mozhgan.s
8th January 2014, 09:52 PM
در ارزیابی عوامل سببشناسی فرار دختران وزنان از خانه سهم اختلالات روانی در بروز وشیوع این آسیب فردی – اجتماعی نادیده انگاشته شده است. ارزیابی روان شناختی دختران و زنان فراری در اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی نشان میدهد كه اكثر این آسیبدیدگان از اختلالات روانی در رنج بودهاند (معبودیان ۱۳۸۱) . این درحالی است كه اكثر این دختران و زنان به دلیل فرار از خانه و پیامدهای ناشی از آن ازخانواده واجتماع طرد شده وتجاوز به حقوق انسانی این آسیب دیدگان به راحتی صورت میگیرد.
دربررسی سهم آسیب روانی در فرار، در این مقاله به بیماران دچاراختلال شخصیت مرزی میپردازیم.بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی تقریبا همیشه به نظر میرسد كه در بحران به سرمیبرند. چرخشهای سریع خلق در اینها شایع است، یك لحظه ممكن است نزاعطلب باشند، لحظه بعد افسرده و لحظهیی دیگر شاكی از اینكه هیچ احساسی ندارند. این گونه بیماران ممكن است حملات سایكوتیك با عمر كوتاه داشته باشند كه اصطلاحا میكروسایكوتیك خوانده میشود. اما حملات شدید و تمامعیار سایكوز در اینها دیده نمیشود؛ در واقع علایم سایكوتیكی كه بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی پیدا میكنند تقریبا همیشه محدود، گذرا و مشكوك است.
رفتار اینگونه بیماران بسیار غیرقابل پیشبینی است و از همین رو آنها تقریبا هیچوقت به آن مقدار كارایی كه در توانشان هست، دست نمییابند. دردناك بودن ذاتی زندگی آنها در خودزنیهای مكرر آنها مشهود است. خود تخریبی ویژگی افراد مرزی است و ناراحتی زیادی برای كسانی كه قصد كمك به آنها دارند ایجاد میكند. امیدواری درمانگران برای نجات یك زندگی به مخاطره افتاده متناوبا تشویق میشود و سپس با تلاشهای كینهتوزانه مراجع به خود تخریبی امیدشان درهم میشكنند. برخی دیگر از ویژگیهای این بیماران عبارتند از: خشم شدید نامناسب یا عدم كنترل خشم كه به صورت بروز پیاپی كجخلقی، خشم دایمی و دعواهای جسمی تكراری خود را نشان میدهد.
تهدیدها، ژستها یا اقدامهای مكرر به خودكشی یا خود آسیب رسانی، اختلال هویت بارز كه خود را در بیاطمینانی درباره حداقل دو مورد از موارد زیر یعنی: خود پنداره سوگیریهای جنسی، هدفهای بلندمدت، انتخاب شغل، نوع دوستان و ترجیح ارزشهای مورد نظر نشان میدهد. ناپایداری عاطفی به صورت تغییر جهت آشكار از حالات روانی پایه به افسردگی، تحریكپذیری یا اضطراب كه معمولا چند ساعت و تنها به ندرت بیش از چند روز ادامه مییابد. تكانشگری در زمینههای بالقوه آسیبرسان مانند: ولخرجی، مصرف مواد مخدر، دزدی از مغازهها، بیپروایی در رانندگی یا زیادهخوری و زیاده آشامی، یك الگوی روابط بین فردی شدید و ناپایدار كه بین دو حد فرا آرمانی و خوارسازی در نوسان است. احساس مزمن پوچی یا بیحوصلگی و تلاش همراه با سرآسیمگی برای پرهیز از موانع واقعی یا تصوری.
این بیماران چون احساس وابستگی و خصومت را همزمان دارند، روابط بین فردیشان آشفته و به هم ریخته است. ممكن است به كسی كه احساس نزدیكی با او میكنند وابسته شوند و از طرف دیگر نسبت به دوستان صمیمی خود هم اگر احساس سرخوردگی پیدا كنند، خشمی بسیار زیاد ابراز میكنند. آنها نمیتوانند تنهایی را تحمل كنند و برای شادمانی خود حتی به نحوی دیوانهوار به جستوجوی ایجاد رابطه بر میآیند ولو اینكه این رابطه برای خودشان ارضاكننده نباشد. آنها برای رفع تنهایی خود حتی اگر دیری هم نپاییده باشد، با غریبهها دوست میشوند یا به لاابالیگری میافتند. اغلب از احساس مزمن پوچی و بیحوصلگی و فقدان احساس هویتی یكدست (ابهام در هویت) شاكی هستند و وقتی تحت فشار قرار میگیرند از این شكایت میكنند كه اكثر اوقات با وجود ابراز شدید حالات عاطفی، بسیار افسردهاند.
در بین دختران و زنان فراری بیماران مرزی از فراوانی بالایی برخوردارند این بیماران معمولا روابط فردی پرشور و ناپایداری دارند، ممكن است امروز مثل دوست صمیمی باشخص رفتار كنند و ناگهان فردا این صمیمیت از بین برود. اغلب حالت تسلط طلبانهیی در روابط دارند. كاركرد بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به گونهیی است كه روابط آنها مختل میشود، چون همه افراد را یا خوب مطلق میپندارند و یا بد مطلق. یعنی افراد به نظر آنها یا حامی آنهایند و لذا باید به آنها دل بست، یا منفور و دگرآزارند (سادیست) و احساس امنیت آنها را مختل میكنند، چون همین كه ببینند بیمار به آنها وابسته شده، او را ترك میكنند و از این رو تهدیدی برای او محسوب میشوند. یكی از مشكلات عمده در كار با بیماران مرزی رفتارهای خود تخریبی آنهاست. آنها معمولا نمیتوانند ناكامی را تحمل كنند و زمانی كه احساس میكنند تحت فشار هستند آسیب عمومی به خود میرسانند. دامنه رفتارهای مربوط به این مشكل به صورت مصرف بیش از حد دارو یا مسموم كردن خود یا صدمه زدن جسمی به خود است.
این بیماران از اینكه چنین اقداماتی خطرات بالقوهیی برای آنها دارد آگاهاند، ولی به طور مداوم در طول زندگیشان رفتارهای خود تخریبی را انجام میدهند. در پژوهش نگارنده ۱۳/۲۶ درصد دختران و زنان سابقه ۱تا ۷ بار اقدام به خودكشی داشتند همچنین ۲۵/۸ درصد را آنها سابقه خودزنی از یك تا ۴ بار گزارش كرده بودند. یكی از سادهترین راههای دفاعی این بیماران این است كه آنها معایب خویش را محاسن جلوه میدهند. چنین بیمارانی بیرگی، بیتفاوتی یا بیرحمی خود را از جمله موارد تحسینبرانگیز شخصیتشان، به حساب میآورند. جوانان بزهكار و افرادی كه دچار انحرافات جنسی علنی هستند، غالبا از چنین شیوه دفاعیای استفاده میكنند. این افراد از مهارت و چابكی خود در نیل به آرزوهایشان حرف میزنند. ارزیابی روانشناختی دختران وزنانی كه اقدام به ترك خانه (فرار از خانه) كردهاند میتواند به تشخیص زودرس اختلال روانی و درمان این بیماران به جای محكومیتهای قضایی و پیشگیری از آسیبهای روانی- اجتماعی در دختران و زنان آسیبدیده اجتماعی منتهی شود .
به نقل از اعتماد
دربررسی سهم آسیب روانی در فرار، در این مقاله به بیماران دچاراختلال شخصیت مرزی میپردازیم.بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی تقریبا همیشه به نظر میرسد كه در بحران به سرمیبرند. چرخشهای سریع خلق در اینها شایع است، یك لحظه ممكن است نزاعطلب باشند، لحظه بعد افسرده و لحظهیی دیگر شاكی از اینكه هیچ احساسی ندارند. این گونه بیماران ممكن است حملات سایكوتیك با عمر كوتاه داشته باشند كه اصطلاحا میكروسایكوتیك خوانده میشود. اما حملات شدید و تمامعیار سایكوز در اینها دیده نمیشود؛ در واقع علایم سایكوتیكی كه بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی پیدا میكنند تقریبا همیشه محدود، گذرا و مشكوك است.
رفتار اینگونه بیماران بسیار غیرقابل پیشبینی است و از همین رو آنها تقریبا هیچوقت به آن مقدار كارایی كه در توانشان هست، دست نمییابند. دردناك بودن ذاتی زندگی آنها در خودزنیهای مكرر آنها مشهود است. خود تخریبی ویژگی افراد مرزی است و ناراحتی زیادی برای كسانی كه قصد كمك به آنها دارند ایجاد میكند. امیدواری درمانگران برای نجات یك زندگی به مخاطره افتاده متناوبا تشویق میشود و سپس با تلاشهای كینهتوزانه مراجع به خود تخریبی امیدشان درهم میشكنند. برخی دیگر از ویژگیهای این بیماران عبارتند از: خشم شدید نامناسب یا عدم كنترل خشم كه به صورت بروز پیاپی كجخلقی، خشم دایمی و دعواهای جسمی تكراری خود را نشان میدهد.
تهدیدها، ژستها یا اقدامهای مكرر به خودكشی یا خود آسیب رسانی، اختلال هویت بارز كه خود را در بیاطمینانی درباره حداقل دو مورد از موارد زیر یعنی: خود پنداره سوگیریهای جنسی، هدفهای بلندمدت، انتخاب شغل، نوع دوستان و ترجیح ارزشهای مورد نظر نشان میدهد. ناپایداری عاطفی به صورت تغییر جهت آشكار از حالات روانی پایه به افسردگی، تحریكپذیری یا اضطراب كه معمولا چند ساعت و تنها به ندرت بیش از چند روز ادامه مییابد. تكانشگری در زمینههای بالقوه آسیبرسان مانند: ولخرجی، مصرف مواد مخدر، دزدی از مغازهها، بیپروایی در رانندگی یا زیادهخوری و زیاده آشامی، یك الگوی روابط بین فردی شدید و ناپایدار كه بین دو حد فرا آرمانی و خوارسازی در نوسان است. احساس مزمن پوچی یا بیحوصلگی و تلاش همراه با سرآسیمگی برای پرهیز از موانع واقعی یا تصوری.
این بیماران چون احساس وابستگی و خصومت را همزمان دارند، روابط بین فردیشان آشفته و به هم ریخته است. ممكن است به كسی كه احساس نزدیكی با او میكنند وابسته شوند و از طرف دیگر نسبت به دوستان صمیمی خود هم اگر احساس سرخوردگی پیدا كنند، خشمی بسیار زیاد ابراز میكنند. آنها نمیتوانند تنهایی را تحمل كنند و برای شادمانی خود حتی به نحوی دیوانهوار به جستوجوی ایجاد رابطه بر میآیند ولو اینكه این رابطه برای خودشان ارضاكننده نباشد. آنها برای رفع تنهایی خود حتی اگر دیری هم نپاییده باشد، با غریبهها دوست میشوند یا به لاابالیگری میافتند. اغلب از احساس مزمن پوچی و بیحوصلگی و فقدان احساس هویتی یكدست (ابهام در هویت) شاكی هستند و وقتی تحت فشار قرار میگیرند از این شكایت میكنند كه اكثر اوقات با وجود ابراز شدید حالات عاطفی، بسیار افسردهاند.
در بین دختران و زنان فراری بیماران مرزی از فراوانی بالایی برخوردارند این بیماران معمولا روابط فردی پرشور و ناپایداری دارند، ممكن است امروز مثل دوست صمیمی باشخص رفتار كنند و ناگهان فردا این صمیمیت از بین برود. اغلب حالت تسلط طلبانهیی در روابط دارند. كاركرد بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به گونهیی است كه روابط آنها مختل میشود، چون همه افراد را یا خوب مطلق میپندارند و یا بد مطلق. یعنی افراد به نظر آنها یا حامی آنهایند و لذا باید به آنها دل بست، یا منفور و دگرآزارند (سادیست) و احساس امنیت آنها را مختل میكنند، چون همین كه ببینند بیمار به آنها وابسته شده، او را ترك میكنند و از این رو تهدیدی برای او محسوب میشوند. یكی از مشكلات عمده در كار با بیماران مرزی رفتارهای خود تخریبی آنهاست. آنها معمولا نمیتوانند ناكامی را تحمل كنند و زمانی كه احساس میكنند تحت فشار هستند آسیب عمومی به خود میرسانند. دامنه رفتارهای مربوط به این مشكل به صورت مصرف بیش از حد دارو یا مسموم كردن خود یا صدمه زدن جسمی به خود است.
این بیماران از اینكه چنین اقداماتی خطرات بالقوهیی برای آنها دارد آگاهاند، ولی به طور مداوم در طول زندگیشان رفتارهای خود تخریبی را انجام میدهند. در پژوهش نگارنده ۱۳/۲۶ درصد دختران و زنان سابقه ۱تا ۷ بار اقدام به خودكشی داشتند همچنین ۲۵/۸ درصد را آنها سابقه خودزنی از یك تا ۴ بار گزارش كرده بودند. یكی از سادهترین راههای دفاعی این بیماران این است كه آنها معایب خویش را محاسن جلوه میدهند. چنین بیمارانی بیرگی، بیتفاوتی یا بیرحمی خود را از جمله موارد تحسینبرانگیز شخصیتشان، به حساب میآورند. جوانان بزهكار و افرادی كه دچار انحرافات جنسی علنی هستند، غالبا از چنین شیوه دفاعیای استفاده میكنند. این افراد از مهارت و چابكی خود در نیل به آرزوهایشان حرف میزنند. ارزیابی روانشناختی دختران وزنانی كه اقدام به ترك خانه (فرار از خانه) كردهاند میتواند به تشخیص زودرس اختلال روانی و درمان این بیماران به جای محكومیتهای قضایی و پیشگیری از آسیبهای روانی- اجتماعی در دختران و زنان آسیبدیده اجتماعی منتهی شود .
به نقل از اعتماد