312
8th February 2014, 01:37 AM
انگیزه شروع جنگ نهروان
بعد از اینکه جنگ صفین خاتمه یافت، عدهای از لشکر امام جدا شدند و با کنایه و یا صریحا مطالب بیربطی را به حضرت نسبت دادند؛ تا اینکه عده آنان به چهار هزار نفر رسید و بر امیرالمؤمنین علیهالسلام خروج کردند خوارج با عبدالله بن وهب راسبی، بیعت کردند و به طرف مدائن رفتند و عبدالله بن خباب فرماندار امام را در مدائن شهید کردند و شکم زن او را که حامله بود دریدند و دیگر زنان را نیز کشتند.
امام با سی و پنج هزار نفر از کوفه بیرون شد. از بصره فرماندارش، ابنعباس، نیز ده هزار نفر را برای یاری امام، روانه کرد که افرادی همانند احنف بن قیس و حارثة بن قدامه در میان آنان بود.
امام در شهر انبار توقف کرد تا لشکرش جمع شدند، آن وقت برای آنان خطبهای خواند که تحریص جنگ با معاویه را در برداشت؛ لشکر از جنگ با معاویه امتناع کردند و گفتند: ابتدا باید به جنگ با خوارج پرداخت. حضرت قبول کرد و به طرف نهروان حرکت نمودند. قبلا نمایندهای از طرف خود به جانب ایشان، فرستاد لکن آنان نماینده امام را کشتند و پیغام دادند که، اگر از این حکمیت که قرار دادی توبه کنی ما در اطاعت تو درآییم و گرنه از ما کنارهگیر تا برای خود امامی اختیار کنیم.
امام پیغام فرستاد که کشندگان برادران مرا به سویم بفرستید تا از ایشان قصاص کنم، آن وقت دست از جنگ با شما بر میدارم، شاید مقلب القوب هم شما را از این گمراهی برگرداند.
خوارج در جواب پیغام دادند که، ما جمیعا قاتل اصحاب تو میباشیم؛ این وقت امام، اصحاب خود را به سوی جنگ با خوارج امر کرد و فرمود: به خدا قسم که از ایشان زیاده از ده نفر، جان سالم بیرون نبرد و از شما ده نفر کشته نگردد.لحظه لحظه به امام خبر میدادند که خوارج از نهر عبور کردند، اما قبول نمیکرد و سوگند یاد میکرد که ایشان عبور نکردهاند و نمیکنند و جایگاه کشته شدن آنان در «رمیله» پایین نهر خواهد بود.
بعد از مدتی امام با لشکر به نهروان رسیدند و دیدند که خوارج در «رمیله» هستند، همانطوری که امام خبر داد، امام فرمود: الله اکبر! پیامبر خدا راست گفت.
پس، دو لشکر مقابل هم صف کشیدند؛ امام پیش ایستاد و خوارج را امر فرمود که توبه کنند و به او به پیوندند؛ ولی آنان قبول نکردند و لشکر حضرت را تیر باران نمودند. اصحاب، عرضه داشتند که خوارج ما را تیر باران کردند، امام فرمود: شما دست باز دارید تا سه مرتبه؛ تا اینکه مردی از لشکر امام را آوردند که به تیر خوارج شهید شده بود.
امام فرمود: الله اکبر! الان جنگ با ایشان برایتان حلال است؛ پس فرمان جنگ داد و فرمود: برایشان حمله کنید.
از خوارج چند نفر به میدان آمدند و رجز میخواندند تا امام را به قتل برسانند؛ امام همه آنان را به جهنم فرستاد. بعد از پایان جنگ، نه نفر از لشکر امام شهید شدند و ده نفر از خوارج، جان سالم بدر بردند، همانطوری که قبلا امام، خبر داده بود؛ جنگ نهروان در سال سی و هشت هجری یعنی دو سال بعد از جنگ صفین واقع شد. [1] .
پی نوشت ها:
[1] بحارالانوار- تتمة المنتهی، ص21 -19 ؛داستانهایی از زندگانی حضرت علی علیهالسلام، ص22-20.
بعد از اینکه جنگ صفین خاتمه یافت، عدهای از لشکر امام جدا شدند و با کنایه و یا صریحا مطالب بیربطی را به حضرت نسبت دادند؛ تا اینکه عده آنان به چهار هزار نفر رسید و بر امیرالمؤمنین علیهالسلام خروج کردند خوارج با عبدالله بن وهب راسبی، بیعت کردند و به طرف مدائن رفتند و عبدالله بن خباب فرماندار امام را در مدائن شهید کردند و شکم زن او را که حامله بود دریدند و دیگر زنان را نیز کشتند.
امام با سی و پنج هزار نفر از کوفه بیرون شد. از بصره فرماندارش، ابنعباس، نیز ده هزار نفر را برای یاری امام، روانه کرد که افرادی همانند احنف بن قیس و حارثة بن قدامه در میان آنان بود.
امام در شهر انبار توقف کرد تا لشکرش جمع شدند، آن وقت برای آنان خطبهای خواند که تحریص جنگ با معاویه را در برداشت؛ لشکر از جنگ با معاویه امتناع کردند و گفتند: ابتدا باید به جنگ با خوارج پرداخت. حضرت قبول کرد و به طرف نهروان حرکت نمودند. قبلا نمایندهای از طرف خود به جانب ایشان، فرستاد لکن آنان نماینده امام را کشتند و پیغام دادند که، اگر از این حکمیت که قرار دادی توبه کنی ما در اطاعت تو درآییم و گرنه از ما کنارهگیر تا برای خود امامی اختیار کنیم.
امام پیغام فرستاد که کشندگان برادران مرا به سویم بفرستید تا از ایشان قصاص کنم، آن وقت دست از جنگ با شما بر میدارم، شاید مقلب القوب هم شما را از این گمراهی برگرداند.
خوارج در جواب پیغام دادند که، ما جمیعا قاتل اصحاب تو میباشیم؛ این وقت امام، اصحاب خود را به سوی جنگ با خوارج امر کرد و فرمود: به خدا قسم که از ایشان زیاده از ده نفر، جان سالم بیرون نبرد و از شما ده نفر کشته نگردد.لحظه لحظه به امام خبر میدادند که خوارج از نهر عبور کردند، اما قبول نمیکرد و سوگند یاد میکرد که ایشان عبور نکردهاند و نمیکنند و جایگاه کشته شدن آنان در «رمیله» پایین نهر خواهد بود.
بعد از مدتی امام با لشکر به نهروان رسیدند و دیدند که خوارج در «رمیله» هستند، همانطوری که امام خبر داد، امام فرمود: الله اکبر! پیامبر خدا راست گفت.
پس، دو لشکر مقابل هم صف کشیدند؛ امام پیش ایستاد و خوارج را امر فرمود که توبه کنند و به او به پیوندند؛ ولی آنان قبول نکردند و لشکر حضرت را تیر باران نمودند. اصحاب، عرضه داشتند که خوارج ما را تیر باران کردند، امام فرمود: شما دست باز دارید تا سه مرتبه؛ تا اینکه مردی از لشکر امام را آوردند که به تیر خوارج شهید شده بود.
امام فرمود: الله اکبر! الان جنگ با ایشان برایتان حلال است؛ پس فرمان جنگ داد و فرمود: برایشان حمله کنید.
از خوارج چند نفر به میدان آمدند و رجز میخواندند تا امام را به قتل برسانند؛ امام همه آنان را به جهنم فرستاد. بعد از پایان جنگ، نه نفر از لشکر امام شهید شدند و ده نفر از خوارج، جان سالم بدر بردند، همانطوری که قبلا امام، خبر داده بود؛ جنگ نهروان در سال سی و هشت هجری یعنی دو سال بعد از جنگ صفین واقع شد. [1] .
پی نوشت ها:
[1] بحارالانوار- تتمة المنتهی، ص21 -19 ؛داستانهایی از زندگانی حضرت علی علیهالسلام، ص22-20.