MR_Jentelman
14th July 2009, 01:11 PM
مديران و صاحبكاران موفق بايد بدانند دقيقا به دنبال چه نتايجي هستند. در واقع همين نتايج هستند كه دستمايه قضاوت درباره اين افراد قرار ميگيرند و شكست يا موفقيت نهايي كارشان را تعيين ميكنند.
معمولا در قراردادهاي كاري يا در معرفي كار، اهداف و نتايج مطلوبي كه مدير بايد در پي آن باشد ذكر ميشوند و مطمئنا معياري براي قضاوتهاي بعدي در مورد عملكرد او قرار ميگيرند. نتايج همان چيزيست كه مدير بابت آن حقوق دريافت ميكند. بسياري از صاحبكاران و مديران از نتايج موردنظرشان غافل ميشوند و از مسير اصلي دور ميافتند. من به طور مرتب براي مديران، كارگاههايي به نام «نحوه مديريت اولويتها» برگزار ميكنم. در اين كارگاهها ابتدا از آنها ميخواهم روي كاغذهاي بزرگ آلبومهاي نمودار طرح كار خود را پياده كنند. اغلب آنها تمام صفحه را با انواع كارها و وظايف پرميكنند به طوريكه در آخر كار خودشان هم متوجه نميشوند چه برنامهاي ريختهاند. در مرحله بعد از آنها ميخواهم اولويتهاي اصلي و نتايجي كه اين اولويتها به دنبال دارند را با علامت ضربدر مشخص كنند. آنها از بين تمام فعاليتها و وظايف ذكر شده تنها 5 يا 6 مورد يا حتي كمتر را برميگزينند. بدين ترتيب در پايان كار در مييابند كه براي اولويتهاي اصلي زمان كافي قائل نشدهاند و سعي ميكنند مديران ارشد خود را كه آنها را با انبوه كارها و وظايف جنبي از اهداف اصلي دور كردهاند سرزنش كنند كه البته حق دارند.
اما مديران،بسياري از وظايف را به دلايل زير ميپذيرند:
1- نميخواهند «نه» بگويند.
2- اعتماد نميكنند كار را به دگيري بسپارند.
3- «دوست دارند» خودشان كار را انجام دهند.
من در اين كارگاهها سعي ميكنم به مديران آموزش دهم چگونه ميتوانند با همكاري مديران ارشد خود و ديگر همكارانشان از انبوه وظايف غيرضروري كه ارتباطي با اهداف و نتايج موردنظر ندارند بكاهند.
بسياري از مديران فكر ميكنند مديران ارشدشان دلايل عدم موفقيت آنها را درك مي كنند و به دليل آنكه خودشان وظايف فرعي بيشماري به آنها سپردهاند و موجب اين امر شدهاند عذرشان را در مورد عدم دستيابي به نتايج مطلوب ميپذيرند. اما بگذاريد صادقانه به شما بگويم كه آنها هرگز اين كار را نميكنند! برخي مديران هم ميانديشند سرمايهگذاران و مديران امور مالي دلايل عدم موفقيت كار آنها را ميپذيرند. اما بايد گفت سرمايهگذاران تنها ميخواهند بشنوند كه شما به آنچه وعده دادهايد دست يافتهايد.
صاحبكاران ومديران موفق افرادي هستند كه تمام هم و غم خود را بر نتايج موردنظرشان قرار ميدهند و در اين راه به هيچ كس يا چيزي اجازه نميدهند مانع رسيدن آنها به اين نتايج گردد. البته نبايد از نظر دور داشت كه توجه به نتايج تعيين شده بايد تا حدي باشد كه گروه كاريتان لازم ميداند. گاهي اوقات همكارانتان تنها به انجام كارهاي كوچك وفرعي كه به آنها ميسپاريد دلشاد هستند.
من با فروشندگاني روبهرو شدهام كه ميگويند:«اين را برعهده مشتري ميگذارم» يا عوامل خدماترساني به مشتري ميگويند:«با عوامل توزيع يا امور مالي درباره آن صحبت ميكنم». از خود بپرسيد رويه اين افراد در رسيدن به اهدافتان به شما كمك ميكند يا خير. اگر پاسخ منفي است اجازه ندهيد اينگونه كار كنند. اهدافتان را براي گروه كاري خود روشن سازيد اما آنها را در انتخاب راهي كه به اين اهداف تحقق ميبخشد آزاد بگذاريد. البته منظور من اين نيست كه عوامل فروشتان را ترغيب كنيد كالاهايشان را به هر قيمتي كه ميخواهند بفروشند يا اجازه دهيد سرآشپزتان از مواد اوليه نامطلوب استفاده كند يا همچنين واضح است كه اجازه نميدهيد مهندس حفاظت از دستگاهها با ناديده گرفتن بعضي از ضوابط امنيت ديگران را به مخاطره اندازد. مطالب گفته شده تنها به اين معناست كه بايد از قوه تعقلتان استفاده كنيد و به برنامههاي غيرمدون عمل نكنيد. كارگزاران شما شايد براي تحقق اهداف تعيين شده شيوه كاري متفاوتي داشته باشند اما اين به معناي غلط بودن روش آنها نيست. من خودم بارها از نزديك شاهد معاملاتي بودهام كه روش فروشنده از روش فروش من بسيار متفاوت بوده است. با اين حال معامله به خوبي انجام شده و مشتري از خريد خود راضي بوده است. من در اين مواقع معمولا بعد از انجام معامله كمي با فروشنده در رابطه با نحوه كارش صحبت ميكنم. نمونه ديگر اينكه چند وقت پيش براي گرفتن اتاق به هتلي رفته بودم كه مسئول پذيرش ازبوي ادكلن من خوشش آمد و اسم آن را از من پرسيد تا براي يكي از دوستانش مانند آن را خريداري كند. مطمئنا اين كار بخشي از خوش آمدگويي آنها به مراجعان نبود. حتي برخي از مديران اينگونه روابط صميمانه بين كاركنان و مشتريان را نميپسندند. اما بگذاريد چيزي را به شما بگويم. من به عنوان مشتري از اين برخورد خوشم آمد و موجب شد روز خوبي را شروع كنم. به نظر من اين طرز برخورد خيلي بهتر از رفتار خشك و رسمي بعضي ازمسئولان پذيرش است كه در هتلهاي بزرگ ديده ميشود. من از هتل آنها احساس رضايت پيدا كردم و اگر مدير آن هتل بودم اين درست همان نتيجهاي بود كه ميخواستم. مديران موفق نتايج مطلوب و ايدهآلشان را براي گروه كاري خود تبيين ميكنند و اجازه ميدهند هر كس به شيوه خودش به آن نتايج دست يابد. البته اين بدان معنا نيست كه نبايد هيچ نظارتي داشته باشيد و كلا از مسائل بياطلاع باشيد. بلكه بايد از نزديك شاهد عملكرد اعضاي گروه خود باشيد و آنها را حمايت نمائيد. به عقيده من دو ويژگي مهم مديران و صاحبكاران موفق عبارتست از:
1- وظايف و كارهاي محول شده را به انجام ميرسانند.
2- وظايف و كارها را با استفاده از آسانترين و كم استرسترين شيوه انجام ميدهند. اهميت توجه به اين مسئله از آن جهت است كه اگر بخواهيد كاركنان را كنترل نمائيد و همه را ملزم كنيد كارها را به روش شما انجام دهند بسيار استرسآفرين خواهد بود. از طرفي با اين كار انگيزه آنها را كمرنگ ميكنيد و دستيابي به اهدافتان را مشكلتر ميسازيد.
معمولا در قراردادهاي كاري يا در معرفي كار، اهداف و نتايج مطلوبي كه مدير بايد در پي آن باشد ذكر ميشوند و مطمئنا معياري براي قضاوتهاي بعدي در مورد عملكرد او قرار ميگيرند. نتايج همان چيزيست كه مدير بابت آن حقوق دريافت ميكند. بسياري از صاحبكاران و مديران از نتايج موردنظرشان غافل ميشوند و از مسير اصلي دور ميافتند. من به طور مرتب براي مديران، كارگاههايي به نام «نحوه مديريت اولويتها» برگزار ميكنم. در اين كارگاهها ابتدا از آنها ميخواهم روي كاغذهاي بزرگ آلبومهاي نمودار طرح كار خود را پياده كنند. اغلب آنها تمام صفحه را با انواع كارها و وظايف پرميكنند به طوريكه در آخر كار خودشان هم متوجه نميشوند چه برنامهاي ريختهاند. در مرحله بعد از آنها ميخواهم اولويتهاي اصلي و نتايجي كه اين اولويتها به دنبال دارند را با علامت ضربدر مشخص كنند. آنها از بين تمام فعاليتها و وظايف ذكر شده تنها 5 يا 6 مورد يا حتي كمتر را برميگزينند. بدين ترتيب در پايان كار در مييابند كه براي اولويتهاي اصلي زمان كافي قائل نشدهاند و سعي ميكنند مديران ارشد خود را كه آنها را با انبوه كارها و وظايف جنبي از اهداف اصلي دور كردهاند سرزنش كنند كه البته حق دارند.
اما مديران،بسياري از وظايف را به دلايل زير ميپذيرند:
1- نميخواهند «نه» بگويند.
2- اعتماد نميكنند كار را به دگيري بسپارند.
3- «دوست دارند» خودشان كار را انجام دهند.
من در اين كارگاهها سعي ميكنم به مديران آموزش دهم چگونه ميتوانند با همكاري مديران ارشد خود و ديگر همكارانشان از انبوه وظايف غيرضروري كه ارتباطي با اهداف و نتايج موردنظر ندارند بكاهند.
بسياري از مديران فكر ميكنند مديران ارشدشان دلايل عدم موفقيت آنها را درك مي كنند و به دليل آنكه خودشان وظايف فرعي بيشماري به آنها سپردهاند و موجب اين امر شدهاند عذرشان را در مورد عدم دستيابي به نتايج مطلوب ميپذيرند. اما بگذاريد صادقانه به شما بگويم كه آنها هرگز اين كار را نميكنند! برخي مديران هم ميانديشند سرمايهگذاران و مديران امور مالي دلايل عدم موفقيت كار آنها را ميپذيرند. اما بايد گفت سرمايهگذاران تنها ميخواهند بشنوند كه شما به آنچه وعده دادهايد دست يافتهايد.
صاحبكاران ومديران موفق افرادي هستند كه تمام هم و غم خود را بر نتايج موردنظرشان قرار ميدهند و در اين راه به هيچ كس يا چيزي اجازه نميدهند مانع رسيدن آنها به اين نتايج گردد. البته نبايد از نظر دور داشت كه توجه به نتايج تعيين شده بايد تا حدي باشد كه گروه كاريتان لازم ميداند. گاهي اوقات همكارانتان تنها به انجام كارهاي كوچك وفرعي كه به آنها ميسپاريد دلشاد هستند.
من با فروشندگاني روبهرو شدهام كه ميگويند:«اين را برعهده مشتري ميگذارم» يا عوامل خدماترساني به مشتري ميگويند:«با عوامل توزيع يا امور مالي درباره آن صحبت ميكنم». از خود بپرسيد رويه اين افراد در رسيدن به اهدافتان به شما كمك ميكند يا خير. اگر پاسخ منفي است اجازه ندهيد اينگونه كار كنند. اهدافتان را براي گروه كاري خود روشن سازيد اما آنها را در انتخاب راهي كه به اين اهداف تحقق ميبخشد آزاد بگذاريد. البته منظور من اين نيست كه عوامل فروشتان را ترغيب كنيد كالاهايشان را به هر قيمتي كه ميخواهند بفروشند يا اجازه دهيد سرآشپزتان از مواد اوليه نامطلوب استفاده كند يا همچنين واضح است كه اجازه نميدهيد مهندس حفاظت از دستگاهها با ناديده گرفتن بعضي از ضوابط امنيت ديگران را به مخاطره اندازد. مطالب گفته شده تنها به اين معناست كه بايد از قوه تعقلتان استفاده كنيد و به برنامههاي غيرمدون عمل نكنيد. كارگزاران شما شايد براي تحقق اهداف تعيين شده شيوه كاري متفاوتي داشته باشند اما اين به معناي غلط بودن روش آنها نيست. من خودم بارها از نزديك شاهد معاملاتي بودهام كه روش فروشنده از روش فروش من بسيار متفاوت بوده است. با اين حال معامله به خوبي انجام شده و مشتري از خريد خود راضي بوده است. من در اين مواقع معمولا بعد از انجام معامله كمي با فروشنده در رابطه با نحوه كارش صحبت ميكنم. نمونه ديگر اينكه چند وقت پيش براي گرفتن اتاق به هتلي رفته بودم كه مسئول پذيرش ازبوي ادكلن من خوشش آمد و اسم آن را از من پرسيد تا براي يكي از دوستانش مانند آن را خريداري كند. مطمئنا اين كار بخشي از خوش آمدگويي آنها به مراجعان نبود. حتي برخي از مديران اينگونه روابط صميمانه بين كاركنان و مشتريان را نميپسندند. اما بگذاريد چيزي را به شما بگويم. من به عنوان مشتري از اين برخورد خوشم آمد و موجب شد روز خوبي را شروع كنم. به نظر من اين طرز برخورد خيلي بهتر از رفتار خشك و رسمي بعضي ازمسئولان پذيرش است كه در هتلهاي بزرگ ديده ميشود. من از هتل آنها احساس رضايت پيدا كردم و اگر مدير آن هتل بودم اين درست همان نتيجهاي بود كه ميخواستم. مديران موفق نتايج مطلوب و ايدهآلشان را براي گروه كاري خود تبيين ميكنند و اجازه ميدهند هر كس به شيوه خودش به آن نتايج دست يابد. البته اين بدان معنا نيست كه نبايد هيچ نظارتي داشته باشيد و كلا از مسائل بياطلاع باشيد. بلكه بايد از نزديك شاهد عملكرد اعضاي گروه خود باشيد و آنها را حمايت نمائيد. به عقيده من دو ويژگي مهم مديران و صاحبكاران موفق عبارتست از:
1- وظايف و كارهاي محول شده را به انجام ميرسانند.
2- وظايف و كارها را با استفاده از آسانترين و كم استرسترين شيوه انجام ميدهند. اهميت توجه به اين مسئله از آن جهت است كه اگر بخواهيد كاركنان را كنترل نمائيد و همه را ملزم كنيد كارها را به روش شما انجام دهند بسيار استرسآفرين خواهد بود. از طرفي با اين كار انگيزه آنها را كمرنگ ميكنيد و دستيابي به اهدافتان را مشكلتر ميسازيد.