Capitan Totti
20th February 2014, 01:52 AM
تاریخ کوچ نشینی در ایران (http://parskoroosh.blogfa.com/post/1719)
پیش گفتار
از دو دهه آخر قرن 20 با پیشرفت های علوم، منجمله زمین شناسی و باستان شناسی، فیزیک و شیمی و ژنتیک و غیره، درک و دانش از تاریخ و پیدایش انسان، بطور کلی دگرگون شد، قبل از آن دانشمندان امکانات و دید محدود داشتند. از حدود 70 هزار سال پیش با دوران سرما و کم شدن آب دریاها، کوچ نشینی با خروج همو ساپین اولیه (http://chelasar.blogfa.com/page/10) Homo sapiens از قاره آفریقا آغاز شد. سپس با ورود آنها از دو جای ایران، تنگه هرمز و جنوب غربی ایران، در ایران نیز کوچ نشینی بوجود آمد. در محل های جدید طی مدت 10 تا 30 هزار سال، قبایل متعددی از این انسانها شکارچی گرد آورنده تشکیل گردیدند، و مطابق ذات گردشی انسان و نیز برای غذا به بخش های دیگری از قاره ها رفتند و پراکنده شدند. قبایلی که از جنوب غربی ایران وارد شدند، در مرکز ایران تا قفقاز پخش شدند، آنها از کشور مصر و صحرای سینا عبور کرده بودند، و مدت 10 هزار سال زمان برده بود، تا خود را به ایران برسانند. آنها قبل از آمدن به این مرحله کوچ، طی مدت حدود 20 هزار سال، در شمال آفریقا نسبتاً سفید یا گندمی شده بودند، البته اصلیت آنها از میانه کشور اتیوپی بود.
انسان هایی که در فلات ایران (http://ravid1.blogsky.com/pages/1/) جا خوش کردند، طی ده هزار سال کاملاً سفید شدند، و نطفه اقوام آریایی یا در واقع ایرانی گذاشته شد. در دروغ های تاریخی می خواهند بگویند، که همو ساپین در اروپا سفید پوست شده بود. آنها در مناطق زاگرس و قفقاز و البرز و دشت های سبز میان آن کوه ها، بدلایل آب و هوای خیلی خوب و مناسب ییلاق قشلاقی، و تغذیه خیلی عالی، انسان های باهوش و سالم و قوی شدند، عمر بیشتری یافتند و متعاقب آن انباشت تجربه بیشتر و انتقال بهتر آن به نسل های بعد بود. بدین ترتیب و با جمع بندی کلی، نسبت به مردمان و قبایلی که در جنوب و بیابان های غرب یا جلگه های مالاریایی جنوب غربی بودند، برتری پیدا کردند. در منطقه فلات ایران زبان ایرانی که پایه بخش های زیادی از زبان های اروپایی است، و به دروغ هندو آریایی می گویند ریخته شد. بخش زیرین و ابتدایی زبان از اتیوپی مرکزی بود، و در ادامه رشد و تکامل هر منطقه واژه ها و دستور زبان جدید یافت.
آن هایی که از باب المندب عبور کرده بودند، در کشور های یمن و عمان در شبه جزیره عربستان، که آن زمان خیلی سرسبز بود، حدود 10 هزار سال مانده، و آثاری از سنگ های برنده در بیابان شرق عربستان یادگار گذاشتند، سپس توانستند حدود 60 هزار سال پیش از تنگه هرمز عبور کنند و به ایران بیایند، آنها سیاه پوست بودند، و اصلیت آنها هم از اتیوپی مرکزی بود. این گروه ها در ادامه حرکت خود بسمت هندوستان رفتند و حدود 40 هزار سال پیش رد پا های خود را در شمال استرالیا یادگار گذاشتند. یعنی این قبایل و منشعب شدگان آنها توانسته بودند، فقط در مدت ده هزار سال از کناره های اقیانوس هند عبور کنند، و هنوز در گینه و هندوستان نمونه های قیافه و ژنتکی آنها دیده می شود. آنها در گیر با انسان نما های هومو فلورسیلین شدند، که حدود 20 هزار سال پیش آخرین خانواده اینگونه انسان نما را در غار گینه سوزاندند، و استخوان های سوخته ای برای ما یادگار گذاشتند.
آن هایی که در کوهستان های قفقاز بودند، در ادامه حرکت و مهاجرت، توانستند حدود 40 هزار سال پیش با جمجمه مرد اروپایی موزه بوخارست، ردپا و آثاری از خود بجای بگذارند، اینها با انسان نما های نئوندرتال در اروپا در گیر شدند، و حدود 20 هزار سال پیش آخرین چند نئوندارتال را در غار های ساحلی جنوب اسپانیا غافل گیر کردند و کشتند، و استخوان های آنها را برای امروز یادگار گذاشتند. قبایل هموساپین که در ایران و زاگرس بودند، رشد نموده و وارد دوران سنگ میانه شده، و شروع به مهاجرت به اطراف کردند، و به عراق و افغانستان و پاکستان و ترکیه امروزی و... رفتند، و آثاری بجا گذاشتند. آنها انسان هایی که در جنوب شرق ایران بودند را از بین بردند، دلایل این مهم ممکن است بدلیل بالاتر رفتن تمدن شان بوده باشد. با وجود شکل گیری قبایل در حدود 50 هزار سال پیش، و دفاع از خاک و ملک در مسیر های مهاجرت، و نیز بالا آمدن آب دریاها امکان ادامه مهاجرت هموساپین از آفریقا گرفته شد. سپس به دوران سنگ جدید و تمدن رسیدیم، مشروح در تخریب و انقراض (http://ravid0.blogfa.com/page/10).
http://s3.picofile.com/file/7376533759/2540.jpg
عکس یک رئیس قبیله امروزی در آفریقا و تصویر خیالی از کیومرث شاهنامه فردوسی، عکس شماره 2540. شاهنامه با داستان کیومرث که بنیان گذار خاندان پیشدادی دانسته شده آغاز می گردد. کیومرث نخستین پادشاه این خاندان است، همواره بالای کوه زیست و پوست پلنگ پوشید، سی سال شاه بود، دد و دام و همه جانوران را به خود رام کرد، مشروح در شاهنامه فردوسی (http://raavid.blogfa.com/page/12).
بدین ترتیب در ایران نیز مانند همه جهان کوچ نشینی شروع شد، اما از لحاظ تاریخی بررسی علل و انگیزه های کوچ نشینی در زمان ها و مقاطع مختلف وضع گوناگونی را نشان میدهد. در آغاز کوچ نشینی شکل کاملا ساده ای داشت، و انسان هایی ابتدائی به طور ساده از طریق گرد آوری دانه ها و ریشه گیاهان و میوه های جنگلی، و شکار حیوانات زندگی می کردند. این مرحله از تحول فرهنگی را اصطلاحاً دوره شکارگری و گردآوری خوراک نامیده اند. انسانها به صورت گروه های کوچک مرکب از چند خانوار برای تهیه غذا و شکار از جائی به جای دیگر زمین ما (http://ravid3.blogfa.com/page/11) کوچ میکردند، این نوع کوچ نشینی حاکی از وابستگی انسان به طبیعت است. از حدود 12000 سال پیش، انسان به اهلی کردن حیوانات و نباتات پرداخت، و وارد مرحله تازه ای از تکامل فرهنگی شد، که دوره تولید خوراک نامیده اند.
با اهلی کردن حیوانات که در بعضی از مناطق دنیا میسر بود، کوچ نشینی شکل تازه ای پیدا می کند، و از آن پس انسانها، نه به منظور شکار یا گردآوری خوراک، بلکه برای تامین غذای دام، در جستجوی مراتع و علفزار های سرسبز، از جائی به جای دیگر کوچ میکنند. این جابجایی و تغییر مکان، خود به نوعی وابستکی انسان را به طبیعت نشان میدهد. هر چند دامداری نوعی تولید است، اما در مراحل نخستین تکامل آن، چندان اهمیتی نداشته و تا حدودی با اقتصاد مبتنی بر خوراک مشابه است. زیرا در دوره شکارگری و گردآوری خوراک، گروه های انسانی برای تهیه خوراک خود، از محلی به محل دیگر حرکت می کردند. بدین ترتیب زندگی کوچ نشینی یا به عبارت دیگر ییلاق و قشلاق کردن، هر چند بخشی از رشد و تکامل آنهاست، درعین حال مبین ضعف انسان در برابر طبیعت است.
http://s3.picofile.com/file/7376534622/4104.jpg
عکس غار باز سازی شده در یک موزه، از انسان غار نشین، عکس شماره 4104 .
کوچ نشینی در ایران
پیدایش زندگی کوچ نشینی با توجه به اقتصاد دامی متاثر از شرایط طبیعی است، خشکی هوا و کمبود باران در فصل تابستان، موجب خشکیدن نباتات می شود، از سوی دیگر گرمای شدید هوا به دامها صدمه می زند، و آنها را تلف می کند. در نتیجه حرکت دامدارها به نقاط معتدل و سرزمین های کوهستانی، برای دستیابی به مراتع سرسبز و حفظ دام ها در برابر گرما و سرما، خشکی و بارندگی، امری ضروری است. تغییرات آب و هوا در فصول سال سبب پیدایش نوعی زندگی ییلاق ــ قشلاق می گردد، بدین ترتیب در اواخر بهار ایلات و عشایر کوچ رو به همراه دام از مناطق جلگه ای گرمسیر به کوه ها کوچ میکنند، و در پاییز مجددا به سوی دشت ها سرازیز می شوند. از عوامل موثر دیگر در ایجاد پدیده های کوچ گری، عامل سیاسی را میتوان ذکر کرد، زیرا اغلب اوضاع و احوال سیاسی، بویژه کوچ اجباری ایلات و عشایر از سرزمینی به سرزمین دیگر، و نیز دشواری های سیاسی دیگر سبب پیدائی و گسترش زندگی کوچندگی در یک منطقه میگردد.
بررسی زندگی کوچ نشینی مبین آن است که این پدیده بیشتر در سرزمین های نیمه خشک و حاشیه ای یعنی مناطقی که اغلب غیر قابل کشت، شیبدار و سنگلاخ و نامناسب برای کشاورزی است وجود دارد. بر اثر افزایش جمیعت اندک اندک سرزمین های حاصلخیز به زیر کشت درآمد، و اراضی کناره های غیر قابل کشت به صورت چراگاه مورد بهره برداری قرار گرفت، این امر موجب شد که گروهی از انسانها که به پرورش دام اشتغال دارند، به منطور استفاده از مراتع، زندگی متحرک و کوچ نشنی را برگزینند. برخی از محققان عقیده دارند که زندگی کوچ نشینی پس از گسترش کشاورزی و در نتیجه افزایش جمعیت به وجود آمده است. بنابرین میتوان گفت زندگی کوچ نشینی از کشاورزی و زندگی روستا نشینی مشتق شده است.
دلایل پیدایش کوچ نشینی درایران
1- موقعیت جغرافیای ایران ــ که دارای دو موقعیت ریاضی و نسبی بشرح زیر است:
الف ــ موقعیت ریاضی: ایران بین مدار 25-40 درجه شمالی قرار دارد، و دارای اقلیمی خشک و نیمه خشک است، تا حدودی در بعضی مناطق آب وهوای معتدل تر و مرطوبتر دارد، که می تواند در حرکت های فصلی موثر باشد.
ب ــ موقعیت نسبی: ایران مانند چهار راهی بین قاره ها می باشد، از طرف جنوب در کنار خلیج فارس (http://ravid1.blogsky.com/pages/2/) و عربستان، از شمال در مجاورت آسیای مرکزی و قفقاز است.
2- زمین شناسی و ژئومورفولوژی ــ معمولا چاله هایی نظیر حوض سلطان، دشت کویر، اطراف دریاچه ارومیه (http://ravid2.blogfa.com/page/17) و جلگه های حاشیه ای مثل خزر، خوزستان و جنوب ایران در فارس و بوشهر برای قشلاق و ارتفاعات و قله ها و کوهایه های کنار آنها برای ییلاق در نظر گرفته میشود. پدیده کوچ و زندگی کوچ نشینی به استثنای چند منطقه ایجاد شده همچنان رواج د ارد، به طوری میتوان مناطق متضاد زیر را نام برد:
* زاگرس شمالی در مقابل خوزستان، * زاگرس مرکزی در مقابل جلگه های باریک جنوب فاری و بوشهر، * ارتفاعت سبلان، * مشکین شهر در مقابل جلگه مغان، * کوه های البرز (http://chelasar.blogfa.com/page/1) مرکزی و جنوبی در مقابل دشت های ورامین و گرمسار، * کوه های مرز ایران و ترکیه در مقابل حوضه دریاچه ارومیه.
http://s3.picofile.com/file/7376536983/4205.jpg
عکس های ایل و عشایر و کوچ نشینی در ایران، عکس هایی که دیگر نمی توان نمونه های آنرا یافت، زیرا تمدن انبوه سازی قرن 20 دشمن آنها بود، عکس های شماره 4205 تا 4208.
تعریف کوچ و ایل و عشایر
کوچ، از مصدر کوچیدن ، به معنی نقل مکان از منزلی به منزلی دیگر، با ایل و اهل و عیال و اسباب خانه و دام، یا مهاجرت و انتقال ایل یا لشکر از جایی به جای دیگر است. ایل همواره با کوچ همراه می باشد، در متن های تاریخی واژه ایل نخستین بار به حکومت ایلخانان (http://ravid0.blogfa.com/page/13) (ایل + خان)، برده شده است.
عشایر، مفرد آن عشیره است، اصل واژه ایرانی بوده (شیر، شیره، اشیره)، به معنی افرادی که از یک شیره هستند، که به اشتباه مطابق معمول همه دروغها که کم می آورند، می گویند عربی یا مغولی است. شیر محل قرار گرفتن سر شیر، که از آن آب یا شربت یا دوغ می چکد، شیره محصولی است که از آن بیرون می آید، اشیره کل یا بخشی از محصول آن شیره یا تیره است.
جامعه شناسی کوچ و کوچ نشینی
- کوچ نشینی نوعی زندگی است، که در آن انسانها از راه پرورش حیوانات، و با برخورداری از فراورده های کشاورزی زندگی میکنند، و در پی چراگاه های طبیعی هر فصل از محلی به محل دیگری می کوچند.
- شیوه ای از زندگی با جابجایی سالانه و مرسومی است، که گروهی از مردم همراه با چهار پایان خود، ازمحل چادر های زمستانی تا چراگاه های تابستانی نقل مکان میکنند، و در فصل سرما دوباره به اردوگاه زمستانی باز می گردند.
- کوچ نشین کسی است که محل مسکونی اش را طول یک سال، دو یا چند بار جابجا می شود، و یک محل مسکونی برمی گزیند.
- کوچ عبارت است از حرکت مداوم فصلی یا سالیانه، بین دو محیط متفاوت آب و هوایی، که با تغییرات طبیعی و محیط به ویژه اقلیمی و رویش گیاهی مطابق باشد.
انواع کوچ و کوچ نشینی ــ براساس شکل سرزمین کوچ نشینی را میتوان به دو نوع خلاصه کرد:
1 - کوچ عمودی ــ بیشترین قلمرو کوچ نشینی ایران به کوچ نشینی عمودی اختصاص دارد، وسیع ترین آن در جبهه های داخلی و خارجی سلسله کوه های زاگرس مشاهده میشود، این شیوه رایج ترین انواع کوچ است. بدین ترتیب که چند واحد مختلف جغرافیای مجاور هم، در تمام طول سال دارای علوفه قابل چرا برای دام است. این چند واحد شامل کوهستانی، کوهپایه و دشت است، که در منطقه کوهستان و کوهپایه، از اوایل بهار تا اواخر تابستان فصل رشد و توسعه علفزار های طبیعی است. با شروع فصل سرما در منطق کوهستانی و آغاز دوره اعتدال در درشت های محائر و کوهستانها که علفزار های دشت سرسبز می گردند، کوچندگان کوهستان را به سمت دشت های کوهپایه ای و دشت های مرتفع، و بالاخره سرزمین های پست پشت سر میگذارند، و برای استفاده از چمنزار های قشلاقی (hivernage) به دشت ها روی می آورند. این نوع جابجایی را که در فاصله بین دشت، کوهپایه و کوهستان انجام میشود، کوچ عمودی مینامند. دام های این کوچ نشینان عمدتا بز و گوسفند است.
2- کوچ افقی ــ در این نوع کوچ انسان و حیوان در جهت افقی در زمین های هم ارتفاع حرکت میکنند، گذشته این نوع کوچ در بیشتر ممالک خشک زمین ما (http://ravid3.blogfa.com/page/11)، از جمله ایران،عربستان، صحرای آفریقا و صحرای گبی در مغولستان رواج داشت. در این نوع کوچ شتر دام اصلی است، که همراه با آن تعدادی بز دیده می شود. در منطقه ای که پوشش گیاهی مثل خار زرد یا خار شتر از بین برود و یا کم شود، کوچ نشینی و قبایل همراه با شتر های خود در پهنه صحرا به دنبال مراتع غنی تر به حرکت در می آیند، و معمولا مسافت های زیادی را می پیمایند. در حقیقت این قبایل در پهنه صحرا، به دنبال منابع آب و علف می گردند، که معمولا در واحد های پراکنده و دور از هم دیده می شوند.
تفاوت عمده کوچ افقی و عمودی ــ ویژگیها و تفاوت های کوچ عمودی و افقی عبارت است از:
* کوچ افقی عمدتا در پهنه وسیع بیابانی، و در جهت افقی انجام میگیرد، ولی در کوچ عمودی حرکت در جهت ارتفاع بوده، و فاصله بسیاری در مرکز استقرار وجود دارد.
* در کوچ افقی جهت حرکت و در نتیجه مکان مورد نظر، معمولا به طور دقیق مشخص نیست، و هر جا که از لحاظ وجود مرتع و منبع آب امکانات لازم موجود باشد، همان است. ولی در کوچ عمودی مسیر حرکت ایل و محدوده های مورد نظر در ییلاق و قشلاق مشخص بوده، هر طایفه برای استفاده از گیاه و آب آن منطقه دارای حد مشخصی است، که در طول تاریخ تعیین شده است.
* در کوچ عمودی معمولا زمان حرکت از قبل تعیین شده است، (اوایل بهار و اوایل پاییز) ولی در کوچ های افقی به علت نوسان بسیار شدید اوضاع طبیعی، پهنه های صحراها و بیابانها (http://ravid2.blogfa.com/page/34) در فصول مختلف سال (حالت بری) زمان کوچ مشخص نبوده.
* در کوچ های عمودی، کوچ نشینان در مسیر خود غالبا از اطراف شهرها، قصبات و روستا می گذرند. در کوچ های افقی چنین موقعیت هایی برای کوچ نشینان ایجاد نمی شود.
* دام ها در کوچ افقی از نوعی هستند که خود را با گیاهان صحرایی و کم آبی وفق داده اند، و ساختمان بدن حیوان با چنین وضیعتی سازگاز است، مانند شتر و بز، حال آنکه عشایری که کوچ عمودی دارند، از دام های نظیر گوسفند بز و گاو و الاغ، بهره برداری میکنند.
تقسیم بندی ایلات و عشایر از لحاظ وضیعت چگونگی کوچ ــ ایلات و عشایر ایران از لحاظ چگونگی کوچ و اسکان به 3 گروه عمده تقسیم میشوند:
1 ــ فاقد سکونت پایدار: ایلات و عشایر کوچ نشین یا صحرا نشین همواره در میان مناطق مختلف سردسیر و گرمسیر در حال حرکت و کوچ به سر میبرند. این گروه از عشایر فاقد سکونت گاه های دائمی (پایدار) یا نیمه پایدار هستند. تمام فصول را در چادرها (سیاه چادرها) زندگی میکنند، و به گله داری اشتغال دارند و معشیت آنها نیز صرفا از طریق پرورش و نگاهداری دام تامین میشود، و در واقع عامل معیشتی سبب تحرک دائمی آنهاست.
2 ــ نیمه کوچ نشین: این گروه از ایلات و عشایر ایران عمدتا زندگی ییلاق - قشلاقی دارند، زمستان ها و به طور کلی فصول سرد را در دهکده های مناطق جلگه ای یا گرمسیر بسر می برند، و فصول گرم را به همراه دام به مناطق کوهستانی یا سردسیر کوچ می کنند. زمستان ها دارای خانه های پایدارعمدتا از نوع خشت و گل هستند و تابستان ها را در چادر و بعضا در خانه های نیمه پایدار یا ثابت سنگ و گلی یا خشت و گلی با نوع مشابه آن به سر میبرند.
3 ــ ایلات وعشایر ساکن: یک جا نشین شدن ایلات و عشایر، بر اثر تغییر شیوه معیشت، ضعف و زوال گله داری سنتی، و اشتغال به فعالیت های زراعی و امور دیگر است، که به این ترتیب و بتدریج از کوچ نشینی به نیمه کوچ نشینی و سرانجام به یک جا نشینی منجر شده است.
جالب: دولت های ایران در قرن گذشته، با اعمال سیاست اسکان اجباری ایلات و عشایر، سبب ساکن شدن عشایر در بعضی نقاط گردیدند. مانند شاهسون در دشت مغان، که به وسیله شرکت کشت و صنعت مغان انجام شده است، این شرکت به احداث واحد های مسکونی پرداخت، و ایلات را تشویق به سکونت در این واحدها کردند. در ادامه با از بین رفتن مراتع، که عامل اصلی اقتصاد دامپروری است، همچنین نظام و تجربه ایلیاتی و انسجام میان عشایر، رو به ضعف نهاد، و این خانواده ها از هم دور و پراکنده شدند، و در نهایت اکثریت در مناطق ده و شهر سکوت گزیدند.
روش های کوچ
از اواخر قرن 20 اتوموبیل و موتور و ماشین، در زندگی عشایر تأثیر گذارده، به این ترتیب کوچ را می توان به صورت های: سنتی، ماشینی – سنتی، ماشینی، تقسیم نمود.
کوچ سنتی ــ در مسیر ییلاق و قشلاق و برعکس، خانوار های عشایری سعی می کنند با بقیه خانوار های تیره و طایفه خود، و یا طوایف همجوار به صورت گروهی حرکت کند. در این کوچ، اسباب و زندگی روزمره که بسیار مختصر و برای برآوردن حداقل نیازمندی هاست، بار اسب، الاغ یا شتر شده، و افراد نیز پیاده یا سوار بر اسب و قاطر بار و بنه راهمراهی می کنند. در طول مسیر ییلاقی یا قشلاقی برای استراحت افراد و چریدن دام ها متشکل از گله میش و بز، چندین اطراق برپا میشود.
کوچ ماشینی ــ امروزه عشایر تمایل به استفاده از انواع وسایل موتوری و ماشینی دارند، حضور وانت بار، کامیونت، کامیون و موتورسیکلت شکل سنتی کوچ را دگرگون کرده است. هم اکنون بعضی خانوار های عشایری صاحب یک وسیله نقلیه موتوری می باشند، که بقیه خانوارها نیز از آن استفاده می کنند.
کوچ سنتی – ماشینی ــ زندگی با ماشین جابجا شده، و مردم و چوپان ها با اثاثیه مختصری، دام ها را به حالت چرای آزاد، از مسیر کوچ سنتی خود به مناطق گرمسیر یا سردسیر منتقل می نمایند. این حالت انتقال دام در میان عشایر به ویژه ایل قشقایی به گله بند معروف است، و روز به روز رواج بیشتری می یابد.
http://s3.picofile.com/file/7376537525/4206.jpg
عکس های کوچ نشینی و عشایر در ایران، عکس هایی که دیگر نمی توان نمونه های آنرا یافت، زیرا تمدن انبوه سازی قرن 20 (http://ravid2.blogfa.com/page/1) دشمن آنها بود، عکس های شماره 4205 تا 4208.
انواع جامعه عشایری
در حال حاضر جامعه عشایری به سه شکل کوچرو، اسکان یافته و رمه گردان، دیده میشود.
عشایر کوچ رو ــ این بخش از جامعه عشایری حرکت دائم در طبیعت دارد، برای پرورش دام و تامین معاش، شیوه اصلی زندگی این جامعه کوچرو است. اگر در گذشته عوامل دیگری به جز دامداری، در انتخاب این شیوه زندگی نقش داشته است، امروزه اصلی ترین و شاید تنها دلیل، برای ادامه زندگی عشایری، استفاده از چرای آزاد است. وقتی هدف چرای آزاد باشد، فقط آن عده از عشایر که دام دارند کوچ میکنند، از این رو خشک سالی ها و نوسانات طبیعی و اقتصادی، هزینه نگهداری دام های باقیمانده، اعم از کوچک و بزرگ، را روز به روز افزایش می دهد، و این مشکلات باعث فروش و یا از بین رفتن دام می شود، این وضع از طرفی موجبات اسکان عشایر را فراهم می آورد، و از طرف دیگر باعث از بین رفتن دام های بزرگ، شتر،اسب، الاغ و قاطر می گردد. با محدود شدن ایل راه ها، عشایر مجبور به استفاده از ماشین می گردند، بنابر این روز به روز از تعداد خانوار های عشایر کوچ رو کاسته می شود. کوچ نشینان عشایر یا اسکان پیدا می کنند، یا فاصله ایل راهی بین ییلاق و قشلاق را با ماشین طی میکنند. خانوارعشایری زن و فرزند خود را در یک آبادی قشلاقی یا ییلاقی یا ایل راهی می گذارد، و خود با چند نفر دیگر به صورت گروهی چوپان، گوسفندان را به چرا می برند.
عشایر اسکان یافته ــ به جماعتی ازعشایر می گویند، که زندگی کوچ نشینی را ترک کرده، و علی رغم تغییر در شیوه زندگی آنان، در یکجا ساکن شدند. عشایر از نظر تامین معاش مشکلی ندارند، ولی اگر ویژگی های دیگر زندگی از قبیل برخورداری از آسایش، استراحت، بهداشت، تعلیم و تربیت، گوناگون اشتغال و... را در نظر بگیریم، در مقایسه با دیگر جامعه های شهری و روستایی امروزه برابری می کنند. در دهه های اخیر جاذبه زندگی یکجا نشینی روز به روز بیشتر شده است، همچنین سرمایه گذاری های دولت در برنامه های عمران عشایر را نمیتوان نادیده گرفت، که باعث هر چه بیشتر اسکان یافتن عشایر شده است. شرایط تمدنی و امکانات زندگی امروزی، باعث پاشیدگی نظام ایلی شده است.
عشایر اسکان یافته در سرزمین های بومی خویش، به علت دارا بودن آداب و رسوم، فرهنگ و زبان مشترک با بومیان روستایی، تشکیل جوامع همگون را داده، و در یکدیگر ادغام گردیده اند. یا مانند ایل های قشقایی و خمسه چوم در حوضه وسیع متحرکی هستند، در قشلاق و ییلاق و ایل راه اسکان می یابند، و به صورت های متفاوتی با جوامع شهری و روستایی ادغام می شوند. آن عده از عشایر که از طبقات بالاتر اجتماعی بوده اند، زودتر از عموم عشایر اسکان یافته، آنها چون در روستاها دارای زمین زراعتی و امکانات بوده اند، به آسانی در بخش کشاورزی به زراعت و باغداری و دامداری مشغول شده، و فرزندان آنها جذب روستاها و شهرها گردیده اند. توده مردم عشایر با در نظر گرفتن امکانات بهتر برای تأمین معاش، اغلب در نقاطی گرایش به اسکان می یابند، که یک یا چندهسته خانوادگی از عشایر، و یا خانوار های روستایی آشنا وجود داشته باشد. توده عشایر ابتدا در روستاها و شهرها به صورت خوش نشین و حاشیه نشین اسکان می یابند، سپس کم کم جذب این جوامع میگردند.
رمه گردانی ــ در گذشته به عشایر چادرنشین کوچرو گفته می شد، که وابسته به نظام اجتماعی قبیله ای و اقتصاد شبانی، و متکی به چرای آزاد بودند، و در فصل های مختلف، چادر های خود را در مناطق مختلفی برپا می کردند. اما امروزه آنها نیز ویژگی قبیله ای خود را از دست داده اند، آنها با حداقل بار و بنه، با گوسفندان خود راهی ییلاق یا قشلاق میشوند. امروزه رمه گردانی به عنوان شکلی از جامعه عشایری عمومیت ندارد، بلکه شکلی از دامداری است، که عشایر و روستاییان به منظور استفاده از مراتع به صورت چرای آزاد، از آن استفاده می کنند.
جالب: اگر فقط بعد دامداری درعشایر را مد نظر قرار دهیم، و به طور کلی دیگر ابعا این شیوه زندگی قدیمی مانند: فرهنگ، آداب و رسوم، زبان وغیره را فراموش کنیم، اطلاق دامداران متحرک یا رمه گردانان به باقیمانده جماعت عشایر است، آنها فقط عده معدودی دامدار متحرک یا رمه گردان شده اند.
کوچ نشینی بر حسب بعد فاصله ــ هر نوع کوچی تحلیل جغرافیایی بر یکی ازعناصر تشکیل دهنده آن است، که برابر با شرایط زندگی انسان و زیست دام با طبیعت دارد. انواع کوچ نشینی بر حسب فاصله به شرح زیر تقسیم می شود:
1 ــ کوچ کوتاه یا دورانی : به این نوع کوچ ها کوچ دو رده هم میگویند، که اغلب در منطقه گرمسیر انجام میشود، و طول راه آن از 10 کیلومتر تجاوز نمیکند، هدف انطباق زندگی انسان با طبیعت را به دنبال دارد. معمولا عشایر در منطقه گرمسیر زمستانها را در اتاقک های سنگی و گلی زیست می کنند. دو ماهی از تابستان را که گرمای هوا به نهایت میرسد، به حول حوش آبادی در جایی که شرایط زندگی آن مناسبتر است پناه میبرند. این نوع کوچ معمولا عشایر اسکان یافته انجام میدهند، و کوچ نشینان در این نوع کوچ وقتی به پای کوه ها میروند، ازسیاه چادر های سبک که در حد سایبان است استفاده می کنند. در گذشته مردم گیلان و مازندران (http://chelasar.blogfa.com/) و در چلاسر و جل ما از این کوچ استفاده می کردند، زمستان را در جلگه های سبز می ماندند، و تابستان به کوهستان البرز (http://chelasar.blogfa.com/page/1) می رفتند.
2 ــ کوچ متوسط: کوچ متوسط عموما بین عشایر کوچنده ای وجود دارد، که به حالت نیمه کوچندگی یا نیمه اسکان زندگی می کنند، که در فصل رشد گیاه، دام ها را از محل دائمی به سمت مراتع طبیعی می برند. گاه این مراتع در منطقه ییلاقی و گاه در مناطق قشلاقی است، این نوع کوچ به منظور دستیابی به آب وهوای معتدل و علوفه نورس انجام میشود. در این نوع کوچ مراحل تطور معیشت به منظور اسکان عشایر زودتر از کوچ بلند انجام میشود. در این تیپ، فواصل مختلف گرمسیر و سردسیر کمتر از300 کیلومتر و بیشتر از30 کیلومتر است. با این نوع که طول آن بسته به وسعت منطقه است، خانوارعشایری به اواسط منطقه سردسیر میرسند. در این جا خانوار عشایری در موقعیت مطلوب و دام از شرایط نسبتا مطلوبی برخوردارهستند.
3 ــ کوچ بلند: فاصله این کوچ از300 کیلومتر بیشتر است. کوچ بلند عموما بین مناطق گرمسیری و سردسیری و عرض های مختلف جغرافیایی انجام می شود و معمولا از چند هفته تا ماه طول می کشد که این فاصله مکانی طی شود. کوچ بلند از گذشته های دور در ایران، مغولستان وعربستان سعودی وجود داشته است، امروزه هم در ایران وجود دارد، نظیر کوچ، رمه گردانان سنگسری و بلوچ که در مورد اول بین دره مرتفه لار ودشت های جنوبی خراسان انجام میشود. یا فاصله بین مناطق گرمسیری و سردسیری که بیش از300 کیلومتر میباشد. با این کوچ خانوار عشایری به انتهای منطقه سردسیر که معمولا رفیع ترین قسمت منطقه است سردسیر را سرحد می گویند. کیفیت و کمیت مرتع در این بخش از سردسیر به مراتب بهتر از اوایل یا اواسط منطقه سردسیر است.
پراکندگی منطقه ای عشایر ایران به این شرح است:
* عشایر شمال و شمال شرقی ایران، شامل طوایف مختلف ترکمان که در محدوده ای از استان گلستان و استان خراسان زندگی می کنند.
* عشایر شمال غرب ایل شاهسون، ارسباران، افشار قزلباش، قراگزلو، طوایف ایل خمسه که در محدوده هایی از آذربایجان غربی و شرقی، همدان، اردبیل و زنجان زندگی می کنند.
* عشایر غرب ایران، شامل ایلات کرد زبان کلهر، سنجابی، گورکان و... که در محدوده های استان کرمانشاه و آذربایجان غربی و کردستان استقراردارند.
* عشایر جنوب غربی و جنوب ایران، شامل ایلات و طوایف مختلف خمسه، قشقایی، عرب و لر کوچک، که در محدوده های از استان فارس، خوزستان و لرستان زندگی می کنند.
* عشایر جنوب شرق ایران، شامل ایلات و طوایف مختلف بلوچ، که در استان سیستان و بلوچستان اسکان دارند.
* عشایر مرکزی ایران، شامل ایل بزرگ بختیاری، بویراحمد، دشمن زیاری، چرامه، بهمنی، مکران و... که در استان چهار محال بختیاری، خوزستان، کهگیلویه و کرمان زندگی می کنند.
* عشایر شرق و شمال شرق ایران، شامل ایلات مختلفی که در محدوده استان خراسان زندگی می کند.
جالب: جامعه شناسان و مردم شناسان درباره تعریف ایلات وعشایر، و محدوده و ابعاد آنها اختلاف نظر دارند، زیرا بر اثر شرایط سیاسی و اعمال کوچ اجباری از طرف دولت ها، گروهی از ایلات ایران به مناطقی کوچانیده شده اند، که جزء قلمرو ایلات دیگر بوده است. بهمین جهت بسیاری با گره های بومی در آمیخته اند، یا در ایلات دیگر تحلیل رفته اند، و بتدریج جامعه و فرهنگ آنها را پذیرفته اند، یا تحت تأثیر فرهنگ عمومی کشور قرار گرفته اند، و از اصل و منشا خود دور مانده، یا دارند، بطور کامل از گذشته تاریخی خود خارج می شوند. در آمیختگی ها بسیاری وجود دارد.
http://s3.picofile.com/file/7376538488/4207.jpg
عکس های کوچ نشینی در ایران، عکس هایی که دیگر نمی توان نمونه های آنرا یافت، زیرا تمدن انبوه سازی قرن 20 (http://ravid2.blogfa.com/page/1) دشمن آنها بود، عکس های شماره 4205 تا 4208.
مدت زمان کوچ ــ انتخاب مناسبترین زمان برای آغاز کوچ از مهمترین عوامل موفقیعت کوچ به شمار میرود. زمان آغاز کوچ از اواخر اسفند ماه، تا اواخر اردیبهشت متغیر است، و زمان شروع کوچ پاییزه از اواخر شهریور تا حداکثر اواسط آبان ماه در نوسان میباشد. عوامل متعددی بر زمان کوچ تاثیرمی گذارند مانند، میزان بارندگی، کیفیت مراتع ایلی. توسعه شهری و مراکز پر جمیعت دیگر، افزایش سریع شهر سازی باعث شده از گستردگی ایل راه ها کاسته شوند، و عشایر را مجبور می شوند، که گذرگاه های خود را با سرعت و مشکلات بیشتری طی کنند.
توجه: گره گاه های عمده در ایل راه های عشایری بوجود آمده، آسفالته شدن راه ها و تراکم و تردد سریع وسایله نقلیه، باعث به وجود آمدن تنگنا های غیر قابل گشایش در ایل راه های عشایری شده است. این تنگناها در مسیر ایل راه گره گاه هایی پدید آورده اند، که خط سیر طبیعی کوچ را به بن بست کشانده اند. همچنین این وضع مخاطراتی را برای عشایر به وجود می آورد، که عشایر مجبور به تحرک خانوار می شوند، و به دام ها سرعت داده و مسیرها را شبانه و بدون اطراق طی می کنند، که متعاقب باعث کاهش وزن دام و خستگی مفرط دامداران و خانوارها می شود.
موارد مهم: * آب و هوای ییلاق و قشلاق، با فرارسیدن زود هنگام گرما و سرما در بعضی مناطق قشلاقی و ییلاقی بر زمان بندی کوچ اثر میگذارد. * رقابت در چرای مراتع ایل راهی، باعث از هم پاشیدگی نظام سنتی کوچ قبیله ای است. در گذشته ایل از طرف ایلخان رهبری می شد، و حرکت ایل به صورت قبیله ای و دسته جمعی بود، اما امروزه تصمیم گیریها فردی شده، و خانوارها به صورت فردی یا چند خانواری کوچ می کنند، و دست یافتن به مراتع ایل راهی و چرانیدن دام پیش از رسیدن دیگران می باشد.
فاصله بین سرحد و گرمسیر: این فاصله خیلی زیاد است، در گذشته که امکان استفاده از اتوموبیل نبود، بسیار زمان می برد، مثلا مسیر کوچ یکی از طایفه های ایل قشقایی، به1000 کیلومتر می رسد، از خلیج فارس (http://ravid1.blogsky.com/pages/2/) تا مرز های چهار محال بختیاری و اصفهان.
ساختار جامعه عشایری ایران
تقسیمات هر یک از ایل ها برحسب بزرگی و کوچکی و منطقه باشندگی، شکل و وضع بخصوصی دارد، این ساختار از چند رده تشکیل می شود، که به ترتیب از بالا به پایین عبارتنداز: ایل، طایفه، تیره، بنکو.
ایل ــ یا قبیله، در سلسله مراتب نظام تاریخی ایلی، بزرگترین واحد سیاسی، اجتماعی است، که متشکل از اجزاء و تقسیمات کوچکتر و زیر شاخه است. ایل و اجزاء آن، دارای فرهنگ یکنواخت و هم آهنگ هستند، که حاصل زندگی مشترک اعضاء ایل در طول سالیان متمادی است. آنها به لحاظ شرایط مکانی، در موقعیت جغرافیایی مشخص زندگی می کنند، که قلمرو کوچ آنها است.
طایفه: طایفه بخش جداگانه ای از ایل است، که با اصل خود در ایل در پیوند تاریخی هستند، طوایف برای خود دارای قلمرو سنتی جداگانه می باشند، طایفه به اجزاء کوچکتری منشعب میشود. پیوند هر طایفه با ایل یه صورت پیوند، قومی، قبیله ای و زبانی می باشد. هر یک از آنها تحت عنوان ایل قابل شناسایی می باشند، مانند طایفه دره شوری از ایل قشقایی، ایل قشقایی به 6 طایفه تقسیم می گردد.
تیره: در سومین رده از ایل تیره قراردارد، هر طایفه خود به شاخه ها و زیر مجموعه هایی تقسیم می گردد، که هر یک از این زیر مجموعه ها تیره نامیده می شوند. از ویژگی های مهم تیره، هم بستگی وانسجام بیشتر گروهی قومی و پیوند های خویشاوندی، نسبت به طوایف است. معمولا اعضاء ساکن در درون تیره ها، نیای مشترک با طایفه خود دارند، همچنین همه رده های یک ایل، فرهنگ مشترک تاریخی دارند.
بنکو: یا به گفته دیگر بلوک، یک واحد اجتماعی است، که درون تیره ها به صورت اجتماعات پراکنده قرار دارند، و هر یک از مجموعه چند خانوار تشکیل شده، و بر اساس پیوند های خویشاوندی و خونی به هم ارتباط دارند، و در کنار هم زندگی و کوچ می کنند. اعضاءهر بنکو عبارتست از، پدر بزرگ که موسس بنکو است و معمولا بنکو به نام او خوانده می شود، فرزندان، نوه ها، نتیجه ها و نبیره ها و تعدادی از افراد که از طوایف دیگر به بنکو ملحق می شوند، و تعداد کمی چوپان که به منظور چرای گوسفند وارد بنکو شده اند.
جالب: تجمع چند خانواردر هر ناحیه اسم خاصه دارد، بلوچ ها آن را شلوار، بختیاریها اولادومال، می گویند. نظام اجتماعی جامعه عشایری ایران، براساس سلسه مراتب اجتماعی متعددی قرار دارد، که گاه تا 7 رده را در بر می گیرد. بر اساس همین رده بندی، گروه کثیری از خانواده ها و کل جامعه عشایری با هم در پیوند قرارمی گیرند، و نیز بقا و موجودیت ایل بدان بستگی دارد. مثلا ایل بختیاری از رده های، ایل. طایفه. تیره. تش. اولاد. بهون، (خانواده)، تشکیل می شود. سایر ایلات سلسه مراتب و رده بندی های کم و بیش مشابهی دارند.
قشر های ایلات ایران ــ در ادامه ساختار های تاریخی اجتماع (http://ravid1.blogsky.com/pages/14/)، ساخت اجتماعی جامعه ایلی ایران از 5 قشر عمده تشکیل می گردد:
قشراول، ایلخان که سران ایلات بزرگ بودند، ایلخان از طرف حکومت مرکزی انتخاب می شد، و معاون وی ایل بیگی نام داشت. تمام تصمیمات عمده ای که در زندگی اعضای ایل تاثیر می گذاشت از سوی حاکم اتخاذ می گردید. ایلخان نماینده رسمی و حقوقی ایل، در برابر مسایل و پیش آمد های خارج از ایل بود، و به عنوان مسئول روابط خارجی، به تنظیم روابط ای با مقامات حکومت مرکزی و رهبران سایر ایلات می پرداخت. ایل بیگی از خویشاوندان ایلخان انتخاب می شد، و به طورکلی رهبری و سرپرستی طوایف را برعهده داشت. برنامه های کوچک فصلی در مقاطع مختلف، بهره برداری از مراتع و ایل راه ها، محدده آن را ایلخان تعیین می کرد.
قشردوم، کلانترها و خوانین بودند، و حاکم در میان ایلات بودند، ریاست طوایف به عهده کلانتران بود. پس از مرگ هر کلانتر، یکی از پسران یا فردی از دودمان وی به جای او می نشست. کلانتران نسبت به قشر های پایین تر امکانات فوق العاده ای دارا بودند، املاک، مراتع، گله های بزرگ گوسفند، زمین های زراعی وسیع، و نیز در شهرها املاک و مستغلات داشتند. فرزندان برخی از آنها دارای تحصیلات عالی بوده و هستند، و در شهر های بزرگ و بعضا در خارج به تحصیل اشتغال داشته و دارند.
قشر سوم، کدخدایان، پس از کلانترها، کدخدایان در سلسله مراتب هستند، و ریاست تیره ها را برعهده دارند، نماینده کلانتر و مورد اعتماد او و اعضای تیره بودند. منزلت کدخدایان هم ارثی بود، و دارای گله های دام بوده، و از طریق فروش فراورده های دامی امرار معش می کنند، در بعضی ایلات کدخدایان جزء قشر اول محسوب می شوند. به طورکلی وظایف کدخدایان، اداره امور داخلی تیره، حل مسایل مربوط به اختلاف ها، دزدیها، روابط بین تیره ها، همکاری با کلانترها و طایفه، برای رفع مشکلات عمده تیره.
قشر چهارم، ریش سفیدها، اداره کوچکترین واحد اجتماعی ایلات وعشایر را بعهده داشته و دارند، مانند، یک تش، اولاد، بنکو، مال و بیله، اوبه، احشوم و دهه. ریش سفیدها در تمام سطوح، واسطه ارتباطی مردم عشایر با سیستم متمرکز قدرت خان بودند.
قشر پنجم، توده مردم عشایر، که کلیه افرادعادی ایل را در بر می گیرد، گروهی که دام ندارند، یا کم دام دارند، و نمی توانند از آن معیشت خود را تامین کنند، چوپانان، کارگران ایل، کارگران فصلی که در روستاها و شهرها به طور روز مزدی کار می کنند، در قشر توده مردم عشایر هستند. پاره ای از اعضای این گروه را خانواده های فقیر روستایی تشکیل می دهند، که بعلت فقر یا عمله وارد ایل شده اند، این ها هیچ گونه حقی بر مراتع و چراگاه ها ندارند. گروهی از خانواده های ایلی، که بر اثر خشکسالی دام های خود را از دست داده اند، جزء این قشرقرار می گیرند، این قشر از لحاظ کمیت وسیعترین و پرجمیعت ترین قشر اجتماعی ایلات را تشکیل میدهند.
توجه: نظام سیاسی ایلات ایران که از زمان حکومت اشکانیان (http://ravid.blogfa.com/page/15) با مجلس مهستان آغاز شده بود، بعد از 2000 سال تاریخ و رشد و تکامل، تا سال 1341 دوام داشت، سپس با قانون اصلاحات ارضی، از این سال به بعد فروپاشی نظام ایلی در ایران آغاز شد.
http://s3.picofile.com/file/7376539779/4208.jpg
عکس های کوچ نشینی در ایران، عکس هایی که دیگر نمی توان نمونه های آنرا یافت، زیرا تمدن انبوه سازی قرن 20 (http://ravid2.blogfa.com/page/1) دشمن آنها بود، عکس های شماره 4205 تا 4208.
انوش راويد
پیش گفتار
از دو دهه آخر قرن 20 با پیشرفت های علوم، منجمله زمین شناسی و باستان شناسی، فیزیک و شیمی و ژنتیک و غیره، درک و دانش از تاریخ و پیدایش انسان، بطور کلی دگرگون شد، قبل از آن دانشمندان امکانات و دید محدود داشتند. از حدود 70 هزار سال پیش با دوران سرما و کم شدن آب دریاها، کوچ نشینی با خروج همو ساپین اولیه (http://chelasar.blogfa.com/page/10) Homo sapiens از قاره آفریقا آغاز شد. سپس با ورود آنها از دو جای ایران، تنگه هرمز و جنوب غربی ایران، در ایران نیز کوچ نشینی بوجود آمد. در محل های جدید طی مدت 10 تا 30 هزار سال، قبایل متعددی از این انسانها شکارچی گرد آورنده تشکیل گردیدند، و مطابق ذات گردشی انسان و نیز برای غذا به بخش های دیگری از قاره ها رفتند و پراکنده شدند. قبایلی که از جنوب غربی ایران وارد شدند، در مرکز ایران تا قفقاز پخش شدند، آنها از کشور مصر و صحرای سینا عبور کرده بودند، و مدت 10 هزار سال زمان برده بود، تا خود را به ایران برسانند. آنها قبل از آمدن به این مرحله کوچ، طی مدت حدود 20 هزار سال، در شمال آفریقا نسبتاً سفید یا گندمی شده بودند، البته اصلیت آنها از میانه کشور اتیوپی بود.
انسان هایی که در فلات ایران (http://ravid1.blogsky.com/pages/1/) جا خوش کردند، طی ده هزار سال کاملاً سفید شدند، و نطفه اقوام آریایی یا در واقع ایرانی گذاشته شد. در دروغ های تاریخی می خواهند بگویند، که همو ساپین در اروپا سفید پوست شده بود. آنها در مناطق زاگرس و قفقاز و البرز و دشت های سبز میان آن کوه ها، بدلایل آب و هوای خیلی خوب و مناسب ییلاق قشلاقی، و تغذیه خیلی عالی، انسان های باهوش و سالم و قوی شدند، عمر بیشتری یافتند و متعاقب آن انباشت تجربه بیشتر و انتقال بهتر آن به نسل های بعد بود. بدین ترتیب و با جمع بندی کلی، نسبت به مردمان و قبایلی که در جنوب و بیابان های غرب یا جلگه های مالاریایی جنوب غربی بودند، برتری پیدا کردند. در منطقه فلات ایران زبان ایرانی که پایه بخش های زیادی از زبان های اروپایی است، و به دروغ هندو آریایی می گویند ریخته شد. بخش زیرین و ابتدایی زبان از اتیوپی مرکزی بود، و در ادامه رشد و تکامل هر منطقه واژه ها و دستور زبان جدید یافت.
آن هایی که از باب المندب عبور کرده بودند، در کشور های یمن و عمان در شبه جزیره عربستان، که آن زمان خیلی سرسبز بود، حدود 10 هزار سال مانده، و آثاری از سنگ های برنده در بیابان شرق عربستان یادگار گذاشتند، سپس توانستند حدود 60 هزار سال پیش از تنگه هرمز عبور کنند و به ایران بیایند، آنها سیاه پوست بودند، و اصلیت آنها هم از اتیوپی مرکزی بود. این گروه ها در ادامه حرکت خود بسمت هندوستان رفتند و حدود 40 هزار سال پیش رد پا های خود را در شمال استرالیا یادگار گذاشتند. یعنی این قبایل و منشعب شدگان آنها توانسته بودند، فقط در مدت ده هزار سال از کناره های اقیانوس هند عبور کنند، و هنوز در گینه و هندوستان نمونه های قیافه و ژنتکی آنها دیده می شود. آنها در گیر با انسان نما های هومو فلورسیلین شدند، که حدود 20 هزار سال پیش آخرین خانواده اینگونه انسان نما را در غار گینه سوزاندند، و استخوان های سوخته ای برای ما یادگار گذاشتند.
آن هایی که در کوهستان های قفقاز بودند، در ادامه حرکت و مهاجرت، توانستند حدود 40 هزار سال پیش با جمجمه مرد اروپایی موزه بوخارست، ردپا و آثاری از خود بجای بگذارند، اینها با انسان نما های نئوندرتال در اروپا در گیر شدند، و حدود 20 هزار سال پیش آخرین چند نئوندارتال را در غار های ساحلی جنوب اسپانیا غافل گیر کردند و کشتند، و استخوان های آنها را برای امروز یادگار گذاشتند. قبایل هموساپین که در ایران و زاگرس بودند، رشد نموده و وارد دوران سنگ میانه شده، و شروع به مهاجرت به اطراف کردند، و به عراق و افغانستان و پاکستان و ترکیه امروزی و... رفتند، و آثاری بجا گذاشتند. آنها انسان هایی که در جنوب شرق ایران بودند را از بین بردند، دلایل این مهم ممکن است بدلیل بالاتر رفتن تمدن شان بوده باشد. با وجود شکل گیری قبایل در حدود 50 هزار سال پیش، و دفاع از خاک و ملک در مسیر های مهاجرت، و نیز بالا آمدن آب دریاها امکان ادامه مهاجرت هموساپین از آفریقا گرفته شد. سپس به دوران سنگ جدید و تمدن رسیدیم، مشروح در تخریب و انقراض (http://ravid0.blogfa.com/page/10).
http://s3.picofile.com/file/7376533759/2540.jpg
عکس یک رئیس قبیله امروزی در آفریقا و تصویر خیالی از کیومرث شاهنامه فردوسی، عکس شماره 2540. شاهنامه با داستان کیومرث که بنیان گذار خاندان پیشدادی دانسته شده آغاز می گردد. کیومرث نخستین پادشاه این خاندان است، همواره بالای کوه زیست و پوست پلنگ پوشید، سی سال شاه بود، دد و دام و همه جانوران را به خود رام کرد، مشروح در شاهنامه فردوسی (http://raavid.blogfa.com/page/12).
بدین ترتیب در ایران نیز مانند همه جهان کوچ نشینی شروع شد، اما از لحاظ تاریخی بررسی علل و انگیزه های کوچ نشینی در زمان ها و مقاطع مختلف وضع گوناگونی را نشان میدهد. در آغاز کوچ نشینی شکل کاملا ساده ای داشت، و انسان هایی ابتدائی به طور ساده از طریق گرد آوری دانه ها و ریشه گیاهان و میوه های جنگلی، و شکار حیوانات زندگی می کردند. این مرحله از تحول فرهنگی را اصطلاحاً دوره شکارگری و گردآوری خوراک نامیده اند. انسانها به صورت گروه های کوچک مرکب از چند خانوار برای تهیه غذا و شکار از جائی به جای دیگر زمین ما (http://ravid3.blogfa.com/page/11) کوچ میکردند، این نوع کوچ نشینی حاکی از وابستگی انسان به طبیعت است. از حدود 12000 سال پیش، انسان به اهلی کردن حیوانات و نباتات پرداخت، و وارد مرحله تازه ای از تکامل فرهنگی شد، که دوره تولید خوراک نامیده اند.
با اهلی کردن حیوانات که در بعضی از مناطق دنیا میسر بود، کوچ نشینی شکل تازه ای پیدا می کند، و از آن پس انسانها، نه به منظور شکار یا گردآوری خوراک، بلکه برای تامین غذای دام، در جستجوی مراتع و علفزار های سرسبز، از جائی به جای دیگر کوچ میکنند. این جابجایی و تغییر مکان، خود به نوعی وابستکی انسان را به طبیعت نشان میدهد. هر چند دامداری نوعی تولید است، اما در مراحل نخستین تکامل آن، چندان اهمیتی نداشته و تا حدودی با اقتصاد مبتنی بر خوراک مشابه است. زیرا در دوره شکارگری و گردآوری خوراک، گروه های انسانی برای تهیه خوراک خود، از محلی به محل دیگر حرکت می کردند. بدین ترتیب زندگی کوچ نشینی یا به عبارت دیگر ییلاق و قشلاق کردن، هر چند بخشی از رشد و تکامل آنهاست، درعین حال مبین ضعف انسان در برابر طبیعت است.
http://s3.picofile.com/file/7376534622/4104.jpg
عکس غار باز سازی شده در یک موزه، از انسان غار نشین، عکس شماره 4104 .
کوچ نشینی در ایران
پیدایش زندگی کوچ نشینی با توجه به اقتصاد دامی متاثر از شرایط طبیعی است، خشکی هوا و کمبود باران در فصل تابستان، موجب خشکیدن نباتات می شود، از سوی دیگر گرمای شدید هوا به دامها صدمه می زند، و آنها را تلف می کند. در نتیجه حرکت دامدارها به نقاط معتدل و سرزمین های کوهستانی، برای دستیابی به مراتع سرسبز و حفظ دام ها در برابر گرما و سرما، خشکی و بارندگی، امری ضروری است. تغییرات آب و هوا در فصول سال سبب پیدایش نوعی زندگی ییلاق ــ قشلاق می گردد، بدین ترتیب در اواخر بهار ایلات و عشایر کوچ رو به همراه دام از مناطق جلگه ای گرمسیر به کوه ها کوچ میکنند، و در پاییز مجددا به سوی دشت ها سرازیز می شوند. از عوامل موثر دیگر در ایجاد پدیده های کوچ گری، عامل سیاسی را میتوان ذکر کرد، زیرا اغلب اوضاع و احوال سیاسی، بویژه کوچ اجباری ایلات و عشایر از سرزمینی به سرزمین دیگر، و نیز دشواری های سیاسی دیگر سبب پیدائی و گسترش زندگی کوچندگی در یک منطقه میگردد.
بررسی زندگی کوچ نشینی مبین آن است که این پدیده بیشتر در سرزمین های نیمه خشک و حاشیه ای یعنی مناطقی که اغلب غیر قابل کشت، شیبدار و سنگلاخ و نامناسب برای کشاورزی است وجود دارد. بر اثر افزایش جمیعت اندک اندک سرزمین های حاصلخیز به زیر کشت درآمد، و اراضی کناره های غیر قابل کشت به صورت چراگاه مورد بهره برداری قرار گرفت، این امر موجب شد که گروهی از انسانها که به پرورش دام اشتغال دارند، به منطور استفاده از مراتع، زندگی متحرک و کوچ نشنی را برگزینند. برخی از محققان عقیده دارند که زندگی کوچ نشینی پس از گسترش کشاورزی و در نتیجه افزایش جمعیت به وجود آمده است. بنابرین میتوان گفت زندگی کوچ نشینی از کشاورزی و زندگی روستا نشینی مشتق شده است.
دلایل پیدایش کوچ نشینی درایران
1- موقعیت جغرافیای ایران ــ که دارای دو موقعیت ریاضی و نسبی بشرح زیر است:
الف ــ موقعیت ریاضی: ایران بین مدار 25-40 درجه شمالی قرار دارد، و دارای اقلیمی خشک و نیمه خشک است، تا حدودی در بعضی مناطق آب وهوای معتدل تر و مرطوبتر دارد، که می تواند در حرکت های فصلی موثر باشد.
ب ــ موقعیت نسبی: ایران مانند چهار راهی بین قاره ها می باشد، از طرف جنوب در کنار خلیج فارس (http://ravid1.blogsky.com/pages/2/) و عربستان، از شمال در مجاورت آسیای مرکزی و قفقاز است.
2- زمین شناسی و ژئومورفولوژی ــ معمولا چاله هایی نظیر حوض سلطان، دشت کویر، اطراف دریاچه ارومیه (http://ravid2.blogfa.com/page/17) و جلگه های حاشیه ای مثل خزر، خوزستان و جنوب ایران در فارس و بوشهر برای قشلاق و ارتفاعات و قله ها و کوهایه های کنار آنها برای ییلاق در نظر گرفته میشود. پدیده کوچ و زندگی کوچ نشینی به استثنای چند منطقه ایجاد شده همچنان رواج د ارد، به طوری میتوان مناطق متضاد زیر را نام برد:
* زاگرس شمالی در مقابل خوزستان، * زاگرس مرکزی در مقابل جلگه های باریک جنوب فاری و بوشهر، * ارتفاعت سبلان، * مشکین شهر در مقابل جلگه مغان، * کوه های البرز (http://chelasar.blogfa.com/page/1) مرکزی و جنوبی در مقابل دشت های ورامین و گرمسار، * کوه های مرز ایران و ترکیه در مقابل حوضه دریاچه ارومیه.
http://s3.picofile.com/file/7376536983/4205.jpg
عکس های ایل و عشایر و کوچ نشینی در ایران، عکس هایی که دیگر نمی توان نمونه های آنرا یافت، زیرا تمدن انبوه سازی قرن 20 دشمن آنها بود، عکس های شماره 4205 تا 4208.
تعریف کوچ و ایل و عشایر
کوچ، از مصدر کوچیدن ، به معنی نقل مکان از منزلی به منزلی دیگر، با ایل و اهل و عیال و اسباب خانه و دام، یا مهاجرت و انتقال ایل یا لشکر از جایی به جای دیگر است. ایل همواره با کوچ همراه می باشد، در متن های تاریخی واژه ایل نخستین بار به حکومت ایلخانان (http://ravid0.blogfa.com/page/13) (ایل + خان)، برده شده است.
عشایر، مفرد آن عشیره است، اصل واژه ایرانی بوده (شیر، شیره، اشیره)، به معنی افرادی که از یک شیره هستند، که به اشتباه مطابق معمول همه دروغها که کم می آورند، می گویند عربی یا مغولی است. شیر محل قرار گرفتن سر شیر، که از آن آب یا شربت یا دوغ می چکد، شیره محصولی است که از آن بیرون می آید، اشیره کل یا بخشی از محصول آن شیره یا تیره است.
جامعه شناسی کوچ و کوچ نشینی
- کوچ نشینی نوعی زندگی است، که در آن انسانها از راه پرورش حیوانات، و با برخورداری از فراورده های کشاورزی زندگی میکنند، و در پی چراگاه های طبیعی هر فصل از محلی به محل دیگری می کوچند.
- شیوه ای از زندگی با جابجایی سالانه و مرسومی است، که گروهی از مردم همراه با چهار پایان خود، ازمحل چادر های زمستانی تا چراگاه های تابستانی نقل مکان میکنند، و در فصل سرما دوباره به اردوگاه زمستانی باز می گردند.
- کوچ نشین کسی است که محل مسکونی اش را طول یک سال، دو یا چند بار جابجا می شود، و یک محل مسکونی برمی گزیند.
- کوچ عبارت است از حرکت مداوم فصلی یا سالیانه، بین دو محیط متفاوت آب و هوایی، که با تغییرات طبیعی و محیط به ویژه اقلیمی و رویش گیاهی مطابق باشد.
انواع کوچ و کوچ نشینی ــ براساس شکل سرزمین کوچ نشینی را میتوان به دو نوع خلاصه کرد:
1 - کوچ عمودی ــ بیشترین قلمرو کوچ نشینی ایران به کوچ نشینی عمودی اختصاص دارد، وسیع ترین آن در جبهه های داخلی و خارجی سلسله کوه های زاگرس مشاهده میشود، این شیوه رایج ترین انواع کوچ است. بدین ترتیب که چند واحد مختلف جغرافیای مجاور هم، در تمام طول سال دارای علوفه قابل چرا برای دام است. این چند واحد شامل کوهستانی، کوهپایه و دشت است، که در منطقه کوهستان و کوهپایه، از اوایل بهار تا اواخر تابستان فصل رشد و توسعه علفزار های طبیعی است. با شروع فصل سرما در منطق کوهستانی و آغاز دوره اعتدال در درشت های محائر و کوهستانها که علفزار های دشت سرسبز می گردند، کوچندگان کوهستان را به سمت دشت های کوهپایه ای و دشت های مرتفع، و بالاخره سرزمین های پست پشت سر میگذارند، و برای استفاده از چمنزار های قشلاقی (hivernage) به دشت ها روی می آورند. این نوع جابجایی را که در فاصله بین دشت، کوهپایه و کوهستان انجام میشود، کوچ عمودی مینامند. دام های این کوچ نشینان عمدتا بز و گوسفند است.
2- کوچ افقی ــ در این نوع کوچ انسان و حیوان در جهت افقی در زمین های هم ارتفاع حرکت میکنند، گذشته این نوع کوچ در بیشتر ممالک خشک زمین ما (http://ravid3.blogfa.com/page/11)، از جمله ایران،عربستان، صحرای آفریقا و صحرای گبی در مغولستان رواج داشت. در این نوع کوچ شتر دام اصلی است، که همراه با آن تعدادی بز دیده می شود. در منطقه ای که پوشش گیاهی مثل خار زرد یا خار شتر از بین برود و یا کم شود، کوچ نشینی و قبایل همراه با شتر های خود در پهنه صحرا به دنبال مراتع غنی تر به حرکت در می آیند، و معمولا مسافت های زیادی را می پیمایند. در حقیقت این قبایل در پهنه صحرا، به دنبال منابع آب و علف می گردند، که معمولا در واحد های پراکنده و دور از هم دیده می شوند.
تفاوت عمده کوچ افقی و عمودی ــ ویژگیها و تفاوت های کوچ عمودی و افقی عبارت است از:
* کوچ افقی عمدتا در پهنه وسیع بیابانی، و در جهت افقی انجام میگیرد، ولی در کوچ عمودی حرکت در جهت ارتفاع بوده، و فاصله بسیاری در مرکز استقرار وجود دارد.
* در کوچ افقی جهت حرکت و در نتیجه مکان مورد نظر، معمولا به طور دقیق مشخص نیست، و هر جا که از لحاظ وجود مرتع و منبع آب امکانات لازم موجود باشد، همان است. ولی در کوچ عمودی مسیر حرکت ایل و محدوده های مورد نظر در ییلاق و قشلاق مشخص بوده، هر طایفه برای استفاده از گیاه و آب آن منطقه دارای حد مشخصی است، که در طول تاریخ تعیین شده است.
* در کوچ عمودی معمولا زمان حرکت از قبل تعیین شده است، (اوایل بهار و اوایل پاییز) ولی در کوچ های افقی به علت نوسان بسیار شدید اوضاع طبیعی، پهنه های صحراها و بیابانها (http://ravid2.blogfa.com/page/34) در فصول مختلف سال (حالت بری) زمان کوچ مشخص نبوده.
* در کوچ های عمودی، کوچ نشینان در مسیر خود غالبا از اطراف شهرها، قصبات و روستا می گذرند. در کوچ های افقی چنین موقعیت هایی برای کوچ نشینان ایجاد نمی شود.
* دام ها در کوچ افقی از نوعی هستند که خود را با گیاهان صحرایی و کم آبی وفق داده اند، و ساختمان بدن حیوان با چنین وضیعتی سازگاز است، مانند شتر و بز، حال آنکه عشایری که کوچ عمودی دارند، از دام های نظیر گوسفند بز و گاو و الاغ، بهره برداری میکنند.
تقسیم بندی ایلات و عشایر از لحاظ وضیعت چگونگی کوچ ــ ایلات و عشایر ایران از لحاظ چگونگی کوچ و اسکان به 3 گروه عمده تقسیم میشوند:
1 ــ فاقد سکونت پایدار: ایلات و عشایر کوچ نشین یا صحرا نشین همواره در میان مناطق مختلف سردسیر و گرمسیر در حال حرکت و کوچ به سر میبرند. این گروه از عشایر فاقد سکونت گاه های دائمی (پایدار) یا نیمه پایدار هستند. تمام فصول را در چادرها (سیاه چادرها) زندگی میکنند، و به گله داری اشتغال دارند و معشیت آنها نیز صرفا از طریق پرورش و نگاهداری دام تامین میشود، و در واقع عامل معیشتی سبب تحرک دائمی آنهاست.
2 ــ نیمه کوچ نشین: این گروه از ایلات و عشایر ایران عمدتا زندگی ییلاق - قشلاقی دارند، زمستان ها و به طور کلی فصول سرد را در دهکده های مناطق جلگه ای یا گرمسیر بسر می برند، و فصول گرم را به همراه دام به مناطق کوهستانی یا سردسیر کوچ می کنند. زمستان ها دارای خانه های پایدارعمدتا از نوع خشت و گل هستند و تابستان ها را در چادر و بعضا در خانه های نیمه پایدار یا ثابت سنگ و گلی یا خشت و گلی با نوع مشابه آن به سر میبرند.
3 ــ ایلات وعشایر ساکن: یک جا نشین شدن ایلات و عشایر، بر اثر تغییر شیوه معیشت، ضعف و زوال گله داری سنتی، و اشتغال به فعالیت های زراعی و امور دیگر است، که به این ترتیب و بتدریج از کوچ نشینی به نیمه کوچ نشینی و سرانجام به یک جا نشینی منجر شده است.
جالب: دولت های ایران در قرن گذشته، با اعمال سیاست اسکان اجباری ایلات و عشایر، سبب ساکن شدن عشایر در بعضی نقاط گردیدند. مانند شاهسون در دشت مغان، که به وسیله شرکت کشت و صنعت مغان انجام شده است، این شرکت به احداث واحد های مسکونی پرداخت، و ایلات را تشویق به سکونت در این واحدها کردند. در ادامه با از بین رفتن مراتع، که عامل اصلی اقتصاد دامپروری است، همچنین نظام و تجربه ایلیاتی و انسجام میان عشایر، رو به ضعف نهاد، و این خانواده ها از هم دور و پراکنده شدند، و در نهایت اکثریت در مناطق ده و شهر سکوت گزیدند.
روش های کوچ
از اواخر قرن 20 اتوموبیل و موتور و ماشین، در زندگی عشایر تأثیر گذارده، به این ترتیب کوچ را می توان به صورت های: سنتی، ماشینی – سنتی، ماشینی، تقسیم نمود.
کوچ سنتی ــ در مسیر ییلاق و قشلاق و برعکس، خانوار های عشایری سعی می کنند با بقیه خانوار های تیره و طایفه خود، و یا طوایف همجوار به صورت گروهی حرکت کند. در این کوچ، اسباب و زندگی روزمره که بسیار مختصر و برای برآوردن حداقل نیازمندی هاست، بار اسب، الاغ یا شتر شده، و افراد نیز پیاده یا سوار بر اسب و قاطر بار و بنه راهمراهی می کنند. در طول مسیر ییلاقی یا قشلاقی برای استراحت افراد و چریدن دام ها متشکل از گله میش و بز، چندین اطراق برپا میشود.
کوچ ماشینی ــ امروزه عشایر تمایل به استفاده از انواع وسایل موتوری و ماشینی دارند، حضور وانت بار، کامیونت، کامیون و موتورسیکلت شکل سنتی کوچ را دگرگون کرده است. هم اکنون بعضی خانوار های عشایری صاحب یک وسیله نقلیه موتوری می باشند، که بقیه خانوارها نیز از آن استفاده می کنند.
کوچ سنتی – ماشینی ــ زندگی با ماشین جابجا شده، و مردم و چوپان ها با اثاثیه مختصری، دام ها را به حالت چرای آزاد، از مسیر کوچ سنتی خود به مناطق گرمسیر یا سردسیر منتقل می نمایند. این حالت انتقال دام در میان عشایر به ویژه ایل قشقایی به گله بند معروف است، و روز به روز رواج بیشتری می یابد.
http://s3.picofile.com/file/7376537525/4206.jpg
عکس های کوچ نشینی و عشایر در ایران، عکس هایی که دیگر نمی توان نمونه های آنرا یافت، زیرا تمدن انبوه سازی قرن 20 (http://ravid2.blogfa.com/page/1) دشمن آنها بود، عکس های شماره 4205 تا 4208.
انواع جامعه عشایری
در حال حاضر جامعه عشایری به سه شکل کوچرو، اسکان یافته و رمه گردان، دیده میشود.
عشایر کوچ رو ــ این بخش از جامعه عشایری حرکت دائم در طبیعت دارد، برای پرورش دام و تامین معاش، شیوه اصلی زندگی این جامعه کوچرو است. اگر در گذشته عوامل دیگری به جز دامداری، در انتخاب این شیوه زندگی نقش داشته است، امروزه اصلی ترین و شاید تنها دلیل، برای ادامه زندگی عشایری، استفاده از چرای آزاد است. وقتی هدف چرای آزاد باشد، فقط آن عده از عشایر که دام دارند کوچ میکنند، از این رو خشک سالی ها و نوسانات طبیعی و اقتصادی، هزینه نگهداری دام های باقیمانده، اعم از کوچک و بزرگ، را روز به روز افزایش می دهد، و این مشکلات باعث فروش و یا از بین رفتن دام می شود، این وضع از طرفی موجبات اسکان عشایر را فراهم می آورد، و از طرف دیگر باعث از بین رفتن دام های بزرگ، شتر،اسب، الاغ و قاطر می گردد. با محدود شدن ایل راه ها، عشایر مجبور به استفاده از ماشین می گردند، بنابر این روز به روز از تعداد خانوار های عشایر کوچ رو کاسته می شود. کوچ نشینان عشایر یا اسکان پیدا می کنند، یا فاصله ایل راهی بین ییلاق و قشلاق را با ماشین طی میکنند. خانوارعشایری زن و فرزند خود را در یک آبادی قشلاقی یا ییلاقی یا ایل راهی می گذارد، و خود با چند نفر دیگر به صورت گروهی چوپان، گوسفندان را به چرا می برند.
عشایر اسکان یافته ــ به جماعتی ازعشایر می گویند، که زندگی کوچ نشینی را ترک کرده، و علی رغم تغییر در شیوه زندگی آنان، در یکجا ساکن شدند. عشایر از نظر تامین معاش مشکلی ندارند، ولی اگر ویژگی های دیگر زندگی از قبیل برخورداری از آسایش، استراحت، بهداشت، تعلیم و تربیت، گوناگون اشتغال و... را در نظر بگیریم، در مقایسه با دیگر جامعه های شهری و روستایی امروزه برابری می کنند. در دهه های اخیر جاذبه زندگی یکجا نشینی روز به روز بیشتر شده است، همچنین سرمایه گذاری های دولت در برنامه های عمران عشایر را نمیتوان نادیده گرفت، که باعث هر چه بیشتر اسکان یافتن عشایر شده است. شرایط تمدنی و امکانات زندگی امروزی، باعث پاشیدگی نظام ایلی شده است.
عشایر اسکان یافته در سرزمین های بومی خویش، به علت دارا بودن آداب و رسوم، فرهنگ و زبان مشترک با بومیان روستایی، تشکیل جوامع همگون را داده، و در یکدیگر ادغام گردیده اند. یا مانند ایل های قشقایی و خمسه چوم در حوضه وسیع متحرکی هستند، در قشلاق و ییلاق و ایل راه اسکان می یابند، و به صورت های متفاوتی با جوامع شهری و روستایی ادغام می شوند. آن عده از عشایر که از طبقات بالاتر اجتماعی بوده اند، زودتر از عموم عشایر اسکان یافته، آنها چون در روستاها دارای زمین زراعتی و امکانات بوده اند، به آسانی در بخش کشاورزی به زراعت و باغداری و دامداری مشغول شده، و فرزندان آنها جذب روستاها و شهرها گردیده اند. توده مردم عشایر با در نظر گرفتن امکانات بهتر برای تأمین معاش، اغلب در نقاطی گرایش به اسکان می یابند، که یک یا چندهسته خانوادگی از عشایر، و یا خانوار های روستایی آشنا وجود داشته باشد. توده عشایر ابتدا در روستاها و شهرها به صورت خوش نشین و حاشیه نشین اسکان می یابند، سپس کم کم جذب این جوامع میگردند.
رمه گردانی ــ در گذشته به عشایر چادرنشین کوچرو گفته می شد، که وابسته به نظام اجتماعی قبیله ای و اقتصاد شبانی، و متکی به چرای آزاد بودند، و در فصل های مختلف، چادر های خود را در مناطق مختلفی برپا می کردند. اما امروزه آنها نیز ویژگی قبیله ای خود را از دست داده اند، آنها با حداقل بار و بنه، با گوسفندان خود راهی ییلاق یا قشلاق میشوند. امروزه رمه گردانی به عنوان شکلی از جامعه عشایری عمومیت ندارد، بلکه شکلی از دامداری است، که عشایر و روستاییان به منظور استفاده از مراتع به صورت چرای آزاد، از آن استفاده می کنند.
جالب: اگر فقط بعد دامداری درعشایر را مد نظر قرار دهیم، و به طور کلی دیگر ابعا این شیوه زندگی قدیمی مانند: فرهنگ، آداب و رسوم، زبان وغیره را فراموش کنیم، اطلاق دامداران متحرک یا رمه گردانان به باقیمانده جماعت عشایر است، آنها فقط عده معدودی دامدار متحرک یا رمه گردان شده اند.
کوچ نشینی بر حسب بعد فاصله ــ هر نوع کوچی تحلیل جغرافیایی بر یکی ازعناصر تشکیل دهنده آن است، که برابر با شرایط زندگی انسان و زیست دام با طبیعت دارد. انواع کوچ نشینی بر حسب فاصله به شرح زیر تقسیم می شود:
1 ــ کوچ کوتاه یا دورانی : به این نوع کوچ ها کوچ دو رده هم میگویند، که اغلب در منطقه گرمسیر انجام میشود، و طول راه آن از 10 کیلومتر تجاوز نمیکند، هدف انطباق زندگی انسان با طبیعت را به دنبال دارد. معمولا عشایر در منطقه گرمسیر زمستانها را در اتاقک های سنگی و گلی زیست می کنند. دو ماهی از تابستان را که گرمای هوا به نهایت میرسد، به حول حوش آبادی در جایی که شرایط زندگی آن مناسبتر است پناه میبرند. این نوع کوچ معمولا عشایر اسکان یافته انجام میدهند، و کوچ نشینان در این نوع کوچ وقتی به پای کوه ها میروند، ازسیاه چادر های سبک که در حد سایبان است استفاده می کنند. در گذشته مردم گیلان و مازندران (http://chelasar.blogfa.com/) و در چلاسر و جل ما از این کوچ استفاده می کردند، زمستان را در جلگه های سبز می ماندند، و تابستان به کوهستان البرز (http://chelasar.blogfa.com/page/1) می رفتند.
2 ــ کوچ متوسط: کوچ متوسط عموما بین عشایر کوچنده ای وجود دارد، که به حالت نیمه کوچندگی یا نیمه اسکان زندگی می کنند، که در فصل رشد گیاه، دام ها را از محل دائمی به سمت مراتع طبیعی می برند. گاه این مراتع در منطقه ییلاقی و گاه در مناطق قشلاقی است، این نوع کوچ به منظور دستیابی به آب وهوای معتدل و علوفه نورس انجام میشود. در این نوع کوچ مراحل تطور معیشت به منظور اسکان عشایر زودتر از کوچ بلند انجام میشود. در این تیپ، فواصل مختلف گرمسیر و سردسیر کمتر از300 کیلومتر و بیشتر از30 کیلومتر است. با این نوع که طول آن بسته به وسعت منطقه است، خانوارعشایری به اواسط منطقه سردسیر میرسند. در این جا خانوار عشایری در موقعیت مطلوب و دام از شرایط نسبتا مطلوبی برخوردارهستند.
3 ــ کوچ بلند: فاصله این کوچ از300 کیلومتر بیشتر است. کوچ بلند عموما بین مناطق گرمسیری و سردسیری و عرض های مختلف جغرافیایی انجام می شود و معمولا از چند هفته تا ماه طول می کشد که این فاصله مکانی طی شود. کوچ بلند از گذشته های دور در ایران، مغولستان وعربستان سعودی وجود داشته است، امروزه هم در ایران وجود دارد، نظیر کوچ، رمه گردانان سنگسری و بلوچ که در مورد اول بین دره مرتفه لار ودشت های جنوبی خراسان انجام میشود. یا فاصله بین مناطق گرمسیری و سردسیری که بیش از300 کیلومتر میباشد. با این کوچ خانوار عشایری به انتهای منطقه سردسیر که معمولا رفیع ترین قسمت منطقه است سردسیر را سرحد می گویند. کیفیت و کمیت مرتع در این بخش از سردسیر به مراتب بهتر از اوایل یا اواسط منطقه سردسیر است.
پراکندگی منطقه ای عشایر ایران به این شرح است:
* عشایر شمال و شمال شرقی ایران، شامل طوایف مختلف ترکمان که در محدوده ای از استان گلستان و استان خراسان زندگی می کنند.
* عشایر شمال غرب ایل شاهسون، ارسباران، افشار قزلباش، قراگزلو، طوایف ایل خمسه که در محدوده هایی از آذربایجان غربی و شرقی، همدان، اردبیل و زنجان زندگی می کنند.
* عشایر غرب ایران، شامل ایلات کرد زبان کلهر، سنجابی، گورکان و... که در محدوده های استان کرمانشاه و آذربایجان غربی و کردستان استقراردارند.
* عشایر جنوب غربی و جنوب ایران، شامل ایلات و طوایف مختلف خمسه، قشقایی، عرب و لر کوچک، که در محدوده های از استان فارس، خوزستان و لرستان زندگی می کنند.
* عشایر جنوب شرق ایران، شامل ایلات و طوایف مختلف بلوچ، که در استان سیستان و بلوچستان اسکان دارند.
* عشایر مرکزی ایران، شامل ایل بزرگ بختیاری، بویراحمد، دشمن زیاری، چرامه، بهمنی، مکران و... که در استان چهار محال بختیاری، خوزستان، کهگیلویه و کرمان زندگی می کنند.
* عشایر شرق و شمال شرق ایران، شامل ایلات مختلفی که در محدوده استان خراسان زندگی می کند.
جالب: جامعه شناسان و مردم شناسان درباره تعریف ایلات وعشایر، و محدوده و ابعاد آنها اختلاف نظر دارند، زیرا بر اثر شرایط سیاسی و اعمال کوچ اجباری از طرف دولت ها، گروهی از ایلات ایران به مناطقی کوچانیده شده اند، که جزء قلمرو ایلات دیگر بوده است. بهمین جهت بسیاری با گره های بومی در آمیخته اند، یا در ایلات دیگر تحلیل رفته اند، و بتدریج جامعه و فرهنگ آنها را پذیرفته اند، یا تحت تأثیر فرهنگ عمومی کشور قرار گرفته اند، و از اصل و منشا خود دور مانده، یا دارند، بطور کامل از گذشته تاریخی خود خارج می شوند. در آمیختگی ها بسیاری وجود دارد.
http://s3.picofile.com/file/7376538488/4207.jpg
عکس های کوچ نشینی در ایران، عکس هایی که دیگر نمی توان نمونه های آنرا یافت، زیرا تمدن انبوه سازی قرن 20 (http://ravid2.blogfa.com/page/1) دشمن آنها بود، عکس های شماره 4205 تا 4208.
مدت زمان کوچ ــ انتخاب مناسبترین زمان برای آغاز کوچ از مهمترین عوامل موفقیعت کوچ به شمار میرود. زمان آغاز کوچ از اواخر اسفند ماه، تا اواخر اردیبهشت متغیر است، و زمان شروع کوچ پاییزه از اواخر شهریور تا حداکثر اواسط آبان ماه در نوسان میباشد. عوامل متعددی بر زمان کوچ تاثیرمی گذارند مانند، میزان بارندگی، کیفیت مراتع ایلی. توسعه شهری و مراکز پر جمیعت دیگر، افزایش سریع شهر سازی باعث شده از گستردگی ایل راه ها کاسته شوند، و عشایر را مجبور می شوند، که گذرگاه های خود را با سرعت و مشکلات بیشتری طی کنند.
توجه: گره گاه های عمده در ایل راه های عشایری بوجود آمده، آسفالته شدن راه ها و تراکم و تردد سریع وسایله نقلیه، باعث به وجود آمدن تنگنا های غیر قابل گشایش در ایل راه های عشایری شده است. این تنگناها در مسیر ایل راه گره گاه هایی پدید آورده اند، که خط سیر طبیعی کوچ را به بن بست کشانده اند. همچنین این وضع مخاطراتی را برای عشایر به وجود می آورد، که عشایر مجبور به تحرک خانوار می شوند، و به دام ها سرعت داده و مسیرها را شبانه و بدون اطراق طی می کنند، که متعاقب باعث کاهش وزن دام و خستگی مفرط دامداران و خانوارها می شود.
موارد مهم: * آب و هوای ییلاق و قشلاق، با فرارسیدن زود هنگام گرما و سرما در بعضی مناطق قشلاقی و ییلاقی بر زمان بندی کوچ اثر میگذارد. * رقابت در چرای مراتع ایل راهی، باعث از هم پاشیدگی نظام سنتی کوچ قبیله ای است. در گذشته ایل از طرف ایلخان رهبری می شد، و حرکت ایل به صورت قبیله ای و دسته جمعی بود، اما امروزه تصمیم گیریها فردی شده، و خانوارها به صورت فردی یا چند خانواری کوچ می کنند، و دست یافتن به مراتع ایل راهی و چرانیدن دام پیش از رسیدن دیگران می باشد.
فاصله بین سرحد و گرمسیر: این فاصله خیلی زیاد است، در گذشته که امکان استفاده از اتوموبیل نبود، بسیار زمان می برد، مثلا مسیر کوچ یکی از طایفه های ایل قشقایی، به1000 کیلومتر می رسد، از خلیج فارس (http://ravid1.blogsky.com/pages/2/) تا مرز های چهار محال بختیاری و اصفهان.
ساختار جامعه عشایری ایران
تقسیمات هر یک از ایل ها برحسب بزرگی و کوچکی و منطقه باشندگی، شکل و وضع بخصوصی دارد، این ساختار از چند رده تشکیل می شود، که به ترتیب از بالا به پایین عبارتنداز: ایل، طایفه، تیره، بنکو.
ایل ــ یا قبیله، در سلسله مراتب نظام تاریخی ایلی، بزرگترین واحد سیاسی، اجتماعی است، که متشکل از اجزاء و تقسیمات کوچکتر و زیر شاخه است. ایل و اجزاء آن، دارای فرهنگ یکنواخت و هم آهنگ هستند، که حاصل زندگی مشترک اعضاء ایل در طول سالیان متمادی است. آنها به لحاظ شرایط مکانی، در موقعیت جغرافیایی مشخص زندگی می کنند، که قلمرو کوچ آنها است.
طایفه: طایفه بخش جداگانه ای از ایل است، که با اصل خود در ایل در پیوند تاریخی هستند، طوایف برای خود دارای قلمرو سنتی جداگانه می باشند، طایفه به اجزاء کوچکتری منشعب میشود. پیوند هر طایفه با ایل یه صورت پیوند، قومی، قبیله ای و زبانی می باشد. هر یک از آنها تحت عنوان ایل قابل شناسایی می باشند، مانند طایفه دره شوری از ایل قشقایی، ایل قشقایی به 6 طایفه تقسیم می گردد.
تیره: در سومین رده از ایل تیره قراردارد، هر طایفه خود به شاخه ها و زیر مجموعه هایی تقسیم می گردد، که هر یک از این زیر مجموعه ها تیره نامیده می شوند. از ویژگی های مهم تیره، هم بستگی وانسجام بیشتر گروهی قومی و پیوند های خویشاوندی، نسبت به طوایف است. معمولا اعضاء ساکن در درون تیره ها، نیای مشترک با طایفه خود دارند، همچنین همه رده های یک ایل، فرهنگ مشترک تاریخی دارند.
بنکو: یا به گفته دیگر بلوک، یک واحد اجتماعی است، که درون تیره ها به صورت اجتماعات پراکنده قرار دارند، و هر یک از مجموعه چند خانوار تشکیل شده، و بر اساس پیوند های خویشاوندی و خونی به هم ارتباط دارند، و در کنار هم زندگی و کوچ می کنند. اعضاءهر بنکو عبارتست از، پدر بزرگ که موسس بنکو است و معمولا بنکو به نام او خوانده می شود، فرزندان، نوه ها، نتیجه ها و نبیره ها و تعدادی از افراد که از طوایف دیگر به بنکو ملحق می شوند، و تعداد کمی چوپان که به منظور چرای گوسفند وارد بنکو شده اند.
جالب: تجمع چند خانواردر هر ناحیه اسم خاصه دارد، بلوچ ها آن را شلوار، بختیاریها اولادومال، می گویند. نظام اجتماعی جامعه عشایری ایران، براساس سلسه مراتب اجتماعی متعددی قرار دارد، که گاه تا 7 رده را در بر می گیرد. بر اساس همین رده بندی، گروه کثیری از خانواده ها و کل جامعه عشایری با هم در پیوند قرارمی گیرند، و نیز بقا و موجودیت ایل بدان بستگی دارد. مثلا ایل بختیاری از رده های، ایل. طایفه. تیره. تش. اولاد. بهون، (خانواده)، تشکیل می شود. سایر ایلات سلسه مراتب و رده بندی های کم و بیش مشابهی دارند.
قشر های ایلات ایران ــ در ادامه ساختار های تاریخی اجتماع (http://ravid1.blogsky.com/pages/14/)، ساخت اجتماعی جامعه ایلی ایران از 5 قشر عمده تشکیل می گردد:
قشراول، ایلخان که سران ایلات بزرگ بودند، ایلخان از طرف حکومت مرکزی انتخاب می شد، و معاون وی ایل بیگی نام داشت. تمام تصمیمات عمده ای که در زندگی اعضای ایل تاثیر می گذاشت از سوی حاکم اتخاذ می گردید. ایلخان نماینده رسمی و حقوقی ایل، در برابر مسایل و پیش آمد های خارج از ایل بود، و به عنوان مسئول روابط خارجی، به تنظیم روابط ای با مقامات حکومت مرکزی و رهبران سایر ایلات می پرداخت. ایل بیگی از خویشاوندان ایلخان انتخاب می شد، و به طورکلی رهبری و سرپرستی طوایف را برعهده داشت. برنامه های کوچک فصلی در مقاطع مختلف، بهره برداری از مراتع و ایل راه ها، محدده آن را ایلخان تعیین می کرد.
قشردوم، کلانترها و خوانین بودند، و حاکم در میان ایلات بودند، ریاست طوایف به عهده کلانتران بود. پس از مرگ هر کلانتر، یکی از پسران یا فردی از دودمان وی به جای او می نشست. کلانتران نسبت به قشر های پایین تر امکانات فوق العاده ای دارا بودند، املاک، مراتع، گله های بزرگ گوسفند، زمین های زراعی وسیع، و نیز در شهرها املاک و مستغلات داشتند. فرزندان برخی از آنها دارای تحصیلات عالی بوده و هستند، و در شهر های بزرگ و بعضا در خارج به تحصیل اشتغال داشته و دارند.
قشر سوم، کدخدایان، پس از کلانترها، کدخدایان در سلسله مراتب هستند، و ریاست تیره ها را برعهده دارند، نماینده کلانتر و مورد اعتماد او و اعضای تیره بودند. منزلت کدخدایان هم ارثی بود، و دارای گله های دام بوده، و از طریق فروش فراورده های دامی امرار معش می کنند، در بعضی ایلات کدخدایان جزء قشر اول محسوب می شوند. به طورکلی وظایف کدخدایان، اداره امور داخلی تیره، حل مسایل مربوط به اختلاف ها، دزدیها، روابط بین تیره ها، همکاری با کلانترها و طایفه، برای رفع مشکلات عمده تیره.
قشر چهارم، ریش سفیدها، اداره کوچکترین واحد اجتماعی ایلات وعشایر را بعهده داشته و دارند، مانند، یک تش، اولاد، بنکو، مال و بیله، اوبه، احشوم و دهه. ریش سفیدها در تمام سطوح، واسطه ارتباطی مردم عشایر با سیستم متمرکز قدرت خان بودند.
قشر پنجم، توده مردم عشایر، که کلیه افرادعادی ایل را در بر می گیرد، گروهی که دام ندارند، یا کم دام دارند، و نمی توانند از آن معیشت خود را تامین کنند، چوپانان، کارگران ایل، کارگران فصلی که در روستاها و شهرها به طور روز مزدی کار می کنند، در قشر توده مردم عشایر هستند. پاره ای از اعضای این گروه را خانواده های فقیر روستایی تشکیل می دهند، که بعلت فقر یا عمله وارد ایل شده اند، این ها هیچ گونه حقی بر مراتع و چراگاه ها ندارند. گروهی از خانواده های ایلی، که بر اثر خشکسالی دام های خود را از دست داده اند، جزء این قشرقرار می گیرند، این قشر از لحاظ کمیت وسیعترین و پرجمیعت ترین قشر اجتماعی ایلات را تشکیل میدهند.
توجه: نظام سیاسی ایلات ایران که از زمان حکومت اشکانیان (http://ravid.blogfa.com/page/15) با مجلس مهستان آغاز شده بود، بعد از 2000 سال تاریخ و رشد و تکامل، تا سال 1341 دوام داشت، سپس با قانون اصلاحات ارضی، از این سال به بعد فروپاشی نظام ایلی در ایران آغاز شد.
http://s3.picofile.com/file/7376539779/4208.jpg
عکس های کوچ نشینی در ایران، عکس هایی که دیگر نمی توان نمونه های آنرا یافت، زیرا تمدن انبوه سازی قرن 20 (http://ravid2.blogfa.com/page/1) دشمن آنها بود، عکس های شماره 4205 تا 4208.
انوش راويد