PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث دختر نوجوان:کاش برای بار دوم فریب نمی خوردم



Capitan Totti
5th February 2014, 01:57 PM
دختر نوجوان:کاش برای بار دوم فریب نمی خوردم (http://aftabnews.ir/fa/news/230107/%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%DA%A9%D8%A7%D 8%B4-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%85)
پدرم پس از مرگ همسرش و در حالي که ۳ فرزند داشت به کرج مهاجرت و با مادرم ازدواج کرد. حاصل ازدواج آن ها من و خواهر ۱۳ ساله ام هستيم.
آفتاب: در اين مدت مادرم فرزندان پدرم را هم بزرگ کرد و با آن ها رابطه خوبي داشت اما پدرم مردي سخت گير بود. او که کارگر ساختماني بود هميشه مي گفت: حرف، حرف من است و هيچ کس حق نداشت روي حرف پدرم سخني بگويد.

خواهرانم در ۱۴ سالگي ازدواج کردند من هم ۲ سال قبل به عقد مردي درآمدم که خود را کارمند دولت معرفي مي کرد و پدرم قبل از آن که درباره او تحقيقي انجام بدهد جواب مثبت داد هرچه مخالفت کردم فايده اي نداشت چون پدرم حرفي زده بود و روي حرفش هم پافشاري مي کرد. قرار شد مراسم عروسي را بعد از عيد فطر بگيريم اما قبل از آن که مقدمات عروسي فراهم شود مشخص شد که آن مرد پدرم را فريب داده است او نه تنها کارمند نبود بلکه آدمي بيکار و معتاد بود به همين خاطر هم نامزدي ما به هم خورد و مجلس عروسي برگزار نشد.

در همين اثنا با برادر يکي از همکلاسي هايم که ۱۷ سال داشت آشنا شدم او پسر خوبي بود و در يک قنادي کار مي کرد ولي هر بار که با پدرم در اين باره صحبت مي کردم شروع به داد و بيداد مي کرد و به من ناسزا مي گفت. در اين گير و دار متوجه شدم که پدرم با پايان يافتن مدت اجاره منزل قصد رفتن به شهر خودش را دارد.

حميد دوباره به خواستگاري آمد او دفترچه سربازي اش را به پدرم نشان داد و گفت مي خواهد قبل از رفتن به سربازي با من ازدواج کند اما فايده اي نداشت با رفتن حميد پدرم همه کتاب هاي درسي ام را پاره کرد و اجازه نداد در امتحان تجديدي رياضي شرکت کنم.

به همين دليل تصميم گرفتم تا با حميد فرار کنم البته اين پيشنهاد او بود مي گفت با اين کار خانواده هاي ما راضي به ازدواج مي شوند. من هم وسايلم را جمع کردم و با او به مشهد آمدم ولي او در اين جا پشيمان شد و گفت فقط مي خواست مدتي را با من دوست باشد در همين روز هم پليس ما را دستگير کرد و الان متوجه شدم که چه اشتباهي کردم پدرم با تمام سختي گيري هايش مي دانست او اهل زندگي نيست کاش به حرفش گوش کرده بودم و براي بار دوم فريب نمي خوردم.

به گزارش خراسان، مددکار اجتماعي کلانتري فياض بخش مشهد پس از شنيدن ماجراي مهلا، با پدر او تماس گرفت تا براي رسيدگي به مشکل دخترش به مشهد مراجعه کند.

ab.bb
5th February 2014, 02:38 PM
متاسفم برای اون پدر ؛یه عده زیادی لیاقت بچه دار شدن رو ندارن.

زهرا قربانی
5th February 2014, 02:42 PM
یه تعداد از پدر ماد ها هستن که از ازدواج وفرزند دار شدن قفط به دنیا آوردنشون رو بلدن انگار بچه بدنیا آوردن دیگه حق فرزندان که به گردن والدینه رو انجام دادن
و خیلی هم زیادن

تووت فرنگی
5th February 2014, 09:30 PM
بسیار ناراحت شدم . . .
کاش کمی پدر با رفتاری زیباتر دخترش را قانع می کرد ..
کاش چنین پسرانی انسان نما (!) از بین بروند !!!!

Capitan Totti
5th February 2014, 11:03 PM
بله اما شاید درد ها به عمقِ دهانش رسیده بود .. در شرایط خانوادش نبودیم ما ...

اون زمان که علاوه بر قشر ثروتمند و فقیر ، قشر متوسط هم بود
گذشت
الان تقریبا همه امون شرایط زندگیمون یکیه! جز اون خیلی پولدارا!

تووت فرنگی
5th February 2014, 11:05 PM
اون زمان که علاوه بر قشر ثروتمند و فقیر ، قشر متوسط هم بود
گذشت
الان تقریبا همه امون شرایط زندگیمون یکیه! جز اون خیلی پولدارا!

مهم وضع مالی نیست ..

پول که نباشه ، لباس خوب نیست ، خوراکِ آنچنانی نیست

اما

آرامش ، محبت و خیلی چیز های دیگر ... که نباشه روح نیست ،

کمبود هست . ..


دختر زود باور پاشُ خورد اما اگر رفتار پدرش ملایم تر بود قانع می شد ...

Capitan Totti
5th February 2014, 11:10 PM
مهم وضع مالی نیست ..

پول که نباشه ، لباس خوب نیست ، خوراکِ آنچنانی نیست

اما

آرامش ، محبت و خیلی چیز های دیگر ... که نباشه روح نیست ،

کمبود هست . ..


دختر زود باور پاشُ خورد اما اگر رفتار پدرش ملایم تر بود قانع می شد ...

بله! وضع مالی هیچ که نه ولی خیلی مهم نیست
اما بسیار تاثیر گذاره! حداقل به اون پدر امان فکر کردن و مطالعه و با فرهنگ تر شدن رو ...

تووت فرنگی
6th February 2014, 10:42 AM
بله! وضع مالی هیچ که نه ولی خیلی مهم نیست
اما بسیار تاثیر گذاره! حداقل به اون پدر امان فکر کردن و مطالعه و با فرهنگ تر شدن رو ...

وضع مالی فرصتِ مطالعه بده ؟
چیزی که باعث فکر کردن می شه فرهنگ هست ..

Capitan Totti
6th February 2014, 03:56 PM
وضع مالی فرصتِ مطالعه بده ؟
چیزی که باعث فکر کردن می شه فرهنگ هست ..

اگه دغدغه مالی نداشته باشه
ذهنش آروم تره
پس فرهنگ خود به خود میاد

تووت فرنگی
8th February 2014, 10:02 PM
اگه دغدغه مالی نداشته باشه
ذهنش آروم تره
پس فرهنگ خود به خود میاد

پرفسور حسابی در خانواده ای رشد یافت که سطح مالی شون به واسطه پدرِ غیر دلسوزشون بسیار کم بود اما فرهنگ مطالعه و تحصیل بود در خانوادشون ..

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد