انتهای اولین منزل پیک را به نفر بعدی تحویل میدهد و بهمین منوال تا آخر. » دولت ساسانی نیز قطعاً منظمترین و متجددترین دولت زمان خود بوده درباره سازمان دولت و تقسیمات آن اطلاع درستی به ما نرسیده. ولی با توجه به اینکه خلفای بنی عباس تشکیلات دولت ساسانی را عیناً تقلید کردهاند و پس از آن مدتها در همه دربارهای اسلامی این اصول باقی مانده است نمایانگر پیچیده بودن و دقت و دانش بسیار در این قلمرو بوده است. در ادارات ساسانی طبقه مخصوص دبیران بود این گروه مقامات اداری را در دست داشته از جمله خدمات دبیرخانه: ارسال مراسلات، انتصابات و افتخارات، عدلیه، امور نظامی و مالی بود. در عهد ساسانی همانند هخامنشی ایالات تقسیم شده بود که بطور دقیق تنظیم شده و این دستگاه اداری پس از حمله عربها به ایران دست ناخورده ماند. کشور داری ساسانیان در میان رهبران اقوام عرب معروفیت و اشتهای افسانهای داشت جاحظ نویسنده التاج در قرن 3 هـ در مورد این فکر عمومی اعراب توضیحاتی را ارائه میکند و در ضمن به اختصار در مورد ملل دیگر مطالبی را بیان میکند. «در میان ملل عالم برخی را در فنون عملی و بعضی را در فصاحت و بلاغت، پارهای در ایجاد و ادارة امپراتوری و گروهی در فن لشکر کشی استاد دیدهام.... سپس میگوید یونانیان در فلسفه و ساختن چیزهای فنی نبوغ دارند اما آنچه مهم است اینکه عباسیان روش ایرانیان را کاملاً تقلید نمودهاند.» امور مالی و بانکها الواح گلی متعدد در تخت جمشید، شوش، قصرها و کاخهای سلطنتی، وجود کتیبهها و سنگنبشتهها در تخت جمشید، نقش رستم، پاسارگاد که به سه، دو و یا یک زبانهاند و روی اشیاء مانند ظروف و الواح گنجینة تخته جمشید و الواح باروهای تخت جمشید و... نمایانگر وجود آرشیو مدارک و اسناد سلطنتی و شاهنشاهی دوره هخامنشی میباشد. این آرشیو، نکتههای متعدد در زمینههای جغرافیائی، اداری و اقتصادی، اوضاع مذهبی و اجتماعی است. ازجمله اسناد برجستة این دوره، سنگنبشتههای یک زبانه بابلی از بابل، اور و اوروک است که اطلاعات تاریخی در زمینة گاهشماری وقایع، یادداشتهای روزانه، ستارهشناسی، فهرست شاهان، پیشگوییها و اشعار و اسناد اقتصادی که شامل بایگانیهای به ویژه مهم معابد اوروک و سیپار و شرکتهای بازرگانی خانوادههای اگیبی و موراشو میباشند. عهد هخامنشی، اولین گامها در تنظیم اقتصاد ملی است. مالیاتی از املاک مزارع، باغها، احشام و معادن گرفته نوعی مالیات متعلق به زمین همانند مالیات بر مصنوعات صنعتی، عوارض بر رصیفهای بنادر و... وجود داشت و آخرین تغییر مالیاتی در عهد ساسانی- زمان خسروانوشیروان که یکی از بهترین نوع مالیاتهای که از زمینهای کشاورزی اخذ می شود در مرکز شاهنشاهی دولتها و معابد همانند مراکز اقتصادی بودند. در عهد هخامنشی، بانکهای حقیقی خصوصی تأسیس شد. بانک اخلاف اژیبی از مردم بابل که تأسیس این بانک به قرن 7 ق.م میرسد. این بانک، امور رهنی، اعتبار محرک و... امانات را انجام میداد. همچنین، عملیات مربوط به حساب جاری و استعمال چک را انجام میداد. بانک، دیگر متعلق به موراشی از مردم نیپور بود. این بانک نیز با اقداماتش سعی در آبادانی مملکت میکرد. مؤسسات مشابهی به تقلید بانکهای شرقی در یونان مخصوصاً در معابد دلس، المیناه دلفس ایجاد شد. امور بانکی در دوره هخامنشی، وجه بسیار تمایز این تمدن با تمدنهای همعصر و مابعد از خود است که نشان از عظمت این تمدن درمقابل تمدنهای همزمان خود است. پول ایرانی و بعداً پول اسلامی، براساس ارزش ریسمان چینی مبادله میشد. صرافان ایرانی و نیز ضرابخانهداران دولتی، نقره رومی یا هند را برحسب ریسمان در جریان را به درهم تبدیل نموده و سوداگران ایرانی، آنرا برای معامله با کالاهای چینی به چین صادر میکردند و این پول، درم رسمی گردید، چنانچه به خلافت عباسی هم راه یافت و تحمیل شد، همانگونه که بسیاری از مبادی را از دربار ساسانی اخذ نمودند و نه تنها عباسیان بلکه سایر سلسلههای بعد از اسلام نیز از این روش تقلید کردند. گیرشمن میگوید: ایرانیان به مناسبت بوجود آوردن امپراطوری بزرگ خود، سکه را رواج عام دادند و وسیلة مبادلات بینالمللی نمودند. داریوش اول نخستین شاه هخامنشی که سکه طلا ضرب کرد و سکة دریک خوانده میشد. در عصر ساسانی، برات به صورت حقیقی و به معنای امروزی آن معمول شد و بانکداران و صرافان در بینالنهرین و ایران در جریان انداختن برات سهم مهم داشتند، چنانکه بعدها بازرگانان مسیحی سوریه، برات را از ایران اقتباس کردند و به مغربزمین منتقل کردند. برات در اروپا از زمان مرونژینها شناخته شد. کلمة چک و اصطلاح تصفیة سند از زبان پهلوی به زبانهای اروپایی راه یافته و از ابداعات مؤسسات ایران در اوایل قرون وسطی میباشد. عربها، چک را «صلک» میگفتند، به غیر از تشکیلات دیوانی، مسکوکات ایرانی تا مدتها پس از سقوط دولت ساسانی درمیان مسلمین رایج بود. خلفا تا نیمة دوم قرن اول سال65هـ که توسط عبدالملکبن مروان به ضرب سکه پرداخته، از سکههای رایج ساسانی بهره برده و بعدها نیز سکههای ساسانی مورد تقلید قرار گرفت. علوم یکی از ایراداتی که به ایران باستان برخی وارد میکنند، این است که ایران باستان اطلاعی از علوم نداشته، چگونه تمدنی میتواند به برخی از جنبههای مدنیت و پیشرفت بپردازد و مابقی را فراموش کند. امکان دارد در برخی از جلوهها و مظاهر تمدن توسعه و رشد بیشتر یافته اما امکان عدم پرداختن به آن وجود ندارد، بالاخص اینکه تمدنهای ایران باستان، ملل بسیاری را زیر چتر حمایتی خود قرار داده و برخی از آنان، همانند عیلام، بابل، لیدی، آسیای صغیر و برخی از مناطق یونانی با علوم آشنا بوده و در ترویج آنها پرداخته و مسلماً در این عصر و برهه ایرانیان حتی خود اگر در ابتدا با این علوم آگاه نبوده به مرور با آن آشنا شده و باتوجه به شواهدی که در مسطور فوق ذکر شد، این امر غیرممکن است. از دیگر شواهد وجود کتب علمی همچون ادبیات، فلسفی، پزشکی، حقوق و... میباشد که در زیر، به برخی از آنها اشاره خواهد شد. هخامنشیان، محیطی مساعد برای توسعة علم بوجود آوردند. در زمان داریوش منجی بزرگ از مردم بابل به نام نبوریمانو درباره خسوفهای ماه مطالعاتی به عمل آورد و موفق به محاسباتی دقیقتر از محاسبات بطلیموس و کپرنیکوس گردید. همچنین، میتوان از منجم دیگر بناکیدنیو از مردم سیپار نام برد که حدود اواخر عهد هخامنشی، تقویم اعتدالین را کشف کرد و موفق به محاسبة صحیح طول سال شد و در محاسبه فقط 7 دقیقه و 16ثانیه اشتباه کرده بود. ادبیات ملی و عمومی که در قبل از عصر ساسانی از نسلی به نسل دیگر به صورت شفاهی منتقل میشد، در این عصر مکتوب گردید. بعضی بخشهای اوستا شامل قطعاتی بود که از طب بحث میکرد و در آنهادستورهای بقراط با تعلیمات زرتشتی منطبق بود. ترجمة آثار خارجی یونانی، لاتینی و هندی در عهد شاپور اول شروع شد و در عصر خسرو اول رونق گرفت. دورۀ خسرو که ازلحاظ چشمپوشی نسبت به ادیان ممتاز بوده در این زمان، فیلسوفانی یونانی که در یونان مورد آزار قرار گرفته در تیسفون پذیرفته شدند. افکار غربی و هندی که به ایران نفوذ کرده بود، سبب بازتر شدن افکار روشنفکران ایرانی شد، ازجمله این افراد پزشک بزرگ شاه «برزویه» بود، او در نوشتههای خود از جامعة اخلاق و ادیان بحث میکند. مردم علاقهمند به وسایل و کتب اندرز بودند در این آثار از خردمندی، احسان، مهربانی، وظیفة غنی نسبت به فقرا و... صحبت شده که سبب وسعت آزادی افکار و تزلزل نفوذ روحانیون زرتشتی گردید. یکی از منابعی که به صورت مستقیم ذکر حوادث و رویدادها را نقل میکند، سنگ نبشتههای شاهان هخامنشی بخصوص داریوش اول و پسرش خشایارشاه و اردشیر دوم الواح باقیمانده از آپادانه و تختجمشید، کتیبهها و سنگنبشتههای ساسانیان از شاپور اول، کریتر موبد بزرگ و نرسه میتوان نام برد. در این کتیبهها و سنگ نبشتهها، اطلاعات فراوانی درمورد اقتصاد، مسائل سیاسی، اخلاقی و دینی و... وجود دارد و می توان با گوشههایی از تاریخ این عهد دست یافت. در زمان ساسانی، توصیفهایی از شکلهای گوناگون دینی فراهم میشد نامه تنسر، نامه آذر گشنسب و... که مورخان عرب و فارسی، سنت ساسانی را بازسازی کرده و با آموزههای دینی، آنرا میآمیزند. همة این منابع، از نوشتههای مرز سیاسی که پارسیان هند و زرتشتیان ایران آنها را حفظ کردهاند، به مراتب کماهمیتترند. متن پایة همة این ادبیات، بر روی گاهان (سرودهای دینی) بنا شده که قدیمیترین بخش آن است. گاهان، دارای چندین نسک بوده سوتکر، وروشتما سنروبغ با تخلیصهای نسبتاً مفصل در دینکرت آمده است. وروشتما سنریک توضیح متن ساده است. ستویکر، موعظه دینی درباره مباحث که فقط از دور با موضوعهای مورد بحث در فصلهای گاهانی مربوط به آن مطابقت دارد، بغ گستردهتر از سه نسک دیگر، نوعی تعالیم اخلاقی و حتی عرفانی است. به طور کلی، ادبیات دینی در فارسی میانه به مراتب غنیتر از ادبیات اوستایی است که با اینحال، تنها تعداد معدودی در دست است که در عصر عباسی به فارسی یا عربی ترجمه شده است. مهمترین این نوشتهها دینکرت که پس از فتح اعراب برای بار دوم توسط آتورپات آتورفرنبغ فرخزاتان بازسازی شده، ولی مجدداً نوشته پراکنده میشود تا آنکه در سده 9م توسط آتورپات همیتان به طور کامل جمعآوری میشود. داتستان دینیک نوشته مانوش چیهر (منوچهر) پسر یوانیم در نیمه اول قرن9 که پاسخ به 92پرسشی که از موبد بزرگ شده و درمورد اصول شریعت دین زرتشتی و آئین و مراسم دینی و اخلاقی عملی است. او همچنین نگارنده سه نام به پیروان زرتشتی در سیرجان است، و از بهترین آثار پهلوی که درمورد تکوین جهان مزدیسنایی، آفرینش، یورش نیروهای بدی، الهام دین و حوادث پس از مرگ، سرنوشت فردی روان انسانی پس از مردن و رستاخیز در پایان جهان است. از دیگر نوشتههای عهد ساسانی، میتوان به نوشتههای فنی مخصوص نظام که بسیار غنی است اشاره کرد. رسالههایی در باب تشکیلات قشون در زمان صلح و زمان جنگ وجود داشته که شامل دستورهایی در باب استفاده از سواره نظام و مراقبت اسبان بوده و تعلیماتی راجع به تیراندازی با کمان و تغذیه سپاهیان در آنها درج شده، فصلهایی در فن حرب، وضع رفتار با دشمن، انتخاب محل در روز جنگ و غیره در این وسایل بوده که نمایانگر این است که علم نظام ایران در این زمان هیچگاه پستتر از رومیان نبوده است. همچنین، پیروزهای بیشمار در این عهد درمقابل رومیان، و قبائل وحشی و مهاجرینی که از شرق به قلمرو ایران حمله نموده، خود نمایانگر وجود نیروهای خبره و متخصص در اداره امور جنگ و مسائل سیاسی بوده است. آگانیاس مورخ بیزانسی در رساله پارفنیدس مطالبی را بیان میکند که نمایانگر توجه و اهمیت خسرو انوشیروان به فلاسفه و فلسفه میباشد «آثار تمام فیلسوفان را مطالعه کرده است» و او گزارش میدهد انوشیروان از فیلسوفان نوافلاطونی پذیرائی نموده و زمانیکه قصد برگشت به وطن خود را داشته در مذاکرات صلح با بیزانس از شروطش عدم مجازات این دسته بود. در زمان اقامت این گروه در ایران، خسرو جلسات بحث و مذاکره برپا میکرده و خود نیز در آنها مشارکت میکرده و فیلسوف ایرانی پولس برای انوشیروان مقدمهای به زبان سریانی بر علم منطق نوشت که منطبق بر عقاید ارسطو و فروفوریوس بود. همچنین، به امر خسرو اول کتاب اشعار هندی پنجه تنتره (پنج کتاب) را که برزویه طبیب از هندوستان آورده بود به فارسی میانه ترجمه کرده که متن عربی آن توسط ابن مقفع باقیمانده است. انوشیروان، به جز فلسفه و الهیات و سیاست به آثار خارجی در زمینه قانون و پزشکی نیز علاقه داشت. در کارنامه خود به علاقة خود به قانون روم شرقی و هند اشاره کرده و در کتاب ماتیکان اشارات زیادی از او در مسائل حقوقی وجود دارد. کتاب شعرا یادگار زریدان که از دوره پاریتان باقیمانده و به دوره ساسانی رسیده کتابی بوده که معمولاً همراه با نواختن آلات موسیقی خوانده میشدند. دربار ساسانی، از شاعران و خوانندگان حمایت میکرد، چنانکه بهرام پنجم (بهرام گور) بالاترین مراتب را در دربار به آنها داده بود. باسقوط امپراطوری، برخی ترانهها باقیمانده و حتی در دوره اسلامی به ویژه در مناطق روستایی خوانده و اجراء میشدند. متأسفانه، آثار ادبی بسیار کم نسبت به آنچه بوده به دست ما رسیده بسیاری از آنها درهنگام فتوحات مسلمانان یا وحشی بازیهائی بعدی، ازبین رفته و پارهای جز فهرست آثار ممنوعه قرار گرفته و مابقی دراثر تبدیل خط آرامی پهلوی به عربی فراموش شده، ترجمهها و اقتباسهای عربی و فارسی جدید و نیز خلاصهها و یادداشتهای کتابشناختی طبعاً بخش ناچیزی از غنا و گستردگی متون ساسانی را نشان میدهد. متون پهلوی، آثار تاریخی، جغرافیائی، آموزشی و اخترشناسی، مطالعات منطقهای و سفرنامهها، رسالاتی درباره رفتار نیک و اخلاق و آداب معاشرت، قصههای تاریخی، داستانهای عاشقانه، قصههای عامیانه و انواع دیگر بوده است. در مجموع، دوره متأخر ساسانی دوره شکوفایی ادبی است. مکتوب کردن کتاب اوستا، مدارکی دال بر وجود دفترداری و سایر اسناد از دوره متقدم ساسانی وجود دارد (مهرها، استوانهها، کتیبهها و الواح اداری و رسمی) برخی متون آموزشی و اندرزنامهها، قبلاً در سدهششم وجود داشته، ولی خسرو انوشیروان و جانشینانش ادبیات را ترویج و رونق دادند. کتاب خسرو وریدگ (خسرو و خدمتکاران) که فهرستی از جانورانی که در آن زمان شکار میشده را عرضه میداد و به طور کلی به فضائل ادب و آدابدانی و هدفهای تربیتی اشاره میکند که علاوه بر این کتاب، در الفهرست اسامی کتب زیادی ذکر شده که درمورد طب و بیطاری، امور مذهبی، فنون جنگی، سیاست و مملکتداری، قصص و حکایات بزمی است. کتب سیاست و مملکتداری همانند وصیتنامه اردشیر به شاپور، وصیتنامه انوشیروان به هرمز و جواب او، وصیتنامه انوشیروان به اهلبیت خود. کتب ادبی مانند: هزار افسان، کلیله و دمنه، سندباد، قصه بهرام چوبین، افسانه گشت و گذار، خروس و روباه، رستم و اسفندیار، بهرام دخت، انوشیروان، قشنگ زنانه و شاهزنان، بهرام و نرسی، داراوبت زرین و... نوشتة قصص و حکایات رزمی و بزمی، معمول آن دوره بود، زیرا اولاً حکایاتی در زمان ساسانی وجود داشته که قسمتی از آن در تاریخ داستانی ایران داخل شده مانند حکایت بهرام چوبین، ثانیاً راجع به بعضی از حکایات بزمی و رزمی که در قرون اولیه اسلام نوشتهاند ظن غالب این است که اصل آنها در زبان پهلوی نوشته شده مثل ویس و رامین، خسرو و شیرین و فرهاد، بیژن و منیژه و به اشتباه فکر میکنیم که این داستانها بعد از اسلام ثبت شده و ریشه در بالندگی اسلام دارد. دربار ایران در زمان ساسانی همانند هخامنشی از روزنامه و سالنامه بهره میبرده که وقایع و اتفاقات را روز به روز در آن ضبط میکرده و به احتمال خداینامه که توسط ابن مقفع به عربی ترجمه شده و در قرون 5هـ. توسط فردوسی به نظم درآمد و بزرگترین منظومة حماسی جهان گردید، بخشی از همین سالنامه بوده است. کتاب خداینامه شامل تاریخ ایران از آغاز تا زمان ساسانی بوده و سلسلههای شاهی را به سلسله تعیین نموده، پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان، ساسانیان؛ آئین نامک مکمل روزنامه و سالنامهها بود و در آن از مقررات و نظامات و قسمتی هم از فنون جنگی درج گردیده بود تاگ نامک (تاج نامک) که حاوی طرز رفتار شاهان ساسانی با صاحب مناصب درباری و دیوان و سایر مردم و پارهای از حوادث آن دوره است، که از آثار ادبی و تاریخی ایران ساسانی است. برخی از محققین، معتقدند کتاب التاج که توسط جاحظ نوشته شده، مطالب کتاب خود را از همین کتاب اقتباس کرده، مسعودی نیز درسال915م در تیسفون در خانه یکی از اعیان ایرانی، کتابی دیده که حاوی بسیاری از علوم ایرانی و تاریخ شاهان و بناهاشان و امور سیاسیشان بوده است. از دیگر کتب، میتوان به پند نامک و زگمهر (بوذر جمهر) که از کتب اخلاقی عهد ساسانی است، اشاره نمود که سرمسق و مورد تقلید پندنامههای بسیاری از گویندگان و نویسندگان ایرانی بعد از اسلام گردیده است(مخصوصاً احادیث از امامصادق«ع»، و دیگر ائمة معصومین است). ریاضی «پوپ» در معماری ایران میگوید: «در نیمه دوم سده یازدهم، عمرخیام شاعر محبوب میزیست که درعینحال، فیلسوف و ریاضیدانی بزرگ بود. او یازده نوع مختلف از معادلات درجه سوم را تشخیص داد همراه با راهحل آنها و درسال1074م. تقویم تازهای تنظیم کرد با دقتی چشمگیر و احتمالاً بهتر از تقویم موجود غربی، با اینهمه، هنوز به عنوان یک جبردان برجسته شناخته میشود.» جرج سارتن نیز در تاریخ علم اظهار میدارد: «عدد لوحههای ریاضی که خوانده شده از شصت تجاوز نمیکند و برآن باید درحدود دویست لوحه را که شامل جداول است، افزود. به علاوه، بیشتر آنها مربوط به دورههای متأخر زمان امپراطوری ایرانیان است.» ازجمله بزرگترین ریاضیدانان ایران «محمدبن طوسی الخوارزمی» بود که زادگاه وی خیوه است. کاری که خوارزمی در ریاضیات کرده به تفصیل در کتاب "The hegcyofislam" آمده است. آنچه مسلم است کلمة جبر از وی به یادگار مانده او اولین دانشمندی است که موضوع را با نظمی خاص مورد مطالعه قرار داده و دانشهای یونانی و هندی را باهم تلفیق کرده، خدمت اصلی وی بکاربردن اعداد هندی در حل عددی معادلات بود. خوارزمی، معادلات درجه3 را حل و امتحان ضرب با عدد9 را درحدود 1150 سال قبل در کتاب خود نوشت. اولین نام ایرانی که در مبحث مثلثات قابل ذکر است، ابوالوفابوزجانی است. او منجم و یکی از بزرگترین ریاضیدانان اسلام بود. اولینکسیکه تعمیم قضیه جیوب را به مثلثات کروی به اثبات رساند، خواجهنصیرالدینطوسی نیز در این امر شهرت دارد. پزشکی در ایران باستان عدهای بر این باورند که علم طب و پزشکی، تنها در اختیار مصر باستان است با آنکه مصریان به این علم اهمیت فراوان میدادند و از آنان، شواهد و مدارکی دال بر این توجه و اهمیت ازجمله پاپیروسها، کتیبهها، نوشتههای سینوهه، و مهمترین آنها مومیایی کردن فراعنه و اشخاص مهم کشوری، نشان از پیشرفت مصریان در علوم پزشکی در آن زمان بود. با اینحال، مدارکی نیز در ایران و کتب همزمان با قدرتهای معاصر ایران باستان نوشته شده که از وجود آگاهان و مطلعین این امر (پزشکی و طبابت) در ایران است. همچنین، در کشفیات شهر سوخته در سیستان و بلوچستان، چشمی مصنوعی پیدا شده که آن را اولین چشم ساخته شده به دست بشر نامیدند. علاوه برآن، ساخت دندان با استفاده از استخوان در ایران باستان و یکی از موارد آموزشی آشنا نمودن افراد با گیاهان دارویی بود که خود نمایانگر اطلاع از خواص درمانی و توجه به این علم بوده است. در عهد هخامنشی به این امر توجه خاص میشد. داریوش مدرسة طب را در یکی از ممالک مصر تأسیس کرد و علم پزشکی به تدریج گسترش یافت و در زمان اردشیر دوم هخامنشی سازمانی برای اطباء و جراحان بوجود آمد. در زمان ساسانیان، گندیشاپور، تأسیس و قریب 600 سال مرکز تعلیم طب بود و اولینبار به همّت ایرانیان در آنجا بیمارستان تأسیس شد. در زمانیکه اروپا در توحش به سر میبرد و به خاطر تعصبات دینی دانشگاه آتن تعطیل شد، ایران پناهگاه فضلا و علماء شد و دانشگاه گندیشاپور علومپزشکی ایران، یونان و هند را به وسیلة متخصصین هر کشوری آموخت و در بیمارستان، اطباء را تربیت میکرد. درسال20 سلطنت انوشیروان پزشکان گندیشاپور به فرمان شاه برای برگزاری همایشی علمی گردآمدند. این نشست به ریاست جبرئیل پزشک مخصوص خسرو و با حضور یوحنا و تعداد زیادی از پزشکان دیگر برگزار شد و چنانچه به مباحث و تعریفات مورد بحث در این همایش نظر افکنیم، گستره دانش و تجربة آنها را در مییابیم و این معیار تا زمان سلطنت خلیفه منصور ادامه یافت که پس از بنای شهر بغداد بیمار شد و از شهر گندیشاپور جرجیسبن جبرئیلبن بختشیوع طبیب را به بالین خود فراخواند. گندیشاپور در خوزستان مرکز علمی و آموزشی ساسانی و بعدها در دوره اسلامی بود. افراد تعلیمدیده در این مراکز با ورود اسلام کتب طب پهلوی، یونانی و هندی را به عربی ترجمه و در دمشق، بغداد و دیگر نقاط بیمارستان برپا نموده و پایه و اساس پزشکی را حفظ و در دنیا ترویج داده، در کتاب اخبارالحکماء، اثر ابنالقفطی مورخ و زندگینامهنویس قرن12 و13م ذکر میکند اطبای این مرکز بسیار پرآوازه بودند. به گزارش یکی از منابع عربی، انوشیروان کتابی درباره پزشکی نوشته و یا از آثار هندی و یونانی گردآوری نموده، نه تنها متون پزشکی و داروشناسی از شرق و غرب، بلکه نوشتههای کشاورزی رومی- بیزانسی و کتاب المجسطی به میانجی نوشتههای پهلوی عصر ساسانی به متون عربی راه یافتهاند. در فروردین یشت بند 25 از حکیمی به نام سئنا نام برده شده که حوزۀ درس داشته و دانشجویان به گرد او جمع شده در اوستا نیز از یک پزشک ایرانی به نام «تهرتیا» نام برده شده که او خواص گیاهان و نباتات را میدانسته و به وسیلة آن بیماران را معالجه میکرده در همین کتاب از بسیاری امراض همانند تب های مختلف، مخملک، دنبل، خارش، ضعف اعصاب، لرز، سنگ مثانه، زخم و... نام برده شده که دلالت بر وجود دانش در تشخیص و معالجه میباشد. دکتر الگور از پزشکان انگلیس معتقد است «که ترقی علم پزشکی در ایران پیشتر از یونان بوده»، یونانیان در قرن 7 ق.م پیشرفت چندان قابلتوجهی در علم طب نکرده بودند ولی در قرن 5 ق.م. این علم توسعه زیادی پیدا کرد و او این ترقی و توسعه را در اثر اختلاط با ایران و استفاده از منابع علمی ایران میداند. وضع آبرومند و مقام ارجمند طبیب در جامعة کنونی نیز تاحدودی مدیون ایرانیان است. در یونان به جز چند استثناء اطباء در وضعیتی بد زندگی میکرده اما در ایران این قشر به مقام مشاوری پادشاه میرسیدهاند. همچنین اگر به تقسیمبندی طبقات مردم فرهیخته و قشونبندی در عصر ساسانی توجه کنیم. در قشر متوسط به گروهی برخورد کرده که عبارتست از پزشکان و این خود مشخص میکند این افراد جمعیتی نسبتاً زیاد و با دانشی بوده که جزء طبقات قرار گرفته است. القفطی چنین میگوید: «ایرانیان در علوم پیشرفتهای سریع کردند و روشهای جدید برای معالجه بیماریها بوجود آوردند، تا جاییکه معالجات آنان بالاتر از معالجات یونانیان و هندیان شناخته شد. بهعلاوه پزشکان جندیشاپور روشهای علمی اقوام دیگر را میپذیرفتند و آنها را با تجربیات و اکتشافات خود تلفیق میکردند و تغییر میدادند، برای فن طبابت مقرراتی وضع کردند و کارها و مطالعات علمی خود را یادداشت و ثبت مینمودند.» دکتر عیسی صدیق درمورد دانشگاه جندیشاپور مینویسد: «دانشگاه گندیشاپور چندین قرن دوام داشت و صدسال قبل از اسلام، بزرگترین مرکز علمی و فرهنگی جهان بود و تا اواخر قرن3هـ. وجود داشت.» دانشگاه مذکور با ترجمة کتب فلسفی و طبی متعدد از یونانی و سانسکریت به پهلوی و تشویق از دانشمندان و گرامی داشتن آنها ازطرف سلاطین ساسانی و آزادی مذاهب در دوره انوشیروان که بیش از 47سال سلطنت کرد، باعث توسعة فرهنگ و تکامل، و مایه گرفتن زبان و ادبیات پهلوی گردید. ایرانیان در رشتههای مختلف چون هیئت و نجوم و گاهشماری، فنون نظامی هندسه و مساحی، پزشکی و گیاهشناسی و داروشناسی، دامپزشکی، ادبیات اخلاقی و حکمت عملی (پند و اندرز، دستور و جهانداری، مکاتبات و...)، دارای سرمایة عظیمی شدند. یونان را مهد دانش پزشکی و بقراط را پدر پزشکی میدانند، ولی جهان شرق ازجمله ایران در پایهگذاری طب یونانی به طور عام تأثیر بسزائی داشته است. طب بقراط، برپایة نظریة «اخلاط اربعه» استوار است و اصل فرضیة طبایع چهارگانه که آنرا به بقراط نسبت میدهند. در تفکرات مذهبی آریائیان هند و ایرانی که مربوط به بیش از دوهزار سال ق.م. است نیز وجود داشته، این نظریه همراه با آریائیان وارد پهنه ایران شد. ایرانیان آنرا تکامل داده و توجیه کردند و از ایران به یونان رسید. اصول پزشکی هند که توسط ایرانیان اخذ شده همراه با شیوههای خاص ایرانی تکامل یافت و توسط ایرانیان دراختیار یونانیان قرار داده شده و مؤلفین رسالات پزشکی بقراط مخصوصاً درمورد بیماریهای زنان از آن استفاده زیادی کردهاند. همچنین انتقال علومپزشکی از ایران به یونان درضمن مربوط به مسافرت پزشکانی ازقبیل دموسدس و کتزیاس است که مدتها در ایران سفر کرده و از دانش مردم این سرزمین استفاده برده و سپس به مملکت خود بازگشتهاند.
مشاوره پزشکی مشاوره پزشکی و کمیسیون پزشکی که امروزه در طب جدید مطرح است اصل آن از ایران باستان بوده در کتاب اقلیم و تربیت در ایران باستان به نقل از یشت سوم فقره 6 و «و ندیداد 7 فقره 24» آمده است که مشاوره طبی در ایران معمول بوده زمانیکه در تشیخص امراض دچار اشکال شده چندین طبیب با هم مشاوره میکردند و اطباء که به سه دسته تقسیم میشدند 1) اطبایی که با گیاهان معالجه نموده 2) آنانی که کارد جراحی بکار برده 3) آنان که با اوراد و وردها و تلقین به درمان میپرداخته و در میان آنها آنان که علاوه بر طبابت جنبه مذهبی نیز داشته اند مرحج تر بر دیگران بودند. هنر و معماری انواع معماری در ایران باتوجه به موقعیت جغرافیایی، متفاوت است. 1- شمال و قسمتهای ساحلی و پوشیده از جنگل همراه با ریزش باران زیاد. ساختمانها دارای سقفهای سراشیب و پوشیده از سفال و علوفه. 2- در مناطقی که درخت فراوان وجود دارد ولی باران کم است سقفها از تیرهای چوبی بوده 3- در مناطقی که سقف را با وسایل موجود و در دسترس گل، خشت و آجر ساخته شده این تنوع آب و هوای سبب تنوع معماری و سقفهای ایرانی (گنبدی شکل و گرده ماهی) و شکوفایی نبوغ ایرانی گردید. چنانچه این سقفها بعدها از ابنیههای عظیم و شاخص شدند سبک ومعماری ایران در طی قرون روبه تکامل نهاد ایرانیان در تعیین اندازهها و سنتها کاملاً استاد بودند و با مهارت از علم و دانش خود در به کمال رساندن ابنیه بهره میبردند و در بناهای ایران از نکات شاخص عظمت و وسعت ابنیهها همانند تخت جمشید و تیسفون میباشد. ایوان نیز از ابتکارات اشکانی که در تمامی ایران تاکنون مورد استفاده قرار گرفته و در معماری غرب نیز راه و نفوذ کرد. در عصر هخامنشی توجه به ساخت ابنیه و اماکن از ویژگیهای شاخص سلاطین بود و سعی نموده از تمامی ملل تابع جهت رسیدن به هدف خود (ساخت اماکن و ابنیههای عالی) کمال استفاده و بهرهبری را برده چنانکه در الواح تخت جمشید از کسانیکه در ساخت مقر بقه با شکوه هخامنشی همکاری نموده نام برده شده با ذکر نوع کار و نوع فن و مهارت آنان همچنین در این الواح مشخص شده مصالح بکار رفته از چه مناطقی و چگونه به محل مورد نظر میرسیده است. بدستور داریوش در بالاترین نقاط شهر در شوش قلعهای مستحکم بنا شد کاخ آپادانه (تالار) بار بسازند در قسمت شرقیتر، مجزا از قصر بوسیله خیابانی عریض، شهر گسترده بنا گردید و در چهار گوشه آن برجهایی بود و در پایة این دیوار خندقی عریض حفر شد که شهر بصورت جزیرهای غیر قابل تسخیر در آمد داریوش در این کاخ کتیبههای به یادگار گذاشت از جمله متنی که از بهترین قطعات ادبی رسمی هخامنشی است. در این کاخ هر یک از ملل تابعه همانند مادیان، مصریان، ایونی ها، ساردسیان و... به کاری مشغولند. از دیگر اماکن تخت جمشید که در آن نیز از نبوغ و استعداد ملل تابعه برای بنا و پایهگذاری این مکان بهرهبرداری شده و نشان از قدرت شاه و تنوع ملل شاهنشاهی است و هنر در خدمت قدرت است. در زمان خشایارشا شاه، این هنر متغیر است و به طرف ساخت بناهای عظیم و حجیم است. اگرچه نوع مواد بکار رفته و همچنین پیریزی بنای تخت جمشید و شکل معماری داخل تخت جمشید در مکانی قرار گرفته که سطح آن به کوه تکیه داده شده و بخشی از فضا بر اثر صاف شدن کوه و بخشی دیگر از تودههای سنگی عریض که به وسیلة آهن و سرب مذاب محکم شده به شکل دُم چلچه ساخته شده و جهت دفاع از بنا سعی شده در منطقة نسبتاً مرتفعی در کوه که گرداگرد سطح را فرا میگیرد و از بخش عقب حمایت شده ایجاد نمایند. همچنین، استفاده از سنگهای سنگین و تاحدودی هماندازه و ستونها و سرستونها که تعداد ستونها به 72عدد و با ارتفاع 20 متر و در رأس بالای آن گاونر یا شیر شاخدار نصب شده و کار آنها نگهداری از سقف بود و از چوب سدر ساخته شده که تمامی این موارد نمایانگر پیشرفت و رشد در علوم مکانیکی و ریاضی بوده است. هنر ساسانی آخرین جلوه هنر شرقی قدیم است و قدمت این هنر به چهارهزار سال میرسد. هنری که جریانات خارجی و داخلی بسیاری بر آن تأثیرگذار بود و اینها را پذیرفت و طبق سنن محلی تغییرشکل داد و خود باعث پرتوافکنی و اقتباس قرار گرفت. ازلحاظ معماری تغییری در شکل بناها ایجاد شد. اماکن طرح مستطیلیشکل و با وضع طبیعی زمین هماهنگ شد و از تخته سنگهای بزرگ بهره برده و با نقوش تاریخی برجسته مزین شد و دنبالة هنر پارتی است هنر ساسانی موجب الهام نقاشان آسیای مرکزی در گچبریهای اعقاب مقدسه بودایی، نساجان مصر و بیزانس گردیده است اما وارث حقیقی ایران ساسانی اسلام است. هرجا که اسلام توسعه یافت اشکال هنر کهن ساسانی را با خود انتقال داد. زرگران اروپای مرکزی، موضوعات کندهکاری دوره ساسانی را تقلید کردند. همچنین چهره شاه در هنر ساسانی درحال تاجگذاری در دربار خود به عنوان سرمشق هنرمندان بیزانسی برای تجسم چهره مسیح بکار رفته در نقوش برجسته و گچبری کلیساهای کهن فرانسه انگشت سبابة خم شده دستی را که علامت احترام بزرگان دوره ساسانی بوده، نقش کردند. از قرن چهارم تا هفتم وقفهای در هنر برجستهکاریها ایجاد شده و مجدداً این هنر در زمان خسروپرویز در طاق بستان به زندگی و حیات خود ادامه میدهد. همچنین مجسمههای شاپور اول و خسروپرویز، نمونهای کمیاب و زیبا از هنر پیکرتراشی است. معماری ساسانی حتی امروزه شکوهمند و باعظمت است. نخستین شهری که اردشیر بنا نهاد شهر اردشیرخوره= فراردشیر= شکوه اردشیر بود که در فیروزآباد فارس با طرح مدور و قطر حدود2کیلومتر و دو محوری که با زاویة مستقیم یکدیگر را قطع میکنند، ساخته شده بود. چهار بخش اصلی شهر هریک به 5بخش تقسیم شده و این واحدهای کوچکتر با خیابانهای حلقهایشکل به هم راه داشتند. در مرکز شهر بنایی مذهبی به قطر حدود450متر و برجی با ارتفاع سیمتر ساخته که دیوارهایی آنرا احاطه کرده است. شهر نیشابور با طرح مستطیلی مهمترین شهر شاه دوم ساسانی در فارس است. این شهر 155هکتار مساحت دارد و در دامنة کوهی قرار دارد. برای محافظت شهر دژی در پای آن قرار دارد و کاخ در بخش شرقی و بنای زیرزمینی نیز درآنجا وجود دارد. ازدیگر مکانهای معماری عصر ساسانی گنبدی شاپور، تیسفون، کاخ قلعه دختر و آتشکده که در پای دشت فیروزآباد است. با اینحال هنر هخامنشی نیز همانند هنر ساسانی بسیار دورتر از سرحدهای ایران رفت و نفوذ آن را در مصر، قبرس سواحل بحراسود و بالأخص در سکائیان میتوان دید. هخامنشیان پیکرتراشی یونانی را نیز موردتوجه قرار داده و در خرابههای تختجمشید مجسمه پنلوپ متعلق به قرن 5ق.م است کشف شده. در این مکان مجسمههای از خشایارشاه وجود داشته که در حملة اسکندر ازبین رفته است. اگر ایرانیان در مجسمهسازی نبوغی از خود نشان نداده، این صنعت را با تنوع اشکال جواهر و کندهکاری برطرف کرده و هنرمندان هخامنشی خود را استاد نقاشی حیوانات بزرگپیکر معرفی نمودهاند. مردم ایران باستان به نقاشی علاقهمند بوده و آنرا مورد توجه قرار میداده و وجود کتابی در عهد ساسانی که نمایانگر شاهان ساسانی است و هریک از آنان را با تاج و لباس مخصوص به خود نقاشی و رنگآمیزی نموده همچنین مانی کتابی به نام ارژنگ داشته که آن خود نشان از آگاهی به این هنر و علاقهمندی مردم است و او تعالیم و سخنان خود را در قالب نقاشی برای مردم بالاخص پیروانش بیان نموده است. البته راجع به نقاشی دوره ساسانی در خود ایران چیزی بدست نیامده ولی در حفریات تورفان در ترکستان چین نقاشیهایی یافت شده .این نقاشیها پیروان مانی را نشان میدهد و تماماً صورتهای ایرانی است که چینیها نقاشی کردهاند. این صور از روی نقاشیهایی که پیروان مانی از ایران به چین بردهاند کشیده شده و در ایران در عصر ساسانی نقاشی ترقی داشته ایرانیان در زمان مانی نقاشی را از چین اقتباس و در آن تصرفاتی نمودهاند و این دخل و تصرفها وارد چین شده و اثراتی در نقاشی چین گذاشته چنانکه نفوذ هنرایرانی در بعضی از نقاشیهای چینی محسوس است. اشکانیان در این سطور و صفحات سعی بر آن شد که تا حد امکان و توانایی از میزان پیشرفت و رشد مردم ایران باستان در عرصة علوم مطالبی بازگو گردد. با آنکه در این مطالب نکات ضعف فراوان وجود دارد و مطالب بسیار ذکر نگردیده است، بیشترین مطلبی که درنظر خواننده میآید، بحث اشکانیان میباشد. اشکانیان که از قبائل شمال شرق ایران و از قبیله داهه بودند. مردمی که بیشتر ایام زندگی خود را بر روی اسب میگذراندند، بر روی اسب به دنیا میآمدند و بر روی آن رشد و نمو یافته و بر روی اسب جان میدادند. صفت ویژه و بارز آنان، جنگجویی و دلاوری بود. حکومت پارتها «اشکانیان»، از طولانیترین دوام و تداوم برخوردار بود. با اینحال از آنان درمقابل دو قدرت دیگر آن چنان نام و یادی دیده نمیشود که این به خاطر دلایلی چند ازجمله: زمانیکه ساسانیان به قدرت رسیدند سعی در نابودی آثار و نشانههای این حکومت نمودند به این علت که آنان از قبائل پارسی و ساکن جنوب غربی ایران نبودند، به همین علّت ساسانیان آنان را بیگانگی میدانستند که ایران را تحت انقیاد و کنترل خود و به طور کلی اشغال نموده بودند. پارتیان همانگونه که ذکر شد مردمی جنگجو و شجاع بودند و درمقابل ساسانیان، آنچنان به علّت مستحکمتر بودن ریشههای قبیلهای از فرهنگ شهرنشینی اطلاع چندانی نداشتند و آنان در طول حکومت خویش، نمادهایی از ریاست قبیلهای را در اداره قلمرو خویش وارد نموده (مجلس مهستان یا بزرگان). اشکانیان زمانی به قدرت رسیده که تمدن هلنی در ایران با تمدن ایران درحال تقابل و تبادل بود و یونانیان زیادی در ایران زندگی میکرده و سلوکیان نیز همانند اسکندر سعی در وارد کردن فرهنگ یونان بین مردم ایران بودند تا بتوانند راحتتر به اداره حکومت بپردازند. و اشکانیان باید درمقابل این فرهنگ مقابله و در گاهی مواقع مسالحه نمایند، چنانچه این دوره ازلحاظ تسامح فرهنگی، دورانی باشکوه است و حتی تنی چند از اشکانیان در سکهها از القاب یونانی استفاده میکردند، و باتوجه به این دلایل ساسانیان آنها را نه تنها دولتی بیگانه و ضعیف نامیده، بلکه از دوران حکومت آنها نیز کاستهاند. با اینحال پارتیان بانیان بزرگ شهرها هستند. اگرچه اقدامات اسکندر مقدونی نظر افکنیم با اسامی متعدد شهرها مواجه شده ولی اکثریت آنها تنها نامی است که تغییر کرده (شهر و آبادی قبلی، نام جدید یونانی) که از آنها تنها تعدادی شناخته شده در خارج سرحدهای به جز ایران، تیسفون و هتره دربینالنهرین و در ایران دارابگرد گور، فیروزآباد در جنوب شیراز. طرح عمومی این شهرها دایرهای که از اصول شهرسازی قدیم آسیای غربی تقلید شده و طرح اردوگاههای نظامی قدیم را در آشور به یاد میآورد نمایانگر اینکه تیسفون در آغاز اردوگاه نظامی پارتی که درمقابل سلوکیه در ساحل دجله ساخته شده و هتره به منزلة قلعهای مستحکم در مرز شاهنشاهی ایران و روم. به طور کل وضع معماری ایران از نظرهای مختلف شبیه به وضع اروپای قرون وسطی بوده است و به علّت آنکه اشکانیان در طول تاریخ حکومت خود با تهاجمات بسیار مواجه بوده در نوع ساخت شهرها و معماری آنها این امر نفوذ بسیار داشته و همانگونه که ذکر شد طرح ساخت شهرها همانند اردوگاههای نظامی بوده است. معماری منازل پارتیان همانند هخامنشیان دارای دو طرح: 1. شامل سرایی با حیاط همانند دورااورپوس یا مقر داریوش در شوش؛ 2. سرایی با ایوان همانند هتره و فیروزآباد که در زمان ساسانی بسیار رایج شد و همچنان پایدار است. در این دوره نقاشی دیواری توسعه بسیار یافت. تختههای منقوش در کوه خواجه مربوط به قرن اول م. کاملاً تزئینی و رنگین با موضوعات غنی است ولی همچنان تأثیر هنر یونانی در هنر ایرانی دیده میشود. ولی اگر ازلحاظ بدوی و ساده بودن بناها و ساختمانها نگاه شود میتوان به شعاع و پرتو ایرانیت پی برد که پس از مدتی مجدداً سربرمیآورد و از نفوذ خارجی جدا شده و میراث ایرانی را احیاء کرده، مشخصترین خصایص هنر پارتی قانون تقابل شدید که در نجد ایران، تقابل با ورود اولین ایرانیان و پیدایش قدیمیترین تجسم سر انسانی از روبرو در سیلک دیده شده است. اشکانیان که تقریباً 80 سال پس از هخامنشیان به سلطنت رسیدند. قوت و همت خود را صرف عقب زدن طوائف مهاجم شمال و بیرون راندن جانشینان اسکندر و جلوگیری از تهاجم امپراطوری روم کردند که برای تصرف ایران و تنها نیروی مقتدر زمانه با نیروی شدیدی به ایران حمله میکردند که به علّت استراتژی جنگی پارتها- عقبنشینی و حمله و شبیخون- هیچگاه موفق نشدند و این دفاع از قلمرو ایران در طول چند قرن (224م-262ق.م)، باعث حفظ فرهنگ و تمدن شرق گردید تا نوبت به ساسانیان رسید و تمدن و فرهنگ ایران از یک طرف تا چین و از طرف دیگر تا اقیانوس اطلس را از پرتو نور و تمدن خود بهرهمند ساخت. البته اشکانیان در امور تجاری و اقتصادی همچنین شیوه اداره قلمرو و شیوه اداره جنگ، بسیار موفق بودند، چنانچه در طول حکومت آنان در امر تجارت بین شرق و غرب همانند واسطه بودند و توانستند خود در سواحل خزر به تولید ابریشم که یکی از مهمترین محصولات مورد استقبال دنیای غرب بود بپردازند؛ همچنین مانع آشنایی روم و چین جهت آنکه کالاهای خود را بدون واسطه بدست هم برسانند و مشخصاًدر امر جغرافیا به علّت آنکه باید در یک مکان مشخص، کالاهای چینی و شرقزمین را گرفته و در مکان دیگر بدست تجار دهند، از دانش بسیار برخوردار بودند و دارای شم قوی سیاسی چنانچه در این مدت باتوجه به تهاجمات اقوام مختلف که شاید بهترین آنها قبائل وحشی بودند که این افراد دشمن تمدن، آبادانی و مدنیت بودند، درحالیکه رومیان مللی متمدن بودند و تنها هدف آنها گسترش قلمرو و ازبین بردن و یا تضعیف قدرت اشکانی جهت حذف نیروی واسطه در امر تجارت بود.
فصل دوم: تأثیر فرهنگ و تمدن ایران در جهان
تأثیر فرهنگ و تمدن ایران در جهان انسان متفکر در این ناحیه بسوی تکامل گام برداشته است. هونتیگون و فیلد همه ممالک قدیم به برتری ایرانیان معترفند و کمال حکومت و روشهای برتر آنها را در جنگ و قدرت آنها را در هماهنگ کردن رنگها، ساختن خوراکیها، داروها، طرز پوشیدن لباس و تنظیم ولایات و اهتمام آنها را به این که هر چیزی را در جای خویش نهند و همچنین شعر و ترسل و نیکی سخن پاکیزگی و پایداری عظیم ایشان را و بزرگداشت پادشاهانشان رابا نظر اعجاب و تحسین نگریسته اند. برتری ایرانیان را در همه این زمینهها هیچ مخالفتی نیست و در کتابهای تاریخشان برای کسانیکه بخواهند در کشور داری از آنها پیروی کنند نمونههای فراوانی وجود دارد. ایران در طی عمر خود همیشه یکی از بزرگترین کانونهای صنایع و علوم گوناگون و هنرهای زیبا بوده. این سرزمینی از دوران باستان تا کنون و قرنها پیش از میلاد دانشمندان، هنرمندان و صنعتگران زبردستی را پروراند که همیشه افتخار این سرزمین بودهاند و به عالم مدنیت و شرق و غرب خدماتی شایانی کردهاند. کریستن سن معتقد است «همة اقوام جهان برتری ایرانیان را اذعان داشتند خاصه در کمال دولت و تدابیر عالی جنگی و هنر رنگ آمیزی و تهیه طعام و ترکیب دارو و طرز پوشیدن جامه و تأسیسات ایالت و مراقبت ... » ایران بر اثر موقعیت خاص خود موفق شده که حلقه اتصال بین مدنیتها قدیم خاور و مدنیتهای باختر واقع شود و بر اثر همین موقعیت در تاریخ معماری و ساختمان مقام بسیار بزرگ و ارجمندی را دارا شود و روشهای فنی این کشور از طرفی به خاور دور از طرف دیگر مرکز و جنوب و نواحی شمال اروپا و کرانههای دریای بالتیک وارد و در آنها منتشر شود و این بواسطه راههای تجاری مهمی بود که در اختیار داشت این راهها به واسطه راه دریا که تا اواسط اقیانوس هند و دریای متوسط پیش رفت. از طرف دیگر بواسطه راههای بازرگانی که از روسیه به کشور اسکاندنیاوی امتداد می یافت. همچنین تبادل سفرا، تحف و هدایا بین امراء و سلاطین نیز سبب ترویج علوم و هنر میگردید. پروفسور پوپ اظهار میکند: «ایران کشوری است که سهم بزرگی در تمدن بشری دارد، میراث گرانبها و گرانمایهای که بجا مانده بحدی است که نمیتوان آن را بقلم آورد. تمدنی که ما امروزه شاهد آنیم بجرأت میتوان گفت از ایران و ایرانیان متأثر شده و این ایرانیان بوده که مسئولیت حمل مشعل تمدن را بر عهده داشته و آنرا به اقوام دیگر سپردهاند.» گرپسون میگوید: «ایران فقط مشعلدار علم نبوده بلکه مشعل خود را به اروپا سپرد و هنوز آن مشعل بانوری درخشان تر از همیشه میسوزد.» ایران و ایرانیان در طول تاریخ طولانی و پربار خود گنجینة عظیمی را بر تمدن جهان چه از نظر مادی و چه معنوی افزودهاند و ایرانیان باید به خود ببالند که در تمدن جهان سهمی بینظیر داشتهاند. تمدن ایران بقدری درخشان و خیرهکننده بود که وقتی اعراب ایران را گشودند و دیدگان آنها به عرصة پهناور و شکوفان فرهنگ و تمدن پارسی باز شد و به تمدنی برخوردند که از تمدنهای با شکوه و عالی باستانی شمرده میشد بیشتر اجزاء آن را اقتباس کردند. ابن خلدون در مقدمه خود میگوید: «و اما ایرانیان بر شیوهای بودند که به علوم عقلی اهمیتی به سزا میدادند و دایرهی این علوم در کشور ایشان توسعه یافته بود. زیرا دولتهای آنها در نهایت پهناوری و عظمت بود هم گویند که این علوم پس از آنکه اسکندر، دارا را کشت و بر کشور کیانیان غلبه یافت از ایرانیان به یونانیان رسیده است چه اسکندر بر کتب و علوم بیشمار و بی حد و حصری از ایشان دست یافت.» که این سهم را هیچ یک تمدنها (یونان، مصر و ... ) به اندازهای ایران در تأثیر بر تمدن جهان نداشتند. تمدن فعلی مغرب زمین متأثر از تمدن شرق و اگر در تاریخ شرق نظر افکنیم به این رسیده که کشور ایران گهواره تمدن بشر است و سهم بزرگی در پیشرفت تمدن جهان داشته است. پروفسور پوپ مینویسد: «فنون کشاورزی و فلزکاری و اندیشه کاری دینی و فلسفه و نوشتن و علم اعداد و نجوم و ریاضی از سرزمینی که امروز خاورمیانه خوانده میشود آغاز گشته و سرچشمه بسیاری از این امور فرهنگی در فلات ایران است.» زمانی که تمدن و فرهنگ یونانی تا حدود چین نفوذ یافت در همان احوال تمدن و فرهنگ ایرانی نیز اثرات و نفوذ خود را نشان داد. در قلمرو امپراطوری موریا که بوسیله چاند را گوپتا در شمال هند تأسیس شد بر اثر همسایگی با ایران شروع به اخذ آثاری از فرهنگ ایرانی نمودند. نشانههای سرمشقها و سبکهای ایرانی در هند، در دوران پادشاهی آشوکا (227-264ق.م) متنوعتر و فراوانتر است. از جمله فرمانهای کنده شده دو سنگ که به شیوة داریوش است. استفاده از سر ستونهای به شکل جانوران مانند سارنات و جام های نیلوفر وارونه که شکل پایه ستونهای هخامنشی است و در آنحا به صورت سر ستون در آمده است و ... انتقال علوم ایران به یونان و تأثیر فرهنگ ایران بر یونان عموماً یونان را بنیانگذار علم در جهان میدانند. ولی قرنها قبل از آنکه یونان به تمدن و مدنیت برسد در بین النهرین و در سرزمینی که اکنون ایران مینامند. علوم مختلف و هنرهای از جمله پزشکی و دامپزشکی رواج داشته. حمله اسکندر به ایران سبب در هم ریختن شیرازه امور حکومتی و اداری گردید. و در آن موقع دانش در اختیار طبقه روحانیون (مغان) قرار داشت و آتشکدهها محل جمع آوری الواح و کتب بود. این کتب که بر روی پوست گاو مکتوب میشد بنابر دستور اسکندر بهمراه 12 هزار پوست گاو که متن اوستا در آن نوشته شده بود سوزانده شد و برخی از علوم نیز در کتاب اوستا مندرج بود. علاوه بر این بدستور او تخت جمشید نیز در آتش سوخت و مطالب مربوط به طب و نجوم که در کتب اوستا بود ترجمه و به یونان متصل شد. این منابع در یونان شکوفا شد و بعدها آن را با نام خویش به ملل دیگر از جمله خود ایران ارزانی کردند. آنچه که دست مایه تمدن اروپا گردید دنبالة تمدنی است که یونانیان قدیم با بهره گیری از دانش و علوم دیگر ملل متمدن باستانی مشرق زمین دنیای قدیم بنا نهادند همانند ایران، مصر، سوریه، کلده و هند. تمدنهای سومر و عیلام و فرهنگ مغان بهم آمیخت و در دولت هخامنشی متمرکز شد ویل دورانت در تاریخ تمدن ج 2 چنین مینویسد: «تمدن ایران از برخی جهات اندک اگر چه نه چندان برتر از تمدن یونان آن عصر بود، در پیرامون یونان تمدنهایی بود مانند مصر، کرت و بین النهرین که یونان ارکان صناعت و علم و هنر خود را از آنها گرفت.» تأثیر فرهنگ ایران بر اعراب حدود 2 قرن قبل از بعثت پیامبر در حیره کنار فرات حکومتی از اعراب جنوبی که به این مکان مهاجرت نموده از آل لخم پایه گذاری شد. این حکومت جهت حفاظت از تهاجم اعراب بدوی و کوچ نشینی به مرزهای ایران بصورت دست نشانده با کمک ساسانیان تأسیس شد. این حکومت جهت اداره حکومت خود از دربار ساسانی تقلید میکردند و گروه کثیری افکار این دربار را مورد اقتباس و به شهرهای شبه جزیره عربستان منتقل مینمود این افراد حتی کالاهای ایرانی را مورد استفاده قرار میدادند. لغات و اسامی ایرانی این اجناس حتی در قدیمیترین ادبیات عرب بکار رفته است. در دوره اسلامی از جمله میز، فرش، پارچه و .... وارد گردید و حتی این اقتباس در آشپزخانه و طرز تهیه غذاها نیز بود. شاید مهمترین کالایی که اعراب از طریق ایران از آن استفاده میکردند کاغذ بود. منصور خلیفه عباسی وقتی خبر یافت که در ایران کاغذ میسازند به انباردار خود گفت کاغذهای مصری انباشته در انبار را فروخته و اعلام نمود تنها کاغذ ساخت محل را مورد مصرف قرار دهند. دکتر رضا مصطفوی سبزواری در نامة پارسی چنین گوید: «تأثیر ایرانیان در تکوین و تکمیل و فرهنگ سرزمین اسلامی منحصر به دانشهای طب، ریاضی، نجوم و .... نیست بلکه آنان در همه علوم رایج در قرون اولیه اسلامی تأثیر بسیاری داشتند و به حقیقت باید گفت که بنیاد فلسفه اسلامی مرهون و مدیون پیشرفت ایرانیان در پیش از اسلام و دورة ساسانی است و توجه مسلمین به مکتبهای مختلف فلسفی زمانی آغاز شد که آثار فلسفی ایران و یونان به عربی ترجمه شده بود و مباحث کلامی و فلسفی بوسیله معتزله، قدریه و جهمیه که تقریباً همه ایرانی بودند مطرح شدند.» شرح اسامی علما و دانشمندان ایرانی را که در زمینههای مختلف علوم و دانشهای آن روزگار معرفی کتاب تألیف کردند و در واقع آنان زیر بنای ادبیات وسیع و گسترده عرب را بنیاد نهادند بسیار کثیرند که برای نمونه موالی و اهالی شهرهای بزرگی که در آن روزگار در تمدن و کیفیات آن مانند صنایع و پیشهها از ایرانیان تبعیت میکردند. چه ایرانیان به علت تمدن را سخی که از آغاز شکل گیری دولت پارسی داشته اند بر این امور استوار و تواناتر بودند. چنانکه صاحب صناعت نحو، سیبویه و پس از او فارسی و بدنبال آنان زجاج بود همه آنان از لحاظ نژاد، ایرانی به شمار میرفتند. استاد شهید مرتضی مطهری در مورد خدمات ایرانیان به اسلام مینویسد: «روی هم رفته علوم ادب، فقه، حدیث، تفسیر، حکام، فلسفه، تصوف در قرن نخستین اسلامی پی ریزی شده و ملت ایران در این مورد در درجه اول قرار دارد. مکتبهای نیشابور، هرات، بلخ، مرد، بخارا، سمرقند، ری، اصفهان و سایر شهرهای ایران بزرگ، مرکز فعالیتبود. صدها نفر از رجال بزرگ اسلام در این شهرها تربیت شدند و در شرق و غرب عالم تمدن درخشان اسلام را محکم و استوار نمودند ...» که نامی چند از آنها را برای نمونه ذکر میکنیم. ابوزید احمد بن سهل بلخ 322 هـ. به نشر حکمت مشاء پرداخت ولی محمد بن زکریا رازی 313هـ. روش قیاسی ارسطو و مشائین را نپذیرفت و در بعضی از مباحث تابع نظر حکمای قدیم ایران بود. ابونصر فارابی 339هـ. شروح بر تفسیرها بر منطبق ارسطو و عقاید فلسفی افلاطون و نظریههای فلسفی خود نوشت که به لاتین ترجمه گردید. ابوالحسن شهید بنحسین بلخی 325هـ.، ابوبکر زکریا یحیی کلی بن عدی المنطقی 364هـ.، ابوسلیمان منطقی سیستانی 391هـ.، ابوحیان توحیدی شیرازی 400هـ.، ابن مسکویه 352هـ.، ابوریحان بیرونی ... که پایه فلسفه اسلامی قرار گرفته و کتب آنها در دانشگاههای اروپا مورد استفاده قرار گرفت. ابن خلدون در انتساب علوم به ایرانیان می نویسد: «علوم از آیین شهریاران بود و عرب از آنها و بازار رایج آنها دور بود و در آن عهد مردم شهری عبارت بودند از عجمیان (ایرانیان) یا کسانی مشابه و نظایر آنان از فلاسفه بزرگ اسلام، متکلمین مورخین لغتنویسان، شعرای بزرگی که با زبان عربی شعر سرودهاند، مفسرین عالیقدر، رجال سیاسی و پادشاهان بزرگ و جهانگشایان مسلمان، همه از ایرانیان بودند. همچنین، برمکیان، نوبختان، ساعدیان، خاندان سمعانی، خواجهنظامالملک طوسی، خواجه نصرالدین طوسی و نیز ملوک طاهریان، سامانی، آلبویه، سربداران و دهها خاندان دیگر که در تبلیغ اسلام و نشر تمدن آن بسیار کوشیدند ایرانی بودند. تأثیر هنر ایران بعد از اسلام ایران از دوران باستان کانون و مرکز روشهای فنی و هنرهایی بوده که سایر مدنیتهای عالم آنها را فرا گرفته و تنها یونان توانست با آن رقابت کند و بعد از اسلام نیز همچنان این مقام و موقعیت را دراختیار داشت و در تمام فنون بالأخص بافندگی سایر کشورهای اسلامی شد و این نفوذ صنعتی تا مصر، شام و سیسیل و برخی از نقاط اروپا رخت نمود و تأثیراتی در صنایع آن کشورها نمود. نفوذ تمدن ایران در دستگاه عباسیان و برمکیان برمکیان و آلسهل وزرای ایرانی بودند و ایرانیان را دور خود جمع کردند و مشاغل اداری و کشوری و دفتری را به ایشان سپردند و به تقلید از عصر ساسانی هریک درباری داشته که در آن بسیاری از آداب ایران باستان اقامه میشد و طبقه دبیران هم که در عهد ساسانی زمان امور مهم کشوری را در دست داشتند بار دیگر روی کارآمدند و در بغداد نیز خلیفه عباسی به همین روش رفته و درحقیقت به غیر از مذهب اسلام و زبان عربی، در دستگاه بنیعباس و حکام ایشان همهچیز از آداب و رسوم درباری، تشکیلات لشکری و کشوری و امور تمدنی، ایرانی بود.
نتیجه گیری بسیاری از محققین، سعی برآن دارند که اثبات کنند تماسهای جدی مصریان با فرهنگ و تمدن ایرانی از دوران هخامنشیان بوده وعلاقههای فرعون مصر، آمازیس در این دوره اهمیتی خاص دارد. این تقابل فرهنگی از دوران کمبوجیه جنبة رسمی به خود گرفت و در عصر داریوش با اجرای قانون پارس و حفر کانال رابطة ایران و مصر بسیار به هم نزدیک شد و ابتدا این تبادل فرهنگی و هنری در تاریخ هزارساله مصر به قبل از عصر فاطمیان میرسد. از این دوران تا عصر ممالک و درنهایت حکومت محمدعلی پاشا، مصریان علاقة وافری به این تبادل متقابل نموده و نمود آن جمعآوری نسخههای خطی فارسی در کتابخانههای قاهره و اسکندریه ... که سبب حیرت هر بازدیدکننده و پژوهشگری میشود. این تبادل ابعاد وسیع فرهنگی از نفوذ رواج زبان و کلمات و اصطلاحات فارسی در زبان عامیانة مصر تا تقلید و مشابهسازی آثار هنری و خواندن غزلهای حافظ و رباعیات خیام و حکایات سعدی و... میباشد. دوران سائیتی در حکومت مصر با پیدایش قدرت جدیدی در خاور نزدیک به نام هخامنشی که در 525ق.م حمله کرد پایان یافت. پس از این حمله هخامنشیان بیش از یک قرن به عنوان سلسله بیستوهفتم در مصر حکومت کردند و مصر یکی از ایالات امپراطوری هخامنشی بود تا آنکه درسال400 ق.م مصریها با چندین یورش سرانجام از زیر یوغ ایران خارج شدند. طی 60سال بعد آخرین فراعنه بومی مصر بر کشورشان حاکم بودند اما مصر همچنان درنظر پارسیان یک ایالت عصیانگر بود که موقتاً استقلالش را بدست آورده در سال343ق.م اردشیر سوم شورش را سرکوب نمود نکتانبوی دوم آخرین فرعون سلسله سیام به کوش گریخت. یازدهسال بعد در 332 ق.م یونانیان تحت امر اسکندر امپراطوری هخامنشی و مصر را فتح و 300 سال یونانیها بر مصر حکومت کردند و در سیقبل از میلاد مصر بخشی از امپراطوری روم شد و کلئوپاترا آخرین حاکم یونانی ترجیح داد خودکشی کند و با آمدن رومیها و مسیحیان فرهنگ مصر شروع به محو شدن کرد و در 640م اعراب مسلمان مصر را فتح کرده که از تمدن باستانی مصر چیزی باقی نمانده بود. بسیاری از اندیشههایی که از عصر باستان نشأت میگرفتند ازطریق بازرگانی و فتوحات به فرهنگهای مختلف در زمانهای متفاوت انتقال داده شد. مصریان میراث طبی بزرگی به جا گذاشتند و با نخستین کتاب مرجع پزشکی دانش خود را به سایر مردم انتقال دادند. اطلاعات مصریان درمورد داروها زیاد و گسترده بود و نام بسیاری از آنها در آثار طبی عبری، سوری و ایرانیها آمده و یونان از تجویزهای مصری استفاده کرده و در نوشتههای بقراط آمده است. مصریان علم ریاضی را که برای کاربرد در ساختمانسازی ابداع کرده بود پایهگذاری نموده و تمدنهای دیگر آن را تکمیل کردند. تأثیر از هنر معماری از میراثهای مصر است و معماران یونانی از معابد امپراطوری مصر ستونهای باشکوه و سالنهای ستوندار الهام گرفتهاند و رومیان نیز تا به امروز تحت تأثیر هنر مصر هستند
تمدن ایران از دیر باز تاکنون تأثیرات زیادی را روی نظام های جهانی گذارده که این تأثیر حتی از چشم نا آگاهان به فرهنگ و تمدن پوشیده نیست. سخنان زیادی در مورد فرهنگ و تمدن های مختلف مانند: یونان، ایران، رم، مصر و اعراب طی سالیان مدید رانده شده است که گنجینه های باستان بشری را به دیگران معرفی می کند اما هدف بنده از نوشتن این صحف بررسی زوایایی از فرهنگ تمدن ایران است که شاید ما آن را وام داراز فرهنگ و تمدن اسلامی - یونانی - مصری می دانیم. این تحقیق در فضای عاری ازغرض ورزی سعی دارد که خواننده را با تاریخ و تمدن باستان آشنا کند و تأثیرپذیری یا تأثیرگذاری تمدنهای مصر، یونان، روم و اعراب و دیگر تمدنهای بشری را بروی تمدن ایران بازگوکند. امیداست که بتواند تحولی هرچند اندک درذهن خواننده بگذارد.
پیشگفتار ملتی که گذشته ی خود را نشناسد محکوم به فناست. اکثرمورخان جهان بر این باورند که قسمت اعظم پیشرفت های علوم و تمدن بشری مدیون تمدن ایرانی است و ایران سهم قابل توجهی در این پیشرفت داشته است . ایران از ابتدا سرچشمه نیکی ، قدرت ، زیبایی ، فضیلت و خداپرستی بوده . جهان اگر از یونان هماهنگی و زیبایی و از روم قانون و هنرآموخت از تمدن ایران ترکیبی از این چهارعنصر را فرا گرفت . با آنکه بارها اقوام مهاجم و وحشی ازابتدای مدنیت ایران به آن حمله نموده استوار و محکم و پا بر جاماند. درطول تاریخ کهن خود نشان داد در برابر این تهاجم استواراست . حتی در زمانی که اقوام مهاجم زمامداری ایران را برعهده گرفته وسعی کرده اندبه هر نحو ممکن آداب و رسوم و حتی زبان خود را به مردم این سرزمین تحمیل کنند؛ اما ایرانیان باخلق وخوی خاص خود و باتحمل همه سختی ها نه تنها بعد از مدت کوتاهی استقلال ملی و سیاسی خود را به دست آوردند ومهاجمان را مغلوب کرده بلکه تلاش نموده تا اقوام غالب را مغلوب تمدن وآداب و رسوم خودکنند و با نفوذ دردستگاه های حکومتی مهاجمان اداره کشورخود را بدست گیرند . اسکندرمقدونی درایران (319-333ق.م) زمانی که ایران را تصرف کرد به این نتیجه رسیدکه جهت اداره ایران باید همانندآنها ویکی ازآنان باشد به همین علت سعی نمود با اقداماتی این شرایط را ایجاد نماید از جمله ازدواج با دختران شاهنشاه بلخ که سربازانش را نیزبه این کارترغیب نمود، بکارگیری از نیروی اداری ایرانیان دردستگاه سیاسی جهت اداره قلمرو ، استفاده ازپوشش ایرانی وپیروی ازفرهنگ ورسوم ایران وسعی در ایجادتمدن جدیدبا تلفیق ازتمدن ایرانی ویونانی به همین دلیل درایران شروع به ساخت اردوگاههای نظامی نمود ویونانیانی را به ایران کوچ داد تا در کنار یکدیگر ایرانیان را مطیع نماید . با این حال اسکندر نتوانست به رویای خویش دست یابد زندگیش چندان دوام نداشت و یونانی ها نیز تحت تأثیرتمدن ایران قرارگرفتند که پس از او سلوکی ها نیز با همین مسئله روبه رو شده اند. در دوره اسلام نیز در اولین قرن معاویه با توجه به فرهنگ حکومتی ایران و روم حکومت را به حکومت سلطنتی با خدم وحشم و کاخ تبدیل نمود و سعی کرد از نشانه های شاهی بهره ببرد. استفاده از زبان و خط ایران در نهادهای سیاسی و اداری و پول رایج ایران که در سال 65هـ. عبدالملک مروان این امور (تغییر زبان و خط فارسی به عربی در دیوان) را تغییر داد. نفوذ دهاقین در نهادهای سیاسی و اداری و... و چنان این امور روند صعودی یافت که باعث تغییر حکومت و سلسلهای گردید. بنی عباس با کمک ایرانیان به قدرت رسیدند و ایرانیان نقش مهمی در دستگاه عباسی یافتند. استفاده از وزرای ایرانی همانند خاندان برامکه و فضل و ... و سرانجام در سال 205ه.ق اولین حکومت نیمه مستقل ایرانی در نیشابور توسط طاهربن حسین پایه گذاری شد که این به دخالت مستقیم ایرانیان (حکومت آل بویه) در امور خلیفه بغداد و مسلمین منتهی گردید و بعدها در قدرت غزنویان ، سلاحقه ، مغولان ، تیموریان و... نشان دادند نه تنها فرهنگ ایرانی خاموش نمی شود بلکه همانند چراغی راه تمدن را به سایر اقوام و مللی نشان خواهد داد .
فصل اول: بررسی اجمالی تمدنهای باستان
نظری کوتاه بر تاریخ حکومتهای ایران باستان در هزاره سوم قبل از میلاد مهاجرت آریائیها آغاز شد و در هزاره دوم ق.م این مهاجرین از ماوراءالنهر و قفقاز وارد ایران شده که عدهای از این مهاجرین از طریق رود کابل و درة سند به هندوستان راه یافته و عدهای دیگر از روسیه به مغرب زمین رفته در نقاط مختلف ساکن شدند. آریاییهای ساکن در فلات ایران پس از ورود با مشکلات متفاوت روبرو شده از جمله جنگ و درگیری با دیگر قبائل اولیه ساکن در ایران «دیوها» که به مرور توانستند با غلبه بر این افراد سلطه خود را در ایران توسعه دهند و این سلطه به جایی رسید که دودمانی پارسی در قرن 6 پ.م در سرزمین خاور نزدیک امپراطوری جهانی بنیاد گذارد و مرزهای آن از خاور به هندوستان از باختر به مصر میرسید و این الگویی شد برای سلسلههای آتی ایران. در سال 553 یا 550 ق.م یکی از دلاوران و جنگجویان قبائل پارسی «کوروش» بر حکومت زمانه ماد، آستیاک شمشیر از غلاف بیرون کشید و با پیروزی حکومتی نوین در ایران بنا نهاد. کوروش در خلال سالهای 530-559ق.م با جنگهای متعدد توانست قلمرو حکمروانی خویش را گسترش دهد و پایه گذار شاهنشاهی هخامنشیان گردد و در یکی از این جنگها با قبائل ماساژت جان خویش را از دست داد.
پس از او فرزندش کمبوجیه پا بر تخت حکومت نهاد او در 525 ق.م فتح مصر را بر عهده گرفت و در آنجا بعنوان مصر علیا و سفلی تاج بر سر نهاد و جانشین سلسله سائیتی شد و در 522ق.م که در راه رسیدن به ایران بود- شورش گئومات مغ- در طی بحرانی جنون آمیز به پایان زندگی خویش رسید با این اتفاق از شعبه دیگر دودمان پارسی «هخامنشی» با کمک بزرگان شورشها و اغتشاشات خوابانده شد و داریوش به تاج شاهی دست یافت.
اگر کوروش را بنیانگذار سلسلة هخامنشی بدانیم داریوش را باید استحکامبخش سلسله هخامنشی نامید. داریوش در طول حکومت خود (486-522ق.م) اقداماتی بسیار در گسترة وسیع جهت استحکام بنای شاهی انجام داد. ایجاد و گسترش امنیت در امپراطوری، توسعه امور تجاری و اقتصادی، نظم و تقسیمبندی ایالات و ولایات جهت بهتر اداره کردن قلمروی وسیع، گسترش قلمرو و جنگ های پی در پی در خارج از مرزهایی که تمامی این امور سبب تقویت و رشد هر چه بیشتر بنیة ملت ودولت که منجر به جهانی شدن امپراطوری گردید منتهی شد پس از داریوش اداره قلمرو با دوره های قبل تفاوت های یافت از جمله می توان به جزء مدتی اندک در زمان خشایارشا شاه به کم شدن فعالیت های نظامی عملی اشاره نمود شاهان پس از دوره خشاریار که او نیز تنها در یک مقطع به جنگ با یونانیان پرداخته و نتایج این جنگ ها منجر به آن شد که خشایار تنها به امور معماری و آبادانی پایتخت بپردازد. از ارتش طلایی برای نفوذ و مطیع نمودن سرزمین های دیگر بهره می بردند. جنگ های پلوپونز بین آتنیان و اسپارت به ضعیف شدن در نیرو انجامید به گونه ای که اژزیلاس فرمانده بزرگ اسپارتی در حمله به قلمرو شاهنشاهی پس از احضار به اسپارت گفت: «از دههزار تیرانداز پارسی شکست خوردم که سرباز نبودند تنها تصاویری از سرباز بودند.» از زمان اردشیر اول (465-424 ق.م) تا داریوش سوم قدرت و نفوذ شاهنشاهی در قلمرو سیر نزولی یافت و این سیر به جایی رسید که حکومت بدست اسکندر مقدونی در سال 331 ق.م سقوط نمود. با سقوط داریوش سوم، اسکندر خود را جانشین او نامید و سعی نمود نمادهای قدرت در ایران را بدست گیرد و مشروعیت شاهان هخامنشی را در ایران بدست آورد. تلاش های برای جلب و حمایت ایرانیان نظیر وانمود کردن عمل خود به عنوان انتقام جویی از قاتل داریوش، پذیرش آداب و رسوم ایرانی، پوشیدن لباس ایرانی و ... و حتی در نامه ای پس از نبرد ایسوس با داریوش موفقیت خود را ناشی از اراده خدا می دانست اسکندر در سال های 320-321 ق.م در بابل چشم از دنیا فروبست و با مرگش قلمرو او چندین بار توسط فرماندهان تقسیم گردید که موفق ترین آنها بطلمیوس در مصر و سلوکوس اول در ایران بود که هر یک از این دو در محل استقرار خود بنا نهادند. حکومت سلوکیان از سال های 63 ق.م تا 312 ق.م که توسط پومپه سردار رومی منقرض گردید بطول کشید. در طول حکومت سلوکیان با مشکلاتی مواجه بودند که مهمترین آنها سربرآوردن قدرت در شرق ایران و در باختر بود این قدرت یکی از نیروهای صحرانشین و کوچ نشین قبائل داهه که به پاریتان معروف بودند و دیگری قدرت یونانی – باختری و دیگری قدرت یافتن سلسله ای در هند که مؤسس آن چاندرا گوپتا بود و شاهان سلوکی با این قدرتها در جنگ و ستیز بودند که مهمترین درگیری را با پارتها که از ایرانیان شمال شرق ایران داشتند و سرانجام مهرداد اول توانست قدرت پارتها را در ایران مستحکم و استوار نماید. پس از بقدرت رسیدن پارتها در سالهای چند آنان مجبور به مسامحه و ایجاد صلح و ثبات بین ایرانیان و یونانیان ساکن در ایران شدند ولی به مرور آنها به دلایلی از جمله رشد چشمگیر تهاجم رومیان به مرزهای ایران سعی نمودند مدنیت و هویت ایرانی را پر و بال دهند و ایرانیت را پر رونق نمایند که ازجمله اقدامات آنها ثبت اوستا در زمان اردوان سوم بود. در سالهای حکومت اشکانیان در ایران 247ق.م که شکل گیری اولین حکومت محلی پارتی بود تا سقوط آنان به سال 224م اشکانیان با تمام قواسعی در حفظ تمدن ایرانی نموده و از مرز های ایرانی دفاع نمودند. اشکانیان که تنها حکومت مقتدر ایرانی که در شمال شرقی ایران پایه گذار شد در زمان اردوان چهارم بدست فردی پارسی از قبائل جنوبی ایران خاستگاه سلسله هخامنشی، اردشیر اول سال 224 م سقوط و نابود گردید و سلسله جدید ساسانیان در ایران شکل گرفت. ساسانیان با روی کار آمدن سعی کرده تمامی جلوه و نشانه های حکومت قبلی (اشکانی) را نابود سازند و چنان در این مهم موفق شدند که تا چندی پیش تصور می شد قدرتی ضعیف و کوتاه بود. ساسانیان در طول حکومت خود بر قلمرو وسیعی از جهانیان باستان سلطه یافتند و آنچه از پیشینیان به ارث بردند غیر از بسیاری ابداعات در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، سیاست خارجی و داخلی بود که این سیاست عبارتند از دشمنان بالقوه غربی و شرقی (رومیان و قبائل بیابانگرد) رقابت میان اشراف و شاهان در داخل قلمرو. حکومت ساسانی نیز همانند بسیاری از حکومت ها در اواخر حکومت با بحرانی بزرگ مواجه بود برادرکشی و شکست در برابر رومیان، بحران های اجتماعی، اقتصادی و شورشهای مردمی شکست در برابر هیاطله، خشکسالی و... توانستند تاج و تخت سلطنت خود را بیش از چهارصد سال حفظ کنند. ساسانیان با تأثیر در توسعه تاریخ ملی ایران دوش به دوش شاهان اساطیری ایران جایگاه ویژه ای یافتند چنانچه در حماسه فردوسی و اشعار نظامی و تاریخ های مورخان اسلامی و قصههای مردمی جاودانه شدند. بطور کلی حیاتهای حکومتهای ایران باستان بر پایه عواملی چند بود و آنان در طول سالیان مدید توانستند در عرصه های مختلف جلوه و نمادی از هنر و ذوق و اندیشه ای ایرانی را به جهانیان عرضه نمایند. در این صفحات سعی بر آن شده هر چند بطور گذرا به این امر پرداخته امید است روزنه و سویی هرچند کوچک و کم نور بر صحنه روزگاران باشد.
تمدن های قبل ازتشکیل امپراطوری ایران آینده از آن ملتی که گذشته خود را بشناسند . ایرانیان اولین ملتی که امپراطوری جهانی را به وجود آوردند و روح عدالت و آزاد منشی را که تا آن زمان بر بشر مجهول بود بسط و اشاعه دادند. تاریخ ایران تاریخی که ملل آن بنیان گذار تمدن کنونی جهانی هستند قسمت عظیمی از تاریخ جهان بالأخص تاریخ جهان باستان است. تاریخی که در طول چندین هزار سال عمر دایم خود دچار تغییر و تحول و تکامل گردید و یونان و روم در زمینه فرهنگ، تمدن و سیاست از ایران بهره بردند و از نظر سیاسی شیوه کشور داری به همان نحو که در سومر، آکادوفنیقی مرسوم بود در غرب تقلید شد و اساس زندگی سیاسی در یونان و روم شد. در بدو ورودآریایی ها سکنه اولیه بین النهرین (سومر، آکاد، بابل) با مقدمات تمدن آشنا بودند. مرحله نوسنگی دراروپاپنج تاده هزارسال پیش ودرسرزمین های جنوب شرقی چندین هزارسال قبل ازآنهابه مرحله نوسنگی واردشده بودند.آغازفرهنگ موستر(پالئولیت) درایران به صدهزارسال قبل می رسد و این دوران در ایران باپایان آخرین دوره یخبندان و دراروپا با آغاز این دوره مقارن بوده فلات ایران تنهامنطقه ارتباط میان مشرق و مغرب دنیای متمدن قدیم و سر راه تمام مهاجرتها و نفوذها که از دوجانب عالم کهن بسوی یکدیگر وجود داشت. تمدنهای پیش ازتاریخ ایران به چندین دسته تقسیم میشوند: که این تقسیمبندی، در دو بخش شمال و شمالشرق، جنوب و جنوبغربی مورد بررسی قرار میگیرد. شمال و شمال شرق: اوایل هزاره 5 ق.م. سیلک از قدیمی ترین مراکز سکونت انسان قبل از تاریخ در فلات ایران است. آثار بدست آمده از این مناطق معرف سیر تدریجی تمدن ساکنین این منطقه است و پرارزشترین اثر دسته چاقویی که از استخوان بصورت یک انسان در حال ستایش تراشیده شده است. تمدن چشمه علی: اواسط هزاره 5 ق.م پیشرفت بسیار در ادوات استخوانی، سنگی و سفالگری که برروی آن نقاشی های بسیار زیبا شده است. تمدن حصار: وجود ارتباط با نواحی دیگر ایران و خاورمیانه داشته ادوات فلزی، سفالی و سنگی درنهایت زیبایی که نشان از پیشرفت صنایع این تمدن است. در تپه یحیی که از تمدنهای جنوب و جنوب غربی است در این مکان ساختمان دولتی با5 اتاق کشف شده که درآن الواحی پیداشده باخط تصویری و نیمه تصویری نمایان گر تمدن بالا وآشنایی در 5 هزارسال ق.م با خط و الواح مربوط به 360 ق.م و جام طلای تپه حسنلو از بزرگترین شاهکارهای هنری جهان می باشد و کارگاه های هنری خاور نزدیک از لحاظ سبک کار، روش و مهارت ازساکنین تپه مارلیک تاثیر گرفته اند. ایجاد شهرهای بزرگ در بین النهرین پس از نیمه هزاره سوم نشانه پیشرفت مهمی در تمدن آنها که دارای حکومتی پیچیده، قوانینی مدرن، تفکیک مسئولیت و بازرگانی فعال با جوامع دیگر بودند این روابط سبب ثروت اقتصادی و تحرک فرهنگی و فعالیت های معنوی تازه و کمالات هنری گردد و باعث تکامل و انتقال آن به ایران شد که معماری در این پیشرفت سهیم بود. یکی از مهم ترین مراکز فرهنگی و تمدنی قبل از تشکیل حکومتی متمرکز در ایران عیلام است. عیلام اگر چه گاه به گاه از نظر سیاسی، معنوی و فرهنگی تحت نفوذ همسایگان با عظمت و متمدن خود مانند سومر، آکاد، بابل و آشور بود و زمانی این نفوذ در آثار فرهنگی تمدنی مملکت بخوبی شاخص است و نیز زمانی خود موجد فکری اصیل وخاص بود. مثلاً در سیلک در اواخر هزاره چهارم ق.م نمونه های فراوانی از الهامات عیلامی می یابیم، ظروف قرمز و خاکستری رنگ؛ همانند ظروف این دوره شوش همچنین مهرهای استوانه ای و الواحی که به خط عیلامی است. عیلام تمدنی در سیلک وارد کرد که عالی تر و غنی تر از تمدن محلی و این به علت آمیزش فرهنگ بومی با فرهنگ بین النهرین است. اهمیت تمدن شوش بیش تر به جهت استعمال خط است که بر اثر توسعه تمدن و فرهنگ عیلام و فتوحات سیاسی و نظامی وارد این منطقه شده و تا زمان تمدن عیلام در مرکز ایران خط دوام یافت. در کشفیات هفت تپه در آرامگاه یکی از سلسله های عیلامی در کنار معبد بزرگ نشان از نبوغ هنر معماری و برای اولین بار طاق هلالی در تاریخ تمدن بشری است. تاریخ این طاق در حدود200 سال قبل از ساختمان طاق هلالی آرامگاه های نزدیک معبد چغازنبیل در حدود1500 سال قبل از اطاق های هلالی رومی است و ابداع این سبک طاق و پوشش مختص به عیلام و نشان از پیشرفت و صاحب سبک در معماری می باشد. گیرشمن درباره شوش چنین می گوید: «کار او عبارت بود از دریافت داشتن،توسعه بخشیدن وسپس انتقال دادن» گذشته از لحاظ فرهنگی و تمدنی عیلام بالاخص شوش از مراکز تجاری و اقتصادی زمان خود بوده که در گرفتن و یا پراکندن افکار و فرهنگ دیگران یا خود بسیار موثر بوده است. این کشور با هند در رابطه تجاری و فرهنگی بوده و هر دو از بعضی از نفوذهای هنری متاثر بوده اند تقلید از مهر استوانه ای و لوازم آرایشی عیلام در دره های سند از نمونه های قابل ذکر می باشد. حتی پس از سقوط توسط آشوربانی پال در زمان هخامنشی و ساسانی قادر به نفوذ بود. مادها اولین ایرانیانی که به متحد کردن قبائل و ایجاد ارتش منظم شاهی پرداخته از لحاظ هنری مانند سکائیان و کمیریان سلیقه ای برای ساختن اسلحه ی کاملاً مزین، ساز و برگ مزین اسبان، ظروف مصنوع از فلزات گرانبها و جامه هایی که با الوان مختلف قلابدوزی شده بود داشته اند و با توجه به گنجینه سقز می توان تصویری از هنر ماد ارائه کرد از جمله شیر عظیم همدان، مقابر صخره یی نزدیک سر پل ذهاب در دامنه های زاگرس و در کردستان. خط و زبان یکی از مهمترین ویژگی ها و شاخص های متمدن بودن ملتی را می توان آشنای آن ملّت به زبان و خط دانست که این خود سبب شکل گیری، توسعه و ترویج و استحکام بنای تمدن می شود. هخامنشیان که از ملل متمدن زمانه خود بودند و از اولین ملتی که پایه های امپراتوری را بنا نهادند با این ویژگی و شاخص آشنای داشته و دلیل آن وجود کتیبه های مختلف با خطوط سه گانه، دو گانه زبان می باشد. اختراع خط میخی برای تحریر زبان پارسی متعلق به عهد چیشپش می باشد و قدیمیترین شی متعلق به هخامنشی لوحه زرین اریارمنه به زبان پارسی باستان و خط میخی است که نمایانگر رشد قبایل پارسی در قرن 7 ق.م می باشد. پارسیان دست به ابتکاری زدند که هنوز ساکنان اصلی ایران در طی قرون موفق به انجام آن نشده و آن تعبیر و بیان زبان خود به خط میخی بود. خطی که کتیبه های هخامنشی به آن نوشته شده نیز خط میخی است این خط را مردم کلده، آشورو عیلام از سومریان و ایرانیان از آنها یاد گرفتند ولی خط میخی ایرانی به مراتب آسانتر از خط میخی آشوری و عیلامی است. خط اقوام مزبور هر علامت بجای کلمه ای بکار می رفت بهمین مناسب خط آشوری 700 علامت و خط ایلامی 300 علامت داشت اما ایرانیان فقط 42 علامت از خط گرفته و الفبا را ایجاد نمودند. خطوط پارسی، عیلامی و آشوری هر 3 میخی ولی خط میخی پارسی از دو خط دیگر مراتب آسانتر است. هخامنشیان با پذیرش زبان آرامی در رسمیت بخشیدن به آن، این زبان را به هند بردند و آن جا نیز تحت نفوذ این زبان، خرشتی از قدیمی ترین الفبای هندی توسعه یافت و از تماس بین زبان پارسی و زبان اقوام مجاور درۀ سند لهجه مخلوط به سبک اردو پدید آمد.
دانش و آموزش و پرورش دکترعیسی صدیق، در تاریخ فرهنگ ایران در زمینه آموزش ایرانیان باستان می نویسد: «از زمانیکه تاریخ ایران ثبت شده برای دانش در این سرزمین ارزش زیادی قائل بوده و از خداوند درخواست دانش و بینش میکردهاند.» چنانکه در «یشت ما» زرتشت چنین می گوید: «ای راست ترین علم مزدا، آفریده مقدس، اگر در پیش باشی منتظر من بمان و اگر در دنبال باشی خود را به من برسان». درکتاب سیروبدی گزنفون مطالبی در مورد تعلیم و تربیت پارسیان است. ایرانیان در دورۀ هخامنشی برای تربیت نوجوانان خود مکانی را در نظر می گرفتندکه این مکان نزدیک بناهای دولتی قرار داشت و تربیت کودکان وظیفه دانایان و معلمان دربار بود که اولین آموزگاران روحانیون و مأمورین مذهبی بودند. در امور تربیتی شکار، سوارکاری، تیراندازی، کوهنوردی، پرورش اسب، چوگان بازی، کشتی و هنر درختکاری، آماده کردن صیقل دادن سلاح برای شکار و جنگ اهمیت داشت از دیگر مواردی که به جوانان آموزش داده می شد تقویت روحیه ی عدالت خواهی آنان بود. در تعلیم و تربیت جوانان عصر هخامنشی آشنای با قوانین و شیوه اجرای آن در شئونات مختلف جامعه از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. و چون در طول تاریخ پر فراز و نشیب ایران بوسیله اقوام مختلف مورد تهاجم قرار می گرفت هر ایرانی الزاماً باید آموزشهای جهت مقابله و دفاع را آموخته باشد. کودکان پارسی را در دادگاهها حاضر می کردند تا به جریان محاکمات خاطیان گوش داده و به مفهوم راستی و دروغ و کار نیک و بد آشنا شده و از همان اوان کودکی با داد و دادگستری انس گرفته همچنین به آنان خواص گیاهان را آموخته تا در بلوغ و سن رشد درختکاری کرده و از خواص درمانی گیاهان مطلع باشند. مواد درسی پارسیان برای تعلیم و تربیت کودکان و جوانان، علوم دینی، پزشکی و آیین دادگری گزارش شده. فرزندان طبقات پایین جامعه در قلمرو آموزش و پرورش، رشد مییافتند و آموزش های آنان اسب سواری، تیراندازی و راستگویی بود. در منابع رومی درباره تعلیم و تربیت ایرانیان چنین آمده: تعلیمات عالی ایرانیان تا سن 24 سالگی ادامه می یافت. ورزش در نزد ایرانیان مهارتی بود از سواری، تیراندازی، زوبین افکنی شنا، شکار، کشاورزی، راه پیمایی در گرمای طاقت فرسای تابستان و یا در سرمای سخت زمستان. در عصر هخامنشی، آموزش و پرورش جوانان شامل علوم دینی؛ دروس علمی، خواندن، علم الاشیاء، نوشتن و حساب و فراگیری دقت بوده. آموزش پاره ای از دروس هم بصورت تئوری یا نظری و نیز همراه با آموزش علمی بوده است. براساس اسناد و مدارک به جای مانده از دانشمندان و صاحبنظران یونانی، ایران هخامنشی سرزمین مبادلات اطلاعات علمی مهمی در خاورمیانه بوده است. یونانیان آسیای صغیر، مصری ها، بابلی ها، و هندی های غربی همه اتباع ایران بوده اند. دانش هایی که میان آنها شناخته شده بود در آن زمان گسترش زیاد یافته و در دربار شاهنشاهی ایران طرفداران فراوان داشت. شمار زیادی از دانشمندان به دربار ایران دعوت شده و بعضی از دانشمندان یونانی و هنرمندان و پزشکان در نزد شاهان ایران در شوش به سر می برند. ازجمله سلیکاس از اهالی کاری جغرافیدان برجسته، دموکدس پزشک داریوش از اهالی کروتون که او نخستین پزشکی که در دربار داریوش اقامت گزید. اردشیر اول از پزشکان یونانی کراراً طلب همکاری می کرد یکی از آنان که حاضر بخدمت در دربار ایران شد اپولویند بود. علاوه بر این ایرانیان دانش دوست با معلوماتی از طب هندوستان که بوسیله آنها پزشکان یونانی وقتی از ایران رفتند این اطلاعات پزشکی بدست آمده در ایران را در یونان مورد استفاده قرار می دادند. بهمین دلیل شباهت زیادی بین طب یونانی و هندی بوجود آمده است و آن را از ایرانیان فرا گرفته بودند. در قلمرو دانشهای گوناگون باستان از زمینه پزشکی و برخی از علوم تجربی ایران سهم و نقش بسزایی داشته اما تعیین این سهم مشکل و دشوار است. ایران در تاریخ علوم از این جهت که در مقابل دانش یونانی، علوم سرتاسر شدن زمین را جمع آوری کرده سهم مهمی در پیشرفت و گسترش علوم در عهد باستان ایفا نموده ایران در عصر هخامنشی علاوه بر اینکه مرکز حل و فصل مسائل جهان و هسته مهم اقتصادی بوده بلکه پایگاه و مرکز مبادلات علمی و فرهنگی جهان باستان به شمار می رفته است.
کتابخانهها یکی از نشانه های ترویج علوم و آشنای با علوم وجود مراکز فرهنگی و کتابخانه ای است احداث کتابخانه های عظیمی را به ایرانیان نسبت داده اند از آن جمله کتابخانه ای «دژ پشت» یا «گنجینه آثار و مواریث مکتوب در تخت جمشید»، «گنج پیشیگان» یا «آرشیو شیزیکان» در آذربایجان این امکان محل نگهداری منابع و مواریث فرهنگی علمی ایرانیان بوده و در حفاظت و حراست از آنها همانند مراقبت از کاخ هایی سلطنتی و خزانه کوشش فراوان می شده در همدان (هگمتانه) گنجینه یا آرشیوی بنام «اگره» وجود داشته که محل نگهداری نوشته ها اسناد و دفاتر شاهی بوده در کتب آمده است در گنج دژنپشت مخازن کتاب در زمینه های علوم مختلف به همراه نوشته های دینی ایرانیان نگهداری می شده که پس از سقوط ایران بدست اسکندر و سربازانش، بر اثر آتش سوزی این آرشیو بکلی نابود گردید. هرودوت نیز در تواریخ خود از وجود دفاتر دقیق شاهی در ایران سخن گفته و کتزیاس تاریخ خود را براساس دفاتر، اسناد و نوشته هایی که در مخازن دربار بود، مکتوب نمود علاوه براین دو؛ دیودور سیسیلی و پلوتارک نیز این مطالب را تأیید می کنند. داریوش یکم در دربار خود یک پایگانی منظم و عظیم داشته که در آن اسناد مالی و فرهنگی قبل از او نیز در آن نگهداری می شد و از جمله اسناد مربوط به بازسازی معابد یهودیان در اورشلیم و دیگر مناطق و گنجینه ها، الواح گلی و کتیبه ها نیز خود موید وجود آرشیو اسناد و مدارک می باشند. در شیز بیش تر اسناد و مدارک فرهنگی و دینی نگهداری می شده و در بایگانی شوش و اکباتان اسناد و مدارک سیاسی، امنیتی، اقتصادی را حفظ می کردند. دانشکده پزشکی سائیس نیزدارای کتابخانه معتبری بوده است. جغرافیا و دریانوردی در مورد علم جغرافیا و آشنای ایران باستان از جغرافیا آگاهی چندانی وجود ندارد. اما دلایلی وجود دارد که نمایانگر اطلاع آنها از موقعیت و مکان نقاط جغرافیائی می باشد که از جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود. پس از به قدرت رسیدن داریوش هخامنشی به دستور او در محل اتصال رود کابل و رود سند نزدیک کسپاپیرس کشتی های ساخته شد جهت امور کاوش و پیدا کردن راهی از رود سند به مصر. همچنین یک فرمانده ایرانی به نام ستاسپه در قرن 5 ق.م با کشتی تا ماوراء ستون ها هر کولس (جبل طارق)پیش راند. از دیگر اقدامات داریوش حفر قناتی بین دریای احمر و رود نیل (طرح قدیم کانال سوئز) جهت ارتباط بین شعبه شرقی نیل و دریاچه های شور و محل رفت و آمد کشتی های دریای احمر و دریای روم بود و هیأت اکتشافی دریایی داریوش نمادی از نیروی دریای عظیم و قوی میباشد. این نمونه های کوتاه و جزئی خود شواهدی است از آگاهی هخامنشیان از موقعیت سرزمین ها، دریاها و آشنایی با اصول دریا نوردی که البته در دنیای باستان ساکنین صور و صیدا و فینیقیها از متبحرترین دریانوردان بودند،که در تخریب لشکر خشایار شاه به یونان کمک مؤثری به او نموده و در آن موقع آنها به علت ایجاد امنیتی که هخامنشیان در سطح قلمرو خود و دریاها جهت امر تجارت و بهبود وسایل جهت هر چه سریعتر شدن و کوتاهتر شدن مسیرهای تجاری از جمله ایجا راهها و جادههای شاهی که نقاط مختلف قلمرو را بهم متصل مینمود همچنین سنگفرش نمودن مسیرها و ایجاد کاروانسراها در مناطق خشکی کاملاً زیر نظر هخامنشیان بود و مطیع امر این قدرت مرکزی بودند. این تجارت با دیگر ملل دنیای قدیم خود سبب آشنای با اماکن و مراکز مهم میشد و سبب تعامل فرهنگی بحرور زمان میگردید. از دیگر اقداماتی که در عصر هخامنشی در امور دریانوردی صورت گرفت ساخت کشتیهای به سبک تازه که میتوانست از 60 تا 80 مایل دریایی در روز حرکت کند در آن زمان کشتیهای با ظرفیت 200 تا 300 تن وجود داشت در این عهد ساختن بنادر و اسکلهها آغاز شد. علائم بحری را مورد مطالعه قرار دادند و اسناد و مدارکی برای کشتیها مرتب کردند و تخصص را در خدمات دریایی مراعات میکردند. کشاورزی و دامداری بر طبق شواهدی اوایل هزاره چهارم و پنجم اهالی منطقه خزر زارع بتمام معنا بود و اطلاعات مربوط به زراعت از فلات خزر با ایران به درة سند، ماوراء النهر و بین النهرین منتقل شد. دو نالد ویلبر معتقد است زراعت را خزرها که از اقوام ایرانی بودند در پنج هزار سال ق.م در ایران رواج دادند. تا چندی پیش نیز تصور میشد زراعت گندم و جو در حدود 3 هزار سال ق.م در مصر صورت گرفته ولی «شوانیفورت» کشت گندم، جو، ارزن و اهلی کردن گاو، گوسفند و بز را مختص و بومی سرزمینهای آسیای باختر میداند که آنها بومی ایران بویژه شمال ایران بوده و پس از رایج شدن در بین النهرین وارد مصر گردید. در 1964 م دانههای گندم و جوی کشف که مشخص شد مربوط به 7 هزار سال ق.م بوده و در خاک ایران (حدود بلخ و مرزهای کنونی ایران و افغانستان) کشت شده و گندم را در مخزنهای ذخیره مینمودند.
با توجه به سنگ حجاری کشف شده (مردی با دو گاو مشغول شخم زمین) نمایانگر اینکه اختراع شخم مربوط به ایران و با توجه به این اسناد دکتر همایون فرخ معتقد است ایرانیان نخستین قومی که با بوجود آوردن روش کشف دانههای غذایی بصورت کشاورزی، زراعت صنعتی را در جهان پدید آورده و در ترویج آن تلاش نموده.
مادها بیشتر به دامداری اشتغال داشتند و با پرورش اسب، گوسفند و شتر دو کوهانه آشنایی داشتند. در حفاریهای آذربایجان و خوزستان آثار کشاورزی مربوط به 7 تا 9 هزار سال قبل دیده شده مردم فلات ایران در تربیت حیوانات و نباتات و توسعه کشاورزی و انتقال آن به سایر ملل سهم بزرگی در تاریخ تمدن جهانی دارند. بر اثر جنگهایی ایران با خارجیان نباتات سودمند ایران را شناخته و در کشور خود کاشتند از جمله اسپیست که در درههای ماد بعمل میآمد و در جنگهای ایران و یونان، یونانیان از آن آگاه و کاشت آن را شروع کردند داریوش شخصاً به کاشت درختان و آبادانی علاقه مند بود و نامههای قابل توجهی از او در دست است که به حاکم گداتس دستور داده در آسیای صغیر و روسیه گیاهان و درختان شرقی را بکارند. قسمی از مو و درختان پسته در حلب کاشته شد در زمان هخامنشیان کنجد به مصر و بینالنهرین، برنج، جو و گندم به مصر و اروپا، ارزن به ایتالیا و جوی دو سرو خشخاش اروپا به آسیا و حتی چین رسید و یونانیان این سیاست را سرمشق خود قرار دادند. پس از ورود اسلام به ایران و در زمان خلافت امویان دهقانان و کشاورزان پارسی آسورستان را اسیر و به اندلس تبعید میکردند آنها هنرهای زراعی دهقانان ساسانی مانند ساختن قنات، آسیای بادی و آبی و انواع زراعت (دیمی و آبی) را در آنجا نشر دادند. ایران البسه، زینت آلات، دارو، احجار کریمه، فرش، بذر گندم و سرب را صادر میکرد و سبب توسعه صنعت ایران شد. همچنین کشور ایران در صدد بر آمد از محصولات وارداتی تا حد امکان به داخل کشور بکاهد. مثلاً به جای پاپیروس مصری سعی کرد خود به تولید بپردازد و یا از پوست بهره ببرد. عهد سلوکی با توسعه بسیار کاشت ممتاز است. این دوره در اروپای جنوبی و مخصوصاً در ایتالیا تحت تأثیر شرق به پرورش حیوانات و نباتات تازه وارد پرداخته. پنبه، لیمو، خربزه، کنجد، جوز شرقی، زیتون، خرما، انجیر، اردک و گاو در فلاحت و گله پروری ایتالیا انقلاب بوجود آورد. به علت وضع اقلیمی ایران (کم آبی و مشکل آن در زراعت ایرانیان به مسئله آب و امور مربوط به آب بسیار اهمیت میداده چنانچه نیایش حامی فراوانی نیز در مورد آب و کشاورزی در ایران باستان وجود دارد.) بزرگترین و تو در تو ترین شبکه آبیاری که ایرانیان پدید آوردند در عراق بنام دل ایران شهر ساخته شد دردوره ساسانی تمام بین النهرین از آب و دجله و فرات آبیاری شده و سبب توسعه و پیشرفت کشاورزی و آبیاری گشت. ایران یکی از قلبهای مهم سد سازی و شبکههای آبیاری شد و این فن یکی از رشتههای صنعتی مهم ایران گردید. مردم ایران باستان مخترع قنات هستند و علل پیدایش چاههای آرتزین و راه مهار کردن آنها را میدانستند و به خواص شیمیایی آب آگاه بوده حفر قنوات زیر زمینی از ابداعات ایرانیان که در زمان شاهان هخامنشی ایجاد شد و در شاهنشاهی به خشک کردن باتلاقها میپرداختند و به این گونه فلاحت و کشاورزی را در سرزمینی کم آب توسعه دادند. حقوق و دادگستری در ایران باستان با آنچه از الواح گلی، سندهای نوشته شده روی پوست و کتیبهها بدست آمده میتوان به قوانین متعددی که شامل زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز همه طبقات و گروههای مردم را در بر میگرفت دست یافت. بزرگترین قاضی و داور عهد مادها شاه بود و بطور کلی به حکومت رسیدن مادها و شخص دیااکو به خاطر قضاوت و رفع اختلاف بین قبائل ماد بود- در این موقع قانون و قضاوت در شاهنشاهی متجلی و قُضات دیگر از طرف او انتخاب شده دارای شأن و مقام والا بودند. در اجرای عدالت و صدور احکام سعی می شد حتی المقدور از شدت عمل جلوگیری شود قضات باید طبق قوانینی که با دقت با همه جزئیات در مجموعهای گردآوری شده بود عمل کنند. مجموعه قوانین مدون نمودار فرهنگ پیشرفته هخامنشی از سویی و تعداد بسیار مواد قانون از سوی دیگر بود. بررسی متون پهلوی ماتیکان هزار دادستان که یکی از کتب بسیار مهم حقوقی عصر ساسانی است نشان میدهد که مسائل حقوقی و قوانین مالکیت، ارث، تکفل و ...... در دورة هخامنشی بصورت مدون در آمده و مواد آن مورد استفاده قرار گرفته و این قوانین رابطه تنگاتنی با مقررات دینی زرتشت داشته است. کتیبههای باقیمانده از دوران کوروش و داریوش در تیسفون، تخت جمشید، شوش، نقش رستم همچنین استوانهای قوانین کورش در بابل که سازمان ملل کپی آن را بر سر در سازمان زده و آن را اولین منشور حقوق بشر نامیده همگی نمایانگر روح قانونگذار آنان بوده بین فرامین داریوش و قوانین حمورابی تشابهاتی وجود دارد که مبنای کار مشاوران و کارگزاران داریوش بود و این فرامین در تمامی قلمرو پخش شد. در الواح تخت جمشید که برخی از آنها اسناد تأدیه حقوق کارگرانی است که در ساختمان قصر کار میکردند برای هر کارگر بنا بر نوع کار میزان حقوقی نقدی یا جنسی در نظر گرفته شده که این نمونهای از اوج رشد و پیشرفت امور اداری و احترام به کارگران و روحیه عدالت پروری میباشد در حالیکه در مصر باستان کارگران مجبور به انجام کارهای سخت و طاقت فرسا در ساخت اهرام و دیگر مکانهای سلطنتی بودند بدون آنکه حقوقی برای آنان در نظر گرفته شود و آنها محکوم به کار و بیکاری در امور سلطنتی و قلمرو فراعنه بودند. در عصر ساسانی نیز همانند دورة هخامنشی به عدالت و دادگستری اهمیت فراوان میدادند بالاخص کهآنان خود را از نسل هخامنشان و پایه گذار مجدد ایرانیت در ایران میدانستند. کتاب قوانین ماتیکان هزار داتستان به زبان فارسی میانه (پهلوی) که مواد قانونی و فتواهای قضایی زمان خسرو پرویز در آن آمده که در مورد وضع بردگان و غلامان در امپراتوری ساسانی است که «گزارش هزار فتوای قضایی» است ماتیکان به معنی شرح فصل و گزارش است این مجموعه قضایی دارای عده زیادی دعاوی حقوقی و مرافعات و فتاوی و آراء مهم صادر شده از طرف دادگاههاست از قبیل دعاوی مربوط به مالکیت، زناشویی، طلاق، ارث، معاملات، قتل، دزدی، و ... که بوسیله یک نفر حقوقدان مطلع جمعآوری و نوشته شده نویسنده این مجموعه قضایی فرخ پسر بهرام است. این کتاب از معتبرترین مدارک قضایی زمان ساسانی است که خوشبختانه قسمت اعظم آن مانده و حاوی بسیاری از واژههای قضایی معمول و متداول زمان است بعلاوه مقداری از آراء و فتاوی 59 تن حقوقدانها و قانون شناسان درجه یک از قبیل وهرام، زاد فرخ، سیاوش ... در آن نقل شده است. از دیگر کتب حقوقی مربوط به مسائل حقوقی خانوادگی مجموعه عیسوبخت دانشمند مسیحی قرن8م. میباشد. این مجموعه در اصل به زبان پهلوی نوشته شده ولی ترجمه آن بدست آمده است. کتاب دیگر که از احکام قضایی دوره ساسانی بحث مینماید داتستان دینیک است که در حدود سال 250 یزدگردی توسط منوچهر پسر گشن پسر شاپور موبد بزرگ فارس و کرمان تدوین شده و به 92 سوال پاسخ داده شده و در مورد پرسشهای مختلف دینی و اخلاقی و قضایی میتر و خورشید پسر آترومهان و دیگر زرتشتیان است. تشکیلات سیاسی و اداری دکتر شیرین بیانی میگوید: «قلمرو وسیع امپراتوری هخامنشی، تقاضای تشکیلات عظیم، منسجم و منظمی را در امور اداری، اقتصادی و اجتماعی میکرد تا حکومت بتواند از عهدة ادارة چنین گسترة بزرگی برآید بدین جهت، داریوش پس از تکمیل فتوحات کوروش کبیر و بر مبنای اصولی که برای نظام سیاسی اداری پی ریزی کرده بود تشکیلات وسیعی را ایجاد کرد.» مهمترین مسالهای که داریوش به آن همانند اسلامش پای بند بود احترام به قانون، سنتها و اجرای عدالت بود در مورد بیاحترامی به قانون و عدم رعایت آن، سختگیری بسیار اعمال میشد و بطور کلی خط مشی حکومت بر سه اصل؛ 1- احترام به اصول و موازین زندگی همه اقوام و ملل تابع 2- در دست داشتن مرزهای امن برای حفظ امپراتوری 3- رعایت قانونمندی و عدالت بود. هر ملت زبان، خصایص، مؤسسات، مذهب و هنر خود را حفظ و مصالح امپراتوری که خود در آن نقش داشت را مد نظر قرار میداد. داریوش شاهنشاهی را به 20 ایالت تقسیم و در رأس آنها یک شهربان یا والی قرار داد که این افراد در اداره امور مستقیماً مسئول شاه بودند. او این تقسیمات را بر مبنای مختلف بعمل آورد در کنار شهربان، فرماندهی برای کل قوای مقیم ایالت و مرزی و فردی دیگر جهت اخذ مالیات هر شهربان، دبیری که مراتب اعمال او و رابط بین او و مرکز بود همچنین وجود گوشهای شاه. این تشکیلات مورد تقدیر بسیاری از سلاطین قدیم از جمله شارلمانی جهت اداره امور مملکتی قرار گرفت و جهت ایجاد حکومت ملی، متمرکز و نیرومند با توجه به احترام به ملیتها، وحدت مملکت را با این تشکیلات ایجاد که مورد استفاده سلوکیان نیز قرار گرفت. بطور کلی دولت هخامنشی جهت اداره این قلمرو وسیع و امپراتوری اقداماتی را انجام داد: 1- ایجاد نظام و تشکیلات دقیق جهت اداره ساترابها که از ملتهای مختلف بود. 2- اداره ملیتها تحت امر یک شاهنشاهی. 3- سیستم مالیات بندی بر اساس برآورد ممیزی دقیق عمومی که پس از قرنها بوسیله امپراطوری انگلیس مورد استفاده مجدد قرار گرفت. در مقابل این مالیات هخامنشیان در تمام اراضی تابعه خود آرامش و امنیت برقرار مینمودند و سکههای واحد، شبکههای چاپاری و احداث شاه راهها و بزرگراهها از جمله اقدامات آنها بود. یکی از وسایل و ابزاری که هخامنشیان را در اداره قلمرو سلطنت یاری مینمود وجود مراکز پستی و چاپارخانهها بود و قلمرو سلطنت داریوش اول از تمام امپراطوریهای قدیم وسیعتر بود (ایران کنونی، آسیای صغیر، سوریه، لیدی، تمام آشور، بابل، مصر، قفقاز و قلمرو هیتیان) داریوش برای حفظ ارتباط بین مراکز مختلف و آگاهی از اتفاقات درون قلمرو خود و تسهیل و مسافرت مسافرین شبکهای وسیع از راهها منازل بین راهی را احداث نمود. چاپارخانههای دولتی به فاصلهای معینی ساخته شد و شاهراههایی سنگ فرش بصورت وسیع را بنانهاد این شیوه نامه رسانی اولین بار از طرف مصریان و سالها بعد از طرف غربیان مورد تقلید و اقتباس قرار گرفت. ساختمان جادهها، سرعت حمل و نقل و افزایش امنیت را فراهم آورد و برای اولین بار بمنظور گذر وسائل نقلیه چرخدار، رد چرخ در زمین ساخته شد. هرودت در مورد پست زمان داریوش چنین می نگارد: «هیچ وسیله ای در جهان سریعتر از چاپار پارسی نیست. اینکار ابتکار ایرانی است. سوارها در سراسر جاده آماده خدمت هستند عدة آنها مساوی شماره روزهایی است که مسافرت انجام میپذیرد. هیچ چیز مانع کار آنها نیست نفر اول در انتهای اولین منزل پیک را به نفر بعدی تحویل میدهد و بهمین منوال تا آخر. » دولت ساسانی نیز قطعاً منظمترین و متجددترین دولت زمان خود بوده درباره سازمان دولت و تقسیمات آن اطلاع درستی به ما نرسیده. ولی با توجه به اینکه خلفای بنی عباس تشکیلات دولت ساسانی را عیناً تقلید کردهاند و پس از آن مدتها در همه دربارهای اسلامی این اصول باقی مانده است نمایانگر پیچیده بودن و دقت و دانش بسیار در این قلمرو بوده است. در ادارات ساسانی طبقه مخصوص دبیران بود این گروه مقامات اداری را در دست داشته از جمله خدمات دبیرخانه: ارسال مراسلات، انتصابات و افتخارات، عدلیه، امور نظامی و مالی بود. در عهد ساسانی همانند هخامنشی ایالات تقسیم شده بود که بطور دقیق تنظیم شده و این دستگاه اداری پس از حمله عربها به ایران دست ناخورده ماند. کشور داری ساسانیان در میان رهبران اقوام عرب معروفیت و اشتهای افسانهای داشت جاحظ نویسنده التاج در قرن 3 هـ در مورد این فکر عمومی اعراب توضیحاتی را ارائه میکند و در ضمن به اختصار در مورد ملل دیگر مطالبی را بیان میکند. «در میان ملل عالم برخی را در فنون عملی و بعضی را در فصاحت و بلاغت، پارهای در ایجاد و ادارة امپراتوری و گروهی در فن لشکر کشی استاد دیدهام.... سپس میگوید یونانیان در فلسفه و ساختن چیزهای فنی نبوغ دارند اما آنچه مهم است اینکه عباسیان روش ایرانیان را کاملاً تقلید نمودهاند.» امور مالی و بانکها الواح گلی متعدد در تخت جمشید، شوش، قصرها و کاخهای سلطنتی، وجود کتیبهها و سنگنبشتهها در تخت جمشید، نقش رستم، پاسارگاد که به سه، دو و یا یک زبانهاند و روی اشیاء مانند ظروف و الواح گنجینة تخته جمشید و الواح باروهای تخت جمشید و... نمایانگر وجود آرشیو مدارک و اسناد سلطنتی و شاهنشاهی دوره هخامنشی میباشد. این آرشیو، نکتههای متعدد در زمینههای جغرافیائی، اداری و اقتصادی، اوضاع مذهبی و اجتماعی است. ازجمله اسناد برجستة این دوره، سنگنبشتههای یک زبانه بابلی از بابل، اور و اوروک است که اطلاعات تاریخی در زمینة گاهشماری وقایع، یادداشتهای روزانه، ستارهشناسی، فهرست شاهان، پیشگوییها و اشعار و اسناد اقتصادی که شامل بایگانیهای به ویژه مهم معابد اوروک و سیپار و شرکتهای بازرگانی خانوادههای اگیبی و موراشو میباشند. عهد هخامنشی، اولین گامها در تنظیم اقتصاد ملی است. مالیاتی از املاک مزارع، باغها، احشام و معادن گرفته نوعی مالیات متعلق به زمین همانند مالیات بر مصنوعات صنعتی، عوارض بر رصیفهای بنادر و... وجود داشت و آخرین تغییر مالیاتی در عهد ساسانی- زمان خسروانوشیروان که یکی از بهترین نوع مالیاتهای که از زمینهای کشاورزی اخذ می شود در مرکز شاهنشاهی دولتها و معابد همانند مراکز اقتصادی بودند. در عهد هخامنشی، بانکهای حقیقی خصوصی تأسیس شد. بانک اخلاف اژیبی از مردم بابل که تأسیس این بانک به قرن 7 ق.م میرسد. این بانک، امور رهنی، اعتبار محرک و... امانات را انجام میداد. همچنین، عملیات مربوط به حساب جاری و استعمال چک را انجام میداد. بانک، دیگر متعلق به موراشی از مردم نیپور بود. این بانک نیز با اقداماتش سعی در آبادانی مملکت میکرد. مؤسسات مشابهی به تقلید بانکهای شرقی در یونان مخصوصاً در معابد دلس، المیناه دلفس ایجاد شد. امور بانکی در دوره هخامنشی، وجه بسیار تمایز این تمدن با تمدنهای همعصر و مابعد از خود است که نشان از عظمت این تمدن درمقابل تمدنهای همزمان خود است. پول ایرانی و بعداً پول اسلامی، براساس ارزش ریسمان چینی مبادله میشد. صرافان ایرانی و نیز ضرابخانهداران دولتی، نقره رومی یا هند را برحسب ریسمان در جریان را به درهم تبدیل نموده و سوداگران ایرانی، آنرا برای معامله با کالاهای چینی به چین صادر میکردند و این پول، درم رسمی گردید، چنانچه به خلافت عباسی هم راه یافت و تحمیل شد، همانگونه که بسیاری از مبادی را از دربار ساسانی اخذ نمودند و نه تنها عباسیان بلکه سایر سلسلههای بعد از اسلام نیز از این روش تقلید کردند. گیرشمن میگوید: ایرانیان به مناسبت بوجود آوردن امپراطوری بزرگ خود، سکه را رواج عام دادند و وسیلة مبادلات بینالمللی نمودند. داریوش اول نخستین شاه هخامنشی که سکه طلا ضرب کرد و سکة دریک خوانده میشد. در عصر ساسانی، برات به صورت حقیقی و به معنای امروزی آن معمول شد و بانکداران و صرافان در بینالنهرین و ایران در جریان انداختن برات سهم مهم داشتند، چنانکه بعدها بازرگانان مسیحی سوریه، برات را از ایران اقتباس کردند و به مغربزمین منتقل کردند. برات در اروپا از زمان مرونژینها شناخته شد. کلمة چک و اصطلاح تصفیة سند از زبان پهلوی به زبانهای اروپایی راه یافته و از ابداعات مؤسسات ایران در اوایل قرون وسطی میباشد. عربها، چک را «صلک» میگفتند، به غیر از تشکیلات دیوانی، مسکوکات ایرانی تا مدتها پس از سقوط دولت ساسانی درمیان مسلمین رایج بود. خلفا تا نیمة دوم قرن اول سال65هـ که توسط عبدالملکبن مروان به ضرب سکه پرداخته، از سکههای رایج ساسانی بهره برده و بعدها نیز سکههای ساسانی مورد تقلید قرار گرفت. علوم یکی از ایراداتی که به ایران باستان برخی وارد میکنند، این است که ایران باستان اطلاعی از علوم نداشته، چگونه تمدنی میتواند به برخی از جنبههای مدنیت و پیشرفت بپردازد و مابقی را فراموش کند. امکان دارد در برخی از جلوهها و مظاهر تمدن توسعه و رشد بیشتر یافته اما امکان عدم پرداختن به آن وجود ندارد، بالاخص اینکه تمدنهای ایران باستان، ملل بسیاری را زیر چتر حمایتی خود قرار داده و برخی از آنان، همانند عیلام، بابل، لیدی، آسیای صغیر و برخی از مناطق یونانی با علوم آشنا بوده و در ترویج آنها پرداخته و مسلماً در این عصر و برهه ایرانیان حتی خود اگر در ابتدا با این علوم آگاه نبوده به مرور با آن آشنا شده و باتوجه به شواهدی که در مسطور فوق ذکر شد، این امر غیرممکن است. از دیگر شواهد وجود کتب علمی همچون ادبیات، فلسفی، پزشکی، حقوق و... میباشد که در زیر، به برخی از آنها اشاره خواهد شد. هخامنشیان، محیطی مساعد برای توسعة علم بوجود آوردند. در زمان داریوش منجی بزرگ از مردم بابل به نام نبوریمانو درباره خسوفهای ماه مطالعاتی به عمل آورد و موفق به محاسباتی دقیقتر از محاسبات بطلیموس و کپرنیکوس گردید. همچنین، میتوان از منجم دیگر بناکیدنیو از مردم سیپار نام برد که حدود اواخر عهد هخامنشی، تقویم اعتدالین را کشف کرد و موفق به محاسبة صحیح طول سال شد و در محاسبه فقط 7 دقیقه و 16ثانیه اشتباه کرده بود. ادبیات ملی و عمومی که در قبل از عصر ساسانی از نسلی به نسل دیگر به صورت شفاهی منتقل میشد، در این عصر مکتوب گردید. بعضی بخشهای اوستا شامل قطعاتی بود که از طب بحث میکرد و در آنهادستورهای بقراط با تعلیمات زرتشتی منطبق بود. ترجمة آثار خارجی یونانی، لاتینی و هندی در عهد شاپور اول شروع شد و در عصر خسرو اول رونق گرفت. دورۀ خسرو که ازلحاظ چشمپوشی نسبت به ادیان ممتاز بوده در این زمان، فیلسوفانی یونانی که در یونان مورد آزار قرار گرفته در تیسفون پذیرفته شدند. افکار غربی و هندی که به ایران نفوذ کرده بود، سبب بازتر شدن افکار روشنفکران ایرانی شد، ازجمله این افراد پزشک بزرگ شاه «برزویه» بود، او در نوشتههای خود از جامعة اخلاق و ادیان بحث میکند. مردم علاقهمند به وسایل و کتب اندرز بودند در این آثار از خردمندی، احسان، مهربانی، وظیفة غنی نسبت به فقرا و... صحبت شده که سبب وسعت آزادی افکار و تزلزل نفوذ روحانیون زرتشتی گردید. یکی از منابعی که به صورت مستقیم ذکر حوادث و رویدادها را نقل میکند، سنگ نبشتههای شاهان هخامنشی بخصوص داریوش اول و پسرش خشایارشاه و اردشیر دوم الواح باقیمانده از آپادانه و تختجمشید، کتیبهها و سنگنبشتههای ساسانیان از شاپور اول، کریتر موبد بزرگ و نرسه میتوان نام برد. در این کتیبهها و سنگ نبشتهها، اطلاعات فراوانی درمورد اقتصاد، مسائل سیاسی، اخلاقی و دینی و... وجود دارد و می توان با گوشههایی از تاریخ این عهد دست یافت. در زمان ساسانی، توصیفهایی از شکلهای گوناگون دینی فراهم میشد نامه تنسر، نامه آذر گشنسب و... که مورخان عرب و فارسی، سنت ساسانی را بازسازی کرده و با آموزههای دینی، آنرا میآمیزند. همة این منابع، از نوشتههای مرز سیاسی که پارسیان هند و زرتشتیان ایران آنها را حفظ کردهاند، به مراتب کماهمیتترند. متن پایة همة این ادبیات، بر روی گاهان (سرودهای دینی) بنا شده که قدیمیترین بخش آن است. گاهان، دارای چندین نسک بوده سوتکر، وروشتما سنروبغ با تخلیصهای نسبتاً مفصل در دینکرت آمده است. وروشتما سنریک توضیح متن ساده است. ستویکر، موعظه دینی درباره مباحث که فقط از دور با موضوعهای مورد بحث در فصلهای گاهانی مربوط به آن مطابقت دارد، بغ گستردهتر از سه نسک دیگر، نوعی تعالیم اخلاقی و حتی عرفانی است. به طور کلی، ادبیات دینی در فارسی میانه به مراتب غنیتر از ادبیات اوستایی است که با اینحال، تنها تعداد معدودی در دست است که در عصر عباسی به فارسی یا عربی ترجمه شده است. مهمترین این نوشتهها دینکرت که پس از فتح اعراب برای بار دوم توسط آتورپات آتورفرنبغ فرخزاتان بازسازی شده، ولی مجدداً نوشته پراکنده میشود تا آنکه در سده 9م توسط آتورپات همیتان به طور کامل جمعآوری میشود. داتستان دینیک نوشته مانوش چیهر (منوچهر) پسر یوانیم در نیمه اول قرن9 که پاسخ به 92پرسشی که از موبد بزرگ شده و درمورد اصول شریعت دین زرتشتی و آئین و مراسم دینی و اخلاقی عملی است. او همچنین نگارنده سه نام به پیروان زرتشتی در سیرجان است، و از بهترین آثار پهلوی که درمورد تکوین جهان مزدیسنایی، آفرینش، یورش نیروهای بدی، الهام دین و حوادث پس از مرگ، سرنوشت فردی روان انسانی پس از مردن و رستاخیز در پایان جهان است. از دیگر نوشتههای عهد ساسانی، میتوان به نوشتههای فنی مخصوص نظام که بسیار غنی است اشاره کرد. رسالههایی در باب تشکیلات قشون در زمان صلح و زمان جنگ وجود داشته که شامل دستورهایی در باب استفاده از سواره نظام و مراقبت اسبان بوده و تعلیماتی راجع به تیراندازی با کمان و تغذیه سپاهیان در آنها درج شده، فصلهایی در فن حرب، وضع رفتار با دشمن، انتخاب محل در روز جنگ و غیره در این وسایل بوده که نمایانگر این است که علم نظام ایران در این زمان هیچگاه پستتر از رومیان نبوده است. همچنین، پیروزهای بیشمار در این عهد درمقابل رومیان، و قبائل وحشی و مهاجرینی که از شرق به قلمرو ایران حمله نموده، خود نمایانگر وجود نیروهای خبره و متخصص در اداره امور جنگ و مسائل سیاسی بوده است. آگانیاس مورخ بیزانسی در رساله پارفنیدس مطالبی را بیان میکند که نمایانگر توجه و اهمیت خسرو انوشیروان به فلاسفه و فلسفه میباشد «آثار تمام فیلسوفان را مطالعه کرده است» و او گزارش میدهد انوشیروان از فیلسوفان نوافلاطونی پذیرائی نموده و زمانیکه قصد برگشت به وطن خود را داشته در مذاکرات صلح با بیزانس از شروطش عدم مجازات این دسته بود. در زمان اقامت این گروه در ایران، خسرو جلسات بحث و مذاکره برپا میکرده و خود نیز در آنها مشارکت میکرده و فیلسوف ایرانی پولس برای انوشیروان مقدمهای به زبان سریانی بر علم منطق نوشت که منطبق بر عقاید ارسطو و فروفوریوس بود. همچنین، به امر خسرو اول کتاب اشعار هندی پنجه تنتره (پنج کتاب) را که برزویه طبیب از هندوستان آورده بود به فارسی میانه ترجمه کرده که متن عربی آن توسط ابن مقفع باقیمانده است. انوشیروان، به جز فلسفه و الهیات و سیاست به آثار خارجی در زمینه قانون و پزشکی نیز علاقه داشت. در کارنامه خود به علاقة خود به قانون روم شرقی و هند اشاره کرده و در کتاب ماتیکان اشارات زیادی از او در مسائل حقوقی وجود دارد. کتاب شعرا یادگار زریدان که از دوره پاریتان باقیمانده و به دوره ساسانی رسیده کتابی بوده که معمولاً همراه با نواختن آلات موسیقی خوانده میشدند. دربار ساسانی، از شاعران و خوانندگان حمایت میکرد، چنانکه بهرام پنجم (بهرام گور) بالاترین مراتب را در دربار به آنها داده بود. باسقوط امپراطوری، برخی ترانهها باقیمانده و حتی در دوره اسلامی به ویژه در مناطق روستایی خوانده و اجراء میشدند. متأسفانه، آثار ادبی بسیار کم نسبت به آنچه بوده به دست ما رسیده بسیاری از آنها درهنگام فتوحات مسلمانان یا وحشی بازیهائی بعدی، ازبین رفته و پارهای جز فهرست آثار ممنوعه قرار گرفته و مابقی دراثر تبدیل خط آرامی پهلوی به عربی فراموش شده، ترجمهها و اقتباسهای عربی و فارسی جدید و نیز خلاصهها و یادداشتهای کتابشناختی طبعاً بخش ناچیزی از غنا و گستردگی متون ساسانی را نشان میدهد. متون پهلوی، آثار تاریخی، جغرافیائی، آموزشی و اخترشناسی، مطالعات منطقهای و سفرنامهها، رسالاتی درباره رفتار نیک و اخلاق و آداب معاشرت، قصههای تاریخی، داستانهای عاشقانه، قصههای عامیانه و انواع دیگر بوده است. در مجموع، دوره متأخر ساسانی دوره شکوفایی ادبی است. مکتوب کردن کتاب اوستا، مدارکی دال بر وجود دفترداری و سایر اسناد از دوره متقدم ساسانی وجود دارد (مهرها، استوانهها، کتیبهها و الواح اداری و رسمی) برخی متون آموزشی و اندرزنامهها، قبلاً در سدهششم وجود داشته، ولی خسرو انوشیروان و جانشینانش ادبیات را ترویج و رونق دادند. کتاب خسرو وریدگ (خسرو و خدمتکاران) که فهرستی از جانورانی که در آن زمان شکار میشده را عرضه میداد و به طور کلی به فضائل ادب و آدابدانی و هدفهای تربیتی اشاره میکند که علاوه بر این کتاب، در الفهرست اسامی کتب زیادی ذکر شده که درمورد طب و بیطاری، امور مذهبی، فنون جنگی، سیاست و مملکتداری، قصص و حکایات بزمی است. کتب سیاست و مملکتداری همانند وصیتنامه اردشیر به شاپور، وصیتنامه انوشیروان به هرمز و جواب او، وصیتنامه انوشیروان به اهلبیت خود. کتب ادبی مانند: هزار افسان، کلیله و دمنه، سندباد، قصه بهرام چوبین، افسانه گشت و گذار، خروس و روباه، رستم و اسفندیار، بهرام دخت، انوشیروان، قشنگ زنانه و شاهزنان، بهرام و نرسی، داراوبت زرین و... نوشتة قصص و حکایات رزمی و بزمی، معمول آن دوره بود، زیرا اولاً حکایاتی در زمان ساسانی وجود داشته که قسمتی از آن در تاریخ داستانی ایران داخل شده مانند حکایت بهرام چوبین، ثانیاً راجع به بعضی از حکایات بزمی و رزمی که در قرون اولیه اسلام نوشتهاند ظن غالب این است که اصل آنها در زبان پهلوی نوشته شده مثل ویس و رامین، خسرو و شیرین و فرهاد، بیژن و منیژه و به اشتباه فکر میکنیم که این داستانها بعد از اسلام ثبت شده و ریشه در بالندگی اسلام دارد. دربار ایران در زمان ساسانی همانند هخامنشی از روزنامه و سالنامه بهره میبرده که وقایع و اتفاقات را روز به روز در آن ضبط میکرده و به احتمال خداینامه که توسط ابن مقفع به عربی ترجمه شده و در قرون 5هـ. توسط فردوسی به نظم درآمد و بزرگترین منظومة حماسی جهان گردید، بخشی از همین سالنامه بوده است. کتاب خداینامه شامل تاریخ ایران از آغاز تا زمان ساسانی بوده و سلسلههای شاهی را به سلسله تعیین نموده، پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان، ساسانیان؛ آئین نامک مکمل روزنامه و سالنامهها بود و در آن از مقررات و نظامات و قسمتی هم از فنون جنگی درج گردیده بود تاگ نامک (تاج نامک) که حاوی طرز رفتار شاهان ساسانی با صاحب مناصب درباری و دیوان و سایر مردم و پارهای از حوادث آن دوره است، که از آثار ادبی و تاریخی ایران ساسانی است. برخی از محققین، معتقدند کتاب التاج که توسط جاحظ نوشته شده، مطالب کتاب خود را از همین کتاب اقتباس کرده، مسعودی نیز درسال915م در تیسفون در خانه یکی از اعیان ایرانی، کتابی دیده که حاوی بسیاری از علوم ایرانی و تاریخ شاهان و بناهاشان و امور سیاسیشان بوده است. از دیگر کتب، میتوان به پند نامک و زگمهر (بوذر جمهر) که از کتب اخلاقی عهد ساسانی است، اشاره نمود که سرمسق و مورد تقلید پندنامههای بسیاری از گویندگان و نویسندگان ایرانی بعد از اسلام گردیده است(مخصوصاً احادیث از امامصادق«ع»، و دیگر ائمة معصومین است). ریاضی «پوپ» در معماری ایران میگوید: «در نیمه دوم سده یازدهم، عمرخیام شاعر محبوب میزیست که درعینحال، فیلسوف و ریاضیدانی بزرگ بود. او یازده نوع مختلف از معادلات درجه سوم را تشخیص داد همراه با راهحل آنها و درسال1074م. تقویم تازهای تنظیم کرد با دقتی چشمگیر و احتمالاً بهتر از تقویم موجود غربی، با اینهمه، هنوز به عنوان یک جبردان برجسته شناخته میشود.» جرج سارتن نیز در تاریخ علم اظهار میدارد: «عدد لوحههای ریاضی که خوانده شده از شصت تجاوز نمیکند و برآن باید درحدود دویست لوحه را که شامل جداول است، افزود. به علاوه، بیشتر آنها مربوط به دورههای متأخر زمان امپراطوری ایرانیان است.» ازجمله بزرگترین ریاضیدانان ایران «محمدبن طوسی الخوارزمی» بود که زادگاه وی خیوه است. کاری که خوارزمی در ریاضیات کرده به تفصیل در کتاب "The hegcyofislam" آمده است. آنچه مسلم است کلمة جبر از وی به یادگار مانده او اولین دانشمندی است که موضوع را با نظمی خاص مورد مطالعه قرار داده و دانشهای یونانی و هندی را باهم تلفیق کرده، خدمت اصلی وی بکاربردن اعداد هندی در حل عددی معادلات بود. خوارزمی، معادلات درجه3 را حل و امتحان ضرب با عدد9 را درحدود 1150 سال قبل در کتاب خود نوشت. اولین نام ایرانی که در مبحث مثلثات قابل ذکر است، ابوالوفابوزجانی است. او منجم و یکی از بزرگترین ریاضیدانان اسلام بود. اولینکسیکه تعمیم قضیه جیوب را به مثلثات کروی به اثبات رساند، خواجهنصیرالدینطوسی نیز در این امر شهرت دارد. پزشکی در ایران باستان عدهای بر این باورند که علم طب و پزشکی، تنها در اختیار مصر باستان است با آنکه مصریان به این علم اهمیت فراوان میدادند و از آنان، شواهد و مدارکی دال بر این توجه و اهمیت ازجمله پاپیروسها، کتیبهها، نوشتههای سینوهه، و مهمترین آنها مومیایی کردن فراعنه و اشخاص مهم کشوری، نشان از پیشرفت مصریان در علوم پزشکی در آن زمان بود. با اینحال، مدارکی نیز در ایران و کتب همزمان با قدرتهای معاصر ایران باستان نوشته شده که از وجود آگاهان و مطلعین این امر (پزشکی و طبابت) در ایران است. همچنین، در کشفیات شهر سوخته در سیستان و بلوچستان، چشمی مصنوعی پیدا شده که آن را اولین چشم ساخته شده به دست بشر نامیدند. علاوه برآن، ساخت دندان با استفاده از استخوان در ایران باستان و یکی از موارد آموزشی آشنا نمودن افراد با گیاهان دارویی بود که خود نمایانگر اطلاع از خواص درمانی و توجه به این علم بوده است. در عهد هخامنشی به این امر توجه خاص میشد. داریوش مدرسة طب را در یکی از ممالک مصر تأسیس کرد و علم پزشکی به تدریج گسترش یافت و در زمان اردشیر دوم هخامنشی سازمانی برای اطباء و جراحان بوجود آمد. در زمان ساسانیان، گندیشاپور، تأسیس و قریب 600 سال مرکز تعلیم طب بود و اولینبار به همّت ایرانیان در آنجا بیمارستان تأسیس شد. در زمانیکه اروپا در توحش به سر میبرد و به خاطر تعصبات دینی دانشگاه آتن تعطیل شد، ایران پناهگاه فضلا و علماء شد و دانشگاه گندیشاپور علومپزشکی ایران، یونان و هند را به وسیلة متخصصین هر کشوری آموخت و در بیمارستان، اطباء را تربیت میکرد. درسال20 سلطنت انوشیروان پزشکان گندیشاپور به فرمان شاه برای برگزاری همایشی علمی گردآمدند. این نشست به ریاست جبرئیل پزشک مخصوص خسرو و با حضور یوحنا و تعداد زیادی از پزشکان دیگر برگزار شد و چنانچه به مباحث و تعریفات مورد بحث در این همایش نظر افکنیم، گستره دانش و تجربة آنها را در مییابیم و این معیار تا زمان سلطنت خلیفه منصور ادامه یافت که پس از بنای شهر بغداد بیمار شد و از شهر گندیشاپور جرجیسبن جبرئیلبن بختشیوع طبیب را به بالین خود فراخواند. گندیشاپور در خوزستان مرکز علمی و آموزشی ساسانی و بعدها در دوره اسلامی بود. افراد تعلیمدیده در این مراکز با ورود اسلام کتب طب پهلوی، یونانی و هندی را به عربی ترجمه و در دمشق، بغداد و دیگر نقاط بیمارستان برپا نموده و پایه و اساس پزشکی را حفظ و در دنیا ترویج داده، در کتاب اخبارالحکماء، اثر ابنالقفطی مورخ و زندگینامهنویس قرن12 و13م ذکر میکند اطبای این مرکز بسیار پرآوازه بودند. به گزارش یکی از منابع عربی، انوشیروان کتابی درباره پزشکی نوشته و یا از آثار هندی و یونانی گردآوری نموده، نه تنها متون پزشکی و داروشناسی از شرق و غرب، بلکه نوشتههای کشاورزی رومی- بیزانسی و کتاب المجسطی به میانجی نوشتههای پهلوی عصر ساسانی به متون عربی راه یافتهاند. در فروردین یشت بند 25 از حکیمی به نام سئنا نام برده شده که حوزۀ درس داشته و دانشجویان به گرد او جمع شده در اوستا نیز از یک پزشک ایرانی به نام «تهرتیا» نام برده شده که او خواص گیاهان و نباتات را میدانسته و به وسیلة آن بیماران را معالجه میکرده در همین کتاب از بسیاری امراض همانند تب های مختلف، مخملک، دنبل، خارش، ضعف اعصاب، لرز، سنگ مثانه، زخم و... نام برده شده که دلالت بر وجود دانش در تشخیص و معالجه میباشد. دکتر الگور از پزشکان انگلیس معتقد است «که ترقی علم پزشکی در ایران پیشتر از یونان بوده»، یونانیان در قرن 7 ق.م پیشرفت چندان قابلتوجهی در علم طب نکرده بودند ولی در قرن 5 ق.م. این علم توسعه زیادی پیدا کرد و او این ترقی و توسعه را در اثر اختلاط با ایران و استفاده از منابع علمی ایران میداند. وضع آبرومند و مقام ارجمند طبیب در جامعة کنونی نیز تاحدودی مدیون ایرانیان است. در یونان به جز چند استثناء اطباء در وضعیتی بد زندگی میکرده اما در ایران این قشر به مقام مشاوری پادشاه میرسیدهاند. همچنین اگر به تقسیمبندی طبقات مردم فرهیخته و قشونبندی در عصر ساسانی توجه کنیم. در قشر متوسط به گروهی برخورد کرده که عبارتست از پزشکان و این خود مشخص میکند این افراد جمعیتی نسبتاً زیاد و با دانشی بوده که جزء طبقات قرار گرفته است. القفطی چنین میگوید: «ایرانیان در علوم پیشرفتهای سریع کردند و روشهای جدید برای معالجه بیماریها بوجود آوردند، تا جاییکه معالجات آنان بالاتر از معالجات یونانیان و هندیان شناخته شد. بهعلاوه پزشکان جندیشاپور روشهای علمی اقوام دیگر را میپذیرفتند و آنها را با تجربیات و اکتشافات خود تلفیق میکردند و تغییر میدادند، برای فن طبابت مقرراتی وضع کردند و کارها و مطالعات علمی خود را یادداشت و ثبت مینمودند.» دکتر عیسی صدیق درمورد دانشگاه جندیشاپور مینویسد: «دانشگاه گندیشاپور چندین قرن دوام داشت و صدسال قبل از اسلام، بزرگترین مرکز علمی و فرهنگی جهان بود و تا اواخر قرن3هـ. وجود داشت.» دانشگاه مذکور با ترجمة کتب فلسفی و طبی متعدد از یونانی و سانسکریت به پهلوی و تشویق از دانشمندان و گرامی داشتن آنها ازطرف سلاطین ساسانی و آزادی مذاهب در دوره انوشیروان که بیش از 47سال سلطنت کرد، باعث توسعة فرهنگ و تکامل، و مایه گرفتن زبان و ادبیات پهلوی گردید. ایرانیان در رشتههای مختلف چون هیئت و نجوم و گاهشماری، فنون نظامی هندسه و مساحی، پزشکی و گیاهشناسی و داروشناسی، دامپزشکی، ادبیات اخلاقی و حکمت عملی (پند و اندرز، دستور و جهانداری، مکاتبات و...)، دارای سرمایة عظیمی شدند. یونان را مهد دانش پزشکی و بقراط را پدر پزشکی میدانند، ولی جهان شرق ازجمله ایران در پایهگذاری طب یونانی به طور عام تأثیر بسزائی داشته است. طب بقراط، برپایة نظریة «اخلاط اربعه» استوار است و اصل فرضیة طبایع چهارگانه که آنرا به بقراط نسبت میدهند. در تفکرات مذهبی آریائیان هند و ایرانی که مربوط به بیش از دوهزار سال ق.م. است نیز وجود داشته، این نظریه همراه با آریائیان وارد پهنه ایران شد. ایرانیان آنرا تکامل داده و توجیه کردند و از ایران به یونان رسید. اصول پزشکی هند که توسط ایرانیان اخذ شده همراه با شیوههای خاص ایرانی تکامل یافت و توسط ایرانیان دراختیار یونانیان قرار داده شده و مؤلفین رسالات پزشکی بقراط مخصوصاً درمورد بیماریهای زنان از آن استفاده زیادی کردهاند. همچنین انتقال علومپزشکی از ایران به یونان درضمن مربوط به مسافرت پزشکانی ازقبیل دموسدس و کتزیاس است که مدتها در ایران سفر کرده و از دانش مردم این سرزمین استفاده برده و سپس به مملکت خود بازگشتهاند.
مشاوره پزشکی مشاوره پزشکی و کمیسیون پزشکی که امروزه در طب جدید مطرح است اصل آن از ایران باستان بوده در کتاب اقلیم و تربیت در ایران باستان به نقل از یشت سوم فقره 6 و «و ندیداد 7 فقره 24» آمده است که مشاوره طبی در ایران معمول بوده زمانیکه در تشیخص امراض دچار اشکال شده چندین طبیب با هم مشاوره میکردند و اطباء که به سه دسته تقسیم میشدند 1) اطبایی که با گیاهان معالجه نموده 2) آنانی که کارد جراحی بکار برده 3) آنان که با اوراد و وردها و تلقین به درمان میپرداخته و در میان آنها آنان که علاوه بر طبابت جنبه مذهبی نیز داشته اند مرحج تر بر دیگران بودند. هنر و معماری انواع معماری در ایران باتوجه به موقعیت جغرافیایی، متفاوت است. 1- شمال و قسمتهای ساحلی و پوشیده از جنگل همراه با ریزش باران زیاد. ساختمانها دارای سقفهای سراشیب و پوشیده از سفال و علوفه. 2- در مناطقی که درخت فراوان وجود دارد ولی باران کم است سقفها از تیرهای چوبی بوده 3- در مناطقی که سقف را با وسایل موجود و در دسترس گل، خشت و آجر ساخته شده این تنوع آب و هوای سبب تنوع معماری و سقفهای ایرانی (گنبدی شکل و گرده ماهی) و شکوفایی نبوغ ایرانی گردید. چنانچه این سقفها بعدها از ابنیههای عظیم و شاخص شدند سبک ومعماری ایران در طی قرون روبه تکامل نهاد ایرانیان در تعیین اندازهها و سنتها کاملاً استاد بودند و با مهارت از علم و دانش خود در به کمال رساندن ابنیه بهره میبردند و در بناهای ایران از نکات شاخص عظمت و وسعت ابنیهها همانند تخت جمشید و تیسفون میباشد. ایوان نیز از ابتکارات اشکانی که در تمامی ایران تاکنون مورد استفاده قرار گرفته و در معماری غرب نیز راه و نفوذ کرد. در عصر هخامنشی توجه به ساخت ابنیه و اماکن از ویژگیهای شاخص سلاطین بود و سعی نموده از تمامی ملل تابع جهت رسیدن به هدف خود (ساخت اماکن و ابنیههای عالی) کمال استفاده و بهرهبری را برده چنانکه در الواح تخت جمشید از کسانیکه در ساخت مقر بقه با شکوه هخامنشی همکاری نموده نام برده شده با ذکر نوع کار و نوع فن و مهارت آنان همچنین در این الواح مشخص شده مصالح بکار رفته از چه مناطقی و چگونه به محل مورد نظر میرسیده است. بدستور داریوش در بالاترین نقاط شهر در شوش قلعهای مستحکم بنا شد کاخ آپادانه (تالار) بار بسازند در قسمت شرقیتر، مجزا از قصر بوسیله خیابانی عریض، شهر گسترده بنا گردید و در چهار گوشه آن برجهایی بود و در پایة این دیوار خندقی عریض حفر شد که شهر بصورت جزیرهای غیر قابل تسخیر در آمد داریوش در این کاخ کتیبههای به یادگار گذاشت از جمله متنی که از بهترین قطعات ادبی رسمی هخامنشی است. در این کاخ هر یک از ملل تابعه همانند مادیان، مصریان، ایونی ها، ساردسیان و... به کاری مشغولند. از دیگر اماکن تخت جمشید که در آن نیز از نبوغ و استعداد ملل تابعه برای بنا و پایهگذاری این مکان بهرهبرداری شده و نشان از قدرت شاه و تنوع ملل شاهنشاهی است و هنر در خدمت قدرت است. در زمان خشایارشا شاه، این هنر متغیر است و به طرف ساخت بناهای عظیم و حجیم است. اگرچه نوع مواد بکار رفته و همچنین پیریزی بنای تخت جمشید و شکل معماری داخل تخت جمشید در مکانی قرار گرفته که سطح آن به کوه تکیه داده شده و بخشی از فضا بر اثر صاف شدن کوه و بخشی دیگر از تودههای سنگی عریض که به وسیلة آهن و سرب مذاب محکم شده به شکل دُم چلچه ساخته شده و جهت دفاع از بنا سعی شده در منطقة نسبتاً مرتفعی در کوه که گرداگرد سطح را فرا میگیرد و از بخش عقب حمایت شده ایجاد نمایند. همچنین، استفاده از سنگهای سنگین و تاحدودی هماندازه و ستونها و سرستونها که تعداد ستونها به 72عدد و با ارتفاع 20 متر و در رأس بالای آن گاونر یا شیر شاخدار نصب شده و کار آنها نگهداری از سقف بود و از چوب سدر ساخته شده که تمامی این موارد نمایانگر پیشرفت و رشد در علوم مکانیکی و ریاضی بوده است. هنر ساسانی آخرین جلوه هنر شرقی قدیم است و قدمت این هنر به چهارهزار سال میرسد. هنری که جریانات خارجی و داخلی بسیاری بر آن تأثیرگذار بود و اینها را پذیرفت و طبق سنن محلی تغییرشکل داد و خود باعث پرتوافکنی و اقتباس قرار گرفت. ازلحاظ معماری تغییری در شکل بناها ایجاد شد. اماکن طرح مستطیلیشکل و با وضع طبیعی زمین هماهنگ شد و از تخته سنگهای بزرگ بهره برده و با نقوش تاریخی برجسته مزین شد و دنبالة هنر پارتی است هنر ساسانی موجب الهام نقاشان آسیای مرکزی در گچبریهای اعقاب مقدسه بودایی، نساجان مصر و بیزانس گردیده است اما وارث حقیقی ایران ساسانی اسلام است. هرجا که اسلام توسعه یافت اشکال هنر کهن ساسانی را با خود انتقال داد. زرگران اروپای مرکزی، موضوعات کندهکاری دوره ساسانی را تقلید کردند. همچنین چهره شاه در هنر ساسانی درحال تاجگذاری در دربار خود به عنوان سرمشق هنرمندان بیزانسی برای تجسم چهره مسیح بکار رفته در نقوش برجسته و گچبری کلیساهای کهن فرانسه انگشت سبابة خم شده دستی را که علامت احترام بزرگان دوره ساسانی بوده، نقش کردند. از قرن چهارم تا هفتم وقفهای در هنر برجستهکاریها ایجاد شده و مجدداً این هنر در زمان خسروپرویز در طاق بستان به زندگی و حیات خود ادامه میدهد. همچنین مجسمههای شاپور اول و خسروپرویز، نمونهای کمیاب و زیبا از هنر پیکرتراشی است. معماری ساسانی حتی امروزه شکوهمند و باعظمت است. نخستین شهری که اردشیر بنا نهاد شهر اردشیرخوره= فراردشیر= شکوه اردشیر بود که در فیروزآباد فارس با طرح مدور و قطر حدود2کیلومتر و دو محوری که با زاویة مستقیم یکدیگر را قطع میکنند، ساخته شده بود. چهار بخش اصلی شهر هریک به 5بخش تقسیم شده و این واحدهای کوچکتر با خیابانهای حلقهایشکل به هم راه داشتند. در مرکز شهر بنایی مذهبی به قطر حدود450متر و برجی با ارتفاع سیمتر ساخته که دیوارهایی آنرا احاطه کرده است. شهر نیشابور با طرح مستطیلی مهمترین شهر شاه دوم ساسانی در فارس است. این شهر 155هکتار مساحت دارد و در دامنة کوهی قرار دارد. برای محافظت شهر دژی در پای آن قرار دارد و کاخ در بخش شرقی و بنای زیرزمینی نیز درآنجا وجود دارد. ازدیگر مکانهای معماری عصر ساسانی گنبدی شاپور، تیسفون، کاخ قلعه دختر و آتشکده که در پای دشت فیروزآباد است. با اینحال هنر هخامنشی نیز همانند هنر ساسانی بسیار دورتر از سرحدهای ایران رفت و نفوذ آن را در مصر، قبرس سواحل بحراسود و بالأخص در سکائیان میتوان دید. هخامنشیان پیکرتراشی یونانی را نیز موردتوجه قرار داده و در خرابههای تختجمشید مجسمه پنلوپ متعلق به قرن 5ق.م است کشف شده. در این مکان مجسمههای از خشایارشاه وجود داشته که در حملة اسکندر ازبین رفته است. اگر ایرانیان در مجسمهسازی نبوغی از خود نشان نداده، این صنعت را با تنوع اشکال جواهر و کندهکاری برطرف کرده و هنرمندان هخامنشی خود را استاد نقاشی حیوانات بزرگپیکر معرفی نمودهاند. مردم ایران باستان به نقاشی علاقهمند بوده و آنرا مورد توجه قرار میداده و وجود کتابی در عهد ساسانی که نمایانگر شاهان ساسانی است و هریک از آنان را با تاج و لباس مخصوص به خود نقاشی و رنگآمیزی نموده همچنین مانی کتابی به نام ارژنگ داشته که آن خود نشان از آگاهی به این هنر و علاقهمندی مردم است و او تعالیم و سخنان خود را در قالب نقاشی برای مردم بالاخص پیروانش بیان نموده است. البته راجع به نقاشی دوره ساسانی در خود ایران چیزی بدست نیامده ولی در حفریات تورفان در ترکستان چین نقاشیهایی یافت شده .این نقاشیها پیروان مانی را نشان میدهد و تماماً صورتهای ایرانی است که چینیها نقاشی کردهاند. این صور از روی نقاشیهایی که پیروان مانی از ایران به چین بردهاند کشیده شده و در ایران در عصر ساسانی نقاشی ترقی داشته ایرانیان در زمان مانی نقاشی را از چین اقتباس و در آن تصرفاتی نمودهاند و این دخل و تصرفها وارد چین شده و اثراتی در نقاشی چین گذاشته چنانکه نفوذ هنرایرانی در بعضی از نقاشیهای چینی محسوس است. اشکانیان در این سطور و صفحات سعی بر آن شد که تا حد امکان و توانایی از میزان پیشرفت و رشد مردم ایران باستان در عرصة علوم مطالبی بازگو گردد. با آنکه در این مطالب نکات ضعف فراوان وجود دارد و مطالب بسیار ذکر نگردیده است، بیشترین مطلبی که درنظر خواننده میآید، بحث اشکانیان میباشد. اشکانیان که از قبائل شمال شرق ایران و از قبیله داهه بودند. مردمی که بیشتر ایام زندگی خود را بر روی اسب میگذراندند، بر روی اسب به دنیا میآمدند و بر روی آن رشد و نمو یافته و بر روی اسب جان میدادند. صفت ویژه و بارز آنان، جنگجویی و دلاوری بود. حکومت پارتها «اشکانیان»، از طولانیترین دوام و تداوم برخوردار بود. با اینحال از آنان درمقابل دو قدرت دیگر آن چنان نام و یادی دیده نمیشود که این به خاطر دلایلی چند ازجمله: زمانیکه ساسانیان به قدرت رسیدند سعی در نابودی آثار و نشانههای این حکومت نمودند به این علت که آنان از قبائل پارسی و ساکن جنوب غربی ایران نبودند، به همین علّت ساسانیان آنان را بیگانگی میدانستند که ایران را تحت انقیاد و کنترل خود و به طور کلی اشغال نموده بودند. پارتیان همانگونه که ذکر شد مردمی جنگجو و شجاع بودند و درمقابل ساسانیان، آنچنان به علّت مستحکمتر بودن ریشههای قبیلهای از فرهنگ شهرنشینی اطلاع چندانی نداشتند و آنان در طول حکومت خویش، نمادهایی از ریاست قبیلهای را در اداره قلمرو خویش وارد نموده (مجلس مهستان یا بزرگان). اشکانیان زمانی به قدرت رسیده که تمدن هلنی در ایران با تمدن ایران درحال تقابل و تبادل بود و یونانیان زیادی در ایران زندگی میکرده و سلوکیان نیز همانند اسکندر سعی در وارد کردن فرهنگ یونان بین مردم ایران بودند تا بتوانند راحتتر به اداره حکومت بپردازند. و اشکانیان باید درمقابل این فرهنگ مقابله و در گاهی مواقع مسالحه نمایند، چنانچه این دوره ازلحاظ تسامح فرهنگی، دورانی باشکوه است و حتی تنی چند از اشکانیان در سکهها از القاب یونانی استفاده میکردند، و باتوجه به این دلایل ساسانیان آنها را نه تنها دولتی بیگانه و ضعیف نامیده، بلکه از دوران حکومت آنها نیز کاستهاند. با اینحال پارتیان بانیان بزرگ شهرها هستند. اگرچه اقدامات اسکندر مقدونی نظر افکنیم با اسامی متعدد شهرها مواجه شده ولی اکثریت آنها تنها نامی است که تغییر کرده (شهر و آبادی قبلی، نام جدید یونانی) که از آنها تنها تعدادی شناخته شده در خارج سرحدهای به جز ایران، تیسفون و هتره دربینالنهرین و در ایران دارابگرد گور، فیروزآباد در جنوب شیراز. طرح عمومی این شهرها دایرهای که از اصول شهرسازی قدیم آسیای غربی تقلید شده و طرح اردوگاههای نظامی قدیم را در آشور به یاد میآورد نمایانگر اینکه تیسفون در آغاز اردوگاه نظامی پارتی که درمقابل سلوکیه در ساحل دجله ساخته شده و هتره به منزلة قلعهای مستحکم در مرز شاهنشاهی ایران و روم. به طور کل وضع معماری ایران از نظرهای مختلف شبیه به وضع اروپای قرون وسطی بوده است و به علّت آنکه اشکانیان در طول تاریخ حکومت خود با تهاجمات بسیار مواجه بوده در نوع ساخت شهرها و معماری آنها این امر نفوذ بسیار داشته و همانگونه که ذکر شد طرح ساخت شهرها همانند اردوگاههای نظامی بوده است. معماری منازل پارتیان همانند هخامنشیان دارای دو طرح: 1. شامل سرایی با حیاط همانند دورااورپوس یا مقر داریوش در شوش؛ 2. سرایی با ایوان همانند هتره و فیروزآباد که در زمان ساسانی بسیار رایج شد و همچنان پایدار است. در این دوره نقاشی دیواری توسعه بسیار یافت. تختههای منقوش در کوه خواجه مربوط به قرن اول م. کاملاً تزئینی و رنگین با موضوعات غنی است ولی همچنان تأثیر هنر یونانی در هنر ایرانی دیده میشود. ولی اگر ازلحاظ بدوی و ساده بودن بناها و ساختمانها نگاه شود میتوان به شعاع و پرتو ایرانیت پی برد که پس از مدتی مجدداً سربرمیآورد و از نفوذ خارجی جدا شده و میراث ایرانی را احیاء کرده، مشخصترین خصایص هنر پارتی قانون تقابل شدید که در نجد ایران، تقابل با ورود اولین ایرانیان و پیدایش قدیمیترین تجسم سر انسانی از روبرو در سیلک دیده شده است. اشکانیان که تقریباً 80 سال پس از هخامنشیان به سلطنت رسیدند. قوت و همت خود را صرف عقب زدن طوائف مهاجم شمال و بیرون راندن جانشینان اسکندر و جلوگیری از تهاجم امپراطوری روم کردند که برای تصرف ایران و تنها نیروی مقتدر زمانه با نیروی شدیدی به ایران حمله میکردند که به علّت استراتژی جنگی پارتها- عقبنشینی و حمله و شبیخون- هیچگاه موفق نشدند و این دفاع از قلمرو ایران در طول چند قرن (224م-262ق.م)، باعث حفظ فرهنگ و تمدن شرق گردید تا نوبت به ساسانیان رسید و تمدن و فرهنگ ایران از یک طرف تا چین و از طرف دیگر تا اقیانوس اطلس را از پرتو نور و تمدن خود بهرهمند ساخت. البته اشکانیان در امور تجاری و اقتصادی همچنین شیوه اداره قلمرو و شیوه اداره جنگ، بسیار موفق بودند، چنانچه در طول حکومت آنان در امر تجارت بین شرق و غرب همانند واسطه بودند و توانستند خود در سواحل خزر به تولید ابریشم که یکی از مهمترین محصولات مورد استقبال دنیای غرب بود بپردازند؛ همچنین مانع آشنایی روم و چین جهت آنکه کالاهای خود را بدون واسطه بدست هم برسانند و مشخصاًدر امر جغرافیا به علّت آنکه باید در یک مکان مشخص، کالاهای چینی و شرقزمین را گرفته و در مکان دیگر بدست تجار دهند، از دانش بسیار برخوردار بودند و دارای شم قوی سیاسی چنانچه در این مدت باتوجه به تهاجمات اقوام مختلف که شاید بهترین آنها قبائل وحشی بودند که این افراد دشمن تمدن، آبادانی و مدنیت بودند، درحالیکه رومیان مللی متمدن بودند و تنها هدف آنها گسترش قلمرو و ازبین بردن و یا تضعیف قدرت اشکانی جهت حذف نیروی واسطه در امر تجارت بود.
فصل دوم: تأثیر فرهنگ و تمدن ایران در جهان
تأثیر فرهنگ و تمدن ایران در جهان انسان متفکر در این ناحیه بسوی تکامل گام برداشته است. هونتیگون و فیلد همه ممالک قدیم به برتری ایرانیان معترفند و کمال حکومت و روشهای برتر آنها را در جنگ و قدرت آنها را در هماهنگ کردن رنگها، ساختن خوراکیها، داروها، طرز پوشیدن لباس و تنظیم ولایات و اهتمام آنها را به این که هر چیزی را در جای خویش نهند و همچنین شعر و ترسل و نیکی سخن پاکیزگی و پایداری عظیم ایشان را و بزرگداشت پادشاهانشان رابا نظر اعجاب و تحسین نگریسته اند. برتری ایرانیان را در همه این زمینهها هیچ مخالفتی نیست و در کتابهای تاریخشان برای کسانیکه بخواهند در کشور داری از آنها پیروی کنند نمونههای فراوانی وجود دارد. ایران در طی عمر خود همیشه یکی از بزرگترین کانونهای صنایع و علوم گوناگون و هنرهای زیبا بوده. این سرزمینی از دوران باستان تا کنون و قرنها پیش از میلاد دانشمندان، هنرمندان و صنعتگران زبردستی را پروراند که همیشه افتخار این سرزمین بودهاند و به عالم مدنیت و شرق و غرب خدماتی شایانی کردهاند. کریستن سن معتقد است «همة اقوام جهان برتری ایرانیان را اذعان داشتند خاصه در کمال دولت و تدابیر عالی جنگی و هنر رنگ آمیزی و تهیه طعام و ترکیب دارو و طرز پوشیدن جامه و تأسیسات ایالت و مراقبت ... » ایران بر اثر موقعیت خاص خود موفق شده که حلقه اتصال بین مدنیتها قدیم خاور و مدنیتهای باختر واقع شود و بر اثر همین موقعیت در تاریخ معماری و ساختمان مقام بسیار بزرگ و ارجمندی را دارا شود و روشهای فنی این کشور از طرفی به خاور دور از طرف دیگر مرکز و جنوب و نواحی شمال اروپا و کرانههای دریای بالتیک وارد و در آنها منتشر شود و این بواسطه راههای تجاری مهمی بود که در اختیار داشت این راهها به واسطه راه دریا که تا اواسط اقیانوس هند و دریای متوسط پیش رفت. از طرف دیگر بواسطه راههای بازرگانی که از روسیه به کشور اسکاندنیاوی امتداد می یافت. همچنین تبادل سفرا، تحف و هدایا بین امراء و سلاطین نیز سبب ترویج علوم و هنر میگردید. پروفسور پوپ اظهار میکند: «ایران کشوری است که سهم بزرگی در تمدن بشری دارد، میراث گرانبها و گرانمایهای که بجا مانده بحدی است که نمیتوان آن را بقلم آورد. تمدنی که ما امروزه شاهد آنیم بجرأت میتوان گفت از ایران و ایرانیان متأثر شده و این ایرانیان بوده که مسئولیت حمل مشعل تمدن را بر عهده داشته و آنرا به اقوام دیگر سپردهاند.» گرپسون میگوید: «ایران فقط مشعلدار علم نبوده بلکه مشعل خود را به اروپا سپرد و هنوز آن مشعل بانوری درخشان تر از همیشه میسوزد.» ایران و ایرانیان در طول تاریخ طولانی و پربار خود گنجینة عظیمی را بر تمدن جهان چه از نظر مادی و چه معنوی افزودهاند و ایرانیان باید به خود ببالند که در تمدن جهان سهمی بینظیر داشتهاند. تمدن ایران بقدری درخشان و خیرهکننده بود که وقتی اعراب ایران را گشودند و دیدگان آنها به عرصة پهناور و شکوفان فرهنگ و تمدن پارسی باز شد و به تمدنی برخوردند که از تمدنهای با شکوه و عالی باستانی شمرده میشد بیشتر اجزاء آن را اقتباس کردند. ابن خلدون در مقدمه خود میگوید: «و اما ایرانیان بر شیوهای بودند که به علوم عقلی اهمیتی به سزا میدادند و دایرهی این علوم در کشور ایشان توسعه یافته بود. زیرا دولتهای آنها در نهایت پهناوری و عظمت بود هم گویند که این علوم پس از آنکه اسکندر، دارا را کشت و بر کشور کیانیان غلبه یافت از ایرانیان به یونانیان رسیده است چه اسکندر بر کتب و علوم بیشمار و بی حد و حصری از ایشان دست یافت.» که این سهم را هیچ یک تمدنها (یونان، مصر و ... ) به اندازهای ایران در تأثیر بر تمدن جهان نداشتند. تمدن فعلی مغرب زمین متأثر از تمدن شرق و اگر در تاریخ شرق نظر افکنیم به این رسیده که کشور ایران گهواره تمدن بشر است و سهم بزرگی در پیشرفت تمدن جهان داشته است. پروفسور پوپ مینویسد: «فنون کشاورزی و فلزکاری و اندیشه کاری دینی و فلسفه و نوشتن و علم اعداد و نجوم و ریاضی از سرزمینی که امروز خاورمیانه خوانده میشود آغاز گشته و سرچشمه بسیاری از این امور فرهنگی در فلات ایران است.» زمانی که تمدن و فرهنگ یونانی تا حدود چین نفوذ یافت در همان احوال تمدن و فرهنگ ایرانی نیز اثرات و نفوذ خود را نشان داد. در قلمرو امپراطوری موریا که بوسیله چاند را گوپتا در شمال هند تأسیس شد بر اثر همسایگی با ایران شروع به اخذ آثاری از فرهنگ ایرانی نمودند. نشانههای سرمشقها و سبکهای ایرانی در هند، در دوران پادشاهی آشوکا (227-264ق.م) متنوعتر و فراوانتر است. از جمله فرمانهای کنده شده دو سنگ که به شیوة داریوش است. استفاده از سر ستونهای به شکل جانوران مانند سارنات و جام های نیلوفر وارونه که شکل پایه ستونهای هخامنشی است و در آنحا به صورت سر ستون در آمده است و ... انتقال علوم ایران به یونان و تأثیر فرهنگ ایران بر یونان عموماً یونان را بنیانگذار علم در جهان میدانند. ولی قرنها قبل از آنکه یونان به تمدن و مدنیت برسد در بین النهرین و در سرزمینی که اکنون ایران مینامند. علوم مختلف و هنرهای از جمله پزشکی و دامپزشکی رواج داشته. حمله اسکندر به ایران سبب در هم ریختن شیرازه امور حکومتی و اداری گردید. و در آن موقع دانش در اختیار طبقه روحانیون (مغان) قرار داشت و آتشکدهها محل جمع آوری الواح و کتب بود. این کتب که بر روی پوست گاو مکتوب میشد بنابر دستور اسکندر بهمراه 12 هزار پوست گاو که متن اوستا در آن نوشته شده بود سوزانده شد و برخی از علوم نیز در کتاب اوستا مندرج بود. علاوه بر این بدستور او تخت جمشید نیز در آتش سوخت و مطالب مربوط به طب و نجوم که در کتب اوستا بود ترجمه و به یونان متصل شد. این منابع در یونان شکوفا شد و بعدها آن را با نام خویش به ملل دیگر از جمله خود ایران ارزانی کردند. آنچه که دست مایه تمدن اروپا گردید دنبالة تمدنی است که یونانیان قدیم با بهره گیری از دانش و علوم دیگر ملل متمدن باستانی مشرق زمین دنیای قدیم بنا نهادند همانند ایران، مصر، سوریه، کلده و هند. تمدنهای سومر و عیلام و فرهنگ مغان بهم آمیخت و در دولت هخامنشی متمرکز شد ویل دورانت در تاریخ تمدن ج 2 چنین مینویسد: «تمدن ایران از برخی جهات اندک اگر چه نه چندان برتر از تمدن یونان آن عصر بود، در پیرامون یونان تمدنهایی بود مانند مصر، کرت و بین النهرین که یونان ارکان صناعت و علم و هنر خود را از آنها گرفت.» تأثیر فرهنگ ایران بر اعراب حدود 2 قرن قبل از بعثت پیامبر در حیره کنار فرات حکومتی از اعراب جنوبی که به این مکان مهاجرت نموده از آل لخم پایه گذاری شد. این حکومت جهت حفاظت از تهاجم اعراب بدوی و کوچ نشینی به مرزهای ایران بصورت دست نشانده با کمک ساسانیان تأسیس شد. این حکومت جهت اداره حکومت خود از دربار ساسانی تقلید میکردند و گروه کثیری افکار این دربار را مورد اقتباس و به شهرهای شبه جزیره عربستان منتقل مینمود این افراد حتی کالاهای ایرانی را مورد استفاده قرار میدادند. لغات و اسامی ایرانی این اجناس حتی در قدیمیترین ادبیات عرب بکار رفته است. در دوره اسلامی از جمله میز، فرش، پارچه و .... وارد گردید و حتی این اقتباس در آشپزخانه و طرز تهیه غذاها نیز بود. شاید مهمترین کالایی که اعراب از طریق ایران از آن استفاده میکردند کاغذ بود. منصور خلیفه عباسی وقتی خبر یافت که در ایران کاغذ میسازند به انباردار خود گفت کاغذهای مصری انباشته در انبار را فروخته و اعلام نمود تنها کاغذ ساخت محل را مورد مصرف قرار دهند. دکتر رضا مصطفوی سبزواری در نامة پارسی چنین گوید: «تأثیر ایرانیان در تکوین و تکمیل و فرهنگ سرزمین اسلامی منحصر به دانشهای طب، ریاضی، نجوم و .... نیست بلکه آنان در همه علوم رایج در قرون اولیه اسلامی تأثیر بسیاری داشتند و به حقیقت باید گفت که بنیاد فلسفه اسلامی مرهون و مدیون پیشرفت ایرانیان در پیش از اسلام و دورة ساسانی است و توجه مسلمین به مکتبهای مختلف فلسفی زمانی آغاز شد که آثار فلسفی ایران و یونان به عربی ترجمه شده بود و مباحث کلامی و فلسفی بوسیله معتزله، قدریه و جهمیه که تقریباً همه ایرانی بودند مطرح شدند.» شرح اسامی علما و دانشمندان ایرانی را که در زمینههای مختلف علوم و دانشهای آن روزگار معرفی کتاب تألیف کردند و در واقع آنان زیر بنای ادبیات وسیع و گسترده عرب را بنیاد نهادند بسیار کثیرند که برای نمونه موالی و اهالی شهرهای بزرگی که در آن روزگار در تمدن و کیفیات آن مانند صنایع و پیشهها از ایرانیان تبعیت میکردند. چه ایرانیان به علت تمدن را سخی که از آغاز شکل گیری دولت پارسی داشته اند بر این امور استوار و تواناتر بودند. چنانکه صاحب صناعت نحو، سیبویه و پس از او فارسی و بدنبال آنان زجاج بود همه آنان از لحاظ نژاد، ایرانی به شمار میرفتند. استاد شهید مرتضی مطهری در مورد خدمات ایرانیان به اسلام مینویسد: «روی هم رفته علوم ادب، فقه، حدیث، تفسیر، حکام، فلسفه، تصوف در قرن نخستین اسلامی پی ریزی شده و ملت ایران در این مورد در درجه اول قرار دارد. مکتبهای نیشابور، هرات، بلخ، مرد، بخارا، سمرقند، ری، اصفهان و سایر شهرهای ایران بزرگ، مرکز فعالیتبود. صدها نفر از رجال بزرگ اسلام در این شهرها تربیت شدند و در شرق و غرب عالم تمدن درخشان اسلام را محکم و استوار نمودند ...» که نامی چند از آنها را برای نمونه ذکر میکنیم. ابوزید احمد بن سهل بلخ 322 هـ. به نشر حکمت مشاء پرداخت ولی محمد بن زکریا رازی 313هـ. روش قیاسی ارسطو و مشائین را نپذیرفت و در بعضی از مباحث تابع نظر حکمای قدیم ایران بود. ابونصر فارابی 339هـ. شروح بر تفسیرها بر منطبق ارسطو و عقاید فلسفی افلاطون و نظریههای فلسفی خود نوشت که به لاتین ترجمه گردید. ابوالحسن شهید بنحسین بلخی 325هـ.، ابوبکر زکریا یحیی کلی بن عدی المنطقی 364هـ.، ابوسلیمان منطقی سیستانی 391هـ.، ابوحیان توحیدی شیرازی 400هـ.، ابن مسکویه 352هـ.، ابوریحان بیرونی ... که پایه فلسفه اسلامی قرار گرفته و کتب آنها در دانشگاههای اروپا مورد استفاده قرار گرفت. ابن خلدون در انتساب علوم به ایرانیان می نویسد: «علوم از آیین شهریاران بود و عرب از آنها و بازار رایج آنها دور بود و در آن عهد مردم شهری عبارت بودند از عجمیان (ایرانیان) یا کسانی مشابه و نظایر آنان از فلاسفه بزرگ اسلام، متکلمین مورخین لغتنویسان، شعرای بزرگی که با زبان عربی شعر سرودهاند، مفسرین عالیقدر، رجال سیاسی و پادشاهان بزرگ و جهانگشایان مسلمان، همه از ایرانیان بودند. همچنین، برمکیان، نوبختان، ساعدیان، خاندان سمعانی، خواجهنظامالملک طوسی، خواجه نصرالدین طوسی و نیز ملوک طاهریان، سامانی، آلبویه، سربداران و دهها خاندان دیگر که در تبلیغ اسلام و نشر تمدن آن بسیار کوشیدند ایرانی بودند. تأثیر هنر ایران بعد از اسلام ایران از دوران باستان کانون و مرکز روشهای فنی و هنرهایی بوده که سایر مدنیتهای عالم آنها را فرا گرفته و تنها یونان توانست با آن رقابت کند و بعد از اسلام نیز همچنان این مقام و موقعیت را دراختیار داشت و در تمام فنون بالأخص بافندگی سایر کشورهای اسلامی شد و این نفوذ صنعتی تا مصر، شام و سیسیل و برخی از نقاط اروپا رخت نمود و تأثیراتی در صنایع آن کشورها نمود. نفوذ تمدن ایران در دستگاه عباسیان و برمکیان برمکیان و آلسهل وزرای ایرانی بودند و ایرانیان را دور خود جمع کردند و مشاغل اداری و کشوری و دفتری را به ایشان سپردند و به تقلید از عصر ساسانی هریک درباری داشته که در آن بسیاری از آداب ایران باستان اقامه میشد و طبقه دبیران هم که در عهد ساسانی زمان امور مهم کشوری را در دست داشتند بار دیگر روی کارآمدند و در بغداد نیز خلیفه عباسی به همین روش رفته و درحقیقت به غیر از مذهب اسلام و زبان عربی، در دستگاه بنیعباس و حکام ایشان همهچیز از آداب و رسوم درباری، تشکیلات لشکری و کشوری و امور تمدنی، ایرانی بود.
نتیجه گیری بسیاری از محققین، سعی برآن دارند که اثبات کنند تماسهای جدی مصریان با فرهنگ و تمدن ایرانی از دوران هخامنشیان بوده وعلاقههای فرعون مصر، آمازیس در این دوره اهمیتی خاص دارد. این تقابل فرهنگی از دوران کمبوجیه جنبة رسمی به خود گرفت و در عصر داریوش با اجرای قانون پارس و حفر کانال رابطة ایران و مصر بسیار به هم نزدیک شد و ابتدا این تبادل فرهنگی و هنری در تاریخ هزارساله مصر به قبل از عصر فاطمیان میرسد. از این دوران تا عصر ممالک و درنهایت حکومت محمدعلی پاشا، مصریان علاقة وافری به این تبادل متقابل نموده و نمود آن جمعآوری نسخههای خطی فارسی در کتابخانههای قاهره و اسکندریه ... که سبب حیرت هر بازدیدکننده و پژوهشگری میشود. این تبادل ابعاد وسیع فرهنگی از نفوذ رواج زبان و کلمات و اصطلاحات فارسی در زبان عامیانة مصر تا تقلید و مشابهسازی آثار هنری و خواندن غزلهای حافظ و رباعیات خیام و حکایات سعدی و... میباشد. دوران سائیتی در حکومت مصر با پیدایش قدرت جدیدی در خاور نزدیک به نام هخامنشی که در 525ق.م حمله کرد پایان یافت. پس از این حمله هخامنشیان بیش از یک قرن به عنوان سلسله بیستوهفتم در مصر حکومت کردند و مصر یکی از ایالات امپراطوری هخامنشی بود تا آنکه درسال400 ق.م مصریها با چندین یورش سرانجام از زیر یوغ ایران خارج شدند. طی 60سال بعد آخرین فراعنه بومی مصر بر کشورشان حاکم بودند اما مصر همچنان درنظر پارسیان یک ایالت عصیانگر بود که موقتاً استقلالش را بدست آورده در سال343ق.م اردشیر سوم شورش را سرکوب نمود نکتانبوی دوم آخرین فرعون سلسله سیام به کوش گریخت. یازدهسال بعد در 332 ق.م یونانیان تحت امر اسکندر امپراطوری هخامنشی و مصر را فتح و 300 سال یونانیها بر مصر حکومت کردند و در سیقبل از میلاد مصر بخشی از امپراطوری روم شد و کلئوپاترا آخرین حاکم یونانی ترجیح داد خودکشی کند و با آمدن رومیها و مسیحیان فرهنگ مصر شروع به محو شدن کرد و در 640م اعراب مسلمان مصر را فتح کرده که از تمدن باستانی مصر چیزی باقی نمانده بود. بسیاری از اندیشههایی که از عصر باستان نشأت میگرفتند ازطریق بازرگانی و فتوحات به فرهنگهای مختلف در زمانهای متفاوت انتقال داده شد. مصریان میراث طبی بزرگی به جا گذاشتند و با نخستین کتاب مرجع پزشکی دانش خود را به سایر مردم انتقال دادند. اطلاعات مصریان درمورد داروها زیاد و گسترده بود و نام بسیاری از آنها در آثار طبی عبری، سوری و ایرانیها آمده و یونان از تجویزهای مصری استفاده کرده و در نوشتههای بقراط آمده است. مصریان علم ریاضی را که برای کاربرد در ساختمانسازی ابداع کرده بود پایهگذاری نموده و تمدنهای دیگر آن را تکمیل کردند. تأثیر از هنر معماری از میراثهای مصر است و معماران یونانی از معابد امپراطوری مصر ستونهای باشکوه و سالنهای ستوندار الهام گرفتهاند و رومیان نیز تا به امروز تحت تأثیر هنر مصر هستند