توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پیام مهربانی -هدیه های kamanabroo به شما -
kamanabroo
21st January 2014, 12:29 AM
سلام به همگی
گاهی پیش میاد که می خوام یه جمله ای رو برای همه بفرستم
گاهی پیش میاد یه مطلبی رو دوست دارم همونقدر که من رو خوشحال می کنه, شما رو هم خوشحال کنه
گاهی دوست دارم بیام یه هدیه بدم به همه بروبچ سایت
و ...
فک کردم چیکار کنم تا بتونم این لذت های معنوی رو با شما درمیون بگذارم
اینجا رو خونه ی مهربونی من بدونید و سر بزنید
من هر وقت مطلبی که برام جالب بود این احساسم رو برای شما هم به اشتراک می گذارم [labkhand]
عکس قشنگیه. خیلی خوش ذوق بوده عکاسش برای همین گذاشتم اسمش هم باشه
http://rajanews.com/Files_Upload/87529.jpg
ممنونم میشم که بجای تشکر متنی و غیر متنی برای سلامتی و ظهور امام زمان عج تو دلتون صلوات بفرستید
تا بلکه سربازهای خوبی برای امام زمانمون باشیم
kamanabroo
21st January 2014, 12:33 AM
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می فرمود :
گاهی با خود میخواندم «ای من فدای آن که زبان و دلش یکی است.»
در عالم معنا، سلمان را به من نشان دادند و گفتند: این شخص زبان و دلش یکی است و می خواهیم تو را فدای او بکنیم.
من گفتم : حاضر نیستم فدای سلمان شوم، من فدای پیامبر و امام می شوم.
فهمیدم حرفهایی که می زنیم همه حساب دارد و بایستی آنها را راست بگوییم.
از آن جا که حاضر بودم نوکری سلمان را به جا آورم، از آن پس می خواندم :
«ای من غلام آنکه زبان و دلش یکی است.»
http://safireshadi.ir/wp-content/uploads/%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D8%B1%D8%AC%D8%A8%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%B7.jpg
این داستان هم یادم اومد سعی می کنم اونی که یادم هست رو دقیق بگم:
مرحوم حاج احمد آقا -فرزند امام راحل- می فرمودند که :
یه شب حضرت امام رو به خواب دیدم و سوال کردم از اون طرف چه خبر؟
امام فرموده بودند: احمد؛ اینجا همه چیز حساب و کتاب داره.. حتی همون دستی که من برای مردم تکان می دادم ، اینجا ازش سوال کردن..
[golrooz]
kamanabroo
22nd January 2014, 12:22 PM
این هم یک خاطره جالب :
طرف با یک موتور گازی آمد جلوی درب مسجد، سلام کرد. جوابش را با بی اعتنایی دادم
دستاش روغنی و سیاه بود.
خواست موتور رو همان جلو به یک ستون ببندد نگذاشتم. گفتم : اینجا نمیشه ببندی عمو!
باز بانگرانی ساعتم را نگاه کردم دوباره خیره شدم به سر کوچه. سه چهار دقیقه گذشت و باز هم خبری نشد.
پیش خودم گفتم: مردم رو دیگه نمیشه از این بیشتر نگه داشت. خوبه برم به مسئول پایگاه بگم یه فکری بکنیم.
یکدفعه دیدم بلندگوی مسجد روشن شد و جمعیت صلوات فرستادند!
مجری گفت: نمازگذاران عزیز در خدمت فرمانده بزرگ جنگ حاج عبدالحسین برونسی هستیم.. که بخاطر خرابی موتورشان کمی با تاخیر رسیدند..
صلوات نداشت؟[cheshmak]
aty.a
22nd January 2014, 03:28 PM
سلام [golrooz]
با اجازه جناب کمان ابرو ..(میدونم این قدر ایشون بزرگوار هستند که اجازه بدهند در تایپک شون من هم یه پست بذارم)[khejalat]
این دو عکس از رهبـــــــر عزیـــزمون
رو تقدیم می کنم به همه دوستان و عاشقان ولایت[cheshmak]
http://www.shiaupload.ir/images/56429882990588573684.jpg (http://www.shiaupload.ir/)
http://www.shiaupload.ir/images/25618675081517051236.jpg (http://www.shiaupload.ir/)
عبدالله91
22nd January 2014, 04:05 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بنده هم یه حرفی رو که بهش اهمیت میدم بنویسم؛ اگه جناب کمان ابرو نخواستن پاک میکنن
عشق ساختنی است
اما
هوس آمدنی
منتظر عشق نباید بود و در کوچه و بازار و... قابل جستجو نیست.بلکه آن را باید ساخت.
عشق را محدود نکنیم و به یک روابط نسبت ندهیم دامنه اش طبق اندازۀ ساختۀ ما وسعت دارد.
مثه عشق به خدا
عشق به ارزش ها
عشق به آدمها
عشق به همسر
همه ساختنی هستند نه آمدنی.
چشمها را باید شست؛ جور دیگر باید دید
kamanabroo
23rd January 2014, 07:44 PM
روز شهادت حضرت زهرا یکی اومد خدمت آیت الله بهجت عرض کرد:
آقا تسلیت میگم ، به حضرت زهرا سلام الله علیها سیلی زدن...
آیت الله بهجت فرمودند:
الان هم به حضرت زهرا سلام الله علیها سیلی می زنند!
عرض کردند: الان چطور به حضرت سیلی می زنند؟آیت الله بهجت فرمودند:
هر دختر شیعه با بی حجابیش یه سیلی به صورت حضرت زهرا سلام الله می زنه!!!
بین خودمون و خدای خودمون..
عبدالله91
25th January 2014, 06:31 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام. میخوام بااجازه صاحبخونه ماجرایی رو بگم که شاید عزیزان شنیده باشن بنده لب مطلب رو میگم اگه عزیزی کاملش رو داشت بذاره:
یه آخوندی بود که امام جماعت مسجدی در یک محله ای بود. هر روز سر موقع قبل از اذان می رفت مسجد.
یک روز کاری پیش اومد دیر کرد. اهالی اون محل چون میدونستن که امام جماعتشون وقت شناس هست نگران شدند و یه نفری رو به دنبالش به منزل ایشان فرستادند.
این آقا رفت دم در منزل امام جماعت؛ دید در باز هست. در رو یه خورده باز کرد و تو خونه رو نگاه کرد.
دید حاج آقا در حیاط درحال وضو گرفتنه و وضوش داره تموم میشه؛خانم حاج آقا هم کنارش بود حاجی یه شوخی با خانمش کرد و یه مشت آب رو به صورت خانمش پاشید.
این فرد که در حال دید زدن بود در رو بست و برگشت و ماجرا رو به اهالی محل تعریف کرد. در این هنگام امام جماعتشون رسید.
حاجی سلام داد و رفت جلو نماز بخونه دید هیچ کسی نمیاد نماز بخونه و همه فرادی نمازشون رو خوندن. بعده نماز اهالی به امام جماعتشون گفتند که ما دیگر پشت سر شما نماز نمی خوانیم. حاجی پرسید چرا؟
ماجرا رو تعریف کردند و کار امام جماعتشون رو زشت دانستند.
امام جماعت بهشون فرمود:کاری برایم پیش اومد و پنج دقیقه ای دیر کردم و من در داخل منزل خودم وضو گرفتم و با خانمم شوخی کردم که هم شرعی هست و هم اخلاقی وهم تاکید شده. شماها دارین این کار شرعی بنده رو غیر موجه می دانید در حالی که اون آقایی که فرستادین درِ منزل بنده رو بدون اجازه باز کرده و تو خونۀ بنده سرک کشیده و این کار زشت و غیر شرعی و مذموم هست؛و شما این کار رو تایید میکنین.
گاهی باید بیشتر بشینیم و فکر کنیم که کار درست رو بنا به تبعیت از نفس غیرموجه ندانیم و کار زشت و بدگویی الکی رو هم در فضای مجازی و هم در دنیای حقیقی روا ندانیم و کاسۀ داغتر از آش و مدعی دنباله رو حق نباشیم.
kamanabroo
27th January 2014, 08:02 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/wm4lxt27akycsk3t6huk.jpg (http://www.uc-njavan.ir/)
-----------------------------
متن نامه مهربون این دختر خانم گل:
با سلام به امام زمان علیه السلام
و درود به امام خیمنی {ره}
سلام به رزمندگان اسلام
اسم من زهرا میباشد این هدیه را
که نان خشک و بادام است برای شما
فرستادم . پدرم می خواست جبهه بیاید
ولی او با موتور زیر ماشین رفت
و کشته شد . من 9 سال دارم و نصف
روز مدرسه و نصف دیگر را قالی باقی
میروم. مادرم کار می کند. ما 5 نفر هستیم. پدرم
مُرد و باید کار کنیم و من 92 روز کار کردم تا
تا برای شما رزمندگان توانستم نان
بفرستم. از خدا می خواهم که این هدیه را
از یک یتیم قبول کنید و پس ندهید و مرا
کربلا ببرید. آخر من و مادرم خیلی روزه
می گیریم تا خرجی داشته باشیم مادرم خودم
احمد و بتول و تقی برادر کوچک هست
سلام می رسانیم خدانگهدار
شما پاسداران اسلام باشد
62/11/8
----------------------------
(سندشماره 39 از آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
----------------------------
اونوقت هنوز من به دنیا نیومده بودم..
این عشق ها خیلی مقدسه
خیلی ارزش داره
ته پیش کش و هدیه ای که فرستاده میخواد که مارو هم کربلا ببرید..
kamanabroo
27th January 2014, 08:23 PM
هدیه ای از طرف حضرت عیسی مسیح (http://www.islamiclife.ir/cat/religion/1392/10/002165.php)
(علی نبینا و آله و علیه السلام)
http://www.islamiclife.ir/userfiles/images/1392/2202_poster.jpg
عبدالله91
28th January 2014, 12:18 PM
http://uc-njavan.ir/images/3ihka0ag4e39wx6icysg.jpg
"VICTOR"
31st January 2014, 06:52 PM
'' بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم ''
با اجازتون [taane]من هم یک داستان زیبا میذارم [khejalat]
ـــــــــــــــ
http://www.8pic.ir/images/05738474553145902223.jpg
مردی چهار پسر داشت.
آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود.
پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.
سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.
پسر اول گفت: «درخت زشتی بود، خمیده و درهم پیچیده.» پسر دوم گفت: «نه… درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.»
پسر سوم گفت: «نه… درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین… و با شکوه ترین صحنه ای بود که تا به امروز دیده ام.» پسر چهارم گفت: «نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها… پر از زندگی و زایش!»
مرد لبخندی زد و گفت: «همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید!
شما نمی توانید درباره یک درخت یا یک انسان بر اساس یک فصل قضاوت کنید. همه حاصل آنچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگی شان برمی آید فقط در انتها نمایان می شود.
وقتی همه فصل ها آمده و رفته باشند!
اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از کف داده اید!
مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل، زیبایی و شادی تمام فصل های دیگر را نابود کند!
زندگی را فقط با فصل های دشوارش نبین؛ در راه های سخت پایداری کن. لحظه های بهتر بالاخره از راه می رسند .
در مورد قضاوت هم این داستان صدق می کنه ، ګاهی هر کدوم از ما تنها یک بعد از انسانی رو می بینیم ، پس هرګز راجع به کسی زود قضاوت نکنیم .
kamanabroo
2nd February 2014, 10:58 PM
تابلوهای راهنمای انقلاب:
جاده لغزنده است دشمنان مشغول کارند، با احتیاط برانید
سبقت ممنوع، دیر رسیدن به پست و مقام بهتر از هرگز نرسیدن به امام است
حداکثر سرعت مجاز، حرکت ولی فقیه است.
اگر پشتیبان ولایت فقیه نیستید لااقل کمر بند دشمنی را نبندید
با دنده لج حرکت نکنید
با وضو وارد شوید این جاده مطهر به خون شهداست..
یه هدیه تصویری کلیک کنید
(http://parsino.ir/wp-content/uploads/2014/01/03.jpg)
http://iraniangraphic.com/files_text/0000000000000000.jpg
طلیعه طلا
3rd February 2014, 09:12 AM
http://uc-njavan.ir/images/m2iv5dzv9o5j3u4mch.jpg
"VICTOR"
5th February 2014, 06:05 PM
سلام
من یه بار دیګه اجازه می خوام [khejalat][taane]
این داستان رو قبلاً خودم خونده بودم اما بعد از مدت ها دوباره خوندمش ، شما هم به احتمال بسیار زیاد شنیدید ولی مرورش باز هم تأمل برانګیزه [cheshmak]
آیا شما هم نیمکت ... دارید ؟
روزی لویی شانزدهم در محوطه ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نګهبانی دید . از او پرسید : تو چرا اینجا قدم می زنی و از چی نګهبانی می کنی ؟ سرباز دستپاچه جواب داد : قربان مرا افسر ګارد اینجا ګذاشته است و به من ګفته خوب مراقب باشم !
لویی ، افسر ګارد را صدا زد و پرسید : این سرباز چرا اینجاست ؟ افسر ګفت : قربان افسر قبلی نقشه قرار ګرفتن سرباز ها سر پست ها را به من داد ، من هم به همان روال کار را ادامه دادم ٬
مادر لویی او را صدا زد و ګفت : من علت را می دانم ، زمانی که تو سه سالت بود این نیمکت را رنګ زده بودند و پدرت به افسر ګارد ګفت نګهبانی را اینجا بګذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنګی نشود ! و از آن روز 41 سال می ګذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم می زند !
فلسفه ی عمل تمام شده است ، ولی عمل فاقد منطق هنوز ادامه دارد ! روزانه چه کارهای بیهوده ای را انجام می دهیم ، بی آنکه بدانیم چرا ؟
طلیعه طلا
6th February 2014, 08:20 AM
یادمان که نرفته رفیق؟
زهیر بن قین بجلی
زنش را در كربلا طلاق می دهد
تا در رکاب حسین شهید شود!
نباشیم از کسانی که حسین را طلاق می دهند
تا در کنار حوریان زمینی خیابانی، و با عکس و فیلم عروسکان خیمه شب بازی مجازی و واقعی،
زندگی کنند!!
حسینی شدن بها دارد
و ما هنوز دنبال صفا کردنیم...!
حواسمان که هست انشاالله
kamanabroo
17th February 2014, 08:29 PM
به نظرت فرستادن یک صلوات چقدر وقت میگیره؟
خوب امتحان می کنیم:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چی شد؟ چند ثانیه! شد؟
نمیدونم تا حالا تونستی شیطان رو از خودت برنجونی یا نه. ولی الان تونستی بهت تبریک می گم [golrooz][cheshmak]
نیت نکرده بودی! الان نیت کن صلواتت رو برای تعجیل در ظهور امام زمان عج
اینجوری با 4 ثانیه توجه! هم دوست امام زمان میشی .. هم شیطون ازت دور میشه
راستی میدونی هر 24 ساعت چند ثانیه است!
طلیعه طلا
20th February 2014, 09:02 AM
پـَـروا کنیم تا " پـَــر " وا کنیم
kamanabroo
28th February 2014, 11:19 PM
خواب آب !
از عالم عارفی پرسیدم که:
چه کاری بکنم که امام زمانم رو در خواب ببینم؟
عالم فرمود : شب غذای شور بخور.. آب هم نخور .. بخواب.
من هم همین کار رو کردم و وقتی دوباره پیش اون عالم عارف رفتم پرسید؟ چی شد؟
گفتم از شب تا صبح خواب آب می دیدم.. لب جوی آب زلال.. کنار چاه آب.. آبهای گوارا.. و دائم آب می خوردم..
عالم عارف گفت:
تشنه آب بودی، خواب آب دیدی! تشنه امام زمانت شو.. خودش میاد به خوابت!
http://up.9ktenews.com/uploads/13408538931.jpg
kamanabroo
1st April 2014, 07:25 PM
سلام خدمت همه نخبگانی های دوست داشتنی
می بخشید که دیر تبریک عرض می کنم, اما هدیه نوروزی ام رو الان به شما تقدیم می کنم
همیشه و هرجا هر روزتون نوروز [golrooz]
http://www.uc-njavan.ir/images/z55rcmwennfjum9z9a4d.jpg (http://www.uc-njavan.ir/)
"golbarg"
1st April 2014, 08:15 PM
سیزدتون بدر،
دشمناتون دربدر،
رفقاتون گل به سر،
خوشیهاتون صد برابر[cheshmak]
طلیعه طلا
15th August 2014, 09:16 AM
إذا قالَ الْعَبدُ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُه:
بَدَأَ عَبدى بِاسْمى و حَقٌّ عَلَىَّ أنْ اُتَمِّمَ لَهُ اُمُورَهُ و اُبارِكَ لَهُ فى أَحوالِهِ؛
هر گاه بنده اى بسم اللّه الرحمن الرحيم بگويد خداوند می فرمايد:
بنده ام كارش رابا نام من آغاز كرد، بر من است تا كارش را به پايان برسانم
و براى او در كارهايش بركت قرار دهم.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
علي پارسا
15th August 2014, 11:27 AM
خواب آب !
از عالم عارفی پرسیدم که:
چه کاری بکنم که امام زمانم رو در خواب ببینم؟
عالم فرمود : شب غذای شور بخور.. آب هم نخور .. بخواب.
من هم همین کار رو کردم و وقتی دوباره پیش اون عالم عارف رفتم پرسید؟ چی شد؟
گفتم از شب تا صبح خواب آب می دیدم.. لب جوی آب زلال.. کنار چاه آب.. آبهای گوارا.. و دائم آب می خوردم..
عالم عارف گفت:
تشنه آب بودی، خواب آب دیدی! تشنه امام زمانت شو.. خودش میاد به خوابت!
http://up.9ktenews.com/uploads/13408538931.jpg
احسنت، به نحوي بيانگر معني اين بيت شعر مولانا است:
آب کم جو، تشنگي آور به دست - تا بجوشد آبت از بالا و پست
kamanabroo
5th September 2014, 11:53 AM
تا حالا به این فکر کردی که دوست داری به کجا برسی و دنبال چی هستی؟
تو الان می تونی ماشین باشی
می تونی یه خونه باشی
می تونی حتی معشوقت باشی
می تونی..
وقتی دعا میکنی، دعای تو از این جهان خارج میشود و به جایی میرود که هیچ زمانی نیست.
دعایت به قبل از پیدایش عالم میرود.
دعایت به آنجا که دارند تقدیرت را مینویسند میرود.
و تقدیر نویس مهربان عالم تقدیرت را با توجه به دعایت مینویسد.(دکتر حسین الهی قمشه اي)
و چقدر مولانا قشنگ میگه:
گر در طلب گوهر کانی، کانی /
گر در هوس لقمه نانی، نانی
این نکته رمز اگر بدانی، دانی /
هر چیز که در جستن آنی، آنیــــــــــــــــــــ ...
و حتی می تونی یک جلوه از خدا باشی..
اگر بخوای...
[golrooz]
aty.a
14th September 2014, 11:47 AM
بدون شرح
http://www.shiaupload.ir/images/95138699992305062405.jpg (http://www.shiaupload.ir/)
kamanabroo
16th September 2014, 01:21 AM
وقتی به خودم فکر می کنم می بینم فقط وقتایی از امام زمان عج دارم دم می زنم که کارم یه جایی گیر کرده و یه مشکلی دارم
ولی..
این گفتگو حال خیلی هاست..
از جمله خودم
خدا کمک کنه که جزء منتظران واقعی امام زمان عج باشیم..
گفتگوی ما با امام زمان عج:
جهت دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه ی دفتر
غزل ناب ندارد
همه گویند به انگشت اشاره
مگر این عاشق دیوانه دلسوخته ارباب ندارد ؟
تو کجایی ؟
شده ام باز هوایی
چه شود جمعه ی این هفته بیایی ؟ !
به جمالت… به جلالت… دل ما را بربایی…
و اما جواب امام زمان:
تو خودت! مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی،
تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟»
تو کجایی؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد
و تو با چشم و دل بسته فقط شعر سرودی
«تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!»
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی…
هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی!
خواهش نفس شده یار و خدایت …
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت …
و به آفاق نبردند صدایت…
و غریب است امامت!
من که هستم ،
تو کجایی؟
تو خودت کاش بیایی
به خودت کاش بیایی…!
kamanabroo
3rd October 2014, 12:17 PM
http://hw11.asset.cloob.com/cloob-activity-photo/108996188-3e88e3c219a87be77a5f118ae73d06fa-520.jpg
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.