M@hdi42
9th January 2014, 11:49 AM
پلی به پیروزی
پلی به سوی پیروزی
متن زیر چکیده ای است از کتاب "روی بالهای قرضی" اثر رابرت برگنر در مورد فعالیت های متحدین حین جنگ جهانی دوم در ایران.تابستان سال 1941،کمبود غذا و تورم مردم ایران را بشدت تحت فشار قرار داده بود.جنگی که آلمان نازی و متحدش،روسیه با اشغال لهستان در اروپا آغاز کرده بودند،به سمت خاور میانه و آفریقا کشیده شده است.در می 1941،بریتانیا عراق را تسخیر کرد تا بتواند از منابع نفت شرق استفاده و محافظت کند. در 22 جون،نازی ها نگران منطقه ای از بالکان بودند که استالین آنرا ضمیمه قلمرو روسیه کرده بود.این منطقه میتوانست دسترسی آلمانی ها را به نفت رومانی تهدید کند. برای همین بر ضد متحد سابق خود عمل کرده و به روسیه حمله کردند.ایران از اوایل جنگ بی طرفی خود را اعلام کرد.ایران منطقه مهمی است که آسیا را به اروپا متصل میسازد.با این حال ایران از 2 سمت آسیب پذیر بود،از سمت غرب جنگ اروپا و از سمت شرق،نیرو های ژاپنی که مشغول نبرد با چین و هند بودند.برای مقابله با این پیش زمینه بد بود که رضا شاه به فارغ التحصیلان آکادمی نظامی تهران مدرک داد.با صدای غمناک،آنها را به عنوان فرزندان و سربازان ایرانی مورد خطاب قرار داد : "متاسفانه شما امسال نمیتوانید مرخصی ماهانه اتان را پیش از فارغ التحصیلی بگیرید. برای اطلاعتان ،کشور ما در لبه پرتگاه بسیار خطرناکی قرار دارد." در تابستان 1941 بیشتر کشور ها در لبه این پرتگاه قرار داشتند ، لبه پرتگاهی که ماشین جنگی نازی ها در غرب و امپراطوری ژاپن در شرق،بیرحمانه-کشور ها را-به درون پرتگاه سوق میداد.با شروع قرن 20ام ایران سیاست محطاطانه ای را پیش گرفت که با استفاده از دولت های خارجی به عنوان قدرت سوم،نفوذ بریتانیا و روسیه را در کشور کم کند.در سال 1939 آن سیاست موجب شد تا آلمان جایگاه روسیه را به عنوان شریک اصلی تجاری ایران تسخیر کند.حقایق اقتصادی،به همراه شک و تردید و شایعاتی در مورد مستشاران آلمانی در ایران وجود داشت و طرفداری مستقیم رضا شاه از پروپاگاندای هیتلر در مورد نژاد آریا،زمینه های حمله مشترک شوروی و بریتانیا را در 25 آگوست 1941 فراهم کرد.
ستوان سوم محمد علی سبحانی به همراه 40 تن دیگر از افسران تازه وارد با اتوبوس از تهران به تبریز رفتند تا به واحد سوم پیوندند.در یکی از ایست های بازرسی،متوجه حمله روسیه به ایران شدند.سبحانی میگوید : "وقتی که شنیدیم،بسیار مسرور شدیم " و اضافه میکند : "ما با دشمن واقعی مان،یعنی روسیه خواهیم جنگید."جنگ بسیار کوتاه و یکطرفه ای بود.زمانی که روسها با قوای زرهی خود به تبریز حمله ور شده و به کمک نفوذی ها (که اهداف مهم را قبل از هرگونه مقاومت احتمالی شناسایی و نابود کرده بودند) آن شهر را فتح کردند.
حسن جودی،رییس سابق بخش انگلیسی دانشگاه تهران،در آن موقع کودک بوده و خانه آنها کنار یک مغازه آلمانی قرار داشت.او یک زن جوان و فرزندش را بیاد میاورد که برای ماه ها کنار در رو به روی خانه آنها زندگی میکرده.صبح روزی که آسمان تبریز مملو از هواپیما های سیاه همراه ستاره قرمز شد ، همان زن در لباس افسران روسی ظاهر شد.این داستان به عنوان بخشی از فرهنگ حمله روسیه در بسیاری از تغییرات تکرار شد.برای ستوان سبحانی،این به معنای بازگشت به تهران و تسلیم است.ستوان ویلیام برد
یکی از اولین نقل و انتقالات سربازان گارد ملی آمریکا متشکل از سفید و سیاه پوست را انجام داده و میگوید:"رفتن ما از اندیمشک به خرمشهر باید در 10 ساعت انجام میشد،این راه 135 مایل است ولی سرشار از پیچ و خم که معمولا 15 ساعت یا بیشتر طول میکشد."
تریلر های تراکتوری عظیم و جاده های صعب العبور کوهستانی اولین گروه از سربازان پشتیبانی ارتش آمریکا،که تجربه اشان به کارهای روزمره با کامیون در شیکاگو محدود بود را به زانو در آورد.دپارتمان جنگ با سازمان های کامیون رانی ارتش آمریکا و بوسیله آنها، با اتحادیه سندیکای رانندگان کامیون ارتباط برقرار کرد و عده ای را برای انجام ماموریتی سری فرا خواند.در آن موقع بیشتر رانندگان ماشین های سنگین از سربازی معاف بودند زیرا آمریکا بسیار به آنها برای حمل و نقل تدارکات بین کارخانه ها (برای جنگ) احتیاج داشت.در مدت کمی بیش از هزار نفر از این رانندگان حرفه ای شغل خود را رها کرده و به ارتش پیوستند.آنها از طریق استرالیا و اقیانوس هند به خرمشهر رسیدند بدون آنکه حتی بدانند به کجا میروند.راهنمای جیبی ایران،دفترچه کوچکی بود که توسط دپارتمان جنگ تولید شد و با موضوعات آشنایی شروع میشود : ایران خط حیاتی انتقال تدارکات به میدان نبرد و منبع مهم نفت است.
بزرگراه ها و راه آهن ایران تبدیل به یک خط حیاتی برای انتقال تدارکات از کارخانه های آمریکایی(که از بمباران نازی ها در امان بودند) به نیرو های محاصره شده روس ( که نمیتوانستند از کارخانه های روسی و اوکراینی تدارکات دریافت کنند و با پیشروی نازی ها نابود میشدند.).برنامه ی کمک "لند-لیز" که به کمک آمریکای بیطرف ،اجازه کمک نظامی به انگلستان،چین و نیرو های متفق میداد،سریعا پس از ورود آمریکا به جنگ در سال1941 گسترده شد.4.5 میلیون تن مهمات به بنادر خلیج فارس رسید تا به شمال برود.با ای حال ، روسیه ، تنها از 7 % کمک های جنگی آمریکا در کل سال های جنگ استفاده کرد.تاریخ دان روسی،الکساندر ارلو،اذعان دارد که کمک های آمریکا بین سالهای 1941-1942 رسیدند و بیش از 90% مهمات روس ها در این 2 سال از این کمک ها بود.
هزاران شهروند ایرانی از جاده ساز و راننده گرفته تا مکانیک های مستعد در کارخانه های " دیترویت کوچک " اندیمشک نقش نیرو های جنگی را ایفا کردند.در عرض 1 سال،بالغ بر 648 هزار خودرو جنگی در ایران تولید و به شوروی فرستاده شد.
موفقیت کارخانه های تولید خودرو و هواپیما،دستاورد قدرت تصور قوی ایرانیان و استعداد سربازان آمریکایی ( که بیشترشان قادر به فارسی صحبت کردن نبودند ) به شمار میرود، در حقیقت زبان فارسی واژگان ویژه ای برای ابزار آلات و پروسه های لازمه برای تولید ماشین های مدرن را نداشت ، و در عین حال،ایرانیان از پس اینکار به خوبی برآمدند.
دسترسی ناگهانی به مقدار زیادی چوب که از جعبه های چوبی ای که برای حمل هواپیما و سایر وسایل جنگی استفاده میشد گرفته شده بود،یک صنعت را برای ایرانیان کوشا بنا نهاد.حتی کودکان نیز درگیر نوعی صنعت شدند،میخ صاف میکردند.
این آسان است که در هیجانات جنگ غرق شده و داستان را راجع به نبرد ها و قهرمانان نوشت و همچنین آسان است نگاهی گذرا به تاثیر جنگ روی افراد بی طرف در تاریخ انداخت اما سیمین دانشور ،نویسنده ایرانی،در رمان خود ، سووشون، یک تراژدی را به تصویر کشیده که اثرات جنگ و اشغالگران را در یک خانواده نشان میدهد . کمبود غذا که دلیل آن خریده شدن گندم توسط روس ها و انگلیسی هاست،باعث شورش های متعدد در شهر های غربی ایران میشود.رشد نهضت کمونیست،که توسط اشغالگران روس حمایت میشد،باعث بی ثباتی بیشتر و در نتیجه، بلافاصله خارج نشدن نیروهای روسی از ایران بعد از جنگ شد.
پل پیروزی(ایران)،از یک سو،راهی حیاتی برای انتقال مهمات جنگی بوده و از سوی دیگر ،گذرگاهی برای پناهندگان یهودی و مجار .تمامی کسانی که از ایران و دریای خزر گذشتند، تدارکاتی را به آذربایجان یا ترکمنستان برده اند.در این جبهه خبری از نبرد های زرهی یا هوایی نبود ، با توجه به تعداد جاسوسان 2 طرفه و پناهندگان،میتوان به آن کازابلانکا شرق گفت.
جنگ جهانی دوم،جنگی که به روسی جنگ میهن پرستانه کبیر خوانده می شد،زندگی مردان و زنانی را به هم ریخت،مجموعه ای از خاطرات آنها به لطف همکاری بین الملل مانند ارکستر با رهبر مناسب نیست(هر کس ساز خودش را میزند).در عوض،مثل یک بداهه نوازی لحظه ای است،که اگر به آن گوش فرا دهیم،نت های اشتباهمان را خواهیم شنید.کج فهمی ها و قضاوت های پیش از موعد ما در باب الگویی که از دوستی های خاص در ذهن داریم،و آشنایی های شخصی ما، در برابر این حقیقت اجتماعی قرار دارد که ، گهگاه ، به محبت غریبه ها محتاج هستیم.
پلی به سوی پیروزی
متن زیر چکیده ای است از کتاب "روی بالهای قرضی" اثر رابرت برگنر در مورد فعالیت های متحدین حین جنگ جهانی دوم در ایران.تابستان سال 1941،کمبود غذا و تورم مردم ایران را بشدت تحت فشار قرار داده بود.جنگی که آلمان نازی و متحدش،روسیه با اشغال لهستان در اروپا آغاز کرده بودند،به سمت خاور میانه و آفریقا کشیده شده است.در می 1941،بریتانیا عراق را تسخیر کرد تا بتواند از منابع نفت شرق استفاده و محافظت کند. در 22 جون،نازی ها نگران منطقه ای از بالکان بودند که استالین آنرا ضمیمه قلمرو روسیه کرده بود.این منطقه میتوانست دسترسی آلمانی ها را به نفت رومانی تهدید کند. برای همین بر ضد متحد سابق خود عمل کرده و به روسیه حمله کردند.ایران از اوایل جنگ بی طرفی خود را اعلام کرد.ایران منطقه مهمی است که آسیا را به اروپا متصل میسازد.با این حال ایران از 2 سمت آسیب پذیر بود،از سمت غرب جنگ اروپا و از سمت شرق،نیرو های ژاپنی که مشغول نبرد با چین و هند بودند.برای مقابله با این پیش زمینه بد بود که رضا شاه به فارغ التحصیلان آکادمی نظامی تهران مدرک داد.با صدای غمناک،آنها را به عنوان فرزندان و سربازان ایرانی مورد خطاب قرار داد : "متاسفانه شما امسال نمیتوانید مرخصی ماهانه اتان را پیش از فارغ التحصیلی بگیرید. برای اطلاعتان ،کشور ما در لبه پرتگاه بسیار خطرناکی قرار دارد." در تابستان 1941 بیشتر کشور ها در لبه این پرتگاه قرار داشتند ، لبه پرتگاهی که ماشین جنگی نازی ها در غرب و امپراطوری ژاپن در شرق،بیرحمانه-کشور ها را-به درون پرتگاه سوق میداد.با شروع قرن 20ام ایران سیاست محطاطانه ای را پیش گرفت که با استفاده از دولت های خارجی به عنوان قدرت سوم،نفوذ بریتانیا و روسیه را در کشور کم کند.در سال 1939 آن سیاست موجب شد تا آلمان جایگاه روسیه را به عنوان شریک اصلی تجاری ایران تسخیر کند.حقایق اقتصادی،به همراه شک و تردید و شایعاتی در مورد مستشاران آلمانی در ایران وجود داشت و طرفداری مستقیم رضا شاه از پروپاگاندای هیتلر در مورد نژاد آریا،زمینه های حمله مشترک شوروی و بریتانیا را در 25 آگوست 1941 فراهم کرد.
ستوان سوم محمد علی سبحانی به همراه 40 تن دیگر از افسران تازه وارد با اتوبوس از تهران به تبریز رفتند تا به واحد سوم پیوندند.در یکی از ایست های بازرسی،متوجه حمله روسیه به ایران شدند.سبحانی میگوید : "وقتی که شنیدیم،بسیار مسرور شدیم " و اضافه میکند : "ما با دشمن واقعی مان،یعنی روسیه خواهیم جنگید."جنگ بسیار کوتاه و یکطرفه ای بود.زمانی که روسها با قوای زرهی خود به تبریز حمله ور شده و به کمک نفوذی ها (که اهداف مهم را قبل از هرگونه مقاومت احتمالی شناسایی و نابود کرده بودند) آن شهر را فتح کردند.
حسن جودی،رییس سابق بخش انگلیسی دانشگاه تهران،در آن موقع کودک بوده و خانه آنها کنار یک مغازه آلمانی قرار داشت.او یک زن جوان و فرزندش را بیاد میاورد که برای ماه ها کنار در رو به روی خانه آنها زندگی میکرده.صبح روزی که آسمان تبریز مملو از هواپیما های سیاه همراه ستاره قرمز شد ، همان زن در لباس افسران روسی ظاهر شد.این داستان به عنوان بخشی از فرهنگ حمله روسیه در بسیاری از تغییرات تکرار شد.برای ستوان سبحانی،این به معنای بازگشت به تهران و تسلیم است.ستوان ویلیام برد
یکی از اولین نقل و انتقالات سربازان گارد ملی آمریکا متشکل از سفید و سیاه پوست را انجام داده و میگوید:"رفتن ما از اندیمشک به خرمشهر باید در 10 ساعت انجام میشد،این راه 135 مایل است ولی سرشار از پیچ و خم که معمولا 15 ساعت یا بیشتر طول میکشد."
تریلر های تراکتوری عظیم و جاده های صعب العبور کوهستانی اولین گروه از سربازان پشتیبانی ارتش آمریکا،که تجربه اشان به کارهای روزمره با کامیون در شیکاگو محدود بود را به زانو در آورد.دپارتمان جنگ با سازمان های کامیون رانی ارتش آمریکا و بوسیله آنها، با اتحادیه سندیکای رانندگان کامیون ارتباط برقرار کرد و عده ای را برای انجام ماموریتی سری فرا خواند.در آن موقع بیشتر رانندگان ماشین های سنگین از سربازی معاف بودند زیرا آمریکا بسیار به آنها برای حمل و نقل تدارکات بین کارخانه ها (برای جنگ) احتیاج داشت.در مدت کمی بیش از هزار نفر از این رانندگان حرفه ای شغل خود را رها کرده و به ارتش پیوستند.آنها از طریق استرالیا و اقیانوس هند به خرمشهر رسیدند بدون آنکه حتی بدانند به کجا میروند.راهنمای جیبی ایران،دفترچه کوچکی بود که توسط دپارتمان جنگ تولید شد و با موضوعات آشنایی شروع میشود : ایران خط حیاتی انتقال تدارکات به میدان نبرد و منبع مهم نفت است.
بزرگراه ها و راه آهن ایران تبدیل به یک خط حیاتی برای انتقال تدارکات از کارخانه های آمریکایی(که از بمباران نازی ها در امان بودند) به نیرو های محاصره شده روس ( که نمیتوانستند از کارخانه های روسی و اوکراینی تدارکات دریافت کنند و با پیشروی نازی ها نابود میشدند.).برنامه ی کمک "لند-لیز" که به کمک آمریکای بیطرف ،اجازه کمک نظامی به انگلستان،چین و نیرو های متفق میداد،سریعا پس از ورود آمریکا به جنگ در سال1941 گسترده شد.4.5 میلیون تن مهمات به بنادر خلیج فارس رسید تا به شمال برود.با ای حال ، روسیه ، تنها از 7 % کمک های جنگی آمریکا در کل سال های جنگ استفاده کرد.تاریخ دان روسی،الکساندر ارلو،اذعان دارد که کمک های آمریکا بین سالهای 1941-1942 رسیدند و بیش از 90% مهمات روس ها در این 2 سال از این کمک ها بود.
هزاران شهروند ایرانی از جاده ساز و راننده گرفته تا مکانیک های مستعد در کارخانه های " دیترویت کوچک " اندیمشک نقش نیرو های جنگی را ایفا کردند.در عرض 1 سال،بالغ بر 648 هزار خودرو جنگی در ایران تولید و به شوروی فرستاده شد.
موفقیت کارخانه های تولید خودرو و هواپیما،دستاورد قدرت تصور قوی ایرانیان و استعداد سربازان آمریکایی ( که بیشترشان قادر به فارسی صحبت کردن نبودند ) به شمار میرود، در حقیقت زبان فارسی واژگان ویژه ای برای ابزار آلات و پروسه های لازمه برای تولید ماشین های مدرن را نداشت ، و در عین حال،ایرانیان از پس اینکار به خوبی برآمدند.
دسترسی ناگهانی به مقدار زیادی چوب که از جعبه های چوبی ای که برای حمل هواپیما و سایر وسایل جنگی استفاده میشد گرفته شده بود،یک صنعت را برای ایرانیان کوشا بنا نهاد.حتی کودکان نیز درگیر نوعی صنعت شدند،میخ صاف میکردند.
این آسان است که در هیجانات جنگ غرق شده و داستان را راجع به نبرد ها و قهرمانان نوشت و همچنین آسان است نگاهی گذرا به تاثیر جنگ روی افراد بی طرف در تاریخ انداخت اما سیمین دانشور ،نویسنده ایرانی،در رمان خود ، سووشون، یک تراژدی را به تصویر کشیده که اثرات جنگ و اشغالگران را در یک خانواده نشان میدهد . کمبود غذا که دلیل آن خریده شدن گندم توسط روس ها و انگلیسی هاست،باعث شورش های متعدد در شهر های غربی ایران میشود.رشد نهضت کمونیست،که توسط اشغالگران روس حمایت میشد،باعث بی ثباتی بیشتر و در نتیجه، بلافاصله خارج نشدن نیروهای روسی از ایران بعد از جنگ شد.
پل پیروزی(ایران)،از یک سو،راهی حیاتی برای انتقال مهمات جنگی بوده و از سوی دیگر ،گذرگاهی برای پناهندگان یهودی و مجار .تمامی کسانی که از ایران و دریای خزر گذشتند، تدارکاتی را به آذربایجان یا ترکمنستان برده اند.در این جبهه خبری از نبرد های زرهی یا هوایی نبود ، با توجه به تعداد جاسوسان 2 طرفه و پناهندگان،میتوان به آن کازابلانکا شرق گفت.
جنگ جهانی دوم،جنگی که به روسی جنگ میهن پرستانه کبیر خوانده می شد،زندگی مردان و زنانی را به هم ریخت،مجموعه ای از خاطرات آنها به لطف همکاری بین الملل مانند ارکستر با رهبر مناسب نیست(هر کس ساز خودش را میزند).در عوض،مثل یک بداهه نوازی لحظه ای است،که اگر به آن گوش فرا دهیم،نت های اشتباهمان را خواهیم شنید.کج فهمی ها و قضاوت های پیش از موعد ما در باب الگویی که از دوستی های خاص در ذهن داریم،و آشنایی های شخصی ما، در برابر این حقیقت اجتماعی قرار دارد که ، گهگاه ، به محبت غریبه ها محتاج هستیم.