PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : من کجای قرآنم؟



zoh_reh
10th February 2014, 09:46 PM
من کجای قرآنم؟




http://img1.tebyan.net/big/1392/11/1822241132329421715325127117147171202193929.gif




می‌گفت : «من کجای قرآنم؟ اگر رطب و یابس، تر و خشکی نیست مگر آنکه ماجرایش در قرآن آمده باشد، پس من کجای کتاب خدایم؟ اصلاً خبری از من هست؟ از من با همه دغدغه‌هایم، امیدها و آرزوهایم، تنهایی‌هایم، اشک‌های پنهان و خنده های از ته دلم، شب و روزهایم، روزمرگی‌ها و زندگیم. از خود منی که اینجا نشسته هیچ خبری هست اصلاً؟ » می‌گفت کتاب شریف را ورق زده و جایی اسم خودش را ندیده است. راست می‌گفت...

وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبین
کلیدهای غیب، تنها نزد اوست و جز او، کسی آن‌ها را نمی‌داند. او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند هیچ برگی (از درختی) نمی‌افتد، مگر اینکه از آن آگاه است و نه هیچ دانه‌ای در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار [در کتاب علم خدا] ثبت است. سوره مبارکه انعام آیه 59

کتاب‌ها می‌نویسند: ابوالربیع شامی گوید: از امام صادق علیه‌السلام از گفتار خدای عز و جل پرسیدم: «و هیچ برگی نیفتد مگر آنکه آن را (خدا) بداند، و نه دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و نه تر و نه خشکی هست جز آنکه در نامه بیان‌کننده هست ...» فرمود: مقصود از «برگ» (جنین) سقط (شده) است، و مقصود از «دانه» فرزند است، و «تاریکی‌های زمین» رحم‌ها است، و «تر» مردمان زنده است و «خشک» آنان که جانشان گرفته شده (و مرده‌اند)؛ و همه این‌ها در نزد امامی بیان‌کننده (محفوظ) است (و آن‌ها را می‌داند).1


http://img1.tebyan.net/big/1392/11/1821431016149135253107238323416522217920624.gif


با تو می‌گویم:
می‌گفت : «من کجای قرآنم؟ اگر رطب و یابس، تر و خشکی نیست مگر آنکه ماجرایش در قرآن آمده باشد، پس من کجای کتاب خدایم؟

اصلاً خبری از من هست؟ از من با همه دغدغه‌هایم، امیدها و آرزوهایم، تنهایی‌هایم، اشک‌های پنهان و خنده های از ته دلم، شب و روزهایم، روزمرگی‌ها و زندگیم. از خود منی که اینجا نشسته هیچ خبری هست اصلاً؟ »

می‌گفت کتاب شریف را ورق زده و جایی اسم خودش را ندیده است. راست می‌گفت. خدا، از ما با اسم‌هایمان در کتابش یاد نکرده است.
از رسم ما اما بسیار گفته است. گفته است راهی که ما می‌رویم، به کجا می‌رسد.
گفته است این رسم زندگی، ما را به کجا می‌برد.
از انتهای راه تک تک ما پرده برداشته است.
لابه لای کتابش، یکی شبیه هرکدام از ما را گذاشته و پایان راهش را برایمان تعریف کرده است، تا بدانیم آخرش، آخرمان، چه می‌شود.

دغدغه های ما که تازه به دو هزار و چهارده میلادی قدم گذاشته‌ایم یا شبیه دغدغه موسی علیه‌السلام است در ماجرای کشتن مردی از مدین، یا شبیه نگرانی مادر مریم سلام الله علیها است و نذر فرزندش برای خدمت خداوند یا شاید هم شبیه نگرانی فرعون باشد از تولد پسری از بنی اسراییل.

امید ما یا شبیه امیدواری یعقوب نبی علیه‌السلام است به بازگشت یوسفش،
یا امید حضرت زکریا علیه‌السلام به داشتن یحیی علیه‌السلام ...
یا امید نمرود است به قدرتی پوشالی.

تنهایی‌های ما سخت‌تر از تنهایی تاریک یونس علیه‌السلام در شکم ماهی و در دل دریا نیست،
اشک‌های پنهان ما جگر سوز تر از اندوه یعقوب نبی علیه‌السلام در فراق دردانه‌اش نیست.
زخمی که می‌خوریم و طعنی که می‌شنویم، سنگین‌تر از نارواهایی نیست که به ساحت مقدس مریم سلام الله علیها روا داشتند.

خدا برای روزهای بیماری ما، ایوب نبی علیه‌السلام را مقابلمان گذاشته است.
انتهای ماجرای کسی که بت‌هایش را پیش از شکستن بت‌های شهر، شکست؛ برایمان می‌گوید.

فرعون و آسیه را کنار هم قرار می‌دهد، برای نشان دادن پایان کار کسانی که غرق نعمتند.

قدرت را هم از آن سلیمان نبی علیه‌السلام قرار می‌دهد و هم خبر از قارون و نمرود و جالوت می‌دهد.

هابیل و قابیل را دو برادر و در کنار هم قرار می‌دهد و می‌گوید می‌شود هم خون بود اما متفاوت زندگی کرد.

آنقدر میان خود امروزم با شخصیت‌های قرآنی شباهت می‌بینم که گاهی گمان می‌کنم، خدا آینه گذاشته است در کتابش برای همه. تا خودشان، زندگی‌شان و پایان راهشان را ببینند.


1.کتاب التفسیر عیاشی، ج 1، ص 361
الروضة من الکافی شیخ کلینی ترجمه رسولی محلاتی، ج2، ص 60

http://www.tebyan.net/quranindex.aspx?pid=270220

سونگ ایل گوک
11th February 2014, 03:11 PM
با سلام به دوست عزیزم زهره جان:
گاهی وقتها به تو غبطه می خورم به این دل پاک و با ایمانی که داری خوش به حالت مطمئنم که خدا خیلی دوستت داره که این همه خصایل نیکو را به تو عطا کرده بعضی وقتها هم از کار خدا تعجب می کنم از اینکه تو را سر راه من قرار داده شاید بهتر باشد بگویم خدا چقدردوستم دارد که خواست با تو آشنا بشوم و از تو و امثال شما برای هرچه بهتر شدن زندگی دنیوی و اخروی ام از شما مدد بگیرم و از شما راهنمایی بخواهم احساس می کنم شما و دوستان دیگر در این سایت به منزله دست با محبت خداست که این گونه به کمک من می آید احساس عجیبی به من می گوید با اینکه من با شما از راه دور و ندیده و نشناخته با شما آشنا شدم ولی انگار سالهاست که شما را می شناسم شاید باورتان نشود ولی شباهت فکری و اعتقادی شما با من آن قدر زیاد هست که نمی دانم چه بگویم فقط می دانم به خاطر شما و این آشنایی خدا را شکر کنم.این مطلب و مطالب مفید دیگری که می فرستی شاهد عینی گفته های من هست چون هر مطلبی که می فرستی نه تنها جزء اطلاعات مورد نیاز من هست بلکه هر مطلب جدید شما تعجب بیشتر من می شود در پایان از اینکه سرت را به دردآوردم معذرت می خواهم ولی باورکن هرچه گفتم عین حقیقت هست شاید شما همان کسی باشی که من بارها و بارها برای رفع مشکل خودم و دیگران از خدا خواسته ام و خدا اینگونه و از طریق شما جواب دعاهایم را داده است مطمئن باش هر کمکی که حتی با نوشته به من یا دیگران می کنی خیری از آن خواهی دید من هم همیشه دعاگوی شما هستم. با تشکر گلم.[golrooz][esteghbal]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد