Capitan Totti
20th February 2014, 12:15 AM
مسعود غزنوي (http://parskoroosh.blogfa.com/post/1296)
در دوره بالنسبه كوتاه اعتلاي اين سلسله كه در واقع شامل فرمانروايي محمود بن سبكتكين ملقب به يمين الدوله ( ربيع الاول 388 تا 421 ه.ق.) و مسعود بن محمود ملقب به شهاب الدوله ( 421 تا 432 ه.ق.) مي شد ، غير از افغانستان كنوني ، قلمرو آنان در ايران شامل خراسان ، سيستان ، گرگان ، قومس و حتي ري و نواحي مجاور تا حدود اصفهان و در خارج از ايران و افغانستان كنوني ، شامل خوارزم ( خيوه ، تركمنستان ) ، چغانيان ( در بخش علياي جيحون ) جوزجانان، مرو ، بلخ ، مروالرود و هرات ، و همچنين دره سند و قسمتي از نواحي شرق و شمال شرقي هند ( پنجاب و مولتان ) مي شد.
با آنكه تمام آنچه در طول زمان ، طي غزوات مكرر محمود و كروفرهاي متوالي پسرش مسعود و پدر محمود، سبكتكين ، در سرزمين هند عايد اين فرمانروايان گشت ، اين سرزمين به قلمرو آنان ملحق نشد . ذكر نام تعدادي از نواحي مفتوحه آنان در ماوراء سند ، وسعت حوزه ، فعاليت نظامي و جهادي آنان را قابل ملاحظه نشان مي دهد ، كه از آن جمله لاهور ( پنجاب ) ، قنوج (جنوب غربي دهلي ) ، ويهند ( ساحل چب سند ) ، ماتوره ( شمال غربي اگره ) ، هانسي ( شمال غربي هند ) ، بهاطيه ( سند سفلي )، كالنجر ( جنوب غربي الله آباد ) ، گواليار ( جنوب اگره ) ، نهرواله (گجرات ) ، سومنات ( در گجرات ) ، باري ( ساحل شرقي گنگ ) ، ناردين ( در مغرب رود جيلم ) و تانسير ( در شمال دهلي ) را مي توان ياد كرد . از اين ميان لااقل فتح پنجاب يك تختگاه تازه در لاهور به آنان داد كه چندي به خصوص در غلبه غوريان بر غزنه ، آخرين تختگاه فرمانروايي ايشان گشت . در داخل ايران و افغانستان كنوني هم ذكر تعدادي از شهرهاي كه با حوادث دوران فرمانروايي آنان مربوط مي شد ، تصوري از حدود قلمرو ايشان را در مدت اعتلاي آنان به دست مي دهد . از آن جمله است : غزنه ، گرديز ، پروان ، كابل ، بست ، قصدار ، غور، زمين داور ، پوشنگ ، هرات ، گنج رستاق ، بلخ ، ترمذ ، مروالرود ، مرو ، طوس ، نيشابور ، بيهق ، سرخس ، باورد ، نسا ، استوار (قوچان )، دهستان ، گرگان ، طبرستان ، ري و اصفهان.
چنانكه در تاريخ بيهقي از زبان حره ختلي – خواهر محمود – و از زبان مسعود پسر وي نقل شده است ، پادشاهان اين سلسله از تمام اين گسترهً واقع در داخل و خارج ايران و افغانستان كنوني " غزنه " را اصل بلاد و ديگر نواحي را فرع مي شمردند . سبب اينكه آنان را غزنويان خوانده اند نيز تا حدي از همين روست به هر حال اين مساله ارتباط قلبي آنان را با اين پايتخت ديرين خود نشان مي دهد .
در دوره بالنسبه كوتاه اعتلاي اين سلسله كه در واقع شامل فرمانروايي محمود بن سبكتكين ملقب به يمين الدوله ( ربيع الاول 388 تا 421 ه.ق.) و مسعود بن محمود ملقب به شهاب الدوله ( 421 تا 432 ه.ق.) مي شد ، غير از افغانستان كنوني ، قلمرو آنان در ايران شامل خراسان ، سيستان ، گرگان ، قومس و حتي ري و نواحي مجاور تا حدود اصفهان و در خارج از ايران و افغانستان كنوني ، شامل خوارزم ( خيوه ، تركمنستان ) ، چغانيان ( در بخش علياي جيحون ) جوزجانان، مرو ، بلخ ، مروالرود و هرات ، و همچنين دره سند و قسمتي از نواحي شرق و شمال شرقي هند ( پنجاب و مولتان ) مي شد.
با آنكه تمام آنچه در طول زمان ، طي غزوات مكرر محمود و كروفرهاي متوالي پسرش مسعود و پدر محمود، سبكتكين ، در سرزمين هند عايد اين فرمانروايان گشت ، اين سرزمين به قلمرو آنان ملحق نشد . ذكر نام تعدادي از نواحي مفتوحه آنان در ماوراء سند ، وسعت حوزه ، فعاليت نظامي و جهادي آنان را قابل ملاحظه نشان مي دهد ، كه از آن جمله لاهور ( پنجاب ) ، قنوج (جنوب غربي دهلي ) ، ويهند ( ساحل چب سند ) ، ماتوره ( شمال غربي اگره ) ، هانسي ( شمال غربي هند ) ، بهاطيه ( سند سفلي )، كالنجر ( جنوب غربي الله آباد ) ، گواليار ( جنوب اگره ) ، نهرواله (گجرات ) ، سومنات ( در گجرات ) ، باري ( ساحل شرقي گنگ ) ، ناردين ( در مغرب رود جيلم ) و تانسير ( در شمال دهلي ) را مي توان ياد كرد . از اين ميان لااقل فتح پنجاب يك تختگاه تازه در لاهور به آنان داد كه چندي به خصوص در غلبه غوريان بر غزنه ، آخرين تختگاه فرمانروايي ايشان گشت . در داخل ايران و افغانستان كنوني هم ذكر تعدادي از شهرهاي كه با حوادث دوران فرمانروايي آنان مربوط مي شد ، تصوري از حدود قلمرو ايشان را در مدت اعتلاي آنان به دست مي دهد . از آن جمله است : غزنه ، گرديز ، پروان ، كابل ، بست ، قصدار ، غور، زمين داور ، پوشنگ ، هرات ، گنج رستاق ، بلخ ، ترمذ ، مروالرود ، مرو ، طوس ، نيشابور ، بيهق ، سرخس ، باورد ، نسا ، استوار (قوچان )، دهستان ، گرگان ، طبرستان ، ري و اصفهان.
چنانكه در تاريخ بيهقي از زبان حره ختلي – خواهر محمود – و از زبان مسعود پسر وي نقل شده است ، پادشاهان اين سلسله از تمام اين گسترهً واقع در داخل و خارج ايران و افغانستان كنوني " غزنه " را اصل بلاد و ديگر نواحي را فرع مي شمردند . سبب اينكه آنان را غزنويان خوانده اند نيز تا حدي از همين روست به هر حال اين مساله ارتباط قلبي آنان را با اين پايتخت ديرين خود نشان مي دهد .