zoh_reh
17th January 2014, 10:51 PM
تمایل به خود کشی
من تمايل به خودكشى دارم، گناه آن را براى من شرح دهيد.
قبل از بيان ديدگاه اسلام درباره خودكشى، بايسته است علل تمايل به اين پديده شوم بررسى شود.
به طور كلى خودكشى سه علت عمده دارد:
1. پوچ گرايى و احساس بىارزشى،
2. افسردگى،
3. اعتراض به وضعيت موجود و حاكم بر خانواده يا جامعه.
اقدام به اين عمل، به هر دليلى، امرى غيرمعقول، غيرمنطقى و احمقانه است و در هيچ فرهنگى پذيرفته نيست.
بنابراين فردى كه چنين افكارى به ذهن او خطور مىكند، بايد هر چه زودتر به مشاور مراجعه كند تا اين تفكرات نادرست اصلاح شود. اگر علت آن افسردگى باشد، بايد تحت درمان قرار گيرد و اگر نوعى اعتراض به وضع موجود باشد، بايد به او تفهيم شود كه خودكشى بدترين نوع اعتراض است و راههاى منطقى و بهتر و مؤثر وجود دارد و خودكشى هيچ مشكلى را حل نمىكند.
اما نظر اسلام درباره خودكشى
از ديدگاه اسلام، مالك همه چيز - از جمله انسان - خداوند است و او است كه حق تصرف در جهان و انسان را دارد. آنجا كه او رخصت دهد، جايز و جايى كه او اذن ندهد، غيرمجاز است. از جمله اين موارد، كشتن انسان است. در اين موضوع هيچ تفاوتى بين انتحار و ديگر كشى نيست، چرا كه اين كار سلب حق حيات از خود و يا ديگرى است. خداى سبحان انسان را از اين امر برحذر داشته، مىفرمايد: ؛ «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً»(مائده (5)، آيه 32) «آن كس كه انسانى را بدون اينكه قاتل باشد و يا در زمين فساد كند، بكشد گويا همه مردم را كشته است».
مرگ و حيات يك نفر، اگر چه مساوى با مرگ و حيات اجتماع نيست، ولى شباهتى به آن دارد؛ ازاينرو در جايى كه اذن خداوند نيست، انجام دادن آن حرام و گناه است.
در نگرش الهى، از آنجا كه خداوند خالق انسان است و تمام هستى او از خدا است، هيچ كسى نه حق كشتن ديگرى را دارد و نه حق كشتن خود را. اين بدان جهت است كه از ديدگاه اسلام و همه مكاتب الهى، حيات موهبتى الهى و حقى خدادادى است. از اين رو هرگاه اين حق، وسيلهاى براى قتل نفوس ديگر يا باعث فساد در جامعه و بر هم زدن نظم شايسته . حاكم بر جامعه شود و افرادى در صدد محاربه با نظام الهى برآيند، اين حق به نفع ديگران سلب مىشود.(ر.ك: مائده (5)، آيات 32 و 33 ؛ بقره (2)، آيات 178 و 179 و 217)
به طور كلى مىتوان گفت:
الف. حيات، موهبتى خداوندى است و حق زندگى براى همه انسانها تضمين شده است و همه دولتها، جمعيتها و افراد مكلف به حمايت و دفاع از اين حقاند و كشتن هيچ كس، بدون مجوز شرعى جايز نيست.
ب. استفاده از هر وسيلهاى، براى نابودى چشمهسار حيات بشرى، حرام است.
ج. حفظ ادامه حيات بشرى - تا آنجا كه مشيت الهى تعلق گيرد - واجب است ؛ خواه در مقابل تعدّى ديگران و يا تعدى بر خويشتن (مانند خودكشى) و يا محافظت از حيات ديگران.
نتيجه آنكه در نگرش الهى «حق حيات»، عطاى الهى است كه مسئولانه به انسان عطا شده است. پس بايد در حفظ آن مراقب بود؛ چه اينكه «حيات»، فقط «حق» نيست؛ بلكه حفظ آن، «تكليف» است.
با توجه به تحليل مذكور به آيات ديگرى از قرآن و دو حديث شريف درباره حرمت شديد «خودكشى» اشاره مىشود.
خداوند مىفرمايد: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً . وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ ناراً وَ كانَ (نساء(4)، آيات 29 و 30) «و خود را مكشيد، زيرا خداوند به شما مهربان است و ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً» هر كس چنين كارى را از روى عداوت و ستم انجام دهد، به زودى او را در آتش مىاندازيم و اين كار براى خدا آسان است».
به نظر برخى از مفسران مقصود از «أَنْفُسَكُمْ»، نفوس مردم اجتماع است؛ بنابراين معناى آيه چنين مىشود: «همديگر را از روى عداوت و ستم مكشيد»؛ لكن آيه شامل هرگونه قتل نفس مىشود و به مقتضاى آيه 32 سوره «مائده» هر كس كه بىگناهى را (بدون عنوان قصاص يا افساد در روى زمين) بكشد، مانند آن است كه همه انسانها را كشته است.
از طرفى امام صادق(ع) با استناد به همين آيه مىفرمايد: «من قتل نفسه متعمداً فهو فى(وسائل الشيعه، (باب تحريم قتل الانسان نفسه)، ج 19، ص 13، ح 2 و 3) «هر كس عمداً خودكشى كند، براى هميشه در آتش نار جهنم خالدا فيها قال اللَّه عز وجل: (ولا تقتلوا انفسكم...) «جهنم عذاب خواهد بود».
امام باقر(ع) فرموده است: «اِنَّ المُؤمِن يبتلى بِكُلِّ بَليّة و يَموت بِكُل مَيتَة إِلاّ اِنَّهُ لايقتل نَفسه»(همان) «مؤمن به هر بلايى مبتلا مىشود و با هر نوعى مرگ مىميرد؛ ولى خودكشى نمىكند».
قرآن كريم در مورد قتل نفس فرموده است: «أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً»(مائده (5)، آيه 32) «هركس نفسى را بدون قصاص و يا فساد در زمين كشت مثل اين است كه همه مردم را كشته است».
برخى از مفسران در توجيه اين آيه گفتهاند: كسى كه شخصى را به ناحق مىكشد، در واقع انسان و انسانيت در نزد او بىارزش است و اگر يك نفر را بكشيد، مثل اين است كه همه انسانها را كشته است. همه مفاسد و زيانهايى كه در كشتن ديگران هست، در خودكشى نيز وجود دارد، از جمله:
1. خودكشى، نافرمانى و سرپيچى از دستور خداوند است و كسى كه دستور خدا را ناديده انگارد و سرپيچى كند، مستحق عذاب مىگردد.
2. خودكشى دليل بر عدم ايمان و يأس و نا اميد شدن از خدا است و يأس و نا اميدى از «او»، بزرگترين گناهان است كه گاهى در رتبه شرك و كفر قرار دارد.
3. كسى كه دست به خودكشى زده - همانند كسى كه ديگرى را كشته - انسان و انسانيت در نظرش بىارزش شده است. از اين جهت بين خودكشى يا كشتن ديگران، فرقى نيست و همانگونه كه هر كس، ديگرى را بكشد مستحق عقوبت و عذاب مىگردد؛ انسانى كه خودكشى كرده، نيز مستحق عقوبت و عذاب الهى مىگردد و اين با عدالت خدا هيچ گونه منافاتى ندارد.
4. خودكشى، گناهى كبيره است؛ اما اينكه عقوبت آن دقيقاً چيست و آيا موجب عذاب ابدى است يا نه، روشن نيست. چه بسا نسبت به افراد و شرايط آنها، مجازاتهاى متفاوتى وجود داشته باشد؛ اما به هر حال خودكشى عملى نادرست است كه نه دين بر آن صحّه مىگذارد و نه عقل و خرد انسانى.
5. در نظامهاى حقوقى جهان، نيز اساساً خودكشى نوعى بزهكارى و جرم تلقى مىشود؛ از اين رو شخصى كه به خودكشى كننده در جهت انتحار كمك كند، شريك جرم شناخته شده و مجازات مىشود و اين فرع بر جرم بودن .
در پايان توصيه مىشود به نكات و توصيههاى مشفقانه ما توجه كرده و بكوشيد آنها را رعايت كنيد:
1. هرگز در طول شبانهروز بيكار و تنها نباشيد و اگر ناگزيريد ساعاتى را به تنهايى سر كنيد، از مطالعه كتابهاى مفيد - به خصوص مذهبى –(مانند تفسير نمونه و آثار آقاى قرائتى) غفلت نكنيد.
2. براى تمام اوقات شبانهروز، برنامه منظم ريخته و هيچ زمانى بىكار نباشيد و اوقات فراغت خود را با كارهاى مختلف ورزشى، علمى، هنرى، كمك به ديگران، ديد و بازديدها و... پر كنيد. همچنين در انجام وظايف دينى جدى باشيد ؛ به خصوص از نماز اول وقت و جماعت بيشتر بهره جوييد.
3. در فعاليتهاى دستهجمعى، اردوها، تجمعهاى دوستانه، ورزش دستهجمعى و... شركت فعال داشته باشيد.
4. با افراد نماز خوان و متعهد و موفق، بيشتر مرتبط باشيد.
5. توانايىها، موفقيتها و نعمتهاى خدادادى را روى كاغذى يادداشت نموده و هر روز و هنگام هجوم افكار منفى، آن را بخوانيد.
6. تنها راه خروج از بن بست و مشكلات زندگى، اميد و توكل بر خدا، دعا و توسل و توبه است كه همه ناشدنىها را ممكن مىكند و راه رهايى را به روى انسان مىگشايد. بهترين شاهد هم زندگى آرامش بخش بندگان مؤمن است كه به تجربه و واقع رسيده است كه ايمان به مبدأ و معاد، سرمايه اصلى سعادت دو گيتى به شمار مىرود كه اگر درست و به صورت منطقى براى آدمى حاصل شود، پوچ گرايى و بيهوده انگارى براى هميشه از بين مىرود و شكوفههاى شفابخش و اطمينان آفرين در زندگى پديدار مىشود. پس انسان نبايد هيچگاه از رحمت و لطف الهى نا اميد باشد.
براى آگاهى در اين زمينه ر.ك:
الف. مسائلى از ديدگاه اسلام، ناصر مكارم شيرازى
ب. خودكشى: پيدايش، عمل، درمان، پيير مورون، ترجمه مازيار سهند
خودكشى است
ج. بحران خودكشى، على اسلامى نسب.
http://www.moshavereh.porsemani.ir
من تمايل به خودكشى دارم، گناه آن را براى من شرح دهيد.
قبل از بيان ديدگاه اسلام درباره خودكشى، بايسته است علل تمايل به اين پديده شوم بررسى شود.
به طور كلى خودكشى سه علت عمده دارد:
1. پوچ گرايى و احساس بىارزشى،
2. افسردگى،
3. اعتراض به وضعيت موجود و حاكم بر خانواده يا جامعه.
اقدام به اين عمل، به هر دليلى، امرى غيرمعقول، غيرمنطقى و احمقانه است و در هيچ فرهنگى پذيرفته نيست.
بنابراين فردى كه چنين افكارى به ذهن او خطور مىكند، بايد هر چه زودتر به مشاور مراجعه كند تا اين تفكرات نادرست اصلاح شود. اگر علت آن افسردگى باشد، بايد تحت درمان قرار گيرد و اگر نوعى اعتراض به وضع موجود باشد، بايد به او تفهيم شود كه خودكشى بدترين نوع اعتراض است و راههاى منطقى و بهتر و مؤثر وجود دارد و خودكشى هيچ مشكلى را حل نمىكند.
اما نظر اسلام درباره خودكشى
از ديدگاه اسلام، مالك همه چيز - از جمله انسان - خداوند است و او است كه حق تصرف در جهان و انسان را دارد. آنجا كه او رخصت دهد، جايز و جايى كه او اذن ندهد، غيرمجاز است. از جمله اين موارد، كشتن انسان است. در اين موضوع هيچ تفاوتى بين انتحار و ديگر كشى نيست، چرا كه اين كار سلب حق حيات از خود و يا ديگرى است. خداى سبحان انسان را از اين امر برحذر داشته، مىفرمايد: ؛ «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً»(مائده (5)، آيه 32) «آن كس كه انسانى را بدون اينكه قاتل باشد و يا در زمين فساد كند، بكشد گويا همه مردم را كشته است».
مرگ و حيات يك نفر، اگر چه مساوى با مرگ و حيات اجتماع نيست، ولى شباهتى به آن دارد؛ ازاينرو در جايى كه اذن خداوند نيست، انجام دادن آن حرام و گناه است.
در نگرش الهى، از آنجا كه خداوند خالق انسان است و تمام هستى او از خدا است، هيچ كسى نه حق كشتن ديگرى را دارد و نه حق كشتن خود را. اين بدان جهت است كه از ديدگاه اسلام و همه مكاتب الهى، حيات موهبتى الهى و حقى خدادادى است. از اين رو هرگاه اين حق، وسيلهاى براى قتل نفوس ديگر يا باعث فساد در جامعه و بر هم زدن نظم شايسته . حاكم بر جامعه شود و افرادى در صدد محاربه با نظام الهى برآيند، اين حق به نفع ديگران سلب مىشود.(ر.ك: مائده (5)، آيات 32 و 33 ؛ بقره (2)، آيات 178 و 179 و 217)
به طور كلى مىتوان گفت:
الف. حيات، موهبتى خداوندى است و حق زندگى براى همه انسانها تضمين شده است و همه دولتها، جمعيتها و افراد مكلف به حمايت و دفاع از اين حقاند و كشتن هيچ كس، بدون مجوز شرعى جايز نيست.
ب. استفاده از هر وسيلهاى، براى نابودى چشمهسار حيات بشرى، حرام است.
ج. حفظ ادامه حيات بشرى - تا آنجا كه مشيت الهى تعلق گيرد - واجب است ؛ خواه در مقابل تعدّى ديگران و يا تعدى بر خويشتن (مانند خودكشى) و يا محافظت از حيات ديگران.
نتيجه آنكه در نگرش الهى «حق حيات»، عطاى الهى است كه مسئولانه به انسان عطا شده است. پس بايد در حفظ آن مراقب بود؛ چه اينكه «حيات»، فقط «حق» نيست؛ بلكه حفظ آن، «تكليف» است.
با توجه به تحليل مذكور به آيات ديگرى از قرآن و دو حديث شريف درباره حرمت شديد «خودكشى» اشاره مىشود.
خداوند مىفرمايد: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً . وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ ناراً وَ كانَ (نساء(4)، آيات 29 و 30) «و خود را مكشيد، زيرا خداوند به شما مهربان است و ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً» هر كس چنين كارى را از روى عداوت و ستم انجام دهد، به زودى او را در آتش مىاندازيم و اين كار براى خدا آسان است».
به نظر برخى از مفسران مقصود از «أَنْفُسَكُمْ»، نفوس مردم اجتماع است؛ بنابراين معناى آيه چنين مىشود: «همديگر را از روى عداوت و ستم مكشيد»؛ لكن آيه شامل هرگونه قتل نفس مىشود و به مقتضاى آيه 32 سوره «مائده» هر كس كه بىگناهى را (بدون عنوان قصاص يا افساد در روى زمين) بكشد، مانند آن است كه همه انسانها را كشته است.
از طرفى امام صادق(ع) با استناد به همين آيه مىفرمايد: «من قتل نفسه متعمداً فهو فى(وسائل الشيعه، (باب تحريم قتل الانسان نفسه)، ج 19، ص 13، ح 2 و 3) «هر كس عمداً خودكشى كند، براى هميشه در آتش نار جهنم خالدا فيها قال اللَّه عز وجل: (ولا تقتلوا انفسكم...) «جهنم عذاب خواهد بود».
امام باقر(ع) فرموده است: «اِنَّ المُؤمِن يبتلى بِكُلِّ بَليّة و يَموت بِكُل مَيتَة إِلاّ اِنَّهُ لايقتل نَفسه»(همان) «مؤمن به هر بلايى مبتلا مىشود و با هر نوعى مرگ مىميرد؛ ولى خودكشى نمىكند».
قرآن كريم در مورد قتل نفس فرموده است: «أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً»(مائده (5)، آيه 32) «هركس نفسى را بدون قصاص و يا فساد در زمين كشت مثل اين است كه همه مردم را كشته است».
برخى از مفسران در توجيه اين آيه گفتهاند: كسى كه شخصى را به ناحق مىكشد، در واقع انسان و انسانيت در نزد او بىارزش است و اگر يك نفر را بكشيد، مثل اين است كه همه انسانها را كشته است. همه مفاسد و زيانهايى كه در كشتن ديگران هست، در خودكشى نيز وجود دارد، از جمله:
1. خودكشى، نافرمانى و سرپيچى از دستور خداوند است و كسى كه دستور خدا را ناديده انگارد و سرپيچى كند، مستحق عذاب مىگردد.
2. خودكشى دليل بر عدم ايمان و يأس و نا اميد شدن از خدا است و يأس و نا اميدى از «او»، بزرگترين گناهان است كه گاهى در رتبه شرك و كفر قرار دارد.
3. كسى كه دست به خودكشى زده - همانند كسى كه ديگرى را كشته - انسان و انسانيت در نظرش بىارزش شده است. از اين جهت بين خودكشى يا كشتن ديگران، فرقى نيست و همانگونه كه هر كس، ديگرى را بكشد مستحق عقوبت و عذاب مىگردد؛ انسانى كه خودكشى كرده، نيز مستحق عقوبت و عذاب الهى مىگردد و اين با عدالت خدا هيچ گونه منافاتى ندارد.
4. خودكشى، گناهى كبيره است؛ اما اينكه عقوبت آن دقيقاً چيست و آيا موجب عذاب ابدى است يا نه، روشن نيست. چه بسا نسبت به افراد و شرايط آنها، مجازاتهاى متفاوتى وجود داشته باشد؛ اما به هر حال خودكشى عملى نادرست است كه نه دين بر آن صحّه مىگذارد و نه عقل و خرد انسانى.
5. در نظامهاى حقوقى جهان، نيز اساساً خودكشى نوعى بزهكارى و جرم تلقى مىشود؛ از اين رو شخصى كه به خودكشى كننده در جهت انتحار كمك كند، شريك جرم شناخته شده و مجازات مىشود و اين فرع بر جرم بودن .
در پايان توصيه مىشود به نكات و توصيههاى مشفقانه ما توجه كرده و بكوشيد آنها را رعايت كنيد:
1. هرگز در طول شبانهروز بيكار و تنها نباشيد و اگر ناگزيريد ساعاتى را به تنهايى سر كنيد، از مطالعه كتابهاى مفيد - به خصوص مذهبى –(مانند تفسير نمونه و آثار آقاى قرائتى) غفلت نكنيد.
2. براى تمام اوقات شبانهروز، برنامه منظم ريخته و هيچ زمانى بىكار نباشيد و اوقات فراغت خود را با كارهاى مختلف ورزشى، علمى، هنرى، كمك به ديگران، ديد و بازديدها و... پر كنيد. همچنين در انجام وظايف دينى جدى باشيد ؛ به خصوص از نماز اول وقت و جماعت بيشتر بهره جوييد.
3. در فعاليتهاى دستهجمعى، اردوها، تجمعهاى دوستانه، ورزش دستهجمعى و... شركت فعال داشته باشيد.
4. با افراد نماز خوان و متعهد و موفق، بيشتر مرتبط باشيد.
5. توانايىها، موفقيتها و نعمتهاى خدادادى را روى كاغذى يادداشت نموده و هر روز و هنگام هجوم افكار منفى، آن را بخوانيد.
6. تنها راه خروج از بن بست و مشكلات زندگى، اميد و توكل بر خدا، دعا و توسل و توبه است كه همه ناشدنىها را ممكن مىكند و راه رهايى را به روى انسان مىگشايد. بهترين شاهد هم زندگى آرامش بخش بندگان مؤمن است كه به تجربه و واقع رسيده است كه ايمان به مبدأ و معاد، سرمايه اصلى سعادت دو گيتى به شمار مىرود كه اگر درست و به صورت منطقى براى آدمى حاصل شود، پوچ گرايى و بيهوده انگارى براى هميشه از بين مىرود و شكوفههاى شفابخش و اطمينان آفرين در زندگى پديدار مىشود. پس انسان نبايد هيچگاه از رحمت و لطف الهى نا اميد باشد.
براى آگاهى در اين زمينه ر.ك:
الف. مسائلى از ديدگاه اسلام، ناصر مكارم شيرازى
ب. خودكشى: پيدايش، عمل، درمان، پيير مورون، ترجمه مازيار سهند
خودكشى است
ج. بحران خودكشى، على اسلامى نسب.
http://www.moshavereh.porsemani.ir