Capitan Totti
30th January 2014, 12:44 AM
درود بر شما
درین تاپیک در مورد رضاشاه بحث و کگفتگو می نماییم
کارنامه رضاشاه پهلوی http://img.tebyan.net/big/1387/07/651428091891558017790937817738201205251.jpg
تاریخ ایران پر از نام پادشاهان و مردانیه که اسموشون یا به دلیل خوبیشون تو تاریخ مونده یا به خاطر بدی و بی لیاقتیشون.
اسم رضاخان میرپنج بعد از این که در راس یک قشون 2500 نفری در سحرگاه سوم اسفند 1299 وارد تهران شد و به راحتی پایتختو اشغال کرد سرزبون ها افتاد، اگرچه قبل از اون هم رضاخان آدم گمنامی نبود، خیلی از شورش های اون دوره به دست او سرکوب شده بود و در اون موقع فرمانده نیروهای نظامی تهران بود. بلافاصله بعد از کودتا و نخست وزیری سید ضیا، رضاخان مقام سردار سپهی گرفت و اندکی بعد وزارت جنگ را از آن خود کرد. حدود دوسال و نیم با وجود جابجایی هایی که در هیئت حاکمه ایران انجام شد او همچنان این مقام را حفظ کرد و با استفاده از نفوذی که داشت تقریبا به مرد همه کاره ایران تبدیل شد، او در سال 1302 نخست وزیر ایران شد و دو سال بعد در 21 آذر 1304 با تصویب مجلس موسسان به مقام پادشاهی ایران رسید. از همون زمان سردار سپهی تا شهریور 1320 که از سلطنت کناره گیری کرد، http://img.tebyan.net/big/1387/07/171299819134222177821411981681981591698226.jpg
تخته قاپو : یکی از سیاست های مهمی که رضاشاه به شدت در جهت عملی کردن اون تلاش کرد سیاست تخته قاپو یا یکجا نشین کردن عشایر بود، سیاستی که زیان های غیر قابل جبرانی به دنبال داشت. در واقع رضاشاه این کارو کرد که قدرت بالقوه عشایر ایرانی رو که همواره خطر جدی برای دولت به شمار می آمدند کم کنه.
با این کار که البته به راحتی هم انجام نشد و مقاومت های زیادی را به همراه داشت، عشایر نه در منطقه کوچ خود بلکه در مکانی بسیار دورتر و نامأنوس تر از محل زندگی اسکان داده شدند. به عبارتی وارد زندگی شهرنشینی شدند. به این ترتیب هم جمعیت شهرها افزایش یافت و بتبع آن مشکلات خاص شهرنشینی به وجود آمد و هم این یکجانشین شدن عشایر از نظر اقتصادی و تولید محصولات دامی و لبنی که بخش عمده آن توسط عشایر تولید میشد، خسارات فراوانی به دنبال داشت.
دین ستیزی: تاکید شدید رضاشاه بر هویت ملی ایرانی منهای، اصالت اسلامی آن بود که برای مردم مسلمان ایران قابل تحمل نبود. اقدامات رضاخان هر روز در جهت زدودن رنگ و بوی اسلام از فرهنگ و هویت ایرانی پیش می رفت. با دستور رضا شاه در برگزاری مراسم مذهبی محدودیت هایی اعمال می شد: عزاداری می باید در مساجد معین، با سخنرانی وعاظی که دربار معلوم می کند و حداکثر در 2 ساعت برگزار شود!!
کشف حجاب: متحدالشکل کردن لباس مردم، استفاده از کلاه فرنگی و در مرحله آخر کشف حجاب از جمله اقداماتی بود که دیگ تحمل مردم فهیم ایران را به جوش آورد و تاب تحمل شان را ربود و منجر به اعتراضات شدید آنان علیه سیاست های غیر مذهبی رضاشاه شد و به صورت جدی خود را در قیام خونین مسجدگوهر شاد مشهد نشان داد.
سرکوب قیام مردم در گوهر شاد لکه سیاه غیر قابل توجیهی که هیچ گاه از صفحات تاریخ ایران پاک نخواهد شد. مردم مشهد در ادامه اعتراضات مردم دیگر شهرهای ایران برای ابراز نارضایتی خود از این برنامه که در واقع توهین به یکی از اصیل ترین اعتقادات و باورهای مردم مسلمان ایران بود، به دعوت روحانیون و بزرگان مشهد در مسجد گوهر شاد جمع شدند که سربازان رضا شاه با بی شرمی تمام به محاصره مردم پرداخته و پس از آنکه مردم حاضر به گذشتن از خواسته های به حق خود نشدند، به دستور رضاخان، سربازان به سوی مردمی که در خانه خدا در پناه امام رضا (ع) جمع شده بودند، آتش گشودند و در حالی که درهای مسجد به روی مردم بسته شده بود و امکان خارج شدن از مسجد را نداشتند به خاک و خون کشیده شدند. اعتراض مردم مشهد به مسأله کشف حجاب با شدت تمام سرکوب گردید و صدها نفر در مسجد گوهرشاد به خاک وخون کشیده شدند و به این ترتیب سیاست ضد مذهبی رضاشاه بیش از پیش خود را نشان داد و بر تنفر مردم نسبت به نظام و این برنامه افزود.
http://img.tebyan.net/big/1387/07/212141621582262391071208523219192186219458.jpg
مدرنیزاسیون غربی: رضاشاه پادشاه وطن پرستی بود که برای وحدت و انسجام ایران کوشش های فراوان کرد. پس از دوقرن سلطنت سلاطین بی لیاقت و وابسته قاجار که حاصل فرمانروایشان بر ایران چیزی جز خواری و زبونی ایران عزیز نبود، پس از آن که بخش وسیعی از خاک این سرزمین به اشغال نیروهای بیگانه درآمد و با نهایت تاسف با بی لیاقتی حکمرانان قاجار از ایران جدا شد، پس از آنکه عهدنامه های ننگین منعقد شده در این دوره لبخند پیروزی را بر لبان استعمارگران روس و انگلیس و آه حسرت را بر نهاد هر ایرانی غیرتمند، نقش کرد، موفق شد ایران ویران و در شرف از هم پاشیدگی را وحدتی دوباره ببخشد؛ حتی کوشش فراوانی کرد که موجبات رشد و شکوفایی ایران را فراهم کرده و ایرانی مدرن را که نمایانگر عظمت و شکوه این سرزمین در سالیان دور و دراز این کهن بوم و بر بود ، به جهانیان معرفی کند. اما خبط و اشتباه بزرگ رضا شاه این بود که در این راه از استعدادهای سرشار فرزندان این سرزمین گوهر خیز غافل شد و دوباره همچون فرمانروایان سابق و البته این بار به شکلی جدید دست به دامان بیگانگان شد. مدرنیزاسیون به شیوه غربی و مغایر با اعتقادات و باورهای دینی و حتی ملی، نسخه ای بود که رضاخان برای مردم ایران پیچیید. طبیعی بود که مردم این سرزمین با آن پیشینه درخشان تاریخی و معرفت گران مایه اسلامی به آسانی زیر بار این تغییرات نروند.
دیکتاتوری: اینم بگم که نکات منفی عملکرد رضاشاه فقط به نادیده گرفتن هویت دینی مردم ایران نبود، رضاخان هم مانند بقیه پادشاهان و به اقتضای روحیه شاهنشاهی آدم بسیار مستبد و خودکامه ای بود و در این باره قصه های زیادی نقل شده که خودتون برید بخونید، فقط اینو بدونید که هروقت هرچی می خواسته باید براش آماده می شد و هرکاری میگفته باید انجام میشده.
زمین خواری: رضا شاه مانند شاهان بی لیاقت قاجار حرمسرای عریض و طویل نداشت و یا مانند آنها یا بسیاری دیگر از فرمانروایان ایران به دنبال خوش گذرانی و تن پروری نبوده ولی شهوت و عطش عجیبی نسبت به ملک و زمین داشت، به گونه ای که همواره به دنبال اضافه کردن سیاهه ملک و زمین هایش بود. طبق آمارهای دولت پهلوی، حدود 10 در صد از کل زمین های ایران را به نام خود داشت! حتی گاهی می دیدی که کل یک روستا به نام رضاشاه بود! جالبه بدونید که بیشتر این زمین ها از مردم بینوا به زور گرفته می شد، و وای به حال کسی که در مقابل خواست رضاشاه برای واگذار کردن زمینش به شاه پهلوی مقاومت میکرده.
درین تاپیک در مورد رضاشاه بحث و کگفتگو می نماییم
کارنامه رضاشاه پهلوی http://img.tebyan.net/big/1387/07/651428091891558017790937817738201205251.jpg
تاریخ ایران پر از نام پادشاهان و مردانیه که اسموشون یا به دلیل خوبیشون تو تاریخ مونده یا به خاطر بدی و بی لیاقتیشون.
اسم رضاخان میرپنج بعد از این که در راس یک قشون 2500 نفری در سحرگاه سوم اسفند 1299 وارد تهران شد و به راحتی پایتختو اشغال کرد سرزبون ها افتاد، اگرچه قبل از اون هم رضاخان آدم گمنامی نبود، خیلی از شورش های اون دوره به دست او سرکوب شده بود و در اون موقع فرمانده نیروهای نظامی تهران بود. بلافاصله بعد از کودتا و نخست وزیری سید ضیا، رضاخان مقام سردار سپهی گرفت و اندکی بعد وزارت جنگ را از آن خود کرد. حدود دوسال و نیم با وجود جابجایی هایی که در هیئت حاکمه ایران انجام شد او همچنان این مقام را حفظ کرد و با استفاده از نفوذی که داشت تقریبا به مرد همه کاره ایران تبدیل شد، او در سال 1302 نخست وزیر ایران شد و دو سال بعد در 21 آذر 1304 با تصویب مجلس موسسان به مقام پادشاهی ایران رسید. از همون زمان سردار سپهی تا شهریور 1320 که از سلطنت کناره گیری کرد، http://img.tebyan.net/big/1387/07/171299819134222177821411981681981591698226.jpg
تخته قاپو : یکی از سیاست های مهمی که رضاشاه به شدت در جهت عملی کردن اون تلاش کرد سیاست تخته قاپو یا یکجا نشین کردن عشایر بود، سیاستی که زیان های غیر قابل جبرانی به دنبال داشت. در واقع رضاشاه این کارو کرد که قدرت بالقوه عشایر ایرانی رو که همواره خطر جدی برای دولت به شمار می آمدند کم کنه.
با این کار که البته به راحتی هم انجام نشد و مقاومت های زیادی را به همراه داشت، عشایر نه در منطقه کوچ خود بلکه در مکانی بسیار دورتر و نامأنوس تر از محل زندگی اسکان داده شدند. به عبارتی وارد زندگی شهرنشینی شدند. به این ترتیب هم جمعیت شهرها افزایش یافت و بتبع آن مشکلات خاص شهرنشینی به وجود آمد و هم این یکجانشین شدن عشایر از نظر اقتصادی و تولید محصولات دامی و لبنی که بخش عمده آن توسط عشایر تولید میشد، خسارات فراوانی به دنبال داشت.
دین ستیزی: تاکید شدید رضاشاه بر هویت ملی ایرانی منهای، اصالت اسلامی آن بود که برای مردم مسلمان ایران قابل تحمل نبود. اقدامات رضاخان هر روز در جهت زدودن رنگ و بوی اسلام از فرهنگ و هویت ایرانی پیش می رفت. با دستور رضا شاه در برگزاری مراسم مذهبی محدودیت هایی اعمال می شد: عزاداری می باید در مساجد معین، با سخنرانی وعاظی که دربار معلوم می کند و حداکثر در 2 ساعت برگزار شود!!
کشف حجاب: متحدالشکل کردن لباس مردم، استفاده از کلاه فرنگی و در مرحله آخر کشف حجاب از جمله اقداماتی بود که دیگ تحمل مردم فهیم ایران را به جوش آورد و تاب تحمل شان را ربود و منجر به اعتراضات شدید آنان علیه سیاست های غیر مذهبی رضاشاه شد و به صورت جدی خود را در قیام خونین مسجدگوهر شاد مشهد نشان داد.
سرکوب قیام مردم در گوهر شاد لکه سیاه غیر قابل توجیهی که هیچ گاه از صفحات تاریخ ایران پاک نخواهد شد. مردم مشهد در ادامه اعتراضات مردم دیگر شهرهای ایران برای ابراز نارضایتی خود از این برنامه که در واقع توهین به یکی از اصیل ترین اعتقادات و باورهای مردم مسلمان ایران بود، به دعوت روحانیون و بزرگان مشهد در مسجد گوهر شاد جمع شدند که سربازان رضا شاه با بی شرمی تمام به محاصره مردم پرداخته و پس از آنکه مردم حاضر به گذشتن از خواسته های به حق خود نشدند، به دستور رضاخان، سربازان به سوی مردمی که در خانه خدا در پناه امام رضا (ع) جمع شده بودند، آتش گشودند و در حالی که درهای مسجد به روی مردم بسته شده بود و امکان خارج شدن از مسجد را نداشتند به خاک و خون کشیده شدند. اعتراض مردم مشهد به مسأله کشف حجاب با شدت تمام سرکوب گردید و صدها نفر در مسجد گوهرشاد به خاک وخون کشیده شدند و به این ترتیب سیاست ضد مذهبی رضاشاه بیش از پیش خود را نشان داد و بر تنفر مردم نسبت به نظام و این برنامه افزود.
http://img.tebyan.net/big/1387/07/212141621582262391071208523219192186219458.jpg
مدرنیزاسیون غربی: رضاشاه پادشاه وطن پرستی بود که برای وحدت و انسجام ایران کوشش های فراوان کرد. پس از دوقرن سلطنت سلاطین بی لیاقت و وابسته قاجار که حاصل فرمانروایشان بر ایران چیزی جز خواری و زبونی ایران عزیز نبود، پس از آن که بخش وسیعی از خاک این سرزمین به اشغال نیروهای بیگانه درآمد و با نهایت تاسف با بی لیاقتی حکمرانان قاجار از ایران جدا شد، پس از آنکه عهدنامه های ننگین منعقد شده در این دوره لبخند پیروزی را بر لبان استعمارگران روس و انگلیس و آه حسرت را بر نهاد هر ایرانی غیرتمند، نقش کرد، موفق شد ایران ویران و در شرف از هم پاشیدگی را وحدتی دوباره ببخشد؛ حتی کوشش فراوانی کرد که موجبات رشد و شکوفایی ایران را فراهم کرده و ایرانی مدرن را که نمایانگر عظمت و شکوه این سرزمین در سالیان دور و دراز این کهن بوم و بر بود ، به جهانیان معرفی کند. اما خبط و اشتباه بزرگ رضا شاه این بود که در این راه از استعدادهای سرشار فرزندان این سرزمین گوهر خیز غافل شد و دوباره همچون فرمانروایان سابق و البته این بار به شکلی جدید دست به دامان بیگانگان شد. مدرنیزاسیون به شیوه غربی و مغایر با اعتقادات و باورهای دینی و حتی ملی، نسخه ای بود که رضاخان برای مردم ایران پیچیید. طبیعی بود که مردم این سرزمین با آن پیشینه درخشان تاریخی و معرفت گران مایه اسلامی به آسانی زیر بار این تغییرات نروند.
دیکتاتوری: اینم بگم که نکات منفی عملکرد رضاشاه فقط به نادیده گرفتن هویت دینی مردم ایران نبود، رضاخان هم مانند بقیه پادشاهان و به اقتضای روحیه شاهنشاهی آدم بسیار مستبد و خودکامه ای بود و در این باره قصه های زیادی نقل شده که خودتون برید بخونید، فقط اینو بدونید که هروقت هرچی می خواسته باید براش آماده می شد و هرکاری میگفته باید انجام میشده.
زمین خواری: رضا شاه مانند شاهان بی لیاقت قاجار حرمسرای عریض و طویل نداشت و یا مانند آنها یا بسیاری دیگر از فرمانروایان ایران به دنبال خوش گذرانی و تن پروری نبوده ولی شهوت و عطش عجیبی نسبت به ملک و زمین داشت، به گونه ای که همواره به دنبال اضافه کردن سیاهه ملک و زمین هایش بود. طبق آمارهای دولت پهلوی، حدود 10 در صد از کل زمین های ایران را به نام خود داشت! حتی گاهی می دیدی که کل یک روستا به نام رضاشاه بود! جالبه بدونید که بیشتر این زمین ها از مردم بینوا به زور گرفته می شد، و وای به حال کسی که در مقابل خواست رضاشاه برای واگذار کردن زمینش به شاه پهلوی مقاومت میکرده.